چگونه از یک فرد بدبین به یک فرد خوشبین تبدیل شویم؟

به نام رب العالمین

*وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ …وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ » (سوره نور آیه 55)

؛ خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کار های شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین، جانشینِ [خود] قرار دهد … و آن دینی را که برای ایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند.*

سلام خدمت استاد دانا و آگاهی که با بودن در این سایت روزانه درس های زیادی رو یاد می گیریم و باعث بهتر و روان تر شدن زندگی مون در همه ی جنبه ها میشه!

سلام خدمت بانو شایسته ی عزیز

و سلام حضور تمام دوستان نابی که در اینجا هستند و با کامنت های زیباشون و زاویه دید متفاوتشون در بهتر درک کردن این مفاهیم ارزشمند کمک و یاری می کنند،تا با الگوها و مثال های درست و بجا،شیوه ی بهتر عمل کردن رو یاد بگیریم و سپاسگذار وجوده تک تک تون هستم!

دیشب داشتم سریال زندگی در بهشت رو میدیدم و چون از کارهای روزانه ام هست و دیدن زیبایی های پردایس در این فصل پاییز بهم انرژی زیادی میده رسیدم به قسمت ساختن سیلوی بزرگ که چندین روز طول کشید و فکر کنم همون اوایل کار استاد کاری براشون پیش اومد و رفتند تمپا برای انجام یه سری کارها و خانم شایسته در اون ملک بزرگ با اون همه کارگر تک و تنها موندند و کلا تا تکمیل شدن اون سیلو،استاد تمپا بودند همونجا گفتم ببین استاد چقدر باورهای خوبی تونسته در ذهنش بسازه که بدون بودن اون در اون محل ساخت و ساز ،همه ی کارها به خوبی داره پیش میره و اصلا نگران تنها بودن خانم شایسته در اونجا نیستند و چقدر خانم شایسته باورهای خوبی داره که میتونه شب ها و روزها رو بدون وابستگی در اون ملک بزرگ طی کنه و استاد چقدر اعتماد دارند به خانم شایسته به کارگرهایی که اصلا نمی شناسه اونا رو و در کمال اطمینان کامل همه چی در اختیارشون هست و به زیبایی هر چه تمام تر بدون اتلاف وقت بدون اینکه کسی بالا سرشون باشه بدون اینکه نیاز باشه چیزی بخوان و هزاران مورده دیگه دارند کاره خودشون رو به نحو احسن انجام میدن و هیچ نگرانی از بابت هیچ چیزی نیست و استاد در نهایت آرامش در تمپا داشتند از زیبایی های شهر دیدن می کردند و اصلا نگران انجام کارها نبودند چون باوری ساخته اند که خدا حافظه همه چی هست در پردایسی که میلیاردها میلیارد ثروت هست و هیچ نگرانی از نبودن یا گم شدن چیزی نبود،چون باوری ساختند محکم و پولادین و برای همین هدایت شدند به چنین سرزمینی که مردمش کوچکترین چشم داشتی به مال هیچ کس ندارند حتی اگه ریخته باشه زمین و اون قدر لذت بخش بود برام که همون جا گفتم قانون مدارها که استاد میگه یعنی این،یعنی تو میتونی با ساختن باورها خوب در ذهنت جایگاهت رو تغییر بدی هر چند در جامعه ای باشی که بابه دلخواهت نیست ولی قانون مدار و فرکانس با بودن و مداومت کردنت در این مدارها تو رو به جایی هدایت میکنه که چندین مرد در مزرعه ی تو کار کنند اونم چندین روز و تو نگران تنها بودن عزیزه دلت در بین اون افراد و در جنگل تنها نباشی چون هدایت شدی به جایی که مردمانش عین مردمانی که خدا در توصیف افراد بهشتی میگه هستند و هیچ خللی یا کاستی در انجام هیچ کاری ندارند و چشم و گوششان پاکه پاک هست!

بدبینی از صفات شیطان هست و شیطان با افکار بیهوده،باعث رشده این صفت در انسان میشه و بقول استاد اون قدر پیشروی میکنه که جایی برای دیدن زیبایی ها رو نمیذاره و اگه کل پروسه ی کار کامل و بی نقص باشه دنبال یه ایرادی میگرده و اون رو بزرگتر میکنه تو ذهن انسان تا توجهش رو ببره به سمت کاستی ها و از جنس اونا بیشتر و بیشتر وارده زندگیش بکنه!

پس خلق کردنی هست هر چیزی رو که بخواهیم،اعتماد کامل میخواهیم باید باور پذیرش کنیم در ذهنمون،الگو بیاریم و بعد جهان افرادی رو سره راهت میزاره که میتونی بیشتر از خودت بقول استاد بهشون اعتماد کنی!

سپاسگذارتم استاد که جنس این فایل های اخیر فوق العاده ست.