مسیر عشق و جبران کردن

جواب‌های «عقل‌کل»مسیر عشق و جبران کردن
0

سلام دوستای عباس منشی عزیزم
این روزا حال دلم عجیب غریب خوبه ، الهی شکر

من یه آگاهی پیدا کردم ولی بلد نیستم یا بهتره بگم نمیتونم عملیش کنم ، کمک میخوام

راستش من متوجه شدم ، هرآنچه که داری رو میتونی بدست بیاری
مثلا ، من درونم عشق دارم ، به خانواده ، اطرافم ، دوستام و … پس عشق هم بدست میارم ، ولی با داشتن حسادت ، عشق کمتری بدست میارم ، چون درونم کمبود دارم
من با همون پول کمی که دارم ، میبخشم ، خرج میکنم و … و میدونم دارم …. پس پول بدست میارم

حالا میدونم باید به خانوادم عشق بورزم ، میدونم پدر و مادرم اگر برای من کاری کردن ، صددرصد خودشون رو گذاشتن برام … ولی بلد نیستم چطور اون رفتارهای عجیب گذشته که از سر ناآگاهی بوده رو جبران کنم و چطور مسیر رو بگردم … قطعا دل مادرم از بعضی حرفهام شاید آزرده شده باشه …
ممنون عزیزای دلم

و براتون هزارهزار نعمت بدون شمارش میخوام 😍😍😍

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
1

بنام خدا
سلام دوست عزیز
اینکه متوجه شدی هر چیزی رو که داری می‌تونی بیشتر به دست بیاری، خیلی ارزشمند است

برای جبران رفتارهای گذشته و نشون دادن عشقت به پدر ومادرت میتونید:
با پدر و مادرت خیلی راحت و صمیمی صحبت کنید. بهشون بگو که چقدر دوستشون داری و چقدر ازشون ممنونی. گاهی یه “دوستت دارم” یا “ممنونم بابت همه چیز” می‌تونه دنیا دنیا ارزش داشته باشد. اگه حس می‌کنی دلخوری‌ای هست، با صداقت و با لحنی پر از عشق و احترام ازشون عذرخواهی کن. بگو که اون موقع ناآگاه بودی و الان قدردان محبت‌هاشون هستی.
مهم‌ترین چیزی که می‌تونی بهشون بدی، وقت و توجهته. کنارشون بشین، به حرف‌هاشون گوش کن، حتی یه چای با هم بخورید و گپ بزنید. همین حضور و توجه تو، بزرگترین هدیه می‌تونه باشد.
لازم نیست کارهای خیلی بزرگ بکنید. یه روز صبحونه رو براشون آماده کن، خونه رو مرتب کن، یا براشون یه غذای مورد علاقه‌شون رو درست کن. این کارهای کوچیک، پر از عشق و توجه هستن و خیلی تاثیرگذارند
سعی کن رفتارها و حرف‌های گذشته‌شون رو با دیدی بازتر نگاه کنی. شاید اون‌ها هم با ناآگاهی یا با توجه به شرایط خودشون رفتارهایی داشتند. با عشق و درک متقابل، می‌تونی رابطه‌تون رو قوی‌تر کنید.
اگر رابطه‌ی خوب و گرمی داری، سعی کن همیشه پیش‌قدم باشی برای ابراز عشق و محبت. اینطوری اون‌ها هم احساس خوبی پیدا می‌کنند و این چرخه عشق ادامه پیدا می‌کند.

یادت باشه، عشق واقعی نیازی به جبران یا محاسبه نداره، بلکه ابراز کردنه. همین که این حس رو داری و دنبال راهی برای ابرازش هستی، یعنی داری مسیر درست رو می‌ری.

موفق باشید


0

عزیزم همین ک تغییر کردی و اشتباهات گذشته خودت را بپذیرید یعنی جبران!
نیازی نیست حتما کارِ فیزیکی کنیم یا جانمان را فدا کنیم تا به آن شخص حس بهتر بدهیم یا برای رهایی از عذاب وجدان حتما حرکتی کنیم
بپذیر همه اشتباه میکنیم
همه گاها باخود دشمن بودیم چه برسد با دیگران
بپذیر عینک بدبینی روی چشمانمان سالهای سال آزارمان داد و هرکسی را دیدیم غیر خود..!
و نیز بپذیر این همه لازم بود تا تو به واقعیت برسی تا تلاش کنی برای منی بهتر!
از صمیم قلب از دوستان خود یا خانواده عذرخواهی کنید و دیگر این موضوع را در ذهن خود ببندید و هی بازش نکنید که در گذشته چه شد !
به آینده توجه کنید و از بارِ رنجِ گذشته خود را سبُک کنید و رها!
از عشقِ جاریِ درون خود لذت ببرید و عشق بپراکنید به همه و این کافیهِ کافی‌ست!
چه چیزی زیباتر از عشق!
هر رنج دوست داشتن صیقلی است بر روح!

برایت عشقی پرشعور از رب خواهانم( در پاسخ دعای قشنگت)


0

سلام
استاد توی دوره عزت نفس کاملا درباره. گذشته صحبت کرده و کاملا مفصلا توضیح داده
گذشته گذشته رفته و تموم شده و دیگه قابل برگشت نیست و اینکه من بخوام رفتارهای خودم رو در گذشته که حاصل فرکانس‌های قبلم بود و باعث یک سری از رفتارهایی شده که الان شاید پشیمون باشم رو بخوام درست کنم و جبران کنم باعث میشه که من بیشتر به اون رفتارها توجه کنم و دوباره اون رفتارها رو به زندگیم دعوت کنم و بارها و بارها اون کارها رو دوباره انجام بدم درسته آدم باید از گذشته خودش درس بگیره و تجربه کنه و توی زندگی آینده و الان خودش اون‌ها رو به کار ببره اما اینکه من بخوام حسرت اینکه چرا زمان گذشته با فلان کس با مادرم با پدرم با کسی فلان رفتار بد رو کردم و الان بخوام اون رفتار ها رو جبران کنم از نقطه نظری میاد که من قوانین رو نمی‌دونم من نمی‌دونم که با توجه کردن به یک چیز اساس اون رو به زندگیم جذب می‌کنم و اون رو به زندگی خودم دعوت می‌کنم
و جای خوشحالی اینجاست که ما می‌تونیم با فرکانس حال حاضرمون آیندم رو اون طوری که دوست داریم خلق کنیم
و با تمرکز و توجه به زندگی الانمون شرایط الانمون رو بهتر کنیم و رضایت بخش‌تر کنیم

من اگه بخوام از خودم بگم اینطوری میگم
درسته من در گذشته و حتی حال با خواهرم یه سری رفتارهایی می‌کنم که شاید به زعم هر کسی اشتباه باشه و حتی زمان‌هایی که من توی تنهایی خودم فکر می‌کنم به رفتارم متوجه این میشم که اشتباه کردم بالاخره پیش میاد آدم اشتباه می‌کنه ما باید اون اشتباه رو تجربه‌ای بدونیم و دفعه بعد دیگه تکرارش نکنیم و از نقطه نظری دوباره عملکرد داشته باشیم که بهبود اون اشتباه قبل رو در زندگی خودمون داده باشیم و حرکت متفاوتی بزنیم

و اینم بگم توی رفتار با دیگران ما فقط خودمون کنترل کننده اون رفتار خودمون نیستیم توی مبحث برانگیختگی در روابط استاد در رابطه با موضوعی صحبت می‌کنه که من کنترل ۱۰۰ صد در صد رفتارهای دیگران رو در زندگی خودم دارم یعنی بر اساس فرکانس من بر اساس باورهای من و ذهنیتی که من دارم رفتارهایی رو از اطرافیانم و حتی افراد غریب جذب می‌کنم که هماهنگ باشه با اون فرکانس من
و این توی دیگران هم صدق می‌کنه رفتارهایی که ما نسبت به دیگران هم داریم سرمنشأش فرکانس طرف مقابله یعنی اگر من با یه فردی که تا حالا ندیدمش چنان خوب و قشنگ برخورد می‌کنم که با فردی که چندین ساله که می‌شناسمش و رابطه نزدیک داریم باهاش به اون خوبی برخورد نمی‌کنم و اینا همشون برمی‌گرده به فرکانس اون طرف که باعث میشه اون وجه از شخصیت من رو بیرون بکشه که خوبه
و اگه من الان رفتارهای نامناسبی با فردی انجام میدم و بارها و بارها دارم خودمو کنترل می‌کنم که بابا چرا داری با طرف اینجوری برخورد می‌کنی ولی باز توی برخورد با طرف مقابل نمی‌تونم خودمو کنترل کنم شروع می‌کنم به رفتار نامناسب و الانی که دارم میگم متوجه میشم رفتار من رفتار غالب من توی ارتباط با افراد من سعی می‌کنم خوب برخورد کنم و طوری برخورد کنم که خودم هم از اون رفتار لذت می‌برم ولی تا همین که با این بابا برخورد می‌کنم شروع می‌کنم به نامناسب رفتار کردن بااینکه توی همون روزش من با ۱۰ نفر رفتار مناسب داشتم ولی به این بابا می‌رسم باز دوباره از کوره در میرم نه اینکه من انسان بدی هستم نه اینکه من فردی هستم که بر اساس ناآگاهیم دارم با طرف بد برخورد می‌کنم نه اگه من با ۱۰ نفر خوب برخورد می‌کنم با این نفر بد برخورد می‌کنم به خاطر من نیست به خاطر اون طرفی که این وجه از شخصیت منو بیرون میاره درسته من شخصیت غالبم اینه که دوست ندارم کسی رو ناراحت کنم ولی در مقایسه با رفتار با این فرد نمی‌دونم چرا اینجوریه چون اون طرف اینجوری رفتارهای نامناسب منو می‌کشه بیرون به واسطه فرکانس‌هاش و باورهاش و رفتارهاش این وجه منو کشیده بیرون