گفتگو با دوستان 45 | رابطه "تمرکز" و "عشق و علاقه"
نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- می توانی کسب و کار خود را از اتاق خانه ات شروع کنی؛
- “قانون تمرکز”، نتیجه پیروی از این قانون؛ و ضربه های نادیده گرفتن این قانون؛
- نتیجه کار کردن روی ضعف های شخصیتی؛
- توهمی به نام “درآمد غیر فعال”؛
- “تمرکز پایدار”، حاصل عشق علاقه به آن موضوع است؛
- تنها راه پیشرفت، تجربه خواسته ها و گذر کردن از آنهاست؛
منابع بیشتر:
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 45 | رابطه "تمرکز" و "عشق و علاقه"40MB43 دقیقه
سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز
سلام به همه دوستان سایت
این فایل، فایل نشانه من بود و بعد از گوش دادن فایل و خوندن مطالبی که به عنوان متن انتخابی فایل نوشته شده بود متوجه شدم که چقدر محتوای این فایل با شرایط و حال و هوای این روزهای من در ارتباطه.
موضوع اینه که من مدتهاست که حس میکنم که از کارم لذت نمیبرم و درواقع اون چیزی که استاد میگه باید عاشق کارتون باشید رو در خودم حس نمیکنم. حالا مسئله ای که هست اینه که خودم هم نمیدونم به چه کاری علاقه دارم؟! شاید برای خیلی ها عجیب باشه که مگه میشه کسی ندونه از چی خوشش میاد ولی درمورد من اینطوره.
فکر میکنم دلیلش هم اینه که در طی سالهای گذشته احتمالا با دلیل و منطق سعی کردم روی علایقم پا بزارم و به قول معروف کاری که به نظرم (یا به نظر جامعه و اطرافیان) درست هست رو انجام بدم. و اینجوری درواقع علایق من زیر لایه هایی از جنس محافظه کاری و منطق و روتین های جامعه گیر کردن و من نمیتونم ببینمشون.
خلاصه از وقتی با این آگاهی ها آشنا شدم خیلی به این موضوع فکر کردم که من به چه کاری علاقه دارم ولی تا مدتی به نتیجه ای نرسیدم. بعد با خودم گفتم که خوب به جای اینکه بیام اینقدر تمرکز کنم روی این موضوع که من نمیدونم به چی علاقه دارم بیام همون چیزهای به ظاهر کوچیکی که علاقه دارم رو برای خودم لیست کنم. یعنی به جای تمرکز بر ناخواسته بیام بر خواسته هایی که فعلا برام واضح هستن تمرکز کنم تا به شناسایی سایر علایقم هم هدایت بشم.
مثلا من به گل و گیاه علاقه دارم
به جنگل، به قدم زدم توی طبیعت بکر،
به موسیقی،
به رقص،
به نگهداری از مرغ و خروس،
به وسایل مدرن،
به کار کردن با بعضی نرم افزارها و مهارت پیدا کردن در اونها،
به طراحیهای رنگیه مدرن با نرم افزار یا با دست،
به پروسه خلق کردن یا تولید یک محصول و کلا به حل مسئله علاقه دارم. خلاصه اینا رو نوشتم و گاهی توی ذهنم هم مرورشون میکردم.
بعد تصمیم گرفتم بیام یواش یواش کارهایی که توجهم رو جلب میکنه انجام بدم. میگم توجهم رو جلب میکنه چون حتی توی این مرحله هم گاهی یه صدایی توی ذهنم میگه: خوب حالا تو مطمئنی که به این کار علاقه داری که میخوای براش وقت و انرژی و هزینه بزاری؟!!
برای اینکه این نجوا جلوی تصمیمو نگیره به خودم گفتم فعلا نمیخواد به این فکر کنی که آیا واقعا به این کار که میخوای تستش کنی علاقه داری یا نه. فعلا کارهایی که توجهتو جلب میکنه رو امتحان کن.
با توجه به این فایل متوجه شدم که درواقع با این کار داشتم حفره های خودم رو پر میکردم. اتفاقا یه چیزی که توی این مسیر خیلی به من کمک کرد یکی از فایلهای دانلودی استاد بود که اسمش: تنها راه گذار از ثروت، تجربه ثروت است هست. چجوریش رو الان میگم:
ماجرا از این قراره که مدتی است من نسبت به یک تخصص دیگه ای (جدا از رشته تحصیلی خودم) کنجکاو شده ام و در طول 1 سال گذشته 2 دوره مربوط به اون رو گذروندم و میخواستم برای دوره پیشرفته که چند روز دیگه شروع میشه ثبت نام کنم. در کنار این موضوع چون تابستون زمان آزاد داشتم و از طرفی از کارهای هنری هم خوشم میاد، با کمک دوره حل مسائل یک کار هنری تقریبا ابداعی رو شروع کردم و توی ذهنم هم این بود که شاید بشه ازش درآمد هم کسب کنم. خلاصه حالا که به موعد ثبت نام برای دوره پیشرفته رسیدم، دوباره یه صدایی توی ذهنم هست که همش به من میگه تو تمرکزت رو داری پخش میکنی و این با قانون در تضاده. یکی از این 2 کار انتخاب کن و اون یکی رو کنار بذار.
حالا موضوع اینه که من درمورد هیچ کدوم از این موضوعات به اطمینان و یقین نرسیدم. حتی سعی کردم که خودم رو توی این موقعیت تجسم کنم که یکیشونو انتخاب کردم و سعی کنم احساس خودم رو از کنار گذاشتن اون یکی بررسی کنم. که دیدم احساس خوبی ندارم. حس میکنم دلیلش این بود که دل من اون تجربه رو میخواست. یعنی همش حس میکنم بدون تجربه کردنشون نمیتونم ازشون بگذرم. و مدام صدای استاد از اون فایل ثروت میومد توی ذهنم و به خودم میگفتم تا چیزی رو تجربه نکردم نمیتونم با اطمینان کنار بزارمش. حتی اگر یکی از این دو رو انتخاب کنم و توی اون کار هم موفق بشم حس میکنم باز هم یه چیزی ته دلم میگه شاید اون یکی از این هم بهتر میشد. حس میکنم با این روش من تست کردن و تجربه کردن چیزهای مختلفی که دوست دارم یواش یواش به اون سبک شخصی خودم هدایت میشم و هر بار یک قدم بهش نزدیکتر میشم.
در این بین، حس میکنم یه ترمز هم مربوط به باور کمبود زمان هست که در من وجود داره که میگه: تا کی میخوای چیزهای مختلف رو تست کنی و زمانت رو داری از دست میدی. اما واقعیت اینه که من تازه شروع کردم به تست کردن علایقم و در تمام این سالها بیشتر با عقل و منطقم تصمیم گرفتم نه با دلم.
خلاصه فایل نشانه امروزم خیالم رو آسوده تر کرد که با آرامش به تجربه چیزهایی که کمی از کار قبلیم بیشتر بهشون علاقه دارم بپردازم. حتی شاید در آینده به یه ترکیب ابداعی از هر دو اینها برسم که الان اصلا وجود نداره یا شاید به یک مسیر دیگه هدایت بشم.
در پایان هم میخواستم از استاد خواهش کنم در مورد کشف علایق و خواسته های درونیمون بیشتر برامون صحبت کنن به خصوص منظورم شرایطی اینچنین هست که فرد حتی نمیدونه به چه چیزی علاقه داره.
استاد ازتون سپاسگزارم برای اشتراک گذاری این فایلها