/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png00گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-04 00:05:532023-10-30 23:00:07«تعهد به خواسته» یا «رها بودن» نسبت به آن؟!
63نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به خانم شایسته عزیز. ازتون ممنونم که خیلی مفصل و با حوصله این مقالات رو مینویسید.
همچنین خدا رو شکر میکنم که به این قسمت هدایت شدم.
مهمترین نکاتی که من یاد گرفتم رو مینویسم و نت برداری میکنم و امیدوارم همگی در این مسیر ثابت قدم باشیم و تکاملمون رو طی کنیم و نتایج بهتر و بهتر و …
“مسئله مهم این است که اول باید کلیت خواسته ات را تشخیص دهی و بر آن متمرکز شوی یعنی باورهای هماهنگ با آن را بسازی تا بعداً به مرحله ی چگونگی(اگر بشود خوب است وگرنه به مسیر بهتری قرار است هدایت شوم) برسی”
“فردی که تلاش می کند تا به شیوه عقل و منطق خودش به یک خواسته برسد، فردی که تلاش می کند تا فقط از همان شیوه ای که خودش مشخص کرده به خواسته اش برسد، به خواسته خود می چسبد و به این طریق، مهم ترین عامل و مهم ترین قدرتی که حامی او در این مسیر است، یعنی “هدایت شدن” در مسیر را فراموش می کند و این عامل اساسی را از فرایند رسیدن به خواسته اش حذف می کند.”
این دو قسمت من رو خیلی به فکر فرو برد و من که حس میکردم که تا حد خیلی خوبی روی خودم مسلط شدم و به چگونگی فکر نمیکنم. اما فهمیدم که همیشه جای پیشرفت هست و همیشه میشه بهتر شد و مهارتمون تو درک و استفاده از قانون رو بهتر کرد. باید همیشه یادم باشه که قدم اول رو بردارم تا قدم بعدی مشخص بشه.
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر که تنها قدرت حاکم بر جهان هستی است .
درود مخصوص و بی نهایت خدمت خانوم شایسته عزیز و محترم و بزرگوار بخاطر این مقاله بسیار عالی که واسه من ارزش یک دوره بی نظیر رو داشت .
درود بی نهایت خدمت استاد عزیزم و سپاسگذار از وجودشون و زحماتشون .
و درود خدمت همه دوستان عزیز .
من چند روز بود که اون قسمت مرا به سوی نشانه ام هدایت کن رو کلیک نکرده بودم .اما دیشب که وارد شدم انتظار یه فایل داشتم و هرچی گشتم نبود و دیدم فقط توضیحاته و چون تا الان نشانه من همگی فایل بود اصلا چیزی از اون رو مطالعه نکردم .
امروز یهو یه چیزی توی وجودم گفت پسر برو بخون ببین چی بود مطالب سایت همش با ارزش و بی نظیره منم گفتم چشم و شروع کردم به مطالعه و با دقت تمام کلمه به کلمه رو با دقت خوندم و اکثر جملات رو چندین بار خوندم ، تمرکزم روش قفل کرده بود و دریافت این آگاهی های ناب رو خیلی راحت حس میکردم .
در مورد موضوع خراب کردن پل های پشت سر یا رها بودن نسبت به خواسته موضوعی بسیار عالی بود که خانوم شایسته عزیز بسیار عالی با توضیحات کامل بهش پرداخته بودن .
من مثالهایی از گذشته دور دارم که بدون داشتن آگاهی توی این مسیر بودم وقتی سال 92 میخواستم تغییر شغل بدم راحت پل های پشت سرم رو خراب کردم منظورم اینه که ترس و نگرانی رو کنار گذاشتم و نه حسرت ونه حسادتی به کسی یا چیزی داشتم و از شغل کارگری خارج شدم و راننده جاده شدم ، نتایج کوچیک از همون روز اول اومد تغییرات از همون روز اول اومد و هر چند نتیجه مالی خوب از یک سال بعد شروع شد اما کناد اون حرکت به چیزهایی بهتر و بیشتر رسیدم که از دل خارج شدن از اون روند قبلی بود که توی چرخه نامناسب قرار گرفته بودم .
حرکت بعدی ارتقاء شغل بود که ماشینم تبدیل به کامیونت شد و یه سری اشتباهات داشتم اونم از کم تجربگی بود اما من پل های پشت سرم همون ترس و نگرانی و حتی ترس مردم و اطرافیان که گاهی اوقات خودمون ترسی نداریم دیگران به خاطر محدودیت ذهنشون روی ما میریزن و گذر کردن از از اون سیستم کار قبلی که نخواستم همیشه توی اون سطح باشم .
حرکت بعدی چالشی بود که توی زندگی مشترک داشتم و با وجود این که کلی تلاش کرده بودم یا زور الکی زده بودم که یه سری چیزها رو نگه دارم که بقول خانوم شایسته رابطه ای که میدونیم انتهایی نداره و در آخر هم از هم متلاشی میشه اما بخاطر ترس و نگرانی بهش پایان نمیدیم من توی اون موضوع هم ترسی نداشتم البته کلی چک و لگد خورده بودم دیگه راهی نمونده بود و بازم افکار محدود و ترسهای دیگران بود که میخواست مانع بشه اما بدون هیچ وابستگی پلهای پشت سر رو خراب کردم و مهاجرت کردم .
الان هم که پنج سال شمال بودم و به استانبول اومدم دیگه بخاطر آگاهی هایی که از سایت استاد عزیز دریافت کردم دوباره بدون ترس و تردید و نگرانی یا حسادت و حسرت اقدام کردم و با ایمان به خداوند و توکل بر خدا چون خواسته مهاجرت داشتم قدم برداشتم به سمتش و خداوند درها رو باز کرد و البته سعی میکنم به در مورد خواسته هام رها بشم وقتی میتونم نسبت به داشته ها وابسته نباشم میشه نسبت خواسته ها هم رها بود.
دارم هر روز بهتر باور میکنم و درک میکنم که خداوند در هر لحظه من رو هدایت میکنه و دارم یاد میگیرم که نخوام چند قدم بعدی رو ببینم یا قدم آخر رو ببینم که چجوری انجام میشه و با آگاهی از این که من به نیروی هدایتگر خداوند متصل هستم و خداوند برای من کافیست و من رو در هر قدم و در هر لحظه هدایت میکنه پس دیگه عوامل بیرونی اصلا هیچ اهمیتی نداره حتی داشته ها هم اهمیتی نداره وقتی متوجه میشیم و درک میکنیم که ما هر لحظه با فرکانسهایی که ارسال میکنیم روزهای آینده رو خلق میکنیم پس دیگه نگرانی و ترسی یا حسرت و حسادتی نیست و این ماجرا هم نیاز به تکامل داره و هر چقد بیشتر پیگیر کار کردن روی خودمون و سرمایهگذاری روی خودمون باشیم به این روند تکاملی میتونیم سرعت بدیم اما اگه یکم بیخیال باشیم این تکامل سالها طول میکشه تا پیش بره .
چگونه به سمت خواسته هامون حرکت کنیم .
یا چگونه خواسته ها ایجاد میشوند.
خواسته ها به دو شکل ایجاد میشوند یا از طریق کمبود ها و تضادها و یا از طریق دیدن چیزهایی که دیگران دارند و توی زندگیشون هست .
برای حرکت به سمت خواسته ها بهترین راه اینه که فرکانس مناسب خواسته رو ارسال کنیم با دیدن فراوانی دیدن نعمتها و توجه کردن و باور های فراوانی ایجاد کردن . دیدن الگوهایی که خواسته های ما رو توی زندگیشون در حال حاظر دارند ، بعد تحسین کردنشون تایید کردنشون ماشالا گفتن بهشون و تشویق کردنشون و این که بخودمون بگیم من هم میتونم داشته باشم چون اینها دارند و خداوند به من هم میده . بعد دیگه به چطوری فکر نکنیم و دست خداوند رو نبندیم چون این سمّه .
من امروز یه خبری شنیدم که اولش اینقد ناراحت عصبی نا امید شدمم همش میگفتم ای خدااا پس چراا کار من جور نمیشه؟ چرا؟ کی قراره جور بشه؟ همونی ک استاد میگفت این ذهنت همش تو رو منحرف میکنه دقیقا اینجوری شد یعنی چند ساعت من داشتم با ذهنم جنگ میکردممم
اخرش بلند شدم گفتم حتما یه خیری هس حتما خدا میگه صبرکن شاید یجای دگ قراره واست بهترین کار جور بشه اینا رو تودفترم نوشتم
بعد یهو احساس کردم الان باید برم سایت و بخش هدایتم کن رو بزنم و تااااااا اون دکمه رو زدممممم این بخش اومد باورمممم نمیشددددد گریه کردم از ته دلممم به اینکه من ایمانم ضعیف بوده
گفتممم خدایااا منو ببخش ،و ازت ممنونمممم
و خانم شایسته اینقد این متن رو با دقت خوندم و نت برداری کردممم تو گوشیم هم سیو کردمم و میخوام با ایمان و قدرت برمم جلوو
با سلام خدمت همه ی عزیزانی که این مطلب مهم و کاربردی رو خوندن من هم میخاستم تشکر کنم و نظر خودمو مثل بقیه ی عزیزان اینجا به یادگار بگذارم.
من چندوزی بود حال خیلی بدی داشتم با وجود اینکه تاحدودی با سایت و از گذشته درمورد این قوانین میدونستم اما بازهم دچار سردرگمی و حال بد بودم که به این قسمت سایت هدایت شدم و خداروشکر میکنم که حالم بهتر شد🙏🏻🌹
من هنوز دوره هارو تهیه نکردم ولی خیلی مطالب توی سایت هست که هردفعه خوندن این ها برای من جواب سوالام هست و اونلحظه مثل یک استاد همیشه حاضر که پاسخگوی 24 ساعته رو بتو داره بهم کمک میکنه .
باسلام ودرود به مریم عزیز ودوست داشتنی،واستاد بزرگوارامان.من درطی جلسه پنجم دوره شیوه حل مساله،با کارکردن روی باورها وکنترل کمالگرایی،استارت ویزیت تلفنی بیماران درغیراز ساعات اداری رودرمنزل زدم وظرف ده روز از شروع کار،دچارنجواها شدم ولی با مطالعه توضیحات فایل تعهد به خواسته ها یا رهابودن،با حفظ ازادی زمانی ومکانی ازطرف دوتا از بهترین کلینیک های دیابت استان دعوت به کارشدم چون بحث پیشرفت درمباحث علمی هم برایم مهم بود شروع کار پاره وقت درکناربهترین اساتید دیابتولوژی، وبودن درمحافل علمی خیلی اتفاق مبارکی بود ممنون که هستید نور وبرکت برزندگیتان جاری باد
سلام به همه عزیزان و استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز
وقتی به این قسمت از نوشته ها هدایت شدم ،احساس میکردم یه چیزی رو باید بفهمم ولی نمیدونستم چی
چند روز پیش که اتفاق به ظاهر بدی برام پیش اومد و من از فایل گفت آسان گیر کارها …
کلی برام سوال پیش اومد و هی از خدا هدایت میخواستم دقیقا هر بار چند تا حرف تکرار میشد
بعد این فایل و نظراتی که در این فایل هدایتم کرد گفت به خواسته قلبت میرسی
من دقیقا فردای همون روز یکم باز به اون اتفاق فکر کردم ولی بلافاصله از خدا خواستم آرومم کنه بهش گفتم خدا آرومم کن آرامش بده بهم
منو هدایت کرد به مسجدی که اذان ظهر گذاشته بودن و صداشو شنیدم رفتم داشتم داخل مسجد و نگاه میکردم که چشمم به ساعت مسجد که اعلام اذان بود افتاد
یهویی دیدم نوشت صفحه 445
خیلی اون صفحه برام آشنا بود بدون اینکه به بالای صفحه که آیه و سوره نوشته بود نگاه کنم شروع کردم گفتم خدا چقدر این صفحه برام آشناست من کجا تو قرآن بود کدوم آیه که صفحه اش یادمه
بعد یادم اومد که دقیقا برای قیمت کارم که نمیدونستم چه مبلغی براش بذارم و قرآن و گرفتم دستم و هدایت خواستم همین صفحه بود
ولی معنیش دقیق یادم نبود
وقتی نمازمو خوندم و خواستم از مسجد برم انگار اختیار پاهام دست خودم نبود مستقیم از سمت در رفتم سمت قفسه قرآن ها و قرآن آبی بود برداشتمش و گفتم ببینم صفحه 445 چی نوشته خدا
همین که باز کردم فقط گریه کردم
آیه 82 سوره یس
که خدا گفته :
فرمان او تنها این است که هر گاه چیزی را اراده کند به او میگوید: موجود باش آن نیز بلافاصله موجود میشود
این دومین باری بود که خدا این آیه رو برام تکرار کرد
امروز صبح که بیدار شدم اولین کاری که کردم موهامو شونه زدم و تخت خوابمو مرتب کردم و صبحانه خوردم
وقتی شروع کردم به گوش دادن صدای ضبط شده خودم برای باور عشق و مودت
دیروز خدا با یه پیامی که به یک باره یک نفر برام فرستاد و تو پیام نوشته بود که
قبل از هر چیزی تغییر در هر موضوعی باید کم کم و به تدریج شکل بگیره
نکته ی بعد اینکه برای پذیرش هر تغییری ذهن ما باید حس بکنه که اون تغییر فقط و فقط امروز انجام میشه و خیلی محدود تا در مقابلش مقاومت نکنه
مثال…من فقط امروز میخوام 1صفحه مطالعه کنم
هم مقدارش کمه و هم گفتی که من فقط امروز این کار را میخوام انجام بدم و ذهن اینو میپذیره
وقتی دیروز این پیام رو دریافت کردم
میدونستم خداست که داره از طریق بی نهایت دستانش به من یاد میده که درمورد کم کردن خوابم چجوری شروع کنم
و من از امروز این رو به خودم هی میگفتم که
همین یه باره که داری به صدای ضبط شده ات گوش میدی پس با تمرکز گوش بده که حسش کنی
و با تمرکز سعی خودمو کردم و شروع کردم تمرین رنگ روغنم رو انجام دادم
این روزا دارمتمرکز کردن رو در هر کاری یاد میگیرم
جالبه
هر روز خدا یه چیزی رو یادم میده و هر بار یه چیزی برام مهم تر میشه که خدا طبق اون به من فایل ها و نشوگه هارو نشونم میده
حتی داشتم فکر میکردم ،میگفتم من اول دوره 12 قدم رو خریدم تا قدم 7
اما فعلا دو قدم رو گوش دادم
و وقتی به قدم دو رسیدم اونجا متوجه شدم باید بگذرم از خواسته عشق و قدم هامو برداشتم و بعد اینکه قدم رهایی رو برداشتم خدا به من دو تا دوره عشق و مودت و عزت نفس رو هدیه داد
که من دارم گوش میدم هر روز و سعی دارم تمریناتش رو انجام بدم
و هر روز داره یه چیزی رو برای من یاد میده
چقدر خوبه که خدا داره ریز به ریز هدایتم میکنه
خدایا سپاسگزارم ازت
وقتی کارم تموم شد کمی اتاقمو مرتب کردم و طراحی کردم
وقتی شروع کردم استادم گفته بود برای طرح رنگ روغنتون که بعد دو هفته کار رو شروع میکنیم
باید همه تون طراحیاشو انجام بدین و بیارین ببینم
و من شروع کردم با خودکار طراحی کنم
اولش گفتم سخته
تو باید جمجمه انسان و کتاب و صندوقچه رو طراحی کنی
با مداد طراحی کن که اگر اشتباه شد پاک کنی و درست کنی
سریع گفتم نه طیبه تو دیگه از این به بعد فقط با خودکار طراحی میکنی تا یاد بگیری متمرکز و با دقت زاویه بگیری
و من شروع کردم و در عرض نیم ساعت به طرز شگفت انگیزی کارم تموم شد
و اول با خودکار آبی کم رنگ حالت کلی رو کار کردم و بعد با خودکار قهوه ای جزئیات رو اضافه کردم
به قدری خوب شد که حس فوق العاده ای داشتم
درسته که کمی میلی متری ایراد داشت اما در کل عالی بود و من خوشحالم که این تصمیم رو برای یادگیری طراحیم ،عملی کردم که با خودکار کار کنم
وقتی داشتم اتاقمو تمیز میکردم
کتاب بزرگی که اشعار حافظ بود و تو کندم بود و داداشم داده بود بهم ،برداشتم و یه لحظه گفتم خدا اگه بخوای بهم حرفتو بگی
چی بهم میگی
و به نام ربّ گفتم و صفحه از رو باز کردم
غزل شماره 192 بود
سروِ چَمانِ من چرا میلِ چمن نمیکند؟
همدمِ گل نمیشود یادِ سَمَن نمیکند
تو گوگل نوشتم و تفسیرش این بود
شما دست روی دست گذاشتهای و در انتظار هستی که بخت و اقبال خوب به سمت تو بیاید، اما باید بدانی که خوشبختی به تنهایی با انتظار نمیآید. برای رسیدن به خوشبختی باید کوشش و تلاش کنی و به خودت انگیزه دهی. امیدوار باش و از دلت هر گونه شک و تردیدی را از بین ببر. با هوش و ذکاوتی که داری، میتوانی از فرصتها بهرهبرداری کنی.
اعتماد به خدا و توکل به او، کلید موفقیت توست؛ با این دو خصوصیت، میتوانی از خودت قدرت بیشتری برای مواجهه با چالشها داشته باشی. فکر مثبت و ایمان به اینکه خدا همیشه در کنارت است، میتواند غم و ناراحتی را از خودت دور کند.
اطمینان کن که ابرهای رحمت به سمت تو حرکت میکنند و به زودی باران نعمت و خوشبختی بر روی تو خواهد بارید. این مسیر تا رسیدن به خوشبختی ممکن است سختیها داشته باشد، اما با تلاش، ایمان و انگیزه، میتوانی به آن برسی و زندگی خود را بهتر کنی.
چقدر دقیق و حساب شده
خدا میدونست که من در انجام یه سری کارها که همین نخوابیدن و ساعت کاریم رو بیشتر کردن ،تعلل میکنم
و این صحبت هارو بهمگفت تا بگه حرکت کن ،قدم بردار تا ببینی نتیجه رو
متعهد باش
وقتی بعد از تمیز کردن قسمتی از اتاقم نقاشی های ورکشاپ های هر هفته یک شنبه رو برداشتم به مادرم نشون بدم
همه رو چیدم روی فرش با دو تا از کارام که هنوز تحویل نگرفتم
24 تا میشدن
من از 21 مرداد ماه 24 هفته ،یک شنبه ها رفتم ورکشاپ رایگان
و وقتی تک تک طراحی هامو روی فرش چیدم از اولین کارم تا آخرین هفته که یه کرسی و بالش قرمز بود که به قدری عادی کار کرده بودمکه قشنگ پیشرفتمو با دیدنشون حس کردم و کار اول و آخرین هفته که هفته پیش بود و باز هم ورکشاپ ادامه داره رو گذاشتم کنار هم تفاوت بی نهایت زیاد بود
خودم متوجه این تغییرات نشده بودم
تا اینکه این کارهارو کنار هم چیدم
خدایا شکرت
و عکس گرفتم تا شنبه به استادم نشون بدم
خیلی حس خوبی داشتم خیلی سپاسگزارم ازت ربّ من
که من هر هفته دارم تلاش میکنم و در بین بهترین استادای نقاشی دارم پیشرفت میکنم نسبت به روز قبلم
خدایا شکرت
من امروز یه استوری دیدم از آموزش رنگ روغن طبیعت ،که همیشه دوست داشتم دوره شو خرید کنم اسکرین شات گرفتم از سر فصل هاش تا نگه دارم
بعد دوباره یه فایلی از الهی قمشه ای دیدم
میگفت نشان دیدن و عاشق شدن : حرکت کردنه
دقیقا استاد عباس منش کا میگفت ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
وقتی ایمان داری باید حرکت کنی
امروز من خیلی آروم بودم
حس میکنم از وقتی درمورد وابستگی در دوره عشق و مودت در جلسات 6 تا 8 گوش دادم خیلی محدودیت هام گرفته شده از من و درک هایی که داشتم خیلی آرومم کرده
و حس خوبی دارم
از اینکه متوجه شدم که چه گاری باید انجام بدم
خدایا شکرت
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت از خدا میخوام
خیلی عالی بود این دقیقا اگاهی ای بود که چند روز بوددنبالش میگشتم
داشتم به این فکر میکردم که باور های ما چجوری کار میکنن به این درک رسیدم که باور ها دوتا جنبه دارن یک جنبه کا باعث میشه ما حرکت کنیم و برای خواستمون تلاش کنیم و جنبه دیگه فرکانس مارو تغیر میده تا به مسیر درست برای رسیدن به خواسته هدایت بشیم
مثل زمانی که ما باور کردیم که مسافرت اگر بریم شمال خوش میگذره پس با این باور وسایل رو جمع میکنیم و میخوایم که راه بیوفتیم اینجاس که جنبه دوم باور ما همون فرکانس وارد میشه و اگر ما فرکانس خوب با باور قدرت مند کننده داشته باشیم هدایت میشیم به مسیری برای رسیدن به شمال که توی مسیر هم لذت میبریم و به راحتی به خواستمون میرسیم و اگر فرکانس با باور تخریب کننده داشته باشیم هدایت میشیم به مسیری که توی راه لذت نمیبریم و ماشین هم خراب میشه
از گروه تحقیقاتی عباس منش خواهش میکنم بهم بگن درک درستی از باور ها پیدا کردم با توضیحی که دادم یا نه و اگر درک درستیه بهم بگن چجوری هدایت خداوند رو بخوبی بفهمم و عمل کنم
سلام بی نهایت خدا را شاکر و سپاسگزارم از وجود شما و به قولی خوبه که هستید، استاد و مریم بانوی واقعا شایسته.
من از طریق پاسخ به سوالم در عقل کل توسط یکی از دوستان به این مطلب هدایت شدم و چه عالی جوابم را گرفتم واقعا متشکرم . و اینکه استعاره کویر و برنج منو یاد یه مطلبی انداخت که با افکار خودم می خونه، که می گویند
یک نفر نشسته بوده لب دریاچه ارومیه با یه سطل ماست و قاشق به قاشق از این ماست میزد به آب دریا ، ازش می پرسند چیکار میکنی؟ جواب میده ،آب از خودش، نمک از خودش! دارم دوغ درست میکنم.
بهش میگند که این چه نمیشه! اونهم جواب میده: میدونم نمیشه اما اگر بشه چه میشه !!
بله قضیه خودمون هست که می دونیم نمیشه ولی گاهی دایره راحتی مان میگه اگه بشه چی میشه !
مگه جای حرفی مونده ،بی نهایت این مقاله ها خوبه بینهایت هر چی میای پایینتر عمیق تر و دقیقتر میشن چقدر زیبا و ب ترتیب نوشته شده همه چی تو این مقاله واقعا چقد زیبا همه چی روشن شد،راستش خیلی این مقاله برام حسش نزدیک بود چون ب طور عجیبی ب بچه های هم فرکانسی همیشه میگفتم اگه کسی درک درستی از آموزه های استاد نداشته باشه واقعا درک این مطالب ن تنها براش غیر ممکنه بلکه کاملا فکر میکنه تمام حرفای استاد با هم در تضاده واقعا یکی از دلایلی که نباید قوانین رو سرسری ب کسی گفت (هرچند ک بهترین راه اینه که اصلا نگید) همینه ما خودمون چقدر مسیر طی کردیم و چقدر تکامل گذروندیم تا ب اینجا رسیدیم تا تونستیم همینقدر کوچولووووووووووووووووووووووووووووو ی چیزایی رو درک کنیم واقعا بینظیر بود هر چی حرف بزنیم بازم کمه آگاهی ها لامصب آگاهی نبود که طلا بود همش الماس بود همش و هیچ چیز و هیچ کلمه ای نمیتونه این آگاهی ها رو بیان کنه و ارزشش رو
سلام به خانم شایسته عزیز. ازتون ممنونم که خیلی مفصل و با حوصله این مقالات رو مینویسید.
همچنین خدا رو شکر میکنم که به این قسمت هدایت شدم.
مهمترین نکاتی که من یاد گرفتم رو مینویسم و نت برداری میکنم و امیدوارم همگی در این مسیر ثابت قدم باشیم و تکاملمون رو طی کنیم و نتایج بهتر و بهتر و …
“مسئله مهم این است که اول باید کلیت خواسته ات را تشخیص دهی و بر آن متمرکز شوی یعنی باورهای هماهنگ با آن را بسازی تا بعداً به مرحله ی چگونگی(اگر بشود خوب است وگرنه به مسیر بهتری قرار است هدایت شوم) برسی”
“فردی که تلاش می کند تا به شیوه عقل و منطق خودش به یک خواسته برسد، فردی که تلاش می کند تا فقط از همان شیوه ای که خودش مشخص کرده به خواسته اش برسد، به خواسته خود می چسبد و به این طریق، مهم ترین عامل و مهم ترین قدرتی که حامی او در این مسیر است، یعنی “هدایت شدن” در مسیر را فراموش می کند و این عامل اساسی را از فرایند رسیدن به خواسته اش حذف می کند.”
این دو قسمت من رو خیلی به فکر فرو برد و من که حس میکردم که تا حد خیلی خوبی روی خودم مسلط شدم و به چگونگی فکر نمیکنم. اما فهمیدم که همیشه جای پیشرفت هست و همیشه میشه بهتر شد و مهارتمون تو درک و استفاده از قانون رو بهتر کرد. باید همیشه یادم باشه که قدم اول رو بردارم تا قدم بعدی مشخص بشه.
برای همگی بهترین ها رو آرزو میکنم
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر که تنها قدرت حاکم بر جهان هستی است .
درود مخصوص و بی نهایت خدمت خانوم شایسته عزیز و محترم و بزرگوار بخاطر این مقاله بسیار عالی که واسه من ارزش یک دوره بی نظیر رو داشت .
درود بی نهایت خدمت استاد عزیزم و سپاسگذار از وجودشون و زحماتشون .
و درود خدمت همه دوستان عزیز .
من چند روز بود که اون قسمت مرا به سوی نشانه ام هدایت کن رو کلیک نکرده بودم .اما دیشب که وارد شدم انتظار یه فایل داشتم و هرچی گشتم نبود و دیدم فقط توضیحاته و چون تا الان نشانه من همگی فایل بود اصلا چیزی از اون رو مطالعه نکردم .
امروز یهو یه چیزی توی وجودم گفت پسر برو بخون ببین چی بود مطالب سایت همش با ارزش و بی نظیره منم گفتم چشم و شروع کردم به مطالعه و با دقت تمام کلمه به کلمه رو با دقت خوندم و اکثر جملات رو چندین بار خوندم ، تمرکزم روش قفل کرده بود و دریافت این آگاهی های ناب رو خیلی راحت حس میکردم .
در مورد موضوع خراب کردن پل های پشت سر یا رها بودن نسبت به خواسته موضوعی بسیار عالی بود که خانوم شایسته عزیز بسیار عالی با توضیحات کامل بهش پرداخته بودن .
من مثالهایی از گذشته دور دارم که بدون داشتن آگاهی توی این مسیر بودم وقتی سال 92 میخواستم تغییر شغل بدم راحت پل های پشت سرم رو خراب کردم منظورم اینه که ترس و نگرانی رو کنار گذاشتم و نه حسرت ونه حسادتی به کسی یا چیزی داشتم و از شغل کارگری خارج شدم و راننده جاده شدم ، نتایج کوچیک از همون روز اول اومد تغییرات از همون روز اول اومد و هر چند نتیجه مالی خوب از یک سال بعد شروع شد اما کناد اون حرکت به چیزهایی بهتر و بیشتر رسیدم که از دل خارج شدن از اون روند قبلی بود که توی چرخه نامناسب قرار گرفته بودم .
حرکت بعدی ارتقاء شغل بود که ماشینم تبدیل به کامیونت شد و یه سری اشتباهات داشتم اونم از کم تجربگی بود اما من پل های پشت سرم همون ترس و نگرانی و حتی ترس مردم و اطرافیان که گاهی اوقات خودمون ترسی نداریم دیگران به خاطر محدودیت ذهنشون روی ما میریزن و گذر کردن از از اون سیستم کار قبلی که نخواستم همیشه توی اون سطح باشم .
حرکت بعدی چالشی بود که توی زندگی مشترک داشتم و با وجود این که کلی تلاش کرده بودم یا زور الکی زده بودم که یه سری چیزها رو نگه دارم که بقول خانوم شایسته رابطه ای که میدونیم انتهایی نداره و در آخر هم از هم متلاشی میشه اما بخاطر ترس و نگرانی بهش پایان نمیدیم من توی اون موضوع هم ترسی نداشتم البته کلی چک و لگد خورده بودم دیگه راهی نمونده بود و بازم افکار محدود و ترسهای دیگران بود که میخواست مانع بشه اما بدون هیچ وابستگی پلهای پشت سر رو خراب کردم و مهاجرت کردم .
الان هم که پنج سال شمال بودم و به استانبول اومدم دیگه بخاطر آگاهی هایی که از سایت استاد عزیز دریافت کردم دوباره بدون ترس و تردید و نگرانی یا حسادت و حسرت اقدام کردم و با ایمان به خداوند و توکل بر خدا چون خواسته مهاجرت داشتم قدم برداشتم به سمتش و خداوند درها رو باز کرد و البته سعی میکنم به در مورد خواسته هام رها بشم وقتی میتونم نسبت به داشته ها وابسته نباشم میشه نسبت خواسته ها هم رها بود.
دارم هر روز بهتر باور میکنم و درک میکنم که خداوند در هر لحظه من رو هدایت میکنه و دارم یاد میگیرم که نخوام چند قدم بعدی رو ببینم یا قدم آخر رو ببینم که چجوری انجام میشه و با آگاهی از این که من به نیروی هدایتگر خداوند متصل هستم و خداوند برای من کافیست و من رو در هر قدم و در هر لحظه هدایت میکنه پس دیگه عوامل بیرونی اصلا هیچ اهمیتی نداره حتی داشته ها هم اهمیتی نداره وقتی متوجه میشیم و درک میکنیم که ما هر لحظه با فرکانسهایی که ارسال میکنیم روزهای آینده رو خلق میکنیم پس دیگه نگرانی و ترسی یا حسرت و حسادتی نیست و این ماجرا هم نیاز به تکامل داره و هر چقد بیشتر پیگیر کار کردن روی خودمون و سرمایهگذاری روی خودمون باشیم به این روند تکاملی میتونیم سرعت بدیم اما اگه یکم بیخیال باشیم این تکامل سالها طول میکشه تا پیش بره .
چگونه به سمت خواسته هامون حرکت کنیم .
یا چگونه خواسته ها ایجاد میشوند.
خواسته ها به دو شکل ایجاد میشوند یا از طریق کمبود ها و تضادها و یا از طریق دیدن چیزهایی که دیگران دارند و توی زندگیشون هست .
برای حرکت به سمت خواسته ها بهترین راه اینه که فرکانس مناسب خواسته رو ارسال کنیم با دیدن فراوانی دیدن نعمتها و توجه کردن و باور های فراوانی ایجاد کردن . دیدن الگوهایی که خواسته های ما رو توی زندگیشون در حال حاظر دارند ، بعد تحسین کردنشون تایید کردنشون ماشالا گفتن بهشون و تشویق کردنشون و این که بخودمون بگیم من هم میتونم داشته باشم چون اینها دارند و خداوند به من هم میده . بعد دیگه به چطوری فکر نکنیم و دست خداوند رو نبندیم چون این سمّه .
در پناه خداوند بزرگ سلامت و سعادتمند باشید .
با کمال تشکر از تک تک دوستان عزیز و استاد بزرگوار
سلامممم بر بهترین استاد دنیااا🌸😍
من امروز یه خبری شنیدم که اولش اینقد ناراحت عصبی نا امید شدمم همش میگفتم ای خدااا پس چراا کار من جور نمیشه؟ چرا؟ کی قراره جور بشه؟ همونی ک استاد میگفت این ذهنت همش تو رو منحرف میکنه دقیقا اینجوری شد یعنی چند ساعت من داشتم با ذهنم جنگ میکردممم
اخرش بلند شدم گفتم حتما یه خیری هس حتما خدا میگه صبرکن شاید یجای دگ قراره واست بهترین کار جور بشه اینا رو تودفترم نوشتم
بعد یهو احساس کردم الان باید برم سایت و بخش هدایتم کن رو بزنم و تااااااا اون دکمه رو زدممممم این بخش اومد باورمممم نمیشددددد گریه کردم از ته دلممم به اینکه من ایمانم ضعیف بوده
گفتممم خدایااا منو ببخش ،و ازت ممنونمممم
و خانم شایسته اینقد این متن رو با دقت خوندم و نت برداری کردممم تو گوشیم هم سیو کردمم و میخوام با ایمان و قدرت برمم جلوو
و هزاران بارر تشکر میکنممممم
خیلی خیلی دوستتون دارممم😍
با سلام خدمت همه ی عزیزانی که این مطلب مهم و کاربردی رو خوندن من هم میخاستم تشکر کنم و نظر خودمو مثل بقیه ی عزیزان اینجا به یادگار بگذارم.
من چندوزی بود حال خیلی بدی داشتم با وجود اینکه تاحدودی با سایت و از گذشته درمورد این قوانین میدونستم اما بازهم دچار سردرگمی و حال بد بودم که به این قسمت سایت هدایت شدم و خداروشکر میکنم که حالم بهتر شد🙏🏻🌹
من هنوز دوره هارو تهیه نکردم ولی خیلی مطالب توی سایت هست که هردفعه خوندن این ها برای من جواب سوالام هست و اونلحظه مثل یک استاد همیشه حاضر که پاسخگوی 24 ساعته رو بتو داره بهم کمک میکنه .
ممنونم ازتون🌹
باسلام ودرود به مریم عزیز ودوست داشتنی،واستاد بزرگوارامان.من درطی جلسه پنجم دوره شیوه حل مساله،با کارکردن روی باورها وکنترل کمالگرایی،استارت ویزیت تلفنی بیماران درغیراز ساعات اداری رودرمنزل زدم وظرف ده روز از شروع کار،دچارنجواها شدم ولی با مطالعه توضیحات فایل تعهد به خواسته ها یا رهابودن،با حفظ ازادی زمانی ومکانی ازطرف دوتا از بهترین کلینیک های دیابت استان دعوت به کارشدم چون بحث پیشرفت درمباحث علمی هم برایم مهم بود شروع کار پاره وقت درکناربهترین اساتید دیابتولوژی، وبودن درمحافل علمی خیلی اتفاق مبارکی بود ممنون که هستید نور وبرکت برزندگیتان جاری باد
سلام به همه عزیزان و استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز
وقتی به این قسمت از نوشته ها هدایت شدم ،احساس میکردم یه چیزی رو باید بفهمم ولی نمیدونستم چی
چند روز پیش که اتفاق به ظاهر بدی برام پیش اومد و من از فایل گفت آسان گیر کارها …
کلی برام سوال پیش اومد و هی از خدا هدایت میخواستم دقیقا هر بار چند تا حرف تکرار میشد
بعد این فایل و نظراتی که در این فایل هدایتم کرد گفت به خواسته قلبت میرسی
من دقیقا فردای همون روز یکم باز به اون اتفاق فکر کردم ولی بلافاصله از خدا خواستم آرومم کنه بهش گفتم خدا آرومم کن آرامش بده بهم
منو هدایت کرد به مسجدی که اذان ظهر گذاشته بودن و صداشو شنیدم رفتم داشتم داخل مسجد و نگاه میکردم که چشمم به ساعت مسجد که اعلام اذان بود افتاد
یهویی دیدم نوشت صفحه 445
خیلی اون صفحه برام آشنا بود بدون اینکه به بالای صفحه که آیه و سوره نوشته بود نگاه کنم شروع کردم گفتم خدا چقدر این صفحه برام آشناست من کجا تو قرآن بود کدوم آیه که صفحه اش یادمه
بعد یادم اومد که دقیقا برای قیمت کارم که نمیدونستم چه مبلغی براش بذارم و قرآن و گرفتم دستم و هدایت خواستم همین صفحه بود
ولی معنیش دقیق یادم نبود
وقتی نمازمو خوندم و خواستم از مسجد برم انگار اختیار پاهام دست خودم نبود مستقیم از سمت در رفتم سمت قفسه قرآن ها و قرآن آبی بود برداشتمش و گفتم ببینم صفحه 445 چی نوشته خدا
همین که باز کردم فقط گریه کردم
آیه 82 سوره یس
که خدا گفته :
فرمان او تنها این است که هر گاه چیزی را اراده کند به او میگوید: موجود باش آن نیز بلافاصله موجود میشود
این دومین باری بود که خدا این آیه رو برام تکرار کرد
تو فاصله کم ولی برای سوال مختلفم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 4 بهمن رو با عشق مینویسم
امروز صبح که بیدار شدم اولین کاری که کردم موهامو شونه زدم و تخت خوابمو مرتب کردم و صبحانه خوردم
وقتی شروع کردم به گوش دادن صدای ضبط شده خودم برای باور عشق و مودت
دیروز خدا با یه پیامی که به یک باره یک نفر برام فرستاد و تو پیام نوشته بود که
قبل از هر چیزی تغییر در هر موضوعی باید کم کم و به تدریج شکل بگیره
نکته ی بعد اینکه برای پذیرش هر تغییری ذهن ما باید حس بکنه که اون تغییر فقط و فقط امروز انجام میشه و خیلی محدود تا در مقابلش مقاومت نکنه
مثال…من فقط امروز میخوام 1صفحه مطالعه کنم
هم مقدارش کمه و هم گفتی که من فقط امروز این کار را میخوام انجام بدم و ذهن اینو میپذیره
وقتی دیروز این پیام رو دریافت کردم
میدونستم خداست که داره از طریق بی نهایت دستانش به من یاد میده که درمورد کم کردن خوابم چجوری شروع کنم
و من از امروز این رو به خودم هی میگفتم که
همین یه باره که داری به صدای ضبط شده ات گوش میدی پس با تمرکز گوش بده که حسش کنی
و با تمرکز سعی خودمو کردم و شروع کردم تمرین رنگ روغنم رو انجام دادم
این روزا دارمتمرکز کردن رو در هر کاری یاد میگیرم
جالبه
هر روز خدا یه چیزی رو یادم میده و هر بار یه چیزی برام مهم تر میشه که خدا طبق اون به من فایل ها و نشوگه هارو نشونم میده
حتی داشتم فکر میکردم ،میگفتم من اول دوره 12 قدم رو خریدم تا قدم 7
اما فعلا دو قدم رو گوش دادم
و وقتی به قدم دو رسیدم اونجا متوجه شدم باید بگذرم از خواسته عشق و قدم هامو برداشتم و بعد اینکه قدم رهایی رو برداشتم خدا به من دو تا دوره عشق و مودت و عزت نفس رو هدیه داد
که من دارم گوش میدم هر روز و سعی دارم تمریناتش رو انجام بدم
و هر روز داره یه چیزی رو برای من یاد میده
چقدر خوبه که خدا داره ریز به ریز هدایتم میکنه
خدایا سپاسگزارم ازت
وقتی کارم تموم شد کمی اتاقمو مرتب کردم و طراحی کردم
وقتی شروع کردم استادم گفته بود برای طرح رنگ روغنتون که بعد دو هفته کار رو شروع میکنیم
باید همه تون طراحیاشو انجام بدین و بیارین ببینم
و من شروع کردم با خودکار طراحی کنم
اولش گفتم سخته
تو باید جمجمه انسان و کتاب و صندوقچه رو طراحی کنی
با مداد طراحی کن که اگر اشتباه شد پاک کنی و درست کنی
سریع گفتم نه طیبه تو دیگه از این به بعد فقط با خودکار طراحی میکنی تا یاد بگیری متمرکز و با دقت زاویه بگیری
و من شروع کردم و در عرض نیم ساعت به طرز شگفت انگیزی کارم تموم شد
و اول با خودکار آبی کم رنگ حالت کلی رو کار کردم و بعد با خودکار قهوه ای جزئیات رو اضافه کردم
به قدری خوب شد که حس فوق العاده ای داشتم
درسته که کمی میلی متری ایراد داشت اما در کل عالی بود و من خوشحالم که این تصمیم رو برای یادگیری طراحیم ،عملی کردم که با خودکار کار کنم
وقتی داشتم اتاقمو تمیز میکردم
کتاب بزرگی که اشعار حافظ بود و تو کندم بود و داداشم داده بود بهم ،برداشتم و یه لحظه گفتم خدا اگه بخوای بهم حرفتو بگی
چی بهم میگی
و به نام ربّ گفتم و صفحه از رو باز کردم
غزل شماره 192 بود
سروِ چَمانِ من چرا میلِ چمن نمیکند؟
همدمِ گل نمیشود یادِ سَمَن نمیکند
تو گوگل نوشتم و تفسیرش این بود
شما دست روی دست گذاشتهای و در انتظار هستی که بخت و اقبال خوب به سمت تو بیاید، اما باید بدانی که خوشبختی به تنهایی با انتظار نمیآید. برای رسیدن به خوشبختی باید کوشش و تلاش کنی و به خودت انگیزه دهی. امیدوار باش و از دلت هر گونه شک و تردیدی را از بین ببر. با هوش و ذکاوتی که داری، میتوانی از فرصتها بهرهبرداری کنی.
اعتماد به خدا و توکل به او، کلید موفقیت توست؛ با این دو خصوصیت، میتوانی از خودت قدرت بیشتری برای مواجهه با چالشها داشته باشی. فکر مثبت و ایمان به اینکه خدا همیشه در کنارت است، میتواند غم و ناراحتی را از خودت دور کند.
اطمینان کن که ابرهای رحمت به سمت تو حرکت میکنند و به زودی باران نعمت و خوشبختی بر روی تو خواهد بارید. این مسیر تا رسیدن به خوشبختی ممکن است سختیها داشته باشد، اما با تلاش، ایمان و انگیزه، میتوانی به آن برسی و زندگی خود را بهتر کنی.
چقدر دقیق و حساب شده
خدا میدونست که من در انجام یه سری کارها که همین نخوابیدن و ساعت کاریم رو بیشتر کردن ،تعلل میکنم
و این صحبت هارو بهمگفت تا بگه حرکت کن ،قدم بردار تا ببینی نتیجه رو
متعهد باش
وقتی بعد از تمیز کردن قسمتی از اتاقم نقاشی های ورکشاپ های هر هفته یک شنبه رو برداشتم به مادرم نشون بدم
همه رو چیدم روی فرش با دو تا از کارام که هنوز تحویل نگرفتم
24 تا میشدن
من از 21 مرداد ماه 24 هفته ،یک شنبه ها رفتم ورکشاپ رایگان
و وقتی تک تک طراحی هامو روی فرش چیدم از اولین کارم تا آخرین هفته که یه کرسی و بالش قرمز بود که به قدری عادی کار کرده بودمکه قشنگ پیشرفتمو با دیدنشون حس کردم و کار اول و آخرین هفته که هفته پیش بود و باز هم ورکشاپ ادامه داره رو گذاشتم کنار هم تفاوت بی نهایت زیاد بود
خودم متوجه این تغییرات نشده بودم
تا اینکه این کارهارو کنار هم چیدم
خدایا شکرت
و عکس گرفتم تا شنبه به استادم نشون بدم
خیلی حس خوبی داشتم خیلی سپاسگزارم ازت ربّ من
که من هر هفته دارم تلاش میکنم و در بین بهترین استادای نقاشی دارم پیشرفت میکنم نسبت به روز قبلم
خدایا شکرت
من امروز یه استوری دیدم از آموزش رنگ روغن طبیعت ،که همیشه دوست داشتم دوره شو خرید کنم اسکرین شات گرفتم از سر فصل هاش تا نگه دارم
بعد دوباره یه فایلی از الهی قمشه ای دیدم
میگفت نشان دیدن و عاشق شدن : حرکت کردنه
دقیقا استاد عباس منش کا میگفت ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
وقتی ایمان داری باید حرکت کنی
امروز من خیلی آروم بودم
حس میکنم از وقتی درمورد وابستگی در دوره عشق و مودت در جلسات 6 تا 8 گوش دادم خیلی محدودیت هام گرفته شده از من و درک هایی که داشتم خیلی آرومم کرده
و حس خوبی دارم
از اینکه متوجه شدم که چه گاری باید انجام بدم
خدایا شکرت
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت از خدا میخوام
سلام خدمت دوستان
خیلی عالی بود این دقیقا اگاهی ای بود که چند روز بوددنبالش میگشتم
داشتم به این فکر میکردم که باور های ما چجوری کار میکنن به این درک رسیدم که باور ها دوتا جنبه دارن یک جنبه کا باعث میشه ما حرکت کنیم و برای خواستمون تلاش کنیم و جنبه دیگه فرکانس مارو تغیر میده تا به مسیر درست برای رسیدن به خواسته هدایت بشیم
مثل زمانی که ما باور کردیم که مسافرت اگر بریم شمال خوش میگذره پس با این باور وسایل رو جمع میکنیم و میخوایم که راه بیوفتیم اینجاس که جنبه دوم باور ما همون فرکانس وارد میشه و اگر ما فرکانس خوب با باور قدرت مند کننده داشته باشیم هدایت میشیم به مسیری برای رسیدن به شمال که توی مسیر هم لذت میبریم و به راحتی به خواستمون میرسیم و اگر فرکانس با باور تخریب کننده داشته باشیم هدایت میشیم به مسیری که توی راه لذت نمیبریم و ماشین هم خراب میشه
از گروه تحقیقاتی عباس منش خواهش میکنم بهم بگن درک درستی از باور ها پیدا کردم با توضیحی که دادم یا نه و اگر درک درستیه بهم بگن چجوری هدایت خداوند رو بخوبی بفهمم و عمل کنم
با تشکر ❤️
سلام بی نهایت خدا را شاکر و سپاسگزارم از وجود شما و به قولی خوبه که هستید، استاد و مریم بانوی واقعا شایسته.
من از طریق پاسخ به سوالم در عقل کل توسط یکی از دوستان به این مطلب هدایت شدم و چه عالی جوابم را گرفتم واقعا متشکرم . و اینکه استعاره کویر و برنج منو یاد یه مطلبی انداخت که با افکار خودم می خونه، که می گویند
یک نفر نشسته بوده لب دریاچه ارومیه با یه سطل ماست و قاشق به قاشق از این ماست میزد به آب دریا ، ازش می پرسند چیکار میکنی؟ جواب میده ،آب از خودش، نمک از خودش! دارم دوغ درست میکنم.
بهش میگند که این چه نمیشه! اونهم جواب میده: میدونم نمیشه اما اگر بشه چه میشه !!
بله قضیه خودمون هست که می دونیم نمیشه ولی گاهی دایره راحتی مان میگه اگه بشه چی میشه !
در کل باز هم تشکر میکنم
سیلام
مگه جای حرفی مونده ،بی نهایت این مقاله ها خوبه بینهایت هر چی میای پایینتر عمیق تر و دقیقتر میشن چقدر زیبا و ب ترتیب نوشته شده همه چی تو این مقاله واقعا چقد زیبا همه چی روشن شد،راستش خیلی این مقاله برام حسش نزدیک بود چون ب طور عجیبی ب بچه های هم فرکانسی همیشه میگفتم اگه کسی درک درستی از آموزه های استاد نداشته باشه واقعا درک این مطالب ن تنها براش غیر ممکنه بلکه کاملا فکر میکنه تمام حرفای استاد با هم در تضاده واقعا یکی از دلایلی که نباید قوانین رو سرسری ب کسی گفت (هرچند ک بهترین راه اینه که اصلا نگید) همینه ما خودمون چقدر مسیر طی کردیم و چقدر تکامل گذروندیم تا ب اینجا رسیدیم تا تونستیم همینقدر کوچولووووووووووووووووووووووووووووو ی چیزایی رو درک کنیم واقعا بینظیر بود هر چی حرف بزنیم بازم کمه آگاهی ها لامصب آگاهی نبود که طلا بود همش الماس بود همش و هیچ چیز و هیچ کلمه ای نمیتونه این آگاهی ها رو بیان کنه و ارزشش رو
شاد باشید و سربلند و پر از خنده
سید مردی مرد