مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیمِ آن
پس از درک این قانون که:
تمام اتفاقات زندگی ما-بدون استثناء- حاصل فرکانس های خودمان است، مهمترین مسئله یا شاید چالش ما این است که:
چطور می توانم فرکانس هایم را کنترل کنم؟
چطور مطمئن شوم که فرکانس خواسته هایم را ارسال می کنم؟
چطور با خواسته ام هم-فرکانس شوم؟
و شاید شما که در حال خواندن این متن هستی، مهمترین درگیریِ ذهنی ات این باشد که:
“اصلا فرکانس چیست و چگونه می تواند بر زندگی ام تأثیر بگذارد؟”
این فایل آماده شد تا پاسخ واضحی باشد برای جواب به این سوالات. برای اینکه درک ملموس تری از فرکانس داشته باشی، به این سوالات فکر کن:
“آیا تا کنون به گفتگوهایی که در هر لحظه در ذهنت می چرخانی، توجه کرده ای؟!”
و مهم تر ازآن، نقش این گفتگوهای ذهنی به ظاهر بی اهمیت را در خلق شرایط زندگی ات در جنبه های مختلف می دانی؟!
دقت کرده ای که جنس اتفاقات روزمره زندگی ات، چقدر شبیه به جنس گفتگوهایی است که غالباً در ذهنت می چرخانی؟ و مهم تر از همه، آیا می دانی می توانی با مدیریت این گفتگوها و جهت دادن به آنها، تجربه ی زندگی ات را از اساس تغییر دهی و مهم تر از همه آیا می دانی که این موضوع تنها کار زندگی تو به عنوان خالق شرایط خودت است؟!
منظورم همان نجواها یا گفتگوی های ذهنت با تو، پیرامون اتفاقات متنوعی مثل: شنیدن خبر یک حادثه خاص، مشاجره ای که با همسرت یا دیگران داشته ای، یا هر موضوع دیگری که برایت اهمیت دارد.
وقتی درباره تغییر باورها یا رسیدن به خواسته ها صحبت می شود، اکثر افراد به فکر انجام کار های عجیب و غریبی مثل هیپنوتیزم، هاله درمانی و … می افتند
برخی ها هم نیز دچار وسواس شده و مدام سوالشان این است که:
آیا باید مدام خواسته ام را تجسم کنم؟ آیا باید با دیگران درباره اش صحبت کنم؟ چند بار در روز این تجسم را انجام دهم؟ و…
در حالیکه ماجرا ساده تر از این حرفهاست. موضوع این است که:
همه تجارب زندگی ات، ساخته شده به دست فرکانس هایی است که در اثر تکرار همیشگی همین گفتگوهای ذهنی به ظاهر بی اهمیت، به جهان ارسال شده!
برای درک کامل این ماجرا، خودت را مثل یک دستگاه تولید فرکانس ببین و جهان نیز مانند دستگاه مترجمی فرض کن که فرکانس های تو را دریافت و به شکل “تجارب زندگی ات”، ترجمه می کند.
تمام اتفاقات زندگی ات، چیزی جز ترجمه ای از فرکانس هایت نیست! منشأ این گفتگوهای ذهنی یا بهتر است بگویم فرکانس ها، باورهایی است که در طی سالیان در ناخودآگاه ات شکل گرفته. یعنی باورهایت، به نحوه نگاه تو به اتفاقات، جهت می دهد. باورها نه تنها گفتگوهای ذهنی ات، بلکه رفتار و عکس العمل ات را نیز در آن جهت پیش می برد.
دلیل تأکیدم بر این موضوع، این است که:
گفتگوهای ذهنیات درباره هر موضوعی مثل ثروت و موفقیت مالی، روابط، سلامتی و … فرکانس های تو را در آن زمینه می سازد و جهان آن فرکانس ها را به شکل تجارب زندگی ات می سازد . یعنی اگر این گفتگوها مثبت نباشد، درباره هر خواستهای، خواه روابط باشد، خواه موفقیت مالی و …، تو را به سمت ایده ها، شرایط و راهکارهایی پیش می برد که در نهایت نتیجه اش تجربه ناخواستهی بیشتر و احساس غم، نگرانی، ناراحتی و در یک کلام، احساس بدِ بیشتر است.
پس اگر از آنچه که تجربه می کنی، راضی نیستی، اولین گام برای تغییر، کنترل گفتگوهای ذهنی ات در جهتی است که تو را به احساس آرامش برساند و اولین گام برای این کار، کنترل ورودی های ذهن است.
اگر قصد تغییر این گفتگوها را داری، اولین قدم را با توجه به نکات مثبت هر چیزی در پیرامونت بردار، ،فقط به داشتن احساس خوب، بیش از هر چیز دیگری اهمیت بده، آگاهانه فقط چیزهایی را ببین، بشنو و در ذهنت نگه دار که به تو احساس امید، آرامش و ایمان بیشتری می بخشد.
وقتی به اندازه کافی این روند را ادامه دهی، آنوقت گفتگوهای مثبت، گفتگوهای غالب ذهنت می شود.
یادت باشد به همان اندازه ای به سمت افراد، شرایط، موقعیت ها، فرصت ها و ایده های خوب هدایت می شوی که می توانی نجواهای ذهنت را کنترل نمایی
برای این کار، از دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها کمک بگیر. زیرا این دوره، بهترین جایی است که بصورت یکپارچه و کامل، همه چیز را پیرامون این موضوع مهم شرح و آموزش داده ام.
راهکارهای این دوره درباره قوانین کیهانی، نحوه شناخت خودت و خواسته هایت و نحوه ایجاد هماهنگی میان باورها و خواسته هایت، مانند یک گوهر ناب است که ذهنت را با ورودی هایی تغذیه می کند. آنوقت به سمت شرایط، فرصت ها، ایده ها و راهکارهایی هدایت می شوی که نتیجه اش، ورود خواسته ها، به صورت خود به خود و از راههای کاملا طبیعی و بدیهی است. این قانون بدون تغییر عالم هستی است.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD263MB20 دقیقه
- فایل صوتی مفهوم فرکانس و چگونگی تنظیمِ آن18MB20 دقیقه
سلام دوستان گرامی، میخواهم موانع ذهنی دیگری که با استفاده از این فایل درک کردم را با شما به اشتراک بگذارم:
باور اول اینکه از این قانون میشود 《در همه ی》 ابعاد زندگی استفاده کرد و نتیجه گرفت.
باور دوم این هست که وقتی در ذهن ما به خاطر چیزهایی که دیدیم و شنیدیم که تو نمیتونی موفق بشی، به فلان دلیل نمیتونی به جایی که میخوای برسی، تو آدم بی استعدادی هستی، تو آدم ضعیفی هستی، تو پارتی نداری، فرصت ها کمه، موفقیت ها کمه، رسیدن به موفقیت کار سخت و پیچیده ای هست و غیر قابل دستیابیه، اگر به ثروت و موفقیت برسم آدم بدی میشوم و از راه خدا دور میشوم، داریم فرکانس هایی را با این باورها به جهان ارسال می کنیم که اتفاقات از همین نوع رو برامون در زندگی بوجود میاره
باور سوم فرکانس ها و افکار و باورهای ما به خاطر ورودی های ذهنمون هست و اگر ما نتونیم ورودی های ذهنمون رو کنترل کنیم طبیعتا نمیتونیم خروجی اون رو کنترل کنیم، مثل قابلمه غذاست، همانطوری که نمیشه آشغال در قابلمه بریزیم و انتظار غذای خوبی رو داشته باشیم نمیتونیم ورودی بد به ذهنمون بدیم و انتظار داشته باشیم خروجیش خوب باشه. البته این به این معنا نیست که اگر ورودی بدی به ذهنمون دادیم بگیم خب ورودی نامناسب دادیم رفت و نمیشه خروجی رو خوب کرد پس دیگه آب که از سر گذشت چه یک وجب چه فلان! نه اگه به هر دلیلی ورودی نامناسب به ذهنمون دادیم کافیه حساس نشویم و تمرین کنیم توجهمون رو روی ورودی مناسب که زهر رو کم تر میکنه و آروم تر میشیم هدایت کنیم و با این کار از ورودی های ذهنمون و کانون توجهمون مراقبت بیشتری می کنیم.
باور چهارم: باید بتوانیم آگاهانه چیزهایی را ببینیم که به ما احساس بهتری میدهد، به ما عشق بیشتری میدهد، به ما اشتیاق بیشتری میدهد، به ما باور قدرتمندتری میدهد، به ما ایمان بیشتری میدهد، به ما توکل بیشتری میدهد، و به این ترتیب فرکانس هایی که خروجی ها را به وجود می آورند متفاوت و راستای خواسته های ما، ثروت بیشتر، سلامتی بیشتر، عشق و روابط بهتر میشود.
باور پنجم: چطور میتوانم فرکانس ها را به نفع خودم کنترل نمایم؟ ما در همه حال داریم در ذهنمان با خودمان صحبت می کنیم و حرف میزنیم و اگر دو ساعت تمرکز کنیم ببینیم در ذهنمان چی میگذره متوجه میشویم که هزاران حرف داره زده میشه در مورد هزاران موضوع که این همان فرکانس های ارسالی ماست.
باور ششم: این نجواهای ذهنی و پچ پچ ها به خاطر ورودی های ذهنمان است مثلا اگر به تازگی فیلمی ترسناک دیده باشیم میبینیم این گفتگوها در مورد آن هستند، این گفتگو ها اغلب در مورد چیزهایی هستند که اخیرا دیده ایم و شنیده ایم و اتفاق افتاده، این گفتگوها در مورد چیزهایی هستند که برای ما مهم هستند مثلا دوستی که برایم مهم بوده رابطش رو باهام ترک کرده، خبر یک بیماری خاصی رو بهم دادن، درآمدم کم شده و نگران اجاره خانه هستم و این گفتگوها شروع میکنن به صحبت کردن که اوضاع بدتر میشه و تو نمیتونی موفق بشی و فلانی حقت رو خورده و دوستت نداشته و بهت ظلم کرده و ..
باور هفتم: نتیجه این گفتگوهای ذهنی یا افکار یا فرکانس که همشون یک چیز هستند، احساسی ایست که در ما بوجود می آورند که یا احساس مثبت مثل عشق، امید، آرامش و هر احساس مثبت دیگریست، یا احساس منفی مثل ترس، نگرانی، خشم، کینه، انتقام، حسادت و هر احساس منفی دیگه ای.
باور هشتم: احساس ما به ما میگوید که این گفتگوهای ذهنی دارن ما رو به چه سمتی میبرند، داریم به سمت خواسته ها حرکت میکنیم یا به سمت ناخواسته ها.
باور نهم: اصل این است، کار ما این است ، کل داستان زندگی ما این است که به این گفتگوهای ذهنی جهت بدهیم با ورودی های مناسب، یعنی مطالبی را بخوانیم که به ما حس بهتری میدهد، ایمان بیشتری میدهد، توکل بیشتری میدهد، ارام ترمون میکنه، یعنی با خودمان گفتگوهای ذهنی را آگاهانه انجام بدهیم که تو فوق العاده ای، تو موفق میشوی، تو بهترینی، بی نهایت فرصت همه جا هست، همیشه میتونیم کارمان را از اول شروع کنیم و بهتر انجامش بدیم، میتوانیم بدون پارتی به موفقیت برسیم و با مدیریت کردن این نجواها به طرزی که به ما احساس بهتری بدهد فرکانس هایمان را به نفع خودمان جهت دهی می کنیم.
سلام به دوستان گرامی. میخواهم بخشی از موانع ذهنی ای که در ذهنم با استفاده از این فایل درک کردم را با شما به اشتراک بگذارم:
اولین باور این هست که به دنبال درک اصول بدون تغییر جهان هستی باشیم و با این کار از از حواشی و تکنیک هایی موسوم به موفقیت فاصله میگیریم. و به این ترتیب نتایج عالی میگیریم چون این اصول بدون تغییر هستند که نتایج زندگی ما رو همیشه رقم میزنند.
دومین باور اینه که کل اتفاقات زندگی ما به خاطر این اصل بدون تغییر (قانون) رخ میده و تمام، همه ی داستان اتفاقات زندگی همینه. یعنی کل کار ما اینه که فقط روی این اصل سرمایه گزاری کنیم.
سومین قانون اینه که ما در هر لحظه باتوجه به افکارمون در حال ارسال فرکانس هایی به جهان هستیم و باتوجه به آنچه در فکرمون در هر لحظه میگذره داریم فرکانس هایی رو به جهان ارسال میکنیم مثل دستگاه MRI که فرکانس مغزی رو ثبت میکنه ما داریم فرکانس هایی رو به جهان ارسال میکنیم و به این شکل اتفاقات ما بوجود میاد
چهارمین باور اینه که تمام اتفاقات زندگی ما از برخوردی که دیگران با ما میکنن تا موفقیت یا شکست مالی ما، تا عشق یا شکست روابط عاطفی و … همه توسط همین فرکانس هایی که ما به جهان ارسال میکنیم بوجود می آید و کل داستان همینه.
پنجمین باور اینه که استاد عباس منش فقط با استفاده از همین اصل و سرمایه گزاری روی این موضوع «از کارگری در بندر عباس در شرایط بسیار سخت به جایگاه عالی که الان داره برسه پس هیچ بهونه ای برای عدم موفقیت نداریم.
ششمین باور اینه که ۹۹٪ مردم جهان این قانون رو نه میفهمن و نه درک میکنن حتی اگر بهشون بگی چون یک عالمه باور دیگه دارن مثل خدا برای یکی خواسته و برای یکی نخواسته، مثل بدشانسی، مثل اینکه ثروت دست یک عده خاصیه که اجازه نمیدن بقیه ثروتمند بشن، مثل اینکه چون در خانواده فقیر به دنیا اومدن دیگه تمام شد و نمیتونن به ثروت برسن، مثل اینکه خداوند دوستون نداره اما کل داستان اینه که ما دستگاهی هستیم که داریم فرکانس تولید میکنیم و جهان بواسطه این فرکانس ها و باورهای ما داره اتفاقات رو بوجود میاره و افرادی که دارن از این قانون استفاده میکنند زندگیشون رو هر طور که میخوان کنترل میکنن.
هفتمین باور اینه که حتی افرادی که این قانون رو درک کردن هم در تمام لحظات زندگیشون از این قانون خوب استفاده نمیکنن اما به اندازه ی روزها و هفته ها و ماه ها و سالهایی که از این قانون استفاده میکنن و بهش عمل میکنن دارند نتیجش رو میگیرن پس میشه همیشه بهتر از این قانون استفاده کرد و بهتر بهش عمل کرد و نتایج بهتری گرفت
به نام خدای مهربان، سلام به همسفران گرامی. نکات ارزشمندی که از این فایل دریافت کردم رو باهاتون به اشتراک میزارم تا هم خوب زندگی کرده باشم و هم جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنم. نکته ارزشمند اول: تکنیک های موفقیت حکم حواشی بی اهمیت زندگی رو دارن مثل حواشی بازی فوتبال که بی اهمیت ترین قسمت فوتباله، مسیر اصلی موفقیت و تجربه زندگی خوب از درک قوانین حاکم بر سیستم و انرژی ای که جهان رو خلق و رهبری میکنه – و ما به اون میگیم خدا – میگذره. مثل یک نقاش که برای نگارگری تصویری زیبا، از مسیر درک قوانین نقاشی (قوانن رنگ، قلمو، بوم…) و ارتباطات اون با نتایج حاصل شده گذر میکنه، بدست گرفتن کنترل همه ی جوانب زندگی، و طراحی و نقاشی زندگی ای زیبا از مسیر درک قوانین سیستمِ جهان و ارتباط بین عملکردمون و نتایج حاصل از اون میگذره. منظورم از قوانین سیستم، همون قوانینی هست که هرگز نمیتونیم فریبش بدیم یا نادیدش بگیریم. همون قوانینی که همواره ثابت و بدون تغییره و هستی بر مبنای اون کار میکنه و اگه میخوایم قدرت کنترل زندگیمون رو در تمامی جوانب بدست بگیریم و به آرامش حقیقی برسیم ضروریه که قوانین سیستم جهان رو درک کنیم. سیستم یعنی مجموعه و اجزائی که نیل به هدفی خاص دارن و هرگز نگاه ناظر بیرونی به سیستم، تغییری در روند کارکرد اون سیستم نداشته و نداره. مثل نرم افزار Microsoft Word که نگاه نویسنده متن به امکانات و نحوه کارکرد این نرم افزار، هرگز تغییری در «سیستم اجرایی برنامه» ایجاد نمیکنه. این نرم افزار به دلیل عملکرد سیستمی، نتایج حاصل از عملکرد نویسنده رو به صورت ۱۰۰٪ و بدون قضاوت، دلسوزی نشون میده. عملکرد سیستمی مانند عملکرد یک آینه هست که دقیقا همون تصویری که از ما میگیره رو بهمون نشونمون میده. بنابراین ضروریه نگاه و باورمون رو نسبت به عملکرد خداوند اصلاح کنیم و نگاه سیستمی رو درک کنیم. به همین دلیل پیشنهاد میکنم روزی حداقل یکبار نگاه کتاب «چگونه فکر خدا را بخوانیم» رو به خودمون یادآوری کنیم.
نکته ارزشمند دوم:
قانون اتفاقات زندگی ما اینه که «ما در هر لحظه، باتوجه به هر فکری که در سرمون میگذره در حال ارسال فرکانس هایی به جهان هستیم و تمامی اتفاقات زندگیمون یعنی برخوردمون با دیگران، موفقیت یا شکست مالی، سلامتی یا بیماری، موفقیت یا شکست در روابط عاطفی و .. تماما به دلیل فرکانس ها و افکار غالبی ایست که به جهان هستی ارسال می کنیم» دلیل تمام اتفاقات زندگی ما گفتگوهای ذهنی ای هست که به صورت غالب در ذهنمون داره تکرار میشه که ناشی از ورودی های ذهنمون یعنی کانون تمرکز و توجهمونه. هیچ عامل بیرونی ای در روند ارسال فرکانس های ما و افکار ما تاثیری نداره، به همون اندازه که هیچ کسی نمیتونه جای ما نفس بکشه و به همون اندازه که ما قادر نیستیم جای دیگران نفس بکشیم، معنای این موضوع اینه که این ما هستیم که با فرکانس های ذهنیمون یعنی با افکار تکرار شونده غالبمون اتفاقات زندگیمون رو رقم میزنیم نه عوامل بیرون از ما. ما دستگاه تولید کننده فرکانس هستیم که جهان فرکانس های ما یا همون گفتگوهای ذهنی لحظه ایمون رو میگیره و تبدیل به اتفاقاتی هماهنگ و هم سنگ با فرکانسهامون میکنه. بنابراین افکاری که میگن زندگی تو دست عواملی بیرون از تو هست، بی اعتبار و دروغ هستن افکاری مثل:
خدا برای یکی خواسته برای یکی نخواسته
بد شانسی
ثروت دست یک عده خاصیه
افراد خاصی هستن که قدرت و ثروت رو در اختیار دارن و به کسی نمیخوان بدن
تو پارتی نداری
چون در خانواده ای فقیر به دنیا اومدم نمیتونم موفق بشم
خدا دوستم نداره چون..
نمیتونی موفق بشی چون..
نمیتونی به جایی برسی چون..
تو آدم ضعیفی هستی چون..
تو آدم بی پولی هستی چون..
تو آدم پوچی هستی چون..
تو آدم بی ارزشی هستی چون..
تو هرگز موفق نمیشی و با این شرایط باید بسوزی و بسازی چون..
فرصت ها و موفقیت ها خیلی کمه چون..
رسیدن به موفقیت کار سخت و پیچیده و غیر قابل دسترسیه چون..
من اگه به موفقیت برسم آدم بدی میشم چون..
من اگه به ثروت برسم از راه خداوند دور میشم چون..
روز به روز اوضاع بد تر میشه چون..
فلانی حقت رو خورده و بهت ظلم کرده و دوستت نداشته چون..
اینها همون باورها و افکار و فرکانس های شرک آلودی هست که بایستی ریشش خشکانده بشه. مخصوصا ذهن من که دیگه شور شرک رو هم در آورده. ضروریه که قدم به قدم در اصلاحش پیش برم چون این افکار یک شبه در ذهنم ساخته نشده و قسمت به قسمت و به صورت متوالی قدم های لازم رو بر میدارم. باتوجه به آگاهی های الانم معتقدم شرک، ریشه اصلی همه ی باورهای محدود کننده هست و باورهای توحیدی مهمترین و موثرترین باوری هایی ایست که با ساخت و تقویتش رسیدن به هر خواسته ای امکان پذیر میشه. باور توحیدی یعنی بپذیری این تو هستی که تمام اتفاقات و شرایط زندگیت رو بوسیله فرکانس هات رقم میزنی و سیستم به کسی ستم نمیکنه. بپذیری که هیچ عاملی بیرون از تو در زندگیت تاثیر گزار نیست. بدونی تو دستگاه ارسال کننده فرکانسی و جهان داره به فرکانس درونی تو پاسخ میده. بدون شک و ۱۰۰٪ تقویت باورهای توحیدی قدم به قدم هست.
نکته ارزشمند سوم:
استاد عزیزمون به یک نکته مهم اشاره کردن که قبلا نشنیده بودمش، اونم نقطه عطف تغییر اتفاقات زندگیشون هست. ایشون در فایل گفتن من مدتی کارگر بودم و در شرکت نفتی و کشتی سازی کار میکردم و بعدش راننده تاکسی شدم اما زمانی که تصمیم گرفتم و افکارم و فرکانس هام رو آگاهانه کنترل کنم و خودم رو متعهد به اجرا و به آزمون گذاشتن این کار کردم، اتفاقات زندگیم به کل تغییر کرد. (حتما استاد زمانی که شروع به کنترل آگاهانه گفتگوهای ذهنیش کرد، نشانه های کوچک براش اتفاق افتاده که در فایلها هم اشاره کردن بهش و بعد که دیدن قانون جواب میده و این آزمون دره نتایج رو ایجاد میکنه، ایمانشون قوی تر شده و مسیر رو ادامه دادن تا به جایی هایی رسیدن که دیدن زندگیشون هیچ ربطی به گذشته نداره، بنابراین یادمون باشه این یک مسیر قدم به قدمه و قرار نیست یک شبه همه چیز تغییر کنه از طرفی قراره نشانه هارو از همون زمان که روی خودت کار میکنی ببینی و تاییدشون کنی و بگی «قانون جواب میده») یعنی از زمانی که استاد شروع به برداشتن قدم در مسیر باورهای توحیدی ای کردن که میگه «تمام اتفاقات زندگی تو حاصل باورها و فرکانس های توست نه هیچ عامل بیرونی» اتفاقات زندگیشون در مسیر خواسته هاشون تغییر کرد. آفرین به شما استاد :-)
نکته ارزشمند چهارم: تنها راه تغییر اتفاقات زندگی، کنترل آگاهانه گفتگوهای ذهنی و ادامه دادن این روند هست. به صورتی که کانون توجه و تمرکزت رو آگاهانه در مسیر خواسته هات قرار بدی یعنی آنچه را ببینی، بشنوی و در موردش صحبت کنی، در آینده ات تصور کنی و در گذشته ات به خاطر بیاری که هم جهت با خواسته هات باشه و کلید کنترل گفتگوهای ذهنی هم جهت با خواسته، توجه به احساس قلبیمون در هر لحظه هست. راه حرکت به سمت اتفاقات خواسته اینه که گفتگوهای ذهنیت رو آگاهانه طوری جهت دهی کنی که به احساس بهتری برسی. یعنی مطالبی رو بخونی و توجهت رو به نکاتی معطوف کنی که احساس عشق بیشتر، اشتیاق بیشتر، ایمان بیشتر، توکل بیشتر و .. بهت بده. این کار همون اصل هماهنگی بین ذهن و روح هست. گفتگوهای ذهنی ما غالباً در مورد نکاتیه که اخیرا شنیدیم و دیدیم + نکاتی که برامون اهمیت داره. بنابراین راه هم جهت کردن گفتگوهای ذهنی غالب به سمت خواسته، حفظ کردن مسیر کنترل آگاهانه کانون توجه و تمرکز هم جهت باخواسته + بی اعتبار کردن گفتگوهای ذهنی ای که احساس قلبی بدی بهت میده + معتبر کردن گفتگوهایی که به تو احساس خوبی میده و پایداری در تکرار این گفتگوهای جدید ذهنی کلید ساختن باور هست. شاید بهترین راه برای معتبر کردن این اصل که گفتگوهای ذهنیمون مالک اتفاقات زندگیمونه، اینه که بگیم من متعهدانه این اصل رو آزمایش میکنم و آگاهانه گفتگوهای ذهنیم رو در جهت احساس بهتر کنترل میکنم و اجازه میدم جهان نشون بده که مسیر درسته یا نه و بعد از ظاهر شدن نشانه ها و نتایج کوچک این سوال رو صادقانه از خودمون بپرسیم و بهش پاسخ بدیم که «چرا این اتفاقات قبل از کنترل آگاهانه گفتگوهای ذهنیم رخ نداده بود؟!».
وقتی امتحان ریاضی مهندسی داشته باشی و با «تکلف نگری» برداشتت رو از قانون مینویسی اینطوری میشه :)))) نگاشت موبیوسی هم انقدر پیچیده نبود D: بایستی فکری به حال تکلف نگریم بکنم، خودم خوب قانون رو متوجه نشدم یا خوب باورش ندارم که کامنتم اینطوری شده.
سلام دوست گرامی. «ما باید بتونیم “مدیریت” کنیم این افکارمون رو این مدیر شدنِ مهمه» دقیقا به اصل موضوع اشاره کردید. ما هر روز باید تمرین کنیم که توانایی کنترل ذهن بیشتری رو داشته باشیم چون این افکار و گفتگوهای درونی خود ما نیستیم بلکه ما برتر از ذهنمون هستیم ما مدیر ذهنیم که باید بتونیم توانایی مدیریت خوبی رو در خودمون ایجاد کنیم و گفتگوها رو به سمت مثبت و به سمت مطالبی که بهمون احساس خوبی میده سوق بدیم. آفرین به شما.
الان، چه چیز خوبی وجود داره تا روی اون تمرکز کنم؟
فرصت زندگی کردن که داریم
میتونیم نفس بکشیم، میتونیم راه بریم، میتونیم با چشمانمون زیبایی های جهان رو ببینیم، میتونیم با گوش هامون آگاهی های خوب و نگاه زیباتر رو بشنویم، میتونیم با ذهنمون فرکانس های بهتری ارسال کنیم و خالق بهتری برای زندگیمون باشیم، شکر خدا هر روز نعمت های زیادی داره وارد زندگیمون میشه، هر روز غذاهای بهتر و خوشمزه تر، هر روز سلامتی بیشتر، هر روز نکات مثبت بیشتر، هر روز کسب و کارهای جدید میبینم، هر روز میبینم چقدر انسان ها تونستن از عشقشون پول های خوب بسازن نمونش که دیشب دیدم یک یوتوبر بود به نام نینجا که اسم کانالش در یوتیوب ردبول گیمینگ هست فقط برو ببین چه پیشرفتی کرده! هر روز میبینم خانه های جدید داره ساخته میشه، هر روز تکنولوژی داره پیشرفت میکنه، هر روز امکانات رفاهی و تفریحی داره بیشتر میشه، هر روز افراد بیشتری دارن ثروتمند میشن، هر روز کاربران این سایت رو میبینم که دارن پیشرفت میکنن و خالق بهتری برای زندگیشون میشن، هر روز قانون داره توسط افراد این سایت تایید میشه که «با استفاده از قانون میشه از هر شرایطی به هر خواسته ای که میخوایم برسیم» مثلا رضا عطار روشن رو برید کامنت هاش رو بخونید و ببنید از چه شرایطی تونسته به اینجایی که الان هست برسه، چه چیز خوبی وجود داره تا روی اون تمرکز کنم؟ رابطه عالی تری که با خانوادم ساختم، تصاویری که برای تجسم رابطه دلخواه ساختم و هر روز دارم روی اون و باورهاش کار میکنم داره جواب میده، مقاومت هایی دارم در ذهنم که شناساییشون میکنم و برشون میدارم و دوباره کلی همه چیز بهتر میشه، یکی از اونها غرور بود که واقعا پوستم و کند اما تونستم شروع کنم به زیر پا گذاشتنش و یک عالمه اوضاع بهتر شد، محله فوق العاده ای که توش زندگی میکنم یک عالمه انسان فوق العاده داره، انسان هایی شاد، اهل بگو بخند و مثبت اندیش، همسایه های فوق العاده آرام، کودکان فوق العاده زیبا، خواهر و برادر هایی رو میبینم که چقدر روابط عالی با هم دارن و قانون دوباره برام تایید میشه، همسایه های فوق العاده خوش فکر و طی این مدت که در این محله هستیم واقعا فقط خوبی ازشون دیدم، بسیاری از خانواده هایی که اینجا زندگی میکنن از نظر مالی عالی هستن، ماشین های خوب دارن، برخی از اونها چند تا خونه کنار هم خریدن و با هم یکی کردن، اینها همش نشونه فراوانی جهانه که میشود به هر خواسته ای رسید، الان، چه چیز خوبی وجود داره تا روی اون تمرکز کنم؟ یک محیط آماده کردم تا دارت رو بهش متصل کنم و هر روز عصر در خنکی هوا بریم بازی کنیم، دوچرخه هام رو تعمیر درست و حسابی کردم و هر روز میرم باهاشون میگردم البته الان بیشتر شب ها میرم که هوا خنک تر میشه، چند تا درخت توت خفن تو محلمون هست که به طرز شگفت انگیری توت هاش تموم نمیشن دو ماهه هر روز داریم میریم میخوریم و باز هم توت داره، تازه یک درخت شاه توت هم کنارش هست که داره میوه هاش میرسه…. و تازه چقدر این توت ها خواص و فایده برای بدن دارن، سیستم ایمنی بدن رو تقویت میکنن، بینایی رو تقویت میکنن، سلامت قلب رو بهبود میبخشن، سیستم گوارشی رو صفا میدن :)) باعث شادابی پوست و مو میشن هزار تا فایده داره این توت..