مثل ابوموسی نباشیم (به ترتیب امتیاز)
دیدگاه زیبا و تأثیرگذار فاطمه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
نام فایل خیلی تحریکم کرد ک ببینم استاد چی میخوان بگن. توصیفات شما درباره ابوموسی رو در فایلهای زندگی در بهشت شنیده بودم که خروسی هست که خیلی ترسوئه. از دایره امنش فراتر نمیره و یه محیط سربسته برا خودش ایجاد کرده نه میره اون طرف های جنگل ک کرم های جدید پیدا کنه، نه اکتشافی میکنه، نه میجنگه… هیچ بلایی هم سرش نیومده. خب ب قول استاد اگه از دید منطقی بهش نگاه کنیم شاید با خودمون بگیم چ باهوشه اینجوری اسیبی هم نمیبینه.اما یکی مثل استاد میگن من نمیخوام مثل ابوموسی باشم این زندگی رو دوست ندارم. ایشون افرادی رو که تو مسابقات مختلف شرکت کردن و جونشونو از دست دادن رو تحسین کردن، درسته ک ممکنه زندگی اونا کوتاه باشه ولی اونا واقعا تجربه کردن زندگی کردن رو. تجربه کردن خودشون و دنیای خودشونو. همیشه انتخاب استاد این بوده ک زندگی پر از ماجرا رو داشته باشن منم دوست دارم. دوست دارم خودم رو تجربه کنم، دنیامو تجربه کنم، پامو از مرزهای امنم فراتر بذارم و برم دنبال کسب تجربه های جدید مهارت های جدید. ب قول استاد ما هممون میمیریم و این دنیا در مقابل ابدیتی ک قراره باشیم به اندازه ی پلک بهم زدنه، پس چ خوبه ک زندگی باکیفیت داشته باشیم، به قول استاد ببلعیمش، تجربش کنیم، لذت ببریم. مهارت کسب کنیم، غذای جدید امتحان کنیم، یا مثلا درمورد خودم غذا بیش تر بپزم و ببینم بلدم. ببینم منم میتونم. بیش تر تنهایی برم بیرون، کافه،… با آدمای جدید بیش تر ارتباط بگیرم، کم تر بترسم از اینده ای ک اصلا معلوم نیس زنده باشم یا نه ک ازش میترسم و همین الانو زندگی کنم و لذت ببرم.
ب قول استاد ما زمان مرگمون معلوم نیس طوری زندگی کنیم ک موقع مرگ ب خدا نگیم ی روز دیگه بهمون وقت بده تا لذت ببریم، یه روز دیگه بهمون وقت بده تا تجربه کنیم زندگی رو. زندگی کردن و لذت بردن رو وابسته ب عامل بیرونی نکنیم ک مثلا اگه فلانی باهام باشه، اگه ب فلان موقعیت مالی برسم من حسم خوب میشه و لذت میبرم نه… اینجوری ما احساس مثبتمونو شرطی میکنیم و وابسته ب عامل بیرونی ک هیچ وقت پایدار نیس. احساس خوب و شادی درونمونه… درونیه و با نوع نگاهمون اتفاق میوفته، بیایم ذهنمونو طوری تغییر بدیم ک سعی کنیم فارغ از هرچیزی لذت ببریم، حالمون خوب باشه و تجربه کنیم زندگیو در هر جهت. وقتی استاد گفتن بنویسین امروز چ کار میتونین انجام بدین ک یه درصد زندگی رو بیش تر تجربه کنین و از محیط امنتون بیرون بیاین و اسم تکامل رو بردن خیلییی لذت بردم ک ارررره نیاز نیست هیجان زده بشیم و بلند شیم بریم یه کار خیلیی بزرگ انجام بدیم کاریو بکنیم ک مارو یه متر از محیط امنمون فراتر ببره…من این سوال رو از خودم پرسیدم و دیدم دوتا کار میتونم انجام بدم. البته الان دارم کار سومم انجام میدم
دیروز شهر ما بارون اومده و هنوز زمینا یکم سرده ولی خب هوا خوبه و پرنده ها دارن اواز میخونن. من اومدم تو حیاط نشستم و دمپایی هامونو گذاشتم زیر پام ک سردم نشه و دیگه نرفتم تو اتاق خیلیم خوبه
کار دومم این هست ک من چند روزه قراره دوستامو ببینم ولی هی یکیشون کار براش پیش میاد و ما نمیریم بیرون. با خودم گفتم خب چ کاریه ک من لذتمو دارم ب تعویق میندازم..من ک حال خوبم وابسته ب او نیست ک حتماً باشه تا بهمون خوش بگذره خلاصه ب اون دوستم پیام دادمو گفتم بیا بریم ما و این دفعه بریم ی جای جدید نه جاهای قبلیخلاصه فعلا سه تاکار انجام دادم و چقدر حس میکنم ب قول استاد زندگیم لذت بخش تر و قشنگ تر شده و حالم بهتره ک لذت بردنمو ب تعویق ننداختم.
استاد منم مثل شما مرگ رو ب خودم نزدیک میبینم و سعی میکنم زندگی رو یع فرصت کوتاه میبینم ک باید همون موقع ازش استفاده کنم و لذت ببرم نه اینکه به تعویق بندازم و بگم بعدا. نه… چون تضمینی برای زنده موندن ما وجود نداره…
خلاصه از نقطه امنمون بیرون بیایم. استاد میگن یه ساعت زندگی با کیفیت بهتر از صدسال زندگی بی کیفیته.. تو نقطه امنم نمونم و ترسو و ضعیف نباشم، اگه برم بیرون از این نقطه قطعا پاداش های من هم بزرگ تره و خدا پاداشو ب شجاعان میده نه ترسوها و ضعیف ها.. استاد حرف پر مفهومی زدین وقتی گفتین زندگی زیباییش ب تجربه کردنشه ن به طولانی بودن عمر…یعنی زندگی ای زیبا نیست ک طولانی باشه زیباییش ب تجربه کردن خودمون و دنیامون هست.
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مثل ابوموسی نباشیم357MB23 دقیقه
- فایل صوتی مثل ابوموسی نباشیم22MB23 دقیقه
سلام و عرض ادب من از فایلهای رایگان استفاده میکنم اونجایی که عزیز دل آقا حسین درباره ثروت 1 توضیح میدادند یه نوشته ای از یک خانم که دستش میلرزید هنگام فکر میکنم آرایش مدل بود یه جرقه توی ذهنم شکل گرفت و من فهمیدم که اصلاً خودم رو آدم با ارزش و لیاقتمندی نمیبینم و اونجا بود که آگاهی میومد واسم مثلاً من هتل بودم و میخواستم که پول بیشتر ندم همیشه حاضر بودم که توی ماشین بخوابم چند ساعت روز رو تا ساعت کاری من شروع بشه ولی بعد از دیدن نوشته اون خانم و توضیح عزیز دل آقا حسین من پول دادم و پول یک روز رو فقط برای چند ساعت پرداخت کردم فقط بخاطر اینکه برای خودم ارزش قائل شدم
درود بیکران
سلام بر استاد عزیزم
استاد بزرگوار چقدر خوش تیپ و خوش استایل شدید. بهتون تبریک میگم.
انشالله همیشه زیر سایه الله سلامت و شاد باشید.
هر وقت شمارو میبینم که استایلتون تغییر کرده و خوش تیپ تر شدید یاد حرفتون میوفتم که گفتید هدف شما ازین آموزشها در سطح شهر و کشور خودتون نبوده و هدف شما رسیدن به تدریس مباحث موفقیت در سطح جهانی اون هم از حد عالی و بهترین مدرس در بین بهترینهای جهان.
نمیدونم چرا وقتی میبینمتون حس درونم بهم اینو میگه که حتما بهترین در سطح جهان میشید.
اون موقع به خودم میگم :
مونا
هی
مونا
کجای کاری؟؟؟؟؟؟
وقتی استاد تونسته تو هم میتونی اونی بشی که میخواستی.
من تازه متوجه یکی از پاشنههای مرموز وجودم شدم،
اینو تو محصول جدید شیوه حل مسائل زندگی متوجه شدم.
همیشه فکر میکردم:
آدم خیلی شجاعی هستم.
قدرت انجام هر کاری به راحتی دارم.
فقط کافیه که اراده کنم
عین آب خوردم از پسش برمیام.
اما ای دل غافل؛
حالا متوجه شدم که اتفاقا برعکسه .
اونجوری که تصور میکردم نبوده و متاسفانه منه مونا اصلا حاضر نیستم از(((( حریم امن )))) افکار و ذهنم بیرون بیام.
متوجه شدم دوست دارم همه چیز مرتب و حساب شده و از قبل با برنامه ریزی که مو لای درزش نره پیش بره .
آروم آهسته برم یه وقت گربه هه شاخم نزنه.
خدای من، دقیقا کجام؟؟؟؟؟؟؟
من کجاوووووو ، افکارم کجا !!!!!!
من چطور تا حالا متوجه این ترس لعنتی نشده بودم .
چطور گول شجاعت پهلوان پنبهای خودمو خورده بودم؟؟؟؟؟
حالا میفهمم تا حالا چرا هیچی تو زندگیم تغییر نکرده؟
آخه مونا من
عزیزم
چرا میترسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از کی میترسی؟؟؟؟؟؟؟؟
یکی از ترسهام در حال حاضر نگهداری دو تا فرشته کوچولومه.
ترس اینکه میخوام برم بیرون چطور هواشون داشته باشم؟؟؟؟؟؟
چطور مدیریت کنم که اتفاقی پیش نیاد؟؟؟؟؟
چطور وقتی من و همسر جان میشینیم تو ماشین هر دو هم زمان شیر نخوان؟؟؟؟؟؟؟
چطور مراقب باشم بچه اولم به بچه دومم صدمه نزنه؟؟؟؟
انقدر دلم میخواد برم بیرون حال و هوای عوض بشه.
اما ترس آماده کردنشون دارم،
ترس ازینکه اینو پوشاک کنم .
لباس اونو بکنم تنش،
شیر هردوتون بیارم،
نکنه یه وقت چیزی از قلم بندازم بعد نداشتنش اذیتم کنه و…. الا آخر.
خدایا کمکم کن دراین مرحله از زندگیم با شادمانی و لذت از ثانیه به ثانیه لذت ببرم .
هدایتم کن به مسیر راحتی و شادی، مسیری سر تا سر لذت و خوشی.
خدای من، هدایتم کن به آرامش بیشتر و توفیق خارج شدن از دنیای تنگ و تاریک حریم ((((مثلا امن ذهنم ))).
کمک کن ابو موسی نباشم
من زندگی پر از هیجان و انرژی دوست دارم
هدایتم کن.
موفق و پیروز باشید.
سلام
سلام استاد عزیزم
سلام بانوی زیبای این خانواده سبز
سلام دوستام خوبم
خیلی تحسین کردم من تحسین کردن رو از این خانواده یاد گرفتم ..
واقعا هر جای این سایت آگاهی است که میشه بدست آورد وبرای ما که تشنه آگاهی هستیم خیلی لذت بخشه وقتی فایلی رو باز میکنیم ودرست چیزی یا مبحثی را میشنویم که منتظرش بودیم خدایا شکرت
سپاسگذارم
که هستم وهرلحظه خودم رو با خودم مقایسه میکنم
سپاسگذارم که صبح روز دوشنبه آخر سالم رو سلامت سرحال قبراق ودنبال درک قوانین ودر کنار خودواقعیم هستم این بسیار مهم است من باخودم هستم در صلح هستم ابوموسی فایل بینظیر استاد رو درک میکنم ونقطه امن رو میفهمم وبسیار سپاسگذارم .
بابت چیزهای ساده سپاسگذارم
سپاسگذارم بابت همین سفر نامه
سپاسگذارم بابت بهر نو رسیده
سپاسگذارم بابت نوروز 1402
سپاسگذارم بابت اینکه باخودم آشتی کردم
سپاسگذارم
سپاسگذارم ….
به نام رب جهانیان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام به دوستان هم مسیر
روزشمار 118
الان که دارم کامنت مینویسم ساعت 20و 26 است ومن داشتم فکر میکردم من چطوری میتونم از منطقه امنم خارج بشم وبه محض تموم شدن فایل یکی از دوستانم زنگ زد و گفت میای بریم بیرون شهر و برگردیم کاری داشت اونجا و من که معمولا شبها کمتر بیرون میرم اونم دیر وقت .گفتم این خود نشانه است و قبول کردم و بعد این کامنت دارم میرم وجالب اینه که این دوستم هم از دوستان هم مسیر هست و الان میرم و کلی باهاش در مورد این نشانه و قوانین صحبت میکنم چون چند روز بود میخواستیم فرصتی بشه باهم تبادل تجربه کنیم از قوانین و فرصت نمیشد .
خدایا شکرت
خدایا بابت این آگاهی های ناب سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
به نام خداوند مهربان
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم و دوستان عزیزم
روز 118
آن که از خار بترسد هیچگاه گلی نصیبش نمیشود
اینکه این جمله انتهای صفحه سررسید دقیقا وفتی دارم نکات این فایل رو مینویسم میبینم اتفاقی نیس
من به شدت آدم محتاط و ترسویی هستم
تا جایی که یادم میاد خودمو به چالش نکشیدم و تجربه های جدیدی نداشتم
یه جاهایی بوده رفتم تو دل ترس دیدم چقدر نتیجه برام داشته ولی خب قدرت بیشتر رو به ترس هام دادم
وقتی گفتید از خودتون سوال بپرسید که من همین الان چطور میتونم زندگی رو یه درصد عمیق تر تجربه کنم نمیدونم چیزی به ذهنم نرسید
میدونم باید برم تو دل ترس هام
ولی من حتی نمیدونم باید از کجا شروع کنم
همین جا از خدا هدایت خواستم که بهم بگه چیکار باید کنم
گوش کردن این فایل برای من شده همزمان با گوش کردن فایل های آقای عطار روشن که یه نکته تو فایل ها میگفتن که هر تمرینی که شما تو فایل ها میدادین رو عمل میکردن بهش
منم دوست دارم تجربه ی جدید داشته باشم ک از این فرصت کوتاهی که در اختیارم هست نهایت استفاده رو بکنم
خیلی موقع ها خواستم یه چیزی رو تو کامنت ها بنویسم که خود واقعیم بودم نجوا اومده اینو ننویس خیلی زشته ولی انجامش دادم و یه آرامشی وجودمو گرفته و حالم خوب شده با اینکه چیزی که مثلا نوشتم نقطه ضعف بوده
همیشه اونایی که تو ورزش بلایی سرشون میاومد رو میگفتم خب چه کاریه بیا زندگی آرومت رو بکن بلا هم سرت نمیاد و فکرم هم میکردم این زندگی درسته
اگه جایی ناشناخته بود عمرا میرفتم و تجربه اش میکردم
استاد باید اعتراف کنم من از اون دسته از آدمایی هستم که زندگی طولانی بی کیفیت رو به زندگی کوتاه با کیفیت ترجیح دادم
ولی دلم میخاد اون حس لدت تجربه کردن چیزای جدید رو تجربه کنم
برای این کار نیاز از منطقه امنم بیام بیرون و برم تو دل ترس هام
و طبق گفته ی شما باید تکامل رو طی کنم
امروز سعی میکنم تمام روز از خودم بپرسم که چطور میتونم بهتر زندگی رو تجربه کنم و تا جواب نگیرم ول نمیکنم
سلام و درود به استاد عزیزم و همه دوستان گرامی
واقعا که چه هدایت هایی خدا میکنه از وقتی که میخایم هدایت بشیم حتی برای کوچکترین کارها
تقریبا هفته پیش بود که اومدم توی سایت و فایل جدید اومده بود به اسم مثل ابوموسی نباشیم!!!!
من یه نگاهی کردم و اسمش جالب بود، اومدم ببینمش که ابوموسی کیه خخخ
قبل از اینکه فایل رو ببینم یه حسی گفت کامنت بخون، کامنت که خوندم تقریبا موضوع فایل رو فهمیدم
چون من یه کاریو چند روزی بود میخاستم انجام ولی نمیتونستم و خیلی قشنگ هدایت شدم به سمت این فایل که واقعا وقتی ما پامون رو از گلیممون درازتر میکنیم اتفاقا بهترینارو تجربه میکنیم و به معنای واقعی زندگی میکنیم
و این فایل رو دیدم و گفتم فردا اون کارو حتما انجام میدم و اصلا به یک طرز جالبی خیلی اون کار پیش رفت و وقتی پامون روی ترس هامون میذاریم و بیشتر خودمون رو میخایم تجربه کنیم خدا بشدت هوامون داره و توی این راه دست هاش میفرسته برامون
خداروشکر، هر روز خداروشکر میکنم بابت این مسیر و هدایت های خدای خوبم
بهترینارو براتون ارزو دارم
سلام بر همه عزیزان و استاد و مریم جان عزیزم
یک روز دیگه تا انتهای سفرنامه مونده و چه سفر بینظیری برای من بود
این اخرین فایل ها دیگه منو شخم زد اینقدر که تفکر کردم روش و تارهای پوسیده مغزم از هم گسیخته شد
راجع به زندگی کردن و از نقطه امنمون خارج شدن حرف زدین من داشتم این یک سال اخیر که مرور میکردم با خواهرم کلی اتفاقای خوب لخظه های خوب سال 1401 رو مرور کردیم و لذت بردیم الانم که این فایل و گوش دادم راجع به از نقطه امنم خارج شدنام حتی شده یذره فکر کردم و چقدر خودم و تحسین کردم البته که خیلی هاش هنوز مونده خیلی ترس ها هنوز دارم اما خوبیش اینه دیگه بهشون که فکر میکنم انجام بدم ترسم اونقدر نیست شاید و قطعا به مرحله عمل برسه ترس ها بیاد اما همینکه موقع فکر کردن تن و بدنم نمیلرزه یعنی تغییر چون قبلا فکر به انجام دادنش هم لرزه بهم مینداخت چنتا از کارهایی که انجام دادم و میگم که بمونه بعنوان یادگار برای خودم
دقیق یادم نمیاد اولیش چیبود اما اونایی که تپ ذهنم هست و میگم
من از شهربازی و وسایل بازی بزرگسال ها فوبیا داشتم و اینقدر میترسیدم که از کنارش هم رد میشدم فشارم میفتاد اخرین باری که رفتیم اصرار دوستان بود که بریم شهربازی منم خیلی مقاومت نکردم اینم بگم با خودم این فرضیه رو داشتم که میریم اونجا فوقش سوار نمیشم بهانه میارم اما اونجا یهو یاد حرفهای شما افتادم که میگین با ترسهات مقابله کن بعد اونا بدون اینکه نظر منو بپرسین رفتن بلیط تهیه کردن و منم با اینکه درونم ولوله بپا بود اما چیزی نگفتم و همراه شدم هر پله ای که بالا میرفتم ( ازین سرسره هایی بود که با تیوپ ازش سر میخوری بهش میگن پرش در اسمان) قلبم تولوپ تولوپ میکرد حالا شاید برای بقیه ترس خنده داری باشه یا بین وسایل بازی ترسش کمتر باشه اما من از یه سرسره معمولی هم میترسم چ برسه این ارتفاع و تیوپ و … خلاصه تا برسیم به بالا مردم و زنده شدم هی به دوستانم میگفتم اگه تیوپه وسطش سر نخوره چی اگه بواسطه قد بلندم پاهام گیر کنه چی کلی غر زدم خلاصه بعد که رفتیم نفر دوم من داوطلب شدم چون میترسیدم پشیمون بشم یا مدام ترس ها بدتر اذیتم کنه الانم که دارم راجع بهش میگم حسش و گرفتم حتی
شمارش معکوس قبل اینکه اپراتور من و هل بده از بالا دیدنش و ارتفاعش هم داشت فشارم و مینداخت ثانیه های اخر قبل هل دادن گفتم بیخیال نمیمیرم که و هللللل وااای عجیب ترین حسی که تابحال تجربه کردم حتی در حد چند ثانیه یه شوکی بهم وارد شد که جیغم نتونستم بزنم وقتی اومدم پایین اینقدر احساسم عالی بود بخاطر اینکه بخاطر ترسهای بیهوده هیجان و از خودم نگرفتم اصلا هیچی هیچی برام نداشت این بود که موفق شدم بر ترسم غلبه کنم خیلی حس خوبی بود تا چند دقیقه ای حرف نمیزدم دوستام فکر کردن حالم بد شده
مورد بعدی رفتن به کلاس حسابداری بود غولی بود برام فکر میکردم هیچی ازش سر در نمیارم و اصلا برای اینکار ساخته نشدم بزور کلاسشو میرفتم اما تصمیم گرفتم برم ادامه بدم که گندگیش از ذهنم بیفته اونم با موفقیت ب پایان رسوندم و چقدر برای کارم خوب بود
هزارتا مثال هست یسری هاشم قابل گفتن نیست
* مسیر جدید امتحان کردن
* اتاق فرار (اسکیپ روم)
* حرف زدن تو جمع های بالای 20 یا 30 نفر
* تنها تردد کردن
* اخر شب ساعتهای نیمه شب تنها با اسنپ رفت و امد کردن
* تصمیم های بظاهر عجیب گرفتن اما در نهایت به نفعم تموم شد
* کشتن سوسک
* مسئولیت بعهده گرفتن
تمام اینا ریز بشم توش همشون برام گنده بود به ترس بزرگ الکی هم داشتم اونم ترس از تاریکی بود تو تاریکی فشارم میفتاد اونم اگاهانه رفتم تو دلش هنوز ترس شب تنها موندن و انجام ندادم اما حداقل وقتی ازش حرف میزنم نمیترسم
همه ی اینا رو مدیون اموزه های شمام میدونم همه کسایی که بر ترسهاشون چه بزرگ چ کوچیک غلبه کردن میتونن حس بعدش و درک کنن من کلی بعد از انجام دادن دونه به دونه ش بزرگ شدم ترس هرکس بنا ب محیط زندگیش شرایطش فرق داره قطعا شاید ترسهای من با برای یسری ها اصلا ترس به چشم نیاد یا ترس بعضی ها برای من معنی ترس نداشته باشه اما همین که میبینیم انجام دادن یسری کارهایی که ما ناخوداگاه انجام میدیم برای بقیه ترس این خودش یه شکر بزرگ که ما از پس یسری کارها راحت برمیایم
مثلا خواهر من ترسش ارتباط با افراد غریبست که اونم تو این یکی دو سال اخیر بخاطر بودن در مسیر توحید فرق کرده خیلی خیلی زیاد بهش غلبه کرده اما من ترسی با ارتباط با افراد جدید ندارم و اتفاقا این نقطه قوت منه و اینا باعث میشه ما انسانها با وجود تفاوت در رفتار و شخصیت و چهره در کنار هم به قشنگی زندگی کنیم ممنونم استاد عزیز که با گذاشتن این فایل باعث شدین من مرور کنم کارهایی که با ترس انجامشون دادم ️
به نام الله هدایتگرم
سلام به تمامی دوستان
همیشه باورم این بود که تنها خداست که میتواند مرا به بهترین مسیر ها و بهترین تجربه ها برساند ومن باید از او درخواست کنم که اگر خیر و مصلحت در انجام هر کاری به نفع من است خدا خودش مرا به آن مسیر وانجام آن کار هدایت میکند واگه نشد حتما به صلاح نبوده و خودم رو برگی در میان باد که به هر سو بوزد من را هم با خودش میبرد میدیدم خوب این مدل زندگی کردن همیشه پر از ترس و نگرانی بود برام
اینکه من چه قدم بردارم وحرکت کنم چه نکنم آخر همان اتفاقی میفتد که خواست خداست اما به لطف آموزهای استاد به این درک رسیدم که چقدر در گمراهی وجهل زندگی میکردم وچقدر از زیر بار مسعولیت کارها شانه خالی کردم وچقدر اشتباه زندگی کردم چه تجربه ها که از دست دادم و چه موقعیت هایی که خودم رو درگیر کردم و گفتم حتما خواست خدا بوده …..
نمیدونم چی بگم واقعاااا افسوس میخورم برای 35سال از عمرم که در نا آگاهی و غفلت گذشت
خدا رو هزاران بار شکر میکنم که با استاد آشنا شدم و فهمیدم هر اتفاقی که در زندگی تجربه میکنم رو خودم خلق کردم چه خوب و چه بد وخداوند تنها به فرکانس های من پاسخ داده و بس میتوانم با این آگاهی ها زندگی رو به بهترین نحو ممکن تجربه کنم این من هستم که با افکارم شرایط را خلق میکنم
آگاهی های این فایل به من آموخت که بدون ترس و نگرانی قدم بردار از دایره امنی که سالها خودت رو درونش زندانی کردی و هر بار گفتی حتما این به صلاح من است که خداوند میداند و من نمیدانم ….آزاد و رها و در لحظه زندگی کن یک روز زندگی با کیفیت برابر با صد ها سال زندگی در ترس و نگرانی و آشفتگی یست
میخواهم از امروز بهتر زندگی کنم شرایط و موقعیت های بیشتری رو تجربه کنم ترسهای واحدی رو کنار بگذارم وبا توکل بر خدا اینبار استوارانه تر قدم بردارم زندگی من هر چند کوتاه یا بلند در برابر ابدیت به قدر پلک بر هم زدنی نیست باید طوری زندگی کنم که لحظه ی مرگ با عشق و لذت این کره ی خاکی رو ترک کنم و شاد و پیروز پای به دنیای ابدیت بگذارم بدون هیچ حسرتی
پروردگارا من و تمام دوستانم را در مسیر آگاهی و توحید ثابت قدم بدار
آمین یا رب العالمین
فتبارک الله احسن الخالقین
تعهد روز صدوهجدهم
سلام استاد عزیز و دوستان همراه
خداوند رو سپاسگزارم به این مسیر پر از نور و عشق هدایت شدم خدایا عاشق لطف و بزرگیت ام که هر لحظه و هرثانیه همراهمی و مراقبمی خدایا شکرت برای وجود نعمت های بیکرانت عاشقتم خدای عزیزم
خب حرف از ابوموسی و بیرون رفتن از دایره امن مون شد
من با توکل برخدا و شهامت از خدا خواستن امروز رفتم موتور سواری البته ترک موتور نشستم هرچند بلدم یکمی ولی بعد مدتها راستش خیلی میترسیدم ولی خداروشکر خوش گذشت و حین موتور سواری یاد حرف مریم عزیز افتادم که رو ترک موتور فیلم برداری مینه و اعتماد میکنه به خداوند و سوار ترک استاد میشه ،خدایا شکرت و احسنت مریم عزیز برای جسارتتون
الان دوباره از دایره لمن زندگیم زدم بیرون و خداروشکر سپردم به خداوند زندگیم رو چون مطعنم در هرصورت شرایط به نفع من رقم میخوره خدارو همه کاره زندگی کردم
یه وقتایی میگم خدا باهام حرف نمیزنه و نمیشنوه صحبتهام رو ولی آیا نجواهای شیطانه که میخواد منو از مسیر دور کنه ،نمیدونم من در هرصورت به خدا حرفامو میگم ،خیلی از مسیر خارج میشم ولی برمیگردم چون میدونم مسیر درست همین هدایت خداوند هست که منو به سر مقصد زندگی میرسونه، خدایا شکرت
حمایت و مراقبت فرزند م رو سپردم دست خداوند که خالق زندگیم هست ،دلیل این صحبتم هم اینه ک من همش نگران سلامتی و حال فرزندم هستم ولی الان خیلی بهتر شدم و وسواس مراقبت رو کمتر کردم،اصلا چرا نسپارم دست خداوند وقتی خودش میگه به من بسپارید و نترسید ،پس الان وقت عمل کردن هست
وای خدایا میخوام با تمام وجودم باهات هماهنگ شم ،به خودت قسم مطمعنم این بهترین کار دنیاست فقط باید به این رفتارم و باورم عادت کنم و نترسم
خدایا میخوام به حدی بهت اعتماد کنم که بدون ترس و نگرانی هرکاری انجام بدم ،هر خواسته ای رو تجربه کنم بدون ترس و نگرانی
خدایا چی بگم دلم نمیخواد تموم کنم حرف و صحبت هام رو ،
خدایا خیلی میخوامت و شکرت
خدایا برای وجود همسرم که راستگو وفداکار هست و عاشق منو فرزندم سپاسگزارم
خدایا شکرت برای وجود فرزندم که سرتاسر عشق و محبت اللهی هست
خدایا شکرت و سپاسگزارم برای وجود تمام عزیزانی که منو برای رسیدن به خواسته هام هدایت میکنند
خدایا شکرت و سپاسگزارم برای زندگیم که سرتاسر نعمت و فراوانی هست
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم
سلام استاد عزیز
بابت تهیه این فایل از شما متشکرم بخاطر مطالب خوبی که بهش اشاره کردید.
میخواستم بگم انتخاب این نام برای این فایل (مثل ابوموسی نباشیم) اجحاف در حق این صحابی بزرگ می باشد. ای کاش در مورد این صحابی جلیل القدر بیشتر تحقیق می کردید.