«الخیر فی ما وقع» در شعر پروین - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی «الخیر فی ما وقع» در شعر پروین
    13MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

814 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1049 روز

    به نام خدایی که حمکتش هر لحظه پر از خیر و خوبیست ….

    سلام استاد ،سلاممممم استادم ،،،،،

    نمیدونم بخدااااا نمیدونممممم ،چطوری هدایت شدم به اینجاااا به این فایل ،میخوام بنویسم اما اشک هام اجازه نمیدن ،،،،، مهربان خدای من داری کجاااا میبری منووووو،عزیزممممممم داری با من چه میکنی جانان

    ……

    امروز با وجود اینکه نزدیکه به خیلی وقته دارم روی خودم کار میکنم ،یک خبر بهم رسید ،خبری که ظاهرش از نظر ذهن من مناسب نبود و تا اونو شنیدم یهوووو ذهنم گفت وای ببین چرا این اتفاق افتاد چرا ،،،،اماااا کنارش روحم ،جانم به صدا اومد که نترس ،نترس ،مگ قرار نشد توی هر اتفاقی خیری باشه ،بهم نهیب زد که مهساااااا الان ایمانتو نشون بده ،این اتفاق به ظاهر نامناسب بگ گراند خواسته توعه ،این برنامه هااا از سمت خداست ،نگران نباش ،بدون و مطمعن باش یه اتفاق و یه خیره بزرگ تو راهه ،بدون این میانبر خداست برای اینکه تورو به خواستت برسونه ،یکم خودمو جمو جور کردم ،ذهنمو کنترل کردم و گفتم خدااااا،ببخش منو اگه بعضی وقتا یادم میره هیج برگی بدون اجازه تو از درخت نمیوفته،یکم آروم شدم ،قلبم دیگه تند نمیزد ،انگار دست خدا نشست توی شونم و گفت ،بهم اعتماد کن ،من جای خوبی تورو خواهم برد،دلم گرم شد به بودنت خدا ..

    تو نیمی از من نیستی جانان تو تمام منی ،،،،،

    باور دارم هرررررر اتفاقی بیوفته ،همهههه چیز به نفع من خواهد بود ،کافیه باورهامو درست کنم ،الان دیگه نمیترسم اتفاقاا خوشحالمممممم ،چون باور دارم این اتفاق خبر از کلی معجزه رو میده ،خدایاشکرت ….

    من تسلیم توام ،من همون بچه ای هستم که بالای درختم و تو میگی بپررررر،اولش میگم نه میترسم ،اگه بیوفتم چی اما وقتی خودمو میسپرم بهت ،دیگه نمی ترسم ،چون خیالم راحته خدای من منوو میگیره ،اخهه خدای من از

    هرمادری مهربون تره

    از هر پدری پیشتر پشت منه ….

    و تو تویی پناه من ،هررررکاری که میدونی درسته ،برام خوبه اونو انجام بده ،خدایاشکرت .

    تحسین میکنم پروین اعتصامی عزیزو که همچین شعر پر از محتوارو گفته و با خوندن استاد اشک ریختم و دیدم خدای ما چقدر مهربونه ولی ما چون عجولیم و صبر نمی کنیم همش میخوایم به آخر داستان برسیم .

    یه جمله قشنگی شنیدم که آدما وقتی سوار هواپیما میشن و جونشونو میزارن توی اون ،به اون خلبانه که اصلا نمیشناسن اعتماد دارند ،امااا خیلس وقتااا تو مسائل زندگیشون به همچین نیروی بزرگی اعتماد نمیکنن ،خدایاشکرت که هستی و خدایی میکنی:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام به دوستان عزیزم

    همین دیروز بود که برای پیگیری بخش توحید عملی هدایت شدم به این فایل ارزشمند

    و این هدایت و این همزمانی برام ی مقدار. قابل تامل هستش

    چرا دیروز خواستم بخش توحید در عمل رو پیگیری کنم و اومدم روی این فایل و کامنت نوشتم

    و جالب اینجاست ی اتفاقی افتاد که باید احساسم بد میشد و بلافاصله گفتم الخیر فی ما وقع

    و بعد اون اتفاقه نشانه من دوباره الخیر فی ما وقع بود؟

    نمی‌دونم اون اتفاق وچه گنجی برای من داره

    نمی‌دونم اون کیسه گندم که ریخته قراره چقدر اشرفی برام پیدا کنه و سخت منتظر و سراپا احساس خوبم اصلا انگار نه انگار تضادی بوده

    منتظر شنیدن اتفاقات خوبی که قراره بیوفته و این درسی که قراره واضح ببینمش و بگمش هستم و باز میام مینویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    متینا عباسی گفته:
    مدت عضویت: 793 روز

    سلام استاد عزیزم

    تقریبا 2 سال میشه که واقعا احساسم خیلی خوب شده و ایمانم قوی تر شده،این برعکس گذشتست که من اون زمان از زمین و زمان گلایه داشتم و به خدا میگفتم اگر هستی پس چرا زندگی ما اینجوریه و…

    خودمو ناتوان میدیدم در تغییر زندگیم و میخواستم که خدا یهویی زندگیمو عوض کنه…

    حدودا دوسالی میشه که مامانم فوت کردن و من بچه ی کوچیک خانواده و به شدت مامانی بودم…

    اما زمانی که مامانم فوت کردن من اصلا احساسم بد نشده بود چون حدودا از یکماه قبلش داشتم روی توحیدم کار میکردم… اما نمیدونستم که قراره اینطوری و با مرگ عزیزترین فرد زندگیم،ایمان من سنجیده بشه و خداروشکر که ازنظر خودم سربلند بیرون اومد ازاین امتحان.

    این من بودم که بقیه رو اروم میکردم،کسی که همه به واسطه ی علاقه و وابستگی که به مامانم داشتم، توقع داشتن که کلی بی تابی کنم…

    حدودا دوساعت بعد فوتش با ابجیم قدم میزدیم و از خاطرات خوبش میگفتیم و میخندیدم…حتی خودمم از اون ارامشی که داشتم تعجب میکردم.

    قبل این ماجرا پدر و مادری رو از اشناها دیده بودم که پسر بزرگشون رو از دست داده بودن و دیدم که چقد ارومن اون دوتا و میگفتیم که چقدر صبر دارن، درحدی اروم بودن که از مهمونا خیلی راحت پذیرایی میکردن،بدون گریه و زاری…

    زمان فوت مامانم من یاد اون دوتا افتادم و گفتم اگر اونا تونستن پس منم میتونم…

    اما چندوقت بعد متوجه شدیم که به اون بنده ی خداها ارام بخش تزریق کرده بودن که اونقدر اروم بودن و اونجا من به خودم افتخار کردم که ببین تو بدون ارام بخش اینقدر صبور بودی(صبر کردم نه تحمل). البته که شاید درد ازدست دادن فرزند بدتر از پدر و مادر باشه اما…

    مامانم رو دقیقا 8 مرداد و روز تولدم دفن کردیم و من با لباس سفید سرمزار حاظر شدم و درحدی اروم بودم که الان فک میکنم که حتما بقیه فکر کردن به منم چیزی تزریق کردن که اونقدر اروم بودم.

    سوم و چهل و… این منو ابجیم بودیم که با لبخند از مهمونا پذیرایی میکردیم.

    من این موضوع رو در اکثر کامنت هام که مرتبط باشه میگم چون من بابت این موضوع به خودم افتخار میکنم و این یعنی ایمان یعنی توکل. البته که هنوز خیلی راه مونده که برم ولی حداقل اونجا بود که فهمیدم که من،متینا، چه توانایی هایی دارم و خداوند به من نشون داد که میتونی چقدر قوی باشی…

    این موضوع جرقه ای شد برای من

    از اونجا بود که من دیگه غر نزدم سرخدا و نگفتم مشکل از خداست یا بقیه…

    گفتم هررچی بشه خیره

    حتما یک خیری پشت قضایا هست.

    هرچی بشه به نفع منه اگرر که احساسم رو کنترل کنم و احساسم خوب باشه.

    و خدا میدونه که چقدددر خیر وارد زندگی من شد بعد اون موضوع.

    صددرصد عاشق مامانم بودم اما وقتی که رفت اون تضاد برای من پله شد و جاده شد رو به جلو…

    سپاسگزارم از خداوند وهاب.

    سپاسگزارم از شما استاد عزیزم بابت فایل بینظیرتون.

    سپاسگزارم از خانم پروین اعتصامی.

    روح ایشون و همه ی گذشتگان غرق در شادی باشه.

    ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      مرتضی آستاد گفته:
      مدت عضویت: 948 روز

      سلام دوست هم فرکانسی من

      واقعن تحسینت میکنم به خاطر آرامشی که بعد فوت مادر عزیزت داشتی با اینکه خیلی کار سختیه ولی اینقدر روی توحید کار کرده بودی و اینقدر قدرت خدارو توی وجودت بالا برده بودی که تونستی از پس این امتحان بربیای

      من توی این وضعیت قرا نگرفتم ولی خیلی دارم سعی میکنم که فقط به خدا وابسته باشم

      خیلیا هستن عزیزشون اگه فوت کنه دیگه میگه زندگیم دیگه تموم شد

      چند سال با لباس سیاه زندگی میکنه با اینکه آدمای مذهبی هم هستن ولی نمیتونن توی این اتفاق خودشون رو کنترل کنن بازهم میگم تحسینت میکنم برای این موفقیتت توی آزمون توحید

      شاد و پیروز سعادتمند و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        متینا عباسی گفته:
        مدت عضویت: 793 روز

        سلام آقای آستاد

        مچکرم از شما بابت نظر محبت آمیزتون…

        همه ی ما با مرگ عزیزانمون امتحان میشیم،چیزی که خداوند در قران گفته اینه…

        بلاخره همه ی ما ازاین دنیا میریم،دیرو زود داره ولی بلاخره اتفاق می افته…

        باید بدونیم اول و اخر فقط خداست که برای ما میمونه…

        خدا گفته مومن واقعی نه ترسی داره و نه غمی چون ایمان داره و میدونه خدا کیه..

        از اونجایی که خدا گفته بیشتر مردم به جهنم میرن پس بقول استاد کارهایی که اکثر جامعه انجام میدن کار درستی نیست و ما اگر راه مخالف اونارو بریم پس این یعنی راه درسته، توی اینطور شرایط مثل فوت عزیزان، اکثرا افراد از خواب و خوراک می افتن، بقول شما شده که فرد تا چندسال لباس سیاه رو درنیاورده

        کلی گریه و شیون میکنه سرمزار و حس بد رو هم به خودش و هم به دیگران منتقل میکنه

        و…

        پس اینا راه و کار درستی نیستن…

        بعضی وقتا الگوهایی از جامعه میبینیم و ماهم مثل اونا رفتار میکنیم.

        باید بگردیم توی هرموضوعی دنبال افرادی که راه خلاف اکثر جامعه رو رفتن…

        من شاید اگر اون پدر و مادری که برای فوت پسرشون آروم بودن رو نمیدیدم،اصلا طبیعی نمیدونستم که اروم باشم چون اصلا فکر نمیکردم بشه،چون دیدم باور پذیریش برام آسون شد.

        استاد گفت احساستون رو خوب نگه دارین،کاری رو انجام بدین که احساستون رو خوب میکنه،اون راه خداییه،منم دیدم این راه که اروم باشم احساسمو خوب میکنه،راهی که خلاف مردمه حسم رو خوب میکنه و انجامش دادم.

        توی هرمسئله ای ببینیم چی حسمون رو خوب میکنه اون راه درسته.

        امیدوارم هممون رو خدا به راهی هدایت کنه که موحد واقعی باشیم و فقط به خودش توکل کنیم و فقط به خودش وابسته باشیم…

        من از خدا خواستم که بهم صبر بده و داد ،شماهم ازش بخواید صددرصد طوری براتون همچیو درست میکنه که مثل من تعجب میکنید…

        بازم سپاسگزارم از شما و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ناصر گفته:
    مدت عضویت: 1377 روز

    باسلام و درود خدمت استاد عزیز خانم شایسته مهربان و دوستان همفرکانسی ام

    سپاسگزار استاد هستم که زحمت کشیدن و وقت گزاشتن و این معانی رو با بهترین شکل ممکن برامون بیان میکنن

    از زمانی که با آموزه های استاد خصوصا در حوزه مباحث توحیدی آشنا شدم خیلی دیدگاه هام در مورد خدا عوض شده ، اولین نتیجه باور خداوند بعنوان تنها قدرت جهان و کسی که جهان هستی در سیطره اون اون هست باعث میشه که انسان به احساس اطمینان و آرامش عمیقی برسه که به نظرم این، مهمترین دستاورد این نوع نگاه هست

    من قبلا خیلی شرک داشتم و به عوامل بیرونی قدرت میدادم.

    من از دوران کودکی و تا جوانی چندان حمایت روحی و معنوی از طرف خانواده خودم نداشتم و به همین دلیل با یک نفر که نقش معلم رو برام داشت خیلی اخت بودم .

    همه مسایل زندگی مو از درس گرفته تا روابط با دیگران ، ازدواج، شغل و هر چیز زندگی مو با اون هماهنگ میکردم که اکثرا هم راهنمای خوبی برام بود ، ولی یه مشکل توی رابطه مون بود که ایشون خیلی زود رنج بود و استانداردهای خاصی در حوزه روابط برای خودش داشت ،

    نتیجه این وضعیت این شده بود که من خیلی خیلی باید مواظب رفتارها و کلماتی که استفاده میکنم می بودم که این شرایط خیلی منو آزار می داد و آرامش روانی رو از من گرفته بود ،

    مثلا وقتی یه خواسته ایشون از طرف من رد میشد یا اگه خواسته ش طبق استاندارد خودش انجام نمیشد، واویلا بود یعنی عین بچه قهر میکرد، وقتی بهش زنگ میزدم جوابمو نمی داد و باید حضوری میرفتم میدیدمش و بعد از کلی منت کشی و خواهش ایشون از دلیل رنجش خاطرش میگفت و عموما محکوم میشدم و قضیه با عذرخواهی من تموم میشد و بعد از مدتی باز سر یه قضیه دیگه این پروسه تکرار میشد، توی این سالها اکثرا حق رو به اون میدادم و با خودم میگفتم که حتما ایراد از منه و چون خیلی بهش متکی بودم با خودم این جوری توجیه میکردم که چون به من خیلی کمک کرده تا رشد کنم ، و با این تحلیل، رفتارشو موجه میدونستم و خودم رو مقصر وضع با وجود آمده میدونستم.

    خلاصه همیشه نگران این قضیه بودم که مبادا کاری کنم که ایشون ناراحت بشه ، این چند سال اخیر از این وضعیت خسته شده بودم ولی نمیدونستم چیکار کنم چون از بهش خیلی وابسته بودم چون تو زندگی برام راهنمای خوبی بود و از طرفی رفتارشو نمیتونستم تحمل کنم .

    تا حدود دو سال پیش که من با یکی از اساتید موفقیت آشنا شده بودم و فایلاشو میدیدم و اون زمان ولی باز سر یه قضیه مالی باهم درگیری که داشتیم، ولی من دیگه آدم سابق نبودم و دیگه باهاش کنار نیومدم و اونو مقصر دونستم چون واقعا رفتارش غیرمنطقی بود و هیچ جوره نمیشد حق رو با اون بدم که از اون زمان رابطه مون شروع کرد به خرابتر شدن

    و این شرایط همزمان شد با آشنایی من با استاد عباسمنش و فایلای توحیدی ایشون ، و من تازه متوجه شدم که من یه مشرک هستم و به جای اتکا به خداوند و درخواست کمک و هدایت از خودش، بنده شو به جای اون معبود قرار دادم و دارم اونو میپرستم، من فکر میکردم اگه حمایت فکری این آدم از من برداشته بشه من نمیتونم رشد کنم و حتما بدبخت میشم و این یعنی شرک کامل،

    ولی دیگه من آدم سابق نبودم و توی دلم از اون آدم تشکر میکردم که این سالها کمکم کرده و حالا که رابطه مون از بین رفته (البته قطع ارتباط از طرف اون بود) هیچ اشکالی نداره و من الان از خداوند فقط کمک میخام و میدونم که بهترین آدمها و شرایط و ایده ها رو به سمت من هدایت میکنه و البته تا حالا این جوری هم شده،

    دیگه نگران هیچ چیزی نیستم و فقط سعی میکنم از زندگی لذت ببرم و آرامشم رو زیادتر بکنم ، خدای من راهنما و پشتیبان منه ، دیگه به هیچ کس و چیزی وابستگی ندارم و همیشه تلاشم اینه که با خدا رابطه بهتری داشته باشم و یقین میدونم کل هر چه قدر خدا رو بیشتر باور کنم اونم بیشتر بهم کمک میکه.

    در پایان از استاد عزیز و تیمشون تشکر میکنم که با اشتراک گزاشتن این مفاهیم ناب باعث شدن آرامش حقیقی و رشد واقعی رو تو زندگی مون تجربه کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    محمد درخشان گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    به نام خدا

    سلام بر استاد سید حسین عباسمنش،خانم مریم شایسته و دوستان هم فرکانسیم در سایت وزین عباسمنش دات کام

    اولش بگم اومدن و موندن در این مسیر جرات میخواد

    از مسخره شدن دوستان که بابا تو هم ما را کشتی با این قانون جذبت،با این استاد عباسمنشت،بابا بیا بگرد،بخور حال کن،چی میگی همش کنج خونه تک و تنها این فایل ها را گوش میدی،خسته نشدی این همه گوش دادی،پس کو پول و ثروت

    خانواده ات بهت بگه بابا ول کن این رویا فروش را،برای پول داری باید کار کنی باید بیل زمین بزنی برو رو زمینات کار کردن اینا نون و آب نمیشه با دوستانت برو بیرون عشق و حال کن،با دوستات بری برون بگم ههههه عباسمنش اومد بابا اینا با پول من و تو رسیدن به اونجا،ببین با پول تو فلان ماشین را خریده،فلان گوشی را خریده،مگه میشه به این راحتی پول درآورد مگه میشه راحت زندگی کرد،بابا اینهمه صداقت نداشته باش، تو چه را اینهمه ساده ای،خسته نشدی از اینهمه کتاب خوندی،صبح تا شب فایل گوش دادی بابا دیگه بسه

    اینها گوشی از پرداخت بها در این مسیر بود

    ایمان و توکل به خدا آغاز تحول و تغییر در ماست

    ایمان به کمک و راهنمایی خدا و درست بودن مسیر و توکل به خدا که از همه چیز باخبره و جهان را با نظم و ترتیب فوق العاده ای خلق کرده

    نشانه داشتن ایمان داشتن احساس آرامش درونی هست

    وقتی آرام هستی و هیچ چیزی در تو احساس بدی ایجاد نمیکنه،وقتی فقط و فقط امیدت به خداست اون موقع یک مومن واقعی هستی.

    بیایید فقط و تنها از خدا بخواهیم

    فقط و فقط روی خدا حساب کنیم

    فقط و فقط خدا را منشاء قدرت بدونیم

    فقط و فقط با خدا صحبت کنیم دز مورد آرزوها و خواسته هامون

    فقط و فقط شاکر و قدر دان نعمات اون باشیم و انسان‌ها را دستانی از دستان خدا بدونیم

    فقط و فقط در مسیر خدا باشیم و بمونیم

    اگر در شرایط بد و ناخواسته قرار داریم دلیلش اینه که از فرکانس خدا دور شده ایم

    وقتی حالمون خوبه سعی کنیم خوبتر و بهترش کنم با گوش دادن به فایلها،تجسم کردن خواسته ها،نوشتن نعمات و شکرگزاری کردن،خوردن غذا های عالی،مسافرت کردن با دوستان عالی و ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    راضیه راضیه گفته:
    مدت عضویت: 3443 روز

    به نام خالق زیبایی.

    #همیشه هر اتفاقی می افته یک خیریتی درونش هست… و باید نگاهمون به اتفاقات به ظاهر نامناسب این باشی که یک اتفاق خوب در راه است…..

    یعنی من عاشق این جمله هستم که هر اتفاقی به نفع من… و توی خیلی جاها که توانستم این جوری نگاه کنم.. همین نتیجه اتفاق افتاده و به نفعم شده… مثلا اخرینش همین بود که گوشیم خراب شده بود یعنی اون قسمتی که هنزفری میذاریم قطع میشد و من نگاهم بهش این بود که گوشیم اتوماتیکه خودش قطع میشه میگه الان وقت فکر کردن به فایل…. واین جوری که نگاهش کردم خیلی برام باحال بود بعدم که بردن ذرستش کنند اول گفتن درست میشه ولی بعد که گوشیم باز کرذن گفتن ذرست نمیشه….. و بعد گفتم ای ول خدا می خواد یک. گوشی جدید بهم بده…. و دقیقا همین اتفاق افتاد و از راهی که فکرشم نمی کردم به سادگی هر چه تمام تر گوشی امد… و دقیقا همون تضادهایی که توی گوشی قبلیم برخورد کرده بودم نداشت…

    و کلی نمونه هم هست که دوست دارم بگم اینجا که ذهن خودم قانع بشه… مثلا توی یک مصاحبه از شهاب حسینی دیدم گفت من دوسال داشتم مجری گری می کردم بعد یک روز رفتم که برم سر برنامه گفتن نمیشه وارد بشی گفتم چرا گفتن…. نمیشه… دلیلش معلوم نیست… این جوری تشخیص ذادن…. خلاصه میره پیش مدیر میگه چرا!! ؟؟ به چه دلیلی، خطاییی از من سر زده میگن نه… تشخیص اینه….. میگه مننوع التصویر که نیستم میگن نه… میگه خوب میرم بازیگر میشم… تازه بهش میگه نه نری سابقت خراب میشه…. ولی میره و چه بازیگری هم میه و چقدر افتخار افرید…. و اگر این اتفاق نمی افتاد قطعا یک مجری معمولی می موند…

    یا مهران مدیری توی یک مصاحبه می گفت بعد از ساعت خوش بدون هیچ دلیلی ما رو ممنوع کار کرذن… حتی برای یک فیلم سینمایی دعوت شدم… گفتن اصلا حق بازی نداره…و خودش می گفت اگر این اتفاق نمی افتاد شاید هیچ وقت کارگردان نمیشدم و یک بازیگر معمولی می موندم…

    یا مثلا هومن سیدی می گفت که من رو اخراج کردن از سر کار و باعث شد برم سمت ارزوهام که بازیگری بود….

    یا یوسف که برادرهاش می برن می ندازنش توی چاه که عزیز پدرشون نباشه و میشه عزیز مصر……

    یا خود استاد که بارها این اتفافات براش افتاده و به نفعش شده…

    حالا من می خوام این ربط بدم به خیر بودن جهان…. این که اگر ما به هر اتفاقی به شکل خیریت نگاه کنیم…. چون روند جهان رو به خیر…. خیر دریافت می کنیم…. خیر به معنای خوبی…. نعمتت… شادی…..

    حالامنطق این که روند جهان رو به خیر چیه؟؟؟ فکر می کنم نشانه اس این که همیشه وقتی نگاه می کنیم به زندگیمون و و کل جهان می بینم…. هر اتفاقی و رویدادی هم که به ظاهر مشکل بوده…. حل شده و کلی خیریت از درونش بیرون امده… مثل همه بیماری هایی که یک زمانی بیماری های خطرناکی بودن.. ولی الان واکسنشون ساخته شده و هیچ مشکلی ایجاد نمی کنند.. یا همین روند رشد اینترنت…. که خیلی از ارتباطات رو ساذه تر کرده… خیلی از خرید و فروش ها رو سریع تر و راحت تر کرده… این ها همش نشان از خیر بودن جهان….. یا امنیت و صلحی که توی بیشتر کشور ها حاکمه…. در کل وضعیت زندگی خودمونم بخوایم در نظر بگیرم…. نسبت به ده سال قبل… کلی نعمتها بیشتر شده… کلی مشکلاتمون حل شده…. که این نشان از خیر بودن جهانه… که اگر خیر نبود… نباید حل میشد…. نباید وضعیت زندگی… کشور… جامعه بهتر میشد…

    اصلا نمی دونم این نیروی شر از کجا توی ذهنمون شکل گرفته… از بس که از بچگی به جای این که از خدا و نعمتهاش بهمون بگن از شیطان گفتن.. از قدرت شیطان… که هر کاری کردیم گفتن شیطان گولت زده.. از بس که توی فیلم ها همین بهمون نشان داذن…. که یاذم بارها توی فیلم های ماه رمضان یک ادمی رو میذاشتن نقش شیطان…. که ادم ها رو گول میزد، تازه ادم خوب ها رو…. و این توی مغزمون رفت که شیطان چه قدرتی داره… می توانه در نقش ادم هم ظاهر بشه… خدای من…. ولی هیچ وقت نشان ندادن که خدا چه قدرت هایی داره…. اصلا خدای توی فیلم ها و خدایی که توی ذهن ما ساختن قدرتی نداشت برای کمک کردن به ما تنها قدرتش این بود که تا کوچک ترین کاری کنیم مچمون بگیره… بدبختمون کنه….

    میفهم چقدر باید کار کنم روی خدا و قدرتهاش… تا این باورهای مخرب کم رنگ بشن…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    الهه سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1707 روز

    سلام به همگی🌹

    🌸احساس خوب یعنی امید و ایمان به خداوند و نتیجه این ایمان اتفاقات خوب است.

    🌸خداوند به ما بی نهایت نزدیکه و در ما جاریست و مارو با تمام اشتباهاتمون دوست داره و هر لحظه مارو دعوت میکنه به خودش چون تنها خودش هست که ثروت و نعمت و خوشبختی است،و هر چی از خداوند دور بشیم به نقطه مقابل ثروت یعنی فقر و کمبود و بدبختی میرسیم.

    🌸تا زمانیکه دست به همه کارها بزنیم مثل پیرمرد شعر و کارهای بیرونی رو معیار تغییر بدونیم جز بی آبرویی و شرمندگی و پوچی هیچی بدست نمیاریم و تنها همون لحظه ای که پیرمرد ازخداوند یاری خواست و او را منبع ثروت ها و قدرت ها دانست(باورهای قدرتمند کننده و توحیدی)خداوند اجابتش کرد .

    🌸زمانیکه ما روی خودمون کار میکنیم و به احساس خوب میرسیم و فرکانس های خوبی رو میفرستیم و در یک کلام حالمون خوبه ،هر اتفاقی هراتفاقی که میافتد دقیقا همون چیزی هست که ما رو به خواستمون میرسونه و ما باید در شرایطی که هم یکم ناجالبه بازم احساسمون رو خوب نگه داریم که چرا احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب پس به خدا اعتماد کنیم و هر چیزی در نهایت به نفع ما می‌شود حتی اگر ظاهرش جالب نباشد.

    🌸خداوند نیاز نداره که ما عبادتش کنیم ،خداوند از همه چیز و همه کس بی نیازه ما برای خوشبختی و سعادت نیاز داریم که در فرکانس خداوند بمونیم و هرچقدر فاصله بگیریم ناخواسته ها رو تجربه میکنیم .

    🌸استاد مهربانم ممنونم بابت این فایل و آگاهی هایی که در کلمه به کلمه اش میشه دید و فکر کرد و گوش کرد و باور کرد و زلال شد و پاک شد وصل شد و درنهایت سعادتمند شد❤️

    خدای من تنها تو را میپرستم و ازتو یاری میخواهم که بی شک پاسخ تو به من هدایت به راه راست ،راه کسانیست که بهشون نعمت دادی نه گمراهان.💜💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد جان جان جان ما و مریم جان مهربان و دوستان خوبم

    روز چهل و ششم

    خدایا شکرت

    دقیقا پارسال، فردای 13 بدر پدرم از این دنیا پر کشید و پیش خدایش رفت. اوایل مرگ پدرم شرایط سختی رو گذروندم . اما با رفتنش کم کم نگاه من به زندگی عوض شد . باعث شد من خدا رو بهتر بشناسم ، خودم رو بهتر بشناسم .در مسیر خودشناسی بودم اما عمیق تر شدم به خودم و جهان اطرافم و چند ماهی هم هست که فقط تمرکزم رو سایت استاد هست .

    الان که نگاه میکنم، احساس میکنم که پدرم سالیان سال هست که از این دنیا رفته در صورتی که یک ساله ایشون فوت کرده

    درونم پر شده از فکر و یاد خدا و آرامش دارم ‌. با این که خارج از ایران و در کشور همسایه زندگی میکنم همیشه اسم او را در خیابان های مختلف میبینم (بسم الله الرحمن الرحیم)

    دیگه خیلی چیزها مثل قبل من رو بهم نمیریزه. اگه هم عصبانی یا ناراحت بشم خیلی خیلی کوتاهتر از قبل حالم رو عوض میکنم و در شرایطی خودم رو قرار میدم تا به احساس خوب برسم.

    الان هم که بیشتر زمان از روزم رو تو سایت میگذرونم.

    و همیشه تو حال خوب هستم.

    استاد عزیزم سپاسگزارم به خاطر این سایت ملکوتی تون که بو و عطر خداست .

    دوستتون دارم آرامش من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2980 روز

    بنام الله یکتا

    خداراشکر بخاطر شروع دوباره

    بخاطر تضادهایی که این دوسه روز بهش برخورد کردم دیروز دیگه واقعا بریدم هر دفعه میگفتم فهیمه حواست باشه این تویی که داری با فرکانسهات این شرایط را بوجود میاری ولی آنقدر تو این دوسه روز له شده بودم که دیگه تحمل نداشتم گفتم خدایا بریدم تو مخوای جوابم ندی بگو کجا برم بگو از کی کمک بخوام گفتم من عاجزم باتمام وجودم عاجزم بهم بگو چکار کنم

    یه لحظه آرام شدم گفتم این اتفاقات به ظاهر بد داره خواسته هات رو برات واضح میکنه گفتم خدایا توکل بخودت بهم بگو از کجا شروع کنم واقعا نمیدونم دوره شیوه حل مسائل زندگی جلسه دوم را گوش دادم ونکته برداری کردم وجلسه چهارم قدم دوم گفتم امروز کامنت این دوجلسه رو مینویسم وقتی آمدم تو سایت یکی گفت برو قسمت دانلودها وفایلهای اجرای توحید در عمل شروع کن منم گفتم چشم این فایل را 5 بار گوش کردم و شرایط واتفاقات زندگیم رو بررسی کردم دیدم حتی بدترین اتفاق زندگیم هم پراز حکمت وخیر بوده برام هرجاگفتم خدایا توکل بخودت حتما خیره آن اتفاق بظاهر بد به بهترین شکل برام رقم خورد دیروز رفتم برا استعلاجیم کمیسیون پزشکی استان بعد خانم دکتری که آنجا مسئول بود گفت شما تقریبا یکسال استعلاجی رفتید اگر ایندفعه پزشک معالجتون برات استراحت پزشکی نوشت درخواست از کار افتادگی کن بعد همسرم بهم گفت ناراحتی گفتم اصلا به هیچ وجه چون مطمئنم خیره

    بعدازظهر هم شروع کردم روی فایلهای توحیدی کار کردم چون حس کردم باید خدا را بهتر بشناسم یادم باشه چه نیروی قدرتمندی کنارم حامی وهدایتگر منه فهمیدم باید از لحاظ فرکانسی در مدارهای بالاتر باشم تا آگاهیهای دوره ها را درک کنم ومهمتراز همه عمل کنم یه فایل گوش بدم وعمل کنم بهتر از گوش دادن هزاران فایله

    یه تجربه از زندگی خودم بگم وقتی از همسرم اولم جداشدم خانه ای که داشتیم سه دانگ به اسم من بود وسه دانگ به اسم همسرم که بلافاصله همسرم سه دانگ خودش را منتقل کرده بود به پدرش که من نتونم ازش مهریه بگیرم گفتم هرچی خیره تو برام رقم بزن خودش وپدرش بارها وبارها منو کشاندن دادگاه تا سه دانگ خانه را ازم بگیرند گفتم خدایا تو مدونی همه این خونه حاصل زحمت خود منه هرجور که توصلاح مدونی باورت نمیشه هر دفعه به یه طریقی ازدست من شاکی می‌شدند تمام رای ها حتی بعداز اعتراض به نفع من بود تا دیوان عالی کشور فرستادند فقط میگفتم خدایا تو مدونی وتو میتونی آنها دووکیل از تهران گرفته بودند ولی من خودم بودم وخدای خودم توتمام دادگاه‌ها میگفتم هرچه باید بگم توبهم بگو خلاصه آخرین رای هم به نفع من شد وپرونده بسته شد خانه هم همین جور موندآنها که میگفتند ما کلید نداریم من هم که واقعا کلیدنداشتم چنددفعه زنگ زدم که بلاخره منم مالک خونه ام دیدم فقط امروز وفردا کردند والان بعداز 7 سال دیدم خانه را دارند تعمیر می‌کنند خودشون تماس گرفتند ما خبره آوردیم قیمت کردیم شماهم فروشنده هستید گفتم بله از همه جالب تر که قیمت آن ملک نسبت به 7 سال قبل 5 برابر شده به همسرم میگم خدا اینجوری به این قشنگی پازلها رو کنار هم میچینه فقط کافیه صبر داشته باشیم ونا امید نشیم واز سر راه خدا کنار بریم ویادمون باشه

    احساس خوب =اتفاقات خوب

    خدایا شکرت بخاطر درک آگاهیهای این فایل

    استاد عزیزم از شما مریم بانو هم سپاسگزارم

    درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1851 روز

    به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    سپاس که هربار بهم یاد آوری میکنید تا به مهمترین اصل زندگی پایبند باشم که احساس خوب داشتن یعنی ایمان داشتن ،احساس خوب داشتن یعنی زندگی سراسر رضایتمندی

    خدایا کمکم کن تا یادم بمونه !!!!

    «ایمان یعنی بتوانم در شرایط نادلخوه‌، بی‌آنکه ایده‌ یا راه حلّی داشته‌باشم یا روی قول و کمک فردی بتوانم حساب کنم‌، به خود بگویم فارغ از اینکه شرایط بیرونی چیست‌، من از درون خود را به آرامش می‌رسانم با این اطمینان و یقین که‌، محال است من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم‌ و آن شرایط‌، هرچقدر هم نادلخواه‌، به نفع من تغییر نکند‌»

    خدایا کمکم کن تا این اصل در من درونی بشه و من به این اطمینان برسم که [ اگر من از درون خود را به آرامش برسانم محال است من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم‌ و آن شرایط‌، هرچقدر هم نادلخواه‌، به نفع من تغییر نکند‌»]

    خدایا خودم می‌دونم هنوز اونقدر که باید ،به این اصل اطمینان ندارم ،هنوز باور قوی ندارم که اگر آرام باشم محاله که شرایط به نفع من تغییرنکنه ،اگه به این یقین برسم حتما تماما ،تمام تلاشمو میکنم تا به آرامش درونی برسم ،خدایا سپاسگزارم که این باور سازنده رو برام روشن کردی تا تمرکز خیلی بیشتری روی این بُعد از زندگیم بذارم تا بادرک و عمل کردن این قانون بهتر زندگی کنم….

    وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ قَدْرًا

    و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‏رساند، هر کس به خدا توکل کند خدا او را کافى است. خداوند در انجام فرمان خود پایدار است و براى هر چیزى اندازه‏ اى قرار داده است.

    سپاسگزارِمهربان پرودگاری هستم که هدایتم کرد به آگاهی های این سایت توحیدی تا بادرک قوانین ثابت جهان هستی خالق عامدانه ی تمااااام خواسته هام باشم.

    عاشقتونم و عشق برای همه ی بچه‌های سایت توحیدی عباسمنش 🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: