مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیمِ آن


این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

پس از درک این قانون که:

تمام اتفاقات زندگی ما-بدون استثناء- حاصل فرکانس های خودمان است، مهمترین مسئله یا شاید چالش ما این است که:

چطور  می توانم فرکانس هایم را کنترل کنم؟

چطور مطمئن شوم که فرکانس خواسته هایم را ارسال می کنم؟

چطور با خواسته ام هم-فرکانس شوم؟

و شاید شما که در حال خواندن این متن هستی، مهمترین درگیریِ ذهنی ات این باشد که:

“اصلا فرکانس چیست و چگونه می تواند بر زندگی ام تأثیر بگذارد؟”

این فایل آماده شد تا پاسخ واضحی باشد برای جواب به این سوالات. برای اینکه درک ملموس تری از فرکانس داشته باشی، به این سوالات فکر کن:

“آیا تا کنون به گفتگوهایی که در هر لحظه در ذهنت می چرخانی، توجه کرده ای؟!”

و مهم تر ازآن، نقش این گفتگوهای ذهنی به ظاهر بی اهمیت را در خلق شرایط زندگی ات در جنبه های  مختلف می دانی؟!

دقت کرده ای که جنس اتفاقات روزمره زندگی ات، چقدر شبیه به جنس گفتگوهایی است که غالباً در ذهنت می چرخانی؟ و مهم تر از همه، آیا می دانی می توانی با مدیریت این گفتگوها و جهت دادن به آنها، تجربه ی زندگی ات را از اساس تغییر دهی و مهم تر از همه آیا می دانی که این موضوع تنها کار زندگی تو به عنوان خالق شرایط خودت است؟!

منظورم همان نجواها یا گفتگوی های ذهنت با تو، پیرامون اتفاقات متنوعی مثل: شنیدن خبر یک حادثه خاص، مشاجره ای که با همسرت یا دیگران داشته ای، یا هر موضوع دیگری که برایت اهمیت دارد.

وقتی درباره تغییر باورها یا رسیدن به خواسته ها صحبت می شود، اکثر افراد به فکر انجام کار های عجیب و غریبی مثل هیپنوتیزم، هاله درمانی و … می افتند

برخی ها هم نیز دچار وسواس شده و مدام سوالشان این است که:

آیا باید مدام خواسته ام را تجسم کنم؟ آیا باید با دیگران درباره اش صحبت کنم؟ چند بار در روز این تجسم را انجام دهم؟ و…

در حالیکه ماجرا ساده تر از این حرفهاست. موضوع این است که:

همه تجارب زندگی ات، ساخته شده به دست فرکانس هایی است که در اثر تکرار همیشگی همین گفتگوهای ذهنی به ظاهر بی اهمیت، به جهان ارسال شده!

برای درک کامل این ماجرا، خودت را مثل یک دستگاه تولید فرکانس ببین و جهان نیز مانند دستگاه  مترجمی فرض کن که فرکانس های تو را دریافت و به شکل “تجارب زندگی ات”، ترجمه می کند.

تمام اتفاقات زندگی ات، چیزی جز ترجمه ای از فرکانس هایت نیست! منشأ این گفتگوهای ذهنی یا بهتر است بگویم فرکانس ها، باورهایی است که در طی سالیان در ناخودآگاه ات شکل گرفته. یعنی باورهایت، به نحوه نگاه تو به اتفاقات، جهت می دهد. باورها نه تنها گفتگوهای ذهنی ات، بلکه رفتار و عکس العمل ات را نیز در آن جهت پیش می برد.

دلیل تأکیدم بر این موضوع، این است که:

گفتگوهای ذهنی‌ات درباره هر موضوعی مثل ثروت و موفقیت مالی، روابط، سلامتی و … فرکانس های تو را در آن زمینه می سازد و جهان آن فرکانس ها را به شکل تجارب زندگی ات می سازد . یعنی اگر این گفتگوها مثبت نباشد، درباره هر خواسته‌ای، خواه روابط باشد، خواه موفقیت مالی و …، تو را به سمت ایده ها، شرایط و راهکارهایی پیش می برد که در نهایت نتیجه اش تجربه ناخواسته‌ی بیشتر و احساس غم، نگرانی، ناراحتی و در یک کلام، احساس بدِ بیشتر است.

پس اگر از آنچه که تجربه می کنی، راضی نیستی، اولین گام برای تغییر، کنترل گفتگوهای ذهنی ات در جهتی است که تو را به احساس آرامش برساند و اولین گام برای این کار، کنترل ورودی های ذهن است.

اگر قصد تغییر این گفتگوها را داری، اولین قدم را با توجه به نکات مثبت هر چیزی در پیرامونت بردار، ،فقط به داشتن احساس خوب، بیش از هر چیز دیگری اهمیت بده، آگاهانه فقط چیزهایی را ببین، بشنو و در ذهنت نگه دار که به تو احساس امید، آرامش و ایمان بیشتری می بخشد.

وقتی به اندازه کافی این روند را ادامه دهی، آنوقت گفتگوهای مثبت، گفتگوهای غالب ذهنت می شود.

یادت باشد به همان اندازه ای به سمت افراد، شرایط، موقعیت ها، فرصت ها و ایده های خوب هدایت می شوی که می توانی نجواهای ذهنت را کنترل نمایی

برای این کار، از دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها کمک بگیر. زیرا این دوره، بهترین جایی است که بصورت یکپارچه و کامل، همه چیز را پیرامون این موضوع مهم شرح و آموزش داده ام.

راهکارهای این دوره درباره قوانین کیهانی، نحوه شناخت خودت و خواسته هایت و نحوه ایجاد هماهنگی میان باورها و خواسته هایت، مانند یک گوهر ناب است که ذهنت را با ورودی هایی تغذیه می کند. آنوقت به سمت شرایط، فرصت ها، ایده ها و راهکارهایی هدایت می شوی که نتیجه اش، ورود خواسته ها، به صورت خود به خود و از راههای کاملا طبیعی و بدیهی است. این قانون بدون تغییر عالم هستی است.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    263MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیمِ آن
    18MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1422 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی یوسفی» در این صفحه: 2
  1. -
    علی یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1642 روز

    سلام استاد جانم

    برای من خیلی عجیب بود تغییر کردن خیلی سخت بود در واقع چون اصولا انسان وابسته ای بودم

    ولی نسبت به تغییر تعصب نداشتم

    یعنی هر چیزی که به نظرم برام نتیجه خوب داشت و منو به خواستم میرسوند انجام میدادم

    ولی همیشه این باور در وجودم بود که خواسته من به کسی اسیب نرسونه

    این باور هم خوبه هم بد

    چون بعضی جاها باعث کج فهمی من میشد به خاطر ندونستن اگاهی هایی که الان تا حدودی میدونم

    دو حالت داشت برام این باور

    یک اینکه به خاطر اینکه به کسی به نظر خودم ضرر و اسیب نرسه از خواستم میگذشتم که این جنبه منفی این باور بود

    و جنبه مثبتش این بود که این باور در طریق درستش واقعا درسته

    ولی باور اشتباه من این باور درستو کج کرده بود یعنی در واقع کج فهمی من باعث شده بود این باور به ضرر من تموم شه

    طوری که بیشتر وقتا به خاطر این باور از خواسته هام میگذشتم در حالی که خواسته ی من به ضرر کسی نبود ولی با نظر عزیزانم در مغایرت بود و چون وابسته عزیزانم بود از خواستم میگذشتم که این هم کمبود عزت نفس بود هم هم وابستگی به غیر خدا

    خب وقتی از خواسته هام میگذشتم باعث میشد اعتماد به نفسم بیاد پایین و انگیزه برای ادامه دادن نداشتم

    ببینید اینو میخوام بگم که چقدرررر یک کج فهمی میتونه به دنبالش هی باور های اشنباه به همراه داشته باشه

    یعنی استاد که میفرمایند مهم ترین عامل موفقیت همین عزت نفسه واقعا حقیقت داره

    این باور پاشنه اشیل من بود و هست و باید کم رنگ بشه خیلی کم رنگ تا به طبع نتایج هم بیاد

    یه جورایی هم ترس به حساب میاد

    وقتی وابستگی تبدیل به ترس بشه به شدت بی هویتی میاره

    یعنی زندگیت دست خودت نیست و برحسب رفتار دیگران نسبت به خودت رفتار تو هم شکل میگیره و انگار رباتی شدی که کنترلت دست دیگرانه

    خب این باور خیلییی ریشه ای چون بسیار تکرار شده و ترمز خیلی بدیه

    یک دیدگاهی که یکی از دوستای عزیزم نوشته بود این بود که با یک باور درست خیلی از مشکلات مهم حل میشه به جای اینک تک تک بخوای برای یک موضوع باور بسازی

    این باور اشتباه هم واس من دچار کلی مشکل شده بود که برای من ناخوشایند بود و ازش فراری بودم

    و در واقع ازادی رو از من گرفته بود

    وقتی با مفهوم فرکانس و باور و قانون اشنا شدم فهمیدم اااا چقدر چقدرررر خودمو گول میزدم و در واقع وقتی یک ترس تکرار بشه ذهن براش عادی میکنه

    و توجیه ترس به یک باور تبدیل میشه که بعد ی مدت میپذیری که این ترس طبیعیه و مشکلی نیست و ادامه میدی باهاش و تسلیم شرایط میشی برای اینکه ذهن تو راحت تره که در این شرایط تسلیم بشه ‌و کوتاه بیاد.

    خب برای کم رنگ کردن این باور و این فرکانس بدی که مدام در حال ادامه یافتن بود باید دست از این شرک برمیداشتم

    وقتی داستان حضرت ابراهیم رو دیدم و صحبت های استاد عزیزم رو شنیدم متوجه شدم که اقااا تو اصن خودت نیستی

    اسمت نیستی این نسبت هایی که بهت میدن نیستی اصلا این مادر این پدر این خواهر و هر کسی که تو به خاطرش نسبت به خودت میدی تو نیستیی و اینا همش بازی جهانه که با احساسات تورو گول میزنه و درگیر میکنه

    و تازه فهمیدم که من باید برای هدفم زندگی نکنم نه برای دیگران

    من در واقع تبدیل شده بودم به عروسک دیگران انگار داشتم بقیه رو به اهدافشون میرسوندم و خواسته هاشونو راحت میکردم براشون چون رام بودم و همیشه در مقابل خواسته هام کوتاه میومدم

    ولی باز باید کار کرد این باور عدم وابستگی کار یک روز دو روز نیست

    وقتی یک باور غلط انقدر بنیادین باشه باور درست جایگزین باید تکرار زیادی داشته باشه ولی خب سخت گیری هم خودش ترمزیه برای ساخت باور درست

    میخواستم بگم که این فرکانس هایی که ارسال کردم و توجهی که روی ناخواستم کردم باعث شد این روند عدم ازادی مدت زمان بیشتری تکرار بشه و اسیب های طولانی بزنه ولی خداروشکر وقتی خواستم قوی تر از ناخواستم بود خداوند راه حلش یعنی قانونش رو در مسیرم قرار داد تا بفهممش

    ولی باز هم باید به خودم بگم پسر فهمیدم کافی نیست

    تو عمل باید بکنی تصمیم باید بگیری

    مرحله اول شناخت بود که خوب بود و سربلند بودم حالا باید باور های درستی که میسازمو با ایده هایی که خدا میرسونه بهم تبدیل به عمل کنم و فقط نخوام خودمو گول بزنم و باز هم ترسم باعث بشه که برام عادی و طبیعی بشه این ناخواسته

    من مصمم هستم که میتونم به ازادی برسم و این خواسته قلبی منه و از خدای خودم میخوام منو در مسیرش قرار بده و هدایتم کنه که به این خواستم برسم

    از عشق از نفس از استاد عزیزم سپاسگزارم که انقدر مهربون و بزرگ هستین

    عاشقتونم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    علی یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1642 روز

    سلام استاد جانم

    وقتی از شما میشنوم از کلامتون از صحبت هایی که فقط کلام خداست کلام حقیقته کلام واقعیته

    جز اینکه به خودم بگم پسر چقدر نامردی اگه تنبلی کنی و در راه خدا بخوای کم بزاری

    من همیشه مشتاق وجود خداوند در خودم و احساس کردن اینکه خدا همیشه برام میخواد و همیشه برام بهترینارو رقم میزده بودم.

    خیلی حالم خوبه وقتی یادشم

    وقتی بهش میسپارم وقتی نگران اینده نیستم

    اونم همیشه میاد و برام سورپرایز داره

    همیشه در مقابل خطرات محافظت میکنه از من

    کلی نعمت برام رقم زده کلی برام احساس خوب اورده

    کلی برام سلامتی و ثروت اورده

    من خیلی محتاجشم

    به قول استاد هر موفقیتی که به دست میارم اعتبارش برای خداست چون حقیقتا من کاری نکردم

    اگر به خاطر مغز محدود من بود که هیچی نداشتم

    خداست که برام میخواد

    ولی باید ادامه بدم

    باید تلاش کنم باید عشق بیشتر باید زیبایی بیشتر باید احساس خوب بیشتر باید ثروت بیشتر به ذهنم وارد کنم

    باید از زیبایی ها نشونش بدم تا باور کنه هست و منم میتونم داشته باشمش

    من لایق بهترینام چون هر سری هر چیزی خواستم و بهترینشو خواستم خدا برام رقم زده پس خدا منو لایق بهترینا دونسته

    برام کم نزاشته برام همیشه عشق خواسته اون فقط از من میخواد بندگیشو کنم هیچی دیگه نمیخواد

    بقیشو سپرده دست خودم

    یک قدم میرم ۱۰۰ تا میاد

    به خدا که میاد

    هر وقت باورش نکردم هر وقت ترسیدم هر وقت خودمو مقایسه کردم هر وقت حسادت کردم هر وقت نگران بودم هر وقت تلقین بد کردم هر وقت احساس کمبود داشتم خدا بهم تلنگر زده ولی من بودم که گوش ندادمو ادامه دادم به مسیرم

    به مسیری که جز اتفاقات بد برام هیچی نداشت

    برام فقط از این حسا پررنگ تر میاورد

    خدای من مهربونه اون فقط خیر برای بنده هاش میخواد

    من اگه محافظت نکنم از ذهنم خب معلومه برام بد پیش میاد

    چون اراده داده به من

    چون گفته خودت خلق میکنی

    چون راه رو برام باز گذاشته که هر چی میخوام همون میشه

    پس باید درست بخوام باید خوب بخوام باید خوب فکر کنم که عالی داشته باشم

    سپاس گزارم استاد

    نمیدونی که چقدر دوست دارم

    این کامنتو از اعماق وجودم تک تک کلماتشو حس کردم تک تکشو باور دارم و میدونم که تجربش کردم و به زبون اوردم

    استاد جانم مثل همیشه میگم شما خیلی بزرگی خیلییی بزرگ

    برای قلبتون بهترینارو میخوام برای عشقتون خالص ترین حالت رو میخوام

    شما مهربان هستین و همیشه به ما کمک کردین که از ته قلبمون اشک شوق بریزیم

    بخوایم که پیشرفت کنیم و رقم بزنیم و الگو بشیم برای اطرافیانمون

    من عاشق اینم که احساس خوب بدم و انگیزه بدم به اطرافیانم چون احساس خودم عالی میشه

    این حال خوب رو مدیون کلمات خداوندم که از زبون شما برام میگه

    اصن دلم نمیخواد تموم شه این کامنت چون هی میاد هی میاد هی از قلبم میاد که بگم هر چقدر شکر میگم بازم کمه

    خدایا خودت میدونی تو قلب من چی میگذره تو میدونی من چیم تو میدونی من کیم تو اگاهی به راز دل ها

    پس برای من مثل همیشه بهترینارو رقم بزن چون لایقش هستم و در مسیر عشق تو قدم برمیدارم

    من خوشبختم و همیشه خوشبخت زندگی میکنم چون تو رو دارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: