سلام استاد بزرگوار و دوستان عزیز
اینطور که من فهمیده ام تنها راه سعادت از هر جهت هماهنگ بودن ذهن و روح است چون وقتی این دو با هم هماهنگ میشوند همه چیز خودبخود درست میشه وقتی ذهن و روح با هم هماهنگ میشوند شخص از درون شاد است و آرام و وقتی به این مرحله برسیم جهان خودش شرایط اتفاقات ایده ها و ادمهایی که لازمه رو سر راهمون میذاره تا ما به راحتی به اهدافمون برسیم.
حالا سوالم اینه که :
ذهن و روحم رو چگونه هماهنگ کنم؟؟؟
میدونم جواب خواهید داد با توجه به نکات مثبت همواره و هر لحظه!!
سوال من هم همینه چگونه؟؟ چگونگیتون رو با مثال واسم بگید
مثلا زنی که مجبور است صبح تا شب در خانه تنها باشد و اجازه ی هیچ رفت و آمدی را ندارد حتی اجازه ندارد برای خرید نان تا سر کوچه برود چه برسد به پیاده روی و رفتن به دل طبیعت!!و هر شب هم توسط مردی که در زندگیش هست مورد مواخذه و سرزنش واقع میشود فقط به خاطر تفاوت دیدگاهش با وی ، چگونه میتواند هر لحظه حالش خوب باشد؟چقدر در خانه بشیند و سرش را با کتابهایش و فایلهای صوتی اش گرم کند و به نکات مثبت گونه توجه کند تا مدام حالش خوب باشد؟؟ هرچند که میداند خودش این شرایط و این مرد را جذب کرده و میداند که با ترک این رابطه نمیتواند به راحتی برسد چون فرکانسش را با خودش میبرد و اول باید با همین محیط و با همین شرایط به صلح برسد ولی چگونه لطفا راهکار عملی ارائه دهید و شعار ندهید ممنونم از توجهتون ممنونم ازینکه وقت خواهید گذاشت و جواب خواهید داد
لطفا یک راهکار عملی پیشنهاد بدید، متشکرم
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
باسلام خدمت شما
دوست عزیزم شما اگرهمین باورهای محدودکننده ات راتغییر دهی،فرکانست،زندگیت ومدارت نیزتغییر می کند.وآن وقت دیگر این فرکانس راباخودجایی نمیبری…
۱-خواهش میکنم بنشینید و دریک دفتر همه این جملات محدودکننده را جداجدابنویسید..و درمقابل آن باورقدرتمندش را…من بایک مثال برایتان میگویم:
مثلا:❌من اجازه ندارم حتی برای خرید نان بروم(باورمحدودکننده)
✔من آزادم که به هرکجا که دلم می خواهد بروم.
تک تک این جملات راباباورهای قدرت دهنده جایگزین کنید و بصورت جملات تاکیدی هرصبح وشب تکرارکنید.
جملات تاکیدی باید کوتاه،باضمیراول شخص،و به زمان حال باشد.
۲-روی عزت نفس واحساس شایستگی خود کارکنید.همسرشما آیینه درون شماست(من هم دچارهمین موضوع بودم وواقعا می بینم که بعدچندماه چقدرتغییرایجادکرده ام باتغییرباورهایم)
ازفایلهای رایگان عزت نفس که سه قسمتی است می توانیدبسیاراستفاده کنید وخیلی کمک کننده خواهدبود.
⭐روزی یک نامه عاشقانه یک صفحه ای برای خود بنویسید دریک دفترزیبا…وحتماحتما ابتدای هرجمله اسمتان راباعشق بنویسید.جملات بایدسرشارازعشق باشد.حتی اگردرابتدا نتوانید واقعا دردل این محبت رااحساس کنید.مثلا:
❤لیلاجان توتنهادلیل من برای زندگی هستی.
این تمرین رابسیارجدی انجام دهیدزیراوقتی خودت عاشق خودت باشی دیگران هم عاشقانه تورا دوست خواهندداشت.دیگران آیینه درون ماهستند.
۳.بازهم باید یک تمرین روزانه درباره همسرت انجام دهی.روزی ده تاازخوبیهایش راروی کاغذ بنویس..بهرحال هرشخص خوبیهایی هم دارد…لطفا مغرضانه فکرنکن.حتی به روزهای اول ازدواجتان مراجعه کن وآن ویژگیهارابنویس.حتی یک لبخند درروز….بگذارتمرکزت تغییرکند..این تمرین انقدرقوی است نشانه هاشو همون هفته اول خواهی دید.
همه این تمرینها را تاسه ماه ادامه بده هرچندکه نتیجه خیلی خیلی زودتر هویداخواهدشد.
اگر میخواهی واقعا زندگیت تغییرکند لطفا این تمرینهاروجدی بگیرید.
براتون آرزوی عشق وثروت میکنم.
منتظر کامنتهای عالیتون هستم.
چقدر عالی خانم گوهری خیلی قشنگ بود
سلام هديه جان
خيلي ممنون از كامنتي كه گذاشتي .
شيرين
عالی بودن عزیزم من از صبح دنبال حس خوبم
ی حس ناب بخاطر تضادی که باهاش روبرو هستم زیر بارون رفم خیس خیس شدم و همونجا با صدای بلند با رب حرف زدم صدامم ضبط کردم گریه کردم زار زدم و اخرش بهم الهام شد که تکامل مرحله به مرحله عجله نکن
و این نکته خیلی خوبی برام بود
و بعد نشستم در مود خداوند و قدرتش نوشتم
والان هم که این جملات زیبا کامل کننده حال بی نظیر من شدن
ی دنیا ممنون از لیلی جان که سوال پرسیدن ان شالله که زندگیشون به بهترین نحو تغییر کرده
و از شما خانم گوهری ممنونم.
خیلی خوب و دلنشین بود . تمریناتی که گفتین یادداشت میکنم و انجام میدم . اگه یادم بمونه توی همین صفحه یا جای دیگه نتایجم را مینویسم . تعهد میکنم
سلام ندا جان ممنون عزیزم که راهنمایی های زیبات رو با ما به اشتراک گذاشتی این سوال ذهن من رو هم خیلی به خودش مشغول کرده بود اما با پاسخ شما خیلی برام روشن شد🙏🏻🌺
سلام خواهر گرامی
سوالت متعلق به چهار سال پیش است و امیدوارم که اکنون که این را می خوانی در یک درجه بسیار خوبی از زندگی باشی، انسان هیچوقت نمی تواند سپاسگزار نباشد حتی اگر زیر زمین یا بالای آسمان ها به حبس سر برد چون حداقل اش نعمت حیات را دارد، نعمت تنفس را دارد نعمت دیدن و شنیدن را دارد این تن تنومند و سالم و قدرت تفکر را دارد.
یا به عبارتی بگویم که خدا را دارد، قوانین را دارد قوانینی که فقط خودمان می توانیم خالق زندگیمان باشیم
هماهنگی ذهن و روح چیست ؟
همه ما انسانها دو بعد داریم یه بعد مادی و یا ذهنی ک ذهن جایگاه شیطان هست و فانی و موقتی ست
و یه بعد دیگه داریم ک بعد روحی ما هست و ابدی و فنا ناپذیره
ما ب این جهان مادی پا گذاشتیم و خودمون خواستیم بیایم تا روحمون جسم رو تجربه کنه و جهان مادی رو
اما بعد جسمی یا ذهنی ما نیاز داره ک دائم با بعد روحی ما ارتباط برقرار کنه و متصل بشه تا احساس خوبی داشته باشیم و در مدار نعمت و ثروت قرار بگیریم
ازون طرف بعد روحی و یا خدای درون ما دائم و بی وقفه داره از ما دعوت میکنه ک بهش وصل بشیم و باهاش ارتباط برقرار کنیم و تنها این پیوستن ب انرژی منبع در هر لحظه هست ک میتونه ما رو ب احساس خوب درونی و آرامش برسونه و بعدش اتفاقات خوب زنجیر وار میفتن تا زمانی ک ما بتونیم وصل بشیم ب منبع و احساسمون رو خوب نگه داریم
تشکر از جواب زیبای شما
فقط میشه این موضوع رو بیشتر توضیح بدین(ما ب این جهان مادی پا گذاشتیم و خودمون خواستیم بیایم تا روحمون جسم رو تجربه کنه و جهان مادی رو).این که خودمون خواستیم؟!! درک نمی کنم!!
سلام بر همگی مخصوصا استاد عزیزم
دوست گرامی قانون توجه بر نکات مثبت رو من اینگونه درک کردم که هر وقت که هر چیزی رو که دیدم هر چیز خوب و زیبا سپاسگزاری کنم و به عمق ان موضوع زیبا فرو بروم تا احساسم خوب بشه اگر من این تمرین رو درست انجام بدم احساسم بسیار تغییر می کند و به احساس خوب میرسم و وقتی بتونم در مواردی که به ظاهر منفی و بد هستند توجهم رو از روی انها بردارم وبه چیز دیگری منحرف کنم من به قدرتی دستیابی خواهم داشت که بتونم حالم رو خوش نگه دارم ( احساس خوب) و این زمانی است که هر اتفاقی که در زندگی من است برای رسیدن من به خواسته هایم میباشد … و این زمانی است که جهان من رو هدایت می کنه به انچه که می خواهم ( رسیدن به اهدافم) …. سپاسگزارم بیشتر تمرین کنیم …
موفق وشاد باشید
سلام دوستان عزیزم
البته این که میگم درک خودم از این قانونه و شاید برای دیگران اینجوری نباشه
هماهنگی بین ذهن و روح
قبل از هر چیزی باید ببینیم اصلا ذهن چیه روح چیه چه فرقی با هم دارن کی میان کی میرن کجا میرن چجوری آموزش میبینن
خداوند پس از خلقت انسان دو نیرو در درونش قرار داد که با این دو نیرو میتونه به معنای واقعی جانشین خداوند بر روی زمین باشه…
روح ما در واقع قسمتی از روح خداونده که درون هر انسانی قرار گرفته روح یه هارد پر شده توسط خداونده و نه چیزی رو میشه بهش اضافه کرد و نه کم کرد و از ویژگیهای روح اینه که هیچ محدودیتی نداره هیچ محدودیتی رو نمیشه بهش القا کرد و همیشه هماهنگ با انرژی جهان هستی کار میکنه.. و چون قسمتی از خداونده پس مثل خداوند مودبه و بی اجازه ما عمل نمیکنه تا ما دعوتش نکنیم تو کارهای ما دخالتی نمیکنه…. البته این رفتار روح مال انسانهایی هست که دوران کودکی رو پشت سر گذاشتن…
ولی ذهن یه هارد خالیه که توسط خودمون پر میشه… خوب تکلیف معلومه دیگه… ما چی توش ضبط میکنیم؟؟؟
جامعه خانواده فرهنگ مذهب مدرسه محل کار دوستان رسانه ها هر چی خواستن تو هارد ذهن ما ضبط کردن ما هم چون آگاهی نداشتیم فقط ضبط کردیم و الانم داریم ازش استفاده میکنیم…
این یه شناخت خیلی جزیی از روح و ذهن.
حالا چجوری باید اینها رو با هم هماهنگ کرد؟؟؟ نشانه هماهنگی چیه؟؟؟
نشانه آدمی که ذهن و روحش هماهنگه چیه؟؟؟
یادته گفتم بچه هایی که کودکی رو هنوز تموم نکردن؟؟؟ کودکان خیلی ذهن و روحشون با هم هماهنگه هیچ ترمزی تو ذهنشون ندارن… خیلی راحت وسط مهمونی میان میرن بازی میکنن میخندن درخواست میکنن میخوابن اصلا انگار همه دنیا دست به سینه براشون کار میکنه… اینها الگوی واقعی هماهنگی روح و ذهن هستند ولی یکم که بزرگتر میشن میشن یکی مثل خودمون… چرا؟؟
هی امر ونهی میشن… زشته.. نکن… نخواه… نیست… تموم شد… و دایما باورهای محدود کننده رو بهشون میخورنیم… هی ذهنشون رو برنامه ریزی میکنیم برا فقر و هر چی ذهن فقیر تر میشه ایمانمون کمتر میشه و در نتیجه ترسهامون بیشتر میشه… و روح بیچاره هم اجازه نداره که وارد گود بشه… چون ذهن الان دیگه شده همه کاره و فقط طبق برنامه ریزی که براش شده داره عمل میکنه…
نتیجشم اینه که یه همچین انسانی تمام عمرش رو با ترسهاش میگذرونه ولی روحش رو اصلا باور نمیکنه… روح معمولا در خیلی از انسانها اصلا فراموش میشه… با اینکه بعضی اوقات زمانهایی که ما با یه حرکت یه تصمیم درست یه کاری میکنیم که هماهنگ با روح میشیم و نشونش اون احساس سبکی و پروازه ولی دوباره ذهن محدود میاد میگه خوب بسه دیگه برگردیم سر کار خودمون…
حالا چجوری با هم هماهنگ میشن؟؟؟ این مهمترین نکته این تجربه منه.. بچه ها ممکنه اون متن بالایی که نوشتم ایراداتی داشته باشه و کلی بشه تغییرش داد ولی از این بعد جزو قوانین جهان هستی هستش که من امتحان کردم و نتیجشو دیدم و بهش ایمان قلبی دارم..
من زمانی میتونم ذهن و روحم رو با هم هماهنگ کنم که روی باورهای توحیدیم کار میکنم… باور میکنم که قدرت اول و آخر جهان هستی خداونده اینجوری از قدرت خیلی از کسانی که تو ذهنم قدرتمند شدن کم میشه… اینجوری یکم به روحم نزدیکتر میشم.. یکم ترسهام از آدمهای قدرتمند تو ذهنم کمرنگ تر میشه… رنگ خدا تو ذهنم بیشتر میشه… من باید هر قدرتی تو ذهنمه بشناسمش و بدونم که اون قدرتی نداره اگر من فکر میکنم قدرتمنده اون قدرته رو من بهش دادم… ولی همون قدرت برا خیلیا پشه هم نیست… برای هماهنگ شدن ذهن و روح باید دایما سپاسگذاری کرد.. باید دایما به نکات مثبت اتفاقات توجه کرد… باید در هر اتفاقی حتی ناخواسته بتونیم نکات مثبت رو دربیاریم و بابت اونا از خداوند تشکر کنیم… اوایل این کار یکم سخته ولی خیلی زود این تبدیل میشه به روند زندگیت و هنگامی که ذهن رو درست برنامه ریزی میکنی و از روحت دعوت میکنی که بیاد و تو زندگیت کمکت کنه حالا معنای واقعی حال خوب رو میفهمی حالا تازه میفهمی که تا قبل از این اصلا خودت رو دوست نداشتی.. اصلا ارزشی برا خودت قایل نبودی ولی الان دیگه مواظبی الان دیگه برات مهمه که دنبال رسانه ها نری با همه کس نشست و برخواست نکنی تو هر مهمونی جات نیست تو هر جمعی نباید بری… این معنای کامل عزت نفسه… وقتی این دو تا قدرت با هم هماهنگ میشن تمام کمبودهای زندگیت جبران میشن… اصلا دیگه برا انجام هر کاری از روحت کمک میگیری اینجا الهاماتت قوی میشه تو با روحت میتونی حرف بزنی… تو ازش میخوای اونم به قلبت الهام میکنه.. خیلیا به این درجه رسیدن… وقتی به اینجا میرسی میفهمی که ای بابا مردم چقدر غالفن!!! چقدر دارن زور الکی میزنن… اینکه خداوند میگه من از رگ گردن بهت نزدیکترم همینه دیگه… روح درونمونه ولی ازش استفاده نمیکنیم… به ذهنی که دیگران برامون برنامه ریزی کردن اعتماد داریم دیگرانی که خودشون اندر خم یه کوچه زندگیشون موندن… ولی روح همه چیز رو میدونه خیر و شر ما رو میدونه اون خدای درون ماست… سپاسگذاری و مثبت نگری یکی از بهترین راهها برای هماهنگی ذهن و روحمونه…
امیدوارم به درجه ای برسیم که بتونیم همیشه حالمون رو تو هر شرایطی خوب نگه داریم و این جز با هماهنگی ذهن و روح امکان پذیر نیست…
این تجربه من بود ممکنه یه جاهایی کم و کاستی داشته باشه… من هر وقت چیزی مینویسم از دلم مینویسم از چیزهایی که قبلا گوش دادم یا خوندم و هیچ برنامه ای پشتش نیست… من الان که دارم براتون مینویسم از خدا خواستم کمکم کنه اونی که برا الان من قابل درکه رو بنویسم شاید بعدا بخونم بگم ای کاش اینها رو هم گفته بودم یا اصلا ناقصه… ولی این همون قانون تکامله دیگه الان اینها برام کار میکنه و بعدا قطعا کاملتر خواهد شد…
امیدوارم این تجربه بدردتون بخوره و به جایگاهی برسید که روحتون به زندگیتون حکومت کنه
خدای مهربان همراه همیشگیتون
عاشقتونم
سلام آقا میثم ممنونم بابت نوشته های سرشار از اگاهیتون در این زمان به من کمک ِ بزرگی برای یاداوری کرد
این سه جمله از کتاب گفتگو با خد ۱
نیل دونالدوالش اینجا مینویسم
وظیفه روح:نشان دادن خواست های خود نه تحمیل آن ها بر جسم و ذهن
وظیفه ذهن: اینه که از میان گزینه هاش یکی رو انتخاب کنه
وظیفه جسم: این که برمبنای انتخاب ذهن عمل کنه
🌸🌸🌸 در پناه رب العالمین سعادت مند باشید
سلام,آقامیثم احسنت,خیلی عالی بود من که نکات مهمش رو یادداشت کردم,موفق تر شوی.
به نام خدای معجزه ها
سلام میثم عزیز
این اولین صفحه ای بود که برای هماهنگی بین ذهن و روح باز کردم و دارم پاسخ دوستان رو میخونم و جواب تو دقیقا چیزی بود که لازم داشتم
واقعا تحسینت میکنم که اینقدر خوب درک کردی و برای ما توضیح دادی❤
من شاید تجربم کم باشه ولی دقیقا به چیزی که گفتی رسیدم!
توجه به نکات مثبت و ایجاد باور های توحیدی مهم ترین کارمون باید باشه
مخصوصا که استاد بارها و بارها میگه که اصل توحیده، اصل قدرت رو دست خداوند دادنه
سپاسگزارم خداوندی هستم که منو این صفحه هدایت کرد تا مهر تاییدی باشه بر درستیه مسیری که دارم میرم
لینک این فایلم اینجا میزارم که هم خودم حتما نگاش کنم هم شاید آینده به درد یکی خورد
https://elmeservat.com/fa/be-hunter-of-positive-points/#arg-downloads-wrapper
از خدا میخوام که هممون به مسیر زیبای این بیت شعر هدایت کنه:
من به غیر از تو نبینم در جهان
قادرا پروردگارا جاودان
به نام خدای مهربان
دوست عزیزم بچه ها جوابهای فوق العاده ای دادن من فقط میتونم بگم که کتاب رویهایی که رویا نیستند رو تهیه کنید قیمتش فوق العاده پایین هست نمیدونم کدوم فصل بود فکر میکنم فصل 3بود که در مورد هماهنگی بین ذهن و روح کامل توضیح داده
در پناه الله یکتا موفق و پیروز ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
سلام دوست عزیز امیدوارم که تا الان زندگیت تغییر کرده باشه ..
ولی منی که دارم پاسخ میزارم خودم کسی هستم که نتیجه گرفتم که شرایطم تقریبا همین جوری بوده و تا قبل تغییر باورهام خودم رو اسیر میدونستم و به خودم میگفتم زندونی شدم و همش هم همینو برداشت میکردبا اینکه ۱۰ ساله ازدواج کردم ۲۰ سالم بود و شرایطم جوری بود که به خاطر باورهای مخرب خودم در دوران مجردی که قبل از ازدواج داشتم باور مخربی که داشتم این بود که دختر اصلا نباید به نامحرم و پسر نگاه کنه و همین جوری میرفتم مدرسه و میومدم و شخصیو جذب کردم که بسیار حساس بود و غیرتی حتی تنها نباید میرفتم خونه بابام همش باید چادر سرم میکردم و خیلی موارد شدید دیگه ….آخه منی که پدر و مادرم تو آموزش و پرورش شاغل بودن و اصلا خودمون از این مسایل نداشتیم و همیشه هم ازاد بودیم ، اون باورهای مخرب رو معلم ها تو دبیرستان تو مغز من کرده بودن و منو ترسونده بودن از پسرها و….تو کَتَم نمیرفت که شوهر کنم و شوهرم این جور بخاد باهام رفتار کنه …عصبانی بودم چرا اینجوری شده …در واقع جهان باور بد خودم رو به من ثابت میکرد و همسرم دقیقا همون رفتار رو باهام داشت …در حالی که این خواسته ی من نبود ..
و بعد که با این دیدگاه اشنا شدم گفتم که به خودم جهان آیینه ماست .شروع کردم رو باورهام کار کنم مثلا این باور رو ساختم که همسرم باید هر جوری که دوست داره لباس بپوشه و تیپ بزنه ،چون قبلش بدم میومد من که زندونی ام پس اون چرا تیپ بزنه ..؟ ولی باور کردم که همه ی ادما باید طبق سیستم خودشون زندگی کنن و همسرم ..
و خدا شاهده که بعد از یه مدت کوتاه دیگه به لباس پوشیدن من کاری نداشت و دیگه هر جور دلم میخواد اون لباسی رو که میخوام میپوشم چون اینجا هم جهان باور خوب من رو برای من اثبات کرد ولی ایندفعه از جهت خوب چون من باورم خوب شده بود (هرچی درو کنی برداشت میکنی )
این باور رو ساختم که همه ادما و همسرم و من آزادن که هر ساعت هر موقع هر کجا دلشون بخواد باید برن و من اصلا به همسرم گیر نمیدم و کاری بهش ندارم و با روحم هماهنگ هستم و با همه جهان و همسرم در صلح هستم و …باز هم اینجا جهان دست به کار میشه و همسرم هم دیگه مثل قبل به من گیر نمیده و یواش یواش مدارم داره تغییر میکنه و وقتی که برام عادی بشه به مدار بالاتر و به آزادی های بیشتری میرسم ..خدا رو سپاسگذارم . و الان به خودم میگم که این قوانین ساده خداوند رو چرا من از اون موقع درک نکردم ؟!!! چقدر ساده بودن کافیه ما با خودمو در صلح باشیم و انقدر به دیگران سخت نگیریم تا جهان به ما سخت نگیره.! برای دیگران نعیین تکلیف نکنیم تا دیگران برایمان تعیین تکلیف نکنن …ولی هیچ وقت دیر نیست ..
زندگی من خیلی در حال تغییره چون من تغییر کردم و باورهام رو تغییر دادم ولی رفتار ما نشون میده که آیا باورهامون تغییر کرده بنیادین یا نه …
من نتیجه ای که خودم گرفتم رو نوشتم …دیگه چی میگی ؟
عالی بود جهاد کردی ، خدایا شکرت باور کن اشک شوق از چشام سرازیر شد
سلام خانم امانی…
دوست عزیز…
چون شما خودتون گفتید که شعار ندید! منم خیلی رُک و بی پرده باهاتون صحبت میکنم.
دوست عزیز..
این زندان رو خودتون بوجود اوردید! و جز خودتون هیچکسی نمیتونه بشما کمکی بکنه.
شما یک زندان به اسم کانون خانواده برا خودتون درست کردید و همسرتون رو هم زندانبان خودتون کردید!
اگه میخواید از این زندان خودساخته خلاص بشید اول محبس خودتون رو از بین ببرید.
وقتی محبسی نباشه زندانبانی هم وجود نداره!
خداوند که خالق ما هست با اون عظمتش و قدرت بیکرانش ما رو آزاد خلق کرده، شما چطور اجازه میدید که مخلوقش (بقول خودتون) شما رو زندانی کنه؟!
حتما ترس هایی در وجودتون هست که راضی به این طرز زندگی کردن هستید.
بگردید ترس هاتون رو پیدا کنید و با شجاعت برید در دل بزرگترین ترسی که دارید مطمین باشید که پوچ میشه!
من خودم به نوعی دیگه، ترس زیادی داشتم زدم به سیم اخر و رفتم تو دلش و بقول استاد قورباغه بزرگه رو قورت دادم .
شاید باورتون نشه که دیدم اصلا ترسی وجود نداره!
ترسی که داشتم با دیدن ایمانی که به خدای مهربون داشتم ترسید و فرار کرد!!!
از چی میترسید؟؟
از اینکه یه وقت اگه فرزندی داشته باشید از شما گرفته بشه؟!!
همون خداوندی که بدون اذن اون برگی از درخت نمیافته پشیبان شما هست به شرط اینکه باورش داشته باشید!
ممکنه خیلی ترسهای دیگه هم داشته باشید من بزرگترین ترسی که برای یه مادر وجود داره رو عنوان کردم.
یکم محکم و استوار باشید.
خودتون رو باور داشته باشید و با جهان درونیتون هماهنگ باشید.
روزی رسان همه خداوند هست و لاغیر.
هیچ مردی نمیتونه و نباید بخاطر پولی که در خانواده خرج میکنه منتی بزاره!
شنیدم بعضی از مردا که به زنشون میگن:یه لقمه نون با بدبختی و جون کندن میارم خونه بخور صداتم در نیاد!
یه بار که یکی این حرفو جلو من زد بهش گفتم:
روزی خودتو یکی دیگه میده تو کی هستی که بخوای روزی یکی دیگه رو بدی و تازه منتم بزاری!
من نمیگم از فردا شروع کنید به جرو بحث و دعوا !
منظورم اینه که خودتون رو باور کنید و زندگی کنید.نیازی نیست بخواید به کسی اینو ثابت کنید.
و رابطتون رو با خدای مهربون عمیقتر کنید و ایمان داشته باشید که در همه احوال پشتیبان شماست.
از خداوند کمک بخواید و خودتون هم قدم بردارید.
تا زمانی که شما اراده نکنید و نخواید خداوند هم نمیتونه کمکی بشما بکنه!
و تا زمانی خودتون رو زندانی بدونید در همین زندون ذهن خواهید ماند!
اما نکته خوب و امید بخش اینجاست…
به محض اینکه از زندان ذهنتون خلاص بشید تمام دیوارهای زندانی، که برای خودتون ساختید فرو میپاشه!
انشالله در کنار همسرتون ازادنه و با عشق زندگیتون رو سپری کنید.
موفق باشید
سلام دوست من
نمیدانم کی هستی و خیلی وقت بود وارد سایت نشده بودم حالا که اوضاعم خوب شده و ایمیلمو بعد از مدتها چککردم این ایمیل توجهن رو جلب کرد و هدایت شدم به این پاسخها و نشستم پاسخها رو خوندم حالا بهتر میفهمم و درک میکنم شرایط رو و جالبه میون این همه پاسخ که به سوالم داده شده بود پاسخ شما دقیقا همونی بود که اون موقع ها بهش احتیاج داشتم جنس پاسخ شما به بقبه فرق داشت شعار نبود دقیقا زده بودید به هدف بله کاملا حق باشماست دقیقا همین هست که شما گفتی اون زندان رو خودم ساخته بودم و نمیتونستم ازش بیام بیرون چون میترسیدم و ترس جای ایمان رو در ذهن ودلم گرفته بودترس از آینده ترس از تنهایی ترس از بی پولی ترس از بیکاری ترس از بی پشت و پناهی و انقدر ادامه دادم تا کائنات به شکلی بد مجبورم کرد تغییر کنم الان که یک سالی میشه از اون زندگی بیرون اومدم میخندم به ترسهام و متاسفم که ایمانم انقدر ضعیف بوده و متاسفم در پبشگاه خداوند بلند مرتبه ی یکتا که به جای اینکه روی خودش حساب کنم و پیش برم ارزش خومو انقدر پایین اورده بودم بگذریم… خلاصه جهان مجبورم کرد که زندگیمو از نو بسازم و اولین اتفاقی که واسم افتاد این بود که چشم باز کردم دیدم برکشتم به شهر خودم … به شهر خود رفتمو شهریار خود شدم…اولش گیج گیج بودم پر از ترس اما از اونجا که خدا خیلی مهربونه منو در مسیر مشیت تلهیم راهنمایی کرد و من که سالها اسیر در خانه ای تنها فقط چشم به راه ان همسر به انجام کارهای خانه میپرداختم حالا معاونپرورشی و معلم هنر یکی از بهترین مدارس شهرم هستم داور جشنواره های دانش اموزی ناحیه شده ام همه ی اولیا و دانش اموزان عاشقانه دوستم دارند و بهم عشق میدن منم عاشقانه دوستشون دارم و عاشقانه از تک تک کارها و وظایفم لذت میبرم از کمک کردن به هر کسی که سر راهم قرار بگیره لذت میبرم حتی از لبخند زدن به عابران پیاده که از کنارم رد میشوند لذت میبرم زندگی ام مر از حس ارامش است حتی الان که همه درگیر ارس از کروکا هستند من پر از ارامشم به تنها میزی که حتی یک ثانیه هم برای فکر کردن بهش وقت ندارن همین جیزهاست من خدایی رو شناختم که قبلنا فقط شعاروار تعریفش میکردن و لمسش نکرده بودم ولی خدا خودش اومد خودش در دلم روشن شد مثل یک نور طوری که حالا همه وجودمو فرا گرفته خدا همینجا کنار من میشینه باهم حرف میزنیم دمنوش میخوریم همه جا مراقبمه از من و منافعم دفاع و حمایت میکنه پیشاپیش من میره همیشه و هوامو داره خدا مدیر برنامه هامه خدا خدا خدا دوستت دارم خدا میپرستمت قربونت بشم خدا خیلی خوبی خیلی بزرگی خیلی عزیزی خدا فدات بشم خیلی دوستت دارم خیلی خدای مهربونم خدای حکیمم خدای خوبم
و شما دوست عزیز متشکرم از پاسخت متشکرم هرچند دیر خوندمش ولی خیلی خوشم اکمد از دیدگاهت چون دقیقا مشکل من ترس بود و دنیا مجبورم کرد وارد ترسم بشم حالا نمیگم زندگیم بی مشکله هردفعه چیزی پیش میاد و من میگم به خودم آخ جون یه چالش جدید خدا قراره یه چیز خوب یادم بده و قراره با این چالش یه جهش عالی داشته باشم به سمت خواسته هام قراره و فوری از خودممیپرسم خواسته ی من چیه و چطور میتونم از این چالش به نفع خودم استفاده کنم و با تمام وجود حس میکنم که این جالش اومده تا در خواسته هام به وضوح برسم… دوست خوبم هر کجا هستید سلامت و پایدار باشید و همینطوری پیش برید در پاسخ گویی به سوالها موفق باشید.
سلام خانم امانی عزیز، شما که خودتون استاد قانون هستید و چه فرصت خوبی برای خودسازی تو تنهائیت داری، تبریک میگم اول بخاطر درک خوب و دقیقتون از قوانین و دوم بابت فرصت خلوت کردن با خدای درونتون، بخدا گاهی من هر کاری می کنم تا تنها بشم تنها بشم و خدا صحبت کنم به نعمتهایی که داده و دارم فکر کنم، درسته شما قانون را فهمیده ایوگد و این خیلی عالیه حالا وقتشه به اون ها اعتماد کنید و باورشان کنید و به تمرینات استاد عمل کنید وقتی درون شما باور شما عوض شود محیط شما و آدم های ازگطراف شما چاره ای جز تغییر ندارند و یا از مدار شما باید حذف شوند چون من واقعا تجربه کردم، اوایل که با فایلهای استاد آشنا شدم و همیشه هندزفری به گوش بودم همسرم خیلی اعتراض میکرد ولی من باز به راهم ادامه دادم رو باورهایم کار کردم و یک روز بعد از 8 ماه کارکردن روی خودم یک درخواست عجیب از همسرم داشتم که گفت میشه دوره روانشناسی ثروت 1 استاد عباسمنش را برام تهیه کنی ?
منم که فعلا پولشو نداشتم گفتم 300 تا فایل رایگان از استاد دارم اون رو هم به وقتش می خرم و هدیه میدم بهش مطمئن باش، میییییییییی شود.
سلام دوست عزیز
خوب هنر همینه که تو همین شرایط سخت بتونی به احساس خوب برسی تو شرایط آسون که همه میتونن کنترل ذهن یعنی همین دیگه…
راه برای رسیدن به احساس خوب زیاده فقط همت میخواد…
اگه بتونی از کتاب معجزه سپاسگزاری استفادا کنی که فوق العاده اس البته اگه برات مهم باشه تغییر این شرایط به هر کاری دست میزنی تا تغییرش بدی
اما به عنوان پیشنهاد من دائم یه دفتر جلوت باشه یا تو گوشیت هرروز بنویس خدایا برای این موقعیت سپاسگزارم و 10 تا دلیل هرجور شده پیدا کن براش چون برای هر نکته منفی 10 تا نکته مثبت وجود داره این قانون خداست قانون طبیعته…
مثلا خدایا برای این موقعیت سپاسگزارم چون داره درخواستم زیاد میشه و اگه بتونم احساسم و خوب نگه دارم خیلی زود و عالی و بیشتر اون چیزی که میخوام وارد زندگیم میشه مثل آدم های فقیری که به نفعشونه چون این تضاد این نیاز داره اشتیاقتو برای تغییر بیشتر میکنه…
اینکه میگی مورد سرزنش واقع میشود و احساست بد میشه باز هم مشکل از خودته چون توقع داری دیگران طور دیگه ای بات رفتار کنن در صورتی که ما باید بتونیم خودمونو درونی خوب کنیم…(کفش پوشیدن راحتتر از فرش کردن کل دنیاست!)
چقدر باید این کار را بکند؟ به اندازه ی حرفه ای شدن در زبان انگلیسی به اندازه ی روز ها و ماهها و سالهای استاد عباسمنش…….
این کاریه که همه دارن میکنن و هرکسی شرایط سخت خودشو داره و داره براش میجنگه…هیچکی تو این سایت و این مسیر از دل خوشش نیومده و همه مشکلات بزرگی دادن و این و بدون اگه بتونی تو این شرایط به احساس خوب برسی به قدری قوی میشی تو زندگیت که دیگه هیچی نمیتونه ناداحتت کنه کامل حرفه ای میشی…
برای لحظه برخورد با شوهرتم میتونی تجسم کنی تا نشنوی دعواهارو…روی تجسمت کار کن!
و هم اینکه خودت میدونی که قانون چیه! اگه تغییر کنی جهان شرایط و برات درست میکنه
اما به قول استاد اگه واقعا داری نابود میشی جدا شو…عزمتو جزم کن به هر دری شده بزن درها برات باز میشن
یا علی
سلام دوست عزیز
هماهنگ کردن جسم و روح نیاز به کار کردن روی خودمان دارد نیاز دارد که روی باورهایمان کار کنیم و این زمان بر است شما میتوانید با سپاسگذاری کردن از چیزهایی که به شما احساس خوب میدهد شروع کنید کتاب معجزه سپاسگذاری بسیار کمک میکند که شروع خوبی داشته باشید و تجسم کردن در زمانهایی که همسرتان نیست به شرایط دلخواه به زندگی دلخواهتون فکر کنید در موردش با خدا با خودتون صحبت کنید انقدر باید انجام بدید که حالتون بیشتر وقتها خوب باشه اونوقت ممکنه همسرتون تغییر کنه یا به راحتی از مسیر سما جدا باشه
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا واخرت باشید
ممنونم دوست من دیدگاهتون بهم حس خوبی داد و البته کتاب معجز سپاسگزاری رو بارها خوانده و تمریناتشو انجام داده ام؛ در هر صورت سپاسگزارم از پاسختان. موفق باشید.
سلام خانم امانی عزیز
جواب سوال شما همان توجه به نکات مثبت است
و توجه به نکات مثبت زندگی این نیست که به دنبال نکات خارق العاده در زندگی خودتان بگردید
توجهبه نکات مثبت سپاسگزاری برای نعمت سلامتی که در صورت نبود سلامتی شما در بهترین طبیعت هم که باشید اماکن لذت بردن از آن را ندارید (که این خود شامل سلامت پای که راه میرود،دست و انگشتهایی که این سوال را در قسمت عقل کل مینویسد ،چشمی که میبیند و……. )
نعمت آب و غذا
نعمت آرامشی که از صبح تا وقتی که همسر مواخذه کننده به منزل می آید دارید
نعمت سواد که میتوانید جواب دوستان به سوالتون رو بخونید
و هزاران هزار نعمت دیگر که ذهن منفی بین ما آنها را نمیبیند
دوست عزیزم اگر شما در یک ویلای آخرین سیستم واقع در یک باغ پر از درختان با انواع میوها در بین خدم و حشم و در کنار همسری مهربان که فقط در حال تعرف و تمجید از شما بود شکر گزاری میکردید و به نکات مثبت این زندگی توجه میکردید بنظر خودتان آیا اصلا نکته منفی هم بود که بخواهید توجه شما را به خودش جلب کند؟!؟!
لئن شکرتم لازیدنکم(آیه ۷سوره ابراهیم)
سلام عزيزم
بخشي از دركم رو از قانون توجه به نكات مثبت در هر لحظه طوري كه به احساس بهتري برسي در قالب چند نكته بيان مي كنم
1️⃣ با توجه به توالي فكر ⬅️ احساس ⬅️ رفتار كه يكي از پايه هاي روانشناسي شناختي است، منظور از نكات مثبت، همان فكر مثبت است.
2️⃣ فكر مثبت هم طبق قانون، همان باورهاي توحيدي است.
3️⃣ باورهاي توحيدي هر باوري است كه تقويت كننده و كمك كننده باشد.
4️⃣ باور تقويت كننده و كمك كننده هر باوري است كه به تو حس يقين و آرامش و شادي و لذت بدهد.
5️⃣ تجربه اين احساسات مثبت از جهت شدت و مدت زمان طبق قانون تكامل، سير تدريجي صعودي داره. يعني ابتدا از نظر مدت بسيار كوتاه و از نظر شدت خيلي بسيار ضعيف است.
6️⃣ سير تكاملي زمان تجربه حس خوب از يك آن تا در همه لحظات عمر و تا ابد متفاوت است.
7️⃣ سير تكاملي شدت تجربه حس خوب از بسيار بسيار ضعيف تا بينهايت شديد، در افراد نوسان دارد.
8️⃣ توي هر لحظه بالاخره يك فكري داري و در نتيجه يه حسي هم داري. قانون مي گه فقط كافيه با تمركز به يك فكر مثبت، كافيه كه فقط يك درجه حست از ايني كه هست بهتر بشه.
9️⃣ بهتر است نكات مثبتي كه بهشون تمركز مي كني متفاوت باشن و شامل همه حوزه هاي مهم زندگي مثل روابط، ثروت، سلامتي و آرامش بشن.
1️⃣ از صبح كه بلند مي شي تا وقتي مي خوابي قطعا با همه اين موضوعات سر و كار داري. پس آگاهانه تو هر اتفاقي در هر لحظه به همه اين ابعاد تمركز كن. ببين با چه فكري در اين باره به حس بهتر مي رسي؟
همين طوري كه اين تمرين رو ادامه مي دي با باورهاي ناب و خالص تري مي رسي كه حس خيلي بهتري در تو ايجاد مي كنند كه زمان بيشتري هم تجربه اش مي كني.
هر انسانی در هر لحظه با هر کسی میتونه رفتار متفاوتی داشته باشه.
اگر رفتار همسرتون همیشه با شما همینه که گفتین، نشون میده که چیزی درشما تغییر نکرده.تا رفتارهای خوب همسرتون را به خودتون جذب کنین.
مثلا من همیشه نمراتم پایینه الا یکی دو مورد و همیشه هر موقع میرم با دوستام بیرون، از طرف اولیا مواخذه و سرزنش میشوم. باز هم نمراتم پایین باشه معلومه که همینجوری هم ممکنه مواخذه بشم چه برسه به بیرون رفتن. یعنی من هنوز تغییری نکردم که اولیای من در برخوردشون با من تغییر کنن.
به عنوان مثال ، باید به قدری نمرات خوب توی درسام رو تکرار کنم تا برای اولیای خودم اعتماد سازی بشه.
ببینین چه رفتاری از خودتون نشون میدین که همسرتون با شما اونجوری رفتار میکنه. باید اول از خودتون شروع کنین.
اما پرسیدین که چگونه؟
جواب من به شما اینه که اول از گفتن جملات تاکیدی روبه روی اینه به خودتون باید شروع کنین تا اگر در فرکانس مناسب قرار گرفتین اون وقته که کار عملی بهتون الهام خواهد شد و اون کار را باید انجام بدین حتی با وجود تمام ترسهاش.
این که من الان بگم شما چه کاری را باید انجام بدین(با اون توضیحی که شما گفتین) غلطه، من که از زندگی شما چیزی نمیدونم،از گذشته شما یا همسرتون ویا از شرایط زندگیتون چیزی اطلاع ندارم .
اما اینو میدونم قدم اول از جملات تا کیدی شروع میشه.
چرا اینو میگم چون مشکل مشابه شما را داشتم. اما در شغلم نه در خانه.
اینجوری بود که نجات یافتم.
ممکنه بپرسین چه جملات تاکیدی را باید بگم . اصلا چرا جلوی آینه به خودم بگم.
این که چرا جلوی آینه باید بگین اینه که باور پذیر تر باشه و همینجوری الکی برای خودتون تکرارش نکنین.اونجوری گفتن جملات تاکیدی ،اثری نداره. من تجربه اش کردم. جلوی اینه باید بشینین و دقیقا توی چشمای خودتون نگاه کنین و وبه صورت خودتون نه اینطرف و اونطرف.توی چشماتون و صورتتون نگاه کنین.تا براتون باور پذیر تر باشه و به خودتون بگین که : باور کن. خودتون را در اون حالت تجسم کنین. مطمئنا تغییری حتی لحظه ای در حالات و احساساتتون خواهید دید.تجربه کرده ام و تجربه میکنم(خودم هم دارم همین تمرینو اجام میدم به همین شکلی که به شما میگم) اگر فکر میکنین که گفتن جملات تاکیدی اصلا تاثیری نداره ویا اصلا ارزشی نداره (از حرفهایی که زدین استخراج شد) باور کنین که شما به شدت احساس لیاقت و ارزشمندیتون را ازدست دادین. به شدت.اعتماد به نفستون پایینه.چرا چیزهای خوبی را که به خودتون میگین را باور ندارین ویا باورش نمیکنین(جملات تاکیدی را) چون لیاقت اونو در خودتون نمیبینین . چون به خودتون اعتماد ندارین که حرفی که میزنین آیا در مورد شما صدق میکنه یا نه؟آیا واجد اون چیزایی که به خودتون تاکید میکنین هستین یا نه؟ آیا میتونین به اون چیزی که به خودتون تاکید میکنین تبدیل بشین یا نه؟
اگر فکر میکنین جملات تاکیدی براتون اثری نداره یعنی شما حتی به حرفهایی که به خودتون میزنین اعتماد وارزش قائل نیستین و اصلا حرفهایی که به خودتون میزنین را خودتون قبولشون ندارین چه رسد به دیگری حالا همسر یا شخص دیگه.
پس اعتماد به نفستون پایینه.به قدری خودتون را بی ارزش تصور میکنین که حتی نمیتونین در تنهای خودتون یه سری جملات را به خودتون بگین و لا اقل برای خودتون قبولشون کنین. حالا کاری به همسرتون ندارم قبول کنه یا نه.اگر نمیتونی تجسم کنین ببینین چقدر حس ارزشمندیتون پایینه که در تصور کردنش هم نا توانین چه رسد به دست یابی واقی.
اگر تا اینجا موافق گفته های من هستین زیر همین کامنت نظرتون را بگین تا مرحله بعدی را بگم.
اگر هم موافق نبودین میتونین اشکالاتشو بهم بگین .
سلام آقای خالقی. خیلی خیلی خیلی ممنونم، این بهترین پاسخی بود که دریافت کردم و تمرین جلوی آینه رو از همین الان شروع کردم و حس بسیار قشنگی داره در وجودم شکل میگیره…. خودم به خیلی ها این پیشنهاد رو داده بودم اما نمیدونم چرا خودم تا به حال انجاش نداده بودم، شما یه جوری گفتید که انگار من از یه خواب غفلت بیدار شدم، دقیقا اون چیزی رو بهم گوشزد کردید که خودم میدونستم توی وجودم هست ولی از فکر کردن بهش طفره میرفتم… واقعا از شما سپاسگزارم. الهی خداوند خیر دنیا و آخرت رو نصیبتون کنه…. با تشکر از شما امیدوارانه منتظر مرحله ی بعدی پاسختون هستم.
خواهش میکنم ،
رعایت چند تا نکته را ضروری میدونم بهتون بگم (حرفایی که بهتون میگمو جدی بگیرینا!!! همینجوری الکی به اطلاعاتتون اضافه بشه هیچ تاثیری نداره که هیچ، تازه برمیگردین به نقطه پایینتر از مراحل اولتون،اینو از الان بگم در نظر داشته باشین):
1- تعداد جملات تاکیدی نباید بیشتر از 3 تا جمله باشه وگرنه سر درگم میشین و اصلا متوجه نمیشین کجا دارین میرین و دارین چیکار میکنین ویا خسته میشین و کلا این راه را ترکش میکنی و میزارینش کنار .
2-رابطه خودتون را با خداوند بهتر و بهترش کنین با خوندن دعا هایی نظیر دعای کمیل،دعای سمات،زیارت عاشورا،دعای جوشن کبیر ،جوشن صغیر،دعای قاموس و…
این دعاها را چگونه باید خوندش؟
روش کار به این صورت هستش که اولا سعی کنین با وضو باشین و بین الطلوعین باشه اگر نشد هر موقع که احساسشو داشتین بخونین حتی حین غذا پختن هم باشه مشکلی نداره ،
درثانی با معنی فارسی بخونین اینو خیلی تاکید دارم(من خودم شخصا هیچ وقت این دعا ها را به عربی نخوندم چون معنیشو متوجه نمیشم در نتیجه چیزی نمیفهمم)،
نکته سوم اینه که خودتون را مجبور و الزام نکنین که یه دعایی را شروع کردین به خوندن حتما باید تا آخرش پیش برین.این غلطه!!.نداریم همچین چیزی را!!!
تا هر قدر که دارین از خودنش حتی یه زره لذت میبرین ادامه بدین.1 صفحه 2 صفحه5 صفحه اصلا یک خط باشه مهم نیست. چیزی که مهمه اینه که به معنای فارسی جملاتی که میخونین کمی دقت کنین و روش فکر کنین.بین خودتون و خداوند اون رابطه ای را که دردعا میخونین تصور و تجسم کنین.آرام آرام بخونین. هیچ عجله و یا نیاز و یا تعهدی برای تعداد صفحات و یامدت زمانی که میزارین وجود نداره . هیچ تعهدی.کمیت مهم نیست کیفیتی که میخونین مهمه.
بدون هیچ پیش زمینه فکری ویا تعصب ویا حی در حالتی که از شدت روزه گرسنه هستین وقتهایی که اعصاب ندارین خسته هستین فکر تون متمرکز نیست و از این قبیل حالات معمولا زمان مناسبی برای خوندن دعا ویا جملات تاکیدی نیست.چون دید بدی در ذهنتون ایجاد میکنه. خودتون را آرامه آرام میکنین وبعد هر کدام از مواردی که گفتم را به هر مقدار که میتونین انجامش بدین.
شاید نگم بهتره ولی خوندن این دعا ها یکی از راهای آشنای بیشتر با چگونگی ایجاد رابطه تون با خداوند هستش.اصلا کلا رابطه یک انسان با خداوند چه جوری باید تنظیم بشود را یاد میگیرین.حالا چرا رابطه با خداوند را باید ایجاد کنین؟ یرای پشتیبان گیری.من وشما و هر کس دیگری برای موفق شدنش به یه سری ابزارهایی نیاز داریم.دست خالی که نمیشه. مهمترین و اصلیترین ابزار، کمک خداوند هستش که همیشه و در همه جا باید همراهمون داشته باشیم.چگونه گیشو در خوندن اون دعاها یاد میگیریم.
مراحل بعدی هم داره که اگرسوالی دارین ویا چیزی به ذهنتون میرسه را بفر مایین.
ممنون اقای خالقی
برای عبارات تاکیدی خیالتون راحت قوانینشو عالی بلدم… چندوقتیه که دارم اجرا میکنم و نتایج خیلی جالب و شگفت انگیزی نصیبم شده…
برای دعا های خوبی هم که داریم مثل دعای کمیل و …. خودم متنهای فارسیشو البته نه همه ی قسمتهای متنها رو،
بلکه قسمتهایی از هرکدوم که خیلی روی من اثر گذارند رو گلچین کرده و تبدیل به فایل صوتی کرده ام و در حالتهای خاص اون فایل عالی رو گوش میکنم و زمزمه میکنم برای خودم و پیشنهاد میکنم دوستانی که دعا کردنو دوست دارند این کارو انجام بدن یعنی از متن فارسی دعاهای خوبی که در اختیار داریم مثل دعای کمیل گلچینی صوتی درست کنند و هر صبح و شام قبل و بعد بیداری گوش بدهند خیلی حس خوبی میده به ادم و اینکه هر لحظه یادمون میمونه که چه خدای مهربونی داریم که با خیال راحت میتونیم بهش اعتماد کنیم و در اخر فایل هم عبارت تاکیدی مثبتی که مناسب حال و هوا و شرایطمون هست رو بیست و یک بار پشت سر هم بخونیم و همینطور هم که فایل رو گوش میکنیم زیر لب زمزمه کنیم یا اگه میشه با شدای بلند، وقتی خودمون صدای خودمون رو بشنویم به نظرم تاثیرگذارتره و هم فایل توضیحی استاد عزیزمون درمورد دعای کمیل رو بارها گوش کنیم چون هردفعه یه چیز جدید ازش یاد میگیرم…
منتظر راهکارهای دیگه تون هستم.
واقعیتش یکی دیگه از کارهایی که خیلی خیلی شدید در من اثر میگزارد شکر گزاری هستش به این صورت که :
هر صبح قبل از انجام هر کاری 10 موهبت ویا حتی نعمت به ظاهر کوچک خداوند را یاداشت میکنم( حتما مینویسمشون) و بعدش دلیل سپاسگزاریمو هم بعد هر کدام مینویسم و در اخر که به 10 عدد رسید برمیگردم شمرده شمرده از اول هر کدام را میخونم و برای چند ثانیه به حالت سپاسگزاری از خداوند ترجیحا با دستان به حالت دعا مکث میکنم وبا تجسم اون نعمت یا موهبت، 4 بار خدایا شکرت یا خدایا سپاسگزارم را یا به زبان میارم یا دردلم میگم.مکث کردن و تجسم کردن روی اون نعمت وبعد به یادآوری دلیل سپاسگزاری برای اون نعمت را متصور شدن و گفتن کلمه معجزه آسای سپاسگزارم اون هم 4 بار،تمرین هر صبح من هستش.(کتاب معجزه سپاسگزاری خانم راندا برن)بطوری که اگر یکی دو روز انجامش ندم کلا سیستمم میخوره به هم و یه جورایی افسرده میشوم و احساس ناراحتی و خدای نرده اتفاقات بد. یه جورایی به احساس سپاسگزاری از خداوند وابسته شدم.
خدایا از تو سپاسگزارم برای خون درون رگهایم چون انرژی و اکسیژن لازم را به تمام اعضا و جوارح بدنم رسانده ای و به من نعمت حیات داده ای
خدایا از تو سپاسگزارم برای چشم هایی که به من داده ای چون با انها نعمت دیدن ، ولذت بردن از مواهب ونعمتهایت ونعمت مطالعه و خواندن و خیلی چیزیهای دیگه را به من داده ای
خدایا از تو سپاسگزارم برای اتاقی که به من داده ای چون بسیار آرام،گرم و نرم و راحت و رایگان و بدون اجاره و کرایه ،اتاق شخصی و تمیز و کاملا در اختیارم داده ای
خدایا سپاسگزارم برای قلبی که به من داده ای چون حتی ماهها قبل از لحضه تولدم شروع به کار کرده ای و تا به امروز به تمام اعضا و جوارج بدنم خون تمیز و سالم رسانده ای و باز هم سالمه سالم است وبرایم کار میکند در حالتی که من در آفرینش و کار کرد و تنظیمات و دقت و … هیچ نقشی نداشتم و همه را تو برایم انجام داده ای
.
.
.
.
.
.
.
تا 10 مورد وبعد مرور از اول تا تمرکز و مکث و تجسم وگفتن 4 بار سپاسگزارم. سعی میکنم در لحضات سپیده صبح انجام بدم چون به قول یکی از عرفای بزرگ میگه از جمله لحضات بهشتی هستش.
کار دومم اینه که هر شب قبل خوابم از اول صبح تا آخر شب یکی یکی نعمتهایی که از خداوند در اون روز تا شب دریافت کردم را مینویسم از خدا تشکر میکنم که این دومی خیلی خیلی تاثیر گزار هستش.
31/02/98
خدایا ممنونم که صبح زود بیدار شدم و سحر خیز شدم،سحری خوشمره و عالی خوردم،نماز صبحم را خوندم،ذکر گفتم،دعا خوندم،نماز صبح قضا خوندم،تمرین شکر گزاری را انجام دادم،مسواک کردم، شب را خوب و عالی خوابیدم،خوابهای معنوی دیدم،سایر نماز های یومیه را خوندم،روزه گرفتم،افطاری عالی خوردم،میوه خوردم،در سلامتی کامل هستم،با مادرم و خانودا م مهربان بودم،سالم و سرحال و سلامت بودم،مشتریانم بیشتر شدن ،درآمدم بیشتر شد،پول نقدبه حسابم اومد،پول نقد پس از نداز دارم،به کلاس آموزشی فنی مهندسی رفتم و یاد گرفتم،بیرون رفتم و هوا خوری کردم،خبرهای خوش اقتصادی شنیدم،شب را راحت وروز را هم راحت خوابیدم و استراحت کردم،خریدهای عالی داشتم و چندتا ظرف مسی خریدم،تمرینات استاد عباش منش را انجام دادم، به عقل کل آمدم ومطالعه کردم وچیزهای جدیدی هم یاد گرفتم،الهامات معنوی خوبی بهم شده و……… و در پایان خدایا شکر خدایا شکر خدایا شکر
برای هر روز تاریخ میزنم وهمه در یک سر رسید مینویسمشون.
شاد و موفق باشید.
از ایده های شما هم استفاده کردم. ممنون.
سلام دوست عزیزم
اگه مورد سرزنش قرار گرفتی و اگه محدود هست شرایطت، به این دلیله که در فرکانسشی . و با اعراض از اون مسائل و توجه به نکاتی که بهتون احساس خوبی میده میتونین به احساس خوب برسین.
نظرات و حرف دیگران براتون مهم نباشه سعی کنین انتقاد سرزنش نظر منفی و رفتار نامناسب کسی و اخلاق و عمل و حرف نامناسب کسی براتون مهم نباشه اگه بتونین فقط همین یک کار رو یاد بگیرین به احساس خوب می رسین یعنی اگه بتونین اونقدر چیزی رو مهم و جدی نگیرین دیگه انتقاد توی ذهنت نباشه برات مهم نباشه سرزنش برات مهم نباشه و .. که کار سختی هست چون شما خیلی با اون فضایی که میگم فاصله فرکانسی دارین ولی اگه روی ذهنتون کار کنین شدنیه ، من خودم نظر و حرف مردم و نگاه مردم بهم و اخلاق و رفتار مردم و تایید مردم خیلی خیلی برام مهم بود ولی چند وقت روی ذهنم کار کردم خیلی خیلی خوب شدم واقعا الان مردم نمیتونن ناراحتم کنن خیلی کم پیش میاد که کسی حرفی بزنه کاری بکنه و من ناراحت بشم مگه اینکه قانونو خیلی وقت باشه بش عمل نکرده باشم و اگرم ناراحت بشم میتونم خوب خودمو مدیریت کنم و خودمو به احساس خوب برسونم و برام مهم نباشه اون حرف اون عمل اون نگاه منفی و..
این باور رو میتونین ضبط کنین و گوشش بدین و روش خیلی زیاد کار کنین این خیلی به من جواب داده
«اگر حرف یا عمل یا نظر کسی برای شما مهم باشد به گونه ای که ذهن خود را درگیر میکنید بدانید که او برای شما از خودتون مهمتره و تا زمانی که کس دیگری برای شما از خودتان مهمتر باشد طعم موفقیت را نمیتوانید بچشید
خدایاسپاسگزارم که هیچ کس را مهمتر از من نیافریدی
خدایا سپاسگزارم که هر روز از هر جهت مهمتر و مهمتر میشوم
خدایا سپاسگزارم که من مهمترین فرد دنیا هستم و کسی از من مهمتر نیست کسی اصلا اهمیتی ندارد. و من مهمترین فرد دنیا هستم .»
بهتون پیشنهاد میکنم . روی این باور زیاد کار کنین
، به این میتونین توجه کنین که اگه از این بدتر بود چی؟ اگه کتکم میزد چی ؟ اگه به شدت بدهکار بودیم که پول نان شبمونو نداشتیم اون وقت چیکار باید میکردم؟ اگه بچه م معلولد ذهنی بود باید چیکار میکردم ؟ اگه روزی یک بطری اجازه داشتید آب مصرف کنین اون وقت چیکار میکردین؟ چطور حموم میرفتین چطوری لباسا رو میشستین چطوری ظرفا رو ؟ چطوری چایی و غذا درست میکردید؟، اگه شوهرت معتاد بود و هر روز میکشید اون وقت باید چیکار میکردم؟ اگه همسرتون خیلی ادم ناپاک و فاسقی بود اون وقت چیکار میکردین ؟
یعنی کاملا وضعیت از این بدتر رو ببین و بپرس اگه اینجوری بود چی؟ اونوقته که خدا رو 100 بار شکر میکنی فقط به خاطر همین وضعیتی که الان داری. و خپدت همین توجه به نکته مثبته ، با همین به احساس خوب میرسین.
و مورد بعدی که خواستم بگم اینه که اگه خیلی رابطه تون بده اگه خیلی سرزنش میشین خیلی روزگارتون بده از اون زندگی بیاین بیرون . و با ارامش بیشتری روی ذهنتون کار کنین.
موفق باشین??
سلام دوست عزیز ایراد کار شما میدونید چیه. شما خیلی خوب میدونید ولی اینطور به نظر میاد که بهش عمل نمیکنید و عمل هم موقعی اتفاق میوفته که ما ایمان و یقین داشته باشیم که این قانون جواب میده دوست عزیز من از شما سوال میکنم ایمان دارید که احساس خوب اتفاقات خوب به وجود میاره? اگه ایمان دارید ایا از احساس خوب فرار میکنید خسته شدید از احساس خوب چه کسی تو دنیا پیدا میشه که بگه من دوس ندارم حال و احساسم خوب باشه? مثل اینکه گشنه باشی و بگی من دوس ندارم غذا بخورم و لذت ببرم همانطور که جسم ما نیاز به غذا داره و با خوردنش لذت میبریم روح ما هم به غذا نیاز و غذاش هم ورودی های مناسب و کلا چیزهایی هس که به ما موقع گشنگی روح احساس خوبی(غذا ) بده پس دوس عزیز نشونه اینکه در این مسیر درست قدم برمیداری احساس خوبه لذته شادیه اگه اینارو نداری یعنی کلا توجهت روی ناخواسته هاس و ایمان نداری که جواب میده .دوست خوبم از سوالت مشخص هس که با اینکه قانون رو خوب میدونی ولی توجهت روی ناخواسته هاس و یه جورایی از وضعیت الان ناراضی و شاکی هستی و اینو بدونید جهان به فرکانس و احساس ما پاسخ میده نه چیزایی که میدونید نه چیزایی که میگی پس دوستم به احساست نگاه کن بابا بخدا این مسیر سراسر شادی و لذته شما میگید فایل و کتاب چقدر ببینم خب مگه با این فایل ها احساس خوبی ندارید? خدا شاهده اگه قانون رک درک کنی از همین ها انقدر انرژی و احساس خوب میگیری که اصلا خودت رو اسیر شرایط نمیدونی تو خالق زندگی خودت هستی .دوست عزیز فایل چرا به دانسته های خود عمل نمیکنیم و فایل چطور یک ایمان فعال بسازیم که موجب عمل به دانسته هامون بشه این دو تا تو قسمت ارشیو فایل های رایگان هستن حتما ببینید اینارو.و اما خواستید کار عملی بگیم خب بسم الله اولین و مهمترین کار یک تعهد نامه بنویس که من میخوام تغییر کنم و تا نتیجه نگیرم ول کن نیستم لین تعهد رو خواهشا همین الان با خودت و خدا ببند معجزه میکنه این تعهد.کار دوم ورودی هات تا کنترل نشن وضعیت همین خواهد بود دوست عزیز خیلی هستن با اینکه میدونن ورودی ها باورها و زندگی ما رو میسازن ولی بازم کنترل نمیکنن یعنی میدونن نباید به چرت و پرت گوش کنن نباید تلویزیون اخبار و فیلم های نامناسب ببینن نباید با افراد منفی ارتباط داشته باشن نباید در مورد اینده فک کنن و نگران باشند نباید چیزاییی که دوسن ندارن تجسم کنن و در حالت کلی نباید به چیزایی توجه کنن که نامناسبن و حالشون رو بد میکنه بازم خدا شاهده رعایت نمیکنن بازم تلویزیون میبین بازم توجشون به جر و بحث دوستان منفی هست دوستم ورودی هارو کنترل کن تا نتایج عوض شه . زندگی رو زندگی کن لذت ببر از لحظات حال این تنها کارت باشه با این کارایی که گفتم شما با خودت هماهنگ میشی .اگر میتونی جلسه ۷ قانون افرینش و تاکید میکنم اون فایلای رایگان که بالا گفتم ببین حتما.عمل کن عمل کن عمل کن دوست عزیز و رها باش نچسب به خواسته ها نگو پس کی پس کی فقط حالتو با این تمرینات خوب کن و زندگی کن فقط همین بعدش خودت شاهد اتفاقات خوب خواهی بود.در پناه الله یکتا
سلام دوست خوبم ممنونم از پاسخ قشنگتون وای چقدر خوب راهنماییم کردید وقتی پاسختون رو خوندم دیدم واقعا حق با شماست من عالم بی عملم
من تمام فایلهای رایگان استاد رو بارها گوش کرد و از همه شون نت براداری کردم و اطرافیانم رو خیلی خوب راهنمایی میکنم طوری که همه شون فقط با من مشورت میکنند و
متفق القولند که راهنماییهام خیلی مفیده و بهشون آرامش میده تا راه درست رو ببینند…
خلاصه اینکه فکر کردم که چرا پس خودم به دونسته هام عمل نمیکنم و پی بردم که باورم اینه که این نکات و قوانین برا همه جواب میده جز من و اینکه من شانس ندارم…. حالا میدونم از کجا شروع کنم.
دوستم ممنونم و اگه نکته ای به دلتون افتاد حتما باهام در میون بذارید متشکر میشم بخصوص عبارات تاکیدی مناسب که با خودم تکرار کنم تا اینکه این باور مخربم که( من شانس ندارم و قانون واسه همه جواب میده اما واسه من برعکسه و …) روبتونم براحتی از بین ببرم. سپاس.لطف عالی مستدام
دوست خوب
وقتی شما خواسته ای داری ؛ که برات خوشاینده یعنی حس خوبی بهت میده مثل ثروتمند شدن ؛ این خواسته با روحت هماهنگ هست ؛
از طرفی شما ذهن رو داری که برای نرسیدن به خواسته ات هزار دلیل داره . این دلایل نحواهای شیطانی هستند
این دلایل حس شما رو بد میکنه و مرتب بهت میگه که نمیشه ؛ تو نمی تونی
وقتی این نجواها میاد سراغت باعث میشه ذهن و روحت در تضاد با هم قرار بگیرند و شما یک جنگی رو درونت حس میکنی که باز هم حست رو بدتر میکنه
بهترین کار اینه که ذهنت رو با روحت هماهنگ کنی به این صورت که به نجواها بی توجه باشی . اعراض کنی و به جاش باورهای خوب رو تکرار کنی و حست رو خوب نگه داری وقتی حست خوبه یعنی ذهن و روحت هماهنگه …..
از طرفی شما ذهن رو داری که برای نرسیدن به خواسته ات هزار دلیل داره . این دلایل نحواهای شیطانی هستند
نکته مهمی بود
چطور ذهن وروح را هماهنگ کنیم .من یکسری خواسته ها دارم اما ذهنم تضاد ایجاد میکنه ..چطوردرمورد خواسته ها ذهنم را هماهنگ روحم کنم
دوست عزیز هماهنگی بین روح و ذهن یعنی برداشتن موانع ذهنی و هر آنچه که به شما میگه نمیتونی به خواسته هات برسی . برای این کار تمرین و تکرار و مداوت زیاد لازمه و اولین قدم توجه و تمرکز بر نکات مثبت زیبایی ها و فراوانی هاست
سلام
ببینید من احساس میکنم شما در اون زمان یعنی ۴ ماه پیش که این سوال رو پرسیدید هنوز به قوانین ایمـــان واقعی ندارید که جواب میده یا نه
برای همین احساستون تغییر نکرده ، برای همین ذهن و روحتون تغییر نکرده
من اگر بخوام از تجربه خودم بگم باید بگم وقتی با این مباحث آشنا شدم به قدری اشتیاق داشتم که همش با گوش دادن این مطالب گریه میکردم و مشتاقانه فایلهای استاد و فایلهای شکرگزاری رو گوش میدادم تا آگاهیم بالا بره
من هم دقیقا مثل شما صبح تا شب تو خونه هستم . چون کارم در خونه و با سیستمه ! اما من زندگیم شده این مباحث . زندگیم شده درست کردن فایل های آموزشی و گوش دادنش ، و البته که به سمت مسیرهایی هدایت شدم که کسبو کار دلخواهمم در همین فضای مجازی راه بندازم
وقتی آگاهیت میره بالا با خودت هماهنگ میشی
وقتی عزت نفست میره بالا هماهنگ میشی
وقتی خدارو درک میکنی هماهنگ میشی
وقتی باورهات مثبته یعنی هماهنگی
پیشنهاد میکنم کتاب قدرت شگفت انگیز عواطف شما از خانم استرهیکس رو بخونید خیلی راحت متوجه موضوع هماهنگی میشید
در پناه خدا
با سلام
دوست عزیز در مورد هماهنگی ذهن و روح از تجربیات خودم براتون مثالی میزنم، مدتی بود که در محیط کارم با یکی از همکاران به مشکل برخورده بودم در ابتدا موضوع رو بهشون گفتم و گفتم که این رفتار شما باعث اختلال در عملکرد من میشه اما ایشون نه تنها نپذیرفت بلکه شروع کرد به لجبازی، در مورد کاری که بهشون گفته بودم کمی رعایت میکرد اما در کل رفتارهای پرخاشگرانه داشت و به نوعی اذیت میکرد، مدتی به همین منوال گذشت، از این وضعیت خسته شده بودم و نمیتونستم رفتارهاشو تحمل کنم، هر روز حدود ۷ ساعت میدیدمش و تنش بین ما ادامه داشت. تا این که با این سایت آشنا شدم و سعی کردم روی خودم کار کنم حدود دو ماه بود که قصد داشتم هر جور شده با استفاده از قوانین این موضوع رو حل کنم اما خیلی مقاومت داشتم و همیشه چنین افکاری به ذهنم میومد: چطور احساس خوبی داشته باشم وقتی عمدا تو کارهای من دخالت میکنه، چطور خودم رو هماهنگ کنم وقتی گستاخانه با من صحبت میکنه و….
تا این که در نهایت تسلیم شدم و تصمیم گرفتم در همون لحظاتی که کنارم هست و داره به کارهاش ادامه میده احساسم رو خوب کنم. احساساتم رو از بد به خوب در موردش نوشتم و اون رو همون شرایط پذیرفتم. فقط سه روز این کار رو کردم تا اینکه به طور ناگهانی در عرض یک هفته از محیط کارم حذف شد و به بخش دیگه ای منتقل شد، هر چند تو اون یک هفته حسابی اذیت کرد ولی بعد از اون هم هر وقت که به خاطرم میاد سعی میکنم فقط خوبیهاش رو در نظرم بیارم و این تجربه خیلی بزرگی برام بود که ما باید در دل مشکلات به احساس خوب برسیم تا اتفاقات خوب برامون رخ بدند نه برعکسش.
شاد و سلامت باشید
سلام دوست خوبم
خوشحالم که در مسیر درک قانون درتلاشید.
من توضیحی نمیدم و پیشنهاد میکنم که کتاب رویا هایی که رویا نیستند رو تهیه کنید و به خصوص فصل ۳ و ۴ رو بارها مطالعه کنید. چون هر بار به یک درکی نسبت بهش میرسید.
در اون صل ها استاد به تفصیل در مورد این موضوع صحبت کردن که میتونه خیلی کمکتون کنه.
شاد و پیروز باشید
سلام دوستم
من هم اکثر روزها خونه هستم..خیلب کم پیش میاد برم بیرون…حتی ممکنه ماهی یکبار!
من عاشق حیاط و باغچه ی خونمونم…عاشق خوابیدن توی حیاط و زل زدن به اسمونم
البته هروقت دلم بخواد هم بیرون میرم و لذت میبرم.اما میخوام بدونید توی خونه هم کلی فضا واسه لذت هست
شما با صحبتتون کاملانشون دادید تمرکزتون روی ناخواسته عاس..روی منفیاس..من نمیگم در ابتدای کار به نکات مثبت نگاه کنید..بله در شرایط شما این کار سخته و بنظرم شاید بهتون فشار بیاد
بنظر من توجهتون رو روی مسائلی بزارید که اصلا شاید حس خاصی بهش ندارید.یا کمی حس خوب دارید..مثلا به وسایل خونتون..به خاطرات گذشته تون..آلبوم عکساتونو ببینید…خیلی هاطرات بچگیتونو زنده کنید…چه خوب چه بد…موزیک گوش کنید..به اسمون نگاه کنید…به همسایه هاتون فکر کنید…به عروسکای بچگی
و هزاران چیز دیگه….
و کم کم اینطور توجهتون از مسائل منفی گرفته میشه…این تغییر در ابتدا خیلی کمه…
قطعا ما نمیتونیم یهو از نفرت به عشق بریم…یا از خشم به محبت
کتاب بخواهید تا به شما داده شود استرهیکس رو بخونید…بازه ی احساسی رو نشون میده…مثلا میگه از حسادت به خشم برید بعد به خودخواهی بعد به فلان بعد به ….تاااااا برسه به عشق
(این مثال بود)…اونوقت میفهمید که چطور باید عمل کنید و تغییرات حسی تون رو ایجاد کنید
موفق باشید