این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/11/abasmanesh-18.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-11-18 07:55:232020-11-22 21:33:12پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 3
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم و مریم زیبا و مهربون و پنجه طلا و دوستان گلم. سپاسگذار خداوند و شماها هستم بابت این فایل های بسیار ارزشمند، نمیدونید که چقدر کار ما رو برای تجسم زندگی های بهشتی مون راحتتر کردید بارها و بارها قلبم پر از خوشحالی شد بارها و بارها اشک های شوقم از دیدن این سریال جاری شد… منم سوالاتی مثل اینکه چرا میکائیل رو مدتهاست که نمیبینیم، قضیه ی مرغ و خروس ها، ازدواج برونی، گرفتن سگ، حجم زیاد فایل ها که گوشیمون دیگه جا نداره ولی اینقدر زیبا و عالی ند که دلمون نمیاد ذخیره ش نکنیم و… توی ذهنمون بود که همه رو لطف کردید و پاسخ دادید ولی یه سوال که همیشه گوشه ذهنم هست اینه که خدا چطوری برنامه چینی کرد تا رابطه ی شما و مریم گلی شکل بگیره، این هم زمانی و هم مکانی رو چطوری ترتیب داد؟ اینو از زبون خودتون شنیدم که هم دانشگاهی بودید، اما شما بعد به تهران اومدید و یه مدت از مریمی دور بودید و فکر میکنم بی خبر، چطوری خدا این رابطه ی بهشتی رو ترتیب داد؟ اگه خیلی شخصی نیست خیلی خوشحال میشیم که از زبون یکی از شما بشنویم تا باز برای زندگی های بهشتی مون امیدوارتر بشیم، خییییلی سپاسگذارم بابت همه چیز 💐
من وقتی دیشب فایل سوم پاسخ به سوالات رو دیدم اونجایی که گفتید مایک رو فرستادید ایران پیش مادرش واقعا تعجب کردم، همش دارم فکر میکنم چطور دلتون اومد بفرستیدش ایران درحالی که همه دوست دارن فرزندانشو بفرستند امریکا تا اونجا زندگیه با کیفیت تری داشته باشند، من دیشب متوجه شدم شما تو این مباحث خیلی جدی تر از این هستید که من فکر میکردم حتی در مور پسرتون هم مستثنی نیستید، کوتاه نیومدید و گذاشتید خودش راه رو پیدا کنه رو پای خودش وایسه و قدر چیزهایی که الان داره رو بهتر درک کنه در حالیکه میتونسیتید هر امکاناتی که دلش میخواد رو همینجا در اختیارش قرار بدید. من واقعا تحت تاثیر این رفتار شما قرار گرفتم …
همین جدیت شما باعث شده نتایجی به مراتب متفاوت تر از ۹۹ درصد مردم بگیرید…
میخوام از تجربه خودم صحبت کنم که کل دیروز اتفاق افتاد من دیروز این فایل رو دیدم اما امروز کامنت میکنم
دیروز صبح بعد از بیداری و انجام کارهای اولیه و آماده شدن برای رفتن به محل کارم از خانه خارج شدم.وقتی که رسیدم ایستگاه اتوبوس یه فروشگاه بزرگ کنار ایستگاه هست گفتم برم ببینم یه چیزی میخواستم برای خرید شاید کل رفت و برگشت من 2دقیقه شده باشه همینکه اومدم بیرون دیدم اتوبوسی که منتظرش بودم رفت گفتم مریم اشکال نداره حتما قرار نبوده با این بری و نشستم توی ایستگاه..همون موفع یه اتوبوس دیگه اومد اما اتوبوسی نبود که منو به مقصد ببره از همون اتوبوسهای جدید و خوشگل که من هروقت میدیم تحسین میکردم و میخواستم سوار اونا بشم و میگفتم میخوام اینا رو بزارن توی خطی که من هرروز میرم میام ..خلاصه اتوبوس اومد و دیدم راننده میگه بیا سوار شو گفتم شما که اونجایی که من میخوام برم نمیرید من فلان جا میرم گفت بیا سوار شو داشتم تقلا میکردم که نرم..اما یهو یه حسی گفت پاشو برو چرا نمیری میگه میرسونمت..حتما که یه چیزی هست بلند شدم رفتم سوار شدم و اتوبوس حرکت کرد..کلی ذوق داشتم که سوار شدممثل بچه ها نگاه میکردم کجا بشینم رو بیشتر دوس دارم..حتی راننده گفت نیاز نیست پولی پرداخت کنی..خلاصه گفتم پس منو کجا پیاده میکنید من میدونم که شما اونجا که من میرم نمیرید..گفت نگران نباش یه جای خوب پیادتون میکنم که راحت بری..با فلان اتوبوس…منو میگی کلی ذوق کردم دوباره میدونید چرا؟؟؟!!!! چون اون اتوبوسی رو گفت که من از این اتوبوسا بیشتر دوسشون داشتم..گفتم واقعا؟؟!!!مگه اونا از این مسیر میرن گفت بله اونجابی که پیادتون میکنم از اونجا عبور میکنن که از مقصد شما عبور خواهند کرد…کلی ذوق کردم و نشستم ..ایستگاه مورد نیاز منو پیاده کردن و گفتن برو به سلامت..همینکه پیاده شدم توی ایستگاه اتوبوس مورد نظر آمد و من سوار شدم و چقدر دوباره ذوق زده تر از قبل و کلی خداروشکر کردم که بالاخره اون اتوبوسهایی که دوس داشتم ر. تجربه کردم..البته اینم بگم نه اینکه اتوبوسهابی که من هرروز سوار میشم بد باشن نههه اما اینا خیلی خوشگلن من دوس داشتم اینا توی خط مورد نظر من کار کنن..خلاصه رفتم رسیدم محل کارم..کلی مشتریهای عالی از جاهای دور و نزدیک بی خبر و باخبر می اومدن و میرفتن و کلی پول عالی ساختم…با لذت
ساعت حدود 4 همکارم با یه ظرف غذای گرم اکمد توی اتاقم گفت بیا غذا بخور گرم کردم برات…اینقدر ذوق کردم که نگو گرفتم و خوردم و خداروشکر کردم بارها و بارها…از چایی که برام ریختن آوردن و خیلی اتفاقای کوچیک و بزرگی که دیروز رخ داد …شب موقع رفتن هوا خیلی سرد شده بود منتظر اتوبوس بودم و اومد وقتی سوار شدم راننده با مهربانی به من سلام کرد و هم زمان گفتم هوا خیلی سرده گفت بیا بخاری قسمت خودشو سریع روشن کرد و گفت دستاتون. بگیرید اینجا تا گرم بشید اتوبوس کلی شلوغ بود و منم تشکر کردم و این کارو انجام دادم و کلی توی دلم خداروشکر کردم که از طربق این آدمها له من محبت کرد امروز یه جور دیگه حواسم به این مسائل بود..
خدابا شکرت..به خاطر همین بیشتر هم تجربه کردم..خلاصه توی همین وضع بودم و بدنم و دستام گرم شده بودن که یه نفر بلند شد که پیاده بشه اون همه آدم ایستاده بودن اما گفتن بیا بشین و اصرار که من بشینم منم قبول کردم و مجدد توی دلم خداروشکر کردم و تا خونه راحت نشستم و لذتشو بردم و در کل مسیر داشتم مسائل امروز رو مرور میکردم و تشکر میکردم..همینکه رسیدم جلوی ساختمان دیدم اتفاقا اسانسور هم رسید طبقه اول که من سوار بشم..خدایا عاشفتم انگار من توی بغلش بودم و خودش منو میبرد.می آورد..این همزمانی های هرروز تحسین میکنم خدایی….خیلی چیزایی دیگه هم بود که دیگه ننوشتم..فقط خواستم اینو بگم که هر خیری و محبتی به ما میشه فقط از طرف خداونده اما هرروز و هردفعه توسط یه نفر اتفاق می افته..باید با عشق دریافتش کنیم و لذتشو ببریم و ردش نکنیم بنا به هر دلیلی…فقط خداوند میتونه اینجوری به موقع همه چیزو برات بچینه یکی یکی و منم با عشق دریافتشون کردم و میکنم و تنها سپاسگزتر تنها قدرت مطلق جهانم..خدایا دوباره میگم که تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن…از همین دیروز با خودم تصمیم گرفتم هرکسی هرچیزی به من داد و خیری خواست برسونه به من با عشق دریافتش کنم و اونو از طرف خدا بدونم اینو باید توی ذهنم همیشه حک کنم
شما رو تنها به الله یکتا میسپارم
راستی اینم بگم که من دیروز عکس پروفایل گذاشتم تا حالا عکس نداشتم و حواسمم نبود..از طریق توضیحات سایت رفتم قدم به قدم انجام دادم و عکس قشنگم رو گذاشتم..خدایا شکرت توی این قسمت توضیح داده بود که شما یه مسئله رو حل کردید به راحتی و پس میتونید مسائل دیگه رو هم حل کنید به راحتی و گفت به خودت افتخار کن و خودتو تشویق کن..منم گفتم چشممم..یادم اومد که من چقدر مسائل رو حل کردم و حواسم نبوده..خدایا شکرت که هدایتم کردی و میکنی..من میدونم که باید کلی مسئله رو حل کنم تا نعمتها و پول بیشتری وارد زندگیم بشه ..از خداوند هدایت میخوام که اون ترمزها و مسائل رو بهم بشناسونه تا من به راحتی حلش کنم…من پایه حل مسائلم
سپاسگزارم از پاسخ شما از نگاه و احساس مهربونی که داشتید.پاسخ شما یه نشانه بود برای من امروز خیلی بهش نیاز داشتم.واقعا ممنونم وسپاسگزار خداوندی هستم که همیشه به موقع و بهتره بگم در زمان و مکان مناسب پیغامشو ارسال میکنه..صبح همینکه چشممو باز کردم گفتم بزار گوشیمو نگاه کنم دیدم از سایت عباسمنش عزیز پیامی دارم سریع بازش کردم و پیام پراز احساس خوب رو از شما دریافت کردم که دستی بودید از پروردگارمهربانم و باز اشکهام رو جاری کرد.
و در کارتون همیشه پیشرفت کنید و بهترین ها رو از خداوند متعال براتون خواستارم.
تقوا داشته باش،
و خود را برای مسیری که خدا براتون مهیا ساخته آماده کن …
فرشته ی عاشق مریم عزیز و شکر گزار
صداقت و لطافت، و پاکی رو میشه در وجود شما ، کامنت های شما ، حس کرد …
روی خودتون تمرکز کنید قطعا هدایت میشید به بهترین مسیر…
فرشته عاشق
مریم شکر گذار
راستی مریم عزیز
اسمتونم و فامیلی تون خیلی قشنگه.و تحسین میکنم شما رو ، کامنت قبلی تون اینقدر خوب داشتید با خدای خودتون حرف می زدید و همه ی کاراتونو به اون وصل میکردید، لذت میبردم و منم اشک تو چشام جمع شده بود ، مرسی که هستید
مرسی که نوشتید .
دوستتون دارم و عاشقتونم ،خوشحالم در یک مسیر داریم حرکت میکنیم .
خدا رو شکرت امروز صبح زود شروع کردم به خواندن کامنت بروبچه های عزیز سایت مون و به کامنت شما رسیدم خدارو شکر گزاری کردم بابت همزمانی های درست و مناسبت تون بابت اتوبوس ها ی مسیرتون .. واقعا چقدر خوبع که همه چی آن طور که ما فکر می کنیم نیست . یعنی شما طبق معمول داشتین سوار اتوبوس میشو دید برای مسیرتون ولی خدا گفت بیا یک جور دیگه ببرمت که هم لذت بیشتری ببری و هم غصه نخوری که اون اتوبوس قبلی تورو جا گذاشت و رفت… واقعا هم روی شانه ی خدا نشستی عزیزم اینکه همه چی بموقع برای آدم پیش بیاد و اینکه یاد بگیرم نگران چیزی نباشیم و همه چی رو بخدا بسپریم خدارو شکرت
نکته دیگه ای که خیلی تحسینت کردم در مورد عکس پروفایلت بود عزیزم مبارکت باشه که این مسعله هم براتون حل شد ولی برای من نمیشه ... هر کاری می کنم نمیشه که عکسمو بذارم حتی یکی از دوستان که کارش کامپیوتر هستش نتونست عکس پروفایل مو نصب کنه .. خدایاااا چیکار کنم ؟؟؟ خیلی دوست داشتم منم عکسم رو میزاشتم توی پروفایلم… والا خودم وقتی عکسمو نمیبینم احساس می کنم وجود ندارم .. چه برسه به مخاطب و بروبچه ها ی سایت .. مریم جون عکس پروفایلت مبارکت باشه چقدرم عکست زیباست مریم جون چهره ی مظلوم و شیرین و ملیحی داری عزیزم اون باد ملایمی که توی موهات بود و نوازشت می کرد ملاحت بیشتری بهت داده بود خدارو شکرت ممنون و سپاس که امروز صبح بهم نشونه دادی که باید روی دوش خدا بشنیم و بخوام که خودش کارهامو انجام بده دوم اینکه هدایت بشم به گذاشتن عکس پروفایلم که البته باید خداوند خودش براحتی هدایتم کنه تا این مسعله هم حل شود
بدرود و روز و شبت بخوشی و براحتی و به زیبایی …دوست عزیزم مریم جون
سلام دوست عزیزم رویای گلم صبح زیباتون خوش..الان ساعت 8:35 دقیقه صبح روز پنج شنبه است که کامنتتونو دریافت کردم..دارم آماده میشم که به محل کارم بروم..جواب شما هم دوباره یه پاسخ به افکاری بود که داشت از ذهنم عبور میکرد و مثل یه خواسته و همون موقع پیام شما اومد و یاداوری کرد که مریم یادته؟!تو بارها و بارها روی دوش خدا نشستی و راحت کاراتو انجام شده دیدی پس اینبار هم نگران نباش..اشکام سرازیر شد وقتی کامنت شما رو دریافت کردم..خیلی سپاسگزارم رویای عزیز…در مورد عکس پروفایلتونم ناراحت نباشید همه چیز به موقع انجام میشه…منم هیچ یادم نبود که عکس ندارم در پروفایلم نمیدونم چی شد که متوجه شدم و احساس عدم وجود کردم و سریع اقدامات انجام شد و کارا تمام کردم و راحت خوابیدم..امیدوارم به زودی چهره زیبای شمارا هم بتوم ببینم
قبلا من این فایل شاید چندبار دیده بودم ولی درکی که الان از موضوعات که تواین فایل گفته شد نداشتم ولی امروز درحین دیدن این قسمت یه سری آگاهیها رو بهتر درک کردم
وقتی رو خودم کار میکنم به طور مستمر و سعی میکنم افکار درست روبیارم توذهنم و کنترل ذهن کنم واحساس خوب برام اولویت داره درکم از جهان اطرافم بهتر میشه وآگاهی های جدیدی وبینش جدیدی پیدا میکنم
وچیزهای که نیازدارم برای بهتر کردن باورهای وافکارم جهان وخداوند من بمن میگه این میشه همون هدایت
ورحمت وفضل خداوند
من امروز خیلی رو موضوع خواسته هام واهداف گیر داده بودم بااینکه داشتم دعا میکردم ولی خوب فهمیدم که دارم هی به خدا میگم اینو میخوام اونو میخوام اینو بده در صورتی که احساس خوبی نداشتم
خوب فهمیدم که احساسم از عجله دیر شدن کی میشه ست ولی از اونجایی که خداوند فضل رحمتش زیاده من با سپاسگزاری حالمو بهتر کردم وبه احساس یه کم بهتر رسیدم
بعدم با هدایت خداوند به زیباییهای غروب ابرهای زیبا آسمان و کوه زیبا احساسم خیلی عالی شد خدایا شکرت
تااینکه خداوند بهم گفت این فایل گوش بده درصورتی که دیشب این قسمت سوالات رو رد کردم گفتم ولش کن سوالهای بیخودیه که پرسیدن قبلا گوش دادم ولی امشب یه حسی بهم گفت ببین
اونجایی که دوستان پرسیدن آخرش چی استاد شما گفتید چرا همیشه به آخرش فکر میکنید
از بودن از همین لحظه لذت ببرید یه چیزی توذهنم گفت آره چرا تورابطه عاطفیت همش به آخرش فکر میکنی از همین لحظه از بودنش لذت ببر چرا خودتو درگیر نتیجه کردی احساست بد میکنی شاید اصلا فردا زنده نبودی
وقتی تولحظه از داشتن اون چیزی که داری لذت ببری
احساست خوبه احساس خوبم اتفاقات خوب بوجود میاره پس چرا بافکر کردن به آخرش لذت خوشی این لحظه رو از خودت میگیری
این یه مورد بود که انگار من تازه متوجه شدم که بابا آخرش ول کن الان همین لحظه لذت ببر
نگرانی ها ترسهاتو به خداوند بسپار ولذت ببر خداوند کارهارو پیش میبره
یه مورد دیگه که ذهنم درگیر خودش کرد اینکه شما گفتید برای اهدافم گیر نمیدم خدا هدایت میکنه خداوند کارها رو پیش میبره دقیقا حال امروزم درک کردم
که من امروزچقد گیر داده بودم به خداوند که خدایا این بشه اون بشه کی میشه مثلا داشتم دعا میکردم ولی توذهنم هی میگفت کی پس چرا نشد احساسم خراب میکرد تا جایی که از درخواست کردن اون خواسته احساسم بد میشد الان فهمیدم که نباید هی به خواسته هام گیر بدم خداوند کارهارو پیش مبیره
خداوند میدونه من چه خواسته های دارم
هی نیاز نیست بگم این گفتن زیاد از احساس بدمیاد
واینکه روی رابطمون کار نکنیم فقط رو خودمون کار کنیم بقیه کارهارو خداوند انجام میده
خدایا شکرت برای باز شدن این آگاهی ها برای اینکه درک بهتری پیدا کردم
استاد جان رابطه شما ومریم عزیز قابل تحسینه خیلی رابطه زیبا و عاشقانه همراه بااحترام دارید
این ویو زیبایی دریاچه کلبه چوبی روی آب سکوت آرامش روستایی این آتیش وبوی آتیش وبوی پیاز چال و یه رابطه عاشقانه واقعا زیباست وقابل تحسین بابت داشتن این همه زیبایی بابت دیدن این همه زیبایی بابت احساس خوب بابت وجود اینهمه نعمت سپاسگزارم از خداوند مهربان وبخشنده
این فایل مال قبله ولی هروقت میبینم برام تازگی داره استاد من سه سال خورده ای که هیچ سریالی ندیدم اخبار ندیدم وخوشحالم از اینکه تواین مسیر زیبا باشما هستم
به خودم افتخار میکنم که هرروز دارم بهتر میشم بزرگتر میشم هروز داره شخصیتم بهتر میشه
استاد این چک و لگدها که تو قسمت اول گفتید رو من خوردم خیلیم درد داشت لامصب. بعضی موقعه انقدر ما یه دنده ایم انقدر دوست داریم به شیوه ها باورها شخصیت قدیمی خودمون عمل کنیم که نمیزاریم هدایت بشیم انقدر تو زندگی سخت گرفتیم که فکر میکنیم این شیوه که این بابا داره میگه ممکنه من رو سال ها به عقب بندازه پس بزار شیوه خودم رو ادامه بدم که سریع تر به چیزی که میخوام برسم یعنی فکر میکنیم خودمون همه چیز رو میدونیم غافل از اینکه اون شیوه قدیمی مثل یه ماشین درب و داغون کهنه و قدیمی و پر از عیب و ایراده, من به تجربه رسیدم بعضی موقعه ها این چک و لگد ها خیلی هم خوبه من خیلی دوست داشتم این چک و لگد ها رو تو سن ۱۰ سالگی میخوردم تا تو سن ۲۰ تا ۲۵ سالگی چون وقتی اگاهی رو داری و داری به شیوه قدیمی خودت زندگی میکنی همون شخصیت درب و داغون قدیمی, وقتی چک و لگد ها رو میخوری خیلی خوب از خواب بیدار میشی باکیفیت از خواب بیدار میشی و کسی که تو این فضا باشه این اگاهی ها رو بشنوه یه ۴ سال ۵ سالی که به شیوه خودش عمل کنه میفهمه ذره به ذره این محتواها چقدر ارزشمنده و دیگه میگه چشم و انجام میده و اون موقعه چه نتایج فوق العاده ای میگیره که خداروشکر من تو همین مسیر هستم به لطف خدای رحمان
واقعا من وقت نمیکنم جدا از کارم و محصولات سایت فایل های دانلودی سایت رو ببینم ولی هر شب یه برنامه ای گذاشتم ازشون نهایت استفاده رو بکنم
ممنونم ازتون چقدر ایده جالبی بود که دو نفری جلوی دوربین میشینید و صحبت میکنید و دونفر با هم هستید خیلی لذت میبرم
اگر گفتی چی کم هست اون وسط (((((((((((((((چای اتیشی ))))))))))))))
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر و خانم شایسته شایسته
و سلامی میکنم به دوستان تلاشگرم
در شروع صحبت بگم چقدر لذت بردم از بیاد اوردن خاطره باحالی که با ما به اشتراک گذاشتند و خنده های دلنشین از بیاد آوری خاطرات
این فایل نشانه امروز من بود صب دوستم پیام داد که هدا بریم استخر منم اوکی دادم بعد اولین چیزی که تو ذهنم اومد خانوادت راضی میشن؟خانوادت بنظرشون این کار درسته؟فک میکنی اگر بری مامانت چی میگه بابات چی میگع؟! این سوال ها این نجواها بعد از هر حرکتی که بخوام تو زندگی بزنم میاد همیشه هست اگر بخوام ورزش جدیدی شروع کنم اگر بخوام جایی جدیدی برم اگر بخوام دنبال کاری برم یعنی بهتره بگم حتی تو آب خوردن اولین چیزی ذهنم زمزمه میکنع این نجواهاس اگر بیرون باشم اگر دانشگاه باشم همش به خانواده ام فک میکنم که الان چی دارن میگن توبیخم نکنن در حالی که تاحالا نشده توبیخ بشم همیشه سعی کردم مستقل باشم درواقعه خانواده ام جوری رفتار کردن که مستقل بشم منو میفرستادن تو دل نشناخته ها انقدر که الان تمام کارهای زندگیمو فقط خودم انجام میدم همیشه کمکم کردن ولی نمیدونم چرا ذهنم ازشون یه هیولا میسازه که هرکاری بخوام انجام بدم شیطان همش اسم اونا رو میاره ؟!
الان که فک میکنم میبینم منشا این افکار میتونه پایین بودن عزت نفسم باشع من ترس دارم از کلمه خانواده؟!!! چون همیشه همه جا هرکاری میخواستیم انجام بدیم اولین چیزی که بقیه میگفتن اگر خانوادت بفهمن؟نمیترسی خانوادت بفهمن ؟اگه بابات بفهمه چکار میکنه؟داداشت بفهمه چی؟همیشه تو جامعه از خانواده هامون یه هیولا ساختن هیولا که اجازه نمیده پیشرفت کنی حرکت کنی من از صب امروز داشتم دنبال این میگشم چه باوری داری که انقدر بخانوادت که همه شاهد اینن که خانوادت ساپورتت کردن تو هرکاری که دوست داشتی از همه نظر دارن کمکت میکنن چرا فک میکنی این آدمایی که خیلی از دوستات آرزوشونه خانواده تو رو داشته باشن برات هیولا بنظر بیان الان که دارم این کامنت رو میزارم یاد این باورهای که از اطرافیان از دوست فامیل معلم هم کلاسی و… که جوری حرف میزنن و جوری باوری ساختن در من که از خانواده ام برای هرکاری که انجام میدم بترسم یا اول به اونا فک کنم به اینکه ممکنه کارم اشتباه باشه بعد توبیخ بشم اذیتم کنن یکی نبود بگه هدا تو که قانون میشناسی چته چرا این افکار داری چرا این باورهای بی ارزش رو داری ؟!!! مگه نمیدونی قانون جهان چیه؟!چرا به این افکار اجازه میدی برای خودشون تو مغزت جولان کنه؟از وقتی سعی کردم با قانون پیش برم واقعااا افکارم نسبت به ترس بزرگی که از خانواده ام داشتم بهتر شد شرایطم با کم کردن ترسم چقدر عالی شد قبلا فک میکردم من شب برم بیرون بابام اینکار میکنه اونکار میکنه ولی نه هیولای نبود که بقیه ازش میگفتن اگر میرفتم بیرون انقدر حواسم به خونه بود که حتی از بیرون بودن لذت نمیبردم آرامش نداشتم اما الان که دارم به اون موقعه ها فک میکنم واقعا خدارو سپاس گذارم تونستم غلبه کنم نمیگم عالی شدم درحدی که دیگه این افکار نمیاد تو سرم نه ولی با وجود همین افکار ادامه. میدادم بهتر شدم وبازهم سعی میکنم روی خودم کارکنم این باور رو حذف کنم با قدم های کوچک هرروز برای داشتن خانواده مهربانم سپاس گذار باشم هرروز برای وجودشون سپاس گذار تر باشم و خودم را ستایش کنم و قدم بردارم بسمت ترساهام ونشناخته ها وخودم رو لایق زندگی زیباتر شادتر بی دغدغه و حال خوب ببینم . الان حرف استاد رو درک میکنم که میگن انسان با یکی دوبار کار کردن فک نکنه کار تمومه نه همیشه وهمیشه باید رو خودمون کار کنیم .
بازهم خداروشکر میکنم که تونستم این باور مخرب و غلط رو تشخیص بدم سپاس گذار خدا هستم که من رو به این فایل هدایت کرد و از یزدان عزیز برای این صحبت های بینظیریش سپاس گذارم واقعا حالم خیلیییی بهتر شد وقتی کامنت زیباتون رو خوندم موفق سر بلند باشید
سلام استاد آقا لذت میبرم سبک زندگیتومیبینم وواقعا شمادستی ازدستان خداوندهستین وهم به شماوهم به خانوم شایسته عزیزتبریک میگم بخاطرچنین نگرشی وخداروشکرکه درعصری زندگی میکنم که میتونم شماروباچشمام ببینم واسم این دوران ومن گذاشتم عصرعباسمنش عاشقتونم خداوندپشت وپناهتون🤲🏻🌹🤲🏻
کم پیش میاد وقتی میخوام فایلی رو ببینم اول برم کامنت برگزیده ویا کامنتهای دیگه رو بخونم و بعدبرم سراغ دیدن ویا شنیدن فایل، اما از اونجایی که خداوند هر لحظه وهمیشه در حال هدایت ما هست خصوصا وقتی ازش هدایت میخوای، هدایت شدم به خوندن دیدگاه برگزیده این فایل پراز آگاهی، وباخوندن دیدگاه یزدان عزیز انگار یه چراغی در ذهنم روشن شد، چراغی توی تاریکی ذهنم شروع کرد به روشن کردن اطراف تا بتونم بهتر ببینم وبهتر درک کنم، یه جورایی چند روز بود دنبال جواب سوالم میگشتم با خوندن این دیدگاه زیبا وتامل برانگیز، تا حدود زیادی به جواب رسیده بودم که گفتم حالا برم سراغ فایل ونشانه هارو دنبال کنم…
نمی تونم بگم سرتاسر این فایل چقدر اگاهی بهمراه داره، ولی من وقتی رسیدم به اون سوال دوستمون که پرسیده بودند استاد اخرش با این مرغ وخروسها چیکار می کنید وشما هم هوشمندانه جواب دادید آخرش؟؟؟؟
ما اصلا به آخرش فکر نمی کنیم!!
چرا باید به آخرش فکر کنیم ما داریم از داشتنشون فعلا لذت می بریم…
وگفتید زندگی در لحظه است ما چه بدونیم آخرش میخوایم چیکار کنیم وقتی داریم فعلا از وجودشون لذت می بریم!!
واقعا چرا همش ما دنبال آخرش هستیم؟؟
من دیگه حجت برام تموم شد با این جواب شما، وقتی دیدگاه تاثیرگزار یزدان عزیز و جواب وتوضیحات شما استادعزیزم رو کنار هم قرار دادم جوابم رو به خوبی گرفتم وهدایت شدم به اینکه ، همینی که الان هست، همینی که الان دارم، همین شرایط همین موقعییت همین روابط وهمین امکانات همشون هستند تا من بتونم در نهایت آرامش وامنیت اولا زندگی کنم وبعدشم برنامه خودم رو داشته باشم برای اهداف بعدیم، اصلا چرا باید الان یهویی اضطراب بگیرم وبترسم از آینده، از اینکه فرداها قراره چی بشه؟ یا اینکه حتما پاشم الان یه کار شاخی انجام بدم، یا بگم دیرشد! تموم شد! خوردند وبردند! یا هرچیزی شبیه این…
اصلا زندگی همینه، سرسپرده بودن معنیش اینه وتسلیم بودن یعنی همین، اینکه بگی اوکی اونچه که امروز دارم ودرش هستم بازتاب فرکانسهای گذشتمه، اگه خوب یا بد خودم رقمش زدم، با خوبیهاش حال میکنم ولذت می برم و بدهاشو جزء تجربه هام به حساب میارم وازشون درس می گیرم که تکرارشون نکنم…
ماها عادت کردیم تا وارد رابطه عاطفی می شیم دنبال اخر وعاقبتش هستیم، خب بابا تو لحظه شاد باش کنار طرف مقابلت وسعی کن بهترین خاطره هارو برای خودت وشخص مقابلت بسازی چیکار داری آخرش چی میشه؟ آخرش چی میخواد بشه یا به ازدواج دائم ختم میشه یا اگه فرکانسها اوکی نباشه از مسیر هم دور جدا میشین…
تا ازدواج می کنی همه دنبال بچه دار شدنت هستند بچه میاری میخوان بدونند چطوری بزرگش میکنی واخر وعاقبت بچت چی میشه؟!!
کار وکاسبی راه میندازی یا میری دنبال علاقت تو شوق دلخواهت حتی اگه کسی هم دنبال آخر وعاقبتش نباشه خودت میای توی ذهنت خودتو قضاوت میکنی و هی سوال پشت سوال که خب آخرش چی میشه؟ آخرش چقدر گیرم میاد؟
آخرش کی بهتر میشم حرفه ای میشم اصلا آخرش کجا میشه؟ چطور میشه؟ چی پیش میاد؟؟
اگه هر کدوم از ما می تونستیم یاد بگیریم با هر اونچه که فقط برای امروز در اختیارمون قرار گرفته از سلامتی و آدمها و روابط و شرایط و مکانها و مال واموال واصلا حتی این نفس کشیدن و جسممون واحساسمون تا بتونیم از زندگیمون لذت ببریم ودرست زندگی کنیم چقدر دنیامون قشنگ میشد..
خودم رو میگما، طرف صحبتم با خودمه، درسته خیلی بهتر از گذشته شدم اما هنوز گاهی پیش میاد که فکر کردن به همینکه آخرش چی میشه، همین سوال ازخودم باعث میشه ترس بیاد سراغم، باعث میشه بخوام با عجله و دو دلی تصمیم بگیرم، باعث میشه نتونم تصمیم درستی بگیرم و با اضطراب ونگرانی کل شبانه روزم رو وگاهی چند روز رو سپری کنم…
واقعا چرا نمی تونم همیشه توی لحظه زندگی کنم وشاد باشم در خوشیها ودر تضادها وبا روبرویی با اونها صبور و باایمان؟؟
یکی از راههای قدرتمند که همیشه بهم جواب میده وقتایی که استرس وترس ونگرانی میاد سراغم، دیدن فایلهای سریال زندگی در بهشت هست…
چون یادم میندازه که زندگی می تونه همینقدر ساد و دلنشین ولذت بخش باشه وپراز سپاسگزاری وامنیت وآرامش…
بعداینکه فایلها رو می بینم انگار نه انگار که اون آدم سابقم، پا میشم شکر خدا شاد وخندون وپراز حس زندگی روزم رو سپری می کنم…
الهی هزاران بار شکر الله مهربان به خاطر این مسیر روشن و زیبا، که توسط یه دوربین گوشی واینترنت کاری کرده دونفر اونسر دنیا زندگیشون برای من که اینور دنیام، بشه الگو وانگیزه وشوق زیستن ا
انشالله هر لحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشید استاد ومریم جانم..
بی صبرانه منتظر قسمتهای جدید سریال زندگی در بهشت هستم..
سلام ب استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی
من خیلی کامنت نمیزارم ولی الان ک این قسمت رو دیدم فقط اومدم بگم ک چقدر خوبه ک من میتونم اینقدر راحت و با یک گوشی موبایل و مقداری حجم اینترنت اینجا توی خونه کنار بخاری بشینم و در حالی ک دارم صبحانه میخورم و از خوردن صبحانه ام لذت میبرم, شما رو تماشا کنم ک اونطرف دنیا دورهم نشستین و دارین فایل میگیرین و باهم گپ میزنین و از این باهم بودن شما هم خودتون لذت میبرین هم کلی ادم دیگه ک دارن شما رو میبینند و فرکانس شما رو میگیرند…
چقدر خوبه ک ادم بدون اینکه بخواد تقلا کنه و جلب توجه کنه هم از زندگیش لذت ببره , هم برای کلی ادم دیگه بشه الگو و باعث ایجاد باورهای قشنگ بشه تو وجود ادمهای دیگه
(ک اره اینجوری هم میشه زندگی کرد, اینجوری هم میشه ارامش داشت و در لحظه زندگی کرد, اینجوری هم میشه رابطه الهی داشت با دیگران و نزدیکترین افراد ب خودت ,اینجوری هم میشه ازادی زمانی و مکانی داشته باشی و حتی یه ذره هم نگران مسایل مالی نباشی و هروقت اراده کردی هرجای دنیا ک خواستی باهروسیله ای ک خواستی بری)
و باعث ایجاد کلی ذوق و شوق بشه برای زندگی کردن در لحظه و نگران اینده نبودن…
اگه من بخوام فقط یه نکته از این فایل یاد بگیرم اینجا بود ک بچه ها توی کامنت ها پرسیده بودن ک سرنوشت مرغ و خروسها اخرش چی میشه و شما در جواب گفتین ک “من اصلا ب اخرش فکر نمیکنم! اصلا چرا باید ب اخرش فکر کنم؟ من ک الان دارم از این لحظه لذت میبرم و از بودن با مرغ و خروسها و غذا دادن ب اونها لذت میبرم,پس فعلا همین لحظه رو عشق است! مهم نیست بعدا چی میشه و قراره چ اتفاقاتی بیفته! و اینکه وقتی شما ب اخرش فکر میکنی ممکنه خیلی از کارها رو اصلا انجام ندی مثلا بگی من ک فعلا گیاهخوارم پس چ فایده ک مرغ و خروس نگه دارم من ک قرار نیست اصلا گوشت اونا رو بخورم”
همین نکته برای من از این فایل کافیه! و میشه توی خیلی از مسایل دیگه از همین یک نکته استفاده کرد یعنی زندگی در لحظه و نگران اینده نبودن (اینده منظورم چندسال بعد نیست اینده یعنی حتی چند دقیقه بعد…)
و ارامش داشتن,توکل داشتن ب یک نیروی مافوق تصور ک قادره هرکاری برات انجام بده اگه باورش داشته باشی و بهش ایمان داشته باشی
(یه جمله ای اومد تو ذهنم ک میگه هر چقدر ک خدا رو باور داشته باشی و بهش ایمان داشته باشی به همون اندازه بهت میده! ب زندگیت نگاه کن اگه تو فقر و کمبود داری زندگی میکنی پس ب ایمان و باورت نسبت ب خدا شک کن! )
حالا من ب خودم ک نگاه میکنم میبینم واقعا خدا رو ب اندازه کافی باور ندارم و ایمانم ب خدای مهربون خیلی ضعیفه ک زندگیم الان این جوریه! چون دارم ب سختی زندگی میکنم و به سختی پول درمیارم,در حال حاضرم متاهلم و یه دختر ۹ساله دارم با ۳۵سال سن و مدرک لیسانسی ک سال ۸۶ گرفتم, راننده اژانسم توی گلبهار(۴۰کیلومتر بعد از مشهد به سمت قوچان) و اصلا هم از کاری ک انجام.میدم و شرایطی ک دارم راضی نیستم ولی واقعا نمیدونم چکار کنم! یعنی این ترسها و باورهای منفی اینقدر توی وجودم ریشه دارند ک فکر میکنم اصلا پیچیدن دور پاهام و کمرم و نمیزارن من تکون بخورم در حدی ک دارم خفه میشم!
اصلا نمیدونم چرا ب اینجا رسیدم و اینا رو گفتم چون اصلا قرار بود من چیزای دیگه ای بنویسم و یه چندخط کوچولو فقط حسم رو در مورد این فایل بنویسم و برم! حتما یه دلیلی داشته خدا خودش بهتر میدونه!
الانم ک چندوقته ب سرم زده ک اصلا ۲،۳ ماه برم جزیره کیش و یک فضای متفاوت رو تجربه کنم و برم اونجا اصلا کارگری کنم ولی وارد یه فضای متفاوتی بشم و یه شرایط جدید ادمهای جدیدی رو تجربه کنم و شاید بخشهای جدیدی از خودم رو کشف کنم,و اینکه حالا چرا جزیره کیش؟ اینم نمیدونم فقط میدونم ک خیلی دوست دارم دنیا رو ببینم و فضاها و شرایط جدید رو تجربه کنم…
(نمیدونم چرا اینا رو اینجا نوشتم ولی خب حالا ک گفته شد اگه از دوستان سایت کسی تجربه ای داره یا نکته ای ب ذهنش میرسه خوشحال میشم بشنوم,خیلی دوست داشتم از استاد عباسمنش یا خانم شایسته هم یه نکته ای در مورد این مطالبی ک نوشتم میشنیدم ولی خب نمیدونم امکانش هست یا نه؟)
و در پایان میخواستم بگم ک میشه ادم حرفهای قشنگی بزنه ولی زندگیش و درون ذهنش مثل من باشه! اشفته و درهم برهم!
چون ملاک قشنگ حرف زدن نیست , ملاک قشنگ فکر کردن و قشنگ عمل کردنه!
به قول استاد ؛ ایمانی ک عمل نیاورد حرف مفت است…
منم بخاطر گوش کردن فایلهای استاد ممکنه حرفهای قشنگی بزنم ک معمولا فقط نقل قول از ایشونه ولی خب وقتی فکر میکنم میبینم در عمل اصلا قبولشون ندارم چون در عمل کاری نکردم! فقط دوست دارم با زدن این حرفهای قشنگ خودمو گول بزنم جوری ک وقتی بعضی نقل قولهای استاد رو ب خانومم میگم اصلا بعدش خودم خجالت میکشم چون میگم خب تو ک لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره! پس چرا زندگیت هیچ تغییری نمیکنه! فقط بلدی حرف قشنگ بزنی! (البته اینا رو خانومم هم میگه ولی تو دلش,خانومم زیاد ب این حرفا اعتقادی نداره حقم داره چون واقعا چیزی ندیده پیشرفتی ندیده حداقل از خودم ک بخواد باور کنه)
حالا اینکه در عمل باید چکار کنم و اصلا از کجا شروع کنم رو هم واقعا نمیدونم؟ اونم با این حجم از اطلاعاتی ک توی ذهنم هست و از اساتید مختلف,کتابها,ویسها,فیلمها,و البته فایلهای استاد عباسمنش شنیدم و دیدم؟
اگه کسی در این مورد هم تجربه ای داره خوشحال میشنوم بشنوم.
و از خدای مهربون سپاسگزارم بخاطر همین لحظه ک الان دارم کامنت میزارم و ازش ممنونم ک این تایم ازاد رو داشتم ک این فایل رو نگاه کنم و بعدشم حدود یک ساعته ک دارم همین کامنت رو مینویسم,خدایا شکرت…
فقط خاستم بگم که ذره ای به قانون وحرفای استاد شک نداشته باش که واقعا حرفاشون وحی منزله
به نظر من دلیل نارضایتی از زندگیتون درک نکردن این قانونه قانون میگه احساس خوب مساوی بااتفاق خوب
چرافکر میکنید کامنت دوستان فقط یه سری حرف قشنگه چرا باور ندارید که اینا تجربیات قشنگ و زیبای بچه هاست که باعمل کردن به این آگاهی ها بدست آوردن
استاد بارها وبارها گفتن اولین قدم باور کردن این قوانینه وبعد درک کردن وعمل کردن
منم همشهری شماهستم وبه لطف خدا وعمل به حرفهای استاد سر6ماه انقد رشد کردم از همه نظر که هر وقت فکر میکنم اشک شوق میریزم وسپاسگزارم خداوندم هستم وهر لحطه خدارو شکر میکنم که منو با استاد عزیزم ومریم نازنینم هم مدار کرده تا از زبان این دوعزیز بتونم خودم وخدای وهابم رو بشناسم تا بفهمم که خودم خالق زندگی ام هستم تا بفهمم اگر شرایط زندگی ام رضایت بخش نیست نه بخاطر شهر کوچیکم نه بخاطر هیچ عامل بیرونی دیگه ایه بلکه فقط بخاطر باورهای اشتباه خودمه و مسولیت تمام کارهامو بپذیرم وبرای بهبود زندگیم تلاش در تغییر باورهایم کنم که به لطف خدا تا حدودی موفق شدم ولی هنوز اول راهم وایمان دارم که باهدایت خداوند واموزشهای استاد به سرعت پله های ترقی رو طی میکنم
بنظر من بهترین کار برای شما اینه که پا روی ترسهاتون بزارید و مهاجرت کنید
اگر اون کارتو شغلتو دوس نداری بهترین کار اینه عوضش کنی شغلتو تغییر بدی…حس میکنم توی ذهنتون محدودیت کمبود شغل داری..میترسی کارتو ول کنی و بعدش شغلی گیرت نیاد… ولی اگر با ایمان حرکت کنی و پا توی مسیر بزاری ..خداوند درهای رحمتشو برات باز میکنه..بایدد باور فراوانی شغل خوب رو تو ذهنت ایجاد کنی.
سلام به استاد عزیز وخانم شایسته واقعا خیلی لذت میبرم از این همه نعمت و زیبایی و تشکر میکنم از شما که مطالب خیلی عالی رو بیان میکنید من که همه چی رو دوست دارم خانواده خودم زمین کشاورزی دارند وقتی پاییز میشه اونجا میریم با خواهرم در مورد طبیعت در مورد بهشت شما زیاد صحبت میکنیم و همیشه بهم میگیم که انشاالله بتونیم یه ویلا در شمال داشته باشیم و اینجور مرغ و خروس داشته باشیم شبها آتیش روشن کنیم ولذت ببریم وازخداوند سپاس گزا باشیم هر چند وقتی سریال رو تماشا میکنم خودمو اونجا میبینم خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت
سلام به استاد عزیزم و مریم زیبا و مهربون و پنجه طلا و دوستان گلم. سپاسگذار خداوند و شماها هستم بابت این فایل های بسیار ارزشمند، نمیدونید که چقدر کار ما رو برای تجسم زندگی های بهشتی مون راحتتر کردید بارها و بارها قلبم پر از خوشحالی شد بارها و بارها اشک های شوقم از دیدن این سریال جاری شد… منم سوالاتی مثل اینکه چرا میکائیل رو مدتهاست که نمیبینیم، قضیه ی مرغ و خروس ها، ازدواج برونی، گرفتن سگ، حجم زیاد فایل ها که گوشیمون دیگه جا نداره ولی اینقدر زیبا و عالی ند که دلمون نمیاد ذخیره ش نکنیم و… توی ذهنمون بود که همه رو لطف کردید و پاسخ دادید ولی یه سوال که همیشه گوشه ذهنم هست اینه که خدا چطوری برنامه چینی کرد تا رابطه ی شما و مریم گلی شکل بگیره، این هم زمانی و هم مکانی رو چطوری ترتیب داد؟ اینو از زبون خودتون شنیدم که هم دانشگاهی بودید، اما شما بعد به تهران اومدید و یه مدت از مریمی دور بودید و فکر میکنم بی خبر، چطوری خدا این رابطه ی بهشتی رو ترتیب داد؟ اگه خیلی شخصی نیست خیلی خوشحال میشیم که از زبون یکی از شما بشنویم تا باز برای زندگی های بهشتی مون امیدوارتر بشیم، خییییلی سپاسگذارم بابت همه چیز 💐
سلام
من وقتی دیشب فایل سوم پاسخ به سوالات رو دیدم اونجایی که گفتید مایک رو فرستادید ایران پیش مادرش واقعا تعجب کردم، همش دارم فکر میکنم چطور دلتون اومد بفرستیدش ایران درحالی که همه دوست دارن فرزندانشو بفرستند امریکا تا اونجا زندگیه با کیفیت تری داشته باشند، من دیشب متوجه شدم شما تو این مباحث خیلی جدی تر از این هستید که من فکر میکردم حتی در مور پسرتون هم مستثنی نیستید، کوتاه نیومدید و گذاشتید خودش راه رو پیدا کنه رو پای خودش وایسه و قدر چیزهایی که الان داره رو بهتر درک کنه در حالیکه میتونسیتید هر امکاناتی که دلش میخواد رو همینجا در اختیارش قرار بدید. من واقعا تحت تاثیر این رفتار شما قرار گرفتم …
همین جدیت شما باعث شده نتایجی به مراتب متفاوت تر از ۹۹ درصد مردم بگیرید…
به نام الله یکتا
سلام به عزیزان دل
میخوام از تجربه خودم صحبت کنم که کل دیروز اتفاق افتاد من دیروز این فایل رو دیدم اما امروز کامنت میکنم
دیروز صبح بعد از بیداری و انجام کارهای اولیه و آماده شدن برای رفتن به محل کارم از خانه خارج شدم.وقتی که رسیدم ایستگاه اتوبوس یه فروشگاه بزرگ کنار ایستگاه هست گفتم برم ببینم یه چیزی میخواستم برای خرید شاید کل رفت و برگشت من 2دقیقه شده باشه همینکه اومدم بیرون دیدم اتوبوسی که منتظرش بودم رفت گفتم مریم اشکال نداره حتما قرار نبوده با این بری و نشستم توی ایستگاه..همون موفع یه اتوبوس دیگه اومد اما اتوبوسی نبود که منو به مقصد ببره از همون اتوبوسهای جدید و خوشگل که من هروقت میدیم تحسین میکردم و میخواستم سوار اونا بشم و میگفتم میخوام اینا رو بزارن توی خطی که من هرروز میرم میام ..خلاصه اتوبوس اومد و دیدم راننده میگه بیا سوار شو گفتم شما که اونجایی که من میخوام برم نمیرید من فلان جا میرم گفت بیا سوار شو داشتم تقلا میکردم که نرم..اما یهو یه حسی گفت پاشو برو چرا نمیری میگه میرسونمت..حتما که یه چیزی هست بلند شدم رفتم سوار شدم و اتوبوس حرکت کرد..کلی ذوق داشتم که سوار شدممثل بچه ها نگاه میکردم کجا بشینم رو بیشتر دوس دارم..حتی راننده گفت نیاز نیست پولی پرداخت کنی..خلاصه گفتم پس منو کجا پیاده میکنید من میدونم که شما اونجا که من میرم نمیرید..گفت نگران نباش یه جای خوب پیادتون میکنم که راحت بری..با فلان اتوبوس…منو میگی کلی ذوق کردم دوباره میدونید چرا؟؟؟!!!! چون اون اتوبوسی رو گفت که من از این اتوبوسا بیشتر دوسشون داشتم..گفتم واقعا؟؟!!!مگه اونا از این مسیر میرن گفت بله اونجابی که پیادتون میکنم از اونجا عبور میکنن که از مقصد شما عبور خواهند کرد…کلی ذوق کردم و نشستم ..ایستگاه مورد نیاز منو پیاده کردن و گفتن برو به سلامت..همینکه پیاده شدم توی ایستگاه اتوبوس مورد نظر آمد و من سوار شدم و چقدر دوباره ذوق زده تر از قبل و کلی خداروشکر کردم که بالاخره اون اتوبوسهایی که دوس داشتم ر. تجربه کردم..البته اینم بگم نه اینکه اتوبوسهابی که من هرروز سوار میشم بد باشن نههه اما اینا خیلی خوشگلن من دوس داشتم اینا توی خط مورد نظر من کار کنن..خلاصه رفتم رسیدم محل کارم..کلی مشتریهای عالی از جاهای دور و نزدیک بی خبر و باخبر می اومدن و میرفتن و کلی پول عالی ساختم…با لذت
ساعت حدود 4 همکارم با یه ظرف غذای گرم اکمد توی اتاقم گفت بیا غذا بخور گرم کردم برات…اینقدر ذوق کردم که نگو گرفتم و خوردم و خداروشکر کردم بارها و بارها…از چایی که برام ریختن آوردن و خیلی اتفاقای کوچیک و بزرگی که دیروز رخ داد …شب موقع رفتن هوا خیلی سرد شده بود منتظر اتوبوس بودم و اومد وقتی سوار شدم راننده با مهربانی به من سلام کرد و هم زمان گفتم هوا خیلی سرده گفت بیا بخاری قسمت خودشو سریع روشن کرد و گفت دستاتون. بگیرید اینجا تا گرم بشید اتوبوس کلی شلوغ بود و منم تشکر کردم و این کارو انجام دادم و کلی توی دلم خداروشکر کردم که از طربق این آدمها له من محبت کرد امروز یه جور دیگه حواسم به این مسائل بود..
خدابا شکرت..به خاطر همین بیشتر هم تجربه کردم..خلاصه توی همین وضع بودم و بدنم و دستام گرم شده بودن که یه نفر بلند شد که پیاده بشه اون همه آدم ایستاده بودن اما گفتن بیا بشین و اصرار که من بشینم منم قبول کردم و مجدد توی دلم خداروشکر کردم و تا خونه راحت نشستم و لذتشو بردم و در کل مسیر داشتم مسائل امروز رو مرور میکردم و تشکر میکردم..همینکه رسیدم جلوی ساختمان دیدم اتفاقا اسانسور هم رسید طبقه اول که من سوار بشم..خدایا عاشفتم انگار من توی بغلش بودم و خودش منو میبرد.می آورد..این همزمانی های هرروز تحسین میکنم خدایی….خیلی چیزایی دیگه هم بود که دیگه ننوشتم..فقط خواستم اینو بگم که هر خیری و محبتی به ما میشه فقط از طرف خداونده اما هرروز و هردفعه توسط یه نفر اتفاق می افته..باید با عشق دریافتش کنیم و لذتشو ببریم و ردش نکنیم بنا به هر دلیلی…فقط خداوند میتونه اینجوری به موقع همه چیزو برات بچینه یکی یکی و منم با عشق دریافتشون کردم و میکنم و تنها سپاسگزتر تنها قدرت مطلق جهانم..خدایا دوباره میگم که تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن…از همین دیروز با خودم تصمیم گرفتم هرکسی هرچیزی به من داد و خیری خواست برسونه به من با عشق دریافتش کنم و اونو از طرف خدا بدونم اینو باید توی ذهنم همیشه حک کنم
شما رو تنها به الله یکتا میسپارم
راستی اینم بگم که من دیروز عکس پروفایل گذاشتم تا حالا عکس نداشتم و حواسمم نبود..از طریق توضیحات سایت رفتم قدم به قدم انجام دادم و عکس قشنگم رو گذاشتم..خدایا شکرت توی این قسمت توضیح داده بود که شما یه مسئله رو حل کردید به راحتی و پس میتونید مسائل دیگه رو هم حل کنید به راحتی و گفت به خودت افتخار کن و خودتو تشویق کن..منم گفتم چشممم..یادم اومد که من چقدر مسائل رو حل کردم و حواسم نبوده..خدایا شکرت که هدایتم کردی و میکنی..من میدونم که باید کلی مسئله رو حل کنم تا نعمتها و پول بیشتری وارد زندگیم بشه ..از خداوند هدایت میخوام که اون ترمزها و مسائل رو بهم بشناسونه تا من به راحتی حلش کنم…من پایه حل مسائلم
بنام الله مهربان
سلام دارم خدمت مریم عزیز و مهربان
کامنت شما رو خوندم و کلی لذت بردم …
چقدر افکارتون زیباست. چقدر با خدا رفیق هستید .که اینقدر کارتون رو براتون در زمان و مکان مناسب انجام میده …
چقدر قلب مهربانی دارید .وهر کار کوچیکی رو از طرف اون میدونیدو چقدر شکر گذاری میکنید … آفرین برشما ای دختر توحیدی و بی نهایت
چقدر پرو فایلتون زیباست .چقدر قشنگه !!!
و شمارو تحسین میکنم .گل دختر …
روزگارت برمراد
روزهایت شاد شاد
آسمانت بی غبار
سهم چشمانت بهار
قلبت از هر غصه دور
باهمین روحیه ی توحیدی که شما دارید یقین بدونید تمام زندگیتون سراسر از معجزه میشه…
بهترین ها رو براتون از خداوند متعال خواستارم
دوستتون دارم و عاشقتونم
ای مریم مهربان و نازنین
ای دختر توحیدی و بی نهایت.
منتظرکامنت های قشنگ و تاثیر گذار تون هستیم.
سلام دوست عزیز و مهربانم
سپاسگزارم از پاسخ شما از نگاه و احساس مهربونی که داشتید.پاسخ شما یه نشانه بود برای من امروز خیلی بهش نیاز داشتم.واقعا ممنونم وسپاسگزار خداوندی هستم که همیشه به موقع و بهتره بگم در زمان و مکان مناسب پیغامشو ارسال میکنه..صبح همینکه چشممو باز کردم گفتم بزار گوشیمو نگاه کنم دیدم از سایت عباسمنش عزیز پیامی دارم سریع بازش کردم و پیام پراز احساس خوب رو از شما دریافت کردم که دستی بودید از پروردگارمهربانم و باز اشکهام رو جاری کرد.
خیلی سپاسگزارم
در پناه فرمانروای عزیزم باشید
بنام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام مجدد دارم خدمت مریم السادات مهربون و توحیدی
خدا یا شکرت به خاطر وجود شما …
منم نقطه ی آبی شما رو دریافت کردم
و واقعا خوشحال شدم .
امیدوارم حالتون عالی و متعالی باشه .
و در کارتون همیشه پیشرفت کنید و بهترین ها رو از خداوند متعال براتون خواستارم.
تقوا داشته باش،
و خود را برای مسیری که خدا براتون مهیا ساخته آماده کن …
فرشته ی عاشق مریم عزیز و شکر گزار
صداقت و لطافت، و پاکی رو میشه در وجود شما ، کامنت های شما ، حس کرد …
روی خودتون تمرکز کنید قطعا هدایت میشید به بهترین مسیر…
فرشته عاشق
مریم شکر گذار
راستی مریم عزیز
اسمتونم و فامیلی تون خیلی قشنگه.و تحسین میکنم شما رو ، کامنت قبلی تون اینقدر خوب داشتید با خدای خودتون حرف می زدید و همه ی کاراتونو به اون وصل میکردید، لذت میبردم و منم اشک تو چشام جمع شده بود ، مرسی که هستید
مرسی که نوشتید .
دوستتون دارم و عاشقتونم ،خوشحالم در یک مسیر داریم حرکت میکنیم .
در پناه جان ، جانان
باشید .
امضای الله مهربان پای تک تک آرزوهات
با درود و وقت بخیر خدمت دوست عزیزم مریم جون
خدا رو شکرت امروز صبح زود شروع کردم به خواندن کامنت بروبچه های عزیز سایت مون و به کامنت شما رسیدم خدارو شکر گزاری کردم بابت همزمانی های درست و مناسبت تون بابت اتوبوس ها ی مسیرتون .. واقعا چقدر خوبع که همه چی آن طور که ما فکر می کنیم نیست . یعنی شما طبق معمول داشتین سوار اتوبوس میشو دید برای مسیرتون ولی خدا گفت بیا یک جور دیگه ببرمت که هم لذت بیشتری ببری و هم غصه نخوری که اون اتوبوس قبلی تورو جا گذاشت و رفت… واقعا هم روی شانه ی خدا نشستی عزیزم اینکه همه چی بموقع برای آدم پیش بیاد و اینکه یاد بگیرم نگران چیزی نباشیم و همه چی رو بخدا بسپریم خدارو شکرت
نکته دیگه ای که خیلی تحسینت کردم در مورد عکس پروفایلت بود عزیزم مبارکت باشه که این مسعله هم براتون حل شد ولی برای من نمیشه ... هر کاری می کنم نمیشه که عکسمو بذارم حتی یکی از دوستان که کارش کامپیوتر هستش نتونست عکس پروفایل مو نصب کنه .. خدایاااا چیکار کنم ؟؟؟ خیلی دوست داشتم منم عکسم رو میزاشتم توی پروفایلم… والا خودم وقتی عکسمو نمیبینم احساس می کنم وجود ندارم .. چه برسه به مخاطب و بروبچه ها ی سایت .. مریم جون عکس پروفایلت مبارکت باشه چقدرم عکست زیباست مریم جون چهره ی مظلوم و شیرین و ملیحی داری عزیزم اون باد ملایمی که توی موهات بود و نوازشت می کرد ملاحت بیشتری بهت داده بود خدارو شکرت ممنون و سپاس که امروز صبح بهم نشونه دادی که باید روی دوش خدا بشنیم و بخوام که خودش کارهامو انجام بده دوم اینکه هدایت بشم به گذاشتن عکس پروفایلم که البته باید خداوند خودش براحتی هدایتم کنه تا این مسعله هم حل شود
بدرود و روز و شبت بخوشی و براحتی و به زیبایی …دوست عزیزم مریم جون
سلام دوست عزیزم رویای گلم صبح زیباتون خوش..الان ساعت 8:35 دقیقه صبح روز پنج شنبه است که کامنتتونو دریافت کردم..دارم آماده میشم که به محل کارم بروم..جواب شما هم دوباره یه پاسخ به افکاری بود که داشت از ذهنم عبور میکرد و مثل یه خواسته و همون موقع پیام شما اومد و یاداوری کرد که مریم یادته؟!تو بارها و بارها روی دوش خدا نشستی و راحت کاراتو انجام شده دیدی پس اینبار هم نگران نباش..اشکام سرازیر شد وقتی کامنت شما رو دریافت کردم..خیلی سپاسگزارم رویای عزیز…در مورد عکس پروفایلتونم ناراحت نباشید همه چیز به موقع انجام میشه…منم هیچ یادم نبود که عکس ندارم در پروفایلم نمیدونم چی شد که متوجه شدم و احساس عدم وجود کردم و سریع اقدامات انجام شد و کارا تمام کردم و راحت خوابیدم..امیدوارم به زودی چهره زیبای شمارا هم بتوم ببینم
در پناه الله یکتا باشید دوست عزیزم
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته
قبلا من این فایل شاید چندبار دیده بودم ولی درکی که الان از موضوعات که تواین فایل گفته شد نداشتم ولی امروز درحین دیدن این قسمت یه سری آگاهیها رو بهتر درک کردم
وقتی رو خودم کار میکنم به طور مستمر و سعی میکنم افکار درست روبیارم توذهنم و کنترل ذهن کنم واحساس خوب برام اولویت داره درکم از جهان اطرافم بهتر میشه وآگاهی های جدیدی وبینش جدیدی پیدا میکنم
وچیزهای که نیازدارم برای بهتر کردن باورهای وافکارم جهان وخداوند من بمن میگه این میشه همون هدایت
ورحمت وفضل خداوند
من امروز خیلی رو موضوع خواسته هام واهداف گیر داده بودم بااینکه داشتم دعا میکردم ولی خوب فهمیدم که دارم هی به خدا میگم اینو میخوام اونو میخوام اینو بده در صورتی که احساس خوبی نداشتم
خوب فهمیدم که احساسم از عجله دیر شدن کی میشه ست ولی از اونجایی که خداوند فضل رحمتش زیاده من با سپاسگزاری حالمو بهتر کردم وبه احساس یه کم بهتر رسیدم
بعدم با هدایت خداوند به زیباییهای غروب ابرهای زیبا آسمان و کوه زیبا احساسم خیلی عالی شد خدایا شکرت
تااینکه خداوند بهم گفت این فایل گوش بده درصورتی که دیشب این قسمت سوالات رو رد کردم گفتم ولش کن سوالهای بیخودیه که پرسیدن قبلا گوش دادم ولی امشب یه حسی بهم گفت ببین
اونجایی که دوستان پرسیدن آخرش چی استاد شما گفتید چرا همیشه به آخرش فکر میکنید
از بودن از همین لحظه لذت ببرید یه چیزی توذهنم گفت آره چرا تورابطه عاطفیت همش به آخرش فکر میکنی از همین لحظه از بودنش لذت ببر چرا خودتو درگیر نتیجه کردی احساست بد میکنی شاید اصلا فردا زنده نبودی
وقتی تولحظه از داشتن اون چیزی که داری لذت ببری
احساست خوبه احساس خوبم اتفاقات خوب بوجود میاره پس چرا بافکر کردن به آخرش لذت خوشی این لحظه رو از خودت میگیری
این یه مورد بود که انگار من تازه متوجه شدم که بابا آخرش ول کن الان همین لحظه لذت ببر
نگرانی ها ترسهاتو به خداوند بسپار ولذت ببر خداوند کارهارو پیش میبره
یه مورد دیگه که ذهنم درگیر خودش کرد اینکه شما گفتید برای اهدافم گیر نمیدم خدا هدایت میکنه خداوند کارها رو پیش میبره دقیقا حال امروزم درک کردم
که من امروزچقد گیر داده بودم به خداوند که خدایا این بشه اون بشه کی میشه مثلا داشتم دعا میکردم ولی توذهنم هی میگفت کی پس چرا نشد احساسم خراب میکرد تا جایی که از درخواست کردن اون خواسته احساسم بد میشد الان فهمیدم که نباید هی به خواسته هام گیر بدم خداوند کارهارو پیش مبیره
خداوند میدونه من چه خواسته های دارم
هی نیاز نیست بگم این گفتن زیاد از احساس بدمیاد
واینکه روی رابطمون کار نکنیم فقط رو خودمون کار کنیم بقیه کارهارو خداوند انجام میده
خدایا شکرت برای باز شدن این آگاهی ها برای اینکه درک بهتری پیدا کردم
استاد جان رابطه شما ومریم عزیز قابل تحسینه خیلی رابطه زیبا و عاشقانه همراه بااحترام دارید
این ویو زیبایی دریاچه کلبه چوبی روی آب سکوت آرامش روستایی این آتیش وبوی آتیش وبوی پیاز چال و یه رابطه عاشقانه واقعا زیباست وقابل تحسین بابت داشتن این همه زیبایی بابت دیدن این همه زیبایی بابت احساس خوب بابت وجود اینهمه نعمت سپاسگزارم از خداوند مهربان وبخشنده
این فایل مال قبله ولی هروقت میبینم برام تازگی داره استاد من سه سال خورده ای که هیچ سریالی ندیدم اخبار ندیدم وخوشحالم از اینکه تواین مسیر زیبا باشما هستم
به خودم افتخار میکنم که هرروز دارم بهتر میشم بزرگتر میشم هروز داره شخصیتم بهتر میشه
استاد عزیزم اموزشهای شما روهرروز بهتر بهتر درک میکنم روند تکاملی رو کاملا حس میکنم
ازخداوند میخوام که ایمانم رو پایدار ودرداشتن افکار خوب واحساس خوب منو ثابت قدم بدارد الهی آمین
استاد این چک و لگدها که تو قسمت اول گفتید رو من خوردم خیلیم درد داشت لامصب. بعضی موقعه انقدر ما یه دنده ایم انقدر دوست داریم به شیوه ها باورها شخصیت قدیمی خودمون عمل کنیم که نمیزاریم هدایت بشیم انقدر تو زندگی سخت گرفتیم که فکر میکنیم این شیوه که این بابا داره میگه ممکنه من رو سال ها به عقب بندازه پس بزار شیوه خودم رو ادامه بدم که سریع تر به چیزی که میخوام برسم یعنی فکر میکنیم خودمون همه چیز رو میدونیم غافل از اینکه اون شیوه قدیمی مثل یه ماشین درب و داغون کهنه و قدیمی و پر از عیب و ایراده, من به تجربه رسیدم بعضی موقعه ها این چک و لگد ها خیلی هم خوبه من خیلی دوست داشتم این چک و لگد ها رو تو سن ۱۰ سالگی میخوردم تا تو سن ۲۰ تا ۲۵ سالگی چون وقتی اگاهی رو داری و داری به شیوه قدیمی خودت زندگی میکنی همون شخصیت درب و داغون قدیمی, وقتی چک و لگد ها رو میخوری خیلی خوب از خواب بیدار میشی باکیفیت از خواب بیدار میشی و کسی که تو این فضا باشه این اگاهی ها رو بشنوه یه ۴ سال ۵ سالی که به شیوه خودش عمل کنه میفهمه ذره به ذره این محتواها چقدر ارزشمنده و دیگه میگه چشم و انجام میده و اون موقعه چه نتایج فوق العاده ای میگیره که خداروشکر من تو همین مسیر هستم به لطف خدای رحمان
واقعا من وقت نمیکنم جدا از کارم و محصولات سایت فایل های دانلودی سایت رو ببینم ولی هر شب یه برنامه ای گذاشتم ازشون نهایت استفاده رو بکنم
ممنونم ازتون چقدر ایده جالبی بود که دو نفری جلوی دوربین میشینید و صحبت میکنید و دونفر با هم هستید خیلی لذت میبرم
اگر گفتی چی کم هست اون وسط (((((((((((((((چای اتیشی ))))))))))))))
انشالله همیشه شاد و سلامت باشید
سلام دوست ارزشمندم💐💐💐💐. ازخوندن کامنتتون لذت بردم. منو به یادگذشته های خودم انداختی. امیدوارم ازحالابه لطف الله مهربان مسیرجدیدراباکمک همدیگه بدون چک ولگدادامه بدیم. هرجاهستید درپناه خدای مهربون شادوخوشبخت و ثروتمند باشید. 🌹🌹🌹🌹🌹
بنام خدای هدایتگر
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر و خانم شایسته شایسته
و سلامی میکنم به دوستان تلاشگرم
در شروع صحبت بگم چقدر لذت بردم از بیاد اوردن خاطره باحالی که با ما به اشتراک گذاشتند و خنده های دلنشین از بیاد آوری خاطرات
این فایل نشانه امروز من بود صب دوستم پیام داد که هدا بریم استخر منم اوکی دادم بعد اولین چیزی که تو ذهنم اومد خانوادت راضی میشن؟خانوادت بنظرشون این کار درسته؟فک میکنی اگر بری مامانت چی میگه بابات چی میگع؟! این سوال ها این نجواها بعد از هر حرکتی که بخوام تو زندگی بزنم میاد همیشه هست اگر بخوام ورزش جدیدی شروع کنم اگر بخوام جایی جدیدی برم اگر بخوام دنبال کاری برم یعنی بهتره بگم حتی تو آب خوردن اولین چیزی ذهنم زمزمه میکنع این نجواهاس اگر بیرون باشم اگر دانشگاه باشم همش به خانواده ام فک میکنم که الان چی دارن میگن توبیخم نکنن در حالی که تاحالا نشده توبیخ بشم همیشه سعی کردم مستقل باشم درواقعه خانواده ام جوری رفتار کردن که مستقل بشم منو میفرستادن تو دل نشناخته ها انقدر که الان تمام کارهای زندگیمو فقط خودم انجام میدم همیشه کمکم کردن ولی نمیدونم چرا ذهنم ازشون یه هیولا میسازه که هرکاری بخوام انجام بدم شیطان همش اسم اونا رو میاره ؟!
الان که فک میکنم میبینم منشا این افکار میتونه پایین بودن عزت نفسم باشع من ترس دارم از کلمه خانواده؟!!! چون همیشه همه جا هرکاری میخواستیم انجام بدیم اولین چیزی که بقیه میگفتن اگر خانوادت بفهمن؟نمیترسی خانوادت بفهمن ؟اگه بابات بفهمه چکار میکنه؟داداشت بفهمه چی؟همیشه تو جامعه از خانواده هامون یه هیولا ساختن هیولا که اجازه نمیده پیشرفت کنی حرکت کنی من از صب امروز داشتم دنبال این میگشم چه باوری داری که انقدر بخانوادت که همه شاهد اینن که خانوادت ساپورتت کردن تو هرکاری که دوست داشتی از همه نظر دارن کمکت میکنن چرا فک میکنی این آدمایی که خیلی از دوستات آرزوشونه خانواده تو رو داشته باشن برات هیولا بنظر بیان الان که دارم این کامنت رو میزارم یاد این باورهای که از اطرافیان از دوست فامیل معلم هم کلاسی و… که جوری حرف میزنن و جوری باوری ساختن در من که از خانواده ام برای هرکاری که انجام میدم بترسم یا اول به اونا فک کنم به اینکه ممکنه کارم اشتباه باشه بعد توبیخ بشم اذیتم کنن یکی نبود بگه هدا تو که قانون میشناسی چته چرا این افکار داری چرا این باورهای بی ارزش رو داری ؟!!! مگه نمیدونی قانون جهان چیه؟!چرا به این افکار اجازه میدی برای خودشون تو مغزت جولان کنه؟از وقتی سعی کردم با قانون پیش برم واقعااا افکارم نسبت به ترس بزرگی که از خانواده ام داشتم بهتر شد شرایطم با کم کردن ترسم چقدر عالی شد قبلا فک میکردم من شب برم بیرون بابام اینکار میکنه اونکار میکنه ولی نه هیولای نبود که بقیه ازش میگفتن اگر میرفتم بیرون انقدر حواسم به خونه بود که حتی از بیرون بودن لذت نمیبردم آرامش نداشتم اما الان که دارم به اون موقعه ها فک میکنم واقعا خدارو سپاس گذارم تونستم غلبه کنم نمیگم عالی شدم درحدی که دیگه این افکار نمیاد تو سرم نه ولی با وجود همین افکار ادامه. میدادم بهتر شدم وبازهم سعی میکنم روی خودم کارکنم این باور رو حذف کنم با قدم های کوچک هرروز برای داشتن خانواده مهربانم سپاس گذار باشم هرروز برای وجودشون سپاس گذار تر باشم و خودم را ستایش کنم و قدم بردارم بسمت ترساهام ونشناخته ها وخودم رو لایق زندگی زیباتر شادتر بی دغدغه و حال خوب ببینم . الان حرف استاد رو درک میکنم که میگن انسان با یکی دوبار کار کردن فک نکنه کار تمومه نه همیشه وهمیشه باید رو خودمون کار کنیم .
بازهم خداروشکر میکنم که تونستم این باور مخرب و غلط رو تشخیص بدم سپاس گذار خدا هستم که من رو به این فایل هدایت کرد و از یزدان عزیز برای این صحبت های بینظیریش سپاس گذارم واقعا حالم خیلیییی بهتر شد وقتی کامنت زیباتون رو خوندم موفق سر بلند باشید
در پناه الله سلامت و موفق باشید.
سلام استاد آقا لذت میبرم سبک زندگیتومیبینم وواقعا شمادستی ازدستان خداوندهستین وهم به شماوهم به خانوم شایسته عزیزتبریک میگم بخاطرچنین نگرشی وخداروشکرکه درعصری زندگی میکنم که میتونم شماروباچشمام ببینم واسم این دوران ومن گذاشتم عصرعباسمنش عاشقتونم خداوندپشت وپناهتون🤲🏻🌹🤲🏻
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
روز چهل و دوم روزشمارتوانایی تشخیص اصل ازفرع..
کم پیش میاد وقتی میخوام فایلی رو ببینم اول برم کامنت برگزیده ویا کامنتهای دیگه رو بخونم و بعدبرم سراغ دیدن ویا شنیدن فایل، اما از اونجایی که خداوند هر لحظه وهمیشه در حال هدایت ما هست خصوصا وقتی ازش هدایت میخوای، هدایت شدم به خوندن دیدگاه برگزیده این فایل پراز آگاهی، وباخوندن دیدگاه یزدان عزیز انگار یه چراغی در ذهنم روشن شد، چراغی توی تاریکی ذهنم شروع کرد به روشن کردن اطراف تا بتونم بهتر ببینم وبهتر درک کنم، یه جورایی چند روز بود دنبال جواب سوالم میگشتم با خوندن این دیدگاه زیبا وتامل برانگیز، تا حدود زیادی به جواب رسیده بودم که گفتم حالا برم سراغ فایل ونشانه هارو دنبال کنم…
نمی تونم بگم سرتاسر این فایل چقدر اگاهی بهمراه داره، ولی من وقتی رسیدم به اون سوال دوستمون که پرسیده بودند استاد اخرش با این مرغ وخروسها چیکار می کنید وشما هم هوشمندانه جواب دادید آخرش؟؟؟؟
ما اصلا به آخرش فکر نمی کنیم!!
چرا باید به آخرش فکر کنیم ما داریم از داشتنشون فعلا لذت می بریم…
وگفتید زندگی در لحظه است ما چه بدونیم آخرش میخوایم چیکار کنیم وقتی داریم فعلا از وجودشون لذت می بریم!!
واقعا چرا همش ما دنبال آخرش هستیم؟؟
من دیگه حجت برام تموم شد با این جواب شما، وقتی دیدگاه تاثیرگزار یزدان عزیز و جواب وتوضیحات شما استادعزیزم رو کنار هم قرار دادم جوابم رو به خوبی گرفتم وهدایت شدم به اینکه ، همینی که الان هست، همینی که الان دارم، همین شرایط همین موقعییت همین روابط وهمین امکانات همشون هستند تا من بتونم در نهایت آرامش وامنیت اولا زندگی کنم وبعدشم برنامه خودم رو داشته باشم برای اهداف بعدیم، اصلا چرا باید الان یهویی اضطراب بگیرم وبترسم از آینده، از اینکه فرداها قراره چی بشه؟ یا اینکه حتما پاشم الان یه کار شاخی انجام بدم، یا بگم دیرشد! تموم شد! خوردند وبردند! یا هرچیزی شبیه این…
اصلا زندگی همینه، سرسپرده بودن معنیش اینه وتسلیم بودن یعنی همین، اینکه بگی اوکی اونچه که امروز دارم ودرش هستم بازتاب فرکانسهای گذشتمه، اگه خوب یا بد خودم رقمش زدم، با خوبیهاش حال میکنم ولذت می برم و بدهاشو جزء تجربه هام به حساب میارم وازشون درس می گیرم که تکرارشون نکنم…
ماها عادت کردیم تا وارد رابطه عاطفی می شیم دنبال اخر وعاقبتش هستیم، خب بابا تو لحظه شاد باش کنار طرف مقابلت وسعی کن بهترین خاطره هارو برای خودت وشخص مقابلت بسازی چیکار داری آخرش چی میشه؟ آخرش چی میخواد بشه یا به ازدواج دائم ختم میشه یا اگه فرکانسها اوکی نباشه از مسیر هم دور جدا میشین…
تا ازدواج می کنی همه دنبال بچه دار شدنت هستند بچه میاری میخوان بدونند چطوری بزرگش میکنی واخر وعاقبت بچت چی میشه؟!!
کار وکاسبی راه میندازی یا میری دنبال علاقت تو شوق دلخواهت حتی اگه کسی هم دنبال آخر وعاقبتش نباشه خودت میای توی ذهنت خودتو قضاوت میکنی و هی سوال پشت سوال که خب آخرش چی میشه؟ آخرش چقدر گیرم میاد؟
آخرش کی بهتر میشم حرفه ای میشم اصلا آخرش کجا میشه؟ چطور میشه؟ چی پیش میاد؟؟
اگه هر کدوم از ما می تونستیم یاد بگیریم با هر اونچه که فقط برای امروز در اختیارمون قرار گرفته از سلامتی و آدمها و روابط و شرایط و مکانها و مال واموال واصلا حتی این نفس کشیدن و جسممون واحساسمون تا بتونیم از زندگیمون لذت ببریم ودرست زندگی کنیم چقدر دنیامون قشنگ میشد..
خودم رو میگما، طرف صحبتم با خودمه، درسته خیلی بهتر از گذشته شدم اما هنوز گاهی پیش میاد که فکر کردن به همینکه آخرش چی میشه، همین سوال ازخودم باعث میشه ترس بیاد سراغم، باعث میشه بخوام با عجله و دو دلی تصمیم بگیرم، باعث میشه نتونم تصمیم درستی بگیرم و با اضطراب ونگرانی کل شبانه روزم رو وگاهی چند روز رو سپری کنم…
واقعا چرا نمی تونم همیشه توی لحظه زندگی کنم وشاد باشم در خوشیها ودر تضادها وبا روبرویی با اونها صبور و باایمان؟؟
یکی از راههای قدرتمند که همیشه بهم جواب میده وقتایی که استرس وترس ونگرانی میاد سراغم، دیدن فایلهای سریال زندگی در بهشت هست…
چون یادم میندازه که زندگی می تونه همینقدر ساد و دلنشین ولذت بخش باشه وپراز سپاسگزاری وامنیت وآرامش…
بعداینکه فایلها رو می بینم انگار نه انگار که اون آدم سابقم، پا میشم شکر خدا شاد وخندون وپراز حس زندگی روزم رو سپری می کنم…
الهی هزاران بار شکر الله مهربان به خاطر این مسیر روشن و زیبا، که توسط یه دوربین گوشی واینترنت کاری کرده دونفر اونسر دنیا زندگیشون برای من که اینور دنیام، بشه الگو وانگیزه وشوق زیستن ا
انشالله هر لحظه وهمیشه در پناه امن خداوند باشید استاد ومریم جانم..
بی صبرانه منتظر قسمتهای جدید سریال زندگی در بهشت هستم..
روی ماهتون رو از دور می بوسم
سلام ب استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی
من خیلی کامنت نمیزارم ولی الان ک این قسمت رو دیدم فقط اومدم بگم ک چقدر خوبه ک من میتونم اینقدر راحت و با یک گوشی موبایل و مقداری حجم اینترنت اینجا توی خونه کنار بخاری بشینم و در حالی ک دارم صبحانه میخورم و از خوردن صبحانه ام لذت میبرم, شما رو تماشا کنم ک اونطرف دنیا دورهم نشستین و دارین فایل میگیرین و باهم گپ میزنین و از این باهم بودن شما هم خودتون لذت میبرین هم کلی ادم دیگه ک دارن شما رو میبینند و فرکانس شما رو میگیرند…
چقدر خوبه ک ادم بدون اینکه بخواد تقلا کنه و جلب توجه کنه هم از زندگیش لذت ببره , هم برای کلی ادم دیگه بشه الگو و باعث ایجاد باورهای قشنگ بشه تو وجود ادمهای دیگه
(ک اره اینجوری هم میشه زندگی کرد, اینجوری هم میشه ارامش داشت و در لحظه زندگی کرد, اینجوری هم میشه رابطه الهی داشت با دیگران و نزدیکترین افراد ب خودت ,اینجوری هم میشه ازادی زمانی و مکانی داشته باشی و حتی یه ذره هم نگران مسایل مالی نباشی و هروقت اراده کردی هرجای دنیا ک خواستی باهروسیله ای ک خواستی بری)
و باعث ایجاد کلی ذوق و شوق بشه برای زندگی کردن در لحظه و نگران اینده نبودن…
اگه من بخوام فقط یه نکته از این فایل یاد بگیرم اینجا بود ک بچه ها توی کامنت ها پرسیده بودن ک سرنوشت مرغ و خروسها اخرش چی میشه و شما در جواب گفتین ک “من اصلا ب اخرش فکر نمیکنم! اصلا چرا باید ب اخرش فکر کنم؟ من ک الان دارم از این لحظه لذت میبرم و از بودن با مرغ و خروسها و غذا دادن ب اونها لذت میبرم,پس فعلا همین لحظه رو عشق است! مهم نیست بعدا چی میشه و قراره چ اتفاقاتی بیفته! و اینکه وقتی شما ب اخرش فکر میکنی ممکنه خیلی از کارها رو اصلا انجام ندی مثلا بگی من ک فعلا گیاهخوارم پس چ فایده ک مرغ و خروس نگه دارم من ک قرار نیست اصلا گوشت اونا رو بخورم”
همین نکته برای من از این فایل کافیه! و میشه توی خیلی از مسایل دیگه از همین یک نکته استفاده کرد یعنی زندگی در لحظه و نگران اینده نبودن (اینده منظورم چندسال بعد نیست اینده یعنی حتی چند دقیقه بعد…)
و ارامش داشتن,توکل داشتن ب یک نیروی مافوق تصور ک قادره هرکاری برات انجام بده اگه باورش داشته باشی و بهش ایمان داشته باشی
(یه جمله ای اومد تو ذهنم ک میگه هر چقدر ک خدا رو باور داشته باشی و بهش ایمان داشته باشی به همون اندازه بهت میده! ب زندگیت نگاه کن اگه تو فقر و کمبود داری زندگی میکنی پس ب ایمان و باورت نسبت ب خدا شک کن! )
حالا من ب خودم ک نگاه میکنم میبینم واقعا خدا رو ب اندازه کافی باور ندارم و ایمانم ب خدای مهربون خیلی ضعیفه ک زندگیم الان این جوریه! چون دارم ب سختی زندگی میکنم و به سختی پول درمیارم,در حال حاضرم متاهلم و یه دختر ۹ساله دارم با ۳۵سال سن و مدرک لیسانسی ک سال ۸۶ گرفتم, راننده اژانسم توی گلبهار(۴۰کیلومتر بعد از مشهد به سمت قوچان) و اصلا هم از کاری ک انجام.میدم و شرایطی ک دارم راضی نیستم ولی واقعا نمیدونم چکار کنم! یعنی این ترسها و باورهای منفی اینقدر توی وجودم ریشه دارند ک فکر میکنم اصلا پیچیدن دور پاهام و کمرم و نمیزارن من تکون بخورم در حدی ک دارم خفه میشم!
اصلا نمیدونم چرا ب اینجا رسیدم و اینا رو گفتم چون اصلا قرار بود من چیزای دیگه ای بنویسم و یه چندخط کوچولو فقط حسم رو در مورد این فایل بنویسم و برم! حتما یه دلیلی داشته خدا خودش بهتر میدونه!
الانم ک چندوقته ب سرم زده ک اصلا ۲،۳ ماه برم جزیره کیش و یک فضای متفاوت رو تجربه کنم و برم اونجا اصلا کارگری کنم ولی وارد یه فضای متفاوتی بشم و یه شرایط جدید ادمهای جدیدی رو تجربه کنم و شاید بخشهای جدیدی از خودم رو کشف کنم,و اینکه حالا چرا جزیره کیش؟ اینم نمیدونم فقط میدونم ک خیلی دوست دارم دنیا رو ببینم و فضاها و شرایط جدید رو تجربه کنم…
(نمیدونم چرا اینا رو اینجا نوشتم ولی خب حالا ک گفته شد اگه از دوستان سایت کسی تجربه ای داره یا نکته ای ب ذهنش میرسه خوشحال میشم بشنوم,خیلی دوست داشتم از استاد عباسمنش یا خانم شایسته هم یه نکته ای در مورد این مطالبی ک نوشتم میشنیدم ولی خب نمیدونم امکانش هست یا نه؟)
و در پایان میخواستم بگم ک میشه ادم حرفهای قشنگی بزنه ولی زندگیش و درون ذهنش مثل من باشه! اشفته و درهم برهم!
چون ملاک قشنگ حرف زدن نیست , ملاک قشنگ فکر کردن و قشنگ عمل کردنه!
به قول استاد ؛ ایمانی ک عمل نیاورد حرف مفت است…
منم بخاطر گوش کردن فایلهای استاد ممکنه حرفهای قشنگی بزنم ک معمولا فقط نقل قول از ایشونه ولی خب وقتی فکر میکنم میبینم در عمل اصلا قبولشون ندارم چون در عمل کاری نکردم! فقط دوست دارم با زدن این حرفهای قشنگ خودمو گول بزنم جوری ک وقتی بعضی نقل قولهای استاد رو ب خانومم میگم اصلا بعدش خودم خجالت میکشم چون میگم خب تو ک لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره! پس چرا زندگیت هیچ تغییری نمیکنه! فقط بلدی حرف قشنگ بزنی! (البته اینا رو خانومم هم میگه ولی تو دلش,خانومم زیاد ب این حرفا اعتقادی نداره حقم داره چون واقعا چیزی ندیده پیشرفتی ندیده حداقل از خودم ک بخواد باور کنه)
حالا اینکه در عمل باید چکار کنم و اصلا از کجا شروع کنم رو هم واقعا نمیدونم؟ اونم با این حجم از اطلاعاتی ک توی ذهنم هست و از اساتید مختلف,کتابها,ویسها,فیلمها,و البته فایلهای استاد عباسمنش شنیدم و دیدم؟
اگه کسی در این مورد هم تجربه ای داره خوشحال میشنوم بشنوم.
و از خدای مهربون سپاسگزارم بخاطر همین لحظه ک الان دارم کامنت میزارم و ازش ممنونم ک این تایم ازاد رو داشتم ک این فایل رو نگاه کنم و بعدشم حدود یک ساعته ک دارم همین کامنت رو مینویسم,خدایا شکرت…
سلام آقای بخشنده دوست عباسمنشی عزیز
فقط خاستم بگم که ذره ای به قانون وحرفای استاد شک نداشته باش که واقعا حرفاشون وحی منزله
به نظر من دلیل نارضایتی از زندگیتون درک نکردن این قانونه قانون میگه احساس خوب مساوی بااتفاق خوب
چرافکر میکنید کامنت دوستان فقط یه سری حرف قشنگه چرا باور ندارید که اینا تجربیات قشنگ و زیبای بچه هاست که باعمل کردن به این آگاهی ها بدست آوردن
استاد بارها وبارها گفتن اولین قدم باور کردن این قوانینه وبعد درک کردن وعمل کردن
منم همشهری شماهستم وبه لطف خدا وعمل به حرفهای استاد سر6ماه انقد رشد کردم از همه نظر که هر وقت فکر میکنم اشک شوق میریزم وسپاسگزارم خداوندم هستم وهر لحطه خدارو شکر میکنم که منو با استاد عزیزم ومریم نازنینم هم مدار کرده تا از زبان این دوعزیز بتونم خودم وخدای وهابم رو بشناسم تا بفهمم که خودم خالق زندگی ام هستم تا بفهمم اگر شرایط زندگی ام رضایت بخش نیست نه بخاطر شهر کوچیکم نه بخاطر هیچ عامل بیرونی دیگه ایه بلکه فقط بخاطر باورهای اشتباه خودمه و مسولیت تمام کارهامو بپذیرم وبرای بهبود زندگیم تلاش در تغییر باورهایم کنم که به لطف خدا تا حدودی موفق شدم ولی هنوز اول راهم وایمان دارم که باهدایت خداوند واموزشهای استاد به سرعت پله های ترقی رو طی میکنم
دوست داشتم به عنوان یه همشهری پاسختون روبدم
در پناه الله یکتا شاد وپیروز باشید
بنظر من بهترین کار برای شما اینه که پا روی ترسهاتون بزارید و مهاجرت کنید
اگر اون کارتو شغلتو دوس نداری بهترین کار اینه عوضش کنی شغلتو تغییر بدی…حس میکنم توی ذهنتون محدودیت کمبود شغل داری..میترسی کارتو ول کنی و بعدش شغلی گیرت نیاد… ولی اگر با ایمان حرکت کنی و پا توی مسیر بزاری ..خداوند درهای رحمتشو برات باز میکنه..بایدد باور فراوانی شغل خوب رو تو ذهنت ایجاد کنی.
ان شالله موفق میشی
سلام به استاد عزیز وخانم شایسته واقعا خیلی لذت میبرم از این همه نعمت و زیبایی و تشکر میکنم از شما که مطالب خیلی عالی رو بیان میکنید من که همه چی رو دوست دارم خانواده خودم زمین کشاورزی دارند وقتی پاییز میشه اونجا میریم با خواهرم در مورد طبیعت در مورد بهشت شما زیاد صحبت میکنیم و همیشه بهم میگیم که انشاالله بتونیم یه ویلا در شمال داشته باشیم و اینجور مرغ و خروس داشته باشیم شبها آتیش روشن کنیم ولذت ببریم وازخداوند سپاس گزا باشیم هر چند وقتی سریال رو تماشا میکنم خودمو اونجا میبینم خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت