سلام دوستان گلم
من یکی از باورهایی که واقعا پاشنه آشیلم هست احساس ارزشمندی و لیاقت میباشد.دوستان به نظر شما چطور میتوان باور احساس ارزشمندی و لیاقت را در خودمان ایجاد و تقویت کرد؟؟؟؟
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام علی عزیز
ان العزه لله جمیعا
تنها زمانی میتونیم احساس ارزشمندی در همه ابعاد داشته باشیم که این عامل رو به درون گره بزنیم.
درون ما چیست که همه دنیای ما بر اساس اون میچرخه.
وجود ما پر از خداست،روح فرمانروای عالم در من دمیده شده و طبق آیات قرآن فرشته ها برای ما سجده کردن و ما جانشین خدا هستیم.
به نظرم اگر اون گنج درون رو پیدا کنیم و بتونیم همیشه اون رو حفظ کنیم لا جرم عزت نفس قوی داریم.
دارم به استاد فکر میکنم چطور شده استاد بدون مدرک خاصی با دست خالی اومده تهران و شروع بکار میکنه.
ایشون الله رو در درونش پیدا کرده،قانونش رو فهمیده و اطمینان داشته هر چیزی میگه آفریده میشه.
پس ایشون اون عزت نفس رو از داخل ساخته و در واقع پیدا کرده.
منم تو این چند هفته پیدا کردم ولی اینقدر مقاومت زیاده که نتونستم دائمی کنم و لحظاتی که این عزت رو پیدا میکنم همه چیز در خدمت من در میاد.
امیدوارم منم بتونم یقین کنم…….
به نام خدای مهربان و روزی رسانم
سلام به دوست خوبم
احساسه ارزشمندی یعنی همانطور که هستی خودتو دوست داشته باشی
احساسه ارزشمندی یعنی در لحظه حال خودتو خوب کنی با همون چیزی که داری و لذت ببری از لحظه حالت
خداوند ما رو اشرف مخلوقات آفریده پس ارزش و لیاقت ما خیلی بالاست خداوند ما رو بهترین خلق کرده
همه آسمان و زمین را مسخر ما کرده چرا ما برای خودمان خوب نمیخواهیم
خداوند اینقدر که ما رو ارزشمند خلق کرده که به ما حقه انتخاب داده ما رو خلق آفریده
ما همین جایی که هستیم رو باید برای خودمون زیبا بسازیم
با قوانین که برای ما تنظیم و تثبیت کرده
باید اول خودمون رو دوست داشته باشیم و خودمون رو لیاقت همه چیزهای خوب بدونیم تا دیگران هم ما رو دوست داشته باشن و برای ما ارزش قائل بشوند
ما با باور و افکار و فرکانسهامون همه اتفاقات و شرایط رو بوجود میاریم
احساسِ ارزشمندی (Feeling valuable)
هر چقدر برایِاحساسِ خود ، ارزش قائل شوی ، ارزشمندیِ خود را بهتر درک خواهی کرد
چرا انسانها خود را با دیگران مقایسه میکنند ؟
چرا خود را در رقابت قرار میدهند ؟
چون احتمالاً ارزشمندیِ خود را در چیزهای بیرونی دیده اند
چرا انسانها نگران میشوند ؟
چون احتمالاً جایی بوده که ارزشمندی را عنصری بیرونی متصور شده اند .
چرا انسانها بیمار میشوند ؟
چون به احتمال زیاد ارزشمندی خود را در رسیدن یا نرسیدن به یک خواسته ای بیرونی دیدهاند .
چرا انسانها به سمت فقر میروند ؟
چون احتمالاً انسانها ارزشمندی خود را در رسیدن یا نرسیدن به یک چیز بیرونی دیده اند.
احساسِ ارزشمندی ، در لحظه است
احساس ارزشمندی نه در گذشته است و نه در آینده
کسانی که بیشتر در لحظه اند ،
بیشتر می توانند درک کنند ، که ارزشمندی در درون است
احساسِ ارزشمندی در حیوانات ، در پرندگان ، خیلی بیشتر از انسانها وجود دارد
حیوانات و پرندگان خیلی بیشتر از انسان ، در لحظه اند
و مانندِ انسانها درگیرِ گُذشته ، آینده ،
درگیرِ مقایسه و سرزنش
و درگیرِ قضاوت کردن نیستند
آنها نمی خواهند درگیرِ اطلاعات شوند
آنها تنها درگیرِ لحظه اند.
نه اسیر قوانین هستند
نه کارشان به جایی میرسد که بخواهند از چیزی یا کسی تبعیت کنند
هر حیوانی هماهنگ با منبع خویش است.
احساس ارزشمندی در هماهنگیِ ما با خود و محیطِ پیرامونمان است
احساسِ ارزشمندی در فِعل و انفعالاتِ درونیِماست
در دستِ خودِ ماست ، نه در دست کسی یاچیزی به غیر خود.
احساس ارزشمندی ، در پیدا کردنِ کسی نیست
احساس ارزشمندی ، در یافتن و کسبِ چیزی نیست
احساس ارزشمندی ، در ساختن چیزی نیست
احساس ارزشمندی ، در نواختنِ هیچ آهنگی نیست
احساس ارزشمندی ، در رسیدنِ به چیزی نیست
احساسِ ارزشمندی ، در شادی نمودنِ کسی نیست
احساسِ ارزشمندی ، در نصب و طراحیِ چیزی نیست
بازی هایِ بیرونی را نباید معیار و عیارِ ارزشمندی بپنداریم
احساسِ ارزشمندی ، فارق از غیر است
احساسِ ارزشمندی ، در واکُنش هایِ درون است
احساس ارزشمندی ، در دید و نگرش و بینشِ ما نهفته است.
احساسِ ارزشمندی ، در وابسته شدن ها نیست
آن قدر ما ارزشمندیم که نیازی به هیچ دلیل و علتی نیست.
ارزشمندی در بزرگ کردن بچه نیست
در تربیت نمودنِ کسی نیست
در تربیت نمودن و تعادُل و توازنِ خویش است
ارزشمندی در تعادلاتِ فکریِ ماست.
اصل قانونِ جهان اینست که :
در هر جایی که باشم ، ارزشمندم
با هر کسی که باشم ، ارزشمندم
در هر شرایط و وضعیتی که باشم ، ارزشمندم
هر چیزی که داشته باشم ، ارزشمندم
هیچ معیاری نمی تواند ارزشمندیِ ما را کاهش دهد
ارزشمندی در تنظیم نمودن بیرون نیست
در تنظیم نمودنِ خود است
یک مسئولیتِ درونی است
اکثرِ انسانها ، خیلی مواظب هستند به اینکه چه چیزی را بخورند و بنوشند ، چه قُرص و شربتی بخورند ، در چه زمانی و چگونه بخورند ، خیلی مسئولیت پذیرند ، و نهایت کارِ ارزشمندی که آن را درمانگرِ درد و ناخوشیِ خود می دانند ، همین مسئولیت است ، اما وقتی که بصورتِ عُمقی به این درک برسیم که گَنج ها و مُروایتها در خودِماست ، مسئولیتِ اصلی را بر همین احساسِ ارزشمندیِ بی قید و شرط ، بنا خواهیم نمود
در هرزمانی از زندگی باید نگاه کنی که چه چیزی به دردِ ما می خورد و لازم داریم
نهایتِ رسیدن به چیزی
نهایتِ تبدیل شدن به چیزی
نهایتِ کسبِ چیزی
نهایتِ درخواست کردنِ چیزی
نهایتِ به دست گرفتنِ چیزی
برایِ این است که درون و احساس ، تنظیم شود
پس با حذفِ خیلی از تقلاها
و با این درک که تنها احساسِ ارزشمندی ،
جوابِ تمامِ مسائل است
می فهمیم که : این نوع احساس لازمه یِ اصلی است.
زمان را به مقایسه با کسی ، تلف نکنیم
تا مبادا احساسِ ارزشمندی مان ، دزدیده شود
زمان را به قضاوت و غیبت از کسی ، تلف نکنیم
تا مبادا ، احساس ارزشمندی مان ، تیره و تار شود
زمان را به کینه ورزیدن هایِ طولانی ، اختصاص ندهیم
چرا که تمامِ سرزمین هایِ احساس ارزشمندی را ، غارت می کند
زمان را به عشق ورزیدن به این وجودی که سراسر شگفتی و زیبایی و نمایشِ معماریِ پروردگار است ، اختصاص دهیم
زمان را به گذراندن با اصلِ خویش بگذرانیم
زمان را به پالایشِ صُلح و صفایِ خویش اختصاص دهیم
زمان را به توازن با خدای خویش ، اختصاص دهیم
زمان را به ترکیب با اُمید و سرزندگی ، اختصاص دهیم.
بازی ، از یک سلولِ میکروسکوپی آغاز شد
ما از یک ذره ای که با چشم مسلح هم دیده نمی شد ، آغاز شدیم
این سلول تقسیم شد و تکثیر به دوتا شد
از همان ساعاتِ اولیه ،
بر این سلول گوشزد شد که فرایندِ جهان ،
فرایندِ تکثیر و ازدیاد شدن است
از ظهورِ همان ساعاتِ اولیه یِ این سلول ،
نمادِ قانونِ فراوانی به راه اُفتاد
هر روز بر ارزشمندی و تکثیر آن افزوده شد
بی وقفه ، مستمر ،
آرام آرام و با تکامل
هر روز بر جمعیتِ این سلول که من و تو باشیم ، افزوده شد
آری از همان آغاز ما فقط درگیرِ فراوان شدن و تکثیر یافتن و ارتقا یافتن شدیم
دنیا و ذرات نمی ایستند و مدام بزرگتر شدن ، بیشتر شدن را تجربه می کنند
اینگونه ما رونق یافتیم
ضمنِ اینکه باید به این تاریخچه احترام بگذاریم
تا به لحظه یِ اکنون رسیدیم.
همواره قانون جهان ، تولید مثل و افزایش یافتن و کثرت یافتن است و اینگونه هر روز بر ارزشمندیِ ما افزون تر شد.
روح ، ارزشمند است
و خاصیتی که دارد این است که با اجسام و عناصر ،
تلفیق نمی شود ،
روح ارزشمند است به خودیِ خود
و نیازی ندارد که از بیرون و کسبِ چیزی ، ارزشمند شود
جُدا و رهایِ از متعلقات است
هیچ عاملی بیرون و جُدای از آن ،
مبنا و سببِ بالا بردن یا کاهشِ ارزش و بهایِ آن نیست
پس ما یک منبعی در خود داریم که همیشه ارزشمند بوده و هست
آن زمانی شما به دستاوردها و نتایج می رسید که شما با جدا کردنِ دستاوردها و نتایج از خود ، خود را دوست بدارید و لذت بخش ترین و عرفانی ترین لحظاتِ زندگی زمانی تجربه می شود که بدونِ ابزار آلات و متعلقات ، به خودت توجه کنی و هر چقدر این توجه در طول روزها و ساعات ، کِش پیدا کند ، سلامت تر ، شاداب تر ، سرزنده تر و اُمیدوارتر و سعادتمندتر می شوی
وقتی شما خود را در یک ایزولاسیونِ احساسِ ارزشمندی قرار بدهی ، درهایی به رویت گُشوده می شود که به هیچ عنوان یکبار هم در فکرت نیامده بود ،
شده که من آن قدر به احساس ارزشمندی ام توجه کرده ام که با یک پیامک ، فقط از طریق یک پیامک ، به صدمیلیون تومن هدایت شدم و رسیده ام
شده که آن قدر من خودم را شریف و با احترام فرض کرده ام که ایده ای به ذهنم آمده که این ایده ظرفِ مدتِ کمتر از یک ماه به صد میلیون ، ختم شده است
و ساعت ها مات و مبهوت شدم که با چه خدا و چه قانونِ بی نظیری مواجه شده ام
تو خود را به رامِ خود در بیاور تا جهان در رام و اسیرِ تو شود
به اندازه ای که تو متوجهِ و شکرگزارِ زیباییهای خودت شوی ، جهان ایده هایش را بر تو نمایان می سازد
تمام حرکات و تلاش و اعمال و تحرکی که تمام انسانها انجام می دهند ، حتی هر عمل و هر نوع تلاشی ، حتی تلاش منفی ، برای این ۳ فاکتور است که :
☆ یا تبدیل به چیزی شوند.
☆ یا چیزی را دریافت کنند.
☆ یا چیزی را بسازند.
و این ۳ به نفعِ جهان است
شاید از نظرِ ما بَد جلوه داده شود
اما برای جهان ، منفعت است
شاید ما خیلی از اوقات خود را بی ارزش بدانیم
اما از صبح تا شب به نفعِ جهان و لایقِ جهان ، هستیم
پس از نظر جهان همه ی ما بی نهایت ارزشمندیم
فقط باید خودمان این قضیه را بپذیریم و درک کنیم.
اگر بپذیریم که از هر لحاظ ما به نفع جهان هستیم
اُمیدوارتر می شویم
بیشتر خود را دوست خواهیم داشت
ذهنمان آزادتر و رهاتر می شود
در جایی که هستیم با شور و شوق تر کار خواهیم کرد
انسانها را قضاوت نخواهیم کرد
و بیشتر متوجهِ دنیایِ خویشتن می شویم
و یا خواهیم گرفت که یا به نکات مثبت دقت کنیم
یا اگر بر نکات منفی برخورد کردیم ،
به شیوه ای آنها را می بینیم که به احساس و نگرشِ مثبت نزدیکتر باشد
اگر احساس ارزشمندی کمی داریم
به آن دلیل است که خیلی از ناخالصی ها را در خود پروراندیم
چون مبنای ارزش خود را از خود جدا کردیم
چون مبنایِ ارزشمندی خود را به محیط بیرون ، مرتبط دادیم
چون اساس و پایه یِ ارزشمندیِ خود را به غیر دادیم
و فراموش کردیم که ما خودِ ارزش هستیم
اگر در خیلی مواقع من دچار احساس گناه شده ام
یا برخی مواقع دچار عذاب وجدان
یا برخی مواقع دچارِ ندامت یا پشیمانی شده ام
با این باور که من تصمیمم بر این بوده که به خواسته ای برسم یا باعث رُشد و پیشرفت خودم که منتهی به رشد و پیشرفت جهان می شود ،
عذاب وجدان و پشیمانی و احساس گناه برایم بی معنی شده است ،
چون ما هر عملی که انجام می دهیم ،
شاید متوجه سود و بازده آن نشویم ،
ولی در نهایت برای جهان خوب بوده است.
چه زمانی من تشخیص بدهم خود را دوست دارم ؟؟؟
وقتی که خود را به جایی رسوندم که احساسم خوب شود
هر کس که خود را جُدایِ از دستاوردها و ملزومات ،
بیشتر از دیگران بخواهد و دوست بدارد
بیشتر احساس ارزشمندی را در خود زنده کرده است
مثلِ دوست داشتنِ یک نوزاد :
آیا شما آن نوزاد را به واسطه یِ یک چیزی ، یا به واسطه یِ یک دستاوردی ، دوست دارید ؟
آیا آن نوزاد به واسطه یِ یک بهانه و یک عنصرِ بیرونی ای ، ارزشمند می دانید؟
اگر آن نوزاد ، مثلا گردنبد و چند تیکه لوازم طلا در دست و گردنش باشد ، شما به خاطر آن طلاها ، او را دوست خواهی داشت ؟
نه خیر
ما آن را دوست داریم
فقط به این خاطر که یک وجودِ زیبا و دوست داشتنی است ،
ما او را دوست داریم بی هیچ واسطه ای
اصلا آن واسطه چه باشد و چه هیچوقت هم نباشد ،
آن نوزاد را دوستش داریم
به این خاطر که وجودش ، نمادی از هماهنگی است ، دوست داریم
به این دلیل که نموداری از نظم و همراستایی و تعادل است ، دوست داریم
و براستی برای درکِ احساسِ ارزشمندی
باید خود را به مانندِ آن نوزاد ببینیم و تشبیه کنیم.
باید هماهنگ و همراستا باشیم تا عاشق خود باشیم
باید فرا بگیریم بی واسطه خود را بپذیریم.
آن کودک همینطوری ارزشمند است و دوست داشتنی
چه آراسته به یک جسم خارجی باشد چه نباشد
ما ارزشمندیم
چه آراسته به ده ها نوع ثروت و مکنت و دستاورد باشیم ،
چه نباشیم و مهم حِفظ نگه داشتنِ این احساس است.
چیزی که متضاد احساس ارزشمندی است ،
احساس قربانی شدن است
از جوار و آغوش خُدا آمده باشی و بعد ، برچسبِ احساس قربانی شدن را بر خود بگذاری؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد با ندامت و احساس غم به گذشته نگاه کنی و لحظه حال را رها کنی ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی و بعد نگران و ترس از آینده داشته باشی و لحظه حال را که تماماً موجودیت روح خداوند است ، را رها کنی ؟؟؟
از جوار خدا آماده باشی ، بعد بخواهی با ترکیباتی بیرون از خود ، معیار ارزشمندیِ خود را بسنجی ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد در به در دنبال نیاز به تایید دیگران باشی ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد بیای خودت را با چیزی بیرون از خود مقایسه کنی ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد در به در دنبال کسب خوشبختی و سعادت باشی؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد با ذهن آلوده یِ خود ، دهها و صدها نوع بیماری بسازی ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد احساس فقر و نداری و کمبود داشته باشی ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد باور کمبود داشته باشی ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد خود را بیلایق بدانی ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد خود را در کمبود فرصت و ایده و نعمت ، بدانی ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد کسی دیگر روی تو تاثیر منفی بگذارد ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد منتظر باشی کسی ، یا چیزی ، یا اتفاقی ، یا جرقهای ، حال تو را خوب کند ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی، بعد آهنگِ غم و کینه و نفرت سر بدهی ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد آهنگ خستگی و درد و ملالت و نااُمیدی سر بدهی ؟؟؟
از جوارِ آرامبخشِ خدا آمده باشی ، بعد آرامش را از کسی یا چیزی دیگر ، خواستار باشی؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی ، بعد در کتابش ۳۶۵ بار گفته باشد ، نترس ، ولی تو همچنان فراموش کنی ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی و بعد در کتابش برایت بنگارد ۲۰بار که گناهی بر تو نیست ، و باز احساس گناه کنی ؟؟؟
از جوار خدا آمده باشی و بصورت واضح بارها و بارها نوشته است غمگین نباش و بعد دوباره غمگین شوی ؟؟؟
تاریخچه یِ خود را به یاد بیاوریم
وجودم نیازی به بهانه ندارد
وجودی که نیازی نیست ، تقلا کند
وجودی که باید اجازه دهد
وجودی که باید مقاومت ها را از سرِ راهِ جریانِ دائمیِ خداوند ، بردارد
وجودی که باید عادت کند به سُنَتِ خودش که چیزی جز احساسِ سپاسگزاری ، احساسِ تحسین ، احساس ارزشمندی ، احساسِ اُمید و احساسِ وِفور و فراوانی ، نیست
من ارزشمندم ، بدون اینکه دلیلی برای آن بیاورم
من ارزشمندم ، بدون اینکه تلاشی کنم
من ارزشمندم ، بدونِ اینکه مدرکی برایش بیاورم
من ارزشمندم ، بدون اینکه سَند و جوازی برایش بیاورم
من ارزشمندم ، بی آنکه بخواهم نتیجه و محصولی را نشان بدهم
من ارزشمندم ، بدون هیچ واسطه و ضامن و گُواهی
اصلاً دلیلی وجود ندارد که خود را بیارزش بدانیم
اگر چیزی را درست نکردهای ، اصلاً نگران نباش
و اصلاً تقلایی نکن ، همه چیز در تو درست شده است
اگر چیزی را نساختهاید ، به هیچ عنوان نگران و ناراحت نباشید ، همه چیز در تو ساخته شده است
اصلا نیازی نیست که کاری کنی که مورد تایید کسی باشی
تو سالها و قرن هاست که موردِ تایید بوده ای
اگر چیزی را دوست داشتی و هنوز آن را نیافتهای
به هیچ عنوان نگران نباش
آن چیزی که باید دوست داشتنی تر از هر چیزی شود ، خودت هستی
برگرد و خود را پیدا کن
بهترین شکل یافتن و جستجو کردن ، یافتنِ خود است
اگر به دستاوردی نرسیدهای ، به هیچ عنوان نگران و ناراحت نباش ، بهترین دستاوردها در همین نزدیکی است
در همین این وجود نهفته است
اگر احساس میکنید از قافله عقب ماندهای
اصلاً نگران نباش
به هیچ عنوان نگران نباش
چرا که این وجود آغشته به خداوند است
اگر درکش کنید و به یادش بیاوری
همیشه در یک حالت به روز رسانی شده هستی
من به خودی خود و به صورت طبیعی ارزشمندم
این ارزشمندی ، طبیعیترین خاصیت من و توست
تجربه کارها و شغلهایی که در آن هستیم
بیشتر از آنکه باید به عنوان تجربه کاری نگاه کنیم
آن را تبدیل به یک تجربه یِ شادی
و یک تجربه یِ به یاد آوردن آن بُعدِ ارزشمند خود کنیم
و واقعا باید یاد بگیریم
باید تمرین کنیم که فارغ از اینکه در هر جایگاهی که هستیم
در هر مکانی که هستیم
در هر شغلی که هستیم
در هر خانهای که هستیم
در هر شهر و دیاری که هستیم
با هر جمعیتی که هستیم
با هر کسی که هستیم
عاشق و دلباخته یِ این وجود خود باشیم
ما آنقدر ارزشمند هستیم که هیچ حقی نداریم که خود را از شادی ، محروم کنیم
هیچ دلیلی وجود ندارد که خود را از شادی محروم کنیم
هیچ بهانهای وجود ندارد که خود را از احساس خوب و نشاط و شور و شوق محروم کنیم
ما زمانی خود را از این حیث محروم میکنیم که
بدون توجه به احساسِ خویش ، اولویت را به دستاوردهای بیرونی بدهیم
و اساس ارزشمندی و مبنای ارزشمندی خود را دستاوردها و عناصر بیرونی بدانیم
اگر ما اولویت ارزشمندی خود را تنها درون خود بدانیم
فقط سلامتی را تجربه میکنیم
اگر ما اولویت ، ارزشمندیِ خود را درون خود بدانیم
فقط احساس خوب را تجربه میکنیم
فقر ، کینه ، نفرت ، غم ، اندوه ، ندامت ،نگرانی ، استرس
و این ناخالصیها به این دلیل است که ما اولویت را به دستاوردهای بیرونی میدهیم.
تا می بینم چیزهایی دیگران و اطرافیان دارند و من ندارم
به خود می گویم :
چون آنها آن چیز را خواسته اند
و این خواسته در آنها شکل گرفته
پس اگر تو می خواهی
زمان کافی در اختیار داری
و اگر می خواهی ، تو هم این خواسته را در خودت شکل بده
اصلا مقایسه معنایی ندارد
اگر کسی چیزی دارد و من ندارم ، به معنایِ بی ارزش بودنِ من نیست
تنها به اینمعناست که آن فرد آن را خواسته
اگر من هم آن چیز را دوست دارم
پس من هم می توانم داشته باشم
چگونه ؟
خیلی راحت است
به همان شکلی که او دارد چون خواسته است
پس من هم می خواهم.
من هستم که انتخاب کردم وارد این جسم شوم
نه کسِ دیگری
من هستم که آمدم و بی آرایش و بی آلایش ، عاشق خود باشم
من آرایش یافته
پالایش یافته از دست خدا بودم
و نیازی نداشتم که ارزش و بهای خود را با عناصر بیرونی ارتباط دهم
مهمترین رابطه ، رابطه با این اصل و این ورژنِ آرایش یافته ی الهی ام است ، نه با آن ورژنی که تازه قرار است با کسبِ برخی عناصر و مهارتها با آن رابطه کنم و دوستش بدارم
قرار نیست من دوست داشتنم موکول شود به زمانی دیگر
تمام عناصر بیرونی ارزشمند هستند
چون همه متعلق به خداوند هستند
اما من اجازه میدهم که آنها خود وارد زندگیم بشوند
هنر و مهارت من ایست این نیست که با کسب مهارتها خود را ارزشمند بدانم
هنر و مهارت من این است که بدانم من ارزشمند بودهام و ارزشمند هستم ، بی هیچ مهارت و بی هیچ کسبی
و این بدان معنا نیست که من به دنبال هنر و مهارتی نباشم
این بدان معناست که من از زاویه ی! مهارتِ رابطه با خویشتن ، قدم بردارم
این است که من از زاویه یِ آن مهارت الهی نگاه کنم
هنر این است که من از زاویه یِ آن مهارت رابطه با اصل خویشتن ، ناظر باشم
هنر این است که من از زاویه یِ آن مهارت رابطه با اصل خویشتن حرکت کنم
و با آن مهارت رابطه با اصل خویشتن مویر لحظههای خویشتن و مدیر روزهای خود باشم
و زمانی که از آن هنر اصلی خود ، آن هنر خدادادی خود دور شوی ، آنگاه خود را وارد مقایسه میکنی
و این مقایسه انتهایی ندارد
و سیر ناشدنی است
و این مقایسه تو را از آن هنر و مهارت خدادادی درون
دور میکند و وارد یک مهارتی میکند که عاقبتش جز استرس و نگرانی و بیماری ، چیزی نیست
اما چقدر خوب است که ما از زاویه و اولویت دادن به آن مهارت خدادادی و با عشق بر خویشتن آرام آرام اگر دوست داشتیم مهارتهای دیگر را کسب کنیم
به چه صورت و نحوی کسب کنیم ؟
به صورتی که غافل از آن مهارت و استعداد نایاب درونی خود نشویم
ما در مورد مهارت رابطه با اصل خویشتن
در حال نوشتن هستیم
مهارت با آن وجودی که ارزشمند است
مهارت با آن وجودی که همیشه ارزشمند بوده
مهارت با آن وجودی که آنقدر ارزشمند است که لقا الله و خداوند در آن تلاقی یافته است
اصل احساس خوب در برگزاری این رابطه است
اصل نگرش مثبت در برقراری این رابطه است
وقتی که این رابطه با منبع و رابطه با اصل خویش و رابطه با آن وجودِ آرایش یافته الهی خویش بیشتر میکنیم
درک خواهی کرد که هیچ کمبودی نداری
درک خواهی کرد که یک پادشاه هستی
درک خواهی کرد که یک اسطوره هستی
درک خواهی کرد که در هر جای جهان باشی ، عالی هستی
درک خواهی کرد که در هر مکان و هر موقعیت و هر شغل و هر خصوصیتی باشی ، بینظیر هستی
این وجودی که موتور و قلبش خداوند است
این وجودی که به راه انداختن هر لحظه یِ آن خداوند است چرا باید بخواهم آن را با چیز بیرونی آرایش دهم
این وجود و این دستگاهی که به وسیله خداوند رهبری و مونتاژ شده است ، چرا باید در آن کمبودی ببینم
این وجود و این دستگاه قطعاتش از جایگاهی آمده است که تمام هوشمندیها را در خود دارد
این وجود آنقدر ارزشمند است که بدون اینکه ما یک درصد هم آگاهی داشته باشیم ، حرکت میکند
این وجود آنقدر ارزشمند است که بدون آنکه یک هزارم درصد ما از آن آگاهی داشته باشیم ، به جهان ارتعاش و سیگنال میفرستد
ما صحبت از مهارت کردیم
و قرار نیست که ما یک مهارت جدیدی را کسب کنیم
ما این مهارت را داشتهایم و قرار است پس از مدتی که
آن را کنار گذاشتهایم ، دوباره وارد آن شویم.
وقتی که مقاومت نمی کنیم ،
یعنی در حال استفاده از احساس ارزشمندی هستیم
وقتی در مقابلِ تیرانداختنِ اطرافیان ،
واکُنشی نشان نمی دهیم
و احساس خود را مهمتر از هر روییدادی می دانیم
پس در حالِ استفاده از احساسِ ارزشمندیِ خویش هستیم
وقتی به جای انداختنِ خود در دامِ مقایسه با دیگران ،
زبان و احساس و فکر و ذکرِ خود را درگیرِ تحسین می کنیم
یعنی در حالِ استفاده کردن از احساسِ ارزشمندی و ذخائرِ الهیِ خویش هستیم
ما ارزشمندیم
و این ارزشمندی را نباید با چیزی دیگر گِره زد
این ارزشمندی، نباید با چیزی دیگر آلوده شود.
تا آمدم دست به غیبت بزنم
به یادم آمد که برگردم به احساسم و نگهبانی آن را بدهم
و دست کشیدم از غیبت که مبادا ارزشمندی ام را خدشه دار کنم.
تا آمدم کینه بورزم
توقف کردم ، پس تکلیفِ احساسم چه می شود
دوست ندارم صدمه ای برآن وارد شود
و اینگونه احساس ارزشمندی ام را در دست گرفتم.
تا آمدم نا اُمید شوم
به یکباره به یادم آمد که تکلیفِ احساسم چه می شود
دوست ندارم تا وقتی که اُمید هست
با نااُمیدی بر خود ضربه وارد کنم.
تا آمدم جوابش را بدهم و مقابله به مثل کنم تا
نشان دهم که کَم نیاورده ام
به یک باره احساسم گفت : دست نگه دار
ارزش ندارد ، بُگذر ، اعراض کن ،
درونت سرشار از دارایی است
نیازی به این نوع واکنش نشان دادن نیست.
تا آمدم حسادت بورزم
به یاد آوردم آن طلایِ نایاب و پُرعیارِ درونم
به یادآوردم که من سرشارم
به جای ضربه بر احساسِ خویش
با خودم ، صُلح و آشتی و صفا را برقرار کنم.
وقتی به جنبه های مثبت و خوب ، دقت کنی ،
اُلگوهای مقاومت از ذهن برداشته می شود
و با دیدنِ ارزشمندی هایِ پیرامونت ،
احساسِ ارزشمندی ات را لمس خواهی کرد.
با دست کشیدن از مقایسه کردن
با دست کشیدن از قضاوت کردن
با دست کشیدن از سرزنش کردن
با دست کشیدن از احساس نیاز به تایید شدن
با دست کشیدن از غم و اندوه
با دست کشیدن از نگرانی و احساسِ گناه
با دست کشیدن از نفرت و کینه ورزیدن
با دست کشیدن از غیبت کردن
آن کودکِ همواره ارزشمند را پیدا کنیم
● عَیارِ احساسِ ارزشمندیِ ما با سپاسگزاری و شکرگزاری بالا می رود.
● عیار احساس ارزشمندی ما
با تمرکز بر نکات مثبت بالا میرود.
● عیار احساس ارزشمندی ما
با قبول این باور که همیشه اتفاقات مثبت قرار است برایم بیفتد ، بالا میرود.
● عیار احساس ارزشمندی من با قبول این باور که هیچکس
هیچ دخل تصرفی در اتفاقات زندگی من ندارد
الا اینکه خودم دست به کار شدهام ، خودم به وجود آورده ام ، بالا میرود.
● عیار احساس ارزشمندی من با قبول این باور بالا میرود که
من منتظر اتفاقات ،حوادث و رویدادهای بهتر هستم ، چون این خاصیتِ جهان است.
● عیار احساس ارزشمندی من با قبول این باور بالا میرود که
من اگر خلق شدهام ، یعنی باعث گسترش جهان میشوم ، یعنی به نفعِ جهانم.
● عیارِ احساس ارزشمندی ام با این باور بالا می رود که من در دنیایی از بی نهایت ها شناور هستم.
•♧♧•♧♧•♧♧•♧♧•♧♧•♧♧•♧♧•♧♧•♧♧•
◇ دست می کشیم از پَرسه زدن در شبکه های اجتماعی ، تا مبادا ذهنیت هایِ مثبت و موثرمان به تاراج برود ، چرا که ما لایق هستیم که دائماً همچو خدا در نشاط و شادمانی و اُمید باشیم.
◇ دست می کِشم از بگو مگو و بحث های طولانی ، تا مبادا ذهنیت های مثبت ام و فُرمت هایِ صُلحِ با خویش ، دُزدیده شود.
زمانی که باور کنی :
هر کاری که داری انجام می دهی ،
به سودِ جهان است
و هر اقدام و هر حرکتی که انجام می دهی ،
برای این است که به خواسته برسی ،
و در نهایت ، این حرکات و اقدامات ما باعث رُشد و پیشرفت جهان می شود ،
آن گاه پی خواهی بُرد که وجودت در هر شرایطی ، ارزشمند است.
با خیلی از انسانهایی که از لحاظ مادی و سطح سواد از من بالاتر هستند برخورد می کنم
و قبلا که نمیدونستم اهمیتِ احساسِ ارزشمندی ،
در این شرایط بسیار مهذب و نگران و غمگین می شدم
که چرا من اینگونه نیستم و خلاصه وارد مقایسه می شدم
اما وقتی درک کردم به اینکه ما فارق از هر چیزی که داریم و هر چیزی که هستیم ، ارزشمندیم
پس از این درک ، من همیشه خوشحالم ، به جای اینکه این زمانِ زیبا را اختصاص به غم و ناراحتی و ……بدهم
زمان را به صُلح با خود ، هماهنگی با خود ،
دوست داشتنِ خود ، شکر و سپاسگزاری و تحسینِ از اطرافیان ، اختصاص می دهم.
از آن جایی که انسان ، با دستیابی به اهداف خود در زندگی، خودش را به رسمیت میشناسد
پس احساس ارزشمندی ، وقتی حاصل میشود که بدانیم که هستیم و چه ویژگیهای مثبتی داریم.
رایجترین عواملی که انسان به اشتباه ، بر اساس آنها
میزان ارزشمندی خودش را تعیین میکند ، عبارتاند از:
۱.دایره روابط
خیلی وقتها، آدمها بر اساس تعداد افراد مهمی که میشناسند و با آنها رابطه نزدیک دارند ،
اعتبار خودشان را تعیین میکنند
و اگر مورد تایید اطرافیان باشند ، احساس خوبی دارند و احساس ارزشمندی می کنند
و ما باید این باور را در ذاتِ خود نهادینه کنیم که چه با کسی رابطه داشته باشم ، چه رابطه با کسی نداشته باشم ،
، ارزشمندم.
مهم این است که مورد تاییدِ جهانم
خداوند مرا تایید کرده که رهسپارِ این بُرهه از زندگی ام کرده
۲. نمود فیزیکی و احساسی
قضاوت و اعتبارسنجی افراد بر پایه نمود بیرونی آنها در همه ما رخ میدهد. اینکه مردم چه میپوشند، چطور صحبت میکنند و جامعه چه فکری درباره آنها میکند، برای افراد مهم است.
من از جوارِ منبع آمده ام و نظرِ دیگران برایم مهم نیست
اصلا آن قدر سرگرمِ زیباییهایِ خویش هستم که
دیگران برایم معنایی ندارند.
۳. حرفه
شغل و حرفه در ارزشگذاری آدمها مؤثر است.
ممکن است فردی در برخورد با پرستارها سرد باشد،
اما با پزشکان رفتاری دوستانه داشته باشد؛
زیرا باور دارد پزشک آدم موفقتری است!
حرفه افراد اغلب در تعیین اهمیت زندگی آنها نقش دارد.
اگر خود را ارزشمند بدانیم
هیچ حرفه ای را برتر از این نمی دانیم که :
قدم در راهِ مثبت نگه داشتنِ احساسِ خویش بردارم
تمام انسانها مقدس اند
چون در تمامِ آنها ، به یک اندازه پروردگار ، حکمفرما شده است
ارتعاشات و فِرِکانسِمن مهمتر از هر شغل و حرفه ای است
۴. دارایی
میزان دارایی، از میزان حقوق گرفته تا تعداد و نوع ماشینتان، یکی دیگر از عواملی است که در سنجش ارزش خود مؤثر است. معمولا دارایی مادی مدنظر است.
از آن جایی که ما متکی بر فرکانس هستیم
تنها فرکانس است که حال و روزِما را تغییر می دهد
رسیدن به دارایی برای این است که پس از لمس کردن و مُلاقات با آنها ، احساس خوبی پیدا کنیم و کسی که خود را ارزشمند بداند ، می داند که بدونِ هیچ چیزی بیرون از خود ، و با تکیه بر افکارش ، به احساسِ خوب برسد
حتی اگر آن شخصی به دستاوردی می رسد و احساس خوبی پیدا میکند، دلیلش آن دستاورد نیست ، دلیل آن است که در آن لحظات خود را به تعادلِ ذهنی رسانده است و فرکانس هایِ هماهنگش باعث شده احساس خوبی داشته باشد
و ما این توانایی را داریم که بدونِ عناصر و شواهدِ بیرونی ، خود را هماهنگ و متعادل کنیم و احساس خوبی داشته باشیم.
● اما چهچیز را نباید منبعِ احساس ارزشمندی بدانیم؟
ارزش انسان ربطی به حرفه ندارد
اگر به حرفه ربطش بدهیم ، مُدام خود را درگیرِمقایسه و بدنبالِ آن تخریب و سرزنش می شویم.
ارزش انسان ربطی به دستاوردها ندارد
اگر ربطش دهیم ، سیری ناپذیر خواهیم شد و هر چه را بدست آوریم ، انگار چیزی نداریم.
ارزش انسان ربطی به سِن ندارد
اگر به سِن ربطش دهیم ، با افزایش سن نااُمیدتر، نگران تر ، افسرده تر ، می شویم
ارزش انسان ربطی به نمرهها و رتبهها ندارد
ارزش انسان ربطی به وضعیت مالی ندارد
ارزش انسان ربطی به سلیقه ندارد
احساس ارزشمندی برآمده از ارزشی است که خودتان به خودتان میدهید.
همین که وجود دارید،
بهاندازه یِ کافی ارزشمند است
اینکه ما احساس لیاقت و ارزشمندی داشته باشیم،
بسیار مهم است.
زیرا حس ارزشمندی روی هر کاری که انجام میدهیم، از روابطمان گرفته تا شغل،
و احساسی که نسبت به خودمان داریم
و نگاه دیگران به ما تأثیر میگذارد.
وقتی به خودمان فکر میکنیم، آیا افکار ما به طور کلی مثبت هستند یا منفی؟ یا جایی در این بین؟
این سوآل بسیار ارزشمند است
و جوابِ آن ، کیفیت و عَیار و میزانِ همبستگی و همآهنگیِ ما را مشخص می کند
هر چقدر ارزیابیِ خوبی از خود داشته باشیم
این نشان می دهد که جهان و هستی و خداوند را بهتر می بینیم
این نشان می دهد که پی به ارزشمندیِ خود بُرده ایم.
از همان روزِ اولِ نوشتنِ این متن ، گفتم آن قدر باید تمرکز کنم که اول نتیجه اش را بگیرم ، بعد آن را واردِ سایتِ اُستاد کنم
بعد از اتمامِ این متن و زندگی با آن و ترکیب شدن با آن به ۲۰۰میلیون تومان هدایت شدم و به شکل های مختلف وارد زندگی ام شد تنها در طیِ همین دو هفته .
چرا ؟
چون تمرکزِ من از صدها نوع حاشیه یِمختلف برداشته شد
و ذهنم خالص تر شد
و وقتی ذهنم خالص شد ،
وقت و زمان نداشتم که به چیزهایی که نمی خواهم
و نمی خواستم ، بیندیشم ،
در نتیجه ، افکار و فرکانس هایم خالص و خالص تر شد
و از این مسیر دوباره و دوباره و دوباره استفاده خواهم کرد
قدرتِ افکارِ خود را احساس می کردم
یکی از نشانه هایِ اینکه بدانیم و بفهمیم که برای خود ارزش قائل هستیم اینست که :
از صبح تا شب ، عاشقِ حرکت کردن می شویم
از صبح تا شب ، فقط دوست داری نظم و هماهنگی را در افکار و ذهنت ، حفظ کنی
از صبح تا شب ، فقط دوستدارِ صُلحِ با خویش می شوی
از صبح تا شب ، جهان را طرفدارِ خود می بینی
از صبح تا شب ، همه چیز را و همه کَس را دوست داری ، شکلی از خدا ببینی
از صبح تا شب ، به شکل های مختلفی ، سپاسگذار هستی
از صبح تا شب ، متکی به اصلِ خویشتن می شوی
از صبح تا شب ، لذت و شادابیِ درون را دوست داری حفظ کنی ، فارق از اینکه در کجا باشی و با چه کسی باشی و در حالِ انجام چه کاری باشی.
از صبح تا شب ، دوست داری بهترین نیَّت نسبت به انسانها داشته باشی، مخصوصا به کسانی که اندکی با آنها شکرآب داشته ای
نه دوست داری کسی را آزار دهی و نه دوست داری بر فکری منفی ، توقف کنی
صبح که از خواب بیدار می شوی
ذهنیتِ اینکه خود را ملزم و مسئول به کار ببینی ، نداری
بلکه این ذهنیت بیشتر در تو پررنگ می شود که :
من نیز همچو خُدا قرار است امروز قَدم بردارم
امروز اولین روزِ تولدم است
امروز قرار است مانند خورشید ، مانندِ ماه و ستارگان ، مانندِ آسمان و درختان و گیاهان ، من نیز عاشقانه بر گُستره یِ این زندگیِ پهناور ، جاری شوم.
احساسِ ارزشمندی و لیاقت ، میکُشد تمام دشمنان درون را.
تمام سُموم درون را دفع میکند
کینهها را میخُشکاند
و آراسته میشویم به یک وجود خوشبین و اُمیدوار
دوست ندارم جوابِ این سوآل را تمام کنم
چون مُدام نتیجه می گیرم
مُدام غلظتِ صلح و آشتی ام را رونق می دهد
چون مُدام تمرکزم را بر خواسته ها ، نشانه می گیرد
بدونِ اینکه از ناحیه یِ نیاز باشد
بلکه از ناحیه یِ لذت بردن از این خاصیت تمرکز ، و این مسیر این عَمل صورت می گیرد.
بعضی وقت ها می گویم ما اصلاً نیازی به کسبِ هیچ آگاهی ای نداریم و اگر از هوش خود استفاده کنیم خیلی ذهن را درگیرِ هر چیزی نمی کنیم و تنها به این اَمر بسنده کنیم که :
احساسِ من ، زندگی و افتخار و مرکزِ توجه و عبودیتِ من است
تنها به این بسنده کنیم که احساس و حالمان خوب باشد
و این اَمر ، نه بهانه می خواهد و نه هیچ چیزِ بیرونی.
سلام علی عزیز
گفتن و حتی درک کردن این خود ارزشمندی بینی خیلی راحتتر از در آن بودن است.چند هفته ای هست که درگیر درک این آگاهی هستم که ما بدون هیچ دستاوردی ،بدون هیچ چیز و عامل بیرونی لایق هستیم،بدون داشتن پول،تحصیلات ،زیبایی،آرایش،کار و…..
وقتی این آگاهی را زندگی میکنم واقعا همه چیز عالی پیش میرود.
اما متاسفانه خودم نتوانستم این آگاهی را در وجودم نهادینه کنم و دائم زندگی کنم.
ذهنم مرا به سمت کمبود،نشدن ها،شکست ها،نداشتن ها و …هول میدهد و من در کم اوقاتی برمیگردم اوضاع بیرونم را میسنجم و داخل دامش میشوم و بعد هم غرق میشوم.
علی آقا انگار شما جوابت رو برای من نوشتی و اینکه من با آگاهی شما امروز از این چاله شیطان نجات یافتم
سوالی داشتم ،چطور میشه از دام نتوانستن رها بشم؟
سپاسگزارم
سلام علی اقا
واقعا نوشته های شما گنج هستن. همین که تو مدارش بودم بخونمش خدا رو سپاسکزارم وفقط از خودش کمک میخام بتونم عمل کنم.
سلام دوست عزیزم
من خیلی وقته تلاش میکنم تا انواع روش هارو تست کنم
اما روشی که باهاش راحت شدم
این هست که هرجوری که دوس دارم. باهاش راحتم و برام خوبه رفتر میکنم
البته تا حد
ی که به خودم ظربه نزنه دیگران رو هم در نظر میگیرم
اینارو همشو از دوره عزت نفس یاد گرفتم
و توی ذهنم به جای اینکه
بپرسم همسرم آیا از لباسم خوشت میاد
مثلا هرکسی که مقابلمه از نشتنم حرف زدم لباسم آیا خوشش میاد یانه
از رفتارم حرف زدم
به جای این میپرسم
خدایا آیا خوشت میاد من این رفتروانجام بدم اونم در اغلب مواقع میگه اره عزیزم فوقالعاده ای
و به این شکل گفتگو های درونیمو تغییر میدم
البته روش های دیگه هم استفاده میکنم
مثل مدیتیشن
پیاده روی
قانون سلامتی
علی جان
هر چیزی در این دنیا با ارزشه
به اطرافم که نگاه میکنم چیز بی ارزش نمی بینم
شما می بینی؟
آیا میتونم بگم ارزش طلا از آهن بالاتره، آیا میتونی خونه ات رو از طلا بسازی یا بجای آجر ازشراستفاده کنی ؟
گچ، سیمان، دانه های ریز ماسه، خاک و ... همه شون در ساخت یک خونه با ارزش هستند.
آیا می تونی بگی یه شغل در مقابل شغل دیگه با ارزش تره؟
پزشکی یا نجاری یا معلمی یا دست فروشی؟
اینا نیست
ذاتا همه ما با ارزش هستیم و قابل تبدیل به هر چیزی
اما هیچ وقت نمی تونیم منکر ارزش درونی و قابلیت ارزش آفرینی مون بشیم
خاک میتونه تبدیل به آجر بشه یا ظرف غذای کسی یا قطعه ای از یک هواپیما، یا همون خاک بمونه و با عث رشد یک گیاه بشه و ….
اگه ظاهر کار رو کنار بذاریم
می فهمیم که در ذات خاک ارزشی وجود داره که میتونه هر چیزی بشه
ما قابلیتی داریم که میتونیم در هر قالبی ظهور کنیم، پس نوع شغل و حرفه ما مهم نیستند. مهم اون توانمندی درونی ماست.
وقتی خود وجودت رو ارزشمند بدونی هیچ وقت خودت رو مقایسه نمیکنی، خودت رو پائین تر یا بالاتر از دیگری نمی بینی، هیچ وقت فکر نمی کنی فرصت ها رو از دست دادی، هیچ وقت اثری رو که داری میذاری کم ارزش نمی دونی و به بهای پائین خودت رو نمیفروشی، دیگران رو هم با ارزش می بینی و تو سر مالشون نمیزنی
آیا کاسه سفالی میتونه به آجر بگه من با ارزش ترم، هیچ وقت دچار غرور نمی شی، هیچ وقت دچار خود کم بینی نمیشی.
روابطت خودکار بهتر میشه و برای دیگران هم احترام قائل میشی
هیچ وقت دچار حسرت نسبت به آنچه دیگران هستند و من نیستم نمیشی و هیچ وقت خودت رو کمتر از دیگران نمی بینی چون میدونی اگه خواسته ات باشه تو هم قابلیت تبدیل به اونو داری.
خودت رو همونطور که هستی با ارزش میبینی و از این بابت خوشحالی.
این موقع است که خودت رو صمیمانه سپاسگزار می بینی و
آرامش بیشتری داری
سلام علی جان
الان( ۶ مرداد ۱۴۰۳) در وضعیتی قرار دارم که لازم دیده ام بطور جد روی این احساس کار کنم و از درون احساس کنم بدون در نظر گرفتن تجربه ی شرایط کنونی ، ارزشمندم
فرض کن من نهالی بودم و بعد به درختی تبدیل شدم و حالا پوسته ای از من نمونده یا حتی سوزانده شده ام و فقط خاکستری از من بجا مونده و در طول این دوران هیچ ارزشی برای خود اون موقع ام قائل نبودم
آیا میتونم بگم الان بی ارزشم، افسوس گذشته رو بخورم که چرا قدر خودمو ندونستم ؟
آیا باید حسرت عمر تلف شده رو بخورم و بگم میتونستم مفید باشم ، میتونستم قدر سایه ای که ایجاد میکردم بدونم، قدر همان مقدار میوه ای که میدادم رو میدونستم، میتونستم تبدیل به صندلی و میز بشم یا سایه بان و منبع گرمای یه خونه و ... ولی حالا نمی تونم
نه نه نه
برو تو گوگل در مورد خواص و کاربرد خاکستر جستجو کن بعد به ارزشت پی میبری.
در هیچ برهه ای من بی ارزش نبوده و نخواهم بود.
من از اول تا آخر با ارزش هستم
فقط قدر خودمو ندونستم
حالا و در همین وضع موجود باید بگم من گوهری با ارزش هستم و میتونم خیلی مفید باشم.
من باید ورودی حقیر و کم ارزش بودن رو تغییر بدم تا بتونم موثر و مفید تر باشم، تا بتونم بجای زدن تو سر خودم به خودم افتخار کنم و بابت این ارزش بالقوه ای که در وجودم هست و جزئی از منه خوشحال باشم
پس بگو: من ذاتا ارزشمندم
من همیشه ارزشمند بوده، هستم و خواهم بود
هیچ عاملی باعث نمیشه ارزش درونی من خدشه دار بشه
اون جزئی از منه
جنس من ارزشمنده حتی اگر له و لورده بشم و یا روم خط بخوره
من ذاتا با ارزشم
ارزشمندی در بودن در لحظه است
در درکِ لحظه یِ اکنون
در درکِ ارتعاشاتِ اکنونت است
در دیروز و فردا نیست
در الآن است
تُرمزها که برداشته می شود
ارزشمندی و لایق بودنمان احساس می شود
ما چه بخواهیم
چه نخواهیم
مُدام و پیوسته در حالِ درخواستِ خواسته ها هستیم
همیشه در طولِ روز
پس این مساله یِ خواسته ، خود به خود و اُتوماتیک وار اتفاق می اُفتد
اما در لابلایِ این در خواست ها
فرکانس هایِ مرموزی ، مخفی شده
کُدهایِ مخفی ای ، پنهان شده
و آنها هستند که احساسِ ارزشمندی و لیاقت را از ما گرفته
وقتی که آنها را شناسایی کنیم
وقتی با زبانِ منطق ، از آنها بزرگتر شویم
آن وقت احساس خواهیم کرد که ما ارزش ولیاقت هر آن چیزی که در کیهان هست ، را داریم.
ارزشمندیِ ما به این دلیل است که :
ما هستیم
هیچگاه از این بودن ، دست نخواهیم کشید
اگر کسی از نظرِ ما نیست
اما از نظرِ خودش ، هست و همیشه هست
تجربه یِ ما همیشه این بودن و
این جاری شدن است
نگرانی ما از پایان نیست
چون پایانی برای خدا و دستانش نیست
جهانِ همیشه بی پایان
انسانِ همیشه در کنارِ خدا
همیشه هر دو در کنار هم هستند
و این دو یکی هستند
احساس ارزشمندی در انگیزه داشتن است
ما از خالق آمده ایم
و خود نیز خالق هستیم
خالق همیشه هست
همیشه در حالِ خلق کردن
همیشه در حالِ تابیدن
پس هراس و ترس و نااُمیدی بی معناست
برای یک خالقِ بی انتها ،
ترس و نااُمیدی چیزی خنده دار است
همین شکوه
همین زیبایی
همین خالق بودن
همین بودنِ پیوسته
از ویژگی هایِ فرزندان ما هم هست
و از ویژگی هایِ پدران و مادران و گذشتگانمان بوده
و هست
به همین دلیل است که
نه نیاز به نگرانی از گذشته هست
و نه نیاز به نگرانی از آینده و اطرافیان
ارزشمندیِ من و تو ، قِصه یِ یک اُقیانوسِ بی کران است
به محض اینکه روزها را با اُمید و انگیزه
بیدار کُنی
لیاقت و ارزشمندی بیدار شده است.
ما ارزشمندیم فقط به این دلیل که خداوند ما را لایق دانسته که واردِ این تجربه یِ مادی کرده است ، ما را دعوت به گُسترشِ جهانش کرده
احساسِ ارزشمندی همان اعتبار دادن به خود است
آیا قرار است برخی چیزها به ما اعتبار بدهند؟
آیا قرار است ما بواسطه یِ عوانلی بیرون از خود معتبر شویم؟
آیا قرار است کسی به ما اعتبار دهد ؟
مگر ما معتبر نبودیم که از سمتِ منبع و خداوند دعوت شدیم .
چه وقت من ارزشمندم؟
وقتی با همین شرایطی که هستم ، خود را دوست بدارم.
چه من ثروتمند می شوم؟
وقتی با این شرایطِ مالی ای که الآن دارم ، در لذت باشم.
چه وقت من به چیزی می رسم؟
وقتی که به این چیزهایی که رسیده ام ، ببینم و شاکر باشم.
چه وقت احساسم بهتر می شود؟
وقتی که از شرایطی که الآن داری ، احساست خوب باشد.
چه وقت من به فرصتی بهتر هدایت می شوم ؟
وقتی از این فرصتی که الآن داری ، استفاده کنی
چه وقت به یک همسرِ ایده آل می رسی؟
وقتی که با زوجِ درونی خودت ، ایده آل رابطه برقرار کنی
چه وقت به ماسین بهتر می رسی ؟
وقتی که با چیزی که الآن داری ، از آن ممنونی
چه وقت یک آپارتمان بهتری بدست می آوری ؟
وقتی که در جایگاهی که الآن هستی ، شاد و هماهنگی
تا وقتی که نیازمند به تاییدِ دیگران باشی
احساسِ بی ارزشی داری
چقدر باید از درونِ خود ، تایید را درک کنی
تا محتاج به تاییدِ دیگران نباشی.
وقتی درک کنی که جهانی که مرا خلق کرده
در واقع مُهرِ تایید نیز بر من زده است
پس آنگاه تمامِ وجودت را حاویِ ارزش و ارزشمند بودن می بینی.
خیلی از کارها و اُموراتِ انسانها بخاطرِ گرفتنِ تایید است
نه برایِ دل و عشقِ خود.
و آن کار و اُموری به یک بِرَند تبدیل می شود
که خالقش ، برایِ قلب و دلش ، پای در آن نهاده.
تایید کرفتن تا اندک زمانی حالت را خوب می کند
اما عشق داشتن ، سالها می تواند ماندگار باشد.
احساس لیاقت نباید به عوامل بیرونی مربوط باشد.
هر چقدر بیشتر مثال بزنیم
بیشتر قضیه در ما جا می گیرد
و بیشتر عادتِ ما می شود
که احساس لیاقت را چیزی در اتصالِ با خود ببینیم
نه اتصال به بیرون و شرایط بیرون و آدم ها و اتفاقات.
۱. احساسِ ارزشمندی ات فرزندت نباشد
چون تو کنترلی بر حال و احساسش نداری
اما شخصی که اینگونه نیست
فرزندش را تشویق می کند
ولی سرزنش نمی کند
قضاوتش نمی کند
اگر موفق شود
خیلی به وجد نمی آید
بلکه موفقیتش را تلاش فرزندش می داند
اگر هم در جایی موفق نشد
نگرانش نمی شود
چون می داند که حد و حدودش همین است
بلکه به مسیرِ خود ادامه می دهد
نگرانیِ من به درد او نمی خورد
به دردِ خودن هم نمی خورد
لیاقت و شایسته بودن من در درونم است
نه در موفقیت فرزندم
اگر موفق شود ، خوشحال می شوم
اما اگر هم نشود ، نگران و ناراحت نمی شوم.
۲.احساسِ لیاقتِ خودت را همسرت ندان
چون هیچ کنترلی بر حال و احساس و درونِ او نداری
چه بسا کسانی بودند که بخشی از احساسِ ارزشمندی و لیاقتِ خود را هنسر دانستند ، و کار به جایی رسید که همان همسر از آنها جدا شد.
اگر آشفتگی ای در او رخ بدهد
اگر تو نیز آشفته شد
علامت و نشانه یِ این است که او را مرکزِ احساسِ ارزشمندیِ خود دانسته ای
کسی که احساسِ ارزشمندی اش را همسرش نمی داند :
به همسرِ خود احترام می گذارد
برای او ارزش قائل است
اما اگر دید که همسرش به هم ریخت
او به هم نمی ریزد
او به ارزشِ درون و نیروگاهِ درونش ، متصل می شود
او به خدایِ درونش پیوند می خورد
چون تنها اینگونه رَویه است که به نفعش است
تنها اینگونه اتصال است که مُحافظی بی نظیر برایِ احساسِ ارزشمندی اش می شود
من چه می دانم
اینکه همسرم به هم ریخته
مربوط به مدارِ خودش است
من برنامه یِ درونیِ خودم دارم
من رویاها و آینده یِ طلایی ام را دارم
من در کنارش هستم
اما آن اتصالِ من به منبع
آن اتصالِ من به ارزشمندی درون
آن اتصالِ من به خدای درون
می تواند برایِ او و خودم ، مفید باشد
در یک کلام :
حسِ ارزشمندیِ من :
نباید به چیزی باشد که قابلِ کنترل نیست ، وصل باشد
نباید به چیزی باشد که از مدارِ فکریِ من خارج است ، وصل باشد.
۳. احساسِ ارزشمندی ات ، دارایی هایت نباشد
در کنار دارایی ها باشیم
لذت ببریم
اما وابسته به آنها نباشیم
چون وقتی وابسته نیستیم
مدام بیشتر و بیشتر می شوند
چون خلا نشان نمی دهیم
ولی آن کس که دارایی دارد
و نگران است
حتما به آن وابسته است
حتما در مسیر بالا و پایین هایِ زجر بار قرار می گیرد
چون آنها را کلیدِ ارزشمندیِ خود می داند
تلاش و کسب دارایی خیلی عالیست
ثروت و پول و ماشین بسیار عالیست
باغ و ویلا و آپارتمان خیلی عالیست
تمام این ها باعث افزایش ارزشمندی می شوند
اما تو نباید آنها را عاملِ احساس ارزشمندی بدانی
چون می توانند از بین بروند
یک کودک و یک نوزاد
اگر ملاحظه کنید بدونِ متکی به این موارد
سرشار از احساسِ ارزشمندی است
آن قدر سرشار است
که ما هر لحظه عاشقِ دیدن و در کنارش بودن هستیم
آن قدر سرشار است که گویی یک معبد است برایمان
آن قدر سرشار است که از آن نیرو و انرژی می گیریم
این ها نشان می دهد که :
اصلِ احساسِ ارزشمندی و لیاقت به عوامل و شرایطِ بیرونی هیچ ربطی ندارد
این نشان می دهد که ما می توانیم خیلی ساده و خیلی بصورتِ رایگان ، کشتزارهایِ ارزشمندی را در خود بالغ نگه داریم.
۴. احساسِ ارزشمندی ات را شغلِ خود ندان
از شغل خود لذت ببر
شغل خود را تفریح بدان
اما دکمه یِ اعتبارت نباشد
ما دکمه یِ اعتبارمان در درونِ خودمان است
کلید اعتبارمان ، در جیب خودمان است
اگر کلید اعتبارمان ، در دست کسی یا چیزی باشد
توسط او قفل می شویم
و باید منتظر باشیم
قفلِ اعتبارِ ما را باز کند.
شغل می تواند از دست برود
اما مهم این است که ما از دست نرویم
و اگر کانون و مرجعِ ارزشمندی ات را درونِ خودت بدانی
چیزی را از دست نخواهی داد
چون دارایی ات ، خودت هستی
شغلِ اصلی ات :
آهنگِ لای لای خواندن برایِ احساساتت باشد
اگر صبح بیدار می شوی
و بی هیچ دلیل و مدرکِ خاصی
سرشار از شادی و نشاط و سرزندگی هستی
این نشان می دهد که از محصولاتِ درون در حال تغذیه هستی
شغلِ من رفتن به سرِ کار و تقلا نیست
شغل من رفتن به خیابانها و کوچه ها و دیدن درختان و خود را محصور در بهشتِ بی انتهایِ خداوند است
شغلِ من شکر و سپاسگزاری است
شغلِ من گُماشتنِ این باور است که :
در تمام مولکولها و اتم هایِ وجودم مهر صفایِ خدا نهفته است
شغلِ من عجله داشتن در مسیر نیست
نگران نبودن از بودن در ترافیک نیست
لذت بردن از هر لحظه صحبت کردن با منبعِ درون است
شغلِ من لمس کردنِ برگ هایِ براقِ فسفری رنگ است
شغلِ من لمس کردنِ ساقه یِ درختان
و در آغوش صبح ، زمزمه کردن با شکوفه ها و آسمان است
شغلِ خود را درکنارِ احساس بودنت بدان
احساساتت ، فرزندِ کوچکِ توست
احساساتت ، محرابِ اصلیِ عبادتت است
احساساتت ، انبار و داراییِ اصلی ات است
وقتی احساست ، برایت مهم باشد
هیچ چیزِ بیرونی را منبع و مرجعِ احساسِ ارزشمندی ات قرار نمی دهی.
۵. کانونِ احساسِ ارزشمندی ات را ، جوایز و اسناد و مدارک و قهرمانی هایت ندان ،
کانونِ ارزشمندی ات دُرست همین جا ،
فقط و فقط منتهی می شود به رابطه یِ خودت با خودت.
از آن جایی که هیچ کسی و هیچ چیزی ، در هیچ زمینه ای مرا کنترل نمی کند
و هیچ کس و هیچ چیزی مانعِ من نیست
و آنچه مرا کنترل می کند ، ذهنیتِ خودم است
آن چه که مانعِ من می شود ، ذهنیت خودم است
پس درک می کنم که تنها منبعِ لیاقت و ارزشمندی
از درونِ من بر می خیزد.
از آن جایی که تغییرات از درون آغاز می شود
از آن جایی که بوجود آورنده یِ نگرانی و ناراحتی و امراض و کینه ها و نفرت ها از درون خلق می شود
از آن جایی که سعادت و سلامتی و شفا ، از درون بلند می شود
پس این نشانه یِ این است که :
دنیایِ ما و مرکزِ خلق کننده یِ احساسِ خوب و احساسِ ارزشمندی ، جایگاهش در درون است.
اگر تنها کانون ارزشمندی ات را شرایط و اتفاقات بیرون بدانی
این شِرک است
اگر کانون ارزشمندی ات را شرایط و قوانین بیرون بدانی
این پاشنه یِ آشیل است
این ضعف است
این بیماری است
این کمبود و خلا است
چون آنچه بر تو می افزاید
نقطه یِ بیرون نیست
نقطه یِ درون است
اگر کانونِ ارزشمندی ات را درون بدانی
اموراتِ بیرون را با انگیزه تر به پیش می بری
عاملِ حرکت ، انگیزه و اُمید است
انگیزه و اُمید از بها دادن و به یاد آوردنِ احساسِ ارزشمندیِ بی قید و شرط ، بر می خیزد.
شما به یک درخت نگاه کنید
آیا قضاوتش می کنید؟
مگر غیر از این است که احساس خوبی از زیبایی برگها و قد و قامتش ، شاخه هایش و رنگ زیبایش ، برداشت می کنید
خود را همان درخت در نظر بگیرید
قضاوتش نکنید
از نظر جهان ، سبز و زیبا و خوش رنگ هستید
از نظر جهان فوقِ ارزشمندید
شاید از نظر خودمان بعضی وقتها اینگونه نباشد
اما همیشه یِ اوقات از نظرِ ، الله و جهان ما همیشه ارزشمندیم
شاید کل دارایی مان ۱۰میلیون نباشد
اما از نظر جهان و خدا ، شما بی نهایت قیمت دارید
شاید اصلا پیش یک نفر هم اعتبار نداشته باشیم
مهم نیست
اصلا مهم نیست
فقط کافیست من پیش خودم معتبر باشم
کافیست از چیزی که هستم ، لذت ببرم
کافیست از چیزی که دارم ، لذت ببرم
۱.اینکه شما تحت تاثیر شرایط و ضوابط و قانونمندی های بیرون باشید ، یک طرف است.
۲.و اینکه تحت شرایط و ضوابط و قوانینِ ذهنیِ خودت باشی ، هم یک طرفِ داستان است.
این دو رابطه ی عکس دارند
اگر بیشتر تحت تاثیر بیرون باشی
در نهایت احساس ارزشمندی ات به پایین ترین حد می رسد
مگر اینکه از شرایط بیرون اُلگو برداری و برداشتِ خوش بینانه داشته باشیم.
اگر تحت شرایط خود باشیم
و ارزشمندی را بی هیچ قید و بَندی در خود بدانیم
در این صورت به اهداف و رویاهای خود می نگریم
و هن از زندگی لذت خواهیم برد
هم به دستاوردهای زیبا خواهیم رسید
به اندازه ای که خود را ارزشمند بدانیم
جهان ما را ارزشمند می پندارد
مصداق همین جمله از قول حافظ :
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می گردد جهان بر مردمانِ سخت کوش
حالا :
اگر بخواهیم منتظر باشیم
تا به خیلی از دستاوردها و مال و منال و …… برسیم
و بعد احساس اعتماد به نفس و لیاقت کنیم
یک پروسه یِ سخت گیری است
و نتیجه این می شود که شما از مسیر زندگیتان لذتی نبرده اید
اما وقتی که همین حالا ،
همین اکنون ، با این شرایط و ضوابط
با همین شخصیتی که الآن دارید
با همین موهای ژولیده
و همین لباس و کفش و همین ماشین
و همین درآمد و ……که دارید
از زندگی لذت ببرید
به شما باید تبریک گفت
چون به یک دستاورد رسیده اید
و آن اینست که :
احساسِ ارزشمندی تان و عزتِ نفستان
از منبعِ درونتان در حالِ تراوش است.
مثالهایی در زیر نوشته شده که من در زندگی خودم تجربه کرده ام ، یا در زندگی دیکران ، یا در فیلم ها ، یا در جامعه ، که نشان می دهد که اگر ما ارزشمندیِ خود را با چیزی بیرون از خود ، پیوند دهیم ، هیچگاه احساس ارزشمندیِ واقعی نخواهیم کرد.
شناخت این مثالها باعث می شود
که به یاد آوریم که از مسیرِ زیبای خود بیرون نرویم
و راهکارهای هر مثال ،
همان عقاید و باورهایی است که درصورت به یادآوردن در زمانِ مقررش ، آرامش را به ما می تاباند ،
و به ما گوشزد خواهد کرد که در هیچ شرایطی از عالم ،
نباید احساس ارزشمندی و عزتِ نفست خدشه دار شود
راهکارها در سطحِ ذهن و درون است
راهکارها را برای خود نگه داریم
قرار نیست با زبان گفتگو به کسی گفته شود
قرار است که ما با زوجِ درونیِ خود در توافق باشیم
قرار است که در احساس لیاقت و ارزشمندی
با نسخه یِ اصلیِ خود ، روزها را عاشقانه شروع کنیم
عواملی که ما بر آنها تکیه می کنیم
که باعث کاهش ارزشمندی مان می شود
مرموز است
و کسی که دوست دارد زندگی کند
و با انگیزه باشد
آنها را می تواند پیدا کند :
۱. خانمی که شادی و غرور و افتخار و انگیزه اش ،
و احساس ارزشمندی اش
همسرش است
این خیلی عالی است
که خانمی بواسطه ی طرف مقابل ، شاداب ، باطراوت ، است
اما در کنارِ این افتخار
باید بیشتر از هر کسی و هر چیزِ دیگری
با منبع و افتخاراتِ درونی اش ، اُنس بگیرد.
درونت به وسعتِ کیهان است
همسرم عالی است
به او افتخار می کنم
زیباییها و خوبیها و طراوتش
به دلیلِ فرکانس هایِ مثبتش است
و من هم سعی می کنم اُلگو برداری کنم
اگر هم روزگاری رسید که حال و احساسش از این دایره
خارج شد
تنها دلیلش خودش است
و اکنون من با عشق ، این آگاهی را در وجودم بیدار می کنم
که من هم منبعِ شادی دارم
هم منبعِ عشق به خویشتن
هم منبعِ طراوت و اُمید دارم
هم منبعآر صُلح و صفا و آرامش
از الآن به او افتخار و شادی می ورزم
اما متوجه هستم
که یک ناظرِ بی انتها در من تعبیه شده
که مبادا از مسیر خارج شوم
در این مثال چه وقت ما از مسیر خارج می شویم ؟
به نظر شما در برابر این احساس غرور و شادی و افتخار و یا
در برابر این شکل از احساسِ ارزشمندی
چه وقت متوجه شویم که مسیر زیانبار می شود ؟
وقتی که با نگرانی و ناراحتی اش ،
ما نیز نگران و ناراحت و به هم ریخته شویم
این به این معنی است :
تو نگران شدی
من منبعی از خود ندارم
من نیز به منبع تو وصل می شوم
من نیز نگران می شوم
اینگونه اوضاع بهتر می شود
اینگونه من ارزش پیدا می کنم
اما کسی که متوجه مسیرش باشد
ذهن چه می گوید :
اکنون تو نگران و ناراحتی
از درونم تو را دوست دارم
چون نه تنها تو
بلکه تمام انسانها ، طنینِ ارتعاشِ خداوندند
اما اکنون بهترین کمکی که می توانم
در کنارت با تو سهیم شوم
این است که به منبع خویش وصل شوم
به خواسته هایِ در راه آمدنم بیندیشم
و این به این معناست که :
هم من ارزشمندم ، هم تو همسرِ خوبم
در این ارزشمندی که از خداوند به ما ارث رسیده است
هیچ شکی نیست
اگر اکنون نگران و ناراحتی
با همین شکل ورژنِ اکنونت ، ارزشمند هستی
اما همین جا من از شما یاد می گیرم که
این شکل نگرانی و ناراحتی ، راه حلِ مناسبی نیست
پس من از درونم
به ذاتِ خویشتن برمی گردم
چون تمام راه حل ها و جوابها را دارد
با نگران شدن
و تمرکز بر نگرانی ات
نمی خواهم ، احساسم را ، ارزشمندیِ الهی ام را
سرکوب کنم
نمی خواهم در نگرانی هایت ترکیب شوم
می خواهم اکنون
بیش تر از هر زمان دیگری
با خُدای درون ترکیب شوم.
۲. کسی که احساسِ ارزشمندی اش را مِلک و املاک می داند
دستاوردها ،
باعث افزایش اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی می شود
اما فاجعه آن جا رُخ می دهد که : برای احساس لیاقت و ارزشمندی اش به آنها متکی باشد
یعنی :
احساسِ ارزشمندی ای که از درونِ ما بی قید و شرط می جوشد ، ما را به صورت طبیعی به سمت آن دستاوردها ، هدایت می کند ، که این سراسر ارزشمندی است
تا اینکه ما منتظر باشیم
درصورت رسیدن به دستاوردها ، بال و پَر بگیریم
و وابسته به عواملِ بیرونی شویم
چرا که دستاوردها می توانند نباشند
می توانند از بین بروند
پس کانونِ ارزشمندی بهتر است
متکی بر سمت و سویی باشد که
از بین نرود
و همیشه در دسترس باشد
به همین دلیل است که انسان آرامش عجیبی می گیرد که
ما به همین شکل و طریق و جایگاهی که هستیم ، ارزشمندیم
وقتی که فهمیدیم
همیجوری که هستیم ، ارزشمندیم
مطمئناً دیگر از چیزی که داریم لذت می بریم
و مقایسه خود با دیگران را رها خواهیم کرد
و به مقایسه امروز و دیروز خود می پردازیم
و اینجاست که
هر کاری و تخصصی و قدمی که بر می داریم
برایِ دلِ خود برمیداریم.
همین که وجود دارم ، ارزشمندم
همین که قدم برمیدارم ، ارزشمندم
همین که می توانم درخواست کنم
و کسی نمی تواند مانعِ درخواست کردنم شود ، ارزشمندم
همین که می دانم از دلِ افکار خوب ، اتفاقاتِ خوب ، زاییده می شود ، ارزشمندم
همین که می دانم همان منبع ثروت و سعادت و سربلندی و فراوانی ای که در درون تمام انسانها قرار داده و در من هم قرار داده ، ارزشمندم
همین که از تجربه نداشتن هایِ گذشته هایم به تجربه هایِ اکنونم ، رسیدم ، این خیلی ارزشمند است ، چرا که با تجاربِ اکنون ، خدا می داند که به چه دستاوردها و تجاربی بزرگتر هدایت شوم.
به تمام دستاوردها و دارایی ها و هر آن چه در پیرامونم هست ، احترام می گذارم
همه مقدس اند
همه نعمت های خداوندند
و از آن جاییکه ایمان دارم که همیشه نعمت و فراوانی روز به روز گسترده تر می شود و همیشه بهتر و بیشتر می شود ، پس من به این دستاوردها ، وابسته نمی شود ، چون می دانم همیشه هستند ، با آنها بازی می کنم
چون اصل وابستگیِ من ، در درون است
همان بُعدِ بی نهایت و خودکفا.
لحظاتی که من نگرانم
استرس دارم
به مقایسه می پردازم
به دلیل کمبود دستاوردها نیست
به دلیل آن است که ، شکل ارتعاشات و فرکانس هایم
مشابهِ فرکانس هایِ منبع نیست
پس هیچ کمبودی از هیچ نعمت و ثروتی در کیهان نیست
تنها کمبودِ دایره یِ واژکانِ ارتعاشیِ ماست که خود را در دامِ نگرانی و مقایسه و ……..می اندازیم.
اگر با طی کردن تکامل
صدایِ غالبِ نجواها را به سمت و سویی مثبت تر
هدایت کنیم
هر لحظه احساسِ ارزشمندی مان فزون تر می شود.
ما ارزشمندیم
نه به این دلیلی که باید کاری کنیم که مورد تایید باشد
نه به این دلیل که دستاوردهای زیادی داشته باشیم
نه به این دلیل که پزشک هستیم
نه به این دلیل که دانشمند هستیم
نه به این دلیل که صاحب باغ و ویلا هستیم
نه به این دلیل که نمایشگاه دادیم
نه به این دلیل که شرکت یا کارخانه یا کارگاه داریم
نه به این دلیل که هنرمندیم
به این دلیل که هستیم
به این دلیل که وجود داریم
به این دلیل که خدا خواسته باشیم
به این دلیل که چیزی جز این نمی توانیم باشیم
به این دلیل که از خودش به ارث رسیده ایم
به این دلیل که خلقمان کرد
به این دلیل که ما نیز همچو خودش ، خالق به بار آورد.
ما ارزشمندیم به ارزشِ نغمه ها و جیک جیکِ پرندگان
ما ارزشمندیم به زیباییِ درختانِ سرسبزِ اردیبهشتی
هر گاه که احساس کردی پاشنه آشیل داری
به یاد بیاور که
من هستم
تجربه یِ من یک بودنِ دائمیِ همگان با خداست
این تجربه و تخصص و کارِ من است که باشم
من محکوم به اُمید و انگیزه ام
من محکومم به شادی
به نشاط
به حالِ خوب
به سرزندگی
هیچگاه اتفاق و حادثه ای رخ نخواهد داد که
باعث کاهشِ ارزشمندی ام شود
چون اتفاقات کلیدشان در دستِ خودم است
ما نماینده یِ او نیستیم
ما مظهرِ خودش هستیم
ما نمادِ خودش هستیم
ما نِمود و نموداری از خودش هستیم
ما تصویری از خودش هستیم
ما برآمده و برانگیخته یِ خودش هستیم
ذاتِما ، توده ای از نشاط و خوشبختی است
ذاتِ ما الله است
ذاتِ ما نور و روشنایی است
ذاتِ ما صُلح و صفاست
ذاتِ ما سرزمینِ همیشه سرسبز و همیشه خروشان است
ذاتِ ما سرزمینِ مِهر و عشق و بالندگی است
وقتی به این ذات متصل می شوی
معنایِ واقعیِ بودن را درک خواهی کرد
وقتی به این ذات متصل می شوی
آن وقت جریانِ زندگی را تجربه می کنی
وقتی به این ذات متصل می شوی
انگیزه را تجربه خواهی کرد
وقتی به این ذات متصل می شوی
جریانِ هستی را تجربه خواهی کرد
وقتی به این ذات متصل می شوی
از هر سو
از هر طرف
شفا می یابی
وقتی به این ذات متصل می شوی
بیماری کوچک و کوچک و کوچک می شود
مَحو می شود
وقتی به این ذات متصل می شوی
بروزرسانی می شوی
از متنِ مُردن ، متولد می شوی
ما نیروگاهی بی پایان و نامیرا در خود داریم
تپش های قلبِما
همان طنین و ارتعاشِ آن ذات و منبع و خداوند است
این صدا ، صدایِ ارزشمندیِ نابِ ماست
این صدا ، صدایِ مهر و عشق و صُلح است
این صدا ، صدایِ عاشقی است
صدایِ شکوه و شوکت و عظمت است
صدایِ آسایش و جاری بودن و فراوانی است
صدایِ آبشارِ الهی است
در هر کجایی که الآن هستی
همیشه بیش تر از این وجودت
خدا و ذات و نیروگاه در تو و در کنارِ توست
هر مقدار هم باشی
بیشتر از آنمقدار ، منبع با تو و در وجودت است
من چقدر لذت میبرم از دیدگاهت دوست عزیز
چقدر شیرن مینویس
چقدز به ادم احساس خوبی میده
چقدر ادم خوب میشه ولی دیدگاه شما را مرور میکنم یک جهان سپاسگزارم ❤❤🙏
دوست عزیز علی جان
داداش میشه بیگین چگونه رو خودتون کار کردین و این احساس خوب دایمی و عذت نفس را در خودتون ایجاد کردین
اولین قدم ک برداشتین چی بود
من الان در غذت نفس ضعف دارم و نمدونم چگونه رو خودم کار کنم که نتایجم خیلی بهتر شود و از همه مهمتر وابستگی هام از بین بیرود و حالم عالی شود، ❤❤ممنون میشم جواب بیدن
علی آقا درود بر شما چقدر حس آرامش پیدا میکنم وقتی کامنت های زیبای شمارو میخونم چون همه چیز رو به درون وصل میکنید
جملاتتون جملاتی هست که از قلب میاد و بر قلب مینشینه
عاقبتتون بخیر
سلام بر شما..
واااقعا قلبم از خوندن این جملات باز شد و خواسته امروزم تو تمرین ستاره قطبی که رسیدن به احساس خوب بیشتر و احساس شعف بود محقق شد.
تحسین میکنم این درک و این حال خوب رو
شما درباره فرزند و همسر و دارایی و شغل و جوایز و مدارک صحبت کردید و من فکر میکنم میشه درباره "چهره و زیبایی ظاهری"هم بگیم.
مخصوصا برای خانوم ها که این مسائل براشون مهمه.
ترس از پیری و ترس از دست دادن جذابیت ها و زیبایی هاشون… مخصوصا ترس از دست دادن زیبایی و جذابیتهاشون پیش همسرشون .
فقط میتونم اینو بگم که من اگه خودمو با هر شکل و شمایلی دوست داشتنی و ارزشمند ببینم ، این نگرش رو مثل آینه بازتابش میدم به اطرافیانم.
جمله های طلایی این متن فوق العاده:
🌸احساس ارزشمندی من نباید به چیزی وصل باشد که قابل کنترل نیست🌸
🌸اگر کلید اعتبار و ارزشمندی ما در دست کسی یا چیزی باشد، توسط او قفل میشود 🌸
🌸اگر صبح بیدار میشوی و بی هیچ دلیل و مدرک خاصی سرشار از زندگی هستی، این نشان میدهد که از محصولات درون در حال تغذیه هستی🌸
🌸وقتی به این ذات متصل میشوی ، به روزرسانی میشوی🌸
باسلام وعرض ادب خدمت برادر گرامیم
واقعا ممنونم ومچکرم از شما به خاطر وقت وانرژی که گذاشتید ولحظه حالم رو با خوندن کامنت زیبای شما زیباتر کردم وچقدر خوشحالم که چقدر من در حال رشد هستم وچقدر درک بالایی از کامنت شما رو داشتم وواقعا خودم رو تحسین میکنم خدارو هزاران بار شکر که خداوند شمارو مامور کرده بود که این دوتا کامنت رو بنویسید که البته ی کتاب بینظیر بود ومن از خوندنش به وجد بیام وهر وقت لازم بود بازهم مرور کنم
ممنونم از خدا از استاد و از شما وتمام انسان ها که فقط مامور شدن که درون مان را به ما نشان بدن که روز به روز زیباتر زندگی کنیم خدایا شکرت
الهییی ممنونم
واقعا زندگی زیباست
سلام دوست عزیز.
عالی بود، عالی بود، عالی بود.
هر روز میام اینجا و میخونمش.
خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
سلام
چگونه میشود احساس ارزشمندی کرد؟؟
تنها راه واقعی ارزشمند شدن این هست که خود واقعی ات رو پیدا کنی ..
بدون اسمت بدون بدنت بدون نفست بدون افکارت بدون خاطراتت بدون گذشته ات بدون
اینده ات بدون خانواده ات بدون هرچیزی ک می بینی و نمی بینی تو همون هستی….
اگه میخوای ارزش خودت رو به نامت و نشانت وقبافه ات و شغلت و مالت و فرزندت ودوست وعشقت از اینا بگیری بدان واگاه باش ک ارزشمند نخواهی شد چرا که وجود با ارزش تو چیزی غیر از اینا هست که درمیان این تجلیات گمش کردی وتا زمانی که خود واقعی ات رو پیدا نکنی احساس ارامش ولیاقت وارزشمندی نخواهی کرد
پس از این بعد سعی کن بدون هیچ دستاوردی وهیچ تلاشی خودت رو بزرگ فرض کنی ..
اگه میخوای بزرگ و خاص باشی فقط بدون ک خاص وبزرگ هستی…
هرچیزی رو ک باور کنی و ایمان داشته باشی میتونی باشی..
سلام برای داشتن احساس لیاقت سفارش میشه که جلو آینه از خودمون تعریف کنیم غذای خوب واسه خودمون بخریم برای خودمون هدیه بگیریم خودمونا سرزنش و مقایسه نکنیم احساس گناه نکنیم و هر رفتاری ازمون سر زد که میخواست ذهنمونا درگیر کنه واسه خودمون توضیح بدیم و فقط به مثبتهاش نگاه کنیم و حال خودمونا خوب نگه داریم .خودمونا در اولویت قرار بدیم و وقتهای اضافه را صرف دیگران بکنیم یا زمانی برای دیگران وقت صرف کنیم که حال خودمونا خوب میکنه و از خودمون نکنیم برای دیگران. فقط مهارتها و تواناییهامون را ببینیم و برای خودمون یادآوری کنیم .موفقیتهای گذشته مون را یادآوری کنیم و بدونیم لیاقت بهترینها و موفق شدن را داریم و بدانیم از اینکه ما انتخاب شدیم وارد دنیا بشیم پس لایق بودیم و لیاقت داریم و ….. و اینارا باید کار کنیم
اما مسئله اینه همه اینها را براحتی نمیتونیم تو زندگی خرج کنیم
تو زندگیمون میبینیم رابطه خوب نداریم و یا مسیله تو روابطمون داریم نمیدونیم که اصلا لیاقت داشتن یک همسر خوب یا پارتنر خوب یا رابطه خوب تو درونمون و بخاطر گذشته و باورامون بدون اینکه بدونیم و حسش کنیم را نداریم.مشتری نداریم و نمیدونیم که اصلا احساس لیاقت یک مشتری خوب و پولدار و باوفا را نداریم و از طرفی نمیدونیم که تو درونمون این احساس لیاقتا نداریم .تو زندگیمون بعد چند سال کارکردن و تو این مسیر بودن باز گله داریم که پول و ثروت نداریم و نمیفهمیم و درکش نمیکنیم که ما اصلا بخاطر اتفاقات و باواری گذشته مون لیاقت داشتن اینارا تو خودمون نداریم و هی رو باورامون کار میکنیم و میبینیم هیچ اتفاقی نیافتاد و فکر میکنیم که لیاقت داریم اما تو درونمون ضمیر ناخودآگاهمون این احساسا نداریم و خودمونا لایق داشتن این ثروت نمیدونیم یا پر از ترس هستیم چندتا تا رفیق پولدار کنارمون نداریم و هرچی آدم پایینتر از خودمونه دور و برمونه ولی نمیدونیم که ما اصلا نتونستیم لیاقت داشتنشا تو خودمون بوجود بیاریم و.و.و…..کار کردن روی احیاس لیاقت دائمیه و من فکر میکنیم تو هر مسئله ای به مشگل خوردیم روی همون مسئله هم برای لیاقتمون باید کار کنیم
با سلام خدمت شما دوست عزیز واستاد بزرگوارم
ما باید موظف بشیم همین که هستیم دقیقا همین وجود الان مون رو با ارزش بدونیم
با تمام کمی و کاستی هایی که الان داریم باید خودمونو ارزشمند بدونیم
اگه هر نقصی یا هر نازیبایی البته از نظر من و شما در ما وجود داره باید دقیقا اونو ببینیم و به خودمون بگیم دقیقا با وجود همین نازیبایی باارزشم بسیار با ارزش
برای اثبات باارزش بودن ما به خودمون همین بس که ما جزوی از وجود پروردگاریم حتی اگه زشت ترین فرد جهان باشیم باز هم زیباییم و باارزش
ارزشمندی ما اونجاست که خداوند به خودش احسنت گفت در خلقت ما یا به فرشتگان دستور سجده داد و به ما قدرت خلق و اراده داد
پس چه کسی ارزشمندتر از ما ما شاهکار خلقتیم حتی اگر بدترین انسان باشم وقتی روح بزرگ پروردگار در ما دمیده شده همین بس برای ارزشمنی ما
پروردگارا تو را صدهزار بار شکر برای این همه ارزشی که به ما دادی پروردگارا تو رو صدهزار برای شکر برای این نعمت های بینهایتت خدایا عاشقتم خدایا عاشقانه دوستت دارم
درود و سلام به شما و تمام این خانواده دوست داشتنی.
باور احساس ارزشمندی نه یک شعبه ساخته شده و نه می شود.
لاکین در اثر تجربه شخصی خویش و فهم خودمان از شرایط که یرار می گیریم و میدانیم که من در اینجا احساس ارزشمندی ندارم، اینجا می باید دست بکار شد و برای بهبود تلاش نمود.
هم چنان می باید چنتا باور کلی نسبت به این موضوع داشت.
اون باور اینکه همه ما انسان هستیم و از یک منبع تغذیه می شویم.
دوم اینکه تا هر زمان که من زنده هستم و نفس می کشم برای این کیهان مفید هستم.
سوم: هرآنچه را که بصورت جدی اراده بکنم و پیگرش باشم بدستش می آورم.
در واقع هیچ چیز ماورای من نیست، هرچه است و برنامه دارم که داشته باشم دست یافتنی هستند.
با این روش می توانیم در موقعیت های مختلف احساس ارزشمندی خویش را حفظ بنماییم.
شاد و موفق باشید.
سلام دوست عزیز
اولین کار اینه که لیستی از ویژگی های مثبت شخصیتی خودمون تهیه کنیم و روزانه مرور کنیم
لیستی از زیبایی های ظاهریمون
لیستی از توانایی ها و قابلیت هامون
لیستی از دستاوردهایی که از اول زندگیمون یادمون میاد تا به امروز .. از به ظاهر ساده ترین بگیر تا بزرگترینش
و کلامی که استفاده میکنیم برای خودمون رو تغییر بدیم ، دقیقا همون طور که با بقیه صحبت میکنیم با خودمون همون مدل رفتار کنیم و بقول استاد رفیق مهربون خودمون باشیم
قبلاً فکر می کردم باید فرصتی پیش بیاید ، چیزی بدست بیاید ، تا بعد سبک سنگین کنم و احساسِ ارزشمندی کنم ، اما اکنون درک کردم که بهترین حالتِ احساسِ ارزشمندی ، بهترین فرصتِ ارزشمندی ، این است که همین جا و به همین طریقی که الآن هستم ، ارزشمندم ، و به همین شیوه راه را میانبُر کردم ، و برچسبِ ارزشمندی را بر روح و روانی که ذاتاً ارزشمند است ، حَک نمودم
احساسِ ارزشمندی و لیاقتی که خُدا و جهانش نسبت به ما دارند ، هم فراتر و هم غیر قابلِ مقایسه است با احساسِ ارزشمندی ای که ما نسبت به خود داریم و ما باید برگردیم به این شیوه یِ طراحیِ بی نظیری و بهاییِ بی نهایت ، که در این پیکر و این هُویتِ ما قرار داده ، تا یاد بگیریم و به یاد بیاوریم ارزش و کیفیت و عَیارِ خود را
گفتگوهای درونی خود را بنویسید تا عادت شود
چون شما چیزی جز این نیستید و کیفیت شما با این گفتگوهای درونی بالا میرود
چون همین گفتگوهای درونی آثار شما میشوند
نتایج شما میشوند
محصولات شما میشوند
او (خدا) ، من و تو را انتخاب کرده
بسیار به انتخابش ، احسنت گفته
او اشتباه نمی کند و نکرده و نخواهد کرد ، در انتخابش
نمایندگانِ فرکانسی اش هستیم
او کار و حرفه اش را بی نظیر انجام می دهد
من و تو باید به یاد بیاوریم که منتخبِ چه خالقی بوده ایم.
او بر خلقتِ من و تو تمرکز کرده است
و ببین چقدر به ما ارزش و قیمت و بها داده که زمانش را به تمرکزِ بر من و تو اختصاص داده است.
ببینید چقدر ما ارزشمندیم که خدا عاشقانه بر خلقتِ من و تو قدم برداشته است.
او برای ما اتمام حجت کرده است
او ما را جزئی از ارزشمندترین ، قیمتیترین کالاهایش قرار داده است
او برچسبِ گرانترین محصولاتش بر ما زده
و او ما را در بهترین و بالاترین غرفههای زندگی و هستیاش قرار داده است.
او بهترین کادویی که توانست به جهان هدیه بدهد
این وجود ارزشمند ما بوده است
و از خلقت این وجود ارزشمند ، به وجد آمد.
ما ارزشمندترین
گِران ترین
و طلایی ترین و یاقوتی ترین کالایش هستیم
با این اوصاف ، فهمیدیم که این مالکِ بیانتها
در انتخابش بینظیر است
و هیچ خطایی صورت نگرفته است
و هیچ اشتباهی صورت نگرفته است
پس چرا ما در این شیوه یِ زندگی خود دچار غم و نگرانی و بیارزش بودن میشویم ؟
چون در جایی که اکنون هستیم ، لذت نمی بریم
و مُدام جایگاهِ شخصی دیگر را می بینیم و فکر می کنیم آن جایگاه را اگر ما نیز داشته باشیم ، بهتر است
و این مُقایسه ، مدام ما را در هرجایِ دیگری که برویم ، سرآسیمه می کند
فراموش نکنیم که جایگاهِ همه یِ ما مُشترک است
و آن هم <است :
یعنی وقتی که یاد بگیری
در جایی که اکنون هستی
لذت ببری
خوش و خوشحال باشی
به جایی خواهی رسید
که دیگران از درونشان خواستارِ جایگاهت هستند
پس :
همه چیز آن جهانِ درونی است
به جای اینکه مدام با تغییرات جا و مکان و موقعیت و شغل و ……بخواهیم دنبالِ حالِ خوش و احساس خوب باشیم
باید جهانِ درون را تغییر بدهیم
زیربنا و ساختارِ ما در درون است
نه ساختار عوامل و ابزارهایِ بیرونی
برای اینکه خواهانِ تغییرِ دُنیایِ درونِ خویش باشیم ،
باید عاشقِ دُنیایِ بیرونِ خود باشیم ،
چون وقتی که بی دلیل در محیطی که هستی
خروشان و شاد هستی
نشان می دهد که مُحتوایِ ارتعاشی ات به اشکالِ خوبی درآمده است
نشان می دهد که داراییِ فناناپذیرت را اکنون آن ارتعاشات و نوساناتِ شادی بخشِ درونت می دانی نه آن محیط و کار و محله و کوچه ،
تا اینگونه این سیستم و پیکره ات ارزشمند شود.
دنیایِ درونیِ تو باید بِچربد بر دنیای بیرون و پیرامونت
تو باید از دنیایِ درون و خِصلت های درونی و ارتعاشاتِ درونی ات ، متاثر شوی ، نه از اتفاقات و شرایطِ بیرونی .
این نشان دهنده یِ احساسِ ارزشمندیِ پایدار است
مدیر و رهبر و پیامبرِ تو ، طراحی هایِ درونیِ توست.
وقتی که روزگار را از رویِ ناچاری میگذرانی ،
انگیزه ای برایِ تغییراتِ درونی نداری ،
به میزانی که عاشقِ دنیای بیرونت هستی ،
یعنی درجایی که هستی ، در صُلح هستی ،
اگر خود آگاهانه یا ناخودآگاه شکرگذارِ آسمانِ اطرافت ، کوه ها و درختان و کوچه و بلوار و نعمت هایِ پیرامونت هستی ، بدان که در کِلاسِ تغییرات و دگرگونیِ درونت ،
مُشارکت کرده ای ،
اگر حتی امروز یک جمله یِ کوتاهِ شادی بخش ، به ذهنت خطور کرد ،
بدان که امروز یک تغییری کوچک ، نسبت به دیروزت ، در وجودت رُخ داده است ،
و از تجمع و برایندِ همین تغییراتِ کوچک است که در تمام مراحل و زمینه ها به تصاعُد خواهی رسید.
مجدداً سوآل می شود که :
با وجود تحسینِ خداوند از خودش در موردِ پدید آوردنِ من و تو ، چرا ما در این شیوه یِ زندگی خود دچار غم و نگرانی و بیارزش بودن میشویم ؟
به آن دلیل است که ما از یاد و خاطِرِ آن منبع اصلی خود
و آن مالک اصلی خود دور شده ایم
از یاد بُردیم که از چه منبعی برآمدهایم
و وقتی که آرام آرام به یاد بیاوریم
آن روح خالص را آرام آرام در خود ، درک خواهیم کرد
پس در هر جایی که هستیم ، نگران نباشیم
در هر نقطه و شرایط و با هر شکل و شمایلی که هستیم
نگران نباشیم
این نگرانی مربوط به نعمت هایِ برگزیده شده از خالق نیست
مربوط به عوارضِ نادیده گرفتنِ خالق است
مربوط به تلفاتِ فراموشیِ منبعِ خویش.
چرا که وقتی تمرکز بر درون نباشد
به ناچار ذهن هجوم می برد بر :
تمرکز بر ناملایمات و دست و بال و روشِ دیگران
و این مقایسه سردرگُمی و چه کنم چه نکنم به بار می آورد.
خوشحال باشیم :
چون معماری که باعث ساختن ما شده است
زیبا ترین ، هنرمندانهترین معماریاش را به کار برده است
پس در هر شرایطی که هستیم ، به نفع جهان است
در هر جایگاهی که هستیم ، به نفع جهان است
در هر جسمی که هستیم ، به نفع جهان است
به هر صورت و سیرت و قیافهای که هستیم ، به نفع جهان است
ما کالایی هستیم که ارزش و قیمتش به میزان آفرینش
و پدید آمدن است
ارزش و قیمت داشتهایم که خداوند ما را خلق کرده است
که خداوند ما را انتخاب کرده است
که خداوند ما را در بهترین جایگاه دُکان و مغازهاش قرار داده است
که به ما نفس دمید
که به ما روح دمید
از جانش به ما تزریق کرد
این مالک در طراحی و خلقت ما به هیچ عنوان از ابزارهایی چون نگرانی و غم و بیماری و کینه و نفرتها استفاده نکرده است
کارش زنده دادن و زندگی دادن است نه مرگ و نابود کردن.
چون تمرکزی بر نکات منفی ندارد
او هیچگاه ، هیچ زمانی را اختصاص بر نکات منفی قرار نداده و نمی دهد
و یک رودخانه ای از سعادت است که دائم در جریان است
رودخانه ای که از اُقیانوسی بی انتها سرچشمه گرفته
و دوباره راهیِ اُقیانوسی دیگر است
و تنها این تمرکز خودِ ما بوده است که آن نکاتِ منفی را به وجود آورده است
و برای برطرف کردن بیماری و شفای خود ،
نباید از او طلب کنیم
چون او اطلاعی از آن ها ندارد و نمی خواهد داشته باشد
و تو نمی توانی او را مُطلع کنی
چون فرصتی برای آن ندارد
چون درگیرِ جریانِ خوشبختی اش است
و او هیچگاه تمرکز بر این نکات منفی نخواهد داشت
و شفای اصلی بر تمرکزِ خودِ ماست که :
دوباره وصل شویم به آن منبع
اگر جهان ، ما را انتخاب کرده
حتما به ما نیاز داشته که انتخابمان کرده
اگر نیاز نداشت ، انتخاب نمی کرد
حتماً خوب هستیم که ما را برگُزید
حتماً سیستم و روش و سُنتِ مرا دوست دارد که مرا برگزید
حتماً راهکارها و علایقِ من به کارش می آید که انتخابم کرد
حتماً ارزشمند هستم که به من قدرتِ فکر داد
همان قدرتی که در فاصله یِ نزدیکی با هر نوع خواسته است
ما جزئی از دستِ اول ترین اجزایش هستیم
اگر بی هیچ قید و بَندی
خود را ارزشمند بدانیم
رنگِ کُهنگی نخواهیم گرفت
هرجا که باشیم دسترسی به این جریان داریم
این جریان همیشه در دسترس ماست
به دستاوردها و سرمایه های ما ، به خاص بودنِ جایگاهمان ربطی ندارد
این جریان سعادت و خوشبختی همیشه در دسترس است
و ما باید از آن استفاده کنیم
این جریان به صورت قطرات آبی از زمین به نوک درخت خواهد رفت و میوههای با تنوعی از رنگ ها
و با تنوعی از طعمها به وجود می آید
این جریان به صورت تنفسی مستمر در جسم ما میدمد
به صورت تحرک در تک تک اعضاء ما در میآید
به صورت یک نور جهان را نورانی میکند
به صورت ذرات ریزی در خون و اندامهای ما جاری میشود
و انرژی و حرکت و پویایی می بخشد
بصورتِ باران ، می بارد و سبزی و طراوت به بار می آورد
بصورتِ ذراتِ ریزی در زمین جای می گیرد
بصورت طلا و الماس و زر و زیور و فلزاتی در می آید
که متنوعترین اشکال و هندسه از آن شکل می گیرد
بصورت باد و هوا به هر سو و هر طرف ، می وزد
این جریان دائم در حال جاری شدن و فوران شدن است
و تماماً به نفعِ من و توست
تماماً بخاطرِ برآورده کردنِ خواسته هایِ من و توست
تماماً برای بالا بردنِ عیار و کیفیت و ارزشِ من و توست
ما ارزشمندیم
نمی توانیم غیر از این باشیم
آن قدر ارزشمندیم که
خلقِ اتفاقات و بوجود آورنده یِ حوادثِ فردا و آینده
به خودِ ما سپُرد
و اطمینان داشت که این مسئولیت را به ما سپرده است
و تنها ما باید باورهایِ مفید و سازنده را برداشت کنیم
و به کار ببریم
و واقعی کنیم
برای فردا و فرداها
هیچ قانونِ ثابتی وجود ندارد
و کسی که به این شکل از ارزشمندیِ خود پی بُرد
درک خواهد کرد
که حتی مرگ هم یک قانونی بود که بشر آن را باور و اختراع کرد و ما می توانیم پا از درک هایِ منفیِ آن بالاتر ببریم
چون بر هر چیزی شایسته و لایق هستیم
ما ارزشمندیم
و یک ابزاری که ذاتاً ارزشمند است
نیاز به تایید ندارد
ابزاری که ذاتاً ارزشمند است
نیاز به قیاس و مقایسه ندارد
ابزاری که ذاتاً ارزشمند است
مرگ را نیستی و نابودی نمی پندارد
بلکه آن را تولدی پیشرفته تر و بروزتر می پندارد
آن را وارد شدن به یک دُنیایی زنده تر و مفیدتر و آزادتر و گُسترده تر.
ابزاری که ذاتاً ارزشی و قیمتی است
نیازی نیست که کسی شود
یا چیزی شود
که بعد از آن کسب ، آن را ارزشمند بدانیم
نه ، این ابزار خودش در بی نهایت ارزش و لیاقت ،
شناور است
عالم و کائنات و یا خُدا :
هر آن جِنسی را انتخاب کرده که مرغوبتر است
خیلی کالاهای دیگری بوده که انتخاب و خلق نکرده
اما من و تو را یقینا مرغوبتر و باکیفیت تر دیده که انتخاب کرده
اگر خود را جُدایِ از دستاوردها و کالاهای بیرونی ببینیم
و بر احساسِ ارزشمندی مان لطمه ای وارد نشد ،
پس بدان که در حالِ طی کردنِ یک مسیرِ شگفت انگیز هستی
خدا و این معمارِ بی انتهایِ هستی ، آن قدر مرا ضعیف خلق نکرده است که بخواهم بواسطه یِ دستاوردها و عواملِ بیرونی احساسِ ارزشمندی و لیاقت به خود بدهم ، مکتب و کلاسِ ارزشمندی در درون است
هُنر این نیست که به آب و آتش بزنی برای بدست آوردنِ دستاوردها ، تا اینکه خود را به نمایش درآوری ، هُنر این است که بی هیچ وسیله ای ، بی هیچ عاملی بیرونی ، احساسِ لیاقت و شایستگی داشته باشی
کسی که اُمید به خودش داد
تا این اُمید در زندگی و روزهایش ظهور پیدا کند
احساس ارزشمندی در دلش زنده می شود
من ارزشمندم
نه نیاز به اثباتی هست
نه مسابقه ای
نه مبارزه ای
نه مدرکی
نه سَنَدی
ارزشمندم
برای این ارزش حتما نیاز نیست کسی تاییدم کند
نیاز نیست که دور و برم شلوغ باشد
نیاز نیست شخص خاصی باشم تا ارزشمند باشم
من از منطقه ای سراسر ارزش آمده ام
من ارزشمند ، زاده شده ام
من ارزشمند زندگی می کنم
ارزشمند ادامه می دهم
ارزشمند ماندگار خواهم ماند
از همین حالا عاشقِ فردا هستم
چرا که قرار است شکوهی دیگر را تجربه کنم
قرار است فرکانسی شگفت انگیز را تجربه کنم
قرار است با عشق ، به یاد بیاورم که من همان شخصیتی هستم که تشنه یِ تایید نیست ، بلکه قرنهاست که تایید شده.
قرار است تجربه شود که بی هیچ قید و بَندی ، ارزشمندم
قرار است به یاد بیاورم بی هیچ زرق و برقی ، ارزشمندم
قرار است که انسانها را واردِ مغزم نکنم
قرار است اگر سیگنالی نسبت به کسی بفرستم ،
سیگنالی خوش باشد ،
چیزی باشد که برای خود می خواهم
همان چیزی برای کسی بخواهم که برای خویشتن می خواهم
اینگونه قانون جذب چند برابر خواهد شد
قرار است تمرکزم لیزری شود بر اینکه من قرن هاست ، سالهاست که شایسته و ارزشمندم.
قرار است فردا با هزاران نکته یِ دل انگیزِ مثبت ، بُمباران شوم
قرار است که فردا صُلح با خویش را تجربه کنم
قرار است با عشق از بودن در این قَرارها خوش باشم و لذت ببرم.
قرار است فردا از تمامِ مسیرم ،
لذت و نشاط و آسایشِ درونی تجربه کنم
فردا خیلی زیباست
خیلی قشنگ است
قرار است مُدام ، میزبانِ خودم باشم
قرار است هر همیشه حواسم به احساساتم باشد
قرار است درک کنم که تنها با دیروز خودم مسابقه دهم
و از دیروزِ خودم ، پیشی و سبقت بگیرم
قرار است مقایسه ای نداشته باشم
و بدانم که تمام انسانهای اطرافم
تمام آدم ها و من و همه ، به یک اندازه ارزش و اعتبار و پُتانسیل در داخلِ خویشتن داریم.
من در حالِ لذت بردن از مسیر و در حالِ نزدیک شدن به تصاعُد هستم.
فردا قرار است تمامِ توجهات ، تمامِ تمرکزها ، تنها بر خویشتن باشد و نه چیزِ دیگری.
قرار است فردا به یاد بیاورم که :
همیشه آینده زیباتر از اکنون است
آینده فراوان تر از اکنون است
آینده وفورتر از اکنون است
آینده مشتاق تر از اکنون است
آینده صُلح پذیرتر از اکنون است
فردا قرار است درک کنم که حاکمِ اصلی ،
رهبر و خلق کننده یِ اصلی ،
محافظ و راهنماگرِ اصلی در درونِ خودم است.
فردا مالِ من است
فردا متعلقِ به من است
فردا مربوط به من است
باهمین رمز و رازِ ساده ای که دوبرابر شد
دوباره ادامه می دهم تا این دوبرابر ، دوباره دوبرابر شود
دوباره ادامه می دهم
دوباره ادامه و ادامه و ادامه
خلاصه اینکه ، مُحتاجیم که بدانیم ،
محتاجِ اثباتِ به کسی نیستیم
فردا قرار است یک عالمه حالِ خوش در خود بپرورانم
فردا قرار است که یک عالمه تمرکزِ الهی بخش تجربه کنم
فردا قرار است که یک جهان شوق و اشتیاق ، بی هیچ قید و بندی ، در خود احساس کنم.
من محتاجم به هماهنگی با نیروگاهِ درونم
نه هماهنگی با تاییدِ دیگران
من محتاجِ هم صحبت با شخصیتی از خویش به نامِ منبع
نه هم آهنگی با صحبت با دیگران و به کُرسی نشاندنِ خویش.
در هر وضعیتی که هستم ، خدایم را شاکرم ، عالیست
اگر عالی نیست
مقصر ، وضعیت نیست
مقصر هیچ کسی نیست
من باید به تنظیماتِ خویش برگردم.
من ارزشمندم ، حتی با هر خرابی ای که برآن آویزان شده ام
من ارزشمندم ، حتی با هر کردار و مَنِشی که بر من چسبیده است
من ارزشمندم ، حتی با هر نوع فقر و فلاکتی که تجربه کرده ام
من ارزشمندم بی هیچ عُنصری دیگر
من ارزشمندم و :
معیار و مُشخص کننده یِ ارزش و قیمت و بَهایَم
چیزی بیرون از من نیست
ارزشمندی ام به افکارِ نابم است
ارزشمندی ام به حالِ خوشی است که می توانم در هر جا و مکان و موقعیت و شرایطی بر خود مسلط کنم.
وقتی احساس ما برای ما مهم باشد
یقیناً برای تقویت این احساس ، از باورهای مثبت و خوب استفاده میکنیم
و وقتی از باورهای خوب استفاده کنیم
برای خود ارزش قائل شدهایم
و وقتی برای خود ارزش قائل شویم
روزنههایی برای ما باز میشود که این ارزشمندی بیشتر و بیشتر شود.
یقینا موسی (ع) بعد از قتل آن شخص ، احساس ارزشمند بودنش را حفظ کرد که پیامبر شد
ما باید یادبگیریم
که مثلا با داشتنِ یک قَرض و بدهی
یا با داشتن یک رابطه یِ غم انگیز با همسر یا اطرافیان
یا با از دست داندنِ یک رابطه ای یا طلاق و ….
یا با از دست دادنِ مالی ،
یا کسی ، یا وسیله ای
از هم نپاشیم
بلکه به یاد بیاوریم که ما : بی هیچ قید و بندی ، ارزشمندیم.
آن جایی که انسان در اینگونه شرایط احسای ارزشمندی ندارد
واردِ اعتیاد می شود
وارد نگرانی می شود
وارد دوا و دکتر و امراض می شود.
بپذیریم ارزشمند بودنمان را در :
هر نوع شرایطی که با آن مخلوط هستیم.
ارزشمند بودنمان ، آویزان به کسی یا چیزی نیست.
ارزشمند بودنمان ، آویخته به بهانه و دلیلی نیست.
ارزشمند بودنمان به این خاطر است که :
من کاری به کسی یا چیزی ندارم ، هر عمل و خطایی هم که از من سر می زند ، می دانم که بهترین تصمیمم بوده ، و با این وجود من ارزشمندم ، چون وجودم ، انتخابِ خدا بوده است و هیچکس و اَحَدی حق ندارد ، انتخابِ خدا را بی ارزش بشمارد ، حتی خودِ من با وجود هر نوع خطا و کرداری ، حق ندارم خود را بی ارزش بدانم ، کالایِ خدا ، دست اول است ، کالایی مرغوب ، کالایی استاندارد ، کالایی شایسته و به درد بخور
نتایج وقتی می آید که
احساسِ ارزشمندی ات را وابسته به نتایج ندانی
اگر نتیجه نمی آید
به این دلیل است که احساس ارزشمندی ات را به نتایج گِره زده ای
این یک باور روی این کره ی زمین بوده که معیار ارزشمندی را رسیدن به چیزی دانسته اند
و ما می توانیم معیارِ ارزشمندیِ خود را یک پروسه یِ درونی و ذهنی بدانیم.
اگر خود را مقایسه نمی کنی ، ارزشمندی
اگر از خصوصیت خوب دیگران ، اُلگو میگیری ، بدان برای خود ارزش قائل شدی.
اگر با خود در صُلحی ، بدان برای خود ارزش قائلی.
اگر کربوهیدرات کمی می خوری بدان برای خود ارزش قائلی.
اگر کسی باعث نگرانی و ناراحتی ات نشد ، بدان برای خودت ارزش قائلی.
اگر خود را همه جوره دوست داری ، بدان برای خودت ارزش قائلی.
اگر اُمید به فردا و آینده داری ، بدان برای خودت ارزش قائلی
اگر بعد از هر ناراحتی ، بر میگردی و با افکارِ مناسب ، احساس خوب را آرام آرام به خود باز می گردانی ، بدان که برای خودت ارزش قائلی.
اگر اینکه به جای سرزنش خودت یا سرزنش فرزندت یا قضاوت اطرافیانت ، بر می گردی و با خودت و منبعِ درونت ، هماهنگ می شوی ، صدالبته بدان که برای خودت ارزش قائل شدی.
اگر روزی چند صفحه از نکات مثبت خودت یا دیگران یا جهانت می نویسی ، بدان برای خودت ارزش قائلی.
چه دارایی ای بزرگتر و گرانبهاتر از وجودت؟
اگر ایمان داری که هر روز فرصت ها بیشتر و بیشتر می شود ، بدان که برای خودت ارزش قائل هستی.
اگر ایمان داری که جهان سراسر وفور و فراوانی است ، بدان که برای خودت ارزش قائلی.
اگر برای خودت ارزش قائل باشی ، سعی می کنی بیماریِ ناراحتی را به خود راه ندهی.
اگر برای خودت ارزش قائل باشی ، هیچ کینه ای بر دل راه نخواهی داد ، حتی اگر احساس می کنی دیگری بر تو بدی کرده است ، چرا که در واقع کسی به ما بدی نمی کند مگر اینکه خودمان دعوت کرده باشیم.
اگر برای خودت ارزش قائل باشی ، حداقل روزی یکساعت صرفِ کار کردن و تنظیمِ احساساتت می کنی.
آنکه کسی را کنترل نکرد ، ارزشمند است.
آنکه تنها تقلایش کنترل احساسِ خویش است ، ارزشمند است.
آنکه به تکامُل ایمان دارد.
و ایمان دارد که حتی خدا از این قانون سرپیچی نکرد ، بدان که ارزشمند است.
آن کس که از تنهایی هایش بیشتر لذت می برد تا بودن در جمع ها ، این نشان می دهد که این گونه شخص خیلی وضع و حال و روزش عالیست و این فرد ارزشمند است.
کسی که موقع خواب ، در چند ثانیه ، اموراتی که قرار است ۹۰ فردا انجام دهد ، و با عشق دوره می کند ، ارزشمند است.
کسی که موقع بیدار شدن ، در چند لحظه ی کوتاه به خودش یادآوری می کند که امروز قرار است به هر آن چیزی که احساسم را خوب می کند ، برخورد و مُلاقات داشته باشم و لحظه ای کوتاه در طراحیِ ذهنش آن را خطور دهد ، ارزشمند است.
دکمه یِ تنظیماتِ ما در هنگام خواب و لحظه یِ بیدار شدن است ، در این دو لحظه ، شاسی را بچرخانید بر اینکه زمین و زمان برایم ارزش قائلند ، زمین و زمان عاشقم هستند ، زمین و زمان به شکلی لحظاتِ ورودم را برنامه ریزی می کنند که از هر جهتش به نفعِ من است ، اگر این تنظیم را به یاد بیاوریم ، بر ارزش و عیار و مرغوبیتمان افزوده می شود.
آن کس که با هر خطایی ، با هر اشتباهی ، باز هم از دوستی با خود دست برنمی دارد ، ارزشمند است.
آن کس که در لحظه یِ حال است و احساسِ خوب را به آینده موکول نمی کند ، ارزشمند است.
خیلی ارزشمندی ، وقتی که دقایقی قبل از خواب به خود میگویی که اکنون می خوابم و میدانم تا صبح ارتعاشاتم بصورت موقت ، قطع می شود و با بیدارشدنم ، تولدم آغاز می شود و با زیباترین ارتعاشات ، با عشقِ دوباره به آغوشِ زندگی و جهان برمی گردم.
خیلی مقدس و ارزشمند است که انسان در هیچ زمینه و بُرهه و مرحله ای ، احساس گناه نمی کند ، و به جایش به احساساتِ درونِ خود دقت و ملاحظه می کند .
در موردِ زیباییها ، بیشتر بنویسید ،
تا ارزشتان بر صحنه یِ روزگاران حَک شود.
بگویید در موردِ زیباییها
تا جهان بشنود ارزش و لیاقتتان را.
احساسِ خوب مساوی با تجربه یِ اتفاقِ خوب
احساسِ ارزشمندی مساوی با تجربه یِ اتفاقاتِ ارزشمند.
پیشرفت ها بصورت مرموز اتفاق می اُفتد
وقتی که می نویسید
بعد از مدتی ، متوجه می شوید که ارزشتان کجا بود و به کجا رسید.
چقدر زندگی شگفت انگیز می شود
وقتی که به احساسِ خود دقت کنیم
وقتی به احساسِ خود دقت کنی
شکفته می شوی.
چرا که سیمِ ارتباطِ ما با جهانِ هستی ، احساسِ ماست
چرا که همه یِ تغییرات ، تجلیِ تغییر در احساس است
و تغییر احساس ، تغییرِ سرنوشت است.
هر چه در بیرون هست
در درون هم هست
بیرون آیینه یِ درون است
اگر خوب می بینی بیرون را
پس در حالِ نظاره یِ ارزشمندی ات هستی
و امکان ندارد چیزی خارج از محتوای آگاهی خود ببینید.
تسلطِ ما بر خویشتن داری و کنترل افکار و احساسات
بالاترین دستاورد است.
آن قدر ارزشمندیم
که توانِ این را داریم که در بینهایت سیر شویم.
آن قدر ارزشمندیم
که توانِ این را داریم که همیشه و لحظه به لحظه ، انگیزه یِ عظیمی نسبت به فردا ها و آینده ها داشته باشیم.
بار دیگر یادآوری می کنیم که :
خود را بی هیچ بهانه و دستاورد و ابزاری بیرونی ، ارزشمند بدانیم.
ما ارزشمندیم ، چون خدا خواسته
وقتی خدا مُجوزِ ورود به کسی داد ، یعنی ارزشمند است
دیگه مابقی زندگی به عهده یِ ما است که چقدر پذیرایِ این استقبالِ خداوند باشیم.
اگر یک فردی باشم ،
حتی لُختِ مادرزاد
و در یک مزرعه ای ، بیابانی
بی هیچ نام و نشانی سرگردان باشیم
نه کاری
نه اعتباری
نه دستاوردی
همین که احساسِ ارزشمندیِ بی قید و شرطی داشته باشم
تمام است
اگر هیچ دستاوردی نداری
نگران نباش
مهم آن است که یک جهانی با توست
اینکه آزاد زندگی کنی بی هیچ قید و بندی
فراتر از اینست که با قید و بندها ، در تقلایِ آزادی باشی.
اجازه بدهیم که این احساسِ ارزشمندی
ما را به فرصت ها و اعتبارات هدایت کند
چون با اینگونه رسیدن به دستاوردها
شما در بند و اسیرِ وابستگی ها و عوارضش نمی شوید
نه اینکه انتظار بکشیم تا
با رسیدن به فرصت ها و اعتبارات ، احساس ارزشمندی کنیم.
احساس ارزشمندی ، بی هیچ امکاناتی می توانی بوجود بیاوری
بی هیچ دلیل و مدرکی
اصلا در ذاتِ تو کاشته شده است
مدتهاست که آن را با خود داری
اجازه نده که با مقایسه خود با دیگران ، کمرنگ و پنهانش کنی
با عشقِ تمام این احساسِ ارزشمندی را بیدار کن
خدا کادویی از جنسِ خودش در تو تعبیه کرد
آن وقت تو می خواهی با رسیدن به برخی عناصر بیرونی
به خود لقبِ ارزشمندی بدهی ؟
خدا بی انتها بودنش را در تو تعبیه کرد
و تو دنبالِ یک سری ابزارها هستی تا با رسیدن به آنها احساس خود را خوب ببینی؟
تو همین حالا هم می توانی بی هیچ بهانه ای سر از پا در احساس خوب قرار بگیری.
اگر احساس ارزشمندی ، بی هیچ ابزار و دستاورد و قید و بندی داشته باشی
خود به خود به ابزارها و دستاوردها هدایت می شوی
و این جا نه از بابِ اینکه محتاج آنها بوده باشی
از این باب که از آنها لذت خواهی برد.
اگر همه یِ ما
بلااستثنا همه یِ ما
خود را در ابتدای نوزادی تصور کنیم
درک خواهیم کرد کا همه یک جور بودیم
همه بی هیچ قید و شرطی سرشار از عزت نفس و احساس ارزشمندی بودیم
الآن هم می توانیم ذهن را به همان دوران برگردانیم
یک لحظه از مقایسه دست بکشیم
یک لحظه از آنچه داریم خوشحال و شکرگزار باشیم
یک لحظه احساس کنیم که یک روحِ ابدی و فناناپذیر و نامیرا در ما هست
یک لحظه احساس کنیم که تمام جهان با ثروت هایش برای من خلق شده
یک لحظه درک کنیم که کل این کیهان حُکمِ یک پِدر دارد که مرا در آغوشش گرفته است
من با همین نوشته های ساده دوباره به آن کودکیِ سرشار از حسِ لیاقت و ارزشمندی متصل می شوم ، عاشقِ بی قید و شرطِ خود می شوم
این یکی از تمریناتی است که وقتی احساس می کنم که می خواهم آشفته شوم ، انجام می دهم
خیلی وقت ها
به یاد آوردنِ یک سری زیباییهایِ گذشته
سوخت و انگیزه ای برای رسیدن به برخی از رویاهایِ آینده می شود
گاهی به یاد آوردن یک سری زیباییهای گذشته
مرهمی می شود بر زخم هایی که ناخودآگاه از پسِ این زندگی در خود ایجاد کرده ایم.
ما ارزشمندیم که یک جهانِ بی انتها از ما پدری می کند
ارزشمندیم که دریا و اقیانوسهایِ نعمت هایش بر ما جاری شده.
این جهان سرمنزلی ، باغ و ویلایِ من و توست
حیف است با این همه دارایی ، غُباری از غم و ناراحتی و نااَمنی به خود راه بدهیم
هیچگاه نه تنها کمبودی نیست
بلکه همیشه و همیشه همه چیز مازاد است
باز هم یادآوری می شویم که :
ما ارزشمندیم که خدا بر آفرینشِ ما تمرکز کرد
حتما ارزشمندیم که زمانش را بر خلقتِ ما اختصاص داد
حتما ارزشمندیم که هدایت و رهبری میکند تک تکِ سلولها و مولکولها و ذراتِ جسممان را.
او فقط بر نکته هایِ مثبتی که از ما سر می زند ، تمرکز می کند
پس چرا ما عاشقِ نکات مثبت ، عاشقِ صُلحِ با خود ، عاشقِ سرزندگی و انگیزه و نشاط و اُمید نباشیم ؟
عذاب وجدان یک مقوله یِ ساختگی بود
که بشر آن را در خود ساخت
و قاتِلِ احساسِ ارزشمندی است
ولی خداوند به این عذاب وجدانی که ایجاد کنی
هیچ پاسُخی نمی دهد که آرام شوی
فقط خودت را از درون له و لورده می کنی
بی خود و بی جهت
او بدون قضاوتِ هر شکل و رنگ و مذهبی که داری
نعمت هایش را بر تو دائم جاری می کند
حال چرا من و تو خود را درگیرِ عذاب وجدان می کنبم ؟
بُگذر از هر نوع خطا و هر نوع اشتباهی که انجام می دهی
حتی اگر قرار است خطا و اشتباهاتت هزاران بار دیگر تکرار شود ، ولی تو بگذر ، که خدا پیش از تو گذشته است
خدا خود را آلوده به تمرکز بر گناه و خطاهای تو نمی کند
و اگر از تو هم سر می زند
خود را آلوده به تمرکزشان نکن
اصلا خطا و اشتباهی صورت نگرفته است
این ها یک مسیری است
که راه را برای تجاربِ جدیدتر باز کند
هر آن فکر و اندیشه ای که در ما ایجاد حِسِ منفی می کند
ما آن را گناه یا عذاب وجدان می نامیم
و احساسِ بی ارزشی می کنیم
به جایِ اینکه از آن حِسِ منفی که یک نشانه و علامت است و از آن درس بگیریم و ایجادِ حِس مثبت و افکار مثبت کنیم ، حسِ بی ارزشی می کنیم
اصلا خداوند
هیچ اطلاعی از این چیزی که تو نامش گناه نامیده ای ندارد ، ولی ما با اقتدار برچسبِ گناه و عذاب و جهنم به آن می دهیم و همینجوری آرام آرام از اصلِ خود که توده ای از خدا و ارزشمندی است دور و دورتر می شویم.
ما به جایِ اینکه خدا را اوجِ دائمی سعادت و بخشش و بزرگی و نعمت بدانیم
آن قضاوت هایِ درونی مان را خدا فرض کرده ایم.
نه ، دوست عزیز
ما ارزشمندیم
و چه با انجامِ این خطاها و اشتباهات که تو نامش گناه میدانی
و چه بدون انجامِ آنها
در هر دوصورت
فورانِ خداوند
فورانِ سعادت
فوران فرصت و نعمت
به یک اندازه
بر صحنه یِ زندگی ات
جاری می شود.
تنها مانعی که باعث می شود
احساسِ بی ارزشی در ما باشد
در ذهنِ خود ماست.
جناب علی آقا ابودردائی درود خداوند بر شما.
مثل همیشه حرفهایتان چون از دل بر میآید، بر دل مینشیند
امروز با یکسری ناخواسته روبرو بودم و مخصوصا در پایان روز به اوج رسید، اما از آنجایی که من در دانشگاه عباس منش فراگرفته ام که آگاهانه ذهنم را مدیریت کنم، جلو تمام نجواها مقاومت کردم و هیچ واکنش منفی بروز ندادم خدا روشکر.
و نتیجه آن شد که آخر شب خداوند پاداش خویشتن داری و صبوری در برابر ناملایمات را به بهترین روش به من داد.
که آن هم هدایت به کامنت شما بود.
از شما سپاسگزارم
سلام بر شما آقای ابودردائی عزیز
تحسین میکنم این حجم از درک قوانین و این روحیه و این حجم از آگاهی رو.
خدا روشکر برای وجود دوستان فوق العاده ای چون شما
من بعضی از نوشته های شما رو به صورت ویس درمیارم و بارها گوش میدم.
اون قسمت از نوشتتون که گفتین اگه ابتدای نوزادی خود را به یاد بیاریم که همه یک جور بودیم بسیار مثال زیباییست و ذهن راحتتر قبولش میکنه.
سپاسگزارم
قلبتون هر لحظه پرتپش از یاد خدا❤️
سلام علی آقای عزیز
امروز به شکل عجیبی به این کامنت شما هدایت شدم.
صبح چشممو هنوز باز نکرده بودم گفتم خدایا من میخوام هر لحظه ام به راه و روش و پیشنهاد تو بگذره.
«إیاک نعبدُ و إیاک نستعین ، احتن صراط المستقیم ،صراط الذین انعمت علیهم ،غیرمغضوب علیهم ولظالین»
چشممو باز کردم ،گفت قبل از هرکاری برو تو سایت ، برو تو قسمت عقل کل ،
و مستقیم منو به کامنت بی نظیر شما هدایت کرد که آنقدر عالی و تآثیر گذاره که میخوام با صدای خودم ویسش کنم و هر روز صبح و شب گوش کنم.
اینم هدایت و الهام الهی گفت.
خواستم ازتون تشکر کنم بابت این وقتی که گذاشتید و این قدر زیبا، واقعیتِ ارزشمند بودمون را توصیف کردید.
خداقوت واقعا جملاتتون الهام بخش بوده برای من
انشالله پایدار و سلامت باشید
چقدر با قلبتون زیبا مینویسیم
چقدر حس خوبی میگیرم
سلام دوست عزیزم
بسیار بسیار لذت بردم،امروز توی تمرین ستارهی قطبی درخواست دادم که به آگاهی هدایت شم بابت بزرگتر کردن ظرف وجودم،بالا بردن احساس لیاقتم ومدارم،وقتی اومدم توی سایت گفتم خدایا هدایتم کن به فایلی که صلاح میدونی گوش بدم خدا دستمو گرفت آورد سمت کامنت شما از طریق شما باهام صحبت کرد.ممنونم دوست توحیدی که از دستانی خدا شدی برام درپناه خدا باشی
سلام دوست گرامی
چقدر زیبا گفتید باید این متن شما رو از طلا گرفت
و مرور کرد آنقدر باید این متن شما رو بخونم تا قلبم و عقلم همگرا بشوند
هر چند الان هم لذتی فراوان بردم بی تردید بهترین متن رو خوندم زنده باشید و سلامت
ای دوست خوب
سلام ممنونم واو خیلی عالی نوشتید من تاحدودی قبلا انجامش داده بودم
گاهی اوقات حست ب خودت انقدرزیباست که ناخودگاه میخوای دادبزنی وبگی
هر کاری میکنی، خودت رو به رستوران شیک دعوت نکن چون در اکثر افراد ضررش بیشتره.بجاش ببین کدوم کارت،کدوم حرفت کدوم حست در طول روز، بوی آویزون بودن از دیگران یا وابستگی به اونها رو میده .همین که متوجه این فرکانس هات بشی،بدون اینکه کار اضافه ای بکنی، نصف راه رو رفتی
سلام به نکته ی مهمی اشاره کردی دوست خوب
درسته که اینکه برای خودمون و تفریحمون خرج کنیم و بریم رستوران خوبه،اما نمیتونه یه راهکار اصلی باشه.ممکنه بگیم خب بم چفتن برو رستوران، منم برم بلکن اعتماد به نفسم بهتر بشه،و من هم پاشم برم رستوران اما با احساس بد،و نتونم حسم رو خوب کنم،فقط روتین انجامش بدن.اینها جواب نمیده
اما اینکه گفتید توجه کنم ببینم کی و کجا اویزون بقیه میشم، خیلی واقعا کلیدی بود.دوباره دارم به این جواب برمیخورم،تلنگر جدی به من بود،و واقعا حواسمو حالا جمع کردم که به خودم توجه کنم از لحاظ اویزان شدن و وابسته شدن،ممکنه ناخوداگاه باشه یا حواسم نباشه
تشکر دوست خوبم،ممنون
جهان ارزشمنند بودن منو درک میکنه
وقتی
من ارزشمند بودن خودم رو با تمام وجود احساس میکنم
من همینجوری که الان هستم دقیقا همینجوری خودم رو دوست دارم وعاشق خودم هستم چراکه من اشرف مخلوقاتم من بسیار شخصیت قدرمتندی دارم و در مقابل مشکلاتم سر خم نمیکنم
من به خدا وقدرت خدا ایمن دارم و ایمان دارم که خداوند به شدت میخواد که من ثروتمند باشم(خیلی بیشتر از اونیکه من میخوام) وهمواره دستان خودش رو برای کمک به من فرستاده و میفرسته و همیییشه منو هدایت کرده و میکنه
حامی و پارتی من خداست
دست من توی دست خداست
خدا هست که مثل یه برادر بزرگتر همیشه پشت من و حامی من بوده و هست و بار ها تو زندگیم اینو به من ثابت کرده
پیش اومده لحظه هایی که من زندگیم به یه مو بند بوده ولی پاره نشده پیش اومده که در شرایط سختی بودم ولی همیشه یجوری اون منو هدایت و راهنمایی کرده به کمک دستاش
فقط چون من راهنمایی و کمک اون رو خواستم
خداوند بسیاز قدرتمنده بسیار توانا هست فرمانروای کل جهان هست و ی همچین فرد قدرتمندی منو نه تنها به عنوان بهترین دوستش انتخاب کرده (یا رفیق من لا رفیق له)بلکه منو جانشین خودش کرده منو اشرف مخلوقات خودش کرده خودش گفته همه چیزو به تسخیرت دراوردم و تو توانایی انجام هر کاریو داری
این فکر مسخرس که فکر کنم ارزشمند نیستم من کسیم که پشتم به همچین قدرت بی نهایتی وصله من بهترین مخلوقم از من بهتر روی کره زمین نیست شاید تو دنیا یه کوه الماس و جواهرات باشه ولی هیچ وقت هیچوقت هیچ وقت یه کوه از من وجود نداره
من یکتا هستم
حالا که فهمیدم چقدر ارزشمندم حالاکه فهمیدم چه جایگاه والایی دارم برای خودم وقت میذارم و هر روز این متنو با ایمان جلوی ایینه برای خودم بلند میخونم و به خودم یاد اور میشم که چقدر ارزشمندم و ویزگی های مثبت خودم رو به خودم میگم و میگم که من چقدر انسان با ارزشی هستم و چقدر افراد باید خوشبخت باشن که یکی مثل منو دارن
من برای خودم وقت میذارم و روی خودم کار میکنم تا به بهترین شکل ممکن با همنوع خودم برخورد کنم و کاری کنم ک هم خودم و هم دیگری از معاشرت با من بی نهایت لذت ببره
حقیقتا که من انسان ارزشمندیم
خدای من تو حق داشتی به خودت تبریک بگی وقتی منو افریدی
من واقعا با ارزشم
من خودم بدن خودم رو دوست دارم ازش مراقبت میکنم با عشق تمیزش مینکم و هرچی که بخوام برای خودم میخرم واز خداوند میخوام همینجوری که تا الان منو هدایت کرده بازم منو هدایت کنه تا به ساده ترین روش ممکن به ثروت بی حد و حسابی برسم که حقمه که بتونم به جایگاهی که واقعا ارزششو دارم برسم چون میدونم ارزش و لیاقت من اینه که بهترین زندگی رو داشته باشم وهرکسی به این حد از کمال نمیرسه هرکسی به ثروت زیاد و روابط فوق العاده عالی و زندگی بی نظیر نمیرسه فقط کسایی بهش میرسن که ارزش خودشونو میدونن که میدونن لیاقتشون چیه میدونن حامی وتکیه گاهشون چقدر قدرتمنده و میتونن به کمک اون و فقط اون به هرجایی که میخوان برسن
(In God We Trust)
سلام دوست خوبم
ببینید بهترین باوری که به خودم در احساس ارزشمندی و لیاقت کمک کرده احساس میکنم این بوده که بیشتر به خودم اینو که تو عزیز خداوندی به این فکر کردم که من از نگاه خداوند چطوری هستم چقدر از نظر خداوند من عزیز هستم و خداوند چه حد بی اندازه ی برای من ارزش قائل شده و چقدر به من اهمیت داده
و این اوج ارزشمندی منو میرسونه
فارغ از هر گونه فرم غالب رنگ شخصیت موقعیت و هر چیزی و هر چیزی که از بعد مادی باعث ارزش میشه
چون فرای بعد مادی بعد روحی ماست که تمام این هستی برگرفته از این انرژی و این انرژی تمام جهان رو در خودش گرفته و تمام جهان را در حال حرکت بخشیدنه
عزیزم از فضای مادی خارج شو و متصل شو به جریان انرژی خداوند که همه چیز خداونده وتو زمانی ارزش روبه معنای واقعی از اطراف و دستان خداوند بهت بخشیده میشه که تو زاویه نگاهت روتغییر بدی تا انرژی خداوند رو به شکل ارزش تجربه میکنی
این باوری که گفتم خیلی تاثیری زیادی داره
عمق بی انتهای ارزوهاتو برات از خداوند درخواست دارم
سلام به همه پاره های تنم _ عاشقتونم
_
با نوشتن باور در مورد لیاقتم و اینکه من لیاقت داشتن خواسته هامو دارم _
و هر خواسته که دارم رو با من لیاقت داشتنشو دارم می نویسم و این نوشته هامو برای خودم با تمرین تبدیل به باور خودم می کنم _
_
ساد و ثروتمند و سلامت باشید
سلام اقا شایان…خیلی تمرین جالبی به نظر میرسه اما یه سوالی برام پیش اومد . اونم اینکه یعنی شما یه باوری اومد به ذهن شما و شما گفتید که بهتون کمک میکنه این باور و شروع کردین به نوشتن و تمرین کردن این باور.حالا شما در کنار یک سری کار های عملی این باور رو مینوشتید و تمرین میکردین ؟ و چقدر زمان برد این موضوع ؟
من توی تغییر باور ها عجله ای ندارم ولی خواستم بدونم چقدر زمان برد ساخت این باور؟
در پناه الله
سلام به دوست عزیز
حس ارشمندی از اعتماد به نفس سرچشمه میگیره. توصیه من به شما کارکردن روی عزت نفستون هست. من خودم با دوره عزت نفس استاد پیش رفتم و واقعا عالی بود. اما نیازمند این هست که همیشه روی خودت کار کنی.
یک باور خوب می تونه این باشه که من مخلوق دوست داشتنی خدا هستم. من رو خداوند بسیار زیاد دوست داره پس چرا من نباید خودم رو دوست داشته باشم. من لایق بهترین ها هستم. من بسیار ارزشمند هستم. حتی اگرجامعه این رو درک نکنه من خودم این رو تایید می کنم وهمین کافیه.
سلام و خدا قوت
خدایا شکرت
از نتایج و جزییات بیشتر دوره استاد جان بزارید
چون فواد جون ایمانش خیلی بهتر میشه
در پناه عشق😍
دوست خوبم سلام
باور لیاقت در نتیجه ی اعتماد به نفس بالاست.
کسی که همین جوری که هست خودش رو می پذیره و دوست داره و عاشق خودش هستش.
کسی که خودش رو با خاطر کارهای کرده و نکرده سرزنش نمیکنه.
کسی که باور داره به لطف خدا هر کاری رو میتونه عالی انجام بده.
کسی که مسئولیت زندگیش رو به واسطه ی باورهاش ۱۰۰درصد پذیرفته.
کسی که به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی خودش رو قربانی نمیکنه.
شاد و پیروز در پناه الله یکتا
سلام دوست گرامی
طبق گفته استاد عباس منش در دوره ثروت چندین کار عملی وجود دارد که میشه با انجامشون احساس ارزشمند بودن را بوجود آورد
که اگر خودتان براب خودتان ارزشمند باشید
برای جهان هم همانقدر ارزشمند خواهید بود
مثلا
خودتان را به یک رستوران شیک دعوت کنید
برید لذت ببرید احساس کنید که برای خداوند ارزشمند هستید کا فرصت لذت بردن از زندگی رو دارید
باور کنید که جهان رو خداوند به تسخیرتون در آورده
باد ها رو براتون رام کرده و شرایط رو طوری درست کرده که لذت ببرید از زندگی
پس شاد باشید و احساس ارزشمند بودن کنید
که خداوند چقدر شمارا دوست دارد ❤