مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف


سوال:

اگر ساختن باورهای هماهنگ با خواسته تنها عامل لازم برای تحقق خواسته است، آیا ساختن باورهای قدرتمند کننده درباره خواسته، ما را از اقدامات عملی در راستای آن خواسته بی نیاز می کند؟


مفاهیمی که استاد عباس منش در این فایل توضیح داده اند

  • مفهوم هم مداری با خواسته؛
  • اولین قدم موثر در راستای هدف؛
  • تفاوت قدم برداشتن در راستای خواسته با “تقلا کردن”
  • مفهوم تلاش در راستای خواسته؛ 
  • ارتباط “ایمان + عمل صالح” با “باورهای قدرتمند کننده ساختن + قدم برداشتن در راستای آن باورها”
  • بهای رسیدن به خواسته؛
  • باورهای هماهنگ با خواسته = اقدامات هماهنگ با خواسته؛
  • ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است = قدم برداشتن در مسیر باورها؛
  • ایمان و عمل صالح در قرآن با هم است. عمل صالح یعنی ” اقدامات لازم در مسیر خواسته “
  • تنها افرادی که ایمان و عمل صالح دارند، مشمول وعده لاخوف علیهم و لا یحزنون (نه ترسی دارند و نه غمی) می شوند؛
  • استعداد مهم نیست، ایمان، باور، توکل و جسارت مهم است؛
  • هرگز امکان ندارد مسیر نادرست شما را به نتایج پایدار برساند این یک قانون است؛
  • باورهایی برای چیدن میوه های تضادها؛

تمرین برای دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”:

به خواسته ای که  در حال حاضر بیشتر از هر چیز دوست داری به آن برسی فکر کن. سپس لیستی آماده کن درباره اینکه: چه بهایی حاضری برای تحقق این خواسته بپردازی؟

این بها می تواند شامل چنین مواردی باشد:

صرف زمان و تمرکز؛ تصحیح رفتارها و عادت ها؛ ایجاد و بهبود مهارت های لازم در راستای آن خواسته؛ غلبه بر ترس هایی که مانع از برداشتن بعضی قدم ها می شود؛ خارج شدن از دایره راحتی و امنیت؛ کار کردن روی باورها و ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته؛ شناسایی ترمزهای ذهنی در برابر آن خواسته و تمرکز بر اصلاح آنها به کمک ابزار منطق؛ حذف عوامل حواس پرتی درباره تمرکز بر آن خواسته؛ ایجاد محیط ایزوله برای تمرکز بیشتر بر خواسته و … 

وقتی این لیست را آماده کردید، آیتم های آن را اولویت بندی کنید. سپس، هر روز یک قدم هر چند کوچک در راستای این لیست به ترتیب اولویت بردارید.

یک کلید بسیار مهم:

لیسی که در این راستا آماده می کنید، «سمت شما» درباره تحقق  آنچه است که در حال حاضر بیشتر از هر چیز میخواهید آن را داشته باشید. آیتم های این لیست، همان اعمال صالحی هستند که لازم است با ایمان در این مسیر انجام دهید. اگر خود را متعهد به حرکت در مسیر این لیست کنید، مرتباً با این لیست مرتبا در تماس باشید و این آیتم ها را مرور کنید، به خاطر این جنس از تمرکز ایده های حرکتی در راستای تحقق خواسته به شما گفته می شود. یعنی الهاماتی درباره اقدامات عملی لازم برای تحقق خواسته دریافت می کنید. زیرا خداوند همواره سمت خودش را انجام می دهد.

مجموع اقدامات عملی ای که با ایمان در راستای خواسته خود در این فرایند انجام می دهید، گنجایش ظرف وجود شما را به اندازه ای رشد می دهد که آماده ی دریافت آن خواسته می شوید. این مفهوم دقیق هم فرکانس شدن با خواسته و مهاجرت به مدار خواسته است.

پیشنهاد: می توانید از خلال توضیحات استاد عباس منش در این فایل، برای تهیه این لیست ایده بگیرید. بنابراین به منظور ایده گرفتن برای تهیه این لیست، یک بار دیگر، توضیحات استاد در این فایل را بشنوید و نکته برداری کنید.

از خلال توضیحات استاد عباس منش در این فایل به خوبی می توانید هم باورهای توحیدی استاد عباس منش درباره رشد کسب و کار شخصی ایشان  را بشناسید و هم اعمال صالحی که ایشان در طی این سالها در این راستا برداشته اند و همچنان در این مسیر حرکت می کنند.

نتیجه ای که شما در زندگی استاد عباس منش می بینید، خروجی این فرایند مستمر از اجرای ایمان + عمل صالح است.

منتظر خواندن تجربیات تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر:

جلسه 6 از قدم دهم | دوره 12 قدم (توضیح مفهوم ایمان و عمل صالح در قرآن)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف
    253MB
    49 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | مفهوم «ایمان + عمل صالح» در مسیر هدف
    48MB
    49 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1047 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین مقدم گفته:
    مدت عضویت: 241 روز

    سلام استاد عزیز

    خیلی عشقی

    عاشقانه دوستتون دارم

    کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه

    استاد عزیز منم نمیدونم چطور به شما رسیدم . فقط میدونم خواستم و خواستم و خواستم و خدا شما رو بهم رسوند

    اولش یک سری از ویسهای آقای عرشبانفر دستم رسیده بود و این لا به لا یک ویس هم از شما به دستم رسید

    اولش از شنیدن صداتون بدم اومد ،از این لحاظ که با خودم گفتم چقدر مغرور و خودشیفته هستین ،جالب اینجاست بعد چند روز یک فیلم دیدم لایو شما با آقای عرشیانفر بود ،توی اون فیلم باز شما داشتبن راجع به داشته هاتون صحبت میکردین ،اونجا نفرتم بیشتر شد

    ولی توی چند روز همه چیز برعکس شد .دیدم نسبت به شما عوض شد و متوجه شدم که من خودم ندارم و مقایسه ای که سراغم اومده بود حالم رو بد میکرد

    ولی بعدش از داشته هاتون لذت بردم، از سریال سفر به دور آمریکا و از فایلای رایگانتون استفاده کردم و الان هم خداوند هدایتم کرده دوره ی هم جهت با جریان خداوند رو تهیه کردم

    خدا میدونه که چقدر رضایت دارم و امید به زندگیم برگشته

    و خدایی که شما رو بهم رسوند و از اون به بعد حالم خوب شده و عاشقانه دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    طیبه مزرعه لی گفته:
    مدت عضویت: 697 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 13 اسفند رو با عشق مینویسم

    امروز دومین روزیه که میرم برای نقاشی دیواری

    به قدری خوشحالم، که بی نهایت از خدا سپاسگزارم

    امروز که بیدار شدم و بعد انجام تمرین ستاره قطبی که دیگه یاد گرفتم که با احساس خوب جملاتم رو بخونم و فقط نیم ساعت زمان میبره و چون من زیاد نوشتم

    استاد میگفت در حد 10 دقیقه

    اما من جملاتی که نوشتم به قدری حس خوبی بهم میدن که تجسم میکنم و حالم خوب میشه

    بعد تمرین رنگ روغنم رو شروع کردم و وقتی حاضر شدم تا برم و رسیدم ، داشتن دیوارارو رنگ میکردن سلام دادم و بهم گفت برو گل و برگ بکش

    من مشغول کشیدن گل بودم که یهویی نقاش اومد و شروع کرد با جدیت صحبت کردن ، گفت بازی نکن ،این رنگ روغن نیست که بخوای زمان بذاری و بهت نمره بدن و یا بگی قشنگ بشه و یاد بگیرم

    این نقاشی دیواریه و ما پول میگیرم و به شما که میای اینجا کار میکنی قراره پول بدیم ،اگه میخوای کار کنی و پول دستت

    باید سریع کار رو پیش ببری و شهرداری فقط یه نقاشی میخواد و در جزئیات تاکیدی نداره ،پس جزئی کار نکن و کلی کار کن اما تمیز و سرعت بده به کارت

    اینا رو که گفت ، نقاش دیگه که روز اول دیده بودمش اومد گفت کاری نداشته باش با دختر ،تازه اول راهه بذار یاد میگیره

    اما توجهی به حرف همکارش نکرد و گفت نه، باید یاد بگیره ،اگر اینارو بهش نگم و قواعد رنگ زدن دیواری رو ندونه نمیتونه پیشرفت کنه

    من باید بهش بگم تا یاد بگیره که هر چیزی قانون و قواعد خودشو داره نقاشی رنگ روغن ظریف کاری زیاد داره ، اما این دیواره

    و باید سریع تموم بشه

    ما کلی پروژه های دیگه داریم

    نقاش همون اول با حالت عصبانی باهام صحبت کرد و گفت که اگر خوب کار نکنی عذرتو میخوام

    وقتی جدیدش رو دیدم و بعد فکر میکردم گفتم طیبه تو هم بودی همین کارو انجام میدادی ، وقتایی رو یادت بیار که با برادرت میخواستی کار مشترک انجام بدی ، و برادرت درست انجام نمیداد و تو جدی بودی و میگفتی باید درست کار بشه

    پس قبول کن که مهارت داره و تو هنوز مهارت نداری و باید یاد بگیری

    اینو که گفت خوب کار نکنی اخراجی ، من ترسیدم

    حواسم بود به رفتارام که حتی پرسیدم چرا ترسیدی طیبه؟

    تو فقط و فقط باید از مقام خدا بترسی نه یه نقاشی که فقط داره با حرفاش بهت قانون نقاشی دیواری رو یاد میده

    تو دلم فقط با خودم صحبت میکردم که برگشت گفت ناراحت نشیا من اینارو باید بهت بگم تا یاد بگیری

    منم گفتم راحت باشین ،بگین که یاد بگیرم ،اومدم اینجا یاد بگیرم

    بعد قلمو رو داد دستم و گفت پس شروع کن

    منم داشتم کار میکردم و هر از گاهی میومد کارامو نگاه میکرد

    بعد یه قسمت بود که باید گل نرگس نارنجی میکشیدم با برگای داخل کادر ،قبلش بهم گفته بود طرح اصلی رو ببین و به ذهنت بسپار و حتما نباید این طرح باشه از خودت ذهنی کار کن

    منم طبق این حرفش برگا رو کوتاه کشیدم ، در صورتی که باید بلند و کشیده میشد

    تا اینکه اومد و کنارم شروع کرد به برگ کشیدن

    من دیدم هی به گوشیش نگاه میکنه و برگ میکشه بهش گفتم شما چرا نگاه میکنید ،من یعنی اشتباه کار کردم

    اومد که کارمو دید

    هم خندید و هم جدی شد و دوباره گفت ببین گفتم ذهنی بکش ،نگفتم اینجوری باشه

    و بازم یه سری حرفا بهم گفت

    اونجا بود که ذهنم شروع کرد و مدام میگفت بلد نیستی و اصلا چرا کار میکنی کار نکن ،

    و سعی میکردم نذارم اضافه تر حرف بزنه

    و خداروشکر ،خدا کمکم کرد تا به یاد بیارم

    و به خودم و ذهنم گفتم ،ببین من خودم که نقاشیم خوب هست ،یه وقتایی که میخوام به یه نفر یاد بدم دقیقا رفتارهام عین این آقای نقاش هست

    اینو که به یاد آوردم ،رفتار نقاش برام قابل قبول شد و پذیرفتم که حق داشت که با جدیت با من صحبت کنه و یادم بده

    و من باید قوانین نقاشی دیواری رو هم یاد میگرفتم

    به قول استاد عباس منش که میگن ، قوانین رو که بدونی به سرعت به نتیجه میرسی

    و وقتی چند تا نکته گفت انگار من در کار کردن سرعت گرفته بودم

    اما همچنان ایرادایی داشتم

    بعد دوباره داشتم کار میکردم بازم اومد ایراد گرفت گفت بیا عقب و نقاشیتو ببین ، تو باید مسلط بشی به کل کار

    چک کنی ،زرنگ باش

    اینارو که میگفت دوباره ذهنم شروع میکرد ،اما من هر بار سعی میکردم که توجه کنم به رنگ کردن

    وقتی رنگ کردم و نزدیک غروب بود همکارشون اومد گفت اگه خواستی برو گفتم باشه یه قسمتم رنگ کنم بعد میرم

    اینو داشتم میگفتم مسئول اصلی که روزاول باهاش صحبت کردم و کار پروژه رو میگیره ،اومد و شنید

    گفت خواستی برو

    گفتم نه میخوام یکمم تا غروب کار کنم

    خندید این دومیتگن باری بود که از اینکه من گفتم میخوام یکمم کار کنم با یه لبخند رضایت خندید و گفت آفرین و اضافه کرد که خوشحالم که مشتاقی تا یاد بگیری و آفرین بهت که میمونی تا یاد بگیری و نمیخوای از کار فرار کنی

    تو اگر اینجوری پیش بری خیلی پیشرفت میکنی

    درسته الان داشتم رایگان کار میکردم و روز اول بهم گفت فعلا پولی بهت نمیدم تا دستت راه بیفته و بعد که فهمید من شهریه کلاسامو میدم ،گفت حالا ببینم چی میشه شهریه کلاس ماهت رو جور میکنیم

    اما به قدری حالم خوب بود که اولین بار بود در عمرم بعد از تجربه هایی که تو این یکسال در نقاشی رنگ روغن داشتم و لذت بخش بود برام ،اصلا گذشت زمان رو نمیفهمیدم و دوست داشتم فقط رنگ کنم

    وقتایی که من نقاشی میکشم تو یه دنیای دیگه ای هستم که اصلا نمیشه بیانش کرد

    همه حرفاش یه پیامی برای من داشت

    اینکه اگر در هر کاری ادامه بدی صد در صد نتیجه میگیری و حرفای استاد یادم میومد که میگفتن ببین چه کاریه که اگر شب و روز کار کنی و هیچ پولی بابتش دریافت نکنی ،برات مهم نیست ،و عاشقانه کار میکنی

    اون دقیقا کاریه که باید انجام بدی

    و یا میگفتن که استمرار داشته باش و به مرور برات آسان و آسان تر میشه و من به یاد میارم روزی رو که رنگ روغن رو داشتم کار میکردم و چقدر برام سخت بود

    و الان که یک سال گذشته خیلی خیلی راحت تر دارم کار میکنم

    بعد که داشتم کار میکردم نقاش دوباره اومد و کارمو ببینه و دوباره نکته هایی رو بهم گفت و گفت ببین اگر نقاشی دیواری رو کار کنی و ادامه بدی ،حنی در رنگ روغنی که انجام میدی تاثیر میذاره و دستت تند تر میشه و سریع تر عمل میکنی

    یه برگ برنده هست برای تو ،خوب استفاده کن از این کار تا پیشرفتتو در رنگ روغن ببینی

    هم نکات مهم رو بهم میگفت و هم با جدیت تاکید میکرد

    و من هر بار به ذهنم توضیح میدادم که یاد بگیره که اصول کار هست و باید من یاد بگیرم

    وقتی قسمت آخر کار رو انجام میدادم راننده وَن محله مون رو دیدم که گفت سلام آبجی چای میخوری

    من دوباره از زبونم دراومد گفتم ممنون من روزه ام

    دوباره دروغ گفتم

    وقتی رفت و چند دقیقه بعد اومد ،دیدم یه فلاسک چای آورد و گفت تازه هست ،بذار دم بکشه

    اینو گفت دوباره گفتم روزه ام

    به خودم گفتم تو چرا گفتی روزه ای ؟ چرا ترسیدی ؟ دلیلش حرف مردم بود

    چون ار بچگی شنیدم و اینم شنیدم که باید احترام بذاری و در بیرون از خونه چیزی نخوری ، اما هیچ کدوم از اینا دلیل نمیشد که من مثل دیروز دروغ بگم

    نمیدونستم چیکار کنم ،از خدا معذرت خواهی کردم و گفتم ببخش من به خودم ظلم کردم سعی میکنم دیگه تکرار نشه

    و نذاشتم ذهنم شروع به سرزنش کنه ،چون از فایل جلسه احساس گناه که در دوره عشق و مودت بود یاد گرفته بودم که خودمو سرزنش نکنم

    اما سعی میکنم دیگه تکرار نشه

    وقتی برگشتم خونه خیلی حالم خوب بود و اصلا هیچ احساس خستگی نداشتم

    طیبه ای که چند سال پیش به خاطر درد مچ دست که یکی از دلایل نرفتن به کلاس بود ،یادگیری طراحی و نقاشی رو رها کرد

    اما طیبه الان، وقتی شروع کرد به تغییر شخصیتش از روزی که تصمیم گرفتم به طرز شگفت انگیزی مچ دستم هیچ وقت درد نگرفت

    شاید اوایل یه کوچولو ،اما تا جایی که یادم‌میاد همیشه سلامت بود تو این دوسال

    حتی قوی و قوی تر هم شده

    و هر روزی که پیش میرم بدنم قوی تر میشه ،انگار با هر تلاشی که دارم ،بدنم هم این قدرت رو میگیره که بهم کمک کنه تا سریع تر حرکت کنم

    وقتی رسیدم خونه، کل شب رو داشتم هی فکر میکردم که اصلا چرا رفتم نقاشی دیواری

    من چی میخوام از نقاشی کشیدن و فکر میکردم

    و بعد یه سوالات دیگه میومد به ذهنم که بعد متوجه شدم ذهنمه داره نگرانم میکنه

    چون میگفت ببین نمیرسی حتی یکم استراحت کنی

    نمیرسی تمرینات طراحی رو انجام بدی

    نمیرسی دوره های نقاشی که خریدی رو گوش بدی و از این حرفا

    ولی بعد که متوجه شدم گفتم اتفاقا خیلی بهتر شد ،این نقاشی دیواری سبب میشه که من برنامه ریزی کنم و به همه کارام برسم و خوابم رو کم کنم تا بتونم به همه شون برسم

    یا میگفت بدنت درد میکنه ببین دستات ضعیفه اما درجواب بهش گفتم قوی هستم و اتفاقا وقتی نقاشی میکشم کلی لذت میبرم و من یه کاسه نخود خوردم و به قدری انرژی بالایی داشتم که حتی تا شب گرسنه نبودم

    از این به بعد به تغذیه ام هم میرسم

    امروز من دقیقا داشتم تمرینات دوره هم جهت با جریان خداوند رو در عمل انجام میدادم و تاحدود 90 درصد موفق عمل کردم

    امروز من پر از درس بود و عشق

    و از خدا میخوام که عاشقانه تر بشه این احساسم به انجام تمرینات

    خدایا شکرت

    نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت و عشق در زندگیتون جاری باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1481 روز

    به نام الله هدایتگر

    خدایاهرانچه که دارم ازان توست وازتوبه من رسیده است

    گام هشتم

    اولین شرط رسیدن به خواسته علاقه داشتن به اون خواسته هست وپرداخت بهابرای رسیدن به اون

    خیلی وقت هاشده که من یک خواسته داشتم والان دارم ولی بهاشونمیپردازم وبعدمبگم چرانتایج خوب توزندگی من رخ نمیده

    چرا

    چون ایمانی که عمل نیاوردحرف مفت است

    چون :توخودپای درراه بنه وهیچ مپرس

    خودراه بگویددکه چون بایدکرد

    تجسم وتغییرباورقسمتی ازمسیره ووقتی که تواین فضاهستیم ایده هایی که باشرایط الان ماقابل انجامه روبایدانجام بدیم وعمل کنیم به الهامات خداوندوتومسیراگه سخت باشه این تصادهاخواسته هایی رودردرون مابه وجودمیارن وماهدایت میشیم به سمت خواسته هامون

    خداوندپاسخ میدهدوقتی ماایمان داشته باشیم وعمل کنیم بااحساس خوب وخودبه خودکارهاانجام میشه وخداکارهاروانجام میده واتفاقات رخ میده برای رسیدن به خواسته هامون

    نمیدونم چطوره که هروفت این فایل روگوش دادم اشکم جاری میشه واین فایل روبایدهزاران بارگوش کردچون اگاهی های این فایل خیلی عالیه وهردفه گوش میدی به قول استادچیزجدیدی میشنوی والان من این بارگوش دادم چیرهای جدیدی شتیدم وعالی بود

    بایدقدم برداری وحرکت کنی وتمرکزکنی

    چون استعدادمهم نیست توکل مهمه ایمان مهمه

    کسی که ازراه نادرست کاری روشروع کنه هیچ وقت موفق نمیشه ونمونش یکی ازدوستان من که خیلی زرنگه واستعدادبالایی توحوزه کاری خودش داره ورییس یک مجموعه شدسال96امادوسال پیش افتادزندان چون فقط دزدی کرددراون سازمان ودیگه هیچ کس براش احترام قایل نیست چون خیلی بدنامه بین دوستان چون خشت اول رودرست نزاشته بودوالان هیچی نیست وابرونداره ومثال های اینجوری زیادهستندکه ازراه نادرست شروع کردندونابودشدند

    من میخوام هدفم استقلال مالی ورسیدن به شغلی که عاشق اون هستم هست

    وبایدصداقت داشته باشم احساس خوب داشته باشم سپاسگذارباشم وکلاس هایی درززمینه کسب مهارت درموزدشغل موردعلاقم رفتم که تجارت هست اماکافی نبود

    روی باورهام کارکنم به زیبایی هاتوجه کنم

    ادم های منفی رواززندگیم حذف کنم

    شبکه های اجتماعی روکمتروکمترکنم

    تلوزیون که خداروشکرچندساله حذف کردم

    بیشترباخدای خودم حرف بزنم وگوش کنم به الهامات خداوند

    به ایده هایی که برای شغل وکسب درامدوعلایقم که باشرایط الان منه عمل کنم وقدم بردارم وبدونم که خداحواسش بهم هست وفقط روی خداحساب کنم وازاوکمک بخوام

    ورزش کنم

    باشگاه بدن سازی برم

    برم تودل ترس هام وازنقطه امن خودم خارج بشم

    تمرکزکنم روی علایقم ومهارت کسب کنم

    توحیدی تربشم

    وقتی توروی خودت کارمیکنی جهان توروهدایت میکنه به شرایط وادم هاوفرصت های بهتر

    طبق اصول خودت بروجلووببین چه کارهایی رودوست نداری دیگران برای توانجام بدن همون کارهارودیگه انجام نده

    مثل دروغ غیبت حرف های بیهوده زدن بیاحترامی

    تحقیرکردن عصبانیت زیاد بدقولی ووو

    اگه میخوای زندگیت تواین دنیاهم بهشت باشه بایدبهاشوبپردازی

    ایمان وعمل صالح بااحساس خوب

    شادوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    مهدی ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1139 روز

    به نام خداوندمهربان

    سلام خدمت استادبزرگوار،استادشایسته وهمراهان گرامی سایت.

    خدایا شکروسپاسگزارم بانوشتن کامنت برای ردپابهای طی کردن تکاملم راپرداخت میکنم .

    یادمه سال 90 منفی 500م شدم داروندارم روفروختم تا پرداخت بدهی زیرصفرشدم بازم تسویه نشدم عجیب بهای دادم خدایا شکرهمه میگفتن خونتو نفروش حرف هیچ کس گوش نمیکردم چون درحال پرداخت بها بودم اگه اون بها رونمیدام الان توی این سایت نبودم اینارو برای یادآوری براخودم نوشتم خدایا شکروسپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    حامد گفته:
    مدت عضویت: 539 روز

    سلام به استاد دوستداشتنی و خانم شایسته مهربان

    سلام و ارادت به همه عزیزان و هم مسیر های دوستداشتنی

    استاد من تو بعضی از فایل به ناخودآگاه اشک از چشمام جاری میشه مثل همین فایل

    درحال حاضر قدم 5 دوره 12قدم هستم

    جلسه سوم این قدم کل داستان رو به طور واضح گفتید که هر کس گوش کنه و بهش عمل کنه دیگه تمومه

    من هرشب از تمرین ستاره قطبی رو انجام میدم و دونه به دونه معجزه ها داره اتفاق میوفته

    هرشب از مغازه تا خونه که میرم باخدا حرف میزنم و شکرگزاری میکنم بابت اتفاقات اون روز و همینکه کلمه خدا به زبونم میاد اشک از چشمام جاری میشه

    جوری شده در مورد خدا پیش هیچکس نمیتونم حرفی بزنم چون اشک اجازه نمیده

    من سال قبل کل زندگیم دگرگون شد

    تموم شدن زندگی 12 سالم

    600میلیون بدهی

    اعتیاد

    تنهایی مطلق

    از همه اینا خدا نجاتم داد چون تو بدترین روزها هم داشتم شکرگزاری میکردم

    ازروزی که شما روپیداکردم بصورت هدایتی

    بعدازمدتی که موفقیت و تغییر اساسی خاستم ازخدا وهرروز شکرگزاری میکردم همونجا زندگی مشترکم یهو تموم شد

    و من انقد به خدا اطمینان پیدا کرده بودم که هدایت خدامیدونستم و روز رفتن همسرم ازخونه روز 16 شکرگزاری بود و همون روز 1بح بازم بیدارشدم و اون در حال جمع کردن وسایل برای رفتن بود و من داشتم شکرگزاری اون روز رو تو دفترچه ام مینوشتم

    و…. خیلی سخت شد بعدازون

    تنهایی بدون یه دونه قرص بدون یه جلسه دکتر و تراپی و…

    فقط با توکل بخدا و شکرگزاری از آنچه دارم

    نجاتم داد خداوند

    خدا قلب منو سبک کرد از سنگینی ها

    خدا کمک کرد اعتیاد رو راحتی گذاشتم کنار بدون مشاور و دارو بدون هیچی گذاشتم کنار این کار خدا بود فقط

    از 600میلیون بدهی و از دست دادن ماشین و… بابت جدایی

    الان خدا دوباره کمک کرد بدهی ها رو دادم و دوباره ماشین رو بدست بیارم

    و معجزه این اتفاق که خیلی بولد بود و این اتفاق برای چند روز پیش بود

    من سال قبل رو 11 / 11 ساعت 11 همسر رفت از خونه و جداشدیم و در اون روز مادر همسرم تو همون ساعت روز ک گفتم منو از نظر مالی تحقیر کرد و هرچی دلش خواست گفت و من قلبم شکست

    اما

    چند روز پیش 11/11 ساعت 11 بعد یکسال

    بصورت کاملا اتفاقی و غیر عمدی . خداشاهده خودم اصلا هواسم نبود

    من رفتم دنبال پسرم از خونه خانواده همسر سابقم و اونجا با ماشین خودم در همون ساعت و تاریخ که تحقیر شدم جلوی مادر همسرسابقم منو با ماشین و باحال عالی و وضعیت مرتب دید و تا چنددقیقه زول زده بود به منوماشین تا من راه افتادم و با بچم رفتم

    بعد که فکرکردم چرانگاه کرد انقد طولانی یهو یکی از درون گفت امروز چه روزیه و اون داشته به ماشین و… نگاه میکرده و دیدم ااا امروز 11/11 ساعتو دیدم که ساعت دقیق 11 بوده

    نمیتونستم جلو بچه جلوی اشک هامو بگیرم یاد اون جمله افتادم که خداوند گفته تورو همونجا که زمین زدم میبرمت بالا

    آخه اینجور اتفاقا از روزی که ستاره قطبی رو انجام نیدم زیاد شده ، همزمانی ها و معجزات و…

    خدایا شکرت شکرت که منو در مسیر قرار دادی

    استاد عزیزم ممنونم که راه هدایت رو برای ما آسانتر میکنید تا بهتر نشانه ها رو بشناسیم و بفهمیم

    معجزاتی دیدم تواین یکسال که هر ثانیه دارم شکرگزاری میکنم

    ممنون ازهمگی که وقت گذاشتید و مطالعه کردید.

    یکی از بزرگترین آرزوهام اینه که به ایران بیاین وتو سمینارتون شرکت کنم اون روز رو باید ببینم والا جون به ازرائیل نمیدم

    عاشقتم استاد

    حق نگهدار همتون️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      لیلا سنگونی گفته:
      مدت عضویت: 1833 روز

      سلام آقا حامد . دوست عزیز ‌‌متعهد و جسور و شجاع

      چقدر از نوشته شما لذت بردم .اشکم جاری شد از این همه حس سپاسگزاری

      از این همه معجزه و هماهنگی ها

      و البته تعهدی که نسبت به مسیرتون داشتین

      واقعا از صمیم قلبم تحسین تون میکنم بهتون تبریک میگم .

      لایق این شایستگی هستین

      آنقدر از نتایج تون شگفت زده شدم و تحت تاثیر قرار گرفتم که واقعا کلمه ی رو برای بیان این احساسات پیدا نمیکنم

      الهی که هرروز معجزات و گشایش های خداوند رو بیشتر دریافت کنی.

      یادم اومد از شعر لیلی و مجنون

      حال که این لیلا خارت کرده بود

      درس عشقش بی قرارت کرده بود

      مرد راهم باش تا شاهت کنم

      صد چو لیلا کشته در راهت کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        حامد گفته:
        مدت عضویت: 539 روز

        سلام و درود خدا به شما ممنونم ازتون

        حرفاتون بیشتر دلگرمم کرد به ادامه راهم. الهی که هر روز تو زندگیتون معجزه خیر و برکت باشه

        من تو این یکسال خدا رو به معنی واقعی پیدا کردم و از قلبم باهاش ارتباط گرفتم.فقط باید اعتماد کنیم اعتماد و باور به خداوند بعد از تلاش استمرار و متعهد بودن به خدا. چون توکل یه امر درونی هست و امادر واقعیت باید تلاش کرد متعهد بود و اما رها کردن و ایمان در مرحله آخر بیشتر ازاون نتیجه ای که میخاستیم بهمون میده براحتی و در زمان و مکان درست.صبر داشتن باعث میشه همه چیز رو بموقع متوجه بشی و بموقع برات اتفاق بیوفته.

        با همه وجودم میخام اتفاقات شگفت انگیز هر روز در زندگیتون جاری باشه لیلا جان.

        حق نگه دارتون

        با تشکر از استاد عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    خانم موفق گفته:
    مدت عضویت: 1439 روز

    سلام به استادعزیز و یاران توحیدی اش

    من همش با وازه بها درذهنم مشکل داشتم و فکر میکردم اساتیدی که اسم بها رو میارن یعنی باید پدرت در بیاد . پوستت کنده بشه . جانت به حلقوم برسه وتحمل کنی وتحمل کنی و سختی بکشی و بیخوابی بکشی تا به هدفت برسی .

    چون هرکی میخاست خاطره موفقیتش رو بگه یک رمان زجر وسختی و گرفتاری وتحمل رو میگفت بعد میگفت به اینجا رسیدم . وحق من بود .

    ومن همش در ذهنم کاری ارزشمندتر بود که تحمل سختیهای بیشتری توش بوده باشه .

    مثلا فلانی حقش بود به اینجا برسه چرا چون اگه بدونی چه سختیهایی کشید .

    مثلا همش تو خونمون میخام تقدیر کنم از بچه های ده 80 تقدیر میکنم که تونستند جلوی سیاست حکومت بایستند و تا پای جان مقاومت کنند و بالاخره بعد چند ماه درگیری بالاخره حرف خودشان رو به کرسی بنشونن و حجاب از سر بردارند و به هدف خود برسونند .روزهای سختی بود .

    ومن میگفتم نگاه اینو میگن بها .

    وهمش تو ذهنم بها راه سخت و دشوار بود . واستاد هم که در مسیر رسیدن به هدفش سختیهای زیادی کشید و دوباره بلند شد باز بیشتر منو میترسوند .که من نمیتونم اینهمه ریسک کنم تازه من خانومم و ایشون آقا ‌ وکلی محدودیت ماخانمها داریم که ایشون نداشتند .

    اما وقتی خوندم و شنیدم که بچه های این سایت خیلی نرم و راحت به خواسته شان رسیدن مثل استاد عطار روشن که ویدیو فرستاده بود .

    متوجه شدم استاد هم چون اول راه بود و هنوز بر قوانین کاملا مسلط نبود و راهنمایی نداشت این چالشها رو تجربه کرد .

    والان تو آموزشهاش ما رو به چالشهای این مسیر یعنی عجله و رعایت نکردن قانون تکامل و عواقبش هشدار میدهد و ما دیگه اون دست اندازها رو کمتر تجربه خواهیم کرد .

    اگه سختی کشیدن باعث نتیجه گرفتن میشه من دوربرم بی نهایت ادم رو سراغ دارم که بی نهایت سختی کشیدند و سر اخر هیچی به هیچی .

    اونهایی که من دیدم و خوندم که موفق شدند اونم به سختی . اونها باورهای مالی مناسبی داشتند اما چون سختی کشیدن رو ارزشمند ومعنوی میدونستند جهان به جای مسیر سرراست از مسیر پرپیچ و خم اونها رو به خواستشون رسوند .

    مثلا مردم کشور ما اومدند نزدیک به چند سال درگیری وخونریزی رژیم شاه رو برانداختند واینجوری بها دادند اما دولت سوریه آقای بشار اسد باخونسردی و بدون جنگ کوله بارش رو رو دوشش گذاشت و رفت و حکومت عوض شد .

    فرق در چی بود . یکی باجنگ و درگیریو کشتار یکی با سکوت وآرامش .

    قرارنیست برای رسیدن به هدفم بهای تقلاکردنها وجنگ کردنها و تحمل سختیها ومشقتها رو بدم .

    کافیه نرم روی باورهام کارکنم و به الهامات عمل کنم نتیجه میاد همین میشه بها .

    چون من متوجه شدم پاشنه اشیلم تو زندگیم همین کج فهمی از بها بود . وچون ایام 22 بهمن و انقلاب و کشتار بود ذهنم میگفت ببین بها اینه به خواسته برسی .

    یا محرم میشه میگه نگاه امام حسین اینهمه سختی کشید .اما عزیز شد

    یا ماه رمضان تحمل گرسنگی و درد معده و اینهمه سختی .اما نزدیکی به خدا .

    یامیگفتم فلسطبن رونگاه کن الان اینهمه سال داره بها میده ومیجنگه و کشتتار و درگیری و اخرش هیچی .

    وچقدر هم رسانه ها میگفتن ارزشمند ومقدس . و راه خدا و امام حسین . وبالاخره پیروز میشن .

    چی بگم خاطرات خراب ذهنم تمومی ندارند کلی اش حین نوشتن کامنت به ذهنم اومد .

    وچطور تو ذهنم سختیها مقدس شد و ارزشمند و منو آسان کرد برای سختیها.

    منم میگم نه . اینطوری نیست

    بها همون کار کردن مستمر روی باورها ست و عمل به ایده هایی که در طی مسیر بهمون گفته میشه .. کنارگذاشتن شبکه های اجتماعی وهر آنچه ممکنه باعث لغزش ما در طی مسیر بشه هست .

    دخترای دهه 80 ای اونها برای رسیدن به خواستشون زجر نکشیدند اونها نمیتونستند محدودیت رو بپذیرند و هرآنچه بهشون دیکته میشه گوش بدن .اونها باعشق این کار رومیکردند .

    اخه مگه میشه پیش پلیس گشت ارشاد بدون روسری راست راست راه بری و شعار بدی .ونترسی وکشتنت هم برات مهم نباشه .

    حالا چرا اونها شدن الگو. چون خودم در خانواده ای بزرگ شدم که جرات نداشتیم غیر از چهارچوب تعیین شده قدم بردارم . و الان که اسم بها میاد وسط .

    میگم اونها علاقشون به آزادی بود وخوب رسیدن بهش .من علاقه ام چی ؟ آیا من هم اینهمه که نه چون قرار نیست جلوی کسی وایستادم و بجنگم .

    من قراره جلوی منطقه امنم بایستم و نه با زور بلکه به نرمی و بااهرم رنج ولذت تغییر مسیر بدم .

    البته خدا روشکر خودم احساس میکنم 99 درصد راه رو رفتم و یک درصدش مونده . که دارم روش کار میکنم تا نتیجه دلخواهم بیاد .

    هرچه دارم تقلا میکنم و زجر وسختی میکشم یعنی تو مسیر شیطانم ودر مدار پایین تر از منبع هستم . وهرچه کارام به راحتی پیش میره در مسیر الهی هستم و در مدار بالاتری هستم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      عباس ایزدمهر گفته:
      مدت عضویت: 877 روز

      سلام خانوم موفق

      تفاوت بین “بها” و “رنج کشیدن”

      بسیاری از ما در فرهنگی بزرگ شدیم که ارزش رو به سختی کشیدن گره زده. به ما گفتن:

      “موفقیت یعنی زجر کشیدن!”

      “هر کی بیشتر سختی بکشه، حقشه که به خواسته‌ش برسه!”

      “بدون رنج، گنجی نیست!”

      اما استاد بارها توضیح داده که این باور فقط یک برنامه‌ریزی ذهنیه که باعث می‌شه افراد مسیرهای سخت رو تجربه کنن. اگر کسی باور کنه که برای پولدار شدن باید تا سر حد مرگ کار کنه، دقیقاً همون تجربه رو در زندگیش خلق می‌کنه!

      در حالی که بها دادن به معنی سختی کشیدن نیست، بلکه یعنی کار کردن روی باورها، متمرکز موندن روی خواسته، و عمل کردن به الهامات.

      کامنتتون عالی بود اینا رو از دیدگاهتان برداشت کردم موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: