«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه
اکثر ما در کودکی به خاطر سرزنشها، تحقیرهایی و برچسبهایی که از طرف خانواده و جامعه به ما زده شده است، عزتنفس خود را از دست دادهایم. به همین دلیل نیز نقطه شروع تغییر شرایطی که در آن هستیم، از برپایی جهادی اکبر برای ساختن عزتنفسمان شروع می شود و اولین آجر از این پی، باورهای قدرتمندکننده ساختن برای حل ریشه ایِ باورهای سمی و کشنده به نام “احساس گناه” و “احساس بی ارزشی” است.
زیرا اگر اعتماد به نفس، کلید اصلی موفقیتهای بشری باشد، قطعاً “احساس گناه” سدِ راه تمام موفقیتهای او خواهد بود.
امکان ندارد هم در عذاب وجدان و احساس گناه بمانی و هم عزت نفس داشته باشی. هم نشینی این دو غیرممکن است، همانگونه که همنشینی ثروت با فقر، آرامش با نگرانی، سلامتی با بیماری و.. غیرممکن است.
بدون ساختن عزت نفس، موفق شدن غیر ممکن است. اما تا زمانی که در احساس گناه باشی، دسترسی به عزتنفس غیر ممکن است.
این یک قانون است که، موفقیت و ثروت سراغ یک ذهن آرام و مطمئن میرود. یعنی ذهنی که عاری از احساس گناه، عذاب وجدان و بیارزشی است.
“احساس گناه” و “عذاب وجدان”، بزرگترین ترمز در برابر داشتن عزت نفس است. بنابراین پروسه ساختن عزت نفس از برداشتن این ترمز و تبدیل آن به “احساس لیاقت و خودارزشی” آغاز میشود و ساختن این باور، مهمترین مأموریت دوره عزت نفس است.
عزت نفس مثل سنگر بانی تا دندان مسلح در برابر نجواهای فلج کننده ذهن است. از آنجا که هیچکدام از ما باورهای ۱۰۰٪ خالص نداریم، در نتیجه همیشه در معرض خطا و اشتباه و شرایط نادلخواه هستیم.
اگر “سنگربانی بهنام عزت نفس” در وجودت نباشد تا در مواقع سخت و نادلخواه که به خاطر اشتباهی بوجود آمده، افسار ذهنت را به دست بگیرد، ذهن آنچنان نجوایی به پا می کند و آنقدر آن خطاها را در نظرت بزرگ جلوه میدهند و آنچنان دلایلی منطقی برای لایق نبودنت ارائه میدهد و آنچنان باورهای مخرب و ترمزهایی قوی میسازد، که باور میکنی از عهدهی انجام هیچ کاری برنمیآیی!
اینجاست که آنهمه شور و شوقی که برای رویاهایت داشتی، از بین می رود. زیرا میان خودت و آن رویای زیبا، خواه یک رابطه توام با عشق باشد، خواه یک کسب و کار سودآور، خانهای با امکانات عالی، زندگی در یک کشور عالی و … فرسنگها فاصله میبینی که هیچ چیز قادر به پر کردن آن فاصله نیست.
به همین دلیل است که: تمام موفقیتهای زندگی ما، روی پایهای به نام عزتنفس بنا میشود.
“احساس لیاقت و ارزشمندی”، که نقطه مقابل «احساس گناه و خود کوچک بینی» است، مهمترین وجه از عزت نفس است. یعنی ساختن موفقیتها از عزتنفس شروع میشود و ساختن عزت نفس، از “تلاش برای ساختن باور احساس لیاقت”.
استاد عباسمنش همیشه تأکید ویژهای بر ساختن عزت نفس دارد. ایشان مهم ترین دلیل موفتیتهای خود در هر برهه از زندگیشان را، حاصل تلاشی میداند که، صرف ساختن جنبهای دیگر از عزت نفس خود داشته است.
موضوع این است که، هیچ انتهایی برای عزت نفس وجود ندارد. یعنی همیشه جنبهای از عزت نفس ساخته نشده، در ما وجود دارد که لازم است روی آن کار شود. به اندازهای که آن بخش کاملتر میشود، دستاوردهایمان نیز بزرگتر میشود.
با انجام تمرینات این دوره، “باور احساس لیاقت” در وجودت شکل میگیرد و نتایجی را وارد زندگیات مینماید که، ناکامیهای تمام سالهای گذشتهات را جبران میکند. آنوقت تفاوت زندگی بدون عزت نفس و باعزت نفس را به وضوح احساس میکنی.
عزت نفس انتخابهای آیندهات را در هر جنبه از زندگیات تغییر می دهد. از رشته ای که می خواهی در آن تحصیل نمایی، همسری که انتخاب می کنی، روابط ات، شغل ات و حتی نوع رفتار دیگران با شما ومیزان محبوبیتات و حتی میزان موفقیت مالیات را دستخوش تغییرات اساسی میکند زیرا تعریف تو از احساس لیاقت، دستخوش تغییرات اساسی میگردد.
خیلی فرق میکند بعد از ساختن عزت نفس، اهدافت را مشخص کنی یا قبل از آن!
عزت نفس، ابعاد ظرف وجودت را میسازد. حتی اندازه ظرفی که زیر باران نعمت الهی در دست نگهداشتهای، به اندازه عزت نفس توست. به همین دلیل نیز به اندازه عزت نفسات نعمتها را دریافت میکنی.
تفاوت تجربهات از زندگی، با عزت نفس و بدونِ عزت نفس، از زمین تا آسمان است.
ارزشش را دارد که برای ساختن عزت نفس خود وقت بگذاری و این جهاد اکبر را برپا و ادامه دهی. زیرا جهان همیشه در برابر چنین حدی از عزت نفس، فقط کرنش می کند و چارهای جز آوردنِ بهترینها به زندگیات ندارد.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD456MB38 دقیقه
- فایل صوتی «چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه35MB38 دقیقه
سلام خدمت دوستان گرامی.
خداروشکر میکنم یک فرصت دیگه دارم که روی خودم کار کنم و کامنت بنویسم.
مباحث مختلف و متعددی توی این فایل بیان شد. نکات بسیار متعدد و ارزشمند.
مهمترین نکته برای من این موضوع بود که بدونم احساس بد مساوی ایست با اتفاقات بد و احساس خوب مساوی ایست با اتفاقات خوب. بنابراین داشتن احساس گناه یعنی حرکت کردن در مسیر اتفاقات بد و احساس خوب یعنی حرکت کردن در مسیر اتفاقات خوب.
چطور میتونیم احساس خودمون رو خوب کنیم؟ با تغییر دیدگاهمون نه با خوردن مشروب و الکل و مصرف موادمخدر.
البته یک سری عوامل بیرونی هم به غیر از دیدگاه روی ادم میتونه تاثیر مثبت بگذاره و باعث بشه به احساس خوب برسه، مثلا دوش گرفتن، مثلا لبخند زدن چون جسم روی ذهن تاثیر مثبت میگذاره و اگه لبخند بزنی ذهن فکر میکنه اتفاق مثبتی افتاده و احساست خوب میشه، مثل پیاده روی کردن. کلا کارهای فیزیکی ای که به ما حس خوبی میده رو اگه انجام بدیم مثل همین لبخند زدن میتونه تاثیر مثبتی روی احساس ما داشته باشه، حضور در جمعهای مثبت هم همینطور باعث حال خوب میشه.
ولی تغییر زاویه دید هم میتونه احساس ما رو خوب کنه که البته من درش مشکل دارم.
ببین میتونی نکات مثبت رو بنویسی و تمرین سپاسگزاری انجام بدی تا به احساس بهتر برسی، من این کار رو انجام میدم اما گاهی میشه با اینکه میدونم اگه یک دیدگاه و باور مناسب داشته باشم کمکم میکنه اما نمیتونم ازش استفاده کنم. یعنی نمیتونم اون جمله رو باور کنم که به احساس خوب برسم. استاد در مورد احساس گناه مثال زد که اگه من دچار این احساس شدم به خودم میگم من نمیتونم زندگی دیگران رو تغییر بدم، من نمیتونم زندگی دیگران رو تخریب کنم، من نمیتونم به دیگران کمک کنم، من اگه در مدار خداوند باشم و با انرژی منبع جهان هستی هماهنگ باشم خود به خود رفتارهای درست ازم سر میزنه (نشانه هم مدار بودن با خداوند احساس خوبه)، خداوند بخشنده هست، تجربیات مختلف به من کمک میکنه که رشد کنم و اشتباهات قبل رو تکرار نکنم و … اما خب آیا واقعا در عمل موقعی که مشکلی برامون بوجود میاد میتونیم از این زاویه به اتفاقات نگاه کنیم؟ موقعی که حس ما بد شده باید بتونیم این دیدگاه رو جامعه عمل بپوشونیم بهش که من خودم درش مشکل دارم و باید روی خودم کار کنم.
بنابراین به نظر من استفاده ترکیبی عوامل بیرونی مثبت و تغییر زاویه دید میتونه کمک کنه که به احساس بهتر برسیم.
در مورد این نکته هم صحبت شد که وجدان توسط فرهنگ بوجود اومده و منطقه به منطقه ما عذاب وجدان های مختلف داریم پس تفکر کنیم ببینیم چیارو الکی به عنوان گناه شناختیم و نکته بعدی هم این هست که ما نمیتونیم به کسی ظلم کنیم ما فقط میتونیم به خودمون ظلم کنیم و اگه تلاشی کنیم زندگی کسی رو تخریب کنیم داریم زندگی خودمون رو تخریب میکنیم و اگه داریم به دیگران از نظر درونی و فرکانسی عشق میورزیم و در جهت کمک به دیگران حرکت میکنیم داریم به پیشرفت و موفقیت خودمون کمک میکنیم.
عاشقتونم.
به نام خدا
سلام خدمت دوستان گرامی.
فایل چند باور قدرتمند کننده برای رفع احساس گناه رو گوش دادم و نکات زیر رو دریافت کردم.
اولین نکته این هست که ما باید در مورد چیزهای خوب چیزهایی که به پیشرفت ما کمک میکنه فکر کنیم. اینکه چطور سلامت تر بشیم، چطور ثروت بیشتری ایجاد کنیم، چطور با خداوند رابطه بهتری داشته باشیم، چطور روابط بهتری با خانواده دوستان و همکاران داشته باشیم. و از فکرهای پوچ بیهوده کنیم اینکه بعد از مرگ چی میشه، اینکه جنها چی کار میکنن، اینکه چطور با ارواح ارتباط برقرار کنیم اینها فکر هایی هست که هیچ کمکی به ما نمیکنه و باعث ایجاد باورهای نامناسب میشه.
دومین نکته ای که آموختم این هست که احساس گناه بر میگرده به چیزی به نام عذاب وجدان. وجدان در فرهنگهای مختلف فرق میکنه، مثلا کسی که در آمریکا به دنیا اومده کار بد و اشتباه و وجدانش متفاوت هست با کسی که در خانواده ای مسلمان زاده شده. کسی که در ژاپن به دنیا اومده وجدانش متفاوت هست با کسی که در کشور مسلمان بزرگ شده. پس وجدان زایده فرهنگ هر کشور هست و ضمن اینکه احترام میگذاریم به فرهنگ کشورها، باید خودمون رو از عذاب وجدان و احساس گناه دور کنیم با این باور که خداوند بخشنده هست، خداوند کمک کننده هست، همه ی گناهان به غیر از شرک بخشیده میشه چون خداوند بسیار تواب هست و توبه پذیر هست. با این باور که اشتباهات ما باعث میشه که ازش درس بگیریم و رشد کنیم و بهتر از قبل عمل کنیم همانطور که اشتباهاتی که در دنیا بوجود اومده و باعث مرگ هزاران نفر شده الان تبدیل به یک موهبت شده و باعث شده ابزارهایی تولید بشه که اون اشتباهات رو نه تنها جبران میکنه بلکه باعث کشف و پیدا کردن منابع عظیم جهان شده. مثل اشتباه ناسا که اکسیژن خالص رو دادن به فضاپیما و با کوچکترین جرقه منفجر شد و بهترین فضا نوردان کشته شدن اما الان چی؟ الان موشکها راکتها و فضاپیماهایی ساخته شده که نه تنها مشکلات قبلی رو ندارن بلکه باعث شده انسان کلی درک بیشتری از فضا و کهکشانها بدست بیاره و با همین روند مثبت جلو میرن باعث میشه که انسان گونه ای چند سیاره ای بشه و نعمتهای بی شماری ایجاد بشه. پس اشتباهات طبیعی هست و بوجود میاد و باعث رشد انسانها میشه.
سومین نکته ای که در این فایل یادگرفتم این هست بحث حق الناس و ظلم در قرآن هست. در قرآن که من رفتم و بررسی کردم مشاهده کردم که اصلا کلمه حق الناس در قران وجود نداره و قرآن این رو قبول نداره که ما میتونیم به افراد ظلم کنیم. چرا که هر فردی که بخواهد به دیگران ظلم کنه نتیجه ظلمش رو خودش میبینه و اگر اون فرد مقابل در مدار درستی باشه و خداوند رو باور داشته باشه و ایمان داشته باشه این ظلم بهش وارد نمیشه و باعث پیشرفتش میشه اون حرکتی که فرد براش زده و به ظاهر ظلم کرده، اگر ما به دیگران بدی کنیم نتیجه اش رو خودمون میبینیم و در قرآن هم بارها و بارها گفته مثل حضرت موسی که با کشتن اون فرد به خودش ظلم کرد و باعث شد در مدار بدی قرار بگیره، یا داستان براداران یوسف که یوسف رو گذاشتن ته چاه اما همین یوسف هیچ کسی نتونست رو زندگیش تاثیر منفی بگذاره و شد عزیز مصر. خداوند تر و خشک رو با هم نمیسوزونه اگر ما باورهای مناسبی داشته باشیم هیچ کس نمیتونه به ما ظلم کنه و هر حرکتی علیه ما بزنه باعث رشد و پیشرفت و خوشبختی ما در زندگی میشه. و اینطور هم نیست که بگیم حالا که حق الناس وجود نداره پس بزنیم زندگی دیگرانر و نابود کنیم دیگه خود طرف مسئوله زندگیش رو درست کنه، طبق آیات قران اگر ما به کسی ظلم کنیم، به خودمون ستم کردیم. مثل داستان بنی اسرائیل که گوساله پرست شدن در نبود موسی و به خودشون ستم کردن و از هدایت های خداوند دور شدن. پس ما نمیتونیم به کسی ضربه بزنیم، ضربه ما اثرش در زندگی خود ما ظاهر میشه. مثل امام حسین که کشتنش و قیامی بر پا شد و تمام کسانی که در اون حادثه دست داشتن به بدترین شکل مجازات شدن. چرا؟ چون خداوند جهان رو مدیریت میکنه و ظلم افراد رو به خودشون بر میگردونه
چهارمین نکته ای که این فایل برای من داشت و خیلی مهم بود این هست که ما نمیتونیم سرنوشت کسی رو نه به سمت خوبی و نه به سمت بدی سوق بدیم. افراد خودشون زندگی خودشون رو رقم میزنند. رفتارهای ما نمیتونه به کسی کمک کنه یا به کسی ضربه بزنه. یعنی بارها شده به کسی کمک کردیم اما به ضررش تموم شده و بارها شده که به کسانی ضربه زدیم اما به نفعشون تموم شده چون کسی که زندگی یک فرد رو رقم میزنه خودشه و با باورهای خودشه. (نتیجه ضربه زدنمون رو هم دریافت میکنیم اگر بزنیم)
پنجمین نکته اینکه وقتی به دیگران کمک میکنیم، وقتی به دیگران عشق میورزیم، حتی به صورت فرکانسی و در درون خودمون باعث میشیم که خودمون رشد کنیم پیشرفت کنیم و اتفاقات خوب در زندگیمون رخ میده چون جهان قانومنده و به فرکانس ما پاسخ میده، فرکانس عشق نتیجه اش عشق بیشتر در زندگی خودمونه، فرکانس نیکی کردن نتیجه اش به زندگی خودمون برمیگرده و باعث رشد خود ما میشه اما باید حواسمون باشه حتی همین عشق ورزیدن و کمک کردن به دیگران هم اگر اون فرد در مدار مناسب باشه باعث خیر در زندگیش میشه و ما نمیتونیم کسی رو خوشبخت یا بدبخت کنیم
ششمین نکته قانون احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب و احساس بد مساوی با اتفاقات بد هست. این قانون رو من خودم خوب بهش عمل نمیکنم و زمان هایی میشه که احساسم بد میشه ولی راهکارهای ندارم که به صورت درست تغییر ذهنیت ایجاد کنم و به احساس خوب برسم، به هر حال قانون احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب وجود داره چون در زندگیم لمساش کردم زمان هایی که احساسم خوب بوده اتفاقات خوب برام افتاده و همه چیز خیر شده و زمانی که احساسم بد بوده نشانه های بد رو از جهان دریافت کردم. البته منظورم از احساس خوب و احساس بد یک احساس دائمی هست نه لحظه ای. استاد میگه من به صورتی روی خودم کار کردم که هر موقع احساسم بد میشه ذهنم آلارم میزنه که باید خودت رو به سمت احساس خوب ببری و الا بلا سرت میاد و من هم به لطف خداوند باید راهکارهایی رو پیدا کنم که بتونم احساسم رو از احساس بد به خوب تغییر بدم تا نتایج زندگیم تغییر کنه
هفتمین نکته این هست که برای رفع احساس گناه میتونیم از دیدگاه های زیر استفاده کنیم که اولا ما نمیتونیم سرنوشت کسی رو نه به سمت خوب و نه به سمت بد تغییر بدیم بنابراین اگر ما در حق کسی اشتباهی بکنیم کار ما تاثیری در زندگی اون فرد نداره و میتونه به نفعش بشه اگر باورهای درستی داشته باشه و میتونه به ضررش بشه اگر باورهای محدود کننده ای داشته باشه و این به این معنا نیست که بریم ضربه بزنیم به دیگران و بگیم بسته به باورهای فرد داره نه اگر ما ضربه ای بزنیم به خودمون ستم کردیم، من تو ذهنم گاهی اوقات به این فکر میکنم که برم یک بدی به فلان فرد بکنم که تلافی کرده باشم ولی این کار باعث ضربه زدن به خودم میشه و باید بتونم ذهنم رو کنترل کنم و برای دیگران و عشق و خیر بخواهم تا در مدار عشق و خیر قرار بگیرم.
عاشقتونم. دوستتون دارم. ان شاءالله خداوند بهترین اتفاقات رو نصیب زندگیتون کنه و در دنیا وآخرت عاقبت به خیر بشید.
سلام به همهی عزیزان
روز اول روزشمار تحول زندگی من
این فایل آگاهیهای خیلی تاثیرگذار و عمیقی داره که پذیرفتنش نیاز به تکامل داره
اولین موضوع این هست که وجدان و احساس گناه چیزی هست که ساختهی فرهنگی هست که در اون بزرگ شدیم. چون همانطوری که یک فرد مسلمون اگر مشروب بخوره احساس گناه و عذاب وجدان میگیره یک فرد در آمریکای جنوبی یا جاهای شبیه به اونجا مشروب میخوره و احساس گناه و عذاب وجدانی هم نداره، یک فرد در ژاپن یک بتی رو اشتباهی هم حتی بشکونه عذاب وجدان میگیره و یک فرد مسلمون بت بشکونه به خودش افتخار میکنه، چرا این اتفاقات میافته؟ چون هر فردی با توجه به فرهنگی که در اون بزرگ شده ذهنش ایجاد شده و ما چیزی به نام وجدان درد یا احساس گناه رو که میشنویم باید دقت کنیم که این چیزی نبوده که از روز اول با ما باشه بلکه این بواسطه دیدهها و شنیدههای ما و بواسطه فرهنگی که در اون به دنیا اومدیم بوجود اومده. چه بسا خیلی از اتفاقاتی که تو ایران غم انگیزه مثل مرگ یک فرد باعث میشه طرف غمگین بشه ولی همین اتفاق در کشورهایی میافته که دقیقا اسمش یادم نیست ولی یک مراسمی مانند عروسی برگزار میکردن و همه لباس سفید میپوشیدن و در حال رقص بودن از اینکه اون فرد مرده چرا که اعتقاد داشتن که مرگ دروازهای برای رسیدن به خداوند و بهشت و شادی هست. بنابراین باید به این موضوع شک کنم که این چیزهایی که من بابتش احساس گناه، وجدان درد و غم دارم.. برای خیلی از افراد احساس شادی و شور و نشاط داره. پس من باید نوع دیدگاهم رو به اتفاقات عوض کنم.
موضوع بعدی این هست که خیلیها وقتی یک فردی میمیره به این دلیل غمگین هستند و گریه میکنن و حالشون رو بد میکنند که مورد فشار توسط دیگران قرار نگیرن، یعنی به دلیل نگاه دیگران حال خودشون رو بد میکنن و یا فیلم بازی میکنن که غمگین هستند.. بنابراین باید ببینیم قانون جهان چی میگه و طبق اون رفتار کنیم که البته آسون نیست اما شدنی هست.
موضوع بعدی این هست که خیلی از ماها دنبال این هستیم به چیزهایی فکر کنیم که نتیجهی خاصی برای ما نداره، مثلا به این فکر کنیم که تو ذهن فلانی الان داره چی میگذره؟ یا به این فکر کنیم که جنها چی هستند؟ یا به این فکر کنیم که وقتی مردیم چه اتفاقی میافته؟ (من خودم به این موضوع فکر میکنم که مردیم چی میشه!) و خیلی فکرهای اینجوری، اما این فکرها نتیجهی خاصی رو ایجاد نمیکنه تو زندگی ما. این فکرها فایدهای برای ما نداره. یعنی ما باید دنبال فکرهای سازنده باشیم که کمکمون کنه که زندگی بهتری داشته باشیم. دلیلی که خودم فکر میکنم که وقتی مردیم چی میشه این هست که مثلا خودم رو آمادهی اون لحظه بکنم.. ولی مگه کسی میدونه وقتی مردیم چی میشه؟ طبق قرآن آخرت وجود داره و ما بی انتها هستیم اما اینکه خودمون رو آماده مرگ کنیم کار درستی هست (یعنی جوری زندگی کنیم که انگار روز آخر زندگیمونه) ولی اینکه به این فکر کنیم وقتی میمیریم دقیقا چی میشه فکر بیهودهای هست چون ما شناختی و آگاهی از اون لحظه نداریم. حداقل من که تا الان ندارم. بنابراین بیاییم به چیزهایی فکر کنیم که زندگی بهتری رو برای ما ایجاد میکنه مثل اینکه چی کار کنم بهتر زندگی کنم؟ چی کار کنم که احساس بهتری داشته باشم؟ چه کار کنم که از نظر مالی، سلامتی، روابط، و به طور کلی وضعیت زندگیم بهتر بشه؟ که یکی از همون کارها استفاده کردن عملی از آگاهی های سایت عباس منش دات کام هست که زندگی بهتری رو برای ما ایجاد میکنه.
نکته بعدی این بود که ما نمیتونیم به کسی ظلم کنیم. این موضوع بر اساس نگاه قرآن هست که در قرآن ظلم به معنای ظلم به خود هست. به این معنا نیست که ما میتونیم زندگی کسی رو خراب کنیم یا به قولی ظلم کنیم. یعنی اگر ما کاری رو انجام میدیم اشتباهی رو انجام میدیم نتیجهاش به خودمون میرسه نه به دیگران. این موضوع خیلی مهمی هست. چون خیلی وقتها فکر میکنم که نکنه این کاری که من الان انجام میدم باعث نتیجهی بدی در دیگران میشه؟ ولی درصورتی که باید این رو در نظر داشته باشم که کاری که من انجام میدم نتیجهاش رو خودم میبینم و دیگران بستگی داره به باورهای خودشون و اگر باورهای خوبی داشته باشن خیر میشه براشون و اگر باورهای خوبی نداشته باشن ضربه میخورن و البته اینطورم نیست که بگیم خب من کاری دلم میخواد انجام میدم و دیگران خودشون با باورهای مناسب جلوی اتفاقات بد احتمالی رو بگیرن، نه. اگر من بدی کنم به کسی نتیجهاش رو میبینم و اگر خوبی کنم به کسی هم نتیجهاش رو میبینم. و اینطورم نیست که اگر بدی کنم به کسی ظلم کنم نتیجهاش رو خودم میبینم و نکته جالب اینجاست که مثال امام حسین مثال خیلی خوبیه که اومدن امام حسین رو کشتن ولی به اون ضربهای وارد نکردن پیام امام حسین به کل جهان رسید و امام حسین به هدفش رسید و در ضمن خود اون افراد هم به شکل بدی کشته شدن و در ضمن این اتفاقات حضرت یوسف هم دقیقا همین اتفاق براش افتاد و انداختنش توی چاه ولی شد عزیز مصر و این یعنی اگر من باورهای خوبی داشته باشم همهی اتفاقات به نفع من رقم میخوره چون من خودم زندگی خودم رو رقم میزنم پس کار من این هست که باورهای مناسب رو ایجاد کنم مثل این باور که هر اتفاقی بیفته به نفع من هست. مثل این باور که دیگران نمیتوانند به من ظلم کنند و من هستم که زندگی خودم رو رقم میزنم. مثل این باور که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، مثل این باور که احساس خوب = اتفاقات خوب. مثل این باور که عوامل بیرونی و دیگران هیچ قدرتی در زندگی من ندارند و من خودم هستم که با باورهای خودم اتفاقات زندگیم رو رقم میزنم. مثل این باور که من با کنترل کانون توجهام اتفاقاتم رو ایجاد میکنم و اگر با چیزی میجنگم دارم اون رو وارد زندگی خودم میکنم (دلیل خیلی از اتفاقات ناخواسته زندگی من همین جنگیدن ناخودآگاهی هست که با ناخواستهها دارم و قدم به قدم بهبودش میدهم که نجگم و به جاش به خواستهها توجه کنم که کار آسونی نیست باید قدم به قدم توش بهتر بشم)
نکته بعدی این هست که اشتباهات باعث پیشرفت ما میشن. کار ما این هست که از اشتباهات درس بگیریم و ازشون برای پیشرفت استفاده کنیم. هیچ کسی هم نیست که در این جهان اشتباه نداشته باشه و تمامی پیشرفتهایی که الان داریم میبینیم حاصل درس گرفتن از خطاها و اشتباهات گذشته است. مثل فضاپیماهایی که منفجر شدن و الان نواقصشون پیدا شده و راحت میرن و میان و اتفاق خاصی براشون نمی افته. یا نرم افزارهای بسیاری که باگها و خطاهای مختلفی داشتن و باعث میشدن کارها انجام نشه و الان کدهاشون اصلاح شده و دارن عالی کار میکنن، درس میگیری و اصلاح میکنی.
عاشقتونم.
سلام مونا عزیز. خداروشکر که الان سالم و سلامت هستید و خداروشکر که این کامنت عالی رو نوشتید. موضوعی که گفتین که خدا ما رو به جانمون اموالمون و .. امتحان میکنه و مورد آزمون قرار میگیریم (وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ) درست هست و در واقع به این معنا نیست که خدا بیکار هست و صبح تا شب میخواهد ما رو به آزمون بگیره و اگه مشکلات پیوسته ای داریم در مسیر امتحان خدا هستیم بلکه به این معناست که در طول زندگی ما ایمانمون مورد آزمون قرار خواهد گرفت چندباری حالا با مرگ عزیزان با از دست دادن مالی و … بنابراین موضوعی که وجود داره این هست که ما باید همواره خودمون رو در مسیر درست قرار بدهیم که در این زمانها بتونیم پیروز باشیم. اما اگر مشکلات پیوستهای داریم و در مورد این موضوع که گفتین پس اگه من الان مشکلی دارم در سلامتیم و .. به این معناست که در حال پس دادن آزمون هستم باید خدمتتون بگم لزوما اینطور نیست که هر اتفاقی میافته به این معناست که ما داریم آزمون پس میدیم بلکه شاید افکار و باورها و ایمان ما و رفتار ما مشکلاتی داره که این جنس اتفاقات رو برامون بوجود میاره. در واقع اگه ما در مسیر درستی قرار بگیریم اغلب مسائل سلامتی مالی و روابط و .. باید حل بشه و ما در مسیر روان و آسانی باشیم. مثلا بسیاری افراد چاقی داشتند الان از قانون سلامتی استفاده کردند و افکار و اعمالشون رو در مسیر درست قرار دادند و لاغر شدن و این مسئله به همراه بیماریهاش حل شد. پس خیلی از مسائل اگر حل نشده به خاطر اعمال و رفتار خودمون هست.