خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ (به ترتیب امتیاز)


دیدگاه زیبا و تاثیرگذار سعید عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

دوره شیوه حل مسائل برای من دستاوردهای مهم و عالی است

چقدر فکر و باور اشتباه در ذهن خودم داشتم و هیچ وقت نمی توانستم از دست آنها خلاص بشوم

همیشه باعث عقب گرد من شده بود

در این دوره یاد گرفتم که هیچ مسئله و تضادی وجود ندارد که راه حل نداشته باشد

از همه زیباتر این باور است که راه‌حل همه مسائل بسیار ساده و آسان است

یاد گرفتم در این دوره که حتی درست کردن چکه شیر آب سرویس بهداشتی هم خودش یک حل مسئله است و نباید از آن به سادگی گذشت

واقعا اکنون که در حال نوشتن این کامنت هستم خیلی حالم خوب است

دوست دارم از همه نتایج خودم که در این دوره به دست آوردم برای دیگر دوستان خودم بنویسم ولی نمی دانم از کجا شروع کنم

تازه یاد گرفتم که دیگر از حل مسائل فرار نکنم و همه را خودم با کمی آرامش و کمک از خدای هدایتگر خودم آنها را حل کنم

چرا که راه حل هر مسئله در درون خودش است

مثل مشکلی که با شریک کاری خودم داشتم و مدت ها بود که نمی توانستم چگونه از دست او خلاص شوم

آخر به این راه حل رسیدم که که کل سهم خودم را به او واگذار کنم و چون می دانستم او قبول نخواهد کرد به راحتی از دست دخالت های او در کار خودم راحت شدم و آزاد شدم

راه حل این معضل را با همین دوره و آموزه های استاد یاد گرفتم

فهمیدم که هر چیزی که بخواهم در درون خودش است

تازه اینکه هر تضاد و هر مسئله ای که برای من به وجود می آید در جهت بهتر شدن من است

در جهت رشد و بزرگ تر شدن من است

با این تضاد ها است که خواسته ها در من شکل می‌گیرد

یکی دیگر از بهترین درس های این دوره برای من کمال گرایی بود

همیشه فکر می کردم که این کمال گرایی برای من یک صفت خوب است

اما با توضیحات استاد فهمیدم که نه تنها اینگونه نیست بلکه مانع رشد و شکوفایی من هم می شده است

چون همیشه از خودم انتظار داشتم که همه کارهایم به بهترین وجه ممکن باید باشد

همه چیز باید در سطح عالی برگزار شود

آنوقت هرگز یا من شروع نمی کردم و یا اینکه به سختی مراحل کار پیش می‌رفت و در نهایت هم خسته می شدم

اما یاد گرفتم که بهبود گرایی

برداشتن قدم های کوچک

مهمترین رکن پیروزی در هر فعالیت و تلاش است

یاد گرفتم که قدم اول را بردارم و باقی قدم ها را راه خودش به من نشان خواهد داد

از همه زیباتر برای من این را رقم زد که دیگر ترسی از شروع کارها نداشته باشم و به راحتی و با خیال آسوده قدم در آن راه بگذارم

تازه چقدر حالم خوبتر و بهتر می شود

چقدر ذهنم آرام تر شده است

چقدر خداوند را بیشتر در کنار خودم می بینم

چقدر راحت تر دنبال حل مسئله هستم و به دیگری واگذار نمی کنم

اینها بخشی از حال خوبی هایی بود که در این دوره برای من به وجود آمد

خداوند را شاکرم که همیشه در کنار من است و همیشه من را مراقبت و محافظت می کند


اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره شیوه حل مسائل زندگی

مطالعه نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    437MB
    26 دقیقه
  • فایل صوتی خالق شرایط یا قربانی شرایط؟
    25MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

409 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا السادات سپیدکار گفته:
    مدت عضویت: 1662 روز

    سلام و درود خدمت استاد عباس منش ومریم عزیزم خدارا شکر میکنم که تونستم این دوره بی نظیر رو خریداری کنم تا من هم بتونم مسأله ومشکلات زندگیم روحل کنم،استاد وقتی دوره رو بروزرسانی کردید با تمام وجودم این دوره رو خواستم والان دارمش،هنوز جلسه اول هستم آنقدر آگاهی های این جلسه ناب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    مصطفا دیانت گفته:
    مدت عضویت: 368 روز

    به نام خداوندی که در هر لحظه هدایت می کند ما را

    هدایت می کند به زیبایی و نعمت

    هدایت می کند به عزت بیشتر،اعتماد بیشتر و قدرت بیشتر

    در خصوص تمرین این جلسه مسائل زیادی در زندگی همه ما حل کردیم و خواهیم کرد.

    اما من هم به صورت ناخودآگاه این جنس از فکر و عمل در من بود که خودم رو قربانی شرایط بدونم و با اینکه از این نوع فکر و رفتار بدم می آد اما باز می بینم این رو داشتم.

    و تلاش هام به صورتی بود که من رو به نتیجه مورد نظرم نمی رسوند و همیشه ناراحت بودم و از طفره می رفتم.

    به نوعی بیشتر اوقات پدرمو مقصر می دونستم.

    اونم به دلیل اینکه ی جمله همیشه در کودکی به ما می گفت درس بخونین من کار می کنم.

    و به نحوی فقط درس خوندن یاد گرفته بودیم نه حل مسئله زندگی.

    از مسائل که حل کردم یکی در مورد مسائل مالی استفاده از نرم افزار و بودجه بندی کردن ورودی هام بوده که نظم خوبی به ذهن و زندگی م بخشیده.

    به صورت ریشه ای روی عزت نفسم کار کردم و می کنم و بهم قدرت فوق‌العاده ای بخشیده.

    و امسال به لطف خدای رحمان و رزاق سال رشد چند برابری درآمد هست.

    که این فایل هم از نشانه های من در مورد این تصمیم و تعهد هست.

    من در مورد دوستی ها همیشه بسیار بسیار برای بقیه می ذاشتم و کمک می کردم و بعد می دیدم که اون دوستان به راحتی نادیده می گیرن لطف ها و مهربانی ها رو

    و چون با خود کوچیک وارد بازی می شدم همیشه متوقع بودم

    به لطف خدا این مورد رو در بسیاری جنبه ها کمرنگ کردم و درگیر از خود گذشتگی های بی مورد در رابطه با دوستان و اعضای خانواده نمی شم.

    به لطف خدا برای مسیر جدید آماده ام و دست خداوند رو در هدایت باز می ذارم و خدایا به من قدرت عمل به هدایت های بی نظیر تو بده.

    برای تک تک اعضای خانواده ام در گروه استاد طلب رزق طیب و آرامش روان می طلبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 779 روز

    الهی شکرت به نام خدا وسلام به خدا.

    امروزمهاجرت داشتم به 142مین مدار روزشمارزندگی.

    سلام به استادعشق ومریم جون که خودش راموظف کرده برای گسترش جهان هستی وخودشناسی وخدا شناسی بیشترتمرین کنه وکل بچه های کلاس روبه تمرین کردن وکارکردن روخودشون تشویق کنه وبااین تمرین هم مسائل زندگی فیزیکی ومتافیزیکی خودش وهم مسائل دانشجوهاحل می‌شود وبااین خلاقیت که هرکس نحوه ی خلق زندگیشوباجون ودل به صورت کتاب به چاپ میرسونه وبقیه ازتجربیات هم استفاده میکنن دم استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم وخودم گرم دست مریزاد به هممون.

    الهی‌ توراسپاسگذارم که به ماهم سلامتی دادی وهم نی نی جیگرمامان خداچقدرمن ازاین نعمت الهی لذت میبرم فقط تواحساس منودرک میکنی خدایایایایایایایایایایایایایایادمت کررررررررررررررررررمممم

    من توزندگی خیلی مسائل حل کردم ولی خیلی بهش اهمیت ندادم به عنوان مثال:

    شاهزاده‌های مابرج5بودرفتن شهرستان رنگ ونقاشی یک بانک وروز آخر کار تحویل دادن و تمام کارهای اداری روپسرم انجام داده بودنامه هاامضاءشده بیمه وهرکاراداری داشته انجام داده خاطرجمع برگشتن مشهدالهی شکر.

    برج8شدازمزدخبری نشدتماس گرفت به شهرستان گفتندچندتانامه های مربوطه بایدبه دست مابرسه .

    ما باپست( تی پاکس) نمیدونم تلفظش درسته یانه!

    کلی نامه ومدارک فرستادیم شهرستان وخودمون رفتیم سفرقشم وتوی مسیربرگشت رفتیم شهرستان مربوطه بازپسرم دوباره رفت کارهای اداری روانجام دادگفتن تمام شمابروپول واریزمیشه!!!!!!!!وای خدای من چندوقت ازاین ماجرا گذشت به پسرم گفتم به اون خانمی که توی بیمه کارتونوتالحظه آخرکه اداره شون تعطیل شده واین بنده ی خدابه خاطرشمانشسته ‌کارتونوانجام داده که مسیرخیلی دوره برنگردی مامان جان تماس بگیرجریان روتعریف کن تاپی گیرکارت بشه.

    این بچه ها دوکلاس سوادشون بالامیره دیگه فکرمیکنن که اگه ازکسی درخواست کمک کنی کسرشان میشه!میگفت نه مامان زشته!

    ازمن پُر گفتن:ازپسرم کم شنیدن!!!!!!!!!!!!!!!!!¡!!!

    بالاخره تصمیم گرفت به اون خانم توبیمه پیام بده.

    یکی دوروزبود بنده خداگفته بودآخرماهه وآخرهفته باشه آقای فلانی ازمرخصی برگرده چشم پیگیرکارتون هستم.

    ولی اصلا این کارپسرمن به حتی اون ساختمونی که این خانم خدمت میکنن مربوط نمیشدیک بخش اداری دیگه بایدکارانجام میشد!¡!!!!!!!!

    چندروزی ازپسرم میپرسیدم که چه خبرشد!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟هنوزخبری نداده بودن گفت مامان دوست ندارم ازم سوال بپرسی وراجع به این موضوع حرف بزنم!!!!!!!!!!!!؟

    بودتااون خانم بهش یاپیام یاتماس گرفته وپی گیرکارشدن وچندروزپیش گفت مامان خوش خبری پول بابت رنگ ونقاشی شهرستان به حساب شرکت واریزشد. الهی تواسپاسگذارم. خوب این پول واریزشد.

    دوروزپیش پرسیدم پول ضمانت نامه داشتی برات واریزشد?؟؟؟؟؟

    گفت فکرکنم لابه لای همین واریزیهااونم واریزشده.

    گفتم حالایک تماس بگیرمادرجان خرج که نداره !

    بپرس برای ضمانت نامه هزینه کرده بودم کی آزادمیشه؟

    دوباره به شهرستان تماس گرفت وازضمانت نامه پرسیدوقتی پیگیرشدشماره ی نامه هاوکلی شماره ی ثبت ازپسرم خواستن!

    پسرم گفت والانامه هاازشمابوده من هیچ شماره ای ندارنم. ودوباره بنده های خداپی گیری کردن که امروزپسرم تماس گرفته گفتن به زودی ضمانت نامه ی شماآزادمیشه وپول به حساب شرکت واریزمیشه!

    آره 10میلیون تومان توی حساب دولت بودتاابدهابی صاحب. میگم مادرجان خوب اگه همینونمیگفتم پول کجابود!!!!!!؟؟؟؟؟سردرگم بود!!!!!!!!

    خوب بعدبه کامنتهای دیگرون نگاه میکنم میگن ماازوقتی واردسایت شدیم سرکاررفتیم درآمدداریم دستمون توجیب خودمونه!!!!!!!

    میگم وا!!!خدایاپس چرامن همیشه مصرف کننده بودم!

    چرا؟چرا؟چرا؟چون کارهایی که انجام میدم برام طبیعیه اصلا هیچ چی برای من تازگی نداره مثلا همین هدایت کردن پسرم که ناراحتم میشن!میگن مامان مگه میشه به خانم فلانی که اصلا کارش قسمت دیگراداره ی دیگه هست من به اون تماس بگیرم!!!؟؟؟

    تعجب کردن!!!!!

    گفتم آره شمازنگ بزنیدمیشه اخرشم شد.

    به خدااونقدازاین کارهاکردم وازعقل وفکرم کارکشیدم به خدااگه باقانون آشنای داشتم الان ثروتم ازپاروبالامیرفت چون قدرهیچ موقعیتم راندانستم.

    همیشه یک همسایه داشتیم من همسن دختربزرگش بودم.

    میگفت لیلاخانم واقعاحیف توبااین دوست ورفیقایی که داری!توحیفی!!!!!برای این دوستانت!!!!!!!!

    الان حدودا5سال بیشتره که به شکرانه خداکلا قبل ازآشنایی باقانون از اون محله. خیلی دورشدیم چون واقعامالایق عالیترینهاهستیم..

    عاشقتونم به امیدروزی که قدرخودم روبدونم!!!!!!!!

    آمین.

    چون واقعامن خودم عقل کل هستم وبرای انجام هرکاری درآن ساعت تصمیم انجام کاروقدمهای بعدش رومیکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سید مصطفی حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به همه عزیزان

    قربانی شرایط یا خالق شرایط ؟

    استاد وقتی صحبت خودتون رو شروع کردید و از ویژگی افرادی که خودشون رو قربانی میدونند گفتید

    کل فایل برای من بود وقتی مشکلی پیش میادهمه مقصرن الا خودم نمونه اش چند روز پیش بعداز2 سال که با کسی بحث نکرده بودم با یکی از همکارانم بحث لفظی پیش آمد و دلیلش رو گفتم چون ایشون این کار رو کرده این بحث بوجود آمد دقیقا کلام شما مشکل از دیگران هست از عوامل بیرونی کشور یا نحوه آموزش واقتصاد وفلانی مقصر اصلی هست

    یکی از باورهایی که شما همیشه تاکید میکنید اینکه من خودم خالق زندگی خودم هستم وبرگی در باد نیستم من خودم زندگی خودم رو می‌سازم اصلا خودت خالق زندگی خودت باید باشی چون خدا اختیار رو در اختیار خود شخص گذاشته

    این باور رو بارها تکرار میکنم والبته نتایجی هم حاصل شده هر چند خیلی کار دارم

    من خودم خالق زندگی خودم هستم یک باور معنویه

    چون خداوند اختیار زندگی رو به خودم سپرده هر آنچه بکارم درو میکنم

    اما اون چیزی که باعث شد من با همکارم بحثی داشته باشم یک باور محدود کننده در من هست که هر از چند گاهی از یک جایی خودش رو نشون میده

    شاید این باور که به من ظلم شده که با باوری مثل همه چیز سر جای درستش هست ،هر کس هر جا هست سر جای درسته عوض شده و نیاز به تکرار داره

    چه فکر وباوری باعث شده با همکارم وارد بحث شوم ؟

    شاید فکر کردم داره به من حرف زور میگه وباید جلوش رو بگیرم یا به من بی حرمتی شده و ارزش کار من رو پایین آوردند

    خدا رو شکر میکنم نسبت به گذشته خودم خیلی تغییر کردم قبلا هر ماه با دیگران بحث میکردم والان دو سالی هست با کسی بحث نکردم که جای شکر داره اما این نشون میده من ریشه مشکل رو پیدا نکردم مشکل هنوز وجود داره آشغال ها رو دادم زیر فرش وبه ظاهر خانه تمیزه

    حس قربانی بودن باعث شده قربانی شرایط باشم وقدرت بدم به عوامل بیرونی بجای اینکه بگویم من مشکل دارم اگر هنوز درگیر بحثهایی هستم من مشکل دارم چرا دیگران این مشکل رو ندارند خدایا شکرت تا اینجا فهمیدم وانشا الله خداوند من رو هدایت می‌کنه به اون باور مخفی که در نهان من هست واین مشکل رو بوجود میاره

    آیامن در این دنیا تنها ورها شده ام ؟قطعا خدا هدایتم می‌کنه و رها شده نیستم

    خداوند مواظب منه خداوند با کنه و راه حل مسایل رو بهم میگه نیاز به زور زدن ندارم

    من خودم هر وقت مسئله رو حل میکنم حس میکنم بزرگتر شدم واعتماد به نفسم صدها برابر میشه پس مسایل رو حل میکنم

    راه حل هر مسئله ای درون خودشه وخداوند راهش رو بهم میگه راه حل ها بهم گفته میشه

    قبلا فکر میکردم برای هر کاری باید وارد بحث بشم یا حتی دعواکردن رو راه حل میدونستم بااین باور که باید زور رو سر طرف باشه تا کارت رو انجام بده البته نتیجه این باور رو می‌دیدم خیلی ها کارم رو انجام نمی‌دادند وقتی باورهای عوض شدند دنیای من هم عوض شده

    دنیا پر از آدم های خوب هست که آمده‌اند به من کمک کنند خدایا شکرت

    از استاد عزیزم ،خانم شایسته وهمه دوستان سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1051 روز

    روز 142 فصل پنجم روز شمار تحول زندگی

    به نام خدایی که خالق جهان است و ما رو خالق زندگی و تجربه خودمون خلق کرد.

    آگاهی هایی که استاد در این فایل فرمودند باعث شد

    که من آرام تر شوم بپذیرم من خالق زندگی خودم

    هستم هیچ کسی نمیتونه مانع خوشبختی من بشه یا منو بدبخت کنه .

    سال ها پیش وقتی نوجوان بودم فکر میکردم با دعا و جادو و طلسم ( چیزهایی که در مدرسه از هم کلاسی هام میشنیدم) کسی میتونه بختم رو ببنده و مانع ازدواجم بشه اون موقع نمیدونستم دارم شرک می ورزم

    و همیشه از این موضوع میترسیدم و ناراحت بودم

    اما خدا روشکر میکنم اکنون آگاهی نور و عشق در قلبم وجود داره و میدونم ایمان دارم که تنها قدرت مطلق جهان خداست که با توجه به توجه ما تجربه ها ایده ها افراد و شرایط رو وارد زندگیم میکنه

    اینکه من میدونم خودمم که خالق زندگی خودم هستم

    بهم شجاعت و قدرت پذیرش و تلاش برای بهتر شدن زندگی ام رو میده من میپذیرم که مسئول صد در صد زندگی ام و حتی نحوه ی رفتار افراد با خودم هستم

    خودم رو و گذشته ی نا آگاهم رو میپذیرم و خوشحال و آرامم که سالهاست از هیچکسی هیچ گونه

    توقع ای ندارم و اون ترس ها و شرک ها رو ندارم

    و هر روز در جهت زیباتر شدن زندگی ام کانون توجهم رو کنترل میکنم.

    خدایا شکرت که منو به این مسیر زیبا هدایت کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    محمد یاراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1744 روز

    سلام استادقشنگم و خانم شایسته عزیزو همفرکانسیهای جانم

    یکی از اقوامم چندسال پیش درگیر بیماری سرطان خون شد ودیگه خیلی حالش وخیم شدودکترا جوابش کرده بودن .ولی این بنده خداخودشو ناامیدنکرد،هیچ ،تمرکزشو از روی این جریان ورداشت و اصلاتوجهی نمیکردبه بیماری وحال خودشوهمیشه خوب نگه میداشت(البته ازقانون اطلاعی نداشت)ولی باورش این بود این مساله روباید حلش کنم.خلاصه بادوا ودرمون وعنایت پروردگارمون شفاپیداکرد.و پارسال هم ازدواج کرد وقراره تاچندماه دیگه بابا بشه…

    خدایاشکر

    چندروز پیش پلیس راهنمایی اومدمحل کارم بنزین بزنه بهش گفتم خلافی ماشینمو بی زحمت بزن بهم بگو چقده؟خلاصه زدو یه مبلغ چندمیلیونی گفت منم خیلی تعجب کردم ولی باورکنیداصلا حال خودمو بدنکردم …بعد دوسه روز خودم رفتم پلیس+10 خلافی روگرفتم ومشخص شدکه اشتباه رخ داده (من تواین دوسه روز فرکانسامو بالانگه داشتم وتجسم میکردم وقتی میرم خلافی روبگیرم مبلغش خیلی ناچیزه)که همون جورم شدوهمون جا ازخداوند سپاسگزاری کردم

    استادتوی اون شرایط سخت بندرعباس وشرایط بدمالی حال خودشو خوب نگه داشته وگفته خودم بایدحرکت کنم تاجهان بهم پاسخ بده ومبخواسته جوراب بیاره بساط کنه ‌ولی بخاطر ایمان وباوری که داشته که خودم مسالمو حل میکنم خداوند وضعیت مالیشو ده برابر ارتقا داده وخداوند خودش میگه اگه تویک قدم ورداری من ده قدم برات ورمیدارم، و کاملا این فرضیه به استاد نشون داده میشه وبه عینیت تبدیل میشه ونتیجه اون حرکت این بود که خداوند یک رسالتی به استاد بده که اون رسالت هدایت ملیونها نفر انسان در ایران والبته سایرکشورهای کره زمینه….وازصمیم قلب برات آرزوی سعادت وموفقیت میکنم استاد بزرگ خودم

    ممنونم ازوقتی که گذاشتین عزیزانم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    اکرم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    سلام استاد عزیزم

    سپاس از شما و خانم شایسته و خدای مهربون

    جالبه که الان با شنیدن صحبت های ارزشمند شما متوجه این موضوع شدم که چقدر راحت و آسون راه ورود ثروت و برکت را به زندگیم باز کرده بودم دقیقا تضاد ها میاد ما را بزرگتر کنه و اینکه هر چه قدر مساله حل کنی به ثروت بیشتر می رسی را بارها و بارها سالیان زیاد تجربه کردم در حالیکه قانون را بلد نبودم ولی از اینکه مساله حل می کردم لذت می برم و اعتماد به نفسم بالا می رفت .این اواخر همکارام می گفتند که تو براحتی و آسونی پس مسائل مدیریت کارت برمیای

    واقعا استاد عضله حل مسائل راحت در ما شکل می گیره و هر روز بهتر و بهتر میشه .

    یادمه سال 97 من مدیر دبستان جدید تاسیسی شدم که 3 روز به مهر فقط و فقط 250 نیمکت داخل حیاط مدرسه بدون هیچی هیچی امکانات تحویل من دادند و 300 دانش آموز اول تا سوم دبستان و 15 نفر کادر مدرسه و فقط یه ساختمان خالی و گفتند بسم الله شروع کن .

    بارها و بارها مسائل بیشتر از اینها با مدد و لطف خدا حل شده بود و این من نبودم اراده و توکل من بود که هر روز بهتر و بهتر شد .شروع کردم و جالبه بدون سرمایه و حساب پر مدرسه شروع شد .فقط حرکت و خدا برکت

    دقیقا یادمه همکارام صندلی نشستن نداشتند و منم که غیر از خدا روی احدی حتی در کار دولتی سعی می کردم حساب نکنم رفتم اداره درخواست لوازم و گفتند موجود نیست منم بهشون گفتم جسد صندلی دارید ؟رفتم انبار اداره 20 تا پیکر صندلی بار زدم رفتم به لطف خدا تحویل کارگاهی دادم و بهشون گفتم اول رنگ کنند و بعد روکش و دقیقا یه هفته بعد20 تا صندلی نو اومد مدرسه .بچه ها بهم می گفتند از در و دشت برات میاد در طول 3سال مدیریت من تا 1400 زمانی که با قانون آشنا شدم و مهاجرت کردم تهران ،دقیقا مدرسه با تمام تمام تجهیزات و یه حساب پر تحویل مدیر جدید داده شد و جالبه این مدیر که دوستم بود و با هم سال 97 مدیر شده بودیم می گفت مگه میشه من رفتم سر آماده و کلی مشکل ،چطور تونستی این مدرسه را بسازی

    استاد با حل مسائل زندگی هر روز آدم بزرگ و بزرگ و بزرگ تر میشه و این بزرگتر شدنه نهایت نداره و فقط برکت وارد زندگیت میشه

    استاد واقعا الان می فهمم که من ورودی آنچنان زیادی نداشتم ولی در جایگاه خود زن ثروتمندی بودم و هستم چون استاد حل مسائل زندگیم چه در کار چه در خانه و چه در جامعه بودم و الانم دارم ریشه ای کار می کنم تا در روابط هم آنچنان از بنیاد تغییر کنم که شایستگی هام را دوباره به جهان نشون بدم و از جهان جایزه و پاداش های بزرگ بزرگ بگیرم .

    خدا را بابت همه ی این توانایی ها که فقط و فقط مختص خودشه و ما از خودمون چیزی نداریم بسیار و لحظه به لحظه سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1007 روز

    بنام خدا سلام استاد عزیزم

    این تفکری که شما راحبش صحبت میکنید دقیقاً باور عام وحرف همه مردم عادیه ازاونجایی که ما باتلاش روی تغییر باورها سعی کردیم از بدنه جامعه جدابشیم ،دقیقا جمله معقول وراحتیه توجیه کردن ،ولی پشت این جمله کلی داستان داره اینو یه فرد قربانی میگه که تلاش نکنه ونقطه توقف همین جمله س،ومن یه بک زدم به گذشته واطرافیانم دیدم که ادمها دقیقاً ازاین نقطه متوقف شدند ودیگه تلاش نکردند،واای خدای من الان ذهنم میترکه ازشدت ضربه ای که این حرفها بهم زد،واقعا چقدر تفاوت هست بین دوتا فکر ،خدااااای من فرق بین منه مریم که الان تواین شرایطم ،بااستاد فقط باورامونه فقططططط همین ،استاد هزاران فایل درست کرده واینهمه انرژی ووقت گذاشته بگه ببین من تونستم توام بیا باوراتو تغییر بده توام شرایطط عالی میشه ولی من دیدم من فقط داشتم میگفتم وای استاد چقدر خوبه این تفکر یا تکرار میکردم حرفای شمارو بدون هیچ تغییر اساسی ،الان این لحظه بعد اون همه ضربه ای که به زمین زدم به گنج رسیدم استاد یافتم ،یافتم،یافتم گنج پیدا کردم استاد دلم میخاد دستاتو ببوسم بگم عاشقتم عاشقتم عاشقتم ،اره من میتونم ،میتونم خلق کنم من توانایی شو دارم چون پشت این باور محکم خدا ایستاده ،من خدارو دیدم اگر یک ادم به خدا وصل بشه میتونه همه این کاررو انجام بده ،هرکاری رو که اراده میکنه بدون هیچ محدودیت ،من یه تجربه بگم ،اینکه اگر تک تک حرفهارو بادقت گوش کنی توی تمام صحبتها یهو یک جمله میتونه تورومتحول کنه ،ذهنتو بترکونه ،استاد عاشقتم خدایا شکرت من اگر فقط فقط بتونم ذهنمو کنترل کنم ایمانمو به خدا نشون بدم ،ونگاهم توحیدی باشه تماااام من باید تلاش کنم اینکار ساده ای نیست ،ولی اگر بتونی تومیشی خالق این نتیجه ایمان به خداست ،استاد الگوی یک شاگرد زرنگیه که درساشو خونده فارغ‌التحصیل شده استاد بهت تبریک میگم به خاطر این دست اوردهای بزرگی که کسب کردی تو بی نظیری استاد ،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    صدف گفته:
    مدت عضویت: 534 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    روز 142 ام

    در مورد حل مساله استاد واقعا هربار که من یه مساله ای رو خودم حل میکنم واقعا احساس خوبی دارم بعدش واقعا آدم حس میکنی یه چیزی درونت رشد میکنه بیشتر به خودت ایمان میاری که میتونی انجام بدی همون موقعا که این پندمیک بود اوردن نقاش تو خونه سخت بود من اتاقمو میدیدم رنگش خراب شده حالم بد میشد میگفتم خودم انجام میدم بابا و مامانم میگفتن تو نمیتونی این کار تو نیست باید بتونه بزنی سمباده بزنی گفتم انجامش میدم فقط اتاق خودم رفتم چندتا کلیپ نگاه کردم دیدم خانمام خیلیا خودشون رنگ میکنن رفتم وسایل رنگو گرفتم یه رنگی که با آب قاطی میشد اونو گرفتم که راحتر باشه برام رنگایی که خراب بود و با کاردک کندم بتونه زدم 2 روزه تمومش کردم خداروشکر بعدش چقدر حس خوبی داشتم کاری رو انجام دادم که تا حالا انجامش ندادم بعدش تازه از کارم خوششون اومد گفتن سالن و اتاق ماروهم رنگ کن فک کن کل خونه رو خودم رنگ کردم حتی درو پنجره خداروشکر میکنم که این توانایی رو به من داد که انجامش بدم هربار به دیوارای خونه نگاه میکنم خداروشکر میکنم که قدم برداشتم و اون فکر و عملیش کردم و بخاطر حرف بقیه پشیمون نشدم الان نتیجه رو میبینم خودم لذت میبرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: