گفتگو با دوستان 34 | نگاه گذرا به کلیّت زندگی

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • نگاه خداگونه درباره مرگ عزیزان؛
  • مفهوم تولد و مرگ؛
  • چرا درک قانون تکامل، تا این حدّ ضرورت دارد؛

این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    399MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 34 | نگاه گذرا به کلیّت زندگی
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

152 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسین رجب پور» در این صفحه: 1
  1. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 2030 روز

    سلام ب دوست عزیزم الهه خانم ….

    امیدوارم در این لحظه که کامنتم رو میخونی بهترین احساس رو داشته باشی

    کامنتت حکایت از احساس درونت داشت …و پر از احساس بود …

    من کلا دوستانی که تو کامنتهاشون از احساس شون و داستان زندگی شون می نویسن کاری ندارم

    و کامنتاشونم نمیخونم ..دلیلش رو در ادمه میگم چرا ….

    فقط کامنت دوستانی رو میخونم که از قانون میگن ….از درکی که از قانون بدست اوردند رو میخونم …..

    فقط موضوعاتی که در ارتباط با قوانین جهان هست و ب رشد من کمک میکنه رو مطالعه میکنم

    دیگه هیچ مطلب و کامنتی رو نمیخونم ..

    ب خودم تعهد دادم که از زمانم ب بهترین وجه ممکن استفاده کنم و اصلا فرصت خوندن این کامنتهارو هم ندارم …

    چون در گذشته خودم ادم بسیار بسیار احساساتی بودم

    چه ضربه هایی از همین نقطه نخوردم ….کلا زندگیم ب خاطر همین احساساتی بودنم متلاشی شد…..

    ب خودم قول دادم که هرگز تحت هیچ شرایطی احساساتی نشم و چشمام رو باز کنم و طبق قانون عمل کنم …البته که صحبتها و عملکردهای استاد در زندگیش در این زمینه خیلی ب من کمک کرد

    وقتی با این مطالب دوستان روبرو میشم احساس میکنم وقتم داره ب بطالت میگذره …ولی من قدرت تغییر زندگی دیگران رو ندارم این رو روزی هزاران بار ب خودم میگم….جهان یک سلف سرویسه که هر کسی هر جوری که دوست داره زندگی میکنه ….حتی خود خداوند هم دخالتی نمیکنه من که جای خود دارم ……

    چون جهان یک سیستمه و با نظم و انضباط خاصی داره کار میکنه …یاد گرفتم مثل جهان منظم و با انضباط باشم

    توی مطالعه ام منظم هستم …….توی برنامه ها و رسیدن ب اهداف منظم هستم ……و انظباط داشتن رو بیشتر تمرین میکنم ….

    همه چی بر میگرده ب طرز فکر و در نهایت باورهای ما ….

    الان نزدیک ب دو ساله کارم همینه …..

    اما کامنتت یه جورایی منو تحت تاثیر قرار داد مخصوصا جایی که نوشته بودی ب یاد مادر مرحومت افتادی …

    خدا رحمتش کنه ..ب هر حال ما انسانیم و یک موجود زنده ایم ….ما یه تکه چوب یا الوار نیستیم …..

    ولی باید بپذیریم که جهان با این موضوعات کاری نداره و کاملا بیگانه ست …..سخته میدونم اما اگه در این ارتباط روی خودت کار نکنی مسلما اسیب میبینی … مرگ و تولد در هر لحظه در دنیا و در اطراف مون در حال رخ دادنه ..ادما میان و میرن …..حتی بدنمون هم در هر لحظه مرگ و تولد رو داره تجربه میکنه …..

    اگه بخواییم ب این چیزا فکر کنیم که دو روزه دیوانه میشیم …ب جای این کار باید درک و آگاهی مون رو بالا ببریم …

    ما همه مون موقت اینجاییم

    باید ب این درک برسیم که ما نیومدیم تا ابد اینجا بمونیم موقت میاییم و میریم …

    این فرصت در اختیار همه مون قرار داده شده ….هر کی درک بهتری از قوانین جهان بدست بیاره زندگی بهتری رو رقم میزنه همونطور که گفتی مرگی در بین نیست فقط انرژی از شکلی ب شکل دیگری در میاد …

    البته نظر شخصی من اینه که ما دوباره میاییم دقیقا مثل درختی که برگهاش در زمستان میریزه و دوباره برگ در میاره بنابراین ناراحتی برای چیه دیگه….

    ناراحتی که ما در اثر از دست دادن عزیزمون داریم ناشی از باورهای اشتباهیه که ب خورد ما دادند….

    ..

    ب شخصه معتقدم قوانین جهان همان جوری که گفتی یک سیستمه ….یک قانونه و با ارتعاش ما کار میکنه …با احساسات ما کار میکنه …

    همه چی درون ماست بیرون چیزی نیست از درون ماست که داره واقعیت ها خلق میشه جهان هر کسی تجلی افکار درونش هست …..اما کدوم احساسات …؟

    احساسی که در ارتباط با هدف و خواسته مون باشه ….نه احساسی که از احساساتی شدن موضوعی که هیچ ارتباطی با اهداف مون نداره …..این دو زمین تا اسمون با هم تفاوت دارند ….

    درسته جهان با احساس ما کار میکنه …….اما خودش هرگز احساساتی نمیشه ….بر اساس یک قانون و یک سیستمی که خداوند تعریف کرده کار میکنه

    زندگی یعنی باور …باور…باور…..

    وهمانطور که نوشتی ما خالق ۱۰۰درصد شرایط زندگیمون هستیم

    اما ما با باورهامون شرایط زندگی مون رو تغییر میدیم نه با احساساتی شدنمون …. باورهامون هم با گریه و اشک و خاطره نوشتن هیچگاه تغییر نمیکنه

    باید شبانه روز بر روی خودت کار کنی ….

    بر خلاف موجودات زنده دیگه ما موجوداتی هستیم که قدرت ارسال و دریافت ارتعاش داریم و احساساتی شدنمون هم جزیی از زندگی مون هست و نمیتونیم ازش فرار کنیم …..اما بقول استاد برای موفق شدن و برای بیدار شدن از خواب غفلت باید باید فراتر از احساسات مون عمل کنیم در اینصورت هست که موفقیت از ان ماست …

    البته که این کار تمرین مستمر میخواد تا ب درک بالایی برسیم …و جهان رو از دریچه آگاهی ببینیم نه از دریچه ذهن مون …

    احساست رو دوست داشتم …برای همه ما این لحظات پیش میاد انگار که مثل کامپیوتر ریستارت میشیم اما مهم اینه که در این احساس نمونیم و سریع خودمون رو پیدا کنیم …

    برات بهترینها رو از خداوند مهربان خواستارم …. امیدوارم ب تمام خواسته ها و ارزوهات برسی و از کنترل ذهن بالایی بر خوردار باشی

    تشکر ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: