آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 22


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا شافعی گفته:
    مدت عضویت: 1544 روز

    چقدر این حرفا درسته،چقدر منطقیه و چقدر واقعا داره تو زندگیه همه ما اتفاق میافته

    سلام استاد عزیز و بچه های گوگولی سایت

    یادم اومد اون اوایل که خانمم با این قوانین آشنا شده بود هی میخواست منو تغییر بده و من چقدر مخالف بودم و هی از اون اصرار از من انکار ،تا زمانیکه در نهایت من آماده شدم و خداوند هدایتم کرد به این سمت و نکته جالب اینه که همسر من الان اعتقادی نداره به این قوانین بخاطر عمل نکردن بهش و نتیجه نگرفتن ولی من هر روز درحال کار کردن روی خودم هستم و انشالله خدا کمک کنه در این مسیر باشم.و چقدر بعدش من شروع کردم به این کار و نتیجه چیزی جز داغون شدن رابطه نبود.

    چقدر داشتم فکر میکردم که این فایل رو برم بدم به فلانی ها تا انقدر دنبال تغییر دیگران نباشن یا خودم بهشون بگم همون لحظه از زبان استاد شندیم گفت دنبال این نباش که بری به بقیه بگی یا فایل بهشون بدی گفتم یا خدا کی فهمیدی من میخام برم به دیگران بگم :)

    خلاصه چندتا داستان یادم اومد گفتم بگم در مورد خودم اون اوایل که شروع کرده بودم خیلی تمرکزم روی خودم بود در حدی که هرکی منو میدید میگفت چقدر محمد آروم شده چقدر تغییر کرده و این داستانها تا جایی که یه جایی من شروع کردم به زدن حرف و شنیدن جمله خطرناکه:چقدر حرفات و صدات آرام بخشه و چقدر آدم وقتی باهات صحبت میکنه به آرامش میرسه!!!!

    این شروع داستان محمدرضا بود برای اینکه بخواد هی مردم رو هدایت کنه به مسیر درستی که خودش هنوز کامل درکش نکرده.

    حتی تا حدی داستان پیش رفت که من شروع کردم به آموزش دادن ابن قوانین جوری که هنوز خودم نتایج خاصی نداشتم.حتی استاد مشتری هم میومد ها ولی طرف فقط همون موقعی که من باهاش صحبت میکردم آروم بود و چقدر تمرین بهش میدادم ولی هیچ عملی نبود بعد از رفتن از اون جلسه انگار هیچ که هیچ و نکته این بود که خودم از این ور داشتم میترکیدم اما بخاطری که بقیه نگن تو داری این حرفا رو میزنی ولی خودت این ایرادو داری یا به قولی مچ گیری نکنن خیلی جاها ادا در میاوردم که طرف فکر نکنه من داغونم.

    تا جایی که به قولی خوب چک و لگد خوردم و تصمیم گرفتم بیام تمرکز بزارم روی خودم حتی کلا آموزش دادن رو کنار گذاشتم و خیلی ها می گفتن چرا کنار گذاشتی ما داشتیم عمل میکردم به حرفات اما من دیگه نمیخواستم اینکارو کنم.

    البته که انگار این میل به تغییر دیگران هست و هنوزم خیلی جاها مخصوصا تو زندگی با همسرم زیاد هست و این داستانی که مثلا دیدم که از یه نفر تو جمع تعریف شده من خواستم اون تعریف رو بگیرم مخصوصا تو خانوادم همسرم.هنوزم نیازه که روش کارکنم چون پاشنه آشیله مخصوصا درباره همسرم و خانوادم

    استاد من فکر میکنم این تغییر دادن دیگران دلایل مذهبی هم داره مثلا تو ذهن من حداقل این هست که اگر بتونی دیگران رو هدایت کنی و زندگیشون رو تغییر بدی ثواب داره و راهی بهشت میشه اینم دلیلش اینه که هزار بار گفتن اگر بتونی کسی رو به اسلام دعوت کنی و تغییرش بدی 100 در صد بهشتی میشی چه برسه به اصلاح زندگی دیگران و از اون طرفم همون شنیده ها از خانواده و فرهنگ که مثل پیچک تو مغزما پیچیده

    وچقدر دوره احساس لیاقت کمک به بهودم کرد دراین روند واقعا سپاسگذارم استاد.

    یه مدتم که یکی از اعضای خانواده ما مشکلی داشت تو روابطش و کلا خونه ما بود اوایل من خیلی باهاش صحبت میکردم ولی به قول استاد قرص مسکن بود تا جایی که یه فایل از استاد دیدم که اسمش ما ناتوانیم در زندگی دیگران بود فکر کنم،از اونجا جلوی همه اعلام کردم که این موضوع دیگه به من ارتباطی نداره در حدی که با مخالفت شدید همه روبرو شد اما سعی کردم روی حرفم باشم و خودمو کشیدم بیرون ولی خانوادم انقدر غصه بیخودی خوردن انقدر خودشون رو اذیت کردن که واقعا نمیخام بگم

    ونکته جالب این بود که با وجود غصه خوردن اونها و کلی دوندگی و اذیت شدن و داستان ها،اون فرد برگشت به زندگیش جوری که چشمای همه دراومده بود یعنی تا 1 ساعت قبلش میگفت عمرا برگردم ولی 1 ساعت بعدش طرف رفته بود!!!!

    و من چقدر خدارو شکر کردم که هدایتم کرد و خودمو کشیده بودم کنار وگرنه فکر کنم خودم تیکه تیکه میکردم

    سپاسگذارم استاد عزیز بابت فایلهای ارزشمندتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    فریبا مهری گفته:
    مدت عضویت: 411 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    خدای روزی رسان ، خدای عشق

    خیلی فایل فوق العاده ای بود مثل همیشه..

    وقتی قانون و بیشتر درک میکنم یه حس عجیبی دارم، چیزی بین خنده و گریه…

    من همیشه هر کاری خواستم انجام بدم همیشه خانواده ام در نظرم بود که مثلاً درس بخونم بجایی برسم بتونم کمک خونواده ام باشم….، بارها از نظر مالی شکست و تجربه کردم بنظرم بخاطر این بود که فقط میخاسم پولمو زیاد کنم تا خونواده ام و خوشحال کنم

    غافل از اینکه در مسیر نادرست بودم، فک میکردم تنها فرصته که میتونم استفاده کنم موفق بشم خانواده ام بهم افتخار کنه….

    که همشون برمیگرده به عدم حس لیاقت، تازه دارم یاد میگیرم و متوجه میشم که میتونستم از نظر مالی و تحصیلی و.. خیلی جایگاه بهتری بودم ولی نیستم چون مسیرم اشتباه بود… دوسداشتم خودمو فدا کنم…

    بازم این اخلاق تو وجودم هست ،درسته با شروع دوره دوازده قدم و یکسری فایل های استاد خییییلی تغییر کردم

    شده کل پس اندازم و بدم بهشون و خودم از یکی دیگه قرض بگیرم تا کارم راه بیفته…

    الآنم یه مقدارش و هنوز پس ندادن ولی تصمیم گرفتم اون پولو ببخشم با حس خوب

    ولی از این پس اولویت اول زندگیم خودم باشم

    هر کاری میخام بکنم بخاطر رشد و پیشرفت خودم باشه به عنوان یک انسان ارزشمند،که لیاقت داره از فراوانی های این جهان هستی استفاده کنم..

    تشکر از استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیزم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    لیلی زینلی گفته:
    مدت عضویت: 902 روز

    سلام به استاد عزیزو فوق العاده ام

    اول از خداوند سپاسگزارم به خاطر اشنایی من با این سایت بهشتی و این مسیر اسانی ها

    من هم این مورد داشتم اوایل اشنایی من باسایت شما بود .ک ب طرز عجیبی اون دوره همه ی دوستان با من مشورت میکردن و من هم براشون خالصانه وقت میزاشتم و حتی ساعتها با تلفن باهاشون صحبت میکردم ..ب طور کلی اوایل خیلی حال میکردم و با خودم میگفتم اینجوری اوناهم هدلیت میشن و برلی من هم نور و عشق جاری میشه و هرچه قدر بیشتر میگذشت احساس کردم خسته شدم از شنیدن حرفهای تکراری و اینکه چرا هرچی بهشون میگم کار خودشونو میکنن .از ی جایی ب بعدفهمیدم یکی از ترمزهای بزرگ من همینه ک فکر میکنم میتونم دیگران رو نجات بدم در صورتی ک خودم غرق مسائل مختلف بودم از کمبود روابط عاطفی از درامد کافی داشتن و غیره

    ب خودم اومدم و گفتم خدایا هدایتم کن .و فهمیدم برای خودم ارزش کمتری قائل هستم و برای رضاایت دیگران هرگونه فداکاری و عشقی رو میدم .شرو کزدم روی خودم کار کردن و باورهای مناسب رو خاستن ک من خودم اهدافی دارم و باید روی هدفهای خودم وقت بزارم و برای خودم ارزش بیشتری قائل باشم .و جهان و خداوند هم مثل همیشه ب فرکانس من پاسخ داد و هر روز این مشورتها و درد دلها کمتر شد و دیگه ب جایی رسید ک دیگه خبری نبود از اون زنگهای طولانی و حرفای تکراری ب لطف خدا و باعث رشد و ارامش بیشتر خودم شد .

    من باور دارم ک تنها میتوانم زندگی خودم را تغییر دهم حتی نقشی در تغییر زندگی فرزندم را هم ندارم .

    من باور دارم وقت من باارزش است .من باور دارم لایق ارامش و هم صحبتی با خداوند هستم .

    من باور دارم هدفهای من با ارزش هستند .من باور دارم اماده ام روی این کره ی زمین تا تجربیات خودم را داشته باشم .من باور دارم خداوند به همه ب یک اندازه نزدیک است و هرکس اماده ی تغییر باشد خداوند اورا هدایت و یاری میکند …

    بازهم سپاسگزارم استاد از فایلهای بی نظیر و خدایی شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    رویا بیگی گفته:
    مدت عضویت: 2067 روز

    به نام خداوند مهربان. با شنیدن این فایل قلبم به درد آمد چون مسائلی رو به یادم آورد که اصلا واسم خوشایند نیست. الان در حالی دارم این مطالب رو می نویسم که 4روز مونده به مراسم اولین سال فوت تنها برادرزاده ی عزیزم. ایشون که دختر بود و کمتر از یک ماه به تولد 18 سالگیش باقی بود بر اثر مصرف مخدر صنعتی در خواب جونش رو از دست داد. در چهار سال آخر عمر به شدت گرفتار دوستان بد شده بود به طوری که حتی درس خواندن رو هم کنار گذاشته بود. فقط خداوند شاهده که هزاران هزار بار همگی از جمله خود من نصیحتش می کردیم حالا چه با خواهش و زبان خوش و چه با دعوا و تهدید به طرد کردنش…. در لحظه گوش میداد و حتی شاید اظهار پشیمونی می کرد اما با یه تلفن دوست و رفیق داستان عوض می شد و نقطه سر خط. برای همه ی ما عجیب بود که چرا حرف مارو نمی فهمه و با وجود سن کم ترسی از چیزی نداره و از همه مهمتر این آدمهای رنگارنگ چطوری همیشه سر راهش قرار می گیرند حالا چه از دنیای واقعی چه از اینترنت و فضای مجازی؟؟؟؟ ‌اما بعدها با آشنا شدن با این مباحث فهمیدم که تا خودش نخواد ما خودمون رو هم بکشیم چیزی عوض نمیشه و اینکه چون شبانه روز فکرش در مدار مسائل آنچنانی بود از همان جنس افراد هم جذبش میشد و متاسفانه در نهایت هم در منزل یکی از همان به ظاهر دوستان شبی جونش رو از دست داد.

    الان که این مطالب رو می نویسم قلبم خونه و چشمانم گریان اما افسوس که دلسوزی و نگرانی و التماس همگی ما و از همه مهمتر پدرش برایش هیچ اهمیتی نداشت و در نهایت در راه اشتباهاتش جونش رو باخت.

    یک ساله که من عمه درست زندگی نکردم، اون یک بار مرد و من صدها بار با هر عکس و فیلم و یاد و خاطراتش طوری که حتی دو دختر کوچک خودم رو هم گاهی فراموش می کنم ولی خدای من شاهده هرگز به خدا شکایتی نکردم چون می‌دونم خدا خواست اون اصلاح بشه و بسیار فرصتها داد اما خودش نخواست و درس نگرفت.

    ای کاش می شد زمان رو به عقب برگرداند و همه چیز رو درست کرد اما این خیالی بیش نیست. در نهایت به قول استاد هر کس خودش مسئول اعمال خودش هست اما ای کاش گاهی خانواده رو هم در نظر بگیریم و اینکه پیامد تصمیمات هیجانی می تونه یک تا چند خانواده رو از زندگی بندازه و دنیا رو واسشون جهنم بکنه. ممنون از اینکه مطالب منو خوندید، یا علی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1942 روز

    استاد چقدر این فایل برای من به موقع بود

    چند روزی بود که درگیر این تصمیم بودم که چیکار کنم به تنهاییم ادامه بدم و لذت ببرم از مطالعه سایت و دوره ها و کار کردن روی افکارم و مدیتیشن

    یا برم توی جمع و پیش بقیه

    رفتن به جمع حالمو خیلی بد میکنه چون

    ماکه اینقدر قوی نیستیم

    بتونیم توی این جمع پر از افکار منفی دوام بیاریم

    البته ربطی به قوی بودن نداره

    ورودی نامناسب خروجی نامناسب داره

    و واقعا نمیدونستم چجوری ذهنمو کنترل کنم

    به چیا توجه کنم به چیا توجه نکنم

    خلاصه این بود که نتیجه گرفتم آغا من توی جمع حالم بد میشه تمام

    میخوام تنها باشم

    با بودن یا نبودن من هییییچ اتفاقی برای کسی نمیوفته

    و چقدر این فایل میتونه به من کمک کنه

    که این باور هارو تثبیت کنم توی ذهنم و با آرامش بیشتری تنها باشم

    و لذت ببرم از وجود خودم

    والبته نشانه امروزمم توی سایت کهقسمت سفر به دور امریکا 87 بود واضح و شفاف بهم گفت همونکاری که قلبت بهت میگه رو انجام بده و بدون که هدایت خداوند هست. ازکجا بفهمم هدایت خداست؟ از احساسی که بهت میده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  6. -
    amene nasiri گفته:
    مدت عضویت: 3911 روز

    سلام ب استاد نازنینم ومریم جان مهربان و خانواده صمیمی عباسمنش

    وووواااای استاد چه همزمانی

    باورتون نمیشه وقتی عنوان فایلتونو دیدم گفت عهه اینکه مساله همین روزه منه خدایا شکرت عجب همزمانی!!

    استاد من دقیقا پریروز یکی از افراد نزدیک خانواده ام باهام تماس گرفت و از مشکل جدی که باهمسرش پیدا کرده بود شکایت و گریه کرد که دیگه خسته شدم و میخوام بذارم برم و از این حرفا.

    من از شدت ناراحتی شوک بودم و واقعا مغز و قلبم استوپ کرده بود بعد از تموم شد تلفن یه حس عذاب وجدان اومد سراغم که بیا بهش استاد عباسمنش رو معرفی کن اون باید رو خودش کار کنه نه توقع داشته باشه بقیه تغییر کنن و از این قبیل افکار

    از طرفی تازه تو دوره سفرنامه که هستم یه فایل ازتون شنیدم که گفتین نه شما میتونید کسی رو خوشبخت کنید نه بدبخت

    نه میتونید ب کسی لطف کنید نه ظلم

    هرکسی خودش مسئول زندگی خودشه و ترحم فقط شمارو ناراحت میکنه و از مسیر دور میکنه .

    از طرفی هم بارها ازتون شنیده بودم که مگر کسی التماستون کرد که علت موفقیتت چیه اونوقت بیا و دوره هارو معرفی کن چون باید خود اون فرد تو مدارش باشه.

    استاد باوجود همه ی این باورا اما بازم یکم عذاب وجدان داشتم که یعنی یه راهی نیس که من کمکش کنم

    و مدام ب خدا میگفت خداجونم تو کمکش کن تو همون طوری که منو هدایت کردی هدایتش کن و با این دعا ها آروم میشدم

    حتی این سوالم برام ایجاد شد که دعا کردن که شما گفتین ب خودمون برمیگرده پس یعنی برای طرف مقابل تاثیری نداره و هروقت دعا میکنم برای بقیه یه ذره دلسردانه دعامیکنم چون میگم برای اونا که تاثیری نداره!!!

    اما استاد تو این دو روزه به حدیییی انرژیم کم شد که حتی نمیتونستم از شدت ناراحتی از جام پاشم وهمش میگفتم اخه من که کار خاصی نکردم چرا انقدر بی انرژیم تا فهمیدم که علتش همون تلفن و داستان ناراحت کننده بود.

    امروز که این فایلتونو گوش دادم یه باور توحیدی دیگه تو وجودم نقش بست که تو فکر میکنی پیامبر خدایی یا میتونی بیشتر از خداوند در حق بنده اش لطف کنی این خودش شرکه و چقدر مفهوم شرک عمیقه استاد.

    استاد نتونستم منتظر قسمتای دیگه بمونم و نظرمو ننویسم مرسی که انقدر عمیق باهام کار میکنید و از همه ابعاد موضوعات رو بررسی میکنید اگر بدونید چقدر آموزش هاتون به ارامش قلبمون کمک میکنه.

    چقدر حس های منفی که سال ها با عذاب وجدان مارو همراه کرده رو ازمون دور کردین که این خانوادته این بچته این فلانیته باید دستشو بگیری و کمکش کنی وگرنه خیلی خودخواهی

    و چقدر بارها و بارها دلسوزی کردیم و در نتیجه بی ادبی و گستاخی و بی معرفتی رو دیدیم و در آخر گفتیم دستمون نمک نداره درصورتی که این قانون بی تغییر خداس

    به قول شما حتی پیامبر خدا هم وظیفش فقط ابلاغ بود و نمیتونست اگر بنده ایی خودش نخواد هدایتش کنه چه برسه ب من

    وبه قول دوستمون فقط باید انرژیمونو بذاریم رو کتر کردن خودمون و تو زندگی فقط ژان وار ژان خودمون باشیم:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 69 رای:
  7. -
    الهه عسگری گفته:
    مدت عضویت: 971 روز

    سلام خدمت دوستان مثبت اندیشم

    در مورد این فایل باید بگم که من هم همین جهالت رو در ابتدای مسیرم با استاد داشتم ولی خب خداوند منو هدایت کرد و زودتر فهمیدم که موضوع چیست.همونجوری ک استاد گفتم من هم دچار توهم میشدم ک‌ می‌تواند خدا باشم و هدایت کنم دیگران رو.در ابتدای گوش دادن به فایل های رایگان استاد و فهمیدن و درک کردن نسبی آگاهی ها و قوانین جهان هستی ذوق داشتم که با کسانی ک مشکل مشابه داشته ند در میان بگذارم و تغییری در زندگی آنها بوجود بیاورم .در پس این نیت خیر ،همان خودخواهی من و اینکه دیگران از من تعریف کنند خودشان را مدیون من بدانند بود.و‌از طرفی برای توضیح دادن مثال آوردن و جزئیات زندگی شخصی خودم را بازگو کنم تا به حرفم ایمان بیاورند در حالی ک خودم هم اول مسیر هستم و نتایج بزرگی نگرفتم .من دوست داشتم عزیزانم رو هم به این مسیر لذت بخش بیارم و آنها هم نتایج بگیرن اما در حال حاضر از این کار بی فایده خودم را فارغ کردم و نجات دادم و هم اینکه در ذخیره کردن انرژی م برای کارهای خودم هم اینکه بار مسئولیت از روی شونه های خودم برداشتم و احساس راحتی و سبکی دارم .این قوانین و آگاهی ها ما را سبک میکنند و آسان میکنن برای آسانی ها.خدارا هزاران بار شاکرم که با استاد و آموزه های استاد آشنا شدم و مرا قدم به قدم هدایت میکند.خدایا شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  8. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2167 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان ارزشمندم

    واقعا چقدر سپاسگزار این سایت هستم و عجب نعمتی هست این سایت، آگاهی های داخل سایت که باید هر بار رصد شون کنیم و کامنت های دوستان و راز و نیازها و ارتباط هایی که با خداوند توی کامنت ها میتونه ببینه.

    چقدر سپاسگزار شما استاد عزیزم هستم که باعث و بانی همچین فضا و سایتی شدید که اینقدر از در و دیوارش دُر و گوهر میباره.

    چقدر بیشتر سپاسگزارم از اینکه خداوند فرصت و زمانی به من میده تا بتونم اینجا باشم یا ردپاها و کامنت دوستان رو بخونم یا خودم در حد توانم مقداری بتونم از خودم بنویسم و ردپا بذارم. واقعا اینجا بودن و اینجا ردپا خوندن و ردپا گذاشتن هم یک مدار دیگه است منی که هر دو حالت رو تجربه کردم میتونم بگم لول بودن در بین دوستانی که اینجا صادقانه دارند فعالیت میکنن و عاشقانه مینویسند خیلی فرق میکنه که از دور فقط ببینی یا از کنار این کامنت ها بی تفاوت رد بشی و به دنبال صرفا آگاهی های متن یا صوت و تصاویر فایل ها باشیم. خیلی فرق میکنه وقتی میایم بی قضاوت کامنت های بچه ها که هر کدوم میتونن کامل کننده همدیگه باشند در یک اسکیل بزرگتر یک دید وسیع تری رو به ما میده در مورد اگاهی و تجربیاتی که استاد عزیز درموردش صحبت میکنه و این مشارکت و این بودن در جمعی عاشق و متعهد واقعا لولش یا بهتره بگم جنس مدارش فرق میکنه. مسیری که بی قضاوت فقط در جمع افراد متعهد حضور پیدا میکنه و ردپاهاشون رو میخونه و یکجاهایی تحسین شون میکنه، یکجاهایی فرکانس های ناب شون رو از لابه لای نوشته ها دریافت میکنه. واقعا جنسش فرق داره. نمیدونم شاید یک لایه ایی عمیق تر از خودآگاهی و کنترل ذهن رو میطلبه. چون ذهن نجواگر و قضاوت گر و مقایسه کن میاد تا تو رو گول بزنه(که برای خودم اتفاق افتاده و مواقعی که با جنسی خالص تر و صرفا دریافت کننده تجربیات و آگاهی ها کامنت ها رو خوندم یا کامنت نوشتم انگار شسته شدم از هر آلودگی در بازار و آماده تر شدم برای دریافت آگاهی های همون فایل… و وقتی که دوباره اون فایل رو گوش کردم اصلا لول آپ آگاهی در تک تک کلمات برام توی ذهنم ایجاد شده و چنان عمیق تر توی دلم آگاهی ها نشسته که میتونم بگم فایل هایی که اینجوری درس هاشو استخراج کردم با این ترکیب که یکبار گوش کردم و سعی کردم کامنت بنویسم و بعد کامنت دوستان رو تا حد توانم خوندم و یکبار دیگه هم مثلا فردا یا پس فرداش اون فایل رو دوباره گوش دادم اصلا اگاهی ها رفته جای درستش توی ذهنم نشسته و از یک زاویه بزرگتر تونستم دریافت کنم و بشنوم.)خلاصه که خواستم استاد جان بگم من عاشق شما و همه دوستان در سایت هستم که اینقدر عالی هستید و اینقدر شما ناب بودن رو به ما در عمل دارید نشان میدید. حتی چطور فعالیت کردن و کامنت خوندن و کامنت نوشتن رو هم بهمون یاد میدید. استاد واقعا خیلی خیلی سپاسگزارم. با تمام قلبم از تمام وجودتون سپاسگزارم و واقعا دلم براتون تنگ شده. منی که با شما از سفر به دور آمریکا قسمت های اول همراه شدم و منِ اکنونم با اون فهیمه خیلی فرق داره. حتی از اون سفرهایی که با شما داشتم جایزه هم گرفتم پاداش هم گرفتم و خدا هدایتم کرد که بعد از سالها دوباره در مسیر علاقه ام قدم بردارم.

    ——————————————————————————————-

    آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟_قسمت 1

    چقدر همین عنوان لازمه که بارها به یاد بیارم و به خودم یادآور بشم که خداوند به من تنها توانایی تغییر افکار و باورهای خودم رو داده و این عدل خداونده، این قانون بدون تغییر خداست. من هیچ توانایی تغییر زندگی یا فکر شخص دیگری رو ندارم. هیچ کس هم نمیتونه منو و زندگی منو تغییر بده.

    اگر غیر از این فکر میکنیم یک جایی در فکر ما ایرادی هست.

    یکجایی در باورهای ما محدودیتی هست.

    یکجایی در قلب و روح من ناهماهنگی با اصل قانون خدا وجود داره..

    دقیقا همین یک جمله و عمل کردن به این جمله در لایه لایه های ذهن من و رفتارهای من میتونه نشان بده چقدر خدا و عدل خدا رو درست درک کردم.

    وقتی من با این نگرش با شما آشنا شدم که “هرکسی هر جایی هست جای درستشه.” اصلا یک ترک عمیقی بعضی از ذهنیت ها و باورهای من پیدا کرد. گفتم یعنی اونی که معلوله اونی که فقیره جای درستشه…یعنی چی آخه…اونی که من میتونم بهش کمک کنم و راهنمایی اش کنم تا تغییر کنه ولی الان در منجلاب افکار داغون خودش گیر کرده، یعنی جای درستشه. یعنی من ناتوانم در تغییرش. یعنی هر کسی باید خودش بخواد. یعنی هر کسی نتیجه افکار و اعمال خودش رو داره میبینه.فرکانس هایی که پیشاپیش فرستاده شده من تازه این جاها بود یکم دوزاریم جا افتاد که خدا تو قرآن منظورش از پیشاپیش چیه و هیچ ربطی به تقدیر و سرنوشت از قبل مشخص شده نداره…هیچ ربطی به بی عدالتی و ازمایش های خدا نداره. بابا خودمون هستیم که مسئول کلی زندگی و اتفاقات و تجربیات زندگی خودمون هستیم. همین مسئولیت تمام و کمال کل زندگی بودن خودش داستانیه و بنظرم با اینکه اون اوایل متعهد شدم مسئولیت کل زندگی خودمو به عهده میگیرم اما یک که جلوتر رفتم دیدم چقدر ریز من مسئولیت ها رو داره ذهنم ربطش میده به یکسری عوامل بیرونی و یکجاهایی نقش قربانی به خودم میگیرم یکجاهایی میخواد ذهنم بگه تو خیلی سرسخت هستی پس اینا هم هست. این سختی ها رو هم تحمل کن. اما دیدم نه، من باورهای ریزم داره جوری کار میکنه و جوری توجیه میاره که واقعا مثل اون پیچک های هرز اصلا اجازه ورود و شناسایی رو بهم نمیده و اینجور مواقع من شجاعانه مشعل برمیدارم و یکهو میسوزونمشون تا راه باز بشه و حالا اگر ریشه اون باور ریز رو دیدم از کجا بوده که میرم از دل خاک میکشم بیرون اما اگر ندیدمش متوقف نمیشم و پیش میرم و حرکت میکنم و ادامه میدم و متوقف نمیشم.آره من فقط توانایی اینو دارم که جنگل ذهن و دنیای خودمو رو حرص کنم، خودمو آباد کنم، راه خودمو از شرِ این علف های هرز پاکسازی کنم. چون من فقط در دنیای مادی میتونم انرژی خودمو در یکجا متمرکز کنم. چون اصلا طبق قوانین ثابت خدا اجازه ندارم برم به تغییر بقیه چیزها دستی بزنم مگر اینکه اینقدر قدرتم، تاثیرگذاری هام، نتایجم بزرگ شده باشه که ارتعاشاتش مثل بمب بقیه اطرافیان منو هم تکونی بده. فقط در حالتی میتونم که اون شخص خودش بخواد و از من کمکی برای تغییر بخواد تازه همینجا هم باید حواسم باشه خوشحال نشم که فکر کنم به به من شدم دست خدا، شدم آدم خوبه ماجرا و حالا منم که دارم تاثیر میذارم. نه این خبرا نیست تو در حد ایده و یک جرقه لحظه ایی به یک فرد شاید کمکی کنی و بعد باید بتونی برگردی و تمرکزت روی خودت باشه وگرنه گمراه میشی. جوگیر میشی و شاید باعث بشه هم راه خودتو و هم راه طرف رو دور میکنی.(برای خودم پیش اومده قبلا وقتی کمک کردن رو در حدی که طرف خواسته و انجام دادم و ادامه دادم و باز هم ادامه دادم باعث شده اون طرف تکاملش رو به مدل خودش طی نکنه و از یکطرف هم ذهن منم درگیر پیشرفت اون شخص شده که چطوری پیش رفته…بابا کمک هم خواستن باشه کمک کن اما در حد و محدوده خودت و طرف. بیشتر از این یا به خودت آسیب میزنی یا به طرف. اینا رو دارم به خودم میگم که قبلا چقدر جاهلانه عمل میکردم.)

    _وقتی از یک جایی به بعد هم وقت زیادی صرف کنم و درگیر مسائل و کمک کردن و تغییر دیگران میشم. عواقب داره اینکه باعث میشه: من احتمالا مشرک میشم. من از مسیر اصلی خودم فاصله میگیرم و راه رو باز میکنم و اجازه میدم شیطان بیاد تا منو بیشتر منحرف کنه. ذهنم بیشتر جوگیر میشه که بابا چقدر من آدم خوبی هستم و بنظرم با حس معنویت و انسان دوستانه هم قاطی میشه و…

    نکته دیگه اینکه وقتی زیـــادی برای کسی مایه میزاریم و از انرژی خودمون برای فردی خرج میکنیم یواش یواش تبدیل به یک قرص مسکن میشیم. چرا مُســکن چون عملا مسئله اصلی طرف که ریشه در درون خودش داره حل نمیشه، چون اون شخص هم راحت تر هست، مسئولیت خودشو با شخص دیگری تقسیم کنه.یا اصلا خودش هم دیگه تلاشی نکنه و فکر نمیکنه.

    اینم تکامل میخواد،منم رسیدم به این نکته که فقط باید تمرکزم رو بزارم روی خودم. واقعا تکامل میخواد و از حالت هیجانی در مورد این آگاهی ها بیایم بیرون و جاهلانه عمل نکردن رو یاد بگیریم.

    _یکسری افراد هم هستند که نصیحت کننده های خوبی در زمینه های مختلف هستند. اما اگر به نتیجه و کیفیت زندگی این افراد نگاه کنیم متوجه میشیم که خودشون عمل کننده حرف های خوب و قشنگ خودشون نیستند.چون اگر عمل کننده بودند وقت برای حرف زدن نداشتند.

    عالمان بی عمل

    اگر میدونی خوبـــه،خُب چرا خودت عمل نمیکنی آخه…اگر لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمیبره.

    _ یک نکته جالب از استاد که گفتن این همه تقاضای مشاوره با مبالغ بالا دارند، اما روی اصول خودشون هستند و به هیچ عنوان به کسی مشاوره نمیدهند.

    چه منطق قشنگی رو استاد جان گفتین: اگر افراد آماده تغییر باشند، خودشون تغییر میکنن و نیازی به من نیست.خداوند از بی نهایت طریق بهشون میگه که باید مسیر بعدی رو چطور حرکت کنند و بهشون گفته میشه.(چقدر این جمله رو استاد بهش باور داره که میتونه اینجوری بگه و اینجوری عمل کنه؟ من چقدر باور کردم که خداوند به بی نهایت طریق همه رو هدایت میکنه و هر کسی که اماده باشه هدایت میشه.)

    من اصلا نمیخوام مُـسکن باشم…

    _وقتی شما گوش شنوا میشی تا درد و دل های دیگران رو بشنوی. از جنس همون بیشتر وارد تجربه زندگی تو میشه.

    (طبق قانون توجه)

    به هر آنچه که تــوجــه میکنی از جنس همون و از اساس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگی تو میشود.به جهان درخواست میدی از همون جنس برام بازم بفرست.

    من قرار نیست حلال مشکلات دیگران باشم.

    اخر و عاقبت مسئله دیگران رو حل کردن اینه که باز هم وارد یک جریانی از همین جنس آدم ها و حل کردن ها میشویم. آقا این جریان رو نمیخوای باید ازش بیای بیرون…خدایا شکرت که من هر لحظه انتخاب میکنم کجا میتونم باشم.

    همه ی ما به یک ادازه دسترسی داریم به خداوند و رزق خداوند…

    باید بپذیریم که ما هرگز و هرگز توانایی تغییر دیگران را نداریم.

    ما بصورت 100% توانایی تغییر زندگی خودمون رو داریم.

    خب انتخابت چیه؟ میخوای انرژی ات رو کجا خرج کنی؟ میخوای جایی خرج کنی که هدر بره؟…

    استاد شما چقدر حواست به اصل ها هست، چقدر حواست به رفتار و باورهایی که میخوای در ذهنت پرورش بدی هست. اینکه گفتین بقیه میگن استاد عباسمنش کلامش خیلی نفوذ پذیر و تاثیر گذاره و شما این حرف ها رو نمیخواید قبول کنید و باور نکردید. تا از اصل دور نشید تا وارد مسیر انحرافی نشید واقعا تحسین تون میکنم استاد جان. چقدر استاد هستید.

    شما اینو باور دارید که تنها افرادی از حرف ها و برنامه های شما نتیجه میگیرند که “آماده هستند” نه اینکه چون شما آمادگی بالا و تاثیر پذیری بالایی دارید.خدایا چقدر شما تحسین برانگیزی. چقدر قشنگ حواس تون هست.

    بحث بحثه آماده بودن افراد هست.

    بحث بحثه آماده بودن استاد و در مسیر درست بودن و عمل کردن خودشون به آگاهی هاست.

    چون استاد همیشه یا بهتره بگیم اغلب مواقع در مسیر درست و مناسب خودشون رو قرار دادند که تو اون مسیر هدایت و پیشرفت بوده و خداوند هم آدم ها و افرادی رو در مسیر ایشون قرار میده که با ایشون “هم کفو” هست.

    چرا یک فردی که اصلا تبلیغات نداره، چطوری میشه که اینقدر این فرد دیده میشه و شناخته میشه؟!

    (دقیقا چند روزه روی یک فایلی از شما استاد عزیز هستم که میگین به همین دقت کنید که شما چطور با سایت من آشنا شدین؟هزاران داستان مختلف هست از اشنایی افراد با سایت و برنامه های شما؟ آیا من کار خاصی کردم؟ تبلیغ خاصی کردم؟…من هیچ کاری نکردم، خدا انجام داده…)

    کبوتر با کبوتر باز با باز

    دقیقا تا حالا نشنیدم که استاد همچین جمله ایی رو بگن که : “من را دنبال کنید.” چقدر یک عده تقلا میکنن با اینجور جملات که واقعا مسخره بنظرم میرسه.چقدر تقلا….اما استاد اصلا اینجوری عمل نمیکنن.

    چقدر استاد باور قوی دارند که من خودمو در مسیر درست قرار بدهم، آدم های درست و مناسب در مسیر من قرار میگیره.

    _ خیلی موقع ها هست که ما خودمون رو ارزشمند نمیدونیم مگر اینکه بقیه ازمون تعریف کنند.

    احساس ارزشمندی نمیکنم،خلا دارم و به دنبال اینم که بقیه بگن برامون یک کاری کرده و احساس ارزشمندی بدست بیاریم و خلا خودمون رو پر کنیم.

    به دیگران میخواهیم کمک کنیم چون ما خودمون رو ارزشمند نمیدونیم و میخوایم اینجوری حس ارزشمندی بدست بیاریم.در اینجور مواقع نه تنها ما احساس ارزشمندی نمیکنیم بلکه بیشتر و بیشتر احساس بی ارزشی میکنیم. این قانون جهانه.(سپاسگزارم عجب نکته ظریف و مهمی رو استاد گفتین. دقیقا ارتباط داشت با یکی از اتفاقات همین چند روز قبل من. و خیلی از خداوند درخواست کردم که بهم بگه کجای کارم ایراد داره و یک باگ ریز اما مهم خودمو فهمیدم و اونم به چه شکلی خودشو نشون میداد که من اصلا ربطش رو با این موضوع ب خوبی درک نمیکردم. استاد سورپرایز شدم…)

    ما تنها چیزهایی رو میشنویم که آماده ی دریافتش هستیم.

    و باز هم سورپرایز دیگه….

    اشکم در اومد استاد جان…میدونید چی شد. رفتم تمرین هامو چک کردم ببینم دقیقا چه جمله ایی نوشتم. چند روز قبل اگر تاریخ بدم و تاریخ و این زنجیره ها رو کنار هم بزاریم میبینم که چطور خدا هدایت کردن اون دوست عزیز رو که همچین کامنتی بنویسه و مریم جان رو هدایت کرد که از شما بخواد اینو تبدیل به یک فایل کنید و نشانه ها رو دنبال کنید و متقاعد بشید که این فایل رو ضبط کنید با این عنوان که اصلا صبح دیدم سورپرایز شدم و همزمانی ها و اتفاقاتی که توی دانشگاه برام افتاده و تعامل و ارتباطاتم با بچه های دانشگاه و حرکتی که زدم و از گروه بچه ها و هم کلاسی هام با جسارت و فارغ از قضاوتی که میشم یا شدم خارج شدم و استاندارد های بالای خودمو حفظ کردم و این درخواستی که از خدا خواسته بودم..عین جمله رو مینویسم.

    خدایا ازت میخوام تا منو آماده ی دریافت نعمت ها کنی.

    خدایا ازت میخوام منو آسان کنی برای آسانی ها.

    خدایا ازت میخوام به من بگی چطوری حواسم به خودم باشه هدایتم کن.

    _وای استاد برای منم پیش اومده و دردم گرفته که چقدر اون فرد آماده نبوده و من چقدر حرف های با کیفیت زدم و چقدر وقت براش گذاشتم و توضیح دادم و گوش نمیکنه و در عمل تغییری ایجاد نکرده و بعد اومده گفته فلانی در مورد پس انداز و مدیریت خرج فلان چیز رو گفت خیلی خوب بود.(آره چقدر حرص خوردم خخخ…اما الان برام جا افتاد مربوط میشه به بحث آماده بودن یا آماده نبودن فرد…پس نتیجه میگیرم انرژی خودمو بزارم روی خودم و هدرش ندم مخصوصا وقتی میبینم فردی آماده نیست.)

    خـــــــدایا شکرت

    خدایا بی نهایت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  9. -
    فاطمه صیادی گفته:
    مدت عضویت: 3881 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدر خوبه که شما هستی

    من تازه پدرم فوت شده و به شدت احساس بدی داشتم حتی بیشتر به خاطر اینکه هنوز اونقدر موفق نشدم که بتونم بیشتر بهتر برسم چرا نتونستم باهاش بیشنر خوش بگذرونم با اینکه واقها از ته دلم میخواست بهش برسم تا جایی که عقلم میرسید کردم ولی خب اون حدی که میخواستم نشد

    بعد مدام این حسرت بود و سعی کردم با صحبتای شما با پاسخ بچه ها تو عقل کل باورای بهتری پیدا کنم

    و حالا شما این فایل و ارسال کردید

    الله اکبر از پاسخ پروردگار

    استاد اگر بشه بیشتر در مورد مرگ عزیزان هم صحبت کنید ممنونتون میشم پروسه عجیبیه

    و پر از ابهام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 910 روز

    هرگاه‌این‌آیه‌رامیخوانی:

    الیس‌اللّه‌بِکافٍ‌عبده

    آیاخدابرای‌بنده‌اش‌کافی‌نیست!!

    همهٔ‌ترس‌ودلهره‌ها‌یت ازبین‌می‌روند…

    وهنگام‌خواندن‌این‌آیه:

    اُدعُونی‌إستَجِب‌لَکُـم

    ازمـن‌‌بخواهیدتااجابت‌کنـم

    همهٔ‌امیـدهادرقلبم می‌درخشند…

    و من می مانم و خداوند که فقط می توانم خودم را تغییر دهم و برای هرکسی حتی نزدیکترین شخص به خودم عاقبت بخیری بخواهم …..‌

    سلام به استاد گرانقدرم ومریم بانوی عزیز

    و همه دوستانم در ادامه این مسیر زیبا

    خداروشاکروسپاسگزارم بابت ضربان منظم قلبم و نَفَسی که مرا می کِشد تا با تمام وجودم درک کنم که چه قدرت لایزالی پشت این ماجرای عظیم است……

    استاد جانم من به شخصه اکثر کتابها را خوانده و صحبت های اساتید متعدد را شنیده بودم اما انگیزه ای که برای تغییر اساسی و اصولی خودم از کلام شما در من تاثیر گذاشت ، حقیقتا باعث شد آن انگیزه برای یک لحظه ام نباشد و هرروز قدم به قدم با شما حرکت کنم و سعی ام تا به امروز این بوده که تمام تمرکزم روی خودم و زندگیم باشد و کیفیتم را بالا ببرم و با توجه به شرایطم رشدوپیشرفت داشته باشم وطوری زندگی کنم که خداپسندانه باشد.

    تجارب زیبا از تمام جنبه های زندگیتان را صادقانه و با به تصویر کشیدن آنچه که نیاز بود در اختیارمان قرار دادید ،

    راهکارها و کلیدهای طلایی تان در هر مسئله ای باعث رشد شخصیتی ام شد و

    بازتاب آن را به وضوح در زندگی خود شاهد هستم به ویژه درک منحصربه‌فرد بودن خودم البته با حفظ احترام به انسان هایی که سر راهم قرار می گرفتند .

    چقدر با این جمله طلایی تان(من فقط قدرت تغییر خودم را دارم)یه جورایی خیالم را راحت کرد و عالی تر توانستم با تمرین و تمرکز روی عملکردها و رفتارهای خودم به این درک برسم که خیلی هنر کنم فقط می توانم خودم را تغییر دهم و سعی کردم این‌گونه باشم .

    خیلی دلم می خواست جاهایی حتی فریاد بزنم و به برخی افراد بگویم فلان کار یا رفتارتان صحیح نیست اما کم‌کم فهمیدم که فقط اتلاف انرژی است و از عهده من خارج و تنها کاری که اراده آن را داشتم این بود که انرژی ارزشمندم را برای تغییر خودم به کار ببرم آن هم در جهت درست و آگاهانه بنابراین تسلیم شدم و این تسلیم شدن چقدر به من کمک کرد .

    امروز به این فکر می کردم که چرا بعد از مرگ هر کدام در قبری جداگانه به خاک سپرده می شویم و اصلا مشخص نیست که برای هر کدام از ما چه سرنوشتی رقم می خورد پس آگاه تر شدم که تا زنده هستم فقط باید هر روز سعی کنم در مسیر راست گام بردارم و طبق قوانین الهی که همیشه واضح توضیح داده اید عمل کنم .

    در زندگیم با مصطفی هم سعی کردم به نظرات هم احترام گذاشته و هر کدام در جهت رشد و پیشرفت مان قدم برداریم و خداروشکر می کنم که آرام آرام با تغییر اساسی برخی رفتارهایم که در واقع موجب آرامش و احساس عالی بیشتری در خودم می شد ، باعث شد زندگی مان رنگ و بوی خدایی به خود بگیرد و خوشبخت و سعادتمند به زندگی کنار همدیگر باعشق ادامه دهیم و بعد می بینی که چقدر خداوند در این مسیر کمکت می کند ،همدلت می کند با کسی که زندگی می کنی و سعی در تغییرش نداری و فقط هر روز از خداوند می خواهی که هدایتت کند،قلبت را باز کند و آن وقت معجزه پشت معجزه و چه معجزه ای زیباتر از اینکه هرروز زندگیت را به رنگین کمانی از خوشبختی،سعادت ،آرامش، احساس عالی،سلامتی ،خیروبرکت ،ذهنی باز وپاک و قلبی مالامال از وجود خودش به تو تقدیم می دارد .

    خداوند به همه ما عقل سلیم عطا کرده و این خود بیانگر این هست که خوب و بد هر رفتاری را درک می کنیم و خوب می دانیم چه عواقبی برایمان دارد و درک آگاهانه همین یک نکته ارزشمندکافیست که بدانیم هر کسی خودش در انتخاب راهش اختیار دارد و عواقب آن،

    جبریست که خودمان مسبب آن هستیم بنابراین هر کسی تاوان عملکرد خودش را بدون چون و چرا می دهد و این قانون جهان است .

    پس فقط کافیست هرروز که بیدار می شوم فقط از خداوند بخواهم به راه راست هدایتم کند و آنچه را که آموخته ام در ذهنم تداعی کرده و در کارنامه روزم نمراتم عالی باشد .

    استاد تجربه بودن کنار شما و آرامش و احساس عالیم و رابطه عالی ،سلامتی،ایمان ،شکرگزاری های پی در پی،روند از شروع تا به امروزم و بی نهایت موارد دیگر که خواستم و به لطف خداوند در وجود و زندگیم پدیدار شد و اینکه من امروز خودم را خوشبخت می دانم این هست که

    فقط از هر حواشی و رفت و آمدی خودم را دور و دورتر کردم رفت و آمدهایی که خود خوب می دانستم باعث عقب گردی من می شود و این مسئله مهمی برایم بود و رعایت این موضوع در روند رو به رشدم در تمام زمینه ها کمک بسزایی به من کرد ،

    من بیشتر زمانم صرف بهبودیم شد ،صرف تمرکز روی خودم و رفتارها و عملکردهای خودم، چیزهایی که به آرامش من و نزدیکی ام به خداوند کمک می کرد به خلق یک زندگیه با کیفیت که به قول شما سبکبال باشی و هر لحظه آماده رفتن ….

    می گذارم هر کسی خودش راه درست را انتخاب کند

    مثل پرندگان مهاجری که کیلومترها حتی از کشوری به کشور دیگر مهاجرت می کنند و چه زیبا راه خود را آموخته اند و هر کدام برای زنده بودن و ادامه حیات تلاش می کنند و این زیبایی این جهان است و زیبایی خالق آن….. چقدر طبیعت معلم خوبیست…..

    هرکدام فقط و فقط می توانیم درون خود را به عالی ترین شکل ممکن وسعت دهیم و با خوب بودن مان و خوب رفتار کردن مان الگویی باشیم بازتاب روح دمیده شده در تک تک مان و پی بردن به اشرف مخلوقات بودن مان ….

    در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، دوستتون دارم

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      دختر خدا گفته:
      مدت عضویت: 1252 روز

      سلام مریم گلی !!عزیزم یادت بمونه چقد دوست دارممم خواهری وای که من عاشق این نوشته هاتم

      باور کن من با این کامنتات زندگی کردم دیر پیدات کردم ولی چند ماهی هس که میخونم هرچه با عشق مینویسی خواهرم !!

      چقد عمیق سپاسگزاری میکنی دلنوشته هات برای خدا انگار طوری مینویسی که خدا انگار هیچ مخلوقی بجز تو‌نداره فدای قلب پاکت بشم من !!!نمیدونی چقد دوستدارم ای عششششق !!تورو خدا بمن یاد بده چطور به این درک رسیدی انگار تکام کانات پیش چشمت زنده اند و دلییی واقعااا سپاسگزارانه زندگی میکنی و هیچ هم خسته نویسی هرشب هرشب هرشب انگار همان کامنتهای دلی رو‌کپی میکنی باعشق اینجا !!خیلی دلم می‌خواد بدونم چطور به این تکامل رسیدی چقدر زمان برد و از کجا اول شروع کردی که همهچیز برات تازه تازه تازه آست

      من راسش خ کم کامنت مینویسم چون زیاد وقت نمیکنم باستا بچه و خونه داری که بیشتر مسایل بچه ها با خودم هست و خریدهای خونه و درسی آنها و خیلی دوست داشتم یبار ازت تشکر کنم عشق منی تو ️️️️ من فدای قلب نازینت بشم کاش میتونستم مث‌تو‌سپاسگزاری کنم عمقی و دلی تو جوری دلی سپاسگزاری میکنی که انکار هیچکس این نعمتهایی که خدا بهت داده رو‌به هیچکس نداده !! مناجات هات با خدا حرررف نداره من فرکانس بالای اونا رو‌از این طرف کره زمین دریافت می‌کنم فرسنگها ازت دورم ولی دلم خیلی بهت نزدیکه !! ای عشششق !!خدا آقا مصطفی رو خیلیییی دوستداشته که هدیه ای مثل تو رو بهش داده دوباره برام بنویس باعشققق میخونم باهات همزاد پنداری می‌کنم تو خونه باغت بارها ماه ‌ستاره ها رو تماشا کردم و گلها رو بو کردم باهات سوار ترک موتور شدم دم صب ساحل رفتم پنیم پنج والیبال بازی کردم ببخشید پسرم دست میکنه توی چشمممم نمیزاره ادامه بدم دنبال توجه منه دوستدارم ازت تشکر کنم تا کامنت پاک نکرده خداحافظ منتظر پیام پر مهرت عستم نمیزاره ادامه بدم مث بختک افتاده رو گوشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مریم مهدوی فر گفته:
        مدت عضویت: 910 روز

        سلام به روی ماهت ای جووونوم عزیزوووم

        منم شما رو دوست دارم ،عاشقتونم خداقوت بهت با وجود سه تا گل دسته های خداوند که روزیتان شده و زندگیتان هم به لطف خداوند ، پرخیروبرکت در دریافت آگاهی های ناب و طلایی استاد جان و مریم بانوی عزیزمان هم که نور علی نور ….

        ممنونم ، سپاس بیکران از این همه عشقی که در وجودتان جاری و ساریست و مرا مورد لطف و محبت زیبایتان قرار دادید جانم

        بله عزیزجان ،زندگی زیبایی های خودش را هرلحظه در جلوی دیده گانم می آورد و من شکوه و عظمت خداوند را در سلول به سلول داشته هایم هرروز و هر روز می بینم همه چیز تازگی دارد و زیبایی های خاص خودش ….مدتهاست با عشق بیدار می شوم به شوق صراط المستقیم در این مسیر لبریز از نور و عطر پا‌ک خداوند در کلام استاد گرانقدرمان

        در بیان تجربه های زندگی پربرکت شان،در نشانه های هرروز ،در سریال ها و دوره های بی نظیر و سرنوشت ساز شان ،چه بگویم از کدامین سخاوتمندی خداوند بگویم و بنویسم به جایی هدایتم کرد وسط خود بهشت آشتی با خودم و خودش و ایمانی جوشیده از تمام زوایای وجودم و پی بردن به بودنم و رسالتم که عالی باشم با احساسات پاک و آرامش الهی اش و تمام وجودم شود شکرگزاریش تا زندگی به کامم شیرین شود و لذت بخش و تجربه هایم عزیزی مثل شما را تحت تاثیر قرار دهد و این هم لطف خودش و هرروز بودنم کنار عزیزترین های زندگیم است …

        عزیزجان نوشته بودید از کجا شروع کرده ام از همین جا ،همین نقطه بهشتی که خداوند لایق مان کرد باشیم و سعادتمند و خوشبخت و رها در آغوشش زندگی کنیم با گوش جان سپردن به هدایت هایش تا کن فیکون کند وجودمان را و زندگیه زیبایی که هدیه داده و من هرروزم عاشقانه برای تغییرم گام برداشتم مثل کودکی نوپا چون کودک درونم باید از نو متولد می شد و خود را خالی خالی کردم و از نو پر شدم از باورهای مثبت،دید جدید به همه چیز،فاصله گرفتن از نزدیک ترین اشخاصی که یک عمر کنارشان سپری کردم چون حال عالی و آرامشم شد ناموسم، شد وجودم و هرروز ایمانم با کلام استادم و راهکارهای نابشان شکلی واقعی به خود گرفت ،تمرکزکردم هرروز روی خودم و خودشناسی عمیق خودم و بعد خداشناسی و رابطه عالی خودم و خالقم و این راه سعادتمندی و خوشبختی امروزِ من است .

        عزیزم پیشنهاد می کنم برای خودت وقت بگذاری چون ارزشش فراتر از آن چیزی‌ست که فکرش را کنیم، اگر شما مادری آگاه باشی چقدر عالی می توانی زندگیت را در تمام ابعاد مدیریت کرده و یک زندگیه باکیفیت در نهایت آرامش واحساس عالی را تجربه کنی.

        در پروژه خانه تکانی مریم جانم چقدر عالی فرمودند دوساعت وقت گرانبها برای خود خالی نگه داریم و این خودیک نکته طلاییست….

        پیشنهاد می کنم در طول شبانه روز برای خودت وقت بگذار چون شما که آگاهانه زندگی کنید محصول زندگیتان هم در تمام ابعاد محصولی پربار خواهد بود و خداروشکر که چند دوره فوق‌العاده هم در کوله بارتان دارید و اینها گنج هستند ،هرروز از این گنج ها از کوله بیرون آورده و روی آنها با عشق و تمرکز کار کنید ،همه چیز در زندگی به رفتارها وعملکردهای من بر می گردد وقتی ذهنم نظم پیدا کند و آگاهانه زندگی کردن را بیاموزم و هرروز تمرین ،تمرین و تمرین داشته باشم و متعهدانه تر عمل کنم تا نتایج زیبا و تاثیر گذار آنها را در تمام زوایای زندگیم شاهد باشم ….

        گاهی باید با خود و خدایمان خلوتی برگزینیم

        در زندگی با خودم چند چند هستم

        امروز چه کارهای مثبتی انجام دادم ،چقدر عملگرابودم

        دفتر ستاره قطبی ام را گشودم ،نوشتم و شب دیدم که چه کارنامه درخشانی نزد خداوند فرستادم و خداوند هم خواند و گفت احسن الخالقین ….

        و چه زیبا:

        هنگامی که نمیدانی کجا بروی

        به سوی من بیا:

        از طرف #خدا

        عزیزجان یادمون باشه خوشبختانه

        خدا

        همیشه و همه‌جاهست

        در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.

        خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

        متشکرم متشکرم متشکرم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          دختر خدا گفته:
          مدت عضویت: 1252 روز

          سلام ابجی مریم گلی خواهرخوبم !!نمیدونی چقد خوشحال شدم جواب منو دادید با صبوری مرسی خیلی لطف کردید آرزوم یه روزی بود که یاد بگیرم چطوری کامنت بنویسم پاسخ بدهم باور میکنید من تازه دیدم این کلمه پاسخ قرمز رنگ را پایین هرکامنت !!بهاطر این میگم آرزوم بود جواب کامنت شما رو بدم که چطور همیشه می‌گید سلولییی شکر گزاری میکنید واقعاا چطور میشه اینقدر با اجزییات انقدررر شکر گزاری کرد و لذت برد چقد آقا مصطفی خوشبخت است شما رادارد البته همان خدا آقا مصطفی را بشما هدیه داد و چقدر خوب که در فرکانس هم و خودبخود در مدار هم قرار گرفتید البته خیلی دوستدارم بدانم ایشون راحت وارد مدار و فرکانس بالای شما قرار گرفتند بدون هیچ تلاشی !!

          واقعا که شما استاد هستید اگر خیلی راحت اینکار انجام شد

          ابجی مریم نازم راست گفتید من فقط دوره خریدم ولی اصلا با بچه داری در غربت و‌دست تنها اصلا روی دوره ها کار نکردم فقط طوطی وار گوش دادم یادم نمیاد زیاد محتویات هر قدم چی هستند چون توی دوران بارداری و شیر دهی بدی داشتم آنها را گوش دادم فقط و با چالش های زیادی هم از سر گذراندم راست گفتید که تمرکز همچی هست باید وقت بیشتر بگذارم ولی گاها فک می‌کنم این بچه ها هم خیلی بمن نیاز دارند و‌مدام از سر کوله م بالامیروند و وقتی مدام سرم تو‌گوشی باشه عذاب و جدان میگیرم و آنها هم با بهم ریختن خونه اعتراضشان را بمن میرسانندمجبورم ببرمشون بیرون پارکی جایی یا توی خونه بازی کنم و‌خلاصه در خدمت باشم(::

          چقد خوب توانستید روی خودتان کار کنید من عاشق این سپاسگزاری ها ودل ‌قلوه دادنتون با خدا هستم ای عشق!!!

          یعنی اصلا من وقتی کامنتهای شما رو‌میخونم میگم مگه هست مگه میشه مگه داریم این حد از تمرکز روی داشته ها و سپاسگزاری لحظه ای و بقول خودتون سلولی !! کاش برکنارتون بودم و یه دل سیر بغلتون میکردم و وببهتون بگممم چقدررردوستدارم من !!ایجی مریم گلی !!که عین یک گل میمونی با طراوات و تازه راستش خیلی بیشتر از د‌وساعت وقت میزارم دیگه !!اما نمی‌دونم چرا اینقدر این قوانین فرار هستند انگار هیچی بلد نیستم این ذهن من دوستداره هی مث قبل باور کنه و‌در موقع چالش ها وقتی بهم‌فشار بیاد میلیون همان آدم قبلی هستم سر مچ خودمو بارها گرفتم و بخودم تعهد دام‌دیگه واکنشی برخورد نکنم سکوت ذهن را تمرین کنم ولی بازممم همان آدم قبلی هستم !! شاید فقط چند درجه تغییر کردم و خودم میدانم کلید این تغییر اینه مه مث شما تمرکز کنم روی داشته عام !!واین هم فقط و فقط از مسیر که تو‌ ابجی مریم گلی نازم رفته امکان پذیرش!!شاید شمرگزاری من فقط زبانی هست و و باید بشینم‌پای صحبت های شما خواهر خوبم‌ببینم‌چطور این شمرگزاری را مویرگی و لحظه ای و‌سلولی کار کردید که از گفتن آنها لذت میبرید همیشه !!کاش بمن هم بگید چطور اینقد استاد شدید !!استاد سپاسگزاری لحظه ای !!فداتون بشم مرسی جواب دادید خیلی خوشحالم‌کردید ابجی مریم گلی نازم

          آن شا الله در کنار آقا مصطفی خوشبخت و سعادتمند باشید !!

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: