گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده (به ترتیب امتیاز)


نکته مهم:

این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.


مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • سمت خودت را انجام بده؛
  • معجزه “بازسازی احساس لیاقت درونی”؛
  • معجزه “ورود به دل ترس ها”؛
  • چرخه ای نابود کننده به نام “راضی نگه داشتن دیگران”؛

منابع بیشتر

دوره احساس لیاقت


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده
    28MB
    28 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

98 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2610 روز

    به نام خدای مهربان

    درود و احترام

    فایل جامانده روز 31/ گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده

    من هم خیلی توانایی هام رو دست کم و ناچیز گرفتم،، دیروز یک همایشی در شهرمون برگزار شد و من هم اونجا بودم و یه عده رفتم نمایش برگزار کردن ،، یکی خوانندگی کرد ،، بعضی ها اجرای ژیمناستیک داشتن ،، بعضی ها اجرای طناب زنی داشتن و خلاصه کلی خوش گذشت.. بعد به من هم گفتم برو بالای سن جلوی همه اجرای یوگا داشته باش.. منم اولش روم نمیشد برم و به خودم میگفتم هی هی ول کن بابا این بچه بازیا چیه و توی ذهنم مهارتم هیچ ارزشی نداشت.. بعدش اخرش تسلیم شدم و اخرین نفر رفتم و اجرا کردن و سالن ترکید و همه مات و مبهوت شدن و بعدش به من گفتن اجرای تو از همه بهتر بود … اونجا افرادی اومده بودن برای اجرای مهارت هاشون که بعضی هاشون توی اینستاگرام چند هزار تا فالوور داشتن ،، ولی منی که نه اینستاگرامی دارم و نه فالوری دارم ،، اجرایی که انجام دادم همه رو متحیر کرده بود،، تازه اونجا یه ذره ذهتم نسبت به مهارتم تغییر کرد .. تازه من مدت زیادی بود که حرکتای سنگین رو تمرین نکرده یودم ولی به خاطر تمرین های گذشته ای که داشتم توی بدنم اون حرکت رفته بود و موقع اجرا واقعا همه متحیر شدن و حتی خودم متحیر شدم از این حجم از تشویقی که شدم !!

    پارسال هم توی یک همایشی در پارک شاهد کرمانشاه جلوی 1500 نفر اجرا داشتم.

    ولی این بار توی شهر خودمون بود و بالای سن بودم و توی دید معرض همه بودم و نگاه مردم و حرف همسایه هم توی ذهنم میچرخید ،، حدود 300 نفری اومده بودن ،، دقیقا نمیدونم چقدر بودن … ولی از اینکه بر ترس و خجالتم غلبه کردم خوشحالم و اونجا حکم مسیولیتی یوگای شهرستان رو به من دادن ..

    از وقتی سفر نامه رو استارت زدم کلی ماحراهای جالب رو تجر به کردم .. با گروه های مختلف میرم گشت زنی،، مثلا با گروه پیشکسوتان در شهرمون هر هفته سه شنبه ها میرم پساده روی و کلی لذت میبرم و من اونجا به عنوان مربی یوگا هستم و یوگا در طبیعت اجرا میکنیم و لذت میبریم ..

    نکات:

    برم توی دل ترس هام،، شب ها بعضی وقت ها در میترسم لامپ رو خاموش کنم و در تاریکی کامل بخوابم و لامپ حموم رو روشن میذارم .. باید بر این ترسم غلبه کنم ..

    ترس از مستقل شدن دارم ،، چون هنوز در خونه ی پدریم هستم ،، پدرم که سال هاست فوت شده و مادرم هم اغلب در روستا هستش و من اغلب خانه تنها هستم . ولی این به نظزم مستقل بودن نیست..

    دوست دارم مستقل شدنم به گونه ای باشه که برای خودم مثلا تهران یه خونه با ویوی دریاچه چیتگر‌ در بالای بزج داشته باشم و هر شب برم دور تا دور دریاچه قدم بزنم و لذت ببرم .. وقتی این دوستمون مثل دوستان دیگرم در سایت،، داستان مهاجرتشون به کشوزهای دیگه و شهرهای دیگه رو میگن من هم امید وار میشم که بالاخره خدا راهی بزام باز میکنه که از مسیری هموار و لذت بخش به جای دلخواهم و به شهر دلخواهم یا کشور دلخواهم مهاحرت کنم.. ولی برای مهاجرت کردن ،، هموار بودن مسیر خیلی خیلی ارتباط داره به میزان احساس لیاقت !!

    چون قبلا همونطور که داستانش رو گفتم،، مهاجرتی که داشتم و گیو اپ کردم و برگشتم از مسیری خیلی سخت بوده که دلیلش احساس عدم لیاقت بوده..

    ولی ارام ارام با بالا رفتن میزان احساس لیاقتم این مسیر خود به خود هموار و اسان میشه وبه نظرم از همینجایی که هستم نتایج شزوع به بهبود میکنه ..

    مثل همین ارتباط با ادم های جدید و انجام فعالیت های اجتماعی و بودن با ادم های قوی تر که خیلی حس خوب و باورهای جدیدی در من داره ایجاد میکنه و اعتماد به نفسم رو بالاتر برده .. چون قبلا از معاشرت با ادم های جدید و قوی میترسیدم که دلیل این موضوع هم همون باور عدم لیاقته … من حتی توی دوران مدرسه هم با وجودی اینکه درسم خیلی خوب بود ولی با بچه هایی که درسشون خوب بود و جزو شاگرد ممتازها بودن ارتباط برقرار نمیکردم و با افرادی ارتباط برقرار میکردم که از لحاظ درسی ضعیف بودن که دلیل این موضوع هم دوباره بر میگرده به عدم لیاقت،، یعنی این عدم لیاقته خیلی خیلی ریشه داره در من ،، یعنی برمیگرده به کودکیم و از همون موقع، یعنی دوران کودکیم تا الان من با خودم این باور عدم لیاقت رو توی ذهنم حمل کردم !!!

    و الان هم با وجودی که خیلی ها به من میگن تو هوش و استعدادت بسیار زیاده ،، من ذهنم یه جورایی قبول نمیکنه و خودم رو درونن لایق و ارزشمند نمیدونم و حس حقارت و خود کم بینی دارم… و دلیل مشکلات زندگیم اعم از مالی و ارتباطی ووو،، خصوصا مالی همین حس عدم لیاقت و حس حقارت و کوچک شمردن خودم هستش…

    و بعصی وقت ها تعریف و تمحید هایی که از من میشه رو من فکر میکنم طرف داره چرت و پرت میگه و مسخرم میکنه !!

    یعنی درونن اون ارزشمندی رو و اون وجه شخصیتی لایق و قوی رو در خودم حس نمیکنم و اغلب هم با رفتارهای احساسی اون وجه شخصیتی ارزشمندی که در نگاه دیگران نسبت به خودم دارم رو خرابش میکنم و خوردش میکنم ..

    میدونی منظوزم چیه ؟؟ مثلا ممکنه در نگاه اول و یا برخوردهای اول از دید دیگران یک شخصیت برجسته و ارزشمند باشم ،، ولی خودم به خاطر عدم لیاقتی که توی وجودم دارم و رفتارهای احساسی که از خودم نشون میدم ،،

    اون وجه شخصیتی رو که در نگاه دیگران دارم رو میشکنمش و خوردش میکنم .. این یعنی ارزسمندی نسبت به خودم و جایگاهم و شخصیتم ندارم و جایگاهی که دارم رو خیلی مسخزه و بی ارزش میدونم !!

    یعنی همه ی ما در کودکی یک قرب و عزت و احترام و عزت نفس بالایی داشتیم به خاطر باور لیاقتی که توی وجودمون داشتیم و اون نزدیکی که به خداوند توی وجودمون احساس میکردیم ،، ما در خودمون یک قرب و عزت و ارزسمندی والا و خاصی رو احساس میکردیم.. ولی ارام ارم به خاطر محیطی و اجتماعی که توش بودیم و رفتارهایی که درکودکی با ما شده از طرف خونواده و اطرافیان و جامعه اطراف ،، اون قرب و عزت و اون ارزشمندی شکسته شده و خورد شده و از دید خونواده و اطرافیان و جامعه ی اطراف شخصیتمون خورد شده و بی ارزش شدیم ،، چون از دید خودمون شخصیتمون خورد شده ..

    حالا ما همون نگاه رو و پیش فرض رو از خودمون ،، به همه ی ادم ها داریم.. یعنی چی؟؟ یعنی باور کردیم که همه ادم ها نسبت به ما یک دید بی ارزشی و مسخره دارن .. به همین دلیل اگر در نگاه اول از ذید بقیه شخصیت ارزسمند و جایگاه والایی داشته باشیم ،، به خاطر اون پیش فرض های ذهنی که از کودکی و اون باورهای مخرب که از کودکی در ذهن ما ایجاد شده ،، خودمون با رفتارهای احساسی اون وجه شخصیتی ارزسمند رو که دیگران به ما دارن رو خوردش میکنیم و میشکنیمش و در واقع خودمون با دست خودمون قرب و عزت و احترام خودمون رو میشکنیم !!!

    چون احساس لیاقت نداریم !!!

    و این موضوع خیلی خیلی بنیادیه در ذهنمون ،، حداقل در ذهن من خیلی ریشه داره ..

    نمیتونم منظوزم رو با کلمات بیان کنم ولی امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم ..

    خب اینم از رد پای من از فایل جا مانده از روز 31,, خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردارم ..

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    مریم الماس گفته:
    مدت عضویت: 550 روز

    بنام خداوند آرزوهای من

    روزشمار تحول زندگی من : سی و یکم

    سلام به استادعزیز و دوستان سایت

    عزت نفس حس لیاقت باور بخود صلح باخود و..

    هدفهامون و قدمها و نتایجمون رو به کسی نگیم

    خسیس باشیم در خرج کردن انرژی مون

    تمرین کنیم صادق باشیم غیبت نکنیم و …

    بریم توو دل ترسهامون

    از استقلال نترسیم

    هرکاری کنیم مردم باز حرف میزنن و تحلیل میکنن و برچسب میزنن حتی به کار درست هم انتقاد میکنن پس از حرف مردم‌ نترسیم تا خدا افراد مناسب و هم مدار و هم فرکانس با مارو بفرسته

    فعلا دراین مدار از مهاجرت و صحلت درجمع و استقلال و آب و شنا میترسم که دارم روشون کار میکنم و این مدارم خیلی کار داره و از هدفهام فاصله دارم

    خدایاشکرت برای این آگاهی

    دوستت دارم خداجونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    صفورا عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1890 روز

    سلام ؛ خدای عزیزم ،

    سلام به استاد وخانم شایسته بزرگوار ،

    این فایل دانلودی ،پر برکت ،قسمت ،57 ،گفت گو ،.دوستان با استاد ،

    بنام به هیچ چیز باج نده،

    نشانه امروز من بود.

    خدای من انگار،خدا این مطالب را برای من می گفت ،چون ،وقتی لیلا خانم ،ار ترس‌ها خود صحبت کردن ،

    یا احساس عدم لیاقت و حرف زدند،

    همه‌اش در من هست ،از خدای مهربان وتوانا درخواست دارم ،مرا کمک کند که مثل لیلا خانم ،

    برترس هایم پا بگذارم ، مخصوصا حرف مردم

    وقضات های عجیب غریب ،

    بقول چرت وپرت های

    اصلأ مردم حرف مفت گو ی در زمان زندگی مقدس ،حضرت محمد ،چه تهمت وبر چسب ها به آن پیامبر عزیز ،از ،ساحر ،مجنون،

    از خدا

    همه مان را پیرو الگو ایمان داری

    استاد عباس منش قدر دهد آمین یا رب العالمین ،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: