پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 3 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    423MB
    35 دقیقه
  • فایل صوتی پاسخ به سوالات تان درباره سریال زندگی در بهشت | قسمت 3
    32MB
    35 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

204 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناصر گفته:
    مدت عضویت: 2589 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته همیشه شاد و پیروز باشید اقا ما منتظر غذا هستیم ببنیم چی میشه خخ ای ام شکمو من بطور شگفت انگیزی قبل اینکه با شما اشنا بشم فایل گوش بدم همچین خونه و امکاناتی تو تصورات خودم بوده با خونه اپارتمانی کلا حال نمیکنم همین کارا هم میکنید کلی لذت بخشه اصن ادم کیف میکنه هرنیم ساعت نگاه کردم همش خودم تصور میکردم که منم تو ملک خودم که بزودی قراره بدستش بیارم این کارا ب سبک دیگه انجام بدم ممنون از این مستند عالی

    بنظرم دوره ها هم تو همچین محیطی ضبط کنید کلی ذوق کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 4000 روز

    درود بر استاد عزیز

    استاد جان وقتی ای کلیپ رو دیدم به یه غزل از حضرت مولانا برخوردم خیلی به دلم نشست گفتم خالی از لطف نیست بنویسمش

    چو خدا بود پناهت چه خطر بود ز راهت

    به فلک رسد کلاهت که سر همه سرانی

    چه نکو طریق باشد که خدا رفیق باشد

    سفر درشت گردد چو بهشت جاودانی

    تو مگو که ارمغانی چه برم پی نشانی

    که بس است مهر و مه را رخ خویش ارمغانی

    تو اگر روی وگر نی بدود سعادت تو

    همه کار برگزارد به سکون و مهربانی

    چو غلام توست دولت کندت هزار خدمت

    که ندارد از تو چاره و گرش ز در برانی

    تو بخسپ خوش که بختت ز برای تو نخسپد

    تو بگیر سنگ در کف که شود عقیق کانی

    به فلک برآ چو عیسی ارنی بگو چو موسی

    که خدا تو را نگوید که خموش لن ترانی

    خمش ای دل و چه چاره سر خم اگر بگیری

    دل خنب برشکافد چو بجوشد این معانی

    دو هزار بار هر دم تو بخوانی این غزل را

    اگر آن سوی حقایق سیران او بدانی

    به خاطر کلیپهای بسیار زیباتون از شما و خانم شایسته تشکر میکنم از خداوند براتون آرزوی شادی و ثروت هرچه بیشتر دارم😊💙💚❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فروزان گفته:
      مدت عضویت: 2276 روز

      سلام به خانواده عزیزم

      دوست دارم کامنت بزارم در مورد رسیدن به این کامنت واین شعر زیبای مولانا

      چند دقیقه پیش بیت اول این شعر را در تلگرام خواندم خیلی برایم زیبا بود برای همسرم فرستادم دیدم دقیقا چند دقیقه قبلش همسرم هم همین شعر و برای من فرستاده بعد اومدم تو سایت واز خدا برای تضادی که بهش برخوردیم هدایت خواستم، هدایتی بخش توانایی تشخیص اصل از فرع رو انتخاب کردم وکاملاهدایتی گفتم صفحه 3 رو نگاه می کنم وتوی صفحه 3 فایلی که عدد 3 رو داره رسیدم به این فایل واین کامنت واین شعر بسیار زیبا نا خودآگاه اشکم جاری شددر طی ده دقیقه این سومین بار بود که به این شعر زیبا برخوردم وسریع برای همسرم تعریفش کردم گفتم ببین خدا داره با ما حرف میزنه این خود خداست میگه آروم باشین واین تضادی رو که بهش برخوردین بسپارین به خودم ….

      خدایا شکرررت،خدایا شکرررت

      سپاسگزارم سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    زهرا کهدویی گفته:
    مدت عضویت: 1907 روز

    امروز۲۸ ابان زیبا،داشتم اتاقمو مرتب میکردم که رسیدم به کیف پولم که خودم دوختمش و خیلی دوستش دارم هم با احترام با خودش برخورد میکنم هم با محتویاتش! پولا رو مچله نمی کنم! اونایی که یکم پاره شدن رو تمیز میکنم و چسب میزنم،اون یه دلاری تر تمیزم گذاشتم توش!

    داشتم میگفتم خلاصه تمیز و مرتب کردم و رسیدم به رسید هایی که خرید میکنم

    قبلا که تو همون مغازه مینداختم دور

    اما الان نگهشون میدارم که اولا روم بشه از فروشنده بگیرم،قبلا فکر میکردم که اگه بخوام رسید رو بهم بده،زشته و اینا چه کاریه و مثلا طرف باخودش فکر میکنه مگه من دزدم مگه به من اعتماد نداری که از من رسید میخوای و اینا….اما الان میگیرم خیلی هم تشکر میکنم خیلی هم مودبم خیلی هم با صدای بلند حرف میزنم!

    خلاصه اره داشتم رسید های مچله رو نگاه میکردم که دیدم با پول که انقدر خوب رفتار میکنم چرا با رسید انقدر بد! خب اینم خودش نوعی پوله دیگه!

    اومدم دفترم رو باز کردم دونه دونه صافشون کردم،چسبوندمشون و دونه دونه به خاطرشون سپاس گزاری کردم که دارمشون!اونقدر زیاد بودن که نگو!

    خدایا شکرت!

    داشتم فکر میکردم که یه مدتیه که کارت بابام دستمه و من اصن نمیگم که چیزی میخوام،خودش کارتشو داده و هروقت چیزی خواستم میرم خرید!

    قبلنا که این شکلی نبود!

    باید میگفتم،یبار دوبار هم اصرار میکردم اندفعه چیزی که میخواستم خریده میشد!

    البته حق بگم بابام انقدر مهربونه هرچیز میخواستم میگرفت برام! اما الان خودم یه کارت پر پول دستمه! از جایی که نمیدونی برات میرسه! باور کن!

    تاااازه مبلغاییم که روی رسید نگاه میکردم همه بالا ۱۰۰ ،۲۰۰ تومن بودن!

    خدایا شکرت!

    تازه امروز رفتم بانک، حساب خودم رو افتتاح کردم یه مقدارم پول گذاشتم توش و برای شروع اومدم بیرون و چیزایی که میخواستم رو با کارت خودم میخردیم! اولش حالم بد شد،شیطونه میگفت حالا تموم میشه کم میشه،الان که کارت بابا هم دستته اونو بکش! ولی من محلش ندادم! هرچی خواستم با پولای خودم خریدم بدون اینکه نگران باشم تموم میشه چون میدونم که بر میگرده!

    از اینا که بگذریم،رسیدم به یه رسیدی که روش نوشته بود” فروشگاه کوروش”! چقدر بابت داشتنش سپاس گزارم!

    چند وقت پیش،یادم نیس شاید ۴،۵ ماه پیش سرکوچه منتظر بودم خالم بیاد دنبالم،یکمی دیر کرده بود،شیطونه هی میگفت اه چرا نمیاد خستمون کرده مسخره شدیم گرما ۳ ساعته وایسادیم اه اه اه اره اصن الان که اومد میشینی تو ماشین درم محکم میبندی و تازه دعوا هم میکنی چقد دیر اومدی!

    ولی بازم خدارو شکر بهش محل ندادم! شروع کردم به دیدن مغازه هایی که داریم و گفتم بیا توی این فرصت بیکار نباشیم! دیدم چقدر چیزی داریم!

    ۱.دیدم خونه ی ما یه جای خوب توی شهره!

    ۲.توی کوچمون مسجد داریم!

    ۳.مسجدمون دو در داره به دو کوچه ی دیگه که رفت و اومد اسون میشه!

    ۴.کوچمون بن بسته و چقدر ارومه!

    ۵.چه همسایه هایی که نگم براتون!

    ۶.سرکوچمون میوه فروشی داریم!

    ۷.تکنولوژی فروشی! وتعمیراتش رو داریم!

    ۸. دفتر پیشخوان داریم!

    ۹.چندتا رستوران و بیرون بر داریم!

    ۱۰.از اینور ۲ تا فروشگاه داریم و یه سوپری

    ۱۱.اداره برق روبه رو خیابان داریم!

    ۱۲. یه دونه پل عابر خیلی معرکه و کاربردی داریم!

    ۱۳.پوشاک و اینا یه چندتایی هست!

    ۱۴.پمپ بنزین!

    ۱۵.لوازم تحریر ۲،۳ تا!

    ۱۶.لوازم شیرینی فروشی و خود شیرینی فروشی!

    ۱۷.سیسمونی!

    ۱۸. یه چندتا بانک و ATM

    ۱۹.خرما فروشی

    دیگه خالم رسید! و خدا میدونه اگه نمی رسید چند تا

    دیگه پیدا کرده بودم! احساس میکنم در بهترین نقطه شهر بهترین کشور زندگی میکنم!

    اون دوتا فروشگاهی که بهتون گفتم یه ۱۰۰ متری فاصله داره از خونمون

    و یکیشون هم اونور خیابونه و جفتشون خیلی معمولی هستن!

    خب با اینکه من دوسشون دارم ولی وقتایی که حالم بد میشه به مامانم میگم بیا بریم فروشگاه رفاه که خیلی خیلی بزرگه و ادم که توش راه میره اروم میشه! چقدر نعمت و فراوونی میبینه!

    خیلی دوست داشتم یه همچین چیزی داشته باشیم نزدیک خونمون!

    اون روز که گذشت و من کاملا همه چیز رو فراموش کردم،اما الان که به خودم اومدم ک دیدم که دارم رسید هارو مینویسم،رسیدم به رسید کوروش! کوروشی که نزدیک یکی دوماهه درست بغل کوچمون زدن! اونقدر جمع و جور و خوشگله که به دنیا نمیدمش!حتی لازم نیست برای رفتنش از کوچه خارج بشم! میانبر میندازم توی یه خرابه و میرسم بهش!

    و قشنگ افزودن نعمت رو متوجه شدم وقتی که به خاطر همونی که داری ممنونی!

    بچه ها همین کاری های به ظاهر بی ارزش و مسخره! باور کنید چقد تاثیر داره!

    اصلا من به یه جمله ای رسیدم! همین که فقط تلاش کنی که قوانین رو استفاده کنی،نه اینکه قشنگ استفاده کنیا! فقط فقط فقط تلاش کنی! جواب میده ! کار میکنه!

    فقط سعی کن که انجامش بدی و اونوقت تو پیروزی!

    شب زیبای بارونی پاییز بخیر!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
    مدت عضویت: 2248 روز

    به نام خداوند وهاب

    سلام به رهروان راه حقیقت

    چقد عالی استاد که پسرتون رو فرستادید ایران تا روی پا خودش بایسته تا قدردان زندگیش باشه چون گاهی من طی فایلها از خودم میپرسم ایا الان استاد شکرگذارتره که از دل کویر قم به نهایت سرسبزی تو امریکا رسیده یا خود امریکایی ها و میگم صددرصد استاد و گاهی که اسمون اینجا رو با اسمون فلوریدا مقایسه میکنم میگم اونها اصلا نمیدونن اسمانشون یه تکه جواهره چون اسمون اینجا رو ندیدن و برای مایک هم این برگشتن به ایران یک نقطه عطف تو زندگیشه که بتونه تفاوتها رو احساس کنه و ان شالله درست ترین و لذت بخش ترین مسیر رو انتخاب کنه و به شما هم تبریک میگم استاد که اثبات کردید پیرو ایین ابراهیم هستید اثبات کردید هیچ وابستگی ای به هیچ چیزی در این جهان ندارید حتی اگه پسرتون باشه thank God

    مریم گلم ما ممنون این عشق شماییم که با عشق فیلم میگیرید برامون شما خدمتی به ما کردید که هیچکسی تا حالا نکرده اجرتون با الله ،استاد منم از اون ادمهایی بودم که خیلی میگفتم اخرش چی؟ میگفتم هفته ی بعد چی میشه کی میاد کی میره من چکار کنم و گاهی دو هفته قبل از اومدن شخصی من برنامه میچیدم مغزمو میخوردم و گاهی قبل از اومدن اون شخص من هزار بار تو ذهنم باهاش برخورد میکردم و میدیدم قبل اومدن شخص من الکی الکی وارد یه دعوای بزرگ شده بودم ولی از وقتی شروع کردم به کنترل ذهن یکی از مواردی که خیلی سعی میکنم حذفش کنم این برنامه ریزیه یعنی وقتی مغزم میخواد شروع کنه حالا عیده کی میاد کی میره و من چکار کنم فوری ذهنمو کنترل میکنم و واقعا استاد این کنترل ذهن عالیه من یه مقاومتهایی رو بااین کنترل ذهن از پام کندم که الان حواسمم نیست دارم انجامشون میدم همین الان که این کامنتو نوشتم ساعت ده و نمیه شبه من قبلا ها از ساعت هشت شب به بعد اگه میمردمم هال نمیرفتم انقد مقاومت داشتم حتی همسرم دیروقت می اومد نمیرفتم بهش غذا بدم یا بچه م اب میخواست نمیرفتم براش بیارم انقد از دیدن اون ادمها حالم بد میشد ولی همین الان وقتی همسرم اومد بدون اینکه حتی حواسم باشه یا بهش فکرکنم رفتم استقبالش و رفتم اشپزخونه غذاشو گرم کردم براش چایی گذاشتم و وقتی از هال اومدم بیرون یک ان گفتم خدای من اصلا حواسم نبود من این کارو انجام دادم بدون اینکه حتی یادم بیاد قبلا این کار برام عذاب بود و الان حتی از وجودمم پاک شده و من همه ی اینها رو مدیون کنترل ذهن هستم که منو به لحظه ی حال اورده و دیگه گذشته اصلا به قوت قبلها تو ذهنم نیست و اگر حواسم پرت بشه بهش فکرکنم فوری کنترل ذهن میکنم و دیگه برای اینده هم برنامه نمیچینم و این یک هفته اتفاق خیلی ناجوری برام افتاد فقط سر یک فرکانس منفی که کاملا اشتباه کردم و قضاوت کردم و عجله کردم و برنامه چیدم و بعد فقط نتیجه ی منفی فرکانس خودمو دیدم و اصلا اون اتفاقات نیفتادن و من بیشتر از پیش مصمم شدم که آینده رو رها کنم در لحظه زندگی کنم تنهای کاری که من میتونم برای اینده بکنم اینه که باورمو تغییر بدم اگه مردشم بسم الله اگه نه پس چرا بهش فکر کنم چرا خودمو درگیر کنم و الان همه چی بسیار زیباتره و حتی تنشهای سخت هم دووم خیلی خیلی کمی دارن thank God

    واقعا استاد تنها چیزی که در شما هست و من از تعجب شاخ دراوردم همینه که شما هیچ الگویی نداشتید و به اینجا رسیدید شما همون کتابهایی رو خوندید که ما خوندیم شما مثل من همون سالهای ۸۵ الی ۸۷ که فیلم راز پخش شده بود این فیلمو دیدید پس چطور شما این درکی رو از کتابها پیدا کردید که به اینجا رسیدید که ما با فایلهاتونم درک نمیکردیدم تا این سریالها رو ندیده بودیم بخدا شما شاهکارید بخدا ، من با این دوسریالی که شما تاالان ساختید تمام وجودم شخصیتم دگرگون شده بقران قسم منی که یک استکان یکی رو نمیشستم بخاطر اینکه ازش بدم می اومد الان برای اینکه افتادگی یاد بگیرم برای اینکه این من سنگ شده ی نازیبا را بشکنم و پودر کنم و از نو بسازم کفش همون ادم رو که گذاشته بعدا خودش بشوره همراه وسایلم میشورم با عشق به بهترین و تمیزترین شیوه بدون اینکه بهش بگم بدون اینکه برای تشکر این کارو کرده باشم فقط میخوام منیتم بریزه میخوام هیچ سازه ی فرسوده ای از گذشته درونم نمونه تا بنایی که میخوام بسازم پایه ش گندیده و پوسیده نباشه و اینها برای من عجیبن من با کفش شستن کوچک نشدم بزرگ شدم در قلب خودم در روح خودم و اینوفقط خودم درک میکنم و من از مریم یاد گرفتم که باید این راهی که اومدم رو برگردم این فیس و افاده ها این خودبزرگ بینی ها این مقایسه ها این رقابت ها این کمال طلبی ها این غر زدنها این خود رو لایق جایی و کاری ندونستن ها همه ش بیراهه بود همه ش من باید این راه رو بگردم و این من نازیبا رو بشکنم و از نو بسازم و باید با هرانچه که در اطرافمه زندگی رو تجربه کنم با هرانچه در اطرافمه ، این کارها برای من مانند کسیه که نصف یک شهر ملک اونه اما اون ترجیح میده تویه خونه روستایی ساده زندگی کنه این زندگی نشانه ی حقارت و بدبختی او نیست بلکه انتخاب اونه و فرق بین انتخاب و اجبار بسیار زیاده، این کارهای من از نبود عزت نفس نیست از هوشیاری در بزرگ شدنه از هوشیاری در رهاییه در شکستن مقاومتها نمیخوام فقط پیچک رو بکنم میخوام خاکشو زیرو رو کنم که دیگه پیچکی سر بر نیاره و هیچ کدوم از این کارها با سختی نیست با گریه نیست با عجز نیست با عشقه عشق با تجربه اگه مریم میتونه فضله ی مرغ بشوره و بزرگ بشه چرا من نتونم دیوانه تم مریم دیوانه thank God

    چقد جالب که فارم رو اجاره دادید هم پول میگیرید هم فارم زیباتر میشه و هم یه نفر ازش بهره میبره و چقد جالبه که ایشون دونه هایی توش میکاره که پرندگان خاصی شکار کنه واقعا چه جالبه این سبکهای مختلف زندگی ،و این تعارف نداشتن زیباترین فرهنگ امریکاست منم خیلی بی تعارفم استاد ولی پسند اطرافیانم نیست مخصوصا که من برای خوراکی سوال میپرسم مثلا میگم دوباره چایی بیارم براتون و خیلیها میگن چرا میپرسی بیار طرف روش نمیشه بگه بله و من همیشه برام سواله چرا روش نمیشه اخه و خودم که چایی نمیخورم هرجا برم همون اول میگم من چایی نمیخورم بجاش یک لیوان اب برای من بیارید و هیچ اشکالی در این کار نمیبینم و از وقتی تصمیم گرفتم مثل یک امریکایی زندگی کنم اصلا نه تنها از این بی تعارفی کم نمیکنم بلکه خیلی بیشتر اجراش میکنم😁😘😌thank God

    تراکتورتون رسیده مبارک ،turkeyها چقد جالبن من هیچوقت نمیدونستم انقد friendly باشن انقد مارو ازشون ترسوندن ،چقد عالیه که استاد به هیچ چیزی گیر ندیم رها باشیم ،چقد جالب فکرشم نمیکردم کف lake طراحی شده باشه مخصوص پرروش ماهی فک میکردم همینجوری اومدن یه گودال کندن و تمام ،چقد زیباست روی اتیش غذاتو بذاری یواش بپزه و بشینی با همسرت راجب به قانون حرف بزنی در دل طبیعت این خوشبختی و سعادت شمارو تحسین میکنم مریم جان thank God

    Thank you mary and seyed for recording this file for us

    از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    الهام وابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1530 روز

    خدایا هر انچه که در زتدگیم دارم از آن توست

    سلام به استاد عزیزم ومریم جاااااان

    استااااد جاااانم چقدر ازن فایل پر از آگاهی و تکرار دوباره قوانین

    اخرش چی میشه؟؟؟؟

    از مسیر لذت ببریم .به بعدش کاری نداشته باشیم.

    خوشبختی یعنی در لحظه زندگی کردن وشاد بودن هستن.

    بعدا اومد بهش فکر میکنیم.

    دومین درس وتکرار قانون

    ما نمیتونیم زندگی کسی رو تغییر بدیم حتی عزیزترین کس زندگیمون وبچه هامون

    وآزاد میگذاریم و به قوانین عمل میکنیم ومیسپاریم به خدا و خدا خودش هدایتشون میکنه.

    خدایا کمکم کن که با خودم در صلح بیشتری باشم

    خدایا کمکم کن که عمل گرا باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    n گفته:
    مدت عضویت: 1355 روز

    به نام الله یکتا

    از این دورهمی خیلی لذت بردم و بعضی جاهاش از ته دل خندیدم

    یکی از چیزایی که ازتون یادگرفتم امروز گذر از وابستگی های زندگی و جستن حال خوب در لحظه هست، این وابستگی ها میتونه خیلی چیزا باشه حتی خانواده و فرزند یا نظرات و توجه دیگران، ترس از آینده و اینکه خب حالا چی میشه؟ تهش چی؟ یا گذشته و خطاهایی که بی شک همه‌مون تو زندگیمون داشتیم ولی کمتر کسی میتونه بپذیره و درس بگیره و در عمل به لحظه اکتفا کنه و بقول خودمون گفتنی زندگی رو انجوری که سزاوار هست حالشو ببره،

    شما برای من نمودی از همه پاسخ‌هایی هستید که میخوام از دنیا بگیرم و با تماشای شما جهان بهم ثابت میکنه که می‌شود!! که قوانین نتیجه می‌دهد! از ثروت گرفته تا روابط و آرامش و قول معروف خداوند که در قران یک زندگی بدون غم و ترس رو وعده به اهل ایمان و یقین داده…

    از خداوند ثروت و برکت و سلامتی و شادی هرچه نیکی در این جهان هست بیکران براتون ارزومندم ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    پانیذ گفته:
    مدت عضویت: 2835 روز

    با عرض سلام خدمت استاد عزیزم ، استاد وقتی گفتید پسرتون رو به ایران فرستادید خیلی شوکه شدم ، بعد از کمی تفکر متوجه شدم که چقدر یک انسان می‌تونه رها باشه و حتی به فرزند خودش که عزیزترین فرد در زندگیش محسوب میشه وابستگی نداشته باشه . فکر نمیکنم حتی یک درصد از انسان ها بتونن این کار رو انجام بدن همه احساساتی عمل میکنن و به شدت وابستگی دارن ولی شما چقدر خوب تونستید روی خودتون کار کنید و رها باشید به دور از هرگونه تعصب و دل بستگی ، همه آدم ها آرزوی داشتن چنین موقعیت زندگی هستن که فرزندانشون در رفاه باشند ولی شما برای اینکه فرزندتون شکر گزار تر باشه و بتونه زندگی خودشو بسازه رهاش میکنید تا روی پای خودش وایسه. واقعا رسیدن به این مرحله از تفکر نیاز به تکامل زیادی داره . ممنون میشم در رابطه با وابستگی ، رهایی در روابط و اینکه چطور به این مرحله رسیدن برامون صحبت کنید . سپاس از شما 🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    مرجان دغلاوی گفته:
    مدت عضویت: 2368 روز

    سلام و خدا قوت حسابی به استاد عزیزدلم و عزیزدلشون مریم جان

    استاد مرسی که اینقدر با حوصله به تمام سوالات هرچقدر سوالات خسته کننده کاربران بازم پاسخ میدیین ممنونم

    بعضی سوالات واقعاا تو مخم بود مثل اینکه چنتا مرغ و خروس دارین؟ حالا میخوایین چیکار کنیین باهاشون؟ حالا میکشینشون یا بزرگشون میکنیینن؟ و…

    بقول شما اینقدر هم خرد شدن توی زندگی افراد موفق افراد قابل الگو برداری کار درستی نیست که بعضی دوستان رعایت نکردن در کل دم شما و مریم جان گرم که اینقدر صبر و حوصله به خرج میدین و بازم پاسخگو هستین.

    واقعااا خدا صبرتون بده و خدا قوتتت اساسی به شما و مریم جان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    فرحناز رستمی پور گفته:
    مدت عضویت: 3073 روز

    به نام خداوند بخشنده بی منت و بی نهایت

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته نازنین و همه دوستان همفرکانسی در این خانواده صمیمی

    خدا رو شکر می کنم باز هم در جمع این خانواده حضور دارم

    کامنت تاثیر گذار یزدان عزیز اولین چیزی بود که در این قسمت نظرم رو جلب کرد و چه عالی تونسته بود از تضادی که باهاش برخورد کرده بود به وضوح برسه و هدایت شد به مسیری که در بیرون از خودش به دنبالش میگشت !

    همه ما خیلی وقتها نشانه ها رو نمی بینیم و منتظریم که خدا خودش جلوی ما ظاهر بشه و بگه راهت اینه چاهت اینه !

    ولی یزدان عزیز با دیدن این فایل خیلی عالی نشونه رو دید!

    چیزی که من از این جلسات پرسش و پاسخ دریافت کردم و خیلی عالی بود این مطلب بود که وقتی با خودت به صلح برسی جهان باهات هماهنگ میشه !

    سالها پیش از آشنایی با استاد عباسمنش عزیز با یه عارف فرزانه و عزیز آشنا شدم که دقیقا این حرف رو به من زده بود ولی اون موقع در مدار درکش نبودم ! به من گفته بود اگه می خوای تو زندگی طعم خوشبختی رو بچشی از صالحین باش !

    از صالحین بودن به این معنی نیست که صبح تا شب نماز بخونی و روی سجاده از فرط گریه و زاری به درگاه خدا غش و ضعف بیاری ( شخصیتی که قبلا داشتم !) از صالحین بودن به این معنی است که با چهار تا چیز در صلح باشی :

    ۱ – صلح با خوت

    ۲ – صلح با دیگران

    ۳- صلح با طبیعت

    ۴- صلح با خداوند

    اون زمان درک درستی از این آگاهی ها نداشتم خیلی سعی کردم به گفته های این عارف عزیز عمل کنم اما باز هم در مدار عمل بهشون نبودم !

    تا زمانی که با استاد عباسمنش عزیز آشنا شدم و فهمیدم که اگه با خودم در صلح باشم جهان با من هماهنگ میشه و این چند روز چنان نتایجش رو دارم می بینم که واقعا برام عجیبه که چرا وقتی میدونستم همه چیز به این سادگی هست چرا بهش عمل نمیکردم و خودم به خودم جواب میدم که باید تکاملت طی میشد !

    این روزها همه چی به سهولت و به آسانی برام فراهم میشه به قول استاد و بچه های سایت انگار خداوند کار و زندگیش رو رها کرده و برنامه اش اینه که فقط به خواسته های من برسه !

    یه نمونه ساده اش این بود که من هم مثل استاد و مریم جان شایسته چند وقتی هست که زیبایی های اطرافم رو با مخاطبینم به اشتراک میذارم . یه شب که بارون می اومد ما با ماشین بیرون بودیم فضای خیابونا و نور پردازی میادین شهر زیر بارون خیلی عالی بود و احساس فوق العاده ای داشتم که دلم خواست با دوستانم به اشتراک بذارم اما به دنبال یه آهنگ میگشتم که تو ذهنم بود و موقع بارون با خودم می خونم ( باران که شدی مپرس این خانه ی کیست ، سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست ) دوست داشتم که تصاویر رو با این آهنگ میکس کنم و به اشتراک بذارم اما اون لحظه کاری پیش اومد و نشد انجامش بدم بعد از چند ساعت دیدم همسرم برام یه آهنگ فرستاده و وقتی بازش کردم دقیقا همین بود ( بدون اینکه بهش بگم و ازش درخواست کنم !)

    از ذوق سر از پا نمی شناختم و هزاران بار خدا رو شکر کردم و گفتم که اگه ما همیشه برای همه خواسته ها مون همین قدر احساسمون خوب و عالی باشه به همین راحتی خداوند از هزاران دستش کمک می کنه تا ما به اهدافمون برسیم .

    مثل خانواده یزدان عزیز که دستی از دستان خداوند هستند و همه ما اگه دقت کنیم بی نهایت دستان خداوند رو در زندگی می بینمیم که هر لحظه در حال کمک کردن به ما هستند !

    وقتی با خودمون در صلح باشیم واحساسمون خوب باشه به راحتی هدایت میشیم به مسیرهای درست و به اهداف و خواسته هامون میرسیم .

    از یزدان عزیز به خاطر این کامنت فوق العاده سپاسگزارم که یه بار دیگه قانون رو به زیبایی یادآوری کرد .

    از شما استاد عزیز و مریم جان شایسته هم سپاسگزارم مرسی که هستید .

    در پناه خداوند محفوظ باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    طیبه مرادی گفته:
    مدت عضویت: 2996 روز

    یا رب

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربانم 💕💕💕💕و همراهان هم فرکانس زیبا

    داستان از اونجایی شروع میشه که فکر میکنی با استادی و همه چیز رو دیگه بلد شدی …

    از اونجایی شروع میشه که از حرفای استادخوب قوانین رو درک نمیکنی …

    از اونجایی شروع میشه که بجای درک قوانین نشستن بهش فکر کردن یه تقلید کورکورانه کردن …

    همه اینا برای خودم هست ها روی صحبتم به کسی نیست

    بعد این همه روز اگاهی از قوانین هنوز تو یه سری مسایل موندم اونم فقط بخاطر عدم درک قوانین و درست درک نکردن حرفای استاد که همیشه از قوانین میگه …

    خدایی راس گفتی استاد ها تو حرفای بر اساس قانون میزنی اما ما با برداشت های خودمون دوست داریم بشنویم که اره قانون اینه 😑😑😑

    تضاد های که بهش برخوردم یه جاهای منو له کرد چرا چون درک درستی از حرفاتون نداشتم …

    تا هدایت شدم به قدم بعدی دیدن پاسخ به این سولات زندگی ذر بهشت قسمت ۳

    خداروصد هزار مرتبه شکر،هر چی بیشتر جلو میرم میفهمم نقش امادگی و این جریان چیه قشنگ میفهمم مقاومت برداشته بشه باور ه ایجاد شه قطعا نتایج نتیجه ی طبیعی رخ دادن خواسته هاست .

    سهم من از این فایل متن یزدان عزیز بود …

    نمیدونید چه هدایتی شدم با این فایل و این نوشته ها.

    مخصوصا متن یزدان و حرف استاد که گفت خودم میکاییل فرستادم .

    تو این داستان صبوری،و درک بالای استاد رو‌تحسین میکنم که یه کلمه در مورد میکاییل نه حرفی زد نه توضیحی داد

    ماجرای که یزدان از هدایت خدا و زندگی خودش برامون زد مثال خیلی از ماست از جمله خودم .

    یه وقتایی از این ور پل یه وقتایی هم از این ور پل .

    درک قانون به زیبایی مو های پریشان یه دختر هست اما فهمیدن و درک احساسی که دختر نبست به موهاش داره یه موضوع دیگه س …

    مثل تو مو بینی و من پیجش مو 😐

    حقیقتا یه باز نگری دارم نسبت به خودم و اتفاقات زندگیم …مخصوصا به صلح رسیدن با خانواده م و قدرت دادن به خدای درونم و فهمیدن این موضوع که خودمم خالق زندگیمم.

    قدر داشته ها زمانی مشخص میشه که از دستش بدی تا داری لذت ببر و به اخر هیچ چیزی فکر نکن چقدر نگاهت زیباست انصافا خیلی عالی کاررکردی استاد 😚

    ممنون وسپاس برای این فایل پر از اگاهی خداروشکر برای هدایت اینم پیدا کردن ترمز مالی من هم بود مخصوصا از صفر شروع کردن …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: