پروژه خانه تکانی ذهن | گام به گام (به ترتیب امتیاز)

خداوند را سپاسگزاریم که با هم پروژه «خانه تکانی ذهن، گام به گام» را با هم آغاز می کنیم.

آگاهی های گام امروز را با تمرکز گوش بده، از آنها بهره برداری کن و  تجربه های خود از عمل به آن آگاهی ها را، در بخش نظرات همان گام به عنوان رد پا ثبت کن.



فایل صوتی دستور العمل «خانه تکانی ذهن، گام به گام»

409 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احسان مرادیان گفته:
    مدت عضویت: 968 روز

    سلام استاد عزیز و خانم مریم شایسته عزیزم،همچنین دوستان دوست داشتنی من در خانواده صمیمی عباسمنش.

    خدا رو شاکرم که در این چهار روز تونستم ادامه بدم و روی خودم کار کنم و در کنار شما عزیزانم مسیر آگاهی رو طی طریق کنم…

    همین خودش یه مساله است که باید سپاسگزاری میکردم…

    خیلی جالبه که در مورد هدف گذاری من مدت ها طبق فرمایش استاد این مشکلو داشتم که هدف باید یه طوری باشه که خیلی بزرگ و خارق العاده باشه،البته خیلی خوبه که همچین هدفایی داشته باشیم که البته من هم دارم.

    ولی این خیلی مهمه که تکامل رو بدونیم،اینکه باید اولین قدم رو برداشت،باید کوچیک کوچیک رشد کرد…

    من خودم وقتایی بوده که نتونستم تکامل رو بپذیرم و دوست داشتم سریع نتیجه بگیرم و البته که دلسرد شدم،البته که ادامه ندادم و خیلی چیزای دیگه…

    ولی یه نکته مهم که امشب بهش پی بردم اینه که اینجوری نیست که ما نتونیم تکامل رو رعایت کنیم،در واقع فطرت ما خیلی جوره با تکامل و خواست خودمون هم هست و خیلی هم تو این زمینه تجربه داریم،ولی ظاهرا زمانی که به صورت خوداگاه یه هدف بزرگ تر برای خودمون تعیین میکنیم یه گاردی میگیره ذهنمون که نه بابا تکامل چیه…؟؟!!!

    چند مثال از طی کردن تکامل که بدون تکامل امکان پذیر نبوده،فقط چون طبق یک هدفگذاری خاصی نبوده ما متوجهش نشدیم خیلی خوب هم انجام دادیم:

    مثلا حرف زدن از نوزادی،راه رفتن،درس خوندن(15،20سال….)،خیلیه ها…

    رانندگی کردن،آشپزی کردن،خیلی از مهارت ها…

    کارهایی که کردیم،چیزایی که ساختیم…

    رشد گلدونا یا درختای تو خونمون…

    و خیلی چیزای دیگه.

    به نظر من اگه به همین موارد توجه کنیم و دقیق بررسیشون کنیم که ببینیم واقعا چیکار کردیم خیلی راحت تر میتونیم تکامل رو بپذیریم…

    من خودم یکی دو تا شو بخوام بررسی کنم به این نتیجه رسیدم که هر کدومو شروع کردم فقط در حد یه قدم کوچیک ازشو بلد بودم و انجام دادم…

    بقیشو چون تهشو نگا نمیکردم و نتیجش خیلی برام حیاتی نبوده رها کردم…

    الآن میبینم که چه همه هدف که تیک خورده،ولی چون فقط ترس نداشتم در موردشون و به دنبال نتیجه نبودم چه نتیجه های بزرگی به وجود آورده…

    الان هم با توجه به آگاهی هایی که از استاد و شما دوستای نازنینم یاد گرفتم هدفام رو دوباره آپدیت میکنم و مینویسمشون و با توجه به تمرین ستاره قطبی اون قدمای اولیه کوچیکشو پیدا میکنم و از خدا میخوام برام انجام بده…

    من یه برادری دارم یه زمانی تو عقد بود یه شب که چند ماه از عقدش گذشته بود میخواست بره خونه پدر خانمش که پیش همسرش باشه پول نداشت (حالا دقیق یادم نیست برای چی پول میخواست)،

    خلاصه که گفت ولش کن برم همینجوری دیگه…

    موقع لباس پوشیدن گفت میخوام اون کت تک شب خنچه برونمو تنم کنم.همین که پوشیدش دست کرد تو جیبش دید یه دسته پول….

    پولا چی بود؟؟؟!!!

    شاباش هایی که همون شب گرفته بود….

    چون مجلس عقدش دقیقا شب بعد خنچه برون بود و لباس دامادی پوشیده بود و پول زیادی هم جمع کرده بود دیگه سراغ اون کت نرفته بود…

    حالا درسش برای من چیه؟

    میگم تو قدم بردار…

    از کجا میدونی تو هر قدمی چه خبره…؟؟؟

    خدایا شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: