سفر به دور آمریکا | قسمت ۵

سلام بر همه دوستان سفرنامه

چقدر نکته بین هستین شما استاد عباسمنش عزیز خانم شایسته بزرگوار

اینکه ثروت در درون ماست و با حل مسائل جهان به ثروت میرسیم که مقدار ثروت بستگی به مسئله ای که حل میکنیم ندارد بلکه بستگی به ادامه دار بودن خدمت و حل مسائل است

شما با نشان دادن این چنین وسایل کوچک اما کاربردی تهیه میکنید

خود من بارها برام پیش اومده رفتم کوه و جنگل ولی نیاز به آب آشامیدنی داشتم اما با وجود آبی که غیر قابل خوردن بود خیلی به دنبال آب قابل آشامیدن گشتم…

بله واقعا بقول شما خداوند چه موهبت هایی به ما هدیه داده است که کمتر کسانی بهش توجه میکنند مگر سپاسگزاران

نشان دادن این تصاویر و نکته های ریز ولی بزرگ

هم ذهن مارو به حل مسائل تشویق میکنید هم یه نا نشان میدهید برای خیلی از نیازها میتوان از اینترت جست جو کرد و نهایت استفاده رو از امکانات برد

بله واقعا سفر چه زیبا و پر از آگاهی است

هر چند روز همسایه جدیدی دارید و با انواع انسانها و امکانات استفاده انها اشنا میشوید و همین تنوع خلق خدا و زیبایی های طبیعت آمریکا همه ما رو به وجد آورده که ماهم از طبیعت اطرافمون و امکانات الانمون نهایت استفاده رو ببریم…

خودمن از زمانی که با استاد اشنا شدم بیشتر از پیش مسافرت میکنم و به طبیعت میرم حتی اگر یک فضای سبز یا یک پارک کوچک و یا یک باغ اطراف محله مان و یا برکه ای کوچک باشد

و از آن لذت میبرم و خدا رو برای این همه زیبایی سپاس میگویم که قبلا آنها رو نمیدیم و بهش توجهی نمیکردم…

ثروتمند و سعادتمند باشید…

سلام خانم مهتاب تهمتن

چقدر خوبه که شماهم با دیدن این فایل، راحتی سفر و برداشتن ترمزهای مقابل خواستتون رو پیدا کردید.

بی شک حل مسایل بهترین و سریعترین راه ثروتمند شدن و کمک به جهان پیرامون ماست.

سفرتون پر خیرو برکت

سلام

چقدر خوبه که به ندای درونتون گوش دادید و کامنت گزاشتید

بله واقعا ما ایرانیا میتونیم به راحتی راه ثروت رو در پیش بگیریم حتی اگر شده باشه طرح محصولات خارجی رو بزنیم به مرور زمان ایده های بهتری به ذهن ما میاد و مسائلی پیش میاد که با حل کردنشون به اختراعات جدید دست پیدا میکنیم و به ثروت کلانی میرسیم

خود من یک بار در مترو تهران یک نفر رو دیدم با یک ایده ساده یک آبمیوه گیر دست ساخته بود که به راحتی میشد برای مثال پرتقال رو تو یک لحظه داخل یک لیوان آبشو گرفت و خودش داشت میفروخت و چون با قیمت مناسب میداد و با هزینه خیلی کمی ساخته بود همه مردم ازش خریدن حتی منو دوستم ک اونجا بودیم یکی گرفتیم…

ما خیلی وقتا به مشکل بازاریابی فکر میکنیم

اما اگر شده باشه خودمون بریم بفروشیم و بازایابی کنیم همانگونه که استاد اوایل خودش آگهی تبلیغات همایش رو به دیوار میچسپوند و تا اومد و رسده به اینجا که همه دارن براش تبلیغ میکنن بدون هیچ هزینه ای.