چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟365MB70 دقیقه
- فایل صوتی چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟68MB70 دقیقه
وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ ۖ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ
و چون آنچه را که بر پیامبر اسلام نازل شده بشنوند، دیدگانشان را می بینی به سبب آنچه از حق شناخته اند، لبریز از اشک می شود، می گویند: پروردگارا! ایمان آوردیم، پس ما را در زمره گواهان [به حقّانیّت پیامبر و قرآن] بنویس.
—————————————————————-
سلام مجدد بر دوستان بهشتی و سلام بر استاد عزیزم
دیروز وقتی داشتم کتاب نیروی حال رو میخوندم و ناخودآگاه اشک میریختم برام سوال بود که این انقلاب درونی برای چیه؟
و یاد آیه بالا افتادم..
و یاد داستان چنگ رودکی و امیرنصر سامانی افتادم..وقتی امیر نصر سامانی به هرات میره اینقدر از این شهر خوشش میاد که تصمیم میگیره بمونه..تا اینکه درباریان که همه از وطنشون یعنی بخارا و سمرقند دورشده بودن دست به دامان رودکی نابینا میشن و رودکی چنان شعری در وصف سمرقند و بخارا میگه که امیرنصر سامانی جامه میدره و به سوی سمرقند روانه میشه!!
دیدم حکایت ماهاست که دلمون گره خورده به گیسوی یار!! دیدم قلب ما دور از خدا مثل ماهی تو خشکی بالا و پایی میپره.. و اشک یعنی یادآوری چیزی که اصل وجودمونه و خوب میشناسیمش اما ازش دور شدیم.. دیار یارمون..
دیدم مدتیه دارم میدوم و روی استدلال خودم تکیه کردم (توی سرزمین هرات ذهنم گیر کردم) و منطق چیدم و دارم زور میزنم و مدام داره حالم بدتر میشه.. دیدم مدتیه خوشبین بودن به آینده برام مثل یه خواب شده..دیدم مدتیه دارم روی همه کس حساب میکنم جز خدا.. دیدم مدت زیادیه که اسیر اسباب بازی های این دنیا شدم.
هیچوقت نباید فراموش کنم.. اصل و همه وجود و زندگی من خداست.. من برای کشف و شهود وجود نازنین خدا به این عالم اومدم.. خدایا نزار اسیر ذهن بشم و مسیر رو گم کنم..خدایا نزار ازت دور بشم. خیلی دوریت برام دردناکه.. خیلی رنج آوره.. خدایا با همه وجودم دوست دارم و میخوامت.. ذره ای منو به حال خودم رها نکن..
أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ
آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان برای یاد خدا و قرآنی که نازل شده نرم و فروتن شود؟ و مانند کسانی نباشند که پیش از این کتاب آسمانی به آنان داده شده بود، آن گاه روزگار بر آنان طولانی گشت، در نتیجه دل هایشان سخت و غیر قابل انعطاف شد، و بسیاری از آنان نافرمان بودند
به خدای هدایتگر مهربان.
سلام به استاد عزیزم و بچههای دوست داشتنی.
دیر وقت بود خواستم بخوابم خواستم احساس خوبی که دارم را با شما بچههای دوست داشتنی
به اشتراک بزارم اومدم تو صفحه مربوط، مرا به سوی نشانه ام هدایت کن و به این صفحه از سایت هدایت شدم.
وقتی که آدم سکوت میکنه معنای واقعی خوشبین
بودن را میفهمه چون سکوت زبان و کلام خداوند است جنسش فرق میکنه جوری که به آدم امید و انگیزه میده، تو فقط حرکت کن برکت بامن ،به
چطورش فکر نکن چون نمیتونی تصور کنی ،چون
جهان همیشه درحال حرکته.
تو سکوت آدم به همه چیز و همه کس خوشبین میشه همه چیز را سر جای خودش میبینه عدالت
خداوند را میفهمه که هر کسی جای درستش همون جاست این آدما هستند که دارن به خودشون ستم میکنند و الا خداوند سراسر رحمت و رحمت است.
تو احساس خوب قشنگ آدم میفهمه دلیل این که
من به خودم و آدما بد بین میشم به خاطر تصورات غلط هستش به خاطر قضاوت های بی مورد بوده به خاطر شرکم بوده که همش میخوام همه چیز را بدونم جای خداوند خدایی کنم و این همون نقطهای است که دارم گمراه میشم و وارد
مسیر شیطان میشم و بد بینی ها از اینجا شروع میشه، قضاوت ها شروع میشه، نجواها تمام فضای ذهن را اشغال میکنند، جایی که هیچ نور و روشنایی دیده نمیشه و اون موقع است به همه چیز بد بین میشیم حتی خداوند، خبر خوب اینجاست که خداوند همونجا هم اگه یه کم آروم باشیم و فقط سکوت کنیم صداشا میشنویم و هدایتمون میکنه.
خداوند در هیچ لحظه از زندگی ام منو به حال خودم رها نکن من فقط میتونم احساس خوب را با تو تجربه بکنم.
موفق و سربلند باشید.
سلام به رفقای عزیزم
فیلم خنگ و خنگ تر رو دیدید؟
خب، این فیلم زندگی من هستش!
من این فایل رو همون صبح اولی که اومد، دو مرتبه شنیدم، منتهی حرف زیادی نداشتم در تایید این فایل بزنم…
خب، زندگی خودم بود!
سال 91، یک خونه کوچولو بالای یک ساختمون چند طبقه داشتیم… مثل خونه ی فرید جنگلبرد تو خانه سبز. خب، بدلیل اومدن بچه اولمون، باید از اونجا میرفتیم. یکسال گذاشتیمش تو بنگاههای مختلف. بعد از یکسال، یکیشون گفت: مشتری دارم ، بیاین بفروشینش.
خب، مشتری، قیافه ش آشنا بود. فروختیم رفت. بعدا معلوم شد پادوی همون مغازه بوده و اون معامله هم ساختگی بوده تا خونه مون رو هپولی کنن… چرا؟ چون مشتری دست به نقد همون خونه پیدا شده بوده تا خونه رو به دو برابر قیمتی که از ما خریدن، بهش بفروشن… همون فرداش!!
اینها رو 5 سال بعد فهمیدم که صاب خونه بعدی اومد پیشم تا با هم بریم پایان اقساط بانکی خونه رو اعلام کنیم و مدارک بگیریم.
دلاله، تو تمام این سالها من رو میپیچوند و نمیومد بریم وام رو به نام خودش بکنه… من فکر میکردم اون صاب خونه ست! 5 سال بعد از فروش خونه، وام هنوز به نام من بود! خب، البته واجد شرایط هیچ وام مسکنی هم نبودم به همین دلیل… ولش کن، وام چیه؟
فوتینا! فک کردین کلاه سر من میره؟ نخیرم! صاب خونه بعدی وقتی با هم دوست شدیم، حاضر بود با قیمت 5 سال قبل، خونه رو به خودم پس بده، ولی من ، پا ندادم! واقعا فک کرده بود من خنگم؟؟
حالا، چون استاد خیلی اصرار کردن، من سعی میکنم کمی بدبینی هم یاد بگیرم. مرسی استاد که داری تلاش میکنی از من یه آدم بد بین بسازی! میگم، بد هم نیستا! آدم ممکنه از اجاره نشینی در. بیاد!
راستی، بقیه ی داستانای مربوط به خرید و فروش املاکم رو نمیگم… این یکی هم که گفتم، خودم حوصله م سر رفت!
از همه ی شوخیها که بگذریم، چقدرررر افکارم راجع به پول، خراب تر از الان بود. دلیل همه ی اون داستانا، همین بود.
من ، نمیتونم بدبین باشم. شاید کمی منطقی تر بشم، ولی موسی به دین خود، عیسی به دین خود.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
واذکر اسم ربک وتبتل الیه تبتیلا
فرمانروایت را یاد کن و فقط به او توجه کن
استاد میگه خداوند تو زندگی من،کارهایی کرده که اگر مثل موسی برام دریا باز می کرد من ایمانم آنقدر قوی نمیشد
داستان هدایت من
داستان من یکم طولانیه ولی اگر دل بدید خالی از لطف نیست
من دو ماه هست که به صورت متعهد دارم روی خودم کار میکنم فایل ها رو دانلود میکنم آگاهی ها رو مینویسم و سعی در اجرای عملیشون دارم و سپاسگزاری رو هر روز با عشق انجام میدم تا چند روز قبل از این که استاد این فایل رو روی سایت بگذارند من با یک تضاد مواجه شدم که کنترل ذهن برام خیلی خیلی سخت بود اول از تضادم براتون میگم بعد جریان هدایتمو توضیح میدم
ما کشاورزیم یعنی این که یک سال کار و تلاش میکنیم و یه روز برداشت میکنیم این طور بگم دستمزد یک سال تلاشمون رو یکجا میگیریم با شروع فصل بهار فعالیت ما شروع میشه از شخم زدن زمین و کوددهی و آماده کردن خاک و بستر مناسب تا گذاشتن دونه دونه های بذر با دستامون در دل خاک و بعد آبیاری و سمپاشی و نگهداری تا ثمر رسیدن محصول و البته برداشت آن، یک پروسه طولانیه من و همسرم تمام کارهای این پروسه در اکثر مواقع دوتایی انجام میدم چون بسیار به کشاورزی علاقه داریم درسته خیلی فشار کار سنگینه ولی چون دوسش داریم انجامش میدیم
خلاصه ما محصولمون رو برداشت کردیم بسیار بسیار پربرکت و باکیفیت تر از هر سال شده بود و من هر لحظه سپاسگزار بودم رسیدیم به شیرینترین قسمت کار یعنی فروش و دریافت پاداش و چقدر خوشحال بودیم و برای پولش یک عالمه نقشه داشتیم من عکس محصولمون رو گرفتم با مشخصات کامل در سایت قرار دادم برای فروش و واقعا نمیدونم حکمت چی بود من که آنقدر به فروش فقط نقد ایمان داشتم فراموش کردم اینو زیر آگهی بنویسم
دیگه خودتون بقیه داستان و میدونید یه نفر با همسرم تماس گرفتند و محصول رو چکی خریدند و چک پاس نشد و معلوم شد که چندین میلیارد کلاهبرداری کرده و تاریخ چک ها رو همه دقیقا یک روز داده (اینو داخل پرانتز بگم که موقعی که آمدن برای بردن محصول من به شکل عجیبی احساس بدی داشتم و دلم فشرده میشد حتی الان که فکر میکنم میبینم یه حسی بهم میگفت فقط نقد ولی من ایمانش رو نداشتم و اون موقع زیاد روی خودم کار نکرده بودم درکی از این که استاد میگفتن خداوند در هر لحظه خیر و شر رو بهمون الهام میکنه نداشتم با خدا میگفتم انشالله خیره خدایا توکل میکنم به خودت)
نگم براتون چه حالی داشتم میتونستم ساعت ها گریه کنم خیلی سخته نتیجه یک سال تلاشت رو یک ساعت ببرن ولی از آموزش های استاد یاد گرفتم که باید حالمو خوب کنم و داستان فقط داستانه ایمان
خلاصه برای خودم مسابقه احساستو خوب کن داشتم( چقدر طول میکشه حستو خوب کنی؟)
بهترین گزینه که همیشه در هر حالی باشم سریع ذهن منو خلع سلاح میکنه دوش با آب خیلی داغه میشوره میبره ولی طولانی مدت نبود دوباره افکار میومدن میگفتم میرم پیادروی انقدر فایل گوش میدم تا به چیزی فکر نکنم
فایل الخیر فی ماوقع استاد رو دانلود کردم و بارها گوش دادم تکرار میکردم
سجده کرد و گفت ای رب ودوود
من چه دانستم تورا حکمت چه بود
گندمم ریختی تا زر دهی
رشته ام بردی تا گوهر دهی
شب که طبق روال قبل قرآن رو باز کردم که بخونم آیه ای اومد با این مضمون
ما بندگان را می آزماییم تا شنوا و بینا گردانیم
الله اکبر الله اکبر
صبح که سر زدم به سایت دیدم استاد یک فایل تازه قرار دادند من میدونستم که یک آگاهی دقیقا مخصوص با شرایط من داره .
سریع دانلود کردم رفتم توی باغ تا پیاده روی کنم و گوش بدم برف تازه شروع شده بود و کوچولو کوچولو می بارید صورتمو سمت آسمون گرفتم، خدا رو شکر کردم و فایل رو باز کردم.
فایل درباره خوش بینی بود.
گوش دادم تا یه جایی که استاد گفتن شما نباید درباره تضاد ها و مشکلاتتون با خدا هم صحبت کنید و اشاره کردند به الخیر فی ماوقع
دیگه اصلا من نفهمیدم کدوم سمت میرم یا کجام دیگه حتی صدای استادم نمیشنیدم
فقط یه سوال تو ذهنم بود
چه طوری؟
چه طوری داری در هر لحظه هدایت میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟
چه طور وقتی از طریق های مختلف منو هدایت میکنی ولی من متوجه نمیشم این طوری استاد رو میفرستی برام فایل مخصوص درست کنه تا از تمام زاویه ها برام توضیحش بده تا متوجه بشم؟؟؟؟؟؟
نمیتونستم احساساتم رو کنترل کنم .
چه طور خداوند برای درک ما از مسائلمون از زاویه های مختلف سعی میکنه قوانین رو به ما بگه واقعا منقلب شده بودم چون روز قبلش دقیقا این جمله استاد رو از خواهرم شنیده بودم ولی درکش نکرده بود.
خواهرم از جریان چک بی اطلاع بود برام گفت که چه طور زمانی که بچش تو بیمارستان بود و مشکل تنفسی داشت با این جمله استاد که گفتن حتی درباره مشکلاتتون با خدا هم صحبت نکنید تمرکزش رو برداشته بوداز تضادش و بچش خیلی زود خوب شد و مرخص شد.
وقتی استاد دقیقا این جمله رو گفتن من تازه متوجه شدم درسته دارم تمام سعیمو میکنم حالمو خوب کنم ولی تمرکزم در اصل روی مشکله
دیگه به همهی لحظات دلپذیری فکر کردم که تو این یک سال تجربه کرده بودم غروبهای سرخ و بی نظیر خورشید زلالی و خنکی آب ،سرسبزی و گلهای زیبای مزارع،محصولمون کدو بود دیدن این که هر دونه کدو بعضی وقتا تا هفتصد هشتصدتا دونه تولید کرده بود دیدن این همه فراوانی و برکت
دیگه سعی نمیکردم احساسمو خوب کنم احساسم خوب بود وقتی بهش فکر میکردم لذت میبردم
خلاصه سرتون رو درد نیارم نمیدونم چند ساعت تو باغ بودم وقتی میخواستم برگردم خونه برفا زمین رو سفید کرده بودند و زیر پام خرپ خرپ صدا میدادند
روز های بعدشم با فایل های قدم به قدم هدایت شدم به فایل های که بهم گفت تمرکزت رو بزار روی رویاهات به راه های رسیدن بهش فکر نکن دستان خداوند رو باز بگذار تا برات رقم بزنه
داستان من پایان باز داره و چیزی اینجا تموم نمیشه چون من تازه مسیر رو شروع کردم و خدا گفت تو اینجا رو شونم بشین به مسیر های میبرمت که فکرشم نمیکنی در های باز میشه که نمیدونستی وجود داره
استاد عزیزم میدونم که حتما این کامنت رو میخونید میخام از شما و مریم جان با تمام وجود با تک تک سلول هام سپاسگزاری کنم عاشقتونم
به نام رب مهربان
سما خانم سلام. خدا قوت و وقتت بخیر و نیکی
الهی صدهزار مرتبه شکر که منو هدایت کرد به خوندن کامنت بسیار تاثیرگذار و زیبای شما.
چقدر قشنگ تصویرسازی کردی و چه تجربه مهمی رو به اشتراک گذاشتی.
نکته های بسیار مهمی رو گفتی که هرکدومش شاه کلید رسیدن به احساس خوب و اتفاقات خوبه.
دقیقا چیزهایی که من و هر کس دیگه ای هرچقدر هم که روی خودش کار کرده باشه باز هم بهش نیاز داره تا در مسیر صراط المستقیم باقی بمونه.
تضادها تمومی ندارن چون ذات جهان بر دوقطبی بودنه. تضادها باااید باشن تا ما در هرلحظه با وصل شدن به منبع هدایت بتونیم مختارانه و آزادانه تصمیم بگیریم که بر طبق حرف دلمون عمل بکنیم یا نکنیم.
دقیقا اون حالتی که شما زمان اون معامله نادرست داشتید و حسی که خیلی قوی می گفت نکن. اما ذهن هنوز آماده پذیرش صد در صدی اون هدایت نبود.
اصلا خودت رو ذره ای سرزنش نکن چون همه ما انسانیم و در حال تکامل.
با همین اتفاقات و شرایط ما پله پله رشد می کنیم.
این اتفاق ردی از خودش در ذهنمون باقی می گذاره که اگر کسی مثل شما هوشمند باشه دفعه دیگه بجای ترس و سرزنش کردن خودش، اتفاقا برعکس حواسش جمعتر میشه که به ندای قلبش بیشتر توجه کنه. چون ریشه اتفاقات غیردلخواه رو پیدا کرده.
پس تبریک میگم بابت این رشد و آگاهی.
چقدر من از تجربه شما درس گرفتم و برام این درس خوشایند بود.
اینکه حتی با خودم و با خدا هم راجع به چیزی که آزارم میده حرف نزنم.
بلکه اگر می خوام راجع به موضوع پیش اومده ذکری بکنم فقط ذکر خیر باشه.
فقط جنبه عبرت آموز و مثبتش رو بولد کنم و اونو به خاطر بسپارم.
من دقت کردم دیدم تنها خاطراتی در ذهنم باقی مونده که تاثیر احساسی شدیدی روم گذاشته بوده. چه مثبت و چه منفی.
بقول استاد اگر اجازه بدیم اون احساس منفی بارها و بارها تکرار بشه ما داریم اون جنس اتفاقات رو بارها و بارها دعوت می کنیم به زندگیمون.
اما اگر باد بگیریم از دل همون انفاق ناراحت کننده جنبه خوشحال کننده ای رو بیرون بکشیم و هی تکرارش کنیم اون خاطره با طعم شیرینی در ذهنمون ثبت میشه و حتی تکرارش نه تنها آزاردهنده نیست بلکه کارساز و کمک کننده هم هست.
خیلی متشکرم که اینقدر قشنگ و تر و تمیز نوشتید. براتون آرزوی خیر و برکت و نعمت بی حساب می کنم.
خیلی هم بهم چسبید که نوشتید صدای خرپ خرپ برف… قشنگ حسش کردم.
خدا حفظتون کنه عزیزم
سلام سعیده خانم خیلی خیلی ازتون سپاسگزارم بسیار خوشحال شدم که کامنتمو خوندید و دوست داشتید من از وقتی که کامنتهای بچه هارو خوندم و کلی درس و آگاهی دریافت کردم تصمیم گرفتم داستان خودمو بنویسم امیدوارم خداوند در این مسیر هدایتگرمون باشه
با سلام خدمت استاد عزیز.
واقعا این فایل زندگی منو مرور میکنه الان ک کامن میزارم هنوز تا پایان فایل گوش نکردم تا مورد چهارم گوش کردم ولی خب ی حسی بهم گفت ک الان کامنت بزارم.
من آدمیم ک واقعا خوش بینم و خوب هم اعتماد میکنم ب نسبت سنمم خوب انسان ها و نوع رفتار اونها متوجه میشم این از یک تضاد برای من ب موجود آمد ک نتنها باعث بد بینی من نشد باعث پیشرفت من از نظر کاری و رفتاری و روابط هم شد .
من سال 97 فکر میکنم 18 سال سن داشتم یک کاری رو شروع کردم با یکی از دوستام ک نزدیک 30 سال سن داشت و تا اون موقع اصلا ذهنیتی نداشتم ک بابا مگه میشه دوست آدم جز خوبی برای آدم چیزی بخواد آقا ما کسبو کارمون شروع کردم بعد یک سال هم جمع شد و این آقا هم کلاه مارو برداشت یک مدت افسرده بودم از اونجایی ک آدم شادی ام و زیاد ب خودم سختی نمیدم و رفتم شروع کردم ب یادگیری اشپزی و از صفر شروع کردن با حال خوب شاید تا اینجا قشنگ نباشه داستان ولی خب خیر داستان من بعدا فهمیدم ک الان بهترین روابط شاید تو دنیا بی بدیل و تک باشه تجربه کردم آقا بگذریم ما اشپزی یادگرفتم و بعدشم رفتیم برای یک آدمی تو کافه کار کردم ک باز بسیار بد بین بود زیاد ب همه کس و همه چیز هرچیز من میگفتم مسخره میکرد منو و همیشه بهم میگفت تو بخوای پیشرفت کنی باید فقط من حواسم بهت باشه تو ساده ای زود ب همه اعتماد میکنی و من فقط یک جمله یادمه بهش گفتم و این بود من میخام اولین نفری باشم ک کاملا آدم خوبی آدم و خیلی هم ساده و مهربون ک کاملا موفق میشه تا اینجا داستان من هنوز با سایت آشنا نشده بودم گذشت و گذشت تو مغازه اون آدم ک کافه بود من اتفاقی با استاد اشنا شدم و هروز فایل گوش میدادم هروز رو خودم کار میکردم اون میگفت فکر کردی با چهار تا ویس فلان پیشرفت میکنی و همه مسخره میکردن جوری هم بود فضا کافه همه کاسب و ب قول خودشون آدم گرگ بازار خلاصه مارو دست انداختن تا تو همون کافه با کلی آدم منفی من با یکی ک کلا دفعه اول بود میومد اینجا رفیق شدم (من روابط عمومی بسیار بالایی دارم سنگم کنارم باشه بام رفیق میشه ) آقا درست زمانی من رو خودم کار میکردی با یک آدم آشنا شدم ک کلا زندگی من فرق کرد هم کاری هم روابط همه چیز همه چیز ها(ببخشید من بازبون ساده و جوری ک صحبت میکنم تایپ میکنم ن کتابی ) من با این آدم رفیق شدم استاد فکر کن این آقا ک الان رفیق بسیار صمیمی منم هست یک چیزی از آینده من ک دوست داشتم باشم بود چند سال بود عضو سایت بود از زیر صفر بیزینس خودش شروع کرده بود درآمد خوب داشت آزادی زمانی و مالی داشت ماشینش ماشین مورد علاقه من بود و نگم دیگه ما رفیق شدیم الان نزدیک 2ونیم ساله رفیقم استاد و کار گذاشتم کنار با هم کار میکنیم الان درآمدم 3 برابر شد حداقل 6تا مسافرت با هم رفتیم ک بیشترش 2تایی باهم بوده تنها اینقد با هم در صلح هستیم تو جزئی ترین چیز ها حتی صلایق مثل همه نوع موزیک نوع تفریحات نمی دونم علایقمون حتی ب تیم فوتبال و…..اینگار یک سیب ک از وسط نصف کردی قد جفتمون 193 وزنمون یک اندازه موها جفتمون حتی فر بخوام بگم تا فردا از شباهت باید بگم تو این مدت رفاقت شاید 5روز باشه ک ما همو ندیدیم هروز باهم کار باهم باشگاه با هم مسافرت باهم همه جا باهم صحبت ها همه مثبت و درباره قانون و از همه مهم تر من چیزی ک میخام بشم از نظر کاری و بیزنسی این دوستم هست و این ایمان منو خیلی قوی میکنه ک نگا محمد تونسته با استاد کار کرده نتیجه گرفته پس تو هم می تونی هرچند ک تا الان هم کلی نتیجه گرفتم از نزار آزادی زمانی مالی آرامش تفریح وحتی الان بیزینسمونم هم مثل همه و من فقط درآمد کمتری دارم .و از اون شکستی ک تو 18 سالگی خوردم یاد گرفتم ب آدما شرک نداشته باشم و در کنارش دوستی خیلی صمیمی هم داشته باشم استاد من درآمدم از 6 تومن شد 20 تومن تو یک سال ولی جوری زندگی کردم ک آدما با درآمد مثبت 100 تومن نمی تونن زندگی کنن سالی چندتا مسافرت بهترین رستوران ها بهترین کافه ها ماهی چند تا باغ مثلا همین هفته پیش ما باغ بودیم تو استخر داشتیم درباره کار حرف میزدیم بعد رفیقم گفت ببین علی چقد خداوند نعمت داده ب ما ما قرار کاریمون تو یک جکوزی و استخر شخصی تو یک باغه و داریم حرف میزنیم و یا ویس گوش میدیم و من از همه این تجربیاتم اینو یاد گرفتم آخر آخر زرنگی سادگی و معرفت و راست گویه خدا شکر الان یک زندگی راحت رفیق خوب و.. الان اون افرادی ک میگفتن باید گرگ باشی و تو ساده ای کجان حتی من نمیبینمشون دور از هر انرژی منفی دارم خودم واسه خودم کار میکنم یک رفیق ک رفیقم نمیشه گفت دست خداست رویه زمین برای من دارم فقط با این ذهنیت ک آدما مهربون و خوبن و خودمم آدم خوبی آدم با گوش کردن ب فایل ها و بالا رفتن احساس لیاقتم یک آدم از جنس سایت اینطوری آشنا شدم و بهترین تجربه ها زندگی داشتم و همیشه تو تضاد ها هم همین مثالیه ک تو حالت خوب باشه و ایمان داشته باش همینطور ک خدا محمد گذاشت تو زندگیت ک اینقد فرق کرد زندگیت بقیه مشکل هام حل میشه استاد ما اینقد توحیدی عمل میکنیم و هماهنگیم ک وقتی مسافرت 2تایی با خودمون میرم آسون میشم برای آسونی ها و جاهایه زیبایی هدایت میشیم ب نسبت وقتایی ک حالا با بقیه دوستامون یا با پارتنر هامون میریم مسافرت ک کاملا آشکاره که ما خودمون چقدر تو مدار بهتر و عالی تری هستیم تا زمانی ک با کس دیگه ایم امید وارم تجربم ب درد بقیه دوستان بخوره و یک تشکر از استاد عزیز ک باعث میشه انسان ها خود واقعیشونو پیدا کنن استاد جان ایشالا واسه عید هم قراره داستان زندگیمون و مسیر کاریمون و آشناییمون کامل فیلم بگیریم و واستون بفرستیم امید وارم اون فایل و فیلم هم فوق العاده بشه ب درود
خدا در قلب توست، ولی تو در آسمان به دنبالش میگردی
به نام خداوند بخشنده مهربان🫀
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته مهربانم🫀
.
.
.
بیا با دیدهٔ خوشبینی به دنیا بنگریم
غصه را رها کنیم ، مژدهٔ شادی آوریم
بیا به قشنگی های زندگی نظر کنیم
روی بال آرزو به شهر عشق سفر کنیم
.
این آهنگ معین کاملا خوشبینی رو برامون تعریف میکنه و
وقتی الان به کنسرت های معین نگاه میکنم میبینم همین نگاه خوشبینیش باعث میشه که این همه طرفدار داشته باشه بدون اینکه واقعا کاری کنه
و هرکجا کنسرت بذاره بدون اینکه پر بشه یا نشه سالن، از اونجایی که فکرشو نمیکنه خداوند براش پر میکنه
و به نظرم خوشبینی این آدم باعث شده که 72 سال عمر داشته باشه و لذت ببره و یه جا ازش یه ویدیو دیدم که میگفت
من حالا حالاها جا دارم که بخونم و کنسرت برگزار کنم و آهنگ جدید بسازم و این فقط بخاطره خوشبین بودن به خودش و کارش و خداونده🫀
.
.
.
خب بریم سراغ فایل
این فایل واقعا یه تیکه از پازل گمشده وجودی منو آشکار کرد
خوشبینی و بدبینی
خب اگر هر کسی بگه من
این ویژگی رو ندارم کاملا دروغ میگه چون این یک ویژگی انسانی هستش که با ماست فقط جهت دهیش به یه سمتی بیشتره
وقتی به خودم نگاه کردم که آیا واقعا خوشبین هستم یا بدبین؟؟
دیدم با پیشینه ای که داشتم بخصوص با خصوصیات پدرم که روی من تاثیر گذاشته من خیلی جاها آدم بدبینی بودم نسبت به همه چی
و برای همین اوضاع زندگیم همیشه سخت پیش رفته
چون واقعا نگاه بدبینانه من رو آسون کرده برای سختی ها
و برای همین چرخ زندگیم سخت پیش رفته
و
جالبه که گاهی وقتا غیر آگاهانه نگاه خوشبینی رو داشتم اجرا میکردم و بعد میدیم که چرخ زندگیم روان شده ولی بعدش چون آگاه نبودم به این ویژگی یادم میرفت و بعد دوباره میرفتم توی مدار سختی ها و هی میگفتم چی شد که اون تایم من زندگیم چرخش روان بود ولی الان سخت شده
و هرچی فکر میکردم متوجه نمیشدم تا اینکه استاد این فایل رو گذاشتن و خدا کاملا از زبان استاد برام اینو توضیح داد
و خدا شاهده از دو روز پیش که این فایل اومده و آگاهانه تمرکز کردم روی خوشبینی اصلا به طرز معجزه آسایی روان شده زندگیم
و مشتری ها از درو دیوار بهم زنگ زدن
و نگاهم به همکارانم تغییر کرده
نگاهم به خانواده تغییر کرده
نگاهم به افراد جامعه تغییر کرده
وکلا همه چی
بعد جالبه که دیشب داشتم میرفتم خونه
توی اتوبان با یه صحنه ای برخورد کردم که اصلا تا حالا ندیده بودمش
و اونم این بود که
ماشین پلیس راهنمایی رانندگی دیدم فلشر زده و دارم آرام حرکت میکنه و کمی ترافیک بود و بعد که رفتم جلو تر دیدم که یه ماشین خراب شده و دارن ماشین رو هُل میدن و بعدش اصلا من یه لحظه موندم و یاد یه قسمت از سریال سفربه دور آمریکا افتادم که استاد گفت پلیس های اینجا اگر یه ماشین خراب بشه میان پشتش فلشر میزنن و کمک میکنن
و اصلا پرهام ریخته بود که توی ایران پلیس ها اینکارو دارن میکنن و بعد به خودم گفتم همش بخاطره نگاه خوشبینی هستش که توی همین دو روز داری فرکانسشو میفرستی و تو این صحنه رو دیدیش و نگاهم به پلیس ها عوض شد که چقدر آدم های خوبی هستن در کشور ایران که همیشه دستان خدا هستن برای کمک کردن
و
خلاصه خیلی شگفت زده شدم ازین ماجرا
.
یه موضوع دیگه در مورد بدبینی بگم که متاسفانه در املاک خیلی از مشاوران املاک به دلیل باورهای جمعی که توی این صنف هستش و از گذشتگان همینطوری ادامه پیدا کرده و رسیده این نگاه بدبینی هستش مثلا تا یه مشتری بهشون زنگ میزنه یا مشتری حضوری میاد و تا مشتری دو سه تا سوال ازشون میپرسن که مثلا واحد کجاست و عکس برای خودشه و اطلاعات میخوان
اولین چیزی که توی ذهن 90٪ مشاوران میاد اینه که طرف همکاره و اومده فایل بزنه و همین نگاه بدبینی باعث شده که نذاره مشاوران نتیجه بگیرن
و من اینو تا حدودی در خودم کنترل کردم و تغییرش دادم و منطق خودم براش این بود که باباجان
اصلا خودتو بذار جای مشتری و تماس گیرنده
کسی که بهت زنگ میزنه قطعا مشتری هستش و خواسته و نیازی داره پس باید بپرسه اطلاعات ملک رو و تو نمیتونی هم وقت مشتری رو بگیری و هم وقت خودتو که بیاد نپسنده ولی همون اول اطلاعات کامل بهش میدی خواست واحد رو میاد نخواست هم یعنی خواسته و نیازش با اون فایل برطرف نشده
و بعدش اینکه وقتی تو در مدار درست باشی حتما با آدم های درست برخورد میکنی و هرکی بهت زنگ میزنه مشتری هستش
و
این تجربه من هستش در املاک که خیلی از همکارانم بهم میگن
که چرا یا ما مشتری نداریم یا اگر هم داریم ما مشتری هامون همش زنگ میزنن و دیگه نمیان ولی برای تو چرا بر عکسه
و
الان فهمیدم که همین نگاه خوشبینی من نسبت به مشتری ها بوده که همیشه مشتری دارم و همیشه هم برام من میشه
ولی مثلا در یسری از موارد خوشبین نبودم
و جالبی اینه که من الان فکر میکنم استاد جان،
این نگاه خوشبینی و بدبینی خیلی وقتا نسبت به خودمون هم هستش
که ما نگاه خوشبینی نداریم به خودمون که مثلا من میتونم به اون موفقیت برسم یا فلان چیز رو داشته باشم و
به خودمون و مهارت هامون همش بدبین میشیم و این گفتگو ها میاد که آره مثلا تو جون عمت حتما بهش میرسی و همین نگاه بدبین بودن بیشتر در مورد خودمون استفاده میشه که بعدش نشر پیدا میکنه در همه چی مثل ارتباطات و پول ساختن و غیره
و
حتی ما اینقدر نگاه بدبینی به خودمون داریم که حتی این میتونه یه ترمز باشه برای پول نساختن
و مثلا تا پول میسازیم توی ذهنمون میگیم که آره دیگه همین یبار بود و ببین من میدونم که بعدش این پول که فقط خرجه هزینه های غیر مترقبه میشه و میدونم زود این پول از دستم در میره و مثل یخ میمونه و تا نیومده میره و برای همین شده یه رنج برامون
یا مثلا
این نگاه بدبینی به خدا هم کشیده شده که مثلا یه چیزی رو از خدا میخواستیم ولی نشده و بعدش اولین حرفی که به زبون میاریم اینه که خدا نخواست و خدا صلاح ندونسته و خدا اگر بخواد میده
و اگر ریشه ای بهش نگاه کنیم همش به همین بحث بدبینی به خدا میرسیم
که حتی به خدا و قوانینش هم بدبین هستیم خیلی از ما بچه ها
و باید آنقدر این فایل ها تکرار بشه تا اول از همه به قوانین خدا خوشبین باشیم و ایمان 100% بیاریم و یقین پیدا کنیم که این قوانین هیچ تغییری نمیکنن
چون
در پس ذهنمون اینه که خب قوانین خدا هم مثل قوانین دولتها هستش که ممکنه مثلا یه روزی تغییر میکنه یا مثلا همونطوری که بعضی ها قانون رو دور میزنن پس ما هم میتونیمم قانون رو دور بزنیم
و برای همین نتایج سینوسی میشه چون به قوانین نتونستیم خوشبین باشیم و امیدوار
و
نتونستیم چشمان خودمون رو بر نتایج بقیه ببندیم که فلانی چرا فلان چیز رو داره و من ندارم
و اگر خیلی وقتا به حرفای ذهن به عنوان ناظر نگاه کنیم
این حرفا میاد که اره من دارم از قانون استفاده میکنم ولی چرا نتیجه ای آنچنانی نگرفتم ولی فلانی رو نگاه که از قانون استفاده نمیکنه ولی این همه نتیجه داره و بعدش باعث میشه که ایمانمون کم بشه و بدبین بشیم به قانون
در صورتی که فرکانس های ما داره در دل خاک وجودیمون رشد میکنه و هر کدوم از ما باید نردبان موفقیت خودمون رو بریم و خوشبین باشیم به نردبان خودمون و به نتایج کوچکی که میگیریم در همون لحظه
و
و باید ایمان قلبی به قوانین خدا پیدا کنیم که این قوانین هیچوقت تغییر نمیکنه
و باید فرکانس لحظه ای رو درک کنیم
و استاد در فایل
(گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت)
https://elmeservat.com/fa/conversation-with-friends-20/
در دقیقه 12:5٠ میاد میگه که ما باید این قانون رو به خودمون یادآوری کنیم همیشه که،
جهان در هر لحظه داره با فرکانس های من، با فرکانس های این لحظه من، لحظه بعد من داره خلق میشه، در هر لحظه جهان من، جهان اطراف من. جهان اطراف من یعنی چی، یعنی آدم های اطراف من، شرایط اطراف من، ایده های اطراف من، موقعیت های اطراف من، آنچه که در هول و حوش اطراف من ایجاد میشه و هر آنچه که اتفاقات آینده من و اطراف من هست داره با فرکانس های این لحظه من آینده من خلق میشه
بنابراین خیلی مهمه که درک کنیم که در هر لحظه فرکانس های من چیه و آگاه باشیم به ورودی های ذهنمون و خوشبین باشیم و این جمله استاد اینقدر از فرکانس بالا هستش که توی قلبت نفوذ میکنه اگر در مدار شنیدنش و درکش باشی و بعد اون موقع هر لحظه حواست هست که داری چی میشنوی و چی میبینی و تصمیم میگیری که خوشبین باشی تا چرخ زندگیت روان باشه همیشه
و واقعا توی این دو روز که هر لحظه حواسم بود به فرکانسم و اومدم وقت گذاشتم کامنت ها رو خوندن یعنی از همون لحظه تغییرات رو قشنگ حس کردم واقعا این جمله استاد یادمون میره همیشه و باید بشنویم و تکرارش کنیم و
واقعا استاد جان یه سری حرفا رو شما میزنی ولی ما در فرکانس و مدار دریافتش نیستیم و اونم این موضوعه که میگید کامنت بخونید و کامنت بنویسید واقعااا این کار معجزه به تمام معناست واقعا کنترل ذهنی قوی تر از خوندن کامنت ها در هر لحظه نداریم واقعااااا معجزه هستش
و شاید قبلا کم و بیش میخوندم و پیگیر بودم ولی الان واقعااا متعهد شدم به این کار و عین خوره میفتم به خوندن کامنت بچه ها در سایت و در هر لحظه یعنی تایم زیادی از روزمو فقط دارم کامنت های بچه ها رو میخونم اصلاا همون لحظه پاداش رو از جهان میگیرم که آرامشم بیشتر میشه و در ذهنم هی تکرار میشه اون موضوع از زاویه های مختلف که دیگه ذهنم رام میشه که باید در این مسیر بمونه
انشاﷲ که خدا کمکم کنه که در این مسیر ثابت قدم باشم و فقط خودمو مشغول همین کار کنم چون فرکانس همه چیزه همه چیـــــــــــــــــــــز.
استاد جان سپاسگزارم ازین فایل زیبا و عالی که گذاشتید و هدایتگر ما شدید برای رفتن به مدار بالا تر
پروردگارا تنها تو رو میپرستم و تنها از تو کمک میخوام و منو هدایت کن به مسیر راست که پر از نعمت و فراوانیست
🫀🫀🫀
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین
ایاک نعبد و ایاک نستعین
اهدنا الصراط المستقیم
سلام به استاد عزیز و مریم بانوی گل و دوستان نازنینم
الهی که حال دلتون عالی عالی باشه روز و شب بر همگی خوش و به خیر و نیکی باد
خدا رو شکر برای فرصت جدید زندگی و بندگی
خدا رو شکر که در مدار آگاهیهای این فایل قرار گرفتم
من این فایل رو دیروز از صبح تا شب ندیده بودم، اونم بخاطر پیشفرض ذهنم بود که معمولاً استاد وقتی فایل جدید میزاره بخصوص که توحیدی هم باشه چند روز طول می کشه تا فایل بعدی رو بزاره بخاطر همین صفحه خانه سایت رو اصلاً نگاه نکرده بودم شب توی تماس اسکایپ دخترم سمیه بمن گفت ، قوانین برام مرور شد،
الخیر فیما وقع
درس گرفتم که هشیار باشم به دانسته های ذهنم اکتفا نکنم
———
من تا جایی که یادم میاد آدم خوشبین و مثبت اندیشی بودم و موارد زیادی در زندگی برام رخ داده که این ویژگی منو تأیید کرده
من پیشفرض ذهنیم اینه که اکثریت آدمها خوب هستند و آدمهای بد جزو موارد استثنایی و در اقلیت هستند،
برعکس خیلیها که عقیده دارن اکثر انسانها بد هستند و خوبها تعداد کمی هستند
گاهی وقتها از بعضی از اطرافیانم میشنوم که بمن میگن تو چقدر ساده ای آدما رو هنوز درست نشناختی
ولی من هم مثل جف بزوس ترجیح میدم باور کنم انسانها همون چیزی رو میگن که منظور واقعیشونه و نیت بدی پشت حرفهاشون نیست
انسانها بیشترشون مثل خود من خوبن
بخاطر همین ذهنیتم اگر نگم همیشه ولی حد اقل 90-95 در صد با انسانهای خوب و درستکار مواجه شدم
این ذهنیتم از قبل وجود داشته، و الان که دانشجوی استاد هستم باورهای قدرتمند کننده و توحیدی زیادی در وجودم شکل گرفته که آسوده خاطرترم می کنه، بعنوان مثال:
من تحت حفاظت فرمانروای قادر و مطلق کل کیهان و جهانیان هستم
وقتی من در مدار درستی و خوبی و صداقت هستم انسانهای بد در مدار من نیستند اصلاً بمن دسترسی ندارند که بخوان آسیبی بمن بزنند
یه مثالش اینه که درباره کارکنان سازمانهای دولتی بخصوص شهرداری زیاد شنیدیم که اهل رشوه هستند تا رشوه ندیم کارمونو راه نمیندازن
ولی من چنین دیدگاهی نداشتم، و چند بار اتفاق افتاد که برای گرفتن پایان کار ساختمان یا مجوزهای دیگه به شهرداری مراجعه کردم و اونها در کمال صداقت کار منو انجام دادن
یه مثال دیگه اینکه میگن دزد زیاده در خونه رو قفل کنیم محکم کاری کنیم،
ولی من عقیده دارم اکثر آدما درستن و امنیت برقراره
و یکی دو بار اتفاق افتاد که شب در خونه نیمه باز مونده بود و ما متوجه نشده بودیم، حتی یه بار کلید هم روی در مونده بود، ولی هیچ اتفاق ناخوشایندی رخ نداد
حالا تو اون موارد من تنها نبودم تو خونه
ولی سال گذشته همسرم مدت یک هفته مسافرت رفت و من تنها بودم، و دوتا انتخاب داشتم یکی اینکه تهران بمونم توی آپارتمان که همسایه ها در طبقات دیگه بودن و دیگر اینکه برم شهرستان توی خونه باغ، و من خونه باغ شهرستانو انتخاب کردم، در خونه رو هم قفل نکردم فقط بستم، و اون یک هفته در امنیت کامل سپری شد خدا رو صد هزار مرتبه شکر
——‘
وقتی تمرکزم روی مشکله به راه حل هدایت نمیشم
یک شخصیت بدبین چه ویژگیهایی داره
1-Cynical people often dubt intensions
behind kind action or words
افراد بدبین اغلب به نیات پشت عمل یا کلمات محبت آمیز شک می کنند
مثلاً اگر کسی ازشون تعریف کنه فکر می کنن داره مسخره شون می کنه
یا اگه کسی کمکشون کنه فکر می کنن سلام گرگ بی طمع نیست و بعداً حتماً از اونها توقع و انتظارهایی خواهد داشت
خوشبینی به این معنا نیست که چشم بسته اعتماد صد در صد به همه افراد داشته باشیم
لازمه بعضی موارد رو در نظر بگیریم
2-They tend to focos on the flaws and problems in situation rather than the posibilities or solotions
اونا گرایش دارن که تمرکز کنن روی نقصها و مشکلات در شرایط مختلف بجای اینکه تمرکز کنن روی احتمالات مثبت و یا راه حلها
آنها تمایل دارند بجای اینکه بر روی احتمالات یا راه حلها تمرکز کنند، بر معایب و مشکلات موجود در موقعیت تمرکز کنند
3-Dificalty trus in others
Trust dosn’t come easily for cynical person
مشکل در اعتماد کردن به دیگران
اعتماد برای افراد بدبین به راحتی بدست نمی آید
وقتی که ما ویژگیهای مثبت افراد رو می بینیم، و تحسین می کنیم، هم به خودشون میگیم هم پشت سرشون در مورد خوبیاشون صحبت می کنیم، ما توی مداری قرار می گیریم که آدمای خوب بیشتری رو دعوت می کنیم به زندگیمون
4-sarcastic or critical comonucation
They often use sarcasem or critisem as a way to express their doubts about people or situation
بیان طعنه آمیز یا انتقادی
آنها اغلب از طعنه یا انتقاد بعنوان راهی برای ابراز تردیدهای خود در مورد افراد یا موقعیت استفاده می کنند
افرادی که بدبین هستند غیر از این که به خودشون خیلی ضربه میزنن ارتباط های خوبی هم ندارند، بشدت انرژی آدما رو پایین میارن آرزوها رو تو وجود آدما میکُشن و صحبت کردن در مورد آرزوها با اونها بشدت خطرناکه
5-Cynical people often biuled walls around themselves because they fear been hurt tric or taken
advantage of
افراد بدبین اغلب دیوارهایی دور خودشون بنا می کنند زیرا می ترسند ضربه بخورند یا مورد سوء استفاده قرار بگیرند
6-Focus on past negative experiences
They often bace a world view on bad experiences they had in the past
تمرکز روی تجربیات منفی گذشته
آنها اغلب دیدگاهی بر اساس تجربیات بدی که در گذشته داشته اند ایجاد می کنند
خدا رو شکر برای رزق امروزم و این صلات پر برکتم
در پناه خدای رحمان سلامت و شاد و پر از انوار نور الهی باشید
مهربانااا
جاناااااا
سپاسگزارم که این روزها سعیده جون ، در کنار دو دختر زیبا و دوست داشتنیش ثانیه ها رو میگذرونه و نوای عزیز رو با شکر گزاری شیر میده و سلامتیش رو شاکره
سپاسگزارم که آقا جمال ، کارو کاسبیش در مغازه لوازم خانگی سکه است و در شهر زیبای تبریز به مشتری مداری و صداقت ، شهرت داره
سپاسگزارم که آقای عادل مولانی شعبه ی سوم مغازه کامپیوتری رو راه اندازی کرده و موفقیت رو نوش جان میکنه
سپاسگزارم که سمانه جان لبخندهای حافظ کوچولو رو شاهده و هر لحظه به ایمانش اضافه میشه و همواره از موفقیت هاش مینویسه
سپاسگزارم که شهرزاد زیبا و قدرتمند روابط تجاریش رو با هند شروع کرده و در کنار مامان عزیزش ، با گسترش کسب و کار گردشگری دماوند شاکرتر از قبل هستند و حالشون عالیه
سپاسگزارم که ساناز جون به فکر سفر به چین افتاده و با خالقش بده بستون های خفن داره ، همواره عطر شادی ، جوانی و روابط عالی از نوشته هاش منعکسه
سپاسگزارم که اقای علی ابودردائی همچنان مینویسد ، مینویسد و مینویسد و جای قدمهای توحیدیش رو در بستر زمان پر رنگ تر میکنه
سپاسگزارم که سعیده جون برای دو تا وروجک نازش نیلا و نیکا با عملگرا بودنش در توحید ، الگویی مناسب و شایسته است
سپاسگزارم که آقای خاص هر روز خودش رو با دیروز خودش مقایسه میکنه و گامهاش رو محکم تر از قبل برمیداره و باور کرده که رها بودن و گام برداشتن ، کوچیک کوچیک ، کم کم جواب میده
سپاسگزارم که آقای عطار روشن خنده هاش از تمام وجود توحیدیش سرچشمه میگیره و شاخ و برگ موفقیتش در حال رشد به سمت بی نهایته و در کنار کنار چهار عزیز دلش در شهر زیبای دزفول حال خوش زندگی رو نوش جان میکنه
سپاسگزارم که آقای حمید امیری در غار حرای وجود عزیزش در حال ساختن ورژن بهتر و کاملتری از خودشه و با کلام سحر آمیزش منو به وجد میاره
سپاسگزارم که بهار نازنین در کنار دو عزیز دلش از موفقهای بیزینس آنلاین در آموزش زبان انگلیسیه و حال عالیه دلش میگه و من این خوب بودن واقعیش رو از ترکیه تا خونه ی دلم حس میکنم
سپاسگزارم که آقا حمید نارنجی ثانی هر روز عمیق تر و بهتر قانون رو درک میکنه و سلامتیش رو خدای زیباییها تضمین کرده
سپاسگزارم که سارا جون در کنار دختر نازش روزگارش عالیه و هر بار که انرژیش و از شمال هلند دریافت میکنم آسمون دلم نورباران میشه و منتظرم به زودی شرایطی فراهم بشه که بغلش کنم و حسش کنم
سپاسگزارم که آقای کفاش دوست در کسب و کار جدیدش در کنار چهار عزیز دلش موفقیت هاش روزافزونه و در مدار ثروت و آگاهیست و همه جوره روزگار بر وفق مرادشه
سپاسگزارم که مرضیه جون این مامان فوق العاده در حال استارت زدن بیزینس آنلاینه ، معلمی که مرزهای جغرافیایی رو شکست و کانادا با عشق ورودش رو خیر مقدم گفت و در حال کسب آگاهی های درونیست
سپاسگزارم که آقا میلاد شجاعتش رو به کائنات اثبات کرده و در بیزنس املاک نوش جان میکنه پاداش های بی حد و حصر رو
سپاسگزارم برای رشد صعودی آقا افلاطون ، مردی که با شجاعت قدم در راه هجرت گذاشت و از گذشته اش مهاجرت کرد به ورژن توحیدی و کارگرهاو استاد کارهای هم مدارش بهش یادآوری میکنن که تو فوق العاده ای مرد ، تو بی نظیری
سپاسگزارم برای نگاه زیبای آقای جزایری مردی که موشکافانه شاکره و به پاس این دقت از جاهایی که فکرش و نمیکنه ثروت وارد زندگیش میشه و برای من الگوی شایسته ایه
سپاسگزارم برای دختر نقاش و موفق سایت ، طیبه جون ، کسی که با خدای درونش حالش خوشه و قدم هاش به پشتوانه ی نیروی برتر محکم تر از قبل ، رو به جلوست ، بافتنی هاش ، رفتارش با مامان عزیزش ، تابلوهای محشرش همه شاهدن بر مسیر درستی که انتخاب کرده
و سپاسگزارم از خودم که با وسعت قلبم ، نور و شفقت رو به جهان هدیه میدم و حال دلم چراغانیست ، دوستت دارم زهره جون خیلی زیااااد .
سلام استادم.
سلام مریم جان مهربانم.
سلام دوستان عزیزم.
استاد شما همیشه به ما میگید که در هر شرایط و موقعیت حتی به ظاهر ناخوب،
شما نکات مثبتشو ببینید.
حالا من میبینم که بچه هام دارن با هم با گوشی بازی میکنن.و مدت زمان طولانی این کارو میکنن.
ولی من اومدم نکات مثبتشو در اوردم:
خدایا شکرت چشم بچه هام سالمه و میتونن واضح صفحه گوشی رو ببینن.
خدایا شکرت انگشتهای بچه هام سالمه و میتونن گوشی رو راحت لمس کنن.
چقد خوبه که گوششون راحت میشنوه و صدای بازی رو میشنون.
خدایا چقدر عالیه که این دوتا داداش اینقدررر همو دوست دارن که همش در کنار هم بازی میکنن و از بودن کنار هم لذت میبرن
خدای من چقدر خوبه که بچه هام ذهن و مغز سالمی دارن و رااااحت بازی رو تجزیه و تحلیل میکنن.
خدایا چقدر خوبه که بچه هام با وجود اختلاف سنی 6 ساله اما مثل دو تا رفیق صمیمی هستن.
خدایا شکرت که پسر 5 ساله ام با وجود سن کمش اینقدررر خوب تونست بازی به این سختی رو یاد بگیره.
خدایا شکرت بچه هام میتونن صحبت میکنن و وسط بازی همش صداشون رو میشنوم که با هم حرف میزنن.
خدایا شکرت بابت همه نعماتت.
خدایا ازت میخوام بتونم بیشتر سپاسگزار نعماتت باشم.
قدر نعماتت رو بدونم.
خدایا عااااشقتم.
سلام دوست عزیزم
ممنون از نکات مثبتی که ارائه دادین
سپاسگزار خداوندم که هدایتم کرد و از طریق کامنت شما جوابمو داد
امروز داشتم کتابی را میخوندم،مطلبش اینبود
زمانیکه در دره ها هستید باید از خود بپرسید چه خوبی در این دره نهفته است ؟
و من سوالم اینبود چه خوبی هایی در گوشی بازی های دخترم هست ؟
و هدایت شدم به کامنت شما
سپاسگزارم
سلام صبحه زیبای همه دوستانم و استاد عزیزم بخیر باشه مثله اینکه این فایل داغه داغه و همین الان از تنور دراومده و من هنوز صحبت های استاد عزیزم و نشنیدم
قبله اینکه فایلو گوش بدم میخوام از تجربه ی شخصیم بنویسم
من حدود یکسال پیش تو یه رابطه ای بودم ک شخص مقابلم خیلی شکاک و بدبین بود و این شکاک بودنش خیلی حتی نفس کشیدن توی اون رابطه رو برام سخت کرده بود
و البته منم اعتماد به نفس و عزت نفسم توی اون رابطه خیلی خیلی کم بود
جوری ک انگار خودمم دوست داشتم رفتارش باهام اینطوری باشه و منم مثله خودش شکاک و بدبین شده بودم نسبت به همه مردا
اما اون زمان قانون تغییر فرکانس هارو نمیدونستم هرکاری میکردم دست از سرم برنمیداشت
تا اینکه کلا توجه رو از روی اون برداشتم و گزاشتم روی خودم خداروشکر
الان حدود یکساله به راحتی ازش جدا شدم و روابط خیلی قشنگتری و دارم تجربه میکنم
خدا به همه درخواست ها پاسخ میده و برای هر چیزی یه راهی گزاشته ک به قول استاد اگه پامونو از رو ترمز برداریم ماشین زندگیمون به اسانی و راحتی پرواز میکنه️