ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 35 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
سلام و ارادت خدمت استاد عزیز، خانم شایسته گرامی
امیدوارم حالتون عالی باشه.
سوال : درمورد موفقیت افراد نزدیک چه احساسی دارید.؟
اولا اینکه در خانواده و نزدیکان کسی را ندارم که به موفقیت زیادی بیشتر از من رسیده باشد. بنابراین نمی توانم تصور کنم که مثلا برادرم یا خواهرم اگر به موفقیتی برسند من چه حسی دارم. یکم سخته .
اما در مورد موفقیت دوستان ، همکاران و اطرافیانم بستگی به این دارد که آیا رابطه خوبی با او دارم یا خیر. و آیا از نظر من این موفقیت حق او هست یا خیر. آیا شایسته و لایق این موفقیت هست یا خیر.
اگر دوستم به موفقیتی برسد و از نظر من شایسته ی این موفقیت هست خوشحال می شم و بهش تبریک می گم و در مورد این موفقیت ازش می پرسم و اینکه چطوری توانستی و کلا چی شد و سعی می کنم در خلال اطلاع از ماجرا ببینم چه راهکاری برای خودم می توانم پیدا کنم و نکته های آموزنده برایم چیست . اما اگر کسی باشد که رابطه خوبی با او ندارم یا از او متنفر باشم ، سعی می کنم توجهی به او نکنم اما قطعا ته دلم کمی حسادت را دارم.
در صورتی که دوست و آشنایی به موفقیت برسد اما شایسته ی این موفقیت نباشد ، حسادت نمی کنم اما خوشحال هم نمی شم. شاید بهش تبریک هم بگم اما از ته دل نیست و در این شرایط به شانس ربطش میدم . با اینکه به شانس اعتقادی ندارم و اینجوری خودمو قانع می کنم که زیاد بهش فکر نکنم و حالم بد نشه. و اگر کسی که از او متنفرم و لایق این موفقیت هم نیست ، حتما ته ذهنم کمی حسادت می کنم ولی به سرعت سعی می کنم احساس خوبی داشته باشم و بهش فکر نکنم.
در کل دارم سعی می کنم طبق آموزه های استاد در برابر هر موفقیتی به این فکر کنم که برای من هم شدنی و قابل دسترسیه و اون رو به چشم یک مثال و الگو ببینم. طبق درسهای استاد سعی می کنم خودم رو با اونا مقایسه نکنم . سعی می کنم این باور رو بسازم که خدا حواسش به منم هست و هر کسی رو در مسیر خودش هدایت می کنه . اما پذیرش این باورها در برابر موفقیت دوست وآشنا و مخصوصا غریبه برای من راحت تره تا موفقیت کسی که رابطه خوبی باهاش ندارم.
موفق و پیروز باشید.
سلام و دروود بر استاد عشق
وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ
الفلق ایه 5
چقدر قشنگ توی این آیه قرآن،فرمانروای عشق ، حسادت و شر رو به صورت کاملا واضح با هم آورده و وقتی حسادت می ورزیم،ما با دست خودمان جلوی ورود نیروی خیر را به زندگیمون میگیریم.
اگر برگردم به قبل از شروع دوره ی ارزشمند عزت نفس،باید بگم که از کوچکترین پیشرفتی که هر شخصی داشت در زندگی،احساس حسادت به قدری فواران میکرد در تک تک سلول هام که حتی پشت سر این افراد تا میتونستم بد میگفتم و میگفتم ملت از دزدی به اینجا رسیدند و هزاران تهمت میزدم به افراد.بعضا اینقدر دلم میخواد که یه اتفاقی بیفته که نعمت از اون فرد گرفته بشه و اونجوری من خوشحال بشم.انگار که که اگر اون به موفقیتی رسیده،اومده نعمتی رو گرفته و اینجوری اون نعمت از من کم شده و حس کمبود هم سراسر وجودم رو فرا میگیره و میرم توی فاز مقایسه.توی فاز مقایسه کردن هم که دیگه دوباره یه چرخه ی معیوب دیگه هست،
الان بعد از گذشت یک سال،خیلی بهتر از قبل شدم ولی خب الان تلام تلاشم رو میکنم که افراد رو تحسین کنم ولی همچنان یه حس حسادت،یه حس بی عرضگی و عقب افتادگی بهم دست میده که گاها تا جایی پیش میره که فکر میکنم من محاله به جایی برسم و همین باعث میشه دوباره قانون تکامل رو در نظر نگیریم و برسم سراغ راه هایی که فکر میکنم من رو سریع به خواسته می رسونه و در نهایت دوباره سقوط میکنم.و این چرخه هزاران بار برای من تکرار شده.
ولی خب از یه نظر دیگه تمام سعیم رو میکنم که کنترلش کنم ولی باز احساسه حسادت قوی تر از کنترل من هست.
حتی گاها توی چرخه ی خود سرزنشی هم گیر میکنم و تهش میگم که بابا چه فایده این همه مدت روی خودم کار کردم و تازه رسیدم به اینجا.حتی گاها دیگه بی خیال خواسته هام میشم و میگم من که به هیچ جایی نمیرسم.
حالا جالبه،اگر افراد غریبه تر باشند،احساس حسادت کمتره ولی وقتی طرف از نزدیکانم باشه و حداقل آشنا باشه واسم،این احساسه شدیدتره.
عاااشقتونممم استاد
به نام خدا
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان
سلام به همه دوستان هم فرکانسی ام
خدارو شکر میکنم بابت حضورم تو این خانواده
امروز صبح توی تمرین ستاره قطبی از خدا خاستم که اون جاهایی که ذهنیت خرابی دارم رو بهم نشون بده و بطور معجزه اسایی اومدم تو سایت دیدم دقیقا فایل جدید استاد موضوعش همینه
اشک تو چشام جمع شد و خداوند رو شکر کردم
متن فایل رو خوندم دیدم نوشته شده که متعهدانه باید این مسیر رو بیای تا نتیجه بگیری ، گفتم چشم واسه همینم هنوز همه ی فایل رو گوش نکردم و اومدم که در مورد سوال بنویسم
راستش من تا الان فکر میکردم که خیلی حسود نیستم و از موفقیت دیگران ناراحت نمیشم
اما الان که استاد این سوال رو پرسید به فکر فرو رفتم ودیدم که من فقط به ظاهر خودمو خوب نشون میدم
اما در باطن اون احساس خوشحالی و لذت رو ندارم و یک احساس خود کم بینی وکم ارزشی بهم میده و تو ذهنم شروع میکنم به صحبت کردن با خودم و خودم رو خیلی سرزنش میکنم
مثلا میگم که نگاه تو با این همه توانایی و منم منم نتونستی به خاسته هات برسی ولی این ادم که اصلا به نظر من هیچ توانایی نداره تونسته
و هزاران هزار فکر دیگه از همین قبیل و تا ساعت ها احساس خوبی ندارم
استاد از اینکه اینقدر پیگیر هستید که دانشجو هاتون پیشرفت کنن و به موفقیت برسن خیلی خیلی سپاسگزارم
خدارو هزاران بار شکر میکنم که این فرصت رو بهم داد که بتونم تو این دوره شرکت کنم و امیدوارم که بتونم طرف خودمو خوب انجام بدم
دوستون دارم و براتون ارزوی بهترین هارو از خدا دارم
باعرض سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستانی که در این سایت الهی مشغول فعالیت هستند (خانم شایسته عزیز؛خانم فرهادی عزیز؛اقاابراهیم گل با اون صدای دل نشینشون)
ونیزسلامی به همه بچههای این سایت..
الان که دارم این متن رو تایپ میکنم میشه گفت از هفتاد و دو ساعت تاالان من کلا ده ساعت خوابیدم و میتونم بگم کار من تواین مدت شده بود چرا وچرا وچرا!!
تا امروز صبح که سایت رو باز کردم و این فایل استاد رو دیدم بچها از صمیم قلب میگم خدا با ما و استاد بصورت فرکانسی در ارتباط هست وقتی اینقد واضح جواب چراهای من ب اینگونه روی سایت میاد..اینو جز این باور میشه گذاشت که خداوند هر لحظه به فرکانسهای ما جواب میده!!
استاد ازت بی نهایت سپاسگزارم که اومدی تا ذهن منو موشکافی کنی و نجاتم بدی از دست نجواها..
جواب سوال قسمت اول:
اگر بخوام جواب این سوال بدم موضوع جواب ب سه بخش تقسیم میشه ب زمان قبل آشنایی با این سایت …وبخش دوم که آشنایی من با این سایت الهی بود …ویک بخش سوم که جدیدا در من شکل گرفته که همون چرا.چرا.چراهای من هم است…
بخش اول برمیگرده ب زمانهای که من وقتی شخصی حالا چه دوست چه فامیل چه خانواده صاحب موفقیت میشد ب شدت احساس کمبود . احساس سر خوردگی . احساس عقب بودن درونم شکل میگرفت جوری که اگه ب زبون حتی با لبخند تبریک میگفتم ب اون شخص ولی باز احساس من پیدا بود که چه بر من میگذرد و از درون تا مدتها خلع داشتم و خودخوری میکردم و بهش فکر میکردم چرا برا اون شده برا من نمیشه.وخودمو ب زمین و زمان میزدم تا اون موفقیت رو بدستش بیارم ..تا اینکه یک سری اتفاقات مالی برام رخ داد و من رو ب زیر فرش کشوند..تا اینجا بخش اول..
و اینجا بود که ب لطف الله مهربان.(خداوند) دستمو گذاشت تو دست یکی از نازنین دستهاش (جناب استاد سید حسین عباس منش)
واز اینجا شروع شد بخش دوم زندگی و نیز جواب سوال قسمت اول ..(بخش دومش..)
خوب ب طبع در اوایل مقاومتهای داشتم وقتی موفقیتی خوشایند برای دوستانم و آشنایانم می افتاد که بخوام ی چند لحظه مثل قبل بشم ولی جوری روی خودم و قانون کار میکردم که این موضوع رفته رفته در من ازبین رفت و من با هر موفقیت برای افراد فقط سپاسگزاری میکردم چون من فوق العاده ایمان دارم ب باور فراوانی ایمان دارم به باور احساس خوب =اتفاقات خوب من باور دارم که با سپاسگزاری بیشتر با تحسین بیشتر قطعا نعمت های بیشتر وارد زندگیم میشه و شده و خیلی خیلی هم شده من نتایج عالی زیاد گرفتم و میگیرم..
من باورم شده که هر چه احساسمو خوب نگه دارم جدا از اینکه کلی اتفاقات خوب و نعمت های خوب وارد زندگیم میشه اصلا حال من خوبه تو آرامشم همه اعضای بدنم همه اعضای خانوادم همه دنیا خوب کار خودشون رو انجام میدن..
من با نتایجم دارم حرف میزنم با عمل کردن هام دارم حرف میزنم من بعد آشنای با استاد زندگیم دگرگونها شد و اگه بخوام بگم ساعتها وقت میخواد که از حوصله حضار عزیزم خارجه..دونستم با تحسین هر موفقیت باسپاسگزاری کردنش دارم ب جهان این فرکانس میدم که میخوام و میشه منم صاحب اون موفقیت بشم باورکردم افرادیم که صاحب اون موفقیت شدن اونهام تحسینش کردن سپاسگزاریش کردن وخداهم براشون فراهم کرده واین بخش دوم
و حالا اگه بخوام بخشه سوم سوال رو بخوام عرض کنم خدمتتون که همین سه شب رو برام کرده چرا ..چرا ..یجور احساس خنثی شدن درونم شکل گرفته مدتی هست با موفقیت کسی نه خوشحال میشم نه ناراحت ن اینکه بگم حالا من این مدت سوالم از خدا و چرا هام این بوده چرا موفقیت دیگران در من خنثی شده سوالم اینه چرا بی انگیزه شدم نسبت ب همچی و اینم خوب میدونم مشکل صدرصد از من هست من خوب روی خودم کار نمیکنم چون قطعا خدا کار خودشو خوب بلده و انجام میده خدا همیشه ب وظیفش و قولاش عمل کرده و میکنه واین موضوع از طرف منه که مدتی هست (دوسه ماه)اینجور شدم واین مشکل از نقطه ای در من شکل گرفته که من در آستانه 40سالگی هستم و از اونجایی که من در دهه سوم زندگیم پیشرفتهای عالی داشتم وب رشد بالای رسیده بودم و در اوایل ده چهارم زندگیم اون اتفاقات (مالی ،؛ا)برام رخ دادواز اول زندگیم تا اوایل دهه چهارم میشه بخش اول زندگی .و آشنای با استاد میشه بخش دوم در اوایل اون آشنای چون من از یه جهنم از یه گرداب پا ب بهشت گذاشته بودم دنیام عوض شده بود هروز با کار کردن رو قانون و دیدن نتایج هر موفقیت هر نعمت اصلا فرق نمیکرد برا خودم یا برا بقیه تحسین میکردم و همین که حالم خوب میشد برام کافی بود چه برسه که بعدها نتایجم خودشون میامدن و هروز باورهام قویترم میشد تا رسید ب اینجای کار که الان مدتی هست راکت هستم از هر نظر چه مادی چه معنوی.. نمیدونم حالا اسمش کمالگرای هست نمیدونم بااینکه یکدفعه یادم ب سنم افتاده چون اون زمانها بااون سن ولی پیشرفت هام عالی بود ولی الان خیلی بیشتر از خودم توقع دارم ..الان با موفقیت کسی به هیچ وجه احساس بد ندارم ولی هیچ انگیزه ای هم درونم موج نمیزنه(البته گفتم چند ماه هست اینجوری شدم) اون توقعی که از خودم دارم نیست در مورد انگیزه گرفتن و حرکت …نمیدونم چرا یکم صدای نجواها رو میشنوم..من یجورای رکت شدم واگه بخوام دقیق ترش روبگم بقول استاد تو سقوط هستم بهتره چون ما یا صعود میکنیم یا سقوط حد وسط و راکت نداریم ..یچیزم بگم استاد عزیز عقیده شخصیم ذهن خیلی فراره یعنی ی آگاهی رو نمیشه همیشه از ی طریق بهش گفت هی میگه اینو میدونم درصورتی که فقط اطلاع داره ولی خوب درکش نکرده و نمیاد بشینه از همون مسیر قبلی یاد بگیره باید از مسیر جدید ولی همون آگاهی ها واردش کنیم (البته این نظر شخصی منه)
بله استاد عزیزم این شد که سوال شماکه قطعا تا چند ماه پیش دو بخش جواب بیشتر نداشت.. حالا اینم بهش اضافه شده..و اینجا ی ترمز پیدا کردم حین نوشتن بنظرم درست نباشه بخش اول رو بخوایم یدک بکشیم چرا اصلا پاکش نکنیم..خودش بعضی وقتها میشه ترمز.ب هرحال
مطمین هستم مشکل صدرصد از خودم هست و نه قانون و اینکه این ذهن نجواگر برا خودش یچیزای سر هم کرده و پارو گذاشته رو ترمز ..وشک ندارم شک ندارم به لطف این دوره جدیدی که شما تهیه دارید میکنید و جلسه اولش نیز شروع شده با کلی نتایج عالی هم من وهم همه دوستان عزیز میایم و راجبشون مینویسیم(ب امید الله)
خلاصه که ببخشید سرتون رو درد آوردم چون چند شب بود تو چراها گیر بودم و این فایلم تو بهترین لحظه برام اومد جایز دونستم اینجا بنویسم..
ممنون که وقت گذاشتیددوست عزیز..
پاینده و جاویدان باشید.
بسم الله النور
«جهان بازتاب باورهای ماست،چیزی جز این نیست»
سلام بر همه
علی الخصوص استاد عزیزم و مریم جانم که اینجوری با عشق فراوان برای ما فایل میزارن
من استاد چنددقیقه اول رو گوش دادم تعجب کردم آیا این فایل رایگان واقعااا؟!!
چون هیچ تفاااوتی هم از لحاظ محتوا هم از لحاظ کیفیت فیلم برداری و صدا و قدرت کلامتون در فایل با فایلهای احساس لیاقت حس نکردم
و اون سوال اساسی که پرسیدین و از ما مشارکت خواستین
من بر خودم واجب دونستم اگر میخوام خودمو تغییر بدم
زندگیمو تغییر بدم این کارو انجام بدم
هرچند من الان هم تو دوره احساس لیاقتم و هم دوره روانشناسی ثروت یک و همزمان دوتارو کار میکنم ولی به خودم قول دادم حداقل دوبار این فایل های مربوط به ذهنیت فراوانی و محدود کننده رو ببینم و عمیق بهشون فکر کنم
استاد عزیزم من قبلا خیلی حسود بودم و نمیتونم دروغ بگم ولی از زمانی که فهمیدم که حسادت چقدر تا چنروز حالمو بد نگه میداره و من همیشه باید درحال خوب باشم تا اتفاقات خوب رخ بده سعی کردم به هرکاری دست بزنم تا حتی شده به اون نفر فکر نکنم که احساسم بد نشه ولی حالا که فکر میکنم این چیزی نبوده جز اشغالارو زیر فرش گذاشتن
تو بحث احساس لیاقت گفتین مقایسه ممنوعه
من خیلی سعی میکنم مقایسه نکنم خودمو چون بیشترشم باعث حسادت میشه
باعث میشه به خودم ناراحتی بدم
بگم من ارزشم کمتره،نالایقترم،بقیه بهترن
ولی استاد دوست دارم دوست مهربانی با خودم باشم
به خودم بگم
مریم قشنگم
تو خییییلی بهتراز قبل شدی
و تو در مسیر تکاملی
یک دفعه تو اینجوری نشدی که یکشبه هم عوض بشی
من به تو افتخار میکنم که هرروز به خودت جملات الهام بخش میگی
من بهت افتخار میکنم که افکار مثبت رو در خودت ایجاد کردی
تو خیلی رشد کردی و خداوند از تو راضیه
خداوند تورو دوست داره
خداوند عاشق توئه
حس میکنم خداوند پدر و مادر حقیقی منه و این احساس که همچین خالق قدرتمندی پشتیبان منه احساس قدرت به منم میده
حس میکنم خداوند بر روی تخت پادشاهی نشسته و من در کنارش هستم
فقط خودمو میبینم و خداوند رو
و جهانی که در دستان خداونده
اونم چه خدایی
خدایی که با من مهربون تر از همه بوده
بارها منو شگفت زده کرده
سوپرایزم کرده
لطفشو بر من جاری کرده
بیماریهامو شفا بخشیده
گرفتاریهامو رفع کرده
بارها و بارها من از خطرات حفظ کرده
روابطمو بهبود بخشیده
و از همه مهمتر شخصیت منو تغییر مثبت داده
مریم عزیزم ناامید نشو از رحمت خداوند
خداوند تو یک لحظه همه چیو جبران میکنه
همه چیو تغییر میتونه بده
تو فوق العاده ای
تو منحصر به فردی
تو دختر مهربون و خوش قلبی هستی
و مطمئنا پاسخ این همه باورهای مناسبتو میبینی
عجله نکن قربونت برم
عجله از جنس شیطانه
خداوند هست همیشه هست
حامیه توئه
و تو رو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار میده
بی نهایت ناااامحدوووود قدرتمنده
و فراوانی هایی که به سمت تو میفرسته هم نامحدووووده
نامحدددوووود ثروت به سمتت سرازیر شده
نامحدوووود نعمت
نامحدوووود آدمهای فوق العاده و مهربون و پاک
نامحدوووود فرصت های فوق العاده برای روابط سالم و عاشقانه
نامحدوووود برکت و سلامتی
مریم جانم،باارزش ترین مخلوق خداوند،جانشین خداوند بر روی زمین
حسادت یعنی چی؟یعنی تو کمی
یعنی تو کم داری
ولی یکم دقت کنی میبینی ذات تو ،ذات خداونده و نمیتونه کم باشه
حسادت خنده دار به نظر میرسه حالا
با وجود خدایی که در درون ما همیییشه هست چطور میشه ما کم باشیم،نالایق باشیم،بی ارزش باشیم،
حسادتم از جنس شیطانه
بهتره به جای حسودی ببینم باورهای نفر مقابل چی بوده و احساسمونو در هر لحظه خوب نگه داریم
اونوقت طبق احساس خوب= اتفاقات خوب
لاجرم اتفاقات خوب مثل آب خوردن در هر لحظه برات رخ میده
اونوقته که شاخات درمیاد و شگفت زده میشی آخه چطور
مثل اون لحظه ای که ی چیزی هوس میکنی و همون لحظه یکی برات مهیاش میکنه
ی رفیقی رو دوست داری ببینی یا فکر میکنی بهش و همون روز یا زنگ میزنه یا تو خیابون میبینیش
یا غذایی که هوس کردیو مامانت درست میکنه بدون اینکه بهش بگی ازش بخوای درخواست بدی
آهههه ازین خدای مهربون هرچی بگم کم گفتم
خدایی که مشتاقتراز منه تا من تا ی چیزی میخوام ازش بهم بده
حس میکنم منو در آغوش گرفته و تو گوشم میگه چی میخای
هر ثانیه بهم بگو
هرررر ثانیه
اونوقته که نشونم میدی منو قادر میدونی یا نه
به من تکیه کردی یا نه
منو عاشق خودت میدونی یا نه
بگو چی میخای تا با ی بشکن جلوت حاضرش کنم
بگو تا زمین و زمانو بهم بریزم
آسمونو به زمین بدوزم که توی عزیزدلم،بنده محبوبمو خوشحال ببینم.
استاد من در مورد دوستانم که موفق میشن اتفاقا خیلی تحسینشون میکنم و حتی در مورد خواهرها و برادرهام ولی نه خواهر کوچیکم
حتی داداش کوچیکترم موفق میشه تحسینش میکنم ولی خواهر کوچیکم نه
اونم دقت کردم چون حتی ی موفقیت کوچولو مثلا افتتاح حساب برای دانشگاهش کرده
بابام هزاااار بار به ما میگه اره اون مهندس کامپیوتره دیگه
ولی همین کارو من وقتی خیلی کوچیکتر بودم کردما ولی هیچوقت از من تعریف نکرد
کلا اینکه بابام این خواهر کوچیکمو بخاطر هرکاری تحسینش میکنه بااینکه من خیییلی بهتر از اون بودم ولی هیچوقت اینکارو برای من نکرده این ازارم میده
من خیلی توانمندترم
ولی بابام نمیبینه انگار
من همسن خواهرم بودم لیسانسمو گرفته بودم و سرکار بودم ولی اون تازه دانشگاه رفته ولی بازم اون تحسین میشه
من معدلم بالای 17میشد تو دانشگاه ولی تحسین هم نمیشدم چه برسه به جایزه
ولی خواهرم درسشو 12شده بابام میگه افرین که قبول شدی
در مورد بقیه اینجور نیست تازه ازشون میپرسم باورهات چی بوده،چی فکر میکردی
مثلا خواهر بزرگم کسب و کار خودشو داره و مشتری خوب داره ازش میپرسم تو چی باورهایی داشتی مگه
بااینکه اصلا شمارو هم نمیشناسه
ولی استاد در مورد تبعیضی که بابام میزاره
بیشتر این ازارم میده که من چه فرکانسی میفرستم
خیلی سعی میکنم به نکات مثبت همش توجه کنم
حسادتو از خودم دور کنم و عاشقانه منم کمک کنم
ولی اینکه همه تو خانواده خواهرکوچیکمو آوانس بهش میدن و بیخودی تحسینش میکنن و براش چیزایی که میخواد رو فراهم میکنن به من میگه مریم تو احساس لیاقت نداری لابد
اون بیشتر روی خودش حتما کار کرده
اون احساس لیاقت بیشتری داره
اون ارزشمندیشو تو ذهنش بیشتر کرده
و حسادتم میگیره که چرا من باید اینقدر در این زمینه احساس لیاقت ضعیف باشم
نمیدونم این به احساس لیاقتم برمیگرده؟!
چون فقط تو خانواده این مشکلو دارم وگرنه اقوام و دوستان همه منو ارزشمندتر میدونن بهم احترام بیشتری میزارن ولی تو خانواده که 24ساعتم در ارتباطم باهاشون اینجوری نیست
حسادت اینکه من چراااا بااینکه این همه رو خودم کار میکنم ولی خواهرم تو زمینه احساس لیاقت که اصلا کار نمیکنه روی خودش بهتره بهم ضربه میزنه
نمیخوام آشغالارو بزارم زیر فرش
ولی راهش چیه استاد
چه راهکاریو به کار ببرم؟؟؟
میدونم خیلیااا بودن که خانواده تحقیرشون کرده ولی اینا موفقترم شدن
اهااا شاید اصلا این ی تضاده برای اینکه خواستمو با شدت بیشتری فریاد بزنم
یادمه تو ی کتابی داشتم داستان حضرت داوود رو میخوندم که گویا 9 تا برادر بودن ولی حضرت داوود از همه کوچک جسه تر و ضعیف تر و … تر بوده
و همیشه پدرش و برادراش سرکوفت میزدن بهش
8تا برادر دیگه میرن تو ارتش و جنگ و … چون هیکل بهتری داشتن
قوی جثه بودن و همیشه پدرش اینارو تو سر داوود میزده
و داوود چوپان بوده و کارشو بی ارزش میدونستن
ولی خداوند اینجوری انتخاب نمیکنه
کاری به اینکه بابات کیو بیشتر دوست داره نداره
نگاه نمیکنه خانوادت تورو تحسین میکنن یا سرکوفت میزنن
اون کار خودشو میکنه
وقتی تورو انتخاب میکنه
دیگه تموووومه
خلاصه پادشاه سائول میاد که پادشاه بعدیو انتخاب کنه میره خونه داوود اینا
پدرش 8 تا نمیدونم شایدم 7 تا برادر دیگه داوود رو تک به تک میاره پادشاه سائول همه رو رد میکنه
بهش میگه پسر دیگه ای نداری
پدرش میگه چرا ولی اون بدرد پادشاهی نمیخوره
فلان بیسار
پادشاه میگه همونو بیار ببینم
حضرت داوود میاد و میگه آره این همونه
پادشاه بعدیه
که اونوقت حضرت داوود که همه میگفتن ریز و نمیتونه بجنگه و اینا
با سنگ میزنه تو سر جالوت و کشته میشه جالوت که نماد غول اون موقع بوده و دشمن اصلیشون بوده که نوشته بود خیلی درشت و قوی هیکل بوده
معجزات بی نهااایتی داره حضرت داوود.
خلاصه اینو نوشتم خودمم از حس حسادتم کم شد استاد:)
که بابا کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود کیه
مهم نیست بقیه مارو تحسین کنن یا تخریب
خداوند با مائه و ما به اون وصلیم و اون مارو اگر لایق بدونیم خودمونو به جاهایی هدایت میکنه که بقیه حتی خوابشم نمیتونن ببینن
مارو هدایت میکنه به بهترین کشور برای زندگی
بهترین تفریحات
بهترین لذت ها
بهترین همسر
بهترین ادمها برای معاشرت
بهترین ماشینها
بهترین افراد برای استخدام
بهترین امکانات برای زندگی
فقط باید خدارو باور کنیم
باور کنیم خداوند در درون ماست
و حسادت از جنس شیطانه
و یادمون باشه اگر حسادت کنیم یعنی خودمونو کم دونستیم
و این با ذات خداوندی که در درون ماست در تضاده
ما کم نیستیم
ما نالایق نیستیم
ما ضعیف نیستیم
ما دوست نداشتنی نیستی
ما ناموفق نیستیم
بالعکس
ما لایقیم
ما ارزشمندترین هستیم
ما قوی و امیدوار هستیم
ما دوست داشتنی هستیم
ما بی نهایت قدرتمندیم
به قول شاعر
تو چو یوسفی ولیکن
به درون نظر نداری
…
خدایا ازت سپاسگزارم
تنها تو را میپرستم
و تنها از تو یاری میجویم
و تنها تورا میبینم
دوستت دارم.
سلام استادعزیزم،استادمهربانم که همیشه تلاش میکنن تاماهمگی به موفقیت برسیم
استادعزیزم
بیشترین سپاسگزاری من بابت حضورم دراین سایت هست وهم کلام شدن باعزیزانی که تلاش کردند موفق شدندودارن تجربیات ارزشمندشون روبه رایگان بامابه اشتراک میزارن
وقتی فک میکنم که من چقدربایدتلاش فیزیکی میکردم تااین همه فرد موفق رو ببینم باهاشون هم کلام بشم هزینه کنم برم پیششون ،ارتباط برقرار کنم بااون هاتابتونم ازتجربیاتشون استفاده کنم
ولی الان میتونم راحت ازکامنت هاشون استفاده کنم واین یعنی هدایت خداوند به مسیرانسان های درست
من اگه خداوندهدایتم نمی کرد نه استادومیشناختم نه خانم شایسته عزیزرو،ونه عزیزانی مثل آقای ابودردایی،ژوبیک،جمال عزیز که داره توی عقل کل کلی راهکارارایه میده به قول استاد دروگوهره که داره ازکلامشون میباره ومن به راحتی میتونم باسرزدن به هربخشی ازنظرات ارزشمندشون استفاده کنه
سپاسگزارم ازاستادعزیزم که چنین محمل بابرکتی برای مادرست کردن تاهرثانیه حضورم برابر باشه بایه صلاه پرباروارزشمند هرچه قدرتشکرکنم نمیتونم حق مطلب رواداکنم
مطالبی که عزیزان درکامنت هاشون مینویسند یاراهکاری که میدن درهیچ کتابی پیدا نمیشه وهیچ مشاوری نمی تونه این طوردقیق وواضح جواب بده
خدایا شکرت برای این نعمت
استادعزیزدرباره این فایل
من اگه قبلن موفقیت یکی ازنزدیکانم رومیدیدم احساس حسادت میکردم وحالم گرفته میشد که اینم تونست ومن عقب موندم
ولی از وقتی بااموزه های سایت آشنا شدم وکمی قوانین روشناختم سعی کردم درهرشرایطی تا جایی که بتونم احساسم روخوب نگه دارم وحسم نسبت به موفقیت اون فرد خوب باشه وبااین تفکر که من هم درمداردریافت این نعمت هستم چون دارم میبینمش وشاهدش هستم و به زودی درمداردریافتش قرارمیگیرم والهام بخش میشه برام که اگه این تونسته پس منم میتونم باتغییرافکارم منم بهش برسم وبااین تفکرحسم به موفقیتی که میدیدم روخوب میکنم وتحسینش هم میکنم برای شجاعتی که داشته و انجام داده وتاییدش میکنم واز خداوند هم میخام که حالاکه ازوهابیتش این نعمت وبه این عزیز داده ازاین بیشترش روهم میتونه به من بده وقتی منم تومسیرباشم
بااین طرز فک کردن سعی میکنم بادیدن موفقیت طرف مقابلم به احساس خوب برسم
وهمه کسانی که موفق شدن همشون بابرداشتن قدم های کوچک وبااستمراردرراه وبارفتن تودل ترس هاشون مرحله به مرحله باطی کردن تکامل وقانع نبودن به شرایطشون تونستن موفقیت های بیشتری بدست بیارن وهیچ شانس هم وجود ندارده همشون خودشون خواستن وبدست آوردن
ونکته مهم به نظر من افرادموفق از هیچ کس انتظار کمک نداشتند که یکی بیاد کمکشون کنه باایمان توکل جلورفتند وخداوند
هدایتشون کرده به مسیردرست
وهمه افرادموفق هرکدوم ازیه جاشروع کردن باهمون امکانات کمشون ،نترسیدند،به حرف های مردم توجه نکردندوباعلاقه دنبال کردند و به موفقیت رسید
ودرسهایی که ازموفقیت هاشون میتونم بگیرم اینه که
یه کارمند هم میتونه باخارج شدن از نقطه امنش خیلی ثروتمند بشه و چندین برابر حقوق ماهیانه شوتویه ساعت بدست بیاره وحتی بیشتر
یاباکسب وکارخونگی که با علاقه باشه میتونی خیلی درآمد داشته باشی خیلی بیشتر از اون مقداری که تصور میکنید
خدایا شکرت تونستم بنویسم ولذت ببرم ازموفقیت عزیزانم
به نام خدای مهربان
خیلی وقتها شده بود که اتوبوسی که سوار میشم دیر حرکت کنه اما امروز و در این لحظه که دارم این فایل گوش میکنم اتوبوس خیلی زودتر حرکت کرد و نشان دهنده ی اتفاقات خوبی که در این مهاجرت واسم قرار پیش بیاد .
چند هفته پیش تو یکی از نشانه هام خدا بهم گفت که پیام بازرگانی عزت نفس انجام بده و منم گفتم چشم و تو مترو قبل از مهاجرت انجامش میدم ،امروز با حالی که هوا برفی بود و جمعه هم هست من فکر میکردم که مترو خلوت و به خاطر همین تو این زمان همه چیز واسم داره خوب پیش میره که آخرین روز در تهران یک روز برفی را تجربه کنم و تو خلوتی داخل مترو بتونم پیام بازرگانی که استاد گفتند انجام بدم و خیلی خیلی خیلی حالم خوب بود و مدام اتفاقات خوب پشت سر هم واسم پیش اومد هنگام سوار شدن به قطار مترو خیلی شلوغ بود در حدی که به زور جا واسه وایستادن بود چون تازه نماز جماعت تمام شده بود و اون خط هم شلوغ بود اما حتی یک لحظه تردید واسم پیش نیومد و با شجاعت با فیلمبرداری کردن رفتم داخل (با دوتا ساکی که به همراه دارم واسه مهاجرت که مثل استاد دارم با شجاعت حرکت میکنم و خدا داره واسم درهارا باز میکنه) پیام بازرگانیم با نام خدا شروع کردم گفتم و بعدش یک عزت نفس و اعتماد به نفسی گرفتم که احساس میکنم میتونم کوه هارا جابه جا کنم این تمرین فیلم برداری کردم و چقدر احساسم خوبه و خیلی هیجان دارم …
خیلی جالبه که مهاجرتم هم زمان شده با این فایل و استاد تاکید دارن که مهم نیست شرایط الانت چی هست و مهم نیست چه گذشته ای داشتی و از لحاظ مالی چطور بودی به محض اینکه تغییر بدی افکار را شرایط زندگیت هم تغییر میکنه که امروز کلی تغییر دیدم از اینکه خالم بهم زنگ زد و گفت به دلم افتاد بهت زنگ بزنم احوالپرسی کنم باهات از اینکه در زمان مناسب سوئیتم تحویل دادم از اینکه در زمان مناسب صاحب خونم اومد منو برد به خونشون باهم کلی صحبت های خوب کردیم و بهم کلی تغذیه داد از راننده اسنپ کلی از شیراز تعریف کرد از اینکه به موقع به قطار مترو رسیدم و پیام بازرگانیم داخل مترو گفتم با حالی که شلوغ بود اما انجامش دادم از اینکه به موقع به اتوبوس رسیدم از اینکه یه کیف خوشگل خریدم و این اتفاقات داره نشون میده که یک مهاجرت پر از شگفتی و معجزات به همراه دارم و خدا داره جلوتر کارها را واسم انجام میده .چقدر منظره ی بیرون دیدنی شده ویک جاده ی سراسر پوشیده از برف میبینم و همه جا سفید یک دست شده و مردم کنار جاده وایستادن عکس میگیرن و برف بازی میکنند الهی شکر واقعا انگار تو یک رویا دارم مهاجرت میکنم .
سوال قسمت اول :
اگر یکی از نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد شما چه احساس درباره ی موفقیت آن فرد داری؟؟؟
نزدیکترین فردی که در خاندان ما به یک موفقیتی رسید دختر داییم بود که در رشته ی پزشکی یک مقام کشوری آورد و راستش من اوایل حسودیم میشد اما سعی کردم با تبریک گفتن به خودش و خانوادش این حسادت کم رنگ کنم و توجهم بذارم روی موفقیتی که کسب کرده و بعدش گفتم که اگر اون تونسته پس منم میتونم و شروع کردم به تحسین کردنش و احساس حسادتم به شدت کم شد .
یکی از دوستان نزدیکم که از بچه های سایت هم هست چند روز پیش که باهاش تماس گرفتم متوجه شدم که رفته اصفهان و بهش خونه و امکانات رایگان تعلق گرفته و چون رو خودم دارم کار میکنم یه مقدار حس حسادت اومد اما واقعا خیلی کمتر شده و مدام تحسینش کردم از اینکه این چنین موقعیتی واسش پیش اومده و شرایط واسه منم به خوبی پیش میره و این خودش یک الگویی بود برای اینکه مهاجرتم آسان تر و باور پذیر تر بکنه چون واسه رفتن به شیراز هیچ ایده و مکانی از قبل آماده نشده و به خاطر الهامات و هدایت خداست که قدم در این مسیر گذاشتم و نشانه ها خیلی خوب داره مسیر درست تایید میکنه واقعا خیلی اتفاقات خوبی داره واسم میفته و همه چیز به خوبی واسم پیش میره الهی شکر
خدایا شکر که تو تحسین کردن رشد خوبی کردم و سعی میکنم که تا جایی که میتونم یک فرد موفق را تحسین کنم و انگیزه بگیرم که منم میتونم انجامش بدم و واسه منم باور پذیر میشه .
قطعا با این همه هم زمانی و معجزاتی که داره واسم پیش میاد و خدا داره منو شگفت زده میکنه آگاهی این فایل خیلی بهم کمک میکنه از این که کانون توجهم بهتر روی نکات مثبت بذارم و افزادی که در حوزه ی کاری من و شرایط مالی خوبی در شیراز هستند را میبینم تحسین کنم و چقدر همه چیز داره رویایی و لذت بخش و آسان پیش میره .
سپاس ای استاد عزیزم که این چنین خالصانه اطلاعات و آگاهی که کسب میکنید را به اشتراک میگذارید و در عوضش از ما میخواین که تمرینات انجام بدیم و مشارکت داشته باشیم
یه نکته ی بسیار زیبا که خیلی شگفت زدم کرد جلوی این اتوبوسی که توسط هدایت خداوند سوارش شدم جلوش نوشته شده (in god we trust ) از بینهایت طریق نشانه های خوبی داره واسم میاد الهی شکر
با حالی که از اول خیلی کامنت نمینوشتم ولی تعهد میدم و سعی میکنم که تا جایی که میتونم سمت خودم را در سایت انجام بدم چقدر دارم رشد میکنم الهی شکر
خدایا بهم کمک کن تا بهتر و بیشتر بتونم کامنت بنویسم چون واقعا نوشتن معجزه میکنه
الهی شکر
عاشقتونم تک به تک
استاد بوس بهت
سلام خدمت استاد گرامی وهمه اعضای خانواده عباس منش
من راجع به این سوال فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که عکسالعمل من نسبت به موفقیت دیگران قبل از آشنایی من با استاد و بعد از آشنایی از زمین تا آسمان فرق کرده
قبل از آشنایی با سایت من نسبت به موفقیت دیگران چه آشنا چه غریبه حسادت میکردم و هزارو یک عامل خارجی را به موفق شدن طرف ربط میدادم تا موفقیت دیگران را بی ارزش جلوه دهم تا خودم را بی عرضه ندانم و رنج نکشم
ولی خدارو شکر حالا خیلی بهتر شدم موفقیت دیگران را تحسین میکنم چون درکم از قوانین بهتر شده
چون میدانم در این جهان هر کس دقیقا سر جای خودش هست
چون میدانم دنیا پر از فراوانیست و هر کس ب جایی رسیده شانس من رو برای رسیدن به خواستههای من کم نکرده بلکه راه را برای من هموار تر کرده چون من می توانم از او الگو بگیرم و خواستها برای من دست یافتنی تر باشند
اما خیلی وقتها من از الگوهای غلط گذشته استفاده میکنم بخصوص در مورد آشنایان و بویژه در مورد کسانی که در مورد آنان حس رقابت دارم که این خود ازباور محدود برای دیگران زندگی کردن و نه زندگی به شیوه شخصینشات میگیرد.
و امیدوارم که دانسته های که در بالا نوشتم هر چه زودتر با تکرارو تمرین زیاد تبدیل به باور شوند تا بتوانم همیشه و همیشه زیبایی ها و موفقیت ها رو ببینم و تحسین کنم.
خدایا شکرت
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم
عجب فایلیه، شروعش جه قدرامند و دوره گونه هست! واقعا من که دورهارو کارمیکنم و الان هم به این فایل اومدم که در دوره نیست ، بنظرم این فایل جدید هدیه ارزشمند و گرانبها هست مثل دورها.
سوال1: با اینکه باکردن روی دوره هاب هتر شدم نسبت به قبل، و فعلا نشده که ببینگ کسی اخیرا موفقیت خیلی خیلی چمشگیری رسیده باشه(اونم چون دوستانم و اطرافیان در درپروسه هستن و جدیدترن موفقیت چشمگیر رو خودم داشتم) اما چون میدونم نتایج بزرگ اتفقا میفته و ممکنه ببینم احساس میکنم میتونم حدودی بگم چجوری میشم.
فکرمیکنمکمی حسادت کنم، کمیم بخوام رقابت کنم، اما از اونطرف هم انگیهز بگیرم که منممیتونم. اتفاق همین الان که جمله قبلی رو نشوتم یادم افتاد یکسری موفقیت هایی هست که من نادیده گرفتم، مثل به سمت رسوندن یک کلاب در دانشگاه توسط یکی از دوستانم، یا شغل گرفتن برخی دیگه!
خب میتونم بگمکه واقعا الهام بخشه از یک لحاظ، و اگر چیزی باشه که خیلی تلاش کردم و نرسیده باشم، مثل روابط عاطفی، مثل بحث پول و ثروت، به شدت حسادت دارم و حسم بدمیشه، هرچندکه هیچوقت فردمورد نظر رو تخریب نمیکنم!
تمرین 1: اعتراف میکنم که خیلی تمرین سختیه برام، گاهی وقتا راحت نیست گه احساساتم رو بیان کنم، ولی میگم که بتونم حلش کنم، و چون خصوصی هم نیست فکرکمیکنم بدنباشه که با اینکار مقاومتمو کم کنم.
اسم افراد:
آراد: رفیق شفیق من، کسی که هیلی همراه هم بودیم، از یک صحبت ساده شروع شد تا یک دوستی خیلی عمیق. آراد تونست که بعد من مهاجرت کنه به ترکیه، ولی زودتر از من پذیرش دانشگاه بگیره و خیلی زود بره به سمت مهاجرت دوم، بعد حدود 1سال. وقتی متوجه شدم خبرشو، خیلی خوشحال شدم براش، اما وقتی واقعا قضیه جدی شد و رفت انگلیس خیلی غمگین شدم در عین حال امیدوار و در عین حال بهم برخورد. توضیحاتشم به این شکله که خوشحال بودم که توسنت به خواستش برسه بعد از کلی اتفاقت و بالا پایین هایی که تجربه کرد و چالش ها ولی ادامه داد و رسید به مکانی که دوست داره. منم که خیلی دوست داشتم بیام آمریکا و هنوز پروسه انگ در هوایی داشتیم برای پرونده مهاجرتیمون(من و خانوادم) اما خب برخورد بهم چون گفتم، مگه من چی کم دارم؟ کمی مقایسه هم قاطیش بود که خب میگفت، ببین اونر فت و تو موندی! یه صدایی میگفت ببین تو هیچکاری نکردی، فقط ادعا کردی و گفتی درس میخونی برای آمادگی! میگفت دیدی که ارزش و لیاقت نیست!، اما خب حد زیادی از احساسم این بود که اگر اون تونسته، منم میتونم، خیلی الهام بخش و الگو هم بود و در آخرم من نتیجه ی دلخواهمو گرفتم.
درس هایی که از آراد و مفقیتش گرفتم: ممکنه در ظاهر خیلی نههه! بشنوم! زندگی بالا پایین داره اما همه ی خواسته ها دنیست و دست یافتنی!! حتی اگر به ظاهر خیلی خواسته بزرگی باشه و خواسته ای باشه که در زمان قبل رسدین حرف زدنش درموردش یک موضوع گنده ای باشه اما وقتی میرسی انگار آب خوردن بوده و باور پذیر! یادگرفتم که باید خونسرد بود و یک به یک کارهارو انجام داد، قدم به قدم، به دیگران توکل نکرد، نخوام که اون ها کاری رو لزوما انجام بدن تا بشه، مثل اقدام برای دانشگاه، یادگرفتم که میتونم با باورکردن خودم به همه جا برسم به شرط برداشتن قدم ها و کمتر ترسیدن، و کمتر کمالگرایی و بیشتر عملگرایی کردن.
نهال: این دختر اولین دوستی معمولی و بهتره بگم رابطه ی دوستانه و غیر عاطفی بود که با یک جنس مخالف بعد سال ها داشتم. موفقیتش این بود که از بدنی غیر فرم تبدیل شد به بدنی ورزیده و ورزشکار، اکثرا هم تو باشگاه میدیدمش! ضمن اینکه متوجه شدم که رابطه عاطفی هم داره! و البته متوجه شدم که خیلی زبان ها بلده و مهارت های دیگه داره! خب این مورد هم درمورد ورزش یکم، و درمورد رابطه عاطفی یکم بیشتر و درمورد مهارت بلد بودن خیلی خیلی زیاد بهش خسادت کردم و احساس پوچ بودن، هیچ بودن، بی ارزشی، احمقیت و هرچی حس بد باشه کردم و در یک چرخه ای واقعا زجرآور گیرافتادم تا مدتی! ناگفته نماند که بعد از دوره ی احساس لیاقت و عزت نفس متوجه شدم که این حس نشای از خود مقایسه گری و ربط دادن ارزشمندیم به عوامل بیرونیم بود.
اعتراف میکنم این یک نفر و آنجه که از اینسنتاگرامش یادمه هنوز رو مخه برام: اما چیزی که یادگرفتم از نهال این بود که میشه در زمانی معقول و ته چندان طولانی به خواسته ای رسید. مثلا به جای یکسال ورزش برای کم کردن یک کیلو وزن و رسیدن به نتیجه بهتر، نه به شکل یک بشه اما با طی پروسه با سرهتی نسبتا خوب و معقول میشه زود خواسترو رسید بهش، مثل اندام مناسب.
آتریا: این دختر دوست خیلی خوب من بود و هست. باهم خیلی ورزش میرفتیم، هرچی از ویژگی های خوبش بگم بازم کمه.: خب شنیدن وفق شده که شغل بگیره در ترکیه و بسایر تحسین برانگیزه و تا حدودی الهام بخش برام، کمیم انکار دروجودم هست.، درمدرد زمانیمکه دانشگاه رفت تحسینش کردم فقط، چون خودمم تو دانشگاه هستمیک صدم هم حسادت نکردم! فقط شد یک نمونه دیگه بریا شدن.
از آتریا یادگرفتم که میشه خوسنرد بود و رسید، میشه خرص و جوش زدن و قدم هارو برداشت و راه باز بشه(من یکم حرص و جوش زیاد میزدم و گاهی میزنم هنوز برای خواستم)
حسین: قدیمی ترین دوستی که دارم، کسی که زمانی از دعوا باهم شروع کردیم و بعد رسدیم به دوستی عمیق. خب وقتی که استاد رو شناختم، اولین بار حسین بهم گفت چجوریه قضیه، استاد عباسمنش کیه، چیه. و خب زمانی بود که متوجه شدم که دوره ای با جون و دل میخواستمش رو خریده، و همچین فهمیدم که دوازده قدم رو داره. سر رعایت نکردن تکانل ،حسادت، واحساس رقابت طلبی، کمالگرایی که در من زنده شد دست به یک اقدامی عجله ای با حس بد زدم و خب اقدام با احساس بد نتیجش شد یک رگباری از اتفاقت بد اون جون اتفاق بد اولیه افتاد و نتونستم ذهنمو کنترل کنم.
از حسین یادگرفتم که باید قدم هارو برداشت، نیازه کهی ک به یک رقت بالا، حتی درمورد بهبود شخصیت، یک به یک، آرام آرام، نه تند و نه کند میشه در زمانی به نسبت زودتر از انتظار اما بیشتر از انتظار کمالگرایانه ،که زمانی استاندارد باشه به خواسته رسید.
پیج: همکسلاسی کنونیم و گاها بقل دستیم در یکی از کلاسای دانشگاه، دوست داشتم که باهاش آشما بشم و تا حدودیم شدم، اما متوجه شدم که تونسته که یک رابطه عاطفی داشته باشه و مفق هست و اونهم اتفاقی وقتی عکس پس زمینه گوشیشو که باهم بودن دیدم باعث شد متوجه بشم، خیلی حرصم داد، حسادتم داد که آقا چرا من هشتمگرو نهمه تو روابط عاطفی و ایوشن تونسته این وسط یک رابطه عاشقانه تجربه کنه!
من زیاد شناختی از این فرد ندارم، اما درس میتونم بگیرم به شکلی کهب گم هیچکس که طالب جفت باشه، بی جفت نمیمونه!
ابیگل: دختری که دوشت منه، و متوجه شدم که یک کلاب تو دانشگاه به ثبت رسونده وکمی حسادت کدرم ،کمیم انکار، در عین حال الهام بخش بود و اسحسا اینم گرفتم که اعععع!!! اگر اینجوره منم میتونمکلاب بزنم، چیزی که خواستم هست.
از ابیگل یادگرفتم که خودمو باروکنم و آنچه فکزمیکنم درسته رو انجام بدم.
مدیسون: دوست خیلی خوب و باحال من، دختری که ضمن تمام ویژگی های خوبش مثل خونگرمیش و مهربانیش، متوجه شدم کلاب(گروهی اجتماعی با جلسات هفتگی در راستای یکسری علاقه یا اهداف مشترک مثل رقص، رشته درسی، ورزش ، آگاهسازی درمورد موضوعی خواص) داره تو دانشگاه . خیلی باعث شد که الهام بخشم باشه و انگیزه بگیرم برای حرکت.
از مدیسون یادگرفم که حتما نیاز به موضوع خیلی جالیی برای شروع یک کاری ندارم، میتونم قدم بردارم با یکسری ایده های ابتدایی، که حتی شاید چیز خاصی نباشه و افرادی که دوشت دازن بیشتر بدونن، بیشتر سرو کار داشته باشن و با اون موضوع خود به خود میان!
درآخر دوست دارم اشاره کنم به شما استاد گرامی، که درنورد تعهد در فایل هوی رایگان و تعهد ور دوره ها صحبت کردید که واقعا من خودم هم به شخصه تو این مسئله هنوز جایکاردارم جونکا خیلی وقتا دلیل عدم تعهد خیلی بهانه ها میارم و فایل های رایگان رو تمرینشو کلنی انجام نمیدم.
این اولین فایلیه از دانلودی ها که به تعهد واقعی مثل دوره ها به تمریناتش عمل کردم.
به نام خدای مهربون.
سلام استاد عزیزم امیدوارم حالتون عالی عالی باش.
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
استاد وقتی به این موضوع فکر کردم دیدم من بیشتر خوشحال میشم از شکست افراد تا خوشحال بشم از موفقیتشون یعنی وقتی به خودم وافکارم نگاه کردم دیدم من چقدر ریشه ای توی این قضیه مشکل دارم .
وقتی میشنوم یا میبینم که ی نفر به موفقیتی رسیده منظورم اون نفری که از نزدیکان و دوستان اقوام باش ناراحت میشم.
و کاری که ذهنم میکنه سریع ی چیز بدش رو میگه .مثلا میگم چه فایده توی رابطه عاطفیش شکست خورده.
مثلا اون روز رفتم دیدم یکی از دوستام مغازه خودش که خیلی هم بزرگ بود رو راه انداخته و واقعا احساسم بد شد و سریع ذهنم گفت چه فایده اینکه انقد اضافه وزن داره ارزش نداره موفقیتش یعنی سریع دنبال ی ایراد میگرده ذهنم از طرف که موفقیتش رو زیر سوال ببره و ی جوری منتظر میمونه تا شکست بخوره و سریع بگه دیدی شکست خورد دیدی به مشکل خورد.الان وقتی فایل رو گوش دادم فهمیدم تا زمانی که این ذهنیت در من هست نمیتونم به موفقیت های بزرگ برسم.
یکی از آشنایان من خیلی پولدار شده و ی حرفی بهم زد که توی ذهنم موند اونم اینکه گفت محمد من آدم حسودی نیستم اگه بودم انقدر موفقیت بدست نمیاوردم. ولی بازم من کنار اون همش دنبال ایراد هاش هستم اینجوری حالم بهتره تا اینکه کنارش موفقیت هاش رو تحسین کنم و یا خوشحال باشم .
و تازمانی که این ذهنیت در من هست واقعا خیلی سخته به موفقیت های مد نظرم برسم .
من از موفقیت دیگران واقعا احساس ناتوانی میکنم احساس میکنم آدم خوبی نیستم
احساس کوچیکی میکنم میگم من هیچی نشدم .
لیست موفقیت دوستام.
مجید استارت کسب کار جدید
اسد خرید خونه در قبرس و موفقیت در ساختمان سازی
حسین خرید ماشین جدید
صادق خرید خونه
……
مجید.احساس حسادت و اینکه برادرش کمک کرده
اسد .احساس قربانی شدن چون من کنارش کار میکنم و میگم من باعث شدم اون موفق بشه.
حسین .احساس حسادت
صادق احساس کوچیکی .
قسمت دوم سوال
من باید نگاه کنم ببینم اگه برای اون ها شده پس من هم میتونم
اینکه چقدر موفقیت فراوانه
چقدر راحت میشه به موفقیت رسید
اینکه هرکس مسیر یکتایی خودش رو داره
..
و اینکه با تلاش در مسیر خودت فارغ از حرف دیگران آدم موفق میشه