گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری
نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- نتایج پایدار حاصل استقامت در مسیر درست است؛
- حیاتی ترین نقطه ای که ذهن باید کنترل شود جایی است که: ذهن شما به خاطر یک ناخواسته، تمام نتیجه های قبلی را در نظرت بی ارزش جلوه می دهد؛
- تا می توانی، سطح توقع ات را از آدمها پایی بیاور؛
- “کینه و نفرت”، آبشخور تولید بیماری های جسمی است؛
منابع بیشتر
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری19MB20 دقیقه
به نام خدای معجزه ها
یادگار 179
سلام استاد عزیزم جان دلم سلام مریم زیبا و نشر دهنده زیبایی ها
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی
خدایا هزاران بار شکرت که امروز بهم فرصت دادی بیام این مکتب و بنویسم
و منو ببخش که در این مسیر تاخیر داشتم و باید دیروز اینجا میبودم
و خدایا هزاران بار شکرت که پررنگ تر از همیشه اینجا کنارمی و هر لحظه که ذهن چموش من میره جولان بده یهو میزنی به دیواره قلبم و میگی نگاه هستم
نگران نباش
استرس نداشته باش
و میشود
و خدایا چقدر عجیب بودنت به سلول تنم میچسبه و من که گم میشم در وادی پوچ و بی معنی دنیای سلاطین شیطان
گر حضور قشنگت نباشه که من در اسید این همه سم انصافا اب میشم
خدای معجزه گر ساناز
و من دیدی چقدر ضعیف و ناتوانم وقتی سر سوزنی حرف میشنوم؟
دیدی چه راحت سر خوردم و تمام بافته هایم رشته شد؟
دیدی تو ذهن من هزاران نقشه چیده میشه برای تلافی و حال گرفتن؟
خدایا اصلا دیدی من چه ضعیفم؟
دیدی نه ایمانی نه توحیدی نه توکلی؟
دیدی چقدر موضوع پوچ و بی محتوا داره شاخ و برگ میگیره؟
واقعا خنده داره
واقعا که خنده داره
استاد قشنگم شما گفتی اصلا نمیشه ی عالمه ورودی بد داشته باشی و برات تاثیری نذاره
شما گفتی اصلا نمیشه فیلم ترسناک ببینی و ذهنت درگیرش نشه
شما گفتی هیچ انسانی این قدرت رو نداره
اصلا استاد جانم من خودم شخصا استاد شعارم
من هر لحظه شعارم که فلانم که تغییر کردم که تو مسیرم فقط کافیه دوکلمه ورودی از مساله خانواده بشنوم و میرم که خدا داند در وادی این سم ها کجا دارم رشد ریشه ای و ساقه ای همزمان انجام بدم
و منکه برای خودم ورودی سمی رو دسته بندی کرده بودم
اصلا برای من اولین و بزرگتری ورودی سمی همین خانواده من هستن
گاها ی موضوع هایی میارن وسط که اگه ی ادم بیکار باشه و بخواد پی این حرفارو بگیره حداقل باید ی قتلی انجام بده تا دلش اروم بگیره
و من باید این بار همت به خرج بدم این ورودی رو قطع کنم تا شادی و لذت زندگی من سینوسی نشه
خدایا دمت گرم که کنارمی و میکشی بیرون این سیاهی ها رو
و خدایا وهاب من این لحظه فقط به معجزه تو دلخوشم
فقط به معجزه تو
معجزه توکه حافظ آبروی منه
معجزه تو که حافظ اعتبار منه
معجزه تو که حافظ نفس کشیدن منه
من این لحظه فقط میخوام تو همت کنی
تو بلند شی تو دست به کار بشی
تو بگو من چیکار کنم تو بگو با کی چه حرفی بزنم
تو بگو من به کی بگم
اصلا خدا جونم من به تو میگم تو دیگه از بی نهایت طریق به هر کی دلت خواست بگو
واقعا جز تو دلم نمیره با هیچکی حرف بزنم
هر کسی که میخوای این لحظه بفرستی خودت بفرست من هیچکاره ام و ذهن من این لحظه فقط تورو میخواد و تورو میبینه
خدایا این بار هم خودت بیا وسط اصلا من عادتم شده همیشه تو باشی و تو انجام بدی
هر کسی جز تو انجام میده لذتی نداره
تو انجام بده تا من باز سیراب بشم از حس کافی بودن
حس با ارزش بودن
از این حس که هر لحظه تو کنارمی و هدایت میشم
و من چیزی نیستم در نبود تو
پوچ و بی محتوا
اینقدر بی وزن که گم میشم در لابه لای هر بادی و نسیمی
پس این بار هم دستامو بگیر و شایدم لازم باشه محکمتر از همیشه بگیری
خدایا هزاران بار شکرت
و خدایا دمت گرم که هستی
خدایا هزاران بار شکرت
و خدایا هزاران بار شکرت
به نام خدای معجزه ها
یادگار 134
سلام استاد عزیزم و مریم قشنگم
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی
وااای استاد عزیزم ی دنیا ازتون ممنونم که چراغ راه زندگی من شدین
ی دنیا ازتون ممنونم که معنی زندگی واقعی رو بهم یاد دادین
ی دنیا ازتون ممنونم که تضاد و خواسته رو بهم یاد دادین
ی دنیا ازتون ممنونم که صبر و توکل رو بهم یاد دادین
ی دنیا ازتون ممنونم که غرق شدن در ناراحتی رو نقطه عطف سقوط تعریف کردین
و من چقدر خوشبختم که در برهه ای از زمانی زندگی میکنم که خدا شمارو بهم هدیه داده تا بدونم چرا این دنیام و رسالتم چیه
دقیقا همین چند روز پیش متاسفانه به خاطر بی احتیاطی خودم گرفتار ی اتفاقی شدم که تقریبا پول زیادی از دست دادم و این اتفاق باعث شد حساب بانکیم مسدود بشه و تقریبا درگیر ی روند زشت کلاهبرداری شدم
هر چند من این وسط هیچکاره ام اما همین که باعث شد پول زیادی از دست بدم تقریبا خیلی ناراحت بودم
از اونورم تقریبا دو نفر هم درگیر این اتقاق شده بودن که پولشون به حساب من واریز شده بود
و من واقعا به شدت ناراحت و درگیر ی سری مسائل شکواییه و کلانتری و جوی شده بودم که اصلا دوست نداشتم
و دقیقا روزی که این اتفاق افتاد با وکیلم تماس گرفتم رفتم که باهاش حرف بزنم که یهو برگشت گفت پرونده قبلی منو قبول نمیکنه یا اینکه باید نرخ بالایی پرداخت کنم
خدا میدونه من با چه حالی از دفتر وکیلم بیرون زدم و به شدت گریه میکردم
و همش میگفتم ساناز ببین این تضاد پیش اومده تا تورو رشد بده و همه چی به مسیری بستگی داره که بعد از این اتفاق انتخاب میکنی
انصافا خیلی برام سخت بود ولی واقعا این حرفارو به خودم میزدم
تو ماشین همش میگفتم مگه تو خدارو نداری ؟
مگه خودت نمیدونی ناحق از تو شکایت کردن؟
پس وکیل میخوای چیکار ؟
تو وکیلت خدا هر کاری که قراره وکیل برات انجام بده خدا بهت هدایت میکنه و تو انجام میدی
گفتم ساناز اینجا دقیقا نقطه ای از زندگیت هست که باید توکلتو نشون بدی
با اینکه به شدت حالم بد بود اما فقط این جملات به ذهنم می اومد و خدا شاهده دوبار وکیل زنگ زد هر سری نزدیک نیم ساعت حرف میزد که منو قانع کنه برگردم و مجدد باهاش قرارداد ببندم اما من واقعا بدون هیچ گونه رودربایستی حرفمو زدم و قشنگ بهش حالی کردم من دیگه پیش تو برنمیگردم
استاد اینو از شما فهمیدم
شما گفتی وقتی ی جایی یا ی کاری با تنش شروع شد یا با سختی بود مطمئن باش مسیر درستش نیست
گفتم وکیلی که از من پول گرفته هیچ کاری برام نکرده و هیچ جلسه ای هم شرکت نکرده و وسط راه داره دبه میکنه و میگه باید مبلغ بیشتر بدی هیچ کجای این پرونده به درد من نمیخوره
باید شهامت نه گفتن رو داشته باشم
باید شهامت توکل کردن رو داشته باشم
منکه نمیخوام دروغ بگم یا کلاهبرداری کنم یا حق کسی رو بخورم میرم همه چیزو صادقانه و دقیق میگم و ایمان دارم وقتی خدا هست همه چیز درست حل میشه و هیچ نگرانی نباید باشه این وسط
باید هم به خدا هم به خودم هم به شیطان ثابت کنم من کدوم وری هستم و تو تیم کی هستم
و خدا میدونه فقط همین حرفا و همین تعهد و همین قول و قراری که با خدا گذاشتم حالمو خوب کرد تقریبا
شب که اومدم خونه به شدت حالم بد بود و با کلی غصه خوابیدم با اینکه واقعا برام سخت بود ولی گفتم من به استاد قول دادم باید حالمو خوب کنم
و این فایل رو چندین بار گوش دادم
صبح زود خدا خودش منو 5 ونیم صبح بیدار کرد و رفتم دنبال کارای بانکی وکلانتری برای مسدودی حسابم
و تقریبا خیلی راهنمایی ها بهم دادن که به نفع من بود و یادم اومد ی مشتریم ی سمتی تو نظام داره باهاش تماس گرفتم کلی بهم مشورت داد و گفته از شنبه برو فلانجا و تماس بگیر و دلت شور نزنه بهت میگم چیکار کن
حتی بهم گفت پولتو میتونی زنده کنی اما ی کم دردسر داره
با این که مبلغ بالایی ازم کلاهبرداری شده بود اما با اون افرادی که پولشون به حساب من واریز شده بود تماس گرفتم و بهشون گفتم اصلا نگران پولتون نباشین من ی ذره هم به پول شما چشمی ندارم و من اون حقی که ازم رفته رو از خدا میخوام و مطمئنم خدا خودش برام اوکی میکنه یا پولمو برمیگردونه یا چندین برابرشو برام میاره
و بهشون گفتم من نهایت تلاشمو میکنم حسابمو درست کنم تا پول شمارو بهتون برگردونن
و گفتم خدایا من این پول گذاشته بودم برای خرید ماشین
و درسته ماشینی که انتخاب کرده بودم پولم نمیرسید و قرار بود ی مقداریشو خودت برام جور کنی الان هم بی زحمت این مبلغ که از دست دادم روهم خودت برام جور کن
گفتم دختر تو تقریبا ی سال پیش ارزو ی پول صبحونه رو داشتی
اگه تونسته بودی این پول رو پس انداز کنی خدا بهت داده بود خودت که چیزی نداشتی
خدا برات جنس جور میکرد به راحتی
خدا برات مشتری می اورد به راحتی
خدا برات میفروخت به راحتی
اصلا ندیدی از پارسال تا الان هر لحظه زندگی تو شده معجزه
پس نگران هیچ عددی و مبلغی نباش بازم برات جور میکنه
ببین این اتفاق چقدر برات درس داشت
ببین
یاد گرفتی وقتی کسی رو نمیشناسی معامله نکنی باهاش
یاد گرفتی طمع تمام دارایی هاتو به باد میده
یاد گرفتی چشم بسته اعتماد نکنی
یاد گرفتی موندن تو حال بد و غصه خوردن برات هی مشکلات میتراشه
یاد گرفتی همیشه خدا هست همه جا خدا هست همه وقت خدا هست
یادگرفتی وقتی ی اتفاقی می افته باید کنترل ذهن داشته باشی
و شاید هزاران درس دیگه که مطمئن باش تو این اتفاق فقط خیر مطلق خوابیده
خدایا هزاران بار شکرت
و استاد من این همه قوی بودن رو فقط با این سایت فقط با این کلمات مقدس شما یاد گرفتم
و چقدر خوشحالم که اگه ی وقتی تضادی برام پیش میاد مسکنی وجود داره که برم و باهاش حالمو خوب کنم
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
به نام خدای معجزه ها
سلام دوست عزیز
نمیدانم چرا اما دلم خواست با شما حرف بزنم
و براتون بنویسم
خواستم بگم چرا ی موضوع اینقدر بی اهمیت و اینقدر پوچ باید این همه سال در ذهن شما مونده باشه؟
اصلا هر چیزی که نوشته باشین یا طراحی کرده باشین اصلا خواهر یا هر شخص دیگه ببینه چه اهمیتی داره اخه؟
دلتون خواسته اون کارو کردین اصلا هر چقدر اشتباه باشه
ذهن خودتون بوده دفتر خودتون بوده ایده خودتون بوده اصلا دلتون خواسته اشتباه کردین
به هیچکسی ربطی نداره
و اینکه اون موضوع بی نهایت بی اهمیته و باور کنین حتی یکبار هم خواهرتون دیگه بهش فکر هم نکرده اما فقط شما دارین تو ذهنتون بهش شاخ و برگ میدین
و اینو باور کنین ادما هر کاری تو هر شرایطی که انجام بدن بهترین کار بوده که اون زمان به عقلشون رسیده
تمام ما ادما سراسر اشتباهیم
هیچ کسی در کیهان نیست بیاد بگه همیشه خوب و عالی زندگی کردم
ما اول باید بپذیریم که به خودی خود بدون هیچ القابی بی نهایت با ارزشیم
و تا زمانی که خدا داره فرصت زندگی کردن میده از این نعمت بی نهایت با لذت استفاده کنیم
بخشش دیگران فوق العاده کار راحتیه و اگه کسی نمیخواد دیگران رو ببخشه قطعا خودش نمیخواد
ی کاغذ و خودکار بردار
بنویس چرا خواهرم اون حرکت رو زد؟
براش هر دلیلی که دوست داری بنویس
مثلا کنجکاو بود
کاراگاه بود
میخواست پلیس بازی دربیاره
دنبال ی چیز دیگه میگشت یهو نوشته منو دید
اینقدر ازاین دلیل ها بیار تا ذهنت سمت کینه و نفرت و دشمنی نره
و هر وقت هی اومد به ذهنت همین دلیل هارو بگو تا ذهنت اروم بشه و به این روش کم کم فاصله میگیری از اون نفرت
حیف قلبت نیست پر کردی از این حس های پوچ و بی اهمیت؟؟؟
زندگی خیلی قشنگه تا وقت داری و خدا بهت سهمتو داده بقاپ و با لذت زندگی کن
ایشالا هر چی زودتر خالی بشی از این حسای پوچ
خدا پشت و پناهت دوست عزیز