سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۹
دیدگاه زیبا و تأثیرگذار آوا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:
من توی این فایل چند تا موضوع رو فهمیدم و آگاهی های تازه پیدا کردم. پس یکی از خواسته های امروزم توی تمرین ستاره قطبی که دستیابی به آگاهی تازه و یادگیری، تیک خورد. من نکات مثبت از دید خودم رو براتون لیست میکنم و بی صبرانه منتظرم تا نکات مثبت از دید شما رو هم بدونم. چون دوستانی که توی مدار بالاتر هستند، طرز نگاهشون متفاوت تره و چشم آدم رو به چیزهای تازه تری باز میکنه و این برای من جذابه و باعث میشه دنیا رو از زاویه تازه تر و مدارهای متفاوتتر هم ببینم و به این شیوه، همهمون آماده صعود به مدارهای بالاتر بشیم
۱. اول از همه این تصاویر، ثروت و فراوانی و ایده و خلاقیت رو به یاد من آورد و منو امیدوار کرد و باور قدرتمندکنندهای که برام ساخت این بود که: جنگ جهانی دوم مربوط به سال ۱۹۳۹ بوده و این زیر دریایی برای اون سال ها بوده. یعنی یک آدم خلاقی با باورها و ایده های خوب همچین وسیله ای با این تکنولوژی ساخته، مطمئنا به ذهن یک آدم اومده و بعد به صورت تیمی به اجرا در اومده.
یکم دقت کردم دیدم ما تو گذشته آدمهایی داشتیم که خیلی باورهای درستی داشتند و ناخودآگاه فکرم رفت سمت منار جنبان اصفهان. چقدر خلاق بودن آدم هایی که این ایده ها به ذهنشون اومده،اونم توی زمانی که دنیا به اندازه امروز پیشرفت نکرده بود، این آثار رو از خودشون به جا گذاشتند و چقدر درس بزرگیه برای من که شرایط و عوامل بیرونی هیچ تاثیری توی زندگی من ندارن اگر واقعا از ته دلم بخوام کاری رو انجام بدم.
۲. برام جالب بود که آدم هایی که توی این زیر دریایی بودن با اینکه تو جنگ بودن ولی عکس گرفتن از خودشون اونم با لبخند و لذتهای کوچیکشون رو داشتند. یعنی اینجوری نبوده که بگن: بابا بیخیال توی این اوضاع جنگ عکس چه صیغه ایه.
۳. با دیدن فایلهای سفرنامه من یادگرفتم که کلید دعوت لذتها و زیبایی های بیشتر به زندگی، لذت بردن از هرچیز کوچیک و ساده ست و هرچند تکراری.این راز خوشبختی در همه ابعاد هست. ولی گاهی توی بعضی فایل ها وقتی میدیدم که از اتفاقاتی دارن لذت میبرن که برای من اصلا جالب نمیاد، از خودم ایراد میگرفتم و میگفتم حتما مشکل از منه. ولی امروز با جمله ای که استاد گفتن که اون زیر احساس خفگی داشتن و من هم اینطور بودم، فهمیدم بابا این آدمم از یک چیزایی یا یک شرایطی ممکنه لذتی نبره و این طبیعیه.
یاد حرف ایشون توی کشف قوانین افتادم که میگفت: من از اول هرکاری رو که مجبور باشم انجام بدم به شکلی انجام میدم که ازش لذت ببرم. درسی که من امروز گرفتم اینه که:
دلیل نمیشه ادم از همه چیز لذت ببره و قرار نیست هرچیزی که بقیه ازش لذت میبرن تو هم به زور خودتو شبیه اونها کنی و بگی منم دارم لذت میبرم. روحیه آدم ها با هم متفاوته و اصلا این تفاوته که باعث پیشرفت جهان میشه. اگر این تفاوت توی آدم ها نبود که دنیا کلا یک شکل میموند چون همه احساس رضایت داشتن. قرار نیست من مثلا شبیه استاد باشم تا بشم آدم موفق.
من میتونم فرمول و اصل و اساسی که از ایشون یاد گرفتم رو تو مسیر خواسته های خودم به کار بگیرم تا آدم موفقی بشم. بنابراین هرچند که خواستهها و علائق متفاوتی دارم، اما موفق و خوشحال هستم. چون احساس خوب، تعیین کننده است نه شباهت داشتن علائق و خواستههای تو به علائق و خواستههای آدمهای موفق. این یعنی زندگی به سبک شخصی. قرار نیست اگر ایشون با گفتنِ عزیز دلم احساسشو ابراز میکنه، منم احساسمو به عزیزانم با این کلمه ابراز کنم. این ادم با این کلمه حس خوبی داره شاید من با کلمه دیگه ای حس خوبی داشته باشم.
یاد گرفتم که، ما حق انتخاب داریم و خوبه که توهر زمینه ای تجربه پیدا کنیم، ولی این دلیل نمیشه وقتی یک جایی رو تجربه کردیم و لذتی که باید رو نبردیم دوباره انتخابش کنیم. بلکه ما تجربه میکنیم و میگذریم و ظرف وجودمون بزرگتر میشه و آمادهی برداشتن قدمهای بعدی.
دلیل نمیشه من خودمو شبیه دیگرانی کنم که موفق هستن. من باید توی باورهای قدرتمندکننده از دیگران تقلید کنم نه توی علائق و سلیقه ها. قرار نیست اگر از کسی چیزی یاد میگیریم ازش بت درست کنیم. من هیچوقت دوست ندارم شبیه کسی باشم و واقعا دوست دارم سبک زندگی خودمو داشته باشم و الان فهمیدم این کاملا درسته. پس من میتونم چیزی که دوست ندارم رو انتخاب نکنم ، ولی اگر مجبور به انجام کاری هستم سعی کنم اون و با حس خوب همراهش کنم که از اون لحظه لذت ببرم برای دعوت لذت های بیشتر.
وقتی که خانم شایسته از پله ها اومد بالا و رنگ آسمون و دیدم یه نفس عمیق کشیدم و حالم عوض شد. انگار من اونجا بودم وفهمیدم بابا تو رو هرکاری بکنن عاشق طبیعتی و جاهایی که آزادی کامل داری و دوست داری با زیبایی هایی که توسط خدا خلق شده زندگی کنی، تا اینکه با دست سازه های انسان ها، و این اصلا اشکال نیست و شخصیت هرکسی متفاوته.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۹224MB15 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی شکرت که امروز هدایتم کردی و دقیقا امروز من باید این فایل رومیدیدم و قدم بعدیم برای امروز بود
میشد که یه روز دو روز کامنت نمیذاشتم و شروع میکردم به یه سرزنش ریز که امروز ننوشتم و تعهد نداشتم و استمرار ولی فرزداش که اون فایل رو میدیدم میگفتم پسر من اصلا امروز باید این فایل رو مدیدیم، اصلا نباید دیروز میدیدمش مال امروز من بود
و چقدر این برنامه ریزی های خداوند بی نظیره اوکی هست
الهی شکرت الهی شکرت
سلام خدمت استاد عباس منش خانم شایسته محترم و دوستان عزیزم
امیدوارم حال دلتون عالی باشه
درس عملی امروز
چقدر درس امروز من بی نظیر بود بی نظیر بود
به نظر من فایل های متناسب با این قسمت،
فایلهایی هستند که استاد در مورد اینکه با هرچه بجنگی بیشترش میکنی هست
چرا؟
میخوای ببینی نقاط امنت چی هستند؟ میخوای ببینی تو چه محدودیت هایی خودت رو نگه داشتی و زندانی کردی؟
ببین داری با چی میجنگی تو درونت و بیرون!!!
دقیقا نقطه امنت و اون یه ذره جایی که خودت رو توش حفظ کردی و اون محدودیتت که جلوی تجربه ی آزادی رو ازت گرفته، همونجاست
که فکر میکنی خوبه که خودت رو اونجا زندانی کردی
ولی این نگاه فریب ذهنه
اون نقطه امن دقیقا همون چیزی که تو داری بر علیه ش میجنگی تو درونت و میخوای سرنگونش کنی و همواره اون داره پیروز میشه و تو همواره احساس ضعف بیشتر و ناتوانی بیشتر میکنی تو درونت و همواره اون توی درونت بهت غلبه پیدا میکنه و توی بیرون میشه اینکه خودت رو بیشتر توی اون منطقه امنت حفظ کردی
به این دلیل که ناهماهنگی بین ذهنت و روحت هست و یک کشمکش وجود داره، چون درونت و قلبت عاشق رهایی و آزادی هست ولی توی ذهنت احساس لیاقت و ارزشمندی تجربه ی خواسته هات رو به اون عوامل بیرونی ای که اسمش رو گذاشتی منطقه امن گره زدی، چون اون عوامل بیرونی رو خدای خودت و منبع اون خواسته هات میدونی، و این هرچیزی میتونه باشه، هر خواسته ای، هر عامل بیرونی ای و هر نقطه امنی میتونه باشه و فکر میکنی تو لایه های زیرین ذهنت که اون عامل بیرونی( فرد،محیط،شرایط خاص و…) منبع خواسته ی تو هست و فقط هم اون عامل بیرونی عامل اون خواسته ی تو هست
و این به این دلیل هست که توی خودت توی درونت، اون احساس لیاقت بی قید و شرط درونیت ضعیف شده و یا توانایی داشتن و خلق اون خواسته رو توی درونت خیلی خیلی کم رنگ شده، برای همین به عوامل بیرونی گره زدی و این باعث جنگیدن درونی و بیرونی و باعث تجربه ی محدودیت و تجربه ی چنین فضاهایی میشه که توش پر از محدودیت هست
داشتم به این فکر میکردم که خدایا من نمیتونم یه ساعت اینجا تو این فضای کوچیک بمونم
ولی چی میشه که مدت هاست توی یک فضای کوچیک خودم رو محدود کردم بصورت کاملا ناخودآگاه و تو خونه ی پدر و مادرم هستم، دیدم چون با اونها سر جنگ دارم تو درونم و منطقه امنم اینجاست
با هرچیزی بجنگم بیشتر میشه و داره نشون میده که چقدر بهش وابسته ام و چقدر احساس لیاقتم رو به اون گره عامل بیرونی گره زدم
الهی شکرت شکرت
و تنها راه رهایی از اون محدودیت، اینه که دیگه به جنگیدن خاتمه بدم و روی خودم کار بکنم و لیاقت درونیم رو پیداش بکنم تو درونم
این همه جنگیدم تو درونم با اون عوامل بیرونی، چی شد؟!!!
آیا درست شد همه چیز؟؟!! یا اینکه اتفاقا بدتر شد و من بیشتر تو اون شرایط ناخواسته موندم و باز بیشتر احساس قربانی شدن کردم
تسلیمم خدایا شکرت شکرت شکرت برای هدایت هات و درس بسیار عمیق امروزم
زیبایی های این قسمت
زیبایی های این قسمت برای من خیلی به وضوح زیبایی ها و خواسته هایی که میخوام تجربه شون بکنم ربط داشت
چقدر اون تمیزی و نظافت همه جای آمریکا واقعا عالیه بی نظیره واقعا فوق العاده ست
چقدر چقدر حالم عالیه احساسم بی نظیره فوق العاده ست
چقدر اون خط کشی شده بودن همه ی اون وسایل رو دوست داشتم و چه برقی توی چشمای اون آقای ارتشی بود خیلی خیلی حس بی نظیری داشتم
الهی شکرت برای لباس زیبا و قشنگ ارتشی استاد
الهی شکرت برای خنده روی لب اون آقای ارتشی
الهی شکرت برای هوای باز هوای تمیز آسمون آبی الهی شکرت الهی شکرت شکرت شکرت خدای من
خیلیییی حسم عااالیه خدایا
الهی شکرت شکرت شکرت خدای من استاد جانم تحسین تون میکنم خیلییی زیااااد خیلی خیلی زیااد برای اینکه پادشاه درون تون رو درک کردین اون خدای درون تون رو درک کردین و باورش کردین برای اتصالتون به پادشاه جهانیان برای استقلال مالی و آزادی زمانی و آزادی مکانی تون الهی الهی الهی شکرت شکرت شکرت
خیلی حسم عالیه خیلی زیاااد
عاشقتونم استاد جان خانم شایسته عزیزم دوستای بی نظیرم
ازتون بی نهایت سپاسگزارم برای تهیه ی این فایل های عالی و فوق العاده و بینهایت تاثیر گذار واقعا واقعا خدایا شکرت شکرت شکرت
در پناه خدا
سلام بچه ها…
آبجی شایسته ازتون ممنونم بابت فیلم برداری با عشق و علاقتون…
چی بود اون پائین!!! :))) خدایا صد هزار مرتبه شکرت که همه چیز آروومه…
آبجی وقتی دوربین رو از دریچه ورودی آوردید بالاها اصلا اون نور خورشید و آسمون آبی حالم رو دگرگون کرد، اون فضای باز محیط، چقــــدر خوب بود ، سینم باز شد…
خیلی خوب شد باعث شد که این فضای باز اطرافم رو بهتر درک کنم و بیشتر سپاسگزارش باشم…خدایا شکرت واقعاً…
چه جالب خیلی از بچه ها به این نکته اشاره کردند و این یعنی اینکه هم فرکانس هستیم و خواسته ی هممون آزادی هست…
چقدر خواسته هام واضح تر شد از خونه ها و مکان هایی که میخوام داشته باشم… من فضاهای بی نهایت با افق بی نهایت از هر چهار طرف رو دوست دارم و دیووانه وار عاشقشونم و این فایل رو دیدما اصلاً برام تازه تر شد داشتن اون خواسته ها… دوست دارم که هیچ چیزی اطرافم نباشه و فقط خط افق باشه از هر طرف.
یه چند تا چیز برای من روشن شد و به عینه دیدم توی این فایل؛
. یکیش اون حرف استاد توی فایل ۸ عزت نفس بود درمورد فداکاری و از خود گذشتگی و ربطش به مسائل جنگها و دفاع از وطن…وووووووواقعـــــــــــاً واقعا اونایی که اینجا بودند دیوانه و سرمست این کار بودند و هستند، حتی اونایی که محافظت میکنند از این مکان… اصلاً امکان نداشت کسانی که توی این زیر دریایی باشند عاشق این کار نباشند و بتونند با این زیر دریایی توی جنگ پیروز بشند، اصلاً نیاز به توضیح و تفسیر هم نداره.!
اصلاً امکان نداره کسی فقط بخاطر فداکاری و از این جور حرفها بیاد توی این زیر دریایی و تازه توی جنگ اوه اوه!!!
من یکی که اگه بودم اونجا، همون روز اول خودم رو مینداختم تو کف اقیانوس… حاضر بودم تو فضای بی نهایت اقیانوس غرق بشم اما توی اون فضای خفه نمونم، جدی میگم!
آزادی تو تمام جنبه ها رو میخوام حتی آزادی مکانی و فضایی.
از این عزیزان خفن تر اون کسانی هستند که میرن توی ایستگاه های فضایی و شیفتشون هر شش ماه شش ماه هست، تازه اونجا کوچکتر از اینجاست و توی فضا هم هست و بیرون از زمین هست، جو و گرانش و هیچ چیزی هم نیست… خدایا شکر چقـــــــدر چقــــــدر تنوع و فراوانی هست، اصلاً آدم مخش سوت میکشه… واقعا تو خدا هستی که همه ی این خواسته ها رو به این دقت هماهنگی بر آورده میکنی و هدایت می کنی.
خیلی احساس امنیت میکنم در اینجایی که هستم خدایا شکرت…
.دومیش که به عشق به کار بر میگرده، مربوط میشه به فایل ۳۱ این دوره، که استاد گفتند که من اصلاً علاقه ای ندارم به این کار که همش دوربین دستم بگیرم و این فایل ها بخاطر عشق آبجی شایسته هست، نمودش اینجا بودا، درسته که استاد لطف کردند و فیلم تهیه کردند اما از اون صحبتی که روی عرشه کردند معلوم بود که سختی اون پائین رو درک کردند ولی آبجی شایسته رو دیدید که چه با دقت و با عشق از همه جا فیلم می گرفتند و قشنگ هر جایی که بود رو فیلم گرفتند .
.سومی اش هم دوباره بر میگرده به کار مورد علاقه، دیدید اون آقا چه قدر قشنگ داشت به دوربین نگاه میکرد بدون اینکه چشمانش رو بدزده و چه ارامشی داشت چشماش و خیلی عالی داشت توضیح میداد در مورد این سفینه ی فضایی!!!، اینا همش عشقه دیگه که بعد از این همه مدت هنوز هم میاد توی اون فضای تنگ و خفه و تازه به اونجا میگه سفینه ی فضایی، اینا یعنی اینکه اگه وارد کار مورد علاقت بشی_ هر چیزی که میخواد باشه حتی اگه بودن در زیر دریایی باشه ،اعتماد به نفست به طرز عالی ای بیشتر میشه و این برات ثروت هم میسازه و خود من به شخصه فکر نمی کردم که کسی هم بخاطر عشق و علاقه بیاد توی این جور جاها، خدا چقدر این جهان گستردست خدایا شکرت..
.چهارمی اش هم به سبک شخصی بر میگرده، اون کسانی که اینجا هستند از اون کسانی هستند که سبک شخصی خودشون رو دارند و حرف بقیه براشون اهمیت بسیار بسیار کمی داره، چون تو اونجا عملاً خبری از جامعه و اجتماع نیست و فقط کسی که عاشق اونجا باشه و سبک شخصی خودش رو داشته باشه میاد اون جا کار کنه.
این نمود عینی اون مقاله ی آبجی شایسته در مورد کار مورد علاقه و ساختن ثروت هست که پیشنهاد میکنم که یکبار دیگه بخونیمش:
https://abasmanesh.com/fa/aghlekol-question/do-what-i-love-or-what-i-can-make-money-with/
.پنجمی اش هم دوباره بر میگرده به کار مورد علاقه و تنوع در جهان، ببینید چقدر تنوع های مختلف هست توی این جهان که فاصله ی بعضی از اینها به اندازه ی شرق و غرب هست ولی نکته ی جالبش میدونید چیه که به هر کدوم از اینا فقط میشه با یک قانون رسید، این یعنی توحید…
عشق و علاقه ی من نقاشی و ظرافت و موسیقی و رنگ و هر چیزی که مربوط به هنر بشه اما عشق این عزیزان موفق این جور چیزهاست که اصلاً نمیدونم اسم عشقشون چی هست و عاشق چی هستند دقیقاً؟!!
چیزی که توجه من رو جلب کرد و سبب شد که حال خیلی خوبی رو تجربه کنم توی اون فضا همون توضیح با عشق اون آقا مسنه بود که چقدر با اعتماد به نفس داشت توضیح میداد عشقش رو و چقدر هنوز هم که هنوزه همه جا داره برق میزنه از تمیزی اینا همش عشقه دیگه… دیدی خط تای حوله ها و پتوها رو چقدر مرتب بودند و اون آیینه ها هم چقدر تمیز بودند و یه لامپ سوخته نبود و کف چه برقی میزد و چه تمیز بود.. با اینکه فضای جنگی و خشن هست اما اون طرز چیدن میوه ها و اون عکسهای زیبا و اون عشقی که اونجا بود رنگ و بوی دیگه ای به فضا داده بود.
تازه هدایت شدن من هم به این توجهات بخاطر کار کردن روی کار مورد علاقه و دیدن فایل هایی توی یوتیوب هست که در مورد کودکانی بود که در کودکی و نوجوانی بسیار بسیار موفق و مشهور شدند و پول ساختند و همگی سراغ کاری رفتند که عاشقش بودند که قبل از این فایل داشتم نگاه میکردم، پیشنهاد میکنم حتماً برید نگاه کنید، اینم اسم فایل هاشون؛
*Teen Speaks Over ۲۰ Languages
*Young Prodigies Dazzle The Art World
*Extraordinary Teen Prodigy Chef: Greg Grossman
*Self-Made Kids Who Are Richer Than We’ll Ever Be
*Nine-Year-Old College Prodigy: Tanishq Abraham
*Nine-Year-Old Abstract Painter Aelita Andre Opens Solo Show in Famed Museum
*Teen with Autism Becomes Art Sensation
*The Artist Who Paints What She Hears
وجود چنین فضاهای تنگ و خفه ای تجسم و تجلی باور کمبود و احساس اضطراب است که سبب پیدایش جنگها شده. حتی اون ناوهای آمریکایی که بسیار بسیار بزرگ هستند درونشون همین طور است و بسیار تنگ است چون تعداد نفرات زیادی رو باید با خودشون حمل کنند، اما شما کشتی های کروز رو نگاه کنید کشتی های تفریحی رو نگاه کنید، چقدر جا دار و بزرگ و زیبا و مجلل هستند که بخاطر باور فراوانی هست و بخاطر احساس آرامش هست، هواپیماهای جنگی روس رو نگاه کنید با اینکه بسیار بسیار بسیار عظیم و بزرگ هستند اما درونشان جاهای محدود زیاد هست و خیلی چهره ی ساده و فلزی و آهنی ای دارند مثل این زیر دریایی، اما جت های شخصی و هواپیماهای فرست کلس رو نگاه کنید با اینکه خیلی بزرگ دارند و اندازه ی کوچک هم دارند اما چقدر دلباز و مجلل و زیبا هستند، کفشها و لباسهای جنگی چقدر خشن و کیپ و ضمخت و ساده و با رنگهای خشن هستند و چقدر جیب دارند برای برداشتن و جمع کردن که بخاطر باور کمبود است، اما هیچ کفش و لباس گران قیمتی این ویژگی ها رو نداره و تمام توجه بر روی زیبایی و راحتی و رضایت محصول است، چه ورزشی چه مجلسی که بخاطر باور فراوانی و احساس آزادی و آرامش است اگر هم جیب داشته باشه جیب های معمولی ای دارند. یعنی طراحان کفشها و لباسهای گران قیمت که یا فرد خاصی هست یا شرکت های ثروتمند و موفق هستند، منشاء فکرشون باور فراوانی هست و اصلاً به جمع کردن فکر نمی کنند، فقط به راحتی و زیبایی و تکنولوژی و پیشرفت و تنوع لباس فکر میکنند و خودشون ثروتمند هستند، اما طراحان لباسهای جنگی همشون برای خود سازمان های جنگی هستند که منشاء فکرشون باور کمبود است و لاجرم باید به این کمبود توجه کنند تا جیب های بشتری رو بزارند روی لباس های جنگی و چقدر تنوع داره لباسهای جنگی مگه؟؟؟!!!!!
استاد هدایت شدنتان به این سمت بخاطر اون لباسهای آرمی و علاقتون به این لباس ها بوداا!!! که سبب شد بیشتر و بیشتر تجربش کنید این فضای آرمی رو. تازه میدونید صفر این ماجرا از کجا شروع شد ؟!!!
از اون لوازم دست دوم فروشی آرمی کنار جاده شروع شد و خرید چاقوی آرمی همانا و تجربه ی باقی وسایل و لباسها و شلوارها و فضاهای آرمی هم همانا… :))))
فکر کنم اوج توجهتون توی فایلی بود که داشتید با چاقوی آرمی اون جعبه ی لباسهای آرمی رو با عشق و ذوق باز می کردید، ماشالا چقدر هم زیاد بودند، خدا بیشترش کنه :)))
ای کاش قبلش دلتون از این دمپایی های گل گلی ساحلی رو میخواست و بعد لباساش و بعد شرتهاش و بعد سواحل بی نظیر و خدا میدونه که مسیر چطور پیش میرفت :)) ولی خب این زیر دریایی هم خیلی خواسته هام رو تازه کرد و درسهای خودش رو داشت برام.
برای این زیر دریایی هم بنا به گفته ی خودتون، فکر کنم که از اون کشتی های تنگ ژاپنی بندر عباس شروع شد.
خدایاااااااااااا چقدر این قانون واضحه!! خدایا شکرت که اینقدر قانون رو برام واضح میکنی…
خدا رو شکر
ممنونم.
عاشقتونم.
در پناه ربّ.
سلام خدمت داداش محمد عزیزم،
حالت خوبه داداش جونم،
من عاشقتم.
یک موضوعی رو میخواستم بهت بگم که خیلی جالب هست برات و ارتباط مستقیم با جواس سوالتون داره ؛
من یک اگاهی ای رو میخواستم بذارم روی سایت که خیلی مقاومت داشتم و خلاصه بگذریم نمیخوام خیلی طولانی اش کنم کامنت رو… این کار رو کردم و این دیدگاه شما آخرین و محکم ترین نشانه ی خداوند بود برای من که ای نکار رو بکنم و الان هم کامنت توی اتفاقات خوب تون رو خواندم و حسم گفت که بیام و این آگاهی رو با شما به اشتراک بذارم.
با خوندن و درک این اگاهی نظرت در مورد بازی های کامپیوتری تغییر خواهد کرد.
عاشقتم عزیزم
در پناه ربّ.
https://abasmanesh.com/fa/cross-country-road-trip-season-01-episode-45/comment-page-13/#comment-487070
سلام داداش پارسای عزیزم،
خیلی خیلی ممنونم ازت بابت این لطفی که به من داری داداش عزیزم.
خیلی دوستت دارم.
این سوال و شکی که توی ذهنتون شکل گرفته بخاطر حرف اون استاد مطرح قانون جذب هست…
چیز خاصی نیست…
باید تمام ورودی هایت رو قطع کنی و فقط برنامه های استاد رو پیگیری کنی (در مورد مسائل موفقیتی) بعد یه مدت این نجواها خودشون ساکت میشن و پاسخ رو هم دریافت میکنی.
سوالاتی که به ذهن ما میرسه نشونه ی این هست که ظرفمون داره بزرگتر میشه و فرکانس هامون داره قوی تر میشه و قراره که آگاهی ها و نعمت های بیشتری به ما داده بشه…
مثل یک کرم ابریشمی که توی پیله هست و خودش باید بیاد بیرون از پیله، من اگه این کار رو بکنم اون کرم ابریشم دیگه پروانه نمیشه…
بهترین و جامع ترین منبعی که من میتونم بهتون پیشنهاد بکنم برای دریافت پاسختون، قلبتون هست..
من هم الان مدت های زیادی هست که هیچ سوالی در هیچ زمینه ای از کسی نمی پرسم، فقط از قلبم میپرسم و همواره جواب ها عالی بوده بی نظیر بوده…
قبلنا که میشد از آبجی شایسته سوال پرسید، سوالاتم رو میپرسیدم ولی میدونی چه اتفاقی می افتاد؟
حسم جوابم رو همون موقع از توی همون متن خودم میداد و میگفت که ایناهاش خودت داری جواب خودت رو میدی!! و من هم میدیدم که اه راست میگه جوابم اینه! :)
اما میگفتم که حالا بذار ببینم آبجی شایسته چی میگه؟ بعد که جواب میومد میدیدم که دقیقاً همون جوابی که حسم گفته بود رو آبجی شایسته دادند.
بعد چند بار که این کار رو تکرار کردم دیگه سوالی از هیچ کسی نپرسیدم و الان طوری شده که بدون اینکه من سوال بپرسم فقط کافیه که سوال بوجود بیاد توی ذهنم همون موقع یا یه ذره بعدش جواب رو دریافت میکنم، خیلی راحت و خیلی خوب..
سوالاتت رو بنویس و بعد جواب رو بسپار به خداوند و مطمئن باش که پاسخ رو از بی نهایت راه دریافت میکنی.
من بهت قول میدم که اینطوری میشه..
یه مثال دیگه بزنم از خودم که ایمانت بیشتر بشه؛
توی فایل 5 مصاحبه با استاد، وقتی که استاد موضوع رابطشون رو باز کردند و توضیح دادند، همون موقع من کنجکاو شدم که کیه اون فرد؟
همون موقع بلافاصله یا چند وقت بعدش( دقیقاً یادم نیست) حسم گفت که خانم شایسته هستش…
اما من نادیده میگرفتمش و حواسم نبود به حسم…
هر بار که استاد از عزیز دلشون حرف میزدند که در حال فیلم برداری هستند، همون موقع حسم میگفت که خانم شایسته رو میگه ها !!
تا اینکه توی فایل لایوی که استاد گذاشتند و خود آبجی شایسته خودشون دیگه حرف زدند و گفتند که من با استاد توی یک رابطه ی عاطفی هستم!!!… من یخ کرده بودم!! اصلاً مونده بودم گفتم پســـــــــــرررر ببین این حسم چنـــــد بار گفت که خانم شایسته هستش… من اصلاً حواسم نبود و اصلاً توجه نکرده بودم بهش،
بعد گفتم ببین تا بحال چقـــــــدر چیزهای دیگه رو اینطوری بهم گفته که من حواسم نبوده و خیلی ایمانم بیشتر شد.
یه مثال دیگه؛
وقتی که فایل توحید عملی 5 رو داشتم برای بار اول نگاه میکردم، به محض اینکه استاد از اون بازیگر حرف زدند و گفتند که با یکی از این شبکه های اینترنتی حرف زدند و مصاحبه کردند ، همون موقع حسم گفت که فلان بازیگر رو میگه استاد و با فلان شبکه هم مصاحبه کرده و قشنگ تصویرش اومد توی ذهنم و چند وقت بعدش رفتم توی یوتیوب سرچ کردم و دیدم که بــله همون بازیگر هست با همون مصاحبه ولی دیگه نگاه نکردم که چی میگن :))
اینا رو گفتم تا ایمانت قوی تر بشه که اون حست پاسخ هر چیزی که فکـــــــــــــــــــرش رو بکنی رو میدونه حتی در مورد سیاهچاله ها و پیچیده ترین سوالات فضایی و نجومی
در پناه ربّ باشی
داداش عزیزم و خوشگلم
خیلی دوستت دارم داداش جون.
سلام داداش عزیزم
https://abasmanesh.com/fa/the-most-important-investment-of-our-life/
https://abasmanesh.com/fa/aghlekol-question/do-what-i-love-or-what-i-can-make-money-with/
منم اولاش کنجکاو بودم و میرفتم و حرفای بقیه رو گوش میدادم و این سوالها و شک ها هم میومد و گیج میشدم و فهمیدم که نباید این کار رو بکنم و یه بار برای همیشه همه ی این حرفا و اساتید موفیقتی رو گذاشتم کنار…
این سایت و این مباحث استاد هیچ ارتباطی به مباحث موفقیتی نداره، ظاهرشون شبیه اوناست،
بی نهایت عمیق تر و ارزشمند تر از اون مباحث هست و مطمئن هستم که تمام مباحث جهان هستی، هر چیزی که فکرش رو بکنی، زیر مجموعه ی این مباحث قرار می گیره و این اصل و اساس خلقت و جهان هستیه.
اینا موقعی درک میشه که بدون عینک به این مباحث نگاه بشه و فقط همین چیزی که ولقعاً هست دیده بشه، این ها همون مباحثی هست که توی قرآن اومده، اگر فقط به چشم یه مباحث موفقیتی به این مسائل نگاه بشه نمیگم اشتباهه ها فقط استفاده ی طرف محدود میشه از این مباحث..
حساب استاد و این آموزش هایشان رو باید از تمام مباحث موفقیتی و اساتید موفقیتی جدا کرد…
استاد به هیچ عنوان یک استاد موفقیتی و انگیزشی نیستند.
استاد حتی استاد هم نیستند، که بگیم ایشون استاد موفقیتی هستند، نه ایشون فقط عمل کننده به یکسری قوانین و موضوع اصلی درون قرآن و پیروی کننده از قلبشون و عشقشون هستند، فقط همین ، که انصافاً هم خیلی عالی این کارها رو انجام میدهند و ایشالا خدا موفق ترشون کنه، یک انسان کاملاً معمولی هستند. یعنی استاد یک منبع خاص و عجیب غریب نیستند.
منبع، درون ماست، درون استاد عباس منش هست، به اندازه ای که به این منبع وصل و هماهنگ بشی( احساس خوب نسبت به هر چیزی)، فارغ از اینکه چه سن و شرایط و تحصیلات و یا هر عامل بیرونی دیگه ای که داری، کمکت میکنه تا به خواسته هات برسی (نه اینکه به خوشبختی برسی، به خواسته هات برسی) فقط همین.
یک چیزی بهت میگم داداش عزیزم که الهام خودم بوده و خیلی کمکم کرده، فقط به قلبت وابسته شو، اون تو رو توی هر موضوعی بیش از اون چیزی که فکرش رو بکنی کفایت میکنه ، هر راهکاری که بخوای بهت میده، هر چیزی که فقط شخص خودت بخوای بهت میده،
فارغ از اینکه بقیه برای تو چی میخوان،
چه فکری در مورد تو دارند،
چه تصمیماتی در موردت دارند،
اون نه چشم داره که ببینه نه گوش داره که بشنوه، فقط فرکانسای تو رو میفهمه و فقط اون چیزی که توی ذهنت میسازی رو میفهمه و اونا رو وارد زندگیت میکنه.
همه رو از ذهنت و زندگیت خارج کن فقط قلبت قلبت،
همه چیز توی وجود خودته.
یه سوال من بپرسم؟
به این موضوع فکر کن که تمام این علوم و فن ها و مهارت های مختلف از کجا بوجود اومده؟ منبع شون چیه؟
علم مهارت فروشندگی از کجا بوجود اومده؟
علم مارکتینگ از کجا بوجود اومده؟
چی شد که علم ریاضی بوجود اومد؟
فیزیک؟
نقاشی؟
آشپزی؟
طراحی سایت؟
برنامه نویسی؟
و…
موفق باشی داداش عزیزم.