چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟ - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟365MB70 دقیقه
- فایل صوتی چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟68MB70 دقیقه
سلام و درود
خداوندا هر آنچه دارم از تو دارم
استاد من دارم سعی میکنم خوشبین باشم و حداقل در مورد یکسری صحبتهایی که در جمع باشه که آسیب هم نمیزنه بعدش میگند فلانی منظورش این بود من میگم نه فک کن اینجور بوده اعصابت راحتره و بازهم انگار نباید بر زبان بیارم فقط در ذهنم خوشبین باشم مورد توبیخ قرار میگیرم ولی خیلی تمایل دارم که خوشبین باشم حتی تو ذهنم هم که باشه ولی خوب مثلا باید یه تماسی با اون فرد بگیرم بهم گفته میشه چون منظورش این نبوده بزار اون تماس بگیره و میخوام بگم خیلی دوست دارم ولی اذیت میشم چه بیان کنم و چه بیان نکنم و احساس میکنم خیلی باید روح و ذهنم با خودم باهم هماهنگ بشه و به نکات مثبت بیشتر توجه کنم تا افراد هم فرکانسی دور و بر من باشند تا آدمهای بدبینانه که منم اذیت کنند تمام بشوند و بزارند من راحت تر تفکر و عمل کنم
تا ذهنم بیشتر مثبت بشه و اطرافم پر از افراد مثبت و خوشبین به اندازه باشه و مثل شما که کارمندانتان عالی و خواهران و دوستان عالی و تا این اندازه میتونین اعتماد کنید چه عالی استاد وهزاران تحسین دارد
وقتی ما نکات مثبت افراد را میبینیم چنان تحسین کنیم چه جلو خودشون و وچه پشت سرشون آنوقت کم کم هدایت میشی به سوی افراد مثبت و خوشبینانه شدن ،خدایا شکرت
افراد بدبینانه حالت تمسخر جواب میدهد وقتی میگی میخوام برم مسافرت و کلی خوش بگذره میگه آره حتما با یه لحن مسخره و نمیشه باهاشون ارتباط گرفت
بهتر و صد البته باید با افراد بدبینانه مشورت نکنیم
و چقدر افکارها سطحش فرق میکند این جمله خیلی برام جالب و جذاب و قشنگ بود به جای اینکه بیاند بگویند چه فردی ثروتمندتر بیاییم بگوییم چه فردی بیشتر ثروت میآفریند و خلق کرده در جهان ،ذهنیت میتونه اینقدر سطحش فرق کند همیشه ثروتمند ترین افراد سهام نخریدن بلکه شرکت تاسیس کردند و شرکت پیشرفت کرده و قسمتی از سهام اون شرکت هم بنامشون بوده
بعضیها هم خیلی ادعاشون میشه بلدند مثلا ماشین خریده 500میلیون و ماشین شده دو میلیارد و تورم را نمیفهمه واینو یود میبینه این تورمه،این برای دقیقتر باشیم گفته شد
افراد بدبین یک دیوار دور خودشون دارند چون میترسند افراد بلایی به سرشون بیارند بنابراین افراد تنهایی هستند حتی نمیشه ازشون تعریف کرد میگند دارین مسخره میکنید و واقعا سخته با این افراد زندگی کردن
افراد بدبین اگر یه اتفاق بد براشون پیش بیاد فقط به آن اتفاق توجه دارند و همون را در ذهنشون مدام مرور میکنند و بیشتر به اتفاقهای بد گذشته توجه دارند در صورتی اگر دقت کنند واقعا همه اتفاقها بد نبوده ذهن کارش اینه وقتی یه اتفاق را مدام در ذهنت مرور میکنی خوب انگار هزار بار اتفاق افتاده و یادت میمونه و میره در حافظه بلند مدت و سعی کنید اتفاق بدی برات افتاد حتی با خدا هم درد دل نکن و درحافظه مرور نکن یا برای دیگری هم تعریف نکن
فرد بدبین اگر به شخصی اعتماد کند و آن شخص بهش دروغ گفته باشه دیگر میره تو این فاز که به هیچ کس نمیشه اعتماد کرد اگر مسافرت اذیت شده دیگه مسافرت نمیره در صورتی که باید گفت هزاران بار اتفاقات خوب پیش آمده و به افراد خوب برخورد کردم و این یه بار و نبینم و تمرکز نکنم و چقدر آدمهای خوب اطرافمون هستند و توجه به آن قسمت های خوب بکن و حالا شاید یه دروغ گفته باشه ولی به هزاران بار راستگویش توجه کن
و تمرکزت روی جنبه خوبش بزاری اینجا تقوا خودشون رو نشون میده اگر بتونی از منفی تمرکزت را برداری و به مثبت توجه کنید
اگر من که عاقلم و قانون را میدونم و نکات مثبت بدونم و نگویم چون فلانی از قوم فلان اینکار رو کرد همهی قوم اینجورند در صورتی اون یکی از آن قوم بوده کلی آدمهای خوب بوده و میتونیم سپاسگذار قسمتهای خوب زندگیمون باشیم و آدمهای خوب زندگیمون را ببینیم طبق قانون آن قسمت خوب وارد زندگیمون میشه من که قانون بلدم با تمرکز روی انسانهای خوب و نوشتن اتفاقات خوب زندگیم و سپاسگزاری و دوری از افراد بدبین و سپاسگزاری و نوشتن و حس خوب دادن به خودمون قانون را رعایت و بهترینها را وارد زندگیمون کنیم
در پناه خداوند سعادتمند یعنی ثروتمند و مثبت نگر،سپاسگزار،سلامت باشید
خداوندا توحیدت را بر قلبمان جاری نما
سلام استاد عزیز
ممنون بابت اینکه همیشه دنیال این هستید که فایل های عالی بذارید
این فایل هم عالی هست
امروز دومین سالی هست که من متعهدانه دارم روی خودم کار میکنم و از خدا خواستم که امروز یک روز متفاوت و پر از اتفاقات عالی داشته باشم و این هم یک نشونه یک فایل عالی که روی سایت گذاشته شده ، این یعنی یک هم زمانی عالی .
طبق گفته این فایل من باید امروز خوش بین باشم و تمام اتفاقات را به خدا بسپارم
تو این 2 سال من خیلی رشد کردم ، درآمدم 7 برابر شده ، سلامتی بیشتری دارم ، روابطم عالی تر شده ، قوی تر شدم در این مسیر و اگر بخوام خیلی زیاده
در ضمن امروز قراره کسب و کار خودم رو استارت بزنم، البته شروع کارهای اداریش هست و این رو هم به فال نیک می گیرم و چشم اندازم این هست که نفر اول در بیزینس در ایران بشم .
دارم فکر میکنم که من چقدر الان خوش بین تر از قبل شدم ،هر جا هر اتفاقی افتاده به خصوص اتفاقی که در ظاهر بد هست با خودم میگم حتما خیری هست و قراره یک اتفاق عالی رخ بده
ممنون استاد بابت این فایل عالی که کلی وقت میدارید و مطالب عالی رو آماده می کنید .
من خیلی راحت به افراد اعتماد میکنم ، چه نکته جالبی گفتید ، رعایت تعادل اصل مهمی هست در همه زمینه ها .دارم فکر میکنم میبینم چقدر این جمله رو از شما شنیدم ولی درک نکرده بودم و الان باید درک می کردم
یادمه چند سال پیش با یک نفر شریک شدم و اعتماد صد در صد به طرف داشتم و اصلا بحث مالی رو از فرد نمی پرسیدیم و فقط هر ماه هزینه های محل کار رو پرداخت می کردم و بعد از چند ما تصمیم گرفتم که دیگه با ایشون ادامه ندم و خودتون هم می دونید که نتیجه اش چی شد با کلی بدهی من از فرد جدا شدم ، این یک تجربه از خوش بینی من در مقاله دیگران هست و
جالب اینکه در مورد خودت خیلی بد بین هستم ، یعنی همیشه کارهای منفی خودم رو میبینم و اصلا ب کارهای مثبت خودم فکر نمی کنم ..این درک درباره خودم الان بهش رسیدم
من همیشه به بقیه انرژی میدم و انگیزه میدم ولی خودم رو در تنهایی تخریب میکنم ( البته بگم یا دوره احساس لیاقت خیلی بهتر شدم)
در مورد افراد هیچ ایرادی نمی بینم و در مورد خودم و فرزندم هزاران ایراد رو میبینم
خدایا شکرت بابت درک این نکته در باره خودم ، دومین سال تعهد کار کردن روی خودم خیلی شروع شد و با ایننکته می تونم یک روز عالی تر بسازم و پر از دستاورد باشه
استاد از شما هم هزاران بار تشکر می کنم بایت این فایل های رایگان که به من کمک میکنه دوره ها رو هم بهتر درک کنم
من قبلا ها (الان حدود 10 سالی میشه عضو سایت استاد هسم) یعنی حتی تا چند ماه قبل انگیزه و جرات خاصی نداشتم تو سایت استاد عباس منش کامنت بزارم
الان دارم نگاه میکنم میبینم تو سایت استاد جزو افراد 5 ستاره ها شدم
قبلش هم حدث میزدم 5 ستاره بشم چون روند کامنت گزاشتنهام و رشد ستاره های زرد رو میدیدم و حدث میزم به زودی 5 ستاره میشم
یادمه تو قسمت آپلود عکس تو سایت در قسمت توضیحاتش یه جمله ای نوشته شده که اون جمله واقعا فرکانسهای منو و مدار منو چندین مرتبه برد بالا
اصلا خودمم حسش کردم هنوزم شیرینی و حلاوتش زیر زبونمه
آخر آموزش آپلود عکس پروفایل نوشته بود : یادت باشه هر روز این موفقیت کوچکتر به خودت یاد آوری کنی و باور کنی و تکرار کنی تحقق سایر خواسته هات هم میتونه همینقدر ساده و راحت باشه
واقعا چقدر این جمله زیباست؟ موفقیتهای هر چند کوچکتو به خودت یاد اوری کن و باور کن تحقق سایر خواسته هات هم همینقدر ساده و راحته
چند روز پیش این آگاهی به من الهام شد که زبان و شیوه صحبت خداوند با انسانها زبان اشاره است میدونی چرا؟ چون اگه قرار باشه اسرار کل آلم در یک کتاب گنجانده بشه باید بصورت اشاره نوشته شده باشه تا تو یه کتاب جا بگیره
این استراتژی صحبت خداوند با ما انسانهاست
در واقع از طرفی داره به ما یاد میده که چگونه با چه استراتژی با خداوند صحبت کنیم؟ با زبان اشاره
از طرفی رابطه ما با خداوند مبتنی بر درخواست است و رابطه خداوند با ما مبتنی بر تحقق باورهاست
خوپ مجموع اینا چیو داره میگه؟
داره میگه همانطور که خداوند حرفاشو با اشاره داره به ما میگه ما هم درخواستهایی فقط با یه اشاره هستا!!!
اگر برای تحقق خواسته داریم زحمت میکشیم و عرق میریزیم و جون میکنیم تو مسیر درست نیستیم!!!
زحمت کشیدن برای تحقق خواسته جزو قوانین خداوند نیست
خواسته ها فقط با یه اشاره بدست میاد اگر در مسیر الهی باشیم
زحمت کشیدن( به معنای صرف زمان و انرزی انسانی) فقط و فقط در یک مورد مجاز هستیم و اون هم تغیر شخصیت و باورها و فرکانسهامونه
فقط اینجور جاها ما مجاز به صرف وقت و زمان و انرژی ویا به تعبیری زحمت کشیدن هستیم
بقیه زحمت کشیدنها هدر رفت انرژی و وقت و زمانه حمید جان
تحقق خواسته هات هر چند بزرگ فقط و فقط با یه اشاره است حمید جانم ؛ عزیزم
به خدا فقط با یه اشاره است
فقط کافیه یکبار تو دلت بگذرونی که خدایا من اینو میخام
و بعد فقط سکوت کنی و توکل و امید داشته باشی
همین و وسلام خواسته ات محقق شد
حمید جان به خدا همه چیز خیلی ساده است
تو فقط کافیه ایرانتو قوی کتی
بین آلن چقدر راحت داری کامنت میزاری ؟
قبلا اینجوری بودی؟
قبلا وقتی کسیو میدیدی ت سایت استاد عزیزم 5 ستاره شده چقدر درموردش بزرگ فکر میکردیم و چه گمانها میکردی؟
ببین الان خودت 5 تا ستاره گرفتی؟
تحقق سایر خواسته هات هم همینطورین؟
راحت ساده فقط کافیه سکوت کنی سکوت کنی و سکوت کنی
موفق باشی حمید جان عزیزم
دوستت دارم
نفر دومت
دلم نمیاد ازت خداحافظی کنم و کامنت دو ببندم عزیزم
ولی باید بهت استراحت هم بدم
فرصت لذت بردن رو هم بهت بدم تا از استراحت کردن و بستن چشمات هم لذت ببری
شبت بخیر عزیزم
دوستت دارم عزیزم
در پناه الله یکتا شاد موفق پیروز و ثروتمند باشیم
سلام آقای خالقی
خیلی از خوندن کامنتتون لذت بردم،خیلی قشنگ و روون و سلیس نوشتید.
خیلی ممنونم بابت یادآوری این نکته ی قشنگ:
یادت باشه هر روز این موفقیت کوچکتر به خودت یاد آوری کنی و باور کنی و تکرار کنی تحقق سایر خواسته هات هم میتونه همینقدر ساده و راحت باشه.
چقدر این کار ساده رو،ما انجام نمیدیم وچقدر نیازه بیشتر براش وقت بزاریم…
راستی محتوای کامنتتون منو یاد این آیه انداخت :
وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ(50 قمر)
و فرمان ما جز فرمان واحدی نیست که مانند یک چشم بر هم زدن است.
سپاسگزارم برای کامنت ارزشمندتون.
در پناه حق تعالی باشید.
ممنون و سپاسگزارم از کامنت بسیار زیباتون بابت آیه قرآنی که نوشتین
وقتی خوندم اصلا یه لحظه از تعجب و قدرت و دقت و زیبایی این آیه زدم رو زانوم
خدای من ….
چه آیه قدرتمندی
چه آیه زیبایی
چه آیه امیدوار کننده ای
چه آیه ایمان قوی کنیه
چقدر این آیه زیباست
به خدا خیلی قشنگ و زیبا و درست سر وقتش نوشتین
وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ(50 قمر)
و فرمان ما جز فرمان واحدی نیست که مانند یک چشم بر هم زدن است.
احسنت واقعا احسنت زیباست
اصلا کلا زبونم از تعجب قدرت امید واردکننده گی این آیه گرفت خداییش
چشمام گرد شد
بسیار بسیار بسیار آیه زیبا و لذت بخشه
خدایا واقعا دست مریزاد دمت گرم که اینقدر آیه هات زیبا هستن و دلگرم کننده و لذت بخش
خانم شهریاری گرامی از شما همممنونم که این آیه رو با همه دوستان سایت بسیار زیبای عباس منش دات کام به اشتراک گذاشتین
ممنون و سپاسگزارم
در پناه الله الله یکتا شاد موفق و پیروز و ثروتمند باشید
سلام اقا حمید عزیز اولین روز زمستونیت پراز شادی و ثروت و حال خوب باشه..از خوندن کامنتت لذت بردم و اون قسمتی که فرمودین موفقیت های کوچیک رو به خودت یادآوری کن هر روز و بدون به بقیه خواسته هات هم به همین راحتی میرسی و اینکه تلاش فیزیکی سخت به معنای نزدیک شدن به خواسته نیست و ما باید انرژیمون رو صرف تغییر شخصیت و تغییر باورهامون کنیم و نعمت ها وخواسته هامون بصورت طبیعی وارد زندگیمون میشن..امیدوارم خدا کمک کنه و عمل کنیم به این دانسته ها و همیشه در مدار دریافت هدایت خداوند باشیم که مدار سعادت در دنیا وآخرت هست…باز هم ممنونم ازتون بابت کامنت فوق العاده ای که نوشته بودید…
سلام به استاد گلم
خانم شایسته
و تو عشقه دلم که وجودت تو این سایت برکته!
من این فایل رو کاملا گوش دادم ولی چیزی نمیومد تو ذهنم که کامنت بنویسم اما در حین خوندنه کامنت فاطمه ی عزیز که از بینهایت ویژگی خوبش و باورای فوقالعاده اش میگفت یهو یه چیزی بهم الهام شد که ناخواسته گفتم
عوح عوح عوح!!!
ییییییعنی کیییف کردم و احساس میکنم یه گره کوری از تو رگهای مغزم باز شد!
تو محل کارمون ،بعضی افراد هستن که بی مسؤلیت هستن!
از زیر کار در میرن!
کم کاری میکنن!
این موضوع خیعلی روی اعصابمه!
و با یک نگاهه دیگهدای به این آدما نگاه میکنم!
و جالب اینجاست این چند نفر بشدت مذهبیو مقید به اعمال روزانه ی مذهبیشون هستن!
و من هربار که اینارو میبینم بدم میاد ازشون و میگم این آدم با اینهمه ادعای مذهبی بودنش،با این همه عبادتش،که بخوره تو سسسرش،بجای این مسخره بازیا عرضه داشته باش،مرد باش،زیر بار مسؤلیتت خیانت نکن!
و این موضوع و این نگاه به این افراد باعث شده بود حسخ بدی داشته باشم به این افراد و بدم بیاد ازشون!
تا اینکه در حین خوندنه کامنت فاطمه گلی،بهم الهام شد که:
آیا بی مسؤلیتیه این شخص، یا خیانت این شخص نسبت به شغلش به تو ضربه و یا آسیبی میرسونه!؟
گفتن نه!
گفت عبادت این شخص رو تو باید تأیید کنی!؟
گفتم نه!
بعد یاده خودم افتادم که بخاطر عدم آگاهی ام در شغل دکوراسیون، خونه مردم رو میکردم تو شیشه و یک جنگ اعصاب تو زندگی و مغزشون راه مینداختم البته همه ی اینها ناآگاهانه و غیر عمد بود!
بعد یادمه یکی از همسایه هامون یکی از بستگانش رو بهم معرفی کرد که براش کار کابینت انجام بدم،و خیلی اذیتش کردم سر اون کار!
تا اینکه به همسایمون گفت بابا این پدرمون رو درآورد!
همسایمون گفت اشتباه میکنی!
این آقای خسروی اصلا همچنین آدمی نیست!
این آقا همیشه صدای قرآن میاد از تو خونه اش!
در واقع قرآن گوش دادنه من هیچ ربطی به نقاط ضعف من نداشت!
چرا من باید قرآن گوش دادنه یکی رو وصل کنم به عملکردش!
یه واقعیتی رو میخوام بگم حقیقتش!
من خیلی وقتت میشه کامنت بعضی خانم هارو تو این سایت میخونم که عکس پروفایلشون با لباس خیلی راحته بدونه روسری و تاپ و خارج از کشور!
بعد میام کامنتشو میخونم ،میبینم تو کامنتش در میاد میگه مثلا:
طبق ایه ی فلان،سوره ی فلان،مؤمنان کسانی هستند که این ویژگی رو دارند و…
من همون لحظه خنده ما میگیره!
میگم خداوکیلی نگاه عکس پروفایلش،نگاه کامنتش!
این آدم رو هرکی تو خیابون ببینه میگه این حتی نمیدونه کتاب قرآن ماله کدوم مذهبه!!!
در صورتی که از خیییلی از آدمای مذهبی، شناخت کامل و عمیق تری نسبت به قرآن داره!!!
یا پیغمبر!
این کامنت کجا بود!!!
این کامنت که نوشته ی خدا بود دوتا درس بسیار بزرگ برام داشت!!!
1/حتی اگر ذهنم و عملکرد اون شخص به من ثابت کنه که اون شخص، انسان دروغگویی هست،انسان خیانت کاری هست ، انسان طمع کاری هست طبق آیه ی شریفه ی قرآن که میفرماید (هر خیری به شما میرسد از خداست و هر شری به شما میرسد از خودتونه)
اون شخص نمیتونه به من آسیب برسونه!!!
درس دومی که برام داشت این بود که
(هیچکس رو از روی ظاهرش،یا ظاهر عملکردش قضاوت نکنم!)
من چمیدونم اون شخص تو قلبش تو دهنش چیا میگذره که من بخوام قضاوتش کنم که آدمه خوبیه یا آدمه بدیه!!!
مگه خداوند قابلیت و یا معیاری رو به من داده برای قضاوت دیگران!
مگر به من اجازه ی این کارو داده!!!
نقطه ضعف بعدی که من دارم اینکه که وقتی یک جمعی از یک نفر بدشون میاد،منم سریع هم جهت با اون جمع میشم و خومد میدونم که اعتماد به نفس اینو ندارم که اون کاری کا میدونم درسته رو انجام بدم و از خدا میخوام مقله تخته ی روی موج نباشم که هرجا موج میره منم باهاش هم جهت بشم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به ابراهیم عزیز که کامنت های تاثیرگذارش همیشه روی فایل ها هست و حقیقتا با لحن نوشتار شما خیلی ارتباط میگیرم و همینجا ازت تشکر میکنم
من هم تجربه ای میشه گفت مشابه داشتم
رفیق و همسایه مغازه ای داشتیم که همیشه اونو یک فرد مغرور میدونستم و خلاصه هرچی که بدی بود از نظر من توی این فرد جمع شده بود بخصوص غرور رو توش میدیدم
و همیشه هم روی مغرور و عصبی اون فرد رو میدیدم
من به طریقی هدایت شدم به این اگاهی که اگر من اعتماد به نفس یک نفر رو نمیتونم تحمل کنم فقط بخاطر اینه که خودم اعتماد به نفس ندارم و اون درواقع کاری میکنه ضعف من بولد بشه بخاطر همین ازش خوشم نمیاد
تغیر دید من به این فرد از همینجا شروع شد
به من چه که مغرور هست یا نیست
به من چه که چطور سبک زندگی داره
ضرری که برای من نداره و نمیتونه داشته باشه
اتفاقا الان باید اگاهانه توجه کنم به خوبی هاش
از همون شب که من خواستم دیدم رو بهش عوض کنم اون هم عوض شد کم کم روی بهترش رو دیدم و حالا بعد از یک هفته خیلی دید و بازخورد من نسبت به اون پسر عوض شده و حتی میتونم باهاش کم کم همکاری و رفاقت هم داشته باشم چون حوضه کارمون بهم مربوط هست
رفتار انسان ها باما ایینه باور های ما نسبت به اون افراد و نسبت به خودمون هست
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 27 آذر رو با عشق مینویسم
نشانه هارو جدی بگیر قدم به قدم بهت میگم چیکار کنی
تا قدم برنداری نمیتونم کمکت کنم
میدونم تکاملی هست و تو داری تلاشتو میکنی
اما سریعتر عمل کن تا ببینی که چقدر نتیجه عالی میشه
امروز صبح که بیدار شدم ، تمیرین ستاره قطبیم رو نوشتم و نمازمو خوندم و برگایی که از دیروز مونده بود و برداشتم و تا ظهر خشک کردم و همه رو گذاشتم لای کتابا
قیمت نقاشیامو دوباره تغییر دادم
چرا؟؟؟
چون که داشتم به فایل استاد تو دوره 12 قدم در قدم دوم گوش میدادم
فهمیدم که من قیمتامو بردم بالا ،اما کیفیت کارم پایینه
از طرفی هم تازه شروع کردم به تکامل در مورد فروش نقاشیام
و باید از قیمت مناسب شروع کنم
و با توجه به قوی شدن باورهام و دیدن نشونه ها
و بالا ببرم کیفیت کارم رو و قیمت رو افزایش بدم
نه اینکه قیمت رو افزایش بدم و نه کیفیت کارم خیلی بالاست و نه باورامو قوی کردم
خودم نشستم و نقاشیامو روبروم گذاشتم
به خودم گفتم بشین و صادقانه جواب بده
تو اگر خودت بخوای با این کیفیت ،پول میدی به نقاشیات ؟؟؟؟
وقتی به نقاشیام نگاه کردم دیدم بعضیاشونو سر سری کار کردم
و جوابم نه بود
و گفتم پس قیمتشونو کمتر میکنی
و وقتی کیفیتت رو بالا بردی و با حوصله کار کردی همه کاراتو
و روی باورات کار کردی ،خود به خود مشتری خودش میاد
چقدر جالبه که من با هر بار گوش دادن به فایلا یه چیز جدید یاد میگیرم و با اینکه دقیق نمیرم بنویسم ،اما تو رد پاهام مینویسم و عمل میکنم و نتیجه شو مینویسم
و دوباره قیمت کارامو که تغییر دادم از 100 شروع شد تا 290
و درک کردم که وقتی تازه شروع کردم به فروش نقاشی قیمتشو نباید بیشتر بذارم و اینکه خودم به کارام نگاه کردم دیدم کیفیت بعضی کارام در اندازه مبلغی که نوشتم نبود و قیمتشونو کم کردم
بعد از ظهر قرار بود با مادرم بریم بوستان آب و آتش برای فروش گل سرای مادرم و انارا و نقاشیام
ساعت 3 که کارام تموم شد
مدام میخواستم اقدامی رو که باید به صورت عملی انجام میدادم رو انجام بدم
اما نمیشد
و وقتی حاضر شدیم که بریم پارک آب و آتش ، از خدا دوباره خواستم که نشونه بده
هنوز نتونسته بودم به صورت عملی اجرایی کنم و قطع کنم شاخ و برگ های اضافه ام رو
گفتم خدایا کمکم کن ، یه نشونه ای بده که دیگه آخرین نشونه باشه و من سریع بدون فکر اقدام کنم
رفتم اینستاگرام
مطمئن بودم نشونه میده
همین که صفحه اکسپلور رو باز کردم
5 تا نشونه بود
مرحله به مرحله
وای خدای من مگه میشه این همه چیدمان دقیق
اول صفحه نوشته بود
تو آمادگیشو نداری ؟!
و چهره بروسلی بود که داشت صحبت میکرد
باز کردم گوش بدم
میگفت تو آمادگیشو نداری !
طرف مقابلش گفت میدونم
گفت مثل سایر آدم ها ،تو هم میخوای مسیری رو پیدا کنی که به موفقیت ختم بشه
اما هرگز حاضر نیستی که چیزی رو بابت اون از دست بدی !!
در این مسیر شکست رو بپذیری
باید یاد بگیری که جانفشانی کنی ، تا از اون رها بشی
پس وقتی که فردا از راه برسه ، تو باید از دست ذهن جاه طلبت رها شده باشی و هنر جان فداکاری رو یاد گرفته باشی
وقتی شنیدم حرفاشو ،انگار خدا داشت واضح بهم میگفت ،طیه تو گفتی میخوای تسلیمم باشی و منو در قلبت بیشتر داشته باشی ،خب الان باید قلبتو خالی کنی از هرچیزی که مانع از بودنم میشه
و وابستگی و شرک میشه
اگر منو میخوای باید از یه سری چیزا بگذری
و بعد متوجه شدم که بهم گفت
فردا باید رها بشی دیگه باید انجامش بدی
اینو که خوندم یه خونه پایین تر
نوشته بود صبح بگو بهش
دقیقا پایینش دوباره نوشته بود صبح حتما بگو
وای چقدر این روزا عجیب و واضح دارم هدایت میشم
خدا قشنگ داشت با من صحبت میکرد
من با این نشونه ،امروز اقدام نکردم و چشم گفتم و گفتم فردا با کمک تو صبح که بیدار شدم و تمرین ستاره قطبیم رو انجام دادم ان شاء الله اقدام میکنم
فایلایی که نوشته بود صبح بگو بهش و صبح حتما بگو ،استاد عباس منش داشت میگفت
خدایا من اجازه میدم ،من محیا هستم تا من رو به مسیر سالم ، مسیر درست ،مسیر راست ، پر از نعمت و ثروت و برکت هدایت کنی ،بسم الله
من آماده ام دست منو بگیر ،منو ببر امروز و هر روز و هر لحظه و هر ساعت من دستمو میدم ، تو دست تو ،ببر منو اونجایی که باید ببری
ببینم اون چیزی رو که باید ببینم که به من کمک میکنه ، بشنوم آنچه را که باید بشنوم که به من کمک میکنه
من خودم رو در آغوش تو رها کردم
انرژی این جملات رو درک میکنی ؟
حالا حساب کن این هر روز تکرار بشه ، صبح که از خواب بلند میشی و میخوای از خونه بزنی بیرون
بگی خدایا من آماده ام
من اجازه میدم ، دست من تو دست توعه
تو سکان رو بگیر ،فرمون دست توعه ،منو ببر به مسیر راست ، منو ببر به مسیر درست ،منو ببر به مسیر عشق ، برکت ، زیبایی ،ثروت ،نعمت
منو ببر ،به من بگو ،با من صحبت کن از طریق بی نهایت دستانت
این جملات چقدر قدرتمنده چقدر خوبه برای تکرار کردن
بعد اومدم پایین تر نوشته بود رو فایل تصویری استاد ، انقدر توجه نکن
دیدم پایینش نوشته خدا رو ببین
5 تا نشونه پشت سرهم
و کاملا به ترتیب درک و فهم برای من
اولش گفت تو امروز آماده نیستی
فردا انجامش بده ،ذهنت رو کنترل کن
و در دو فایل گفت صبح حتما انجامش بده
و بعد گفت الان توجه نکن ،انقدر توجه نکن
و بعد گفت خدارو ببین
مگه داریم از این نشانه واضح تر
خدا واضح داشت به من میگفت چیکار کنم
میگفت که توجه نکن و با خیال راحت بخواب و فردا خدارو ببین و دیگه انجامش بده
وقتی اینارو شنیدم گفتم فردا صد در صد قدم آخر رو برمیدارم
و حاضر شدیم و رفتیم پل طبیعت و پارک آب و آتش
با اسنپ رفتیم
از وقتی آقای نارنجی ثانی گفتن میتونی از پول انفاق برای خودت خرج کنی
مثلا وقتایی که میخوایم راه دور بریم و وسایلامون زیاده رفتنی پول 10 درصدی که تو قلک میذاریم با مادرم ، از اون ده درصد برمیداریم و پول اسنپ رو میدیم و میریم برای فروش
بهم گفته بودن قرآن بخون
قرآن بخون
قرآن بخون
چند روزی بود نشد بخونم اما هر جا نشونه دیدم که آیه ای شنیدم رفتم و سوره شو پیدا کردم و چند تا آیه خوندم
اما باید تمرکزمم بذارم روی خوندن و فکر کردن به آیات قرآن
وقتی رسیدیم وسایلامونو پهن کردیم مثل دفه های قبل
من مدام میگفتم مامان جلوی دوربین نشین
میبینن
من یکم رفتم از روی پل نگاه کردم اتوبان رو و برگشتم دیدم یه گل سر از مادرم گرفتن
هی یه حسی بهم میگفت چرا نگران دوربینی ، چرا به اصل توجه نمیکنی که میتونه دوربین رو کاری کنه که نبینن شما اینجا نشستین
اما نتونستم کنترل کنم خودمو و نگهبان اومد و گفت برین سمت مترو کنار مسجد خرمشهر وایستین که نزدیک موزه دفاع مقدسه
ما وسایلامونو جمع کردیم و از همون پل بزرگی که رو بروی پل طبیعت هست رد شدیم
هوا شدیدا سرد بود و من دستام یخ زده بود اما همه اش خندم میگرفت
یهویی به مامانم گفتم وای مامان عاشق این هم پا شدنای توام
من بهت گفتم بیا دوباره بریم پارک آب و آتش سمت جشنواره انارش با اینکه میدونستی احتمال داره نذارن ولی با من اومدی تا بفروشیم کارامونو
و فقط تو سکوت پیاده روی سمت پارک نزدیک خرمشهر میخندیدم
ومامانمم میخندید
خیلی حالمون خوب بود
با اینکه هوا به شدت سرد بود و دستام یخ زده بود
اما میخندیدم
وقتی رفتیم و نشستیم همون جایی که پارسال من دستفروشی رو از اونجا شروع کردم ،یعنی کنار مسجد خرمشهر که یه سری تابلو هست و روبه روش یه ساختمون نیمه کاره هست
موقع اذان مغرب بود
مادرم گفت اول تو میری نماز بخونی یا من
من تو افکارم گفتم بذار اول مامان بره و زود برگرده ،اگه اول تو بری مامان دوم بره ،دیر میاد و میره میگرده سمت مسجدو
این افکار رو داشتم و گفتم تو اول برو
مادرم رفت و من وایسادم
آدما میرفتن و جمعیت زیادی میرفت سمت مترو و من داشتم فکر میکردم
با خودم میگفتم چرا نمیخرن؟ صد در صد باورای محدودی داری که نمیخرن
فکر کن ببین چیه
و یهویی گفتم بذار صدای خودمو که باورای قوی رو ضبط کردم گوش بدم ، همین که که گوش دادم و داشتم میخندیدم و کیف میکردم
یه خانم وایساد و ازم انار خرید 50 تمن
خیلی خوشحال بودم
گفتم ببین طیبه ،همین که شروع کردی به فایلایی که با نوشته هاش باور قوی ساخته بودی ،و ضبط کردی با صدای خودت ،گوش دادی ببین چه زود نشونه اش اومد
تو داشتی تصور میکردی و کیف میکردی که خدا مشتری شد برات
یادمه استاد عباس منش میگفت وقتی رو باوراتون کار میکنین از همون لحظه نشونه هاش رو میبینین
این برای امروز من کافی بود که پیام خدا رو دریافت کنم که طیبه ،تو دوباره روی باورات کار نکردی و دو هفته ای میشه دیگه گوش ندادی صدای خودت رو
و باید در کنار صحبت های فایل های استاد عباس منش ، صد در صد هر روز حداقل دو سه تا فایل که با صدای خودت ضبط کردی گوش بدی
و تکرار کنی همه این اصل ها رو
وقتی گوش دادم داشتم به آدما نگاه میکردم و انقدر سردم بود که جمع شده بودم و نشسته بودم رو صندلی
سه نفر پسر اومدن و گفتم بازار باشه آبجی و منم دستامو جلو صورتم گرفته بودم و گفتم ممنونم و لبخند زدم و رفتن
یکم بعد دوباره شنیدم یه پسری گفت ان شاء الله همه رو میفروشی و رفتن منم باز خندیدم و تشکر کردم
همینجور وایساده بودم یادم اومد مادرم یه فلاکس چای آورده
سریع بطری شیشه ایمو برداشتم و پر کردم
انقدر دستام گرم شد که کیف میکردم
خیلی حس خوبی داشتم
و گوش میدادم به صدای خودم
بعد چند دقیقه دیدم همون پسرا برگشتن و وایسادن گفتن کارتخوان داری
گفتم بله
گفتن کارت خوانتو بده
من شک کردم اولش بد بین شدم
با خودم گفتم اگه کارتخوانمو ببرن چی
و نجوای ذهنم میگفت کارتخوانو نده بهشون
اونجا بود که این فایل جدید به خاطرم اومد و گفتم طیبه چی داری میگی
اومدن خرید کنن ،دوست دارن خودشون کارت بکشن
بعد دیدم پسر شروع کرد به گفتن اینکه ،آبجی ببخشید میپرسم ،این گداهایی که تو مترو وسیله میفروشن ،با یه باندی میان تو مترو؟؟؟
من خندیدم گفتم گدا؟؟؟؟
تو مترو مگه گدا داریم
همه فروشنده ان
گفت آره گدایی هم میکنن ما دلمون براشون سوخت و کمک کردیم ،بقیه مسافرا میگفتن کمک نکنید اینا باندن
میان گدایی
منم خندیدم و گفتم نمیدونم اولین باره میشنوم اینجوری نیست
بعد ازمپرسید همه رو خودتون درست کردین ،گفتم بله و باور نکرد گفت دروغ میگی
انگار بد بین بود نسب به فروشنده ها
کارتخوانم که دست همراهاش بودن سه نفر بودن
و اونم داشت صحبت میکرد
یهویی به زبونش اومد امروزو بفروش دیگه برو خونه و هیچ وقت نیا دست فروشی اینجوری به خودت سختی نده تو این سرما یخ زدی
تا این وقت شب نمون
برو خونه
من داشتم به حرفاش میخندیدم تو دلم
و شالمو دور دهنم محکم کرده بودم و بطری شیشه ای مو دستم گرفته بودم که سرما رو بیشتر حس نکنم
و میخندیدم از درون
گفتم نه اومدم بفروشم ،
بعد میرم
وقتی کارت کشیدن 50 هزار تمن و خودشم 20 داد
نگرفتم گفتم اول هرچی میخواین بردارین بعد پول بدین گفت حالا باشه دوستم کارت بکشه برمیداریم
همین که کارت کشید گفتم بردارین دیدم رفتن سریع یه گوشواره برداشتم ببرم بهشون بدم ، نگرفتن
گفتن کمک کردیم
اولش ناراحت شدم
گفتم من که گدایی نکردم
چرا نگرفتن
و رفتن
وقتی رفتن گفتم ببین نیتشون خیر بود چرا بد بین بودی و فکر کردی کارتخوانتو میدزدن ، سعی کن به گفته های استاد از این به بعد عمل کنی و تکاملی خوش بین باشی
اینم بذار جزء تمرینات روزانه ات طیبه
میدونم که میتونی
به حرفاش فکر کردم
یهویی مثل یه زنگ تو گوشم زد که طیبه از طرف خدا بود
داشت بهت میگفت مسیر من این همه سختی نداره ها
تو سرما وایمیسی و باورات محدوده و مشتری نداری ،همه از کم کاری خودت هست
ببین بهت گفتم برو خونه
یعنی برو خونه و بشین کار کن روی باورهات
و وقتی باور میسازی و تکرار میکنی ،در کنارش نقاشی بکش و برو و بفروش
قدم بردار تا قدم بعدی رو بهت بگم
وقتی بیشتر فکر کردم ، انگار حرفاش برای من یه تضاد بزرگ بود که ناراحت شدم از حرفش
یه لحظه پارسالم اومد جلو چشمم که اولین بار تو این مکان پفیلا و جاکلیدی میفروختم
با خودم گفتم چیکار داری میکنی طیبه
اگر رو باورات کار نکنی همینجا درجا میزنیا
تو باید مدارت رو تغییر بدی با گوش دادن هر روزه به صدای خودت که ضبط کردی
و شروع کنی به دفت بنویسی دوره 12 قدم رو و دوباره باورهای قوی بسازی و ضبط کنی
درسته امروز اومدی
اما باید به ایده هایی که روی برگ باید انجام بدی ،عمل کنی و سریع ببری بفروشی
از این به بعدم باید روی باورات با دقت کار کنی
اینارو که گفتم فایل استاد رو گوش دادم و تازه از بین حرفاش شنیدم که میگفت رو باوراتون که کار میکنین یه ذره بهتر میشه بعد رو کیفیت کارتون بیشتر کار کنید و محصولاتتونو خوب کار کنین و باوراتونم کار کنین ،برین یه پله بالاتر و بعد برین جاهای ثروت مند ،یه پله بالاتر
اینارو که شنیدم گفتم دیگه بسته طیبه
از امشب باید دیگه تعهد بدی هر روز به فایلایی که با صدای خودت ضبط کردی گوش بدی
و به یاد آوردم روزایی رو که گوش میدادم و اتفاقات بی نهایت عالی برام رخ میداد
و تو اون مکان تعهد دادم به خودم تا فقط و فقط روی باورهام کار کنم
حتی استاد اشاره کرد که کار فیزیکی نیست که کارارو انجام میده ،کار ذهنیه
و من متعهد تر شدم
و باز هم به یادآوردم که چند روز پیش پسر عموم خودش اومد و گفت میخوام ازات خرید کنم
درصورتی که قبلا بهشون التماس میکردم ازم خرید کنن ولی هیچی نمیخریدن و من مفت هدیه میدادم
چقدر همه چی تغییر کرده
پس میشه
با تکرار باورها میشه فقط باید تعهد بدم و دیگه هیچ وقت قطع نکنم این تکرار رو
ومدام سعیمو بکنم در همه جنبه ها کار کنم
وقتی فکر میکردم به مادرم زنگ زدم و گفتم چرا نیومدی بیا بریم خونه
اومد و من خواستم برم نماز بخونم ، درای مسجدو بسته بودن و برگشتم و با مادرم رفتیم مترو
وقتی برگشتیم خونه،رفتم نون گرفتم و برگشتم بی نهایت هوای زیبایی بود
وقتی رسیدم خونه رد پاهامو مینوشتم که متوجه شدم نمازمو نخوندم
رفتم وضو گرفتم و اومدم نمازمو بخونم وقتی تموم شد به سجده رفتم و همون شعری که جمعه شب ،از تیلویزیون ،برنامه پانتولیگ ،محمد رضا گلزار خوند و نشونه خدا بود برای من یادم اومد و از اینترنت گذاشتم و گوش دادم اون قسمتشو
فقط گریه کردم
عین ابر بهاری اشک سرازیر میشد هیچی نمیفهمیدم فقط شعر رو که میخوند گریه میکردم و میگفتم کمکم کن تا شجاعت پیدا کنم و به راحتی قطع کنم شاخ و برگ های اضافه ام رو
و رها کنم و از خواسته ام به طور کامل بگذرم
و وقتی گفت
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
فقط گریه میکردم و میگفتم دیگه نمیخوامش
تو رو میخوام
تو برای من همه چیز بشو
کمکم کن هرآنچه که سبب شده مانع باشه به اتصال بین من و تو رها بشم
میگفتم و گریه میکردم
قشنگ حس عجز و ناتوانی و هیچ بودنم رو حس میکردم
فقط گریه میکردم و گریه و گریه
و فقط ربّ من میگفتم و تکرار میکردم
تا اینکه یاد حرفی افتادم فکر کنم از الهی قمشه ای بود
میگفت وقتی تو اسم خدا رو میبری
اول خدا اسمتو گفته که تونستی تو اسمشو صدا بزنی
و حرف استاد یادم اومد که میگفت
وقتی اجازه میدی هدایتت کنه ، جوری زندگیت رو تغییر میده که هیچ ربطی به قبل نداری
اینا یادم میومد و گریه میکردم
وقتی یک ربعی گریه کردم
آروم شدم و خیلی حالم خوب بود
و بعد امروز یه نشانه ای هم دریافت کرده بودم
تو اینستاگرام دوباره فایل میدیدم که دیدم نوشته
ملا صدرا با تمام وجود این کلید راز را درک کرده بود
خداوند بی نهایت است لامکان و بی زمان
و به قدر نیاز تو فرود می آید
و به قدر آرزوی تو گسترده
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود
خداوند به همان اندازه که به او باور داری ،پاسخت را میدهد
و این داشت به من میگفت که سریع اقدام کن و دیگه تعهد بده که هر روز روی باورات کار کنی و تکرار کنی
این کلیدشه
کلید رو در دستت بگیر و پیش برو که راه نشونت داده میشه به راحتی
و من امروز تعهد دادم که هر روز به خودم یادآور بشم و تکرار کنم
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
برای تک تک شما و استاد عزیزم و مریم جان شایسته عزیز و همکاران این سایت پر از آگاهی بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
درود و نور بر طیبه عزیز
تلاشت و توکلت رو تحسین میکنم مطمینم بهترینها رو خدا رو نصیبت میکنه طبق قانون.
داشتم کامنت تونو میخوندم یهو یه ایده ای به ذهنم رسید شاید برات خوب باشه . بهش فکر کن
استاد تو یه فایلی میگفتن وقتی میخوای کاری انجام بدی ببین اون کسی که دنبال راحتی و آسونیه اگه جای شما بود چطور انجامش میداد.
برای کسب و کار شما هم برای فروش راحتر و بیشتر که بتونی به اقصی نقاط ایران بفروشی و از سرما و گرما هم در امان باشی و سنگینی حمل وسایلت هم به دوش نکشی بنظرت چه راهی وجود داره؟؟؟ فروش بیشتر، راحتی بیشتر این سوالو از خودت بپرس
یه چیزی که به ذهنم رسید فروش آنلاین تو بستر اینستاگرام تلگرام یا هرجایی که بشه فروخت و بعد فقط زحمت پست کردن رو برات داره .
آدمهای بیشتری کار شما رو میبینن
بموازات فروش حضوری، آنلاین رو هم شروع کن، به هرمشتری میفروشی کارت خودت که آدرس پیج کاری و گروهت رو بده و بگو پست میکنی. یکم بکش رو قیمت محصول و هزینه پست براشون رایگان بیفته یا هر مدلی که بهت الهام میشه.
عکس کارهاتو بزار تو پیجت با قیمت
آروم آروم پیجت رشد میکنه
من قبلا کارم حضوری بود و فقط با آدمهایی که تو منطقه خودم بودم سروکار داشت بلطف دوران کرونا که برای من فقط خیر و برکت همراه داشت ..کار آنلاین بیشتر باب شد و الان چندساله فقط از خونه آنلاین تو اتاق خودم کار میکنم اول مخاطب هام بقیه مناطق تهران شدن بعد بقیه شهرهای ایران و چند وقته هم با آلمان کار میکنم و مخاطب هام آلمان هستن البته گرجستان فرانسه و .. هم بودن
بستر آنلاین امکان درآمد بالاتر مخاطب متنوعتر و بیشتر رو داره سرما و گرما اذیت نمیشی وقت بیشتری برای کار کردن رو خودت داری دیگه تو مسیر و ترافیک وقت تلف نمیشه.
البته این ایده در حد پیشنهاده
به ذهنم رسید گفتم برات کامنت کنم
زندگیت پر از نور و برکت و حال خوب
دوست دارم
سارا
به نام ربّ
سارا جانم سلام
وای خدای من اشک تو چشمام جمع شد
دوره 12 قدم هر روز داره منو شگفت زده میکنه ،به خصوص تجسم
من الان از حموم اومدم ،و نشستم و گوشیمو برداشتم تا بیام سایت انگار منتظر بودم یه پاسخی از دوستان بهم بیاد و بخونمش
وقتی اومدم دیدم دایره آبی کنار اسمم هست سریع بازش کردم
چند نفر بود و اول برای شمارو باز کردم
وقتی نکشته تونو خوندم
متحیر شدم
باورت میشه من تو حموم برای اولین بار تجسم خوب کردم
تجسمی از خواسته هام
و دقیقا وقتی زیر دوش بودم و تجسم میکردم چشمامو میبستم و انقدر لبخند عمیقی داشتم که واضح میدیدم
یه لحظه فروش نقاشیام یادم اومد ، گفتم کجا میتونم بفروشم که راحت باشم و نرم بیرون
گفتم خدا به نظرت میتونم تو اینستاگرام شروع کنم ؟
تو سایت نمیتونم فعلا ،چون استاد عباس منش میگفت از ایده ای شروع کنین که هم مدار با شرایط الانتون باشه
و من چون هزینه هاست و دامنه رو نداشتم و بلد نبودم چجوری باید سایت باز کنم ،فعلا این ایده رو کنار گذاشتم چون ایده باز کردن سایت از پارسال بهم گفته شده بود
اما ایده اینستاگرام هر بار میومدم بهش فکر کنم میگفتم نه من باید انقدر ایمانم رو قوی کنم که بدون هشتگ بذارم نقاشیامو
و از 7 فروردین 1403 که پیج جدید باز کردم ، کلی از نقاشیامو گذاشتم که الان 25 تا پست دارم
اما هشتگ نذاشتم فقط برای یکی دوتاشون
ولی چون شنیده بودم استاد عباس منش میگفت که بدون هشتگ کلی بازدید داره
با خودم عهد کرده بودم که منم هشتگ نذارم
وقتی داشتم فکر میکردم گفتم من که باورام مثل استاد عباس منش قوی نیست
و از یه دوستی که از سایت عباس منش اومد جمعه بازار و اتفاقا اسمش هم اسم شما بود
سارا
بهم گفت کا طیبه، میتونی هشتگ بذاری ولی با این نیت که خدا برای تو مشتری میاره
من از اون روز اقدام نکردم هنوز مقاومت داشتم که نباید هشتگ بذارم
تا اینکه امروز تو حموم ،زیر دوش
گفتم خدا ، میتونم منم تو اینستا فعالیت کنم و هشتگ بذارم ؟؟
و تصور کردم که 1 میلیون از پیجم سفارش چهره گرفتم و خندیدم و کیف کردم
و همینجور تصورای دیگه درمورد عشق و سلامتی و چیزای دیگه رو گفتم
و وقتی اومدم و الان پیام شما رو خوندم گفتم وای مگه میشه
چقدر سریع خدا تایید کرد حرفمو و بهم گفت آره اینستاگرامتو دوباره فعالیت کن و این بار اصل رو ربّ بدون و بس
آخه من از سال 96 تا 1400 یه پیج مشاغل برای نقاشی داشتم آتش نشانی بود و اونو بستم و خواستم از صفر شروع کنم تا قوی بشن باورای من
و الان خدا با پیام شما بهم گفت میتونی پیج جدیدت رو فعالیت کنی تا قدم های بعدی بهت گفته بشه
وای خدای من بی نهایت ازت سپاسگزارم
تو حموم که بودم انقدر حس خوبی داشتم
بارها گفتم که از این به بعد حمام اومدن من اسمش شد حمام تجسم خواسته ها
وای خدای من
حتی تو تمرین ستاره قطبیم هم نوشته بودم که میرم حموم و تجسم میکنم و رخ میده
یکی بلافاصله رخ داد
و تایید خدا با پیام شما برای من بود
وای ممنونم ازت سارای عزیزم که برای من نوشتی
وای ببین خدا چقدر عظیمه و خوب بلده بچینه
بهت گفته بیای بنویسی و میدونسته من تو حموم چی تصور میکنم و بنویسی و من بعد حمام بیام بخونم
همیشه تو سایت بیشتر وقتا پاسخ دوستان فرداش میاد یا بعد 7 ساعت
اما پیام شما بعد دو ساعت برام اومده
این یعنی چی ؟؟؟؟؟؟
یعنی اینکه ببین طیبه قدرت دست خداست
به بی نهایت طریق بهت میگه قدم بعدیت چی باشه و حتی تایید میکنه تجسم هات رو
پس شروع کن اولین عکس رو تو پیج کاری جدیدت همین امروز بذار و هم برای پیجت فعالیت کن و هم جمعه ها برو جمعه بازار و میز بگیر و بفروش کاراتون
میدونم که ادامه قدم ها بهم گفته میشه
حتی من تو حموم تصور کردم که تابلوهام با قیمت های عالی به فروش میرسن ،حتی سایت خودمم تصور کردم که خارجیا از سایتم سفارش میدن برای مجموعه ها و موزه ها و نمایشگاه ها و خونه هاشون
وای خدای من شکرت
وقتی نوشتین که به مشتریای حضوری کارتتو بده
یاد این چند ماه افتادم ، که به همه مشتریا کارت پیجمو میدادم اما کمتر فالوم میکردن ، و میدونم دلیلش چیه
اینکه من هنوز نمیتونستم قبول کنم که بیام و دوباره بعد تقریبا 3 سال پیج جدیدم رو از صفر و این بار با باورهایی که میسازم و اصل رو خدا میدونم ، شروع کنم
چقدر به موقع خدا به ترتیب داره همه چیز رو میچینه
گریم گرفت ساراجان
خدا چقدر دقیقه
من دقیقا از اول صبح که بیدار شدم و تجسم کردم و دوباره زیر دوش تجسم کردم و پیامت رو دیدم چقدر شگفتانه داد بهم
حتما عملی میکنم از همین امروز
یکی از کارهای رنگ روغنم رو که تمرین کلاسیم هست رو میذارم و مینویسم سفارش چهره قبول میکنم و هشتگ میذارم و باقی کاراشو به خدا میفرستم
خودش برام مشتری میشه
صد در صد مطمئنم
چون این روزا انقدر داره واضح و راحت هر چی نوشتم رو عملی میکنه و رخ میده که داره کم کم باورم ثوی میشه که ،آره میشه
میشه طیبه
تو خالق تک تک جزئیات زندگیت هستی
وای ساراجانم خیلی دوستت دارم خیلی
ممنونم که به حست گوش دادی و برای من نوشتی الان انقدر لبخند عمیقی دارم که گونه هام سفت شدن و عضلاتم دارن شادی میکنن و قوی میشن و لپام خوشگل تر و عضلات صورتم زیبا تر رشد میکنن
خدایا شکرت
بازم چند بار باید نوشته هاتو بخونم تا قشنگ و عمیق تر بفهممش
وای ساراجان
الان دوباره نوشته خودمو خوندم ،حتی نوشته خودمم برام تازگی داشت
وقتی داشتم اون قسمتی که نوشتم خدا بهم گفت ،از زبون اون پسر که برو خونه و هیچ وقت اینجوری برای دست فروشی نیا و بشین روی باورهات و کار ذهنیت رو بیشتر کن و باوراتو تکرار کن میخوندم
یهویی یاد این دو روز افتادم
من از اون شب تا الان فقط دارم یا به فایلایی که با صدای خودم ضبط کردم گوش میدم و احساسم رو خوب میکنم و میخندم و تجسم میکنم و یا از صبح عمیقا وقتی تمرین ستاره قطبیم رو مینویسم تجسم میکنم و میخندم
دو روز شد
نه صبر کن
یه روزم نشد
چون من دیشب این فایل رو تو سایت گذاشتم و گوش دادم
و امروز انقدر واضح میدیدم که حالم فوق العاده بود
و خدا جواب داد
خدا با تکرار باورهای قوی که من با صدای خودم ضبط کردم و گوش دادم از صبح و احساسم رو خوب کردم و واضح نقطه پایانی رو دیدم
نشونه اش رو داد
که شما پیام گذاشتی و گفتی انجامش بده
دیگه الان وقشته که تو اینستاگرام شروع کنی
یه حسی بهم میگه ،قبلا برای اینستاگرام حاضر نبودم برای همین نمیتونستم دوباره بعد چند سال بیام فعال باشم تو اینستاگرام
اما الان آماده فعالیتم و باید قدم بردارم
خدایا شکرت
سپاس بیکران سارای عزیزم
سپاس بیکران ربّ ماچ ماچی من
سلام به طیبه خانم دوست همفرکانسی و هنرمندم….الله اکبر از این همه زیبایی ونظم و دقت درچینش کارای خداجونم تو درخواست میکنی و اون با عشق به بینهایت راه پاسخ میده..
این پاسخی که سارا خانم به شما داد درواقع پاسخ خدا بود برای شما وبرای من که الان هشت صبح هست تو ماشینم ودارم میرم مسافرت به یه شهر زیبا و اومدم توسایت و کامنت شما وسارا خانم رو خوندم..من هم نزدیک به دوماهه کاره خودم رو شروع کردم البته درکنار کار فروشندگی که بصورت یک روز درمیان دریک مجتمع فوق العاده با ادمهای فوق العاده بصورت یک روز درمیون که حقوق ماهانه داره و روزای آف رو هم به کاره خودم که فروش عطر هست مشغولم..نکته اصلی اینجاست من وقتی اولین بار رفتم عطر خریدم ایده ام این بود که برم دستفروشی کنم و اونجا تکاملم رو طی کنم و گسترشش بدم اما وقتی خریدامو کردم نمیدونم چجوری بود خدا هدایتم کرد و تو دلم گفتم یعنی راه راحت تری نیست که من بتونم بفروشم و ابیطوری شد که من هم دوباره پیجم رو فعال کردم و دیگه دستفروشی نکردم البته که من واقع و قلبن اشتیاق داشتم که برای پیشرفتم بهاشو بدم ولی خب احساس کردم خدا میتونه راحت تر هم برام مستری بیاره واصلا خداوند برام اسونی میخواد تو همه چی..و بعد از یه مدت طولانی دوباره اینستامو فعال کردم و البته اینو بگم من به لطف خدا فروشم تو این دوماه اول بصورت حضوری بدون مغازه فقط بهشون میگفتم که همچین کاری را انداختم… ولی همشون دوستام وهمکارام بودن که البته همش به خودم میگم اینا همش کاره خداست که ازم خرید میکنن و ازشون هم قلبن سپاسگزاری میکنم ولی سعیمو میکنم اعتبارشو به خدای عزیزم بدم..
یه چیزی اینجا بگم که من بخاطر ورودی ها خیلی مقاومت داشتم که تو اینستا فعالیت کنم و گفتم همه تمرکزمو بزارم رو سایت و دوره هام واینستا نرم اما این کامنت سارا خانم به شما نشونه بود برام ازسمت خدا که بقول شما من هم فعالیت خودم رو انجام میدم تو اینستا و مشتری اوردن و خرید کردنشون رو میزارم به عهده ی رّب عزیزم…
خیلی خیلی مشتاقم که اولین مشتری اینستام سفارش بده وازم خرید کنه و باید تجسمش کنم و حتما انجام میشه به لطف الله و میام خبرشو میدم بهتون…
ممنون از کامنت های زیبایی که مینویسی و لذت میبرم از خوندنشون…امیدوارم خدا هر روز بیشتر آسونتون کنه برای دریافت بهترین و لاکچریترین نعمت هاش…
سلام سرکار خانوم طیبه مزرعه لی دورود بر شما خیلی خوشحال شدم در مسیر بنده های توحیدی و متوکل قرار دارین میگیرن ادامه بدید استمراراز زاویه نیروی برتر نگاه کنید بهترین ها زندگی نصیبتان میکند میدونم با قطعیت کار هر کسی نیست باید رو خودمان کار کنیم مثل یه گل سفال گر تراش بخوری به نقطه عجز برسی به ناتوانی مطلق برسی تا خدای دورن اتو پیدا کنی جای تحسین داری دورود بر غیرتت تو شهامتو اشو تو داری قشنگه داری تکامل طی میکنی از وابستگی این دنیا تک قطبی تا رها نشیم چیزی عاید مان نمیشود تغییر کردن باید عملکرد داشته باشی جای بازم جای تحسین داری . خدا یا شکر بابت این همه فروانی نعمت هایش .بهترین ها نصیب همه اعضای این گروه
به نام ربّ
سلام آقای حبیب
سپاسگزارم که برای من نوشتین
از نوشته تون چند تا پیام دریافت کردم
اینکه اصل رو هر لحظه یادم باشه و توکلم بهش باشه
اینکه یادم باشه هر روز تو تمرین ستاره قطبیم که مینویسم من عاجزم، هر روز یادم باشه در طول روز که هیچی نیستم
هیچی
فقط و فقط خداست که داره همه کارهارو به هموار ترین راه برای من انجام میده
اینجا که نوشتین :
از وابستگی این دنیا تک قطبی تا رها نشیم چیزی عاید مان نمیشود
دقیقا من دیروز از یک وابستگی که قدم های آخر رو باید برمیداشتم ،به کمک ربّ ،قدم نهایی رو برداشتم و از دیروز انقدر تو قلبم سبکی حس میکنم که حالم فوق العادست
و وقتی دیروز خدا رو انتخاب کردم و از چیزی که خواسته ی این دوسالم بود به راحتی گذشتم ، البته میگم به راحتی چون خدا توی این دو سال آروم آروم یادم داد تا رها بشم و دیروز قدم آخر رهایی بود
و میخوام باز هم کمکم کنه
با اینکه من دوست داشتم به خواسته ام برسم ولی گفتم نه طیبه
تو در این یکسال ،یه چیز خیلی با ارزش تر از اون چیزی که حتی باقی نیست و فانی هست ،پیدا کردی
حالا مگه میشه عشق اصلی رو که پیدا کردی رو رها کنی و به خواسته ات بچسبی
پس رهاش کن
وای خدای من
خدا با پیام شما به من دوباره یادآوری کرد که وقتی از چیزی بگذری و رها بشی ،بهترشو بهت میدم
دوباره شعر روز جمعه یادم اومد که تو رد پاهای روزم نوشتم کاملشو
که میگفت
ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
چقدر عاشق این شعرشم که بهم نشونه داد
امروز اتفاقا داشتم فکر میکردم چقدر راحت بود گذشتن و رها شدن از خواسته ام که دو سال بود شدید میخواستم بدست بیارم
ولی الان با هر بار یاد آوری میگم ،من یه چیز با ارزش رو بدست آوردم
به قول الهی قمشه ای
که میگفت در قمار خانه عشق برو هر چی داری بذار وسط
ببازی
اگر عاشق خدا شدی ، فکر نکن که همه چیزارو از دست دادی
همه چیزارو بدست میاری
وای خدای من از جمعه تا الان این فایل رو گوش میدم و فقط اشک میریزم
شعر رو میخونم و اشک میریزم
چقدر قلبم باز شده و بیشتر حسش میکنم
از دیروز یه حس آرامش عمیق از ته دل دارم
یه حسی که انقدر سبکه که مدام گریم میگیره
مدام دلم میخواد براش گریه کنم
برای خدایی که عاشقم کرد
عاشق خودش
عاشق خودم
خیلی دوستت دارم ربّ ماچ ماچی من
چقدر پیام شما خوب بود
چقدر خوب بود که دوباره یادم آورد و برای خدا گریه کردم
یاد زلیخا افتادم
تو اون قسپتی که تو قصرش با خدا صحبت کرد اشک ریخت و متوجه شد کا داره با خدا صحبت میکنه و گریه میکنه
اون تیکه فیلم رو خیلی دوست داشتم و دانلودش کردم
همیشه منم گریه میکردم وقتی با خدا صحبت میکردم
اما حسی نداشتم که اینجوری عمیقا اشک خود به خود جاری بشه
و وقتی به خدا فکر میکنم همینجوری اشک بریزمو اراده ای نداشته باشم
اما دیروز از صبح فقط گریه کردم و به سجده رفتم
چون رها شده بودم از خواسته ام
و گذشتم ازش
چون دلم میخواست خدارو بیشتر داشته باشم
خدای من بی نهایت سپاسگزارم که دوباره باهات حرف زدم و اشک ریختم
و سپاسگزارم آقای حبیب که این پیام با ارزش رو برای من نوشتین
نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و عشق بی نهایت در زندگیتون جاری بشه
آمین
آمدم با این دل دیوانه مهمانت شوم
باز کن دروازه را بگذار قربانت شوم
آمدم با این دل دیوانه مهمانت شوم ………….
سلاممم سلاممم طیبه عزیزم
چقدررر بی نظیری دختر
چقدرررر عشق هستی
چقدرررر دوست داشنتی هستی عزیزم
همیشه زمانی که با کامنت هایت برمیخورم با عشق میخوانم
چقدررررر زیبا مینویسم
چقدررر با عشق مینویسی
چقدررررر دلم را پر از یاد خدا میکنی
میدانی من خیلییییییییی عاشق این خدایم هستم
این خدا خیلیی زیباست رفیق
خیلییییی حواسش به همه چیز هست
جان و جهان من هست
تو مرا جان و جهانی چی کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چی کنم سود و زیان را
آمدم تا بینمت و باز پریشانت شوم
آمدم با این دل دیوانه مهمانت شوم
چقدرررر با جان و دلم این جسارتت را تحسین میکنم
چقدررر با جان و دلم این تلاش هایت را تحسین میکنم
خیلیییی به خودت افتخار کن
تو بی نظیری عزیزم
اون جملات طلایی که نوشتی
چقدررررر انرژی فوق العاده داشت عزیزم
هیچ چیز زیباتر از عشق خدا نیست
عشق خدا در همین لحظه جاری هست
در یکی از کمنت هایت خوانده بودم که گفتی روی اینکه دیگران به تو افغانی میگویند خیلیی حساس هستی و ناراحت میشوی
میخواستم یک آهنگ را برایت پیشنهاد بدهم تا گوشش کنی ولی میدانی نجوای زهنم زود اون قسمت کامنتت را پیش رویم آورد که اصلا دوست ندارد پیشنهاد نکن
این زهن هم عجب چموش هست استیکر لبخند
آهنگ فرشته سما را گوش کن متنش این هست که آمدم با این دل دیوانه مهمانت شوم
با کامنتت یکجا گوش دادم چقدررر لذت بردم
و این عشق را برای تو هم ارسالش میکنم
میبوسمت عزیزم
به نام ربّ
اولین بار بود با دیدن دایره آبی کنار اسمم ،با اومدن کامنتی حس کردم دستپاچه شدم
چون از یک شنبه 2 دی به بعد من از خدا به طرق مختلف بی نهایت عشقش رو دریافت میکنم
چند روزی بود هم منتظر یه فایل جدید بودم و هم منتظر یه پیام از پاسخ دوستان
نمیدونم این چند روز دلیل انتظارم رو نفهمیدم
اما امروز فهمیدم
دیشب که استاد در سایت فایل کلید اجابت دعا ها رو گذاشت و امروز فقط یک پیام برای پاسخ رد پای من اومد
هر دو پر بودن از عشق خدا
و خدا کلید اجابت رو بهم داد و تاکید کرد روی باورام کار کنم تا بتونه اجابتم کنه
وقتی شعری که برام نوشتین رو خوندم
فقط و فقط از ته دلم اشک ریختم
خدا داشت بهم میگفت
آمدم با این دل دیوانه مهمانت شوم
باز کن دروازه را بگذار قربانت شوم
آخه از یکشنبه دیگه قلبم فقط و فقط برای خدا شد
و نوع دوست داشتنم به کل تغییر کرد
الان دیگه آزادانه انسان هارو دوست دارم
حتی فردی که دوست دارم رو هم آزادانه دوست دارم
بدون اینکه اصراری داشته باشم
اینبار دوست داشتنم پر بود از رهایی و اینکه ته ته دلم میگفتم خدا ،هرچی تو بگی
هرچی تو بخوای
نمیدونم چی بگم
به قدری گریه ام داره میاد که هی اشکامو پاک میکنم و چشمامو میبندم تا بتونم ببینم و بنویسم
تو مرا جان و جهانی چی کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چی کنم سود و زیان را
خدایا شکرت
وقتی نوشته زیباتونو خوندم به اسمتون نگاه کردم و فقط اشک ریختم
معنی اسم من پاک و پاکیزه هست
طیبه درختی در بهشت
که معنی اسم شماست ،اسم من
چقدر حس خوبی بهم داد نوشته تون
بی نهایت سپاسگزارم که برای من نوشتین
هیچ چیز زیباتر از عشق خدا نیست
عشق خدا در همین لحظه جاری هست
چقدر دوست داشتم تک تکشونو
خدایا شکرت
وقتی نوشته تونو خوندم رفتم از یوتیوب دیدم چقدر زیبا میخوند
درسته یه تیکه هایی رو متوجه نشدم اما زیبا میخوند
ممنونم با عشق بی نهایت زیبایی که برای من نوشتی و منم میبوسمت و خیلی دوستت دارم
اتفاقا از اون روزی که نوشتم تو سایت و روبه رو شدم با این حسم که اذیتم میکرد از اون روز هیچ کس چنین حرفی بهم نگفته
انگار رها شدم از باورهای محدودش و با خودم به صلح رسیدم
و به کل محو شد
عجیبه
چند روز پیش من داشتم به این رد پام فکر میکردم و با خودم گفتم من یادم رفت بنویسم که اون روز دو تا نشونه دریافت کردم
یکی توجهم به نوشته یه ساختمون بود که اسمش دیدار بود
یکی هم تو بیلبورد روی یه خوردنی نوشته بود رایگان میرسونمش
اونروز یادم رفت تو همین رد پام بنویسمش
الان که نوشته شمارو خوندم و برگشتم دوباره ببینم خودم چی نوشتم تو رد پام ،این دوتا نشونه اومد جلو چشمم
یعنی با شعری که برام نوشتین چه نشونه ای داره
دیدار و رایگان میرسونمش
حس میکنم منظور خدا از رایگان اینه که خیلی ساده و راحت و به قول استاد بدیهی میرسونه
یه حسی بهم میگه درمورد جایزه ام هست که بهم گفت خودت انتخاب کن
و الان شما هم نوشتین این شعر رو
آمدم با این دل دیوانه مهمانت شوم
باز کن دروازه را بگذار قربانت شوم
نمیدونم درکام درسته یا نه
سپاسگزارم ازش که این همه نشونه های ریز رو برای درک من بهم عطا میکنه
من درکی که الان به یک باره داشتم رو نوشتم هرچی که خیره و از خدا به من برسه محتاج خیر خدا هستم
و رها میکنم تا در زمان مناسبش به من بگه منظورش رو که چرا یهویی به یادم آورد اون نشونه هارو
حتی اون روز 27 آذر ماه ،من با دیدن این دوتا نشونه درکی داشتم که دقیقا همون هم شد
الهی که نور خدا به شکل عشق و ثروت و سلامتی و شادی و آرامش بی نهایت در زندگیت جاری بشه
سلام وقت بخیر واقعا متن عالی نوشتی ،طوری که وقتی شروع به خواندن کردم تا آخر متن خواندم و با احساساتت شریک شدم. قدرت خلق داستان ورمان رو هم داری ، مطالب رو عالی به هم ربط میدی. به نظر من می توانی نویسندگی هم کنی. روی این موضوع هم فکر کن . خدا قوت
به نام ربّ
سلام آقای ناصحی
سپاسگزارم از محبتتون
چند باری از دوستان در این سایت پر از آگاهی بهم گفتن که میتونم نویسندگی کنم
اما نمیدونم آمادگیشو دارم یا نه
چون چند باری هم قبلا خودم بهش فکر میکردم یعنی از دوران دانشگاهم حدود سالای 90 ولی خیلی فکر نکردم
میگفتم منم میتونم داستان بنویسم ؟
یا مادرم میگفت طیبه بیا زندگیمو برات تعریف کنم بنویسش
ولی زیاد بهش فکر نمیکردم
تا اینکه دوستان در این سایت پر از آگاهی بهم گفتن و دوباره بهش فکر کردم و امروز هم شما گفتین
ولی فعلا نمیدونم و یه حسی بهم میگه صبر کن
چند روز پیش از خدا پرسیدم منم میتونم بنویسم؟؟؟ یه موضوع بهم میگی ؟
و تو خیال خودم میخواستم نوشته های خودمو کتاب کنم
اما گفتم بی خیال طیبه
تو به مسیرت ادامه بده وقتی به نتیجه رسیدی مینویسی
و گفتم هرچی تو بگی خدا
هر موقع وقتش بشه هدایتم کن و بهم بگو که اگر باید نوشته ای رو به زبونم جاری کنی و بنویسم
خودت هدایتم کن
چشم بهش فکر میکنم
و رها میکنم تا خدا هدایتم کنه
بی نهایت سپاسگزارم که برای من نوشتین و وقت ارزشمندتونو گذاشتین و رد پامو خوندین
نور خدا به شکل ثروت و نعمت و سلامتی و آرامش و سلامتی و عشق بی نهایت در زندگیتون جاری بشه
وای خدای من
یعنی انقدر زود ؟؟؟الان ساعت 20:50 هست دارم مینویسم
نمیدونم درست درک کردم یا نه
همین که رد پام رو نوشتم براتون و ثبت رو زدم
شروع کردم شامم رو بخورم
به یک باره تصویر این اومد جلو چشمم که دارم از همین الان کتاب زندگی خودم رو طبق تجسمی که استاد در دوره 12 قدم یاد دادن ،مینویسم
و چه کتابی بهتر از اینکه شروع کنم و از همین الان بنویسم کتاب زندگی رو که دوست دارم لحظه لحظه اش رو زندگی کنم
حس کردم میتونم اینو شروع کنم برای شروع
وقتی اینو درک کردم اومدم ویرایش رو زدم و نوشته ام رو اضافه کنم تا بعد قدم بردارم و بنویسم
و احساسش کنم و زندگیم رو همراه نوشتن و تجسم خلق کنم و قدم های عملی رو بردارم براش
نمیدونم چجوری
ولی به خدا میسپارم تا خودش بهم بگه
و قدم بردارم
باز هم سپاسگزارم از شما
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباس منش گرامی و سرکار خانم شایسته عزیز و همه خانواده صمیمی عباس منش
دو حدیثی دیدم که منتسب است به پیامبر گرامی اسلام(ص) که فرمودهاند:
تَفَأَّلُوا بِالْخَیْرِ تَجِدُوهُ
کارها را به فال نیک بگیرید، و امیدوار باشید تا به آن برسید
اِنَّ اللّه َ یُحِبُّ الْفالَ الحَسَنَ
خداوند فال نیک زدن را دوست دارد
این فایل مکمل جلسه دوازده کشف قوانین زندگی هست در آن جلسه هم استاد بخوبی این موضوع را باز میکنند و میفرمایند که چقدر همهچیز عالی پیش میره وقتی که ما روزمون را با خوشبینی و نیت عالی شروع میکنیم و میفرمایند که داشتن انتظارات مثبت باید تبدیل شود به شخصیت شما و جزو عادت های رفتاری و فکری شما بشود. یک خوشبینیِ همیشگی که شروع کننده ی هر موقعیت است آنهم نه فقط درباره موضوعات مهم و اساسی بلکه انتظارات مثبت داشتن را درباره هر مسئله یا فعالیت روزمرهتمرین کردن و
انجام تمرین کدنویسی یا ستاره قطبی میتونه شروع کنند یک روز عالی باشه یعنی اول باید انتظارات مثبت را ساخت و سپس روز خود را شروع کرد
این انتظارات مثبت یا خوشبینی را خداوند بعنوان کسانی که به غیب ایمان دارند عنوان فرموده آنجائیکه میفرماید
الذین یومنون بالغیب
یعنی ایمان دارند به غیب که براشون اتفاقات خوبی میافتد اگر که بتوانند باور داشتهباشند که خداوند همواره برای آنها خیرو خوبی و فراوانی میخواد حتی لحظهای که اصلاً خبر ندارند چه اتفاقی قرار است در آینده بیفتد.
یادم میاد که با همسرم برای خرید طلا به مغازه طلافروشی رفته بودیم و وقتی که یک قطعه طلا انتخاب کرده و فروشنده فاکتور آن را نوشت من ازش سوال کردم اگر بخواهم این طلا را بفروشم چقدر از آن کم میشود و فروشنده پاسخی به من داد که سالهاست در ذهن من حک شده است:
گفت چرا اصلاً بفکر فروش طلا هستی که بخواهی حساب کنی چقدر از این پولی که الان دادی کسر میشود؟
چرا بفکر این نیستی که همیشه طلاهای بیشتری برای همسرت بخری!
اصلا چرا از الان داری نیت بد میزنی که ممکن است یک زمان احتیاج بفروش طلا داشته باشی
و چند مورد دیگر که بعدها با خودم فکر کردم دیدم که واقعاً یک ذهن ثروتمند میتونست یک چنین پاسخی را به من بدهد ولی من که ذهن فقیری داشتم به فروختن طلا احتمالاً برای زدن به یک زخم زندگی فکر میکردم
که طبق قانون اگر من آنگونه فکر میکردم مسلماً همان اتفاق بد هم برای من رخ میداد
در ادامه چند بیت شعر از بزرگان در رابطه با خوشبینی و شاد زندگی کردن را مینویسم که خالی از لطف نیست:
سعدی: آن به در میرود از باغ به دلتنگی و داغ
وین به بازوی فرح میشکند زندان را
میگه که اگر بدبین و بداخلاق و افسرده و دلتنگ باشی اگر در باغ و بستان هم باشی مثل اینه که اصلا در باغ نیستی ولی اگر روی گشاده و شاد و خوشبین باشی و در زندان هم باشی میتونی درهای زندان را بشکنی
و مولوی فرموده
گر تو باشی تنگدل از ملحمه ( فتنه، شورش)
تنگ بینی جمله دنیا را همه
ور تو خوش باشی به کام دوستان
این جهان بنمایدت چون گلستان
ای بسا کس رفته تا شام و عراق
او ندیده هیچ جز کفر و نفاق
وی بسا کس رفته تا هند و هری
او ندیده جز مگر بیع و شری
وی بسا کس رفته ترکستان و چین
او ندیده هیچ جز مکر و کمین
بطور خلاصه مولانا میفرماید که آدم افسرده را اگر به بهشت هم ببری آن را زشت می بیند
این کامنت برای مقدمه باشه تا چندین بار این فایل را ببینم و برای خودم تمریناتی که استاد فرمودند را درنظر گرفته و سعی کنم در این زمینه خودم را بهبود ببخشم
سلام و صد سلام به استاد عزیزم
هنوز فایل رو گوش نکردم یعنی خواب شما رو دیدم و الان یهو پریدم از خواب ، به ذهنم رسید تا یادم نرفته بیام کامنتش کنم با چشمهای نصفه و نیمه باز و خواب آلو که دیدم فایل جدید گذاشتید کلی ذوق کردم الان ایران ساعت 7:54 دقیقه صبحه .. چقدر خوشحالم که تو خواب بالاخره دیدمتون حالا بریم سراغ رویایی که دیدم
استاد یه محوطه خیلی خیلی خیلی بزرگ بود ولی سرپوشیده نبودااا تعداد زیادی اومده بودن و جمع شده بودن انگار همه شاگرداتون بودن و منتظر شما بودیم که بیاین ولی ماشالا یه لشکر بودن بچه هااا..
شما اومدی بعنوان سخنران و استاد تا سوالات بچه ها رو جواب بدی و بقول معروف رفع اشکال کنی…
ولی قبل شروع برنامه سریع از بین بچه ها رد شدین و جایی برای استراحت رفتین ولی از چشمها پنهان موند و هیچکس ندید شما کجا رفتی! یه تعدادی گشتن اون محوطه خیلی بزرگ رو که حتی نهر از داخلش رد میشد و یه جورایی فضای باز و طبیعت بود ولی کسی پیداتون نکرد. من روی ورقه دوتا سوال و درخواست نوشتم که ازتون بپرسم و جالبه دیدم که کجا پنهان شدین ولی چیزی به کسی نگفتم دنبالتونم نیومدم
به خودم گفتم حق داره این جمعیت همگی دوسش دارن میریزن دورشون و استاد اذیت میشه.
حالا نوبت سوالها شد من اولین نفر نوبتم بود ؛
سوال اول: چرا بعضی از بچه های سایت با اینکه خیلی رو خودشون کار میکنن ک در تلاشن و از نظر شخصیتی توحیدی کنترل ذهن و توکل خیلی تغییرات و پیشرفت داشتن و حتی روابط سلامتی یادگیری چیزایی که در مسیر حرفه شون لازمه و ارتقا مهارتهاشون ولی هنوز تو زمینه مالی اون پیشرفت لازم رو نکردن که دغدغه امورات مالی زندگیشونو نداشته باشن درست مثله دورانی که شما تهران همایش ها و کلاسهاتون رو شروع کردین. و مالی زیاد نتیجه تو دستتون نبود . شما کاملا درک میکنی میشه راهنمایی کنید پازل جا مونده باور مالی چیه و چه کاری باید انجام بدن ؟؟
و سوال دوم:
یه درخواست کردم ازتون، همونطور که فایلهای دانلودی اخیر بنظرم هم تکمیل کننده هم چکیده جلسات احساس لیاقت عزتنفس و قدم بود و البته که بسیار توحید هم داخلش گنجونده شده بود، مثله بحث غرور، مقایسه نکردن، دنبال تغییر دیگران نبودن و ….. میتونم درخواست کنم ازتون برای ثروت هم فایل دانلودی بیشنر بسازین که تکمیل کننده و چکیده روانشناسی ثروتهاتون باشه هم برای منی که هنوز نتونستم تهیه کنم ثروتها رو ولی تو لیست خواسته هام نوشتم هم تکمیل کننده برای کسانی باشه که این دوره ها رو دارن
و شما به سوالم با مهربونی با کلام آروم و شمرده جواب دادین ولی جالبه جواب یادمه نمیاددد. سوالو یادمه چی نوشتم و پرسیدم … ولی جواب نه!
استاد روح آروم و متواضعتون در برابر رب رو دیدم
کلا روح هایی دورتون جمع بودن همگی دنبال رشد بودن و یادمه رنگ لباستون زرد خوشرنگی بود.
خیلی حظ کردم از خوابی که دیدم حداقل تو خواب روح هامون با هم ملاقات داشت و ایشالا تو بیداری هم تعبیر شه
استاد اگر صلاح دونستین سوالات منو دوباره جواب بدین چون یادم نمیاد جوابها رو (استیکر خنده)
حالا که خواب دیگه پرید از سرم برم سراغ فایل جدید
دوستون دارم خیلی زیاد راهتون روشن تا ابد
سارا
سلام به سارای عزیز
چقدر با ذوق و احساس عالی و متنی زیبا افرین بر شما،
که البته من در این موارد که خدارو شکر کمی بهتر شده ام اما با این همه سال بودن در سایت و با شما دوستان خیلی سخت میتونم احساسم رو بیان کنم و یا مطلب بنویسم ، مثلا همین الان که داشتم متن پاسخ رو مینوشتم خانمم زنگ زد که دخترم نیروانا با مامان جونش رفته بود زنگ نزده بهت بری دنبالش،
من گفتم نه و خانمم میگه کاری نداری میگم نه و خدا حافظ خانمم میگه یکم احساس بخرج بده بگو نه عزیزم،
یک لحظه یاد مطلبی که داشتم تایپ میکردم و تعریف از احساس شما سارای عزیز میکردم و خندم گرفت که من چقدر در بیان احساس ضعیف هستم ولی شما عالی هستید، برای نوشتن متن درست همون لحظه های اولیه که استاد فایل رو گذاشتن من گوش کردم و میخواستم مطلب بنویسم تا حالا که ننوشتم ولی شما حتی قبل از گوش کردن فایل نوشتید،
در سوالی که داشتید.
من فکر میکنم که خیلی از بچه ها خیلی دست آوردها داشته ایم، حتی از فایلهای رایگان که من فکر میکنم تمام صحبتها در فایلهای رایگان هم گفته شده ،
فقط محصولات راحت تر و ساده تر و متمرکز کار شده .
و اینکه ما به چیزهایی که نداریم توجه داریم
در سوال تان گفتید که خیلی از بچه ها در مورد مالی پیشرفت نداشته اند من خودم خیلی خیلی پیشرفت داشته ام اما فکر میکنم خیلی نیست باید خیلی بیشتر از این حرفها باشه بعدش بیام بنویسم . با خودم فکر میکنم که این که چیزی نیست .
خیلی وقتها ساعت ها تایپ میکنم ولی نمیفرستم نکنه درست نباشه نکنه بیربط باشه مثل الان که دارم مینویسم همش با خودم میگم چی مینویسی اینا که ربطی نداره و شاید نه حتما که همین ننوشتن های امثال من این شبهه رو بوجود آورده که خیلی پیشرفتی نیست .
من در همین بیماری همه گیر نمیدونم چه فایلی از استاد گوش کردم ، مغازه ام بسته بود آهان فکر کنم اونجا که استاد از پارادایس و داشتن این ملک که الان برای هر فردی در دنیا آرزو هست به این فکر رسیدم بیام وارد خرید و فروش ملک بشم و اون هم زمینهای کشاورزی که بشه داخلشان ویلا ساخت و اولین زمین یک هکتاری رو که خریدم بعد یک ماه دو برابر فروختم و زمین های بعدی و از اون دوران یک زمین چهار هزار متری و درخت و آب، یک زمین کشاورزی پانصد متری با آب، یک زمین کشاورزی 600 متری ، یک زمین300متری کارگاهی در شهرک صنعتی برای من مانده که اگر مغازه ام هم باز بود هرگز با اون درآمد نمیتونستم یکی از اینها رو بخرم ولی چکنم که دستم به نوشتن نمیرود.
ماجراهایی دارم که نمیدونم چه جوری بگم خیلی وقتها با خودم میگم یکی رو پیدا کنم بهش بگم اون بیاد کتابشون کنه ، اینقدر اتفاقات عالی خیلی اتفاقات خوب . آشنایی با استاد و این سایت
اینقدر انسانهای شریف با تربیت بدور از روز مرگی ها که در این سایت موج میزنه اگه بخواهی بگی هزاران روز تایپ کنی نمیشه .
خدایا شکرت
موفق و پیروز باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم
بینهایت سپاسگذار خداوندم منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده
استاد عزیزم صمیمانه از شما سپاسگذارم این آگاهی های فوق العاده رو در اختیار ما قرار میدین.
من الان یکماهه دانشجوی دوره فوق العاده قانون آفرینش هستم؛ جلسه چهار بخش اول رو نگاه کردم، نت برداریشو انجام دادم، کامنتاشو خوندم و کامنتشو نوشتم؛ قرار بود برم باشگاه، دستگاه قهوه رو روشن کردم، گفتم قبلش برم دوش بگیرم بعد برم باشگاه.
یه حسی بهم گفت سایتو رفرش کن؛ دیدم به به فایل جدید اومد؛ با خودم گفتم دوست دارم ببینمش الان، قبل اینکه پا بذارم تو حمام تلفنم زنگ خورد؛ برق نیست؛ نیا باشگاه، گفتم پس این فایل رو باید با جون و دل نگاه کرد؛ بعد یه دوش داغ، قهوه رو زدم و رو تخت دراز کشیدم برای نگاه کردن این فایل فوق العاده.
یه حسی بهم گفت راجب اتفاق سال گذشته صحبت کن؛ من سال گذشته بیش از یک میلیارد ورودی مالی داشتم و بعد به واسطه اعتماد به یکی از دوستام، حدود 200 میلیون از یک معامله به حسابم واریز نشد؛ چند روز زیاد حالم خوب نبود.
ولی بعد چند روز؛ خدا شاهده گفتم من 1 میلیارد سود کردم؛ بابتش از خدا تشکر نمیکنم، به خاطر دویست میلیون حالم بده؟ گفتم خدایا منو ببخش؛ این یک میلیاردم خودت به حسابم واریز کردی، بعد گفتم من خودم با افکارم و فرکانسم این فرد رو به زندگیم دعوت کردم، اگه فرکانس بالایی داشتم اصن همچین فردی رو نمی دیدم، بعد گفتم قرارداد؛ استاد تو یک فایلی گفتین بزرگترین سوره قران راجب قرارداده: خیلی حالم خوب شد و خدا شاهده همون اتفاق به ظاهر ناجالب چقدر خیر برام به همراه داشت، سبب شد سبک کاریم متفاوت بشه، سبب شد باورهای قوی تری تو وجودم بسازم، سبب شد عزت نفسمو رشد بدم؛ سبب شد اول پول بگیرم بعد کار کنم، قراردادهایی که امسال نوشتم با قدرت با سینه سپر اول حسابام روتسویه کردم بعد استارت کار روزدم؛ بعد گفتم واقعا میشه اول پول گرفت بعد کار کرد: یکی از قرارداد هایی که پیش نویسشو نوشتم؛ طرف قرارداد بهم گفت من قبولت دارم قرارداد چرا نوشتی؟ آیه قرارن رو با معنیش فرستادم؛ گفتم خدا گفته اول قرارداد بنویس بده 2 تا شاهد امضا کنن بعد کار رو استارت بزن و چقدر طرف خوشحال شد از ارسال این آیه قران
اصلا راحت تر دارم پول در میرم؛ قبلا تمرکزم هم رو کار بوده هم رو دریافت مطالبات؛ الان چون پول رو جلو جلو میگیرم؛ کل تمرکزم رو کاره و کار به بهترین و عالی ترین شکل ممکن جلو میره و با کیفیت بالا و طرف قرارداد چقدر بیشتر به من احترام میذاره؛ با یک تغییر زاویه دید به یک چالش مالی همچین خیرو برکتی وارد زندگیم کرده؛ اصلا سبک کاریم چند لول رفته بالا بعد این اتفاق
و خدا شاهده وقتی با خودم گفتم فرکانستو ببر بالا؛ تا فقط آدمای با کیفیت رو بیینی؛ امسال اصلا تو کارم با افراد وارد چالش نشدم؛ من به واسطه شغلم تقریبا هر روز با افراد قرارداد میبندم برای اینکه برام کار انجام بدن؛ سال های گذشته کجا وامسال کجا؛ افراد متعهد، افراد خوش قول، کار درست، مهربون، خوش اخلاق؛ من با شخصی صحبت کردم برای انجام بخشی از پروژم؛ 2 هفته بعد وقتی فرداش قرار بود بیاد کار رو انجام بده گفت 3 برابر اون قیمتی که بهت گفتم میگیرم میام برات کار انجام میدم؛ گفتم تو دلم این شخص تو مدار من نیست با من کار کنه؛ خدا شاهده همون شب یکی با من تماس گرفت من میام اون کار رو با نصف قیمت برات انجام بدم.
با یه شخصی قرارداد بستم 2 ماه قبل برای کاری و سود عالی برام داشت اون کار: برای کاره بعدی باهاش قرارداد بستم، چند روز بدقولی کرد نیومد؛ تا اومد حسم بد شه: گفتم همین شخص بهت کلی سود رسونده ازش تشکر کن و خداشاهده فردا زودتر از من سرکار حاظر شده
خوش بینی رابطه مستقیمی داره با توحید؛ وقتی یه چالشی چند ماه قبل برام به وجود اومد؛ یه حسی بهم گفت؛ تمام فرایند و کارایی که انجام میدی رو استوپ بزن؛ بشین شبانه روز گفت و گو با دوستان رو کار کن؛ خدای من شاهده بعد 10 روز درهای رحمت وثروت به روم باز شد که بعد 3 ماه از این قضیه هنوز که هنوزه جریان ثروت اون 10 روز تو زندگیم داره بیشتر میشه.
وقتی میرم برای خرید و جنس استعلام میگیرم، وقتی برای قرارداد بستن با شخصی به توافق میرسم؛ یه حسی بهم میگه از این با کیفیت ترو با قیمت مناسب تر هم هست و منم میگم چشم؛ و یه جنسی رو من با شخصی به توافق رسیدم 10 درصد زیر قیمت بازار؛ همون شب شخصی با من تماس گرفت؛ این جنس رو از حمید بخر: فرداش رفتم پیشش و اون باز 5 درصد پایین تر بهم داده
ایده های کسبو کار میاد من عملی میکنم؛ من خوشبین هستم که ایده های تو کسب و کارم رو اجرا میکنم، خوشبین هستم که وقتی جنسی 10 درصد پایین تر پیدا کردم میگم از این پایین تر هم میتونم پیدا کنم، خوشبین هستم و مطمعنم که افراد با قیمت عالی باهم کار میکنن و من هر روز راجب اتفاقات مثبتی که برام رقم میخوره تو دفترم مینویسم، با خدا حرف میزنم با مریم حرف میزنم؛ خوشبینی رابطه مستقیمی داره با سپاسگذاری، با عمل کردن به ایده هایی که خدا بهت میده و از نظر بقیه غیره منطقی هست، خوشبینی رابطه مستقیمی داره با توجه کردن به ویژگی مثبت دیگران و اتفاقات و مدت هاست که من راجب اتفاقات ناجالب لب باز نمیکنم؛ میگم 100 تا مثبت؛ 2 تا منفی رو میشوره میبره و این نگاهم درهایی از رحمت و ثروت رو به زندگی من باز کرده
هر روز ایده هایی تو کسب و کارم بهم گفته میشه و من انجام میدم؛ کارهایی توسایت انجام میدم؛ چون خوشبینم که خدا با منه دوست داره من موفق بشم، ثروت مند بشم واین ایده هارو خدا بهم میده پس انجامش میدم.
خدای من شاهده من الان دارم مو به مو و با جزئیات رویای چندسال قبلم روزندگی میکنم حتی فراتر از رویام و این شگفتی ها زمانی افتاد که من روحیه خوشبینی وسپاسگذار بودن و توحیدی بودن که همون خوشبینی هست رو تو خودم ایجاد کردم.
دقیقا چندهفته قبل بوده که خدا بهم گفته موقع ازدواجته و من دوست دارم تو ازدواج کنی، من دوست دارم با عشقت از زندگیت لذت ببری؛ نگران نباش، هر چی الان داری 10 برابرشو بهت میدم و منم با همون روحیه خوشبینی گفتم چشم و اولین قدم رو برای ازدواج برداشتم.
و کلی ایده هایی که هر روز بهم میده و من فقط میگم چشم؛ چون ایمان دارم، یقین دارم، باور دارم خدایی که این نعمت هایی که الان تو زندگیمه وقبلا رویام بوده بهم داده، خواسته هایی که الان 10 برابر نعمت های زندگیمه تو وجودم انداخته بهم میده
من فقط هر روز سعی میکنم سپاسگذار تر باشم، توحیدی تر عمل کنم، خوشبین تر بشم، به زیبایی ها به نعمت ها و ثروت ها توجه کنم.
من خوشبینم به خدا به قوانینش که هر روز دارم رو خودم رو آموزش های این سایت رو محصولاتی که تهیه کردم شبانه روز کارمیکنم: همون جوری که روز اول وارد سایت شدم دارم رو دوره هام کارمیکنم؛ الان دارم رو دوره فوق العاده قانون آفرینش کار میکنم، بخش اول تموم شد و الان واردبخش دوم شدم، من همون آدم بدبینی هستم که با منفی 250 میلیون وارد این سایت شدم و تو 3 سال کل شرایط زندگیم رو تغییر دادم، با همون خوشبینی با همون سپاسگذاری با توحیدی رفتار کردن؛ من الان نصف دوره های این سایتم دارم و همین الان میتونم با موجودی کارتم تموم دوره هارو بخرم؛ ولی حواسم به قانون تکامل هست از الانم از دوره هایی که دارم لذت میبرم؛ به بهترین شکل ممکن از دوره هام استفاده میکنم به وقتش بقیه رو میخرم، من الان خیلی صبور شدم.
همون خوشبینی من سبب شده که هر روز برای خودم سناریو مینویسم: قبلش سفر به دورآمریکا. رو نگاه میکنم، استادو ثروتشو نعمتشو تحسین میکنم، این کشور زیبا و ثروت مند رو تحسین میکنم بعد سناریو روزم رو مینوسم، خوشبینی من سبب شده جعبه خوشگل قرمز آرزوهام رو تهیه کردم و عکس آرزوهام رو توش میندازم، خوشبینی من سبب شده بشینم 107 آرزوی خودم رو بنویسم، خوشبینی هست که به خدا اعتماد میکنی، به قوانین ثابتش اعتماد و ایمان داری، و به خودت و به قدرتی که خدا بهت داده ایمان داری و هر روز از خدا خواسته های بزرگتر طلب میکنی
اتفاقا از وقتی رو دوره عزت نفس کار کردم؛ اگه کسی ازم تعریف میکنه میگم دقیقا منم همچین حسی به خودم دارم و بعد ویژگی مثبت طرف مقابل رو: سال هاست نسبت به اتفاقات، شرایط و ادم ها خوشبینم و باور دارم ایمان دارم و یقین دارم که من تموم اتفاقات و شرایط رو خلق میکنم؛ اگه دوسشون ندارم خودم رو تغییر میدم؛ دنبال تغییر هیچ چیز و هیچ کس نیستم
استاد این سایت و آموزش های شما از من یک فرد کاملا خوشبین با روحیه لطیف و خدایی ساخته که تو 3 سال شاهکار و شگفتی تو زندگیش رقم خورده و قراره 1000 برابراین شگفتی تو زندگی من رقم بخوره.
خدایا هزاران بار شکرت
به نام خداوند جان آفرین
سلام به دوست عزیز افلاطون جان
چقدر خوشحال شدم وقتی یکدفعه دلنوشته شما رو دیدم و گفتم عه قراره کلی نکته از دوستم یادبگیرم و با شوق و ذوق خوندم و واقعا اول از همه بگم که چقددددر حس خوبی به من داد پیام شما و واقعا از شما ممنونم که به حرف دلتون گوش کردید و اجازه دادید این دلنوشته ثبت بشه .
اعتماد به نفس و عزت نفس عالی که بدست اوردید واقعا تحسین برانگیز هست ، گوش دادن به ندای قلبتون ، توجه به نکات مثبت و بدبین نبودن … چقدر عالی با مثال توضیح دادید و من تو ذهنم همزمان که میخوندم تصویرسازی میکردم . یادمه یه روزی رفته بودم بانک و وقتی نوبت گرفتم و منتظر بودم یکدفعه نگاه چهره کارمندها کردم و یکی از خانوم ها رو یه لحظه گفتم این شاید جدی باشه و خداکنه این شماره نوبت منو نخونه و بعد سریع به خودم گفتم نه این شاید ظاهرش اینطوری باشه و شاید شغلش ایجاد میکنه اینقدر جدی باشه و به نکات مثبت ش توجه کردم ، بعد همین خانوم شماره نوبت منو خوند و رفتم باجه اون و اینقدر با من خوب برخورد کرد که دیگه با هم دوست شده بودیم و حتی به من گفت بیا اینطرف و من رفتم و چندتا نکته از دستگاه اسکن بهش یاد دادم و کلی تحسینم کرد که این نکته ها کارشو راحت تر میکرده ، چقدر کارم طولانی بود ولی اون با صبوری انجامش میداد و به بهترین نحو کارمو تموم کرد . خلاصه با خنده و روی خوش باهم خدافظی کردیم . همین دیدگاه رو هر جا رفتم واسه هر چیزی استفاده کردم جهان روی خوبش رو به من نشان داد و به من پاداش داد .
از خداوند بهترین ها رو واسه شما و دوستان عزیزم آرزومندم .
سلام رویا خانم
از صمیم قلبم از شما تشکر میکنم که برام کامنت نوشتین
دقیقا ما بایداز قدرت خدا گونه خودمون در تمام شرایط استفاده کنیم؛ آفرین به شما چه مثال خوب و فوق العاده ایی زدین، شاید هر کی باشه بگه اینکه چیزی نیست: ولی خیلی درس بزرگی بهم دادین که این مثال رو برام زدین که میشه از این قانون همه وقتو همه جا استفاده کرد؛ حتی زمانی که چند دقیقه تو بانک کار داری و با توجه کردن به وجه مثبت آدما میشه؛ اون قسمت خوبشو به ما نشون بده
خیلی خوب بود این مثال، عالی بود؛ بهتون تبریک میگم و بهترین هارو براتون آرزو میکنم رویا خانم
سلام آقای مهندس نوروزی چقدرر از خوندن کامنت هات لذت می برم چقدرر انگیزه می گیرم. 2 تا خواهش دارم. اولیش اینکه از نتایج مالی و باورهایی که برای بستن قرار دادهات بستی و اون نگاهی که به توانایی و مهارت خودت داری برامون بیشتر بنویس. اینکه همیشه ته دل آدم یه ترس ریزی هست که الان چند تا کار دستم می رسم که این کار برسونم که می خوام برم پای قرار دادش. چون من هر وقت می خوام یه قرار داد جدید ببندم یه ترس ریزی که عارفه سر خودت شلوغ نکن می رسی. من بستم هر طوری بود با این نجواها بستم و اتفاقااا کار رو هم رسوندم. با کیفیت عالی ولی در دراز مدت چیزی که برام نمایان شد از باورهام دیگه چند تا قرار داد در یه روز یا یه هفته نمی بیندم. تا زمانی که کار دستم دیگه کاری بهم پیشنهاد نمیشه تا کاری که دستم تحویل بدم یه هفته ای بیکاری بعد کار جدید به سمتم می آد.
در مورد این نگاه تون و باورهاتو بیشتر برام توضیح بدید.
من زمانی که همکاریم با مهندس های آقا شروع شد همیشه این جسارت این آرامش این یه خیال جمع که بابا می رسونم نگران نباش تو فقط کار بگیر تو قرارداد ببند انگاری توی وجود هر پسری که به پول بیشتر فکر می کنند تا کیفیت اتفاقاااا با این که کیفیت کارشون از نظر استاندار پایین اما مورد تایید همه هست یه جوری پرآوازه میشه آره این کار فلان مهندس انجام داده آره همیشه کارهاش سر موقع تحویل می ده،توی نظام مهندسی شهرم، و سایر ارگان ها …. هرجایی که می رم می بینم آقایان مهندسی که میشناسم همیشه یه گام از ما خانم ها جلوترند. اتفاقاااا قبل از اینکه من پروانه مهندسی مو بگیرم برای همین آقا5 یا 6 تا کار انجام دادم. اما چون کار اول بودم زیاد با اصول کار آشنا نبودم.بعدش که با مهندس های استان های دیگه کار کردم،متوجه شدم با چه کیفیت پایینی ما اون کارها رو انجام می دادیم. اما همیشه اسم این بزرگوار همه جا هست……
و مورد بعدی چه باوری ساختید که نقد کار کنید اول حق الزحمه تون از قرار داد کامل می گیرید بعد کار تحویل می دهید.
من این کلام که نقد کار کنم از آقای رضا عطار روشن در فایل های نتایج دوستان شنیدم. همان روز هم اقدام کردم متاسفانه
با خانم مهندسی که همکاری داشتم وقتی اینجوری گفتم با یه لحن تحقیر آمیزی که من 20سال مشاورم ، مشاوری مثل تو ندیدم و با بحث دلخوری همکاری مون کات خورد و اینم گفت که طی این 20 سال کاریم مهندسی مثل تو ندیدم تو اول راهی این مدلی کسی باهات کار نمی کنه تا زمانی که کار ما تایید نشه مشاوری حاضر نمیشه کامل بپردازو…… مراحل قانونی و اداری برام بازگو کرد که توی کَت من نرفت همیشه می گفتم اگه آقارضا عطار روشن تونست منم می تونم. دقیقاااا کلام تون درست بود که وقتی من دق دقه واریزی دارم.کیفیت کارم می آد پایین اصلااا نگرانم و احساسم بده آخرشم کمتر از مبلغ قرار دادی برام واریز می کنند. اتفاقاااا چون این خانم مهندس باهم با تندی صحبت کرد بیشتر راغب شدم که من نقد کار کنم تا بی احترامی نبینم. و دقیقاااا شما هم این نگاه رو داشتید مثل من از نقد کار کردن،
و مورد آخر ممنون میشم اون آیه قرآن از قرار داد رو بفرمایید
سلام خانم محمودی
ازصمیم قلبم ازتون سپاسگذارم که برام این کامنت فوق العاده رو نوشتین
کارایی که من تا حالا انجام دادم؛ همه افراد آدمای با جایگاه اجتمائی خیلی بالا بودن و هستن، افراد فوق ثروتمند، با جایگاه اجتمائی بالا، یه سر درب برای یک ویلایی اجرا کردم چند سال قبل قیمت ویلاش 2/000 میلیارد بوده.
من الان دیگه وقتی میرم برای بازدید اولیه؛ معمولا خیلی صحبت نمیکنم که من خیلی مهندس خوبی هستم من خیلی کاربلدم، من خیلی باوجدانم و اینا؛ تو دلم میگم اگر این شخص از جانب پرودگار فیلترهارو گذرونده و روزی منه؛ خدا خودش قلبشو نرم میکنه، من چرا انرژی بذارم؟؟؟ من تو کار خودم رو ثابت میکنم
2 سال قبل زمانی که داشتم قرار داد یک پروژه اضافه بنا و بازسازی یه ویلای 500 متری رو میبستم؛ پروژه دکتر سید محمد معصومی( بزنین تو اینترنت مصاحبه هاشون هست) میخام ببینین میشود با همچین افرادی هم کار کرد، حتی میشه ویلای وزیر رو شما کارشو انجام بدی) خانمش میگفت آقای مهندس حس خیلی خوبی نسبت به شما دارم، کلی آدم با ماشینای آنچنانی میومدن ولی ما داریم کار رو میدیم به جون ترین فردی که اومد اینجا و داریم به شما اعتماد میکنیم؛ من اون موقع ساینا داشتم، رفیقام میگفت ماشینتو بزرگتر کن؛ راحت تر پروژه میگیری: گفتم اتفاقا مردم چشمشون به قلبشونه؛ کاری که روزی من باشه بهم میرسه ربطی به ساینا و بنز نداره؛ اتفاقا من باساینام کلی قرارداد چند میلیاردی بستم.
کار رو که خدا براتون جور کرده؛ میره به قلب اعتمادا و میگه این کار رو بده به نوروزی یا محمودی؛ خدا قصدش اینه بهت روزی بده دیگه: همون خدا شرایط رو خودش برات جور میکنه، بهترین استا کار رو برات جور میکنه، خودشون برات زنگ میزنم مهندس ما بیکاریم کار ندارین؛ من کاشیکار میخاستم فردا استارت بزنم؛ همون شب کاشیکار زنگ زد مهندس من بیکارم
من با یک کاشیکار حرف زدم؛ باهم قیمت به توافق رسیدیم، چند هفته بعد قرار بود کار استارت بخوره؛ زد زیر حرفش قیمتو برد بالا؛ چون میدونست من باید شروع کنم، کارم کاره هر کسی نبود؛ ولی خدا شاهده همون شب برام زنگ زد کاشیکار؛ الانم تو ساختمون مشغوله) امشب زنگ زد؛ فرداش مشغول شد؛ اولین باره داره برام کار میکنه؛ چقدر آدم با شخصیتی هست، چقدر چهره زیبایی داره و تو کارش فوق حرفه ایی هست و خییییلی مودب؛ من ادب و نوع حرف زدن استاد کارام برام خیلی مهمن؛ با پسرش مشغول کارن؛ یک بار پسرشو به اسم صدا نزد: میگه عرفان جان بهش، بهش گفتما؛ گفتم که خوشحالم دارم با آدمای مودب و کاربلد و حرفه ایی چون شما دارم کار میکنم؛ گفتم که پسرتو عرفان جان صدا میزنی خیلی خوشم میاد
بهترین استاد کارا، با پایین ترین قیمت، مصالح فروشا با بهترین قیمت بهم جنس میدن؛ همون خدایی که برام کار فراهم میکنه؛ همون خدا با توجه به توان و پتانسیل من پروژه میاره برام: میدونه من میتونم پیش ببرم و خودش برام شرایط و جور میکنه
و منی که حرف نمیزنم تو قرار هام ولی تو کارم کولاک میکنم؛ از این ویلایی که ساختم ویلای آقای حسینی تا آخرین کارم؛ مالکا برام جون میدن؛ عاشق منن، کل زندگیشون رو در اختیارم میذارن، بهم میگن تو اگه نبودی که میخواست این کارا به این خوبی برامون انجام بده؛ حتی یکیشون به نام آقای ایمانی که یکی از سران کشوره: میگه تو اگه شمال نبودی اصلا نمیدونم کی برام این کارا رو انجام میداد: چند بار باهاش کار کردم؛ همشون بعد کار میخان آب بخورن تو حوزه فعالیت کاری ما؛ به من زنگ میزنن
راجب جلو جلو پول گرفتن؛ اتفاقا یکی از بزرگترین برج سازای شهر و یکی از بزرگترین مهندسان منطقه باهم داشتیم حرف میزدیم؛ گفتن با این طرز فکرت باید خونه بیکار بشینی؛ یعنی چی طرف بیاد جلو جلو پول پرداخت کنه؟؟؟ بعد قرارداد وقتی به اون برج سازه گفتم باور نمیکرد: گفت حالا یکی شانسکی به پستت خورد.
بیخیال حرف اینو اون؛ بزرگترین و موفق ترین افراد هم باورای اشتباه دارن؛ آقای هاکوپیان میگه رمز موفقیت اینه 40 سال روزی 16 ساعت باید کار کرد؛ آره؟؟؟ رمز موفقیت اینه؟
رمز موفقیت فقط خداست؛ تو بگو چه پروژه ایی میخوای بهش، در چه اسکیل و اندازه ایی باشه، چقدر میخای از اون پروژه ورودی مالی داشته باشه، میخای مالک چه ویژگی هایی داشته باشه و چه شرایطی: خدا هم کار رو برات جور میکنه هم شرایط کار رو
راستی قانون تکامل یادتون نره؛ من تموم این قدرت خودم رو تو کار به دست آوردم؛ یعنی اول فقط کار گرفتن و پول درآوردن برام مهم بود: بعد یواش یواش نوع کار، اندازع کار، میزان پولی که دوست داشتم از اون کار در بیارم، ویژگی و شرایط مالک پروژه برام مهم شده؛ ولی اول فقط پروژه گرفتن برام مهم بوده
موفق باشید
به نام خدا
سلام به استاد عباسمنش بزرگوار و دوستان توحیدی
من دوباره این فایل بسیار ارزشمندی که استاد عزیز لطف کردن برامون تهیه کردن رو گوش دادم
یک جمله ای از استاد شنیدم که توی گوشم زنگ خورد رسماً
اونم این بود:
((اگر به یک مشکلی بربخورند ، اصلاً اینقدر تمرکزشون روی مشکله که به راه حل هدایت نمیشن))
من توی کدنویسی هام همچین داستانی رو داشتم
کلاً اونایی که برنامه نویس هستند میدونند که توی کدنویسی هر بار یک کدی رو باید بنویسی که ممکنه قبلاً انجامش نداده باشی یا مسئله ای که چندان شبیه به مسائل قبلی که حل کردی نیست بابت همین تا ابد توی کدنویسی هام مثل توی تمام لحظات زندگیم به خداوند و علم و آگاهی خداوند و قدرت خداوند احتیاج مفرط یا مفرد دارم [ مفرط یا مفرد؟!! اینو میسپارم به خودتون ، بیشتر از این کاری از دست من بر نمیاد:) ]
خلاصه یعنی همیشه به هدایت های خدا احتیاج دارم ، وگرنه کارم زاره
دیگه خودِ خدا بهتر میدونه که هیچی حالیم نیست
آره ، توی کارم مثلاً باید دو تا فرم درست می کردم که کاربر بتونه از پنل اختصاصی که براش درست کردم یک شهری رو براساس استان انتخاب کنه بعد من همزمان باید جوری کد مینوشتم که همون شهری که کاربر انتخاب میکنه به صورت خودکار نقشه پایین فرم همون شهر انتخابی رو به کاربر برای ثبت لوکیشن بارگذاری کنه
آقا من به هیچ وجه مِنَ الوجوه نمیدونستم راه حل این مسئله چیه!
بعد بجای اینکه برم یک قسمت های دیگه ای از سایت رو درست کنم تا هم تمرکزم از اون مسئله برداشته بشه و هم بعدش هدایت بشم به راه حل ، کلاً تمرکز میکردم روی همین مسئله کدنویسی و میگفتم باید درست بشه
میتونم به جرئت بگم یک کاری که ممکن بود توی یک ساعت انجام بشه تا یکماه یا بیشتر میموند و من نمیدونستم چیکار کنم
علتش هم این بودش که من تماماً تمرکزم روی مسئله ای بود که هیچ راه حلی براش نداشتم بابت همین خیلی دیر به راه حل مشکل هدایت میشدم
که الان خداروشکر بهتر شدم توی این مورد ، منظورم همین تمرکز نکردن روی مشکل هستش
بخاطره اینکه باورهامو در مورد خدا بهتر کردم به همون نسبت هم تسلیم تر شدم ولی احساس میکنم باید روی خوشبین بودنم بیشتر کار کنم که اینم از همون ایجاد باورهای درست مخصوصاً باورهای توحیدی میاد
————————————————————————–
اصلاً در مورد این موضوع آیاتی از قرآن هست که خودِ خدا در موردش به شکل های مختلف گفته
مثل این آیه:
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (آیه 62 سوره یونس)
(آگاه باشید، یقیناً دوستان خدا نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند)
توی همین یه دونه آیه دقیقاً خداوند عین چیزی که استاد عباسمنش در مورد خوشبینی گفتند رو داره میگه یا آیاتی که خدا میگه کسانی که ایمان دارند فقط بر خدا توکل می کنند ، مثل این آیه:
وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَکَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا (آیه 58 فرقان)
(و بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد توکل کن، و او را همراه با ستایش تسبیح گوی، و کافی است که او به گناهان بندگانش آگاه باشد)
چقدر خودِ این آیه به آدم داره احساس خوب و آرامش میده و قلب آدمو مطمئن میکنه ، میگه همین خدایی که همیشه پایداره نسبت به تو آگاه باشه کافیه و فقط نگاهت به خداوند باشه ، این یعنی عین خوشبینی
یک آیه بعدیش هم میذارم چون خیلی شیرین هستش
الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ الرَّحْمَٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِیرًا (آیه 59 فرقان)
(خدا کسی است که آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست در شش روزگار آفرید. سپس بر عرش مسلط شد، اوست خداى رحمان، پس از او بخواه که بر همه چیز آگاه است)
خیلی این آیه رو دوست داشتم
میگه از کسی که جهانیان رو به وجود آورده سوال کن یا درخواست کن چون فقط خداست که نسبت به همه چیز آگاهی داره
کسی که بندگی خدارو میکنه و فقط نگاهش به خداست و فقط از خدا میخواد هر چیزی که باشه رو اون آدم رستگار میشه ، اینو دارم به خودم میگم
اصلاً دیگه حرفی نمیمونه دیگه بدبینی و ناراحتی و نگرانی نمیمونه ، مگه میشه به کسی که قدرت جهانیان هستش و بر همه چیز کنترل کامل و صد در صدی داره تکیه کنی اما زندگی آسونی نداشته باشی!
راه خدا ، راه آسونی هاست
راه خدا همون مسیر خوشبختی و آزادگی هستش
راه خدا از بندگی کردن خدا میاد
خدا خودش کمکم کنه تا بتونم اونجوری که شایسته هستش بندگیشو کنم
————————————————————————–
استاد ، مجله فوربس هستش که اسمش رو یادتون رفته بود که اتفاقاً رفتم دیدم ، داش ایلان 439 میلیارد دلار ثروتش شده ولی خب به قول شما این ارزش سهام شرکتش هستش
البته باید اینم در نظر گرفت که کسی که شبکه اجتماعی توئیتر رو 40 میلیارد دلار میخره فقط سهام که نداده پول هم داده که اونم مبالغ میلیارد دلاری بوده یعنی به مالک های قبلی توئیتر فقط یه بخشی از سهامشو میده بقیه اش پول بوده یا برای هر بار راه اندازی سفینه استارشیپ مبلغ 100 میلیون دلار که میتونی باهاش توی بهترین جاهای دنیا خونه بخری ایلان ماسک هزینه کرده ، که به صورت کلی هزینه کل پروژه استارشیپ بالای 5 میلیارد دلار آمریکا بوده
خودِ همین آقای ایلان ماسک کسی هستش که به هیچ عنوان توی هیچ زمینه ای با هیچکسی شریک نشده دیگه یه آدم توحیدی چه جوری میخواد باشه؟نتیجه اش هم که مشخصه
هر چند همین سال 2024 یک خواننده زن جوانی به اسم تِیلور سوئیفت از همون کشور آمریکا فقط از طریق برگزاری کنسرت هاش و فروش آلبوم های موسیقیش به درآمد بالای یک میلیارد و 600 میلیون دلار در یک سال اخیرش رسید یعنی فکر کنم ایشون جزو معدود نفراتی در لیست مجله فوربس شدند که بدون هیچ سهامی به صورت نقد از کار مورد علاقه خودش تونست به جمع میلیارد دلاری های دنیا اضافه بشه که باز هم ثابت میکنه امکان پذیره برای هر کسی که در مسیر کاری مورد علاقه خودش اینقدر پول بسازه و خیلی هم راحت و ساده این اتفاق بیوفته
در مورد جف بیزوس هم درست میگید بخاطر اینکه همین الان شرکت آمازون که همین آقا بنیانگذارش بوده بیش از 2 میلیون و 525 هزار نفر کارمند داره یعنی واقعاً خیلی باعث ایجاد شغل شده یا طبق آخرین گزارش های مالی شرکت آمازون ، درآمد فعلی این شرکت 620 میلیارد و 120 میلیون دلار هستش و در سال 2023 هم این شرکت درآمدش 574 میلیارد و 780 میلیون دلار بود که نسبت به درآمد سال 2022 که بالغ بر 513 میلیارد و 980 میلیون دلار بود، افزایش پیدا کرد یعنی سال به سال داره درآمد شرکت آمازون بیشتر میشه
این یعنی همون مولد ثروت بودن
————————————————————————–
الان من خودم دیگه نسبت به یکی دو سال پیش توی صحبت نکردن در مورد اتفاقات ناجالب و کلاً چیزهایی که دوست ندارم بهتر شدم ، قبلاً اینجوری نبودم ولی الان بیشتر با دیگران یا بیشتر با خدا در مورد چیزهایی که به من احساس خوبی میده صحبت میکنم
مثلاً من در مورد خونه مورد علاقه ام حرف میزدم اتفاقی که افتاد همین مهر ماه هدایت شدم به یه سفری که به مدت چند شب دقیقاً توی ویلایی بودم که شبیه به همون ویژگی های خونه مورد علاقه ام بود که دقیقاً به من ثابت کرد که فرکانس هایی که از روی صحبت کردن در مورد خونه مورد علاقه ام فرستادم منو به یه همچین ویلایی برد
فکر میکنم دیگه کافی باشه
خیلی حس خوبیه که میدونی صاحب داری و بی کس و کار نیستی و صاحب تو همون کسیِ که صاحب تمام جهان هستش یعنی همون خونه ها و ماشین ها و پول ها و آدم ها و حیوانات و شهر ها و کشور ها و سیاره ها و ستاره ها و کهکشان ها و جهان ها
آدمی که با صاحب دنیا باشه ، صاحب همه چیزه
گرفتی چی شد:))
مرسی از استاد عباسمنش عزیز و دوستان ارزشمندم
براتون بهترینِ بهترین ها رو آرزو میکنم
سلام به شما جناب گرامی عزیز
میخواستم فقط به کامنت شما امتیاز بدم
ولی انقدر این ایاتی که گذاشته بودید برای من در این لحظه راهگشا بود که دیدم قدرنشناسیه که بخوام ازتون تشکر نکنم
واقعا بعضی وقتها شده که تمام توجه ما به خود مشکله بعد میگیم چرا به جواب هدایت نمیشیم
ممنونم از یاداوری این نکات و این ایات
بینهایت از شما سپاسگزارم دوست عزیزم
در پناه خدا باشید
سلام آقا حمید عزیز
چقدر جالب ، همین امروز کامنت شما رو خوندم اینقدر تحسینت کردم بابت دلیل و منطق های قوی که برای بهتر کردن باورها نوشتی که میخواستم برات بنویسم و ازت تشکر کنم ولی باورت میشه اگر بگم احساس کردم خدا به من گفت الان براش ننویس
بابت همین گفتم پس بذار برای بعداً مفصل ازشون تشکر میکنم
نگو شما لطف کردی برای من نوشته بودی
از اینکه توی کامنت هات همیشه دلیل و منطق میاری خیلی دوست دارم چون من خودم همیشه دنبال دلیل و منطق آوردن برای بهتر کردن باورهام هستم و به همین شکل هم توی کامنت هام مینویسم
کلاً از شخصیت بالایی برخوردار هستی شما
بابت تک تک پاسخ های عالی که توی بخش عقل کل هم مینویسی واقعاً ازت ممنونم حمیدجان
بسیار تحسین کردم
خیلی خوشحالم کردی برام نوشتی و بازم بابت کامنت های باورسازی ات ممنونم ازت رفیق
سلام اقای گرامیِ عزیز.
کامنتتون خیلی دوست داشتنی بود و دلم گفت که بنویسم.
کلِ کامنت یه طرف، این قسمت هم یه طرف.
قلبم رو جلا داد:
خیلی حس خوبیه که میدونی صاحب داری و بی کس و کار نیستی و صاحب تو همون کسیِ که صاحب تمام جهان هستش یعنی همون خونه ها و ماشین ها و پول ها و آدم ها و حیوانات و شهر ها و کشور ها و سیاره ها و ستاره ها و کهکشان ها و جهان ها
آدمی که با صاحب دنیا باشه ، صاحب همه چیزه
الهی شکر که الان کاملا هدایتی رسیدم به این نقطه ی زیبا از سایت، به کامنتِ شما.
اون قسمتی هم که گفتین روی مشکل تمرکز نکنیم، یاداوریِ بسیار به جا و به موقعی بود برای خود من…
تو ذهنم قفل بزرگی زده شده بود، کامنت شما مثل کلید اومد و باعث گشایش شد.
الهی شکرت.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
سلام خانم صوفی
توی سوره بقره آیه 107 خدا یک موضوع فوق العاده مهم و حیاتی رو میگه
در اصل با یک سوال داره آگاه میکنه آدمو
این آیه:
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ
معنی این آیه میشه: آیا نمی دانی که فرمانروایی آسمان ها و زمین از آن خداست و جز خدا سرپرست و یاوری نداری؟
قبل از اینکه بگه تنها سرپرست و یارو و یاور خداست داره از مالکیتش نسبت به هر چیزی که توی دنیا هست میگه و در ادامه داره از این میگه که حالا منی که دنیا مال منه فقط من هستم که سرپرست تو هستم
خانم صوفی ، سرپرست یار یاور به نظرت توی دنیای آدم ها شمارو یاد چه کسانی میندازه؟
کسانی که خرجی شما رو دادن مثلاً اون موقعی که خواستی مدرسه بری هزینه کیف و کفش و لوازم تحریر و همه آنچه که هست رو اون کسانی که سرپرست شما بودند اینارو به شما میدادند حتی ممکنه اون زمان برای داشتن اینا هیچ درخواستی هم نکرده باشین ولی سرپرستان شما برای شما این کارهارو کردند
حالا خدا توی آیه های بسیار زیادی از قرآن اینو گفته که تنها سرپرست و یاور شما خداست یعنی چی؟
یعنی تنها کسی که میتونه به شما آب و غذا و پول و خونه و ماشین و هر امکاناتی که بخوای بده
چرا؟
چون اون توی قرآن نگفته من مالک خونه ها و ماشین ها هستم گفته من مالک زمین و آسمان ها یعنی جهان ها هستم
یعنی هر آن چیزی که هست
بابت همین هم هستش که تنها کسی که سرپرستی شما رو تا ابد به عهده گرفته فقط و فقط خودِ خداست کسی که تنها قدرت یکتای جهانیان هستش
بابت همین محدود به چندتا چیز نمیشی ، دیگه آزادی در داشتن هر آن چیزی که بخوای داری
ممنونم بابت پاسخ بسیار زیبایی که برام نوشتین و انشالله خودتون و همسر نازنینتون و آقا پسر زیباتون بهترین هارو تجربه کنید
سلام حسن جان
خدا قوت
خیلی پیام خوبی برای ما مخابره کردی و در دم ما رو به سمت صاحب اصلیمون هدایت کرد.بسیار سپاسگزارم از نوشتن زیبات و زیباییهای نوشتنت و اینقدر به قلبم نشست که نگو و نپرس.
حسن جان باز هم برامون بنویس که خیلی خوب مینویسی.
سلام به همه
عاشقتونم
حسام از شهرداری ستاد تا فلوریدا
اگه دوستام تونستن از همین خدا
از همین استاد
از همین درسهای من
از همین کارمندی
از همین شرایط زندگی من وارد بهشت بشن
پس منم میتونم
استاد جان
استاد شایسشته جانم – دوستان عزیزم
اینقدر خوشحالم ک نمیدونم با چ زبونی ازتون تشکر کنم استاد جان ک این فایل دوس داشتنی رو گزاشتین
اتفاقا امروز صبح فایل کنترل ذهن رو گوش میدادم و طبق روال روزانه از آگاهیهاش استفاده میکردم ک اومدم اداره و دیدم ک این فایل رو گزاشتین
یه حرف جالبی توی اون فایل زدین و مثل برق سه فاز منو گرفت -شما گفتین حسامم جان دو روز بیشتر زنده نیستی – از این دو روزت لذت ببر لامذهب
این لامذهب شما انگار منو برد توی اینکه واقعا اگه فردا بهم بگن ک دیگه زندگیت تمومه من چی دارم به خودم بگم–دیدم ک توی این یکسالی ک با شما دوستان همراه شدم خوب عمل کردم به زعم خودم -توقعاتم زیاد بوده و بقول استاد خیلی حجاها جاها توهم زدم که رفتم یه بیل زدم – انتظار داشتم جهان یه ساختمون کامل بهم تقدیم کنه – اما خداییش سعی کردم که کمتر به منفی ها توجه کنم و بیشتر حواسمو بزارم روی نکات مثبت زندگیم
استاد جان زندگینامه شما باعث شد به خودم بیام
استاد جان فایل صحبت با رزا از انجمن مهندسان انگلیس منو به خودم آوورد
استاد جان کامنت بینظیر تغییر زندگی لیلا بشارتی عزیز منو به خودم آوورد
زندگی پر از چالش سعیده شهریاری عزیز و موفقیتهاش به من گفت تو میتونی از کارمندی به موفقیت برسی
و دوستان زیادی که ازشون عذر میخوام و ممنونشونم با اینهمه محبتشون توی سایت مثل موفقیتهای بینظیر خانم شهرزاد عزیز و دوستان عزیز دیگه مثل رضا عطار روشن +علی ملکی +آقای ظاهری +فریبرز ازلی+علی ملکی+هادی ترابی+فردین با شغل املاک دوره ثروت+عرشیا ک 17 سالش بود رفت امریکا+آزاده ک تونست با هنر بند اندازی صورت خانمها ب ثروت توی امریکا برسه+لیلا بشارتی+گیسو ک مدیریت رو رها کرد+الهام نوروزی +سمیرا کد نویس خانه دار و هزاران نفر ک تونستن با کنترل ذهنشون موفق بشن
استاد جان من اینجوری از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شدم
من با شما یاد گرفتم که جهان و خداوند دارن میگن که اگر شکرگزاری کنم به ظرف من اضافه میشه
من با کمک همه کسایی که توی سایت خودم هستن فهمیدم که بهترین راهکار اینه که حتی از دمپایی پاره ای که توی ممحل کارم میپوشم لذت ببرم و از ش تشکر کنم – من میدونم شما باور میکنید – دوستان یه دمپایی پاره توی اداره دارم که جنسش چرمه و همه جاش مثل دمپایی از جنگ برگشته ها هستش باور میکنید همه جاش چرمش ورق ورق شده و تکه های چرمش پاره یپاره شده و ولی من توی دفترم ازش تشکر کردم و چن هفته بعدش خانمم برام یه هدیه عالی خرید و دیدم که برای بیرون رفتنم برای خرید یه کفش ورزشی خوشکل سبک و دوس داشتنی خرید – امروز یادم اومد که من از اون دمپایی تشکر کردم و جهان چن وقت بعدش کفش بیرونی بهم هدیه داد – چقدر این باور قشنگه که باور کنم جهان در هر لحظه بهم پاسخ میده و اینو مدیون شماها هستم – عاشقتونم
استاد من با خدا و دین و تمام امامان و مذهبی ها بشدت مشکل داشتم-شما دست منو گرفتین و گفتین حسام جان بیا “”” از چشم خداوند به جهانش نگاه کن “”” و من اینو از گفته های شما یاد گرفتم که میگفتین من دوس دارم از چشم خداوند به جهان نگاه کنم و اولا نمیفهمیدم یعنی چی ولی کم کم توی مدار اومدم و فهمیدم همه آدما ارزشمندن-خداوند عاشق همه بنده هاش هست و اونوقت بود که تسلیم شدم و چقدر روابطم عالی شد و جهان چه آدمای نازنینی رو آوورد که دستان خدا شدن برای انجام کارای من
دوستان عزیز
من پاشنه آشیل خفنی برای این دارم که به بقیه بگم خیلی سَرَم میشه – خیلی چیزی بلدم – یه کمی هم بخاطر گذشتم و سن 50 سالم داره – اما اینا بهونس – من از شما خوبا یاد گرفتم که اگه دوس دارم خانمم+مادرم +همکارم+مشتریم+دوستم گوش به حرف من بدن و بیان توی مسیر بهشتی من –اول بیام خودم برم پیش مادرم و خانمم بهشون بگم که من غلط کردم من اشتباه کردم -شما درست میگفتین که آقای استاد رو ول کن اون فلانه اون فلانه – من میخوام از این به بعد این مسیر رو ول کنم و بیام مثل شما بشدت مذهبی بشم و همین زندگی فقیرانه شما رو ادامه بدم با همین روابط و شرایط – استاد رو و سایت رو ول کنم -استاد جان اونا به من تهمت تارک الصلات زدن به من توهین کردن و … که به خاطر باورها و مدار خودم بوده و من در جای درستی هستم همیشه -با خودم سنگمو واکندم که حاظری اینکار رو بکنی ؟؟؟اول بیام ببینم که حاظرم اینکار رو بکنم و بعد بیام برای تغییرشون اقدام کنم -من استاد جان از وقتی رهاشون کردم و به خودم گفتم که ببین یه خدایی هست که داره به همه درخواستها پاسخ میده
اونا از خداشون زندگی خوب میخوان – از تو که نخواستن
بعدشم مادرم و بقیه از اینجوری زندگی کردن لذت میبرن – تو چطور میخوای بهشون بگی که نه اشتباه میکنید و میخوای رابطتو خراب کنی برای چی – برای اینکه میخوای بگی من بیشتر از شما میفهمم- اصلا به تو چ مربوطه که دخالت میکنی – یه خدایی هست که داره درخواست همه رو میده – یه سری آدم هم دوس دارن اینجوری زندگی کنن – تو چطور اجازه میدی به خودت که خدایی کنی -اصلا برم یه پله بالاتر و اونم اینه که تو مطمئنی که خدا با همین شرایط نمیتونه اون آدمه رو موفق کنه – پس مطمئن نیستی درسته – هزار راه هست برای موفقیت و قرار نیس همه بیان توی سایت – پس ولشون کن
استاد جان با این باور که اگه من دوس ندارم مادرم و خانمم منو تغییر بدن پس منم تغییرشون نمیدم و فقط تحسینشون میکنم و از وقتی این باور درست شد اینقدر روابطم با آدما خوب و خوبتر شد که حساب نداره
البته اینم از شما یاد گرفتم که فقط میگفتین من توی دانشگاه بندر عباس کاری به استادام کردم که نمره بچه ها رو با من چک میکردن و این درس خوبی بود ک فقط تحسین کنم و فقط به خوبی هاشون توجه کنم – ب و وبقیش به من مربوط نیس
استاد جان از شما یاد گرفتم که کنترل ذهن کار کمی نیس وقتی اون نقاشه نجوا داره که بره نقاشیشو بکشه ولی حرکت میکنه و میره نقاشی میکشه منم باید با وجود نجواهایی که میگن نکن – مثلا که چی – مهم نیس- تو کار مهمی نکردی —–ذهنمو کنترل کنم و برای خودم وقت بزارم و طبق قانون همه اون آدما به یک اندازه به هدایت های خداوند دسترسی دارن و خدا هدایتشون میکنه –
من هر روز قدمهای کوچیکی هر روزه برای داشتن خوشبینی برمیدارم اولیش اینه که یه لیست سپاسگزاری دارم برای وسایلی که دارم و 70 مورد رو لیست کردم که هر روز میبینم و سپاسگزاری میکنم
من هر روز من دارم یواش یواش عاشق همه آدما میشم چون خدا عاشقشونه حتی همون کارتن خوابی که توی زباله ها دنبال پلاستیک میگرده و قبلا حالم بد میشد از دیدنش الان دیگه میگم حسام جان خدا عاشق این بندشه و دوسش داره تو هم براش دعای خیر کن
من هر روز سعی میکنم برای دوره هایی که دارم یه قدمی بردارم
من هر روز دارم خوشبینیمو نسبت به کسب و کارم بیشتر میکنم و باورای جدید میسازم مثل اینکه هر روز فرصتهای پول درآوووردن من دارهخ بیشتر و بیشتر میشه – هر روز آدمای بیشتری از من درخواست خدمات میکنن- هر روز کسب وکارا داره گسترشش بیشتر میشه – هر روز پول بیشتری بحسابم میاد و من برای لذت هام خرج میکنم و………
استاد جان شما گفتین قانون جهان اینه که گسترش پیدا کنه و اگه همه بخوان دکتر جراح بشن که نمیشه بنابر این منم درک کردم که حتی اون کارتن خوابه بودنش برای جهان مفیده و با این تفکر هر روز دارم خوشبین تر میشم
++من با همین مسیر خوشبینی در عرض یکسال ماشین خودمو که یه روزی آرزوم بود رو خریدم
++من با همین مسیر خوشبینی در عرض یکسال روابطمو خوب کردم که خیلی جا داره بهتر بشم
++من با همین مسیر خوشبینی کسب وک ارمو گسترش دادم و هر روز پول بیشتری به اندازه باورهام وارد حسابم میشه
++من با همین مسیر خوشبینی از خداوند تونستم بعد از دو ماه کلنجار رفتن و درخواست دادن راجع به سلامتیم 50 ساله دیگه وقت بگیرم تا حسابی لذت ببرم و خودمو تجربه کنم و اینقدر باورم شده که الان یقین دارم میتونم 50 سال دیگه زنده باشم ولذت ببرم
++من با همین مسیر خوشبینی از یه مسیر بشدت عزت نفس پایین رسیدم به مسیری که به مدیر و نماینده شهردار راهکار میدم که چه کاری چه وقتی چجوری مناسبه – من قبلا جرات نداشتم سرمو جلو شهردار بلند کنم الان باهاش جلسه میزارم و اداره کردن جلسه مدیران ستادی با منه
++من با همین مسیر خوشبینی از یه آدمی که 12 ساعت درگیر موارد اداره بود رسیدم به روزی 2 یا 1 ساعت کار و پروژه وبقیه وقتها روی باورام کار میکنم – توی اداره هستم 5 یا 6 ساعت ولی نزدیک چن ساعت با خیال راحت روی باورام کار میکنم خیلی وقتم آزاد شده و این کار جهان و همین درسهاست
خیلی چیزا الان دارم
خوشبینیم باعث شد بتونم الان با دندونام تَه دیگ بخورم قبلا نمیتونستم
خوشبینیم باعث شد بتونم بینهایت خوابهای عالی رو با افکارم درست کردم
خوشبینیم باعث شد بتونم بینهایت میوه عالی با قیمت خوب ک خدا پولشو داد رو با افکارم درست کردم
خوشبینیم باعث شد بتونم بینهایت وسایل عالی در خونه و محل کارم ب رایگان برام عالی کار میکنن از سماور و پکیج و کولز و لوازم برقی و فرش و مبل و لامپ و……. رو با افکارم درست کردم
خوشبینیم باعث شد بتونم موتور و ماشین عالی و سالم رو با افکارم درست کردم
خوشبینیم باعث شد بتونم اینهمه لباسهام با رنگ های زیبا ک دوسشون دارم
خوشبینیم باعث شد بتونم آزادی زمانی رو با افکارم درست کردم
خوشبینیم باعث شد بتونم سلامتی خودم وهمسرم وبچه هام که هست پس برای همین نعمت بزرگ سپاسگزارم.
خوشبینیم باعث شد بتونم میرم سر یخچال برای میوه و خوراکی های داخل یخچالم که کلی چیزی بود که در یخچال بود از عمق وجودم شکر میکردم.
برای فرش زیر پام عاشقتم
برای چند تا اسکناس که توی کیفمه عاشقتم
خدا جون با چ زبونی از محبت بینهایتت تشکر کنم ک بخاطر فراوانی جهان و وهابیتت روزیم کردی برای هفته ای یکبار میوه خریدنم عاشقتم
برای سالی یکبار خرید کفش ولباس برای بچه هام عاشقتم
روزیم کردی برای مسافرتهای عالی ک نسیبم کردی عاشقتم
روزیم کردی برای گلدان های سبز پتوسم توی حال و طراوت و زیباییشون عاشقتم
روزیم کردی برای میتو و رنگی ک فضای خونه رو با صدای زیباشون لذت بخش میکنن عاشقتم
همسایه های بینهایت عالی ک بهم دادی عاشقتم
برای همکاران عالی و پر انرژی ک توی ستاد و بیرون دارم عاشقتم
نوشیدن یک لیوان چای رو به پنجره عاشقتم
دیدن ستاره ها وماه وابرها وخورشید عاشقتم
چشمان زیبای پسرم ودخترم . عاشقتم
تک تک فایلهایی ک با لذت و عشق درست میکنم برای پروژه خودم . عاشقتم
تک تک حقوقهایی ک از شهرداری و پولهایی ک غیر از شهرداری بهم دادی . عاشقتم
آب گرم پکیج عالی و کولر خوبی ک دارم . عاشقتم
ثروتمندی دوستان سایتم و درآمد خوب همه دوستانم . عاشقتم
ماشین شاسی بلند اون حوریه و اکرم . عاشقتم
مغازه ی بزرگ برادرم و همسایه . عاشقتم
تن سالم ورزشکاری دخترم . عاشقتم
کسب و کار پر رونق دوستانم توی سایت و خانمم و بقیه آشناها . عاشقتم
دیدن مشتری های ثروتمند باغ دار خانمم . عاشقتم
دفتر کار عالی و ساکتم ک راحت روی باورام کار کنم . عاشقتم
سفر تهران و رفتن خیابون فرشته و الهیه و سعادت آباد . عاشقتم
قدرت نوشتن و چشم دیدن و دوس داشتن تو و همه اعضای سالم بدنم ک هر روز پر انرژی تر میشن . عاشقتم
خوابهایی ک نشونه محبت تو بودن و قراره براحتی تمام نعمتها وارد زندگی من بشه . عاشقتم
هدایتم ب کامنتهای افراد ثروتمند سایت . عاشقتم
موبایل و هندز فری عالیم. عاشقتم
روابطم ک هر روز داره روابطم با خودم با تو و با خانواده و اطرافیانم هر روز بهتر و بهتر میشه. عاشقتم
ماشین خوشکل و دوس داشتنیم ک یادم میاد ی زمانی آرزوم بود ماشین خودمو داشته باشم و باهاش دور بزنم و لذت ببرم از شستنش . عاشقتم
روابطم ک هر روز داره ارتباطهای قدیمیم حذف میشه و جهان منو هدایت میکنه ب ارتباطهای جدید عاشقتم
قبض گاز رو این ماه برام رایگان رایگان کردی و هر روز بهتر و بهتر میشه شرایطم. عاشقتم
روابطم ک هر روز نعمتها و موفقیتهای اطرافیانم رو تحسین کنم و هر روز بهتر و بهتر میشه. عاشقتم
روابطم ک خانمم رفت ب پارتی و من ذهنی تحسینش میکنم ک در مدار شنیدنش بودم و برا منم اتفاق افتاد و رفتم عروسی پارتی و دعوت شدم وهر روز بیشتر و بیشتر میشه. عاشقتم
جوری زمانبندی کردی ک ماشینی ک عاشقشم GXR-V8 رو سه راه میدان 15 دقیقه نگاهش کنم و لذت ببرم و هر روز بیشتر و بیشتر میشه. عاشقتم
صبح با انرژی و شور رو شوق از خواب بیدارم کردی
دیشب ی خواب خوب بهم هدیه دادی
از دستای نازنینت برا کمک ب من استفاده کردی ک برای پتو نیاز نباشه برم انبار
کارای دفترم ب راحتی ب دستای تو محول شده
عاشقتونم
نتایجم خیلی خوبه و امیدوارم این مسیرمو با جدیت ادامه بدم
عاشقتونم
سلام و درود به اقا حسام ،”گل بهشتیمون!
سلام و درود به نوشته شما پدر عزیزم..
چقدر نوشتتون عالی بود…
اون نوشته ایی که راجع به این گفته بودیین..
خوشبینیم باعث شد بتونم الان با دندونام تَه دیگ بخورم قبلا نمیتونستم…
عزیزم..چقدر حالم دگرگون شد…
حتی همون دمپایی چرم پاره پاره ادارتون..
چقدر شکرگزاریتون پر از درک و رفتار الهی گونه بود…
چقدر سعادتمند خداوند شدین..که بهترین پدر و بهترین همسر برای خانواده تون بشین..
کامنتون فوق العاده و بسیار زیبا بود و پر از خوشبینی و یاد خداوند بود…
چقدر ما سعادتمندیم..در این مسیر دارییم قدم برمیدارییم…مسیری که سر تا پاش خوشبین بودن و اهدنا الصرات المستقیم هست…
مسیری که پر از خیرو نعمت و برکت و سعادتمندی…
بهتون افتخار میکنم.که فردی در این سن سال با شور شوق زندگی کرد..و تونست بهترینهای خودش.برای شخص خودش..و بهترینها برای خانواده.ش باشه..
تبریک بهتون پدر عزیزم…
موفق باشید….
ناگفته نمونه..از بس تعداد کامنتا زیاد هست..که لطف خداونده.که هر کسی تو مدارش میاد..گفتگو میکنه…همین گفتگوها چقدر درک ما رو نسبت به قوانین قوی و پررنگ.تر میکنه..
یه حسی گفت بیام کامنتتونو بخونم..مخصوصا .اولین کاری که کردم چهره زیباتونو دیدم..و …کیف کردم از اون نگاه الهی گونتون.از قوانین بدون تغییر الهی…
انشالله که بتونیم این نگاه رو در تمام جنبه های زندگیمون بگنجونیم…
نگاهیی که من با ورودم به این سایت…بعد از سالها زندگی کردن در اون مکان..به بهشت تبدیل شد..هر روز آوای ،”بهشت” را در این نقاط میبینمو درک میکنمو،” تحسین میکنم….
بهترین ها رو برای شما ،”پدر الهیم.خاستارم.
فاطمه جان سلام و عرض ادب
قربونتون برم
شما ک اشک منو درآووردین
خودم وقتی دوباره کامنتمو خودم متوجه شدم ک من نبودم ک مینوشتم
اینو شما متوجه میشین ک در بهشت هستین
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
فاطمه جان راجع ب دردهام
معده ام سالم سالم شد با آب خوردن
آره واقعا با ی راهکار ساده مثل آب خوردن خوب شد
فقط روزی ی لیتر آب و کمی پرهیز
کبدم
دندونام
رعشه دستم
درد کمر و گردنم
بخدا فاطمه جان فقط دوستان این سایت میفهمن ک حتی وقتی 11 تا از دندوناتو ب مرور زمان بکشی و بعد وارد سایت بشی و باورات تغییر کنن چ معجزه ها ک نمیبینی
من برای ته دیگ خوردن دندونام درد میگرفت بقدری ک مدتها بود ک ته دیگ نمیخوردم و فقط ب خانم بچه ها نگاه میکردم و صدای قاراچ قروچ ته دیگ نونی دلمو میبرد . آرزو داشتم ، حسرت داشتم .
ی روز توی ستاره قطبیم خدا بهم گفت تو درخواستتو بنویس ضرر ک نداره ، منم نوشتم و هر روز میخوندمش ، فک کنم ماه ها گذشت و اونقدر یادم رفته بود ک یادم نبود الان ماه هاست ک دارم ته دیگ میخورم و این آرزوم بود دندونام سالم بشه و شد
اونجا بود ک گفتم حسام جان وظیفته ک بیای توی جزوه فراوانی نعمتها ک درستش کردی بنویسیش و مدام ب خودت بگی ک شد ، ک شد ، خدا رو شکر ک شد ،
بعد این شد ک بعد از ماه ها ک گذشت و من جزوه فراوانی رو ک میخوندم فایل خوشبینی استاد اومد و خود خدا گفت بنویس در صورتی ک قبلش اصلا قرار نبود ، قرار بود من تمرینات صبح استاد رو انجام بدم ، یهو وقتی پشت سیستم اداره نشستم گفت بنویس چیا بهت دادم از وقتی وارد سایت شدی ، از اون طرف شیطون هم میگفت گ تو چیزی بدس نیاووردی ، چی میخوای بنویسی ، ولی بقول استاد صدای الهام خداوند انگار بلندتر بود.
فاطمه جان با کامنتت اشک منو درآووردی
دختر عزیزم آرزوی بهترینها رو برات دارم مثل استادم همه چیزی داشته باشی در همه موضوعات
صبح اول وقت خدا کلی انرژی با کامنتتت بهم داد
عاشقتونم
بازم سلامی دوباره به شما پدر عزیزم..
میدونی این فایل جدید استاد عزیز….چه درهایی از روز گذشته به الان بروی من باز کرده…
مگه بهشت چیه!؟بهشت یعنی همین ثانیها و همین ساعتهاست…
بهشت اینه ،”که بدنت سالم باشه و سپاسگزارش:باشی..
میدونی یادم به چی اومد…
یه شخصی نزدیکمون.ایشون به بیماری خیلی سختی دچار شده..انگار خداوند از:زبان این شخص بهم یاداور نمود تا قدردان این نعمت سلامتیم باشم…
که انسان به چه عجزی میرسه …که ارزوی کوچک براش بزرگ میشه…
تو اتاق کارم مشغول بودم..یه لحظه صدای ارام ایشون برام مثل یه صفحه نمایشگر…شد
ایشون گفت..!ارزو داشتم که خوب بشم.یبار دیگه بیام تو حیاطتون فلان شخص که مادرم باشه رو ببینم..
همین لحظه برام بولد شد..بخودم افتادم…به نعمتهایم افتادم!.به زندگی عالی در تمامی جنبه ها دارم ..افتادم..
که یادت باشه…قدر تمام داشتهاتو بدون و از تمام فرصتهایی که حالت خوبه ارامش داری..و نقطعه بزرگ..به خودشناسی و خداشناسی رسیدی….با تمام وجودت ..بچسب بهش…و قدرشو بدون..
که اگه احتمالا برگردی تو این پروسه..یه خوشبختی خیلی کوچک که برای همه عادی و بدیهی هست..یه روز میشه برات بزرگترین ارزو…
ارزو این شخص.دیدار دیدن. یه چیز ..از دید ما…پیش افتاده هست…
پدر عزیزم با تمام رگهای بدنم که الان به لرزه دراومده.بهتون تحسین میکنم..که تو این سن سال به همچنین پکیچ خوشبختی رسیده ایید…
هیچ خوشبختی به اندازه خوشبین بودن نسبت به زندگی و داشتهامون نیست…مخصوصا اگه فردی در تضاد بزرگی بوده..
ولی لطف خدا شاملمون شد..که اینو تو زمان جوانی بچشیم..
ولی همینکه شما تو این سن.بعد این تضاد.حتی خوردن یه ته دیگ…جزو خاستهاتون بوده و الان بهش:رسیدین.واقعا چه لذتی داره..
نوش:جانتون،” تمام ته دیگهای خوشمزه بشه به پوست .گوشتتون.!..
لذت بردم از کامنتتون یه کوچولوم خندیدم.اخه خیلی باحال بود…
اینا نشون میده ما در برابر خدا خیلی ضعیفیم…خیلی ناتوانیم..و در مقابلشم یوقتایی پوستمون کلفت میشه…
که اونم باید بیادبیارییم..
و برای بیاد آوردن باید تکرار کنیم.و ایمانمو نشون بدییم..
به امید بهترینها برای شما..پدر هم فرکانسیم..