پیشگفتار و مقدمه «کتاب رویاهایی که رویا نیستند»
بازنویسی کتاب رویاهایی که رویا نیستند، حاصل تجربیات من در شناختِ دقیق ترِ قوانین و اجرای بهترِ آنها در زندگی ام است. تعهد من درباره بهبودِ دائمیِ شخصیتم-فارغ از اینکه چقدر نتایج خوبی در زندگی ام ساخته ام- موحب شده که خودم را لایق بدانم تا به آنها که آماده ی رشدِ بیشتر هستند بگویم:
چرا باید حتما اهداف و رویاهایی داشته باشیم؛
و چگونه آنها را محقق کنیم؛
زیرا جهان مادی را به گونه ای طراحی شده و قوانینی بر آن مقرر شده تا حامی افرادی باشد که رویایی دارند و در تحقق آن مصمم هستند.
زیرا جهان باید رشد کند و این رشد از طریقِ تحقق رویاهایی ما انسانها اتفاق می افتد.
این حمایت در عمل وقتی اتفاق می افتد که ما قوانین خداوند را بدانیم و برای هماهنگ شدن با این قوانین، قدمهایی عملی برداریم.
سعی من در این کتاب این است که علاوه بر آشنایی و آگاهی از این قوانین، روشِ بکارگیری این قوانین را نیز در جزئیات زندگی مان بدانیم. به همین دلیل در هر فصل تمریناتی آورده شده است که این تمرینات روشِ اجرای این قوانین در زندگی تان را به شما آموزش می دهد.
انجام همین تمرینات بود که موجب ایجاد این تحول عظیم در زندگی من و افرادِ زیادی که از آموزش هایم استفاده کرده اند، گردید.
بنابراین قبل از تهیه کتاب، از شما می پرسم:
آیا تعهد کافی برای انجام این تمرینات در خود ایجاد کرده اید؟!
اگر جواب تان مثبت است، به شما تبریک می گویم و ورودتان به خانواده گروه تحقیقاتی عباس منش و دنیای جدیدتان را تبریک می گویم!
بر طبقِ قوانین کیهانی موفقیت و بر طبق تجاربم در تمام سالهایی که تمرکزم فقط و فقط بر کشف و درکِ مهم ترین عوامل موفقیت بوده است، راهی به جز انجام این تمرینات، برای موفقیت تان سراغ ندارم!
سید حسین عباس منش
نکته مهم:
برای شروع مطالعه این کتاب، می توانید فایل متنیِ پیشگفتار و مقدمه ی این کتاب را به صورت رایگان از این صفحه دانلود و مطالعه نمایید.
برای تهیه فصل اول کتاب “رویاهایی که رویا نیستند، با عنوان “نخستین گام” کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری12MB4 دقیقه
- فایل صوتی1MB4 دقیقه
- فایل متنی «سخنِ من با شما»1MB0 دقیقه
- فایل متنی «داستان تحول زندگی من»1MB0 دقیقه
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عشق عباسمنش عزیز و بانو شایسته
عزیز و دوستان هم دوره های عزیزم
فصل اول :داستان تحول زندگی
خلاصه از زندگی استاد چقدر این واقعا تو وجود تهی نشین شد این آگاهی
تلنگر استادم در سن 19 سالگی از کتاب چه کسی پنیر من را جابجا کرد؟. تا چهار سال زمان تکاملی طی شد تا فلم راز که مدت 60بار دیدن این فلم بعد هدایت شدن خواندم قرآن
نتیجه که بدست آورد: درک کردن که اتفاق های شرین و تلخ زندگی فقط فقط مسئول خود مان هستیم به واقعیت همین که درک کنم قانون نظام هستی را که چطوری کار میکند او زمان متوجه میشم همه و همه بازخورد های مان از خودماست
پاراگراف عالی دیگر( شهود الهام ) اینکه انرژی و یا نیوری برتر به اسم خدا است که هدایت مان می کند
چیزی که در قرآن گفته (فألهمها فجورهاو تقواها) ما خیر و شر را الهام میکنیم
یعنی استاد چقدر قشنگ بعد از درک قوانین کیهانی این را خوب درک کرده بود که از وجود قرآن تثبت قانون را پیدا کرده بود
اینکه چقدر این باور را منطقی کرده که خداوند از طریق قلب همرای من صحبت میکند خداوند همیشه مورد عنایت و رحمت و هدایت الهام قرار میدهد که این دور از واقعیت نیست اینطبیعی ترین حالت هر کدام ما انسانها است اینکه باور کنیم این چطور این را منطقی و شبقولانیم ناخودآگاه مان را که واقعیت جز این نیست
(انسانهای زیادی این نیرو را باور ندارد در ذهن خود اصلا به رسمیت نمی شناسند که مهم ترین عامل را منطقی و نیمکره چپ استفاده می کنند که اغلب افراد ثروتمند نیستند افراد فقیر عصبی و ناراحت هستند با تلاش بیشتر و جان کندن بیشتر نان در می آورند
من هم از هیمن دسته آدم ها بودم
ولی حالا ذهن نم کره چپ را خاموش میکنم می پذیریم که جهان سیستم است سیستم هر چیزی وارید سیستم کنم همان را به ما میدهد مثل آسیاب که گندوم تحویل بیدهم آرد گندوم تحویل میگیریم جو تحویل بیدهیم آرد جو تحویل میگیریم
چقدر این منطقی و باور کنم که واقعیت جز این نیست
خطاب به خودم:
ضیا تو آشنایی با قانون 6 سال میگذرد این را می دانم که ذهن، قلب وجود ارسال کننده و دریافت کننده انرژی است یا فرکانس است
طی طی همه این توضیحات بزرگ ترین اصل که درک، عمل کنیم همان مفهوم انرژی است خلاص
این کامنت را حدود 1سال قبل نوشته کده بودم
ولی تو سایت نگذاشتم امروز میخواهم این را ثبت کنم تا رد پای از تغییرات ام در مسیر الهی در مسیر عشق و آگاهی، ثروت ، سلامتی و روابط عاشقانه باشد
دورد به خودم و جهان هستی ️