ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1440 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2522 روز

    خداوند همه‌چیز می‌شود همه کس را

    عجب همزمانی چه هماهنگی بین فرکانسی ایجاد شده الله و اکبر

    سجده رفتم به درگاه الله و گفتن خداوندا تو میدونی توی چه فرکانسی هستم و دارم چطور روی خودم زمان و انرژی میزارم که بتونم تغییر کنم

    بعد با این فایل از استاد جانم مواجهه میشم

    سلام استاد عزیزم استاد توحیدی من

    و سلام به مریم جون دلم

    خداقوتتون باشه

    میدونید استاد وقتی اینارو دارم تایپ میکنم با تموم وجودم دارم مینویسم چون دقیقا همین دو شب پیش بود که این نتایج برام بولدتر شد

    و نزدیک یکی دو ماه هست که دارم روش کار میکنم

    روی چی؟؟؟

    تک تک جملاتی که توی سوالاتون دارین ازش استفاده می‌کنید و دقیقا با همین محتوا

    وقتی دارم تایپ میکنم الان مو به تنم سیخ شده

    که خداوند همه چیز می‌شود

    همه کس را

    خدایا شکرت خدای شکرت

    همین دو شب پیش نشستم جلو هدیه گفتم

    هدیه به یه سری چیزها درون خودم پی بردم

    (این در صورتی هست که دارم عزت نفس کار میکنم)

    و مدتی هست عجیب چسبیدم به حرفه ام و روش متمرکز شدم و از اون طرف تمرکزم بیشتر آوردم روی خودم تا تونستم بفهمم این احساسات از چی بوده و ریشش در چی بوده

    خلاصه که نشستم برای هدیه به تعریف کردن از این احساسات که حسادت توش بود

    کمبود عزت نفس توش بود

    تمرکز گزاشتن روی بقیه تا روی خودم بود

    خلاصه هر چی بیشتر حرف زدم

    بیشتر فهمیدم داستان از کجا داره آب میخوره

    پذیرفتم_

    یعنی باید می‌پذیرفتم چون طالب رشدم طالب پیشرفت طالب کشف استعدادهای درونی خودم

    طالب موفقیت های روزافزون

    طالب تحسین کردن های روزافزون

    طالب سپاسگزاری کردن های بیشتر

    عجیب عطش این تغییرات درونم بود پس باید می‌پذیرفتم و در صدد تغییرش برمیومدم

    گذشت تا امروز صبح که بیدار شدم و این فایل الهی و مقدس و دیدم الله و اکبر خدای من شکرت

    عاشقتم مرد توحیدی که دستی از طرف الله هستی برای ما شکر به درگاه همون خدایی که شمارو و مارو آفرید الهی شکر

    مواجهه شدم با این سوال:::

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    سخت ترین قسمت ماجراست

    تنفس عمیقی کشیدم و به خودم گفتم مائده باید جواب بدی با خودت رو راست باش

    و از قصد هم دوس دارم جوابشو کامنت کنم تا به خودم ثابت کنم که میتونم

    میتونم تغییر کنم چون من شایسته تغییر هستم

    پاسخ؟!؟:::::

    بستگی به فردش داره اگه دور باشه که تحسینش میکنم و میگم پس اگه اون تونسته منم میتونم

    دور منظورم که حتی نشناسمش و اونم منو نشناسه به عبارتی غریبه مثلا ادمایی که توی ایسنتا معروفن و خیلی زود به یه موفقیتی میرسن و آوازش توی اینستا میچرخه یا دخترهایی که هم سن و سال خودم باشن و به یه موفقیتی رسیده باشن

    برای اونا احساس های عجیب تخیلی نمیاد سراغم

    و میگم خب اگه اون تونسته منم میتونم

    مگه من چیم از اون کمتره

    پس تا الان فقط شد غریبه ها

    بریم سراغ آشناها فامیل اعضای خانواده دوست های صمیمی و قدیمی و حتی دورترین سوفلا که مثلا روزی از دنیای سوفلا باهاشون ارتباط داشته

    خواهر پسرخاله دختر خاله پارتنر حتی و و و

    در این حد میخوام رک حرف بزنم چون درد عجیبی و کشیدم سر همین باور و افکار تخیلی سوفلایی که داغونم می‌کرد و همچنانم کوخشو میریزه

    پس میخوام راحت باشم

    خدایا کمکم کن الهی شکر

    اره دیگه پاسخی که میتونم برای این دسته از افراد بدم چیزی نیست جز( حسادت غم اندوه سرزنش نگرانی

    کمبود های فراوان از هر چیزی که فکرشو بکنی حتی سن و سالی که رفته

    ارزش زمانی که از دستم در رفته )

    و همه اینها سر این جمله خلاصه میشه برای من که

    واقعا مائده میبینی نتونستی مثل آدم خودتو توی این چند سال جمع کنی

    استاد جنس گفتگوهای درونی من عجیب از سرزنش میاد

    که میگه آره از 16 الی 17 سالگی تو بازار کاری و هیچ غلطی نکردی و خیز سرت ادعاتم میشه

    و سنت داره میره بالا و هزارتا چرت و پرت دیگه تحویلم میده

    از اونجایی که این باور مخرب و دارم که همیشه اونی که باید بهترین باشه منم

    اونی که باید اول باشه منم‌ نمیتونم موفقیت اونای دیگه رو ببینم

    اینجا توی این شرایط نه من انگیزم میره بالا

    نه انرژی میگیرم نه حالم خوب میشه و نه براشون آرزوی رشد بیشتر دارم

    همین الانم همینم با درصدی کمتر

    چون مثلا بهتر شدم و دارم روش کار میکنم

    حداقل میتونم کنرتل ذهن کنم بعد از یک ساعتش و به خودم یادآور موفقیتلم بشم

    و چند جمله تحسین کنم ویژگیامو

    و باز به خودم قانون تکامل و یادآور بشم

    اره بهتر شدم اما نه اون چیزی که میخوام

    ولی دارم به سمتش قدم برمیدارم

    این کامنتمم یکی از اون قدم هام هست که باید به خودم ثابت کنم میشه و من تغییر میکنم چون خواستار و طالب رشد هستم و عطش این تغییرات و بهبودها درونم هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه

    خداوندا شکرت شکرت شکرت

    خب این اتفاقات و احساسات درون من اون لحظه اتفاق میوفته و شکرگزار الله هستم برای این همزمانی

    جادویی که بین تغییرات من و این فایل داره اتفاق میوفته برای همین دارم از ته دلم مینویسم

    و هنوزم دز بهت و حیرتم برای این فایل

    خدای من شکرت…

    اینارو نوشتم تا شفافیت داستان و برای خودم توصیف کنم و اما مائده که شروع به تغییر کرده

    و یکی دو ماه هست که دارم تلاش می‌کنم بتونم

    این ویژگی های خوبو درون خودم ایجاد کنم

    که یعد تبدیل بشه به عادت مثبت

    و البته اینم بگم توی یه دامی هم خیلی افتادم

    که اونم چیزی نیست جز حسادت خوب

    بارها این جمله رو از استاد شنیدم که گفته حسادت دد نوع هست

    حسادت خوب و حسادت بد

    حسادت خوب یعنی اینکه وقتی موفقیت طرف و ببینی خوشحال شی از صمیم قلبت و بگی

    خب منم میخوام

    منم دوس دارم اینجوری بشم یا حتی از اون بهتر

    اما حسادت بد

    دقیقا معکوسشه یعنی تو هر کاری میکنی تا موفقیت طرف و بزنی به زمین و به عالم و ادم بگی

    که نه اون موفق نشده اون پول از باباشه و ننه شه و

    یا ارثی چیزی بهش رسیده

    و هزارتا پشتش بشینی حرف بزنی

    به اینم میگن حسادت بد سوفلایی

    حالا من توی چه دام خرابی افتاده بودم مدتی

    اومدم گفتم خب من که دسته اولم

    من که هر حسادتی میکنم خوبه

    موفقیت هر کیو میبینم میگم منم میخوام مثل اون بشم یا حتی از اون بهتر

    عه خب پس منم دارم همینو میگم که

    خب خداروشکر پس من حسادت نمیکنم این جنس حسادت یعنی حسادت خوب

    پس دارم رشد میکنم خداروشکر

    تا اینجارو داشتین

    اینجای ماجرا قشنگه خوب گوش کن

    دیگه از اون روز به بعد به خودم میگفتم من حسادت خوب میکنم این اشکال نداره

    تا اینکه یه روز شنیدم دختر خالم برای روز مادر برای مامانش هدیه رفته طلا گرفته

    این در صورتی بود که من هدیه روز مادر دستکش چرم طبیعی برای مامان گرفتم و بهش دادم

    شب شد اومدیم خونه ذهن من عجیب درگیر بود

    نشستم دفترم باز کردم و شروع کزدم به نوشتن

    و از خودم هی سوال کردم (تمرین قسمت 7 عزت نفس) با خودت زیاد حرف بزن تا به خودشناسی بیشتر برسی

    آقا نشستم حرف زدم حرف زدم

    اینقد حرف زدم که آخرش دیدم نه داستان تغییر کرده

    حس من قلب من واقعی خوشحال نبود

    از شنیدن اون خبر خوب

    دیدم دارم به خودم میگم خب منم دوس دارم بگیرم برای مامانم طلا

    ولی از اون طرف دارم بنده خدارو قضاوت میکنم

    دارم خودمو سرزنش میکنم

    دارم هزارتا غلط دیگه میکنم و داشتم میزاشتم همینجوری بره جلو که یهویی جلوشو گرفتم

    گفتم کجاااااا کله خرو انداختی داری میری جلو

    به خودت بیا

    این کجاش هست حسادت خوب

    بنده خدا بنده مومن تو داری خودتو گول میزنی

    این حسادت خوب نیست

    اتفاقا بالعکس این حسادت بده

    تو قلبا باید احساس شادی درونت شکل بگیره نه اینکه ضاهرا خوشحال بشی ولی بعدش

    بیای کلی چیز میز بار خودت و اون بنده خدا کنی

    مدتی گذشت تا اینو بتونم درون خودم به درک برسونم بارها دوباره این اتفاق افتاد

    و من از خانوادم می‌شنیدم مبین پسرخاله ماشین جدید گرفته و مامانیشونو برده سفر شمال

    یا دختر خاله مامایی قبول شده

    یا ابجی شاگرداش داره از من بیشتر یشه هر روز

    یا فالووراش داره میره بالا همینجوری

    اینقد این الگو تکرار شد تا اینکه به خودم اومدم و دیدم احساس حسادت خوبم مثل ایمان بدون عمل بوده مفت بوده مفت

    هیچ ارزشی نداشته

    دوس داشتم اینارو بنویسم و بگم که ماها خیلی میتونیم دجار کج فهمی هایی بشیم که یه جاهایی لازمه باید این اتفاق بیوفته

    تا درسشو برداریم و گوشمونو بگیریم

    که احساس خوب کلید اون حسادت خوبه

    که تو باید قلبا حست برای موفقیت طرفت خوب باشه

    تو باید قلبی این احساس درونت شکل بگیره

    و قلبی تحسینش کنی و انگیزه بگیری

    نه کیک واگعی واگعی

    اینو گفنم که برای خودم ثبت بشه این تغییراتی که دارم میکنم و جسارت به خرج دادم و اومدم و نوشتم

    اینم کار هر کسی نیست

    اینجوری اینقد رک و رو راست بشینه جلوت از خودش بگه من واقعا تصمیم های پولادین توی زندگیم گرفتم

    که توی کامنت قبلیم البته فکر میکنم

    کامنتای قبلیم در (فایل ظلم به خود از دیدگاه قرآن)

    نوشتم تصمیمی که گرفتم

    و الان میخوام بگم اون تصمیم چه اثرات گزاشت روی زندگیم …..

    تمرکزم روی خودم رفته بالاتر

    تحسین کردنم برای خواهرم و خانوادم بیشتر شده

    عشق بیشتری بی چونو چرا میدم

    روی مهارتم بیشتری زمان و دارم میزارم

    حالا نتایج این تغییرات:::::::::=========

    ایده های الهامی که خداوند بهم میگه رو به درستی انجام میدم و دقیقا میتونم بگم شاگردام 4برابر شدن

    و با باشگاهای بزرگتر شروع به همکاری کردم

    و ارتباطات بیشتری گرفتم و کلی از شاگردام هر روز دارم عشق دریافت میکنم به طرق های مختلف

    آرامشم بیشتر شده

    به دنبال نگاه مردم نیستم

    درآمدم راحت 3برابر شده

    رابطه خوبی با خانواده و خواهرم دارم

    توی مهارتم هر روز دارم بیشتر حرفه ای میشم

    سلامتیم بهتر شده

    همه اینا اون تغییراتی بود که اول کامنت گفتم که یه درصد رخ داده

    به قول استاد میگه هرچقدر تو تغییر کنی

    جهان هم به همون اندازه تورو تغییر میده

    زندگیت تغییر میکنه

    همه این نتایج زیبا در عرض 3هفته رخ داده

    و اینجا میفهمی جهان و خداوند چقدر سریع الحساب

    خداوندا شکرت

    الان من هر چقدر تغییر کنم خداوند هم به همون میزان دریچه های نعمت و برکت و سلامتی و عشق و به رویم باز میکنه

    خداوند همه‌چیز می‌شود همه کس را

    من فایل و دقیقا جایی که گفتین استاپ‌کردم و اومدم نوشتم دقیقه 5 هست

    و الان میخوام برم بقیشو گوش بدم

    و باز حتما دوباره میام ادامه کامنتمو مینویسم

    عاااااشقتونم

    میبوسمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      دکترای احساس حمید مهدیزاده گفته:
      مدت عضویت: 2362 روز

      سلام مائده عزیززززز

      تحسینت میکنم دو ماهه شروع کردی به کار کردن و چه فرکانس هایی دادی که هم زمان برابر شده با هدایت خداوند در این فایل عالی و دوره رایگانی که هدیه خداوند هست شده است

      منم تقریبا دو ماهه شروع کردم جدی ب کار کردن روی خودم

      دقیقا این اواخر برای خودم نامه می نوشتم و ریشه های باورهام رو بررسی میکردم

      حالا ببین جهان چجوری درب رو باز میکنه برامون

      جهان میاد به یاری ما وقتی ببینه ما متعهد هستیم برای تغییر وای چقدر روز ب روز داره ایمانمون قوی تر میشه خدایاشکرت

      و کامنتت خیلی عالی بود 5 ستاره گزاشتم موضوع حسادت رو خیلی قشنگ بازش کرده بودی بدرخشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    امیر تقوایی گفته:
    مدت عضویت: 1090 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی

    نگاه اول اینه که قطعاً از موفقیت این فرد نزدیک خوشحال میشم

    اما چون بزرگ خانواده خودم هستم این احساس بد رو هم میتونم بگیرم که بقیه با خودشان بگن حالا که فلانی در همون خانواده تونسته در شرایط مشابه موفق شده پس ایراد از منه که مثل اون موفق نشدم

    واین عقب بودن احساس بدی بهم می‌ده

    احساس بی عرضه بودن

    چون بنظر خودم بی عرضه و تنبل نیستم و خیلی زحمت‌ها کشیدم برای موفقیت خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  3. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1984 روز

    سلام استاد عزیزم

    باز هم قرار با این سلسله فایل ها به خودشناسی برسم و با بخش‌هایی از درونم روبرو بشم که شاید تا الان نمیدونستم وجود داره

    پس سعی کردم ور مورد خودم بنویسم

    البته بخش تمرین احتیاج به زمان بیشتر و تمرکز بالاتری داره پس فقط در مورد بخش اول مینویسم

    اگر کسی از نزدیکان به موفقیت کاری یا مالی برسه خوشحال میشی و تحسینش میکنی یا احساس حسادت یا ناتوانی میکنی

    این احساس همیشه برای من به شکل صفر و صدی نبوده

    یعنی ترکیبی از هر دوش بوده

    و البته در مورد آدم‌های مختلف با هم فرق داشته

    مثلا وقتی کسی ثروت و موفقیت خوبی کسب کرده برای اون خوشحال میشم ولی همزمان برای خودم ناراحتم که پس من چی

    چون در اغلب موارد به شناختی که هز طرف مقابل داشتم دیدم نه توانایی خاصی داشته نه کتر خاصی انجام داده نه رنجی کشیده ولی خیلی راحت و با انجام یه سری کارهای خیلی معمولی که همه میتونن انجامش بدن به چنین سطحی از موفقیت و رفاه رسیده و در مقابل منی که مثلا این همه توانایی داشتم انقدر درسم خوب بوده همیشه شاگرد اول دانشگاه بودم انقدر تو کارم توانایی و مهارت دارم یک هزارم تون هم نتیجه کسب نگردم و هنوز لنگ هزینه های اولیه زندگیم هستم

    اصولا در ذهن من میزان سختی و رنجی که آدم‌ها تحمل میکنن باید رابطه مستقیم داشته باشه با میزان موفقیت و کسب ثروتشون

    یعنی من چون تو زندگیم سختی‌های عجیب و غریبی کشیدم در حدی که میزان اون سختی‌ها با میزان سختی که پنجاه نفر روی هم متحمل میشن برابری میکنه خودمو لایق رسیدن به نتایج میدیدم و با خودم میگفتم فلانی که تو زندگیش هیییییچ سختی نکشیده پس چرا انقدر موفقه انقدر ثروتمنده.

    و دقیقا با همین توجیح حرصم می‌گرفت و احساس بدبختی بهم دست می‌داد

    که پس من چی

    حالا یه مساله ای معمولا خودشو نشون میداد این بود که در مورد کسانی که همکار و همصنف بودن این قضیه بسیار بسیار تشدید میشد

    یعنی این حرص تبدیل به تنفر یا احساس عجز و بدبختی بسیار شدید میشد

    به زمین و زمان بد و بیراه میگفتم

    از طرفی هم میدونستم این حسادت پدیده خیلی اشتباهیه پس باااز هم بخاطر این حسادت خودمو سرزنش میکردم و حالم از خودم بهم می‌خورد.

    در مورد این باور محدود کننده که من فکر میکردم با موفق شدن همکارها و هم صنفهام شانس موفقیت من از بین رفته باز هم بیشتر ناراحت میشدم و احساس بد تمام وجودمو فرا میگرفت.

    یا مثلا وقتی نزدیکانم یا مثلا پارتنرم از موفقیت و ثروت یکی از هم صنفهام تعریف می‌کرد دوست داشتم خودمو و اونو و اون همکارم رو از روی زمین محو کنم چون به حدی از احساس تنفر و احساس بد می‌رسیدم که برای خودم هم قابل تحمل نبود.

    چون این مساله رو یجور بی عدالتی میدیدم که چرا من با این همه توانایی هییییچی تو زندگیم ندارم چرا مشتری ندارم ولی فلانی مشتری هاش از سر و کولش بالا میرن.

    و اینکه پارتنرم این مساله رو عنوان می‌کرد احساس بدبختی بهم دست می‌داد که اون منو قضاوت میکنه و با خودش میگه حمید چقدر بی‌عرضه و بدردنخوره چقدر تو کارهاش بد عمل‌ میکنه که انقدر همیشه درگیر مشکلات مالیه

    و چون تلاش های بسیااار زیادی کرده بودم و هیچ نتیجه متفاوت از قبل نگرفته بودم این احساسو داشتم که من ناتوانم از ساخت ثروت و موفقیت و این ناتوانی رو به شرایط بیرونی خودم ارتباط می‌دادم و با خودم میگفتم آره اگر من هم فلان ماشین رو داشتم اگه فلان گوشی تو دستم بود اگر تو فلان منطقه دفتر داشتم و ….. خوب معلومه که من هم مشتری داشتم من هم میتونستم خوب پول در بیارم

    یا مثلا اگر من هم یه بابای پولدار داشتم که بهم سرمایه می‌داد معلومه من هم میتونستم پروژه های خودمو داشته باشم

    خلاصه اینکه این بی‌پولی و بیکاری به هنه چیز و همه کس ربط داشت بجز به خودم و باوهای خودم

    در کل این نوع نگاه باعث شده بود قبل از آشنایی با استاد تقریبا با تمام فامیل قطع ارتباط کنم چون تو هر مهمونی و دورهمی فامیلی بالاخره یه خبری از یه موفقیت یا ثروتی از یه کسی به گوش می‌رسید و این باعث می‌شد احساس بدبختی در من تشدید میشد.

    یا در مورد تقدیر که استاد گفتن من هم طبق باورهای مذهبی که داشتم هم از دیگران و هم از خدا لجم می‌گرفت که آخه چرا با وجود اینهنه تلاش ، تقدیر من بدبختی و فقره

    اینجا دیگه به خودم و خدا و دنیا بد و بیراه میگفتم و احساسم بدتر از قبل میشد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  4. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2120 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و دوستان خوبم

    استاد وقتی امروز دوباره داشتم به سوالات پاسخ میدادم دیدم احساس من نسبت به افراد مختلف فرق میکنه

    اگر از افراد نزدیک من که میدونم آگاهانه دارن رو خودشون کار میکنن و از قانون اطلاع دارن مخصوصا اگر از بچه های سایت باشن من خیلی خوشحال میشم و خیلی برام الهام بخش هستن

    خیلی ازشون الگو میگیرم و خیلی هم تو نتایج من و تو زندگیم تاثیر گزار بودن

    ولی زمانی که یکی از افراد نزدیک من به یه موفقیتی میرسه که اصلا از قانون خبر نداره و اتفاقا از نظر من خیلی هم باورهای درستی نداره به یه موفقیتی میرسه خوشحال نمیشم و انگار بهم یک احساس عصبانیت دست میده

    و اولین چیزی که به ذهنم میاد اینه که چرا اون که از قانون آگاهی نداره به موفقیت رسیده یا فلان نتیجه رو گرفته ولی من که این قدر دارم رو خودم کار میکنم مثل اون نتیجه نگرفتم ؟

    حالا مواردی که به ذهن خودم رسید و مینویسم

    اولا که امکان نداره کسی از مسیر نادرست بره و نتیجه بگیره اگر نتیجه درست هست پس حتما مسیر درست طی شده

    حالا شاید آگاهانه نباشه ولی ناآگاهانه داره از قانون استفاده میکنه

    من به جای اینکه بیام به قوانین شک کنم بیام ببینم طرف چه باورهای خوبی داشته

    حتما اون در مورد این موفقیت ترمزی نداشته و بهش رسیده ولی من یه سری ترمز دارم که مسیر و برام سخت کرده

    و موضوع دیگه اینکه شاید طرف در کلام یه حرفی بزنه ولی این رفتارش هست که داره باورهاش رو نشون میده

    یعنی مثلا شاید در ظاهر یه جوری حرف بزنه که انگار باور کمبود داره ولی عملش و رفتارش داره نشون میده که به فراوانی باور داره

    دقیقا برعکس خیلی از ماها

    شاید من در ظاهر و در کلام میگم باور به فراوانی دارم ولی عمل من و رفتار من نشون میده که باور کمبود دارم

    پس نمیتونم بگم چرا اون از قانون استفاده نمیکنه و داره نتیجه میگیره

    اصلا همینکه این سوال و میپرسم که چرا اون که از این آگاهی ها اطلاع نداره داره نتیجه میگیره ولی من نه

    همین باعث میشه به قانون شک کنم همین باعث میشه تردیدها بیاد سراغم که نکنه قانون جواب نده

    پس برای اینکه برای ذهنم منطقی کنم و نزارم نجواهای شیطان شک و تردید رو به دلم راه بده

    باید هرکسی و که دیدم به موفقیتی رسیده باور کنم و برای ذهنم منطقی کنم که این از قانون استفاده کرده و از مسیر درست رفته

    حتی اگر بهم خیلی نزدیک باشه شاید بتونم از رفتارهاش بفهمم دیگه

    مثلا ببینم کجاها ایمانشون نشون داده

    کجاها بر ترسش غلبه کرده

    چطوری اومده تکاملش و طی کرده و موارد دیگه

    اگر میتونم برم ازش بپرسم

    مثلا تو شغل خودم یه دختر خانوم بود که از دوستانمون بود و از من دیرتر اومده بود تو این شغل

    یه مدت یه جایی کار میکرد و یه کم که کار و یاد گرفت و پیشرفت کرد درخواست کرده بود که بهش دستمزد بیشتر بدن

    ولی اونا قبول نکردن و چون به توانایی هاش باور داشت و چون احساس لیاقت میکرد از اونجا اومد بیرون و از کرج رفت تهران

    رفت به مجموعه های بزرگ که حرف اول و تو این شغل میزنن خودش و معرفی کرد

    و چون در کنار اونا کار میکرد هرروز بهتر و قوی تر شد و مهارتهاش هم بیشتر شد

    خوب طبیعتا هرروز و هرروز پیشرفت و موفقیت و ثروت

    خوب نگاه میکنم میبینم این آدم انقدر اعتماد به نفس داشته انقدر خودش و توانایی هاش و باور داشته که رفته به بهترین جاها خودش و معرفی کرده

    و هزارتا باور خوب دیگه میشه از تو این موضوع بکشی بیرون

    پس طرف باورهای خوبی داشته خودش و باور داشته و حرکت کرده و نتیجه گرفته بدون زجر بدون سختی

    شاید اگه من جای اون بودم میرفتم جاهای معمولی چون خودم و باور نداشتم چون اعتماد به نفسش و نداشتم

    چون مثلا میگفتم اونا یه آدم هایی هستن که نگاه از بالا به من دارن و هزارتا ترمز دیگه

    اینا در صورتی هست که کارمن خیلی از اون بهتر و حرفه ای تر هست

    من همیشه به خودم میگفتم چیزی که باعث موفقیت این دختر شد اعتماد به نفسش بود

    شاید کارش خیلی درجه یک نبود ولی چنان اعتماد به نفسی داشت چنان برای کارش ارزش قائل بود که هرکی میدید میگفت این دیگه بهترینه

    حالا من این ترمزها رو دارم و باید بیام روش کار کنم تا به نتیجه دلخواه برسم

    ولی اون از همون اول این ترمزها رو نداشته و حرکت کرده و نتیجه گرفته

    با این مثالها میتونم خیلی ذهنم و منطقی کنم و دیگه انصافا احساسم بد نمیشه و نمیرم تو فاز مقایسه خودم با دیگران و به قانون هم شک نمیکنم

    اتفاقا با این مثال الان برای ذهنم منطقی شد که ببین ثروت ساختن چقدر راحته

    اگه تو هم بیای ضعف هات رو تقویت کنی اگه تغییر کنی خوب نتایج میان

    اتفاقا واسه تو خیلی قشنگ تره خیلی برات لذت بخش تره خیلی باورهات و قوی تر میکنه نسبت به کسیی که از اول ناخودآگاه این باورهای خوب رو داشته

    چون تو بهت ثابت میشه که ببین من فلان ضعف و داشتم ولی الان بهبودش دادم و نتیجه گرفتم

    و چه اعتماد به نفسی به من میده برای ادامه مسیر

    استاد سپاسگزارم از شما و خانوم شایسته عزیزم که با عشق کامنتها رو میخونین

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  5. -
    على شيرازى گفته:
    مدت عضویت: 3453 روز

    به نام خداوندمهربان

    با سلام و دروووود خدمت استاد عباسمنش عزیز و‌ مریم بانوی عزیز و دوستان عالی ‌‌متعهد حاضر در این مکان‌مقدس

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    راسیات همیشه احساس غرور می کردم از این که اطرافیانم موفق هستن همیشه با احترام در بارشون صحبت می کردم حتی اگه فامیل دور بودن وقتی می دیدمشون می گفتم عمو یا دایی و جالبه که احترام خاصی برام قائل بودن انگار متوجه می شدن واقعا دوستشون دارم ‌ و رابطم عجیب خوب بود با افراد موفق فامیل یا دوستام با این که چندین ساله نیستن دور و برم همیشه از خانوادم احوال من رو می گیرن و مامانم هم حتی می گه خیلی دوستت دارن و ازت حال می گیرن واقعا خداروشکر

    سپاسگزارم استاد بسیار فایل بی نظری بود مخصوصا با اون تصاویر زیبایی که روشون صحبت می کردین خیلی زیبا و‌ متفاوت هست استاد

    تنور دلتون گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      زهرا صادقی گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      سلاااام آقای شیرازی

      امیدوارم حال دلتون ب اندازه ی غضلاتتون توپ توپ باشه

      من چندتا کامنت از شما خوندم و وقتایی ک استاد تو فایلی از شما مثال میزد همیشه تو ذهنم تلاش های شما رو تحسین کردم و پی ب قلب بزرگ و مهربون شما بردم با اینک هرگز شمارو ملاقات نکردم اما ازشما تصویری توی ذهنم هست از مردانگی و قلب بزرگ و پرمهرتون

      و همیشه تصورم از شما خوبی و خوبی و جوانمردی بوده و فکر کنم همینطور باشه چون احساسم ب ندرت اشتباه کنه

      قبل از اینک پاسخ شمارو روی این فایل رو بخونم حدس زدم ک واکنش شما چی باشه و وقتی خوندم گفتم غیر از این بود شک میکردم ب حس ششمم

      و در اخر میخوام از شما و تمام دوستانی ک تو این سایت از خودتون مینویسید تشکرکنم چون با خوندن کامنت های شما دوستان و موفقیت ها و تلاشتون من قوت میگیرم برای ادامه دادن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1256 روز

    سلامم استاد عزیزم

    من درحال فکر کردن به اگاهی های این جلسه بودم که دوباره یک چیز جدیدی کشف کردم در خودم اونم این بود به این دلیل که من خودم اینطوری بودم قبلا که از موفقیت دیگران حسادت میورزیدم و حالم بد میشد و احساس ناتوانی میکردم و اذیت میشدم. همه رو هم همینطوری میدیدم و فکر میکردم همینه دیگه ذات انسان اینه که موفقیت افراد رو میبینخ حالش بد میشه و احساس ناتوانی بهش دست میده و از اینکه خودم موفق بشم و یا موفقیت ام بروز بدم احساس گناه داشتم مثلا میترسیدم اونقدر پول داشته باشم که داداشم بزرگترم نداره چون این حس بهم دست داد که اگه من که برادر کوچیکه هستم حس برادرم به شدت بد میشه و احساس ناتوانی بهش دست میده و این ترمزی شده بود که من نه تنها درمورد پول درمورد هرچیزی جلوی اون سعی میکردم بدتر از اون باشم، توی بازی ها، توی هرچیزی

    واییی استاد الان یادم اومد چرا تا وقتی کع مثلا برادرم داشت منو نگاه میکرد یا باهم یک کاری میکردیم اصلا انگار من مغزم ارور میداد و کارارو خراب میکردم

    خدای من چقدر این باور ها دقیق کار میکنه!

    درصورتی که واقعا خیلی از افراد خوشحال میشن از موفقیت ما ازطرفی اگر خوشحال بشن یا ناراحت یشن یا احساس بدی هم بهشون دست بده بازم چه ربطی به من داره! اونم دقیقا به اندازه من خالق هست اتفاقا اگر اون احساس اش بد میشه مشکل از اونه وگرنه این اتفاق موفق شدن من برای خیلی ها الهاک بخش میتونه باشه

    استاد نمیدونید چقدر بعد کار کردن تمرکزی روی این فایل که نمیدونم این چندمین کامنت من روش هست برای افراد ارزوی موفقیت میکنم چقدر دوست دارم موفق بشن نه به این دلیل که عاشق چشم و ابروشون هستم نه! اتفاقا اینو خودخواهانه میخوام چون اگر. اون موفق بشه داره مسیر منو هموار تر میکنه و فرصتی برام فراهم میکنه تا من به موفقیت بیشتری برسم

    اما درمورد ترمز احساس گناه که گفتم اصلی ترینش نسبت به برادرم بود اما خیلی وقت ها نسبت به دوستانمم این حس رو داشتم از طرفی چون ته ذهنم خودم رو فردی مهربون و دلسوز میدونم ترکیب این دوتا باور ترمزی رو در من ایجاد کرده بود که موفقیت زیاد رو از من دور میکرد اما الان که دارم روی خودم کار میکنم میفهمم که چقدر این ترمز داره کمرنگ و کمرنگ تر میشه

    چقدر واقعا وقتی تمرکز میزاریم فقط روی یک فایل میتونیم چیزایی ازش دربیاریم که هزارتا دوره بدون تمرکز چنین تاثیری نداشته باشه

    استاد هر ساعتی که میگذره ظرف من بزرگتر میشه.

    الان دیگه نه تنها دوست دارم همه افراد دور و ورم موفق بشن که این هم از تمرین زیاد و درس گرفتن و تغییر زاویه دیدم به وجود اومده

    بلکه خودمم دوست دارم با موفق شدنم جهان رو جای زیبایی برای زندگی کنم

    چون الان میبینم افرادی که موفق شدن چقدر جهان رو جای زیباتری برای من کردن

    وای فکر کن اون حجم از ثروت و عشق و معنویت رو خلق میکنم و اینقدر نتایجم بزرگه که دوستان و اطرافیان ببین چقدر الگو میشم براشون؟ خدایا شکرت چقدر ترمز اساسی بود این احساس گناه و چه ریشه ایی پیداش کردم و خداروشکر روی اصلاح اش دارم کار میکنم

    استاد من همیشه شمارو تحسین میکنم بخاطر اینکه فکر میکنین همیشه به قوانین و تفکر عمیق میکنین و هرچیزی رو از همه جنبه ها میسنجین من متوجه شدم که این تحسین کردن باعث شده که منم بیشتر به قوانین تفکر خلاق داشته باشم

    و این درس رو الان بعد از کار کردن روی این فایل برام داشت که چقدر تحسین شخصیت افراد روی ساخته شدن شخصیت خود ما هم تاثیر میزاره

    خدایا شکرت چقدر خوشحالم اینقدر دارم ذهنم رو بمبارون میکنم که از احساسم معلومه این کار رو دارم درست انجام میدم

    احساسم نسبت به موفقیت دیگران از زمین تا اسمون تغییر کرده توی همین دوروز

    چون من اینطوری نگفتم که حتما باید مدت زمان زیادی طول بکشه تا من تغییر کنم بلکه گفتم به میزانی که تمرکز لیزری بزارم و به میزانی که روی خودم کار کنم و استمرار ببخشم و این پیوسته باشه این سریع تر در من ایجاد میشه و الان متوجه میشم که اصلا بحث زمان نیست بحث امادگی ظرف ماست که این با تعداد تجربه و تکرار بزرگ و بزرگ تر میشه

    استاد انگار دارم به خودم میگم خب چه شخصیتی میخوای؟ برو کسی که همچین شخصیتی داره رو اینقدر تحسین کن تا تو هم در خودت به وجود بیاریش

    من همیشه این مثال رو برای خودم زدم و الان بیشتر درکش کردم که چرا ما دوست داریم شخصیت نقش اول سریال ها و فیلم هارو کپی کنیم؟ چون داریم توی ذهنمون بهش توجه میکنیم و تحسینش میکنیم و اینم دقیقا الان همینطوریه

    استاد من حتی شما رو هم ده برابر بیشتر از قبل تحسین میکنم اینقدر عشق میکنم وقتی از تمرکز بالاتون میگین، وقتی از تعهد هاتون میگین، وقتی از درک هایی که بهش رسیدین میگین، وقتی از هدفگزاری هاتون میگین، وقتی از خلق کنندگی هاتون میگین که حد نداره

    اتفاقا این تحسین دیگران باز دوباره کمکم کرده که خودم رو هم یاد بگیرم تحسین کنم و انگار جزوی از عادت هام شده

    واقعا خداروشکر میکنم که اینقدر خوب و متعهدانه دارم روی خودم کار میکنم

    من خودم رو لایق این دیدم که از این فایل ها ذهنیت قدرتمند کننده ایی برای خودم بسازم که زندگیم رو تغییر میده

    الان میخوام استاد برم 4/5 دقیقه اول همین فایل که درمورد اینکه: ما میتونیم زندگی خودمون رو خلق کنیم صحبت کردید رو گوش بدم و بیشتر بهش فکر کنم و بسازمش توی ذهنم تا منطقی بشه برام تا بازم بیشتر آموزه هارو جدی بگیرم و بفهمم که چقدر مهمه که جدی بگیرم استاد جان مرسی که اینقدر استاد بینظیری هستی منم دوست دارم شاگرد بینظیری باشم شاگرد زرنگی باشم و “نهایت استفاده” رو ببرم

    خدا یار و نگهدار هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2167 روز

      سلام به شما دوست ارزشمندم

      سلام به شما سینا سبزواری عزبز

      چقدر سپاسگزارم که از خودت اینجوری جانانه ردپا میزاری. ولقعا تحسینت میکنم برای این حد از تمرکژ و تمزین ات رو.

      چه نکنه خویی پیدا کردی در مورد خودت و داداشت و احساس گناه. منم فکر کنم یکجورایی ریز اما موزیانه و سمج دارمش.

      چقدر خوب نوشتی:

      چقدر تحسین شخصیت افراد روی ساخته شدن شخصیت خود ما هم تاثیر میزاره

      اینم یک کلید بود یاد اوری کرد، کلی آگاهی ها رو، واقعا دمت گرم. نوشتی:

      استاد انگار دارم به خودم میگم خب چه شخصیتی میخوای؟ برو کسی که همچین شخصیتی داره رو اینقدر تحسین کن تا تو هم در خودت به وجود بیاریش

      واقعا سپاسگزارم

      چشمام باز نمیشه، امروز نزدیک ده ساعت درس خوندم و 20روز تا کنکور راه دارم، اما نمیشد نیام کامنت بخونم. چون اصلا موفقیت های اطزلفیان برای من اصلا موفقیت نیست و اونا رو موفقیت نمیدونم… خیلی میخوام بیشتر مغزم رو بریزم بیرون، ببینم قضیه چیه

      چرا حتی وقتی از همسرمم پرسیدم و ایشون گفت و مثال رد خیلی اونا واسه موفقیت نبود (یا کمال گرایی یا اصلا معیار و استاندارد موفقیت من فرق داره، باید برم دنبال اون ادم ها)

      واقعا سپاسگزارم سینا جان

      ارادتمندت فهیمه پژوهنده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سینا سبزواری گفته:
        مدت عضویت: 1256 روز

        سلام فهیمه جان

        سپاسگزارم از اینکه برای من نوشتی

        افرین از اینکه اینقدر خوب درس خوندی و تحسینت میکنم و مرسی که بعدش اومدی برام نوشتی و هم به خودت کمک کردی و هم فرصتی رو بزای من فراهم کردی تا بنویسم

        این روزا دارم با این سلسله فایل ها که هنوز قسمت اولش هستیم عشق میکنم

        احساس لیاقتم و کلی باور مثبت دیگه رو در ذهنم تقویت کرده احساس خیلی خوبی دارم

        این مدت نوشتن خیلی کمکم کرد چه در سایت چه توی دفترچه گوشیم

        من یک موضوعی رو فهمیدم که وقتی مینویسم خیلی خوب اطلاعاتی از ته ذهنم میکشم بیرون و خودم حیرت زده میشم مخصوصا توی کامنت ها دلیل اش هم اینه که توی کامنت ها چون احساس رسمی تری داره و فضای اماده تری داره بدون وقفه مینویسم و تمرکز خوبی دارم و این تمرکز روی یک نقطه باعث این چیزا میشه

        این موردی رو که درمورد شخصیت گفتم که شما هم نکته سنجیش کردی خیلی موضوع جالبی هست حالا منم طبق اصل بهبودگرایی این کامنت رو فرصتی دیدم تا درمورد همین موضوع ققط صحبت کنم ((فهیمه جان اینم بگم من به شدت بهبود گرا هستم ماشالا به خودم))

        من همیشه به دنبال این بودم که شخصیتمو بتونم بهتر کنم و طبق قانون استفاده کنم و بهتر و بهترش کنم و اتفاقا چندروز قبل از این سلسله فایل ها خیلی برام مهم شده بود و اتفاقا به این نتیجه هم رسیدم که من باید توجه کنم به اون شخصیتی که میخوام و به میزانی که توجه میکنم بهش اون در من به وجود میاد(قانون توجه) و این همزمان شد با این فایل ها و چقدر فرصت خوبی شد تا روی شخصیتم اساسی کار کنم

        میدونی خیلی دوست داشتم استاد سلسله فایل های اینطوری بزارن روی سایت چون یک انرژی خوبی داره و کار رو برای ما راحتتر میکنه و مم شاید اگر تنهایی میخواستم پروژه بزارم تا شخصیت رو درست کنم انگیزه کافی نداشتم اما الان که توی این فایل ها قرار گرفتیم خیلی حسم خوبه

        عنوانش هم ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده داره اینو به ما میگه که اقا قراره ذهنیت قدرتمند کننده بسازیم که همون حالت شخصیت رو داره

        و وقتی این رو از این دیدگاه نگاه کردم که خب بیام شخصیت افراد رو تحسین کنم برای ساختن شخصیت خودم این کار رو شروع کردم

        حالا میخوام توی این کامنت چندتا مثال بزنم از کارهایی که میشه با این اصل انجام داد

        ببین مثلا یکسری شخصیت ها هستند تمرکز لیزری خیلی خوبی دارن

        خب منم میبینم اقا منم اینو میخوام.. خب میام تحسین میکنم ایده ایی که به ذهنم رسید اینه که توی یک موضوع خاص افراد و الگو های اون موضوع رو بنویسم و شروع کنم به تحسین کردن و نوشتن درموردشون با جزئیات مثلا:

        تمرکز لیزری

        شخصیت ها:

        •ایلان ماسک

        •بیل گیتس

        •ماری کوری

        •کال نیوپورت

        •استاد عباسمنش

        •خانم شایسته (که اگر فایل زندگی در بهشت قسمت 251 رو بببینی خودت متوجه میشی تمرکز خانم شایسته رو)

        و خلاصه هر الگوی دیگه ایی و بعد میام و تحسین میکنم میدونی بهبودگرایی توی این موضوع خیلی کمکم کرد که با دیدگاه کمال گرایانه این کار رو نکنم و از هرفرصتی براش استفاده کنم چون در غیر اینصورت هم وقتم رو تلف میکنم خیلی زیاد هم تعدادش خیلی کم میشه چون همش منتظر یک فرصت هستم که حالا بهبودگرایی خودش باز یک مبحث دیگست که خودش نیاز به صحبت داره

        خلاصه لیست رو میتونم بنویسم و شروع به تحسین کنم و به میزانی که بیشتر تحسین کنم (که نشونش احساس هست) انگار خودم دوست دارم اونطوری رفتار کنم

        مثلا من وقتی فایل 251 زندگی در بهشت رو بهش چندروز پیشا هدایت شدم اینقدر حال کردم از این تمرکزی که خانم شایسته میزاشت که واقعا دوست داشتم تستش کنم و حالا باید بیشتر هم ادامه بدم

        اما اصل کار میدونی چیه اینه که یاد بگیریم شخصیتمون رو جوری بسازیم که تحسین کنه و کاری که من کردم برای اینکه این عادت من بشه این بودکه از هرفرصتی برای تحسین هر کسی استفاده میکردم(بازم اصل بهبود گرایی) و اینطوری تبدیل به عادتم داره میشه وچقدر خوبه

        ده ساعت گفتی درس خوندی ایول بهت واقعا،، این خیلی خوبه

        اتفاقا چقدر این تحسین کردن کمک میکنه بهت توی کیفیت درس خوندت

        یادمه یک فردی توی یوتیوب بود ایشون به مدت یک سال هرروز روزی دوازده ساعت درس خونده بود و لایو هم میزاشت یعنی ویدیو های یوتیوبش که سیو کرده بود از اون لایو ها دوازده ساعته بود!

        و من خیلی برام جالب بود و ایشون رو تحسین میکردم اتفاقی که افتاد این بود که درس خوندن برای من خیلییی راحت شده بود با روش پومودورو هم درس میخوند

        و این مثال رو الان یادم اومد که چطوری با تحسین یکی که براش درسخوندن به مدت دوازده ساعت اینقدر راحته منم شخصیتم بهتر شد گفتم اینو بگم که هم مربوط به فایل هست هم شاید کمک کنه به شما که اینطوری میشه توی هرکاری ازش استفاده خلاقانه داشت

        مرسی که برام نوشتی دوست خوبم امیدوارم موفق باشی:)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          فهیمه پژوهنده گفته:
          مدت عضویت: 2167 روز

          سلام به روی ماهت سینا جان

          خدایا شکرت برای این نقطه آبی رنگ

          خدایا شکرت برای این همزمانی ها

          اصلا اینقدر خوشحالم بیـــا ببین انرژی ام اینقدر بالاست همین الان برق ها رو ترکوند. برق ها رفت باورت میشه همین الان.

          من امشب به چند دلیل زودتر درس خوندن رو تعطیل کردم از دیروز کمتر خوندم اما از خودم خیلی راضی ام و خیلی رو به بهبود دارم پیش میرم.

          قبل تایم آخری اومدم سایت رو نگاه کردم گفتم حتما امشب چه اینجا چه توی دفترم دوباره باید تمرین رو جواب بدم. و دیدم یاخدا 800 خورده ایی کامنت و من خیلی دوست داشتم کامنت بخونم اونم کامنت های مرتبط تا ایده بگیرم، تا ببینم دوستانن چطور این تمرین رو حل کردند و چطور فکر میکنن. وای نمیدونی اومدم پایینریال اومدم پایین چند خطی به چشم خورد چالب بود، کلمات موفقیت از جنس درس و مطالعه و تحصیل بود. یکم سریع یک خط رو خوندم دیدم بــله کامنت منتخب اومدم یک الگو، اونم چه کامنتی چه مثال هایی. خدایا تو داری با من چه میکنی. اصلا چیزی که من لازم دارم. خداروشکر همین الان برق ها هم اومد. چون داشتم فکر میکردم لپ تاپم خاموش نشه. خدایا تو با من چه میکنی. خدایا…..

          بعد اومدم قسمت کامنت این قسمت سعی کنم تمرکز کنم و کامنت بنویسم و تمرین رو جواب بدم. و گفتم من تمرین رو تمرکزی جواب بدم چه اینجا چه تو دفترم استاد فردا قسمت جدید رو گذاشته.

          باورت میشه سایت رو رفرش کردم دیدم “قسمت 2 ” اومده.

          اصلا دارم دیوانه میشم اینقدر همزمانی و اینقدر نشونه…خدایا چقدر بلدی.چقدر خوب هدایت میکنی بنده هاتو.

          بعد میام اصلا بعد کامنت منتخب، فقط کامنت شما کلی ذهنم رو باز میکنه و بهم ایده میده چطور بنویسم. یاد بهبودگرایی منو میندازی.(من دوره شیوه حل مسائل زندگی دارم.) اصلا سینا جان دوست عزیز نمیدونم چطور تشکر کنم از تو از خدا از استاد از این سایت از این همه هدایت…. اصلا همه ی جهان جمع شدن تا منو به سمت خواسته هام هول بدن در این حد….یعنی همه دستان خداوند هستن برای رسیدن من به سوال هام، برای من به راحتی، برای من به رسیدن به خواسته هام.

          استاد عاشقتم برای این حرکتی که روی قسمت نظرات سایت زدی. واقعا لازم داشتم واقعا عالی بود. خیلی داشتیم میرفتیم تو باقالی ها…خدایا شکرت برای بهبودهای دائمی این سایت.

          خدایا شکرت که من خالق زندگی و شرایط و اتفاقات زندگی ام هستم و اینو امروز بارها باور کردم بارها و چه باوریه این باور باوری که اصل تحول زندگی استاد جان و من و شماست. باور به این ما خالق زندگی خودمون هستیم با افکار غالب و باورهامون….

          چقدر به موقع امشب درس خوندن رو تعطیل کردم.

          چقدر به موقع مامانم از مشهد بهم زنگ زد حال و احوال پرسی کرد.

          چقدر به موقع قراره فردا اول سحری دیدارم تازه بشه با دوست عزیزم که مهاجرت کردن به ترکیه. و پروازش میشنه.چقدر به موقع استاد برای نظرها این کار رو کردن و چقدر من به موقع تمرکز لیزری رو با درس خوندن وتمرکز لیزری روی هدفم دارم یاد میگیرم هر روز بیشتر. 19 روز مونده و من هر روز دارم قوی تر پیش میرم. کیفیت برام مهم و درس هایی که دارم در طول این مسیر شرکت کردن در کنکور ارشد دارم یاد میگیرم. اصلا دارم قوانینی که یاد گرفتمم رو تست میکنم و عملی اجرا میکنم.

          باید بیام کامنت شما رو هم یکبار دیگه بخونم شاید چندبار دیگه.

          این چیزای بی ربط رو نوشتم تا امروز که کولاک همزمانی ها شده برام یادم بمونه.

          میرم تمرین ام رو بنویسم تمرکزی با این همه کمک و ایده هایی که از طریق دستان خداوند بهم شده و منو سرشارترین کرده. و انشالله بعد تکمیل تمرین این قسمتم جایزه ام میشه قسمت بعدی که همین الانم منتظره تا من ببینمش.خدایا شکرت….

          واقعا سپاسگزرام که اینجایی و نوشتی و نووشتن معجزه میکنه بنویس دوست من. منم عاشق نوشتنم ولی باید سعی کنم جهت دارتر بنویسم. چقدر من با نوشتن اوج گرفتم و میگیرم. مثل الان…

          استاد جان مریم جان و دوستان عزیزم ازتون سپاسگزارم برای وجودتون….

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            سینا سبزواری گفته:
            مدت عضویت: 1256 روز

            سلاام فهمیه جان

            وای هرموقع من اون قسمت که میگی برق رفت رو میخونم خندم میگیره

            خدایاشکرت که دوباره یک فرصت دیگه ایی دلده شد تا بنویسم هرچند کوچک و هر یک جمله ایی که رشد صورن بگیره همون کافیه

            اینم گفتم چون یکم نجوای کمال گرایی امکان داشت سراغم بیاد و ننویسم اما خب دارم مینویسم و لذت میبرم

            خدایا شکرت چقدر کامنتت پر انرژیی و باحالل بود لذت بردم وقتی که به دستم رسید و الان فرصتی شد تا بیام و بنویسم

            خدایا شکرت چقدر اینکه دیگه قضاوت دیگران برام مهم نیست این روزا بزرگترین دستاورد منه!

            یعنی منی که ریز تر شدم توی این موضوع متوجه شدم که نصف کارایی که من دارم در طول روز انجام میدم رو بخاطر نظر دیگران انجام میدم حتی الان که این کامنت رو نوشتم یادم اومد که من قبلا مثلا جلوی یکسری دوستام خودم رو متمرکز نشون میدادم یعنی اگر اونا منو فکر میکردم دارن نگاه میکنن سعی میکردم متمرکز رفتار کنم چون یک کوچولو وابسته بودم به تحسینشون وقتی که بهم میگفتن تو چقدر تمرکزت خوبه حالم خوب میشد نمیخوام بگم این بده که جلوشون تمرکز داشتم اتفاقا حداقلش اینه که تمرکزم بیشتر بود دیگه

            اما نکته ماجرا اینه که چرا اونقدر از نظر دیگران خالی بشم که توی تنهایی خودم همون رفتار رو نکنم! البته این موضوع اینقدر شدید نبود اما بازم دیدگاه مردم بود و هرچقدر ریز تر میشم توی این قضیه میبینم پسررر چقدر دقیقا زندگی ما میتونه فرق کنه کلا وقتی که رفتارامون رو طبق نظر دیگران انجام میدیم دربرابز وقتایی که ظبق نظر اونا رفتار نمیکنیم

            من درمورد این چیزا مینویسم تا بیشتر بره تو وجودم حتی همین دیشب یک کامنت توی همین صفحه منتشر کردم فقط برای دل خودم همینطوری مینوشتم و حال میکردم چقدر حس خوبی داشت و چه اگاهی هایی خدا بهم داد

            میدونی وقتی که آدم به اون درجه میرسه که میگه: مگه نظر مردم مهمه! مگه لایک اونا تایید اونا اصلا مهمه! نه تاییدشون مهمه نه تشویقشون نه حسادتشون نه تحقیرشون اونجا دقیقا همون نقطه اییه که ادم تمام تمرکزش رو جمع میکنه روی مسیر خودش و این تمرکز سرعت رو چندین برابر میکنه دیگه نگران نیست که بقیه راجع بهش چی فکر کنن وقتی ادم میدونه توی مسیر خودشه دیگه توش میمونه و کاری به بقیه نداره و چقدر همین موضوع توی همین چندروز در من بهبود پیدا کرده و چقدر خوشحالم که دیگه حواسم اگاهانه به این موضوع هست که اصلا کاری به بقیه نداشته باشم که راجع بهم میخوان چی فکر کنن

            کلا اگه ما هرچیزی رو با معیار های مسیر تکاملی خودمون که یونیک هست برای هر شخص بسنجیم همه چی عالی میشه یعنی چی؟

            یعنی اقا وقتی موفقیت یکی رو میبینه بیا کلی تحسینش کن چرا؟ چون سرعت مسیر خودتو زیاد میکنه اخه مسیر اون که ربطی به مسیر اون نداره اصلا اون صد برابر پیشرفت کنه مگه فرقی به حال من میکنه که بخوام حسادت کنم امااا اگر بیام تحسین کنم و احساسم رو به شدت خوب کنم مسیر خودم سرعت بهش بخشیده میشه میدونی این خیلی نکته مهمیه نمیدونم چطوری میتونم بیان کنم این درکی که بهش رسیدم رو اما ادم وقتی که به این نقطه میرسه دیگه دوست داره همه بینهایت اتفاقا موفق بشن چون میدونه چقدر دیدن اون موفقیت ها و “تحسین” انها چقدر مسیر خودش رو سرعت میبخشه

            ببین فکر کن من میخوام یک مسیری رو برم که به خودی خود سه ماه مسیرش طول میکشه اما با هربار تحسین کردن این هعی کوتاه تر میشه هم اون خواسته به من نزدیک تر میشه هم من به اون حالا فکر کن دور ور من سرشار از ادم های موفق باشه این یعنی چی؟ یعنی یک عالمه فرصت، درس، باور های مناسب، الهامات، برای کوتاه کردن و سرعت بخشیدن به مسیرم و این چیزیه که تحسین کردن رو جذاب میکنه که اقا یکی از تو داره بهتر درس میخونه؟ قبلا حسادت میکردب اما الان با ذهنیت قدرتمند کننده میدونی که اینکه یکی داره بهتر درس میخونه چه فرصت بینظیری رو برای من فراهم کرد تا من بهتر درس بخونم و خودت رو میبندی به تحسین کردن

            خب این از تحسین کردن

            اما من اولش اومدم درمورد اینکه قضاوت مردم برام مهم نیست صحبت کردم و دوست دارم این موضوع رو بیشتر گسترشش بدم در خودم

            واقعا الان خییلیی کمتر شده فکر کنم که بقیه دارن راجع به من چی فکر میکنن بقیه میخوان چی برداشت کنن از حرفای من میخوان من رو ادمی خاص ببینن یا ادمی ضعیف ببینن و چقدر این پاشنه آشیل من بود که تلاش میکردم خودم رو به بقیه ثابت کنم و وقت و انرژیم رو میگرفت از این لحاظ که درمورد رشد و پیشرفت هامون صحبت کنیم تا بهش توجه کنیم و خودمون رو تحسین کنیم اتفاقا خیلی خوبه که یکسری چیزا رو بگیم مثل همین که شما اومدی گفتی ده ساعت درس خوندی

            اما من میدونم که اینو وقتی میگم انتظار ندارم که اون منو تحسین کنه یا تشویق کنه یا… من اینو گفتم تا فقط درمورد کاری صحبت کرده باشم تا توی مسیر خودم انجام دادم و این یک رشد محسوب میشه دیگه کاری ندارم که نظر بقیه چیه

            مثلا فهیمه جان من اگر میام از رشد و پیشرفت هام از بهبود هام به تو میگم فقط از این دیدنگاه میکنم که گفتن اینا باعث میشه بیشتر به خودم مرور کنم توانایی هام رو پیشرفت هام رو وگرنه برای من فرقی نباید بکنه که شما تحسین میکنی یا حسادت

            اگر تحسین کنی که دمت گرم مسیر خودت رو هموار کردی اگر هم حسادت کنی که هیج تاثیری روی من نداره

            میدونی درک این موضوع کمکم کرد که چه کسی منو میبینه چه تاییدم میکنه یا نمیکنه حواسم روی خودم باشه کارای خودم رو بکنم تمرکز خودم رو بزارم

            قبلا از این لحاظ دوست داشتم رشد کنم تا برم به همه بگم که من اینطوریم اونطوریم و احساس لیاقتم رو با تحسین اونا ارضا کنم اما الان من دارم از مسیر خودم لذت میبرم از تمرکز خودم لذت میبرم اصلا برای من مهم نیست که یکی فکر کنه مسیرم درسته یا درست نیست

            من چقدر بخاطر همین موضوع اسیب خوردم! واقعا بخاطر اینکه دوستان اطرافیان فکر کنن مسیرم درسته یا فکر نکنن که من ازشون عقب ترم چه کارهایی کردم و چه کارهایی نکردم!

            ولی الان خیلی خوشحالم که دارم به اون درجه میرسم که واقعا برای خودم زندگی کنم

            میدونی ادم وقتی از یک جا به بعد زیاد درمورد یک موضوعی صحبت میکنه تازه یادش میاد از حرفای استاد. اونارو درک میکنه که

            برای خودت زندگی کردن یعنی چی

            اینکه نظر دیگران نت مثبت نه منفی برات مهم نباشه یعنی چی

            اینکه تمرکزت رو بزار روی خودت یعنی چی

            خداروشکر میکنم که اینقدر این موضوع کمکم کرده که احساس لیاقتم رشد کنه

            فهیمه عزیزم مرسی که برام نوشتی

            خدانگهدار ات دوست ارزشمندم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ریحانه گفته:
      مدت عضویت: 1756 روز

      سلام پسررر

      هرچی میخونم باز صفحه کامنتا اضافه میشه و برمیگردم از اول(خنده)

      ولی تقریبا فکر کنم همه ی کامنت هات رو دیدم و با خودم گفتم ایول

      چقدر عالی داره کار میکنه

      ایندفعه وقتی از موضوع احساس گناه گفتی چون مشکل خودمم هست دوستدارم برات بنویسم

      نمیدونم دوره عزت نفس رو داری یانه

      اما اونجا من این موضوع رو فهمیدم و خودم اوایلش تعجب میکردم این دیگه چه ترمزیه خدای من!!

      حتما بنویس که چه اقداماتی قراره براش انجام بدی

      و واقعا خوشحال شدم برای تغییراتی که داری احساس میکنی ادامه بده تا تثبیت بشن

      سپاسگزارم برای آگاهی هایی که بهم دادی و بهم احساس خوب دادی

      سپاسگزارم که مینویسی

      تحسینت میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سینا سبزواری گفته:
        مدت عضویت: 1256 روز

        سلام ریحانه جان

        مرسی واسه کامنت ارزشمندت دوست عزیزم، کرسی واسه تحسینت

        واقعا این سلسله فایل ها خیلی فوق العادست و داره ذهنیتی قدرتمند کننده میسازه من به این موضوع پی بردم که برای اینکه اون پاشنه آشیل رو خوشگل و کامل برطرف کنیم باید ثانیه به ثانیه تمرکزی پیوسته براش بزاریم و تمام ورودی های ذهنمون رو ببندیم بهش و ریحانه جان اگر اینطوری نباشه باز دوباره تا قرار بگیریم تو جامعه باز دوباره تا چندساعت اگر کار نکنیم همش میپره از توی ذهنمون و باز باید دوباره کلی تلاش کنیم تا برکردیم به این موضوع اما وقتی تمرکز لیزری بزاریم و کامل و پیوسته کار کنیم به میزانی که قدرتمند این کار رو بکنیم اون توی ذهن ما ثبت میشه به طوری که با اینکه سه روز گذشته از اومدن این فایل برروی سایت اما من خیلی خوب و سریع تغییر شخصیتی خودم رو متوجه میشم همچنین این چیزی که الان بهت گفتم رو خودم باز خورد گرفتم

        فکر کن مثلا ی ساعت روی یک موضوعی کار میکردم با تمرکز کم و از این شاخه به اون شاخه میپردیم و بعد میدیدم هیچ تغییر شخصیتی در من رخ نداده و من مثلا نمیدونستم واقعا باید چیکار کنم تا شخصیتم ساخته بشه میدونی ما نباید زور بزنیم تا بخوایم یک جوری فکر کنیم

        مثلا من نباید زور بزنم که به خودم بگم اوکی من توی دیدن موفقیت افراد حسادت میورزم خب بیام زور بزنم که اینجوری فکر نکنم! نه اینطوری کار نمیکنه

        تو اگر به اندازه کافی ورودی بدی، به اندازه کافی تمرکز داشته باشی و مدام هر لحظه روش کار کنی تو خود به خود اونجوری فکر میکنی و به قول استاد شکل فکر کردن مغزت تغییر میکنه

        خب ریحانه جان من اینو فهمیدم حالا چطوری بهش عمل کنم؟ کلا هم خیلی خداروشکر ادم عمل گرایی شدم و سریع اگاهی هارو که گوش میدم سریع میخوام عمل کنم

        من اومدم اینطوری تمرکز گذاشتم که اولا توی هرکامنتی که مینوشتم حتما به اگاهی های این فایل اشاره میکردم و الان هم دارم همینکار رو میکنم بعد مثلا میومدم بارها و بارها تحسین میکردم دور و ورم رو و اینقدر این کار رو بعد با بهبودگرایی هرفرصتی که گیر میاوردم تحسین میکردم چه افراد نزدیک که استاد تمرینش رو داد، چه افراد موفق

        هدف چی بود؟

        +تغییر دیدگاه نسبت به موفقیت افراد

        و من هم اینطوری تمرکز لیزری دارم میرم تو دلش عاشق تحسین کردن شدم واین در من عادتی به وجود اورده که همواره تحسین کنم چه ادم هارو چه اطرافم رو چه خودم رو همه چی رو فقط توی مدت زمان کوتاه ِ دوسه روزه اونم بخاطر این جنس از تمرکز من همیشه ریحانه جان میگم که موضوع اصلا زمان نیست موضوع ظرف ماست و ما میتونیم با سرعت این ظرف رو بزرگ کنیم یا یواش یواش

        حتی میبینم الان چقدر چیزای خوبی داره در من بهبود پیدا میکنه و میدونی این تمرین به یک تیر چند نشونه زد،

        هم قضاوت خودم با دیگران رو خیلی کم کرد هم احساس لیاقتم رو به شدت افزایش داد،، درحین اینکه افراد رو تحسین میکردم و سوال خوب از خودم میپرسیدم چه خود باوری و الهام بخش بود برام،، احساس گناهم رو خیلی کمتر کرد ک توی کامنت بالا بهش اشاره کردم و خدا میدونه چه تغییرات دیگه ایی

        میدونی از یک جا به بعد وقتی تمرکز زیاد میشه در مدت زمان معقول انگار این اطلاعات بهم وصل میشن و همه چی معنی پیدا میکنه حس خیلی خوبی داره و واقعا میشه از یک فایل چیزایی در اورد که خیلی ها از دوره ها درنمیارن

        من با اینکه دوره عزت نفس و احساس لیاقت رو ندارم اما خیلی از نتایج تغییر شخصیتی که گرفتم مربوط به همین دوره ها بوده و میبینم که واقعا به میزانی که ما تمرکز بزاریم روی یک چیز ما اون رو گسترش میدیم چون ما انسان ها خالق هستیم.. دارای قوه خلاقیتم هستیم و میتونیم به هرچیزی اونجوری که میخوایم شکل بدیم

        منم که تعیین میکنم چه نتیجه ایی بگیرم از هر فایل

        ریحانه جان من مثلا قبلا خودم رو خیلییی قضاوت میکردم هم با افرادی که حس میکردم پایینتر از من هستند و هم بالاتر

        افرادی که پایینتر از من بودن رو وقتی مقایسه میکردم با خودم، احساس غرور بهم دست میداد یا یک حسی بهم دست میداد که خب دیگه بسه حرکت نکن دیگه خیلی جلو زدی ها! و افرادی که بهتر از خودم بودن رو وقتی با خودم مقایسه میکردم احساسم به شدت بد میشد احساس ناامیدی و ناتوانی و حسادت داشتم و چقدر الان میبینم خودم رو بهبود دادم

        خیلی توی حرف هام من قبلا از دیگران استفاده میکردم و خودم رو باهاشون مقایسه میکردم

        حتی توی چیزای روزمره،، حتی توی سایت مثلا با خودم میگفتم خیلیا توی سایت فلان.. بعضیا بهمان اما متوجه شدم که تمام تمرکزم باید روی خودم باشه

        بچه های سایت هرجوری میخوان روی خودشون کار کنن من فقط باید از اون قوی هاش الهام بگیرم و مسیر خودم رو هموار کنم وای چه درس هایی گرفتم این روز ها از همین فایل به تنهایی و ریحانه جان اون نکته ایی که دوباره اول بهت گفتم و صد بار هم بگم کمه:پیوسته و با تمرکز باید ادامه بدم تا بره توی شخصیتم

        •پیوسته

        •تمرکز

        •ادامه دادن

        وقتی از تمرکز صحبت میکنم و اینکه روی یک نقطه باشه منظورم اینه که ورودی های اضافی رو کامل کات کنیم حتی من موسیقی با کلام که بخواد ورودی برای ذهنم باشه گوش نمیدم چون مغز خاصیتش اینه که پردازش میکنه هرچیزی رو درسته من یک ربع اهنک گوش میدم اما مغز تا ساعت ها اونو تکرار میکنه

        خب حالا که مغز رو اینطوری شناختیم پس اگر ما بتونیم تمام فضای ذهنیمون رو اختصاص بدیم به یک موضوع خاص مغز کاری جز فکر کردن به اون موضوع نداره و هعی ایده های جدید و درس های جدید

        درمورد احساس گناه گفتی ریحانه جان

        همینطوری که گفتم من این جنس تمرکزی گذاشتم روی این فایل که منجر به خلاقیت شد

        در حال فکر کردن به فایل بودم یهو بخاطر تمرکزم یک چیزی توی ذهنم به صدا در اومد و سریع اومدم کامنتش کردم که همین کامنتی بود که شما براش پاسخ نوشتی و اونم احساس گناه بود که اقا من چون قبلا به شدت حسادت میورزیدم از موفقیت افراد فکر میکردم بقیه ام اینطورین

        حالا نکته اصلیش اینجاست:از آنجا که من فردی دلسوز و مهربان بودم و نمیخواستم کسی رو اذیت کنم دوست نداشتم موفق بشم

        دوست من دقت کردی؟ من انگار ترکیب باور هام باعث ترمزی برای موفق نشدن شده بود 1.بقیه از موفقیت من ناراحت میشن 2.من دوست ندارم بقیه رو با رفتار هام ناراحت کنم

        و خب وقتی که ریحانه جان اومدم روی این موضوع کار کردم که خودم خوشحال شدم از موفقیا افراد و نمیدونی این روزا چه حس خوبی دارم نسبت به انسان ها اومدم خود به خود اینکه افراد امکان داره ناراحت بشن حذف شد چون گفتم نه اونام خوشحال میشن

        اما اگر ریشه ایی ریحانه بخوایم این ترمز رو حذف کنیم که توی کشف قوانین هم استاد میگن: میگن که یکسری باور هارو با یکسری منطق ها میشه حذف کرد اما یکسری منطق ها ریشه رو هدف میگیره و ما اگر اونارو بگیم خیلی بهتره

        در این مثالی که من برات زدم

        منطقی که اوردم این بود: نه بابا خیلیا خوشحال میشن

        که خب جواب میده و ترمز رو کمرنگ میکنه

        اما منطق ریشه ایی که میتونه بیشتر تاثیر بزاره اینه که: مگه اصلا نظر بقیه مهمه؟ اونا مسئول زندگی خودشون هستن اگر ناراحت بشن یا نشن من هیچ نقشی در باور های اونا ندارم اونا مشکل خودشون هست که ناراحت میشم اگر باور هاشون رو درست کنن اتفاقا موفقیت من باعث الهام بخش بودن اونها میشه

        ببین این منطق دوم. قوی تره چون حتی من اگر بدونم یکی ناراحت میشه واقعا بازم ترمز احساس گناه نمیاد سراغم

        ولی توی اولی انگار میخوام خودمو قانع کنم که بقیه هم خوشحال میشن

        اما به هر حال هر منطقی که بیاریم خوبه و تاثیر داره

        میگم من فکر میکردم همه ادم ها اینطورین که ناراحت میشن اما وقتی دیدم نه واقعا میشه با تغییر زاویه دید خوشحال شد این ترمز خیلی در من کمرنگ شد که احساس گناه داشته باشم و اینطوری برای من کم شد

        ما درمورد افراد جوری فکر میکنیم که خودمون هستیم

        توی قسمت 45 سفر به دور امریکا استاد مثال قشنگی میزنن میگن که ما به این دلیل به امریکایی ها میگیم نژاد پرست یا به هرکی، چون خودمون اینجورییم بعد مثال میزن که افراد ایرانی که به امریکایی ها اینطوری نگاه میکنن خودشون نسبت به افغانی ها اینجوری نژاد پرستانه رفتار میکنن

        این ترمز هم برای من اینجوری حذف میشد

        من اگر خودم ناراحت نشم، حسادت نکنم از موفقیت افراد اونارم اینطوری نمیبینم دیگه

        ریحانه جان مرسی که نوشتی دوست خوبم انرژی خیلی باحالی داری دمت گرم

        خدا یار و نگهدارت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          ریحانه گفته:
          مدت عضویت: 1756 روز

          دوباره سلام

          امیدوارم خیلی عالی درحال کار کردن روی خودت و این فایل های بینظیر باشی!

          راستش اتفاقات عجیبی رخ داد

          از وقتی این فایل اومد و من اصلا این حرف هارو شنیدم بیشتر دقت کردم تو زندگیم به این موضوع!

          هربار این تمرین رو انجام میدادم میگفتم خدایا چقدر خوبه اطرافیانت موفق باشن و موفقیت بدست بیارن انقدر برام خوشحال کننده میشد بعد از تمرین که سریع میگفتم خدایا کاش فلانی بیشتر موفقیت بدست بیاره

          خدایا دورم رو پر کن از افراد موفق

          هرچند اون اوایل سریع ذهنم بعد از این جملات میپرید وسط و نجوا میکرد

          ولی به هرحال تغییرات فکری قشنگی بود برام و ادامه داشت

          تا جایی که انقدر بهم ثابت شد که امشب باورم نمیشد من همون ادم قبلی باشم

          تو ماشین داشتم به بابا میگفتم

          بابا چقدر خوبه اطرافیانت موفق باشن

          چقدر خوبه دورت پر باشه از افراد موفق و ثروتمند

          چقدر خوبه ببینی راحتی و موفقیت های اطرافیانت رو و چقدر کار برات ساده تر راحت تر میشه

          و مثال میزدم

          و پدرم تایید میکرد :))

          قبلشم داشتم قدم میزدم زیر بارون درمورد این موضوع با خودم صحبت میکردم و این صحبت ها هم ادامه داشت تا جایی که خودخواهانه و قلبا آرزو میکردم ان شالله فلانی فلان موفقیت رو بدست بیاره راحت و اسون:)

          باورم نمیشه این منم

          چقدر این فایل ها فقط گوش کردن بهشون برام مثل معجزه بوده.

          اینو نوشتم چون میخواستم بگم سپاسگزارم که گفتی با این منطق که خودم حسادت نکنم و خوشحال شم از موفقیت دیگران باعث میشه این فکر رو درمورد دیگران نداشته باشم که اونا ممکنه حسودی کنن و این احساس گناه ازم دور شه

          جالبه واقعا افکار متفاوتی داشتم دیگه ذهنم نمیگفت ببین فلانی حسادت داره نسبت بهت

          اتفاقا میگفتم قطعا احساسش حسادت نیست!

          اما میدونم که خیلییییی نیاز به تمرین بیشتر دارم

          باید بیشتر بشنوم این فایل رو تا اولا درک کنم و منطقی کنم که اصلا چرا من باید این تمرین رو انجام بدم.

          سپاسگزارم که زمان گذاشتی و برام نوشتی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            سینا سبزواری گفته:
            مدت عضویت: 1256 روز

            ریحانه جااان سلاام

            مرسی واسه این کامنت قشنگت

            بینهایت تحسینت میکنم که اینقدر خوب روی خودت کار کردی که این شده جزو شخصیتت

            ریحانه جان دقیقااا میدونم داری درمورد چی صحبت میکنی منم دقیقا همین احساس رو تجربه کردم و دقیقا مثل خودت میگفتم کاش همه موفق بشن

            اصلا عاشق موفقیت دیگران شده بودم و الانم هستم واقعا تغییر مثبتی در من بعد از فایل به وجود اومد

            میدونی یکی از بهترین راه ها الگو برداری درست با ذهنیت قدرتمند کننده است وقتی که ما با دیدی مثبت به موفقیت دیگران نگاه کنیم خیلیی مسیرمون زود هموار تر و هموار تر میشه میدونی من اومدم این الگو برداری رو گامل برای خودم بررسی کردم و دیدم چقدر میتونه تاثیرات خوبی بزاره وقتی که یادبگیرم همیشه موفقیت هارو تحسین کنم و دیدم نسبت به موفقیت بهتر و بهتر بشه اتفاقا یک کامنت نوشتم درمورد اش توی همین سلسله فایل ها قسمت 5 و میتونی بری از توی پروفایلم پیداش کنی و بخونی

            ریحانه جان چه خوب شد که برام نوشتی یادآوری کردی این موضوع رو برای من و حتما بازم اگر دوستداشتی درمورد این موضوع بازم برام بنویسم و از تجربیاتت بگو

            من خودم این فایل از اون فایل هایی بود که بیشتریم کامنت رو روش گذاشتم و چقدر اگاهی های نابی اون زمان بهم داده شد بخاطر تمرکزم و تعهدم.

            واقعا میدیم وقتی که تحسین میکنم افراد رو چقدر شخصیت خودم داره رشد میکنه، چقدر احساس لیاقتم داره رشد میکنه

            اتفاقا یکی از کارهای اصلی این روزام که برای خودم مشخص کردم الگو برداریه

            و خیلی خوشحال شدم کامنتت رو دریافت کردم.

            ریحانه جان تحسین کردن برام راحتتر میشه وقتی که به خودم یاداوری میکنم سینا فقط مسیر خودت با تحسین هموار تر میشه و اضلا خودخواهانه تا میتونی تحسین کن و موفقیت افراد رو ببین و لذت ببر.

            چقدر دیدم به افراذ مثبت شد بعد از این جلسه و چقدر تشویقشون میکردم توی ذهنم و چه احساس خوبی داشت واقعا یک چیزایی در من تقویت شد بعد این فایل که اون اول اگه میومدن بهم میگفتن میگفتم این دیگه چه ربطی به این موضوع داره؟؟

            ولی معجزه تمرکز رو دیدم که وقتی که روی یک فایل واقعا تمرکز بزاریم ایده ها و الهامات فوق العاده ایی رو دریافت میکنیم و شخصیتمون تغییر میکنه.

            میدونی الان که یاد کامنت هایی که روی این فایل نوشتم افتادم یک موضوعی رو متوجه شدم اونم اینکه من یک وقتایی ترمز نوشتن میاد سراغم یعنی با وجود اینکه میخوام. بنویسم اما یک قسمت از ذهنم میگه ننویس اون ترمز اصلیه اینه که میگه: کم بنویس اما عالی بنویس و میدونی این خودش یک کمال گرایی هست مثلا میگه تو چندتا کامنت با کیفیت داشته باشی بهتره تا هرروز هعی بنویسی

            اما الان یاد این موضوع افتادم که چقدر کامنت هایی که نوشتم ردپاهای جالبی از من به جا گذاشته به طوری که متوجه میشم کاملا که اون زمان چطوری فکر میکردم.(اینم دوست داشتم خیلی بهبودگرایانه بهش اشاره کنم تا ترمز رو اصلاح کنم)

            ریحانه جان الان که اینارو نوشتم رفتم کامنت خودم که بهت پاسخ داده بودم رو خوندم خودم چقدر الان خوشحال هستم که اون کامنت رو اونجا اینطوری برات نوشتم و خودم الان بازم ازش درس گرفتم.

            ازت بینهایت سپاسگزارم که نوشتی برام و بازم میتونی درمورد این موضوع و این فایل بینظیر باهام صحبت کنی.

            خدانگهدارت دوست عزیزم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    به نام خدای مهربان

    1402/11/14

    تمرین جلسه اول

    حتی فک کردن بهش کار سختیه برام ،احساس میکنم که روبروم وایساد و من از مواجه شدن باهاش بشدت اضطراب دارم / هیچ راه فراری ندارم ،هیچ دوره ای بهش پناه ببرم که از این کار فرار کنم،و یا آشغال رو زیر مبل بزنم ، هر جا میرم استاد مچم رو میگیره از یه طریقی، انگار با دوره حل مسائل و این فایل دانلودی دیگه افتادم تو سه کنج رینگ و هیچ راه فراری نیست ، تنها راه مواجه شدن باهاش و حل کردنش هست هرچند بسیار سختمه که حتی بخوام بهش فک کنم .

    موفقیت های افراد نزدیک خودتون رو بنویسد با ذکر اسامی

    از چه نگاه مثبتی میتونم موفقیت های افراد نزدیکم رو ببینم .که برای من الهام بخش باشه برای حرکت کردن برای پیشرفت کردن.برای موفق شدن.

    در نهایت برای هر کدام بنویسید که چه درسهایی میتونم بگیرم از مسیری که اونها برای موفقیت طی کردن.

    چه ویژگی های شخصیتی داشتن یا در خودشون ایجاد کردن ، چه توکلی داشتن، چطور مسائل رو حل کردن ، مثلا ویژگی های مالی رو درست کردن حساب کتاب کردن، یا مهارت های ارتباطی شون رو تغییر دادن که به موفقیت رسیدن ،من چه درسی میتونم بگیرم که در زندگی خودم ایجاد کنم

    اولین نکته ای که در اینجا هست اینه که تا حالا به این شکل به موضوع موفقیت یه نفر نگاه نکرده بودم، وقتی که استاد توضیح داد انگار تازه برام مشخص شدکه نگاه اصلا چی هست ، یا باور چیه، یا چطور اصلا باید نگاه کنی به مضوعات، من فک میکردم که تغییر باور یه موضوع کاملا متفاوت و جدایی هست، و فقط باید بشینی و یه سری فایل گوش بدی ، یا بشینی تو خونه به اصطلاح رو خودت کار کنی، یا شغلت رو عوض کنی، یا یه مهارت جدید یاد بگیری، کلا فک نمیکردم ، ولی وقتی که شروع کردم به نوشتن این تمرین انگار تو ذهنم یه چیزی جابجا شد، انگار با خودم رو برو شدم ، انگار که من مقابل باورهام قرار گرفتم و انگار که باید حلشون کنم ،ولی در ظاهر سخت میاد برام .

    اینجا یه نکته هست که من باید برای خودم حلش کنم ، اونم اینه که من اصلا نمیخوام فک کنم و میخوام که فقط به ظاهر یه کار فیزیکی انجام بدم و به ذهنم بگم ببین من این کارو کردم ولی نشد.

    انگار میخوام از اصل موضوع و حل کردن و فک کردن و روبرو شدن با خودم فرار کنم

    انگار که نمیخوام حلش کنم ،انگار که اگر موضوع حل بشه تازه من بدبختی هام و عذاب هام شروع میشه ،انگار سختی هام تازه بعد از روبرو شدن با باورهام و حل کردن اونها تازه شروع میشه ،چون دقیقا این باور رو دارم که اگر باورم تغییر کنه باید حرکت کنم و ذهنم از حرکت کردن و رو بروشدن با شرایط جدید بشدت میترسه و نگرانه

    همین الان که دارم مینویسم و در عمق خودم فرورفتم احساس میکنم بدنم سر شده

    احساس میکنم بدنم داره سست میشه وعضله هام کار نمیکنه ،انگار بدنم جلو نمیره .،انگار دقیقا دست گذاشتم روی خود زخم یا خود ریشه عمق وجودم ، یا سرچشمه حرکت کردن وجودم در هر صورت انگار دقیقا دست گذاشتم روی نقطه ضعفم، انگار میخوام کار خطرناکی انجام بدم

    1. رضا : موفقیت کسب کرده : خارج شدن از منطقه امن، رشد مالی و ساختن پول، خرید خونه، استقلال مالی، خرید ماشین جدید،ایجاد کسب کار شخصی برای خودش، داشتن ویلای شخصی، مسافرت خارجه، کمک مالی به خانواده،داشتن راننده شخصی، روابط گسترده و اعتبار شخصی بالا.

    احساس من در مقابل اون: بی عرضه گی ، بی لیاقتی ، بی کفایتی، اضافه بودن، هدر دادن وقت، از من دیگه گذشت،ناتوانی، بی استعدادی،شرایط نامناسب من ،نداشتن فامیل موفق،نداشتن روابط خوب، راکت موندن و حرکت نکردن.

    2. حمید : موفق کسب کرده: ساختن پول، خرید خانه، خرید ماشین، ساختن باغچه ،پس انداز مناسب، گذر از نیازهای روزمره، درامد بیشتر از مخارج،داشتن کسب و کار شخصی، داشتن تایم آزاد :

    احساس من در مقابل اون : حسادت، سرافکندگی بخاطر بی سوادی در صورتی که من سخت ترین رشته یعنی لیسانس مکانیک رو دارم،بی عرضه گی،از دست دادن وقت،بی ارزشی،کودنی،ضعیفی،ترسوبودن،بی دست و پایی و دست و پا چلفتی،خجالتی،کم رویی رو دارم ، حمال دیگران

    3. میلاد: موفقیت های کسب کرده: مهاجرت به ترکیه، ساختن پول، یادگرفتن زبان ترکی

    احساس من در مقابل اون: ترسو بودن، بی عرضه گی، کم استعدادی،

    4. فتاح: موفقیت های کسب کرده: ایجاد کسب و کار شخصی و راه اندازی کارخانه، ساختن پول، ماشین ،خونه، مسافرت خارجه، فرستادن بچه به اتریش با بهترین امکانات.

    احساس من در مقابل او: بی عرضه گی، کم دست و پایی،بی هدفی، بی برنامه ای،ترسو ،حمال دیگران

    5. علیرضا : موفقیت کسب کرده: داشتن کسب و کار شخصی، وقت آزاد،

    احساس من در مقابل اون: بی عرضه گی، حمال دیگران بودن، ترسو بودن، کم دست و پا بودن، دست و پا چلفتی بودن، حقیر بودن، کم ارزش بودن،بزدل بودن،بچه مثبت بودن.

    6. رفیعی: موفقیت های کسب کرده : خارج شدن از منطقه امن ، ایجاد کسب و کار شخصی و تولید و کارگاه ، ساختن پول، خرید خانه، خرید ماشین، ساختن ویلا

    احساس من در مقابل اون: بی عرضه گی، ترسو بودن،بی هدفی و بی برنامه گی

    7. منیری: موفقیت های کسب کرده: خرید خانه و ماشین ، سوله کارگاه

    احساس من در مقابل اون : عدم علاقه و توانایی، نداشتن پشتیبان،

    8. عقیل: موفقیت های کسب کرده: ساخت خانه، ایجاد کسب و کار شخصی داروخانه

    احساس من در مقابل اون: حمال دیگران بودن، کم دست و پا، ترسو

    بخش دوم :

    با چه نگاه مثبتی میتونم به پیشرفت دوستان نگاه کنم ،و اینکه چه درسی از اونها میتونم بگیرم که استفاده کنم ؟

    میتونم با این نگاه به افراد نگاه کنم که ببین اونا به حرف مردم توجه نکردن و حرکت کردن، و نتیجه گرفتن در شغل ها مختلف،پس منم اگر حرکت کنم و حرف مردم مهم نباشه برام و تمرکز بزارم منم موفق میشم

    1. من از همه اونها که نوشتم اولین درسی رو به نظرم میرسه : اینکه اونها همه در کنار کاری که کردن کاری رو راه انداختن، یعنی هیچ کدومشون خودشون رو بیکار نکردن، در صورتی که من میخوام این کارو انجام بدم.

    2. خروج از منطقه امنشون با توکل به خدا بود

    3. خودشون رو ارزشمند دونستن و سطح بالاتری رو میخواستن که داشته باشن برای خودشون

    4. خودشون رو مسئول زندگی دونستن

    5. حرف مردم بی اهمیت ترین چیز برای اونها شد

    6. از جایی که بودن ،از خیلی کم شروع کردن، به الهامات قلبی شون عمل کردن

    7. تو ذهنشون الگویی داشتن هر کدومشون

    8. به اینکه بعدش چی میشه زیاد فک نکردن

    9. تا اونجا که میتونستن و در توان داشتن حساب کتاب ر انجام دادن

    10. حساب کتاب زندگی و خرج کردنشون طبق برنامه و کاغذ بود

    11. بخش بیشتر درآمدشون رو صرف کسب و کار شخصی خودشون کردن

    12. از آدم های بدردنخور در مسیرشون دوری کردن

    13. به اون چیزیکه می آمد قانع نبودن

    14. همیشه سعی میکردن که احساسشون رو خوب نگه دارند

    15. راه ها مختلفی رو تست کردن

    16. اگر مشکلی براشون پیش می اومد بدنبال حلشون بودن .

    17. خوش برخورد بودن

    اولین درسی رو که من دیدم و تصمیم میگیرم انجامش بدم دو مورده که اول یکیش رو انجام بدم بعد دومی

    خارج شدن از منطقه امن و تست کارهایی که بهم الهام میشه جهت شناسایی علایقم هست

    دومی : حساب کتاب دخل و خرج که خرجم از دخلم کمتر باشه که اذیت نشم

    فعلا اینها به ذهنم میرسه و دوباره این سوال رو پاسخ میدم تا به درک بهتری برسم که انجامش بدم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  8. -
    فاطمه فرخی کاشانی گفته:
    مدت عضویت: 1028 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    عاشقتونم ک اینقدر زیبا و قشنگ و با عشق برای ما فایل تهیه میکنید،از راه دور دستتون رو میبوسم.

    بعد تشکر کنم بابت این فایل و فایل قبلی

    میدونید استاد من هم فایل های سلامتی و هم روانشناسی ثروت یک رو از سایت شما خریدم و گوش میکنم.

    این دو فایل اخیرتون چکیده ای از سلامتی و ثروت یک هست و من واقعا لذت بردم ک شما اینقدر زیبا اون اطلاعات رو برای بچه‌ها توضیح دادید و اگر بچه‌ها ب این حرف ها گوش کنند و عمل کنند والله ک نتایجی رو میبینند ک فقط خدا میداند و بس…

    منی ک از زیر صفر بودم و با همین صحبت ها و فایل های رایگان شروع کردم و ارزوم بود بتونم روانشناسی ثروت یک رو بخرم

    تصور کنید از زیر صفر تا خرید یک محصول ده میلیون تومانی

    و الان دارمش در عرض یک سال بصورت مداوم روی خودم کار کردن و وقتی دیدم ک شما اومدید از اون فایل ها ب بچه ها اموزش میدید گفتم اول بسیار ازتون سپاسگزاری کنم هم بگم بچه‌های سایت عباس منش اگر ب خدا قسم گوش کنید و عمل کنید نتیجه ها میبینید.

    منی ک از اون همه باورهای محدود کننده شروع کردم و پیدا میکردم برای خودم با حرف های شما هم زمان تو ذهنم مثال ها رو مرور کردم.

    میدونید امروز ک در مورد ذهن محدود کننده و در مقابش ذهن قدرتمند کننده فرمودید با خودم گفتم ما دو مدل حسادت داریم یک مدل ک شما حسادت میکنید ب دیگران و غصه میخوره و خود خوری میکنی وتو نه تنها پیشرفت نمیکنی ک هر روزت بدتر میشه

    ک من انصافاً این حسادت رو نسبت به فقط جاریم داشتم و هر روز اون بیشتر پیشرفت میکرد و من بدتر میشدم.

    یک مدل حسادت داریم که شما از پیشرفت بقیه خوشحال میشی و ب خودت میای و شما هم حرکت میکنی.

    من نسبت ب پیشرفت دیگران همیشه خوشحال می شدم ولی حرکت نمیکردم این حسادت بدیه و برای شما مثل تالاب میمونه و تو در خودت و ارزوهات ب درون تالاپ فرو میری و دست و پا زدن فقط باعث میشه بیشتر فرو بری.

    من نسبت به همه از پیشرفتشون خوشحال میشدم ولی حرکت نمیکردم و نسبت ب جاریم حسادت میکردم و حالم بدتر میشد.

    ولی از زمانی که با فایل های رایگان شما حرکت کردم و شروع کردم و همش یادمه با خودم میگفتم تو فقط پای در راه بنه و هیچ مپرس ک راه بگویدد ک چون باید کرد…….

    بخدا دوره ی روانشناسی ثروت یک شما ن تنها در ثروت بلکه در خیلی جهات دیگه هم ب من کمک کرد از رابطه با همسرم بگیر تا درامد و شغل خودم و سلامتیم و……

    باز هم سپاسگزارم بابت این اطلاعات ک اینقدر راحت در اختیار ما قرار میدید تا ما هم بتونیم پیشرفت کنیم.

    امیدوارم خداوند بهترین ها رو همیشه و همیشه روزیتون کنه استاد

    عاشقتونم و خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  9. -
    مجيد فلاح گفته:
    مدت عضویت: 2935 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته

    مرحله اول

    1 موفقیت شوهرم در شغلش

    2 موفقیت فرزندم در درس هاش

    3 موفقیت برادرم در کارش

    4 موفقیت زن برادرم در رانندگی

    5 موفقیت پسر دوستم در ورزش

    6 موفقیت کاری دوست شوهرم که پول دارشده

    مرحله دوم

    1 احساس خوشحالی و تحسین کردنش

    2احساس ذوق و اینکه ازپس خودش برمیاد و تحسین کردنش

    3 احساس غرور و خوشحالی و بگم ما هم میتونیم

    4 موفقیتش باعث شد منم برم و راحت گواهینامه بگیرم و توانستن

    5 اینکه بچه های منم می تواند به این موفقیت برسند و خوشحال و کم حسادت و بعد زوایه دیدم رو درست کردن و پیام تبریک فرستادن

    6 در مورد دوست شوهرم هر وقت ذهنم میاد بگه نمیشه پول دار بشید میگم ببین اینا خیلی وضعیت پایین تر داشتن پس میشه با صبر و تلاش

    مرحله سوم سوال یک از چه زوایه مثبتی میشه نگاه کرد

    وقتی دیگران رو تحسین میکنی یعنی تو هم می توانی داشته باشی و خدا به تو هم میدهد

    مرحله سوم سوال دوم

    توکل به خدا و شهامت برای تغییر و تکامل برای رسیدنش و حال خوب داشتن و احساس خوب داشتن و اینکه باور درست داشتن و الگو گرفتن از موفقیت دیگران

    ممنون و سپاسگزارم برای همه زحماتتون و آگاهی هاتون و تمرین های عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  10. -
    فاطمه پاسلاردخت گفته:
    مدت عضویت: 779 روز

    به نام تنها رب جهان

    سلام خدمت استاد بی نظیرم.

    اول از همه بگم چقدررر پوستتون عالی و شاداب و روشن شده حتی از فایل های قدیمی و عکسای قدیمتون که دیدم هم پوستتون جوانتر به نظر میاد و من لذت میبرم وقتی می بینم شما خودتون در عمل و نتیجه گرفتن از اطلاعاتتون پیش تازید.

    من خیلی وقت نیست با سایت شما آشنا شدم و چون در حال حاضر امکان خرید دوره ها رو ندارم با خودم عهد بستم انقدر عالی فایل های رایگانتون رو ببینم و‌تمرین کنم و نتیجه بگیرم که به راحتی از نتایج شگفت انگیز اونها بیام و دوره هاتون رو تهیه کنم و واقعنم از خودم انتظار دارم بتونم نتایج واقعا شگفت انگیز و هیولا واری بگیرم چون به قول شما اون تعهد لازم رو نمیاره و اتفاقا من میخوام متعهد بودن به آگاهی و حرکت در مسیر رو یاد بگیرم. و به عبارتی قدردان بودن رو یاد بگیرم ارزش دادن به چیزای درست.

    این اخلاق قشنگ رو هم از مریم جان شایسته ی عزیزم یاد گرفتم که با اینکه با شما زندگی میکنن تشنه ی آگاهی هایی هستن که از زبان شما به هر شکلی جاری میشن.

    قدردان وجود شما دو عزیز هستم و بسیار بسیار سپاسگزارم که فایل های ارزشمندی در بخش فایل های رایگان(دانلودی) میذارید.

    این رو خواستم بگم من به عنوان کسی که تا حالا محصولات شما رو تهیه نکرده شهادت میدم که حتی فایل های هدیه ی شما (دانلودی) بسیار بسیار گرانبها و با ارزشن خصوصا که من قبلا در دوره ی استاد دیگری بودم و کلا با بحث آگاهی آشنایی داشتم.

    پس مشتاق و سپاسگذار هر فایلی هستم که میذارین با اشتیاق گوش میدم. میدونم ارزش کارتون رو می دونید صرفا جهت تشکر و تایید اینا رو گفتم.

    بگذریم از اینا خداجونم چقدررر منو دوست داره که قشنگ وقتی ازش خواستم این فایل رو برام رسوند چند وقت پیش احساس میکردم تو رشد در زندگیم از همه جهات استپ دارم و همش از خدا میخواستم برام گره گشایی کنه و راهنمام باشه که شد مثل همیشه عاشقشم که منو می فهمه و پاسخ میده.

    خب بریم سراغ سوالات این فایل

    استاد اینو بگم من از شما یاد گرفته بودم موفقیت ها رو تحسین کنم و برم پیدا کنم دلیل موفقیت افراد رو الگوهای موفقیت رو در اونها تشخیص بدم خیلی هم عالی پیش رفتم از وقتی شروع کردم انقدر بهم حس و حال خوب میداد که حد نداره انگار من جاشون هستم و احساس میکردم هدف هام داره برام دست یافتنی تر میشه.

    تاااا اینکه با این فایل شما فهمیدم آره جونم من برا غریبه ها و جدیدا بعضی از آشنا ها تونستم حس خوب بفرستم تحسین کنم و درس بگیرم ازشون اما برای نزدیکترین افراد بهم دوستانم هم سن و سال هام یک حس حسادت و غبطه ی خیلی ناخوشایند دارم که اذیتم میکنه.

    استاد جونم چقدر سپاسگذارم که این موضوع رو باز کردید و اشاره کردید که این نوعم هست انگار گره های ذهنی این چن روزه ام باز شد الهی شکرت.

    مثال بخصوص در بحث آگاهی من به خواهرم دوستام افراد نزدیک بهم حسادت میکنم که چرا اینا ها دارن نتیجه میگیرن اما من درجا میزنم اینم بگم انقدررر خدا رو شاکرم که این حس ها موقتیه و بالاخره بر میگردم به خودآگاهی و راه حلی پیدا میکنم برای خودم.

    مثال بعدی من کلا با چیزایی که در کودکی و بک گراندم وجود داشته این باور رو دارم که در ارتباطات با مردم کلا ارتباطات اجتماعی ضعیفم از این رو هر کی تو این زمینه خیلیی موفقه بهش حسودیم میشه. خیلی هم اذیت میشم.

    اما وقتی میام خود آگاه میشم میرم رو احساس خوب سعی میکنم درس بگیرم که فلانی چطوری انقدر رابطش خوبه.خداروشکر

    حالا مثال یکی از دوستام هست که خیلی خیلی ارتباطات خوبی داره و یکجورایی همه عاشقشن

    خب حالا چه درسی ازش گرفتم

    اینکه یه بار از دهن خودش شنیدم که گفت وای ارتباط داشتن با آدما خیلی باحاله خیلی قشنگه من خیلی دوسش دارم این تو ذهن من جرقه زد ببین واسه همینه ارتباطاتش خوبه چون براش خوشاینده ارتباط با آدمای جدید با هر کسی بر عکس من

    یه جمله دیگه هم ازش شنیدم که می گفت من خیلی خوب با همه میتونم ارتباط بگیرم گفتم آره ببین باور داره به خودش اعتماد داره.

    نکته ی بعدی در موردش من اونو با اعتماد به نفس میدیدم اعتراف میکنم اولش به عوامل بیرونی ربط دادم آره فلان موقعیت رو داشته تو فلان خانواده رشد کرده و اینم باعث احساس بد من شد.

    اما امروز نشستم با خودم فکر کردم باز و نوشتم که نه اون داره رو آگاهیش کار میکنه داره رو عزت نفسش کار میکنه داره تمرینات عملیش رو انجام میده میره تو دل ترس هاش به خودش اهمیت میده وجودش رو وابسته به کسی نمی کنه و خیلی چیزای دیگه .

    یه اعتراف دیگه هم بکنم اینا رو میدونم ولی هر وقت که یادم رفته و رفتم رو ناخودآگاه باز از مسیر خارج شدم و هر وقت برگشتم خدای بی انتها مهربانم بازم منو تو آغوش امنش گرفته سپاسگزارشم

    خداروشکر الان انقدر آروم و راحت شدم با حس عالی اومدم براتون نوشتم.

    این نکته رو هم بگم دو روزه که من این فایل رو بارها گوش دادم کامنت بچه ها رو خوندم که بسیار الهام بخش بود کلی برای تک تکتون آرزوی خوشبختی و سعادت و دل خوشی رو دارم.

    قبلش با اینکه ضعفم رو فهمیده بودم بازم حالم بد شد ولی با خودم عهد بستم بازم حالمو خوب کنم و این مسیر قشنگ رو ادامه بدم.

    یه صفت خیلی خوبم همین جا از خودم بگم

    من خیلی خیلی به خودم امید میدم تو روزای سخت تو روزهایی که اثری از نتیجه های آنچنانی و دلخواه نیست تو روزایی که رفتم تو حاشیه و دستم از تو دست خدا رها شده و گم شدم و سرگردان و بی پناهم تو روزایی که خیلی سختمه.

    و خیلی شده که من غصه خوردم کم آوردم به خودم گفتم تا کی بی صبری کردم دلم خواسته جا بزنم اما خاک های رو لباسم رو تکوندم خودم دستم رو گرفتم به زانوم و بلند شدم و گفتم من ادامه میدم من باااااید برسم حق من رسیدنه حق من آرامشه هدف های والامه. این دفعه خدا نخواست اشکال نداره باشه هنوز وقت هست فقط یه بار دیگه باشه این بارو پاشو ادامه بده ادامه بده.

    اینم نوشتم یهویی به ذهنم اومد شاید الهام بخش تمام افرادی باشه که خسته میشن ولی ادامه میدن شما قهرمان های زندگی خودتون هستین شما الماسید شما بهترین ویژگی رو دارید شما همینجوری شم بردید چون جا نزدید وا ندادید.

    خدایا عمیقا عمیقا سپاسگذارم که بهم کمک کردی انقدر قشنگ زیبایی وجودم رو بیان کنم و یادم نمیره اونی که تو روزای سخت صدام زد و پام وایساد تا بلند شم تو مسیر منتظرم بود تا بهش برسم تو بودی شکرگذارتم یا ربم.ای صاحب من.️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      سید محمود موسوی مهر گفته:
      مدت عضویت: 983 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      چقدر زیبا احساستون را بیان کردید

      واقعا تبریک میگم به شما که تو این مسیر قرار گرفتین

      چقدر اونجا که گفتید به خودتون امید میدین و خودتون دست خودتون را میگیرید زیبا بود چون خودم هم این تجربه را دارم

      مطمئنم با این هیجان و امید که دارید به تک تک خواسته هات میرسی

      واستون آرزوی موفقیت میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: