گفتگو با دوستان 27 | خود ارزشمندی درونی
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- عزت نفس، عاملی موثر برای ساختن باور به «امکان پذیری»؛
- هماهنگ ترین رفتار این است که: “خودت باشی”؛
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD305MB19 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 27 | خود ارزشمندی درونی18MB19 دقیقه
سلام به هم خانواده ایی های عزیز خصوصا پریا نازنین
من از خوندن کامنت های شما چقدر لذت میبرم و درک بالاتونو تحسین می کنم
اخیرا روی این چندتا فایلی که روی سایت اومده و کامنت گذاشتین من خیلی چیزا از کامنت هاتون یاد گرفتم ازتون تشکر میکنم دقیقا نکاتی رو از فایل ها بیرون میکشین که کمتر دیده میشه و در کامنت های دیگه کم بهشون اشاره میشه
در این مورد، سبک شخصی چقدر خوب به تکامل و یافتن علایقمون مخصوصا ارضا شدن حس قلبی ارتباط دادین
بقول استاد اصول هرکسی رو خودش باید تعیین کنه و این اصول ما هستند که سبک شخصی مارو می سازند بقول خودتون اگر این خشت اول، این اصول، این سبک شخصی درست پی ریزی بشه عملا هر روزتون پیشرفت و پیشرفت و پیشرفت خواهد بود نه از روی اجبار بلکه با حس خوب البته که اولش جهاد اکبرو میخواد و این دقیقا زندگی استاد هست ایشون از همون اول تخطی نکردن از اصولشون رو اصل دونستن و اصولی که انتخاب کرده بودند چیزی جز قانون نبود و نیست.
همه ی این موضوعات به درک درست و عمل به قانون برمی گرده ولی چیزی که شما بولدش کردین و برای منم جالب بود این بود که پیدا کردن اون حس واقعی قلبی که بقول خودتون بخاطرش به این دنیا اومدیم طبق اصول یا سبک شخصی، راحتر و سریعتر تکاملمونو طی می کنیم
چون وقتی سبک شخصی نداشته باشی (تعهد به اجرای قانون طبق حس واقعی قلبت) اینجوری هی عمل میکنی نتایج دلخواهتو نمیگیری و باز برمی گردی و این باعث میشه بقول خانم شایسته خواسته هاتو فراموش کنی یا در استانه فراموش کردنشون باشی و هربار بری سمت یک موضوع دیگه ایی
چون طبیعتا انسان فقط نمی تونه به یک چیزی علاقه مند باشه قطعا چنتا موضوع چنتا علاقه در قلب همه هست که میخوان همه ی اون علایق رو یا حداقل بخشیشو تجربه کنند
مثلا من یادم میاد استاد در یکی از فایل ها میگفتن علاوه بر علاقشون به سخنرانی به ورزش موسیقی برنامه نویسی و … هم علاقه دارند من دقیقا یادم نیست چیا رو گفتن ولی فک کنم ۱۱ مورد رو ایشون گفتند که اگر به اینکار مشغول نبودند حتما در یکی از اون زمینه ها (طبق قانون) فعالیت می کردند
و در این قسمت فرق استاد با بقیه و حتی خود من اینکه ایشون علاقشونو با سبک شخصی و اصول درست پیدا کردند و با عشق و علاقه مستمر ادامه دادند
اینجاست که این سوال پیش میاد چرا اغلب افراد وقتی نتایجی میگیرند متوقف می شن و عقبگرد می کنند؟ اینجاست که فرق افراد موفق با موفق ترین ها مشخص میشه
در قسمت ۱۶۸ سریال زندگی در بهشت بود که استاد و خانم شایسته وسایل آر وی رو خالی کرده بودند که بفروشند وقتی استاد گفتن دیگه سیرم و میخوام ماشین ها خونه ها و … رو بفروشم با خودم گفتم خب اینجوری که استاد کلا انگیزشو از دست میده و مثال مایکل فیلپس یادم افتاد (فایل درسهایی که از المپیک ریو آموختم) … بعد الان درک میکنم نه استاد بدرستی و دقیقا میدونه چرا الان در این جهان هست رسالت توحیدی من فکر نکنم اخری براش باشه و این اون چیزیه که هر روز محکم تر استاد رو به دنبال خودش میکشونه و خوشا به سعادت استاد بخاطر این رسالتش و این حد از درکش از جهان و قوانینش
خیلیا هدفشون اینکه به فلان ماشین و فلان مقدار عدد مالی برسم و وقتی میرسند تمام میشه یا فلان رابطه عاطفی میرسند ولی چند درصد از اینایی که به اون مرحله می رسند میتونند در عالی ترین و عالی ترین شرایط ممکن مثل استاد بازم به دنبال بهبود باشند استاد نمی دونم کامنت منو میخونید یا نه و نمی خوام حس کمال گرایی بدم اما باید اعتراف کنم مغزم سوت میکشه وقتی به این چیزا فکر میکنم و چقدر چقدر تحسین برانگیزه شما بی نظیرید
یا حتی همین مایکل فیلپس با اینکه یکی از غیرممکن ترین کارهای تاریخ جهان رو انجام داده که حتی تا ابد ممکنه رکوردش زده نشه ولی مایکل تونست به نهایت هدف و خواسته قلبیش برسه و ورق برگشت و نتونست اون گشنگی رو حفظ کنه بقول انیشتین اگر اشتباه نکنم
یه ایده دیگه ایی هم که هست اینکه استاد هیچوقت بخودشون اجازه نمی دند استانداردهاشون بیاد پایین چرا؟ چون باز درگیر مسائل گذشته میشن و اون هدف اصلی که زندگی و عشق و نفس استاد رو یکی کرده هم افت میکنه و کمرنگ تر میشه
منم دنبال این نوع هدف و رسالتم که کل زندگی منو یکی کنه کارو تفریح و عشق و لذت و ارامشو البته خدارشکر زیاد دور نیستم و یچیزایی رو حس می کنم
استاد بارها گفته اند که شما به چیزی که علاقه دارید برید سمتش روی خودتون کار کنید اروم اروم هدایت میشید به اون علاقه قلبیتون
ولی استاد من از شما یه سوالی دارم شما از همون اول مسیر هدف و علاقه ایی رو انتخاب کردید که با گذشت سالها هنوزم همون هدف همون رسالت اولین اولویت شماست و دقیقا چیزیه که با تمام وجود می خواید سوال من اینکه اگر هدف شما چیزی جز ترویج یکتا پرستی می بود مثل اولیت های پایینتر تون بازم خودتون رو میتونستید اینقدر متعهد به این مسیر کنید و تا اینجا پیش بیایید؟ چطوری؟
و اینکه اگر به چیزی که حس میکنیم علاقه داریم بریم بطرفش حرکت کنیم تصمیم بگیریم و عمل کنیم و بعد از رسیدن بهش ببینیم که واقعا اون چیزی نبوده که میخواییم تا جایی که من یادمه چنین تجربه ایی در مسیر ترویج توحیدی نداشتید شما
حتی زمانی که از لحاظ مالی در تنگنا بودید و میخواستید ترشی و خیارشور … تولید کنید باز هدف شما یکی بود و میخواستید با پول اینا به سخنرانی و ترویج توحید بپردازید در واقع این ایده هم بخاطر باورهای نادرست ثروت بوجود اومده بود در اصل ضربه ایی به رسالتتون وارد نکرد …
واقعا ممنونم از شما خواهر عزیزم پریا که این همه نکات ارزنده ایی رو نوشتی و باعث شدی منم اینقدر عمیقا بفکر فرو برم امیدوارم هرچه سریع تر هدایت بشم به جوابم و بتونم ازش درس یادبگیرم
خداروشکر میکنم که منم عضوی از این سایت بی نظیر هستم و میتونم از مطالبش استفاده کنم و سپاس گذارم از شما استاد بقول اقای عطار روشن استاد مرجع واقعا استاد مرجع فقط و فقط خودتونید :))
عاشقتونم
براتون بهترینا رو ارزومندم
از شما بسیار بسیار سپاس گذارم
این جملات رو بارها از استاد شنیده بودم و نمی فهمیدم ایشون چی میگه تا حالا واژه مهم ” ویژگی ” اینقدر برام بزرگ و مهم نبود
و چقدر عالی توضیح دادید و چقدر از حرف های استاد در فایل هاشون مطابق این اصل بودند که من نفهمیده بودم یهویی اینقدر مثال از کلام استاد اومد تو ذهنم که دیوانه شدم
من یه دورنمایی از اینده داشتم و چیزی که حس میکردم باید انجامش بدم اصلا شغلی نبوده فقط یک بار در خواب دیدمش که در چنین جایگاهی هستم و احساس کردم این میتونه چیزی باشه که میخوامش چون به تخصص گذشته ام ربط داشت یجورایی یکی دوتا از ویژگی های الان خواسته منو داشت ولی نسبت بهش مردد بودم چون به درستی نمی دونستم اون ویژگی های خواسته من چیه که منو از درون به وجد بیاره و طبق گفته شما یمقداری هم درگیر ظاهر شده بودم
ولی الان برام واضح شد ویژگی های خواسته من، در هرچیزی که پتانسیل اجابت کردنشونو داشته باشه میتونه اتفاق بیفته حالا اسم و ظاهر شغل و علاقه هرچیزی میتونه باشه
اگر ویژگی های مکانی فلوریدا در افغانستان بود استاد با اون نوع خواسته به افغانستان هدایت می شدن صرفا اسم اون مکان چیه مهم نیست ما به جایی هدایت می شویم که خواسته های ما اونجا باشه ( در صورت عمل کردن به قانون )
البته درگیر شدن با اسم ها هم بخاطر پیش فرض های ذهنی ماست که باید تغییر یابند …
بحث هدایت هم هست که شما اشاره کردید دقیقا این نوع هدایت هست که هربار احساس خوب از عمل کردن بهش مارو در مورد خودمون واضح تر میکنه با اصل خودمون با خواسته های واقعی مون اشناتر میکنه
یه مطلبم نوشتین که استاد هم در فصل ۶ رویاها مفصل توضیح داده بودن
سپاسگذاری از نعمت ها بخاطر ظاهرشون نیست و این نوع سپاسگذاری احساسی را در قلب نمی افریند
بلکه بخاطر اون تجربه ایی که باعث شده قلب به ارامش برسه اون ویژگی که در قالب روابط ثروت سلامتی و … احساس خوب رو به وجود اورده، سپاسگذاری واقعیه
امروز فصل ۶ کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو خوندم با مطالب شما عین پازل در کنار هم قرار گرفتند و درکم چندبرابر بالاتر رفته از این اگاهی های بی نظیر
مثال اون خانم ارایشگر جالب و اموزنده بود برام
بخاطر اگاهی هایی که تونستم درک کنم خداروشکر میکنم
خلاصه باید بشینم با درک جدیدم از اول ذهنمو فایلارو کند و کاو کنم
از شما ممنونم دوست عزیز کلامتون کلی دیدمنو نسبت به مسائل بازتر کرد
براتون بهترینا رو آرزومندم