سفر به دور آمریکا | قسمت 77

سلام

مثل یه سایه به همراه یار…

حالتون خوش.

توی شروع فایل به این فکر کردم استاد بهترین استفاده رو از پیشرفت تکنولوژی میکنه و انگیزه خوبیه برای کسانی که باعث پیشرفت تکنولوژی میشن چون دوست دارن نتیجه کارشون و ببینن و آدم ها نهایت استفاده رو از دستاورد اونها بکنن.در واقع یک جور قدردانی از زحمات اونها محسوب میشه.

کلا استاداز هرچی استفاده میکنه بهترین تبلیغ برای سازنده شه.

چقدر خوبه که ادم کارش عشقش باشه و از زندگی فقط لذت ببره.شماهرروز که بیدارمیشین بدون هیچ دغدغه ای فقط دنبال لذت بردن از زندگی هستین.

فقط چون کار و عشق و یکی کردین.واقعا تحسین برانگیزه این طرزفکر استاد و فهمش از قانون.به راحتی داره از قانون به نفع خودش استفاده میکنه.شما بی نظیرید.

وای خدای من چقدر جاده قشنگه،آسمون و ابرهای پراکنده زیبا.یه تیکه از جاده که با درختها دیوار درست شده بود.فوق العاده بود.

آهنگ قشنگی که روی فیلم بود که احساس خوب منو چند برابر کرد.

من هنوز زیبایی رنگ سبز طبیعت و توی هیچ مداد رنگی پیدا نکردم.هرلحظه یک رنگه.بستگی به آب و هواش داره.خیس بودن جاده که انگار آسمون داره جاده رو آب پاشی میکنه برای لذت بردن بنده هایی که یادگرفتن زندگی کردن و.

درخت های تپل و سبز،کنار جاده فکر کنم کافه بود برای استراحت.اگر اشتباه متوجه نشده بودم،به نظرم اونجا درآمدش عالی میشه.چون تو دل طبیعته و طرف به خاطر لذت بردن بیشتر از طبیعت پیاده میشه و یه نوشیدنی هم میخوره.من اگه بودم اینکارو میکردم حتما.

ورودی نشنال پارک و کلی ماشین که نشون دهنده اینه خیلی از مردم هستن که دنبال لذت بردن از زندگی هستن و پول زیاد باعث لذت میشه،نه اینکه انقدر درگیر کار بشی که نتونی به تفریح برسی.باور غلطی که بین خیلی هامون هست.

توی قسمت‌های قبل یکی از بازیگران اصلی سنجاب بود،حالا جاشو داده به آهو.

خدایا چقدر عاشقانه ست نوازش مادر آهو.چقدر احساس قشنگی به آدم میده.دوست داری ساعتها بشینی این صحنه رو تماشا کنی.

بعدازآهوها جاده ای که پل داشت و رقص نور خورشید از لای شاخه های درخت هم بی نظیر بود.

یه چیز خیلی جالب یاد گرفتم،از این به بعد هرجایی خواستم برم قبلش دیدنی های اون شهر یا … رو تو اینترنت جستجو کنم و بهترین استفاده رو از اون شهر کنم.من معمولا تسلیم جمع هستم ولی میتونم اینطوری خودم ایده بدم و بقیه رو راغب کنم که لذت بیشتری ببریم.

استاد واقعا داره جوری زندگی میکنه که اگر روزی خواست این دنیا رو ترک کنه هیچ حسرتی تو دلش نباشه.قشنگ میشه تو این فایلهای سفرنامه حس کرد.از تک تک زیبایی های خدا و انسانها دیدن میکنه.

جوری به حرفهای خانم شایسته گوش میده و پابه پاش میاد که انگار اولین باره که نشونه رو میبینه و باورش میکنه.انگار تازه اول راهه.

همیشه مشتاقه و مشوق.

آگاهانه دنبال قوانین توی زندگی میگردین و تاییدش میکنید.

هدایت،نشونه،الهام،رهایی،لذت بردن از لحظه،احساس خوب و…

همه رو من توی زندگی شما دیدم و تازه متوجه شدم یعنی چی.

بوستر که چند وقت قبل گرفتین،الان کاربردش مشخص شد و من یاد گرفتم که دنبال نتیجه یک چیز توی همون لحظه نباشه بلکه آینده خیلی چیزها روی رد قانون توی زندگی مهر تایید میزنه.

چقدر اون غاری که رفتین توش جالب بود و هیجان انگیز.یاد کارتون های دوران بچگیم افتادم.زاویه ای که از توی غار طبیعت بیرون دیده میشد خیلییییی زیبا بود.فوق العاده بود.صدای بینظیر طبیعت و چکه های آب.بکر بودن اونجا خیلی برای من لذت بخش بود.

خیلی عالی بود.مخصوصا که توی دل اون غار یه گذرگاه مرتب ساخته بودن.

شما به هرچی توجه میکنید قشنگ به سمتتون میان.مثل سنجاب،مثل آهو،مثل طبیعت زیبا،مثل انسان های خوب،مثل وسایل مفید،مثل حال خوب،مثل لذت.

در صلح بودن با خود رو فقط با نمایش زندگی شما میشه معنی کرد.

خوش باشید