آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 44 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1298MB41 دقیقه
- فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 140MB41 دقیقه
درود
این دیدگاه آقای عباسمنش رو میشه به این شکل بازنگری کرد اگر حل کردن مسائل دیگران جزو لذت های شما باشه و از اینکه مسائل رو به شکلی نیکو تر و آسانتر و بهتر حل کنید اونوقت شما حس و حالتون خوب بشه این مرحله ای از رشد هست که افرادی که به سطوح بالاتری از هرم مازلو و طرز تفکر رسیده باشند میتوانند این کارو با حس خوب و لذت انجام بدهند.
مثل دانش آموزی که در مدرسه ریاضیش از همه بهتره با کمک کردن به حل مسائل ریاضی برای همکلاسی هاش اون آماده میشه برای حل مسائل سخت تر ….اون از اینکه مسائل رو حل می کنه لذت میبره…
اگر اون فکر کنه با حل مسائل ریاضی دیگران، انرژیش گرفته میشه اون در مداری هست که نباید ادامه بدهد….یا هنوز راه حل کمک به دیگران رو در سطح پایینتری داره انجام میده….
اون کسی که میره تو مسیر آموزش، خلاقیت و شکوفایی …راه هایی رو پیدا میکنه برای کمک به دیگران و حل مسائل و مشکلات دیگران…اون کسی که برق و لامپ و تلفن و ….اختراع کرده به سطحی رسیده که به فکر پیدا کردن راه حل یک مشکل و کمک به دیگران در سطحی بالا و همگانی و کاملا اثربخش رسیده….
حل مسائل و مشکلات باید در سطحی فراتر از شنیدن اون مساله یا مشکل باشه….
پیدا کردن راه حل مهم هست، اما راه حل اثربخش ….اثربخش….اثربخش…بله راه حل اثربخش مهم تر هست.
اگر شما با شنیدن مشکلات دیگران اونهارو فقط آروم می کنید و خودتون حس و حالتون بد میشه، اصلا اینکارو نباید ادامه بدید …
اگر توانمند هستید که به طرف شوک تفکر برای تغییر بدهید اینکارو بکنید ….اگر توانمند هستید که راهکار موثر ارائه بدید اینکارو بکنید….
اون کسی که موسسه آموزشی، گروه تحقیقاتی و دانشگاهی برای اهداف متعالی راه اندازی می کنه، اون داره در سطح بالاتری مسائل رو میبینه و به شکلی اثربخش داره به حل اون میپردازه….
مثلا اگرکسی مشکل بیکاری فرزندش رو به من عنوان کنه اگر من مهارتی بلد باشم بهش آموزش میدم چون از اینکارو لذت میبرم ….اگر سایتی برای کاریابی بشناسم بهش معرفی می کنم، اگر کارخانه دار باشم و جای خالی شغلی داشته باشم پیشنهاد کار بهش میدم ولی اگر ببینم فقط داره مشکل رو برای درد دل کردن میگه و از دست من هم کاری بر نمیاد براش آرزوی موفقیت می کنم….همین و بس…
اگر من سایتی رو راهاندازی می کنم که روی موضوعی کار کنم باید به فکر بهبود و بروز کردن برای حل اون موضوع هم باشم چون همه چیز در حال تغییر و رشد هست….
به نام خداوندی که هر لحظه در حال هدایتمون هست
سلام به استاد عزیز و بزرگوارم خانم شایسته دوستداشتنی که باعث شدن که استاد در این مورد فایل بزارن
استاد جان تمامی صحبتهایی که کردین هممون یه جورایی تجریش کردیم
من به شخصه خودم تجریش داشتم وسعی میکنم
که بهترم بشم
چون باعث میشه که خودمم از مسیر دور بشم
وبه عینه توی خانواده هستن آدمهایی که میخوان دیگران روتغیر بدن و دلسوزی میکنن ومیخوان مسیر درست رونشونشون بدن ولی طرف دوست نداره ارتباط برقرار کنه وبینشون بهم خورده
من وقتی این صحنه رو دیدم دارم رو خوردم کار میکنم که نخوام دیگران رو تغییر بدم
چونکه از عهده من خارجه
من فقط میتونم روی خودم کار کنم و قدرت خلق زندگی خودمو دارم و نه هیچ کس دیگه ای رو
هممون به یه اندازه به خداوند وصل هستیم
و میتونیم رو باورهای درست کار کنیم ومسیرمون رو
پیدا کنیم
اگه هدایت بخوایم خداوند در زمان مناسب خداوند هدایتمون میکنه
مثل زمانی که من خودم از خداوند خواستم درست
در زمان مناسب هدایتم کرد به این سایت بی نظیر
وهر روز به خاطرش از خداوند سپاسگزاری میکنم
در پناه الله شاد و موفق باشین
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همینطور دوستانی که دارن این کامنتو میخونن
سر هیچکدوم از فایلایی که گوش دادم به این شکل زندگیم نیومد جلوی چشمم از همون لحظه شروع با خودم گفتم میرم یه کامنت میذارم که انشاالله مدرک محکمی باشه برای دوستانی که در این مسیرن
نصیحت کردن و توهم تغییر دیگران موضوعیه که اکثر کسایی که پا توی خودشناسی و خودسازی میذارن بهش دچار میشن،سرشونو میدن بالا با توهم اینکه بیشتر از همه میدونن و باید به این بندگان نادان خداوند کمک کنند شروع میکنن به صحبت کردن و من هم از این دسته افراد بودم برای چندین سال
حالا بذارید بگم نتیجه عدم استفاده از این آگاهی که استاد گفتن چی بود:
اینکار وقت زیادی از من میگرفت،شب ها و روزها و ساعت های زیادی پشت تلفن من فقط داشتم صحبت میکردم و همونطور که استاد گفتن انرژی که باید میذاشتم برای تغییر خودم رو از من میگرفت و درسته همچنان آدمی نبودم که فقط لب و دهن باشم اما چیزی که بودم شاید ده درصد پتانسیل و تواناییم هم نبود!!! و جلوی پیشرفت و درک بیشتر من رو میگرفت اینکار
مورد بعدی اینکه اون افراد تغییر نمیکردن! شاید تایید میکردن یا تشکر میکردن یا حتی خوشحال میشدن اما روز بعد دقیقا همون آدمی بودن که قبل از صحبتای من بودن حتی شاید بدتر میشدن و این بیشتر منو نا امید میکرد از اینکه من اینهمه وقت گذاشتم پس چی شد؟
مورد بعدی که وقتی استاد توی فایل بهش اشاره کردن فقط یک ساعت داشتم میگفتم دقیییییقا استاد زدی به هدف این بود که من مینشستم کلی ساعت صحبت میکردم رفرنس حرفام استاد بود یا اساتید خفن دیگه تو موضوعات مختلف و واقعا قوی توضیح میدادم و از پایه توضیح میدادم تا طرف متوجه بشه،عملا یه دوره آموزشی فشرده برگذار میکردم جدا از تغییری که صورت نمیگرفت و انرژی که میرفت فرداش طرف میومد میگفت آره فلانی اومده فلان حرفو بهم زده اصلا زندگیم متحول شد! یادمه چندین شب من راجب انضباط و عملگرایی داشتم کلی صحبت میکردم و اون دوست عزیز نه تنها هیچ تاثیری نگرفت بلکه فرداش اومد بهم گفت آره با هوش مصنوعی صحبت کردم قشنگ راهنماییم کرد
اصلا مونده بودم که خدایا یعنی چی و واقعا ناراحت میشدم و بهم برمیخورد
کلی بحث داشتم سر انتظاراتم و کلی جنگ و دعوا توی ارتباطات فقط واسه همین موضوع و کلی وقت تلف کردن،یعنی فکر میکنم جز ده نفر اول سایت باشم که انقدر از این مشکل ضربه خورده و چیزهای دیگه که به لطف تمرکز روی معجزات اخیر توی ذهنم نیست
حالا نتیجه عمل به این آگاهی ها چی شد؟
اون حجم از بحث و دعوا فروکش کرد،خیلی خیلی همه چیز توی ارتباطاتم بهتر شد
عملگراییم به شدت بالاتر رفت و شروع کردم این آگاهی هارو توی زندگی خودم استفاده کنم قدم به قدم و برای اولین بار تونستم به درک عمیق تری نسبت به یه سری چیزا برسم و دیگه واسم واضح شد تفاوت دونستن یک موضوع و درک کردن
وقت و انرژیم به شدت بیشتر شد و میتونستم به راحتی روی کسب و کارم تمرکز کنم و همچنین روی ذهنم کار کنم
مسائل و چالش هایی که توی ارتباطاتم بود خود به خود حل میشد و من چون انتظار خاصی از بقیه نداشتم با آرامش بیشتری توی اون محیط که دیگران بودن لذت میبردم
احترامم بالاتر رفت
برای اولین بار نتایج درست حسابی استفاده از آگاهی هایی که خداوند منو به سمتشون هدایت کرد دیدم که بماند چه اتفاقات فوق العاده ای بود و هست و همچنان در جریانه
تاثیرگذاریم بیشتر شد و دیدم به صرف عملکردنم بدون اینکه بخوام بقیه رو مجبور بکنم یا صحبت خاصی بکنم کسایی که توی مسیرن دارن الگو میگیرن و هدایت میشن(به قول استاد هم کردیتش برای من نیست برای آماده بودن اون فرده)
آرامشم هم بسیار بیشتر شده و لذت بیشتری از زندگی میبرم و به لطف خدا با هدایت شدن به سمت این فایل و شنیدن صحبتای استاد عزیزم دیگه میتونم مطمئن تر این راه رو برم و دنبال نتیجه گرفتن خودم باشم نه سوپرمن بودن برای دیگران
و استاد دمت گرم بابت اون ایده هایی که توی فایل بهم دادی که بدجور بدرد کسب و کارم میخوره
امیدوارم هم شما هم خانم شایسته هر روز خوشبخت تر از دیروز به انتشار این آگاهی ها برای کسانی که در مسیر هستن ادامه بدید
دمتون گرم
به نام خدایی که رب العالمین است.
سلام خدمت استاد ، و بانو شایسته و دوستانم.
این موضوع رو من هزاران بار از استاد شنیدم.
و فکر میکردم آره من میدونم و خودمو اصلا در گیر بقیه نمیکنم
و اتفاقا چقدرررر دقیق استاد گفتن که ممکنه از همین فایلی که داره توضیح میده که ما تاثیری بر زندگی دیگران نداریم، بخایم استفاده کنیم تا کسی رو تغییر بدیم.
و دیدم ارههه من همین حرف هارو هزاران بار به مادرم زدم قبلا و هنوزم دارم میزنم.
ولی اصلا فایده نداره ،
چون مادر من کاملا خودشو قربانی میکنه تا بچه هاشو راضی نگه داره ، بهشون کمک کنه و…
و من همیشه بهش میگم تو هیچ تأثیری بر زندگی ماها نداری پس الکی چرا خودتو هی اذیت میکنی حرص و جوش و غم برای خودت درست میکنی.
بعد دیدم چقدرررر ترمز ها تو ذهن ما مخفی و گمراه کننده است.
من خودم داشتم همون قانونی که به مادرم میگفتم رو نقض میکردم، چون داشتم زور میزدم تغییرش بدم مادرم رو،
ولی خدای من چرا من تا الان موضوع به این سادگی رو نفهمیده بودم واقعا تکامل چقدر مهمه هااا
بعضی وقتا ما داریم قانونی رو برای بقیه توضیح میدیم که خودمون در همون لحظه داریم نقضش میکنیم هااا.
اولا که من که میدونم هیچکس تو زندگی کسی جز خودش هیچ تاثیری نداره و تا طرف تو مدارش نباشه اصلا تغییر نمیکنه، خب من چرا پس هی زور میزنم مادرم رو تغییر بدم.
واقعا خدایا شکرت، اینم باید روش کار کنم و سعی کنم هی بهتر بشم .
موضوع بعدی اینه که من تا بهمن 401 با یک دختر خانومی تو رابطه بودم تقریبا یک سال و نیم تو رابطه بودیم.
اون دختر خانوم که فامیل هم هست .
همیشه احساس قربانی شدن داشت
و میگفت خیلیا دارن اذیتش میکنن و به شدت احساس ترحم میخاست.
و کلا عصبی میشد از بعضی فامیل های دیگمون که پشت سر خانواده اینا حرف میزنن و اصلا واقعا تو در ودیوار بود.
چون من خودم تو درودیوار بودم هاا
مشکل از من بود من کلی باور اشتباه داشتم که دوس داشتم حمایت کنم تو رابطه، وابستگی دو طرفه باشه یعنی عشق و وو… که تا صبح مشکل های خودمو در مورد رابطه عاطفی بگم تمومی نداره ،هنوزم دارم ولی کمتر،
بعد من مینشستم ساعت ها هی پای درد ودل های این دختر و همراهی میکردم باهاش و دلداری میدادم و میگفتم ببین تو باید اینجوری باشی ، قانون جهان اینه ، احساس خوب = اتفاقات خوب،
6 ماه آخر رابطه رو توسایت بودم.
و براش فایل های استاد رو میفرستادم که گوش کنه تغییر کنه و گفتم باهم رابطه پایداری داشته باشیم و …
هرچقدر من توضیح میدادم میگفت آره درست میگی ولی…
بعد این ولی ،کلی باور های اشتباه رو میگفت باز.
یا میگفت آره درسته و میگفت مرسی حالم خوب شد ، مرسی که هستی و منم باز احساس میکردم من چقدر خوبم و توانا هستم که دارم یک دختری که وابسته شدم بهش رو از جهنم نجات میدم و میبرمش به سمت خوشبختی و بهشت.
اتفاقی که میوفتاد باز دوروز بعد میومد حرفایی میزد که من ده هزار بار بهش توضیح داده بودم که اشتباهه هااا ،و قانون چیه ، ولی واقعا ریست فکتوری میشد مغزش.
و بعد که من خداروشکر تو سایت ادامه دادم
از تیر 401 که توسایت عضو شده بودم.
بهمن 401 من تصمیم گرفتم که همزمان شماره های آدم های نامناسب رو حذف کنم از تو گوشیم .
دیدم همه حذف شدن که .
حتی شماره داداشم .
همون روز اینستاگرام رو کلا پاک کردم و دوساله اینستا ندارم.
همون روزا سیگار رو ترک کردم .و دوساله دیگه سیگاری نیستم.
و امااااا اصل داستان اینجاست.
کبوتر با کبوتر، باز با باز .
همون روز ها این دختر خانوم گفت من نمیخام تو این رابطه باشم میترسم وابسته بشم و اینا.
و اولش که خب من بهم ریختم
ولی خیلی زود خداروشکر
این حرف اومد تو قلبم که ببین این یک نشونه بزرگه هاااا
دقیقا زمانی که تو شماره های آدم های نامناسب رو حذف کردی
زمانی که اینستا رو پاک کردی
و زمانی که سیگار رو ترک کردی
چون میخاستی که به قانون عمل کنی و خواسته هاتو خلق کنی
در همین زمان این رابطه هم داره تموم میشه و بعد خداروشکر کردم و گفتم خدایا سپاسگذارم ازت انقد دقیق داری هدایتم میکنی و تسلیمم و این رابطه باید تموم بشه .
دوستان اینو میخاستم بگم
وقتی کسی تو مدار درست نباشه مهم نیست ما چقدر تلاش میکینم تا تغییرش بدیم بهش کمک کنیم
اون هرگز تغییر نمیکنه. هرگز هرگز هرگز.
من خودم داشتم میرفتم تو مدار اون اصلا ،
یعنی ما وقتی میخایم کسی رو تغییر بدیم بزور ک تو مدارش نیست ، نه تنها اون نمیاد تو مدار ما ، بلکه ما خودمون هم با مخ سقوط میکینم تو مدار اون فرد،
پس سعی کنیم تمرکزمون رو از روی پارتنر ، همسر ،فرزند، مادر ، پدر ، برادر ، خواهر، و….
برداریم و کل انرژیمون رو بزاریم روی عمل به همین چیزا هایی که داریم به بقیه میگیم.
تاوقتی من سعی میکردم که زندگی اون فرد رو تغییر بدم کمکش کنم ، خب خودم انرژی و تمرکز و زمانی نداشتم که بخام عمل کنم به اون دانسته ها ،
اصلا خود این کار داره قانون رو نقض میکنه هااا.
وقتی من داشتم به اون دختر میگفتم که قانون اینه که ما خالق زندگیمون هستیم با باور ها و فرکانس هامون.
و همزمان میخاستم زندگی اونو تغییر بدم، روش تاثیر بزارم.
خب اون میتونست بگه آقا جان تو داری میگی من خالق زندگیم هستم دیگه پس تو چرا داری تلاش میکنی زندگی منو تغییر بدی.
خود این کار من بر خلاف قانون بود،
اگه من تاثیری روی زندگی کسی ندارم
پس هیچ تلاشی ،هیچ تلاشی، هییییچ تلاشی ، برای تغییر و کمک به هیچ کس، هیچکس یعنی حتی مادر و فرزند و … هم نکنم .
فقط روی خود خود خود خودم کار کنم ،عمل کنم به قوانین.
سپاسگذار خداوندم که هدایتم کرد به این فایل عالی.
و ممنونم از استاد عزیزم که این هدیه های گرانبها رو در اختیار ما قرار میدن.
عاشقتونم در پناه رب العالمین شاد و ثروتمند و سلامت باشید.
سلام به استاد عزیز ودوستان
من همیشه وقتی یکیو میدیدم که زندگیش خراب شده
یا اونجوری که باید باشه نیست
مدام حرص میخوره
مریضه
توفقره
اعضای خانوادشومثلاهمسر یا فرزندشو از دست داده
خیلی ناراحت میشدم
وهمش باخودممیگفتماخی بیچاره
چه کاری میتونمانجام بدم براش؟برم باهاش حرف بزنم؟ یا مثلا میگفتم اگه فلان کارومیکردم شاید اصلا اینجوری نمیشد
بعد از مدتی بهتر شدم اما بازم اون نجواها و ناراحتی ها بود یا تو ذهنم تجزیه تحلیل میکردم که فلانی چقدر بد داره با همسرش یا فرزندنش رفتار میکنه
چه قدر مسیرش غلطه
و امروز که دوبار تاالان این فایل ارزشمندوگوش کردم متوجه شدم همین تجزیه تحلیل کردنا ینی من دارم بهش توجه میکنم و خب طبیعتا بیشتر ازون جنس وارد زندگیم میشن
امروز یادگرفتم که من قدرت تغییر در زندگی هیچکس رو ندارم
و هرکسی مسئول زندگیه خودشو
وتانخواد من هیچ کاری نمیتونم کنم
واقعا خداروشاکرمبرای اینهمه اگاهی ناب وارزشمند
سپاس استاد
سلام و عرض ادب دارم خدمت شما استاد عزیز و بانو شایسته ی گرامی.
استاد این صحبت های شما بزرگترین و مخرب ترین پاشنه ی آشیل من قبل از آشنایی با شما بود . آخ که همیشه وقتی به گذشته ام نگاه میکنم حسرت این رو میخورم که کاش این موضوع رو زودتر میدونستم. من در کل دوران دانشجوییم با جان و دل برای نجات و هدایت همکلاسی هام تلاش میکردم و این قدر سر این قضیه متحمل استرس و تخلیه ی انرژی شدم که حد نداره. و جالب اینکه هرچه قدر تلاش میکردم بعد چند روز میدیدم اون فرد باز داره همون افکار و حرف های خودش رو میزنه و من فقط نقش یک مسکن قوی رو داشتم که در لحظه به طرز بی نظیری با حرف هام و فشاری که متحمل میشدم قادر بودم فرد مقابلم رو آرام کنم ولی فقط خدا میدونه که بعدش چقدر بی انرژی و خسته میشدم. و طبق فرمایش شما کار به جایی رسیده بود که وقتی تو حیاط دانشکده رد میشدم یکی از سال پایینی ها می اومد و میگفت شکوفه میخوام باهات درد و دل کنم چون تو خیلی آرامبخشی و کنارت احساس آرامش میکنم در حالیکه سعی میکردم اون فرد رو آروم کنم و احساسش رو عوض کنم خدا میدونه چقدر بی انرژی و خسته و به هم ریخته میشدم و فقط با عشقبازی با خداوند بود که میتوانستم اون فرکانس های منفی رو از خودم دور کنم و دوباره جون تازه ای بگیرم. سر این جهالت هام حتی کارم به سرم میکشید. استاد خداوند رو سپاااااااااس گذارم که من رو لایق فهم این مطالب کرد و من رو با شما هم مسیر کرد. در گذشته ظاهری آرام و درونی پر تلاطم داشتم به خاطر فشار روانی ناشی از احساس مسئولیت در برابر زندگی دیگران و دائم دچار نوسانات احساسی بودم تا جایی که بیمار شده بودم. از وقتی با قوانین الهی آشنا شدم این آرامش ظاهری بسیار عمیق تر شده. نجواهای ذهنم بسیار کمتر شده هرچند که الان هم باز خیلی اشتباه میکنم و خیلی مواقع قانون رو فراموش میکنم ولی سریعا با مشاهده ی اولین نشانه ها به خودم میام و به خودم میگم مواظب باش دچار اشتباهات گذشته نشی. حالا دیگه دوست ندارم سنگ صبور بقیه باشم اصلااااااا. دوست ندارم انرژیک رو برای پیدا کردن راه حل مشکلات بقیه بزارم چون میدونم در آخر هرکسی خودش راهش رو پیدا میکنه و هر وقتی کسی از من کمک میخواد و راهنمایی میخواد اگر آگاهی داشته باشم که فکر کنم به اون فرد کمک میکنه در اختیارش قرار میدم ولی دوست ندارم انرژیم رو صرف این کنم که حرفام رو به اون فرد بقبولونم و پیگیر دنباله ی کارش باشم که آیا عمل کرد یانه.
از خداوند منان که رب و هدایت کننده ی همه ی ماست برای خودم و شما و عزیزانم و تمام دوستان توفیق روزافزون در درک و عمل به قوانین الهی و بهشت دنیوی و اخروی رو آرزو دارم.
سلام به استاد و به همه دوستان عزیزم:
اینکه بخواهم زندگی دیگران رو تغیر دهم من سالها مربی ورزشی رزمی بودم با یک فلسفه خیلی خیلی زیاد،
و یک برداشتهای شخصی که ما خودمون وارد اون کرده بودیم که شاید هم هیچ ربطی به اون ورزش نداشت.
سالها در تفکر من بود و همین الان هم کم شده ولی هست که زمان و وقت بزارم که من راه رو میدونم و باید به دیگران هم نشون بدهم که راه درست از کجا هست و بعد از چند سالی که گذشت و همه هزینه ها و وقتی که میگذاشتم تاثیرات زیادی نمیگذاشت دیگه زده بودم به بیخیالی و خیلی خودم رو درگیر اون فرد نمی کردم و روی بعدی ها کار میکردم ولی همیشه این فکر رو داشتم و هنوز هم دارم که من مطالب و تجربیات زیادی دارم و میتونم زندگی دیگران رو تغییر دهم ،
با همه این تکرارات استاد و این چند سال که در سایت هستم به این نقطه رسیدم که خیلی وقتها وسط حرفهام یادم میفته که دیگه ادامه نده این کار تو نیست اگر زرنگی برو خودت رو درست کن ،
سی سال شبانه روز روی اون تفکرات کار کرده بودم الان هر کلامی که به گوشم میرسه درست برعکس باورهای من هست هر گوشه رو میگیرم از یه گوشه میزنه بیرون،
و البته هیچ از گذشته ام ناراحت نیستم من در پله های خودم که هزاران هزار پله از خیلی از دوستانی که کامنت میگذارید و خیال میکنید که مشکل داشتید من پایین تر بوده ام و هستم،
ولی میبینم که دارم در پله خودم پیشرفت دارم ،
خداوند رو شاکرم که در هر قسمت از زندگیم از ته دل ازش کمک خواستم من رو از زیر منجلاب ها بیرون کشیده ، مسیری برام باز کرده و راهنماییم کرده یکی از اون مسیرها استاد و این سایت هست چندین ساله که حرفهای استاد هر روز و همه جا توی گوشم هست در همه جا در همه مسیر ها الان چند ساله که وقتی کاری ندارم داخل مغازه دارم فایلهای استاد رو گوش میدم ،
خیلی وقته تا که حالم بد میشه میزنم رو یکی از فایلها و گوش میدم و از اون فضا میام بیرون.
و خیلی پیشرفتها داشته ام که اونقدر زیاده که فرصت نمیشه بیام بنویسم هر لحظه اتفاقات عالی و رسیدن به خواستها.
خدایا هزاران بار شکرت
خیلی وقتها ساعت ها مینویسم ولی ارسال نمیکنم
الان هم
نمیدونم این مطالب که مینویسم ربطی به موضوع داره یا نه با اینکه این فایل رو چهار یا پنج بار گوش کرده ام ،
به نام خدا
احساس مسولیت زندگی خودم
خدایا شکرت که انتخاب صد در صدی زندگیمو در دسته خودم قرار دادی
اثبات منطقی
دختر امیش که با اینکه توی یه دولت خلاف فکرش با دنیا اومد ولی مخالف انها زندگیشو انتخاب کرد وگزروند
دختری که خاسته اش درس خوندنش بودولی حکومت شدید مخالفش بود ولی با حمایت خدا تا دکترا ادامه داد توی کشوری که جز تا دبستان نمیزاشتن
زهرا دیدی حامیه انتخابو
زهرا تو چیه انتخاب کردی یه زندگی غنی کاملو
یادم همیشه توی مدرسه بودم کنار درسام اخلاق مرتب بودن خیلی چیزا برام مهم همه شون باهم میخاستم
دید خلاف جهت با اینکه زنی که خونه دار بشه از رشد ترقی خودش میوفته وباید خونه رو یه جوری اماده کنه برای رشد شادی بچه ها دیگه از خودش گزش بعد
همسری با عشق همینجور رشد کنه بچه هام ادامه بدن شرایط براشون بهتر بهتر میشه
اما هدایت برای همه هست
خانه داریم به عنوان بخشی زیبا از زندگیم میپزیرم با اینکه تحقیر های زیادی از خانمای خونه توی زهنم هست ولی مهم باور خودمه
مهم اینکه معنی خونه داری عشق با خونه بچه همسری خیلی دوس دارم وبرام ارزشمنده
اینکه من سپاسگزار خونم هستم با بهبود تمیزکاری روحشو تازه میگنم نفس بکشه
وااای واایی نمیدونید وقتی خونه در امن امان تمیزیو ارامشه چه حظی داره
البته بگم من قبلا صدوهشتاد درجه اونور ماجرا بودم اومدم اینور وکلی لدت میبرم شکرررت
حالا مسول زندگی خودمان هستی ینی چی چه ارزشی داره
ینی الان انتخابم هر چی باشه اونو انتخاب میکنم و سمت پیشرفت میکنم
من تا حالا خواسته هام از طرف بقیه گفته شده وانجام شده مثلا توی خونه نظم میخاستیم سعی کردم وبه لطف رب کشف شد
استقلال توی بعضی کارها میخاستم که انجام شد
خواسته تپل ازادی مالی
من طبق باورهای خانواده زنو تحت حمایت مرد میدیدم وزنهایی که به زور از همسراشون پول میگیرند یام بعضی نمیگیرن به خاطر غرور عزت نفس هرچی ولی کینه قوی میگیرن
من خودم وقتی زنی تحت عشق بی نهایت البته این ظعف خواسته با احساس لیاقت درونی اوکیه
ولی خواسته های مالیش عالی اوکیه احساساتی میشم و حسادت میکنم الان خیلییییییی بهتر شدم چون نعمتای.زندگیمو میبینم خوشبختی واقعیمو میبینم چرا چون قدرتو دسته ربم میدونم وبه همسرم به عنوان یه نعمت از رب میبینم ازش لدت ببرم واگه خواسته ازادی مالی دارم به جای اینکه بچسبم به همسرم تامینم کنه به خاطر این سخاوت بخشندگی که به زندگیم داره ممنون باشم ویادم باشه اینا مهربونی های رب هستند
و خودت باید ارزشساز باشی عاشق کارت باشی واونو رشد بدی این درجه از ازادی مالی تکاملی میاد تو زندگیمون
حالا همسری من تکاملی داره زندگیشو میکنه ورشد میکنه کی گفته من متوقفم من هم میتونم رشد کنم تو چی
تو خونه داری تو روابطم تو کارم طراحی
تو درک قانون
و شکرت برای این شاه رگ های نعمتت
مسولیت دیگران
گاهی ارزوی قهرمان بودن به سرم میزنه به خاطر فیلمایی که دیدم وقبل اینکه خودمو نجان بدم میخام خودمو فدایی کنم
مثلا خودم دارم میوفتم میخام دسته یکی دیگه رو بگیرم
البته اینو بگم کسی که به خودش کمک میکنه زندگی خودشو مهم میدونه وتمرکزش. میزاره روی بهبود زندگیه خوددددددش به بقیه هم کمک میکنه چون میشه الگو ببین اون تونسته زندگیشو خفن بچینه پس من هم میتونم نه اینکه زندگی پازل خودمو ول کنم برپ پازل بقیه رو بچینم سه ساعت طرف اخرش بریزه به هم دختر بشین تو زندگی خودت
احساس گناه
بعضی وقتا با افرادی بر میخورم که توی بعضی چیزا ضعف دارن بعد دوانتخاب هست دلسوزی وکمک یا سرت تو زندگیه خودت باشه بهت بگن بی محبت
با اینکه این موقعه ها باید خندید وگفت قانونو نمیدونن دیگه
همه ما قوی هستیم با خدایم ومیشه به هر خواسته ای رسیدنیازی به کمک بقیه نداریم وحمایت های رب خودش سرجاشه
به نام خدای مهربانم
سلام به استاد عزیزم و مریم جان
الان که دارم این نظر رو می نویسم در این مورد و در این زمینه باگ کمتری دارم و خب زندگی من به مراتب بهتر و لذت بخش تر شده است
در حالی که قبل از آشنا شدن با آموزه های استاد دقیقا این اتفاقات را تجربه می کردم
همیشه برام این سوال پیش می اومد که چرا همه ی افراد با من شروع به دردودل کردن می کنن یا چرا تا گرفتار میشن سمت من میان
مدام مشغول نصیحت کردن اطرافیانم بودم که این غذا رو بخور اینو نخور برو فلان دکتر اینکار رو نکن خوب نیس
و دقیقا جمله ای که استاد فرمودند بی شمار اون لحظه رو تجربه می کردم که دقیقا بعد از اینکه طرف کلی از من مشورت گرفته بود برعکس حرف من رو انجام می داد یا اصلا انجام نمی داد یا اینکه کسی دیگه بهش می گفت و طرف بدون مقاومت انجامش می داد
بعد من آتیش می گرفتم می گفتم بابا من که این همه بهت گفتم انجام ندادی پس
یا اینکه همیشه افراد کم درآمد یا متکدی ها به سمت من می اومدن که حتی اگر کمک نمی کردم از من شاکی و طلبکار می شدند
و انقدر این اتفاق پیش می اومد و اینکه
از اینکه به کسی حرفی رو برای بهتر شدن زندگیش می گفتم و انجام نمی داد تا حد انفجار عصبانی و ناراحت می شدم که چی بگم
تا اینکه با آموزش های استاد عزیزم و گوش کردن به آنها به خودم اومدم
یک جایی رسیدم که گفتم پریسا به تو مربوط نیس
به خودت بگو زیپ دهنت رو بکش
حرف نزن توضیح نده
و تموم اش کن
و شروع کردم کار کردم روی خودم بار ها خواستم در مورد آموزش های استاد با خانواده ام با مادرم یا نزدیکانم صحبت کنم اما الهام درونی ام بهم تلنگر می زد که نمی خواد هرکسی بخواد خودش هدایت میشه و راهش رو پیدا می کنه
واضح با من حرف میزد که مگه تو چطوری با استاد آشنا شدی خواسته داشتی دنبال بهتر کردن زندگیت بودی و خداوند هدایتت کرد حالا خانواده یا اون شخص هم اگر بخواد هدایت میشه و تو مدارش قرار می گیره
یا هروقت متکدی ها رو می بینم جمله ی استاد در ذهنم زنگ می زند که هرکس هر کجا هست در جای درستی قرار دارد و تمام بدون دلسوزی رد میشم و جالبه که دیگه هیچ کس توقعی از من نداره که کمکش کنم حتی نزدیکانم هم مدام از ما طلب پول می کردن و انگار طلبکار بودن
اما تمام این درخواست ها تمام شده است حتی یکی هم دیگه پیش نیاومده
و برای کمک هم ما خودمون ده درصد از درامدمون رو به یکی از نزدیکانمون میدیم که طبق آیه قران است و هم ما خوشنود و شاد هستیم بابت این کار و هم ایشان
و خداوند را سپاسگزارم بابت هدایت کردنم برای دریافت این آگاهی ها نشانه ها و هدایت های خداوند در زندگی ما بی شمار است
خداوند انقد مهربان است که لحظه ای ما را به حال خودمون وانگذاشته و نمیگذاره و همیشه و هر لحظه داره ما رو راهنمایی می کنه
با این باور است که شما دست از خدایی کردن برای بقیه باید بردارین و
بدونید که خداوند است که مالک و صاحب اختیار تمام ما و تمام جهانیان است و پس اگر فرد بخواهد و در مدارش قرار گیرد حتما هدایت می شود و راهش را پیدا می کند
خداوند هر لحظه هدایت هایش را می فرستد و در دریافت انها یا انجام انها هیچ اجباری روی ما نگذاشته و این خود ما هستیم که انتخاب می کنیم قلبمان را بر روی هدایت خداوندمون باز کنیم و این هدایت ها رو با جان و دل پذیرا باشیم یا برخلاف انها حرکت کنیم
حالا این وظیفه ی ما نیست که به زور دیگران را هل دهیم یا پوش کنیم تا وارد مدار شوند یا هدایت را دریافت کنند
هیچ کس قادر به تغییر دادن کسی دیگر نیس و نه ما به کسی وابسته هستیم نه کسی به ما و نه رفتار کسی بر روی زندگی ما تاثیر می گذارد و برعکس و همه ی ما روح های مجردی در این جهان هستیم
اینکه نزدیکان یا خانواده ی ما در مدار فرکانسی مناسب نباشند توجه کردن ما به رفتارها و کارهای انها و تلاش برای هدایت یا راهنمایی انها نه تنها انها را وارد مدار نمی کند بلکه شما را از مدار خارج می کند
من در این حالت میگم فرکانسم رو میندازه یا فرکانسم افتاده
و زمانی که شما توجه نکنید و فقط به تغییر مثبت خودتون کار کنید و در مسیر تحولات مثبت روی خودتان باشید دو حالت وجود دارد که یا آنها با دیدن رشد و موفقیت شما درس می گیرن و الگو می گیرن و هدایت رو دریافت می کنند و میخواهند و خواسته را ارسال می کنند و وارد مدار می شوند
یا تغییری نمی کنند و این تغییر نکردن انها را از شما دور می کند و همزمانی هایی پیش می آید که شما اصلا دیگر در ازتباط با آنها قرار نمی گیرد بدون دعوا یا بدون اینکه با آنها قهر کنید
جهان خودش طوری می چیند و جلو می برد که شاید شما خودتان هم حتی متوجه نشوید که چگونه دارد این کار رو انجام می دهد
و شاید حتی شما خودتان اگر می خواستید از هزار راه و روش این فاصله را به وجود بیارید نمی توانستید
همان طور که استاد فرمودند خداوند در قرآن مثال های فراوانی دارد که ما مسئول هدایت دیگران یا رفتار و کارهای دیگران ولو نزدیک ترین فرد زندگی مان نیستیم
و بارها به پیامبر می فرمایید که تو محافظ این ها نیستی یا وظیفه تو این است که ابلاغ کنی و حالا اون ها می خوان بپذیرند یا نپذیرند دیگه تو نباید کاری داشته باشی
من تمام این درس ها و آموزش ها را از استاد عزیزم دریافت کرده ام و همان طور که من با هدایتی الهی به سمت استاد عزیزم و آموزه های بی نظیر ایشان هدایت شدم و زندگی ام روز به روز بهتر و بهتر شده است و مدام مسیذم رو پیشرفت و موفقیت است هر کسی دیگر هم که بخواهد می تواند به سمت استاد عزیزم یا این آموزه ها هدایت شود
حال آنکه بارها افرادی بوده اند که اسم استاد را از من پرسیده اند یا خواسته اند کانال استاد را به آنها بدهم و من سایت استاد را ارسال کرده ام
اما حتی سرچ نکردند و حتی یک فایل را هم نگاه نکرده اند
و این دیگر به من مربوط نیس و من وظیفه ای درقبال آنها ندارم
شاید خداوند من را دستی برای هدایت آنها قرار داده بوده است اما انها از این هدایت استفاده نکردند
در آخر بسیار سپاسگزارم از استاد عزیزم و مریم جان که این فایل های عالی را که هزاران نکته و درس در دل خودش جا داده است را در اختیار ما قرار می دهند
ما به تازگی دوره ی قانون آفرینش را شروع کرده ایم و گه دوره ی عالی و فوق العاده ایست و من ایمان دارم با عمل کردن به آموزه های این دوره مهاجرتم هم به راحتی و آسانی در کوتاه ترین زمان رقم می خورد
خدایا بسیار سپاسگزارم بابت هدایت هایت که در لحظه لحظه ی زندگی ما جاری است
خداوندا بسیار سپاسگزارم بابت جهانت که گسترده و رو به پیشرفت و فراوانی است
استاد عزیزم بسیار از شما سپاسگزارم
درپناه خداوند باشید️
سلام و عرض احترام خدمت استاد عزیز و تمام دوستان گرامی در این سایت
من در یکی از جلسات قدم پنجم که مربوط میشد به همین موضوع درباره این الگو نوشتم
اما این جا هم بنویسم تا یاد آوری بشه هم برا خودم هم ردپایی بمونه از من
من میتونم بگم یکی از بزرگترین پاشنه های آشیل من حمایت کردن از همسرم هست
این حمایت کردن خیلی شدید تر از این بوده که الان هست
به شکلی که تمام زندگیم طی این 10 سال ازدواجم بر اساس رضایت همسرم بوده
البته این سالهای اخیر خیلی کمتر شده
اما هنوز هست
استاد واقعا درست میگید که کسی که بخواد حمایت گر باشه جاذب کسی هست که نیاز به حمایت داشته باشه
این موضوع در مورد خانواده ام هم بوده
اما خیلی کمتر
الان در مورد خانواده ام میتونم بگم به نزدیک صفر رسیده
(مادرم همیشه به من میگه تو سنگدلی.تو احساس نداری.ببین داداش بزرگترت چقدر مهربانه)
الان میفهمم دلیل اینکه برادر بزرگترم هنوز داره درجا میزنه جیه>>>
یک مورد دیگه هم در مورد یکی از دوستان خانوادیگیمون بود که اعتیاد داشت
و به خاطر اسرار زیاد خانم این فرد معتاد مادر همسرم و من کلی وقت و انرژی گذاشتیم و با این شخص حرف زدیم و کلی کلاس و ووو
اما نتیجه اش این شد که اون فرد از موادی که میزد خودش رو ارتقا داد به یک مواد صنعتی تر و سنگین تر
و به من و مادر همسرم هم کلی تهمت و … زدن
نمیتونم بگم صد در صد
اما خیلی بهتر از قبل شدم
این یکی از بزرگترین پاشنه های آشیل من هست
هنوز هم هست
به گفته استاد پاشنه های آشیل هیچ وقت از بین نمیرن
تا کار نکنی روش دوباره مثل علف هرز رشد میکنن
استاد جان ممنونم از شما بابد اینکه از طریق این فایل دوباره این قانون رو یادآوری کردید که :
ما مسؤل زندگی دیگران نیستیم