گفتگو با دوستان 28 | تأثیرگذارترین عامل جذب مشتری - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 28 | تأثیرگذارترین عامل جذب مشتری
    25MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

114 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2152 روز

    سلام ب استاد عباسمنش عزیزم

    و اهالی خانواده توحیدی عباسمنش

    خدایا شکرت

    این فایل تشانه امروز من بود

    قبل از اینکه بیام سراغ سایت شکرگزاریم‌نوشتم

    توی دفترم نوشتم خدایا من ب مدارهای بالاتر

    مدار مشتری های محترم، ثروتمند و اسان گیر هدایت کن

    خدایا پیجم ی پیج پر بازده برای مشتری هام قرار بده

    ( با اینکه حدود 130 کا فالور دارم ولی از زمان فیلترینگ دیگه تبلیغات نداشتم و برام ناراحت کننده بود

    دو سه ماهه ویو استوریم ب بالا رسوندم ولی باز مشتری نبود و منم توی تمرین ستاره قطبی میگفتم‌مشتری میخوام

    بهو سه شب پیش ب ذهنم رسید که بابا تو از زمان فیلترینگ پیجت دوبرابر فالور کرفته

    اومدی لیست قیمت تبلیغاتت درست کنی؟

    الان مشتری هم بیاد تو نمیتونی زود جواب بدی

    باید بشینی

    و برای تبلیغاتت مبلغ تعیین‌کنی

    شرایط تبلیغاتت بنویسی،

    جونم براتون بگه که همون شب نشستم و متنم نوشتم و ذخیره کردم

    طهر رفتم سر کوشی

    ی پیج‌برای تبلیغ دایرکت داده بود

    سریع تعرفه ام فرستادم

    و در خواست شماره کارت و سریع پول زد ب حسابم

    وااای خدا اینقدر خوشحال شدم

    من توی درخواستهام از خدا خواستم که چ تبلیغاتی سمت من هدایت کنه

    همونم شد

    خدارو هرار بار شکرر)

    بعد از نوشتن رفتم‌ب پیج اینستام سر زدم تا ببینم پستی که دیشب ساعت 10 گذاشتم چقدر ویو خورده

    دیدم خداروشکر 16.5 کا دیده شده

    خوشحال شدم ( دو سه هفته پیش ی پست گذاشتم و بالای س و نیم میلیون ویو خورد)

    و امروز صب بازم توی دایرکت ی نفر برای تبلیغ استوری ازم شماره کارت خواسته بود

    با شادی براش فرستادم

    من پیجم از منفی ب 128 کا رسوندم بدون تبلیغ

    فقط با تلاش مستمر و توکل ب خدا

    و از استاد یاد گرفتم که من روی خودم کار میکنم و سمت خودم انجام میدم و خدا بقیه کارها

    ( فالور گرفتن، تبلیغ گرفتن، سفارش ) برام انجام میده

    دو سه هفته پیش ی پست کذاشتم که کلی ادم از کشورهای دیگه خودشون من استوری ( تبلیغ ) کردن

    خدایا شکرررت زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  2. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1461 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    رب وهابم… مطابق کلامت مرا زنده ساز… رازهای دلم را در حضورت گشودم و تو مرا اجابت کردی… اکنون احکام خود را به من بیاموز… دستوراتت را به من یاد ده تا درباره‌ی کلام شگفت انگیزت، تفکر نمایم… و با هزاران فرشته پی در پی یاری ام کن تا تسلیم پلن تو باشم…

    هرگاه جانم از حزن و اندوه پژمرده میشود، با کلامت جان مرا تازه ساز… مگذار به راه خطا روم… با اشتیاق فراوان در راه تو گام برمیدارم، زیرا تو دل مرا از بند رها ساختی…

    سلام سلام سلااام به اساتید عزیزم

    به دوستان همسفر و نازنینم

    این صلاه غروبه … به وقت 26 تیر ماه 1403… در تضاد سلامتی همسرم که به فضل خدا با کلی خیر و برکت برای من همراه بود… عاشورا… و صدای دسته های عزاداری…

    گفت و گو با دوستان 28

    طبق قانون، شما فقط با افراد هماهنگ با باورهای خود، هم مدار می شوی؛

    وقتی مسیر درست را ادامه می دهی، مشتری های مناسب برای کسب و کار شما، به سمت کسب و کار شما هدایت می شوند؛

    به جای تقلا برای متقاعد کردن دیگران، این انرژی را صرف بهبود باورهای توحیدی کن؛

    به جای جلب توجه به هر قیمتی، برای خود اصول هماهنگ با قوانین را در نظر بگیر، به آنها وفادار بمان و اجازه بده آن اصول، مسیر پیشرفت شما را هموار سازد؛

    چه عاملی ایمان را قوی می کند؟

    چند درصد از این افرادی که تو سایتن، از طریق پوسترهای تبلیغاتی استاد اومدن؟؟

    مقایسه نتایج همکاران هم دوره ای استاد که در اون زمان خیلی وسیع تر از استاد تبلیغ کردن و الان هم تبلیغ می کنن؟؟

    اگه عوامل بیرونی مثل تبلیغات نیست پس تاثیر گذارترین عامل جذب مشتری چیه؟؟

    طبق قانون، شما فقط با افراد هماهنگ با باورهای خود، هم مدار می شوی؛… خب پس من به جای اینکه برم به جایی که همه هستن، اجازه میدم جهان نه همه رو بلکه اونایی که من می خوام بیان تو برنامه های من رو بیاره … من می خوام با افرادی کار کنم که آمادگی دریافت رو داشته باشن… محمد مگه تبلیغ می کرده، مگه اینستا و این چیزا داشته، تازه مخفیانه دعوت می کرده… ولی چون تو مسیر درست بوده و طبق الهامات عمل می کرده… می بینیم با یه سرعت تصاعدی مناسب از چین و ماچین در طول 23 سال بدون هیچ امکانات ارتباطی دورش جمع میشن… و تو داستان فتح مکه مردم مکه خودشون دعوت کردن که بیا مکه…

    پس وقتی من در مسیر درست باشم، اونایی که مناسب باشن، منو می بینن…

    من یه محصولی دارم… ترجیحم اینکه دو هزار نفر محصولم رو ببینن که پولی تو جیب ندارن یا 5 نفر ببین که پتانسل خرید محصول منو دارن؟؟…

    مسئله اینکه برای آدما شهرت خیلی مهم تر یعنی مورد توجه قرار گرفتن حتی به هر قیمتی.. به قیمت مسخره بازی کردن، جنایتکار بودن، عوضی بازی ،… البته این نیاز به توجه، مثل نیاز به غذا خوردن طبیعیه… کسی که رو خودش کار کرده باشه می تونه این نیاز رو کنترل کنه… استاد هم دوست داره دیده بشه و احساس ارزشمندی بکنه ولی میزانش اونقدری نیست که بخواد اصولش رو زیر پابزاره… برای استاد هم از دونفر شروع شد مثل پیامبر بعد کلاس پر شد و بعد سالن اجتماعات دانشگاه پر شد و …

    استاد با تبلیغ کردن مشکلی نداره … مسئله پول دادن برای تبلیغه… چرا پول میده؟؟ چون باور داره که فقط اینطوری می تونه دیده بشه…

    وگرنه اینکه من نکات مثبت خودم رو بیان کنم در مقابل دیگران این نشان از اعتماد به نفس من داره و اتفاقا لازمه

    حالا فرقی نمیکنه آدم اون سوال مناسب رو از خودش بپرسه یا از دیگران .در هر صورت سوال مناسب جواب مناسب رو به دنبال داره

    و اینکه ما حتی توی سوال پرسیدنمون هم باید توجهمون روی اصل باشه و از پرداختن به حاشیه ها دوری کنیم .وقتی این اصل رعایت بشه قطعا نتیجه چیز درستی خواهد بود

    مثل اینکه تو قران سوره مائده میگه از چیزایی که اصل نیست چرا سوال می کنید و خودتون رو به زحمت میندازید

    خدیا شکرت که دارم میشنوم که ی کت و شلوار ست و متعلقاتش اینقدر قیمتشه و این یعنی هستن افرادی که اونقدر ثروتمند هستن که ی همچین چیزی رو تولید میکنن و افرادی هم هستن که ی همچین چیزی رو میخرن و این یعنی من در جهان ثروتمندی دارم زندگی میکنم که ی همچین مدارهایی توش هست

    من همیشه بهترین خودم را ارائه میدهم و خداوند هم بهترین مشتری ها را برای من میفرستد

    من چون دارم لذت میبرم از کارم و عاشقش هستم و احساس خوبی دارم پس کلی اتفاق های خوبی برام میفته

    خداوند هادی منه و من و خدا باهم خیلی عالی میتونیم مسلئه ها را حل کنیم و از طریق حل مسئله پول بسازیم

    من چون با عشق و علاقه و لذت دارم کار میکنم، مردم از خداشونه از محصولات من بخرند و استفاده کنند

    احقاف:15

    رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِـحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ

    پروردگارا، مرا به شکر نعمتی که بر من و پدر و مادرم ارزانی کردی مراقب و موفق بدار تا عمل شایسته‌ای که تو از آن خشنود باشی انجام دهم، و در میان فرزندانم شایستگی‌ام ده(الگو بشم براشون)…که به راستی به درگاه تو بازگشته‌ام و به راستی از تسلیم شدگانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    طاهره نورانی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2440 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان

    ممنون از استاد برای این فایل فوق العاده، واقعا که این دنیا، دنیای مدارهاست و من با نگاه اندکی به دور و اطرافم میتونم دلایل اتفاق افتادن خیلی از اتفاقات برای ادم های اطرافم رو متوجه بشم، و این روزها همش میگم ااااه ببین فلانی این اتفاق به دلیل این طرز فکرش براش میوفته یا نگاه کن این ادم چقدر همه چیز براش خوب پیش میره چون مثلا این شجاعت و این نگاه رو داره و مات و مبهوت میشم، مثلا یه دختر خوبی در باشگاه ما هست که همش غر میزنه و می ناله، حتی وقتی خوشحاله طبق عادت با خنده یه بدبختیش رو مسخره میکنه یا میگه نه بابا ما شانس نداریم مثلا حالا اگه شانس ماست اینجوری میشه و متاسفانه بدبختی و اتفاقات غیر مترقبه دست از سرش بر نمیداره و هر روز به یه شکلی اعصابش خورد میشه و همش داره به اتفاقات واکنش نشون میده و مثل برگی در باد با یه چیز خوب کوچیک خوشحال میشه و با کوچکترین چیز بد بهم میریزه و ناراحت میشه و انقدر دلیل این بدبختیاش رو نمیفهمه و نمیدونه که استدلالی که برای خودش میاره اینکه من قفل شدم من همزاد دارم و از این چرت و پرتااا، من اوایل بهش میگفتم بابا اینقدر غر نزن یکم خوبی های زندگیت رو ببین مثلا ببین از وقتی اومدی باشگاه چقدر اندامت تغییر کرده چقدر قشنگتر شده اون میگه چه فایده من میخواستم بازوهام اونجوری بشه نشده ، بهش میگم ادامه بده صبر کن اونجوری هم میشه باز اون حرف خودش رو میزنه ساز خودش رو میزنه اصلا حرف های من رو نمیشنوه اصلا تو مدار شنیدنش نیست، ذهن منطقیش و اطلاعاتش اجازه شنیدن رو بهش نمیده و من الان فقط نگاهش میکنم و کاملا درک میکنم که استاد چی میگن، ادمی که اماده باشه، ادمی که قلبش باز باشه و اماده ی شنیدن باشه خودش هدایت میشه به سمت ادمی مثل استاد که این اگاهی ها رو اموزش میده، کسی که دنبال پیدا کردن راه حله کسی که نمیپذیره بدبختی رو میدونه یه جای کار خودش اشکال داره و از خدا کمک میخواد نه با روش خودش بلکه با تسلیم بودن در برابر خدا راه رو پیدا میکنه، کسی که میگه خدایا من نمیدونم تو میدونی کمکم کن راه درست رو نشونم بده و قلبش رو تسلیم خدا میکنه حتما به سمت استاد یا به هرشکلی به سمت این اگاهی ها هدایت میشه و بعد فقط میمونه تمرین و عمل و حال خوب برای ادامه دادن و قویتر شدن در عمل و درک قوانین و پیشرفت کردن در تمام جنبه ها.

    یه مورد دیگه ای که این روزها واقعا من رو به فکر فرو برده و اینجا برای خودم مینویسم تا یادم بمونه مبحث احساس لیاقت است واقعا که این جهان، جهان لیاقت هاست، ما به اندازه ی ظرفمون نعمت ها رو دریافت میکنیم مثلا من توی همین باشگاه مربی هایی رو دیدم که کارشون خوب بوده، اطلاعاتشون به روز و درست بوده ولی ولی ولی خودشون رو کشتند واسه ی شاگرد و جذب شاگرد یعنی همش خواستند با جدی نشون دادن خودشون یا مثلا برای ما پیشرفت تو خیلی مهمه مشتری رو جذب کنند و نگه دارند( در حالیکه همه ی هدفشون قانع کردن مشتری برای اینکه تو بهترین کس رو برای رسیدن به خواسته هات انتخاب کردی است و میخوان شاگرد رو به خاطره پولی که بهشون میده با چنگ و دندون نگه دارند تا دوباره با خودشون کار کنه و به خودشون پول پرداخت کنه). خوب من این رو دیدم و با خودم به این نتیجه رسیدم و البته با دریافت اگاهی ها از طرف استاد که واقعا معرکست و چه حس رهایی و ازادی به ادم میده به این نتیجه رسیدم که بابا تو اگه خودت قبول داری کارت خوبه، داری عالی اموزش میدی در حد خودت، و داری تمام توان در حد خودت رو میزاری خوب دیگه اینهمه تقلا برای راضی کردن مشتری چیه؟ مثلا یارو اندامش تغییر نکرده به خاطره کم کاری خودش یا رعایت نکردن تغذیه، بعد بهش میگه تو خیلی تغییر کردی تا اون مشتری رو خوشحال و راضی کنه!! تا مشتری رو تشویق کنه که باهاش ادامه بده، باز ماه دیگه پول بهش پرداخت کنه، یعنی میاد مسولیتی که اون شاگرد هم داره خودش به دوش میکشه تا اون رو برای ادامه دادن و پول پرداخت کردن تشویق کنه که ریشه ی همه ی اینها شرک و ایمان نداشتن به رزاق بودن خداست بابا این خداست که داره به تو پول میده نه مشتری نه همسرت نه پدر مادرت اینا همه دستای خدا هستند در قالب های مختلف، پس چرا این همه تقلا میکنی برای نگه داشتن و راضی کردن مشتری برای چیزی که نیست تو کار خوب و درست خودت رو انجام بده و روی باورات کار کن روی اینکه خداوند رزاقه و ادم های اماده ی تغییر رو جذب من میکنه با توجه به قانون مدارها و بعد برو با شاگردات کار کن. اونوقت ارزش کار خودت رو به نتیجه ی شاگردت گره نمیزنی، تو اگه قبول داشته باشی کارت درسته و از اون طرف فقط روی خدا برای ورود نعمت و ثروت حساب باز کنی اونوقت نمیای منت شاگرد رو بکشی، که نمیای وقتی تغییر نکرده الکی بگی تو خیلی تغییر کردی که این باز ادامه بده و بهت پول بده، اتفاقا میگی من دیگه با تو کار نمیکنم اگه اینجوری پیش بری چون نمیترسی برای پول، چون به کار خودت شک نداری، خودت حداقل خودت رو قبول داری، پس نتیجه ای که من گرفتم اینکه طاهره جان تو اگه به خدا ایمان داشته باشی و کار خودت رو قبول داشته باشی به هیچکس باج نمیدی، وقت رو به جای اینکه برای اثبات کردن کارت به بقیه بزاری روی خودت و بهبود کارت و ساختن باورهای قوی میزاری و اونوقت که نتایج میاد براحتی بدون تقلا بدون زجر بدون دروغ بدون فیلم بازی کردن و ادا دراوردن این اولین نتیجه ای که گرفتم و خواستم اینجا ثبتش کنم تا یادم بمونه، ولی این دو روزه یه چیزه دیگه ای خیلی ذهنم رو درگیر کرده و مثل بمب حقایقی رو از جلوی چشمام برداشته و اونم اینکه واقعا مبحث لیاقت چیزی رو در خودت دیدن و لیاقت داشتن ان حتی میتونه ربطی به کاری هم که تو ارائه میدی نداشته باشه منظورم اینه که ما همینجوریش هم لایق بهترین ها هستیم لایق ثروت، نعمت، سلامتی، روابط عالی، ما لایقیم که در بهترین ورژنی که میتونیم زندگی کنیم بدون اینکه کار خیلی خاصی بکنیم منتها ما همش میگیم من برای دریافت این نعمت اینقدرها خوب نیستم یا لیاقتش رو ندارم ممکنه زبونی نگیم و اتفاقا زبونی بگیم بله که لایقش هستم کی بیشتر از من لایقه؟ من دریافت نکنم کی دریافت کنه؟ ولی ته قلبمون اصلا نمیتونیم اون نعمت رو بپزیریم حتی نمیتونیم تصور کنیم که داریمش، فکر میکنیم برای داشتنش باید فلان کار و بهمان توانایی و فلان سختی رو کشیده باشیم تا لایقش بشیم، در حالیکه واقعا نیازی نیست ( امیدوارم اشتباه نشه با اینکه من میگم هیچکاری نکنیم و منتظر باشیم نعمت ها از اسمون ببارند، منظورم اینکه کارا خیلی فیزیکی نیست بیشتر باور و احساس لیاقت و لذت بردنه که نعمت ها رو وارد زندگی میکنه تا کار فیزیکی و تلاش و زجر کشیدن و تقلا کردن) حالا چرا این رو میگم به خاطره اتفاقاتیه که اخیرا شاهدش بودم و درک کردم. توی همین باشگاهی که براتون گفتم و اون دوست غر غروم و دیدن اون مربی که با وجود کار خوب همش منت شاگرداش رو میکشید و تلاش میکرد اونا رو نگه داره به خاطره پول، اخیرا یه اتفاق جدید افتاد که مثل بمب تو ذهن من ترکید و اون اینکه اون مربی که بنا به هر دلیلی رفت و دیگه توی باشگاه ما کار نمیکنه و مدتهاست که باشگاه ما بدون مربی است و این دوست غر غروی من الان تقریبا کمتر از شش ماه است که به باشگاه ما اومده و یک رابطه ی عاطفی بین اون و صاحب باشگاه که پسر بسیار خوش اندام و البته طبق گفته ی دوست ما عصبی و ..‌‌.. شکل گرفته است البته این یک ماه اخر این روابط بین دوتاشون مطرح شده و تا قبل از اون تا اونجایی که دوستم میگه فقط توی سر صاحب باشگاه بوده حالا بهرحال،، خوب گفتم باشگاه مربی نداره و کسانی هم مبتدی هستند برای ورزش مربی میخوان و دوست ما هم که خودش کلا کمتر شش ماهه که اومده و خوب حرکات ورزشی رو تا حدی بلده و اونم از من و بقیه افراد که تو باشگاه قدیمی بودند و حرکات رو کاملا بلدند و درست میرن یاد گرفته. همانطور که گفتم باشگاه مربی نداره و صاحب باشگاه با دوست ما بینشون یک روابط عاطفی شکل گرفته(یادم رفت بگم که باشگاه برای شیفت خانم ها یه منشی میخواست چون منشی خود باشگاه داشت میرفت و این دوست ما یک ماه بعد از اومدنش تو باشگاه قبول کرد منشی باشگاه بشه یعنی الان یه چهار ماهی هست منشی باشگاه است، هرچتد توی این چهار ماه هزارتومن پول هم هنوز دریافت نکرده) خوب ادامه ی داستان

    صاحب باشگاه که دید باشگاه مربی نداره از دوست ما که خودش حرکات رو از ما یاد گرفته و هنوز هم به خوبی بلد نیست اجرا کنه خواست مربی بشه برای شاگردهای خصوصی فکر کن شاگردهای خصوصی کلی پول پرداخت میکنن که دوست ما باهاشون کار کنه و اتفاقا شاگردها هم خیلی راضین و تازه اونا منت دوست ما رو میکشن، نمیدونم چطور منظورم رو بگم دوست من که پولی دریافت نمیکنه یا حداقل تا الان نکرده و خودش هم انتظاری نداره به خاطره روابط عاشقانه و … پول ها رو صاحب باشگاه دریافت میکنه و چون دوست ما خودش پولی دریافت نمیکنه خیلی راحت و آزاد با شاگردا برخورد میکنه و خودش رو نمیکشه براشون و فکر نمیکنه باید اینا رو راضی نگه داره چون خودس که سودی نمیکنه برای همین شاگردا بیشتر تلاش میکنند انگار راضی ترند طلبکار نیستند و این فرکانس من به شما و پولتون وابسته نیستم رو انگاری دریافت میکنند و بیشتر روی خودشون کار میکنند( البته برنامه رو صاحب باشگاه نوشته و این مربی حرکات رو مثلا اموزش میده، که خیلی وقتها یا میاد از ما میپرسه یا سرچ میکنه نحوه ی انجامشون رو😂😂) حالا کاری نداریم که دوست ما این فرکانسش به خاطره اینکه خودش پولی دریافت نمیکنه یا فکر میکنه اینا چاقند و ….. خودش رو بالاتر و تواناتر از اونا میبینه ولی تعجب من از شاگرداست که به نسبت راضیترند و خودشون خودشون رو پوش میکنن و اصلا طلبکار نیستند مثل شاگردای مربی قبلی که کارش اینقدر خوب بود ولی شاگردا طلبکار بودند و مسولیت نتایجشون رو روی دوش اون مربی میانداختند و ناراضی بودند و اون هم به خاطره اینکه اونها رو راضی کنه تا ادمه بدهند و در اصل پول پرداخت کنند ابنقدر خودش رو توی زحمت و تقلا می انداخت، میخوام بگم این دوست من چون فرکانس رهایی و دنبال راضی نکردن اونها رو میفرسته(چون یه جورایی خودش که سودی نمیکنه و پولی به دست نمیاره) و به نظر خودش از سرشون زیاده و کارش برای انها خیلی هم خوبه انها انگار راضیترند، با اینکه پول نسبتا زیادتری نسبت به مربی قبلی پرداخت میکنند. موضوع من شاگرداست که راضیترند به خاطره فرکانس هایی که دوست من حالا به هر دلیلی برای انها میفرسته و راضی بودن بیشتر انهاست، امیدوارم متظورم رو رسانده باشم، در واقع میخوام بگم من با اینکه خیلی بهتر از دوستم و طولانیتر از دوستم ورزش میکنم و عاشق ورزش هستم یه چراغ هایی برام روشن شد اینکه بابا تو خودت رو لایق نمیدونی و فکر میکنی باید خیلی بهتر از این حرفها یا بیشتر از این حرفها باشی تا بتونی از کاری که دوست داری و توش خوبی پول دربیاری وگرنه هستند کسانی که نصف تو درکارشون خوبن ولی دارن پول درمیارند هستند کسانی که برای کار تو بخواهند پول بدند و باهات کار کنند تو فکر میکنی خیلی باید بهتر از این حرفها باشی یا بتونی فلان حرکت رو یا فلان وزنه رو هم بزنی تا لایق بشی که هزار تومن پول دربیاری، نه همین اطلاعات تو و ورزش های الان تو هم برای خیلی ها مفیده لااقل خیلی بهتر از این دوستمون و این من هستم که زیادی خودم رو دسته کم گرفتم و لایق پول دراوردن نمیدونم وگرنه من در سطح خودم میتونم شروع کنم به افرادی اموزش دادن و پول دراوردن و پولساز شدن و صد البته که باید همیشه روی ارتقا خودم کار کنم و از اونطرف هم به خدا توکل کنم و تنها اون رو روزی دهنده بدونم و به هیچکس باج ندهم و نخوام که به زور راضی نگهش دارم اگه مطمئنم که کارم خوب و درسته دیگه راضی نگه داشتن چیه؟ استاد با تامل کردن روی این مورد اولا فرق باور داشتن و کارکردش رو فهمیدم و بعد فهمیدم که بابا برای من هم در همین حدی که هستم کار هست میتونم از کاری که عاشقشم پول دربیارم حتما نباید که اخرت انجام سخترین کارای ورزشم باشم تا لایق دراوردن پول بشم نه من همین الانش هم میتونم برای خیلی از مبتدی ها بهتر از هزار تا مربی باشم که دارند کار میکنند. و نباید اینقدر خودم رو دسته کم بگیرم😎😎

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    بانوی قدرتمند گفته:
    مدت عضویت: 386 روز

    سلام استاد

    اینا می نویسم که ردپای تصمیم بزرگم برای آینده ی خودم انگیزه بشه و کیف کنم.

    یکی از پاشنه های آشیل من تبلیغ بود.

    من کلا جلوی هیچ مسئله ای که میگید گارد نمیگیرم، ولی چون 1سال و 3 ماه با استاد دیگه ای کار کرده بودم ، ذهنم به تبلیغ های هنگفت عادت کرده بود .

    و هیچ توجیه عقلی نداشتم که تبلیغ نکنم

    حتی بحث هزینه کردن.چون 90 درصد بعد از تبلیغ ، هزینه ی تبلیغ درمیومد برام .

    ولی

    ولی

    ولی

    چیشد که ذهن منطقی من قبول کرد،

    که تبلیغ نکنم ؟@!!!!

    دلیل اصلی برام این بود که مشتری میومد و می گفت این گرونه، این زشته ، این ارزونه، پول اینا ندارم و………

    ولی توی این دوماه که دوره های شمارو شروع کردم و تبلیغ نکردم فروش بالایی نداشتم ولی همون فروش کم ، خیلی راحت اتفاق افتاده ؛

    و هیچ چک و چونه زدنی درمیون نبوده .

    مشتری اومده واریز کرده و رفته

    و تمام .

    و اینجا بود که فهمیدم مشتری که خدا به سمت من هدایت بکنه خیلی خیلی شیرین تر و بهتر از مشتری که به زور با تبلیغ بیاد توی کانالم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    داش علی گفته:
    مدت عضویت: 2010 روز

    سلام استاد عزیزم من محمد طهماسبی هستم و با برادرم از یک حساب استفاده میکنیم

    فایل لایو قبلیتون فوق العاده بود که درمورد همین موضوع بود که من کیفیت خودمو بالا ببرم جهان افراد مناسب رو به سمت من میاره و بقیه کار رو جهان انجام میده خب من سه یا چهار روز روی این باور کار کردم و نتیجه عالیی گرفتم داخل یکی از پلت فرم های اجتماعی بعد از اینکه روی این باور کار کردم دیدم یکی بهم پیام داده و سلام کرده و من هم جوابش رو دادم و موضوع که پیش رفت متوجه شدم که این اقا یک بازیگر معروف بود(Joseph Morgan )… و ازش پرسیدم که چرا به من پبام داده و گفت من به فرهنگ های مختلف علاقه دارم و از طرفی هم دنبال ادم های با استعداد برای این فیلمی که در حال حاضر دارم روش کار میکنم میگردم وگفت وقتی که صفحه تو رو دیدم چیزی تو قلبم بهم میگفت که چیزی برای نشون دادن داری (خب من عاشقه کار موزیک و خوانندگی و ترانه نویسی هستم) و من اینو بهش گفتم و بعدش تماس گرفت و مطمئن شدم که خودشه و من یکی از اهنگ هامو فرستادم و خیلی استقبال کرد و پیشنهاد داد که با منیجرش صحبت کنم و به فلوریدا بیام . و تمام این اتفاق ها در حالتی رخ داد که من هیچ کاری و هیچ اهنگی داخل صفحه مربوط به خودم نذاشته بودم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 597 روز

    درود به همگی چند ماهی هست که با استاد آشنا شدم و عضو کانال شدم ، ولی از سال‌های قبل برنامه و یا پادکستهای ایشان

    را از طریق اینستا دنبال می کردم ولی خیلی جدی گرفته نمیشد وبه قول استاد عشق ،استاد عزیزمون عباس منش گرامی که میفرمایند باید در مدارش قرار بگیریم تا هدایت شویم ، در دوره عزت نفس شرکت کردم ،منی که از کودکی مدام سرخورده شده بودم و حتی تا همین

    یکی، دوسال ، گذشته برای خرید یک مانتوی ساده باید با خواهر بزرگترم می رفتم چون قدرت تصمیم گیری حتی برای چیزهای خییلی پیش پاافتاده نداشتم البته ناگفته نماند تا قبل از آشنایی کامل با استاد با یک استاد انگیزشی دیگر آشنا شده بودم و باورهایم تغییر کرده بود ولی احساس می کردم دیگر آن استاد حرفی برای گفتن ندارد و هر چی میگذره همه اش تکراریه یا لااقل سخنانشان برای من تکراری هست ،همان لحظه از خداوند در خواست کردم تا من را هدایت کند به یک استاد فوق العاده ایی که آخرین استاد من در این زمینه باشد تا در تمام مراحل زندگی من را یاری دهد تا اینکه باز هم خداوند من را با استاد آشنا کرد ،در دوره عزت نفس شرکت کردم و مراحل و تمرینات را انجام دادم تا رسیدم به تمرین پیام بازرگانی در ابتدا خودم را گول میزدم میگفتم و نجواهای شیطان اجازه انجام این تمرین را نمی‌داد تا اینکه یک روز یک ندایی به من گفت یا باید رشد کنی یا بمیری ،رشد کردن واز دل خاک در اومدن و خورشیدرا تماشا کردن درد داره ،زخمی شدن داره ،و ،هنگامیکه که یک پرنده می خواهد اوج بگیرد زمین می خورد وحتی سقوط می‌کندو حتی مورد حمله حیوانات دیگر قرار می‌گیرد و یا باید اوج بگیرد و پرواز کردن بیاموزد تا به قله برسد یا باید توسط لاشخورها خورده شود و تمام شود

    و گویی اصلا تا به حال در این دنیا حضور نداشته ،یا باید اوج بگیرد و بالا برود یا باید ساکن بماند و بمیرد و من به لطف خدای همیشه مهربان رشد کردن و اوج گرفتن را انتخاب کردم ، طبق روال 5 شنبه ها به کلاس موسیقی میرفتم و آن هم از طریق مترو ، دلهره داشتم و تصمیم گرفتم در مترو دستور استاد را اجرا کنم نفسم تنگ شده بود و استرس داشتم ولی شروع کردم به کشیدن نفسهای عمیق و یک ندایی مدام بهم‌میگفت اگر میخوای رشد کنی باید پیش بری جلو رفتم و با توکل به خدا تمرین را به نحو احسن انجام دادم نفس عمیقی کشیدم و به خودم گفتم آفرین دختر دیدی تونستی یا در مورد در خواست داشتن از دیگران وقتی که داشتم با مترو برمیگشتم از مغازه دار خواستم یک اسانس عطر به من بدهد که حالت تستر بود ،یا هنگامی که به کافی شاپ رفتم از فروشنده خواستم تا یک شکلات دیگر به همراه سرویسم به من بدهد یا از میوه فروشی که سر خیابان مان هست در خواست کردم که از گلهای محمدی که برای فروش گذاشته یک دونه ایی به رایگان بردارم ،خدارو صد هزار مرتبه شکرت ،به خاطر هدایتم. امید دارم تا آخرین لحظه ی عمرم پا در رکاب استاد حرکت کنم تا به اوج و رسالتم نزدیک و نزدیکتر شوم با گوش دادن به فرمایشات استاد توانستم بعد از 9 ماه سر در گمی منزل مورد دلخواهم را جذب کنم ،میتونم به جرعت بگم عاشق خودم شدم بی قید وشرط خیلی مراقب ورودی هایم هستم و مقابل آینه با خودم صحبت میکنم یا مثل استاد با خودم صحبت میکنم ،در حال‌حاضر کتاب ترانه ایی چاپ‌کردم با همین نام ، دبیر هنر مدرسه غیر انتفاعی هستم و دانشجوی موسیقی در یکی از دانشگاههای تهران و می‌توانم به جرعت بگم ایمانم بی نهایت بالا رفته و تنها خدا را سر منبع همه چیز می دانم و رزق و روزیم دست اوست و همه امور .دوستتون دارم بی نهایت. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2564 روز

    سلام استاد عزیزم. امیدوارم حالتون عالی باشه.

    استاد الان داشتم این جلسه را گوش میدادم و نت برداری میکردم.

    استاد چقدر آگاهی داشت برای من. باوجود اینکه قبلا هم این فایل را گوش داده بودم ولی الان برام خیلی متفاوت تربود.

    و چقدر روحم پرمیکشه و تشنه شنیدن ادامه این مبحث شما با دوست عزیزمون آقا ابراهیم هستش. خواستم برم جلسه بعدیش و ادامه گوش دادن این مبحث ولی گفتم اول باید حتما بنویسم و ایراد کار خودمو اینجا ثبتش کنم.

    استاد حرفه من ساختو ساز، بازسازی و دیزاین داخلی هست و همیشه خیلی خیلی راحت مثل آب خوردن هم سرمایه گذاری میکردم و ملک موردنظر را میخریدم هم مثل آب خوردن راحت‌تر از خریدنش اونو می‌فروختم. و چه مشتری ها و انسان های عالی و بی‌نظیری خداوند سرراهم قرار می‌داد. یموقع هایی فروش و خرید دوباره من همزمان باهم انجام می‌شد و نیم ساعت هم طول نمی‌کشید. البته تمام این اتفاقات با هدایت خداوند انجام می‌شد و من تمام قدم ها را طبق هدایت خداوند انجام می‌دادم.

    تااینکه مدتهاست متوقف شدم و نتونستم ملکم را بفروشم. درین مدت باوجود اینکه شرایط برام سخت شد ولی یکی ازون کلاس خصوصی های ناب خداوند را دارم میگذرونم و چه چیزهایی که خداوند بهم یاد نداد به بینهایت روش، هم ازطریق فایلهای شما چه دانلودی چه محصولات، هم ازطریق کامنت دوستان و هم بصورت هدایت مستقیم به وجودم.

    قبل از گوش دادن و نت برداری این جلسه داشتم کامنتهای جلسه 6 عزت نفس را میخوندم و یه کامنت هم برای دوست عزیزمون آقای زرگوشی عزیز فرستادم و اونجا عنوان کردم که نمیدونم چرا حس خستگی میاد تو وجودم از ادامه مسیر.

    و بعد اومدم که طبق تعهدم جلسه بعدی گفتگوی شما با دوستان را گوش بدم و نت برداری کنم که این جلسه بود. و باگوش دادن صحبت‌های شما یه ایراد بزرگ از خودم را متوجه شدم. البته قبلا هم متوجش شده بودم ولی متاسفانه فراموش‌ کرده بودم و الان باز خداوند خیلی پررنگ بهم نشونش داد.

    وقتی شما داشتین صحبت میکردین درباره اینکه رو خودم کار میکنم تو مسیر مناسب قرار میگیرم و خداوند آدمهای مناسب را وارد زندگیم میکنه متوجه ضعف و ایرادم شدم و خداوند ازطریق همین جمله شما باز بهم متذکر شد.

    ضعف و ایراد من اینه که موفقیتهای کاریم و معاملاتی که چقدر آسون راحت انجام می‌شد و ویژگی های بی‌نظیر اون انسان‌هایی که خداوند سرراهم قرار می‌داد و باهم معامله میکردیم را دیگه تکرار نکردم و فراموشش کردم.

    که اگر توجهم را بزارم روی این اتفاقات و اون شگفتی ها آسون میشدم برای باز معاملات آسون انجام دادن.

    الان یادم اومد که قبلا که پشت سرهم به اون شکل راحتو آسون کارو فعالیت داشتم اینقدر ذوق میکردم و برای خانوادم تک تک جداگانه تعریف میکردم برای دوستانم تک به تک تعریف میکردم و باز بدنبالش معامله راحت و پربرکت بعدی وارد زندگیم میشد.

    ولی اینجا برای این ملکی که متوقف شده و تااین لحظه فروش نرفت توجهم رفت روی طولانی شدن، روی حاشیه ها، روی عوامل بیرونی و حتی عدم توجه به هدایت خداوند

    و الان باشنیدن این فایل تصویر شفافی را خداوند بهم نشون داد.

    استاد بقول خودتون باید یه جهاد اکبر راه بندازم برای تکرار و یادآوری تمام اتفاقات خوب گذشته و کارها و هدایت‌های خداوند که چجوری میچید برام.

    الان تا حدی متوجه اون خستگی که در کامنت قبلیم در جلسه 6 دوره عزت نفس برای دوستمون مطرح کردم شدم.

    توجهم میره روی ناخواسته هایی که پیش اومده برام و حالمو بد میکنه، انرژیم تحلیل میده و باعث حس خستگی درونم میشه.

    یکبار دیگه خداوند هدایتم کرده بود که معاملات قبلیت و اون مشتری ها را هرروز تکرارش کن برای خودت و بهش توجه داشته باش ولی چرا فراموشش کرده بودم نمیدونم!!!

    استاد نمیدونید چقدر عاشق چنین خداییم که تا میاد انرژیم تحلیل بره سریع دستمو میگیره و هدایتم میکنه، شارژم میکنه، بلندم میکنه و انگیزه بهم میده برای ادامه مسیر.

    ازبس این باور را درون خودم نهادینه کردم که خدا عاشق اینه که به شکل خواسته ها و آرزوهای من وارد زندگیم بشه، به همین دلیلم هرکس و چیزی که مانع تحقق خواسته ها و آرزوهای من باشه را از سرراهم حذف میکنه چه عوامل درونی(ترمزها، ناامیدی ها…) چه عوامل بیرونی.

    استاد بینهایت دوستتون دارم. درپناه خداوند باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    Princess Ela گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    به نام خدایی که عاشقانه ی عاشقانه هرلحظه هدایت میکند مرا

    به نام خدایی که تنها قدرت اوست تنها او کافی ترین است و قدرت خلق زندگی ام تنهاا در دست خودم و باورهایم قرارداده

    سلام به روی ماه استاد بینطیر من عشق من

    سلام به روی ماه مریم نازنینم الگوی ناب من

    و سلام بر اقا ابراهیم بینظیر بهشتمون خانوادمون

    من عاشقتونم عاشق تک تکتونم

    خدای من استاد این فایل چی بود واقعا من دیوانه شدم

    چقدر چقدر بینظیربود خدای من

    یعنی هر دفعه من میمیرم و زنده میشم برای هرلحظه هدایت های نابو هرلحظه سریع الاجاب کردن پروردگارم

    استاد دوست دارم اینو بگم دوست دارم اینو بگم که یعنی امکان نداره استاد نازنینم امکان نداره که یه درخواستی از خدای نازنینم داشته بلشم یه سوالی تو ذهنم باشه که خدای من تو خودت برای درک بهترم برای رشد بهترم و بهتر فهمیدنش هدایتم کن یه هدایتی خواسته باشم و دقیقا از کلام نابتون اگاهی ها وحی منزل و هدایت های خداوندم رو برام جاری نکنین یعنی دقیقا چقدر برام بارها بارها اتفاق افتاده که دقیقا همون فایل که داغ داغ اومده روی سایت انکار تمام تمام مغز منو خونده بودین و حتی میدونستین که من توی خلوت چه چیزایی به خداوندم گفتم اخه غیر از خداوند غیر اینکه تک به تکککک اگاهی های نابی که استادم استاد ناب من جاری میکنین غیر کلام خداوند چی میتونه غیر از برنامه ریزی خدا غیر اینکه چقدر استا نازنینم اینقدر که عالی روی خودتون و روی شنیدن و دریافت. هدایت ها و الهامات خداوند کار کردین که چقدر درجا بهش عمل میکنین و انجامش میدین وبارها بارها و اصلا در کل زندگی شما داریم میبینیم نتیجه ی همون لحظه همون لحظه عمل کردن به هدایتها والهامات خداوند که بهتون وحی میکنه وبهتون گفته. میشه چقدر زمین تا اسمون فرق داره

    چقدر زیبا خدای من جقدر زیبا هدایتمون میکنه دقیقا همون گفتگو ناب و سراسر پر از اگاهی پراز زیبایی پراز. نکته ودریای فراوان باورای ناب و خالص چقدر هدایت خداوند و عمل کردن به هدایت خدا بوده استاد من عاشقتونم عاشقتونم چقدر نکات بینظیرتر وبینظیربینهایت تری رو گفتین در ادامه ی تکمیل بینظیر لایو اخرمون یعنی استاد چقدر من عاشق این احساس ارزشمندی این احساس عزتمندی ولیاقتتون هستم

    استاد نازنینم چقدر ثانیه به ثانیه ی این فایل بینظیر و بینهایت بینهایت ارزشمند خدا بود چقدر چقدر

    من عاشق این نگاه بینهایت توحیدی این نگاه ابراهیمی شما هستم استاد نازنینم

    استاد یعنی واقعا واقعا همین رو من بهتربهتر بهتر درک کنم این اصل رو تنهها کافیه من روی خودم کار کنم تنها وظیفه ی من اینکه من روی باورهام روی ارزشمندی ام روی احساس لیاقتم کار کنم و بقیه ی مسیر رو چطورش رو اون برام به بهترین شکل میچینه او برایم عاشقانه تمام تمام کارارو انجام میده اوهدایتم میکند هدایتم میکنه استاد من الان دارم میفهمم وقتی میگین تو تنها وتنها تمرکزت رو بذار روی خودت روی باورات روی توحیدت روی اصلی که یگانه است و بدون تغییر از اول بوده و تا ابد خواهد بود اصل و توحیدی که میگه همه چیزززاونه و وقتی تنهااوتنهاا اورا بپرستی او همه چیز به تو میده همه چیز بهت میده چون همه چیزتنها وتنها دست اونه

    استاد چقدر عاشقتونم عاشق این توحید نابتون عاشق این عملگرابودنتون و تعهدتون به این اصل چقدر شما ابراهیم گونه هستین اخه چقدر استاد اونجایی که داشتین میگفتین که قبول دارم افراد خیلی کمی هستن که اینو باور دارن مثل باورِشما ایمان قلبی و درونی دارن و اعتماد دارن که اقا جان تو نمیخواد کاری کنی که این و اون بیاد تو فقط روی خودت کار کن و این نکته اش چقدرر نهایت اون ارزشمندی نهایت اون احساس لیاقت بود که من میخوام اون افرادی که اماده هستن و اون افراد که در تمام جوانب پتانسیلش رو داره به سمت من و محصولات من هدایت بشن چقدر باور بینطیری بود استاد قشنگم چقدر یعنی ذهنم روبازتر کرد چقدر ایمانم.رو قوی تر کرد که تو فقط بخواه از یگانه قدرت جهان اونه کع داره تمام تمام کارارو انجام میده اونه که داره هدایت میکنه و روی باورات کار کن روی احساس لیاقتت رو افزایش بده با باورای درست با نگاه درست و بقیه ی کارارو خداوند انجام میده جهان افراد مناسبی که تو میخوای رو به سمتت هدایت میکنه چون جهان تنها وتنها به فرکانس وباورای تو پاسخ میده تنها به احساس و باورای من پاسخ میده

    دقیقا اونجایی که گفتین استاد نازنینم قبول دارم که افراد کمی اینو درک میکنن که اقا جان این کار جهانه که افراد رو هدایت کنه تو کار خودتو درس انجام بده

    من گفتم خدای من , من این ایمان رو میخوام ایمانی مثل ابراهیم ایمانی مثل استاد نازنینم که تنها همه تو ببینه تنهااااا تورو بشناسه تنههها تورو بپرسته واز تو بخواد

    دقیقا استاد عزیزم چقدر این جمله رو باید با طلا نوشت. چقدر این جمله تکراری نمیشه چقدر باید روش کار کنیم جقدرباید عمیق تر عمیقتر باورش کنیم که جهان هرلحظه هدایتم میکنه به سمتی که من دارم بهش توجه میکنم جهان کارارو برای من انجام میده

    وقتی که من در مسیر درست باشم وقتی که من باورام درست باشه وروی خودم کار کنم ادمای درست ومناسب هدایت میشن به سمتم نیازی نیست من خودمو بکشم جهان این کارد برام انجام میده چون جهان تنها وتنها به فرکانس باورای من پاسخ میده…

    چقدرعاشق اینم من چقدر استاد چقدر

    استاد نازنینم چقدر قشنگ گفتین که اگه بیای و بپرسی که چطوری هدایت شدین به سمت من شهادت میدم که از صدم کمتر میگن که با تبلیغات واین چرت و پرتا درصورتی که تک تکمون میدونیم وایمان داریم که درست زمانی که اماده بودیم درخواست هدایت خواستیم خداوند به یگانه مسیزتوحید و سعادت و خوشبختی اش به سمت بهترین الگوو استاد توحیدی و متعهد وموحدش هدایتمون کرد…

    استاد چقدر عاشقانه خداوندم هدایتم میکنه و برقلبتون الهام میکنه که این گفتگوی الماس گونه رو با اقا ابراهیم نازنینمون که چقدر چقدر همیشه به بهترین شکل به اصل توجه میکنن به صورت درست و صحیح به اصل توجه میکنن بهتون الهام میشه که توی سایت اپلودش کنین

    اخه چی بگم از ثانیه به ثانیه ی هدایتهای خداوند که ادم غرقش میشه که دذست اون چیزی که باید بشنوم و ببینم وبدونم ابینهایت طریق بهم الهام میکنه بهم نشونش میده هدایتم میکنه به سمتش اون چیزی که لازم بیشترین چیزیه که باید روش کار کنم برای رشد بیشتر بهتربهتر درک بهترم بهم میگه نشونم میده

    استاد نازنینم من عاشقتونم خیلی عاشقتونم پیامبر ناب من😭😍

    بیشتراز اونی که فکرشو کنین عاشقتونم

    و چقدر سپاسگذار این همه سخاوت نابتونم که عاشقانه این همه اگاهی های خالص و الماس گونه ی پروردگار رو عاشقانه و پراز سخاوت نابتون با خانوادتون به اشتراک میذارین

    استاد نابِ من چقدر دوست دارم از تک به تک اتفاقات بینطیری که هرلحظه خداوند داره به سمتشون هدایتم میکنه براتون بنویسم که چقدر چقدر زیبا خداوندم تنهاا خداوندم داره زیبام برام میچینه و چقدر زیبا داره هدایتم میکنه به سمت هرآنچه که میخواهم استاد من هنوز قدم دوم هستم و مست ثانیه به ثانیه ی این قدم جلسه ی تجسم تمومم کرد با هرلحظه هدایت خداوند چقدر عالی تمرین انجام میدادم و چقدر عالی تر خلقش کردم با افکار و باورام وفرکانسم استاد چقدر باید اینو تکرار کنم برای خودم که اصل همینه که جهان تنها وتنهاا به افکار وباورای من پاسخ میده و تنهاا من باید سمت خودم رو درست انجام بدم و بعدش دیوانه میشی که چقدر خدا قشنگ تراز قشنگ عاشقانه ترازعاشقانه سمت خودش رو زیبا انجام میده فراتر از تصورت

    استاد خدا میدونه باهدایت خودش چقدر چقدر اتفاقات عالی تر و هدایتهای ناب تری در راهه وچقدر زیبا هدایتم میکنه به سمت قدمهای بعدی به سمت مسیری که پراز نعمت و ثروت وفراوانی و عشقه انشالله واگاهی های بینطیر و درس ها و نکته ها و هدایتهای عالی تر اش خدای من شکرت هزاران بارشکرت که عاشقانه ی عاشقانه هرلحظه هدایتم میکنی معبود من

    محبوب من تنهاا وتنهاا تورا میپرستمم تنها وتنها از تو یاری میجویمم تنها توکل میکنم به تو که تنها قدرت جهانم تویی همه توییی همه هدایت توست

    سپاسگذارم که هرلحظه هدایتم میکنی به سمت درک بهتربهتر به سمت اگاهی های بیشتر و رشد بهترم خدای من شکرت هزاران بارشکرت

    شکرت که عاشقانه ی عاشقانه هرلحظه هدایتم میکنی و تنهاا توو تمام کارارو برایم انجام میدهی هرلحظه برقلبم الهام میکنی آنچه که باید را

    خدای من شکرت مارا هدایتمان کن به سمت مسیری کسانی که به انان نعمت و برکت و عشق وثروت بینهایت دادی منم میخوام از اون راه برم

    خدای من شکرت هزاران بارشکرت

    عاشقتونم استادم عاشقتونم عاشق…💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    خدا می بینی چقد کارا داره راحت انجام میشه؟ میدونی ناعمه چقد دلش میخواس برا هر روزش یه برنامه داشته باشه؟ چقد تقلا کردم وای رسالتم چیه چیه، گفتی اروم باش، اول رو باورات کار کن، شخصیتت رو بساز هدایت میشی تو هدایت میشی، می ترسیدم از بقیه عقب بمونم، میگفتم خب قله های موفقیت رو همه طی کردن من موندم و خودم، خدا پس کجایی؟ چرا همش بهم میگی صبر کن، صبر. ببین بقیه همه دارن می دوئن ینی چی من فقط بشینم رو باورام کار کنم؟

    مردم چی فکر میکنن، بقیه میگن نگا چه دختر بیکاریه، مغازه تو جمع کردی، خودتو بیکار کردی ک چیکار کنی؟ چیکار میکنی تو زیرزمین؟ من میگفتم هیچی دارم زندگی میکنم، جواب من ب فامیلی ک تا منو گیر می اوردن سوال پیچم کنن این بود : دارم زندگی میکنم، فکر میکردن ناعمه داره هسته ی اتم می شکافه اونجا، باور دارم مسیر رسیدن ب خواسته ها آسونه ولی نه خیلی آسون، چون کار ذهنی خیلی انرژی میبره تا کار فیزیکی.

    خیلی راحت بود این چندماه بشینم کنار خانواده و تو جمع و مهمونیا شرکت کنم و از این وقت طلایی ک خدا بهم داده استفاده بهینه نکنم، نه من کل این چندماه خودمو یه جورایی قرنطینه کردم و نشستم پای دوره ها، کنترل ورودی ب شدتتت، مهمونی کنسل، با خودت حال میکنی، میری پیاده روی، دوچرخه سواری، میرقصی، میری کوه، میری تو تجمساتت، میشینی پا فایلای مستند و سفر سایت، اینا برا شاد کردنم کافی بودن اینا شادی واقعی بودن نه جمع و مهمونیا.

    من نمیتونستم برم یه جا مشغول ب کار شم؟ خواستم ولی نمیشد، می دیدم دارم تقلا میکنم و جوابم میکردن. باز نشستم رو ایمان و تقوام کار کردم، روزایی میشد سخت، گلوم گیر میکرد، احساس خفگی میکردم از دست نجواهای ناامید کننده شیطان، ک خدا فراموشت کرده، کو پس چرا هیچ کاری نمیگه بکنی.

    خب این روزا گذشت و گذشت و دیگه تصمیم جدی گرفتم ک من باید یه اقدامی انجام بدم، همون ایده ای ک اومده تو ذهنت، آره آره خودشه، همونو انجام بده خب، من فکر میکردم جبرییل مثل قول چراغ جادو میاد میشینه روبروم میگه این نامه رو باز کن و بخون رسالت تو در این نامه نوشته شده.

    نه بابا ناعمه سخت نگیر، همون کاری ک الان بهت حس خوبی میده و از انجامش لذت میبری رو انجام بده، همین ایده ای ک با شرایط فعلی ات سازگاره. خدا هم یکی از بنده هاشو فرستاد بهم انگیزه حرکت بده، گفت بپر نترس، تو باید قدم اولو برداری. حرفاش جوری بهم انگیزه داد البته من خودم با تضادهایی ک بهشون برخورده بودم انگیزه های بسیاری داشتم، انگیزه خاموش، مثل خاکستر زیر شعله ها، ولی ایشون رو خدا فرستاد و من جرقه زدم و فرداش رفتم از حساب بانکیم مبلغی رو برا خرید مواد اولیه برداشتم و خریدم.

    همه چیز داره روون و آسون انجام میشه، ترس داشتم از اینکه چه طرحی بزنم؟ دستم نلرزه؟ ولی انجام شد ب راحتی، قدم ب قدم خدا داره کمکم میکنه و من خیلی ذوق دارم برای انجامش، هیچ نگران فروش و مشتری نیستم فقط میدونم حالم خوبه، خدا با نشانه هاش بهم گفته این مسیر درست توعه، این مسیری عه ک توی خلوت بهت گفته شده، خدا بهت گفته پس ادامه اش بده، با همه ترسها و نجواها ادامه بده. منم میگم چشم.

    اتفاقا دیشب اینستا نصب کردم ک فقط در این حد ک عکس کارامو بندازم توش و ب هیییچ عنوان نه سر بزنم ب پیج های دیگه و نه حتی پیج های همکاران، من متنفرم از رفتن تو اکپسلور و دیدن کلیپ های چرت، یکی از خط قرمزام اینستا گردی عه.

    خدا اینستا رزق منو نمیده، مشتری ها روزی منو نمیدن، تو روزی منو میدی، تو این وظیفه رو گردن گرفتی، گفتی بنده عزیزم تو فقط بندگی کن، لذت ببر، تقوا ایمان حرکت، خدا چکار ب شما دارد اگر سپاسگزاری کنید؟ ما روزی جنبده هایی ک حمل روزی شونو ندارن رو میدیم، تو ک دیگه بنده ی باارزش منی، ما گفته ما، ناعمه لاجرم، وقتی تو در مدار خوبی ها باشی اتفاقات خوب برات رخ میده، نعمت ها هست تو این مدار، نمیتونی بگی نباشه، هست اصن دست تو نیست.

    اینکه این فایلو نشانه برام گذاشتی، خب ینی چی، ینی اره ادامه بده راهت درسته، این باورای ناب و خالص رو قبل راه اندازی بیزنسم بهم میگی، میگی مبادا ناعمه درگیر حواشی و جلب رضایت مشتری هات باشی؟ مبادا جو اینستا تو رو بگیره، مبادا وقت زیادی بزاری، بجاش رو باورای توحیدی ات کار کن، بجاش مهارت هاتو بالا ببر، کارای بیشتری بزن. تمرکزت رو اصل باشه، یه وقت درگیر فرعیات نباشی. تو جامعه ای ک 99 درصد شون ب تبیلغات اعتقاد دارن نه به خدا، مبادا آلوده افکارشون بشی، فقط یادت بیار حضرت محمد رو، یادت بیار استاد عباسمنش رو. همین دوتا الگو بسمه، من ب 99 درصد جامعه کار ندارم،فقط میگم چطور برا استاد شد؟ چطور برا محمد شد؟ از آفیقا و ترکیه و حبشه؟؟؟ بابا بیگ پیکچر ناعمه

    آدمایی میان ک از ته قلب بخوان، آماده اش باشن، با جون و دل، با اشتیاق، مشتری محترم باید بیاد، مشتری ای ک قدر کاراتو بدونه و با عشق مبلغش رو بپردازه، همونجور ک تو عاشق کاراتی اونم عاشق کار تو باشه.

    نگران نباش، در جهان هرچیز چیزی جذب کرد، اگر یک ابزاری ساخته میشه، طبق قانون افراد هم مدار با اون سلیقه با اون ابزار بهم جذب میشن، از بی نهایت طریق، سیستم اینکارو انجام میده، جهان خودش نیازها رو رفع میکنه، هدایت میکنه، تو فقط آروم باش و از مسیرت لذت ببر و حالِ دلت عالی باشه. خدا خودش می بینه ک تو دوست داری یه خانم مولد و ثروتمند باشی، یه خانم توحیدی ک وابسته ب هیچ کس نیست، تو خواسته هاتو ب جهان اعلام کردی، فقط تکاملی وپله پله بدون مقایسه خودت با کسی تو مسیر لذت بخش زندگی خودت پیش برو، هیچ جا هیچ خبری نیست، جلوتر هیج خبری نیست، زندگی همین امروزه، همین امروزت رو زندگی کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      زهراجان گفته:
      مدت عضویت: 576 روز

      سلام دوست ارزشمندم

      بسیار خوشحالم که از نتیجه ایی که گرفتید به لطف خدا

      من هم مانند شما مدام از خداوند هدایت میخواستم و هدایت شدم

      نکته ایی که دوست داشتم بگم

      گفتین که توی زیر زمین بودین و ورودی هاتون رو کنترل میکردین

      و بشدت مراقب بودین

      دوست عزیزم اینکه ورودی هامون رو کنترل کنیم عالیه

      ولی اینکه به انزوا بریم به بهانه کنترل درست نیست

      استاد توی دوره عزت نفس میگن که توی باید زندگی عادی و روال خودت رو داشته باشی و در عین حال کنترل کنی ذهنت رو اگه این کارو کردی تو موفق شدی

      فردی که به انزوا میره طبق گفته استاد عزیز بعد از مدتی از اون ور بوم می افته و مدام دنبال وقت گذروندن با دیگرانه و فراری میشه از تنهایی و نمیتونه با خودش حالش خوب باشه

      امیدوارم شاد و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ناعمه احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        سلام زهرای عزیزم، سپاسگزارم برای پاسخی ک برام نوشتین، از محبت تون متشکرم.

        زهرا جان من عاشق دره عزت نفسم، بارها و بااارها گوشش دادم، و هیچ وقت سیر نمیشم ازش. ب شما هم پیشنهاد میدم بعدها هم هروقت هدایت گفت جلسه ایکس عزت نفس همون لحظه چشم بگو و گوشش بده چون برای حال و هوای اون روزت عالیه و قدرت خاصی بهت میده. من خودم در کنار دوره های دیگه هنوزم ب جلساتش گوش میدم و چیزهای بسیار جدیدی می شنوم.درک های بهتر عمل های بهتر و باکیفیت تر.

        زهرا جان من در مهمانی ها بودم، گاهی هم میرم، بارها شده رفتم، ولی احساس خفگی میکردم، همون باورهایی ک من با جهاد اکبر ساخته بودم با حرف های بیهوده و باطل دیگران خدشه دار میشد، من نهالی کوچک وضعیفم باید خودم آگاهانه از این نهال مراقبت کنم، این نهالی ک آرزویش تبدیل شدن ب درختی پربار و پرمیوه است.

        زهرا جان من بیشترین لذت هارا در این خانه مجردی ام میبرم، بهترین حال و احساس را، افراد خانواده ام هم فرکانس من نیستن، با اینکه از یک ریشه هستیم ولی نتایج مالی احساسی معنوی سلامتی من کاااملا با اونها فرق داره، من پیرو قلبم و احساسم هستم. معاشرت دارم روزی یکی دوساعت میرم و هم صحبتی میکنم ولی بیشتر اوقاتم رو در تنهایی با خدای خودم می گذرونم.

        دوست خوبم من احساس میکنم جای درستی هستم، فکر میکنی آسان بود تنهایی را ترجیح بدم ب مهمانی ها و شلوغی جمع ها؟ نه من شخصیتم را کوبیدم و از نو ساختم، یاد گرفتم مسئولیت احساس خوبم را به عهده بگیرم، من توحیدی تر شدم، ب خدا نزدیک تر شدم، من عاشق سکوت و تنهایی ام شدم، من مثل دختر بچه ای 7 ساله از پیاده روی زیرباران لذت بردم امروز، توی قلبم پروانه ها می رقصیدن. احساس انسان بهش میگه ک در مسیر درسته یا نه

        من یاد گرفتم قائم ب ذات باشم، یاد گرفتم وابسته ب رخت خواب، ب محبت مادر، ب تحسین پارتنر، ب پول پدر نباشم. مسئول شادیم خودمم، مسئول عشق دادن ب خودم، خودمم، مسئول تحسین و تشویقم خودمم و…

        یاد گرفتم خودم برای تمام جنبه های زندگی ام کافی باشم، سخت بود این مسئولیت هارو ب عهده بگیرم، ولی من یک قدم برمیداشتم و خدا صدها قدم مرا قوی تر میکرد، یاد گرفتم ب روابط زمینی نچسبم، این بندها گسستنی است.

        یاد گرفتم تنها ریسمانی ک گسستنی درکار نیست، چسبیدن ب خداست، لحظاتی چشمات رو ببند و فرض کن فقط خودت و خدات تو این دنیا تنها هستید هیچ کس مطلقا نیست، ترسناک بنظر میرسه نه؟ برای من اوایل ترسناک بود، تو تجسماتم سریع میپریدم بغل مامانم، ولی الان ترسی ندارم، احساسم میگه جای درستی هستم.

        زهرا جان من هم روابط و معاشرت خوب میخوام، من هم دوستان خوب میخوام، شادی خنده تفریح گشتن، ما انسانیم و اجتماعی، ولی من انقدر روی بهبود شخصیتم کار میکنم ک افرادی وارد زندگی من شوند ک باورهای مرا تقویت کنند، انقدر احساس لیاقت دارم ک هرکسی نمیتونه وارد مرز دوست صمیمی من بشه، باید اون فرد از فیلترهای بسیاری عبور کنه چون من خودم رو از اون فیلترها عبور دادم، بودند دوستانی ولی من قاطعانه قطع کردم اون روابط رو. هربار انسان های بهتر و باکیفیت تری وارد زندگی ام میشن ولی من ب کمتر از بهترین راضی نمیشم و باور ب فراوانی انسان های خوب و باکیفیت دارم.

        ازتون ممنونم برای وقتی ک گذاشتن و این پاسخ رو نوشتین، نوشته هام دلی بود، صرفا برای خودم، افکار روزانه ام رو نوشتم شما ب دل نگیر عزیز؛)

        دوستت دارم و ب خداوند می سپارمت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    رضا زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1934 روز

    سلام به استاد و خانوم شایسته عزیزم

    داشتم یک قستمی از سفر به دور آمریکا میدیدم که مثلا استاد رفته کلی زیبایی دیده و آزاده و کلی چیز میز داره میخره قبلا یکم حسرت بار بود نگاهم و یا حداقل اینجور بود که تحسین میکردم ولی کمتر احساسش میکردم که منم قراره به این چیزا برسما یا تو تحسین کردنم احساسش کنم قشنگ این فرکانس نعمت و ثروت و فراوانی رو

    ولی الان بعد شیش ماه شاید بعد از اولین باری که فایل های سفر به دور آمریکا دیدم دوباره هدایت شدم و اون فایل رو دیدم اصلا غیر قابل باور نبود برام اصلا دور از دسترس نبود برام حسش کردم که ایول ای جانم اینجور هم میشه ها پس منم همینو میخوام یعنی این درخواستم بر پایه این شکل گرفته که رسیدن رو میرسم حالا به چه شکلش مهمه که من این شکلی می‌خوام و سوال شد برام که چه فرقی پیدا کرده الآنم با اون موقع چون سریال زندگی در بهشت هم میبینم خیلی حسش میکنم یا تو تلویزیون و اینستا مناظر زیبا میبینم قشنگ حسش میکنم و تو دلم میگم خدایا اینجاها می‌خوام برم یادت باشه یا هدایتم کن یا به یادم بیار .

    بعد دیدم مسئله همین تکامله ، استمرار در کنترل ذهن ، کار کردن روی ترمز ها و تغییر فرکانسه

    و همینجوری یهو برام قابل باور نشده یعنی اون استمرار داشتن و تکامل اینقدر اتفاقات معجزه آسا برام به وجود آورد که دیگه ذهنم پذیرفته یا حداقل مقاومتش کمتر شده که میشه واقعا میشه و اینو هم بگم که اینجور نیست که یک سال کار کنی و بعد یک سال نتایج بزرگ بیاد نه.

    من اوایل اصلا نمیدونستم مدار چیه فرکانس چیه تو در و دیوار بودم و طوطی وار سپاسگذاری میکردم و رفته به رفته تکاملی یاد گرفتم و قدم های درست و بهتری برداشتم و همون قدم های کمی درست هم نتیجه هاشو میدیدم و تحسین میکردم و مثلا میدیدم که تغییرات توی محدوده خاصیه سوال میکردم از خودم از خدای خودم و جواب هایی میداد که منو پرت میکرد به یک مدار بالاتر.

    خداروشاکرم که تمام اون کج فهمی هارو داشتم تمام اون اشتباه کار کردن ها رو انجام دادم تمام اون ناقص کار کردن ها و … همه اینها رو انجام دادم و به یک درک کلی و درست تری رسیدم که آقا چیا اصله که باید هر روز روش کار کنم

    الان روند زندگیم تقریبا اینه که صبح بیدار میشم(هنوز هم مشکل دارم سر این😂) و سعی میکنم ستاره قطبی حتی ناقص انجام بدم و بعد سریال زندگی در بهشت و لیست موفقیت هامو مرور کنم و خواسته هام و آگهی بازرگانی که انجام دادم رو بخونم با تمرکز(سعی میکنم) و بعد هنرمو انجام میدم و یک قدم برمیدارم و یا موازی کاری میکنم و فایل گوش میدم یا آهنگ و بعد بینش استراحت میکنم یا اونجا فایل گوش میدم یا ترمز هایی رو که الهامی پیدا کرذم روی اونا کار میکنم و بعد میرم بیرون و دور میزنم یا تمرین جنگل و میام خونه و بعد باز روی ترمز کار میکنم و اقدام عملی در مورد هنرم و خودمو متعهد کردم هر روز حتما روی ترمز ثروت کار کنم و دوره عزت نفس یک فایل ببینم حتی اگه هیچکار دیگه ای نکنم و بعدش سپاسگذاری اون روز رو انجام میدم و تجسم و مراقبه و لالا😴😁

    یک الگویی رسیدم

    این خیلی خوبه از سردرگمی در اومدم

    و خب یک سری تغییرات رو انجام میدم که تنوع بشه و روزمرگی نباشه و جالبیش اینه که زوری نیست یعنی بایدی نیست!!!

    میخوام انجامش بدم یعنی اینقدر دیدم نتیجه شو که واقعا میخوام انجامش بدم و خداروشکر جوری چیده شده و شرایطم جوری هست که هم لذت هست هم عشق هم کار کردن روی باور ها و …

    یک نتیجه واضحی که دارم میبینم در مورد روابطه که سعی کردم فقط انسان ها رو زیبا و پاره از خدا ببینم و نمیدونین که مردم چیکار میکنن

    یعنی عروسی پسر عموم رفتم و کسایی رو دیدم که ده پونزده سال پیش منو دیدن و اصلا یادم نیستشون و جوری منو بغل میکردن و قربون صدقه من میرفتن که نگو و یا مثلا من خب کلا خونه عموم کم میرم چون هر دفعه میریم سریع گله و شکایت میکنن و … بعد امشب عیدی اومدن خونه ما جوری با روی باز با من برخورد کردن و آرزوی موفقیت کردن که نگو و صد البته منم با روی باز باهاشون برخورد کردم اصلا دیوانه وار امسال داره بینظیر میگذره

    خداروهزاران مرتبه شاکرم که همیشه با منه و این قطب نمای بینظیر رو داده به ما که در هر لحظه بفهمیم چند چندیم.

    استاد جانم ازت ممنونم که این همه فایل های خفن گرفتی و خودت داری عشق میکنی و این عشقتو به اشتراک میزاری

    همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: