مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیمِ آن - صفحه 76 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1422 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا بیات گفته:
    مدت عضویت: 1617 روز

    به نام بی نام او.استاد جان دیشب دقیقا داشتم از خدا درخواست میکردم که خدایا منو به سمتی هدایت کن که طوری زندگی کنم که لحظه مرگ حسرت چیزیو نداشته باشم و با عشق این زمین زیبارا ترک کنم.واقعا استاد بینظیرین کنترل ذهن ورودی ها واقعا اساس وپایه زندگیه گفتگوهای درونیمون همیشه غالب میشن به ما وتقریبا گفتگوی های درونی به سمتی میرم که مارو از رشد وپیشرفت دور نگه میدارن و اگه اون هارو آگاهانه کنترل کنیم زندگی برایم بهشت میشه و تنها ورودی های زیبا ومثبت بهشون بدیم چه معنوی چه مادی آنگاه تغییر به سویمان سرازیر میشود .من دوماهی که دراین راه قدم نهادن واقعا تاثیر را به وضوح دیده ام .و زندگی ام سرشار از اتفاقهای زیباست حتی آنهایی که به ظاهر زیبا نیستن من زیبا میبینم .و درنهایت همه اینها مارو به خدا ویکتاپریتی نزدیک می‌کنه و چقدر تضادهایمان با خودمان با دیگران با جهان هستی و خدایان کمتر کمتر میشه و زمانی ثروت به سامان میاید که در صلح باشیم. درود خدا بر شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سمیه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    به نام خدای یاریگر و همواره همراه

    سلام و هزاران درود

    استاد هر چی جلوتر میرم دیدم بازتر میشه،من اول که این راه رو شروع کردم این اگاهی هارو شنیدم،ولی الان بهتر درکش میکنم،ینی سعی میکنم در زندگی ام رعایت کنم،آگاهی ناب و بی نظیری هست،ینی این فایل شالوده و اساس درک قوانین هست،من این فایل رو درک کنم چقدر بقیه آگاهی ها برام راحت و باور پذیر میشه،چقدر خدارو رو به عنوان یه سیستم بهتر درک میکنم که احساسم چراغ راهم میشه و خودم رو بهتر میشناسم و عمل میکنم

    برخودم لازم میدونم هزاران بار هر روز گوشش کنم تا یادم نره،ما خیلی زود فراموش می‌کنیم و فقط تکراره که یاد آوری میکنه،خدایا شکرت برای استاد عزیزمون و نور چشمان ما،خدایا در پناه خودت حافظ و نگهدارش باش

    خدایا شکرت عجب فایل بی نظیری بود👌👌👌👌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    محمد امیدوار گفته:
    مدت عضویت: 1857 روز

    سلام.

    همین الان تو فکر دیروز بودم که برای کار به یه شرکت رفتم که لوازم آرایشی بهداشتی داشتن و من قرار بود بازاریابشون شم!

    یک نفرشون همسر دوست نامزدمه که شب قبلشم با خانومم رفتیم خونشون.

    خلاصه کمکم شرایط آشغال شرکت رو به من میگفت تا این که تو شرکت بهم گفتن ضامن و چک و سفته بیار هر روزم میفرستیمت شهرستان کارتم جوریه که از صبح تا دوازده شب باید دوندگی داشته باشی تا به تک تک مغازه ها برسی…

    من گفتم سفته شمارش تو قرار داد دوبرگی نوشته بشه یه برگشم دست من باشه…

    که گفتن نه قرار دادم نمیبندیم!

    خلاصه خیلی اعصابم خورد بود که شبش همین شوهر دوست خانومم پیام داد فردا این مدارکو بیار…منم گفتم نمیارم و ناراحت شد بعد خانومم گفت ابرو منو بردی!

    من تا این لحظه همش تو خودخوری بودم با این که چندین ماهه که دارم مراقبه میکنم و حواسم به افکارم هست ولی خیلی ناراحت و عصبی بودم تا این که این فایل از استاد رو دیدم!

    انگار استاد روبرو من نشسته و داره رودر رو باهام حرف میزنه و این پندا رو بهم میده و حرفاش کمکم ارومم کرد و الان که فکر میکنم میبینم اصلا مشکل بزرگی نبوده و اتفاقا خداروشکر که زود فهمیدم داستان چیه و کلاه سرم نرفت!

    با همین جمله اخری کل افکار منفی ذهنم رو مثبت کردم و این تکنیک اب رو اتیشه!

    استاد خدا شما رو از ما نگیره…

    الان حالم خیلی خوبه جوری ک اصلا باورم نمیشه!

    خدایا شکرت.

    استاد ازت ممنونم که دست خداوند هستین.

    سرتونم درد اوردم.ممنون که میخونین!🙏🌹💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    اعظم آبست گفته:
    مدت عضویت: 1879 روز

    بنام رب تنها قدرتمند کیهان

    سلام به همه ی دوستان

    ردپای من در روز ۵۰ : مفهوم فرکانس و چگونگی تثبیت آن

    خدایا شکرت برای تکرار این آگاهی ها خدایا هزاران بار شکرت برای نوشیدن جرعه جرعه آگاهی خدایا شکرت برای قانونمندی جهان هستی ات خدایا شکرت برای استاد و مریم عزیز خدایا شکرت برای این سایت اینجا مثل یه کتابخونه میمونه . وقتی شروع میکنی به خوندن کامنت دوستان لذت عجیب و آگاهی های جالبی نصیبت میشه اینکه هر کسی از یه سمت این آگاهی ها رو طبق مدارش میشنوه و میفهمهو تحلیل میکنه یه جایی به خودم میگم چه خوب متوجه شده حتی بعضی ها رو برای خودم مینویسم به خودم میگم یعنی منم این جوری میشم . این قدر شیوا و شیرین ؛ خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت الحمدلله علی کل نعمته الحمدلله علی کل حال

    این فایل در مورد فرکانس و اتفاقاامروز یه مقاله بود در مورد چگونگی رسیدن به ثبات فرکانسی و رفتن به مدارهای بالاتر

    یه نکته خیلی مهمی که دستگیرم شد این بود که ارزش یه فکر مثبت خیلی بیشتر از یه فکر منفی ؛ و اینکه کار ذهن اینه که تورو بترسونه و ناامیدت کنه ؛ خیلی ترسهای که اتفاق نیوفتادن ؛ و به قول آنتونی رابیز ترسهای بیخودی هستن که فقط میان تا بترسی اگه اون لحظه واستی و بگی خوب من ازت نمیترسم باشه تو راست میگی و وقتی آرام شد ذهنت با تکرار باور مناسب خودت رو آروم کنی یا بگی این ترسها الکین و اتفاق نمیافتن دست ذهنت رو میخونی ؛ نمیدونم دیدگاهی که نوشتم چه قدر با این فایل مرتبطه اما خوب ترس هم یه فرکانسه بد ه ؛ یه نکته ی مهمه دیگه اینه که اگه بخوام برم مدار بالاتر باید به ثبات فرکانسی برسم ولازمه اش تمرین تا ناخودآگاهم عادت کنه به دیدن نعمت ها و خوبی ها ؛خدایا کمکمون کن صلات کنم به سمت زیبا ییها و خوبیها تا هم در این دنیا در حسنه باشم و هم اون دنیا

    خدایا شکرت برای همه چیز

    با آرزوی بهترین ها برای همه

    موفقیت در راه است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    نسرین سپه وند گفته:
    مدت عضویت: 1835 روز

    سلام بر استاد و مریم شایسته عزیز

    دعای خیر ما بدرقه راهتان باشد .

    واقعا استاد اگر ما بتوانیم صحبت های شما را درک کنیم و آنها را اجرا کنیم چقدر در زندگی ما راه گشا هستند.

    امیدوارم بتوانیم در پناه خدا اراده ای داشته باشیم تا ورودی های ذهن را کنترل کنیم.

    من برای کنترل نجواهای ذهنم با صدای بلند آن ها را رد می کنم و چیزهای مثبت را بیان می کنم.

    سعی می کنم هر روز فایل های استاد را گوش دهم.

    با امید زندگی کنم و هدف برای خودم تعریف کنم و در راه آن حرکت کنم.

    از خدای خوبم می خواهم همه ما را در پرتویی از آگاهی قرار دهد و نوری از وجودش را بر قلب ما بتاباند و وابسته به هیچ چیز نباشیم و خودمان با توکل بر خدا برای هدفمان حرکت کنیم.

    خدایا از تو می خواهم پناه آرزوهایمان باشی.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1950 روز

    سلام

    من ورد پای روز ۵۰

    این فایل رو بارها وبارها گوش کردم تواین یکسال اخیرشایدبیشتراز ۲۰۰بار شایدم خیلی بیشتر،اما فرارِ

    انگار تازه شنیدمش

    دلم میخواد کلمه به کلمشو رو دستم تاَتوکنم تاهرلحظه ببینمش🙈

    گفتگو های ذهنیم،احساسمومیسازن،احساسم نشون میده درمسیرخواسته هامم یا ناخواسته ها،اگه درناخواسته هابودم با دیدن وشنیدن وخوندن و…

    کانون توجهمو به سمت خواستهام ببرم ،هرلحظه ازخودم بپرسم

    ماریاجان الان این افکارت محدود کنندس یا قدرتمندکننده

    هرلحظه خودآگاه باشمو حواسم به فرکانسهام باشه

    خدایا سپاسگزارم ،امیدوارم به درک بیشتروبهتری برسم ،درک بشتر نتیجه بالاتر

    به اندازه ای که بتونم توزندگی ورفتارم ازش استفاده کنم میتونم زندگیموتغییربدم

    ❤💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    علی یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1743 روز

    سلام استاد جانم

    برای من خیلی عجیب بود تغییر کردن خیلی سخت بود در واقع چون اصولا انسان وابسته ای بودم

    ولی نسبت به تغییر تعصب نداشتم

    یعنی هر چیزی که به نظرم برام نتیجه خوب داشت و منو به خواستم میرسوند انجام میدادم

    ولی همیشه این باور در وجودم بود که خواسته من به کسی اسیب نرسونه

    این باور هم خوبه هم بد

    چون بعضی جاها باعث کج فهمی من میشد به خاطر ندونستن اگاهی هایی که الان تا حدودی میدونم

    دو حالت داشت برام این باور

    یک اینکه به خاطر اینکه به کسی به نظر خودم ضرر و اسیب نرسه از خواستم میگذشتم که این جنبه منفی این باور بود

    و جنبه مثبتش این بود که این باور در طریق درستش واقعا درسته

    ولی باور اشتباه من این باور درستو کج کرده بود یعنی در واقع کج فهمی من باعث شده بود این باور به ضرر من تموم شه

    طوری که بیشتر وقتا به خاطر این باور از خواسته هام میگذشتم در حالی که خواسته ی من به ضرر کسی نبود ولی با نظر عزیزانم در مغایرت بود و چون وابسته عزیزانم بود از خواستم میگذشتم که این هم کمبود عزت نفس بود هم هم وابستگی به غیر خدا

    خب وقتی از خواسته هام میگذشتم باعث میشد اعتماد به نفسم بیاد پایین و انگیزه برای ادامه دادن نداشتم

    ببینید اینو میخوام بگم که چقدرررر یک کج فهمی میتونه به دنبالش هی باور های اشنباه به همراه داشته باشه

    یعنی استاد که میفرمایند مهم ترین عامل موفقیت همین عزت نفسه واقعا حقیقت داره

    این باور پاشنه اشیل من بود و هست و باید کم رنگ بشه خیلی کم رنگ تا به طبع نتایج هم بیاد

    یه جورایی هم ترس به حساب میاد

    وقتی وابستگی تبدیل به ترس بشه به شدت بی هویتی میاره

    یعنی زندگیت دست خودت نیست و برحسب رفتار دیگران نسبت به خودت رفتار تو هم شکل میگیره و انگار رباتی شدی که کنترلت دست دیگرانه

    خب این باور خیلییی ریشه ای چون بسیار تکرار شده و ترمز خیلی بدیه

    یک دیدگاهی که یکی از دوستای عزیزم نوشته بود این بود که با یک باور درست خیلی از مشکلات مهم حل میشه به جای اینک تک تک بخوای برای یک موضوع باور بسازی

    این باور اشتباه هم واس من دچار کلی مشکل شده بود که برای من ناخوشایند بود و ازش فراری بودم

    و در واقع ازادی رو از من گرفته بود

    وقتی با مفهوم فرکانس و باور و قانون اشنا شدم فهمیدم اااا چقدر چقدرررر خودمو گول میزدم و در واقع وقتی یک ترس تکرار بشه ذهن براش عادی میکنه

    و توجیه ترس به یک باور تبدیل میشه که بعد ی مدت میپذیری که این ترس طبیعیه و مشکلی نیست و ادامه میدی باهاش و تسلیم شرایط میشی برای اینکه ذهن تو راحت تره که در این شرایط تسلیم بشه ‌و کوتاه بیاد.

    خب برای کم رنگ کردن این باور و این فرکانس بدی که مدام در حال ادامه یافتن بود باید دست از این شرک برمیداشتم

    وقتی داستان حضرت ابراهیم رو دیدم و صحبت های استاد عزیزم رو شنیدم متوجه شدم که اقااا تو اصن خودت نیستی

    اسمت نیستی این نسبت هایی که بهت میدن نیستی اصلا این مادر این پدر این خواهر و هر کسی که تو به خاطرش نسبت به خودت میدی تو نیستیی و اینا همش بازی جهانه که با احساسات تورو گول میزنه و درگیر میکنه

    و تازه فهمیدم که من باید برای هدفم زندگی نکنم نه برای دیگران

    من در واقع تبدیل شده بودم به عروسک دیگران انگار داشتم بقیه رو به اهدافشون میرسوندم و خواسته هاشونو راحت میکردم براشون چون رام بودم و همیشه در مقابل خواسته هام کوتاه میومدم

    ولی باز باید کار کرد این باور عدم وابستگی کار یک روز دو روز نیست

    وقتی یک باور غلط انقدر بنیادین باشه باور درست جایگزین باید تکرار زیادی داشته باشه ولی خب سخت گیری هم خودش ترمزیه برای ساخت باور درست

    میخواستم بگم که این فرکانس هایی که ارسال کردم و توجهی که روی ناخواستم کردم باعث شد این روند عدم ازادی مدت زمان بیشتری تکرار بشه و اسیب های طولانی بزنه ولی خداروشکر وقتی خواستم قوی تر از ناخواستم بود خداوند راه حلش یعنی قانونش رو در مسیرم قرار داد تا بفهممش

    ولی باز هم باید به خودم بگم پسر فهمیدم کافی نیست

    تو عمل باید بکنی تصمیم باید بگیری

    مرحله اول شناخت بود که خوب بود و سربلند بودم حالا باید باور های درستی که میسازمو با ایده هایی که خدا میرسونه بهم تبدیل به عمل کنم و فقط نخوام خودمو گول بزنم و باز هم ترسم باعث بشه که برام عادی و طبیعی بشه این ناخواسته

    من مصمم هستم که میتونم به ازادی برسم و این خواسته قلبی منه و از خدای خودم میخوام منو در مسیرش قرار بده و هدایتم کنه که به این خواستم برسم

    از عشق از نفس از استاد عزیزم سپاسگزارم که انقدر مهربون و بزرگ هستین

    عاشقتونم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    رقیه گفته:
    مدت عضویت: 1715 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم ومریم جون

    ردپای 27

    قانون اصلی جهان اینه که مما هر لحظه مون رو با توجه به افکارمون فرکانس هایی رو به جهان هستی ارسال میکنیم وبه این شکل اتفاقات زندگی رو رقم میزنیم

    من باید بدونم من با فرکانس هایم جهانم رو میسازم،

    چطوری توی ذهنمون این فرکانس ها رو کنترل کنیم، وقتی توی ذهن ما دائم یه سری چیز هایی که شنیدم توادم ضعیف وبی پولی هستی وبی عرضه ایی تو سرمایه نداری توزنی وضعیف توپارتی نداری موفقعیت سخت وپیچیده است، خوب تمان این ها ورودی های مغز ما هستن اگر کنترل شون نکنیم با باورهای خوب خروجی اش هم میشه مثل افکاری مثل جمله های بالایی ونتیج چیزی جدا از افکار وورودی های مانیست.

    اگاهانه چیز هایی بشنوید وببینید که باعث احساس خوب وباورهای خوب میشوند

    تمام پچ پچ های درونی ذهن دیده ها مثل فیلم واتفاقات اخیرتون هی توی ذهنتون تکرار میشوند یا خبر بیماری بد رو میشنوی یا خبر جدایی با دوستت رو میشنوی خب احساس بد حال شما رو خراب میکنه، خب خودت باید گفته های خوب بگی مثلا تو بهترینی تو میتونی تو توانایی داری، تو میتونی از پس ای ن کارها بر میایی ومیتونی از پس این شغل بر میایی، پس تمرین کن باورهای خوب بااین جمله های خوب رو تکرار کن تا احساست خوب شود.

    خوب من این مسئله کنترل ذهن رو تست کردم مثلا من با ماشین پدرم وخداهرم میخواستیم بریم بیرون هنوز خیلی از خونه دور نشده بودیم دود از جلوی ماشین زد بیرون ومن سریع کنار خیابون پارک کرذم واز قانون درخواست استفاده کردمذچند نفر اومدن ببینن قضیه چیه وکمک کنند وطی همین اتفاق ها ما به پدرمون زنگ زدیم وداستان رو گفتیم ومن هم توذهنم میگفتم این ماشین هیچ چیزش نیست وهمیشه برای مارو این واونور میبره سپاس گذاری میکردم وپدرم نگران بود که شاید موتور ماشین سوخته باشه اما لطف خدا شامل حال ما شد ومن با دید مثبت وارامش وشکر گذاری برای سلامتی خودمون نه پدرم دعوایی کرد ونه ماشین مشکلی براش پیش اومد وسریع تعمیر کار اون واشر پلاستیکی بی کیفیت رو دور انداخت ودود ماشین از بین رفت وواشر با کیفیت انداخت،

    خدایا شکرت در همه لحظه ها هدایت گر من هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم روشندلی گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    بنام خدای بخشنده مهربان

    استاد این بحث واقعا قانون بزرگ خلقت جهان رو میگه. و شما وقتی خواستین با جدیت و باور 100 درصد این رو بپذیرین و بهش عمل کنین، واقعا نتیجه ش رو تو زندگیتون دیدین و ما هم شاهد اون هستیم. استاد واقعا باید نسبت به بعضی موضوع ها تو زندگی باید حساس بود، نباید زود ازش گذشت.. شما به عنوان استاد ما و کسی که این راه رو رفتین، بارها و بارها این موضوع رو گفتین و میتونم بگم این موضوع تو تک تک محصولات و فایل های شما هست.. و شما هر بار دارین همین رو میگین و میخواین هر بار به نوعی دیگه توضیحش بدین تا بیشتر درکش کنیم و عمیق بشیم بهش… وقتی شما اینقدر بهش تاکید دارین و اونو اصل میدونین و مدام درموردش صحبت میکنین، واقعا نشان از اهمیت خیلی خیلی زیاد اون داره… ینی به نظرم آدم باید وقتشو هر چه بیشتر آزاد تر کنه و بشینه فقط در مورد همین یک موضوع فکر کنه.. هر روز فکر کنه.. هر روز و هر ساعت با تمرین و تکرار اونو عملی کنه اجرا کنه.. و به چشم خودش ببینه که به قول شما به راحتی به خواسته هاش میرسه… استاد واقعا کسی هست که نخواد به راحتی به خواسته هاش برسه.. کسی هست که بخواد با زجر و بدبختی و خفت به خواسته ش برسه؟.. خب پس وقتی جواب میده و منم شما رو میبینم که جواب داده، چرا نباید رو این موضوع جدی باشم؟.. چرا این کار رو وظیفه اصلی و اولویت اولم تو هر روز از صب تا شب زندگیم قرار ندم؟.. چرا این همه مشغولیت چرت و پرت که این تموم میشه، اون یکی شروع میشه و مدام دور خودمو شلوغ کردم و هیچ خبر ندارم که چیکار دارم میکنم با زندگیم… چرا آگاهانه زندگی نکنم؟.. واقعا اگه من بشینم کارایی که از صب زود تا شب انجام میدم و مشغولشون هستم رو تو یه کا غذ بنویسم و اولویت و مهم بودن اونا رو با مهم بودنِ انجام تمرینهای این قاون اصیل رو مقایسه کنم، آیا نتیجه نمیگیرم که واقعا من یک عمر تو اشتباه و وقت تلف کنی زندگی کردم. من واقعا باید تاسف بخورم که این کار به این مهمی رو سبک میشمرم.. استاد طرز بیان شما عالیه. و واقعا آدم رو متحول میکنه… بیدار میکنه… استاد من باید این فایل رو چندین بار گوش بدم تا با کل پوست و استخونم عجین بشه ویکی بشم با این قانون…منم آرزومه که مثل شما نتیجه بگیرم و ارزومه که وقت مرگم پشیمون و پر حسرت این دنیا رو ترک نکنم.. از خدا میخوام بهم کمک کنه بهم فرصت دوباره تلاش کردن و ساختن زندگی نو رو بهم بده…برای همه دوستای همسفرم هم دعا میکنم که به همه خواسته هاشون برسن و سعادتمند بشن. استاد و مریم جان فوق العاده، بی نهایت ازتون ممنونم و سپاسگزارم. خدایا شکرت که شما هستین و این آگاهی ها به لطف خدا از طریق شما به من میرسه. ❤️❤️❤️❤️🌺🌺🌺🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سعیده اکبری فرد گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    به نام خدا

    برگ ۵۰ سفرنامه

    قانون اینه که ما در هر لحظه با توجه به افکارمون در حال ارسال فرکانس های به جهان هستیم و تمام اتفاقات زندگی پاسخ هم جنس فرکانسهایمان هست که جهان به ما میدهد

    افکار و یا همان گفت و گوهای ذهنی و یا فرکانس اغلب درباره ی چیزهای هستند که اخیرا دیده ، شنیده و یا اتفاق افتاده و شاید چیزهای که برایمان مهم هستند

    برای اینکه بفهمیم به سمت خواسته ها حرکت میکنیم یا به سمت ناخواسته ها باید ببینیم افکار چه احساسی را در ما ایجاد میکند.اگر افکار حساس مثبت مانند امید و شادی و شکرگزاری در شما ایجاد میکند پس به سمت خواسته حرکت میکنید ولی اگر احساس منفی مانند تنفر و خشم و ترس و اضطراب در شما ایجاد میکنه به سمت ناخواسته حرکت میکنید.

    پس چه بهتر که با جهت دهی آگاهانه به افکار احساس خوب را ایجاد کنیم و به سمت خواسته ها حرکت کنیم.یعنی باید مطالبی را بخوانیم که احساس امید و توکل و آرامش و فراوانی بدهد.یعنی نجواها را کنترل کنیم به شکلی که احساس خوبی پیدا بکنیم

    استاد چقد عالی گفتین که اوایل ذهن خیلی مقاومت میکنه و می گه نه تو ادم به درد نخوری ، کلی اشتباه داشتی و … چون همیشه خودم با این مشکل درگیرم ولی حالا فهمیدم این طبیعی و کم کم نجواهای منفی کاهش پیدا میکنه و در اخر نجواهای مثبت گفت و گوهای غالب ذهن میشن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: