سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵ - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵
    28MB
    41 دقیقه
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵
    578MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

409 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3895 روز

    سلام سلامم صدتا سلام

    بعد از دیدن این فایل بینظیر یک ایده بهتر اومد، چرا بهتر؟

    قبلا که نظرات را میخواندم و اونم بیشتر اوقات فقط نظرهای لایک شده را، خواندن نظرات بچه ها این دوستان ارزشمند و ثروتمند و شاد من، من را یاد خیلی چیزها، خاطره ها یا یک حرف جدیدی مینداخت که دوست داشتم همون لحظه بنویسم و ارسال کنم و با این کار وقت نمیکردم که کل نظرات بچه ها را بخوانم ( لایک شده ها و ) چون انقدر آگاهی بچه ها ماشاا.. بالاست که من فقط با مرورشون کلیی چیزز هم به ذهنم میاد که خودم بگم و اصلا با خودم حرف بزنم و… خلاصه

    دیدم نمیشه گفتم چطور از این بهتر خدا جون؟

    تا اومدم نظر اول را بخوانم، ببینید خدا همیشه در زمان و مکان مناسب پاسخ تمام سوالات من را کاملا میدهد ))

    گفت محمد جونم عشقم نفسمم جیگرتوو بخورم من ( خخ ) یک فایل Note باز کن وقتی نظرات خودم را توسط بچه ها میخوانی! یاد هر چیزی شما را انداختم و هر چیزی که قرار باشه از زبان زیبای شما گفته بشه را اونجا بنویس و بعد در آخر کار به عنوان یک نظر ارزشمند بذار تا هم ردپایی مثل همیشه برای خودت باشه تا هم هر کسی که تو مدار دریافت این نعمت ها و فراآگاهی ها هست، بخوانه و ” من تر، خدا گونه تر بشه ”

    منم گفتم اییی به چشمم پادشاه ( چشمک )

    راستی استاد نمیدونم چرا توی این فایل وقتی روی گل شما را میدیدم یاد لئوناردو دی کاپرو میافتادم با چشم های رنگی خوشگل و جذبه ی بسیار زیادش، اکثر وقت ها شوخ و گاهی شوخ در جدی

    حالا چون خودم به خودم قبلا میگفتم، محمد فتحی دی کاپرو؟؟! نمیدوونم! عاشققق اون لبخند ژیگول میگولتمم

    +

    خب بریم سر چیزها! ( خنده )

    نوشته ی محمد اسماعیلی عزیز من را یاد این جمله از کتابی انداخت که میگفت:

    ” خوشبخت ترین آدمای روی کره ی زمین برای اینکه بدونند بهشت کجاست نیازی نیست از دنیا بروند! ”

    خدایا شکرت خدایا سپاس گزارم خدایا ازت ممنونم

    +

    نوشته ی زیبا و ارزشمند لیلای عزیز وقتی که این جمله را خواندم من را یاد چیزی انداخت:

    ” آدم ها تا نخواهند انقلابی در درونشون ایجاد کنند، ( مارکو: اتفاقی که برای من با سفر و سفر و سفر و دیدن آدم های مختلف و صحبت کردن با آن ها، آشنایی با فرهنگ های مختلف در سرتاسر دنیا شروع شد ) تا خودشان نخواهند تغییر کنند، همچنان در تلّه ی فکری و نجواهای ذهنی شون گرفتار هستند. و هیچ کس جز خودشون نمیتونه اونا رو تغییر بده. و این تفکر رو به صورت زنجیره وار به نسلهای بعدیشون هم وارد میکنند. و اونا در جایگاه درستشون هستند. ”

    یاد این جمله که با طلای هزار عیار قاپش گرفتم و چسبوندم به همه ی دنیای زیبام که هر لحظه اش زیباییه، yeahیوهوو

    این جمله را توی کتاب سفرنامه برایان تریسی خواندم: ( همین الان که اومدم دنبال این جمله به صورت دقیقش توی همین کتاب بگردم ندیدمش، اما چیزهای جالب تری را متوجه شدم که بهتره به زبان بیارم!

    توی این کتاب کلی جمله از این و اون از آدمایی که به حرفی که زدند و عمل کردند و شایدم نکردند!، زیرشون خط کشیدم

    وایسا ببینم ای مارکوی ثروتمند!

    تو با خود چه کرده ای؟!

    جملاتی را زیرشون خط کشیدی و کنارشون یک تیک نایکی زدی که انگار قبولشون داری؟! آره ؟

    مثلا یکی ازاین جملات: خداوند هدایای خود را در مشکلی می پیچد و برای شما می فرستد.

    چرا آخه اینو باید باور کنی! چرا هدیه خدا را بودن توی یک مشکل فقط میبینی؟! و چرا توی بی دلیل بودنش نمیبینی محمد؟

    مگه نمیدونی! مگه باور نداری! مگر ایمان نداری! که تو خالق زندگیت هستی

    چرا لقمه را باید دور خودت بپیچونی ( حالا این فقط یک جمله است و چقدر جمله های دیگه ) آها بیااا نعمت هستت فرااوننه ثروت بی شمار و بی نهایت، خوشبختی، همه چی خیلی آسون بدست میاد و اونم پایدارش

    فکر کنم بهتره دوباره ذهنم را اساسا شخم بزنم، سفر زیاد کردم ولی یاد این جمله میافتم که واقعا سعی کردم بهش همیشه عمل کنم:

    ” تا وقتی میتونی عالی باشی چرا خوب ؟!

    و تا وقتی میتونی عالییی تررر چرا عالی ؟؟!! ”

    وقتی میتونی هر روز باورهای قدرتمند و درستت را قوی ترر کنی و ضعیف ها را با توجه به مسیر تکامل قوی کنی چرا توی باید قوی و ضعیف بمونه!

    همین الانم دنیای زیبا و پر شگفتی و عالییم آرزوی خیلی هاستت، خداروشکر میکنم با تمام وجود ارزشمند و مقدسم که به این کیفیت از زندگی خودم را رسوندم با کمک الله، ولیی این فایل چیزی را توی ذهن خلاقم روشن کرد که لازمه اش اینه که انگیزه ام برای عالییی تر شدن بیشتر و بیشتر کنم، و Become شد

    و برای این اتفاق عالیی، باید بهتر ببینم، بهتر بشنوم، بیشتر و درست تر فکر کنم.

    راستی اون جمله اینه : هر کسی باید از صحرای خود عبور کند …

    خدایا واقعاا ازتت ممنونم که میتونم سپاس گزار تو باشم، سپاس گزارم، سپاس گزارم

    +

    نوشته ی آذرر را واقعاااا دوست دارم دوباره بنویسم و بخوانم و بازنشر کنم:

    ” چقدر همه چیز برام غریبست…چون توی این فضا و خونواده ی بی نظیری که هستم اصلا دنیا جور دیگه ایه…….اصلا مگه محصولات اینجا و دیدگاهها و حرفای خداییه این فضارو میشه بیرون خرید…اینجا اگه از زمان اصحاب کهف باشی یا همین لحظه و همین تاریخ ….همیشه در بروت بازه…همه بهت خوشامد میگن و لبخند میزنن..فارغ از اینکه چه ظاهری داری..چه دیدگاهی …..اینجا واسه ی من مثل خونه ی خداست ( وای وای وای خدای من عجب حرفی اینجا واقعاا برای منم مثل خونه ی خداستتت خونه ی خودت پر از احساس عالییی و نه فقط خوب، پر از معجزه ) ،…پرازهدایت و اگاهیه ناب…..اینجا بهترین و زیباترین مکان دنیاست ….مثل نیاگارا پراز جریانه همیشگیه خوشبختی سلامتی و ثروتمندی در دنیا و اخرته..اینجا یه بهشته پر از نعمته….. سپاس فراوان ”

    خدایااااا شکرتتت، خدایا شکرت، خدایا شکرت

    +

    دیدگاه فائزه جانِ مهربون با اون خنده ی زیبا و هارمونی لباس و چهره خوشگل و نورانی ایشون چیزی را که در من Wake up کرد اینه که،

    به نظرم بدی وجود نداره و هر چیزی هست، فقط خوبه زیباییه مهر و محبت و عشق و فراوانی و ثروت

    اگر بدی و زشتی و کمبود و حسادت و .. هست هنوز انقدرر خوب و خوب نشدیم انقدر بزرگ نشدیم که فقط غرق در خوبی بمونیم و البته اینکار ” تقوا ” میخواد!

    و زمان میخواد و زمان میبره و تکامل داره

    دو روز پیش هدایت شدم به عنوان نشانه ی امروز: به فایل ارزشمند ” دلیل سرقت پیکان دنده آرژانتینی ام ”

    یک جایی از اون فایل ارزشمند استاد میگه: ” اتفاق به خودی خود مهم نیست این واکنش تو در همون لحظه است که بهش معنی میدی.

    و اینکه آینده ی ما ( همین ثانیه ی بعد ) یک بوم نقاشی کاملا سفید که با فرکانس همین لحظه تو نقاشی میشه. ”

    خدایا ازت میخوام که در هر لحظه بتونم ذهنم را کنترل کنم و در مسیر درست باشم.

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    +

    و اما تیکه ای از نوشته ی آرمین عزیز

    ” ما فراموش کرده ایم که هدف از عبادت چیزی جز تفکر و توجه به خالق نیست، و این توجه به خدا را نه صرفا فقط با نماز یا روزه بلکه با نگاه کردن به یک گل، با تمرکز برنکات مثبت، با ساخت باورهای توحیدی، شکرگذاری، هم میشه، بجا آورد.

    اما در دنیا در مساجد و کلیساها به آموزش عباداتی می پردازند و مردم آن عبادتها را طوطی وار تکرار می کنن، و عبادت معنای واقعی خود را از دست داده و مراسمی تشریفاتی و‌ قراردادی شده. و اینجاست که مای آدمی حتی خدای خود را هم در بند کرده ایم!!

    و نه تنها خدا بلکه همه کس و همه چیز را دوست داریم در غل و زنجیر باور ها و اعتقادات خود بکشیم. و فریاد میزنیم اگر من چیزی را نمی پسندم باید همه انسان های روی زمین هم نپسندند!

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایااا شکرت به خاطر اینکه همیشه همراهم هستی من را درک میکنی و نیازهای من را میدونی دقیقا چیه و به همون سمت هدایت میکنی.

    +

    شاید بیش ترین وقتی که برای نظرها گذاشتم نظر سید محمد مهاجر عزیز بود

    فقط همین را بگم که حتما دوباره بخوانیدش تا ببینید کسی که به پیچش مو نگاه میکنه، به چه چیزهایی توجه میکنه و فکر میکنم یکی از اون نوشته هایی هست که باید توی کتاب بینظیرم حتما بنویسمش.

    خدایااا سپاس گزارم

    +

    مهدی جان به قول خودش متی، بذارید از این آدم بگم

    یک آدم فوق العاده یک جنتلمن واقعی یک دوستی که از نزدیک باهاش ارتباط دارم و واقعا بهش افتخار میکنم به اینکه با تمام وجودش روی خودش کار میکنه شاد داره زندگی میکنه و کمک میکنه زندگی در این سیاره ی زیبااا زیباتر و قشنگ تر و بهتر از همیشه بشه، علاوه بر مهدی و اصلا خیلی قبل قبل از مهدی چند سال قبل وقتی به تهران مهاجرت کردم سال 96 برای بار سوم و اما این بار برای ماندن همون زمانی که شروع کردم به تغییر کمی جدی تر باورهام به همون میزان که کلا قانون و خدا را درک کرده بودم نتیجه هم میدیدم.

    توی یک کافه بالا شهر کار میکردم ( بیش تر عشق و حال بود اون تیکه ها هم که نبود وقتی بود که وصل نبودم یا توجه ام به غیر خدا و احساس خوب بود ) 4 دوست افغانی تبار بینظیر خدا جون بهم داد اونم یک جااا، یکی از اون بچه ها توی همون پاساژ معروف گل فروش بود و هر روز صبح ساعت 7 با عشق شروع به همون کارهایی که با گل میکنند میکرد یادمه یک روزی ازش پرسیدم کارت را دوست داری؟

    بهم لبخند زد و گفت: محمد آقا درسته گل وااقعاا زیباستت و خوش بو و بینظیررررر

    اما نگه داری ازش سخته واقعا. تعجب کردم!! و بهش گفتم چطور مگه؟! کار سختی که نیست به نظر! آره از بیرون داری میبینی اما یکم توجه کنی و صبر میکنی واقعا میبینی!

    بعد شروع کرد که گل چطور گل میشه و با چه مراقبتی چه محافظتی چقدر آب چقدر نور چقدر کود و …

    و دیدم اینی که ما داریم فقط یک نتیجه خوشایند را میبینیم.

    الان که دارم مینویسم بعد از گذشت دو سال از اون خاطره و روزها، یاد یک داستان از درختی شرقی به اسم بامبو افتادم

    یادمه قبلا توی قسمت راهکارها یکبار نوشتمش ولیی دوباره مینویسم تا ” معنی تکامل ” برای خودم پررنگ تر بشه

    وقتی شما دانه ی درخت بامبو را در زمین میکارید رشدی در هفته ی اول میبینی؟ نه

    ماه اول؟ نه

    سال اول؟ نه !

    سال دوم؟! نه!

    سوم، چهارم هم نه!!

    ولی بعد از 5 سال چی؟ یک لبخند میزنم و میگم هه، ” معجزه ” میبینی پسرررر

    میگی چطور؟

    میگم، بعد از پنج سال میزنه از دل خاک بیرون و توی چند هفته، 30 متر رشد میکنه و میره بالااا

    سی متر در چند هفته یا 5 سال؟

    سی متر در چند هفته آبیاری مناسب و عشق ورزیدن به جوانه ات و کود مناسب و نور کافی یا همه ی این هااا همه ی این ورودی های مناسب در 5 سال ؟!

    من توی زندگیم دوستای زیادی داشتم و دارم مسیحی، یهودی، مسلمان، و .. توی رنگ های مختلف، توی سن های مختلف تازه از ملیت های مختلف، توی آداب و فرهنگ های مختلف

    ولی وقتی نگاه میکنم به ارتباطم با همه ی این عزیزان یک چیز را مشترک میبینم که وقتی یاد هر کدوم میافتم فقط ” لبخند ” میزنم و شکر میکنم، جواب این مشترکیت برای من واضحه ولی هنوز یک جمله یا کلمه نیست که بخوام بنویسم! درونمه و درون اون ها و درون شما.

    خدایاا شکرت به خاطر نگرش زیبا به خاطر متفاوت فکر کردن به خاطر خاص بودن

    و البته این خاص بودن دلیلیش و تنها دلیلش ” تو ” هستی خدا جون

    خدایا سپاس گزارم خدایا سپاس گزارم خدایا سپاس گزارم

    +

    نوشته ی سجادِ جونِ مهربون و خوش خنده

    هرصبح بابیدار شدنمون یه روز جدید داریم یعنی ما یک بار زندگی نمیکنیم بلکه داریم هر روز یک روز جدید را میسازیم.

    وچرا ماهم نیاییم زندگیمون روفیلم نکنیم وهرشب قبل از خواب تمام طول روز رو ویرایش کنیم وبفهمیم که تو این روز چکارکردیم وآگاه بشیم واین باعث میشه خودمون رو از منظره بزرگتری ببینیم وهرروز باعث اصلاح بهتری اززندگی بشیم…..

    خیلی ازآدمها فکرمیکنن با پایبند به اعتقادات پیشینه و بادین خودشون مردم وخداوند رو به مقصد میرسونن اما غافل ازاینکه خداوند خودش مقصد ( واوو عجب چیزی، خدا خودش مقصد )

    گفتم هدف به زندگیت فقط جهت میده و فقط داستان لذت بردن از تک تک لحظه های ارزشمند زندگی هست

    و چه مقصد و هدفی زیباتر از رسیدن به محبوب.

    خدایااا شکرت که مقصدم تویی

    سپاس سپاس سپاس

    +

    من وقتی نظر فاطمه جان را خواندم دوباره این درس مهم را ” مرور ” کردم که،

    “خدا ” و سیستمی که خلق کرده و در هر لحظه فقط داره پاسخ فرکانس ها و کانون توجه و باورهای غالب ما را میده، احساسی عمل نمیکنه و واقعاا خدا میخواد این سیستم بینظیر میخواد که درکش کنی! و فکرش را همیشه بخوانی

    و این نکته مهم را از این نظر زیبا کشیدم بیرون که، سیستم این پاسخ دهنده ی فرکانس های ما، در هر لحظه ” کبوتر با کبوتر باز با باز را رعایت میکنه ”

    ” Birds of a feature flock together ”

    +

    همه ی ما یک روزی یک جایی واقعا از همون چیزی که بودیم یک جورایی خسته شده بودیم و یکی از وجه اشتراک همه ی ما این خانواده بینظیر این بوده که

    ” میخواستیم متفاوت فکر کنیم

    متفاوت عمل کنیم

    متفاوت حرکت کنیم

    متفاوت باشیم اما درست

    و خدای مهربون دست ما را گرفت مثل همیشه و درست مارو آورد جایی که اونجا بهترین مکان برای خواسته ی ارزشمند و مقدسمون هست، حالا که هدایت شدیم

    یک تفاوت خیلی مهم هست بین منِ محمد با همه ی بچه ها و اونم ” تعهد و تمرکزی ” که روی اهدافم دارم روی کنترل ذهنم در هر شرایطی دارم و سرمایه گزاری روی باورهامون.

    وقتی خودم قانون تمرکز را مرور میکنم و میبینم واقعا هر کسی به هر جایی رسیده به هر موفقیتی هر چند کوچیک، ” تمرکز ” کرده و مونده پای تعهدش تا واقعا توی دنیای مادی هم خلقش کنه تا بدستش بیاره

    و البته همیشه آدمای موفق و ثروتمند قبل از رسیدن به خواسته اشون هدف های بزرگتری را انتخاب میکنن که ادامه بدن و دیدم و دیدیم که آدماییی که وقتی به نتیجه ای و موفقیتی رسیدند و دیگه حرکت کردند و توقف کردند چقدر شرایط براشون سخت شده به حاشیه کشیده شدند، یاد مایکل فلیپس آمریکایی افتادم برای شرکت توی آخرین المپیک، که استاد جان توی یک فایل به اسم ” المپیک ریو ” در مورد همین اصل صحبت کردند.

    ” باید مثل یک رود جاری باشی و حتی وقتی رود هم جاری نباشه میگنده و مرداب میشه ”

    این چیزایی بود که از نظر زیبای فرزانه جان به یاد آوردم .

    +

    اما پیام زیبای خدا توسط NS جان

    وقتی مثال زیبای مواد به شکل ها و با مزه ها و قیمت ها و عطرهای مختلف را به زیبایی در کنار هم میچینی

    و زمانی که همه ی این ها را درسته با هم ” تفاوت ” دارند اما وقتی توی یک میکسر میذاری همه با هم ترکیب میشن در یک ” شکل جدید ” و جالبیش اینجاست: یک طعم جدید و متفاوت با حفظ خصوصیات موادش ” کشور ثروتمند آمریکا ”

    وقتی آیه ی 12 سوره مبارکه حجرات را زیر همین مثال زیبا خواندم، ترجمه این دوست عزیز برام کافی نبود و ” خودم ” هم همون لحظه به سراغ قرآن رفتم تا از اونجا هم بخوانم

    و اینکارو کردم و دیدم!! EEE

    من دقیقا توی کتاب قرآن محبوبم که سه سال دقیقا همراه منه و تفسیرهای خودم با همون درک و فهم خودم و هدایتی که رب نسبت به من داره بالای صفحه بعضی آیه ها نوشتم و دیدم که دقیقا آیه ی 13 که اشاره به شکل و رنگ و نزادها و ملیت ها و… ” تفاوت ها ” را هایلایت کردم و دور مهم ترین کلمه ی این آیه هم دایره کشیدم ” با تقواترین شما ” چیزی که تفاوت بین این همه آدم را میرسونه تقواست

    تقوا به نظرم یعنی خود کنترلی و پرهیز!

    کنترل ذهن و پرهیز از توجه نکردن به ناخواسته هات

    تقوا یعنی ایمان به غیب، به نظرم بهتره نظر یکی از اعضای خانواده امون را که توی عقل کل در جواب یک بنده خدایی در مورد تقوا گفته، بنویسم:

    ” برای اینکه مفهوم تقوا رو متوجه بشیم به اولین آیه ای که در قرآن ترتیبی و موجود ما به تقوا اشاره شده مراجعه می کنیم. در دومین آیه سوره بقره اشاره شده که این جهان مبتنی بر قوانین مشخص که بدون تغییر هست کار میکنه و کسانی که چشم هاشون رو باز کردن و درک میکنند که جهان مبتنی بر قوانین اداره و مدیریت میشه هدایت پذیر هستند (این کتاب که هیچ شکی در آن وجود ندارد مایه هدایت متقین است)

    در واقع باور و ایمان ۱۰۰٪ به اینکه جهان قانونمنده اولین ویژگی متقین هست و طبق قانون جهان تنها کسانی که ایمان دارند این جهان و قوانینش توسط نیرویی برتر آفریده شده و مدیریت میشه میتوانند در مسیر هدایت قرار بگیرند.

    حالا سوالی که پیش می آید این است که متقین بشیم و هدایت بشیم که چی بشه؟‌ در واقع متقین کسانی هستند که میخواهند رستگار شوند هم در این دنیا و هم در آخرت و میدانند تنها راه رستگاریشان و خوب زندگی کردنان در این دنیا این است که خودشان را با قوانین جهان هستی هماهنگ کنند.

    به همین دلیل تقوا یعنی خود کنترلی. یعنی فردی که خودش را با قوانین هماهنگ میکنند در واقع خودش را دارد کنترل میکنند تا مهارت استفاده از قوانین را بیاموزد و چنین فردی که از قوانین استفاده میکند و خودش را با آن هماهنگ میکند واضح است که بر طریق هدایت قرار میگیرد و باور و ایمان و استفاده از قوانین او را به مسیرهای خوشبختی هدایت میکند.

    در ادامه آیه اشاره شده به اینکه متقین کسانی هستند که در هر لحظه به غیب ایمان می آورند. یعنی باور دارند که نیروی برتر آنها را آفریده و به قانون فرکانس ایمان دارند. یعنی میدانند که نیروی برتر قانونی را برای سعادتشان قرار داده که با استفاده از آن زندگیشان را خلق میکنند و کسانی که این باور را دارند همانطور که در ادامه آیه اشاره شده آیه صلوه را به پا میدارند. صلوه به معنی روی روی آوردن هست، در واقع در آیه اشاره شده کسانی که به فرکانس ایمان دارند در هر لحظه برای رسیدن به خواسته هایشان به آن چیزهایی که میخواهند روی می آورند و به آن توجه میکنند و همانطور که در ادامه آیه گفته شده این افراد رزق و روزی بسیاری بدست خواهند آورد چون طبق گفته استاد عزیزمان توجه به داشته ها راه رسیدن به خواسته هاست و این قانون جهانه و چون متقین میدانند آنچه را خواستند بدست آوردند و به این ایمان دارند و باور قلبیشان به فراوانی است از آنچه بهشون روزی داده شده انفاق میکنند یعنی با این باور که هزار برابرش بهم داده میشود از روی های خود به دیگران میبخشند و با موفقیت خودشان مسیر را برای دیگران نیر هموار میکنند. ”

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    +

    محمد جان امام بخش عزیز ذلم ازت واقعا ممنونم که نظرات شما واقعاا بهم احساس ” فراوانی ” و اینکه چقدر عالییی نکات مثبت را میکشی بیرون از هر فایل واقعاااا بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم.

    این کار واقعاا ارزشمندد و بینظیره

    +

    یادمه 7-8 سال پیش یک بنده خدایی را دنبال میکردم که در مورد اتقافات مهم دنیا، کشورها و خیلی چیزهای دیگه با سند و مدرک محکم صحبت میکرد و خیلی هم طرفدار داشت خودم هم یکی از اون افراد بودم

    جمله ی رویایی و پرمعنی و زیبا و شجاعانه ی ” IN GOD WE TRUST ” پشت دلار پول مقدس ( مثل همه ی پول های دنیا ) آمریکا که اتفاقا در مورد طراحی و اون شاخ و برگ و شعار و کلی چیز دیگه یک فایلی را ظبط کرده بود و توضیح میداد که ببینید این پول پشتوانه اش همچین افرادی با همچین طرز فکری و چندین نفر خیلییی پولدار و ثروتمند هستند که دارند برای دنیا تصمیم گیری میکنند و حتی برنامه ی چند سال دیگه هم میدوندد و اتفاقاتی که دوست دارند توی کشورهای دیگه رخ بده را از همین الان برنامه ریزی میکنند

    استاد!

    تنها کسایی این حرف ها را قبول میکنند که ” فقیر ” هستند

    واقعا روی چه سندی قبولشون میکردم؟

    آیا کشور آمریکا را دیدم؟

    آیا با فرد خارجی اون موقع در تماس بودم؟ یا آمریکایی ؟

    آیا دوست آمریکایی داشتم ؟

    من همیشه میگم به دوستای هم فرکانسیم، به نظرم بچه ها یک نعمته که بتونه کلاه خودش را قاضی خودش کنه و واقعا ببینییی که چه تفکری داشتی و نتیجه اش چی بود و وقتی که تغییر میدی جهان بینیت را گسترش میدی، نتیجه باز مشخص و واضح و این تویی که انتخاب میکنی و تصمیم میگیری که باز در ادامه چطور ببینی، چطور فکر کنی و چطور عمل کنی.

    مثل الان

    اون نگرش نسبت به آدمایی که اصلاا از نزدیک ندیده بودمشون، چطور بود چقدر احساس بدی به من میداد احساس ترس و تنهایی و ..

    و اما این نگرش توحیدی

    و چقدررررر سفرر سفرر سفرر و بازم میگمم دیدن آدم های مختلف و صحبت کردن یک کوچولو در مورد علایقمون با هم از جای جای این دنیای پهناورر و وسیع و پرر از نعمت و ثروت چققدر باعث شد که ” بزرگ ” ببینم و بزرگ باشم.

    واقعاا خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت

    +

    خواهر گلم که از نزدیکم روی گل و صدای زیباشم دیدم و شنیدم و اتفاقا چند روز قبل تولد زمینیش بود، طیبه جانمم تجلی نور

    وقتی پیام زیبای ایشون را خواندم

    اون خطی که ” نمی‌دونم چرا این جملات رو نوشتم اما سعی میکنم شروع هر کامنت با خدا بنویسم و همیشه نتایجشم عالی بوده خداروشکر. ”

    یاد این آیه افتادم و البته حرف ( و عمل استاد به این حرف در طول زندگی زیبای ایشون ) : چه کسی رستگارتر از آنکه نام خدا را بر زبان ها بیاره

    تنها ربی که مالک و فرمانروای مقتدر تمام جهان و جهانیان

    پروردگاری که تنها منبع خوشبختی، ثروت، سلامتی، طول عمر، عزت و احترام و هر چیز خوب دیگه است

    ربی که توی سه آیه ی مقدس حدید :

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

    لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

    هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

    امیدوارم امیدوارم امیدوارم امیدوار، نمیدونم فقط امیدوارم که فقط ننویسم و عمل کنم بیشتر از همیشه

    بیشتر از همیشه باورت کنم خدای من

    بیشتر از همیشه رها باشم و آزاد

    بیشتر زنجیرهایی که خودمم به پای خودم وصل کردم را بشکنم تا سبک بشم مثل یک بالن تا پرواز کنم

    بیشتر باورت کنم خدای مهربون خدای رزاق من، شادتر زندگی کنم و دنیا را جای بهتری برای زندگی بکنم.

    خدایا سپاس گزارم، خدایا سپاس گزارم، خدایا سپاس گزارم

    +

    معلم واقعی انسان ها کیست؟؟

    یک روزی من به همراه سه دوست هم فرکانسی دور یک میز نشسته بودیم، شیرین جان بهم گفت من هنوز چند نفری هست که مارکو احساس خیلی خوبی نسبت بهشون ندارم هر چند آدمایی هستند که فوق العاده ان ولی میدونی؟!

    خب، بهش گفتم نه! نمیدونم و نمیخوام بدونم

    گفت: آره درست میگی فقط باید به خواسته ها و زیباییی ها توجه کرد.

    احساسم همون لحظه بهم گفت که اون آیه ی متفاوتی که میشه با باور کردنش همه را ” خدا ” ببینی همه را اینجور ببینی که اومدند وارد دنیای زیبای شما بشند که بهت خیر برسونن

    دفترم را باز کردم و مستقیم رفتم سراغ آیه مشخص

    آیه ی 31 سوره بقره

    ” وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ”

    معلم واقعی، خداوند یکتاست و قلم و بیان و استاد و کتاب، زمینه های تعلیم او هستند

    بلافاصله یاد خطی افتادم که زیرش خط کشیدم و نشان از تایید این آیه و ” احساسم ” و پاسخ خدا توسط من به شیرین جان

    کتاب چهار اثر فلورانس، کتاب همراهم بود! وقتی کتاب را خواستم باز کنم و دنبال اون خط باشم که نشانش بدم، خودکار وسط یک صفحه بود!

    وقتی همون که خودکار وسطش بود را باز کردم بین اون همه صفحه، کلمه و جمله، دقیقا سمت راست اون برگ، همون جمله بود

    ” هیچ دوست و دشمنی وجود نداره همه معلم تو هستند ”

    خدایا شکرت خدایا ازت ممنونم خدایا سپاس گزارم، این نشونه ی خوبیه

    این چیزی بود که از خواندن پیام زیبای احسون جان، فریدون جان و بعد مریم جان به یاد آوردم

    +

    خیلییی دوست دارم به این جمله ی زیبا که احساس پاکم میگه که با شما عزیزای دلم به اشتراک بذارم:

    ” سفر شروع تغییرات، توقف و پایان خیلی کارها و شروع فصل و کارهای نو ”

    خب راستش این نوشته طی دو روز و 9 ساعت طول کشید خوشحال تر و سپاس گزارتر از همیشه ام.

    خوشحالم که سر همون تعهد جدی که به خودم دادم این کار را انجام دادم و وقت گذاشتم با اینکه تا همین چند ساعت پیش داشتم شیفت میزدم توی کافه اما بخدااا شور و شوق تغییر، انگیزه ام برای رسیدن و احساس کردن بیشتررر خدا اونم با ثروتمند شدنم اونم با تغییر باورهام تنهاا چیزی که مهمه و تنها کسی که مهمه باورهای خودم، بیدارم!

    خدایا شکرت خدایا شکرت

    امیدوارم که ادامه بدم …

    عاشقتونممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      محمد مردانی گفته:
      مدت عضویت: 3173 روز

      سلااااااااااااااام الله اکبر الله اکبر

      الله اکبر به این کامنت بی این همه اگاهی به این همه توحید به ای همه کلمه توحیدی به این همه شورو شوق خدایاااااااااااا هزاران مرتبه سپاسگزارم که منو به این کامنت هدایت کردی دمت گرم دوست عزیزم مارکو عالی بود عالی خدایا کمکم کن که تکاملمو طی کنم و به این اگاهی های ناااااااااااااااب عمل کنم???????????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهران غنیمت نژادیان گفته:
      مدت عضویت: 2995 روز

      درود بر مارکوپولوی ثروتمند محمد عزیز دستی از دستان خداوند

      داداش ممنون که خودت خوب زندگی میکنی و جهان را جای بهتری برای زندگی میکنی،سپاس که به الهاماتت عمل میکنی و با تعهد و تمرکز در مسیر رشد و پیشرفتی،در کلماتت میشه خدارا حس کرد و لذت برد

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3071 روز

      به نام خدای عزیز

      سلام بر بنده خوب خداو ند مهربانم

      داداش مهربون و خوش قلب من محمد جان

      چه کامنت عالی نوشت این خدای درونت عالی بود .پراز درک و.آگاهی و نکات ارزشمند .

      به اسم خودم که رسیدم و اون حرفها از خدا جاری شد برای من اشکم اومد و من زنده تر شدم .

      خدایا فقط میتونم بگم شکرت برای همه چیزای خوبت .

      دوستت دارم خدای عزیزم و محمد جان .

      بهترین ها رزق و برکت هر لحظه زندگی زیبایت باشه .

      در پناه خدای مهربان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        محمد فتحی گفته:
        مدت عضویت: 3895 روز

        سلام عزیز دلم مهربون جان طیبه جان

        میدونی اولین چیزی که اسم زیبا اصلا اسم و قید و مکان اینا را ولش کن!!

        اون، اونن انرژییی پاک و مقدست چقدررر اعلاست، چقدر عالیهه، چقدر روی خودت کار کردی

        که دقیقا دقیقا هدایت شدی، میدونی؟! ” هدایت ” شدی به کامنتی که پر از

        ” آگاهی ناب ”

        ” تجربه ” چیزی که اصلا به خاطرش پا روی همین زمین گذاشتیم الان دیگه نیاز نیست حتی اون تجربه های گران بها که من با مهاجرتم با اصلا نگرش متفاوتم داشتم را تجربه کنی، چون حالا با اون طرز نگاه و باور میدونی چه نتیجه ی زیبایی داره و حتی بهتر و بهتر هم میتونه به راحتی رقم بخوره

        ” ارزشمند”

        میخوام دقیقا بهت بگم عزیز جان دلبندم، چقدررر خدااا عاشقتههه که بین این همه هزاران هزار کامنت توی جای جای این خونه ی خدا به این عظمت و فراوانی و ثروت دست زیبای تو را کشونده و به اینجا هدایت کرده تا؟؟

        بیشتر درکش کنی، بیشتر بخوانیش، بیشتر به زبان بیاریش، بیشتر و بیشتر

        چرا؟!

        چیزی که خودت دنبالشی و خودت خواستی

        احساس خوب بیشترررر در طول روز با توجه به؟؟

        میدونی احساس خوب یعنی توجه به خدا

        این کلمات را که دارم مینویسم ساده است اما خدا میدونه خودت میدونی استاد میدونه ( ممنونم استاد جان به خاطر لایک سبز الان که دیدمش واقعا احساس خیلی بهتری بهم دست داد و یک چیزی را میخوام استاد جان مریم جان برای شما بگم که توی آیه ی مبارک 7 سوره ابراهیم خواندمش

        بذارید اینجور بگم استاد جان مهربون جان واقعا دوست دارم واقعا روی خودت کار کردی بهاشو پرداخت کردی واقعا الگوی منی توی خیلی چیزهاا

        خب دلم داره تلپ تلپ میزنه (( خنده )) تا حالا همچین احساس خیلی نزدیک و سپاس گزارارنه ای نسبت به آدم ها نداشتم و الان خوشحال و سپاس گزارتر از همیشه ام که دارم این احساس غنی از سپاس گزاری را.

        خب بگم؟!

        آیه ی 7، داستان این قسمت از پرانتز اینه:

        وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ

        چند روز پیش یک دوستی یک دستی از دستان بینظیر خدا که خیلی هم دوستش دارم بخدا با تمام وجوددد ارزشمند و مقدسم پاشو محکممم گذاشت روی ترس هاش و به سمت نور با سرعت و شتاب از کشور زیبا و ثروتمند و پر از فراوانی ” نروژ” حرکت کرد.

        گفتم نور، نور کیه؟ چیه؟

        ” الله ”

        الله نورالسموات و الارض

        به سمت خدا رفت اون فرد یک قدم به سمت نور برمیداشت خدا هزاران قدم …

        وقتی دلش لرزید توی یک جای غریب ( با نگاه گذشته اش وگرنه الان همه جا یک شکل و یک جوره براش: خدا ) تنها یک چیز بود که قلبش را آروم کنه

        الا بذکر الله تطمئن القلوب

        و دلش آروم شد بدون اینکه نگاهش به انسان ها باشه ..

        بهش گفتم بنده ی خوب خدا چطور پول در میاری ؟

        با ایمان ” گفت

        ” ان الله یرزق من یشائ بغیر الحساب ”

        خدا از جایی که فکرشم نمیکنم بهم رزق و روزی میرسونه ..

        کار من مگه خودت توی بخش سپاس گزاری اتفاقا عالی هر روز یا معروف به ” آرامشگاه ”

        ننوشتی که کار من فقط و فقط شادی

        باقی کارها با خداست ..

        کار من فقط و فقط موندن توی احساس خوب

        کار خدا انجام دادن کارهای من آوردن انسان های صالح و مومن در مسیر من.

        یک روزی هم بهم گفت احساس میکنم که : آیه ی 7 سوره ابراهیم

        سپاس گزاری از مخلوق سپاس گزاری از خداست

        آره من استاد جان مریم جان، میخوام بگم که تا قبل از اینکه این دست بینظیر و بهشتی بهم بگه، من شاید یکبار و شایدم هیچ وقت زبانن و با صدای بلند به کسی که کاری برای من انجام داده میگفتم.

        و بیشتر و همیشه توی دلم میگفتم.

        اما از وقتی که این تضاد پیش اومد و این آیه و بعدش توی همون روز خداوند ( خدای درونم ) خیر و شر من را بهم وحی و الهام میکنه و قدم هایی که باید بردارم را با وضوح بهم نشان میده، گفت وقتشه که واقعا تشکرهات را بلند بلند به قول اد شرن

        Thinking out loud کنم

        و منم مثل همیشهه گفتم ای به شچممم خوشگل من مهربون من زیبای من چرا که نه

        و داستان این سپاس گزاری کمی ویژه تر از همیشه از شما ای جانممم داری لبخند میزنی استاد جوون یاد اون فایل سفرنامه افتادم که کنار درخت نشستید و دارید کامنت ها را میخوانید

        لبخندت را دوستت دارمم عالیی هستی

        و البتههه من عاشققق صدای بینظیر مریم جان هستم واقعیتش قبلا که صدای شما را میشنیدم مریم جان ( اسم مادر زمینی منم که خودم انتخابش کردم مریم . من بهش میگم Merry مری هم اتفاقا اسم یکی از شاهزاده هایی که انتخاب کردم برای آینده فرزند اولم هاهاها و به معنی شاد و خوشحال

        آها آقا الان داستان از کجا به کجا کشید بذار استاد جان و مریم جان

        حالا که اسم اولین دخترم را متوجه شدید بقیه را بگم و حتی میخوام داستان اینکه چطوری خدا بهم نشون داد که اسمشون باید این باشه + نمیدونم! فکر کم قبلا هدایت میخواستم برای اسم بچه هام خخخ چه شیطونی بودم منننن هاهاا

        یک روز داشتم میرفتم کافه عشق و حال ( سرکار ) توی مسیر داشتم با خدای درونم حرف میزدم یک دفعه یک دفعه نمیدونم چی شد اها قبلش داشتم عکس های ثروت و فراوانیی را میدیدم بعد که داشتم راه میرفتم و همینجوری حرف میزدم اسمی به ذهنم اومد Richard

        بعد با اون چیزی که داشتم قبل اومدن این اسم بود خیلی مچ بود و احساس “”” عالییی ” بهمم داد همیش لبخند و حتی قهقه انگار نه انگار بی نهایت آدم دور و اطراف منه ( خب برای خودم زندگی میکنم دیگه خودی که منجر به پیشرفت دنیا و ایجاد ارزش میشه ) بعد با ریچارد بازی کردم با اسمش

        و یاد کتابی افتادم که همون سال 96 خواندمش توی تهران، کتاب ” تولد یک ثروتمند ” از جف کلر عزی و مهربون و خفن

        داستاننش داستان یک پسری بود به اسم ریچارد دقیقا

        که گذاشته بود Rich or Hard یعنی ثروت یا سختی یا همون فقط یک جورایی بعد توی کتاب خب همش با این کلمه بازی میکرد و میذاشت که خود خواننده دنیال چیه؟!

        اگر دنیال ثروته احتمال زیاد ریچ از ریچارد براش بولدتر و پر معنی تره خب

        هر چیزی که در جستجوری آنی، آنی

        خلاصه شد، اسم پرنسس اول ما، ریچارد که بهش میگیم ریچ نمیدونم کدوم کشور قراره به دنیا بیاد و مادرشم واقعیت هنوز ندیدمش ولی میدونم چه ویژگی هایی داره، در یک کلمه ایشون بینظیر و طلاستتتت عالیی از هر نظر ( خخخ ) خدای من

        خدای من دارممم میترکم از خنده

        یادمه به همین بنده خدا گفتم که بابا باید هر جور شده احساست را خوب نگه داری

        خب این از مری و ریچ

        حالا اسم بعدی اگر گفتی استاد جان و مریم جان چیه؟

        آفرینننن صدا باریکلا مش قربان علیی

        “لئونارد” که ما بهش میگیم لئو

        داستانشم اینه که من توی دانشگاه خب فامیلی من ادامه داره محمد فتحی …. بعد آقا من به جای بعد فتحی اون روزا فیلم روِنانت که لئونارد دی کاپریو توش بود و بازی میکرد که اتفاقا سر همون فیلمم جایزه اسکار گرفت آقا خیلیی این مهرش رفت تو دل ما و اتفاقا سبک زندگی و راحتیش البته اون جاهایی که نگرش های Take it easy را داره خیلی روی من اثر مثبت گذاشت مخصوصا با فیلم د وولف او وال استریت و ما توی دانشگاه یک رو سر کلاس بودیم اون قسمت از فامیلی را نتونست بیان کنه ( البته فکر کنم کلا ما 15 جلسه با ایشون داشتیم و اون جلسه 14ام بود! اتفاقا هم نمره 19 گرفتم از امتحانش خخخ ) نتوسنت بخونه بعد گفتم عزیز جان ( استاد ) من محمد فتحی دی کاپریو هستم

        خلاصهه همه زدند زیر خنده منم زدم و دیگه موند و ما به اسم لئو علاقه مند شدیم. به همین راحتی ومسخره ای بخدا خخخ

        استادددددددددددددددددددددد ممنونمممممممممممم بلند میگمممممممم

        سپاس گزارمممممممممممممممم که دستیییی بینظیرر شدی برای فهم و درک خدااااا

        عاشقتمممممممم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مرضیه برزه کار گفته:
          مدت عضویت: 2941 روز

          سلام دوست خوبم کلی با این کامنتت حال کردم و خندیدم پر از انرژی هستی ینی واقعا صد باریکلا وممونم بخاطر کامنت های زیبات درس های زیادی داره برام و همیشه دوست دارم اول کامنت شمارو بخونم چون پر از انرژی میشم در همه ی عرصه های زندگیت شاد و موفق باشی مارکو جان با سه فرزندت ?

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    عادله گفته:
    مدت عضویت: 2534 روز

    سلام

    یک موضوع دیگه که چندروز ذهن منو درگیر کرده و خودم فهمیدم اینه که گاهی حواسم نیست و هنوز دغدغه تایید شدن توسط دیگران و دارم.

    توی فایلهایی که نظرات گذاشته میشه و لایک استاد و میخوره،یک فکر اشتباه و تو خودم پیدا کردم.

    اوایل که میگفتم پست های من لایک نمیخوره و فقط یک سری پست های خاص لایک میخوره.

    سر فایل ۲۶ سفر به دور امریکا چون از ته دلم لذت بردم و احساس واقعی مو نوشتم پست من لایک خورد.

    بعد از اون انگیزه اصلیم از پست گذاشتن لایک خوردن از طرف استادبود.البته دلیلش این بود که میخواستم یه مهر تاییدی بخوره پای حرفام تا بفهمم تو مسیر درست هستم.

    میخواستم خیالم راحت بشه که درک درستی از قوانین دارم پیدا میکنم.

    ولی خود این هم یکم بهم میریخت منو،چون خودمو وابسته کرده بودم به این موضوع.

    یه لحظه به خودم اومدم که قبلش برات باورکردنی نبود که لایک بشه پستت و حالا میگی چرا لایک نمیخوره.داری مسیر و اشتباه میری و تو خودتو داری درگیر حاشیه میکنی.

    از خدا خواستم که کمکم کنه و خودش بهم نشون بده که قوانین و درست فهمیدم یا نه.

    حتی نجواهای شیطانی میومد تو ذهنم که چندنفر چون زیاد پست میزارن شناخته شدن و هی لایک میخورن.

    اینم بگم که خودم اول میرم سراغ پست های لایک شده چون میدونم نکات مهمی توش هست و کمکم میکنه.این موضوع که برای استاد مورد تاییده.

    و دیگه رهاش کردم و برگشتم به نوشتن نتایج شیرین خودم برای حال خوب خودم و انگیزه گرفتن دوستان و اینکه نوشتن نتایجم و درکم تو این سایت میشه یک سندی که نشون دهنده تکامل منه و بزرگترین انگیزه برای ادامه راه.

    خلاصه متوجه این ترمز تایید دیگران تو خودم شدم و ان شاله میخوام حلش کنم.?????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      احسون گفته:
      مدت عضویت: 3026 روز

      سلام آوای عزیز

      لایک و امتیاز و اینها بهانه اند . فرعیات اند . اصل نیستند.ممکنه کسی بتونه خیلی خوب بنویسه و خوبم فهمیده باشه قوانین رو ولی شما در عمل از اون بهتر باشین . ممکنه کسی همیشه لایک بخوره ولی شما نوشت های اون رو بهتر از خودش استفاده کنین . خودم بشخصه نمیگم هرگز برام مهم نیست ولی شاید 10 درصد اهمیت داره. تنها سعی می کنم درسی که می گیرم رو با نکته سنجی اینجا بنویسم . برام عین یک آرشیو می مونه . و چون توی سایته و بچه های دیگه هم هستند هم افزایی انرژی داره . برای خودت بنویس نکاتی که یاد می گیری رو . لایک و امتیاز و اینها پاداش های جانبی هستند نه اصلی . اصل اینه که خودت برای خودت بنویسی و شاید دیگران هم استفاده ای کنن . همونطور که من و شما هم از کامنتهای دیگران چیزهای زیادی یاد می گیریم. نذار ذهنت تو رو اسیر این چیزها کنه . اینجا رقابتی نیست .بلکه این چیزها بهانه و تشویق کننده هستن فقط .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        عادله گفته:
        مدت عضویت: 2534 روز

        ممنون از نظر خوبتون و نکته ای که گفتین.

        با حرف شما کاملا موافقم و واقعا دوست دارم انقدر بزرگ بشم که این فرعیات از ذهنم دور بشه و اصل و پیدا کنم.

        مطمئنا خدا کمکم میکنه چون قدم اول و گرفتم و جلسه قرآنش خیلی خوب داره اصل و فرع و یادمون میده.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      احسون گفته:
      مدت عضویت: 3026 روز

      اصلا از آموزه های همین جلسه استفاده کنیم ؟

      آیا می تونیم خودمون رو جای استاد بذاریم ؟

      می تونیم بفهمیم چه پیام هایی لایک می خورن و چرا؟

      خب پیام هایی که محتوای غنی تر و آگاهی بخش تری دارن و وقت و انرژی بیشتری براشون گذاشته بشه .

      خیلی از دیدگاه های من خطاب به دوستانی بود که ابراز لطف کرده بودن به کامنتم و منم تشکر کرده بودم ولی تایید نشده بودن . من هم خودم رو جای استاد و خانم شایسته گداشتم و دیدم خب این دیدگاه ها که غنی نیستن و اگاهی و نکته ای ندارن و راحت هم پذیرفتم و یاد گرفتم تو این سایت اگر کامنت می ذاری حتی برای تشکر باید نکته مثبتی هرچند کوچک توش باشه. اتفاقا روند خوبی هم هست وگرنه همه پیام ها میشه خاله زنک بازی دیگه .?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی ربیعی گفته:
      مدت عضویت: 2354 روز

      سلام دوست عزیز

      منم همین ترمزو داشتم و فهمیده بودم که بده ،اما عمیق نشده بود برام،و باعث شده بود که نظر نذارم یا اگه بخوام بذارم کلی پدر خودمو در می اوردم…..

      اما الان فهمیدم که این ترمز حداقل برای یه نفر دیگه هم بوده که بر اون غلبه کرده ،حالا دیگه هر مطلبی به ذهنم جالب بیاد میذارم و با افکاری که عزت نفسمو میبره بالا ،این پاشنه اشیلو از بین میبرم و همه عالین و من عاشق همه ام،مهمتر عاشق خودمم و من ارزشمندم و درمسیر درستم،حالا بقیه هرجور میخوان باشن….من عاشق همه ام ( بخاطر خودم)

      و بقول استاد در سایت اثری از خودتون بجا بذارید ،شاید اصلا استاد و خانوم شایسته کامنتو نخونن،مگه بخاطر استاد داریم کامنت میذاریم( از سر عدم عزت نفسه)

      و اینکه دیگران که از ما بهتر نتیجه گرفتنو بت کنیم و وابسته ری اکشن شون باشیم ،نمود عینی کمبود عزت نفسه و این نکته رو خود استادم رعایت کردن که اینطوری شدن ،وقتی لایک نکردن استاد احساس مارا بد کند،یعنی من و کامنت من بی ارزشن( تضاد با باور های توحیدی)

      و اگه همه بقیه و مهمتر اونایی که از ما نتایج بهتری گرفتن ،مارو تایید کنند ما یخورده ارزشمندیم،

      خدا همه رو افریده و ما همه با ارزشیم

      دیگه بستگی داره خودمون خودمونو چطور ببینیم

      واقعا کامنتتون جرقه اگاهی با ارزشیرو زد که اینها لطف خدا و هدایت او بود

      خدایا سپاسگزارم

      از شما و کامنتتون ممنونم

      از استاد و خانم شایسته هم واسه این بستری که فراهم کردن فراوان سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      شهربانوامیری گفته:
      مدت عضویت: 2246 روز

      دقیقا دوست عزیزمنم مثل شما قبلا

      همین دیدگاهو داشتم .اما باخودم فکرکردکردم گفتم درسته من اون درک کوچیکی ازقانون و درسی که ازفایلای استادگرفتمو نمیتونم اینجا درست بیان کنم مفهومو درست برسونم ولایک نگرفتم اما همینکه کمی درکش کردم یادگرفتم اون مهمه نه تایید دیگران هیچوقت ضعف تایید نیستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مریم فروزانی گفته:
    مدت عضویت: 2532 روز

    سلام به تمام اعضای دوست داشتنی خانواده ام

    خانواده ی که امروز دارم باهاشون زندگی میکنم به ظاهر هیچ نسبت خونی با هم ندارن اما اینقدر با هم همفرکانسن که وقتی دارم کامنتاشون رو میخونم یا فیلمی که خانم شایسته عزیز و ضبط کردن رو میبینم از اون ور قاب گوشیم میتونم احساس زیباشون رو موقع تایپ کردن ببینم وحس کنم.

    این فایل هم مثل بقیه فایلهاتون نیاز به تفکر داره .

    استاد نازنینم اینجا تنها جایی در دنیاست که اینقدر قشنگ منو به تفکر وادار کرد .

    اینجا اولین جایی هست که به من گفتند پشت هر خنده خنده های بیشتری هست

    اینجا تنهای جای دنیاست که بهم گفتن قضاوت نکن وعملا بهم نشون دادن که قضاوت نکردن چطوریه .

    تمام عمرم دنبال یه گمشده میگشتم تو وجودم که هر چه بیشترمیگشتم ازم دورتر میشد .حتی نمیدونستم اون کیه چه شکلیه ,باید بهش چی بگم ,اصلا کجا دنبالش بگردم؛

    من امروز اونو پیدا کردم

    تو وجود خودم

    تو تمام وجود خودم

    اولش احساس کردم باهام قهره وبهم کم محلی میکنه ؛میگه این همه سال کجا بودی چرا راه رو اشتباه رفتی وازم دور ودورتر شدی

    اما یواش یواش باهاش رفیق شدم .بهش گفتم دوست دارم عزیز من .ببخشید که تنهات گذاشتم ….

    تا اینکه باهام رفیق شده

    الان میدونم که گمشدم خودم هستم

    خود واقعیم که تو هیاهوی زندگی گمش کرده بودم .

    اون اصل منه اون خدای منه اون رب منه ….

    وجودش از وجود خداست ؛رنگ خداست ؛غرق در نور هست ودوستم داره .

    استاد نازنینم وخانم شایسته عزیز من قدم اول رو برداشتم اما نتونستم هضمش کنم .با خودم گفتم چه حرفای قشنگی میزنه ؛ولی من نمیتونم تو زندگیم اجراش کنم اما با فایلای سفرنامه داره قدم اول برام قابل هضم وقابل اجرا میشه وکم کم دارم اجراش میکنم وبه خودم فرصت میدم تکاملم رو طی کنم

    اینقدر مقاومت ذهنیم در مورد خانوادم زیاد بود که اوایل عین دیوونه ها شده بودم ومیخواستم هر چی فهمیدم وشنیدم رو با تمام اونایی که میشناسم در میون بذارم اما کسی حرفامو باور نکرد میدونی چرا ؟؟

    چون خودم باورشون نداشتم وعین یه فیلم خیلی قشنگ نشستم به تماشا چون داشتم از دیدنشون لذت میبردم وکیف میکردم .

    اما با شروع فایلای سفرنامه انگار یه نیرویی در درون من زنده شد وبهم گفت ببین وباورکن

    ببین وبخواه که اینطور زندگی کنی

    ببین وبفهم هستند انسانهایی که با تغییر اساسی تو وجودشون تونستن دنیای زیبایی برای خودشون درست کنن

    با خانم شایسته میخندیدم

    با خانم شایسته گریه میکردم بدون اینکه بدونم از پشت دوربین داره اشک شوق میریزه از دیدن این همه عظمت وبزرگی واینا رو وقتی فهمیدم که خودتون از پشت دوربین با صدای نازنینتون گفتید

    منم مثل شما فریاد زدم بچه ها بچه ها بیاید یه آهوی قشنگ دیدم

    تا به حال در تمام طول عمرم هیچکس به این زیبایی بهم تعلیم نداده بود که قضاوت نکن .

    استاد منم مثل شما اصلا برام مهم نیست که هر کسی از چه قومیتی هست وخیلی راحت با همه ارتباط برقرار میکنم وهمه اطرافیانم با تعجب بهم نگاه میکنن

    تو اتوبوس یه بچه افغانی رو که تا حالا سوار اتوبوس نشده ومیترسه میشونم رو پاهام

    یا باهاشون تو خیابون حال واحوال میکنم عین یه دوست بهشون دست میدم .اجازه میدم تو ظرفام غذا بخورن واصلا نمیتونم تصور کنم که اینا با ما فرق دارن

    با خودم میگم وقتی خدا میگه همه با هم برادر وبرابر هستید پس چرا من بین ادما فرق بذارم .

    واما در مورد سفرنامه امروز

    من اصلا نمیدونستم پنیرای هیولا چه شکلین ودلم میخواست از نزدیک ببینم

    خدایا استاد نمیدونین من از دیدن این مدل پنیرای موش وگربه ای سوراخ ؛به اندازه دیدن اون سنجابی که بهش غذا دادید ذوق کردم وکلی خندیدم .تو گوشم هندزفری بود ؛دخترم میگه مامان بردار ببینم چی نیگاه میکنی وذوق میکنی تا منم ببینم .

    خیلییییییییی باحال بود

    آمیشها میگن با تکنو لوژی مشکل دارن اما جا خلالیشون از مال ما که در اصطلاح تکنولوژی داریم خیلی خفن تر بود .گفتم مریم حتما از اینا بگیر خیلی با حالن .پنیراشون خیلی جالب بود وخیلی خوشمزه به نظر میومدن .

    با دیدن زندگی آمیشها تو ذهنم یه چراغ روشن شد که میشه با همین شرایط وهمین موقعیتی که هستی وبا همین چیزایی که فکر میکنی خیلی ساده هستند کسب درامد کنی وپول بسازی .

    خیلی خوشحالم از اینکه اینجا ودرکنار شما خانواده عزیزم هستم وبی صبرانه منتظر بقیه قسمتهای سفرنامه هستم ونمیدونم چرا این شعر اومد توذهنم که

    باید پارو نزد واداد

    باید دل رو به دریا داد

    خودش میبردت هرجا دلش خواست

    به هر جا بردبدون ساحل همونجاست (هاهاهاهاهاهای.خندم میگیره که عین خوندن شما هم هست .این شعر با این لحن خوندن تو ذهنم تا ابد حک شد استاد .عاشقتم )

    خانم شایسته نازنین پر قدرت ادامه بده چون داره اینجا اتفاقای قشنگی می افته از جنس زیبایی خیلی دوستتون دارم وعاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      اذر ارین کیا گفته:
      مدت عضویت: 2834 روز

      سلام دوست عزیزم

      چقدرساده و خالصانه احساسه پاکتون رو بیان کردین ..ووقتی گفتین توی ظرف غذای خودم اجازه میدم غذابخورن…اشک از چشمم جاری شد..چون دوشب پیش هم دقیقا به یه دختربچه ی افغانی منم همینجور اجازه دادم از ظرفم غذابرداره وچقدر لذت بردم…. چه حس اشنایی بود امشب این پیام شما..از اینکه این خونواده همه قلبی دارن صاف مثل ایینه…پاک و خالصن پراز خدا……سپاس از دیدگاه زیباتون.باارزوی بهترینها برای شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    زينب ثنايي مقدم گفته:
    مدت عضویت: 2646 روز

    سلام به همه ی همسفران عزیزم?

    سلام به استاد نازنین و خانم شایسته عزیز.

    استاد وقتی دیروز این فایل رو گذاشتید،دیدم روی دیوار جمله IN GOD WE TRUET نوشته شده،دقیقا قبل اینکه فایل رو بزارید من برای دوستم عکس دلار رو فرستادم که یهو نظرمون جلب شد به همین جمله IN GOD WE TRUST روی دلار،چقدر برام تعجب آور بود،این جمله که من توحید خالص رو حس میکنم در اون نوشته شده روی دلار!

    خدای من تا قبل از این فکر میکردم این جمله توحیدی رو خود شما استاد ساختید که ازش توحید میباره برای من.

    یهو خاطرات کودکی و مدرسه به یادم اومد خاطراتی که امریکا رو در ذهن من نقش بسته بود و جلوی چشمم این متن روی دلار!

    فایل هایی که تا الان دیدم از زیبایی ها از ثروت از فراوانی از مردم در صلح،خواسته ی دیدن آمریکا رو در من شکل داده بود اما این جمله،دگرگونم کرد!

    این جمله رو که دیدم مهر محکمی شد باز هم پای حرفای شما در ذهنم که هیچ گفته ای رو بی سند و مدرک قبول نکنم و بنابر شنیده ها و دیده هام پیش نرم.

    تا بحال این قاب تصویر رو توی فایل ها ندیده بودم این نور پردازی روی این جمله، و این همزمانی که من قبلش کلیییی با دوستم در مورد این جمله صحبت کرده بودیم بهم گفت من در جای درستی کاملا قرار دارم و جهان بی نقص و دقیق کار میکنه.

    یک نکته اینکه این موضوع رو کاملا درک کردم و برام اتفاق افتاد که وقتی تصمیم جدی گرفتم برای ثابت قدم بودن در این مسیر با دوستانی آشنا شدم که خواسته ی من در گذشته بودن اما کی برای من رخ داد زمانی که من تصمیم گرفتم و قدم برداشتم برای تغییر وقتی تصمیم گرفتم که آدم سابق نباشم،تصمیم گرفتم امروز و زندگی کنم و به فردا موکول نکنم شروع زندگی بهتر رو.

    تاکید شما روی اینکه فقط خودمون باید تغییر کنیم بهم یاداوری کرد که ببین فقط تویی که مهمی و نقش داری تو زندگی خودت نه هیچ کس دیگه،نه رفتار خانوادت نه محیط زندگیت.

    من به جای توجه به این مسائلی که هیچ نقشی تو رخداد مسائل زندگی من ندارن باید اینو بدونم که به جای اونا تمرکز کنم روی خودم و خودم رو بسازم.اصلا کاری به غیر از تغییر خودم نباید انجام بدم،و وقت تلف کردن برای بقیه مسائل کار بیهودست که فقط اون ناخواسته رو در زندگیم بیشتر خواهد کرد.

    این ایمان فولادین شما برای چیزهایی که خودتون بهش رسیدید واقعا این رو بهم یاد میده که وقتی این مسیر و پذیرفتم وقتی قبول کردم که اصل همینه و این راه خوشبختیه،با ایمان برم جلو و کاری به هیچکس دیگه به هیچ دیدگاه دیگه نداشته باشم.

    نکته دیگه اینکه چیزی که خودمون با تفکر و تعقل بهش برسیم هم برای ذهن خودمون سند و مدرک میشه هم هرچقدر از بیرون بهمون بگن راهت اشتباهه بازم با ایمان مسیر و مطمین جلو میریم.

    ٣ اصل که در دنیا و اخرت زندگیمون رو میسازه؛ به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشیم و عمل صالح انجام بدیم که همش میشه خودمون و خودمون نه هیچ عامل و فرد خارجی.

    نکته دیگه که حتی در مورد تفاوت عقاید گفتید باز هم اینجا به نقاط مشترک به نقاط مثبتی که جز خواسته ها میشه توجه کنیم نه اینکه در ارتباط با بقیه،با خانواده،با دوستان میچسبیم به تفاوت افراد با خودمون به جای تمرکز روی نقاط مثبت و خوبی هایی که از طرف میبینیم.

    با توجه به ناخواسته ها و تفاوت افراد به جای اینکه اون رو بیشتر وارد زندگیمون کنیم دیدن نقاط مثبت رو در خودمون تقویت کنیم.

    استاد شمایی که کل زندگیتون این حرفاس،یعنی فقط این نیس که بخواین توی محصولات یه چیز نگفته و نشنیده رو بگید تو همین فایل های سفرنامه،در طول روز با حالت های مختلف حرفاتون پر از اگاهیه،این مطالب که شده تفکر شما و تو مکالمه های روزانه تون هم میشه اگاهی پیدا کرد و درس یاد گرفت ازشون.

    ممنون استاد عزیز برای این فایل های پر از آگاهی،ممنون خانم شایسته عزیز برای این سفرنامه فوق العاده زیبا?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    سید محمد مهاجر گفته:
    مدت عضویت: 2841 روز

    ذهن ما در بدو تولد با چند ماژول بسیار ساده و پیش ساخته ی اولیه، فرایند یادگیری را شروع می کند. این مکانیزم ها عموما از جنس واکنش هایی ناشی از گرسنگی یا درد و رنج و به منظور جلب پاسخی مناسب از محیط هستند. این «ذهن خالی» اولیه ما, تدریجا و با استفاده از همان ماژول های ساده ی یادگیری و در تعامل با محیط اطراف, مجموعه قواعدی ذهنی برای فهمیدن دنیای پیرامون اختراع و ذخیره می کند تا در آینده و به منظور فهم پدیده های مشابه از آنها استفاده کند. این مجموعه ی قواعد روی هم رفته «مدل ذهنی» یا «ادراک» ما را شکل می دهند و در واقع حکم شابلون هایی را دارند که ذهن ما سعی می کند هر پدیده بیرونی را در قالب یکی از این شابلون ها بگنجاند تا به این ترتیب تصور کند که آن پدیده را فهمیده, قوانین حاکم بر آنرا از بر است و هیچ چیز مبهمی پیرامون آن پدیده خاص و دنیای اطراف در کار نیست.

    مسئله ی فهمیدن دنیای پیرامون آنقدر برای ذهن ما مهم و حیاتی است که حتی مطلوب یا نامطلوب بودن یک پدیده هم آنقدر برای او حیاتی نیست. در واقع مهم این است که دنیای پیرامونی ما چیز مبهمی نداشته باشد و خوب و بد و مطلوب و نامطلوبش به هر قیمتی فهمیده شود, حتی به قیمت استفاده از شابلون های عجیب و غریب یا تعمیم دادن ها و مشابه سازی ها و منطق بافی های آنچنانی.

    مکانیزم های ادارکی ذهن ما به تدریج و با افزایش سن و تجربه مان کامل و کامل تر می شوند و ذهن خالی ما به ذهنی انباشته از تجربه تبدیل می شود. در آن زمان ذهن ما به مثابه جعبه ابزاری است که برای فهمیدن و مهندسی کردن دنیای اطراف مان مجهز به ابزارهایی ذهنی شده که خودش آنها را در طول مسیر زندگی اختراع کرده یا از این و آن آموخته است. این مقدار تجربه انباشته -فارغ از اینکه تا چه حد معتبر و قابل استفاده در پدیده های مشابه در آینده هستند- باعث می شود که ذهن ما به مرتبه ای از اعتماد به نفس و خود بزرگ بینی (!) برسد که دیگر یادگیرندگی خود را از دست بدهد, مکانیزم های ادراکی اش متصلب شوند و فرایند تکامل و به روز شدن شان به کلی متوقف گردد. از زمانی به بعد ذهن ما نه تنها قانون جدیدی نخواهد آموخت و شابلون جدیدی برای فهم بهتر دنیای اطراف نخواهد ساخت، بلکه با ادعای فهمیدن همه چیز و بدیهی بودن پدیده ها و اتفاقات, در برابر یادگیری های جدید از خودش مقاومت هم نشان خواهد داد. این سرآغاز دوره ای از زندگی خواهد بود که در آن ذهن ما صرفا به انباشت بیشتر اطلاعات و جمع آوری داده ها (دانستن) بسنده می کند و نه «یادگیری» های جدید.

    خبر بد اما اینکه این فرایند انباشت دانش و اطلاعات عموما و صرفا در جهتی انجام می گیرد که منجر به تحکیم و تثبیت آموخته های قبلی ما بشود و هر داده یا خبر یا بسته دانشی جدیدی که منکِر آموخته های قبلی ما باشد، یا نادیده گرفته می شود, یا انکار می شود, یا استثناء شمرده می شود و یا در اعتبار آن تشکیک می شود. بطور کلی از نظر ذهن ما باید هر داده جدیدِ مزاحم به گونه ای تفسیر شود که «ضدیت نهفته در آن با ذهنیات فعلی ما» با «همراهی و همگامی با آنها» جایگزین گردد. در واقع ابدا مهم نیست که نظام ادراکی شما به کمک چه باورهایی دنیا را می فهمد. یا به عبارت دیگر اصلا مهم نیست که شما به چه چیزهایی باور دارید, به وجود داشتن خدا یا نداشتنش, به خوب بودن جامعه و زمانه یا بد بودنش, به درست بودن فلان گزاره یا قضاوت سیاسی و اجتماعی یا غلط بودنش, آنچه از نظر ذهن تان مهم است این است خدشه ای به درستی و قطعی بودن این گزاره ها و باورهای بنیادین فعلی شما وارد نشود و انباره ی باورهای شما مورد دستبرد اطلاعات و داده های نامعتبر (!) و مزاحم جدید قرار نگیرد!!

    این جادوگری ذهن ما در مواجهه با داده های محیطیِ متضاد و انتخاب گزینشی آنها آنچنان ماهرانه و به سرعت اجرا می شود که عموم مردم نه تنها به آن پی نمی برند بلکه به خاطر داشتن این مرتبه از تسلط ادراکی بر محیط اطراف شان غرق لذت و غرور هم می شوند! و این سرآغاز شکل گیری یک چرخه معیوب و فوق العاده قدرتمند ذهنی است که به خطای منطقی “تأیید خود” یا Confirmation Bias شناخته می شود و برای انسان دستاوردی جز فرو رفتن هر چه بیشتر در مدل ذهنی موجود و تثبیت هر چه بیشتر مکانیزم های ادراکی فعلی اش نخواهد داشت.

    این اما پایان ماجرا نیست! ذهن شما ممکن است حتی برای کسب مراتب بالاتری از امنیت برای خودش, شما را به مطالعه و به اصطلاح «کشف» و «آموختن» هم تشویق کند. به تبع همین مسئله گروهی از مردم کتاب های تجربه گرایانه دکارت را مطالعه می کنند و برخی دیگر تألیفات روح گرایانه اوشو را, برخی کتاب های مرتضی مطهری و گروهی دیگر نوشته های عبدالکریم سروش را، گروهی نوشته ها و سخنرانی های جیم ران و دیگران سخنان جول اوستین را! صد البته نه برای اینکه چیز جدیدی بیاموزند, بل به این خاطر که عطش ذهن شان برای دریافت نوع خاصی از اطلاعات را فرو بنشانند. یا برای اینکه بدانند به چه دلایلی, آنچه تاکنون می اندیشیده اند, صد در صد درست و بدیهی بوده است!

    همه ما کتاب هایی را می خوانیم که دوست داریم, سایت های خبری ای را چک می کنیم که دوست داریم, پست هایی را با دیگران به اشتراک می گذاریم و لایک می کنیم که دوست داریم, در گروه های اجتماعی و شبکه هایی عضو هستیم که دوست داریم, سخنان کسانی را می شنویم و دنبال می کنیم که دوست داریم… غافل از اینکه همه این کتاب ها و سخنان و محتواهای دیجیتال هرگز به اندازه کافی گونه گونی لازم برای یادگیری هر چه بیشتر را ندارند. در واقع همه اینها صرفا پیشنهاداتی از جانب ذهن ماست که در پس آن هدفی جز امنیت بیشتر ذهن و باورهای ما نیست.

    از نظر ذهن ما, ارزشمند بودن یک کتاب یا محتوای دیجیتال/مکتوب/شفاهی/چندرسانه ای/…, تنها یک معیار قطعی و اصلی دارد و آن اینکه باید مدل ذهنی موجود و باورهای فعلی ما را تأیید کند و اگر چنین نباشد ذهن ما از هیچ تلاشی در جهت محکوم کردن آن فروگذار نخواهد کرد و ما را به این نتیجه قطعی خواهد رساند که باید در انتخاب کتاب و سایت و محتوای دیجیتال، به همان مواردی که او -یعنی ذهن ما- به ما پیشنهاد می دهد بسنده کنیم و وقت مان را با خواندن و شنیدن اباطیل دیگران هدر ندهیم!

    در واقع به ندرت می توان فرد یا افرادی را یافت که از مطالعه به دنبال آموختن بیشتر باشند, چه اینکه آموختن اگر به معنای تغییر و حک و اصلاح مکانیزم های ادراکی ما باشد, یک فرایند دردناک ذهنی است, آنچنان دردناک که کمتر کسی داوطلبانه به استقبال آن می رود.

    ذهن ما از سنی به بعد تصمیم قطعی اش درباره بسیاری باورها را خواهد گرفت و از آن به بعد بسیار بیشتر از آموختن و کشف کردن به دنبال امنیت خواهد بود, به دنبال سقفی بالای باورهای مان, به دنبال دیواری از عادت ها و قوانین و دستور العمل ها به دور موقعیت فعلی اش و بدیهی است از آنجا که کارکرد این سقف ها و دیوارها و باورها و عادت ها، صرفا امنیت ذهن است پس باید هر چه محکم تر و قطورتر ساخته شوند.

    از نظر ذهن ما, زیستن در آرامشِ ناشی از «اعتماد به درستی باورهای فعلی مان» به مراتب مطلوب تر و خواستنی تر است تا حرکت در «تاریکی افکار و باورهای متفاوت» و روبرو شدن با موجوداتی که مجهول و غیر قابل فهم اند…

    ما عموما در چنگال فهم و ادراک مان اسیریم آنچنانکه خرگوشی ضعیف در چنگال عقابی قدرتمند. مهمتر آنکه ما در چنگال ادراکی اسیریم که به کلی آنرا از محیط به ارث برده ایم و اتفاقا خودمان کمترین نقشی در ایجاد و توسعه آن بر عهده نداشته ایم. ادراک ما برساخته مسیری است که در طول زندگی آنرا طی کرده ایم و ادامه ی آن مسیر تا به امروز هم نتیجه تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های همان ادراکِ محیط- ساخته ی ماست و این همان داستان تکراری مرغ و تخم مرغ است…

    مسئله کاملا ساده و از برخی جهات اندکی تلخ است: ما تا مادامی که با همین ذهن تکامل یافته ی آلوده به محیط و زندگی و گذشته مان «می اندیشیم» و قضاوت می کنیم و می فهمیم, لاجرم در دام او و همه آنچه در آن است اسیریم و سرنوشت ما را همین ذهن محیط-ساخته رقم خواهد زد, خوب یا بد. در این حالت نه خوشبختی ما چندان افتخار آمیز است و نه بدبختی ما شایسته ی ملامت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    فریدون گفته:
    مدت عضویت: 2342 روز

    به نام خدای زیبائیها

    اولش بگم که استاد عزیزم من هم دارم هدایت میشم.چطوری؟……با دیدن این سفرنامه و نگاهی جدید به موضوعات مختلف زندگیم.

    استاد باورم شد که ارتعاشات افکار ما معجزه میکنه….وقتی این فایل اومد روی سایت گفتم بذار ببینم من هم هدایت میشم؟!

    خدای درونم گفت نمیخواد تصویری دانلود کنی ، حجمش بالاست.ذهن چموشم گفت:به چه درد میخوره صوتی که نمیفهمی چیزی

    ۴۴ قسمت تصویری دیدی لذت بردی.

    گفتم بگذار باز هم به خدای درونم گوش کنم که چشمم افتاد به تایم فایل و تعجب کردم ..معطل نکردم و فقط صوتی گوش دادم.

    خدایا….

    چه اتفاقی باید بیوفته که دیگه شک نکنیم و خودمون رو رها کنیم تا این جریان هر کجا خواست ما رو ببره.باور توحیدی یعنی همین.

    چه تقارنی داره این فایل با رسیدن ایام محرم که شروع میکنیم به قضاوت ، اصرار بر عقایدمون به دیگران..این هم یه نشونه است.

    در عمل نشون بدیم توی این ماه که به عقاید و اعتقادات هم احترام بگذاریم.اگه کسی جشن تولد بچه یک ساله اش بود بگذاریم

    برای دردونه اش تولد بگیره.اگه کسی لباس رنگی پوشید با دست نشونش ندیم و زمانی که هیئت عزاداری خواست عبور کنه از سر

    راهش کنار بریم تا حالش خوب بشه.

    ما ایرانیها یه ضرب المثل داریم که علاقه ، علاقه میاره….احترام به عقاید هم احترام میاره.این هم نمونه روشنه قانونه.انگار قدیما

    قوانین بیشتر رعایت میشد.

    من به خانوم شایسته یه پیشنهاد دادم که روی فایلها اسم بگذارن….ولی فقط شماره میزنن….فایل ها اسم خودشون رو چه هدایت

    شده پیدا کردن..من اسم این فایل رو میزارم ، بمب ،…چون مثل بمب ترکوندید.چقدر نکته چقدر درس.این از اون فایلهایی هست

    که باید بارها و بارها گوش کرد.

    باورم نمیشه این فایل رایگان باشه…به لطف پسر گلم با عزیز دلم داریم ۱۲ قدم رو استفاده میکنیم.میتونم قسم بخورم مطالبی که

    توی این قسمت یاد گرفتم ۱۲ قدم رو میکنه ۱۳ قدم.دست مریزاد عباس منش….حالا میفهمم چرا این آهنگ رو با مضمون باور

    توحیدی گذاشتید….واقعا تا حالا چه غلطی کردم که بخوام به کار دیگران کار داشته باشم…میدونم راه سختی رو رفتی ولی

    چقدر ایمان آوردم که میگی نمیخوای ما سختی بکشیم….واقعا که باید پارو نزد

    کسی آمد که حرف عشق روبامازد..دل ترسوی ما هم دل به دریا زد..به یک دریای طوفانی دل ما رفته مهمانی

    چه دوره ساحلش ازدور پیدانیست..یه عمری راهه و درقدرت مانیست.

    باید پارو نزد وا داد..باید دل رو به دریا داد…خودش میبردش هر جا دلش خواست..به هر جا برد بدون ساحل همون جاست

    به امیدی که ساحل داره این دریا..به امیدی که آروم میشه تا فردا..به امیدی این دریا فقط شاه ماهی داره

    به عشقی که نمیبینی شباشو بی ستاره…..دل ما رفته مهمانی..به یک دریای طوفانی

    باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد.خودش میبردت هر جا دلش خواست.به هر جا برد بدون ساحل همون جاست.

    میدونم عاشق این آهنگی.عاشقتم.

    مراقب خوبیهاتون باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1133 روز

    قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَٰذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ ۖ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ

    این آیه در مورد سلیمان نبی خیلی جالب بود برای من

    سلیمان نبی تخت ملکه صبا رو میخواد بعد یکی از موجوداتی که در خدمت سلیمان بوده میگه من برات میارم و در این آیه خداوند میگه ؛

    کسی که علم این کار را از کتاب آموخته بود!!!!

    چه علمی در این کتاب خداوند داره به ما آموزش میده ؟؟؟

    همین آیه بهم گفت قوانین ثابتی که در این کتاب تکرار شده از پیدایش زمین ثابت بوده ،چون سلیمان نبی قبل تر پیامبر بوده و این آیه داره میگه هر کسی فرقی نداره انسان باشه یا موجود دیگه ایی ،اگه به قوانین عمل کنه نتیجه میگیره چون قوانین ثابت هستن

    الله اکبر

    فرقی نداره مسلمانیم ،مسیحی هستیم یا هر دینی که داریم فارق از دین اگه به قوانین عمل کنیم نتیجه حاصل میشه

    بعد که تخت آورده میشه برای سلیمان نبی ،چقدر زیبا توحید و آموزش میده و میگه این از فضل خداوندِ

    چقدر خوشحالم که قرآن و بهتر میفهمم و چقدر مسیر باور سازی و برام هموار و آسون کرده

    الهی هزار بار شکر

    بعدش سلیمان میگه خداوندی که بهش ایمان دارم و این همه نعمت بهم داده در هر شرایطی من و آزمایش میکنه

    باچی آزمایش میکنه ؟

    اینکه ما سپاسگزاریم یا کفر میورزیم ؟؟

    سلیمان خیلی سپاسگزار بوده ,و در این آیه میگه اگه من سپاسگزارم برای خودمِ و اگر کفر بورزم هم برای خودمِ چون خداوند بی نیاز و سخاوتمندِ

    اگر من سپاسگزار باشم خداوند سخاوتمند بی نهایت به من میبخشه اگه من به قوانین عمل کنم طبق قانون سعادتمند میشم و هدایت میشم به مدار نعمت ها

    خدایا اخه با چه زبونی ازت تشکر کنم

    استاد جونم منم هیچوقت تفاوتی بین خودم و انسان‌های دیگه با قومیت های دیگه قائل نبودم برای همین هم همیشه هدایت میشدم به تجربه های ناب با آدم های جالب

    خیلی راحت میتونستم با آدم های مختلف با افکار و عقاید مختلف از در صلح و دوستی ارتباط برقرار کنم

    ی خانوم افغانی برای مادر شوهرم کار میکرد و من هر وقت میرفتم اونجا بهش کمک میکردم و از لهجه اش خوشم میاومد و کلی چیز ازش یاد گرفتم همیشه بهم میگفت خیلی مهربونی ایشالا خوشبخت شی

    یا تو یکی از کمپ ها ی پسر ایرانی همجنس باز بود که ظاهرش و شبیه دخترا درست میکرد و کسی باهاش ارتباط نداشت اما من باهاش دوست شدم و دعوتش کردم به چایی خوردن و همون جلسه اول بهم اعتماد کرد و کل زندگیش و تعریف کرد اتفاقا خیلی مهربون بود و تازه در مورد همجنس بازها کلی اطلاعات بهم داد

    یا اینکه تو یک کمپ دیگه ی دختر روس بود بسیار زیبا و ایرانی ها خیلی ازش خوششون نمی اومد اما من باهاش دوست شدم و کلی چیز بهم یاد داد با اینکه 22 سالش بود اما خیلی تجربه داشت و کیک هاش بینظیر بود خیلی با سلیقه و هنرمند بود

    خداروشکر با آدم ها خیلی راحت دوست میشم و همه خیلی زود بهم اعتماد میکنن

    مشکل من در روابط عاطفی که دارم تمرکزی درستش میکنم و به امید الله مهربان نتیجه دلخواه و میگیرم

    استاد خیلی از شما سپاسگزارم که عاشقانه بهمون مسیر رشد و نشون میدین

    امروز کلی اتفاقات زندگی مو نوشتم و چقدر انرژی گرفتم چون میخواستم سپاسگزارتر باشم این کار و کردم دیدم بارها خداوند دریاها برام شکافته ،بخدا از یاداورشون تپش قلب گرفتم که چقدر زیاد خداوند سکان و زندگی مو بدست گرفته

    بعد یاد خودم افتادم که مثل موسی چون علمی نداشتم همش از خضر سوال میکردم چرا ؟

    اونم بدون توجه به سوال احمقانه من کارش و انجام میداده

    چقدر مرور معجزات زندگی ام سپاسگزارترم کرد چقدر ایمانم و قوی تر کرد که باید هر قدم که مشخصِ رو انجام بدم تا قدم بعدی گفته بشه

    اصلا امروز خیلی آگاهی زیاد و بینظیر بود

    الهی شکر بابت این همه نعمت و برکت تو زندگیم

    خدایا عاشقتم

    خداجونم سپاسگزارم بابت حیاط بینظیری که دارم

    خدا سپاسگزارم بابت این آفتاب دلچسب

    خدایا سپاسگزارم بابت این کاج بینظیر و منحصر بفرد روبروم

    خدایا سپاسگزارم بابت صدای جغدی که می شنوم

    خدایا سپاسگزارم بابت موسیقی گنجشک ها

    خدایا سپاسگزارم بابت همین لحظه باشکوه

    خدایا عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2306 روز

      به نام خدای خالق اراده ها

      سلام به شما دوست عزیزم سارا خانم مثبت اندیش و در صلح

      پس از چند بار دیدن این فایل ، طی چند روز …

      با اینکه به لطف الله نسبت به خیلی از آدم ها توی این زمینه خوبم یعنی عقاید آدم ها رو می پذیرم و با آدم ها در صلحم و اغلب به راحتی می توانم با آدم ها ارتباط بگیرم

      ولی همیشه به خودم میگم که من باید همواره دنبال یادگیری باشم و مدارم رو بالاتر ببر

      در همین راستا با این درخواست هدایت از خداوند که دوست دارم در همین حوزه صحبت های استاد کامنتی کاربردی بخوانم با مثال هایی عملی ، اومدم در قسمت کامنت های این فایل و شروع به مرور دیدگاه ها کردم.

      دیدگاه شما رو کامل خواندم و خیلی به دلم نشست چون مثال های خوبی نوشته بودید.

      بهتون تبریک میگم بابت شخصیت خیلی خوبی که در خودتون ایجاد کردید

      اگر باز هم از این مثال ها و نتایج خوب این مدل رفتاری خودتون برایم بنویسید ، خیلی سپاسگزار میشم یا اگه‌ در دیدگاه دیگه ، جای دیگه ای از سایت همچین صحبت هایی داشتید ، لطفاً برایم لینکش رو بگذارید ، من میرم مطالعه می‌کنم

      سپاسگزارم

      خداوند یار و نگهدار و هدایتگر همه‌ی ما باشه به سمت زیبایی های بیشتر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سارا مرادی همت گفته:
        مدت عضویت: 1133 روز

        بنام خدایی که برای بنده اش کافیه

        سلام به روی ماهت محمد حسین عزیز

        راستش خودم نمی‌دونم چه کامنت هایی و کجا نوشتم

        هر بار هر چی اومده همون و نوشتم

        به نظرم خیلی گیر به چیزی نده

        رها باش

        هر آگاهی هر آنچه که باید برای هر لحظه ات به دستت برسه ، خواهد رسید

        شما سعی کن هر لحظه رو زندگی کنی و لذت ببری بقیه اش خود به خود انجام میشه دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    زدکارتیست گفته:
    مدت عضویت: 2709 روز

    چرا شکرگزاری اینقدر بر روی زندگی ما تاثیرگذار است؟

    – هنگامیکه در حال شکرگزاری کردن هستید در اصل شما بر روی آنچه که دارید تمرکز و توجه می‌کنید.

    وقتی چیزی را بیشتر ببینید طبق قانون جهان هستی از آن بیشتر دریافت میکنید شما در حین شکرگزاری در حال بیشتر دیدن نعمت ها هستید.

    – وقتی در حال شکرگزاری هستید شما در اصل بر روی حس مثبت خود تکیه کرده اید و وزنه حس مثبت شما سنگین تر است.

    – وقتی در حال شکرگزاری هستید بدون هیچ چشمداشت و انتظاری قدردانی میکنید و‌ جهان به این قدرشناسی شما جواب خواهد داد و‌ چون جهان هستی پر از فراوانی است آن را بیشتر و بیشتر به شما نشان خواهد داد.

    – وقتی شما در حال شکرگزاری هستید ارتعاش مثبت بر روی خواسته خود دارید و به جهان اعلام میکنید که بیشتر دیده اید و بیشتر دریافت میکنید.

    .

    .

    بهترین شیوه زندگی آن‌ نیست که نقشه های بزرگ برای فردایت بکشی، آن است که وقتی آفتاب غروب میکند لذت یک روز آرام را چشیده باشی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  9. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 3020 روز

    سلام استاد عزیزم

    خیلی سعی کردم فایل را تا آخر ببینم بعد نظرم را بنویسم ، چون با حرفهایی که زدی چند بار خواستم فایل را استپ کنم و حرف بزنم ….

    استاد جان من در عجبم که کسانی که به هر جهت به تو خرده میگیرند ، این جا توی سایت تو چی میخواند واقعا !!!! تو را باید با چشم دل دید ، کسانی که چشم دلی برای دیدن حتی اولین لایه از وجود تو ندارند ، این جا چی میخواند !!!! کسانی که نه چشم هاشون می بینه ، نه گوش هاشون میشنوه این جا چی میخواند!!!! و این در حالیه که حتی با چشم جان هم نمیشه تمام تو را یکجا دید و با گوش جان هم نمیشه تمام حرفهای تو را شنید ، واقعا نمیشه درکت کرد ، نمیشه ، نمیشه …. از بس که تو از شعور و آگاهی میگی ، از بس که حرفهای تو بی انتها هستند نمیشه آنها را در یک کلام فهمید …. برای من هرگز فایل های تو تکراری نمیشه …. واقعا نمی فهمم که چطور میشه از حرفهای تو گذشت و به اطرافت توجه کرد ، نمی فهمم چطور میشه از کلام تو گذشت و به لباست چشم دوخت ….

    آیا غیر از این است که ما برای تغییر زندگی به اینجا آمده ایم !!! پس چرا حواسمون به قانون فرکانس نیست ، چرا حواسمون به ارتباط این قانون و ایجاد اتفاقات نیست !!! اگر ما برای خلق اتفاقات زندگی هامون به این جا نیامده ایم پس هرچه زودتر این مکان مقدس را ترک کنیم ، یقینا هزاران مکان برای حرفهای روزمره تدارک دیده شده است …..

    اما اگر این جا هستیم ، به لباس استاد ، به اینکه چرا خانم شایسته پشت دوربینه ، چرا جلوی دوربین نمیاد چکار داریم ، این جا محل تخلیه حس کنجکاوی نیست ….من دیدم که بچه ها مدام میگند استاد کِی میای ایران !!!! بخدا برام عجیبه ، تمرکز ما واقعا روی چییییییست ؟؟؟ استاد ایران باشه یا آمریکا برای ما فرقی نداره ، ما باید زندگی مون را تغییر بدیم …. اگر کسی به هر دلیلی استاد را قبولش نداره یا باورش نداره پس آیا برای زجر دادن خودش این جا مونده !!!! ؟؟

    نمیدونم ….

    خدا را شکر میکنم که تمرکزم روی این افراد نیست و فقط گاهی که استاد صحبت می کنه یا اتفاقی چشمم به کامنتی بیفته تازه میفهمم که چنین افرادی هم هستند ….

    چند روز پیش اتفاقی کامنتی خوندم که یکی از دوستان که ۱۷ روز بود عضو سایت شده بود کلی از زندگی استاد و برنامه سفر به دور آمریکا ایراد گرفته بود و دست آخر هم گفته بود عده ای برای خود شیرینی و جلب توجه کامنت میذارند که دیدگاهشون را توی کانال بگذارند و لایک بهشون بدند و این حرفها و دقیقا اون روز دیدگاه من توی کانال گذاشته شده بود …. خواستم بهش پاسخ بدم ولی گفتم ولش کن تو حال و هوای خودش باشه … کی از حال کی خبر داره ؟ جلب توجه چیه! کی میدونه که من نصف شب چنان غرق آگاهی های این سفر میشم که وقتی همه خوابند من اشک می ریزم و می نویسم ، برای قلبم ، برای خودم ، من از شدت لطف خدا گریه می کنم و می نویسم و با دلی آرام به خواب می روم … و صبح بیدار میشم و میبینم کامنتم لایک گرفته و بچه ها یی که با من هم فرکانس بودند ، حرف هام را خوندند و تحت تاثیر قرار گرفتند …. من هرلحظه از شور و شوق آشنایی با این سایت سپاسگزاری میکنم ، گاهی به خودم میگم اگر با استاد آشنا نمی شدم چه بر سرم می آمد ؟؟؟ با آنهمه افکار منفی و زندگی سراسر غلطم چه میکردم ….

    استاد عزیزم!!! من هروقت نگاهت میکنم بعد از حرفهات به چشم هات ، چشم می دوزم ، چشم هایی که پر از عاطفه و مهربانی هستند ، چشم هایی که تمام احساس تو و تمام علاقه ی تو به بچه ها در مردمک آنها نهفته است …من عین یک گنج به تو نگاه میکنم ، با تو میشه گنج ها یافت ، میشه به الماس رسید ، میشه ثروت ساخت ، میشه رابطه را سامان داد ، میشه مادری مهربان شد ، میشه پدری با محبت شد ، با تو میشه به زندگی لبخند زد ، با تو میشه از هیچ به همه چیز رسید ، با تو میشه هیچ شد و دانه ای شد در آغوش خاک ، با تو میشه جوانه زد و رفت تا سینه آسمان ، با تو میشه باااااااور کرد ….

    تو برای من ورق دیگری که نه …تو کتاب دیگری از زندگی هستی … تو یک نسخه هستی که گمان نکنم مانند تو منتشر شود … تو یک نسخه ی نایابی …

    برای من که تمام عمرم سرگردان کوچه ی تردید بودم ، برای من که عمری نگرانِ آن سوی کوچه ها بودم …… تو پاسخی برای حل محتوای دلم بودی …. خدا زندگی ام را ، تردید هایم را ، غصه هایم را ، نگرانی هایم را ، با تو حل کرد و تو مساوی با تمام فرمول های بی جواب ذهنم شدی ، همه چیز با تو مساوی شد …. مساوی ِِ مساوی

    خدا را شکر میکنم که کمتر مثل دیگران بودم و شاید به همین خاطر به جایی هدایت شدم که کمتر کسی به درستی هدایت میشود ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      اذر ارین کیا گفته:
      مدت عضویت: 2834 روز

      سلام دوست عزیزم…

      چقدر خوبه اونایی که با تمام وجود توی این فضا هستن با چشم دل استادومیبینن..خدای درونه استادی رو میبینن که سرتاپاتوحیدرو فریاد میزنه…عشق ما به استاد واین فضا جزعشق الهی و نابه یکتاپرستی هیچ چیز دیگه ای نمیتونه باشه… سپاس فراوان از شما..باارزوی بهترینها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2913 روز

    سلام به خانواده عزیزم

    وقتی استاد ازفیلم گرفتن زندگیت صحبت میکردی چیزی که درذهنم کلیک خورد این بود که ما اگه توجه کنیم واز این زاویه نگاه کنیم چونکه هرشب باخوابیدنمون وهرصبح بابیدار شدنمون یه روز جدید داریم یعنی ما یک بار زندگی نمیکنیم بلکه داریم هزاران بار وهزاران سال زندگی میکنیم……

    وچرا ماهم نیاییم زندگیمون روفیلم نکنیم وهرشب قبل از خواب تمام طول روز رو ویرایش کنیم وبفهمیم که تو این روز چکارکردیم وآگاه بشیم واین باعث میشه خودمون رو از منظره بزرگتری ببینیم وهرروز باعث اصلاح بهتری اززندگی بشیم…..

    خیلی ازآدمها فکرمیکنن با پایبند به اعتقادات پیشینه و بادین خودشون مردم وخداوند رو به مقصد میرسونن اما غافل ازاینکه خداوند خودش مقصده…..

    ومانند خیلی ازانسانها نیست که بایک بدی تمام خوبیها روفراموش کنه بلکه برعکس بایه خوبی تمام بدیها ازیادش میره…..

    بیاییم فکرکنیم که هرآدمی که درهرجا باهراعتقادی وشیوه ای که داره زندگی میکنه بپذیریم که وخیلی باهمه جهان درصلح باشیم نه اینکه کاری که خودخدا میتونسته همه رو یک دین ویه جورفکرکردن خلق کنه اما نکرده بخاطر همین هرکسی درمقام مختلفی اززندگی نتیجه حاصل میکنه بیاییم چشممون روبازکنیم که ازتمام موجودات دیگه یادبگیریم نه فکردارن نه قوانین پیشرفت اما دارن همگی درکنارهمدیگه زندگی میکنن بدون اینکه احساس کنن دارن جای همدگه رو تنگ میکنن……

    استاد وقتی گفتی باید اموزه ها و آگاهی هارو ازفایل ها بکشی بیرون انگار تاکید ویادآوری مجدد درذهنم آپدیت شد….

    من هروقت که چیزی به ذهنم نمیرسه براکامنت گذاشتن وذهنم بهم میگه ولش کن فاییده نداره توکه چیزی نداری برا نوشتن ونظرگذاشتن سریع بهش میگم شاید فعلا چیزی به ذهنم نرسه یا حرف بدرد بخوری الان نداشته باشم اما چونکه من خیلی به خودم فشارنمیارم بلکه فقط شروع میکنم به نوشتن خداوند خودش کمکم میکنه…….وباعث یادگیری بیشتر وپیشرفت بیشتر زندگیم میشود…..

    ویادمه وقتی استاد درقانون آفرینش وفایلهای مختلف میگفتی خیلی وقتها چیزی به ذهنم نمیرسه اما میگم میرم جلوی دوربین هدایت میشوم بلکه منم الان البته ۱%درک میکنم چی میگفتی چونکه در ۹۵درصد کامنتهای خودمم همین اتفاقها میفته…..

    اصلا معنای این جمله رو تازه فهمیدم….

    واگه هرجمله زیبا وتاکیدی رو اگه معنا ومفهوم اصلیش رو دردلش درک کنیم چقدر قدرتمند میشه وبادرک هرجمله باعث تنظیم شدن یه تیکه ازپازل زندگی میشه اما محکم وپابرجا میشود که با ادامه دادنش تیکه های بعدی پازل رو بدنبالش خودش میاره….

    اما از احساس ها وعملکردهای زندگیم میفهمم خیلی چیزهارو اصلا هنوز نتونستم بخوبی یادبگیرم…..

    اینکه جهادی اکبر میخواد واقعا همینطوره….

    خودمن هزاران مرتبه شده گفتم هردین ومذهبی وهردیدگاهی آزادی کامل داره وآدم باید این طوری فکرکنه و….اما وقتی ذهنم رو عملکردمو ویرایش میکنم میبینم نه بابا ادعا تا عملکرد خیلی متفاوته…….من هنوز نتونستم بخوبی این آگاهی هارو درعمل اجراکنم…….

    اطراف کنم شاید بعضی اوقات کامنت گذاشتنم بخاطر اینه که امتیاز بیارم اما همینکه به وسعت قلبم وصاحب قلبم «الله»توجه میکنم سریع یادآورمیشوم امتیاز درسایت مهم نیست…امتیاز در احساست به خودت وخدای خودت مهمه….

    استاد ،مریم جان،ودوستان عزیز اینها چیزهایی بود که صادقانه وخیلی دوستانه به زبان آوردم واااااااااااااقععععععععععا همه تونو دوست دارم و واقعاااااااااااااااابرای همیگیتون بهترینهارو میخواهم چونکه این سایت بیزینس برنده برنده است نه دیگری رو بباز تاخودت ببری همه داریم همدگرو میکشیم بالا……..

    عاشق باشید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای: