آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 18


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آتوسا رضائی‌پور گفته:
    مدت عضویت: 1431 روز

    آتنا :

    سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان این خانواده ی صمیمی

    توی این مسئله خداروشکر من هیچوقت مشکلی نداشتم و هیچ علاقه ای هم به تغییر زندگیه دیگران نداشتم و کلا کاری هم به زندگیه بقیه حتی خانوادم و نزدیکانم نداشتم

    و به چشم دیدم که چه ضربه های بزرگی به زندگیه کسایی که میشناختم وارد شد سر این مسئله

    من اون زمانی که بار اول با این قوانین آشنا شدم در حد شاید یک ماه اول یا کمتر حتی به خاطر اینکه خیلی هیجان داشتیم و با خواهرم حرف میزدیم مدام مادرم متوجه شد ما راجب به توجه نکردن به هرچی که حالمون رو بد کنه و درواقع اعراض از نازیبایی ها حرف میزدیم و به مادرم توجه نمیکردیم چون به شدت منفی نگره و کلا مسیرش خلاف مسیر مستقیم خداونده و هرچی که شما میگین عملکرد اون برعکسشه و به معنی واقعی به قول قران در گمراهیه اشکاریه

    وقتی دید ما داریم متفاوت رفتار میکنیم و دلیلش رو فهمید هروز به یه شکلی با سعی میکرد مسخره کنه یا ذهنمون رو منحرف کنه هیچوقت یادم نمیره یبار گفت فرض کن میری توی خیابون یه ادمی افتاده جیغ میزنه گریه میکنه التماس میکنه کمکش کنی تو روت رو میکنی اونور و میری ؟؟!

    و من چون با قوانین اشنا نبودم و اول مسیرم بود حرفاش ذهنم رو درگیر میکرد و سعی میکردم کلا نبینمش یا باهاش حرف نزنم من که توی خونه نمیموندم ولی اجیم که توی خونه بود روزها روزه ی سکوت میگرفت که با مامانم حرف نزنه و بحث نکنه

    از اون موقع حرف ها ی مامانم رفت توی ذهنم که حتی نمیزارم کسی بفهمه من دارم چیکار میکنم

    این چند سال گذشته که من روی خودم مار میکردم حتی اجازه ندادم شریک عاطفیم کسی که بیشترین تایم رو باهاش میگذرونم بفهمه چیکار دارم میکنم

    میدونه همیشه مینویسم و فایل گوش میکنم و حدس زده که روی ذهنم و خودم کار میکنم ولی حتی یکبار از دهن من اسم شمارو نشنیده یا راجب به قوانین باهاش حرف بزنم و میدونه وقتی میگم میخوام بشینم پا کارام یعنی میخوام بنویسم و یسری چیزا گوش بدم ولی نمیدونه که چین و این مسئله رو جا انداختم که این ها کارای خصوصی من هستن و دوست ندارم راجبشون صحبت کنم

    و اون خودش برای اکثر کارها ازم مشورت میگیره و همیشه گوش میده به حرفایی که بهش میگم و خیلی ادم معنوی ای هست و توی وجودش خودش به اکثر این اگاهی ها رسیده بدون اینکه قوانین اصلی رو بدونه و حرفایی میزنه که تعجب میکنم از کجا به این اگاهی ها رسیده

    حتی توی محیط کارم تا شروع میکنم به نوشتن همه دورم جمع میشن و کلی سوال میپرسن که دارم چیکار میکنم و اینا چین ولی هیچوقت نگفتم و حتی اشاره هم نکردم که چیکار میکنم

    حتی یه خانمی توی محیط کارم بود شمارو میشناخت ولی از نتایجش مشخص بود که هنوز رشدشخصیتی ای نداشته من حتی نزاشتم اون بهم نزدیک بشه و باهام راجبش صحبت کنه چون میدونستم هنوز توی یه عالمه افکار و مسائل اشتباهه و من رو هم ممکنه پایین بکشه و حتی زمان هایی که سعی میکرد سر صحبت رو باهام باز کنه‌ راجب به این مسئله من بهونه میوردم و میرفتم چون توی یک دفتر بودیم و دیده بودم چقدر افکاره اشتباه داره انگار میترسیدم ورودی بد بهم بده

    الان توی ذهنماین اومد که این هارو مینویسی حالا فکر میکنن تو سنگدلی و خودت رو بالاتر میبینی و بیا توضیح بده که رفتارت با اون کلا چجوری بود و به لطف این کامنت من فهمیدم که هنوز چقدر از قضاوت شدن و حرف مردم میترسم و این یک باگ توی وجود منه با اینکه فکر میکردم بهتر شده

    اما توضیحی نمیدم تا با این ترس مواجه شم و جلوی این نجواها رو بتونم بگیرم

    من تنها نسبت به زندگی خودم مسئولم

    من تنها باید به خواسته های خودم اهمیت بدم

    من باید خودخواه باشم چون نه میتونم خیری به کسی برسونم و نه میتونم بدی ای به کسی بکنم

    حتی یک برگ بی اذن خداوند از درخت بر زمین نمی افتد و همه چیز به صورت کاملا دقیق مطابق قوانین بدون تغییر اون داره مدیریت میشه

    الهی شکرت بابت این جهان زیبا و این قوانین زیباتر ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سعیده شالچی گفته:
    مدت عضویت: 1962 روز

    سلام به روی ماهتون استاد عزیزم

    نکته خیلی جالب این بود که منو وادار کرد به کامنت گذاشتن این بود که دقیقا این صحبت ها مسئله این روزای من با خانواده ام بود

    مامانم در مورد یه موضوعی با خواهرم مشکل داره و تمام تلاشش رو داره میکنه که از تصمیمی که میخواد بگیره منصرفش کنه منم دائم به مامانم میگفتم که نمیشه تاثیر تو زندگی کسی بذاری نمیدونم بذار هر کار بخواد بکنه و دقیقا مامان من فقط گوش میکرد باز از فرداش شروع میکرد به غصه خوردن و میگفت چیکار کنم من مادرم نمیتونم بیخیال باشم و اینا و

    خیلی برام جالب بود استاد آخر فایل گفتن که باز شما نرین و به بقیه نگین این موضوع رو

    و من دقیقا داشتم این صحبت ها رو با مامانم میکردم

    و هیچ تغییری تا به الان نتونستم در رفتار مامانم با این مسئله ایجاد بکنم

    و واقعا ما ناتوانیم در تغییر دیگران

    یاد این آیه افتادم «انّ الله لا یُغیِّرُ ما بقوم حتّی یغیّرو ما بانفسهم»

    خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد تا زمانی که خودشان بخواهند

    خدا روشکر هر زمان یه مسئله در ذهن من میاد خدا از طریق شما منو آگاه میکنه خداروصد هزار مرتبه شکر

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3089 روز

    به نام الله یکتا

    سلامی دوباره به اهل بهشت

    الهه ام

    یادم میاد چند ماه پیش برای اینکه یکی از بستگان نزدیکم دچار تضاد شده بود رو نجات بدم فایل فقط روی خدا حساب باز کن رو فرستادم براش و ابدا پیگیرش نشدم که گوش کردی نکردی مثلاً حواسم نبوده دستم خورده برات فرستاده شده و ایشون هم در این مورد با من صحبت نکرد و از اون موقع واقعا درک کردم که من نمیتونم اون ادم و زندگیشو تغییر بدم چون هنوز که هنوزه زندگیش مثل قبله و دوباره این موضوع در زندگی یکی از برادرهام اتفاق افتاد و خیلی خیلی دلم میخواست برای ایشونم کاری کنم و داشتم میرفتم مرحله ای که فایل بفرستم این خاطره یادم انداخت که ایشونم اماده نیست چون ایشون مدام تو اینستا ست و فایل های استاد رو که پیش زمینه اهنگ های احساسیه رو گوش میداد بعد به خودم گفتم اگه ایشونم بخواد تغییر کنه از هزاران طریق مختلف خداوند هدایت می‌کنه تا به سایت و شنیدن سخنان باارزش استاد برسند و خودم رو جدا کردم که براشون خدایی کنم و اجازه دادم با اشتباهاتشون بزرگ بشن و رشد کنند و هردوی این عزیزان کلید هارو دارند ولی فکر نمی‌کنند که میشه ادم از این کلید ها به رابطه عاطفی عالی و ازادی مالی ازادی مکانی ازادی زمانی رسید و انشالله برای همسرم و پسرمم دیگه تکرار نکنم و بزارم اون هاهم با اشتباهاتشان رشد کنن وبسپارمشون به الله و فقط روی رشد خودم تمرکز کنم و اونقدر نتیجه زندگیم مثل نتایج قانون سلامتی واضح باشه که خودشون از من بپرسند داری چکار می‌کنی که به اینجا رسیدی

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1177 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    خداوند را ممنون هستم که من را به این فایل فوق العاده هدایت کرد

    همیشه درگیر این بودم که چرا فلان دوست من ناراحت است

    همیشه حال بد دیگران برای من خیلی مهم بود

    چقدر وقت می گذاشتم که با دوستان و افراد تحت کار خودم کمک کنم

    چقدر برای صحبت کردن با آنها وقت می گذاشتم

    چقدر درگیر ناراحتی و گرفتاری آنها بودم

    در نهایت من خودم درگیر آنها می شدم

    جالب اینجا است که وقتی از آنها می خواستم که کاری انجام بدهند و آنها انجام نمی دادند من ناراحت می شدم

    من بهم می ریختم

    با خودم فکر می کردم که بیهوده رفته ام

    بیهوده کار انجام داده ام

    چقدر این صحبت های استاد عزیز شامل حال من بود

    از زمانی که من با سایت استاد اشنا شدم و به قدرت باور و درک فرکانس رسیدم

    فهمیدم که همه ما نتیجه افکار و باورهای خودمان را می گیریم

    اکنون به این درک رسیده ام که من نمی توانم زندگی دیگران را تغییر بدهم

    من هیچ نقشی در زندگی دیگران ندارم

    من خودم خالق زندگی خودم هستم

    نکته فوق العاده دیگری که برای من مهم این بود که فهمیدم دیگران هم هیچ تاثیری در زندگی من ندارند

    من خودم خالق زندگی خودم هستم و من هستم که می توانم حال خوب را برای خودم درست کنم

    در نهایت یک آرامش فوق العاده برای من به وجود آمد

    دیگران خودشان باید به این درک برسند که افکار و باورها و ذهنیت خودشان است که در زندگی خودشان تاثیر دارد و مهم است

    اما و اما کسی که راه و روش خودش را می رود

    کسی که باور غلط و منفی و کمبود دارد

    من چطور می توانم او را تغییر بدهم

    من چطور می توانم روی کسی تاثیر بگذارم

    این واقعا برای من درس داشت و دارد

    من زمانی که دنبال حل کردن مسائل و مشکلات دیگران بودم خیلی حال و روئحیه خوبی نداشتم

    در نهایت روزهایی می شد که حال خراب خیلی بدی پیدا می کردم و دوست داشتم که تنها باشم

    وای که چه روزهایی داشتم

    به خودم می گفتم این همه به دیگران کمک کردن حال که نیاز دارم هیچ کدام از آنها در کنار من نیستند

    اکنون می دانم که راه و مسیر من اشتباه بوده است

    حال می فهمم که من خودم به خاطر باورهای غلطی که داشتم این شرایط برای من رخ می داده است

    یک درس یاد گرفتم

    چرا من به دنبال آدم ها بدوم

    این من هستم که با افکار و باورهای خوبی که دارم جوری رفتار خواهم کرد که دیگران به دنبال من بیایند

    همه اینها از زمانی شروع شد برای من که دست به دستهای خدای مهربان خودم گذاشتم و از او کمک خواستم

    او را شریک خودم کردم

    از او کمک گرفتم

    او همیشه در کنار من است و همیشه با کمال میل در حال کمک کردن به من است

    سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    حبیب قاسم زاده گفته:
    مدت عضویت: 984 روز

    سلام و عرض ادب و تشکر از فایل زیباتون یه سوالی که برا من پیش میاد این که اگه ما نمیتونیم تاثیری در زندگی دیگران بذاریم پس این همه پیامبر رو خدا برا چی فرستاده میدونم بحث این که به پیامبر گفته اعراض کن از کسانیکه حرفت را قبول نمیکنند اونوقت باید بگیم چه پیامبر باشد چه نباشد اونی که در مدارش هست آگاهی رو دریافت میکنه و اونی هم که در مدارش نیست دریافت نمیکنه خب پس وجود پیامبر برا چی هست؟ پیشاپیش از پاسخگوییتون ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    رها ازادی گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام استاد عزیزم

    لطفا در مورد کار نیک ک اینقدر تو قران بهش سفارش شده هم صحبت کنید

    اخه من وقتی قران میخونم انگار همون حسی فداکاری از خود گذشتن میاد سراغم ک برا اینکه باید رستگار وسعادتمند شوم یکی یا اصلی ترین مسیرش نیکی کردن ب دیگران هست ک حالو نیکی کردن ب دیگران از نگاه من میشه تلاش کردن واسه تغییر شرایط زندگی افرادی ک پایین تر از من هستن

    با اینکه قوانین ودرک کردم وخیلی هم ازش نتیجه گرفتم ولی یه عذاب وجدان ریز انگار جا موند تو وجودم ک خود خواه نباش ب دیگرانم خیری برسان،

    بعد ب خودم میگم خوب اونام مثل من برن خداو قوانینش ویاد بگیرن وحرکت کنن تا ب اونا هم داده شود بعد باز ایات قران ک درمورد احسان ونیکی کردن در راهخدا میاد جلو چششم واقعا اینجا واسه من یه ترمز هست ک نمیدونم چجور وبا چ منطقی حلش کنم

    تشکر وسپاس بیپان از لطف شما استادان عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    به نام رب هدایتگرم

    سلام و صلوات به روح خدایی تمام دوستان عزیزم و استاد گرامی .سعادت و نعمتهای بیشمار براتون آرزومندم.

    خدایاشکرت که در این سایت الهی عضوم و سعی و تلاش میکنم برای ساختن شخصیت بهتری از خودم.

    خدایاشکرت که در مدار شنیدن این فایل عالی قرار گرفتم.

    خدایاشکرت که در مدار نوشتن قرار گرفتم.

    خدایا هدایتم کن همواره به این آگاهی ها عمل کنم و در مسیر توحید،ثابت قدم بمونم.

    ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،

    موضوع این فایل رو همه ما بدون استثنا درگیرش بودیم و منم در برهه ای حس «عالم همه چی دان » رو داشتم که به دلایل مختلفی دلم میخاسته بقیه رو به مسیری که فکر میکردم درسته هدایت کنم ، به بقیه بگم چی خوبه چی بده .

    گاهی به دلیل دوست داشتن بقیه ،مثلا من مادرمو دوست دارم دیگه باید آگاهش کنم که داره راه غلطی رو میره !

    گاهی به دلیل اینکه ثابت کنم حرفی برای گفتن دارم و جبران خلا اعتمادبنفسی ، شروع میکردم به هدایت بقیه در زمینه های مختلف و مشاوره دادن!

    گاهی به دلیل هیجانات زودگذر که موضوعی رو درک کردم ،میخاستم بلندگو‌دستم بگیرم و به همه بگم چی فهمیدم شمام بیایید تو راهی که من میرم!!

    گاهی به دلیل اثبات وجود خودم و دیده شدنم که مثلا من آدمِ خوبه داستانم ، شروع میکردم به نصیحتهای تلخی که بگم تو‌زندگی خیلی عمیق نگاه میکنم !!

    و میدیدم چقدر آدمهای مشکلداری رو جذب میکنم اما ریشه رو نمیفهمیدم کلا بفکر نبودم که چرا جذبم میشن درواقع یجورایی خوشحالم میشدم که هستن، بخاطر عدم احساس لیاقت درونی ، وقتی افراد میگفتن تو چقدر خوبی و پیش تو خیلی راحت میتونیم دردودل کنیم ، از خوشحالی پر درمیاوردم و احساس ارزش میکردم !

    فکر میکردم من آدم خیلی خوبی ام که افراد به راحتی پیشم درددل میکنن و همه زندگیشونو میدونم!

    ببین طرف حتی به مادرش یا همسرش یا …این حرفها رو نمیگه و به من میگه!!!

    و یجورایی غرور کاذب داشتم!!!!

    البته کمتر کسی ام به راهنمایی ها و‌حرفام عمل میکرد در واقع همه حرفامو تایید میکردن به به و چه چه میکردن و میدونستن خب این حرف خیلی درسته اما میگفتن ما که نمیتونیم عمل کنیم ! ما نمیتونیم!

    (تو پرانتز بگم : وقتی آدم مشکلداری جذبم میشد احساس میکردم از اونها برترم چون مشکلاتی که میگفتن رو نداشتم و یجورایی درگیر مقایسه و غرور مخرب میشدم و این مورد کمبود احساس لیاقتم رو تغذیه میکرد و برام خوشایند بود که این چرخه رو ادامه بدم)

    یعنی من سالهای سال این چرخه رو ادامه دادم تا جایی که متوجه شدم یسری مشکلاتی که قبلا فقط شنیده بودم و درموردشون برای بقیه توضیح داده بودم وارد زندگیم میشدن، و بسیاری از مشکلاتم حتی شدیدتر از مال اونا بود و حالا خودم بودم که نیاز به مشاوره داشتم!!

    وقتی به مشکلات بقیه دچار شدم ،فهمیدم تمام حرفام به بقیه پوچ بوده و من یه «عالم بی عمل» هستم که نمیتونم حتی به یک درصد از دانسته هام عمل کنم!

    مشکلاتی برام پیش اومد که از بقیه توقع داشتم «همونطور که خودم همراهشون بودم و امید میدادم به درددل ها گوش میدادم»دلم میخاست بهم امید بدن یا مشکلمو حل کنن ولی به طرز معجزه آسایی هیچکسی همراهیم نمیکرد و همه از اطرافم فرار کردن ، این اتفاق خیلی برام سخت بود ولی در عمق قضیه خدا میخاسته هدایتم کنه.

    (استاد جان ی نکته دیگه بگم : ما وقتی به حرفها و مشاوره هامون ایمان نداشته باشیم یعنی جز ویژگی های شخصیتی ما نباشن یجورایی از بقیه متوقع میشیم که در شرایط مشابه اونهام باید به کمکمون بیان چون فکر میکنیم ما چه کار بزرگی در حق بقیه انجام دادیم با این حرفها ! ومن اینو داشتم)

    از اونموقع به بعد نصیحتها و‌مشاوره هام به بقیه کمتر شد چون به یکباره فرو ریخته بودم در مقابل مشکلات و از طرفی ناراحت بودم چرا کسی همراهم نکرد میگفتم دستم نمک نداره و ازین حرفها که برای هممون آشناس .

    مدتهای زیادی گذشت و با فایلهای استاد آشنا شده بودم در مدار تقریبا درستی بودم به یک درکی رسیدم که اتفاقا بقیه بهترین کارو انجام دادن که خودشونو درگیر مشکلاتم نکردن اونها فقط درگیر زندگی خودشونن و این راه درسته، یعنی وقتی ناراحتیم از بقیه کمتر شد ،تونستم این قضیه رو بهتر بفهمم که هرکسی فقط مسئول زندگی خودشه و من اگر قبلا بهترین صحبتها رو برای دیگران داشتم ولی خودم تو مشکلاتم ناتوان بودم‌و‌از پس چالشهای زندگیم بر نیومدم پس هنوز خیلی جای کار دارم و نباید چیزی که خودم در انجامش عاجزم به بقیه بگم .

    //////////////////////////////////////////////////

    در حال حاضر این مشاوره ها و حرفهام صفر نشده یجاهایی مثلا ذوق و شوق دارم حرفی بزنم یا چیزی که میدونم درسته به بقیه بگم اما به میزان خیلی خوووووبی کم شده .

    بلاخره انسان فراموشکاره و یادش میره نباید تو کار خدا دخالت کنه !

    مجدد وقتی چیزی رو به کسی یادآوری میکنم و از مسیر اصلی خارج میشم ،اون فرد با رفتارش یا حرفش ، کاری میکنه که احساسم بد شه سریع میگم اع ببین احساسم آلارم داد! دوباره خراب کردی ! دوباره یادت رفت! اصلا تو چیکاره زندگی بقیه هستی؟ برای بقیه خدایی نکن

    دوباره حس ناجی بودن بهت دس داد، هرکسی هرجوری دلش میخاد باید زندگی کنه و تو هیچ حقی نداری کسی رو قضاوت کنی !!!!

    چون بنظرم من اول طرف مقابلو تو ذهنم قضاوت میکنم و بعد بهش مشاوره میدم ! مثلا ببین فلانی راهش غلطه نابود میشه (تا فیهاخالدون راهشو تو ذهنم تجسم میکنم) پس برم به راه درست هدایتش کنم و یا ببین چقدر کارای نادرستی میکنه چقدر آدم بدیه ! من برم کمکش کنم..!

    محتوای این فایل مثل تمام فایلهاتون عالی بود خیلی خیلی مفید بود .

    ///////////////////////////////////////////////////////

    من به زمانبندی خداوند باور دارم

    این فایل در بهترین زمان به دستم رسید و نکات خوبی از خودم کشف کردم .

    الهی شکرت

    ممنونم استاد جان.

    منتظر قسمت دوم هستیم…

    در پناه حق تعالی همیشه خوشبخت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    روح الله سپهری گفته:
    مدت عضویت: 2919 روز

    سلام سلام به دوستان سلام ب استاد محترم عباسمنش

    سلام به خدای هدایت گر با دقت بینهایت

    چ جالب دیشب داشتم تو گوگل کیپ گوشیم این جمله را که من در زندگی بقیه قدرت ندارم را شاید هزار بار نوشتم و بهش فکر میکردم تا ساعت 3شب فقط داشتن می‌نوشتم و مینوشتم‌و‌مینوشتم‌و قلبم هم زمان ارام‌میشد باز میشد از این درک که من در زندگی دیگران قدرت ندارم پس رهاشون کنم تنها زندگی خودمو پیش ببرم وقتی تلاشهایی که در گذشته برای تغییر دادن آدمها انجام دادم ب یادم آوردم و فکر کردم دیدم هیچ کدومشون نتیجه نداد و اون افراد برگشتن ب مسیر قبلی خودشون و تنها نگرانی از قضاوت‌های آنها در مورد خودم که نتیجه نگرفتم برام مونده و‌منو رنج‌میده بنابراین باید حواسمو جمع کنم و نخواهم مشاور بقیه باشم که در مسیر شرک حرکت میکنم فقط زندگی خودمو پیش ببرم و سرم‌تو‌کار خودم‌باشه‌و‌ حد و‌جایگاهمو بدونم

    من برای جواب سوالهام همواره از کتاب قرآن کمک میگیرم تا منو به سرراست ترین جواب برسونه اتفاقا دو بار پشت سرهم ازش کمک خواستم‌و‌برام سوره یونس آورد که در آیه 43 به حضرت محمد می‌گفت تو نمیتونی کسی که کور هدایت کنی در آیه 99و100 سوره یونس میگه اگر در قانون جهان بود ما همه مردم روی کره زمین را مومن میکردیم آیا تو میخوای با اجبار مردم را مومن کنی و هیچ کسی ایمان نمی‌آورد مگر به اجازه خداوند یا ی جای دیگه میگه نمیتونی کسی که کر است نمی‌شنود را هدایت کنی کسی که میخواد راه گمراهی را برود هدایت کنی تنها کسی که به نشانه ها ایمان دارد و تسلیم است را میتوانید کمک کنی و من بهش فکر میکردم که چرا دوبار دقیقا این هدایت برام اومد بعد فهمیدم من این ویژگی رو‌ دارم که می‌خوام بقیه را نجات بدهم هدایت کنم خوشبخت کنم من خودمو مسیول بقیه قرار دادم بقیه ای که فکر نمی‌کنند تعقل نمی‌کنند به نشانه های خداوند ایمان ندارند را می‌خوام هدایت کنم به قول قرآن اونها مثل مرده ها هستند هروقت تونستی یک فرد مرده را خوشبخت کنی هدایت کنی پس میتونی بقیه را هم هدایت کنی

    به قول قرآن که به پیامبر میگه تو حریص هستی برای هدایت مردم تو جانت را رنج میدهی تا بقیه را هدایت کنی منم دقیقا رنج بسیار بزرگی دارم میبرم از اینکه عزیزانم در گمراهی هستند و همواره نکران‌اونها هستم با اینکه شرایط بسیار سختی همین روزها دارم تجربه میکنم اما بازهم بقیه در اولویت هستند چون من مسئولیت پذیرفتم که بقیه را نجات بدهم هویتم برای این کاره اگه رهاشون‌کنم دلیل وجودم در این دنیا بی معنی میشه اصلا من برای همین کار به این دنیا اومدم

    اما خدارو شکر دارم آرام‌آرام تغییرش میدم و نشانه ها احترام ها خواب راحت تر داره میاد اتفاقا جهان بهم گفت که هیچ امامی و هیچ.پیامبری برای دیگران نیامده بود آنها برای فداکاری و ایثار نیامدند آنها برای از خود گذشتگی نیامدند آنها تنها برای خودشان آمدند چون باورهای مذهبی دارم که امامان و پیامبران برای از خودگذشتگی آمدند خداوند وقتی تمرکزم را دید باور ریشه ای و اصلی را بهم گفت و خدارو شکر هربار که تکرار میکنم و‌درکش میکنم ذهنم قلبم آرامش عجیبی میگیره استاد بازهم سپاسگذارم بخاطر این فایل بموقع

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مسعود سیاهوشی گفته:
    مدت عضویت: 262 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم وخانواده صمیمی من

    واقعا من زمانی این حس تغییر در دیگران بهم دست میداددکه یه جورای حس میکردم با ورودم به این اگاهی ها فکر میکردم واقعا علامه دهر شدم و میتونم مشاوره بدم ،وخداروشکر خیلی زود با کمک خداوند به اینجا هدایت شدم و قانونو فهمیدم که من فقط روی زندگی خودم تاثیر دارم ،البته من اول راهم وفرکانسام بالا وپاعیین میشن،فقط اینو میدونم من الان با نزدیکترین افراد زندگیم هیچ کاری ندارم ،اصلن به من چه ،شاید به ظاهر ظالمانه باشه و خود داشتن همین حس باعث دلسوزی میشه، من فقط خدارو هزاران بار شکر میکنم به خاطر این اگاهی وتمام تمرکزمو روی خودم میزارم ،حتی همسرو فرزندم، بااینکه من بعد دوازده سال بچه دار شدم اون کوچولوم سپردم خداوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    اعظم جم نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2617 روز

    سلام به همگی .استاد به خدا ارزش این دُرّ و گوهر هایی که از دهانتان میریزه با هیچ مقدار پولی قابل خریداری نیست .ارزش این کلمات آسمونی بی نهایت بالاست سال‌های سال زندگیمو صرف نجات زندگی دیگران و هدایت کردنشون کردم تا اینکه به لطف خدا و آموزشهای ارزشمندتون مخصوصا توی دوره احساس لیاقت ،تونستم در حد بسیار بالایی شاید حدود 95 درصد دست از اینکار که واقعا پاشنه آشیلم هست بردارم و خدایی نکنم برای دیگران و باز باید بیشتر مراقب این موضوع باشم و الان واقعا کسی نمیاد از مسائلش بهم بگه و عجیب دور و برم خالی شده از آدمهایی که در شرایط خوبی نبوده و نیستند .

    یادمه قبلا یکی از دوستان بود که هر چند ماه یک بار با حال زار و خیلی بد میومد و از ناراحتی هاش بهم میگفت و من از سایت شما و …بهش میگفتم و فایل های رایگان رو براش می‌فرستادم ولی دقیقا سری بعد همون جریان بود و توی صحبت هاش می فهمیدم که داره همون راه قبلی خودشو میره و آخرین بار خیلی راحت و با احترام بهش گفتم که حرفهای من برای تو شبیه یه مسکن هست و همون لحظه آرومت میکنه و ….و دیگه خدا رو شکر نیومد

    اصلا استاد من به این تجربه رسیدم که زمانی خدا هدایت ها رو به من میگه که من به عجز رسیده باشم که من واقعا طلب هدایت کنم .

    این کار شبیه اینه که مثلا بیمار باشیم بریم پیش دکتر ،دکتر یه دارویی به ما بده و بعد ما اون دارو رو به یکی دیگه که بیماره تجویز کنیم .

    واقعا هر کسی رو خداوند از روش مخصوص خودش نسبت به شرایطش و موقعیتش و ….هدایت میکنه خداوند فقط میدونه که بهترین راه نجات برای هر کسی چیه .منی که نمیدونم چی برای خودم خوبه و چی بد و باید برای هر چیز از خدا بخوام راه رو بهم نشون بده وگرنه آسیب میخورم همون طوری که بارها توی زندگیم آسیب خوردم در حالی که فکر میکردم این درستترین راهه ،چطور میخوام هدایت کننده ی بقیه باشم .

    چقدر حرفتون درسته استاد که هر کسی هر جایی که هست جای درسشه و همین چند وقت پیش یه مسئله سخت برای مادرم پیش اومد که همچنان در گیرش هستند .من از خدا هدایت خواستم و گفتم خدایا ما واقعا عقلمون نمیرسه برای این ماجرا و تو بگو چکار کنیم و راه چیه و خدا در حقم لطف کرد و توی چند ثانیه راه حل مسئله مادرم رو بهم گفت که واقعا بهترین و درستترین راه حل بود و وقتی که برای ثابت کردن این موضوع به خودم و اینکه هر کسی هر جایی که هست جای درستشه و دلیل شرایط بد زندگی هر کسی عمل نکردن به هدایت هاش و ترس از حرف مردم و تصمیمات و …خودشه و اومدم به مادرم گفتم که من از خدا راهنمایی خواستم و این راه حل رو به ذهنم انداخت دیدم که پر از ترس از حرف مردم و محال بودن این کار و عمل نکردن به هدایت خداونده

    و هر بار با خودم میگم که هدایت کننده با اون هاست من کاره ای نیستم .با خودم میگم خدا بهتر میدونه خودش هدایتش میکنه خودش راه رو بهش نشون میده من مسئول زندگی کسی نیستم اون دقیقا جای درستی هست که باید باشه .‌و چقدر دوره احساس لیاقت بهم کمک کرد تا همیشه ممنون و سپاسگذار تونم که این بار مسئولیت داشتن در برابر دیگران و هادی اونها بودن رو از روی دوشم برداشتید و باعث شد تمرکزم روی خودم و زندگیم و هدف هام باشه و چقدر حالم خوبتره .

    بعضی موقع ها که همسرم داره تلفنی از مشکلاتی که توی خانواده ش پیش اومده با خانواده ش صحبت میکنه ،میرم توی اتاق تا نشنوم و اگر هر از گاهی بخواد در موردشون برای من تعریف کنه با احترام ازش خواهش میکنم که منو در جریان این چیزا قرار نده

    و اینطوری بهش میگم که وقتی از مشکلات خانواده ت بهم میگی ذهنم به شدت در گیر میشه و منم که واقعا کاری از دستم برنمیاد براشون انجام بدم ، براشون دعا میکنم که خدا کمکشون کنه و همسرم هم خدا رو شکر تا حد خیلی خوبی داره رعایت میکنه.

    باز هم ممنونتونم ان شاالله که بتونم خیلی خوبتر به این آگاهی ها عمل کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: