معرفی دوره «هم جهت با جریان خداوند»
بیش از ۱۷ سال است که در حوزه آموزش قوانین اساسی خوشبختی و نحوه اجرای آنها در زندگی فعالیت دارم و تاکنون میلیونها نفر (مستقیم یا غیرمستقیم) با عمل به آموزههایی که ارائه دادهام، توانستهاند زندگی خود را به معنای واقعی کلمه متحول کنند.
اگر شما از دانشجویان من باشید، با وسواس من در تولید و انتشار یک دوره آموزشی، بهخوبی آشنایی دارید. حدود یک سال و نیم است که من هیچ دوره آموزشیای تولید نکردهام با اینکه از لحاظ توانایی آموزش در این حوزه، توانایی تولید هر هفته یک دوره آموزشی را دارم و تمام اساتید این حوزه در ایران، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم از دانشجویان من هستند.
وقتی در چنین جایگاهی هستم، در تولید و انتشار یک دوره آموزشی بسیار به خودم سخت میگیرم تا:
✔ آنچه تولید و آموزش داده میشود کاملاً تأثیرگذار و نتیجهبخش باشد.
✔ آگاهیها به سادهترین شکل انتقال داده شود تا همان درکی را در دانشجویان ایجاد کند که مد نظر من میباشد.
با اینکه میدانم یکی از قویترین نقاط قوت من، توانایی تشخیص اصل از فرع درباره دلیل نتایج و آموزش آن به دیگران است.
در طی یک سال و نیم اخیر، در حال انجام تحقیقاتی گستردهتر از همیشه، پیرامون “نحوه درک و اجرای قانون در زندگی روزمره” بودهام. وقتی از خودم پرسیدم:
از میان این همه مفاهیمی که در طی این مدت بررسی کردهام، اجرای کدامیک “بیشترین تأثیر سازنده” را بر زندگی دانشجو میگذارد؟!
جواب این سؤال، همان مفهومی است که فرایند درک و اجرای آن، آگاهیهای جلسات دوره “هم جهت با جریان خداوند” را تولید کرده است.
چرا حیاتی است که هم جهت با جریان خداوند بمانیم؟
ما در جهانی زندگی میکنیم که تنها یک منبع قدرت مطلق وجود دارد و آن نیروی هدایتگری است که ما را آفریده، از قدرت خلق خود به ما بخشیده و و اگر با خداوند هم جهت شویم ما هم مثل او قدرت خلق کنندگی را خواهیم داشت. ماموریت آگاهیهای دوره “هم جهت با جریان خداوند” متصل نگه داشتن ما با این جریان سازنده و خلقکننده است.
شما دو انتخاب دارید:
یا با این نیرو همجهت میشوی، به قول من روی دوش خداوند مینشینی و اجازه میدهی خداوند کارها را برایت انجام دهد، یا اینکه با پیروی از باورهای محدودکننده و شرکآلود، این اتصال را خاموش میکنی و در مسیری ناهموار و سنگلاخی مرتباً از این ناخواسته به ناخواسته بعدی برخورد میکنی.
راهکار همراه شدن با جریان خداوند چیست؟
فرکانسی که شما را با این جریان خوشبختی هممدار میکند و روی شانههای خداوند مینشاند، ساختن این جنس از باور است که: فقط و تنها فقط یک منبع برای خوشبختی وجود دارد و آن همان انرژی است که ما را خلق کرده و هدایت ما به سمت خوشبختی را به عهده گرفته است. همان انرژی که خداوند نامیدهایم. در این صورت شما را به جریان طبیعی خوشبختی که قرار بوده تجربه کنید، وصل میکند.
نگران نباش که الان چه شرایطی داری. مهم نیست چقدر اوضاع شما از هر لحاظ نامناسب است. این اوضاع نابسامان، نتیجه دور ماندن از این جریان بوده و بهمحض اتصال به جریان خداوند، قدمبهقدم شرایط تغییر میکند.
شرایط فعلی شما نتیجهی فرکانسهای قبلی بوده، اما وقتی ایراد این نوع از فرکانسها را بدانی و آنها را تغییر دهی، زندگی تو در تمام جنبهها دگرگون خواهد شد. من و میلیونها نفری که از آموزههای من استفاده کردهاند، این تجربه را داشتهایم.
من زمانی جریان خداوند را باور کردم و با این جریان همراه شدم که یک رانندهی تاکسی در بندرعباس بودم و حتی کولر هم نداشتم. در محلهی اسلامآباد (یکی از نامناسبترین محلههای بندرعباس) در یک اتاق سیمانی زندگی میکردم که آشپزخانه و سرویس بهداشتی آن با ۲۰ نفر دیگر مشترک بود. یکی از معمولترین دغدغههای ما، نریختن سیمان دیوارها و خار و خاشاک سقف روی غذاها و وسایل آشپزخانه بود.
من در آن شرایط، این نیروی خیر مطلق را باور کردم. باور کردم که با همجهت شدن با این جریان، شرایط زندگیام تغییر خواهد کرد. به دلیل همین باور، نهتنها دیگر نگران آن وضعیت ناخوشایند نبودم، بلکه احساسی عمیق از خوشحالی در قلبم شکل گرفت، زیرا تصمیم گرفته بودم که همجهت شدن با جریان خداوند را از همان نقطه آغاز کنم تا مدرکی باشم برای این حقیقت که: این قانون و این مسیر، چقدر دقیق و صحیح عمل میکند.
میخواستم الگویی باشم که نشان دهد اگر با جریان خداوند همراه شوی، هر شرایطی قابل تغییر است و هر فردی میتواند هر وضعیتی را تغییر دهد، زیرا هر انسان قادر به درک و عمل به قانون است، اگر بخواهد…
اکنون، بیش از ۱۰ سال است که در یکی از زیباترین ایالتهای آمریکا زندگی میکنم و تمام جنبههای زندگیام به معنای واقعی کلمه، سرشار از آرامش، آسایش، برکت و فراوانی است. چیزی نیست که بخواهم و توانایی فراهم کردن آن را نداشته باشم.
من از زمانی که فقط یک رانندهی تاکسی بودم تا اکنون که در آزادی مالی، زمانی و مکانی زندگی میکنم، همچنان اولین دانشجوی هر دوره از آموزههای خودم ماندهام و در حال رشد و بهبود شخصیت خودم با درک و عمل به این آموزهها هستم.
دوره “هم جهت با جریان خداوند” برای مسائل زیر راهکارهای عملی و دقیق دارد
بیشترین سوالی که افراد در مسیر تغییر شرایط از خود پرسیده اند این است که:
- چرا برای بعضی از افراد، رسیدن به خواسته به راحتی رخ میدهد و برای بعضیها خیلی بیشتر طول میکشد و بعضیها هم اصلاً به خواسته خود نمیرسند؟!
- چرا بعضی از خواستههایم راحت وارد زندگیام میشود اما بعضیها که اتفاقاً برایم مهمتر هم هستند، نه؟!
- چرا تا یک قدمی خواستهام میروم اما در دقیقه ۹۰ همه چیز خراب میشود؟!
- چرا با کار کردن روی خودم نشانهها میآیند اما خواستهام نمیآید؟!
- و مهمتر از همه، این دوره برای حل تمام مسائل بالا راهکاری عملی و دقیق دارد تا شما هم به جمع همان بعضیهایی بپیوندید که به راحتی به خواستههای خود میرسند.
دوره ” هم جهت با جریان خداوند “، ذهنیت شما را درباره شیوه تحقق خواستهها، ساختن باورهای هماهنگ با خواسته و برطرف کردن موانع ذهنی درباره خواسته، به کلی تغییر میدهد.
رابطه دوطرفه من با دانشجویان این دوره
هر جلسه از دوره تمرین دارد. پس از ارائه هر جلسه، من تمرینات نوشتهشده توسط دانشجویان در بخش نظرات را بررسی میکنم تا مطمئن شوم دانشجو همان میزان درک مدنظر من را از مطالب داشته باشد و مهمتر از همه بتواند آن درک را در عمل اجرا کند. پس از بررسی، در صورت نیاز جلسات و توضیحات بیشتری درباره آن مفهوم تولید میکنم تا مطمئن شوم دانشجویان دوره دقیقاً مفهوم جلسه را متوجه شدهاند.
به همین دلیل، در صورت عمل به تمرینات این دوره و مشارکت خوب در بخش نظرات، به نتایجی میرسید که برای هرکدام از شما بسیار بیش از نتایج تمام سالهای زندگیتان است.
اگر خداوند نشانهای داد، با من در دوره “هم جهت با جریان خداوند” همراه شو:
مأموریت دوره “هم جهت با جریان خداوند” اصلاح فرکانسهایی است که ناخواستههای کنونی را در شرایط شما ایجاد کرده و نگه داشته است. بهاندازهای که به آموزههای این دوره عمل میکنی، این فرکانسها اصلاح میشود و با جریان خداوند همجهت میشوی. آنوقت خداوند بقیه کارها را برایت انجام میدهد.
من عاشق این مفهوم هستم که در مسیری باشم که با درک قوانین خداوند و عمل به آنها، روی شانههای خداوند بنشینم و خداوند بقیه کارها را انجام دهد. این تعریف زندگی به شیوه طبیعی است.
من در تغییر شرایط نادلخواه گذشته به شرایط ایدهآل کنونی، هیچ زجری نکشیدهام. نعمتهای کنونی زندگی من از مسیر آسان وارد زندگیام شدهاند. پس الگوی مناسبی هستم برای تغییر ساختار فکری شما به دنیای اطراف، و تحقق اهدافتان.
بنابراین، اگر حسی در قلب شما میگوید که آگاهیهای این دوره به شما کمک میکند تا شرایط دلخواه خود را بسازی، اگر خداوند نشانهای به شما برای ورود به این دوره داد، با من در دوره “هم جهت با جریان خداوند” همراه شو.
نهتنها این دوره، بلکه این مسیر برای من جنبه کسبوکار ندارد، بلکه مفاهیمی عمیقتر از کسبوکار مشوق من برای حرکت در این مسیر است. مهمترین شرط من این است که افراد آماده، بهعنوان دانشجوی این دوره با من همراه شوند.
اگر آماده باشی، اگر قرار باشد دانشجوی این دوره باشی، ظرف همین ۲۴ ساعت، خداوند به شما نشانهای میدهد که فقط توسط خودت قابل تشخیص است. اگر نشانه نیامد، یعنی الان آماده نیستی و انشاءالله در زمانی که آماده شوی، وارد مدار آگاهیهای این دوره میشوی. زیرا فقط فردی که آماده است، به آگاهیها عمل میکند و و به همان ترتیب زندگیش در تمام ابعاد مالی، سلامتی، معنویت و روابط متحول میشود.
مطالعه اطلاعات کامل درباره دوره «هم جهت با جریان خداوند» و نحوه خرید این دوره
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری معرفی دوره «هم جهت با جریان خداوند»40MB20 دقیقه
- فایل صوتی معرفی دوره «هم جهت با جریان خداوند»18MB20 دقیقه
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 27 بهمن رو با عشق مینویسم
دوست داشتم تک تک جزئیات امروز رو که به هم پیوسته بود رو بنویسم که ریز به ریز برای من نشونه بود تا این دوره رو بخرم در تاریخ 27 بهمن ماه
من میخوام کل روزم رو برای این فایل بنویسم
چون که به هم پیوسته هست و والان که بهش فکر میکنم، میبینم من درخواست کرده بودم از خدا که مسیر رو برای من هموار کنه و خدا این دوره رو به من عطا کرد
قشنگ هدایتی بود ،که من وقتی از کلاس رنگ روغن برمیگشتم ،تو مترو سایت رو باز کنم و بیام ببینم دوره جدید هم جهت با جریان خداوند رو سایت گذاشته شده
در ادامه رد پام، مینویسم چی شد
من دیشب که روز 27 بهمن شد ، تا نزدیکای ساعت 3 بیدار بودم و قرآن خوندم
اما یه جور دیگه
من از ساعت 1 شروع کردم قرآن بخونم ،اما نمیدونم چی شد گوشی دستم گرفتم و هدایت شدم سمت جلسه 5 قدم اول دوره 12 قدم و همراه با گوش دادن ، قرآن رو باز کردم و گوش دادم و لبخند و اشک شوق داشتم و قرآن رو بوس میکردم و بغل میکردم
چقدر حس خوبی بود
تا به حال تو عمرم انقدر حس نزدیکی با خدا رو وقتی قرآن دستم بود رو نداشتم ،هر جا کلمه ربّ یا الله میدیدم بوسش میکردم
و میگفتم عشق دل منی ربّ من
طیبه ای که بدون وضو وحشت داشت دست به آیه های قرآن بزنه ، داره بوسش میکنه بدون وضو
وقتی به صحبت های استاد که جلسه قرآنی بود گوش میدادم و درمورد هدایت میگفتن ، سوره حمد رو خوندن و گوش میدادم و لذت میبردم و به خوبی های خدا که به من عطا کرد فکر میکردم
و بعد آیه 38 سوره بقره رو
سوره بقره
قُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ مِنۡهَا جَمِیعࣰاۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدࣰى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ(٣٨)
گفتیم: همه از بهشت فرود آیید، تا آن گاه که از جانب من راهنمایى براى شما آید، آنان که پیروى او کنند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد
استاد خوند و توضیح داد
من این آیه رو 19 بهمن خونده بودم و درک هامو در رد پای روز 19 بهمن نوشته بودم
وقتی دیدم استاد دوباره گفتن ،حس کردم یه حالت تاکیدی داره چون من این آیه رو درک کرده بودم و خدا به من نشونه داد
من اولش میخواستم قرآن رو از جایی که دیروز مونده بودم باز کنم و قرآن رو بخونم اما انگار حس کردم باید برم جلسه 5 رو باز کنم و گوش بدم
چون از اول شروع کردم دوره 12 قدم رو
و قبلا یعنی از 1 آبان که دوره رو تا قدم 7 خریدم و از 1 آذر که شروع کردم فقط دو قدم رو گوش دادم و در اواخر آذر ،از جلسه دو قدم دو متوجه شدم که باید من قدم رهایی از اسرارم به عشق رو بردارم که از خدا میخواستم یک فرد خاص باشه در زندگیم ،که جریاناشو در رد پام نوشتم
همه اینا گذشت و من در همون ماه اول یعنی آبان تصمیم گرفتم قدم آخر رو بردارم و2 دی قدم برداشتم به صورت عملی
و دقیقا فردای همون روز 3 دی ماه خدا به طرز شگفتی دوره عشق و مودت رو به من عطا کرد
یعنی وقتی دید من از خواسته عشق گذشتم
البته یه سری رهایی ها هم بود که بعد گوش دادن به دوره عشق و مودت به ترتیب خدا به من فهموند و مثلا در جلسه ای که درمورد وابستگی میگفت من گرفتم منظور خدارو
و باز هم تکاملی قدم هامو برداشتم
و 14 دی باز هم هدایتم کرد که دوره عزت نفس رو بخرم
و تا آخر دی خیلی از ترس هامو باهاش روبه رو شدم و تبدیل به ایمان در عمل شد
تا اینکه من در بهمن ماه این هدایت رو دریافت کردم که خدا گفت دوره 12 قدم رو تمرکزی از اول شروع کن و ادامه نده تا قدم هفت که خریدی
برگرد و از اول
و من بعد دو ماه
که فقط یک ماهش رو دو قدم رو گوش دادن و تقریبا کمتر تمریناتش رو عمل کردم ،اما همون یه قدم رهایی از عشق ،که از صحبت های استاد در جلسه دو قدم دو شنیدم ، که میگفت اگر به فرد خاص فکر میکنید راه رو اشتباه میرین
همین یه جمله کافی بود، که من قدم های بزرگ رو بردارم
قدم هایی که دو سال تمام ترس بزرگی داشتم که دیگه الان تبدیل به شجاعت و رهایی از خواسته عشق شده بود و فقط به خدا اسرار داشتم که یه فرد خاص باشه و بس و من این روزها به قدری عاشقانه با خدا صحبت میکنم که عشقم بیشتر و بیشتر از روزای قبلم شده
حس نزدیکی که دارم به قدری بیشتر شده که فوق العاده حالم خوبه
همه این تغییرات فقط در عرض دو ماه بود
و زمانی متوجه شدم که خدا تاکید کرد ،برگرد و از اول دوره 12 قدم رو شروع کن
و من وقتی چکاب فرکانسیم رو 12 بهمن خوندم نصف شب بود ، به قدری متحیر بودم که گفتم خدای من این همه ترس ،در عرض دو ماه تبدیل به شجاعت شده
و خیلی اتفاقات بزرگ دیگه در شخصیتم
مثلا روابطم و صحبت کردنم با آدما و یا عزت نفسم و اجرا کردن تمریناتم و رفتارم با آدما و خانواده و همه و حتی مشتاق بودنم به بیشتر تلاش کردن ذهنی و پیشرفت در مهارت نقاشی نسبت به این یک سال اخیر که وارد سایت شدم
اما یه چیز خیلی تغییر نکرده بود و اون نتیجه مالی به نسبت چند ماه پیشم بود ،چون من تصمیم گرفته بودم روی باورهای درآمد و نعمت و ثروت درمورد نقاشی از صفر شروع کنم
و با اینکه باورهایی رو تکرار میکردم هراز گاهی فروش داشتم و یهویی دو میلیون به حسابم میومد اما بعد هیچی
یا میرفتم به مغازه طلا فروشیا طرحمو نشون دادم
اولش از طرحم خوشش اومد و گفت به هیچ کس نشون نده و من این کار رو ازت میخرم
اما به یک باره گفت نخواستم
یا میرفتم سفارش بگیرم یهویی میگفتن نشد
برام عجیب بود ، البته میدونستم دیگه الان میدونم ،باورهام هست که سبب این اتفاقات شده
تا اینکه من با خدا حرف زدم گفتم من رو هدایت کن
و خدا دوباره به من تاکید کرد که دوره 12 قدم رو کار کنم و من از اول شروع کردم و باورهای قوی ساختم و الان هر روز با صدای خودم گوش میدم
همه اینارو گفتم تا بگم
نمیدونم ، اما هرچی فکر میکنم به یه جواب میرسم
هدایت
هدایت از نوع ریز به ریزش
من دیگه باور دارم که ریز به ریز ریز تر از اون چیزی که فکرشو میکنم دارم هدایت میشم
اینکه من قدم برداشتمو ایمانم رو در عمل نشون دادم و لیاقت دریافت آگاهی های بیشتر رو خدا به من عطا کرد
تا اینکه امروز که هم زمان ، به جلسه 5 قدم یک، گوش دادم و جلسه قرآن درمورد هدایت بود
از خدا خواستم هدایتم کنه
و خوابم گرفت و اواسط فایل نزدیک ساعت 3 خوابیدم
صبح که بیدار شدم ، تمرین ستاره قطبیم رو از گوگل درایوم ، که برای خودم طراحی کردم ،اول جملاتی رو نوشتم که به خدا هست و اصل رو در اصل خواستم و بعد درخواست های دیگه ام رو برای کل روز مینویسم ،خوندم
الان که فکر میکنم من دقیقا این دوره رو چند روزی بود که از خدا میخواستم
و جمله ام در تمرین ستاره قطبیم این بود
️️دوست دارم که همه کارهای من رو به هموار ترین شکل انجام بدی و هدایتم کنی به مسیر آسان و ساده و راحت و من فقط عشق و حال کنم و روی باورهای قوی کار کنم در همه جنبه ها و تمرکز بذارم
حتی من نوشته هایی که درمورد خدا هست رو همه شو تیک زدم و هر روز میدونم که انجام میشن
و دیگه آخر شب فقط به اون قسمت هایی که نوشتم و رخ دادن تیک میزنم
و چون رد پاهامو با جزئیات اتفاقات روزم رو مینویسم دیگه باورم شده که همه اون تیک ها هر روز تیک میخوره
اینکه خدا به راحتی هدایتم میکنه و خیلی چیزای دیگه
وقتی من حاضر شدم تا برم کلاس رنگ روغنم
امروز بهشتیم رو با عشق شروع کردم
خیلی لذت بخش بود
این روزا من دارم تمرین میکنم که در لحظه لذت ببرم و با این دیدگاه دارم نگاه میکنم که من دیگه هیچ وقت امروز رو نمیتونم ببینم ،آسمون امروز ،ابر ،درختا،آدمایی که باهاشون صحبت میکنم ،عزیزانم و همه جهان هستی ، و فقط امروز دارم این لحظات ناب رو تجربه میکنم و در بهشت خدا قدم برمیدارم
پس ، از این لحظات لذت میبرم و به فردا و هیچی فکر نمیکنم ،فقط از مسیر لذت میبرم و روی باورهام کار میکنم
من امروز به قدری حالم خوب بود که وقتی به درختا و آسمون و همه جا نگاه میکردم فقط اشک ریختم واشک ریختم و تو خود خود بهشت قدم برمیداشتم
خیلی حالم خوب بود
بلند بلند با خدا صحبت میکردم و گریم میگرفت از این همه آرامشی که داشتم
تو راه مدام به این فکر بودم که با پولی که جمع کردم برم کتاب طراحی بخرم و یا دوره طراحی فیگور بخرم که تمرین کنم و پیشرفت کنم
توی این چند روز حتی از خدا سوال کردم که تو رد پاهام نوشتم که به خدا گفتم اگر قراره کتابارو بخرم مسیرمو جوری تغییر بده که برم میدان انقلاب و کتابارو بخرم
اما اصلا من نرفتم و همون روز دلیل نرفتنم رو متوجه شدم که یکی از هنرجوهای استادم خریده بود و خیلی گرون بود و گفت کاش نمیخریدم و امروز هم یک دلیلش رو متوجه شدم که چرا من کتاب هارو که قیمتشون نزدیک یک میلیون میشد رو هیچ کدومو نخریدم
چون اگر میخریدم به هیچ دردی نمیخورد که امروز از زبان استاد طراحیم شنیدم
و گفت من نکات مثبت کتاب رو هر هفته سر کلاستون میگم و یادت باشه طیبه و انگار هر هفته داره فقط برای من توضیح میده
چون من اینو حس کردم که خدا مخاطب قرارم داده که یاد بگیرم
خدا به قدری داشت مدیریت میکرد من رو ، که انگار پولایی که داشتم رو نگه داشته بود تا این دوره رو بخرم
دوره جدید هم جهت با جریان خداوند
هنوزم متعجبم
چون دقیقا حرفایی از استاد عباس منش شنیدم که امروز استاد رنگ روغنم سر کلاس با خوندن کتاب هنر چگونه میتواند زندگی شما را دگرگون کند ، دقیقا صحبت های استاد رو در جمله بندی های دیگه به من گفت به حالت تاکیدی
من وقتی رسیدم تجریش و رفتم به استاد و هنرجو ها سلام دادم
نشستم و منتظر موندم تا کلاسمون شروع بشه و کمی به دوره طبیعت رنگ روغنی که چند روز پیش خریده بودم نگاه کردم
وقتی رفتیم سرکلاس و استادم اومد و کار رو شروع کرد ، دوباره به یه سری از بچه ها گفت آفرین خوب کار کردی و به من کمتر گفت و من میدونستم که نباید اینجوری فکر کنم که منتظر این باشم که از من تعریف کنه و تشویق کنه تا من خوشحال بشم
مدام به خودم میگفتم یادت بیار استاد عباس منش میگفت نه از تحسین کسی خوشحال بشید و نه از کسی ناراحت
اما انگار هنوز این درس رو یاد نگرفتم که هی داره به طرق مختلف تکرار میشه و دلم میخواد که تشویق بشم وقتی که کار من از بقیه بچه های کلاس بهتره
یه چیزی هم یادمه که باید به خودم بگم
طیبه تو هیچ کاره ای ،این یادت باشه
همه کارهات رو خدا داره انجام میده
نگو من
نگو کار من
نگو من خوب کار کردم
یادت باشه تو هیچی نیستی
تاکید میکنم هیچی نیستی
وقتی کلاس تموم شد استادم کتاب رو آورد و گفت میخوام یه موضوع خیلی مهم رو به شما بگم
و یه تیکه از کتاب رو خوندیم و درمورد حسادت بود
گفت خب یکی از بچه ها بگه حسادت خوبه یا بد ؟ تو این کتاب گفته خوبه درمورد نقاشی
ولی درصورتی که کلا حسادت خوب نیست
نمیدونم چی شد من گفتم استاد مثلا من به یکی از بچه های کلاس که خوب کار میکنه میخوام باهاش رقابت کنم ،این حسادت میشه یا رقابت
گفت حسادت میشه
وای خدای من ،چی داشتم میشنیدم ، من سوالمو درست نپرسیدم
در اصل سوالم از دورنم این بود
استاد چرا شما بچه های کلاسو تشویق میکنید اما من رو تشویق نمیکنید
و با اینکه سوال درونیم رو نپرسیدم و سوالم رو یه جور دیگه گفتم
استادم دقیقا جواب درونم رو داد
گفت طیبه مثلا تو به یکی از بچه ها که من تشویقش میکنم حسادت میکنی و میگی استاد تشویقش کرد و میری خوب کار میکنی تا هفته بعد بیای و بگی من کار کردم و این هفته من تو رو تشویق کنم
این اسمش حسادته
تو نباید دنبال تشویق باشی
وای خدای من ،وقتی این حرفارو میگفت مستقیم به چشمام نگاه میکرد و حالت تاکیدی داشت و میگفت اینجوری به جای پیشرفت ،پسرفت میکنی
منم خشکم زده بود ،با اینکه به چشمای استادم نگاه میکردم و حرفاشو گوش میکردم ،اما تو دلم میگفتم ببین طیبه خدا چجوری واضح داره هدایتت میکنه
داره میفهمونه که مسیر رو اشتباه نرو
بعد گفت طیبه تو اگر میخوای رقابت کنی و پیشرفت کنی ،باید با من رقابت کنی و وقتی به مرحله ای رسیدی که مثل من تونستی کار کنی ،هدفت رو بذاری برای اینکه بشی مثل نقاشای خارجی مثل بوگرو که تو هم تو تصویر هایی که میبینی عکس فرشته داره مثل نقاشی های نقاش معروف بوگرو
و به من گفت اینجوری فکر کن و از این به بعد دقت کن
وقتی حرفاشو گفت با خودم گفتم طیبه با توعه دقت کردی که
وقتی کلاس تموم شد من کتاب رو از استادم گرفتم تا از صفحه ای که هفته های پیش به من توضیحشو داد عکس بگیرم که گفت نخر کتاب رو
من نکات خوبشو میگم سر کلاس
وقتی کلاس تموم شد و همگی خواستیم برگردیم، یهویی استادم گفت از سال بعد کلاساتون میفته یک شنبه ها
وقتی اینو گفت ،گفتم پس ورکشاپمون چی میشه ما هر هفته میایم و گفت اشکالی نداره دو ساعتشو میاین میشینین کلاس و بعد میرین ادامه کارتون رو انجام میدین
اولش ناراحت شدم چند دقیقه و مدام گفتم نه من دوست داشتم شنبه باشه و یک شنبه کامل برای ورکشاپ بیایم
بعد دیدم استادم گفت میخواد در هفته سه روز رو برای خودش زمان بذاره
به خودم گفتم ببین طیبه هرچی خیره همون رخ میده
صد در صد این تغییر روز در کلاس ها یه خیریتی داشته برای تو پس ناراحت نباش
وقتی برگشتم و با یکی از همکلاسیام تا مترو رفتیم ،من نمازمو نخونده بودم و خواستم نمازخونه مترو تجریش بخونم که بسته بود و برگشتم و وقتی سوار قطار شدم
اومدم سایت دیدم یه فایل جدید اومده ،خوشحال شدم و باز کردم تا گوش بدم ،یهویی توجهم جلب شد به اسم فایل
دوره هم جهت با جریان خداوند
موضوع رو که دیدم خوشحال شدم
گفتم یعنی میتونم این دوره رو بخرم
،خوشحال شدمو خواستم گوش بدم و دانلودش کردم
یهویی نوشته رو خوندم دیدم نوشته دوره جدید
متنش برام یه پیام داشت
حس میکردم که میتونم از آگاهیاش استفاده کنم
هم جهت با جریان خداوند
شروع کردم به گوش دادن توضیحات استاد و بعد توضیحات متنی رو خوندم
اولش به عجله افتادم و گفتم بذار بببنم قیمتش چنده
میتونم بخرم
دیدم6 میلیون و 500
چون از خرید قبلیم برای دوره عزت نفس 500 تو کیف پول سایت داشتم و وقتی به سبد خریدم اضافه کردم دیدم من 5 میلیون و 934 باید واریز کنم
سریع پولایی که داشتم رو شمردم
داشتم، اما شهریه کلاسای چند ماه بعدم رو کنار گذاشته بودم
هی گفتم بخرم بخرم
و تاریخی که نوشته شده بود در سایت 27 اسفند
و امروز 27 بهمن بود
شما می توانید فقط تا ساعت 23 روز دوشنبه 27 اسفند ماه، این دوره را با 40% تخفیف به مبلغ 6،500،000 تومان خریداری کنید و پس از این تاریخ، قیمت دوره افزایش پیدا می کند
وقتی روز تولدم رو دیدم
27 اسفند
به خودمگفتم چه هدیه خوبی
من هر روز در تمرین ستاره قطبیم مینویسم هدیه میخوام و خدا هر روز به طرق مختلف بهم هدیه میده
که بزرگترین هدیه اش عشق خودش بود که بی نهایت ترش رو هر روز داره به من هدیه میده
من این رو برای روز تولدم یه هدیه میبینم، چقدر خوب بخرمش، برای خودم هدیه بخرم ،
چه هدیه ای از این قشنگ تر که یاد بگیرم هم جهت با جریان خداوند باشم
خیلی خوشحال بودم 27 بهمن درست روزی که دوره جدید اومد و تا 27 اسفند میتونستم با تخفیف بخرمش
و من این مقدار پول رو داشتم
درسته شهریه سه ماه کلاس رنگ روغنم بود
اما گفتم من تلاش میکنم و روی باورهام کار میکنم و نقاشیامو میبرم میفروشم و خدا شهریه کلاسامو مثل این چند ماه چطوری رسوند حتی توی این یک سال چجوری رسوند ،از این به بعدشم میرسونه
پس میخوام بخرمش و به خودم هدیه تولد بدم که تولدم 27 اسفنده
تا اینکه وقتی از مترو اومدم تا برم سوار اتوبوس محله مون بشم
نمازم مونده بود و تجریش نماز خونه اش بسته بود و اومدم سمت مترو نزدیک خونه مون نماز بخونم بعد برم خونه
و نزدیک غروب بود رفتم نماز خونه مترو ،نمازمو خوندم و وقتی تموم شد
گفتم نه طیبه تقلا نکن
زوری نباید یه دوره رو بخوای بخری
و سر نمازم با خدا صحبت کردم و گفتم نه من نمیخوامش
من این دوره رو اگر تقلا کنم نمیخوام
اگر قرار باشه این دوره رو بخرم خودت نشونه بده
اینو گفتم و رها شدم
گفتم مثل دوره های قبل که یهویی شد و خریدم
اینم اگر قراره در این دوره آگاهیاشو بشنوم ،خودش هدایتم میکنه
و وقتی حس تقلا رو فهمیدم به سرعت تحلیل کردم رفتارامو
چون از قبل یاد گرفته بودم که هیچ وقت درخرید دوره اصلا تقلا نکنم
چون قبلا سر دوره قانون سلامتی خیلی تقلا کردم که اواین دوره بخرم و نشد بخرمش و خدا گفت اولین دوره رو 12 قدم بخر
و قانون سلامتی الان برای تو مناسب نیست
و بعد ها فهمیدم چرا مناسب نبوده
من همه اینارو به یاد آوردم و رها شدم و گفتم تو بگو
همیشه هدایتم میکنی
اگر باید بخرم بگو
و اگر باید نخرم باز هم بگو
هر چی که تو بگی
همین که داشتم به نماز خونه مترو نگاه میکردم که رو به روم ،روی در، دعا نوشته بود
دیدم ،روی بنر دعا ،یه نوشته هست
بعد از نماز عصر
11 بار سوره قدر
بخوانید ،ثواب تمام کارهای خوب به شما میرسد
نمیدونم یه حسی بهم گفت بخون و وقتی دوباره این نوشته رو خوندم دیدم من نماز ظهر و عصرم رو اومدم خوندم
و شروع کردم 11 بار سوره قدر رو خوندم
نمیدونم همین که رها شدم و گفتم هرچی تو بگی
و اگر قرار باشه دوره جدید رو بخرم بگو
چشمم به این نوشته افتاد
و وقتی برگشتم تا برم سوار اتوبوس محله مون بشم دیدم اتوبوس نیست و با بی آر تی باید برم
گوشیمو دستم گرفتم و فایل استاد رو از جایی که نگه داشته بودم گوش دادم و فکر میکردم
به این قسمت که رسید دقیقه 12 ام و استاد گفت
نیاز نیست که بخواید رقابت کنید
وای خدای من
امروز سر کلاس استاد رنگ روغنم مثل هفته پیش انگار مخاطبش فقط و فقط من بودم و بین اون همه هنرجو سر کلاس نگاهم میکرد و میگفت طیبه اگر مثلا تو ، میبینی من بچه های کلاس رو تشویق میکنم و تو رو تشویق نمیکنم حسادت میکنی و میری کار مکینی و میای هفته بعد که من تو رو تشویق کنم
این کار خوبی نیست تو داری پس رفت میکنی
یهویی منو مثال زد
حالا جریانشو تو ردپام مفصل مینویسم که انگار خدا داشت به وضوح به من میگفت
و وقتی استاد عباس منش گفت
نیاز نیست که بخواید رقابت کنید حس کردم میتونم تو این دوره جدید باشم و دوباره گفتم خدایا هرچی تو بگی اگه نشونه دادی میخرم این دوره رو
بعد تا ایستگاه بی آر تی آروم میرفتم و گوش میدادم
یهویی استاد عباس منش گفت
در دقیقه 14
اگر نشانه ای از طرف خداوند اومد که این دوره بهت کمک میکنه با من همراه شو
ببینید اگر قرار باشه تو این دوره بیاید خداوند حتما به شما یه نشانه میده تو همین 24 ساعتی که بعد از اینکه این فایل رو میبینید
وای من اینو شندیدم
تو پیاده رو نزدیک ایستگاه بی آر تی بودم و سرمو انداخته بودم پایین و به دقت گوش میدادم و چون درک کردم باید رها بشم و چند دقیقه قبلش سر نماز گفتم هرچی تو بگی
اگر نشونه باید بخرم رو دادی میخرم
اگر گفتی نخر نمیخرم
همین که سرمو بالا بردم
با خودم گفتم چرا این ماشین درست جایی پارک کرده که مسیر رفت و برگشت پیاده هاست به سمت بی آر تی
اینو داشتممیگفتم چشمم افتاد به پلاک ماشین
وای خدای من 974
این عدد و عدد 74 همیشه تایید خداست برای من
که مسیرت درسته و همیشه وقتی بهم میگه کاری رو انجام بده این دو تا عدد رو نشونم میده
وقتی دیدمش گفتمیعنی میتونم بخرمش؟؟؟
یکم جلو تر رفتم و برگشتم از ماشین عکس گرفتم نمیدونم چرا عکس گرفتم اما بعدش فهمیدم دلیلش رو
وقتی رفتم سوار بی آر تی شدم
گفتم خدایا نکنه من اسرار داشتم میشه یه نشونه بدی که بفهمم که درست متوجه شدم نشونه ات رو
یهویی به اون عکسی که از ماشین گرفتم نگاه کردم
پلاکش رو خوندم
و شروع کردم به جمع کردن اعدادش
3+1+9+7+4+2+1
وای خدای من جمعش 27 شد
طامروز 27 بهمن
و 27 اسفند که تولدمه
و من دلم میخواست این دوره رو با پولایی که برای شهریه کلاس رنگ روغنم برای ماه های بعدی کنار گذاشتم ،بخرم
وقتی این عدد 27 رو دیدم
فهمیدم که میتونم بخرم این دوره رو
تو راه برگشت به خونه فقط داشتم فکر میکردم به تک تک ابن هدایت ها و خوشحال بودم
وقتی رفتم و رسیدم خونه به داداشم گفتم سه میلیون داری برای من کارت به کارت کنی من نقدی بهت بدم و یا فردا واریز کنم به کارتت ؟ گفت نه و اولش ناراحت شدم دو ثانیه
سریع یادم اومد به خودم اومدم گفتم طیبه این نشد از یه نفر دیگه درخواست میکنی ،خدا بی نهایت دست داره که برای تو واریز کنه و بعد پولایی که نقد داری رو بهش بدی
بعد به خواهرم گفتم و با این دیدگاه که من از خدا میخوام ،و به طرز شگفتی خواهرم گفت باشه میفرستم
درصورتی که خواهرم چند وقت پیش گفت اگر به پول کارت به کارت نیاز داشتی دیگه به من نگو
اما وقتی گفتم سریع گفت باشه
وقتی به حسابم واریز کرد رفتم خونه
و وقتی رسیدم خونه
اولش کمی شک داشتم
گفتم خدا از نشونه سایت به من میگی که درست متوجه شدم ؟
میتونم دوره رو بخرم
میخوام قلبم آروم بشه
وقتی نشونه ام رو نگاه کردم
سفر به دور امریکا 15 اومد
خندیدم و یه تاییدی برای من بود و
ساعت 19:51 خریدمش
خیلی خوشحال بودم که خدا به من هدیه تولد داد
خدایا شکرت
امروز یه روز بی نهایت بهشتی تر و بهشتی تر بود برای من
خدا هر روز داره به درخواست های من پاسخ میده
البته باورهای من تغییر کرده کا من دارم یکی یکی به خواسته هام میرسم
و میدونم که خدا با باورهای من داره به من پاسخ میده
و خوشحالم
و تعهد میدم که با تمرکز و با دقت این دوره پر از آگاهی و زیبا رو گوش بدم و تمریناتش رو انجام بدم و مهم تر از همه در عمل اجرایی کنم
خیلی دوستتون دارم استاد عباس منش
خیلی دوستتون دارم مریم خانم شایسته عزیز
خیلی دوستتون دارم تک تک همکاران سایت و اعضای سایت
بهترین ها به شکل نور و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت و عشق بی نهایت در زندگیتون جاری بشه
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 27 بهمن رو با عشق مینویسم
یه چیزی این روزا خیلی توجهمو جلب کرده ، امروزم باز دوباره گفتم
چقدر استاد عباس منش آرامشش بیشتر شده، از وقتی فایل رو گوش دادم به قدری حس میکردم که آرامش عجیبی نسبت به تک تک فایل هایی که من تو این یک سالی که اومدم تو این سایت پر از آگاهی ، که دیده بودم ،بیشتر و بیشتر حس میکنم به خصوص در این فایل
خیلی دریافت کردم این آرامش و تواضع رو که به خدا بی نهایت تر از قبل نزدیک تر شدن نمیدونم چجوری بیانش کنم
از خدا میخوام قلب منم آروم کنه و آرمش خودش رو به فلبم عطا کنه آمین
نمیدونم چی بگم
اما یه چیز رو خوب میدونم که فقط یه جواب دارم براش
هدایت
ریز به ریز دارم هدایت میشم
به خصوص در این دو ماه اخیر از روزی که دوره 12 قدم رو شروع کردم 1 آبان خریدم و 1 آذر شروع کردم
و 3 دی دوره عشق و مودت
و 14 دی دوره عزت نفس
مگه میشه این همه نزدیکی درخرید چند دوره
من یک سال پیش همین موقع ها پول یه قلموی نقاشی که 70 تمن بود رو نداشتم ،پول یه بوم نقاشی 100 تمن ،یا پول رنگ روغنا که از 300 تا 1 میلیون بود نداشتم
پول شهریه کلاس رنگ روغنم 1800و بعدش 2200 شد رو نداشتم
بعد یک سال، نه صبر کن طیبه ، از 9 دی ماه پارسال بعد 9 ماه فکر کنم که مهر ماه بود
از اون موقع در عرض دو ماه 60 میلیون به حسابم اومد .
خودشم 8 روز این دو ماه رو ، فقط من رفتم جمعه بازار برای فروش گل سر بافتنی جوانه ،که خدا ایده اش رو داد
و بعد خدا گفت دیگه بسته و باید تمرکزت رو روی نقاشی بذاری
و حالا من یک سال بعد چندین دوره از سایت خریدم
دورهای نقاشی و رنگ روغن خریدم
بماند که کلی لوازم نقاشی خریدم
خدایا شکرت
سپاسگزارم
من خلاصه میگم که چی شد ، من امروز دوره جدید رو خریدم و بعد، جزئیات رد پای امروزم رو مینویسم ، در یک دیدگاه دیگه ، ریز به ریز که چجوری هدایت شدم و دوره رو خریدم
من بعد از ظهر داشتم از کلاس رنگ روغنم از تجریش برمیگشتم که تو مترو بودم و اومدم سایت ، دیدم فایل جدید اومده ،خوشحال شدمو خواستم گوش بدم و دانلودش کردم
یهویی نوشته رو خوندم دیدم نوشته دوره جدید
متنش برام یه پیام داشت
حس میکردم که میتونم از آگاهیاش استفاده کنم
هم جهت با جریان خداوند
شروع کردم به گوش دادن توضیحات استاد و بعد توضیحات متنی رو خوندم
اولش به عجله افتادم و گفتم بذار بببنم قیمتش چنده
میتونم بخرم
دیدم6 میلیون و 500
چون از خرید قبلیم برای دوره عزت نفس 500 تو کیف پول سایت داشتم و وقتی به سبد خریدم اضافه کردم دیدم من 5 میلیون و 934 باید واریز کنم
سریع پولایی که داشتم رو شمردم
داشتم، اما شهریه کلاسای چند ماه بعدم رو کنار گذاشته بودم
هی گفتم بخرم بخرم
و تاریخی که نوشته شده بود در سایت 27 اسفند
و امروز 27 بهمن بود
شما می توانید فقط تا ساعت 23 روز دوشنبه 27 اسفند ماه، این دوره را با 40% تخفیف به مبلغ 6،500،000 تومان خریداری کنید و پس از این تاریخ، قیمت دوره افزایش پیدا می کند
وقتی روز تولدم رو دیدم
27 اسفند
به خودمگفتم چه هدیه خوبی
من هر روز در تمرین ستاره قطبیم مینویسم هدیه میخوام و خدا هر روز به طرق مختلف بهم هدیه میده
که بزرگترین هدیه اش عشق خودش بود که بی نهایت ترش رو هر روز داره به من هدیه میده
من این رو برای روز تولدم یه هدیه میبینم، چقدر خوب بخرمش، برای خودم هدیه بخرم ،
چه هدیه ای از این قشنگ تر که یاد بگیرم هم جهت با جریان خداوند باشم
خیلی خوشحال بودم 27 بهمن درست روزی که دوره جدید اومد و تا 27 اسفند میتونستم با تخفیف بخرمش
و من این مقدار پول رو داشتم
درسته شهریه سه ماه کلاس رنگ روغنم بود
اما گفتم من تلاش میکنم و روی باورهام کار میکنم و نقاشیامو میبرم میفروشم و خدا شهریه کلاسامو مثل این چند ماه چطوری رسوند حتی توی این یک سال چجوری رسوند ،از این به بعدشم میرسونه
پس میخوام بخرمش و به خودم هدیه تولد بدم که تولدم 27 اسفنده
تا اینکه وقتی از مترو اومدم تا برم سوار اتوبوس محله مون بشم
نمازم مونده بود و تجریش نماز خونه اش بسته بود و اومدم سمت مترو نزدیک خونه مون نماز بخونم بعد برم خونه
و نزدیک غروب بود رفتم نماز خونه مترو ،نمازمو خوندم و وقتی تموم شد
گفتم نه طیبه تقلا نکن
زوری نباید یه دوره رو بخوای بخری
و سر نمازم با خدا صحبت کردم و گفتم نه من نمیخوامش
من این دوره رو اگر تقلا کنم نمیخوام
اگر قرار باشه این دوره رو بخرم خودت نشونه بده
اینو گفتم و رها شدم
گفتم مثل دوره های قبل که یهویی شد و خریدم
اینم اگر قراره در این دوره آگاهیاشو بشنوم ،خودش هدایتم میکنه
و وقتی حس تقلا رو فهمیدم به سرعت تحلیل کردم رفتارامو
چون از قبل یاد گرفته بودم که هیچ وقت درخرید دوره اصلا تقلا نکنم
چون قبلا سر دوره قانون سلامتی خیلی تقلا کردم که اواین دوره بخرم و نشد بخرمش و خدا گفت اولین دوره رو 12 قدم بخر
و قانون سلامتی الان برای تو مناسب نیست
و بعد ها فهمیدم چرا مناسب نبوده
من همه اینارو به یاد آوردم و رها شدم و گفتم تو بگو
همیشه هدایتم میکنی
اگر باید بخرم بگو
و اگر باید نخرم باز هم بگو
هر چی که تو بگی
همین که داشتم به نماز خونه مترو نگاه میکردم که رو به روم ،روی در، دعا نوشته بود
دیدم ،روی بنر دعا ،یه نوشته هست
بعد از نماز عصر
11 بار سوره قدر
بخوانید ،ثواب تمام کارهای خوب به شما میرسد
نمیدونم یه حسی بهم گفت بخون و وقتی دوباره این نوشته رو خوندم دیدم من نماز ظهر و عصرم رو اومدم خوندم
و شروع کردم 11 بار سوره قدر رو خوندم
نمیدونم همین که رها شدم و گفتم هرچی تو بگی
و اگر قرار باشه دوره جدید رو بخرم بگو
چشمم به این نوشته افتاد
و وقتی برگشتم تا برم سوار اتوبوس محله مون بشم دیدم اتوبوس نیست و با بی آر تی باید برم
گوشیمو دستم گرفتم و فایل استاد رو از جایی که نگه داشته بودم گوش دادم و فکر میکردم
به این قسمت که رسید دقیقه 12 ام و استاد گفت
نیاز نیست که بخواید رقابت کنید
وای خدای من
امروز سر کلاس استاد رنگ روغنم مثل هفته پیش انگار مخاطبش فقط و فقط من بودم و بین اون همه هنرجو سر کلاس نگاهم میکرد و میگفت طیبه اگر مثلا تو ، میبینی من بچه های کلاس رو تشویق میکنم و تو رو تشویق نمیکنم حسادت میکنی و میری کار مکینی و میای هفته بعد که من تو رو تشویق کنم
این کار خوبی نیست تو داری پس رفت میکنی
یهویی منو مثال زد
حالا جریانشو تو ردپام مفصل مینویسم که انگار خدا داشت به وضوح به من میگفت
و وقتی استاد عباس منش گفت
نیاز نیست که بخواید رقابت کنید حس کردم میتونم تو این دوره جدید باشم و دوباره گفتم خدایا هرچی تو بگی اگه نشونه دادی میخرم این دوره رو
بعد تا ایستگاه بی آر تی آروم میرفتم و گوش میدادم
یهویی استاد عباس منش گفت
در دقیقه 14
اگر نشانه ای از طرف خداوند اومد که این دوره بهت کمک میکنه با من همراه شو
ببینید اگر قرار باشه تو این دوره بیاید خداوند حتما به شما یه نشانه میده تو همین 24 ساعتی که بعد از اینکه این فایل رو میبینید
وای من اینو شندیدم
تو پیاده رو نزدیک ایستگاه بی آر تی بودم و سرمو انداخته بودم پایین و به دقت گوش میدادم و چون درک کردم باید رها بشم و چند دقیقه قبلش سر نماز گفتم هرچی تو بگی
اگر نشونه باید بخرم رو دادی میخرم
اگر گفتی نخر نمیخرم
همین که سرمو بالا بردم
با خودم گفتم چرا این ماشین درست جایی پارک کرده که مسیر رفت و برگشت پیاده هاست به سمت بی آر تی
اینو داشتممیگفتم چشمم افتاد به پلاک ماشین
وای خدای من 974
این عدد و عدد 74 همیشه تایید خداست برای من
که مسیرت درسته و همیشه وقتی بهم میگه کاری رو انجام بده این دو تا عدد رو نشونم میده
وقتی دیدمش گفتمیعنی میتونم بخرمش؟؟؟
یکم جلو تر رفتم و برگشتم از ماشین عکس گرفتم نمیدونم چرا عکس گرفتم اما بعدش فهمیدم دلیلش رو
وقتی رفتم سوار بی آر تی شدم
گفتم خدایا نکنه من اسرار داشتم میشه یه نشونه بدی که بفهمم که درست متوجه شدم نشونه ات رو
یهویی به اون عکسی که از ماشین گرفتم نگاه کردم
پلاکش رو خوندم
و شروع کردم به جمع کردن اعدادش
3+1+9+7+4+2+1
وای خدای من جمعش 27 شد
امروز 27 بهمن
و 27 اسفند تولدمه
و من دلم میخواست این دوره رو با پولایی که برای شهریه کلاس رنگ روغنم برای ماه های بعدی کنار گذاشتم ،بخرم
وقتی این عدد 27 رو دیدم
فهمیدم که میتونم بخرم این دوره رو
و وقتی رسیدم خونه
ساعت 19:51 خریدمش
خیلی خوشحال بودم که خدا به من هدیه تولد داد
خدایا شکرت
حالا اتفاقات امروزم به قدری ریز به ریز هماهنگ بود با این دوره جدید که در رد پای دیگه با جزئیات بیشتر مینویسم تا یادم باشه که چی شد که هدایت شدم و ریز به ریز ،داره هدایتم میکنه ربّ ماچ ماچی من
بی نهایت از ربّ ماچ ماچی من سپاسگزارم
که انقدر ماچ ماچی و جذابه
از خدا میخوام نورش رو به شکل شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت و عشق و زیبایی به زندگی استاد عزیز و مریم جان شایسته و همکارانتون و خانواده صمیمی عباس منش جاری کنه
آمین
خیلی خوشحالم که هنرجوی این دوره خاص و ناب شدم
اولین دوره ای هست که من یک ساله اومدم در این سایت پر از آگاهی و وقتی دوره جدید اومده تونستم بخرم و سعی و تلاشمو میکنم تا متعهد باشم و عمل کنم
خدایا شکرت بی نهایت سپاسگزارم