معضلی ویرانگر به نام "جلب توجه" - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

کلیدها:

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

338 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1006 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دوستان گلم

    معظلی ویرانگر به نام جلب توجه

    روز 99

    از قتی یادم میاد هر کاری کردم واسه خاطر رضایت دیگران بوده و همیشه اینو نقطه ضعف خودم میدونستم ولی نمیتونستم حلش کنم ،ازدواج که کردم شدید تر شد هر کاری میکردم که خانواده همسر راضی باشن ولی اینکه همیشه نمیشه همه رو راضی نگه داشت رو خوب درک میکنم خیلی اذیت میشدم در واقع از زندگی لدت نمی‌بردم اصلاا وحشتناک تو این منجلاب افتاده بودم تا اینکه قوانین رو برای ذره ای درک کردم اوایل انتطار داشتم یهو درست بشم و بشم آدمی که بتونه نه بگه برای همین وقتایی که نمیتونستم این کار رو کنم حالم بد میشد ولی وقتی یواش یواش با قانون آشنا شدم فهمیدم باید تکاملی خودمو درست کنم یهو نمیشه و شروع کردم از بیشتر وقت گذاشتن برای خودم و سعی می‌کردم از وقتم بیشتر استفاده کنم ،خیلی از تلفن زدن هامو که قبلا فقط بخاطر رعایت اطرافیان انجام می‌دادم حذف کردم خیلی از کارایی که وطیفه خودم میدونستم ولی باری بود اضافه حذف کردم و برام خیلی سخت بو. آنقدر هر سری که میخام اینکارو کنم نجوا میاد ولی خدا رو شکر تو بیشتر مواقع تونستم انجام بدم .

    این موضوع اهمیت نطر مردم یکی از مهمترین پاشنه آشیل های منه و خیلی بیشتر از اینا نیاز داره روی خودم کار کنم ولی امر ز از استاد عزیزم یاد گرفتم هر بار خواستم کاری کنم ببینم برای نظر مردم این کارو میکنم یا برای دل خودم ‌؟

    نزدیک به عید و خیلی ها مشغول خونه تکنی هستن به نظرم خمین خونه تکنی هم برای جلب نطر مردم هست من اینو وقتی فهمیدم که وقتی همه گیری بیماری شد و عیدی نبود هیچ ذوقی برای خرید وسایل خونه نداشتم خیلی از تمیز کاری ها رو سطحی انجام می‌دادم خیلی از لباس ها رو بخاطر مردم میخریدم ولی امسال به تمید خدای یکتا میخام خونم رو جور دیگه ای تمیز کنم میخان جوری تمیز کنم که لیاقت خودمه

    من با ارزش ترین مخلوق خدا تو این خونه هستم و لیاقت بهترین ها رو دارم پس باید تو بهترین جا زندگی کنم

    همیشه جوری زندگی کنیم که خودمون راضی باشیم نه دیگران

    اگر چیزی رو دوست داریم و نیاز بگیریم نیاز نیس بخاطر توجه دیگران این کار رو نکنیم

    تمام تلاشم رو میکننم این حرف استاد رو درک کنم و به عمل کنم

    به امید خدای یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    احمد مقصودی گفته:
    مدت عضویت: 3393 روز

    سلام به استاد دوست داشتنی وهمه دوستان.امروز عصر که اومدم دیدم یه فایل جدید اومده اونم باچه موضوعی.خیلی کار جلوم بود که انجام بدهم ومجبور بودم آخر شب فایل رو گوش کنم برای همین سعی کردم کارهارو سریع انجام دهم ولی همش تو فکر فایل جدید بودم خیلی ممنونم که اینقدر به یاد ما هستید .خیلی فایل تفکر بر انگیزی بود به دامهایی که برای خودمان پهن کردیم خیلی فکر کردم و تصمیم هایی فوق العاده خواهم گرفت وقدردان لطف شما خواهم بود.هرکجا هستی بهترینها نثارت استاد دوست داشتنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    تقی خلیلی گفته:
    مدت عضویت: 3942 روز

    سلام به استاد عزیز و تمام دوستان

    بنده هم تا پیش از استفاده از محصولات شما نظر بقیه حرف بقیه عکس العمل بقیه و … در یک کلام حرف بقیه غیر از خودم برام مهم بود ولی بعد از توضیحات کاملتون خصوصا در روانشاسی ثروت که اشاره کردید که اگر میخواید ثروتمند بشید باید یاد بگیرید برای نظر مردم هیچ ارزشی قایل نشید…

    البته همین موضوع رو در محصول روابط بسیار عالی توضیح دادید و با انجام دادن تمرینات مربوزط به این موضوع بسیار بسیار احساس آرامش و خوشبختی بیشتری میکنم.

    سپاسگزارم

    برای شما و همه دوستان بهترینها رو آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1177 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    روزشمار من رقم خورد و من یک نکته یاد گرفتم

    بیماری جلب توجه

    همیشه دنبال این بودم که دیگران از من تعریف کنند

    دیگران من را ببیند

    همه جا حرف و صحبت من باشد

    همه به به من را بگویند

    یه جورایی نیاز به توجه داشتم و مورد تمجید و تعریف قرار بگیرم

    واقعا نکته جالبی استاد به من آموزش دادند

    خودم باید برای خودم ارزش قایل باشم و برای خودم احترام قایل باشم

    نیاز به توجه در همه آدمها وجود دارد و چقدر زیبا است که من به رفتارهای خودم فکر کنم و رفتارم مثل همه نباشد

    قرار نیست که من مثل همه زندگی کنم

    قرار نیست که من برای دیگران زندگی کنم

    قرار نیست که دنبال این باشم که نظر دیگران را برای خودم بخرم

    خودم می توانم برای خودم زندگی کنم و دیگرانی در زندگی من مهم نیستند و تاثیر نخواهند داشت

    اینجا خودم هستم که برای خودم مهم هستم و اولویت خودم هستم

    آنچه که امروز یاد گرفتم این بود که برای خودم زندگی کنم نه برای مردم زندگی کنم نه برای تعریف و تمجید دیگران زندگی کنم

    همه اینها برای من بزرگترین درس را برایم رقم می زند

    در خودم ببینم که برای چی زندگی می کنم و هر زمانی که منتظر تعریف و تایید دیگران باشم باید به خودم رجوع کنم و برگردم ببینم که چرا باز نیاز به جلب توجه دیگران دارم

    در اینجا من دچار بیماری جلب توجه هستم باید باز روی عزت نفس خودم کار کنم

    ممنون از استاد عزیز بخاطر تمام این راهنمایی های خوب زندگی ساز

    خداوندا از تو ممنون هستم و سپاسگذارم

    خدای من دوستت دارم بخاطر تمام این زیبایی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1587 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم ومریم بانوی عزیزم و

    سلام به همه ی دوستانم در این سایت

    مرابه سوی نشانه ام هدایت کن، آورد منو به این بخش پراز آگاهی، مثل همه ی فایلهای شما استاد عزیزم آموزنده و کاربردی…

    الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو که از وقتی دارم از آموزه های شما استفاده میکنم به شناخت نسبتا خوبی از خودم رسیدم، چون حالا دیگه احساساتم رو میشناسم، تا یه حسی میاد سراغم ویه فکری میاد توی ذهنم که کاری انجام بدم ویا حرفی بزنم، از خودم می پرسم چرا میخوای این حرفو بزنی چرا میخوای اینکارو انجام، واز اونجایی که من باور کردم مهمترین رابطه ی زندگی من رابطه ی من با خداوند هست، متوجه میشم که باز گرفتار جلب توجه شدم، باز این کمبود عزت نفسم داره کار دستم میده تا هرشخصیتی باشم جز خود واقعیم!!

    شکر خدا همینکه مچ خودم رو میگیریم وبا یه گفتگوی ذهنی باخودم میفهمم حس وحالم چیه، سریع به خودم یادآوری میکنم که آیا بازم دوست داری مثل گذشته عذاب بکشی؟! دوست داری تو ناراحتی بسرببری؟! دوست داری حرفی بزنی کاری انجام بدی که نه تنها کمکی بهت نمی کنه بلکه بهت حس بدی میده؟!

    وقتی این سوالات رو از خودم میکنم سریع منصرف میشم از حرف وعملی که میخواستم انجام بدم که شالودش جلب توجه بوده..

    چون توگذشته اکثر حرفها ورفتارهام برای این بود خودی نشون بدم، بگم منو ببینید من ال هستم من بل هستم من می تونم، من بلدم، من توانمندم، من زیباهستم، من همه چیز تموم هستم،من تونستم انجامش بدم، من …من.‌‌..من…

    واین من ها واقعا منواز خود واقعیم دور کرده بود…

    من همش با چیزهای کذب و پوچ و بی ارزش ، دنبال ارزش خریدن وتایید گرفتن برای خودم بودم..

    وهمه اش برمیگشت به کمبودهام، انسان ذاتا دوست داره دیگران بهش توجه کنن، خب منیکه از بچگی چیز ارزشمند وتوچشم بیایی نداشتم برای عرضه کردن ودیده شدن .،( مثل بابای پولدار وحمایتگر، ثروت ودارایی، خانواده سرشناس، تحصیلات عالیه و …) که اکثرا جامعه اینهارو ملاک شخصییت وارزش انسانی میدونن متاسفانه!!!

    سعی میکردم یه طوری خودم رو نشون بدم وابراز وجود کنم..

    چون از بچگی دیده بودم که 95 درصد مردم جامعه، برای دیده شدن یه سری چیزها رو امتیاز میدونن، وهرکی اون امتیازات رو داره پس با ارزشه پس دوست داشتنیه پس باشخصییته وهمه بهش توجه میکنن ودوستش دارن، ( چیزایی مثل ظاهر زیبا، اندام خوب، پول وثروت، مال واموال، تحصیلات،پوششهای خاص، خوردن غذاهای خاص ، مسافرت خارج از کشور رفتن، تو مدرسه های عالی غیرانتفاعی درس خوندن، بابای پولدار داشتن، خونه وماشین عالی داشتن، یا مثلا دکتر ومهندس بودن…)

    خیلی از این موقعییت هارو در طول زندگیم یا ساختم یا بدستش اوردم، ولی هیچکدوم نه تنها بهم ارزش واقعی و رضایت وحس خوشبختی رو نداد بلکه باعث شده بود ناامید تر بشم از اینکه دیگه زورم نمیرسید همرو راضی نگهدارم، همه دوستم داشته باشن، وهمه منو تایید کنن..

    تا اینکه به لطف الله از شما یادگرفتم اینکه من انسان صادق وشرافتمند ودرستکار وبا ایمانی باشم همین باعث میشه مورد تایید خدا باشم، وتایید شدن نزد خدا برای آدم برکاتی به همراه داره که آدم از درون پر وغنی میشه، انقدر درآرامش وصلح وامنییت باخودش هست که دیگه نه بدست اوردنها خیلی شاد وسر خوشش میکنه ونه از دست دادنها ناامید وغمگینش میکنه..

    نه تنها دیگه تلاشی نمی کنه برای جلب توجه، بلکه اخلاق نیکو وپسندیدش، وایمانش و صداقت ودرستکاریش باعث میشه خداوند اونو محبوب دل دیگران کنه وبهش عزت وآبرو وشرف وبزرگی میده….

    مدتهاست شکر خدا برای خودم زندگی میکنم و انقدر از رفتارهای گذشته ام آسیب دیده بودم که وقتی شخصییتم عوض شد وبه این حداز رضایت وآرامش وامنییت رسیدم هیچ چیزی دیگه برام مهمتر از رضای خداوند ورضای خودم نیست…

    موقعییت ها خودشون میان، پول خودش میاد، ادمهای درست خودشون میان، محبت وعشق و دوستی وعشق خودش میاد، من فقط سرجای خودم هستم، جاییکه سعی میکنم بازم میگم سعی میکنم هرفکری هر حرفی هر عملی که انجام میدم در جهت رضای خداوند وبندگیش باشه…

    اصلا آدم وقتی از توجه خدا غنی میشه،یه جوری میشه، ناب میشه، بی حدومرز مهربون وبخشنده میشه، با همه توی صلح هست وبه همه ی جهان عشق می ورزه، دیگه نگاهاش وصداش و رفتارش همه دلچسب و دوست داشتنی میشه، طوریکه آرایش چهرش میشه لبخنده های پی درپی، زیبایی وپوشش اندامشش میشه فروتنی وتواضعش، سرمایه و مال وداراییش میشه صداقتش، ایمانش، یکتاپرستیش…

    وقتی من برای خوشبختی خودم وخیر دنیا وآخرتم سعی میکنم درسترین کار رو انجام بدم دیگه چه اهمییتی داره کسی منو تایید یا تکذیب کنه؟!

    انقدر آسیب از ماسک ونقاب بر چهره زدنها دیدم که از وقتی سعی کردم خود واقعییم باشم پراز سکوتم پراز آرامش پراز خدا پراز امنییت، دنیا زیر ورو بشه، من شکر الله حال دلم خوبه..

    نه ترس از دست دادن دارم، نه ترس ترد شدن، نه ترس تنها موندن…

    چه بسا تنهایی هزار بار بهتره از بودن با کسایی هست که تورو همینطور که هستی نخوان ومدام بخوان که تغییرت بدن که طبق خواست اونا باشی..

    وچقدر این دنبال تایید نبودن دنبال جلب توجه نبودن، وقت در دسترس من قرار داده واز کارهای بیهوده وبی نتیجه دورم کرده، تا بشینم به شخصییتم به علایقم، به اهدافم، به اموراتم رسیدگی کنم….

    رسیدگی به کارهایی که منو رشد میده به سمتی که هم خیر دنیارو صاحب بشم وهم خیر آخرت رو…

    در نهایت اونکه باید منو تایید کنه خداست، جاییکه من وخودش تنهای تنها باید باهم روبرو بشیم….

    انشالله که توی این مسیر درست ثابت قدم بمونم انشالله که شیرینی دلچسب این ارامش وخوشبختی و امنیت همیشه به کامم باشه ..

    چون به محض اینکه از مسیرم دور بیفتم وتمرکزم از روی خودم برداشته بشه دوبار درگیر کم وزیاد وزشت وزیبا وبدو خوب دنیای مادی و مردم اطرافم بشم دوباره میشم مثل قبل، هرچی رشته بودم پنبه میشه..

    انشالله هممون در مسیر صراط مستقیم خداوند همیشه وهرلحظه ثابت قدم باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      صفورا کوشککی گفته:
      مدت عضویت: 1183 روز

      سلام مینا جانم

      چقدر کامنتت رنگ و بوی خدارو برام داشت.مینای عزیزم

      این روزها تصمیم گرفتم که برم تو دل بزرگترین ترسام ترس از تایید نشدن توسط بقیه ترس از ترد شدن.کامنتت خیلی بهم آرامش داد.انگار منم قراره همین مسیرو برم و خدا داره بهم میگم اگر از من پر بشی دیگه نیاز به هیچ چیز و هیچ کس نداری.تصمیم دارم که شراکتم رو پایان بدم ولی حواسم نبود که به خاطر ترسهایی که دارم مدام داشتم میگفتم خب الان بعد از تموم شدن شراکتم باید چیکار کنم.یعنی بازهم به خاطر اینکه بقیه نگن که چرا کارتو ول کردی میخواستم سریع از این کار دراومدم یه کار دست و پا کنم و مشغول شم.ولی با خوندن کامنت فهمیدم که نیاز به زمان دارم نیاز به آرامش دارم نیاز به تنهایی و خلوت دارم.نباید از چاله دربیام بیفتم تو چاه .باید اول از همه روی عزت نفسم کار کنم تا با شخصیتی قوی و ورژن قدرتمندی از خودم در مسیر علاقه ام قرار بگیرم.نه فقط صرفا به این دلیل که بقیه فکر نکنن من بیکارم سریع یه کاری دست و پا کنم.باید به خودم زمان بدم.

      سپاسگذارم مینا جان به خاطر کامنت آرامش بخشت

      لایق بهترینهایی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سمانه سادات گفته:
      مدت عضویت: 1001 روز

      درود بر مینا جان عزیزم

      بسیار بسیار لذت بردم از این همه حس عالی و نزدیک بودنت با خدا و خودت چقدر به دلم نشست اینجا که گفتین موقعیتها خودشون میان پول آدمهای درست عشق دوستی همه اینها خودشون میاد زمانی که من سر جای خودم باشم

      واقعا همینه زمانی که دنبال چیزی باشی و بهش بچسبی ازت دور دور تر میشه

      بهترین ها را برات خواستارم چون لایق بهترین ها هستی

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام 1402/10/20

    درک من از قانون و جلب توجه و راضی نگه داشتن دیگران

    الان که داشتم خوب فک میکردم که چرا من در کارخانه هستم و هیچ حرکتی نمیکنم و چندین و چند سال است که هیچ رشد و پیشرفتی ندارم و با اینکه فک میکنم که روابط خوبی دارم با خانواده و اطرافیان ولی از لحاظ مالی در قعر چاه هستم

    و باورهای بشدت خطرناکی دارم

    امروز در جلسه دوم شیوه حل مسائل ،وقتی که به این موضوع خوب فک کردم و ریشه آن رو جستجو کردم متوجه شدم که من به دو علت در کارخانه مانده ام و هیچ حرکتی نکردم

    حرف مردم و راضی نگه داشتن مردم

    اول اینکه به خانواده ام بگویم که ببینید من سر کارم ، بیاین این هم پول و دهانتان رو ببندید بگذارید که من از سر کار که میام کاری به من نداشته باشید بگذارین من کارهای مورد علاقم رو انجام بدم ، مثل کار با لپتاپ و گوش دادن به فایل ها و از این دست کارها

    و دوم اینکه به مردم ثابت کنم و بفهمانم که ببینید من چقد بچه کاری هستم و چقد چندین سال است که در کار خانه مانده ام و دارم کار میکنم آی ملت و بی کار نیستم یه وقت در مورد من بد فک نکنید

    و سوم اینکه در کارخانه معمولا کارهایی رو انجام میدم که کسی انجام نمیده مثل برنامه نویسی دستگاه ها و طراحی که اینم ریشه اش اینه که ببینید من دارم کاری انجام میدم که کسی انجام نمیده و شما هر چی میگید من میگم چشم و شما هر چی بگید رو من اجرا میکنم عین بچه آدم پس به من کاری نداشته باشید بگذارید من همینطوری باشم که هم نیاز خانوادم رو بدم که کاری به من نداشته باشن هم اینکه مردم بدونن که من سر کارم هم اینکه من بعد از ظهر بتونم برم خونه و کارهای خودم رو انجام بدم

    وقتی که خوب دقت میکنم میبینم دارم برای مردم زندگی میکنم

    حتی وقتی که داشتم این کامنت رو اینجا در زیر این فایل مینوشتم نجوای درونم گفت که مجتبی ولش کن اینجا ننویس اینجا کسی نمیخونه یا اگر کسی هم بخونه آدم های درست حسابی نیتسن ولش کن برو تو محصولات بگذار و در قسمت ستاره قطبی ، حالا چرا؟ چون اونجا تا حالا چند نفر بهت پیام دادن و ازت تعریف کردن و برو اونجا که نظر اونها رو جلب کنی و یه کامنت بهت بدن و تو حال کنی در غیر این صورت هیچ ارزشی نداره

    حتی در کامنت نوشتن هم ذهنم میخواد نظر دیگران رو جلب کنه

    ولی من در زیر این فایل نوشتم تا بعدا که مراجعه کردم و این فایل که مربوط به حرف مردم هست رو گوش دادم متوجه بشم که چقد تکاملم رو طی کردم

    و اینه مقابله ای کنم با باور حرف مردم

    پس در حال حاظر ریشه عملکردم رو شناختم

    حرف مردم و راضی نگه داشتن مردم

    که تمام زندگیم رو در بر گرفته و باعث شده که من همیشه از لحاظ مالی سرم پائین باشه و حتی نتونم که یه چیزی دلخواه برای خودم بخرم

    و این باور تمام زندگیم رو در حال سوزاندن هست که باید سریع جلوش رو بگیرم

    تحسینت میکنم مجتبی که داری همین الان با نوشتن این کامنت روی خودت کار میکنی

    آخه کار کردن روی خودت شاخ غول رو شکوندن که نیست

    از کوه بالا رفتن هم نیست

    کار کردن روی خودت یعنی شناخت خودت ،افکارت و ریشه اونها و اینکه بیای با قانون مقایسه کنی و کاری رو که قانون میگه رو انجام بدی نه اون کاری که ذهنت و نجوای ذهنت و باورهای محدود کننده که احساس بدی بهت میده رو انجام بدی

    خودم رو تحسین میکنم که این ر شناختم ، من قبلا اصلا نمیتونستم حتی بهش فک کنم ،میترسیدم که مبادا اتفاقی بیفته

    ولی الان متوج هستم که افکارم از کجا نشأت میگیره

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مریم احدی گفته:
      مدت عضویت: 1010 روز

      سلام مجتبی عزیز،ازکامنت تاثیرگذار وصادقانه ت ممنونم،چون خیلی صادقانه خود افشایی کردی وحستو گفتی،همه ما قبل کار کردن روی خودمون این معضل روداشتیم چون عزت نفس واعتماد به نفس نداشتیم ،امروز یاد گرفتیم اول خودمون رودوست داشته باشیم وخودمون رو باهمه کم وکسر بپذیریم ،تلاش کنیم ودر مدار مثبت بریم جلو تا در مدار ادمهای مثبت قرار بگیریم تک تک جملاتی که گفتی تاثیرگذار بود اینکه ریشه اصلی مسأله تو خودت پیدا کردی موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مجتبی محجوب گفته:
        مدت عضویت: 1916 روز

        سلام به مریم عزیز

        بسیار ممنونم ازت ، چقد این جمله شما که گفتین صادقانه خود افشایی کردی و حستو گفتی ، بهم انگیزه بیشتری داد و باعث شد که متوجه بشم که این نوع گفتن از خودم یعنی شناخت بیشتر از خودم ، و مریم جان ممنونم که باعث شدی مجدد من کامنتم رو بخونم و یه موضوعی رو خیلی عمیق تر متوجه بشم

        الان که کامنت رو خوندم انگار یه شخص دیگه نوشته بود و برای منم جالب بود ، که این فرد چقد صادقانه نوشته ، واقعا میگم

        یادمه که وقتی این ها رو مینوشتم یه فشاری روم بود که میگفت زشته ننویس ، بده ننویس،

        مسخره ات میکنن، و اینکه برام خیلی سخت بود

        ولی الان که خوندم اصلا اون حس رو نداشتم و تازه چقد هم برام جالب بود ، و گفته شما خیلی دقیق توصیف کرد این حال رو .

        واقعا فهمیدم که هر چی تو ذهن ما هست همش توهم هست ، فقط آدم جایی حرفهاش ثبت نیست که بعدا بیاد نگاه کنه و متوجه بشه که عه ، اون چیزه در اون زمان اصلا مهم نبوده که من چقد بخاطرش نگران بودم یا ترسیدم یا عذاب دادم خودم رو .

        من دقیقا حال اونشبم که این کامنت رو گذاشتم متوجه ام ، خیلی سنگین بود برام ، خیلی ترسناک بود، ولی الان راحت شده

        و چقد این ثبت کردن حال و روز کمک میکنه به درک بیشتر قوانین

        خیلی خیلی ازت ممنونم ، از نکات خوبی که گفتی و سپاسگزارم ازت که واقعا فعال هستین و الگویی که منهم انگیزه بگیرم از اینکه وقتی دوستام تونستن نتیجه بگیرن پس منم میتنونم .

        سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          مریم احدی گفته:
          مدت عضویت: 1010 روز

          سلام مجتبی جان حتما همین طوره ونوشتن ودوباره خوندن مطالب وردپاگذاشتن از خودمون خیلی می‌تونه توی پیشرفت کمکمون کنه ،این کار باعث میشه خودتو فقط باخودت مقایسه کنی وهیچ حس بدی نگیری ،من هم وقتی گاهی وقتها دیدگاهامو میخونم میزان تغییر وپیشرفتمو میبینم،خدا روشکرکه کنار هم دراین جریان بی نهایت اگاهی درحال رشد وبالندگی هستیم تحسینت میکنم پنج ستاره شدی ،وداری روی خودت کار میکنی موفق باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          مریم احدی گفته:
          مدت عضویت: 1010 روز

          سلام مجتبی عزیز خواستم بگم وقتی اسمت رو توقسمت کسایی که توی سایت قسمت محصولات بالاترین امتیاز رو گرفتن دیدم واقعا خوشحال شدم ،خواستم بگم توی این مدت کم بانوشتن دیدگاه هایی که فکر نمیکردی کسی بخونه بالاترین امتیاز رو گرفتی این یعنی تو قدرت خلق وتوانایی انجام هرکاری روداری بهت تبریک میگم به امید موفقیت های بیشتر از شما دوست هم فرکانسی من

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            مجتبی محجوب گفته:
            مدت عضویت: 1916 روز

            سلام به مریم عزیز

            واقعا سپاسگزارم خبر خوشحال کننده ای به من دادی ،خودم متوجه اش نبودم.و این برام انگیزه و نشونه ای بود که بگم مسیر درسته ، و انگار خداوند میگه خب یه قدم دیگه بیا، درسته درست داری میری ،و سعی کنم که بیشتر کانون توجه ام رو مراقب باشم .

            واقعا همین بود که من اصلا فک نمیکردم که کسی کامنت های من رو بخونه ، چون همش ذهنم میگفت که تمام حرفهای تو ارزشی نداره ،کارهات ارزشی نداره و زشته که بخوای اینها رو بنویسی برو هر وقت کامل شدی بیا بنویس

            هر وقت یه کار بزرگ کردی بیا بنویس

            هروقت خونه خریدی

            هروقت کسب و کارت رو راه انداختی

            هروقت مهاجرت کردی

            هروقت پولدار شدی اون وقت بیا بنویس

            اینکه حالا یه ذهنت رو کنترل کردی که نازیبایی رو نبینه این کار نیست

            اینکه سعی کردی از راه رفتن فرزندت لذت ببری این کار نیست

            اینکه تونستی که یه کاری که چندین متخصص اومدن تو کارخونه و نتونستن انجام بدن و تو انجامش دادی با اینکه هیچ تخصصی نداشتی این کار نیست

            اینکه تونستی عصبانیتت و مقایسه کردنت با دیگران رو کنترل کنی این کار نیست

            در صورتی که همه اینها و حتی کارهای ریز تر و حتی پاسخ دادن به دوست عزیزم و تحسین کردنش این خودش اصل کاره

            خود عمل کردن به کامنت گذاشتن و پا روترسم گذاشتن اصل کاره

            این روزها با عمل به قوانین شروع کردم به یادگیری زبان ، همه چیزش هدایتی بود و سعی میکنم طبق قوانین پیش برم ،چون من فک میکردم و هنوزرم فکرم اینه و باورم تغییر نکرده به اندازه کافی که مجتبی همین یادگیری زبان و اینکه داری لذت هم میبری از مسیرش ،خودش یعنی زندگی کردن با قوانین و اینکه سپاسگزار باشم و

            الان دارم طبق قوانین واسه کوچکترین یادگیریش سپاسگزار میشم و سعی میکنم که ببینمش

            ازت ممنونم که همیشه قوانین رو به یاد من میاری ، ازت سپاسگزارم که هستی و داری روی خودت کار میکنی

            خدارو بابت داشتن دوستای خوب سپاسگزارم

            منتظر دیدن نتایج خوب بیشترت هستم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    هانیه حساس گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    من هر فایلی رو گوش میدم و می بینم میگم این عالیه

    آخه واقعا عالی بود استاد. تایید گرفتن چیزیه که معضل منم هست. عزت نفس چیزیه که من باید هزار برابر روش کار کنم و امیدوارم برام جور بشه که بتونم این محصول رو خریداری کنم. چه قشنگ هدایت شدم اینجا اونم وقتی که با کار روی خودم الان به جایی رسیدم که هر کاری می خوام انجام بدم یا حرفی بزنم، قبلش می پرسم بخاطر چی میخوای انجام بدی؟ اگه ته ذهنم ذره ای “دیگری” باشه انجامش نمیدم….خدایا هدایتم کن تو این مسیر بهتر پیش برم و بهتر روی خودم کار کنم.. خدایا می دونم به وقتش که برسه منم پکیج عزت نفس رو میخرم و لذتش رو می برم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    فاطیما اسدی گفته:
    مدت عضویت: 2122 روز

    سلاااام پر انرژی به خالقم که هر لحظه مرا در بهترین موقعیت مکانی و زمانی قرار میدهد هدایتم میکند❤

    درود به استاد ارزشمندم که سخنهایش همچون مرواریدی تو دل صدفه و خیلی باارزش و گرانبهاست❤

    درود به شما هم فرکانسیا؛درود به شما نازنین ها که ما دست به دست هم میدهیم باعث بال پرواز برای همدیگر هستیم❤

    این موضوع واقعا فراتر از هرچیزی هست که بهش فکر کنی و امروزه به طرز فوق العاده عجیبی در جوامع گسترش یافته و باعث تاسف هست که میبینیم برخی از افراد برای جلب توجه ارزش و شخصیت خود رو پائین میارن.. ای کاش بصیری داشتن که درون خود را نگاه کنند و وجود باارزش خود را بدون هیچ آرایش و پیرایشی قبول داشتند.. اما همه این طرز پوشیدنها و آرایشها و…. همه از خلا و کاستی هست که در خودشون میبین‌..

    ولی ما خانواده بزرگ استاد عباس منشی ها اونقدر رشد و پیشرفت از هر لحاظ در خودمون پرورش میدیم که با حرفهامون تلنگری باشد برای کسانیکه راه درست زندگیشون رو پیداکنند..

    همیشه به خدا میگم خداوندا درونم را خودم میسازم و بیرونم را توبساز

    و خود را تقدیم تو میدارم

    ازمن کن و ازمن ساز آنچه خود اراده کنی

    از اسارت نفس هایم رهایم کن

    و مشکلاتم بگیر تاپیروزی برآنها شاهدی باشد برای کسانیکه که باقدرت تو ؛ عشق تو ؛ در راه تو یاریشان خواهم کرد..

    باشد که همیشه بر ارادتت گردن نهم👐

    با امید الله یکتا که روزی صلح هم در وجومان و هم در وجودشان رخنه کند.. استاد گلم و مریم جان خییییلی دوستتون دارم هرکجاهای دنیا که هستید بهترینهارو براتون آرزومندم🌷دوستان عزیزم به خدا میسپارمتون و دوستتون دارم❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1766 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد عششق ،سلام بچهای گل

    افرین من باز احساس خوشی که دوست داشتم زندگیمو رقم بزنم امروز و احساسم خوب کنم هدایت شدم به این فایل قشنگ.

    من سبک شخصی خودمو همیشه داشتم و دوست داشتم ایده بدم و خلاق باشم تو هر کاری

    خوشم میاد از خودم ک هیچ وقت یا حداکثر سعی میکردم بهترین برا خودم باشم و تغییر واقعی کنم تا ادا در بیارمو خودمو گول بزنم .

    از وقتی ک فهمیدم جلب توجه نکنم خدایی با اهداف بزرگ و رسیدن بهش با عشق میرم جلو خداروشکر من این زمینه رو داشتم در خودم خیلی راضیم ک من قابلیت تغییر بزرگ در زندگیمو داشتم هرچند کمو کاستی ها وجود داشته و نیاز به تجربه داشتم ک شما این خلا زندگیمو بعنوان راهنما عالی پر کردین سپاس از شما افرین خدا بهت خیر و برکتو سلامتی و ثروت فراواااان بده .

    یه زمانی بود ک من تازه میخاستم انتخاب رشته کنم اعتماد بنفس نداشتم و چون همه میگفتند معماری یه شغل باکلاسه و بریم معماری . من خیلی علاقه نداشتم ینی فقط ب بخش معماری تاریخی و بناهای تاریخی تمام جهان خیلی علاقه مند بودم ، میشه گفت با توجه به علاقه من به رشته باستانشناسی گرایشم بیشتر شده بود به معماری اخه شهری ک من توشم رشته های پیش پا افتاده رو داشت . هی رفته رفته اومدم جلو دیدم چقد تو زمینه هایی که خلاقیت لازمه من واااقعا خلاقی عالیی بودم و ایده هایی میدادم ک استادای من متحیر میشدند از طبیعت به اشکالی ایده میگرفتم که نزدیک به تصوراتی بود که از بزرگای معماری و طراحهای دنیاس چون من بخودم میگفتم منم میتونم همه فک میکردن این ایده رو از یجا کپی کردم . علاقه نداشتم مثه بقیه از مربع و مستطیل تو طرحام استفاده کنم همیشه میخاستم طرح من خاص و مختص به خودم باشه ، مثه اینه ک هر کسی یه اثر انگشت یا امضا خاص به خودشو داره . منم طرحام همیشه از اشکال فراکتال و از طبیعت بود . خیلی قشنگ با طبیعت مچ میشدم و ایده پشته ایده میومد تا جایی که خابم میگرفتو حتی تو خاب میدیدم ک اینجای کارمو اینجوری باید اسکیس بزنم فوق العاده بود

    من علاقه شدیدی داشتم تو ایده دادن و خاص بودن و خیلی برام مهم بود ک سعی بر این داشته باشم تا جایی که ممکنه تو طرح هام تکرار نداشته باشه و از کسی تقلید نکنم

    دقیقا همون الهاماتی که به دل ادم میاد ک انجام بدیم ولی من درک نمیکردم اونجوری که باید درک کنم چجوری یهو این افکار میاد از کجاسس !، امّاااا ! مطمئا بودم ک خدا میخاد که من خلق میکنم چون با عششق فراوان کار میکردم

    چون بخودم کار میکردم و تمام ایده هامو مدیون این مدونستم که اول من میخاستم خط خودمو داشته باشم تو معماری فرم خودمو داشته باشم و کارای خودمو به ثمر برسونم و اجراش کنم .. همیشه یه ترس همرام بود ک میگفت تو تو بازار ساختو ساز نمیتونی اینارو پیاده کنی . من کارای زاها حدیدو میدیدم با خودم میگفتم این داره تو اماراتو دبی و تو جهان طرح هایی که من دوست دارمو پیاده میکنه چرا من نتونم .

    من ترسیدم و فراموشش کردمو رفتم سربازی بدون هدف میگشتم و افسرده شده بودم … بگذریم . و بعد …

    به صنعت تکنولژی بسیار علاقه مند شدم تصمیم گرفتم این راهو ادامه بدم و توش حرفه ای بشم کما اینکه من تو نوجوانی همش سروکارم با کامپیوتر بود و خودم به خودم سیستم میبستم ویندوز عوض میکردم این ماله سال ۸۵بود . بخودم گفتم تو این زمینه حرفه ای میشی به درامده دلخواهت حتی بیشتر میرسی و به علاقه ای که تو معماری داشتی ساختو ساز میکنی و طرح های خودتو پیاده میکنی . من همه این زمینه های علمی معماریو دارم و چون علاقم به سخت افزار و نرم افزار کامپیوترو لب تاب دارم تو این زمینه متمرکز سدم و هر روز یچیز جدید میبینمو یاد میگیرم و انجام میدم . اولین فروش سیستم اسمبل شدمو امروز داشتم و به ثمر نشست انقد حسم عالیه خدارو شکر که خدا منو به ایده های بهتر میرسونه ک با هزینه کمتر بهترین سیستمو ببندم اینا قدم اولمه من دارم قدم ب قدم پیش میرم استاد و اعتماد بنفسم روز بروز بیشتر میشه چون به هرچی ک تو نو جوونیم میخاستم خودم دارم برا خودم میسازم و بهشون میرسم .

    امیدوارم تو سایت یه اپدیتی بشه بدا کار برایی ک از سالای قبل کامنت گذاشتن خودشونو با گذشته کامنتاشونو مقایسه کنن ک بفهمن اقای زارع تو در سال ۱۴۰۰ اولین فروش تو حیطه کاری داشتی الان ۱۴۰۳ هست و تو به علاقت رسیدی ساختو ساز میکنی و طرحیو ک خودت دوست داشتی پیاده میکنی و چقددر مردم استقبال میکنن ازین طراحی و نوع نگرش..

    استاد من حتی تو اسمبل سخت افزارم از روش خودم استفاده میکنم ک تحقیق میکنم با عشششق و سیستمیو میبندم که قابلیت ارتقا تا ۵سال اینده رو پشتیبانی کنه .

    اصن وای نمیسم ک مشتری بیاد بگه چی ببند برام . خودم اسمبل میکنم به این باور که مشتریش خودش به موقش میاد اینو خره

    بچها باورتون میشه که چجوری شد که مشتری پیدا شد و این سیستمیو که من بستمو خرید؟

    اینو چون تازه در حین اموزش دروس پایه تعمیرات بودم اسمبل کردم ک علم خودم افزایش پیدا کنه . گفتم من هزینه میکنم یه چیزیو میبندم انگار برا خودم میبنده و همینم بود ، سخت افزار هاییو خریدم ک فک کردم برا خودم میبندم . پس چیو انتخاب کنم؟ اوناییو انتخاب کردم ک خودم برا خودم میخاستم مشتریشم هدایتی پیدا شد من حتی جواز سخت افزارم ندارم من هنوز شاگردی میکنم تو یه فروشگاه عرضه محصولات فرهنگی و نرم افزار . جواز من خداسست

    و الان دارم سطح تجربمو افزایش میدم و از هر انچه ک دارم شروع میکنم . استاد میگفت ک از هرچی ک دارید شروع کنید

    بله من قدم قدم دارم میام بالا و باورامو قویتر میکنم که به امید الله خودم برا خودم فروشءاه بزنم و به تمام لذت هایی ک میخاستم برسم.

    میخاستم مغازه بزنم هرچی گشتم قیمتا یجوری بود ک با درک من یجور نبود کرایه مغازه ها خیلی بالا بود من واقعا درک نمیکردم و زیادی ک فکر میکردم تو هوا سردر گم میشدم . تصمیم گرفتم رهاش کنم انگار الان وقتش نبود و درست بود

    ارامشم بیشتر شد و دارم بهتر تو کارم عمل میکنم

    و به موقش همه چیز درست میشه

    من به خدای خودم ایمان دارم که به موقش به اندازه ای ک باورام تغییر میکنه بهم میده خودش میگه صبر کنید ینی تو این صبر کردم همینه که رها کنیم ارامش پیدا کنیم و با ذهن و تمرکز باز ایده ها بما الهام میشن و مسیر درستو میبینیم . امیدوارم براتون مفید باشه .

    و و و ! از وقتی که فهمیدم جلب توجه نکنم زندگیم خیلییی تغییر کرد ، دیگه فقط برا خودم زندگی کردم چقد پیشرفت میکردم چقد ثروت سازیم بیشتر میشد خدایا شکرت خدایا شکرت که تو رو بیشتر بهت ایمان اوردم و تو بهترین یاری کننده ای تو بهترین بخشنده ای تو بهترین هدایتگری خدایا شکرت ک فهمیدم همه چیز تویی روزی دهندم تو ای ک به دل هزارن نفر میندازی ک دست خیر بشن تو کار و خواسته منه که راحتتر بهش برسم خدایا شکرت که فهمیدم تو بمن پول میدهی تو بمن سلامتی میدهی . حتی وقتی سرما خوردگی کوچکی که من میخورم توش خیرو برکتو درسهاس .

    سپاسگژارم از همه اونایی که وقت میزارن و از تجربیات دیگران تو کامنتا استفاده میکنن

    و من از خودم مممنونم که از تجربیات دیگران درس میگیرم و اونا رو تو زندگیم بهبود میبخشم و بهتر عمل میکنم خدایا شکرت

    استاد مرسی من هی میومدم تو ساید میگفتم چرا استاد زندگی در بهشت نمیزاره ببینم خخخ

    گفتم بیام وقت بزارم روز ۹۹ رو ببینم که چقدر عالیی بود ممنون از شما موفق و پیروز باشید 👏🤗🤗♥️😘😘😘🤩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3353 روز

    سلام

    نیاز به توجه برای این است که فردی تو خالی از درون غنی نیست از بیرون می خواهد این خالی بودن درونی خود را پر کند که البته نمی شود شاید موقتی درست شود ولی این ظاهر قضیه است

    یکسره خودم در درونم از خودم تعریف می کنم و چیزهایی که هست که نخواهم دیگری بخواهد از من تعریف کند و یا به من توجه داشته باشد

    خیلی ها از زندگی کردن من اصلا راضی نیستند و منم اعلام کردم هر کسی دوست نداره نیاید اصلا اشکال نداره چرا این جوریه چرا خانه اش را نقاشی نمی کند چرا فلان چیز را اینجا گذاشته است چرا اصلا ظرف و ظروفش را عوض نمی کند وووووو

    یکی از دوستانم هست اصلا این مسئله مریضش کرده می گویم عزیزم نکنم بشین این قدر حرکت نکن گوش بده نیست الان موقع عیده خرید خرید خرید ووووووو هر چه می گویم که این کارت درست نیست میگه می دانم ولی دست خودم نیست و …. که این توجیه الکی است می گه من باید نفر اول هر چیزی باشم و همه به من نگاه کنند

    ما به خودی خود ارزشمند هستیم

    خیلی ها را دیدم که فلان کار ووو را می کنند خیلی هم در یک سری کارها موفق هستند مثل ثروت و درس و کار وووو ولی می گویند ماشین فلان نداری چرا بابا کلاس داره آدم باید کلاس داشته باشه ولی من راحتم هر کسی که دوست نداره خوشحالم میشه که از کنارم بره

    برای چی داریم زندگی میکنیم؟ داریم زندگی میکنیم که از زندگی خود لذت ببریم و در این دنیا به شادی زندگی کنیم همین حالا کسی از ما راضی باشه یا نباشه اصلا مهم نیست

    just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: