جبر یا اختیار؟


این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

آدمهای زیادی فکر می کنند شرایطی مثل، شهر و کشوری که در آن به دنیا آمده اند، خانواده ای که در آن زندگی می کنند و … به عنوان جبر زندگی بر آنها تحمیل شده و موجب شده زندگی آنها بسیار متفاوت از شرایط آدم های موفق و خوشبختی که می شناسند، باشد.

اما وقتی زندگی افراد موفق زیادی را بررسی می کنیم، متوجه می شویم که که اکثر آن افراد از شرایط سخت و طاقت فرسا به این موفقیت ها رسیده اند. یعنی شرایط سخت که خیلی ها آن را به عنوان جبر زندگی پذیرفته اند و تسلیم آن شده اند، برای آن افراد نه تنها مانع نبوده، بلکه فرصتی شگفت انگیز برای شناختن خواسته هاشان و انگیزه ای برای تحقق زندگی دلخواه شان شده است.

اینها اسناد و مدارکی است که ثابت می کند ما خالق زندگی خودمان هستیم زیرا خداوند سیستمی بی نهایت عادلانه بر جهان مقرر نموده تا هر فردی بتواند طراح دنیای خودش باشد. شما می توانی با ساختن باورهای قدرتمند کننده، فارغ از اینکه در چه شهر، کشور و محله ای به دنیا آمده ای، در چه خانواده ای بزرگ شده ای، چقدر تحصیلات داری یا چه موانعی ممکن است سد راهت بشود، زندگی دلخواه خود را خلق نمایی.

تمام تمرکز من در دوره کشف قوانین زندگی، بر درک و شناخت قوانینی است که کنترل 100% زندگی مان را در دست خودمان قرار می دهد.

این قوانین به شما جرأت و جسارت استفاده از تضادهای زندگی ات در جهت رشد و شکوفایی را می آموزد. زیرا به این درک می رسی که شرایط و تضادهای کنونی، حاصل باورها و فرکانس های قبلی ات است. به همین دلیل تلاش می کنی با ایجاد باورهای قدرتمند کننده تر و آگاهانه شرایط دلخواهت را خلق نمایی. به همین دلیل این شرایط سخت نه تنها تو را اذیت نمی کند، بلکه ایمان بیشتری می بخشد که تو خالق شرایط خودت هستی.

هرچه درک عمیق تری از این قوانین میابی، رها تر و غیر وابسته تر به شرایط بیرون از خودت مثل اوضاع اقتصادی، قیمت دلار، رفتار اشخاص با شما و… رهاتر و غیر وابسته تر می شوی و بیشتر بر اتصال به نیروی برتر درونت و باورهایی که به کمک آموزه های این دوره می سازی، حساب باز می کنی.

وقتی قوانین زندگی را آموختم، درها برایم باز شد، موانع از پیش رویم برداشته شد و تمام ترس ها و نگرانی هایم از بین رفت زیرا تنها مانع، ناآگاهی من از قوانینی بود که زندگی ام را در دست خودم و باورهایم قرار داده است.

به همین دلیل زندگی من و هزاران نفری که از آموزش های من به صورت جدی استفاده کرده اند،  شامل دو بخش است:

بخش قبل از شناخت و درک عمیق قوانین، و بخش پس از آن. تفاوت این دو بخش به اندازه تفاوت سلامتی با بیماری، ثروت با فقر، عشق با نفرت و آرامش با نگرانی است.

این اتفاق در دوره کشف قوانین زندگی برای شما نیز رخ می دهد.

وقتی طبق تمرین مقدمه این دوره، وضعیت کنونی زندگی ات را در تمام جنبه های می نویسی، 6 ماه پس از انجام تمرینات این دوره و جاری ساختن آموزش های این دوره در اعمال و رفتارت، متوجه تفاوت واضح میان شرایط جدید زندگی ات با شرایط کنونی ات خواهی شد. به نحوی که همراهی با آموزش ها و آگاهی های این دوره را نقطه عطف زندگی ات خواهی دانست.

“آگاهی های کشف قوانین زندگی”، ثروتی است که هیچ ثروتی با آن برابری نمی کند. زیرا آرامش و یقین حاصل از درک عمیق قوانین، ثروتی است که هیچ پایانی بر آن متصور نیست. زیرا این ایمان و یقین، هر مانعی را از مقابلت بر می دارد و شرایط زندگی ات را به گونه ای خلق می کند که به وضوح وعده خداوند که می گوید“ما جهان را مسخر شما نمودیم” را در جای جای زندگی ات مشاهده می کنی و به جایی می رسی که به قول خداوند “ان اقول کن فیکون” می شوی.


اطلاعات بیشتر درباره دوره کشف قوانین زندگی

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    0MB
    16 دقیقه
  • فایل صوتی جبر یا اختیار؟
    0MB
    16 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

285 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیده مینا سیدپور» در این صفحه: 3
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1584 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم..

    جبر یا اختیار؟؟؟

    تا قبل اینکه با شما استاد قشنگم اشنا بشم تا قبل اینکه خودم وخداوند وجهان هستی رو بتونم در این حد بشناسم، زندگی برای من سراسر جبر بود وسختی و عذابی بی پایان…

    انقدر مغز مارو با باورهای پوچ پر کرده بودند که جز سیاهی نه میدیدیم ونه می شنیدم…

    همش میگفتن خدا مارو آفریده و فلان فلان قوانین رو هم گذاشته که اگه اجراش نکنیم مشمول عذاب الیم میشیم وباید هر لحظه گوش به فرمانش باشیم وگرنه عذابمون میکنه….

    حالا اون قوانین اجباری چی بودند؟؟؟

    اینکه منه خدا شمارو آفریدم وحالا مثل پادشاهی قدرتمند که به تاج وتختش تکیه کرده از شما بندگانم میخوام که منو بپرستید، وهرچی میگم گوش کنید وگرنه پدرتون رو در میارم…

    هرچی من بگم همونه….

    شماجز به اختیار من نمی تونید کاری انجام بدید..

    شادی وخنده ودلخوشی ممنوع، چون بعدش گریه وزاریه…

    رقص وآواز و بزن وبکوب ممنوع فقط باید اه وناله وگریه زاری کنید تا به درگاه من راه داشته باشید..

    ثروت وشهرت و دارایی ممنوع ، چون ثروت شمارو از منه خدا دور میکنه پس هرچی فقیرتر باشید به درگاه من نزدیکتر وپیش من عزیزتر هستید…

    هرکی هرجا که من بگم می تونه زندگی کنه، باهر کی که من بگم می تونه ازدواج کنه، نیاز نیست حالا همه معروف ومشهور بشید وبه همه ارزوهاتون برسید…

    نیازی نیست که بیشتر از یه حدی رشد کنید و آدم بشید…

    چون منه خدا میگم من صلاح شمارو بهتر میدونم!!

    واز این دست باورهای پوچ که کرده بودند تو مغزمون…

    صلاح نیست، خدا نمیخواد، استخاره کن، حالا منتظر باش اگه خدا بخواد خودش برات جور میکنه..

    هممون درگیر اون باورهای اشتباه بودیم ..

    اما از یه جایی به بعد وقتی هر کدوم از ما شرایطش رو داشتیم که از طریق تلوزیون، یا فضای مجازی یا سفر به دیگر کشورها یا ارتباط مستقیم با آدمهایی در ارتباط باشیم کم کم متوجه شدیم که اصلا دین ومذهب واین باورهایی که تو مغز،ما کردند به این شکل نیست…

    اصلا اینا درست نیست…

    می دیدیم که خدای ما با خدای اونا فرق داره؟؟؟

    بعد از خودمون می پرسیدیم مگه میشه دوتا یا چندتا خدا وجود داشته باشه؟؟

    اصلا مگه میشه خدا یه قشری رو، یه ملتی رو دوست داشته باشه و یه عده ای رو نه؟؟

    اخه هربار می شنیدیم که خدای مهربون وبخشنده هست…

    روزی دهنده هست و هدایت کننده ، پس چرا بعضی هارو به عرش میرسونه وبعضی ها رو به فرش؟؟؟

    خب هرکسی نسبت به سوالهایی که در مورد خداوند وجهان وقوانینش داشت ودلش میخواست که فکر خدا رو بخونه از یه طریقی بلاخره یه روی یه جایی هدایت شد به اینکه خداوند وقوانینش رو بهتر بشناسه ودرک کنه تا بتونه زندگیشو بر اساس اون قوانین بسازه…

    ماهم به لطف خدا هدایت شدیم به مسیر آگاهیهای سیدحسین عباسمنش..

    شما استاد قشنگم انقدر خداوند رو قوانینش رو وحتی خودمون رو به خودمون راحت وساده و دلنشین و حقیقی شناسوندید که جز عدل وانصاف ومهر وعشق خداوند وجز،اختیار وآزادی،که به هر کدوم از ما داده تا زندگیمون رو اونطور که دوست داریم خلق کنیم، هیچ ندیدیم ونشنیدیم…

    یعنی هربار یادم میفته 38 سال چطور در نادانی وگمراهی و دوری باخداوند سر کردم حالم گرفته میشه….چطور انقدر کور وکر بودم چطور اینهمه نشانه رو نمی دیدم ؟

    چطور کتاب قرآنی که روی تاقچه خونه هر روز جلوی چشمم بود رو نمی تونستم با دید بهتری بخونم وازش بیاموزم و زندگیمو براساس اون شکل بدم…

    منکه همه چیز برای شناخت خداوند در اختیار داشتم؟؟

    وهمه ی اینها به خاطر هم نشینی وهم صحبتی با کسانی بود که من ازشون یادگرفته بودم یعنی بهم ثابت کرده بودند که خداوند جباره واین زندگی برمن تحمیل شده ومن دستم بسته است برای تغییر زندگیم والبته که زندگی تک تک اطرافیانم گواه بر این بود که زندگی جز جبر نیست!!!

    حتی اگه یه کسی سلامتی وثروت وشادی و روابط خوب و حال خوبی داشت موقتی بود چون یاخودش و یا دیگران که شاهد زندگیش بودند این باور رو داشتند که اینها امتحان الهی هست، موقتی هست ، همین روزهاست که از دستش بده …

    چون خدا به بنده هاش همه چیز رو که باهم نمیده؟

    بلاخره یکی باید مریض باشه، یکی گرفتار فقر وبدبختی و یکی پولدار و یکی شادی ویکی غمگین!!!

    تا اینکه شما اومدید وبا آگاهیهاتون شستشو دادید از وجودمون اون باورهای اشتباه در مورد خداوند وقوانینش رو …

    شما کاری کردید که بین ما وخداوند یه دوستی صمیمانه وعاشقانه شکل بگیره…

    چون خدارو بهمون شناسوندید و نشون دادیدکه قوانین خداوند برخلاف اونچه که به ما گفته بودند چقدر راحت ودر دسترس وبه نفع ما بنا شده وهرکسی ازش پیروی کنه می تونه همه چیز رو توی این زندگی باهم داشته باشه…

    خودش خالق زندگیش باشه هر لحظه وهر روز، زندگیش رو انطور که دوست داره بسازه…

    شما به طور واضح مسیر خیر رو برامون ترسیم کردید طوریکه هرچی خوشبختی وسعادت وسلامت و عشق وشادی وثروت و ایمان وآرامش و عزت هست در اون مسیر هست وگفتید ونشونمون دادید که برخلاف این مسیر نورانی که بریم جز سیاهی وشر وبدی چیزی نیست…

    وچقدر زیبا ودلنشین و دوستداشتنی هست بودن در این مسیر پر خیر وبرکت که نیازش فقط ایمان هست وتقوا….

    همون عمل صالحی که بارها وبارها خداوند توی کتابش ازش یاد کرده وگفته آنها که عمل صالح انجام میدند خوشبخت هستند وجزء نجات یافتگان!

    واقعا که با آموزش اون اعمال صحیح وراه درست زندگی کردن ، مارو نجات دادید از نادانی و بدبخت کردن خودمون…

    یه اصل مهم که باعث شد من عدل وانصاف خداوند رو درک کنم وبه وضوح توی زندگیم ببینم این باور بود که شما بهم دادید…

    اینکه من روح مجردی هستم که تنها اومدم به این دنیا وتنها از این دنیا میرم و باید مهمترین رابطه ی زندگی من، حفظ رابطه ی من با خالقم باشه…

    درک این اصل کوله بارسنگینی رو از روی دوشم برداشت وباعث شد تمرکزم بیاد روی خودم وبه جای مقایسه خودم با دیگران خودم رو هربار با دیروزهای خودم مقایسه کنم تا بتونم به وضوح شاهد باشم که آیا در مسیر درست هستم یا مسیر غلط؟

    و راه فهمیدنشم خیلی آسونه، باید به احساسم توجه کنم، ببینم حال وروزم خوبه احساسم خوبه یانه؟

    اینطوری می تونم هر روز رو فرصتی ببینم برای رشد دادن خودم…

    یادمه قبلا از رادیو و تلوزیون میشنیدم که گوینده تو برنامه صبح گاهی میگفت خدایا شکرت که امروز فرصت دیگه ای برای زندگی به من دادی…

    بعد من پیش خودم میگفتم خب اینکه الان یه صبح دیگه و یه روز پراز مشکلات دیگست که شروع شده اخه شکرگزاری هم دااااره؟

    چرا باید به خاطر یه روز بد دیگه ویه زندگی اجباری دیگه خوشحال باشم وشکرگزار،آدم هرچه زودتر بمیره بره راحت بشه که بهتره!!!

    واااای خدای من ، چقدر تغییر یه دیدگاه ویه باور می تونه شخصیت آدمو به کل تغییر بده…

    حالا من به لطف الله کسی هستم که هر روز بابت یک صبح دیگه ویک روز دیگه که خدا فرصت زندگی کردن در این دنیا رو بهم داده سپاسگزارم ازش، به خاطر اینکه بهم فرصت داده تا شاکرانه زندگی کنم، گذشته ام رو تا حدود زیادی جبران کنم، بیشتر بهش نزدیک بشم، انسان مفیدتری باشم، کیفیت زندگیم رو بالاتر ببرم، ارزشمندی بیشتری رو خلق کنم وباعث گسترش خوبی وعشق وامنیت ومهربانی وهنر و زیبایی در جهانش بشم…

    شاکرش هستم بابت اینکه بهم هر روز فرصتی میده تا بیشتر بهش نزدیک بشم و رابطه عاشقانه تری باهاش برقرار کنم وبیشتر از نعمتهایی که همیشه در دسترسم بوده ولی کفران میکردم لذت ببرم واستفاده کنم و سپاسگزارتر باشم…

    زندگی یک اختیار کامل هست، یعنی اگه کسی الان بخواد بهم بگه زندگی جبر هست، من میگم چه کاری میخوای انجام بدی که نمی تونی؟

    و بیشتر وقتها طرف مقابلم میگه خیلی کارها، میگم چطور؟

    سریع میاد میگه اخه خانوادم، اخه جامعه ، اخه وضع اقتصادی، آخه قانون مملکت، آخه رئیس جمهور، اخه شوهرم، اخه زنم، اخه پارتنرم و……

    این توجیهات رو قبلا منم داشتم اما کم کم که با قوانین آشنا شدم دیدم فقط وفقط هرکسی به اندازه ایمان وتقواش می تونه به هر اونچه که میخواد برسه…

    شاید کسب بیاد بگه من فلان دختر یا پسر رو دوست دارم ومیخوام باهاش ازدواج کنم یا وارد رابطه بشم اما نمی تونم نمیشه…

    یا فلان ملک وماشین و شرایط کاری و موقعییت اجتماعی …….و میخوام اما نمیشه….

    اینجاست که فرق کسیکه از قوانین آگاهه وازش پیروی میکنه با کسیکه مثل گذشته ی من نااگاه هست معلوم میشه…

    اونیکه از قوانین ثابت جهان هستی باخبره، میدونه که همیشه بهتر وبیشتر از اون چیزیکه خودش تصور میکنه در انتظارش هست ونیازی نیست به چیزی بچسبه فقط کافیه رها باشه و اعتماد کنه به عدل خداوند…

    فقط کافیه هر روز فقط برای یک روز پذیرای هر انچه که براش موجود شده و در اختیارش گذاشته شده باشه وتو لحظه حال زندگی کنه…

    اینطوری بعد یه مدت به یقین میرسه که هر روزش بهتر از دیروزش هست….

    واون روزها وساعات ولحظه هایی که فکر میکرده جهان استپ کرده وهیچی خوب پیش نمیره، یا اصلا هیچ تغییر خاصی اتفاق نمی افته یا حتی چندقدم به عقب برگشته، جوری براش جبران میشه که واقعا ره صد ساله رو توی کمترین زمان رفته واینها پاداش صبر وتوکل وایمان فعال وتلاش با عشق وامیدش بوده که از طرف جهان بهش داده شده…

    این اصل وباورهای زیبا ودلنشینی که اینجا به یادگار گذاشتم رو هر روز به خودم یاد آوری میکنم وبا بودن توی سایت و کارکرد 12 قدم وتمرین تمرکز برخودم سعی می کنم توی این مسیر ثابت قدم بمونم وگرنه اگر از این مسیر کمی دور بشم، شاید منم لحظاتی یا ساعاتی وشاید بوده چند روزی که حس کردم دچار جبر شدم و هیچ اختیاری برای تغییر شرایطم ندارم…

    اما از اونجا که وقتی یه قدم سمت خدا برمیداری وخدا دستتو میگیره دیگه رهات نمی کنه، دوباره سریع منو برگردونده به این مسیر پراز امید و انگیزه ونورانی که سراسر خیر هست وخوشبختی…

    الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو که از نادانی وجهل نجاتم داد وبه راه کسانیکه بهشون نعمت( اگاهی وایمان فعال) عطاء کرده، قرارم داد…

    استاد عزیز ومهربانم هر لحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشید انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1584 روز

    سلام به استاد عزیزم پیامرسان خداوند وهمه ی دوستانم در این سایت بی نظیر..

    مرا به سوی نشانه ام هدایت کن امروز منوآورد اینجا..دقیقا همینو میخواستم همینهایی که استاد عزیزم گفتن …وحرفها وتجربه های ارزشمندی که دوستانم اینجا کامنت گذاشتند..

    چندروز بود داشتم فکر میکردم الان تو این مسله ای که برام پیش اومده چقدر اختیار تغییرشرایط بامن هست چقدرش سهم خداست…

    الله اکبر از بزرگی وعظمت خداوند..

    هدایت شدم به این فایل زیبا ودیدگاههای با ارزش دوستانم..

    الان حس میکنم موجی از آگاهی وقدرت وتوانایی وآرامش وحس اعتمادبه سمت من روانه شده…

    واقعا که با این قوانین بدون تغییر خداوند وعدل وانصافش ومهربانیش در حق بندگانش دیگه حرفی برای گله وشکایت نمی مونه، همه چیز خودم هستم با اختیار کامل خداوندراه رو نشون داده بود ولی من بلدنبودم از هرکسی یه چیزی یادگرفته بودم درست یا غلط داشتم تا الان لنگان لنگان پیش میرفتم توزندگیم درجا میزدم عقب گرد میکردم خسته میشدم گله میکردم وبا کوچکترین پیشرفت هوا ورم میداشت که منم باعثش بودم ولی باز بایه باور غلط یا انتخاب نادرست همه چیز خراب میشد بعد مینداختم گردن خدا وخانواده و محل زندگی وتولد وشهر وکشور وموقعییت فرهنگی وجغرافی و آدمهای دورو برم..

    اگه استادعباسمنش عزیزم که خیردنیا وآخرت نسیبشون باشه نبود من از کجا باید می فهمیدم که همه چیز منم همه چیز از من شروع میشه وهیچکس وهیچ چیز نمی تونه مانع خوشبختی وشادی من بشه؟!

    درسته الان شرایط مالی و اوضاع روابطم خوب نیست واز وقتی مصمم دارم رو خودم کار میکنم تاشخصییتم رو تغییر بدم گرد وخاک بلند شده تا خونه تکونی وجودم به بهترین شکل ممکن به لطف الله مهربان وراهنمایی های استادم انجام بشه، ولی حس آرامش عجیبی دارم به لطف الله مهربان،

    وقتی انقدر راحت منو الان هدایت کرد به این فایل ومن سریع از حالت منفی به مثبت واز ناراحتی به شادی واز بیقراری به آرامش رسیدم

    این یعنی همه چیز منم…

    اختیار بامنه که سعی کنم به اونچه که توسط استادم ودوستانم تواین سایت آزموده شده وراه آرامش وبرکت وثروت وسلامتی وداشتن روابط عالی هست عمل کنم یا اینکه بخوام باز مثل گذشته شرایط ودیگران وموقعییت زندگی وخداوند رو باعث درجا زدن ویا نداشتن آرامش ویانرسیدن به خواسته هام مقصربدونم…

    من تاحالا موفق به تهیه هیچ دوره ای نشدم ولی از وقتی وارد کانال تلگرام وبعدسایت استاد شدم انقلاب عظیمی توی باورها افکاز وعقاید ورفتارم شده…

    من هرسال چندبار قرآن رو ختم میکردم خودم رو اولاد پیغمبر میدونستم چون سیده بودم اما وای برمن که حتی ذره ای خداو کتابش وپیغمبرش رو نشناخته بودم..

    استادجانم این شمابودید که منو با کتاب بزرگ راه ورسم زندگی یعنی قرآن آشنا کردید قبلا همیشه تمرکزم رو آیه های عذاب بود چون خودم رو گناهکار میدونستم وهروقت قرآن میخوندم فکر میکردم یعنی باور کرده بودم خدا منوبه جبر گرفتار کرده اصلا چرا منوخلق کرده که بعدش بخواد منو عذاب کنه….

    واسه همین تا قرآن میخوندم حالم خوب که نمیشد تازه بدم میشد..

    اما حالا وقتی برای هر تضادی که برام پیش میاد یاهرسوالی که توذهنم هست درخواست هدایت میکنم وصفحه ای از قرآن برام باز میشه که انگار خدا نشسته جلوم ومیگه مینای من عزیز دلم این راهه واین چاهه…قشنگ من بنده ی من از اینجابری ظلم میکنی به خودت از این راه بری خوشبختی وآرامش وپاداش نسیبت میشه. حالا کدوم رو انتخاب میکنی؟!.

    قبلنا هم پدر ومادرها معلمها واستادایی بودن که میومدن با تحقیر وسرزنش واحساس ترس ووحشت به ما میگفتن اگه ال کنی بل کنی خدا عذابت میکنه میری جهنم ..پس سعی کن خوب باشی…خوب از نظر اونا یعنی بدون خطا زندگی کردن وتا ادم یه کوچولو خطا میکرد یه عذاب وجدانی مثل قول ظاهر میشد تو وجود آدم که آهان تودیگه جهنمی شدی توگناه کردی دیگه بنده خوبی نیستی. یک عمربا عذاب وجدان واحساس گناه زندگی کردم..

    این استاد عباسمنش عزیز بوده وهست که به لطف الله مهربان بهم یاد داد که خدارو چطور بشناسم ودوست داشته باشم خدایی که عاشق منه میگه بنده ی من به خودت ظلم نکنی با ترسیدن با احساس گناه من راه رو نشونت دادم شادباش تولحظه زندگی کن بهت فرصت جبران خطاهات رو میدم از دردی که کشیدی درس بگیر خودتو دوست داشته باش عاشق خودت باشی از این زندگی که روزیت کردم فقط امروز رو شاد باش امیدداشته باش تلاشت رو بکن مفیدباش ایمان وتوکل داشته باش تومی تونی..تو لایق بهترینهایی هیچ جبری نیست..اختیار باخودته . …من همه چیز برای داشتن شادی وآرامش وثروتمند بودن وشاکر بودن بهت دادم کافیه درست نگاه کنی زیبا فکر کنی .. دیدت رو مثبت نگهدار …اونچه که تو توی مشکلات می بینی واقعی نیست این نوع نگاه توست که فکرتو میسازه باورهاتو ایمانتو امیدتو میسازه یا نا امیدت میکنه…

    واقعا نمیدونم چطوری حسمو واضحتربگم…

    از خدا ممنونم که در دورانی متولدشدم که همه ی نعمت های جهان هستی رو در اختیارم گذاشته که مثل پادشاهان زندگی کنم بدون رنج وسختی واقعا وقتی فکر میکنم تا همین چندصدسال قبل ما انسانها از اینهمه تکنولوژی بی نسیب بودن حس پادشاهی بهم دست میده.. همه نوع امکانات زندگی رفاهی وعلمی در اختیار ماست تا پیشرفت کنیم وجهان رو گسترش بدیم وبا استفاده از اینهمه نعمت خوشبخترین باشیم….

    حالا دیگه اختیار به منه میناست که با اینهمه اختیاری که خداوند بهم داده واینهمه امکانات شاکر باشم وزندگیمو انطور که میخوام بسازم یا با ناشکری مهربرچشمهاوگوشهاوقلبم بزنم وباز گله وشکایت کنم وهنوز منتظر اومدن زندگی بهتری باشم؟!!!

    خدارو شکر هزاران بار شکر استادعزیزم بهترینم..

    غیرشماکی می تونست منو عاشق خدا وخودم وزندگیم کنه…

    به لطف الله مهربان من صد درصد اختیار کامل دارم برای خوشبخت وثروتمند کردن خودم ..منو خدا باهم در این مسیر شریک هم هستیم من سهم خودم رو انجام میدم وخداوند سهم خودش رویک زندگی شاکرانه وعاشقانه ساختیم…من بندگی میکنم وخداوند خدایی.. وبه لطف خودش هم دنیامو دارم درست میسازم وهم به امیدخودش اخرتم رو انشالله…

    در پناه خداوند شادوسربلند وثرتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1584 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به شما دوست قشنگم..

    ممنون از دعاها ومهربانی ولطفت رویای عزیز…

    اوایل که باور کرده بودم که خود من بودم که تمام عمر داشتم اتفاقات وشرایط زندگیمو با اختیار کامل رقم میزدم ودر پی اون انتخابات آزادانه والبته اشتباه چقدر به خودم ظلم کرده بودم یه حس خفگی بهم دست میداد که از سر بغز و اشک وآه پشیمانی بود…

    ولی خب درک قوانین جهان هستی وشناخت خداوند انقدر قویتر بود که تونست نجاتم بده از افسوس ها وحسرتهایی که خوردم…

    از یه جایی به بعد فقط شکر خدارو به جا میاوردم وبه جا میارم که قبل مردنم وتمام شدن فرصت زندگیم لطف خدا شامل حالم شده تا به این درک برسم که من خالق صد درصد اتفاقات زندگیم هستم، به این درک برسم که هیچ جبری از سمت خداوند بر من تحمیل نشده و من تمام عمر وحتی بعد این می تونم آزادانه خودم زندگیمو انطور که میخوام رقم بزنم…

    خیلی خیلی حس خوبی داره، درک همین اصل که من آزادم تا زندگیمو همونطور که میخوام شکل بدم تازه تواین شکل دادنه وساختنه حمایت کسی رو دارم که ابرقدرت عالمه و کمکم میکنه هوامو داره تا همه چیز زیباتر وبهتر از اون چیزی که من فکرشو میکنم انجام بشه…

    واقعا چقدر خداوند عالم عادل و مهربان هست در حق بندگانش…

    اینکه نه تنها جبری بر بندگانش نداره تازه میگه چی میخوای؟ به خودم بگو برات اوکی میکنم، تازه خیر وشرش رو هم بهت میگم دیگه حالا خود دانی، انتخاب با خودته، ولی اگه انجام دادی وشر بود بد بود آسیب دیدی عیبی نداره، من هنوز اینجا هستم که تو بیای و روی کمک من حساب کنی تا برات درستش کنم سروسامونش بدم ..

    خدا از این مهربونتر مگه داریم؟

    رویای عزیزم منم از خداوند برات بهترینهارو میخوام…

    انشالله که تک تک ما که به این مسیر هدایت شدیم، همواره در این مسیر به لطف خودش ثابت قدم بمونیم تاابد..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: