گفتگو با دوستان 27 | خود ارزشمندی درونی
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- عزت نفس، عاملی موثر برای ساختن باور به «امکان پذیری»؛
- هماهنگ ترین رفتار این است که: “خودت باشی”؛
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD305MB19 دقیقه
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 27 | خود ارزشمندی درونی18MB19 دقیقه
استاد کاش ی زیر نویس یا چیزی انجام بدین برای دوستانی ک ناشنوا هستن و میخوان توی سایت باشن!
چون این فایلا رو فقط از راه کامنتها میتونن استفاده کنن ک بازم بهرحال صحبتای خود شما رو متوجه نمیشن از لای کامنتا.
ب نظرم خیلی از جوونا هستن ک خیلی ام اکتیو و پیگیرن و کمک بزرگی میشه اگر بتونن اونا هم استفاده کنن از این فایلای عالی
هیچوقت ب ذهنمم نرسیده بود همچین چیزی یهو ب دلم اومد ک بگم.
در حین تایپ همش دارم از خودم میپرسم واقعا هیچ کسی نیس ک مباحث موفقیت رو برای ناشنواها هم فراهم کنه با زیرنویس یا هرکار متناسبی!!!
مژگان جون خیلی حرفات رو دو داشتم و چقد اساسی ترین بخش قضیه رو اجرا کردی ک حالا مغزت و قلبت انقد درجا و روی هوا باورا و راه هایی ک لازم داری رو از فایلا و هرچیزی بسرعت نشونت میده.
ی نکته خیلی اساسی هست ک اگر اون نباشه تمام کارایی ک انجام میدیم ب نتیجه نمیرسه.اونم جهت داشتن هست.اونم نشتی ندادن هست.اونم متمرکز بودن فقط و فقط روی سبک قلبی خودت در همین امروز هستش.
وقتی از سر صبح همش توجهت بره ب اعضای خانواده و کاراشون،بجای اینکه اولین چیزی ک توجهت بهش بره این باشه ک توی قلبم چ خواسته ای هست،توجهت بره روی اینکه چ کسی چ استوری ای گذاشته حتی استاد،بجای توجه ب اینکه امروز تکی قلبت داره گفته میشه بابته شغلت استوری بزاری یا نزاری و اگر اره بابتع چی باشه……و در تایمی ک وقت اضافی اوردی بری اوکی ب بقیه هم توجه کنی….یا وقتی توجهت شدیدا روی قلب و خواسته های قلبیته و همیت قلبت ب تو میگه ب فلانی توجه کن،مثل زمانی ک خواسته قلبت اینه برای مشکلت راه حل بخوای و همون قلبت میگه ب عباسمنش توجه کن حالا……..خیلیا حتی از روی اینکه نمیخوان ب قلبشون توجه کنن هر روز الکی ویسای استاد رو گوش میدن
اوکی این خیلی بهتر از چرت و پرت گوش دادنه حداقل،ولی اینجوری ام میشی عالم بی عمل….چون عملت فقط وقتی ک بخوای ب قلب خودت و ب برنامه های روح خودت برسی میزنه بالا واقعا
حالا اگر اینجوری هستی بدون احتمالا نمیدونی هدفت یا جهتت چی باشه و این علتش ی چیزه،اینکه فک میکنی جهت داشتن یعنی ی چیز ظاهری رو تعیین کردن
ولی قلب امیال حسی ایجاد میکنه مثل تمایل ب حس عزت و احترام داشتن بگیر تا احساسه تمایل ب تجربه ی عرضه کردن یک چیزی از خود ب جهان بخاطر لذتی ک میده……در نتیجه زوم میشی روی این حس از سر صبح،و همون قلب میگه برو این کارو کن اون کارو کن و از بیرون نمودش این شکلیه ک تو فهمیدی هدفت فلان شغله!!!!
نه
تو خودتم الزاما نمیدونستی
اگرم میدونستی قضیه این بوده ک حس کردی فلان شغل چقد خوب اون حسی ک میخوای عرضه کنی رو بهت میده پس گفتی میخوام برم دنبال این شغل…..
اگر قبل هر بخش از قانون جهان،فقط اینو ردیف کنید در قدم اول،باقی قدم ها تازه سر جاش میافته…..
برای مثال خوندنه کتاب سبک زندگی خودت را داشته باش از استاد
یا هرچیزی و هرکاری ک شما رو ب سمت قلبتون ببره اول.بجای اینکه هر روز توجهتون برای تعیین هدف جلب اطرافیان و محیط زندگی و حتی حیوون خونگیتون بشه و اهداف اصلیتون بمونه
دقیقا تشخیص اصل از فرع
چقد برکت وقت میاد و چقدر اینجوری در طول پیگیری اهداف شخصی،چیزای متنوع یاد میگیرید و میشید ی ادمی ک ی عالمه اطلاعات از همه جنبه ها داره…..ملیون ها برابر بیشتر از خوندن کتابای مختلف از روی بیکاری….چون ب ی عالمه تجربه هدایت میشی…..
خیلیا خیلیاااااااااا از بچگی اصن عادتشون نیس ک دنبال سبک شخصی خودشون باشن
من خودم دقیقا از زمانی ک دنیای چت وارد زندگیم شد توجهم عوض شد
و وقتی اینک فهمیده بودم کم کم شروع کردم ب حذف کردن خیلی از چیزا و استفاده از چت و دنیای شبکه اجتماعی در مسیر اهداف خودم
فک کردین اصلی ترین ضربه ی شبکه مجازی چیه؟ نه ب این معنی ک نیت سازنده منفیه باشه ها،نه.
آسیبش برای کسانی ک شرایط استفاده ازش ر نمیدونن از جمله مردم ایران….
وقتی هدف نداری و عادتم نکردی نه خودت نه خانواده ات ک دنبال سبک شخصی باشید،حالا ی ابزاری ام بهتون داده میشه ک صد برابر زندگی حضوری خودتون میتونید ادما و اتفاقا رو ببینید و توجهتون دیگه ۲۴ ساعته در جاهای دیگه اس!
حالا اگر ادمی بوده باشین ک دوران زیادی توی بچگی سبک شخصی داشتین،توی بزرگسالی همش متوجه میشین ک چرا من زندگیم ی جوری شده،چرا ی چیزی ی جوریه ک حتی نمیدونم چیه اون! میفهمید ی چیزی عوض شده،کم کم حس میکنید نمیدونید چیکار کنید صب تا شب و کم کم هدایت میشین ب چیزایی ک یادتون بیارن قبلا اگر اینجوری نبودین علتش سبک شخصی داشتن بوده ،پس : برم اینبار اگاهانه ببینم سبک شخصی داشتن یعنی چی،از گذشته ام ب عنوان سند واسه اینکه اگر سبک شخصی داشته باشم ناخوداگاه ب سمت استفاده از قانون توکل و پشتکار و تمرکز میرم و ……
وقتی توی هرلحظه توجهت ب سبک شخصیت نباشه اون موقع است ک برات جلب توجه میکنه اعضای خانواده ات چقد منفی ان چقد اخبار گوش میدن چرا استاد لخته چرا خانمای کنار دریا اونجوری لباس پوشیدن چرا مایک نیس چرا همسایه اینو ب زنش گفت و چرا تی وی انقد چرت پخش میکنه و…….
من یادمه چ در قدیم چ این سالا،هر وقت سبک شخصی داشتم اصن هیچی ب چشمم نمیومد ب عنوان اذیت شدن….فقط مغزم دنبال این بود توی هر حالتی چیزیو ک حتی ی ذره بدردم میخوره واسه حسایی ک توی قلبم دنبالشم ،رو بدست بیارم و برم خواسته بعدیم…..جالب اینه چقدم از نظر همه توی اون دوران مهربون میشم و شادم و با حوصله ام و اکتیوم و برعکس هروقت اینجوری نیستم چقد بی حوصله و غیبت کن و منفی و همش زندگی مشکل داره و غیره میشم….
این همون خشت اول هست ک کج بزاریم تا ثریا کج میره حتی اگر سفت و سخت قانون رو بخوای اجرا کنی…..
مژگان جون خیلی خوب توی فاز سبک شخصی هستن واسه همین خیلی زود میگیرن باورای صحیحی ک بجای باورای غلطشون باید داشته باشن
ولی کسی ک سبک شخصی نداره اصن درست و حسابی ام نمیدونه چ باورای غلطی داره
هر زمان طول روز حواستون ب چیزی پرت میشه و عصبی و منفی میشید،سریع بگید بزا ببینم اگر توجهم ب درون باشه الان قلبم میگه توی این تایم از روز باید مشغول چ کاری باشم ک چون مشغولش نیستم،ذهن بیکارم رفته سراغ کمبوداش و چیزایی ک با گیر دادن بهشون و زوم شدن روشون حس برتری و جبران کمبوداش از راه مزخرف،میکنه.
اونوقت دیگه هرچی سر راهت باشه باورای غلط خودته ک مثل مژگان جون بسرعت باور صحیح جایگزینش رو ملاقات خواهی کرد و میتونی اصلاحش کنی و پیش بری….
من بچه بودم هیچی از قانون نمیدونستم ولی چون سبک شخصی داشتم دقیقا براحتی باورای صحیح بجای باورای غلط سر راهم میومدن و منم بی اختیار قبولشون میکردم و کارم راه میافتاد و اصن دلیلی ک علاقه مند شدم ب جذب این بود ک حس میکردم چقد کارایی ک میکنم رو اینجا توی کتاب جذب واضح نوشته و میخوندمش ک بفهمم نکته مثبتم چیه
🌟اصن هدف از بودن توی دنیا و وجود قانون اینه ک همه ب هرچیزی ک میخوان توی قلبشون برسن و همه حسایی ک بخاطرش وارد دنیا شدن رو تجربه کنن.نیومدن ک هی تحمل کنن هی منتظر بمونن هی حرف بشنون و…..اگر! دنبال قلبشون باشن البته! قلبی ک کل تمایل ب ورود ب جهان مادی ازش نشات میگیره.
حتی اگر بخواییم توجهمون رو ب هزارتا چیز بدیم و سبک شخصی نداشنه باشیم هم باز قانون وجود داره ک اگر جهنم دوس داریم جهنم رو هم تجربه کنیم (اوج احترامه خدای درون ب ما ک ازادی رو تا این حد داده ک انتخاب کنیم جهنمو هر روز میخواییم تجربه کنیم یا بهشت رو)
ما ب هر دوگروه کمک میکنیم.
منتها اکثریت حتی وقتی میخوان هدف شخصی خودشون رو پیش بگیرن بجای درکه اینکه احساس قلبی و درونیشون رو پیگیری کنن،دنبال اهداف ظاهری هستن ک اون خونه اون شغل اون مقدار پول اون ادم خاص……اینا فقط نمود خواسته های ماست….میشه تمام اونارو داشت ولی هنوز توی قلب جای خالی حسی ک دنبالش بودیم بدست نیومده باشه
اما وقتی دنبال حس قلبت هستی در هر زمینه،اتفاقا نمودهایی ک میخواستی هم اکثرا باهاش میاد…
بهمین دلیل حال خوب اتفاقای خوب میاره نه اتفاقای خوب حال خوب
وقتی سبک شخصی نداری اصلا کنترل ورودی داشتن برات فقط در حد ی دانسته باقی میمونه چون حتی تشخیص نمیدی چ چیزایی برات سم هستن و چ چیزایی عالی هستن و اتفاقا باید خودتو در معرضشون قرار بدی.
واسه همینه ک وقتی فقط آجر اول رو درست بچینی یعنی سبک شخصی رو داشته باشی،و اگر نداری،بری اول سراغ اینکه چی باعث شده نداشته باشی و کم کم از زیر خاک بیاریش بیرون،موارد بعدی رو ک شامل کنترل ورودی ها و تمرکز بر زیبایی ها و غیره هست رو اتوماتیک میلت میکشه اصن انجام بدی! اصن روحت تورو سوق میده ک توی مسیر اون کارارو بکنی و اونوقت دیدن فایلای اموزشی استاد و دیدن زندگیشون فقط باعث میشه توی محیطی قرار بگیری ک هر روز تشویقت میکنه توی سبک شخصی خودت بمونی و ادامه بدی و محیطی داشته باشی ک ادمای سبک شخصی دار دور و بر ذهنت باشن.
همینه ادمای موفق دنیا همشون ی اصول رو رعایت میکنن اکثرا،حتی وقتی هیچی از قانون جذب نمیدونن….چون اصولا وقتی با قلبت و سبک شخصیت بری،و حواست باشه هر روز صبح و هرلحظه از روز انتخاب کنی با سبک شخصیت زندگی کنی یا با توجهت ب هرچیزی غیر از سبک شخصیت،ناخوداگاه کشیده میشی ب سمت رعایت قانونی ک شاید تا اخر عمرت حتی اسمشم نشنوی قانون جذب بوده
اینکه بگی استاد رفته امریکا منم میخوام برم بدونه اینکه ببینی عایا سبک شخصیته یا چون داری میبینی الگوی تو رفته امریکا توام توجهت داره جلب میشه،میخواییش؟
ما هم وقتی سبک شخصی داریم هم وقتی نداریم،برامون تضاد پیش میاد و میتونیم هدف گذاری کنیم .
میتونه هدفمون تلافی کردن باشه و مثل استاد شدن دقیقا یا میتونه هدفمون کاملا سبک شخصی باشه حالا بزنه ی شباهتایی هم با الگومون توش باشه.
من دیدم کسایی رو ک اصن سبک شخصی ندارن و استاد هرکاری میکنه میکنن،خب این تهش ممکنه جالب نباشه چون مثل همون مثال استاد توی لایو هست ک فلانی چون بستنی فروشی زده و موفق شده پس منم میرم بستنی فروشی برنم،میرم فلان کشور میرم فلان رابطه…..نه وسط راه انگیزه ی گذر از مسائل رو خواهد داشت نه در مقصد احساس رضایت خواهد کرد چون سبک شخصیش هنوز آکبند مونده……از دیدن زندگی استاد استفاده کن توی سبک شخصب خودت.مثلا قراره مهاجرت درونی و تغییر شخصیت کنی،استفاده کن از کارای استاد توی مهاجرت محل زندگی حتی! سبک شخصیت میگه مهاجرت شهری کن،استفاده کن….نکات رو استفاده کن نه ظاهر ها رو
امیدوارم ادما درک کنن ک وقتی مشکلی دارن ،و از شدت کلافگی میرن سراغ مخدر مصرف کردن حتی اگه پرخوری باشه اون مخدر،یا چرخیدن توی نت یا پاساژ گردی،چقدر دور معتاد میشن ب اینکه بجای انجام قانون همش خودشون رو بزنن ب کوچه علی چپ و اشغال زیر فرش قایم کردن……درحالیکه اگر عادت کنن بگن اوکی توی سبک شخصیم این مساله هست و از اونجایی ک طبق قانون برای هر مساله ای راهی هست ،پس با قانون زوم میشم روی سبک شخصیم و دیدن نکات مثبت و میمونم پای شفاف کردن حسم ک اگر مساله حل شه چ حسی بم دست میده و حالا از روی ایمانم ب حل شدن میرم مهمونی میرم خرید میرم پارک میرم ی چیز خوشمزه مبخورم….و چقدر این دوتا حالت متفاوتن و یکی فرار کردن و بعدش درجا زدنه و یکی حل کردن ب روش اصولی نه زور زدن و پیشرفت کردنه
اما اره اگر سبک شخصیت و سلایق شخصیت خیلی شبیه استاد و سایر الگوهای زندگیته و اصن اگر الگوی زندگیت شدن بخاطر شباهت سبک شخصیت بوده،این خیلی ام عالیه.انگار پیشاپیش داری اینده خودتو میبینی و چی از این بهتر اصن! چ نعمت بزرگی نصیبت شده اتفاقا
ی فایل عالی ای استاد داشتن ب اسم هدف گذاری با قانون تکامل،و خیلی جالبه ک اگر سبک شخصی نداشته باشیم اصلا هدفامون تکاملی توشون نیس ،چون هربار توجهمون ک اصن ب خودمون نیس ب چیزایی جلب میشه ک ربطی بهم ندارن و تهش ب جایی نمیرسه تمرکز روشون جز ی مشت تجربه بی سر و ته….ولی وقتی سبک شخصی باشه اهدافمون،تکاملی ک پیش میاد باعث میشه از یک کار کوچیک و رابطه کوچیک و سلامتی اولیه تبدیل بشه ب یک کار عظیم و مفصل و حرفه ای و یک رابطه هر روز عالی تر از دیروز و یک سلامتی ای ک همراهش پرانرژی بودن و هزاران اتفاق عالی دیگه هست تبدیل بشه
سلام .خوشحالم بدردتون خورده کامنتم.یک راهنمایی سریع و کوتاه خواستم بکنم شمارو ک توی یکی از کامنتای این چند روزم تاکید کردمش فک کنم توی لایو بود.
اونم اینکه شما نمیتونی هرگز از روی ظواهر پیدا کنی چ سبک زندگی ماله شماس…..مثلا اگر استاد همینجوری میومدن سمت اموزش موفقیت،تشخیص نمیدادن زیاد ک این کاریه ک میخوان یا زیاد میلشون نمیکشید مسلط بشن روش اگر میگفتن بریم این کارو ببینیم چطوریه….
دقت هم اگر کرده باشین میگن ” من میخواستم فلان شرایط شغلی رو داشته باشم،و دیدم این شغل دقیقا همون شرایط رو داره و وقتی دیدم ازادی زمانی و مکانی هم میخوام (فارغ از اینگه ظاهر شغلم چیه) ،گفتم خب حالا میام این چیزی ک ویژگی های شغل منو داره رو ب انلاین میکشونمش……
حالا این یعنی چی،یعنی شما توی کاغذ بنویس میل درونیت میکشه ب عنوان ی مشغولیت هر روزه،ی کار یدی انجام بدی؟ تحلیلی؟ تزئینی؟ سیستمی؟ چی؟ بعد ببین در حال حاضر چیزی هست ک اون ویژگی هارو داشته باشه و بری هر روز یکمی انجامش بدی؟ حتی اگر فقط توی خونه واسه دل خودت باشه
اونوقت مشخص تر میشه چی میخوای ،چی میخوای از نظر ویژگی نه اسم شغل….خیلی از شغلا رو اصن تو قراره بسازی بجای تکراره شغلای قبلی…مث استاد ک فقط دنبال انجامه ویژگی هایی ک توی دلش میخواد بود،درنتیجه ظاهرش شد سایت و این چیزا
مثلا ایشون توی املاک هم خیلی علاقه داشتن،ولی خب قطعا با ظاهر شغل کاری نداشتن،دیدن ی چیزایی میخوان،املاک خیلی بهش شبیه هست…..دیدن ازادی زمانی مکانی میخوان،انلاین خیلی شبیهش هست…..
و وقتی خودتون رو مشغول چیزی کردین ک ویژگی شما رو داره ،لازمم نیس کامد سر دربیارین…شاید فقط تشخیص بدین میخوایین با سیستم کار کنید….هر روز بشینید پای سیستم….و اینجوری خودتون رو توی اون حال و هوا قزار بدین….وقتی توی اون حال و هوا باشید یا چیزی سر راهتون میاد یا ی فکری ب سرتون میزنه ب شرطی ک کمین نکنید….رها باشید و فقط لذت ببرید از اینکه ی بخشی از روز مشغول عملی هستین ک ویژگیشو دوس دارید
دقیقا مثل کلاس ورزش بردن بچه ها….هیچوقت ب بچه نمیگن چ کلاسی دوس داری! میبرنش انواع کلاس ورزش تا ببینن بچه با کدوم حرکات حال میکنه
کششی
تهاجمی
پرشی
و…
بعد ک مشخص میشه،اسمش میشه میره کلاس بسکتبال و غیره….
این اشتباه خیلیاس توی انتخاب شغل و شریک زندگی و سلامتی و….
اینطوری برای من سواله اصن بابته چی دقیقا شخص شکرگزاری میکنه؟ چطوری قلبی شکر میکنه وقتی اصن از ابتدا قلبی نرفته سمتش و قلبی رفتن سمت چیزی نیازمنده اینه ک توی قلب ی ویژگی ای یا صدتا ویژگی رو میلت کشیده باشه ک توی اون گزینه هست…..
و اگرم جزو کسایی باشید ک بشدت اسم یسری مشاغل براتون مهمه،ک ب چی معروف میشید و نمیتونید ذهنتون رو مهار کنید….یکاری کنید،بنویسید مگه اون شغل چ ویژگی هایی داره،ویژگی های مورد علاقه قلب خودتون رو هم بنویسید،ببینید اصن اون شغل خاص اونارو داره؟؟؟ خیلی کمک میکنه ذهنتون ازش رها شه….اونم وقتی ک بدونید اگر ویژگی هاشو نداره پس قطعا زیاد میلتون نخواهد کشید ک تا سالها براش وقت بزارید و ب جای خاصی نمیرسید توش چون بمحض ارضا شدن ذهنتون از اون برچسب شغلی،شل میشید توش……
اینو بابته روابط و مسائل جسمی هم میشه انجام داد….
در واقع زندگی واقعی اسم نداره بخشای مختلفش،بعدا ک ب پشت سر نگاه میکنی میتونی اسم بزاری یا کسی ک از بیرون نگاه میکنه اسم میزاره ک فلانی ب فلان شغل علاقه منده در حالیکه از درون شخص فقط دنبال یسری ویژگی هاس و میخواد هر روز مشغول باشه با اون ویژگی ها و مثلا اسمش میشه یارو شغلش تولید محتواس! بچه های جذبی ام فک میکنن یارو از اول رفته دنبال تولید محتوا درحالیکه شخص فقط عاشق نوشتن بوده و مسلط شدن روی نوشته و این چیزا ک کم کم مواجه شده با نیاز یسری ادما ب این علاقه اش و دیده ب این کار میگن تولید محتوا و استخدامم داره اتفاقا و همینجوری جلو میره و چون عاشق اون ویژگی کاریه،کم کم خلاقیتش میزنه بالا و کم کم دلش میخواد ازادی مکانی مالی ام داشته باشه و میگه بر اساس تجربیات این سالام بیام واسه خودم تولید محتوا کنم و…..از بیرون چقد متفاوت دیده میشه نسبت ب چیزی ک شخص از درون انجام میداده…….
حتی فلوریدا زندگی کردن استادم همین ترتیب رو داره،ایشون نشستن نوشتن چ شرایط مکانی ای میخوان،هواش فلان باشه ،پوشش گیاهیش بهمان باشه،ادماش اینجوری باشن،اول هدایت شد امریکا اونم توی مسیر ،درحالیکه رفته بودن اروپا! اونم بر اساس خوابی ک خانم شایسته دیده بود ! در این حد جاری و رها بودن از اسم ها و کشورها! بعدش هم یکی از شاگرداشون انقد اصرار کرده بیا فلوریدا گفته لابد ویژگی هایی ک میخوام توی فلوریداس دیگه بزا ی سر بزنم و دیده بعله خودشه همه ویژگی ها رو داره ولی یکی ک جدید میشناسه ایشونو ممکنه فک کنه از بدو تولد استاد خواسته قلبیش امریکا رفتن و فلوریدا رفتن بوده! خب معلومه شخص روانی میشه از اینکه تشخیص نمیده چ شغلی و ج مکانی و چ ادمیو میخواد توی زندگی!
این انقد قضیه مهمیه ک من دیدم خیلیا قانون رو فوت اب شدن ولی بابت همین موضوع نمیتونن هیچی بخوان و افسرده شدن یا درجا میزنن یا هی خودشون رو تحت فشار میزارن و خب عزت نفس میاد پایین خیلی اینجوری چون فک میکنی فقط تو نمیدونی چی بخوایی ……بجای اینکه ظاهر شغلای مختلفو امتحان کنید،بشینید حتی شده ی ویژگی باب طبع رو پیدا کنید،بعد بابته همون ی ویژگی ببینید از نظر عقل خودتون چ شغلایی اونو دارن….برید در موردشون بخونید،اینجوری چنتا ویژگی جدید هم تشخیص میدین توی قلبتون و همنیجوری تکاملی یهو میبینی عه چقد شفاف شدی با خودت و حالا یا شغله جلو چشمته یا هدایت میشی یا خودش میاد سمتت ک مهم نیس چطوری.
کلا جهان سالید نیس،جهان موازی همینه یعنی الان استاد توی ی ورژن میتونه با خانم شایسته حسابی بد باشه رابطه اش،نه اینکه فقط یا با خانم شایسته باشه یا نباشه و اگر باشه الزاما حتما باهم خوبن…نه….تا وقتی دوتاشونم اگاهن از ویژگی هایی ک توی قلبشون از شریک زندگی میخوان،و شاکرن ب معنی توجه هر روزه ب ویژگی دلخواهشون،پس اون ارتعاشو ساتع میکنن و تا وقتی ک ارتعاششون شبیه هم هست باهمن و سر راه هم قرارشون میده جهان حتی نیاز نیس پیدا کنن همو
شغل و همه چی اینجوریه
شما تا وقتی متوجه شدی مثلا ویژگی هایی ک میخوای توی شغل نقشه کشیه،ولی احساس پول دراوردن ازش رو فعلا توی قلبت حسشو نداری،هدایت میشی ب جهانی ک توش نقشه کشی باشه ولی بدون پول….زمانی ک ویژگی جدیدی تحت عنوان عرضه کردن نقشه ها و دریافت پول بابتش ب قلبت بیاد و خواسته ات بشه،وارد جهان موازی ای میشی ک همون شغل منتها اینبار با پول رو تجربه کنی
بهمین دلیله ک هر روز ادم میلش میکشه عالی رو عالی تر کنه…..
ی دختری هست توی شهر ما،متولد ۷۶ هستن ایشون،من از شروع تازه کارشون مشتریشون بودم،کار اپیلاسیون رو شروع کرده بودن،یمدت بعد رفتن با خفن ترین ارایشگاه شهرمون ک اصن میری اونجا از عظمت سالن میخکوب میشی،و ی سالن چندین طبقه اس نه یه طبقه….بعدش رفتن برای خودشون الان سالن زدن با بی نهایت مشتری و حتی مشتری هایی ک توی اون ارایشگاه خفن میومدن اشنا شدن و الان توی شهرمون ترکونده این دختر
در حالیکه ما ی عالمه خانم سن بالا تر و سابقه کاری داریم توی شهر ک ب گرد پای این دختر نمیرسن
علت؟ فقط دنبال ویژگی مورد علاقه اش رفت و اونو توی اپیلاسیون پیدا کرد! شما ببین خواسته قلبی چ میکنه ک ی ارایشگاه خفن میاد اجازه میده ی دختر کم سن باهاش توی بخش اپیلاسیون همکاری کنه ! و مطمئنه ارایشگاهش خدشه دار نمیشه
این دختر توی این حین ازدواجم کرد
باهاش هربار صحبت میکردم میدیدم چقد عزت نفس داره،عدم وابستگی ب خانواده داره،و اصن اسم هیچی براش مهم نیس و فقط هدفش لذت بردنه و تجربه ی چیزایی ک توی قلبش میخواد حالا اسمش میخواد اپیلاسیون باشه یا مهندسی……
عین موشک داره میره جلو….پس چرا اونایی ک از اول سالن داشتن و صدتام دوره و مدرک اپیلاسیون دارن توی همون سطحی ک بودن موندن و این اومد مشتری همه اونارو هم ماله خودش کرد؟؟؟؟
ی دختر با این سن کم….انقدرم مشغول لذت بردنه ک حتی ی ارایش هم نمیکنه….میگه ولش کن بابا حال میکنم با لحظه هام بدون ارایشم……تازه دانشگاهم میره ! ماشین خرید حتی خودش بسرعت از درامد خودش توی این گرونیای ایران! رشد تصاعدی دقیقا….صب تا شبم توی استوریش شرایط میزاره ک فقط این ساعت تا اون ساعت بیایید و این حرفا،انقد عزت نفس داره و انقد ازادی تونسته برای خودش خلق کنه ک مشتری حاضره ی هفته دیرتر بره ولی فقط پیش ایشون بره….کیفیت کارش اصن قابل مقایسه نیس با هیچ جایی با هیچ جا…..درحالیکه اصن اون اوایل همین کیفیت رو ک ارائه میداد،محیط کار دلنشینی نداشت ی جایی بود شبیه داخل دسشویی جن دارها😂❤ الان سالنش چقد خوشگله….فقط توجهش ب اصل بود و بعد ک پولش ترکوند حواشی و فرعیات رو هم اوکی کرد.
من هم بابته تعریفی ک ازش توی گوگل کرده بودن رفته بودم سراغش !
اگر ادمای اینجوری رو از نزدیک ببینید خیلی متوجه میشید تفاوت رو….
من خودم با همون چیزایی ک براتون نوشتم دوتا شغلمو بدست اوردم و متوجه شدم یکیش ویژگی های بیشتزی داره ک شبیه خواسته هامه
جالبه اونی ک ویژگی هاش بیشتره دو هفته بعد از شغل اول سر راهم اومد
یعنی چون مشغول اولی شدم توی قلبم ویژگی های جدید هم بالا اومد ک دومی سر راهم اومد
هیچوقتم نمیدونستم قزاره اسم شغلم این باشه
شما ب اقای گلزار ی نگاه بنداز.توی مصاحبه هاش همیشه اینو گفته ک از قدیم همیشه حس میکرده ب ی جای مهمی میرسه ولی هیچوقت نمیدونسته در چ شغلی….امممممماااااا درسشو خیلی خوب خونده رتبه یک رقمی شده،معلم عربی بوده،توی رستوران کار میکرده،توی گروه اریان گیتار میزد،بعدشم ک اتفاقی اقای ایرج قادری خدا بیامرز ایشون رو وقتی با گروه اریان رفته بودن کنسرت شمال کنار دریا دیدن و پیشنهاد بازی توی سام و نرگس دادن بهشون….و بوم شروع شد….حتی وقتی ایشون رو نزدیک ۱۰ سال ممنوع التصویر کردن ناامید نشد ک هیچ،کلی فعالیت کرد...ایشون الانم اولین تولید ماشین هایی ک اسم تخصصیش یادم نیس ولی ماشینایی ک داخلشون بر اساس شغل مورد نظر تجهیز بشه مثلا ماشینی ک داخلش گریمور بتونه همه لوازمش رو حین حرکت توی جاده داشته باشه راه انداختن
ایشون اتفاقا خیلی خانواده پولداری داشتن وداارن و دلیلی نداشت ک برن معلم عربی و اینا شن! دلیلی نداشت اولین ماشینشون رو با پول خودشون بخرن و میتونستن از جیب بابا بخرن! این فرق ادماس ک چ توی خانواده خفنی باشن چ خانواده افتضاح،کلا پیگیر قلبشونن و قانون.حقم داره همیشه میگه من از نظر خودم نظر کرده ی خداوند هستم !
و خب ی عده همونجور ک ب استاد میگن دزد،ب ایشونم میگن خوشگلیش باعثشه…..و هزار عنگ دیگه
اینو گفتم ک بدونید حتی ایشون نمیدونسته بازیگر میشه ب فرض ک از اول جهت ظاهریشو بزاره سمت بازیگری….ولی هرچی ک با حس قلبش هماهنگ بوده رو میرفته سراغش حتی معلم عربی شدن یا توی رستوران کار کردن و تکامل حسیشو طی کرده….
این چیزیه ک شما در استاد هم میبینی خیارشور میفروخته….
و خیلیا حس میکنن اینجوری یعنی بی راهه رفتن علتشم چرت و پرتایی هست ک توی پیجای انگیزشی نوشته میشه
شما فقط میتونی ی حرکتی ک حست باهاش هماهنگ هست رو تشخیص بدی
منتها نکته اش اینه ک تصاعدی حسات پر رنگ میشن و ظواهر نمود پیدا میکنن اگررررررررر شروع کنی
من یادمه فقط حسم این بود کارم با لب تاپه و نتی هست،لب تاپو باز میکردم و فقط مینشستم پاش بدون هیچ کارخاصی و فقط مرور گرم رو باز میکردم و توجه میکردم اگه حسم میکشه پیجی رو باز کنم توی گوگل سرچش کنم
فقط برای اینکه توی اون فضا قرار بگیرم و حسم پر رنگ تر شه…..
میتونستم انجامش ندم و تا همین امروز منتظر بشینم!!!
اونوقت الان دارم پول هم میسازم و طوری شده ک هرشغل متفاوتی ک ویژگی هاش شبیه حس منه داره میاد سمتم و هی من بر اساس حسم میگم فعلا نه ولی توی برنامه ام نگهشون میدارم ک اگه ماه های بعدی دلم گفت برو حالا سراغشون برم
و جلوی وسوسه تکامل نداشتن رو میگیرم.
مهم فق، اینه ک کاریو بکنید ک در هر مقطع ب شما حس خوش گذرونی طول روز رو بده بجای حس جون کندن و بخاطر وسوسه پول نگید نه برم جدن بککنم اینو ولش کن…..سرعت رشدش تصاعدیه ک خب بله وقتی با قلب زندگی کنی حالا بازی شروع میشه و ایمان و شجاعت و یقین میخواد و مرور قانون
گاهی انقدر هویت دادیم ب خودمون ک اگر بخواییم ب کارای قلبمون عمل کنیم ذهن میگه اینجوری ک دقیقا میشی برعکس چیزی ک پیش همه ادعا کردی یا این همون شغلیه ک قضاوتش میکردی همیشه و غیره….در واقع دلیل قضاوت نکردن اینه ک ممکنه مسیر قلبت ی روزی از همون خیابون بگذره و خیلی سخته ادم بتونه بشکنه منیت ذهنشو ….ولی خب شدنیه.
چ دنیایی میشه اگر همه توی شغل قلبیشون پیش برن و دنیا پر بشه از ی نجار خفن ک تک تک بخشای زندگیش عین خواسته خودشه ی خیاط خفن ی بازیگر خفن ی خواننده خفن ی رفته گر خفن……همه توی شغل خودشون انقد خفن باشن ک باعث شن ادمای دیگه خیال کنن اون شغل باعث زندگی مرفه و پولسازش بوده!!!!!!!! همونجور ک الان یسری ادما چون موفقن ملت فک میکنن شغلشون باعثش بوده!
حتی اگه ی اپراتور تلفتی هستین باید خفن ترین اپراتور کشور باشید.ما ب همه مشاغل نیاز داریم.چ توی مسیر تکاملی انجامش بدیم چ ب عنوان شغل اصلی….اگر مسیرمون از یسری مشاغل میگذره یعنی ب ما نیاز هست ک قلبمون اون رو جذب کرده توی مسیر…..پازلای مربوط ب خودمون رو باید حتما بچینیم ب صحیح ترین شکل