این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/05/abasmanesh57.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-05-13 08:09:592024-04-30 04:17:00گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ی عزیزم و دوستان همیشه همراه و هم فرکانسم
بریم سراغ نشانه های الهی امروزم:
خدایا شکرت که فصل دوم از روز شمار تحول زندگی من رو شروع کردم و متعهدانه دارم ادامه میدم
خدایا شکرت بابت سلامتیم
خدایا شکرت بابت اینکه امروزم یه فرصت و عمر دوباره بهم دادی
خدایا شکرت بابت حال خوبم
خدایا شکرت بابت ناهار و شام خوشمزه ای که خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت اینکه دوستم برام تخمه و لواشک خرید
خدایا شکرت بابت اینکه یهو یه الهام بسیار قوی بهم شد و یه چیزی درونم گفت انجامش بده همین الان انجامش بده و منم به الهامم عمل کردم و 2هزار بسته پودر زعفران سفارش دادم و 7میلیون و دویست هزار تومان واریز کردم
خدایا شکرت که تکاملم رو طی کردم تو خرید و فروش پودر زعفران اوایل 100 بسته سفارش میدادم آخرین بار هم که یک و نیم ماه پیش بود 1500 بسته سفارش دادم الانم 2000 بسته سفارش دادم خدایا شکرت
خدایا شکرت که مشتری هام زیاد شده و روزی چند تا مشتری بهم زنگ میزنن و پیام میدن این لطف توئه ب من یا ربم
خدایا شکرت بابت مشتری هایی که امروز هم پیام دادند هم تماس گرفتند هم خریدند
خدایا شکرت که در عرض تقریبا 40 روز هزار و 100 بسته پودر زعفران فروختم خدایااااا شکررررت
خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری زنگ زد 5 بسته خرید 100 تومن دریافت کردم
خدایا شکرت بابت اینکه اولین حقوق پدرم امروز واریز شد
خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری زنگ زد 4 بسته سفارش داد و من گفتم حداقل فروشم 5 تاست 5 تا خرید و 100 تومن دریافت کردم
خدایا شکرت بابت پرتقال خونی خوشمزه ای که مادرم خرید
خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری زنگ زد و 20 بسته خرید کردو 300 تومن دریافت کردم بهم گفتن ما رستوران داریم مصرفمون زیاده ما قبلا از یه نفر دیگه میخریدیم ولی دیگه از شما میخریم اونم زود زود این کار خدا نیست پس کار کیه
خدایا شکرت که یه مشتری که همیشه ازم خرید میکنه بهم زنگ زد و 60 بسته سفارش داد دوستم منو برد بهش فروختم و 840 تومن دریافت کردم
خدایا شکرت بابت اینکه امروز 90 بسته پودر زعفران فروختم و یک میلیون و سیصد و چهل تومن دریافت کردم
خدایا شکرت که موجودی حسابم هم اکنون 36 میلیون تومانه
و اما بریم سراغ آگاهی های این فایل قشنگ :
گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده
دوست عزیزم لیلا جان تحسینتون میکنم بابت اینکه با فایل سه برابر کردن درآمد استاد تونستید درآمدتون رو سه برابر کنید دقیقا فردای اون روزی که شنیدید البته شما آمادگیشو داشتید و باوراتون آماده بوده که از فرداش این اتفاق افتاده
تحسینتون میکنم بابت اینکه عزت نفستون رو تونستید بسازید
تحسینتون میکنم بابت اینکه از تاریکی میترسیدید رفتید تو دلش و دیگه نمیترسید
تحسینتون میکنم بابت اینکه از خانوادتون جدا شدید مستقل شدید رها شدید از وابستگی هاتون
تحسینتون میکنم بابت اینکه انقدر عملگرا بودید و رفتید تو دل ترساتون
لیلا جانم تحسینتون میکنم از همه لحاظ پیشرفت کردید از لحاظ مالی و سلامتی و عزت نفس و …
استاد میگن بهترین شیوه برای غلبه بر ترس ها اینه که بریم تو دلش اونوقت عزت نفسمون میره بالا
از چی میترسی؟من از سگ میترسم من از ارتفاع میترسم من از حرف مردم میترسم از برق میترسم
پس ساناز برو تو دلش تا نری اینا حل نمیشه و تو بزرگ نمیشی
وقتی داری از چیزی میترسی یعنی داری باج میدی به اون چیز
من از رانندگی میترسیدم ولی رفتم تو دلش و الان عالی میرونم از رانندگی تو جاده میترسیدم که رفتم تو دلش و الان هیچ ترسی ندارم درمورد رانندگی
استاد و مریم جانم تحسینتون میکنم که به ترس از ارتفاع که داشتید رفتین تو دل این ترستون
به خودتون بگید که من نبااااید به چیزی باج بدم
من نباید بذارم کسی یا چیزی یا موضوعی یا ترسی ازم سو استفاده کنه و منو اسیر خودش کنه
یعنی اینو بذارید بالاترین اولویت زندگیتون اینکه اسیر نشید باج ندید به یه ترس یا موضوعی
که بخواد هر ترسی شمارو اسیر خودش کنه حالا هرترسی ترس از ارتفاع و حرف مردم و تاریکی و حیوان و….
لیلا جان گفتند اولین قدم من برای مهاجرت این بود که از خونه خودمون مستقل بشم و چقدر ترس و نگرانی از حرف مردم هست که بگن دختر مجرد چرا باید از خونه خودشون بره جای دیگه و مستقل شه ممکنه هزار تا حرف هم بزنن ها ولی بر ترسهاشون غلبه کردند
من باید بر ترسم مثلا حرف مردمه کار کنم چون من نمیتونم حرف مردم رو کنترل کنم که
اگر رفتارهای من دلیلش این باشه که مردم در مورد من چجوری فکر می کنند یعنی رفتارهام و تصمیمام دلیلش این باشه که من مردم رو راضی کنم یعنی من دارم باج میدم به مردم و اسیر مردمم
من باید به شکلی که خودم فکر میکنم درسته عمل کنم نتایجشم میپذیرم اشکالی نداره
وقتی شما آدم قوی میشی آدمای چرت و پرت و آدمای حرف مفت زن از زندگیتون میرن بیرون و آدمای قوی میان تو زندگیتون
ما ایرانیا خیلی مشکل داریم در مورد نظر مردم که خیلی برامون مهمه از اینکه چی بپوشیم که مردم چه فکری کنند و از اینکه چه رفتاری داشته باشیم که مردم رو راضی کنیم و بی نهایت موضوع دیگه
باید بگی من برای خودم زندگی میکنم حرف مردم هیچوقت تمومی نداره
یعنی شما هرچقدر هم به میل مردم زندگی کنی بازم حرف مردم پشتت هست یه سری افراد همیشه هستند که ازت ایراد میگیرن
پس چه بهتر که به سبک شخصی خودم زندگی کنم فارغ از نظر مردم
حالا که نمیشه در دهن مردم رو بست پس گور بابای همه
بذار من برای خودم زندگی کنم
من روی خودم کار میکنم در مداری قرار میگیرم که آدمایی وارد زندگیم میشن که باهام هماهنگن
بقیه اصلا مهم نیست
من در خیلی موارد نظر مردم برام مهمه در مواردی هم مهم نیست نسبت به قبل کمتر شده از وقتی که روی خودم کار میکنم
با دوستم که میرم بیرون میگم نکنه کسی از فامیل ببینه بد بشه و این یکی از ترمزهای منه که باید حلش کنم
در جمع های غریبه راحت نیستم راحت با اعتماد به نفس و با صدای بلند نمیتونم حرف بزنم بخاطر اینکه نظر بقیه برام مهمه اینم یکی از ترمز های منه که باید حلش کنم
پس همه ترس ها واهی هستند توهمی بیش نیستند و ترمزها و باورهای محدود کننده ای هستند که تا نری تو دل ترست هیچ نتیجه ای نمیگیری
در پناه الله یکتا شاد وسالم وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
آخ اخ دقیقااااا استاد ما فرهنگمان اینه که همش راجع به مردم حرف بزنیم و تو ذهنمون تجزیه تحلیل کنیم حتی با اینکه دوست نداشتم اینکارو کسیبا من بکنه ناخودآگاه میکردم راجع به بقیه
واقعا فرهنگ و دیدها شنیده ها الان فهمیدمکه چه قدر تاثیر گذاره و ناخودآگاه داریم مثل بقیه فکر میکنیم
من این ترمز رو با تعهد بر میدادم که دیگه تو ذهنم به کسی برچسبی نزنم یا تجزیه کنم دلیل رفتاراشو نکنم چون دقیقا نشتی انرژی جالبی نداره تمرکزم فقط رو خودم باشه اینجوری احساس خوب نسبت به خودم و ادما بیشتر میشه و احساس لیاقتم هم بالاتر میره
درود برشما واقعا از این فایل لذت بردم امروز خیلی به این صحبت ها نیاز داشتم ذهنم مثل همیشه من رو به خودش درگیر کرده بود .احسن به لیلا جان با اعتماد به نفس بالا وغلبه کردن به ترس ها تمام مطالبی که گفته شد رو نوشتم جواب خیلی از سوالاتم رو دریافت کردم مستقل بودن وشدن ،نترسیدن و رو به جلو حرکت کردن ،صادق بودن در کار وبا عشق انجام دادن ،با خود به صلح رسیدن وبودن،قدم های تکاملی رو دیدن برای کاری بزرگتر سپاس از لیلا جان با آرزوی موفقیت بیشتر وروز افزون تر وسپاس از استاد عزیز برای توضیحات وگفتین نباید به کسی یا چیزی باج بدهیدوکسی یا چیزی اسیرتون کنه این برای من درس بزرگی که باید باید به آن عمل کنم چون نقطه ضعف منه سپاس گزارم استاد جان 🙏🫶نور وبرکت خداوند بر زندگیتان جاری باد🌺🌺🌺🧚🏻♀️🧚🏻♀️🧚🏻♀️💫💫💫💫💫💫💫
سلام استاد من از وقتی که به خودباوری رسیدم و بر ترسهام غلبه کردم و توانمندیهام رو بهتر شناختم چنان نتایج بزرگی گرفتم که خدا میدونه هر ثانیه سپاسگذاری میکنم بابت وجود شما که این همه زحمت میکشید که به راحت و زیباترین شکل ممکن این اگاهیها رو دراختیار ما میگذارید و چقدر مثالهای زیبا و قابل درک و به جایی میزنید واقعا با تمام وجود از شما سپاسگذارم
سلام استادودوستان گلم،خیلی ممنون ازتجربه زیبای این دوست عزیز،نکته ای که تواین فایل توجه منوجلب کرد ین بود که وقتی صحبتهاوتجربیات کسانی که تواین سایت وطبق گفته های شما دارن زندگی میکنم اینه که همه مایک سری تجربیات مشابه داریم و فهمیدم که اگردریک مسیروفرکانس خاصی باشی همون اتفاقات و تجربیات خوبی که برای بقیه افتاده باگوش دادن خودرادرهمون مسیرقرارمیدیم این یعنی ایمان به راهی که میریم وشوق و اشتیاق ماروبه جلوسوق میده واقعاامروزپیام خدارواززبان این دوست خوبم که دونه دونه داره همه مساعلی که توزندگی تونسته مستقل وقوی حل کنه،لیلاجان توعالی هستی برات بهترینهاروآرزومیکنم
سلام و درود به دوستان و همراهانم،سلام به استاد و راهنمای زندگیم،،،این فایل نشانه ی من بود که بهش راهنمایی شدم،و چقدر دقیق و مناسب بود برام.آخه شما ببینید چقدر این قسمت نشانه ها میتونه درست عمل کنه!منم دختر مجردیم که چند وقتیه مستقل شدم و در بعضی موارد خود کم بینی دارم با اینکه از بیرون خیلی خیلی قوی و با اعتماد بنفس و قدرتمند دیده میشم،،،و در کل چالشهایی اینچنینی دارم.چیزی که منو شگفت زده کرد راهنمایی شدنم به این فایل بود که دقییییقا مناسب همون نیاز من بود که باید میفهمیدمشون! دنیا خیلی دقیقه و نکته اینه که هررر چی شفافففتر باشی دقیییقتر نتیجه میگیری
تردید و حدس و گمان نداشته باشید در مورد موضوعات.مداااام در حال شفاف سازی باشید با خودتون با خدا نوشتن هررر روشی برای هر موضوعی که مورد نیازتونه شفافا سازی کنید و اونوقت جوابها و نشانه های جهان بیییییینظیره
برام مثل بازی شده این دنیا وقتی کم کم یاد میگیری چطور با قوانین و با انرژیها کار کنی بازی کنی و خلق کنی و…همه ی اینا برام شبیه بازیه خیلی باحاله
واقعا تک تک فایل های گفتگو با دوستان معجزه ای هست که از طریق این سایت برای ما اومده
بار اولی که گوش کردم بسیار بسیار روی من تاثیر گذاشت و لیلای عزییز رو تحسین کردم و همچنین مریم جان و استاد رو که اون بازی هوایی رو سوار شدن برای غلبه بر ترس
چقدر لیلا جان شیرین بیان کردن که شما دوست صمیمی من بودی خیلی به دلم نشست
و رفتن تو دل ترس ها و باج ندادن
یه تجربه ای هست که نمیتونم ازش بگم خیلی شخصی هست ولی یادمه خیلی من و درگیر خودش کرده بود و اونجا هنوز نه فایل ابوموسی رو دیده بودم نه این فایل و مربوط به 4سال پیش هست تازه در سایت ثبت نام کرده بودم و دیدم داره رسوخ میکنه به مغز و استخوانم و داره عین موریانه روحم و میخوره قشنگ یادمه با خودم گفتم تو داری از ترسش ذره ذره نابود میشی بیا و انجامش میده چیزی نمیشه از این ترسی که الان داری که بدتر نیست این عهد و با خودت ببند که خودم کردم و مسئولیت کارت و بعهده بگیر اون زمان خواهرم فایل عزت نفس و تازه خریده بود و گوش دادیم یه قسمتی ش بود استاد میگفتن وقتی تصمیمی میگیری و انجامش میدی برای اینکه ذهنت بعدا نجوا نکنه بگو انجامش میدم نمیدونم درست یا غلطه ولی به نفع من هست و حتی اگه غلط بود تجربه کسب کردم یه همچین برداشتی رو من کردم اون زمان و هرچند سخت و ترسناک انجامش دادم و انگار یه وزنه صد کیلویی ازم برداشته شد و هیچ وقت نجواها هم زورشون نرسید بعدش بهم چیزی بگن و اونجا بود فهمیدم وقتی محکم پای تصمیمت وایمیستی جهان مقدماتش و برات فراهم میکنه و احساسات بعدش بینظیره چه از لحاظ اعتماد به نفس چه اینکه باج ندادی به ترست
و خب بمرور کلی ت این چهار سال ترس های ریز و درشتی که داشتم و سعی کردمم بهشون وارد باشم تو یسری هاش خیلی خیلی موفق بودم تو یسری هاش نه
مثل
تاریکی که گفتم قبلا اصلا فاجعه ای بود برای من و ترسش همیشه احساس سرگیجه و حالت تهوع بهم میداد
اقدامات اگاهانه ای که براش انجام دادم
چراغ خاموش موقع خواب اولش با کم نوری شروع کردم بعد یواش یواش در اتاقم و بستم و بعد در تاریکی مطلق طبیعی بود که اولش خیلی سخت بود و اون اوایل خوابمم نمیبرد حتی بعدش کم کم دیگه جهان همکاری کرد و من اتاق فرارهای نه تنها تاریک بلکه ازین ترسناک ها که اکتور داره میرفتم و… هر اقدام عملی که این ترس و از بین ببره
ترس از حشرات سوسک و ملخ و حتی پشه های بزرگ و شاید خنده دار باشه پروانه و شاپرک :))
اینا رو اقدام عملی براش انجام ندادم برم جایی که پر سوسکه مثلا :)) قبلا اگه خونه مون سوسک بود اصلا شبا نمیخوابیدم تا پیداش بشه و مامانم بکشه ولی بعد کم کم خودم کشتم و یا حتی میدیدم هم خیلی میترسیدم بکشم فراریش میدادم و بعد به جایی رسید که اصلا دیگه خیلی وقته خدا رو شکر ندیدمش و اونجوری وحشتناک نمیترسم ازشون
ترسهای غیر ملموس مثل ترس از تنهایی تردد کردن در جاهای جدید مخصوصا وقتی هوا تاریک میشد
ترس از تنهایی تو تاکسی نشستن و ماشین و آژانس گرفتن و ترس از رفتن تو موقعیتهای جدید
ترس از حرف مردم تمام اینها رو خیلی جدی باهاشون روبرو شدم و تو خیلی هاش اینقدر روش کار کردم که اصلا انگار ناپدید شدن شکر خدا
و در ادامه راجع به حرف دیگران اینکه واقعا هرجور رفتار کنی دیگران حرفشون و میزنن و فکر میکنم همه مون تجربه ش کردیم و از یه جایی به بعد خود من تصمیم گرفتم جوری رفتار کنم که خودم راحتم با رعایت چارچوب البته نه اینکه راحتی باعث بشه هر حرفی و بزنم به هرکسی و هر کاری که عرف نیست و انجام بدم و هر پوششی داشته باشم از یه جا به بعد تمام اینها رو روی خودم کار کردم و درستشون کردم
خدا رو شکر بابت اموزش های شما استاد دوست داشتنی من
اینو خیلی تجربه کردم اما خب معنی اش رو و عملکرد ترس رو تازه الان متوجه شدم
من حدود دو سالی هست که دوست دارم مستقل زندگی کنم البته ترس زیادی داشتم ولی به مرور ترسم کم شده بیشتر فکرم مشغوله محل زندگی و وضع مالی خودم هست
نصف شب از خواب بیدار شدم از خدا خواستم خدایا بار مراقبت از سلامت مادرم رو از دوش من برداره واقعا خسته شدم و انرژی منو بد میکنه و نگرانم میکنم که آیا خوبه فشارش چه طوره قرص داره یا برم بگیرم، آزمایشهاش رو به موقع انجام بده جواب آزمایشش خوبه یا نه…
الان که خدا رو شکر به وضعیت نرمالی رسیده و امیدوارم خدا در جهت سلامتی نگهش داره و هدایتش کنه
اما من انرژیم واقعا داره حدر میره میخوام به خواسته های خودم برسم میخوام حس آرامش داشته باشم میخوام دور بشم از این محیط و تمرکزم روی خواسته ها و سلامتی و شادی باشه
چه طوریش رو خدا میدونه اما به بهترین شکل زیباترین و آرامش بخشترین شکل میخوام این اتفاق بیافته و زندگیم تغییر کنه شاد بشم بیشتر بخندم سلامت تر بشم عشق وارد زندگیم بشه آدمها و شرایط جدید و مناسب وارد زندگیم بشن در رفاه زندگی کنم
استاد گفتن در برابر تضاد به خواسته هاتون توجه کنید خدارو شکر کنید
منم خواسته ام اینه شادی آرامش عشق رفاه سلامتی بیشتر
چقدر استقلال خوبه من از خدا اول سلامتی روح و جسم میخوام چون در کنار این میتونم به استقلال زیادی برسم هدایت رو دریافت کنم
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز دل و لیلای عزیز و دوستان گلم
اول از همه وارد صفحه گفتگوی با دوستان شدم ، چهره آذی عزیز رو دیدم چقدر لذت بردم ، چقدر این خانوم زیباست با اون لبخندش
چقدر لذت بردم از موفقیت های لیلای عزیز
یه ذره اومد ذهنم نجوا کنه و مقایسه که درجا مچشو گرفتم و یک سری قوانین رو مرور کردم در حد یک ثانیه و انگاری ذهنم یا قلبم گفت اره اها اره راست میگی و این خبر خیلی خوبیه برای من!!
اول از همه چقدر لذت بردم از تیکه کلامه ایشون (خوشبختانه…) و بعد چقدر لذت بردم با اعتماد به نفس صحبت کردن و سعی کردن احساسشون رو کنترل کنن و مطالب با ارزشی رو بگن
یک سری آگاهی هارو چون خیلی تمرکزی دارم مرور میکنم هر روز اینا بیشتر برام بولد شد که نگاه کن رضا این فرد موفق شده و چجور داره باعث رشد و پیشرفت جهان اطرافش میشه ، چجور تو لذت داری میبری از موفقیتش و چجور انگیزه گرفتی
و اینکه گفت باید خودخواه باشیم و تو خرج کردن انرژی خسیس باشیم ، به شدت موافقم ، به شدت موافقم (در حدی که از اونور بوم نیوفتیم)
من خداروشکر از همون بچگی هرکسی با من دوست میشد یا یک تایمی با من هم صحبت میشد هم مسیر میشد هرچیزی واقعا بهترین آدم بود خداروشکر تو یک سال قبل من کلی دوستان فوقالعاده پیدا کردم ، هدایت شدیم بهم و چه تجارب نابی من کسب کردم که واقعا رویاییه ، واقعا رویایی هست و ایشالله همتون تجربه کنین ( مثل یک هفته تو خونه روستایی زندگی کردن به رایگان!! سمت هزارجریب با بهترین آدم ها و تو هوای مه آلود یعنی توی اون یک هفته ، فقط یک روزش آفتابی بود که همون روز برگشتیم ، کلی چشمه ، یک رودخانه پر آب و کلی فراوانی و زیبایی و …)
بعد دیدم آقا نمیشه اینجور فایده نداره این دوستان فوقالعاده ان ولی من اصلا نه تمرکز میتونم بکنم نه وقت به اندازه کافی دارم اگه با این دوستان دور بزنم و بعد بخوام موفقیت کاری و مالی برسم ، نمیشه (الان میفهمم ها اون موقع فقط میخواستم به آگاهی ها و گفته های استاد عمل کنم و یه جورایی تو جریانش قرار گرفتم) (در مسیر خواسته هام نبودن)
وقتی که ازشون دور شدم یک قدم من برداشتم جهان هزارقدم برداشت و بدون دلخوری این اتفاق افتاد. اگه ببینمشون با عشق سلام میکنم و تحویل میگیرمشون و همینطور اون ها ولی منی که هرروز باید دور کیزدم باهاشون یا مسائل کامپیوتری یا هرچیزی رو حل میکردم( که اکثرش با رضایت بود)
الان دو سه ماهه شاید بیشتر هم دیگرو نمیبینیم و کاملا راضی ام الان میفهمم تمرکز یعنی چی کنترل ذهن یعنی چی
چقدر لذت بردم از عملگرا بودن لیلا عزیز که وارد دل ترسشون شدن و جهان اطرافشون رو تجربه کردن که منم تقریباً چنین تجاربی داشتم و الان اصلا قابل مقایسه با دو سه سال پیشم نیستم مخصوصا تو درک خدا و قوانین که انشاالله به وقتش میگم در این مورد
این ترسه حالا با بارها واردش شدن و واردش نشدن اینجور تو ذهنم شکل گرفته که عیب نداره بترسم ولی باید حل بشه متنفرم از اینکه مثلا درونم میگه اینکارو بکن الان اون شرایط رو دارم ولی انجامش ندم و تا مدت ها هی حسرت بخورم هی نجوا بشه بهم هی توی حس بد باشم که چرا انجامش ندادم ، من هزار بار وارد دل ترسم شدم، چرا اینکارو نکردم ، اینقدر از این حس بدم میاد که دیگه فکر نمیکنم چه ترسیه میگم من واردش میشم یا حداقل یک قدم براش برمیدارم تا بتونم به منطقم نشون بدم که شجاعم و واقعا آدم با هربار وارد دل ترسش شدن خیلی بزرگ میشه خیلی
دیگه چیزی به ذهنم نمیاد یه جورایی این نکات رو نوشتم که یاد بگیرم توجه کنم به نکات مثبت و تحسینش کنم و خوراک مناسب بدم تا اینکه اجازه بدم شیطان اشغال به ذهنم بده و نتیجه معلومه از همین الان
به نام خدای وهاب و رزاق و هدایت کننده ام
روز شمار تحول زندگی من روز سی و یکم از فصل اول
سلام خدمت استاد عباسمنش جان و استاد شایسته ی عزیزم و دوستان همیشه همراه و هم فرکانسم
بریم سراغ نشانه های الهی امروزم:
خدایا شکرت که فصل دوم از روز شمار تحول زندگی من رو شروع کردم و متعهدانه دارم ادامه میدم
خدایا شکرت بابت سلامتیم
خدایا شکرت بابت اینکه امروزم یه فرصت و عمر دوباره بهم دادی
خدایا شکرت بابت حال خوبم
خدایا شکرت بابت ناهار و شام خوشمزه ای که خوردم و لذت بردم
خدایا شکرت بابت اینکه دوستم برام تخمه و لواشک خرید
خدایا شکرت بابت اینکه یهو یه الهام بسیار قوی بهم شد و یه چیزی درونم گفت انجامش بده همین الان انجامش بده و منم به الهامم عمل کردم و 2هزار بسته پودر زعفران سفارش دادم و 7میلیون و دویست هزار تومان واریز کردم
خدایا شکرت که تکاملم رو طی کردم تو خرید و فروش پودر زعفران اوایل 100 بسته سفارش میدادم آخرین بار هم که یک و نیم ماه پیش بود 1500 بسته سفارش دادم الانم 2000 بسته سفارش دادم خدایا شکرت
خدایا شکرت که مشتری هام زیاد شده و روزی چند تا مشتری بهم زنگ میزنن و پیام میدن این لطف توئه ب من یا ربم
خدایا شکرت بابت مشتری هایی که امروز هم پیام دادند هم تماس گرفتند هم خریدند
خدایا شکرت که در عرض تقریبا 40 روز هزار و 100 بسته پودر زعفران فروختم خدایااااا شکررررت
خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری زنگ زد 5 بسته خرید 100 تومن دریافت کردم
خدایا شکرت بابت اینکه اولین حقوق پدرم امروز واریز شد
خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری زنگ زد 4 بسته سفارش داد و من گفتم حداقل فروشم 5 تاست 5 تا خرید و 100 تومن دریافت کردم
خدایا شکرت بابت اینکه امروز قشنگ خوابیدم خدایا شکرت بابت نعمت خواب
خدایا شکرت بابت پرتقال خونی خوشمزه ای که مادرم خرید
خدایا شکرت بابت اینکه یه مشتری زنگ زد و 20 بسته خرید کردو 300 تومن دریافت کردم بهم گفتن ما رستوران داریم مصرفمون زیاده ما قبلا از یه نفر دیگه میخریدیم ولی دیگه از شما میخریم اونم زود زود این کار خدا نیست پس کار کیه
خدایا شکرت که یه مشتری که همیشه ازم خرید میکنه بهم زنگ زد و 60 بسته سفارش داد دوستم منو برد بهش فروختم و 840 تومن دریافت کردم
خدایا شکرت بابت اینکه امروز 90 بسته پودر زعفران فروختم و یک میلیون و سیصد و چهل تومن دریافت کردم
خدایا شکرت که موجودی حسابم هم اکنون 36 میلیون تومانه
و اما بریم سراغ آگاهی های این فایل قشنگ :
گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده
دوست عزیزم لیلا جان تحسینتون میکنم بابت اینکه با فایل سه برابر کردن درآمد استاد تونستید درآمدتون رو سه برابر کنید دقیقا فردای اون روزی که شنیدید البته شما آمادگیشو داشتید و باوراتون آماده بوده که از فرداش این اتفاق افتاده
تحسینتون میکنم بابت اینکه عزت نفستون رو تونستید بسازید
تحسینتون میکنم بابت اینکه از تاریکی میترسیدید رفتید تو دلش و دیگه نمیترسید
تحسینتون میکنم بابت اینکه از خانوادتون جدا شدید مستقل شدید رها شدید از وابستگی هاتون
تحسینتون میکنم بابت اینکه انقدر عملگرا بودید و رفتید تو دل ترساتون
لیلا جانم تحسینتون میکنم از همه لحاظ پیشرفت کردید از لحاظ مالی و سلامتی و عزت نفس و …
استاد میگن بهترین شیوه برای غلبه بر ترس ها اینه که بریم تو دلش اونوقت عزت نفسمون میره بالا
از چی میترسی؟من از سگ میترسم من از ارتفاع میترسم من از حرف مردم میترسم از برق میترسم
پس ساناز برو تو دلش تا نری اینا حل نمیشه و تو بزرگ نمیشی
وقتی داری از چیزی میترسی یعنی داری باج میدی به اون چیز
من از رانندگی میترسیدم ولی رفتم تو دلش و الان عالی میرونم از رانندگی تو جاده میترسیدم که رفتم تو دلش و الان هیچ ترسی ندارم درمورد رانندگی
استاد و مریم جانم تحسینتون میکنم که به ترس از ارتفاع که داشتید رفتین تو دل این ترستون
به خودتون بگید که من نبااااید به چیزی باج بدم
من نباید بذارم کسی یا چیزی یا موضوعی یا ترسی ازم سو استفاده کنه و منو اسیر خودش کنه
یعنی اینو بذارید بالاترین اولویت زندگیتون اینکه اسیر نشید باج ندید به یه ترس یا موضوعی
که بخواد هر ترسی شمارو اسیر خودش کنه حالا هرترسی ترس از ارتفاع و حرف مردم و تاریکی و حیوان و….
لیلا جان گفتند اولین قدم من برای مهاجرت این بود که از خونه خودمون مستقل بشم و چقدر ترس و نگرانی از حرف مردم هست که بگن دختر مجرد چرا باید از خونه خودشون بره جای دیگه و مستقل شه ممکنه هزار تا حرف هم بزنن ها ولی بر ترسهاشون غلبه کردند
من باید بر ترسم مثلا حرف مردمه کار کنم چون من نمیتونم حرف مردم رو کنترل کنم که
اگر رفتارهای من دلیلش این باشه که مردم در مورد من چجوری فکر می کنند یعنی رفتارهام و تصمیمام دلیلش این باشه که من مردم رو راضی کنم یعنی من دارم باج میدم به مردم و اسیر مردمم
من باید به شکلی که خودم فکر میکنم درسته عمل کنم نتایجشم میپذیرم اشکالی نداره
وقتی شما آدم قوی میشی آدمای چرت و پرت و آدمای حرف مفت زن از زندگیتون میرن بیرون و آدمای قوی میان تو زندگیتون
ما ایرانیا خیلی مشکل داریم در مورد نظر مردم که خیلی برامون مهمه از اینکه چی بپوشیم که مردم چه فکری کنند و از اینکه چه رفتاری داشته باشیم که مردم رو راضی کنیم و بی نهایت موضوع دیگه
باید بگی من برای خودم زندگی میکنم حرف مردم هیچوقت تمومی نداره
یعنی شما هرچقدر هم به میل مردم زندگی کنی بازم حرف مردم پشتت هست یه سری افراد همیشه هستند که ازت ایراد میگیرن
پس چه بهتر که به سبک شخصی خودم زندگی کنم فارغ از نظر مردم
حالا که نمیشه در دهن مردم رو بست پس گور بابای همه
بذار من برای خودم زندگی کنم
من روی خودم کار میکنم در مداری قرار میگیرم که آدمایی وارد زندگیم میشن که باهام هماهنگن
بقیه اصلا مهم نیست
من در خیلی موارد نظر مردم برام مهمه در مواردی هم مهم نیست نسبت به قبل کمتر شده از وقتی که روی خودم کار میکنم
با دوستم که میرم بیرون میگم نکنه کسی از فامیل ببینه بد بشه و این یکی از ترمزهای منه که باید حلش کنم
در جمع های غریبه راحت نیستم راحت با اعتماد به نفس و با صدای بلند نمیتونم حرف بزنم بخاطر اینکه نظر بقیه برام مهمه اینم یکی از ترمز های منه که باید حلش کنم
پس همه ترس ها واهی هستند توهمی بیش نیستند و ترمزها و باورهای محدود کننده ای هستند که تا نری تو دل ترست هیچ نتیجه ای نمیگیری
در پناه الله یکتا شاد وسالم وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
آخ اخ دقیقااااا استاد ما فرهنگمان اینه که همش راجع به مردم حرف بزنیم و تو ذهنمون تجزیه تحلیل کنیم حتی با اینکه دوست نداشتم اینکارو کسیبا من بکنه ناخودآگاه میکردم راجع به بقیه
واقعا فرهنگ و دیدها شنیده ها الان فهمیدمکه چه قدر تاثیر گذاره و ناخودآگاه داریم مثل بقیه فکر میکنیم
من این ترمز رو با تعهد بر میدادم که دیگه تو ذهنم به کسی برچسبی نزنم یا تجزیه کنم دلیل رفتاراشو نکنم چون دقیقا نشتی انرژی جالبی نداره تمرکزم فقط رو خودم باشه اینجوری احساس خوب نسبت به خودم و ادما بیشتر میشه و احساس لیاقتم هم بالاتر میره
درود برشما واقعا از این فایل لذت بردم امروز خیلی به این صحبت ها نیاز داشتم ذهنم مثل همیشه من رو به خودش درگیر کرده بود .احسن به لیلا جان با اعتماد به نفس بالا وغلبه کردن به ترس ها تمام مطالبی که گفته شد رو نوشتم جواب خیلی از سوالاتم رو دریافت کردم مستقل بودن وشدن ،نترسیدن و رو به جلو حرکت کردن ،صادق بودن در کار وبا عشق انجام دادن ،با خود به صلح رسیدن وبودن،قدم های تکاملی رو دیدن برای کاری بزرگتر سپاس از لیلا جان با آرزوی موفقیت بیشتر وروز افزون تر وسپاس از استاد عزیز برای توضیحات وگفتین نباید به کسی یا چیزی باج بدهیدوکسی یا چیزی اسیرتون کنه این برای من درس بزرگی که باید باید به آن عمل کنم چون نقطه ضعف منه سپاس گزارم استاد جان 🙏🫶نور وبرکت خداوند بر زندگیتان جاری باد🌺🌺🌺🧚🏻♀️🧚🏻♀️🧚🏻♀️💫💫💫💫💫💫💫
سلام استاد من از وقتی که به خودباوری رسیدم و بر ترسهام غلبه کردم و توانمندیهام رو بهتر شناختم چنان نتایج بزرگی گرفتم که خدا میدونه هر ثانیه سپاسگذاری میکنم بابت وجود شما که این همه زحمت میکشید که به راحت و زیباترین شکل ممکن این اگاهیها رو دراختیار ما میگذارید و چقدر مثالهای زیبا و قابل درک و به جایی میزنید واقعا با تمام وجود از شما سپاسگذارم
سلام استادعزیزم سلام دوستان همفکرانسی عزیزم خیلی متشکرم ازاین فایل وشنیدن حرفهای لیلای عزیز واستاد عزیزم درموردغلبه برترسهاگفتیداستاد،ورفتن دردل ترسهاوقتی اون کارخارق العاده روانجام دادیدوغلبه برترس ازارتفاع واون احساس غروری که بعدازرفتن دردل ترستون بامریم عزیزتجربه کردیدمنهم خیلی ترس ازرانندگی داشتم بااینکه چندین سال گواهینامه گرفته بودم اماهمچنان میترسیدم دقیقا مثل لیلا جان فایل عزت نفس که توسط همسرم خریداری شده بودمرتب باهمسرم گوش میکردیم چقدربمن کمک شدتابتونم به خیلی ازترسهام غلبه کنم ویکی ازاونهایکباربرای همیشه خودم ماشین روبتنهایی ازپارکینگ درآوردم ومسافت خیلی سخت وپرترافیکی رورانندگی کردم ووقتی به خونه برگشتم اون احساس غروری که فرمودیدواحساس سبکی وآرامش ورهایی ازاون ترسی که داشتم قابل توصیف نیست اون احساس خودکم بینی که دوست عزیزم گفت باتوجه به تواناییهایی که داریم درمنهم بودودرگذشته اصلا نمیتونستم خوب وزیباصحبت کنم وهمیشه ترس داشتم که دیگران درموردمن چه قضاوتی میکنندیادمه چندسال پیش فایلهای اعتمادبنفس استادروگوش کردم وهیچ وقت تجربه ای که چندسال پیش درجمع حدود۴۰۰نفرمردوزن بعنوان یک سخنران ازانجمنی که دراون بودم انتخاب شدم وچقدرعالی صحبت کردم فراموش نمیکنم ،همیشه حرفهای استادعزیزم درموردفایلهای عزت نفس که حتی موقع صحبت کردن ازلحاظ فیزیکی چطوررفتارکنیم ملکه ی ذهنم هست وسعی کردم تمریناتی که درفایلهای عزت نفس همیشه استادتوضیح میدن عملکرد اشته باشم درحال حاضر مهنازی که همیشه توی حرف زدن دنبال کلمه ی مناسب میگشت وبازهم ترس ازقضاوت اجازه نمیدادبیان خوبی داشته باشه الان خیلی راحت وزیبا وباعزت نفس واعتمادبنفس حرف میزنه واینهارواول ازهمه مدیون لطف خداوندوبعدهم استادعزیزم هستم بااین آگاهیهای خوبی که بمامیدن منهم بعنوان یک عضوازاین سایت خواستم چندتاازتجربیات خودم روبه اشتراک بزارم وبازهم ازخداوندوازاستادعزیزم بسیارمتشکرم
سلام استادودوستان گلم،خیلی ممنون ازتجربه زیبای این دوست عزیز،نکته ای که تواین فایل توجه منوجلب کرد ین بود که وقتی صحبتهاوتجربیات کسانی که تواین سایت وطبق گفته های شما دارن زندگی میکنم اینه که همه مایک سری تجربیات مشابه داریم و فهمیدم که اگردریک مسیروفرکانس خاصی باشی همون اتفاقات و تجربیات خوبی که برای بقیه افتاده باگوش دادن خودرادرهمون مسیرقرارمیدیم این یعنی ایمان به راهی که میریم وشوق و اشتیاق ماروبه جلوسوق میده واقعاامروزپیام خدارواززبان این دوست خوبم که دونه دونه داره همه مساعلی که توزندگی تونسته مستقل وقوی حل کنه،لیلاجان توعالی هستی برات بهترینهاروآرزومیکنم
سلام و درود به دوستان و همراهانم،سلام به استاد و راهنمای زندگیم،،،این فایل نشانه ی من بود که بهش راهنمایی شدم،و چقدر دقیق و مناسب بود برام.آخه شما ببینید چقدر این قسمت نشانه ها میتونه درست عمل کنه!منم دختر مجردیم که چند وقتیه مستقل شدم و در بعضی موارد خود کم بینی دارم با اینکه از بیرون خیلی خیلی قوی و با اعتماد بنفس و قدرتمند دیده میشم،،،و در کل چالشهایی اینچنینی دارم.چیزی که منو شگفت زده کرد راهنمایی شدنم به این فایل بود که دقییییقا مناسب همون نیاز من بود که باید میفهمیدمشون! دنیا خیلی دقیقه و نکته اینه که هررر چی شفافففتر باشی دقیییقتر نتیجه میگیری
تردید و حدس و گمان نداشته باشید در مورد موضوعات.مداااام در حال شفاف سازی باشید با خودتون با خدا نوشتن هررر روشی برای هر موضوعی که مورد نیازتونه شفافا سازی کنید و اونوقت جوابها و نشانه های جهان بیییییینظیره
برام مثل بازی شده این دنیا وقتی کم کم یاد میگیری چطور با قوانین و با انرژیها کار کنی بازی کنی و خلق کنی و…همه ی اینا برام شبیه بازیه خیلی باحاله
سلام
واقعا تک تک فایل های گفتگو با دوستان معجزه ای هست که از طریق این سایت برای ما اومده
بار اولی که گوش کردم بسیار بسیار روی من تاثیر گذاشت و لیلای عزییز رو تحسین کردم و همچنین مریم جان و استاد رو که اون بازی هوایی رو سوار شدن برای غلبه بر ترس
چقدر لیلا جان شیرین بیان کردن که شما دوست صمیمی من بودی خیلی به دلم نشست
و رفتن تو دل ترس ها و باج ندادن
یه تجربه ای هست که نمیتونم ازش بگم خیلی شخصی هست ولی یادمه خیلی من و درگیر خودش کرده بود و اونجا هنوز نه فایل ابوموسی رو دیده بودم نه این فایل و مربوط به 4سال پیش هست تازه در سایت ثبت نام کرده بودم و دیدم داره رسوخ میکنه به مغز و استخوانم و داره عین موریانه روحم و میخوره قشنگ یادمه با خودم گفتم تو داری از ترسش ذره ذره نابود میشی بیا و انجامش میده چیزی نمیشه از این ترسی که الان داری که بدتر نیست این عهد و با خودت ببند که خودم کردم و مسئولیت کارت و بعهده بگیر اون زمان خواهرم فایل عزت نفس و تازه خریده بود و گوش دادیم یه قسمتی ش بود استاد میگفتن وقتی تصمیمی میگیری و انجامش میدی برای اینکه ذهنت بعدا نجوا نکنه بگو انجامش میدم نمیدونم درست یا غلطه ولی به نفع من هست و حتی اگه غلط بود تجربه کسب کردم یه همچین برداشتی رو من کردم اون زمان و هرچند سخت و ترسناک انجامش دادم و انگار یه وزنه صد کیلویی ازم برداشته شد و هیچ وقت نجواها هم زورشون نرسید بعدش بهم چیزی بگن و اونجا بود فهمیدم وقتی محکم پای تصمیمت وایمیستی جهان مقدماتش و برات فراهم میکنه و احساسات بعدش بینظیره چه از لحاظ اعتماد به نفس چه اینکه باج ندادی به ترست
و خب بمرور کلی ت این چهار سال ترس های ریز و درشتی که داشتم و سعی کردمم بهشون وارد باشم تو یسری هاش خیلی خیلی موفق بودم تو یسری هاش نه
مثل
تاریکی که گفتم قبلا اصلا فاجعه ای بود برای من و ترسش همیشه احساس سرگیجه و حالت تهوع بهم میداد
اقدامات اگاهانه ای که براش انجام دادم
چراغ خاموش موقع خواب اولش با کم نوری شروع کردم بعد یواش یواش در اتاقم و بستم و بعد در تاریکی مطلق طبیعی بود که اولش خیلی سخت بود و اون اوایل خوابمم نمیبرد حتی بعدش کم کم دیگه جهان همکاری کرد و من اتاق فرارهای نه تنها تاریک بلکه ازین ترسناک ها که اکتور داره میرفتم و… هر اقدام عملی که این ترس و از بین ببره
ترس از حشرات سوسک و ملخ و حتی پشه های بزرگ و شاید خنده دار باشه پروانه و شاپرک :))
اینا رو اقدام عملی براش انجام ندادم برم جایی که پر سوسکه مثلا :)) قبلا اگه خونه مون سوسک بود اصلا شبا نمیخوابیدم تا پیداش بشه و مامانم بکشه ولی بعد کم کم خودم کشتم و یا حتی میدیدم هم خیلی میترسیدم بکشم فراریش میدادم و بعد به جایی رسید که اصلا دیگه خیلی وقته خدا رو شکر ندیدمش و اونجوری وحشتناک نمیترسم ازشون
ترسهای غیر ملموس مثل ترس از تنهایی تردد کردن در جاهای جدید مخصوصا وقتی هوا تاریک میشد
ترس از تنهایی تو تاکسی نشستن و ماشین و آژانس گرفتن و ترس از رفتن تو موقعیتهای جدید
ترس از حرف مردم تمام اینها رو خیلی جدی باهاشون روبرو شدم و تو خیلی هاش اینقدر روش کار کردم که اصلا انگار ناپدید شدن شکر خدا
و در ادامه راجع به حرف دیگران اینکه واقعا هرجور رفتار کنی دیگران حرفشون و میزنن و فکر میکنم همه مون تجربه ش کردیم و از یه جایی به بعد خود من تصمیم گرفتم جوری رفتار کنم که خودم راحتم با رعایت چارچوب البته نه اینکه راحتی باعث بشه هر حرفی و بزنم به هرکسی و هر کاری که عرف نیست و انجام بدم و هر پوششی داشته باشم از یه جا به بعد تمام اینها رو روی خودم کار کردم و درستشون کردم
خدا رو شکر بابت اموزش های شما استاد دوست داشتنی من
خیلی خیلی ازتون سپاسگزارم دوستتون دارم
خدایا شکرت
سلام به همگی دوستان
ترسیدن یعنی باج دادن
اینو خیلی تجربه کردم اما خب معنی اش رو و عملکرد ترس رو تازه الان متوجه شدم
من حدود دو سالی هست که دوست دارم مستقل زندگی کنم البته ترس زیادی داشتم ولی به مرور ترسم کم شده بیشتر فکرم مشغوله محل زندگی و وضع مالی خودم هست
نصف شب از خواب بیدار شدم از خدا خواستم خدایا بار مراقبت از سلامت مادرم رو از دوش من برداره واقعا خسته شدم و انرژی منو بد میکنه و نگرانم میکنم که آیا خوبه فشارش چه طوره قرص داره یا برم بگیرم، آزمایشهاش رو به موقع انجام بده جواب آزمایشش خوبه یا نه…
الان که خدا رو شکر به وضعیت نرمالی رسیده و امیدوارم خدا در جهت سلامتی نگهش داره و هدایتش کنه
اما من انرژیم واقعا داره حدر میره میخوام به خواسته های خودم برسم میخوام حس آرامش داشته باشم میخوام دور بشم از این محیط و تمرکزم روی خواسته ها و سلامتی و شادی باشه
چه طوریش رو خدا میدونه اما به بهترین شکل زیباترین و آرامش بخشترین شکل میخوام این اتفاق بیافته و زندگیم تغییر کنه شاد بشم بیشتر بخندم سلامت تر بشم عشق وارد زندگیم بشه آدمها و شرایط جدید و مناسب وارد زندگیم بشن در رفاه زندگی کنم
استاد گفتن در برابر تضاد به خواسته هاتون توجه کنید خدارو شکر کنید
منم خواسته ام اینه شادی آرامش عشق رفاه سلامتی بیشتر
چقدر استقلال خوبه من از خدا اول سلامتی روح و جسم میخوام چون در کنار این میتونم به استقلال زیادی برسم هدایت رو دریافت کنم
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز دل و لیلای عزیز و دوستان گلم
اول از همه وارد صفحه گفتگوی با دوستان شدم ، چهره آذی عزیز رو دیدم چقدر لذت بردم ، چقدر این خانوم زیباست با اون لبخندش
چقدر لذت بردم از موفقیت های لیلای عزیز
یه ذره اومد ذهنم نجوا کنه و مقایسه که درجا مچشو گرفتم و یک سری قوانین رو مرور کردم در حد یک ثانیه و انگاری ذهنم یا قلبم گفت اره اها اره راست میگی و این خبر خیلی خوبیه برای من!!
اول از همه چقدر لذت بردم از تیکه کلامه ایشون (خوشبختانه…) و بعد چقدر لذت بردم با اعتماد به نفس صحبت کردن و سعی کردن احساسشون رو کنترل کنن و مطالب با ارزشی رو بگن
یک سری آگاهی هارو چون خیلی تمرکزی دارم مرور میکنم هر روز اینا بیشتر برام بولد شد که نگاه کن رضا این فرد موفق شده و چجور داره باعث رشد و پیشرفت جهان اطرافش میشه ، چجور تو لذت داری میبری از موفقیتش و چجور انگیزه گرفتی
و اینکه گفت باید خودخواه باشیم و تو خرج کردن انرژی خسیس باشیم ، به شدت موافقم ، به شدت موافقم (در حدی که از اونور بوم نیوفتیم)
من خداروشکر از همون بچگی هرکسی با من دوست میشد یا یک تایمی با من هم صحبت میشد هم مسیر میشد هرچیزی واقعا بهترین آدم بود خداروشکر تو یک سال قبل من کلی دوستان فوقالعاده پیدا کردم ، هدایت شدیم بهم و چه تجارب نابی من کسب کردم که واقعا رویاییه ، واقعا رویایی هست و ایشالله همتون تجربه کنین ( مثل یک هفته تو خونه روستایی زندگی کردن به رایگان!! سمت هزارجریب با بهترین آدم ها و تو هوای مه آلود یعنی توی اون یک هفته ، فقط یک روزش آفتابی بود که همون روز برگشتیم ، کلی چشمه ، یک رودخانه پر آب و کلی فراوانی و زیبایی و …)
بعد دیدم آقا نمیشه اینجور فایده نداره این دوستان فوقالعاده ان ولی من اصلا نه تمرکز میتونم بکنم نه وقت به اندازه کافی دارم اگه با این دوستان دور بزنم و بعد بخوام موفقیت کاری و مالی برسم ، نمیشه (الان میفهمم ها اون موقع فقط میخواستم به آگاهی ها و گفته های استاد عمل کنم و یه جورایی تو جریانش قرار گرفتم) (در مسیر خواسته هام نبودن)
وقتی که ازشون دور شدم یک قدم من برداشتم جهان هزارقدم برداشت و بدون دلخوری این اتفاق افتاد. اگه ببینمشون با عشق سلام میکنم و تحویل میگیرمشون و همینطور اون ها ولی منی که هرروز باید دور کیزدم باهاشون یا مسائل کامپیوتری یا هرچیزی رو حل میکردم( که اکثرش با رضایت بود)
الان دو سه ماهه شاید بیشتر هم دیگرو نمیبینیم و کاملا راضی ام الان میفهمم تمرکز یعنی چی کنترل ذهن یعنی چی
چقدر لذت بردم از عملگرا بودن لیلا عزیز که وارد دل ترسشون شدن و جهان اطرافشون رو تجربه کردن که منم تقریباً چنین تجاربی داشتم و الان اصلا قابل مقایسه با دو سه سال پیشم نیستم مخصوصا تو درک خدا و قوانین که انشاالله به وقتش میگم در این مورد
این ترسه حالا با بارها واردش شدن و واردش نشدن اینجور تو ذهنم شکل گرفته که عیب نداره بترسم ولی باید حل بشه متنفرم از اینکه مثلا درونم میگه اینکارو بکن الان اون شرایط رو دارم ولی انجامش ندم و تا مدت ها هی حسرت بخورم هی نجوا بشه بهم هی توی حس بد باشم که چرا انجامش ندادم ، من هزار بار وارد دل ترسم شدم، چرا اینکارو نکردم ، اینقدر از این حس بدم میاد که دیگه فکر نمیکنم چه ترسیه میگم من واردش میشم یا حداقل یک قدم براش برمیدارم تا بتونم به منطقم نشون بدم که شجاعم و واقعا آدم با هربار وارد دل ترسش شدن خیلی بزرگ میشه خیلی
دیگه چیزی به ذهنم نمیاد یه جورایی این نکات رو نوشتم که یاد بگیرم توجه کنم به نکات مثبت و تحسینش کنم و خوراک مناسب بدم تا اینکه اجازه بدم شیطان اشغال به ذهنم بده و نتیجه معلومه از همین الان
امیدوارم مفید بوده باشه
همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید ❤️