ساختن کسب و کاری موفق از توانمندی هایت - صفحه 13

سلام خدمت شما استاد عزیزم

استاد من از وقتی که دوره ثروت سه رو رو سایت گذاشتید یه عبارت تاکیدی درست کردم هر روز تکرار میکنم اما الان دو روزه کم میگم چون احساس میکنم دارمش برام عادی شده خیلی دوست دارم بخرمش ولی دیگه مثل روزهای اول که امد تو سایت عطش ندارم اگه بخرم خوشحال میشم اگر هم الان جور نشه میدونم که در زمان مناسب جور خواهد شد.ولی نکته جالب که امروز برام پیش امد این بود که صبح که از خواب بیدار شدم یه حس خاصی داشتم یه جور میتونم بگم حس خوبی نبود یکی تو گوشم میگفت کو اون خدا اگه قرار بود جور کنه جور میکرد تو داری تظاهر میکنی فردا روز اخرشه ولی هیچ خبری نیست خلاصه از وقتی که بیدار شدم تا برسم سرکارم من با این فکر جنگ میکردم هی من تلاش میکردم با قوانینی که یادم دادید قانعش کنم که میشه یه جورایی جنگ بوود تو وجودم رسیدم سرکار دیدم نمیتونم حالم داره بدتر میشه گفتم برم سایت مطالب دوستان بخونم از این حال و هوا بیام بیرون امدم کامنت بچه هارو تو دوره ثروت سه خوندم تا چند تا خوندم گفتم خدایااا چقدر بچه ها عالی نتیجه گرفتن چقدر رابطشون باهات خوب شده ولی من احساس میکنم بعد از دوسال هنوز به اون جایگاه نرسیدم یه جوری دلم گرفت همینجوری ادامه دادم تا رسیدم به کامنت یکی از دوستان عزیز که نوشته بود هر چیزی میخواد به خدا میگه اول از خدا میخواد بعد خدا کارش براش عالی انجام میده … اینو که خوندم یه بغضی داشت خفم میکرد واقعا از ته دلم گفتم خدایااا تو هستی بزرگ تو تو وجود من هم هستی پس خوودت کمکم کن منم از خودت مدد میخوام خودت کمکم کن ناامید نشم ادامه بدم میخوام واقعااا اونطور که باید پیدات کنم خودت بهم باز نشون بده ای ارحم الراحمین.بخدا استاد به چند ثانیه نرسید مدیرم تلفنم گرفت گفت تشریف بیارید رفتم اتاقش فهمید حالم گرفتست گفت خوبی؟گفتم ممنونم برگشت گفت یه پیشنهاد دارم براتون اگر من کارانه شمارو زیاد کنم ولی فعلا نامه تغییر سمت براتون نزنم حاضرید تو یه کاری به من کمک کنید تا اینو گفت یخ کردم نتونستم سرپا وایسم نشستم رو صندلی(دقیقا کار و شرایطی که چند وقت پیش بهش فکر کرده بودم) بهش گفتم اتفاقا داشتم به این موضوع فکر میکردم که اگر باهم به نتیجه نرسیم من از شرکت میرم چون من خودم باور دارم و توانایی های خاصی دارم نمیخوام تا اخر تو این جایگاه باشم خلاصه با تمام وجود شروع کردم به تعریف کردن از خودم کی؟ من منی که حتی چند وقت پیش نمیتونستم به خودم در مورد توانایی هام حرف بزنم!!!!!

باهم حرف زدیم قرار شد با مدیر عامل شرکت صحبت کنن و اگر مبلغی که گفتن پذیرفت من اون کارو انجام بدم.بخدا استاد باورتون نمیشه تا از اتاق امدم بیرون رفتم تو سرویس بهداشتی فقط اشک ریختم و هزار بار گفتم خدایاا شکرتتت چقدر زود خوودت بهم نشون دادی خدایااا شکرت خدایا شکرت تا چند دقیقه فقط اشک ریختم و میگفتم اینووو میخوام خدا این رابطه قلبی رو برا همیشه میخوام بمون کمکم کن تا رابطم همیگشی باشه کمکم کن کمکم کن. در کل حس خیلی قشنگی بود خواستم این حس به شما هم انتقال بدم خدا خودش زود بهم نشون داد بهم انرژی داد تا با امید پیش برم میدونم پول دوره رو هم با این شرایط جور میکنه خدا منو خیلی دوست داره.

از خدا ممنونم از شما استاد عزیزم ممنونم که کمک کردید خودم و خدای خودم پیدا کنم.