این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/01/abasmanesh-10.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-01-27 07:46:002024-02-01 09:33:10“قدرت اراده” در مقابل نحوه عملکرد مغز انسان
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام وای خدای من هدایت هدایت هدایت خدایا من دیشب از تو درخواست شدید کردم که بابا من خسته شدم انقدر علاقه دارم به مواد قندی استاد عزیز من از شاگردهای شما تو دوره قانون سلامتی هستم ولی از همینجا اعتراف میکنم که چیت دی کردم و همش با خودم میگفتم چرا من انقدر در مقابل مواد قندی ضعف دارم چرا تا یه کاکائو میبینم پرواز میکنم میخرم حتی نگاه نمیکنم قیمتشو ولی اگه بخوام برای قانون سلامتی گوشت بخرم ده بار قیمت چک میکنم دیشب از خدا درخواست شدید کردم که خدایا من چیکار کنم تو کاری کن که که منم از مواد قندی بیزار بشم الان که این فایلو گوش دادم سرکار هستم و واگه خونه بودم قطعا گریه میکردم از این که خدا چقدر زود جواب منو داد تازه فهمیدم که من اشتباهی برنامه ریزی و شرطی کردم ذهنمو هرجا کار خوب کردم بهش قند دادم هرجا کار بد کردم هم باز قند دادم خب بدبخت دیونه شده دیگه حق داره وای چقدر این فایل نیاز به دریای تفکر داره چون من مو به مو به قانون سلامتی عمل میکردم نتیجه عالی هم گرفتم اما بعد 3ماه یهو لغزش کردم که خداروشکر دیدم داره اوضاعم برمیگرده برگشتم اما باز اعتراف میکنم که هنوزم یکم قندو مواد شیرین مصرف میکنم و نکته اینجاست که خودمو توجیه میکردم خب قند کمتریه تا اونجایی که شما گفتین به یه معتاد هیچوقت نمیگن مواد کم مصرف کن میگن قطعش کن استاد اونجا بخدا قسم احساس کردم قیامتمه و خدا جلو بقیه داره اینو بهم میگم اصن میخاستم اب شم برم تو زمین وای چقدر این فایل خوب بود من یه اعتراف دیگه هم میکنم من تو کودکی بسیار تخریب شدم و این مواد قندی بوده که برام شادی اورده و غممو پر کرده وای چقدر گفتن این حرفا برام مرگ اوره که بخوام خودم اعتراف کنم ولی از این به بعد مینویسم من حتی روم نمیشد کامنت بزارم تو فایلاتون زیاد چون میگفتم استاد قضاوتم میکنه جالبه که من دارم شمارو قضاوت میکنم با همین حرف در حالی که شما اصلا براتون مهم نیس که من چه فکری میکنم و دوای درد من اول دوره احساس لیاقته و حضور مستمر من اینجا و میخوام به خودم قول بدم که فعالیتم رو در کامنتا بیشتر کنم و نظر بقیه برام مهم نباشه که بگن چه کم یا چه زیاده چون من حتی تو سفر به امریکا یا زندگی در بهستم کامنت نمیزاشتم چون میگفتم بچه ها صد خط راجع به زیبایی ها گفتن من بخوام تو دوخط بنویسم زشته اصن استاد چی میگه در حالی که من زیبایی ها رو قد ظرف خودم دارم میبینم و باید به خودم زمان بدم مرسی استاد نازنینم چه خدای خوبی دارم چقدر قشنگ شمارو هدایت کرد چقدر قشنگ درخواست منو پاسخ داد خدایا شکرت از همه چی مرسی مرسی دوستون دارم الهی که همیشه در مسیر قانون باشید و باشم الهی امین
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد سلام جون استاد شکر از شناخت شما شکر از این مسیر شکر از این هدایت به این خوانواده استاد نمیدونم از کجا شروع کنم این فایل به تنهای یه دوره هست اندازه یه دوره چندین جلسه ای هدایت آگاهی همراهش هست من چند روزی در جهت ارزش مندی سراغ مسئله ای که هنوز مانده بود تو وجودم رفتم لازم به ذکر هست من یک سال و خورده ای هست که مشروب و مواد مخدر و ترک کردم بارها تو جای قرار گرفتم که همه این ها که ترک کردم بود ولی میلی به استفاده تو وجودم نبود جوری که الان پیش رفته موضوع همان فرکانسه که الان دیگه تو اون شرایط هم دیگه قرار نمی گیرم وکلا همچین جمع های پیش نمیاد برام که خدارو برای قوانینش شکر گذارم موضوعی که مانده بود سیگار بود که از نقطه ارزش قائل شدن برای خودم بدنم سراغش رفتم و این فایل شما دقیقا همون زمانی که لازم دارم الهام شد هدایت شد و من الان تو اوج این معجزه خدا هستم این فایل این هدایت این معجزه صد بار باید بشنوم بخورمش نمیدونم چطوری سپاس گذاری کنم فقط بگم وجودت استاد اوج لطف خدا به این جهان هست که بهبودی برای روح های خدا که همه اعضای این خوانواده هست رقم زده عمل گرای شما اوج توحید و عزت نفس هست شکر شکر استادم سپاس فراوان از شما
سلام و خدا قوت بر استاد عباسمنش عزیز برای اضافه کردن این جلسه به سایت…
موضوع فایل قدرت اراده چقدر ربط دارد به اتفاقات این روزهای زندگی من…
من پسر عمویی داشتم هم سن خودم،که برایم از بهترین انسان های زندگی ام بود و همه اورا خیلی دوست داشتیم،که متأسفانه دیروز ناگهانی از دنیا رفت…
این پسر عموی دوستداشتنی من علاقه زیادی به خوردن شیرینی جات وفست فود داشت که در اثر زیاده روی در مصرف کربوهیدرات ها و شیرینی جات به وزن بالایی رسیده بود که دیگر راه رفتن و نفس کشیدن برایش سخت شده بودومجبور شد که عمل لاغری و کوچک کردن معده را انجام دهد وپس از چند سال از آن عمل به دلیل عوارض عمل کوچک سازی معده دیروز از دنیا رفت…
اما موضوع به این جا ختم نمیشود و من هم به دلیل داشتن نوبت دکتر امروز نتوانستم در مراسم خاکسپاری اش حاظر شوم و دکتر برایم سونوگرافی نوشت جواب سونوگرافی کبد چرب ضعیف بود،دکتر برایم قرصی تجویز کرد وازمن خواست که وزن ام را کم کنم،پیاده روی و ورزش کنم و از قند و غذاهای چرب پرهیز کنم
وهمش از صبح فکر میکردم که کبد چرب چیست و چگونه به وجود میآید و گفتم پس از مرور سایت استاد عباسمنش در اینترنت کبد چرب را سرچ کنم وپس از باز کردن سایت این فایل یا بهتر است بگوییم هدیه ای گران بها را از استاد عباسمنش دیدم وبه پاسخ تمام سوالات ام رسیدم،متأسفانه پسرعموی مرحوم ام در مقابل آموزش های شما مقاومت داشت،ولی افراد زیادی با آموزش های شما دنیا و آخرت شان را نجات داده آمد
و واقعا نه تنها مادر گرانقدر استاد،بلکه کل جهان باید به وجود استاد عباسمنش افتخار کنند
استاد جان نمیدونم چطور میتونم ازتون تشکرکنم بابت این فایل پر از آگاهی.خدااااای من چقدر این آگاهی ها ناب و خالص بودن.چقدر به دلم نشست.چقدر قبول هر چیزی با منطق ،ساده تر و لذت بخشتره.دلم میخواد هزار بار این فایل ارزشمند رو گوش بدم،به امید خدا….
استاد چند وقتی هست تو فکر دوره سلامتی هستم ولی از خدا خواستم تو بهترین زمان و مکان این دوره رو به من هدیه بده ،نه اینکه الان نتونم تهیه ش کنم نه،حسم بهم میگه الان وقتش نیست،الان بهش عمل نخواهم کرد، هنوز باید زمان بگذره.
ولی از خدا خواستم که حداقل منو با آگاهیهای این دوره کم و بیش آشنا کنه تا برای دریافت دوره آماده تر بشم که امروز به طرز شگفت انگیز و معجزه واری این فایل ارزشمند روی سایت قرار گرفت.
نمیدونید استاد چقدر خوشحالم ، گریه م گرفته …. چقدر قانون و سیستم درست عمل میکنه،چقدر زود درخواستم اجابت شد.خدایا شکرت،سپاسگزارم.
اول میخوام از دو نفر تشکر ویژه کنم ابتدای کامنت که بهم انگیزه دادن با کامنتهاشون که این کامنت رو شجاعانه تر، روراست تر و صادقانه تر با خودم، بنویسم اینجا.
از نفیسه جان عزیزم و فهیمه جان پژوهنده ی نازنین ممنونم.
کامنت این دو عزیز رو خوندم امشب تو صفحه ی این فایل و جرقه ی نوشتنِ این کامنت زده شد…
حرف هایی که شاید نوشتنشون سختم باشه ولی لازمه تو مسیر خودشناسی سمانه جانم باهاشون روبه رو شم.
این منم و با همه ی موفقیت ها و تجربه هام، به خودم افتخار میکنم.
همه ی اینا، سمانه رو به چیزی که هست و خواهد شد تبدیل کرده و میکنه…
از خداوند یاری میگیرم موقع نوشتن و ویرایشش هدایتم کنه، هر چیزی که باید رو، بنویسم، زیادی هاشو هم پاک کنم…
داستان برمیگرده به جایزه ای که به خودم دادم تو دوره سلامتی و نادرست بود …
اون موقع فکر نمیکردم اشتباهه…
همون جایزه، یا چیت، یا تقلب، منو از مسیر خیلی اروم اروم خارج کرد بدون اینکه متوجه بشم…
قبل از دوره سلامتی، آبان پارسال، 100 روز رژیم خودمو گرفتم، یعنی:
غذا خوردن به اندازه نیاز بدن، وعده های اصلی و میان وعده ها، که طبیعتا حجم غذام کم شد چون گوش به فرمان صدای درونم شده بود تا میگفت بسه قطع میکردم+ حذف شیرینی و کیک و بستنی و شکلات و ژله و دسر و نوشیدنی ها+ خوردن خرما و شیره + خوردن میوه+ خوردن لبنیات+ خوردن سبزیجات+ خوردن غلات.
این سبکی بود که خودم انتخابش کردم.
با همراهیِ پیاده روی تکاملی از روزی 10 دقیقه که بیشتر شد کم کم.
چرا من هر بار تو کامنتهام مینویسم 100 روز خودم قبل دوره سلامتی رژیم داشتم؟
چون انگار خدا منو تو اون 100 روز دقیقا اماده کرد برای دوره سلامتی…
چون تکامل طی کردم بعد رسیدم به دوره سلامتی…
بعد 100 روز خودمو وزن کردم تقریبا 70 یا 72 بودم.
قدم 165 هست.
کمِ کم، حداقل 10 کیلو کاهش وزن داشتم، چون اولش خودمو وزن نکردم.
تا اینجا متوجه کاهش وزنم شدم.
حالم خوب بود، حسم خوب بود و متوجه شدم آماده ی شرکت در دوره سلامتی شدم بعد از حدود 1 سال و خرده ای که دوره رو خریده بودیم.
وارد دوره سلامتی شدم و تا وزن رویایی 56/400 رفتم، وزنی رویایی که به فکرم هم نمیرسید.
به عبارتی 13/5 کیلو هم با دوره سلامتی کاهش وزن داشتم، میتونم بگم در کل حدود 24 کیلو کاهش وزن داشتم.
رسیدم به حالتی از بدنم که چربی نداشتم دیگه در ناحیه شکم، پهلو، باسن، دست، پا و …
به گونه ای که دنده ها و استخوان هام معلوم شدن.
چون رژیم های قبلی نهایتا به 62 رسیده بودم و نه بیشتر…
فکر میکردم طبقِ تجربه، اصلا نمیشه برسم به 60، چه برسه به کمتر از 60…
رسیدم، شگفت زده شدم، راستشو بگم وقتی به زیر 60 کیلو حرکت کردم کمی غرور هم سراغم اومد…
خب حدود 5 ماه تو دوره سلامتی بودم اما اواخرش چیت ها شروع شد …
اولین تقلبم که همون جایزه ذهنی بود برای اندام شگفت انگیزم، کار داد دستم …
بعد از اون تعهدم خیلی ریز ریز کم شد…
با خانواده رفته بودیم باغچه داداشم برای چیدن گوجه سبز…
من و خانواده ام علاقه مند جدیِ میوه هستیم، من تو دوران تعهدم هیچ خطایی نداشتم، میتونم بگم بدون خطا جلو رفتم که نتایج عالی گرفتم در اون مدت زمان…
من گوجه سبز چیدم و چیدم و مقاومت داشتم و نخوردم حتی یه دونه گوجه سبز…
میدیدم خانواده نوش جان میکردن و میچیدن…
تا لحظه ی آخر…
مشمای گوجه سبزهای چیده شده مو تکیه دادم کنار جدول اونجا تو باغچه، که بذاریم تو ماشین و برگردیم. که یهو احساساتم فوران کرد با دیدن مشماهای گوجه سبز و گفتم بخور اشکال نداره…
از اون حرفهایی که یعنی تو لاغر و خوش اندامی، اشکال نداره بخور…
خوردم گوجه سبز چند تا…
یهو تبدیل شدم به یه انسانِ سیری ناپذیر…
تو ماشین هم چند تا خوردم…
همونطوری شسته نشده.
بعدش که رسیدیم خونه مسیله تموم شد و من غذای سالم و مجازم رو طبق برنامه تک وعده ایم خوردم…
بعد از اون ماجرا طبقِ روال سالمِ خودم بودم.
چند بار دیگه رفتیم باغچه و این دفعه موقع چیدن هم خوردم، انگار تو باغچه مجوز داشتم از خودم، هم بچینم هم نوش جان کنم…
تو یخچال بسته بسته شون کرده بودم که هدیه بدم به خانواده و همسایه ها…
تا جلوی چشمم هم نباشن تا چیت نکنم.
موثر بود اما چند بار یهو شب رفتم سراغشون و یه کاسه بزرگ گوجه سبز خوردم.
توجیهم این بود که فقط همینه، تقلبم فقط همینه و اصلا سمت کربوهیدرات نمیرم، غلات که عمراً…
اما اشتباه بود، بعد از مدتها، میوه های دیگه رو خوردم، یعنی گفتم اشکال نداره، میوه بخور، مابقی رو تقلب نکن…
استاد تو دوره گفته بودن شیرینی جات اعتیاد اور هست ولی من کار خودمو کردم، انتخاب کردم که میوه بخورم …
بعد از مدتها کم کم همه چیز برگشت تو برنامه ام حتی غلات…
و برنامه رفته رفته و خیلی ریز ریز از تعهد خودش خارج شد…
اینطوری که هر بار یه چیزی از تغذیه ناسازگار برگشت به برنامه غذایی ام…
همه چیز برگشت…
و اتفاقا شدید هم برگشت.
انگار من از قحطی اومده باشم نسبت به همه ی خوراکی ها حریص شدم…
چیزی نبود که از زیر دستم در بره.
حسم این بود که دلم حسابی برای همه شون تنگ شده…
اصلا یه وضعی بودها…
از خودم خجالت میکشیدم.
اینکه بقیه چه فکری میکنن در موردم آزارم میداد.
این فکر بود که بقیه میگن نه به اون سخت گیریش تو اون مدت و رژیم غذایی خاصش، نه به الان که همه چیز میخوره…
امان از توجهم به قضاوت دیگران در موردم.
اون زمان خارج از برنامه غذا میخوردم، در ظاهر خوشحال بودم، میگفتم دارم لذت میبرم از زندگیم، در باطن حالم بد میشد وقتی تو خلوت بودم با خودم و ذهنم.
در حقیقت تو قفس بودم…
اینچنین شد که پاداش اشتباه، منو خارج کرد …
خودم مسئولم.
مسیولیتش با منه.
انتخاب خودم بود.
من از یه جایی به بعد نتونستم دوریِ میوه رو تحمل کنم.
و از اونجایی که ذهن کمال گرا دارم گاهی، باعث شد خطام رو بزرگ کنم و به کل زیرِ همه چیز بزنم…
نمیدونم امکان داشت بدون کمال گرایی، فقط روی چیتِ میوه بمونم یا نه، و باقی برنامه رو متعهد باشم یا نه…
نمیدونم…
اون موقع که بلد نبودم، الانم ادعا ندارم بلدم، الان اگاه تر شدم نسبت به حس هام.
باگ ها یا آسیب هام که حرکتم دادن به مرور به خروج از دوره:
– اینکه نظر دیگران اواخر دوره برام پررنگ تر شد.
– اینکه تهیه خوراکی ها تو ذهنم سخت شد.
– اینکه من الان لاغرم دیگه، بسه، خوبه، حالا برگرد و نفسی تازه کن…
– اینکه بوی غذاهای خارج از دوره، سَم بودن خودشونو از دست دادن و حسرت میخوردم که چرا نمیتونم بخورم مثل قورمه سبزی، برنج، کیک یزدی، قنادی و …
– اینکه سر سفر همگی، غذای یکسان بخوریم منو دچار حسرت کرد…
– اینکه موهام شروع به ریزش کردن با اینکه همه ی مکملها رو میخوردم، اب قلم هم میخوردم، و این منو ترسوند تا حدودی…
و خیلی افکار دیگه که ریز ریز نفوذ پیدا کردن داخلم…
بله، باید روی احساس لیاقت، اعتماد به نفس، عزت نفس ریشه ای کار کنم.
چون اینا ترمزهای من هستن تو مسیر…
هر خواسته ای…
جایی که احساس لیاقت داشتم همه چیز برام فراهم بود.
پر قدرت رفتم جلو.
سبکِ شخصیمو جلو بردم بدون اینکه نظر بقیه مهم باشه برام، و اتفاقا همه چیز امن و امان بود…
آسیب هام از جایی شروع شد که اهرم رنج و لذتم ضعیف شد.
به این معنی که قدرت دادم به عواملِ بیرونی و خودمو خالقِ زندگی و شرایطم ندیدم …
یا مسیولیتش رو نپذیرفتم.
بهانه و توجیه ها رو پررنگ تر کردم.
همون شرک…
که اشکال نداره اینو کوتاه بیا.
اونو کوتاه بیا.
اینجا رو بیخیال.
اونجا رو رها کن…
الانم که به شروع مجدد فکر میکنم در زمانِ مناسبِ خودش، اولین ترمزی که بالا میاد حرف یه بنده خداست…
انقدر که بهش قدرت دادم تو ذهنم…
حوصله نق زدن هاشو ندارم...
اینکه میگفت باز تو اینطوری غذا میخوری…
فردی نزدیک و درجه یک تو خانواده…
اماده نشدم که بتونم خوب با این مدلِ رفتاری کنار بیام یا نادیده بگیرم …
حوصله ندارم اون ساز مخالف بزنه، منم دفاع کنم از خودم و طرز فکرم…
چون ضعف من از اینه که خودم باورم ضعیف شده به هدف و تفکرم.
وگرنه اون موقع انقدر راحت جلو رفتم با اون بنده خدا، که حد نداره…
گیر خاصی بهم نمیداد.
پذیرفته بود.
جا افتاده بود براش که سمانه اینه مدلش…
اما وقتی خودم متزلزل میشم تو افکار و باورهام، دقیقا اسیب های این تزلزل رو بیرون و رفتاری که باهام میشه قشنگ میبینم و حس میکنم…
باور، به حرف های من نیست که…
به خشونت و جدیتِ کلامم نیست که…
اتفاقا باور که قلبی باشه، آدم آرومه و کار خودشو بی کلنجار و زور پیش میبره.
کمبود تو این هدف، که سلامتی هست و تناسب اندام، و چه هر هدف دیگه ای خودشو خیلی قوی ظاهر میکنه…
تمام این باورهای ترمز گونه از کمبود میان.
کمبود غذای مجاز، کمبود تفکر سالم و بهبودبخش، کمبود عزت نفس و حس لیاقت، کمبود مالی و …
ناراحت نیستم اصلا.
دارم یاد میگیرم تحلیل کنم خودمو با کمترین حد از سرزنش، بی سرزنش…
درک کنم چی به چیه.
با خودم صادق باشم، چه درست بگم چه اشتباه بگم، صادق باشم…
چون از صداقت با خودم، به صلح درونی خواهم رسید و بعدش بهبود و اصلاح خودم و شخصیتم…
اینکه بهبودها برن تو شخصیتم تکامل میخواد، تمرین و پشتکار میخواد…
خوبه که تو این مرحله از زندگیم، به این نتایج و درک از خودم رسیدم.
جای شکرش باقیه.
و یه نکته دیگه:
حس میکنم اونقدر که باید طی دوره سلامتی خودم رو برای موفقیت هام تشویق و تحسین نکردم، فکر میکردم عادی و بدیهیه این نتایج، ولی نبود، اون نتایج شگفت انگیز بودن و هستن تا همیشه تو ذهنم.
الان هم درسته من از دوره خارج شدم، ولی تا همیشه قدردان این دوره ی شریف و ارزشمند و نتایج شگفت انگیزی که برام به ارمغان آورد هستم، سپاس گزارم از استاد.
من دقیقا بعد از قطعِ دوره باردار شدم …
اولاش که نمیدونستم باردارم، خوراکی ها رو با ولعِ خاصی میخوردم، چون فکرم این بود که دلم برای خوراکی ها تنگ شده.
نمیدونم شاید خروج من از دوره برای من بهترین بوده، چون وصل شدم به بارداری.
همیشه برام سوال بود اگه باردار شم، ادامه بدم یا نه؟
جوابی نداشتم براش.
چون استاد هم توصیه ای نداشتن در این مورد…
اما حس من میگه خروج از دوره برای من خیر بوده.
سپاس گزار دوره سلامتی هستم که قبل از بارداری جسم منو سالم کرد از خیلی لحاظ ها.
و شاید خود این دوره، بدن منو آماده و پاکسازی کرد برای بارداری…
من از همون اول، همیشه فکر میکردم توی دوره قانون سلامتی باردار میشم…
درسته تو دوره، ما با تغذیه و فعالیتِ سازگار با بدن جلو میریم، ولی سمانه ی فعلی ترجیح داده و میده شروع مجدد دوره، از بارداری و دوران شیردهی به نی نی خارج باشه…
نمیدونم، هر چی خیره.
ان شاالله در بهترین زمان به سبک تندرستی و سلامتی برگردم.
سپاس گزار دوره هستم که با خوردن غذا به سبک دوره سلامتی، جسمم پالایش شد از هر چیزی که براش خوب نبوده و بعد جسمم میزبانِ مهمون کوچولوی نازنینمون شده …
مسیله ی هورمون ها برای من تازگی دارن، چون هیچی نمیدونستم ازشون …
هنوزم درک کاملی ندارم ازشون.
تو دوره هم، زیاد تمرکز نکردم روی توضیحات، بیشتر فازِ عملی رو انجام دادم با قاطعیت و جواب گرفتم.
– شاید یکی از باگ هام این باشه که قسمتِ منطقی کردن این ساز و کار و عملکرد دوره قانون سلامتی برای ذهنم رو زیاد جدی نگرفتم و فقط تکلیفهای عملی رو انجام دادم.
اینکه تو بارداری هورمونها تغییرات عظیمی دارن رو حس کردم از درونم.
من از بوی روغن زرد و زیتون که عاشقشون بودم تو دوره و حتی بعد از قطع دوره مصرفشون میکردم به شدت حالم بد میشد…
گذاشتمشون کنار، چون تحملشون سخت بود، مامان ها متوجهِ ویار و تغییراتِ هورمونی در بدنِ مادر هستن که چه میکنه با آدم، خلق و خوی آدم و انتخاب هاش…
الان که کمی بهتر شدم، با سالادم روغن زیتون خوردن رو دوباره تجربه میکنم …
برنامه دارم روغن زرد رو هم اضافه کنم در بهترین زمان که بتونم، چون ثابت شده است که سالم و مقویه.
حسم میگه برمیگردم به سالم خواری، اما کم کم، بدون شتاب، خیلی مهمه بعد از تجربه ی دومم تو دوره سلامتی که 18 روز بود و قطعش کردم چون خیلی اذیت شدم، اینبار آروم و عاقلانه و با تکامل جلو برم…
این 18 روز که مجدد وارد دوره سلامتی شدم، دقیقا اوایل بارداری ام بود و خودمم نمیدونستم، برای همین بود که اون 18 روز انقدر بهم سخت گذشت، تغییرات هورمونی بدون اینکه من بدونم داشتن کار خودشون رو میکردن، ذهن منم که به خاطر سرزنش خودم، دوباره وارد دوره شده بود کار خودشو کرد و منو از دوره سلامتی تا حدودی بیزار کرد …
نمیدونستم چرا انقدر حالم بده…
بعدا متوجه شدم دلیل بعضی حس هام چی بوده.
فکر میکردم چون از دوره سلامتی زده و بیزار شدم (چون تو اجراش ناموفق بودم)، از بوی روغن ها بدم میاد، نگو ویار بوده…
البته همون موقع چون دیدم حالم بد میشه، روغن رو عوض کردم تو آشپزی ام …
حالا خوشحالم کم کم برمیگردونم خوراکی های سالم رو…
هنوز نمیتونم روغن زرد رو استفاده کنم، ولی با روغن زیتون روی سالاد کیف میکنم مثل قبلم.
یادمه یکی از علایق به شدت جذابم تو دوره سلامتی تو وعده غذاییم این بود که روی سالادم (کاهو، خانواده کلم ها به صورت بخارپز روغن زیتون و نمک بریزم نوش جان کنم، یعنی انگار دنیا رو بهم میدادن با اون سالادها و بوی خوش روغن زیتون تصفیه نشده ی روشون)
یه چیز دیگه هم یادم اومد، شاید یه کشف و شهود دیگه از باگ هام:
– من وقتی چربی هام کاملا آب شدن، نمیدونم طی چند ماه، برامم مهم نبود، چون تو مسیر داشتم لذت میبردم و وزنم خودش خودجوش کم میشد چون از چربی ها، بدون سختیِ من استفاده میکرد واسه انرژیم، رسیدم به حالتی که گرسنه ام میشد بیشتر از قبل…
اما به خودم با خیال راحت حق نمیدادم که دختر خوب استاد گفتن گرسنه شدین غذای سالم بدین به خودتون، شما نباید گرسنه شین، با صدای بدنتون هماهنگ شین…
از یه طرف دو وعده ای میشدم، از یه طرف عذاب وجدان داشتم…
چون فست دو روزه نرفته بودم و امتحانش نکرده بودم به جز یک بار، فست چند روزه که پیشکش…
میگفتم تو لیکی گات رو که دقیق اجرا نمیکنی (واقعا تکامل رو تو برخی جلسه های دوره رعایت نمیکردم و عجله داشتم انگار دوره رو تموم کنم)، فست چند روز رو هم که نمیری، دو وعده ای هم که شدی دوباره، انگار ذهنم بهم میگفت دو وعده ای شدن به خروج از دوره شبیهه که اشتباه بود البته، پس تکلیفِ اینکه قراره سلول های ضعیفت از بین برن تو فست های چند روزه چی میشه؟؟؟
سرزنش ها کار خودشون رو کردن.
اینم یه باگِ دیگه از من و گفتگوهای ذهنیم طی دوره…
تکامل
تکامل
تکامل
سمانه جون روزی صد میلیون بار به خودت یادآوری کن تکامل رو رعایت کن…
مسابقه ی دو بود از یه جایی به بعد برام…
مخصوصا وقتی حسابی لاغر و خوش اندام شدم، انگار مجوز دادم به خودم که یالا از این به بعد سریعتر جلو برو تا دوره رو تموم کنی…
ورزش من فقط همون پیاده روی بود، به تمرینات عضله نرسیدم…
هر چی اوایل آروم و صبورانه جلو رفتم و نتایج عالی گرفتم با حس خوب، اواخرش به دلیل شتاب و عدم تکامل، حسم بدتر میشد و نتایجم کمرنگ تر شدن…
– مورد بعدی:
من از بعضی تمرین های دوره ترسیدم، چون برام ناآشنا بودن…
انگار عادت کرده باشم به مواردی که خودم از قبل باهاشون آشنایی داشتم و با تمرین های جدید و ناشناخته احساس ترس کنم.
من از فست 48 ساعته، 72 ساعته ترسیدم…
که اگه بعد از 24 ساعت نتونم غذا بخورم میترسم که، انگار با موجود ناشناخته ای رو به رو شم.
یه بار تجربه فستِ 2 روزه ناموفق داشتم، بعدش موفق.
به فست دو روزه مجدد نرسیدم، تو همون تک وعده ای و دو وعده ای موندم…
و حس کردم عقب افتادم، دارم ضعیف عمل میکنم، سرزنش میکردم فقط…
از لیکی گات ترسیدم با اینکه ترسناک نبود.
قسمتی که منو اذیت کرد این بود که فقط باید گوشت میخوردم ،(مرغ و تخم مرغ نمیشد دیگه)و نتونستم ذهنم رو اماده کنم براش و رعایتش نکردم.
دوباره یه نقطه سیاه هم برای این رفت تو ذهنم…
حالا دختر خوب هدف لیکی گات شناسایی حساسیت هات به مواد غذایی مجاز بود، چیز هولناکی که نبود که…
انجامش نمیدادی تا زمان مناسب، ایرادی به وجود نمیومد که.
الان انقدر راحت مینویسما.
چون با خودم مهربون شدم.
اون موقع مهربون نبودم زیاد با خودم، توقع بالا داشتم از خودم بدون تکاملم…
– اینو میدونم که گاهی هم کج فهمی داشتم نسبت به صحبت های استاد در دوره، چیزی که دوست داشتم رو برداشت کردم…
این کامنت نصیحت به دیگران نیست.
فقط و اختصاصی برای سمانه است که با خودش بهتر و بیشتر روبه رو شه.
خودشو پنهان نکنه.
شجاع باشه با خودش روبه رو شه…
تو کامنتِ خودِ دوره که با اکانت همسرم مینوشتم، هیچ وقت شجاعت نداشتم اینارو بنویسم.
چون از قضاوت و شکست میترسیدم …
هنوزم این دوتا پاشنه آشیلم هستن، دارم مینویسم ازشون که قدرتشون رو کم کم بگیرم ازشون و یه نفسِ راحت بکشم…
من چکاب و آزمایش خون ندادم اول دوره، ترمز داشتم تو ذهنم برای چکاب شدن، بیماری هم نداشتم، عکسها و اندازه هامو انجام دادم طی چند مرحله در دوره و کاملاً متوجه تغییراتم شدم با سند.
دوست عزیزی که این کامنت رو میخونی، اینا خاطره نیست، حقیقته.
اینا مسیر من بوده.
شاید بخشی از مسیر شما با من یکسان شه، نترس.
بنویس و بپرس.
با ترمزهات آشنا شو، آروم باش و حلشون کن…
شما که میخوای آغاز کنی یا وسطاش هستی یا زمزمه هایی از چیت تو ذهنت میشنوی، بیا و در حق خودت لطف کن، قبل از اینکه دیر بشه و کنترل ذهن برات سخت شه و کامل یا نصفه نیمه خارج شی از دوره، به کمکِ خودت بیا.
من سرزنش نمیکنم خودمو.
این مسیر من بوده.
نوشتم تا خودمو بهتر بشناسم.
لازمه تو مسیر نترسی از نوشتنِ احساساتت که تو دوره سلامتی یا هر دوره ای تجربه شون میکنی.
خجالت نکشی از چیت هات.
از عدم موفقیت هات…
اینا تجربه های ماست برای بهتر شناختنِ خودمون.
چون اگه بترسی و خجالت بکشی از نوشتن و گفتن از درونت، اتفاقا بهشون قدرت میدی و بیشتر بهت حمله میکنن…
من تو دوره ننوشتم، اما خوشحالم که اینجا نوشتم و صادقانه روبه رو شدم با خود حقیقی ام.
و قدرت ها وضعف هام طی اجرای این برنامه.
یه نکته مهم:
همیشه موفقیت یا عدم موفقیت (یا بهتره بگم کسب تجربه بیشتر در مسیر و شناخت بهتر خود و باگها)، یه رو نداره، دو رو هست…
یکی نقاط قوت آدم.
یکی نقاط ضعف آدم.
میخوام از نقاط قوتم هم بگم تو این دوره…
1- سمانه تونست از آبانِ 1401 وارد برنامه کنترل تغذیه و پیاده روی بشه، 100 روز بعدش وارد دوره قانون سلامتی بشه، آفرین.
2- سمانه تونست تا تقریبا تیر ماه 1402 تو برنامه کنترل تغذیه و سلامتی باشه و نتایج عالی کسب کنه، آفرین.
3- سمانه تونست پیاده رویِ روزانه رو تا تقریبا آذر 1402 متمرکز ادامه بده، آفرین.
4- سمانه تونست بعد از آذر تا الان هم پیاده روی بره، غیر متمرکز، آفرین.
5- سمانه تونست از وزن حوالی 80 کیلو برسه به 56/400، آفرین.
6- سمانه تونست با اعتماد به استاد و رعایت دقیق و موشکافانه ی دوره سلامتی و بهبود باورهای تغذیه ایش، برسه به وزنی که باور نداشت شدنی هست براش، آفرین.
7- سمانه تونست کلی انرژی آزاد کنه به واسطه دوره سلامتی برای خودش.
8- سمانه تونست خواب منظمی رو تجربه کنه، زود بخوبه یا نه فرقی نمیکرد، صبح های زود به راحتی بدون زنگ ساعت بیدار میشد، خواب روز هم خیلی کم داشت، در حد دقیقه، آفرین.
9- سمانه تونست تجربه خوردن غذاهای سازگار و سالم برای بدنش رو کسب کنه، آفرین.
10- سمانه تونست دسترسیش به غذاهای باکیفیت و سازگار با بدنش رو باز کنه، نوش جان کنه با احساس لیاقت و خواستنِ قلبی، آفرین.
11- سمانه تونست با سبکِ شخصیِ خودش غذا بخوره، هم خانه، هم مهمونی، با شجاعت و اعتماد به نفس، آفرین.
12- سمانه تونست جلوه ای متفاوت از اعتماد به نفس، عزت نفس، شجاعت، جسارت، احساس لیاقت، امنیت، آرامش، سلامتی رو تو زندگیش تجربه کنه، آفرین.
13- سمانه تونست تو تنهایی پیاده روی کردن ماهرتر شه، چه صبح زود، چه میان روز، چه ظهر، چه عصر، چه شب، آفرین.
14- سمانه تونست 5 صبح بره پیاده روی با شجاعت و احساس امنیت شدیدی رو تجربه کنه، آفرین.
15- سمانه تونست جسم سالم تری رو تجربه کنه:
* برطرف شدن حساسیت فصلی که با آبریزش بینی و عطسه شدید همراه بود.
* کم شدن و حذفِ زمان خواب آلودگی طی شبانه روز.
* انرژیِ بیشتر برای انجام فعالیت ها.
* برطرف شدن لرزش دست ها.
* روشن شدن پوست صورت.
* شکل گیریِ عادت خوردن آب طی شبانه روز.
* سفیدیِ بیشتر دندان ها.
* برطرف شدن بوی دهان.
* گوارشِ عالی.
* روحیه و حس و حال بهتر.
و …
آفرین.
16- سمانه تونست یه عالمه لباسِ قشنگ مطابقِ سلیقه اش، سفارش بده یا حضوری بپوشه و بخره که هر کدوم تو تنش عالی بودن، آفرین.
17- سمانه تونست مستقل بره خرید منزل و پوشاک و … برای خودش و منزل، آفرین.
18- سمانه تونست به راحتی بره نونوایی در حالیکه خودش نون نمیخورد، آفرین.
19- سمانه تونست اهرم رنج و لذت قوی بسازه برای خودش تا کربوهیدرات رو سَم بدونه و وارد بدنش نکنه، و نتایج عالی بگیره، آفرین.
20- سمانه تونست تو مهمونی ها بدون رودربایستی غذای سالم و سازگار خودشو بخوره، لذت ببره، کاری هم به غذای بقیه نداشته باشه. به میزبان هم با احساس لیاقت بگه چه غذایی رو میتونه بخوره و راحت باشه با خودش، آفرین.
21- سمانه تونست توجهش رو به زیبایی ها، سپاس گزاری، تحسین معطوف کنه و متمرکز شه روشون، آفرین.
22- سمانه تونست تو پیاده روی هاش لبخند بزنه به غریبه ها، سلام بده بهشون و انرژی مثبت بفرسته و دریافت کنه، آفرین.
23- سمانه تونست اول تعداد وعده های غذایی شو کم کنه، بعد مواد ناسازگار رو خارج کنه از تغذیه اش، بعد دو وعده ای شه، بعد تک وعده ای شه، بعد آب قلم و روغن قلم رو خودش برای خودش تهیه کنه، سایر آموزش های دوره رو رو هم انجام بده، آفرین.
24- سمانه تونست پارسال اسفند با انرژی که به دست آورده بود کل خونه رو با مدیریت و برنامه ریزی، خودش خونه تکونی کنه، آفرین.
25- سمانه تونست به خونه تکونی مامانش هم کمک کنه، آفرین.
26- سمانه تونست بعد از قطعِ دوره هم برخی غذاهای سازگار با بدن رو همچنان ادامه بده تو تغذیه اش، آفرین.
27- سمانه تونست خودش رو ببخشه و با خودش دوست بشه، آفرین.
28- سمانه تونست با درونش به صلح برسه و آرامش رو برقرار کنه برای خودش، آفرین.
29- سمانه تونست بفهمه نباید احساس ارزشمندی شو به هیکل و وزنش گره بزنه، آفرین.
30- سمانه تونست مسافرت بره با سبک تغذیه دوره سلامتی و موفق عمل کنه، آفرین.
و …
و این بود تجربه ی سمانه جانم از دوره ی شریف و محترمِ قانونِ سلامتی.
سپاس گزارشم چون سالم هست و ارزشمند.
حضور درونِ این دوره، مدار و فرکانس میخواد، سطحِ بالایی داره، نه از این بابت که بترسیم و واردش نشیم.
از این بابت که با شجاعت خودمون و جسم مون و افکار و ذهن مون رو آماده تر کنیم تا با راحتیِ بیشتر و آسانی واردش بشیم و لذت ببریم ازش.
خوب گوش دادن، خوب تمرکز کردن روی دوره ها، تکرارشون مدام، چیزیه که سمانه جانم زیاد نیاز داره رعایتش کنه.
امکانش هست در مورد اصطلاح “لیکی گات” که نوشتین، یک توضیح کوتاه بدین، من میخوام دوره رو تهیه کنم و در حال خوندن کامنت ها هستم،تا ببینم توانایی انجام تمرین هایی که در دوره هست را دارم بعدا تصمیم بگیرم وارد دوره بشوم یا نه، من در دوره 12 قدم و کشف قوانین هستم ولی برای این دوره دوستان خیلی در کامنت ها اشاره کردن که اول تحقیق کنیم بعد وارد بشیم. خیلی ممنونم (:
مرحبا به شجاعتت برای نوشتن از خودت و ایرادها و نقاط ضعف و قدرتت .
واقعا دل میخواد بنویسی و نگران نباشی بقیه چه فکری میکنن. من هنوز دوره رو تهیه نکردم و هرروز سعی میکنم بیام و چندتا کامنت بخونم کامنت بزارم و کم کم بیام تو مدار قانون سلامتی تا بخرمش
یجاهایی ذهن نجوارم اومد و گفت نرو تو نمیتونی نگا چقد سخته وقتی میری مهمونی میتونی نخوری میتونی بگی نه من نمیخورم این غذاهارو میتونی از حرفاشون چشم پوشی کنی یا میتونی جلوی خودتو بگیری برای خوردن بعضی غذاها و خوراکیها که جمع میخورن .
تو تنهایی راحتتره ولی تو جم سخته واقعا مدیریت کردنش ولی میخوامش هر روز بهش تشنه تر میشم که سلامتتر باشم قویتر باشم پرانرژی باشم تمرکرم بره بالا بتونم به راحتی همه چیزو درک کنم فایلاو دوره های استاد دوره زبانم رو همش تمرکزم بهم میریزه و درست نمیفهمم. اینکه زود خسته میشم بیحوصله ام انرژی کافی ندارم زود عصبانی میشم
میدونی چیا دوس دارم
دوس دارم خوابم کمتر باشه و ااحساس عالی داشته باشم
انرژیم فول بشه
خستگی ناپذیر باشم
وقت کافی برای همه چیز داشته باشم
تو کارم و کلا زنذگیم پر از ایده باشم و ایده ها همینطور بیاد
وقت کنم و با پسرم کلی بازی و شادی کنم
اندامم عضله کامل باشه و خوش فرمتر
سبک و راحت باشم
شاد و سرزنده باشم
هیچ زمان مریض نشمو روفرم باشم
لک های پوستم رفع بشه
پوستم شفاف نرم و زیبا بشه
موهام خوب رشد کنه و خوش حالتتر باشه
ذهنم اینقد رها باشه که بتونم کارهامو با تمرکز بالا انجام بدم این تمرکزه یکی از مهمترین اهدافمه
نمیدونم اینقددددد زیادن دستاوردهایی که دوس دارم بگیرم و با خودم مدام مرور میکنم که هرچی بنویسم کم بازم
میدونم میخرمش و متعهدانه بهش عمل میکنم چون اینا که نوشتم لذتش میچربه به رنجها
خدایاشکرت که اینجا نوشتم چیزایی که منو اذیت میکرد باعث مقاومتم میشد و چیزایی که باعث شد ترغیب بشم به خریدش هر چه زودتر
سمانه ممنونم ازت بخاطر شجاعتت و اینکه باعث شدی منم شجاعتر بشم و برم درون خودم تا خودم رو تجزیه کنم میدونم حالا حالا ها خیلی مونده تا تکاملمو طی کنم و قویتر وو بهتر بشم ولی سپاسگذار خدامم که شروعش کردم .
اون جمله استاد ک میگفتن چرخ دنده زندگیتون راحتر میچرخه ،حکایت زندگی الان منه.
هر کدوممون ک اینجایم، با هدایت اومدیم و مزه شو چشیدیم،
اما این هدایتی ک با ارزشمندی تجلی پیدا میکنه،الحق یه طمع دیگه س،
مث آب زمزمه
گوارا و سیری ناپذیر.
من همه دوستای قشنگم رو به این دوره دعوت میکنم .
بچها تصور کنید این حس رو، در این کلاس ، دوره ی بعدی ک قراره رو سایت قرار بگیره همون خواسته ی منه ک اوایل دوره درخواستش کردم،
و خداوندم بعد از چند جلسه برام اجابتش کرد.
از وقتی این حس ارزشمندی در وجودم بذرش کاشته شد ،
این ساده ترین و بدیهی ترین اجابتمه .
میتونید حس کنید چ حس خوشبختی دارم ،
فقط برا وجودم ،
تنها وجود خودم نه هیچ تعلقات دنیوی و مادی.
واما این فایل
دوره سلامتی دوره سوم منه ک با ارزشمندی تهیه ش میکنم
و میدونم قراره با تکاملم بدون عجله هر چند خیلیییی میخام ش
اما قراره با باور قوی سراغش برم
پس منتظر هدایتم و از مسیر آگاهی م لذت میبرم.
بچها من چندسال پیش ترجمه رفرنس های رشته تغدیه رو خوندم
ینی از قبل تو مسیرش قرارم داد خداوندم.
از وقتی رو سایت آمد من مشتاق بودم عجیب ،
میدونستم با اون مطالعه م چقد واضح میتونم باور بسازم
الان ک استاد این مبحث رو توضیح دادن
باور کنید من میبلعیدم جمله هاشو
واااای خدااایا
مث وحی میمونن حرفاتون استاد
ن اصلا خود وحی هستن
با والله
خودتونم میدونید
همونجور ک ما باور داریم
من با این دوره میترکونم
واای خدایا تصورش میکنم
ترکیب این سه دوره ،
مث بمب هیدروژنی میشم .
دورهای ک تا آخر عمرم تکرار میشن .
من عاشق درک قوانین خداوند شدم.
گاهی تو خواب به خودم یاداوری میکنم .
چقد این حال خوبیه و توکل داره ،وقتی میدونی حتی اون اتفاق بد البته به ظاهر بد رو خودت ساختی و وقتی با عمل به قوانین با این حس ارزشمندی ک من لایق اتفاقات خوبم و من لایق هدایتم و با این قدرت تغییرش میدی،
خدای من ،عاشقترت میشم.
وقتی لذت خالق بودنت رو با خلق اتفاقای کوچیک حس میکنم
و نزدیک ت میشم
همه ذرات وجودم شکرگزارتن .
برا وجود همه فرشته هات ک در زندگیم هستن و می ایند ،،سپاسگزارم .
استاد جان بارها و بارها افراد مختلف به من گفتن روش تغذیه تو مثل شکنجه میمونه ولی زندگی برای من برخلاف مسیر قانون سلامتی مثل شکنجه میمونه
چون من یک بار از مسیر قانون سلامتی برگشتم و دیدم چه بلاهایی سرم اومد
و اصلا نمیتونم به روش قبلم برگردم
دوره قانون سلامتی رو همون موقع که رو سایت اومد همسرم خریدن به خاطر اضافه وزن زیادی که داشت ولی منم دیدم تمام اون مشکلاتی که استاد تو دوره گفتن رو دارم به خاطر همین منم با همسرم همراه شدم
من کلا 50 کیلو بودم و به خاطر قد بلندی که دارم اندام لاغری دارم و همیشه دلم میخواست یه بدن عضلانی داشته باشم
وقتی دوره شروع شد چون دوره هنوز کامل نشده بود و تمرکز استاد رو حذف چربی های اضافه بود من چند ماه طبق این روش رفتم و همه مسائل جسمی من که بعدا در ادامه میگم درمان شد ولی چیزی که بود وزنم رسید به 44 کیلو و به خاطر پایین بودن عزت نفسم و تاثیر حرفهای دیگران
انقدر ذهنم آزارم داد که زشت شدی و لاغر شدی و داری میمیری و ……….
و من نتونستم حریف ذهنم بشم و از مسیر برگشتم
تازه برگشتن من از مسیر فقط خوردن نون و برنج بود یعنی هرگز نخواستم فست فود و شیرینی و بیسکوییت و چیپس و بستنی و …….. رو بخورم چون اینا تو ذهنم مترادف شده با سم
یعنی غذام مرغ و گوشت بود با نون و برنج و
و تو یه مدت کوتاه دوباره تمام مشکلاتم برگشت و
انقدر این مشکلات اذیتم کرد که به خودم تعهد دادم من به روش قانون سلامتی عمل میکنم اگر هم لاغرتر بشم دیگه برام مهم نیست
من خودم رو همین گونه که هستم میپذیرم
سلامتی و داشتن انرژی زیاد برای من بالاترین اولویت هست
دوباره شروع کردم و اینبار دوره کامل شده بود و بچه ها هم همین مشکل لاغر شدن زیاد رو داشتن و استاد توضیح دادن که افراد لاغر باید چی کار کنن
الان نزدیک نه ماه هست من به روش قانون سلامتی عمل میکنم وزنم 49 کیلو هست ولی نکته اش اینجاست که 49 کیلو عضله هست
هرروز عضلاتم دارن بزرگتر میشن در صورتی که من ورزش خاصی نمیکنم ولی بدنم خودش عضله میسازه
ریزش موهام قطع شده
مژه هام بلند شده و ابروهام پرپشت شدن و موهام ضخیم تر شدن
تعرق شبانه ام از بین رفته
من که باورم نمیشد تو خواب خرو پف کنم ولی به جایی رسیدم که شب تو خواب خرناسه های وحشتناک میکشیدم و این موضوع باعث آزار همسرم میشد ولی الان این مشکلم کاملا درمان شده
جوشهای صورتم از بین رفته
روی ران پام همیشه پر از جوش بود و من هیچ وقت پاهام رو بدون جوش ندیده بودم
و فکر میکردم این عادیه ولی الان کاملا جوشهام از بین رفتن و پوستم کاملا صاف شده
تیرگی های بدنم خیلی کمتر شده
کف دست و پام به شدت عرق میکرد حتی زمانی که تو خونه بودم و هیچ فعالیت فیزیکی خاصی نداشتم و مجبور بودم در طول روز چند بار دوش بگیرم
ولی الان این مشکلم حل شده
من یه آدمی بودم که بعضی وقتا به جای غذا کیک و بیسکوییت و چیپس میخوردم و هیچ وقت میل به غذا نداشتم و تعجب میکردم چرا بدنم وزن نمیگیره
ولی الان یک یا دو وعده غذا میخورم ولی غذام یا مرغ یا گوشت یا تخم مرغ هست
من که هرگز نمیتونستم قهوه و چای رو تلخ بخورم ولی الان عاشق قهوه و چای تلخ شدم
من همیشه معده درد داشتم و نمدونستم برای چی هست بعد از اینکه از مسیر قانون سلامتی برگشته بودم فهمیدم برای نون هست و معده من بعد از خوردن نون به شدت اذیت میشه
و یه نکته ای خیلی واضح هست اینه که وقتی به قانون سلامتی عمل میکنم صبح ها اتوماتیک 6 صبح بیدار میشم حتی اگر ساعت 3 شب خوابیده باشم
ولی اون تایمی که عمل نمیکردم حتی اگه شب ساعت 9 بخوابم ساعت 12 فردا به زور بیدار میشدم
این چیزی بود که من کاملا تو بدنم درک کردم که وقتی شروع به خوردن کربوهیدرات میکنم خوابم بهم میریزه و همیشه حالت خواب آلودگی و خستگی و کسلی دارم و بد خلق میشم
من اتفاقا خیلی خوشحالم که یک بار از مسیر قانون سلامتی برگشتم چون باعث شد تاثیر شگفت انگیز این دوره رو در زندگیم بیشتر درک کنم و متعهد تر به دوره عمل کنم
و چیزی که برام مثل معجزه بود اینه که تایم عادت ماهیانه اصلا نمیفهمم کی اتفاق میفته چون هیچ دردی ندارم در صورتی که قبلا درد وحشتناک داشتم به طوری که انجام کارهای روزانه ام مختل میشد و حتما باید مسکن میخوردم و حتما باید میخوابیدم که درد و نفهمم
شاید این برام بزرگترین نتیجه بود
قانون سلامتی به من کمک کرد بیام عزت نفسم رو قوی کنم و با خودم به صلح برسم و اجازه ندم کسی تو کار من دخالت کنه
باعث شد انقدر قوی بشم که حرف کسی برام مهم نباشه و هرکی هرچی میگه فقط لبخند میزنم میگم اوکی تو درست میگی
بعد از قانون سلامتی زندگیم هدفمند شده و تایم و انرژی بیشتری دارم برای کارکردن رو باورهام و اهدافم
استاد جان چند شب پیش مهمونی بودم و همه شیرینی میخوردن و به من میگفتن چرا خودت و زجر میدی نمیخوری ولی نمیدونن این نخوردن برای اونا زجر هست
اتفاقا خوردنش برای من زجر آور شده
خوردنش برای من شکنجه شده چون میدونم چه اتفاقی تو بدنم میفته
هرچی فکر میکنم میبینم برای من شکنجه نیست چون مغزم نمیخواد
من که عاشق شیرینی جات بودم الان از مواد غذایی شیرین بدم اومده
استاد بعد از قانون سلامتی شما
تو ایران خیلی مد شده هرکی و میبینی میگه من فست هستم
ولی هنوز هیچ کس جرات نکرده بگه کربوهیدرات و به صفر برسونید
استاد ازتون سپاسگزارم انشالا بینهایت خیر و برکت وارد زندگیتون بشه
تنها شما نبوده آید که از قانون سلامتی تخطی کرده اید، فکر می کنیم اکثر افرادی که به این سبک غذایی عمل می کنند یکبار حتما این سرپیچی از قانون را کرده و نتیجه آن را هم دیده اند از جمله خود ما که مدت زمان کوتاهی با خوردن میوه و بستنی این قانون را شکسته و نتایج آن را مشاهده کردیم و اکنون دوباره با باورهایی نیرومندتر به آن عمل می کنیم. خدا را شکر نتایج ما هم خیلی عالی بود و یکی از آنها همین موردی است که شما ذکر کردید که دیگر از یاد نخواهیم برد که باید تا پایان عمر اگر خواهان سلامتی و انرژی بالا هستیم به آن عمل کنیم. نتایجی هم که شما ذکر کردید بسیار عالی و پاداش شما است حتما حتما این بار تصمیمی را که گرفته آید با موفقیت عملی کرده و تا انتها ادامه خواهید داد.
سلامتی، موفقیت، ثروت و تداوم در راه سلامتی را برایتان آرزومندیم.
سلام و نور خدمت مهشید و شیرین عزیزم همکلاسی هایی که همیشه پاسخهاشون رو میخونم و از اینکه همیشه اصل رو به خوبی میکنید لذت میبرم استمرار تون رو تحسین….
عزیزم من یه سوال برام پیش اومده و هدایت شدم به پرسیدن از شما….
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
حدودا از سن 25 سالگی من انگار رفته رفته مریض تر شدم تا اینکه حدودا 2 سال میشه که روزی نبود من جایی از بدنم درد بکنه ،همش کسل بودم هیچ کاری رو با انرژی و عشق نمیتونستم انجام بدم همش خواب خواب ،بخور بخور که پشت بندش عذاب وجدان میگرفتم و حقیقتا خیلی جاها از خودم خیلی بدم میومد…
تا اینکه به لطف خدا واقعا نمیدونم چطوری فقط میدونم هدایت رب العالمین بود که من اومدم سراغ فایلهای رایگان دوره قانون سلامتی (وزنم 93 بود زیاد حالا گیرش نبودم اما نداشتن سلامتی امانمو بریده بود جهت یادآوری برای آرزوی روزهای بعد نوشتم) در حال حاضر هم فعلا هزینه دوره رو ندارم اما درخواستش از عمق وجودم به خداوند داده ام که در زمان و مکان مناسب من رو به سمت دوره قانون سلامتی هدایت کنه :))) و سپس تصمیم گرفتم سمت خودم رو در تمام توانم انجام بدم و سمت خدا بسپارم به خودش
دهها بار فایلهای رایگان رو گوش دادم، من شروع کردم آروم آروم آنچه از فایل ها یا حتی سریالها که ببینم چه غذایی میخورن یا اینکه باید ویتامین هم بخورم اخرم رنج و لذت رو یاد بگیرم و اجرا کنم
(به تجربه با توجه به محصولاتی که قبلا گرفتم مطمئنم بدون هیچ شکی دوره خارج از این فایلها نیست چون استاد ما الحق و والانصاف متفاوته واقعا…)
و من هر روز بررسی میکنم فایلها رو کامنتها رو و واقعا هم لذت میبرم …
و نتیجه این بررسیها و قدم برداشتن ها آزاد انرژی فوق العاده است ،حس میکنم هوشیار شدم ،صبحها به راحتی از خواب بیدار میشم انگار قشنگگگگ سیرم حس سبکی دارم نفسم از بین رفته 3.700 وزن کم کردم
هر چند باید خیلی اوضاع سلامتیم عالتیر بشه …
فقط یه مشکلی که هست اینکه
من پیش هر کی حرف میزنم میگه دهنت بو میده و این هم من و هم نزدیکان رو اذیت میکنم؟
عزیزم اگر ممکنه من رو راهنمایی کنید این مشکل رو برطرف کنم
ممنون از لطف شما. امیدواریم همواره سلامت و شاد باشید. این موردی که برای شما هست عادی بوده اما اگر دستگاه گوارش شما عملکرد خوبی نداشته و دچار یبوست باشید هم ممکن است این اتفاق بیفتد.
بدن ما در حالت عادی قند مورد نیاز را مصرف و مازاد آن را به عنوان چربی ذخیره می کند اما در قانون سلامتی بدن به شیوه هم آهنگ و سازگار با ژنهایش باز گشته و چربی های ذخیره شده در بدن را به قند تبدیل می کند و چون عادت به این کار نداشته و این فرایند نیاز به انرژی دارد بنابر این داشتن چنین عوارضی بسیار عادی است چون هر گونه مواد غذایی حاوی کربو هیدرات و قند مانند ماده مخدر عمل می کند. نگران نباشید قانون تکامل را رعایت کنید تا به تدریج به خرید دوره بی نظیر استاد هدایت شده و در زندگیتان تحولی عظیم را تجربه کنید.
اگر مایل هستید صبح ها یک تا دو لیوان آب ولرم را خورده و در آرامش کامل دم و باز دم را انجام دهید حدود نیم ساعت از وقتتان را صبح ها قبل از انجام هر کاری به این کار اختصاص دهید تا نتایج آن کم کم مشخص شود.
امیدواریم به زودی دوره قانون سلامتی را تهیه کنید و از لحظه لحظه زندگیتان با دقت فراوان به سخنان استاد عزیزمان و عمل کردن به آن لذت بیشتری را ببرید. برایتان را بهترینها را خواهانیم.
سلام استاد عزیزو هم کلاسی های عزیز در این سایت الهی و دانشگاه پر از علم و آگاهی با استادی چون استاد عباسمنش عزیز
و سلام به نسرین خوشحال و جذاب که جذب کننده اتفاقات مثبت آدمهای مثبت و موقعیتهای مثبته
وایی استاد استاد استاد الهی که هزار ساله بشید و برای نسلهای بعد از ما هم همچنان سالم و سرحال و جوان باشید
چقدر فایل عالی بود میشد حتی به عنوان جلسه تکمیلی تو دوره قانون سلامتی گذاشته بشه ولی شما اینقدر خلوص نیت و سخاوت دارید که حتی تو سفر هم هر لحظه بهتون چیزی الهام میشه میایید و با عشق فایل ضبط میکنید و با عشق بار گزاری میکنید و این نشون میده شما چقدر تمرکز 100 درصد رو زندگیتون رو اهداف رو سایت و رو رسالتتون که برای آگاهیهای نجات دهنده بشریت مصمم و استوار عمل میکنید
بسیار جای تحسین و تشکر داره
اینکه یه مقاله رو بخونید خیلی خوب درک کتید و مشتاقانه بیایید و این آگاهی دریافت شده رو نشر بدید معلومه که شما دائما در حال پیشرفت و آموزش و مطالعه هستید و اینکه میگید ورودیهای ذهن باید کنترل بشه تلوزیون اینستا و شبکه های اجتماعی دیگه مهمونی های منفی و رفت و آمدهای غیر اصول و و وووو باید کنترل یشه معلومه که شما چقدر دقیق عمل میکنید و کنترل ذهن و کنترل ورودی دارید که در حال سفر و گردش هم دست از آموزش و یاد گیری بر نمیدارید واگر این تعهد و تکرار نبود الان مثلا بجای نشر این آگاهیها تو شبکه ها مجازی پرسه میزدید و تلوزیون و فیلم مهمون بازی و …..وقتی براتون نمیذاشت که برید سراغ تحقیق و مطالعه و همین دستاوردهای مالی روابط عاشقانه سلامتی نتیجه کنترل ورودیها و کار کردن روی خودتونه
انشاالله من هم به توبه خودم بتونم راه شما رو مصممتر و متعهدانه تر پیش برم
و اما آگاهیهای بی نظیر فایل
استاد من از همون ابتدایی که دوره قانون سلامتی رو سایت قرار گرفت فرودین سال 1401 دوره رو تهیه کردم و با اشتیاق سوزان و ایمان و وحی منزل دونستن حرفهای شما وارد دوره شدم و همزمان خواهرهام هم با من شروع کردن نتایج فوقالعاده بود کاهش وزن سریع انرژی بالا خواب راحت و کم جوانی پوست شاداب وووو خیلی نتایج دیگه بیماریهای کیست تخمدان خلط گلو خارش و شوره پوست سر عرق کردن و خیلی مسائل دیگه به راحتی حل شد
واما امان از این ذهن جموش
آمان از این حس عادی شدن و دوباره برگشتن به روش قبل و از دست دادن نتایج و هر بار که خواستم دوباره برگردم و عمل کنم سه روز میشد و چهار روز نمیشد و دلیلش قند سوز بودن مغز بود که هر بار شرطی میشد و دوباره برمیگشت
بارها فستینگ 72 ساعته رفتم ولی باز مهمانیها و رفت و آمدها و بهانه که من بچه دارم همسرم غذای جدا میخواد و این غذا حیفه دور ریخته بشه و هوسهای وحشتناک تمایل به مصرف شیرینی جات و کربوهیدرات همه چیزو بهم میریخت
واین فایل بی نظیر منو آگاه کرد که نسرین بسه چقدر میخوایی به مغزت باج بدی بسه دیگه به مغزت بگو بره انرژیشو از کیتونها بگیره بذار عادت کنه که مثل استاد اگه کربوهیدرات از هر نوعش هم که دید براش خیلی طبیعی و راحت باشه که هوس نکنه
و از بعد از فایل تعهد دادم که این راهو برم هر طور که شده
و جالب اینکه این افسار مغز و دست گرفتن و به همین شیوه پیش رفتن چقدر میتونه رو هدفهای دیگه هم تاثیر خوب داشته باشه
مثلا من که دفتر بیمه دارم و از زمانیکه حدودا 5 ماهه منشی ندارم و بایگانی پرونده هام تلمبار شده از این اهرم رنج و لذت استفاده کنم و به مغزم دستور بدم که هر روز باید تعدادی از بایگانیها انجام بشه و بشه عادت و پاداش بگیره که همون انطباط و راحتی و نبود استرسه
و چقدر خوب توضیح دادید ک مثال زدید راجع به قمار که برنده و بازنده کدوم خوشانس هست و اصلا فکرش و نمیکردم که بازنده خوششانس باشه چقدر تحلیل این مثال عالی بود و به درک من از عملکرد مغز بیشتر کمک کرد مثل همون مثال آقای رضا عطار روشن تو فایل آخر دوره احساس لیاقت که در مورد یه عینک بود که عملکرد مغز وتغییر میداد واگر عینک زده نمیشد دوباره باورهای چندین ساله دوباره اجرا میشد
خدایا شکرت برای وجود این سایت الهی و استاد عزیزو و وجود من در این سایت و خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای وجود خدواند بزرگ در قلبمان
خیلی وقته که میخوام شبها زود بخوام تا 5 صبح بتونم بیدار بشم که هم از انرژی 5 صبح استفاده کنم هم برنامه ها و وقتم و مدیریت کنم و همش نمیشد یا بیرون بودم یا مهمونی یا … یا کارهای خونه باعث میشد به این هدف نرسم الان با شناخت عملکرد مغز میتونم وادارش کنم که زود بخوابم و زود بیدار بشم و پاداش این سحر خیزی و بهش یادآوری کنم و شرطی بشه برای رسیدن به این هدف انشالله که از عهده مغزم بیام
داشتم کامنت زیبا شما رو میخوندم که نکاتی به ذهنم رسید که دوسدارم اینجا بنویسم
یه نکته گفتین راجب اینکه توی دفتر بیمتون پروندهای بایگانی مرتب کنید و به ذهنتون یادآور بشید که با انجام این کار دیکه استرس ندارین و این خودش میشه پاداش
این جمله شما منو یاد استاد انداخت که معمولا بعد از پایان هر دوره ای به خودش پاداش میده و معمولا پاداشاش سفر رفتنش بود .م سعی میکنم هر کاری که استاد انجام میده رو به اندازه درکم رعایت کنم به همین خاطر منم تصمیم گرفتم همینطور باشم ولی نکته اینکه ذهن نمیتونه بدون درک منطق چیزی اونو قبول کنه اما الان فهمیدم که دلیل این کار استاد در واقع پاداش دادن به خودشه و اینکه این پاداش برای مغز ایشون شیرین بشه و این میشه همون اهرم رنج لذت
فقط با درک همین موضوع میشه جلو خیلی از کارهای اشتباه خودمونو بگیریم
یه نکته دیگه که گفتین راجب شرط بندی و قمار که برای خود منم قبلا همین مسئله پیش اومد و به محض اینکه استاد سوال خودشونو راجب این موضوع پرسید بلافاصله جواب من این بود که بازنده اون شرط در واقع برندست و این کاملا درست
منم یادم میاد توی سایتهای شرط بندی در همین تله افتادم که باعث نه تنها هر چی برده بودم ببازم بلکه خیلی بیشتر از اون باخت دادم و میفهمم که این جمله استاد کاملا درست
استاد من شاگرد شما خوب میدونم با اینکه هر بار چیزی از شما میشنوم با اینکه قبلا بارها گوشش دادم ولی تشنه شنیدنشم و انگار هیچی نمیدونم .بعضی وقتا میگم این موضوع که انگار هیچی از این همه آگاهی که میلونها بار گوششون دادم نمیدونم واقع طبیعی یا من مشکل دارم و باید دنبال راه حلش بگردم
اینجاست که باید بگم خدا من به خیری از جانب تو باشه فقیرم تو هدایتم کن رب من
سلام سوفلایی به پرانرژی ترین مائده دنیا…من ادم خیلی متعهدی نبودم تو زنوگیم اینو پذیرفتم و این کامنتی هم که دارم مینویسم دارم یه قدمی برمیدارم که برم تو دل این پاشنه آشیلم و بهش غلبه کنم چون میدونم قدرتشو دارم و داشتم اما یادم میره سام تایمزاین قضیه رو و قدرت های درونیمو…ایموجی منم ادعام میشه زبان انگلیسم فوق العاده ست بدون کلاس و تمرین با گفتن سام تایمز با سینه سپر شده..خخخخخخ…. …..از اونجایی که از شما و خواهره عزیزت کلی انرژی گرفتم چون ایمیل ها رو فعال کردم که وقتی کامنت میزارید تو سایت یه ایمیل سوفلایی برام میاد و میام میخونم و لذت میبرم و یاد میگیرم وتحسین میکنم و اینها قدم های مورچه ای هست برای بالابردن مدارم و به یاد آوردن همون قدرت بینهایت درونیم که اول کامنت بهش اشاره کردم….کامنتم رو بنا به دلایلی طولانی نمیکنم و نوشتم فقط بخاطر اینکه استمرار داشته باشم..(نامبرده از دیروز تصمیم گرفته دوباره تو کامنت گذاشتن تو سایت استمرار داشته باشه و این کامنت زیبات که امروز خوندم شد مزید بر علت که برات بنویسم…
امیدوارم به خواسته ورود به دوره قانون سلامتی برسی به آسانترین و باعزت ترین شکل ممکن خداوند اینکارو برات انجام بده.وبرای خودم هم همینطور….
نیت این کامنتم ایجاد حال خوب برای خودم و عمل به تعهدم هست ولی مطمعنم نقطه آبی که ازم دریافت میکنی برات کلی حال خوب میاره چون اصلا اساس و زیر بنای این سایت الهی بر همین استواره که حال خوب رو تو همه جاش پخش کنیم و چند برابرشو دریافت کنیم…
اها جاداره بخاطره اون حرکت سوفلایی که تبلیغ قبول نکردین رو بهتون تبریگ بگم و مطمعنم پاداشش رو دریافت خواهید کرد بزودی زود..زیرا این وعده خداوند است….مثل ابراهیم که به قربانی کردن عمل کرد وپاداشش رو گرفت…خدایا کمکم کن که عمل کنم به الهاماتم و استمرار داشته باشم تو مسیررر..خدایا شکرت…
بهترین هارو براتون آرزومندم به خواهره عزیز و پر انرژیت هم سلام برسون…
سلام وای خدای من هدایت هدایت هدایت خدایا من دیشب از تو درخواست شدید کردم که بابا من خسته شدم انقدر علاقه دارم به مواد قندی استاد عزیز من از شاگردهای شما تو دوره قانون سلامتی هستم ولی از همینجا اعتراف میکنم که چیت دی کردم و همش با خودم میگفتم چرا من انقدر در مقابل مواد قندی ضعف دارم چرا تا یه کاکائو میبینم پرواز میکنم میخرم حتی نگاه نمیکنم قیمتشو ولی اگه بخوام برای قانون سلامتی گوشت بخرم ده بار قیمت چک میکنم دیشب از خدا درخواست شدید کردم که خدایا من چیکار کنم تو کاری کن که که منم از مواد قندی بیزار بشم الان که این فایلو گوش دادم سرکار هستم و واگه خونه بودم قطعا گریه میکردم از این که خدا چقدر زود جواب منو داد تازه فهمیدم که من اشتباهی برنامه ریزی و شرطی کردم ذهنمو هرجا کار خوب کردم بهش قند دادم هرجا کار بد کردم هم باز قند دادم خب بدبخت دیونه شده دیگه حق داره وای چقدر این فایل نیاز به دریای تفکر داره چون من مو به مو به قانون سلامتی عمل میکردم نتیجه عالی هم گرفتم اما بعد 3ماه یهو لغزش کردم که خداروشکر دیدم داره اوضاعم برمیگرده برگشتم اما باز اعتراف میکنم که هنوزم یکم قندو مواد شیرین مصرف میکنم و نکته اینجاست که خودمو توجیه میکردم خب قند کمتریه تا اونجایی که شما گفتین به یه معتاد هیچوقت نمیگن مواد کم مصرف کن میگن قطعش کن استاد اونجا بخدا قسم احساس کردم قیامتمه و خدا جلو بقیه داره اینو بهم میگم اصن میخاستم اب شم برم تو زمین وای چقدر این فایل خوب بود من یه اعتراف دیگه هم میکنم من تو کودکی بسیار تخریب شدم و این مواد قندی بوده که برام شادی اورده و غممو پر کرده وای چقدر گفتن این حرفا برام مرگ اوره که بخوام خودم اعتراف کنم ولی از این به بعد مینویسم من حتی روم نمیشد کامنت بزارم تو فایلاتون زیاد چون میگفتم استاد قضاوتم میکنه جالبه که من دارم شمارو قضاوت میکنم با همین حرف در حالی که شما اصلا براتون مهم نیس که من چه فکری میکنم و دوای درد من اول دوره احساس لیاقته و حضور مستمر من اینجا و میخوام به خودم قول بدم که فعالیتم رو در کامنتا بیشتر کنم و نظر بقیه برام مهم نباشه که بگن چه کم یا چه زیاده چون من حتی تو سفر به امریکا یا زندگی در بهستم کامنت نمیزاشتم چون میگفتم بچه ها صد خط راجع به زیبایی ها گفتن من بخوام تو دوخط بنویسم زشته اصن استاد چی میگه در حالی که من زیبایی ها رو قد ظرف خودم دارم میبینم و باید به خودم زمان بدم مرسی استاد نازنینم چه خدای خوبی دارم چقدر قشنگ شمارو هدایت کرد چقدر قشنگ درخواست منو پاسخ داد خدایا شکرت از همه چی مرسی مرسی دوستون دارم الهی که همیشه در مسیر قانون باشید و باشم الهی امین
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد سلام جون استاد شکر از شناخت شما شکر از این مسیر شکر از این هدایت به این خوانواده استاد نمیدونم از کجا شروع کنم این فایل به تنهای یه دوره هست اندازه یه دوره چندین جلسه ای هدایت آگاهی همراهش هست من چند روزی در جهت ارزش مندی سراغ مسئله ای که هنوز مانده بود تو وجودم رفتم لازم به ذکر هست من یک سال و خورده ای هست که مشروب و مواد مخدر و ترک کردم بارها تو جای قرار گرفتم که همه این ها که ترک کردم بود ولی میلی به استفاده تو وجودم نبود جوری که الان پیش رفته موضوع همان فرکانسه که الان دیگه تو اون شرایط هم دیگه قرار نمی گیرم وکلا همچین جمع های پیش نمیاد برام که خدارو برای قوانینش شکر گذارم موضوعی که مانده بود سیگار بود که از نقطه ارزش قائل شدن برای خودم بدنم سراغش رفتم و این فایل شما دقیقا همون زمانی که لازم دارم الهام شد هدایت شد و من الان تو اوج این معجزه خدا هستم این فایل این هدایت این معجزه صد بار باید بشنوم بخورمش نمیدونم چطوری سپاس گذاری کنم فقط بگم وجودت استاد اوج لطف خدا به این جهان هست که بهبودی برای روح های خدا که همه اعضای این خوانواده هست رقم زده عمل گرای شما اوج توحید و عزت نفس هست شکر شکر استادم سپاس فراوان از شما
سلام و خدا قوت بر استاد عباسمنش عزیز برای اضافه کردن این جلسه به سایت…
موضوع فایل قدرت اراده چقدر ربط دارد به اتفاقات این روزهای زندگی من…
من پسر عمویی داشتم هم سن خودم،که برایم از بهترین انسان های زندگی ام بود و همه اورا خیلی دوست داشتیم،که متأسفانه دیروز ناگهانی از دنیا رفت…
این پسر عموی دوستداشتنی من علاقه زیادی به خوردن شیرینی جات وفست فود داشت که در اثر زیاده روی در مصرف کربوهیدرات ها و شیرینی جات به وزن بالایی رسیده بود که دیگر راه رفتن و نفس کشیدن برایش سخت شده بودومجبور شد که عمل لاغری و کوچک کردن معده را انجام دهد وپس از چند سال از آن عمل به دلیل عوارض عمل کوچک سازی معده دیروز از دنیا رفت…
اما موضوع به این جا ختم نمیشود و من هم به دلیل داشتن نوبت دکتر امروز نتوانستم در مراسم خاکسپاری اش حاظر شوم و دکتر برایم سونوگرافی نوشت جواب سونوگرافی کبد چرب ضعیف بود،دکتر برایم قرصی تجویز کرد وازمن خواست که وزن ام را کم کنم،پیاده روی و ورزش کنم و از قند و غذاهای چرب پرهیز کنم
وهمش از صبح فکر میکردم که کبد چرب چیست و چگونه به وجود میآید و گفتم پس از مرور سایت استاد عباسمنش در اینترنت کبد چرب را سرچ کنم وپس از باز کردن سایت این فایل یا بهتر است بگوییم هدیه ای گران بها را از استاد عباسمنش دیدم وبه پاسخ تمام سوالات ام رسیدم،متأسفانه پسرعموی مرحوم ام در مقابل آموزش های شما مقاومت داشت،ولی افراد زیادی با آموزش های شما دنیا و آخرت شان را نجات داده آمد
و واقعا نه تنها مادر گرانقدر استاد،بلکه کل جهان باید به وجود استاد عباسمنش افتخار کنند
سلام استاد عزیزم و دوستان گرامی
استاد جان نمیدونم چطور میتونم ازتون تشکرکنم بابت این فایل پر از آگاهی.خدااااای من چقدر این آگاهی ها ناب و خالص بودن.چقدر به دلم نشست.چقدر قبول هر چیزی با منطق ،ساده تر و لذت بخشتره.دلم میخواد هزار بار این فایل ارزشمند رو گوش بدم،به امید خدا….
استاد چند وقتی هست تو فکر دوره سلامتی هستم ولی از خدا خواستم تو بهترین زمان و مکان این دوره رو به من هدیه بده ،نه اینکه الان نتونم تهیه ش کنم نه،حسم بهم میگه الان وقتش نیست،الان بهش عمل نخواهم کرد، هنوز باید زمان بگذره.
ولی از خدا خواستم که حداقل منو با آگاهیهای این دوره کم و بیش آشنا کنه تا برای دریافت دوره آماده تر بشم که امروز به طرز شگفت انگیز و معجزه واری این فایل ارزشمند روی سایت قرار گرفت.
نمیدونید استاد چقدر خوشحالم ، گریه م گرفته …. چقدر قانون و سیستم درست عمل میکنه،چقدر زود درخواستم اجابت شد.خدایا شکرت،سپاسگزارم.
استاد عزیزم سپاسگزارتون هستم.
شاد و سالم باشید
به نامِ اللهِ هدایتگر
سلام.
اول میخوام از دو نفر تشکر ویژه کنم ابتدای کامنت که بهم انگیزه دادن با کامنتهاشون که این کامنت رو شجاعانه تر، روراست تر و صادقانه تر با خودم، بنویسم اینجا.
از نفیسه جان عزیزم و فهیمه جان پژوهنده ی نازنین ممنونم.
کامنت این دو عزیز رو خوندم امشب تو صفحه ی این فایل و جرقه ی نوشتنِ این کامنت زده شد…
حرف هایی که شاید نوشتنشون سختم باشه ولی لازمه تو مسیر خودشناسی سمانه جانم باهاشون روبه رو شم.
این منم و با همه ی موفقیت ها و تجربه هام، به خودم افتخار میکنم.
همه ی اینا، سمانه رو به چیزی که هست و خواهد شد تبدیل کرده و میکنه…
از خداوند یاری میگیرم موقع نوشتن و ویرایشش هدایتم کنه، هر چیزی که باید رو، بنویسم، زیادی هاشو هم پاک کنم…
داستان برمیگرده به جایزه ای که به خودم دادم تو دوره سلامتی و نادرست بود …
اون موقع فکر نمیکردم اشتباهه…
همون جایزه، یا چیت، یا تقلب، منو از مسیر خیلی اروم اروم خارج کرد بدون اینکه متوجه بشم…
:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:
قبل از دوره سلامتی، آبان پارسال، 100 روز رژیم خودمو گرفتم، یعنی:
غذا خوردن به اندازه نیاز بدن، وعده های اصلی و میان وعده ها، که طبیعتا حجم غذام کم شد چون گوش به فرمان صدای درونم شده بود تا میگفت بسه قطع میکردم+ حذف شیرینی و کیک و بستنی و شکلات و ژله و دسر و نوشیدنی ها+ خوردن خرما و شیره + خوردن میوه+ خوردن لبنیات+ خوردن سبزیجات+ خوردن غلات.
این سبکی بود که خودم انتخابش کردم.
با همراهیِ پیاده روی تکاملی از روزی 10 دقیقه که بیشتر شد کم کم.
چرا من هر بار تو کامنتهام مینویسم 100 روز خودم قبل دوره سلامتی رژیم داشتم؟
چون انگار خدا منو تو اون 100 روز دقیقا اماده کرد برای دوره سلامتی…
چون تکامل طی کردم بعد رسیدم به دوره سلامتی…
بعد 100 روز خودمو وزن کردم تقریبا 70 یا 72 بودم.
قدم 165 هست.
کمِ کم، حداقل 10 کیلو کاهش وزن داشتم، چون اولش خودمو وزن نکردم.
تا اینجا متوجه کاهش وزنم شدم.
حالم خوب بود، حسم خوب بود و متوجه شدم آماده ی شرکت در دوره سلامتی شدم بعد از حدود 1 سال و خرده ای که دوره رو خریده بودیم.
وارد دوره سلامتی شدم و تا وزن رویایی 56/400 رفتم، وزنی رویایی که به فکرم هم نمیرسید.
به عبارتی 13/5 کیلو هم با دوره سلامتی کاهش وزن داشتم، میتونم بگم در کل حدود 24 کیلو کاهش وزن داشتم.
رسیدم به حالتی از بدنم که چربی نداشتم دیگه در ناحیه شکم، پهلو، باسن، دست، پا و …
به گونه ای که دنده ها و استخوان هام معلوم شدن.
چون رژیم های قبلی نهایتا به 62 رسیده بودم و نه بیشتر…
فکر میکردم طبقِ تجربه، اصلا نمیشه برسم به 60، چه برسه به کمتر از 60…
رسیدم، شگفت زده شدم، راستشو بگم وقتی به زیر 60 کیلو حرکت کردم کمی غرور هم سراغم اومد…
خب حدود 5 ماه تو دوره سلامتی بودم اما اواخرش چیت ها شروع شد …
اولین تقلبم که همون جایزه ذهنی بود برای اندام شگفت انگیزم، کار داد دستم …
بعد از اون تعهدم خیلی ریز ریز کم شد…
با خانواده رفته بودیم باغچه داداشم برای چیدن گوجه سبز…
من و خانواده ام علاقه مند جدیِ میوه هستیم، من تو دوران تعهدم هیچ خطایی نداشتم، میتونم بگم بدون خطا جلو رفتم که نتایج عالی گرفتم در اون مدت زمان…
من گوجه سبز چیدم و چیدم و مقاومت داشتم و نخوردم حتی یه دونه گوجه سبز…
میدیدم خانواده نوش جان میکردن و میچیدن…
تا لحظه ی آخر…
مشمای گوجه سبزهای چیده شده مو تکیه دادم کنار جدول اونجا تو باغچه، که بذاریم تو ماشین و برگردیم. که یهو احساساتم فوران کرد با دیدن مشماهای گوجه سبز و گفتم بخور اشکال نداره…
از اون حرفهایی که یعنی تو لاغر و خوش اندامی، اشکال نداره بخور…
خوردم گوجه سبز چند تا…
یهو تبدیل شدم به یه انسانِ سیری ناپذیر…
تو ماشین هم چند تا خوردم…
همونطوری شسته نشده.
بعدش که رسیدیم خونه مسیله تموم شد و من غذای سالم و مجازم رو طبق برنامه تک وعده ایم خوردم…
بعد از اون ماجرا طبقِ روال سالمِ خودم بودم.
چند بار دیگه رفتیم باغچه و این دفعه موقع چیدن هم خوردم، انگار تو باغچه مجوز داشتم از خودم، هم بچینم هم نوش جان کنم…
تو یخچال بسته بسته شون کرده بودم که هدیه بدم به خانواده و همسایه ها…
تا جلوی چشمم هم نباشن تا چیت نکنم.
موثر بود اما چند بار یهو شب رفتم سراغشون و یه کاسه بزرگ گوجه سبز خوردم.
توجیهم این بود که فقط همینه، تقلبم فقط همینه و اصلا سمت کربوهیدرات نمیرم، غلات که عمراً…
اما اشتباه بود، بعد از مدتها، میوه های دیگه رو خوردم، یعنی گفتم اشکال نداره، میوه بخور، مابقی رو تقلب نکن…
استاد تو دوره گفته بودن شیرینی جات اعتیاد اور هست ولی من کار خودمو کردم، انتخاب کردم که میوه بخورم …
بعد از مدتها کم کم همه چیز برگشت تو برنامه ام حتی غلات…
و برنامه رفته رفته و خیلی ریز ریز از تعهد خودش خارج شد…
اینطوری که هر بار یه چیزی از تغذیه ناسازگار برگشت به برنامه غذایی ام…
همه چیز برگشت…
و اتفاقا شدید هم برگشت.
انگار من از قحطی اومده باشم نسبت به همه ی خوراکی ها حریص شدم…
چیزی نبود که از زیر دستم در بره.
حسم این بود که دلم حسابی برای همه شون تنگ شده…
اصلا یه وضعی بودها…
از خودم خجالت میکشیدم.
اینکه بقیه چه فکری میکنن در موردم آزارم میداد.
این فکر بود که بقیه میگن نه به اون سخت گیریش تو اون مدت و رژیم غذایی خاصش، نه به الان که همه چیز میخوره…
امان از توجهم به قضاوت دیگران در موردم.
اون زمان خارج از برنامه غذا میخوردم، در ظاهر خوشحال بودم، میگفتم دارم لذت میبرم از زندگیم، در باطن حالم بد میشد وقتی تو خلوت بودم با خودم و ذهنم.
در حقیقت تو قفس بودم…
اینچنین شد که پاداش اشتباه، منو خارج کرد …
خودم مسئولم.
مسیولیتش با منه.
انتخاب خودم بود.
من از یه جایی به بعد نتونستم دوریِ میوه رو تحمل کنم.
و از اونجایی که ذهن کمال گرا دارم گاهی، باعث شد خطام رو بزرگ کنم و به کل زیرِ همه چیز بزنم…
نمیدونم امکان داشت بدون کمال گرایی، فقط روی چیتِ میوه بمونم یا نه، و باقی برنامه رو متعهد باشم یا نه…
نمیدونم…
اون موقع که بلد نبودم، الانم ادعا ندارم بلدم، الان اگاه تر شدم نسبت به حس هام.
باگ ها یا آسیب هام که حرکتم دادن به مرور به خروج از دوره:
– اینکه نظر دیگران اواخر دوره برام پررنگ تر شد.
– اینکه تهیه خوراکی ها تو ذهنم سخت شد.
– اینکه من الان لاغرم دیگه، بسه، خوبه، حالا برگرد و نفسی تازه کن…
– اینکه بوی غذاهای خارج از دوره، سَم بودن خودشونو از دست دادن و حسرت میخوردم که چرا نمیتونم بخورم مثل قورمه سبزی، برنج، کیک یزدی، قنادی و …
– اینکه سر سفر همگی، غذای یکسان بخوریم منو دچار حسرت کرد…
– اینکه موهام شروع به ریزش کردن با اینکه همه ی مکملها رو میخوردم، اب قلم هم میخوردم، و این منو ترسوند تا حدودی…
و خیلی افکار دیگه که ریز ریز نفوذ پیدا کردن داخلم…
بله، باید روی احساس لیاقت، اعتماد به نفس، عزت نفس ریشه ای کار کنم.
چون اینا ترمزهای من هستن تو مسیر…
هر خواسته ای…
جایی که احساس لیاقت داشتم همه چیز برام فراهم بود.
پر قدرت رفتم جلو.
سبکِ شخصیمو جلو بردم بدون اینکه نظر بقیه مهم باشه برام، و اتفاقا همه چیز امن و امان بود…
آسیب هام از جایی شروع شد که اهرم رنج و لذتم ضعیف شد.
به این معنی که قدرت دادم به عواملِ بیرونی و خودمو خالقِ زندگی و شرایطم ندیدم …
یا مسیولیتش رو نپذیرفتم.
بهانه و توجیه ها رو پررنگ تر کردم.
همون شرک…
که اشکال نداره اینو کوتاه بیا.
اونو کوتاه بیا.
اینجا رو بیخیال.
اونجا رو رها کن…
الانم که به شروع مجدد فکر میکنم در زمانِ مناسبِ خودش، اولین ترمزی که بالا میاد حرف یه بنده خداست…
انقدر که بهش قدرت دادم تو ذهنم…
حوصله نق زدن هاشو ندارم...
اینکه میگفت باز تو اینطوری غذا میخوری…
فردی نزدیک و درجه یک تو خانواده…
اماده نشدم که بتونم خوب با این مدلِ رفتاری کنار بیام یا نادیده بگیرم …
حوصله ندارم اون ساز مخالف بزنه، منم دفاع کنم از خودم و طرز فکرم…
چون ضعف من از اینه که خودم باورم ضعیف شده به هدف و تفکرم.
وگرنه اون موقع انقدر راحت جلو رفتم با اون بنده خدا، که حد نداره…
گیر خاصی بهم نمیداد.
پذیرفته بود.
جا افتاده بود براش که سمانه اینه مدلش…
اما وقتی خودم متزلزل میشم تو افکار و باورهام، دقیقا اسیب های این تزلزل رو بیرون و رفتاری که باهام میشه قشنگ میبینم و حس میکنم…
باور، به حرف های من نیست که…
به خشونت و جدیتِ کلامم نیست که…
اتفاقا باور که قلبی باشه، آدم آرومه و کار خودشو بی کلنجار و زور پیش میبره.
باید سیر شد، تا تغییر ایجاد شه…
سیر شد از پول، از غذا، از هر چی…
انقدر که درونِ آدم بگه، خب، بسه، حالا چطوری میتونم بهتر شم؟
کمبود تو این هدف، که سلامتی هست و تناسب اندام، و چه هر هدف دیگه ای خودشو خیلی قوی ظاهر میکنه…
تمام این باورهای ترمز گونه از کمبود میان.
کمبود غذای مجاز، کمبود تفکر سالم و بهبودبخش، کمبود عزت نفس و حس لیاقت، کمبود مالی و …
ناراحت نیستم اصلا.
دارم یاد میگیرم تحلیل کنم خودمو با کمترین حد از سرزنش، بی سرزنش…
درک کنم چی به چیه.
با خودم صادق باشم، چه درست بگم چه اشتباه بگم، صادق باشم…
چون از صداقت با خودم، به صلح درونی خواهم رسید و بعدش بهبود و اصلاح خودم و شخصیتم…
اینکه بهبودها برن تو شخصیتم تکامل میخواد، تمرین و پشتکار میخواد…
خوبه که تو این مرحله از زندگیم، به این نتایج و درک از خودم رسیدم.
جای شکرش باقیه.
و یه نکته دیگه:
حس میکنم اونقدر که باید طی دوره سلامتی خودم رو برای موفقیت هام تشویق و تحسین نکردم، فکر میکردم عادی و بدیهیه این نتایج، ولی نبود، اون نتایج شگفت انگیز بودن و هستن تا همیشه تو ذهنم.
الان هم درسته من از دوره خارج شدم، ولی تا همیشه قدردان این دوره ی شریف و ارزشمند و نتایج شگفت انگیزی که برام به ارمغان آورد هستم، سپاس گزارم از استاد.
من دقیقا بعد از قطعِ دوره باردار شدم …
اولاش که نمیدونستم باردارم، خوراکی ها رو با ولعِ خاصی میخوردم، چون فکرم این بود که دلم برای خوراکی ها تنگ شده.
نمیدونم شاید خروج من از دوره برای من بهترین بوده، چون وصل شدم به بارداری.
همیشه برام سوال بود اگه باردار شم، ادامه بدم یا نه؟
جوابی نداشتم براش.
چون استاد هم توصیه ای نداشتن در این مورد…
اما حس من میگه خروج از دوره برای من خیر بوده.
سپاس گزار دوره سلامتی هستم که قبل از بارداری جسم منو سالم کرد از خیلی لحاظ ها.
و شاید خود این دوره، بدن منو آماده و پاکسازی کرد برای بارداری…
من از همون اول، همیشه فکر میکردم توی دوره قانون سلامتی باردار میشم…
درسته تو دوره، ما با تغذیه و فعالیتِ سازگار با بدن جلو میریم، ولی سمانه ی فعلی ترجیح داده و میده شروع مجدد دوره، از بارداری و دوران شیردهی به نی نی خارج باشه…
نمیدونم، هر چی خیره.
ان شاالله در بهترین زمان به سبک تندرستی و سلامتی برگردم.
سپاس گزار دوره هستم که با خوردن غذا به سبک دوره سلامتی، جسمم پالایش شد از هر چیزی که براش خوب نبوده و بعد جسمم میزبانِ مهمون کوچولوی نازنینمون شده …
مسیله ی هورمون ها برای من تازگی دارن، چون هیچی نمیدونستم ازشون …
هنوزم درک کاملی ندارم ازشون.
تو دوره هم، زیاد تمرکز نکردم روی توضیحات، بیشتر فازِ عملی رو انجام دادم با قاطعیت و جواب گرفتم.
– شاید یکی از باگ هام این باشه که قسمتِ منطقی کردن این ساز و کار و عملکرد دوره قانون سلامتی برای ذهنم رو زیاد جدی نگرفتم و فقط تکلیفهای عملی رو انجام دادم.
اینکه تو بارداری هورمونها تغییرات عظیمی دارن رو حس کردم از درونم.
من از بوی روغن زرد و زیتون که عاشقشون بودم تو دوره و حتی بعد از قطع دوره مصرفشون میکردم به شدت حالم بد میشد…
گذاشتمشون کنار، چون تحملشون سخت بود، مامان ها متوجهِ ویار و تغییراتِ هورمونی در بدنِ مادر هستن که چه میکنه با آدم، خلق و خوی آدم و انتخاب هاش…
الان که کمی بهتر شدم، با سالادم روغن زیتون خوردن رو دوباره تجربه میکنم …
برنامه دارم روغن زرد رو هم اضافه کنم در بهترین زمان که بتونم، چون ثابت شده است که سالم و مقویه.
حسم میگه برمیگردم به سالم خواری، اما کم کم، بدون شتاب، خیلی مهمه بعد از تجربه ی دومم تو دوره سلامتی که 18 روز بود و قطعش کردم چون خیلی اذیت شدم، اینبار آروم و عاقلانه و با تکامل جلو برم…
این 18 روز که مجدد وارد دوره سلامتی شدم، دقیقا اوایل بارداری ام بود و خودمم نمیدونستم، برای همین بود که اون 18 روز انقدر بهم سخت گذشت، تغییرات هورمونی بدون اینکه من بدونم داشتن کار خودشون رو میکردن، ذهن منم که به خاطر سرزنش خودم، دوباره وارد دوره شده بود کار خودشو کرد و منو از دوره سلامتی تا حدودی بیزار کرد …
نمیدونستم چرا انقدر حالم بده…
بعدا متوجه شدم دلیل بعضی حس هام چی بوده.
فکر میکردم چون از دوره سلامتی زده و بیزار شدم (چون تو اجراش ناموفق بودم)، از بوی روغن ها بدم میاد، نگو ویار بوده…
البته همون موقع چون دیدم حالم بد میشه، روغن رو عوض کردم تو آشپزی ام …
حالا خوشحالم کم کم برمیگردونم خوراکی های سالم رو…
هنوز نمیتونم روغن زرد رو استفاده کنم، ولی با روغن زیتون روی سالاد کیف میکنم مثل قبلم.
یادمه یکی از علایق به شدت جذابم تو دوره سلامتی تو وعده غذاییم این بود که روی سالادم (کاهو، خانواده کلم ها به صورت بخارپز روغن زیتون و نمک بریزم نوش جان کنم، یعنی انگار دنیا رو بهم میدادن با اون سالادها و بوی خوش روغن زیتون تصفیه نشده ی روشون)
یه چیز دیگه هم یادم اومد، شاید یه کشف و شهود دیگه از باگ هام:
– من وقتی چربی هام کاملا آب شدن، نمیدونم طی چند ماه، برامم مهم نبود، چون تو مسیر داشتم لذت میبردم و وزنم خودش خودجوش کم میشد چون از چربی ها، بدون سختیِ من استفاده میکرد واسه انرژیم، رسیدم به حالتی که گرسنه ام میشد بیشتر از قبل…
اما به خودم با خیال راحت حق نمیدادم که دختر خوب استاد گفتن گرسنه شدین غذای سالم بدین به خودتون، شما نباید گرسنه شین، با صدای بدنتون هماهنگ شین…
از یه طرف دو وعده ای میشدم، از یه طرف عذاب وجدان داشتم…
چون فست دو روزه نرفته بودم و امتحانش نکرده بودم به جز یک بار، فست چند روزه که پیشکش…
میگفتم تو لیکی گات رو که دقیق اجرا نمیکنی (واقعا تکامل رو تو برخی جلسه های دوره رعایت نمیکردم و عجله داشتم انگار دوره رو تموم کنم)، فست چند روز رو هم که نمیری، دو وعده ای هم که شدی دوباره، انگار ذهنم بهم میگفت دو وعده ای شدن به خروج از دوره شبیهه که اشتباه بود البته، پس تکلیفِ اینکه قراره سلول های ضعیفت از بین برن تو فست های چند روزه چی میشه؟؟؟
سرزنش ها کار خودشون رو کردن.
اینم یه باگِ دیگه از من و گفتگوهای ذهنیم طی دوره…
تکامل
تکامل
تکامل
سمانه جون روزی صد میلیون بار به خودت یادآوری کن تکامل رو رعایت کن…
مسابقه ی دو بود از یه جایی به بعد برام…
مخصوصا وقتی حسابی لاغر و خوش اندام شدم، انگار مجوز دادم به خودم که یالا از این به بعد سریعتر جلو برو تا دوره رو تموم کنی…
ورزش من فقط همون پیاده روی بود، به تمرینات عضله نرسیدم…
هر چی اوایل آروم و صبورانه جلو رفتم و نتایج عالی گرفتم با حس خوب، اواخرش به دلیل شتاب و عدم تکامل، حسم بدتر میشد و نتایجم کمرنگ تر شدن…
– مورد بعدی:
من از بعضی تمرین های دوره ترسیدم، چون برام ناآشنا بودن…
انگار عادت کرده باشم به مواردی که خودم از قبل باهاشون آشنایی داشتم و با تمرین های جدید و ناشناخته احساس ترس کنم.
من از فست 48 ساعته، 72 ساعته ترسیدم…
که اگه بعد از 24 ساعت نتونم غذا بخورم میترسم که، انگار با موجود ناشناخته ای رو به رو شم.
یه بار تجربه فستِ 2 روزه ناموفق داشتم، بعدش موفق.
به فست دو روزه مجدد نرسیدم، تو همون تک وعده ای و دو وعده ای موندم…
و حس کردم عقب افتادم، دارم ضعیف عمل میکنم، سرزنش میکردم فقط…
از لیکی گات ترسیدم با اینکه ترسناک نبود.
قسمتی که منو اذیت کرد این بود که فقط باید گوشت میخوردم ،(مرغ و تخم مرغ نمیشد دیگه)و نتونستم ذهنم رو اماده کنم براش و رعایتش نکردم.
دوباره یه نقطه سیاه هم برای این رفت تو ذهنم…
حالا دختر خوب هدف لیکی گات شناسایی حساسیت هات به مواد غذایی مجاز بود، چیز هولناکی که نبود که…
انجامش نمیدادی تا زمان مناسب، ایرادی به وجود نمیومد که.
الان انقدر راحت مینویسما.
چون با خودم مهربون شدم.
اون موقع مهربون نبودم زیاد با خودم، توقع بالا داشتم از خودم بدون تکاملم…
– اینو میدونم که گاهی هم کج فهمی داشتم نسبت به صحبت های استاد در دوره، چیزی که دوست داشتم رو برداشت کردم…
این کامنت نصیحت به دیگران نیست.
فقط و اختصاصی برای سمانه است که با خودش بهتر و بیشتر روبه رو شه.
خودشو پنهان نکنه.
شجاع باشه با خودش روبه رو شه…
تو کامنتِ خودِ دوره که با اکانت همسرم مینوشتم، هیچ وقت شجاعت نداشتم اینارو بنویسم.
چون از قضاوت و شکست میترسیدم …
هنوزم این دوتا پاشنه آشیلم هستن، دارم مینویسم ازشون که قدرتشون رو کم کم بگیرم ازشون و یه نفسِ راحت بکشم…
من چکاب و آزمایش خون ندادم اول دوره، ترمز داشتم تو ذهنم برای چکاب شدن، بیماری هم نداشتم، عکسها و اندازه هامو انجام دادم طی چند مرحله در دوره و کاملاً متوجه تغییراتم شدم با سند.
دوست عزیزی که این کامنت رو میخونی، اینا خاطره نیست، حقیقته.
اینا مسیر من بوده.
شاید بخشی از مسیر شما با من یکسان شه، نترس.
بنویس و بپرس.
با ترمزهات آشنا شو، آروم باش و حلشون کن…
شما که میخوای آغاز کنی یا وسطاش هستی یا زمزمه هایی از چیت تو ذهنت میشنوی، بیا و در حق خودت لطف کن، قبل از اینکه دیر بشه و کنترل ذهن برات سخت شه و کامل یا نصفه نیمه خارج شی از دوره، به کمکِ خودت بیا.
من سرزنش نمیکنم خودمو.
این مسیر من بوده.
نوشتم تا خودمو بهتر بشناسم.
لازمه تو مسیر نترسی از نوشتنِ احساساتت که تو دوره سلامتی یا هر دوره ای تجربه شون میکنی.
خجالت نکشی از چیت هات.
از عدم موفقیت هات…
اینا تجربه های ماست برای بهتر شناختنِ خودمون.
چون اگه بترسی و خجالت بکشی از نوشتن و گفتن از درونت، اتفاقا بهشون قدرت میدی و بیشتر بهت حمله میکنن…
من تو دوره ننوشتم، اما خوشحالم که اینجا نوشتم و صادقانه روبه رو شدم با خود حقیقی ام.
و قدرت ها وضعف هام طی اجرای این برنامه.
یه نکته مهم:
همیشه موفقیت یا عدم موفقیت (یا بهتره بگم کسب تجربه بیشتر در مسیر و شناخت بهتر خود و باگها)، یه رو نداره، دو رو هست…
یکی نقاط قوت آدم.
یکی نقاط ضعف آدم.
میخوام از نقاط قوتم هم بگم تو این دوره…
1- سمانه تونست از آبانِ 1401 وارد برنامه کنترل تغذیه و پیاده روی بشه، 100 روز بعدش وارد دوره قانون سلامتی بشه، آفرین.
2- سمانه تونست تا تقریبا تیر ماه 1402 تو برنامه کنترل تغذیه و سلامتی باشه و نتایج عالی کسب کنه، آفرین.
3- سمانه تونست پیاده رویِ روزانه رو تا تقریبا آذر 1402 متمرکز ادامه بده، آفرین.
4- سمانه تونست بعد از آذر تا الان هم پیاده روی بره، غیر متمرکز، آفرین.
5- سمانه تونست از وزن حوالی 80 کیلو برسه به 56/400، آفرین.
6- سمانه تونست با اعتماد به استاد و رعایت دقیق و موشکافانه ی دوره سلامتی و بهبود باورهای تغذیه ایش، برسه به وزنی که باور نداشت شدنی هست براش، آفرین.
7- سمانه تونست کلی انرژی آزاد کنه به واسطه دوره سلامتی برای خودش.
8- سمانه تونست خواب منظمی رو تجربه کنه، زود بخوبه یا نه فرقی نمیکرد، صبح های زود به راحتی بدون زنگ ساعت بیدار میشد، خواب روز هم خیلی کم داشت، در حد دقیقه، آفرین.
9- سمانه تونست تجربه خوردن غذاهای سازگار و سالم برای بدنش رو کسب کنه، آفرین.
10- سمانه تونست دسترسیش به غذاهای باکیفیت و سازگار با بدنش رو باز کنه، نوش جان کنه با احساس لیاقت و خواستنِ قلبی، آفرین.
11- سمانه تونست با سبکِ شخصیِ خودش غذا بخوره، هم خانه، هم مهمونی، با شجاعت و اعتماد به نفس، آفرین.
12- سمانه تونست جلوه ای متفاوت از اعتماد به نفس، عزت نفس، شجاعت، جسارت، احساس لیاقت، امنیت، آرامش، سلامتی رو تو زندگیش تجربه کنه، آفرین.
13- سمانه تونست تو تنهایی پیاده روی کردن ماهرتر شه، چه صبح زود، چه میان روز، چه ظهر، چه عصر، چه شب، آفرین.
14- سمانه تونست 5 صبح بره پیاده روی با شجاعت و احساس امنیت شدیدی رو تجربه کنه، آفرین.
15- سمانه تونست جسم سالم تری رو تجربه کنه:
* برطرف شدن حساسیت فصلی که با آبریزش بینی و عطسه شدید همراه بود.
* کم شدن و حذفِ زمان خواب آلودگی طی شبانه روز.
* انرژیِ بیشتر برای انجام فعالیت ها.
* برطرف شدن لرزش دست ها.
* روشن شدن پوست صورت.
* شکل گیریِ عادت خوردن آب طی شبانه روز.
* سفیدیِ بیشتر دندان ها.
* برطرف شدن بوی دهان.
* گوارشِ عالی.
* روحیه و حس و حال بهتر.
و …
آفرین.
16- سمانه تونست یه عالمه لباسِ قشنگ مطابقِ سلیقه اش، سفارش بده یا حضوری بپوشه و بخره که هر کدوم تو تنش عالی بودن، آفرین.
17- سمانه تونست مستقل بره خرید منزل و پوشاک و … برای خودش و منزل، آفرین.
18- سمانه تونست به راحتی بره نونوایی در حالیکه خودش نون نمیخورد، آفرین.
19- سمانه تونست اهرم رنج و لذت قوی بسازه برای خودش تا کربوهیدرات رو سَم بدونه و وارد بدنش نکنه، و نتایج عالی بگیره، آفرین.
20- سمانه تونست تو مهمونی ها بدون رودربایستی غذای سالم و سازگار خودشو بخوره، لذت ببره، کاری هم به غذای بقیه نداشته باشه. به میزبان هم با احساس لیاقت بگه چه غذایی رو میتونه بخوره و راحت باشه با خودش، آفرین.
21- سمانه تونست توجهش رو به زیبایی ها، سپاس گزاری، تحسین معطوف کنه و متمرکز شه روشون، آفرین.
22- سمانه تونست تو پیاده روی هاش لبخند بزنه به غریبه ها، سلام بده بهشون و انرژی مثبت بفرسته و دریافت کنه، آفرین.
23- سمانه تونست اول تعداد وعده های غذایی شو کم کنه، بعد مواد ناسازگار رو خارج کنه از تغذیه اش، بعد دو وعده ای شه، بعد تک وعده ای شه، بعد آب قلم و روغن قلم رو خودش برای خودش تهیه کنه، سایر آموزش های دوره رو رو هم انجام بده، آفرین.
24- سمانه تونست پارسال اسفند با انرژی که به دست آورده بود کل خونه رو با مدیریت و برنامه ریزی، خودش خونه تکونی کنه، آفرین.
25- سمانه تونست به خونه تکونی مامانش هم کمک کنه، آفرین.
26- سمانه تونست بعد از قطعِ دوره هم برخی غذاهای سازگار با بدن رو همچنان ادامه بده تو تغذیه اش، آفرین.
27- سمانه تونست خودش رو ببخشه و با خودش دوست بشه، آفرین.
28- سمانه تونست با درونش به صلح برسه و آرامش رو برقرار کنه برای خودش، آفرین.
29- سمانه تونست بفهمه نباید احساس ارزشمندی شو به هیکل و وزنش گره بزنه، آفرین.
30- سمانه تونست مسافرت بره با سبک تغذیه دوره سلامتی و موفق عمل کنه، آفرین.
و …
و این بود تجربه ی سمانه جانم از دوره ی شریف و محترمِ قانونِ سلامتی.
سپاس گزارشم چون سالم هست و ارزشمند.
حضور درونِ این دوره، مدار و فرکانس میخواد، سطحِ بالایی داره، نه از این بابت که بترسیم و واردش نشیم.
از این بابت که با شجاعت خودمون و جسم مون و افکار و ذهن مون رو آماده تر کنیم تا با راحتیِ بیشتر و آسانی واردش بشیم و لذت ببریم ازش.
خوب گوش دادن، خوب تمرکز کردن روی دوره ها، تکرارشون مدام، چیزیه که سمانه جانم زیاد نیاز داره رعایتش کنه.
خدایا شکرت برای نوشتن از خودم با شجاعت.
سلام خانم سمانه، روزتون به شادی و سلامتی
امکانش هست در مورد اصطلاح “لیکی گات” که نوشتین، یک توضیح کوتاه بدین، من میخوام دوره رو تهیه کنم و در حال خوندن کامنت ها هستم،تا ببینم توانایی انجام تمرین هایی که در دوره هست را دارم بعدا تصمیم بگیرم وارد دوره بشوم یا نه، من در دوره 12 قدم و کشف قوانین هستم ولی برای این دوره دوستان خیلی در کامنت ها اشاره کردن که اول تحقیق کنیم بعد وارد بشیم. خیلی ممنونم (:
به نام خدا.
سلام اقای کاظمی.
همونطور که نوشتم به صورتِ کلی، لیکی گات شناسایی حساسیت ها و ناسازگاری های بدنِ هر انسان، به مواد غذایی هست.
بهتره برای درک بهتر، توضیحات خود استاد رو بشنوین در دوره.
چیزِ خاص یا پیچیده ای نیست که نشه انجامش داد.
فقط به تعهد شما بستگی داره که چقدر پایبند به اجرای اموزش های استاد باشین تو هر جلسه، همین.
استاد از جزییات هر جلسه از دوره، چیزی ذکر نمیکنن.
تا دانشجویان با خرید دوره، بتونن دقیق متوجه بشن و درک کنند که چیکار باید بکنن و دچار برداشتِ اشتباه نشن.
منم برای جلوگیری از توضیحِ نادرست، ارجاع میدم به اصل فایل (10) و توضیحاتِ کامل استاد که راهِ هر گونه اشتباهی رو میبنده.
و اینکه تکاملی باید با هر مبحث آشنا بشین، فایل های معرفیِ دوره میتونن به همه مون کمک کنن که آیا قصدِ شرکت در دوره رو داریم یا نه، اماده هستیم یا نه.
موفق و سربلند باشین.
الهی شکرت برای همه ی نعمت هات.
سلام عزیزدلم.
مرحبا به شجاعتت برای نوشتن از خودت و ایرادها و نقاط ضعف و قدرتت .
واقعا دل میخواد بنویسی و نگران نباشی بقیه چه فکری میکنن. من هنوز دوره رو تهیه نکردم و هرروز سعی میکنم بیام و چندتا کامنت بخونم کامنت بزارم و کم کم بیام تو مدار قانون سلامتی تا بخرمش
یجاهایی ذهن نجوارم اومد و گفت نرو تو نمیتونی نگا چقد سخته وقتی میری مهمونی میتونی نخوری میتونی بگی نه من نمیخورم این غذاهارو میتونی از حرفاشون چشم پوشی کنی یا میتونی جلوی خودتو بگیری برای خوردن بعضی غذاها و خوراکیها که جمع میخورن .
تو تنهایی راحتتره ولی تو جم سخته واقعا مدیریت کردنش ولی میخوامش هر روز بهش تشنه تر میشم که سلامتتر باشم قویتر باشم پرانرژی باشم تمرکرم بره بالا بتونم به راحتی همه چیزو درک کنم فایلاو دوره های استاد دوره زبانم رو همش تمرکزم بهم میریزه و درست نمیفهمم. اینکه زود خسته میشم بیحوصله ام انرژی کافی ندارم زود عصبانی میشم
میدونی چیا دوس دارم
دوس دارم خوابم کمتر باشه و ااحساس عالی داشته باشم
انرژیم فول بشه
خستگی ناپذیر باشم
وقت کافی برای همه چیز داشته باشم
تو کارم و کلا زنذگیم پر از ایده باشم و ایده ها همینطور بیاد
وقت کنم و با پسرم کلی بازی و شادی کنم
اندامم عضله کامل باشه و خوش فرمتر
سبک و راحت باشم
شاد و سرزنده باشم
هیچ زمان مریض نشمو روفرم باشم
لک های پوستم رفع بشه
پوستم شفاف نرم و زیبا بشه
موهام خوب رشد کنه و خوش حالتتر باشه
ذهنم اینقد رها باشه که بتونم کارهامو با تمرکز بالا انجام بدم این تمرکزه یکی از مهمترین اهدافمه
نمیدونم اینقددددد زیادن دستاوردهایی که دوس دارم بگیرم و با خودم مدام مرور میکنم که هرچی بنویسم کم بازم
میدونم میخرمش و متعهدانه بهش عمل میکنم چون اینا که نوشتم لذتش میچربه به رنجها
خدایاشکرت که اینجا نوشتم چیزایی که منو اذیت میکرد باعث مقاومتم میشد و چیزایی که باعث شد ترغیب بشم به خریدش هر چه زودتر
سمانه ممنونم ازت بخاطر شجاعتت و اینکه باعث شدی منم شجاعتر بشم و برم درون خودم تا خودم رو تجزیه کنم میدونم حالا حالا ها خیلی مونده تا تکاملمو طی کنم و قویتر وو بهتر بشم ولی سپاسگذار خدامم که شروعش کردم .
خدایا ممنونم ازت
بنام خدای قشنگم
سلام خدا
سلام به هم خانواده های توحیدی عزیزم و اساتید یکتاپرست قشنگم.
خداروشکر میکنم هزاران بار برا این ارزشمندیم .
فقط برا اینکه بنده و آفریده ی او هستم.
و هزاران بار شکر برا هدایت خالص و نابش .
دوره بینظیر احساس لیاقت تموم شد و من همچنان خودمو شاگرد این کلاس میدونم و از جلسه اول دارم مرور میکنم خودمو.
احساسم مث کسیه ک یه گنج بینهایت باارزش بدست آورده ک باهاش میتونه به آخرت و این دنیاش برسه وایقد هیجان داره ک میخاد داد بزنه همه رو دعوتش کنه،
فقط میتونم اینجا داد بزنم ،
مسیر هدایتتون با این دوره ،از سنگلاخی و مه به سرسبزی بهشت میرسید.
قدم اول تکامل این کعبه(سایت ) همین دوره س.
وارد سایت میشید ، فایلی ک گزاشته میشه ، خواسته ی شماس
محل کار میرید ،خواسته شماس ک آماده برآورده شدنه
هر جا قدم بزارید
هر فردی ک سر راهتون قرار بگیره
قطعا فقط به خواست شماس
نه هیج کس دیگه ی.
اون جمله استاد ک میگفتن چرخ دنده زندگیتون راحتر میچرخه ،حکایت زندگی الان منه.
هر کدوممون ک اینجایم، با هدایت اومدیم و مزه شو چشیدیم،
اما این هدایتی ک با ارزشمندی تجلی پیدا میکنه،الحق یه طمع دیگه س،
مث آب زمزمه
گوارا و سیری ناپذیر.
من همه دوستای قشنگم رو به این دوره دعوت میکنم .
بچها تصور کنید این حس رو، در این کلاس ، دوره ی بعدی ک قراره رو سایت قرار بگیره همون خواسته ی منه ک اوایل دوره درخواستش کردم،
و خداوندم بعد از چند جلسه برام اجابتش کرد.
از وقتی این حس ارزشمندی در وجودم بذرش کاشته شد ،
این ساده ترین و بدیهی ترین اجابتمه .
میتونید حس کنید چ حس خوشبختی دارم ،
فقط برا وجودم ،
تنها وجود خودم نه هیچ تعلقات دنیوی و مادی.
واما این فایل
دوره سلامتی دوره سوم منه ک با ارزشمندی تهیه ش میکنم
و میدونم قراره با تکاملم بدون عجله هر چند خیلیییی میخام ش
اما قراره با باور قوی سراغش برم
پس منتظر هدایتم و از مسیر آگاهی م لذت میبرم.
بچها من چندسال پیش ترجمه رفرنس های رشته تغدیه رو خوندم
ینی از قبل تو مسیرش قرارم داد خداوندم.
از وقتی رو سایت آمد من مشتاق بودم عجیب ،
میدونستم با اون مطالعه م چقد واضح میتونم باور بسازم
الان ک استاد این مبحث رو توضیح دادن
باور کنید من میبلعیدم جمله هاشو
واااای خدااایا
مث وحی میمونن حرفاتون استاد
ن اصلا خود وحی هستن
با والله
خودتونم میدونید
همونجور ک ما باور داریم
من با این دوره میترکونم
واای خدایا تصورش میکنم
ترکیب این سه دوره ،
مث بمب هیدروژنی میشم .
دورهای ک تا آخر عمرم تکرار میشن .
من عاشق درک قوانین خداوند شدم.
گاهی تو خواب به خودم یاداوری میکنم .
چقد این حال خوبیه و توکل داره ،وقتی میدونی حتی اون اتفاق بد البته به ظاهر بد رو خودت ساختی و وقتی با عمل به قوانین با این حس ارزشمندی ک من لایق اتفاقات خوبم و من لایق هدایتم و با این قدرت تغییرش میدی،
خدای من ،عاشقترت میشم.
وقتی لذت خالق بودنت رو با خلق اتفاقای کوچیک حس میکنم
و نزدیک ت میشم
همه ذرات وجودم شکرگزارتن .
برا وجود همه فرشته هات ک در زندگیم هستن و می ایند ،،سپاسگزارم .
برا اساتیدم و دوستانم سپاسگزارم ،
چقد زیباااای
چقد فرااواانی
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته دوست داشتنی
سلام به همه دوستان خوبم
خدایا ازت سپاسگزارم برای حضورم در این سایت الهی
استاد جان بارها و بارها افراد مختلف به من گفتن روش تغذیه تو مثل شکنجه میمونه ولی زندگی برای من برخلاف مسیر قانون سلامتی مثل شکنجه میمونه
چون من یک بار از مسیر قانون سلامتی برگشتم و دیدم چه بلاهایی سرم اومد
و اصلا نمیتونم به روش قبلم برگردم
دوره قانون سلامتی رو همون موقع که رو سایت اومد همسرم خریدن به خاطر اضافه وزن زیادی که داشت ولی منم دیدم تمام اون مشکلاتی که استاد تو دوره گفتن رو دارم به خاطر همین منم با همسرم همراه شدم
من کلا 50 کیلو بودم و به خاطر قد بلندی که دارم اندام لاغری دارم و همیشه دلم میخواست یه بدن عضلانی داشته باشم
وقتی دوره شروع شد چون دوره هنوز کامل نشده بود و تمرکز استاد رو حذف چربی های اضافه بود من چند ماه طبق این روش رفتم و همه مسائل جسمی من که بعدا در ادامه میگم درمان شد ولی چیزی که بود وزنم رسید به 44 کیلو و به خاطر پایین بودن عزت نفسم و تاثیر حرفهای دیگران
انقدر ذهنم آزارم داد که زشت شدی و لاغر شدی و داری میمیری و ……….
و من نتونستم حریف ذهنم بشم و از مسیر برگشتم
تازه برگشتن من از مسیر فقط خوردن نون و برنج بود یعنی هرگز نخواستم فست فود و شیرینی و بیسکوییت و چیپس و بستنی و …….. رو بخورم چون اینا تو ذهنم مترادف شده با سم
یعنی غذام مرغ و گوشت بود با نون و برنج و
و تو یه مدت کوتاه دوباره تمام مشکلاتم برگشت و
انقدر این مشکلات اذیتم کرد که به خودم تعهد دادم من به روش قانون سلامتی عمل میکنم اگر هم لاغرتر بشم دیگه برام مهم نیست
من خودم رو همین گونه که هستم میپذیرم
سلامتی و داشتن انرژی زیاد برای من بالاترین اولویت هست
دوباره شروع کردم و اینبار دوره کامل شده بود و بچه ها هم همین مشکل لاغر شدن زیاد رو داشتن و استاد توضیح دادن که افراد لاغر باید چی کار کنن
الان نزدیک نه ماه هست من به روش قانون سلامتی عمل میکنم وزنم 49 کیلو هست ولی نکته اش اینجاست که 49 کیلو عضله هست
هرروز عضلاتم دارن بزرگتر میشن در صورتی که من ورزش خاصی نمیکنم ولی بدنم خودش عضله میسازه
ریزش موهام قطع شده
مژه هام بلند شده و ابروهام پرپشت شدن و موهام ضخیم تر شدن
تعرق شبانه ام از بین رفته
من که باورم نمیشد تو خواب خرو پف کنم ولی به جایی رسیدم که شب تو خواب خرناسه های وحشتناک میکشیدم و این موضوع باعث آزار همسرم میشد ولی الان این مشکلم کاملا درمان شده
جوشهای صورتم از بین رفته
روی ران پام همیشه پر از جوش بود و من هیچ وقت پاهام رو بدون جوش ندیده بودم
و فکر میکردم این عادیه ولی الان کاملا جوشهام از بین رفتن و پوستم کاملا صاف شده
تیرگی های بدنم خیلی کمتر شده
کف دست و پام به شدت عرق میکرد حتی زمانی که تو خونه بودم و هیچ فعالیت فیزیکی خاصی نداشتم و مجبور بودم در طول روز چند بار دوش بگیرم
ولی الان این مشکلم حل شده
من یه آدمی بودم که بعضی وقتا به جای غذا کیک و بیسکوییت و چیپس میخوردم و هیچ وقت میل به غذا نداشتم و تعجب میکردم چرا بدنم وزن نمیگیره
ولی الان یک یا دو وعده غذا میخورم ولی غذام یا مرغ یا گوشت یا تخم مرغ هست
من که هرگز نمیتونستم قهوه و چای رو تلخ بخورم ولی الان عاشق قهوه و چای تلخ شدم
من همیشه معده درد داشتم و نمدونستم برای چی هست بعد از اینکه از مسیر قانون سلامتی برگشته بودم فهمیدم برای نون هست و معده من بعد از خوردن نون به شدت اذیت میشه
و یه نکته ای خیلی واضح هست اینه که وقتی به قانون سلامتی عمل میکنم صبح ها اتوماتیک 6 صبح بیدار میشم حتی اگر ساعت 3 شب خوابیده باشم
ولی اون تایمی که عمل نمیکردم حتی اگه شب ساعت 9 بخوابم ساعت 12 فردا به زور بیدار میشدم
این چیزی بود که من کاملا تو بدنم درک کردم که وقتی شروع به خوردن کربوهیدرات میکنم خوابم بهم میریزه و همیشه حالت خواب آلودگی و خستگی و کسلی دارم و بد خلق میشم
من اتفاقا خیلی خوشحالم که یک بار از مسیر قانون سلامتی برگشتم چون باعث شد تاثیر شگفت انگیز این دوره رو در زندگیم بیشتر درک کنم و متعهد تر به دوره عمل کنم
و چیزی که برام مثل معجزه بود اینه که تایم عادت ماهیانه اصلا نمیفهمم کی اتفاق میفته چون هیچ دردی ندارم در صورتی که قبلا درد وحشتناک داشتم به طوری که انجام کارهای روزانه ام مختل میشد و حتما باید مسکن میخوردم و حتما باید میخوابیدم که درد و نفهمم
شاید این برام بزرگترین نتیجه بود
قانون سلامتی به من کمک کرد بیام عزت نفسم رو قوی کنم و با خودم به صلح برسم و اجازه ندم کسی تو کار من دخالت کنه
باعث شد انقدر قوی بشم که حرف کسی برام مهم نباشه و هرکی هرچی میگه فقط لبخند میزنم میگم اوکی تو درست میگی
بعد از قانون سلامتی زندگیم هدفمند شده و تایم و انرژی بیشتری دارم برای کارکردن رو باورهام و اهدافم
استاد جان چند شب پیش مهمونی بودم و همه شیرینی میخوردن و به من میگفتن چرا خودت و زجر میدی نمیخوری ولی نمیدونن این نخوردن برای اونا زجر هست
اتفاقا خوردنش برای من زجر آور شده
خوردنش برای من شکنجه شده چون میدونم چه اتفاقی تو بدنم میفته
هرچی فکر میکنم میبینم برای من شکنجه نیست چون مغزم نمیخواد
من که عاشق شیرینی جات بودم الان از مواد غذایی شیرین بدم اومده
استاد بعد از قانون سلامتی شما
تو ایران خیلی مد شده هرکی و میبینی میگه من فست هستم
ولی هنوز هیچ کس جرات نکرده بگه کربوهیدرات و به صفر برسونید
استاد ازتون سپاسگزارم انشالا بینهایت خیر و برکت وارد زندگیتون بشه
به نام خداوند مهربان
سلام خانم ترحمی
تنها شما نبوده آید که از قانون سلامتی تخطی کرده اید، فکر می کنیم اکثر افرادی که به این سبک غذایی عمل می کنند یکبار حتما این سرپیچی از قانون را کرده و نتیجه آن را هم دیده اند از جمله خود ما که مدت زمان کوتاهی با خوردن میوه و بستنی این قانون را شکسته و نتایج آن را مشاهده کردیم و اکنون دوباره با باورهایی نیرومندتر به آن عمل می کنیم. خدا را شکر نتایج ما هم خیلی عالی بود و یکی از آنها همین موردی است که شما ذکر کردید که دیگر از یاد نخواهیم برد که باید تا پایان عمر اگر خواهان سلامتی و انرژی بالا هستیم به آن عمل کنیم. نتایجی هم که شما ذکر کردید بسیار عالی و پاداش شما است حتما حتما این بار تصمیمی را که گرفته آید با موفقیت عملی کرده و تا انتها ادامه خواهید داد.
سلامتی، موفقیت، ثروت و تداوم در راه سلامتی را برایتان آرزومندیم.
خدایا شکرت
به نام خداوند هدایتگر
سلام به مهشید و شیرین عزیز
سپاسگزارم که وقت گذاشتین و برام نوشتین
عکس پروفایلتون و دیدم و چقدر چهره های دلنشینی دارین
انشالا که شما هم همیشه تو این مسیر زیبا با قدرت و با هدایت الله قدم بردارید
و به این مسیر زیبا ادامه بدین
من هم برای شما آرزوی شادی و سلامتی و ثروت فراوان را دارم
در پناه الله یکتا همیشه بدرخشید
سلام و نور خدمت مهشید و شیرین عزیزم همکلاسی هایی که همیشه پاسخهاشون رو میخونم و از اینکه همیشه اصل رو به خوبی میکنید لذت میبرم استمرار تون رو تحسین….
عزیزم من یه سوال برام پیش اومده و هدایت شدم به پرسیدن از شما….
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
حدودا از سن 25 سالگی من انگار رفته رفته مریض تر شدم تا اینکه حدودا 2 سال میشه که روزی نبود من جایی از بدنم درد بکنه ،همش کسل بودم هیچ کاری رو با انرژی و عشق نمیتونستم انجام بدم همش خواب خواب ،بخور بخور که پشت بندش عذاب وجدان میگرفتم و حقیقتا خیلی جاها از خودم خیلی بدم میومد…
تا اینکه به لطف خدا واقعا نمیدونم چطوری فقط میدونم هدایت رب العالمین بود که من اومدم سراغ فایلهای رایگان دوره قانون سلامتی (وزنم 93 بود زیاد حالا گیرش نبودم اما نداشتن سلامتی امانمو بریده بود جهت یادآوری برای آرزوی روزهای بعد نوشتم) در حال حاضر هم فعلا هزینه دوره رو ندارم اما درخواستش از عمق وجودم به خداوند داده ام که در زمان و مکان مناسب من رو به سمت دوره قانون سلامتی هدایت کنه :))) و سپس تصمیم گرفتم سمت خودم رو در تمام توانم انجام بدم و سمت خدا بسپارم به خودش
دهها بار فایلهای رایگان رو گوش دادم، من شروع کردم آروم آروم آنچه از فایل ها یا حتی سریالها که ببینم چه غذایی میخورن یا اینکه باید ویتامین هم بخورم اخرم رنج و لذت رو یاد بگیرم و اجرا کنم
(به تجربه با توجه به محصولاتی که قبلا گرفتم مطمئنم بدون هیچ شکی دوره خارج از این فایلها نیست چون استاد ما الحق و والانصاف متفاوته واقعا…)
و من هر روز بررسی میکنم فایلها رو کامنتها رو و واقعا هم لذت میبرم …
و نتیجه این بررسیها و قدم برداشتن ها آزاد انرژی فوق العاده است ،حس میکنم هوشیار شدم ،صبحها به راحتی از خواب بیدار میشم انگار قشنگگگگ سیرم حس سبکی دارم نفسم از بین رفته 3.700 وزن کم کردم
هر چند باید خیلی اوضاع سلامتیم عالتیر بشه …
فقط یه مشکلی که هست اینکه
من پیش هر کی حرف میزنم میگه دهنت بو میده و این هم من و هم نزدیکان رو اذیت میکنم؟
عزیزم اگر ممکنه من رو راهنمایی کنید این مشکل رو برطرف کنم
پیشاپیش ازتون متشکرم
دوستتون دارم بی قید و شرط
به نام خداوند مهربان
سلام خانم کاظمی
ممنون از لطف شما. امیدواریم همواره سلامت و شاد باشید. این موردی که برای شما هست عادی بوده اما اگر دستگاه گوارش شما عملکرد خوبی نداشته و دچار یبوست باشید هم ممکن است این اتفاق بیفتد.
بدن ما در حالت عادی قند مورد نیاز را مصرف و مازاد آن را به عنوان چربی ذخیره می کند اما در قانون سلامتی بدن به شیوه هم آهنگ و سازگار با ژنهایش باز گشته و چربی های ذخیره شده در بدن را به قند تبدیل می کند و چون عادت به این کار نداشته و این فرایند نیاز به انرژی دارد بنابر این داشتن چنین عوارضی بسیار عادی است چون هر گونه مواد غذایی حاوی کربو هیدرات و قند مانند ماده مخدر عمل می کند. نگران نباشید قانون تکامل را رعایت کنید تا به تدریج به خرید دوره بی نظیر استاد هدایت شده و در زندگیتان تحولی عظیم را تجربه کنید.
اگر مایل هستید صبح ها یک تا دو لیوان آب ولرم را خورده و در آرامش کامل دم و باز دم را انجام دهید حدود نیم ساعت از وقتتان را صبح ها قبل از انجام هر کاری به این کار اختصاص دهید تا نتایج آن کم کم مشخص شود.
امیدواریم به زودی دوره قانون سلامتی را تهیه کنید و از لحظه لحظه زندگیتان با دقت فراوان به سخنان استاد عزیزمان و عمل کردن به آن لذت بیشتری را ببرید. برایتان را بهترینها را خواهانیم.
خدایا شکرت
بنام خداوند هدایتگر و بخشنده
سلام خداجونم
سلام استاد عزیزو هم کلاسی های عزیز در این سایت الهی و دانشگاه پر از علم و آگاهی با استادی چون استاد عباسمنش عزیز
و سلام به نسرین خوشحال و جذاب که جذب کننده اتفاقات مثبت آدمهای مثبت و موقعیتهای مثبته
وایی استاد استاد استاد الهی که هزار ساله بشید و برای نسلهای بعد از ما هم همچنان سالم و سرحال و جوان باشید
چقدر فایل عالی بود میشد حتی به عنوان جلسه تکمیلی تو دوره قانون سلامتی گذاشته بشه ولی شما اینقدر خلوص نیت و سخاوت دارید که حتی تو سفر هم هر لحظه بهتون چیزی الهام میشه میایید و با عشق فایل ضبط میکنید و با عشق بار گزاری میکنید و این نشون میده شما چقدر تمرکز 100 درصد رو زندگیتون رو اهداف رو سایت و رو رسالتتون که برای آگاهیهای نجات دهنده بشریت مصمم و استوار عمل میکنید
بسیار جای تحسین و تشکر داره
اینکه یه مقاله رو بخونید خیلی خوب درک کتید و مشتاقانه بیایید و این آگاهی دریافت شده رو نشر بدید معلومه که شما دائما در حال پیشرفت و آموزش و مطالعه هستید و اینکه میگید ورودیهای ذهن باید کنترل بشه تلوزیون اینستا و شبکه های اجتماعی دیگه مهمونی های منفی و رفت و آمدهای غیر اصول و و وووو باید کنترل یشه معلومه که شما چقدر دقیق عمل میکنید و کنترل ذهن و کنترل ورودی دارید که در حال سفر و گردش هم دست از آموزش و یاد گیری بر نمیدارید واگر این تعهد و تکرار نبود الان مثلا بجای نشر این آگاهیها تو شبکه ها مجازی پرسه میزدید و تلوزیون و فیلم مهمون بازی و …..وقتی براتون نمیذاشت که برید سراغ تحقیق و مطالعه و همین دستاوردهای مالی روابط عاشقانه سلامتی نتیجه کنترل ورودیها و کار کردن روی خودتونه
انشاالله من هم به توبه خودم بتونم راه شما رو مصممتر و متعهدانه تر پیش برم
و اما آگاهیهای بی نظیر فایل
استاد من از همون ابتدایی که دوره قانون سلامتی رو سایت قرار گرفت فرودین سال 1401 دوره رو تهیه کردم و با اشتیاق سوزان و ایمان و وحی منزل دونستن حرفهای شما وارد دوره شدم و همزمان خواهرهام هم با من شروع کردن نتایج فوقالعاده بود کاهش وزن سریع انرژی بالا خواب راحت و کم جوانی پوست شاداب وووو خیلی نتایج دیگه بیماریهای کیست تخمدان خلط گلو خارش و شوره پوست سر عرق کردن و خیلی مسائل دیگه به راحتی حل شد
واما امان از این ذهن جموش
آمان از این حس عادی شدن و دوباره برگشتن به روش قبل و از دست دادن نتایج و هر بار که خواستم دوباره برگردم و عمل کنم سه روز میشد و چهار روز نمیشد و دلیلش قند سوز بودن مغز بود که هر بار شرطی میشد و دوباره برمیگشت
بارها فستینگ 72 ساعته رفتم ولی باز مهمانیها و رفت و آمدها و بهانه که من بچه دارم همسرم غذای جدا میخواد و این غذا حیفه دور ریخته بشه و هوسهای وحشتناک تمایل به مصرف شیرینی جات و کربوهیدرات همه چیزو بهم میریخت
واین فایل بی نظیر منو آگاه کرد که نسرین بسه چقدر میخوایی به مغزت باج بدی بسه دیگه به مغزت بگو بره انرژیشو از کیتونها بگیره بذار عادت کنه که مثل استاد اگه کربوهیدرات از هر نوعش هم که دید براش خیلی طبیعی و راحت باشه که هوس نکنه
و از بعد از فایل تعهد دادم که این راهو برم هر طور که شده
و جالب اینکه این افسار مغز و دست گرفتن و به همین شیوه پیش رفتن چقدر میتونه رو هدفهای دیگه هم تاثیر خوب داشته باشه
مثلا من که دفتر بیمه دارم و از زمانیکه حدودا 5 ماهه منشی ندارم و بایگانی پرونده هام تلمبار شده از این اهرم رنج و لذت استفاده کنم و به مغزم دستور بدم که هر روز باید تعدادی از بایگانیها انجام بشه و بشه عادت و پاداش بگیره که همون انطباط و راحتی و نبود استرسه
و چقدر خوب توضیح دادید ک مثال زدید راجع به قمار که برنده و بازنده کدوم خوشانس هست و اصلا فکرش و نمیکردم که بازنده خوششانس باشه چقدر تحلیل این مثال عالی بود و به درک من از عملکرد مغز بیشتر کمک کرد مثل همون مثال آقای رضا عطار روشن تو فایل آخر دوره احساس لیاقت که در مورد یه عینک بود که عملکرد مغز وتغییر میداد واگر عینک زده نمیشد دوباره باورهای چندین ساله دوباره اجرا میشد
خدایا شکرت برای وجود این سایت الهی و استاد عزیزو و وجود من در این سایت و خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای وجود خدواند بزرگ در قلبمان
خیلی وقته که میخوام شبها زود بخوام تا 5 صبح بتونم بیدار بشم که هم از انرژی 5 صبح استفاده کنم هم برنامه ها و وقتم و مدیریت کنم و همش نمیشد یا بیرون بودم یا مهمونی یا … یا کارهای خونه باعث میشد به این هدف نرسم الان با شناخت عملکرد مغز میتونم وادارش کنم که زود بخوابم و زود بیدار بشم و پاداش این سحر خیزی و بهش یادآوری کنم و شرطی بشه برای رسیدن به این هدف انشالله که از عهده مغزم بیام
خدایا شکرت بی نهایت شکر
سلام خانوم نجفی عزیز
داشتم کامنت زیبا شما رو میخوندم که نکاتی به ذهنم رسید که دوسدارم اینجا بنویسم
یه نکته گفتین راجب اینکه توی دفتر بیمتون پروندهای بایگانی مرتب کنید و به ذهنتون یادآور بشید که با انجام این کار دیکه استرس ندارین و این خودش میشه پاداش
این جمله شما منو یاد استاد انداخت که معمولا بعد از پایان هر دوره ای به خودش پاداش میده و معمولا پاداشاش سفر رفتنش بود .م سعی میکنم هر کاری که استاد انجام میده رو به اندازه درکم رعایت کنم به همین خاطر منم تصمیم گرفتم همینطور باشم ولی نکته اینکه ذهن نمیتونه بدون درک منطق چیزی اونو قبول کنه اما الان فهمیدم که دلیل این کار استاد در واقع پاداش دادن به خودشه و اینکه این پاداش برای مغز ایشون شیرین بشه و این میشه همون اهرم رنج لذت
فقط با درک همین موضوع میشه جلو خیلی از کارهای اشتباه خودمونو بگیریم
یه نکته دیگه که گفتین راجب شرط بندی و قمار که برای خود منم قبلا همین مسئله پیش اومد و به محض اینکه استاد سوال خودشونو راجب این موضوع پرسید بلافاصله جواب من این بود که بازنده اون شرط در واقع برندست و این کاملا درست
منم یادم میاد توی سایتهای شرط بندی در همین تله افتادم که باعث نه تنها هر چی برده بودم ببازم بلکه خیلی بیشتر از اون باخت دادم و میفهمم که این جمله استاد کاملا درست
استاد من شاگرد شما خوب میدونم با اینکه هر بار چیزی از شما میشنوم با اینکه قبلا بارها گوشش دادم ولی تشنه شنیدنشم و انگار هیچی نمیدونم .بعضی وقتا میگم این موضوع که انگار هیچی از این همه آگاهی که میلونها بار گوششون دادم نمیدونم واقع طبیعی یا من مشکل دارم و باید دنبال راه حلش بگردم
اینجاست که باید بگم خدا من به خیری از جانب تو باشه فقیرم تو هدایتم کن رب من
سپاسگزارم ازت نسرین خانوم
خدای من خدای من شکرت این چه فایلی بود استاد
شکرگزارم برای وجودتون و سپاسگزار و قدردان خداوندم که منو توی این مسیر پر از آگاهی و مملو از نور قرار داد الهی صدهزار مرتبه شکرت….
میخوام اعتراف کنم من عجیب روی دوره قانون سلامتی گارد دارم و مقاومتام خیلی بالاس
فقط هم به یه دلیل اونم بحث لاغر بودنم هست
چون اضافه وزن ندارم و این دوره فقط برای اونایی هست که اضافه وزن دارن
نمیتونم حتی به سمتش قدمی بردارم
چه برسه بخوام بهش فکر کنم
اما اما
داستان یه مدتی هست که خیای فرق کرده
قلبم اجازه خیلی از غذاهارو نمیده که بخورم
مثلا یه دو سه روزی معدم عجیب بهم ریخته بود
و دو روز پشت سر هم حالت تهوع داشتم
اونجا بود که انگار درونم داشت خیلی چیزارو پس میزد و دیگه برام جذابیتی نداشت
مثلا یه نمونه برنج زیاد الان برام جذابیتی نداره
همیشه دو الی سه بشقاب میخوردم
اما الان قلبم و ذهنم به من اجازه نصف بشقاب و میده بیشتر از اون حس بدی میاد سمتم
یا مثلا نون
در طول روز بالغ بر 5بار نون میخوردم
اما الان شده روزی یه وعده
خب یه چیزی اینجا هست که از خداوند هدایت میخوام که کمکم کنه اونم باورای خیلی محکمی هست که سالیان سال با خودم همراهش کردم
به عنوان مثال چون بدنسازی کار میکنم و ورزشکارم همینطور تمرینات خودم که دنس باشه هوازی شدید هم داره
برنامه غذایی بهم گفتن بخورم که روزی 6الی 8 وعده در طول روز باید تغذیه خوبی داشته باسی
دیگه خودتون میدونید ورزشکارا چطور تغذیه میخورن
اونجوری ….
خب منم ذهنم عجیب مقاومت داره
میگه لاغرتر از این نشم و بدنم از روی فرم نیوفته و هزارتا چیز دیگع
در صورتی که خانم شایسته گفتن اونایی که نگرانی بابت لاغری شون دارن وارد این دوره نشن
اما من هم دوس دارم هم گاردام بالاس
اما توی این فایل استاد ازتون یاد گرفتم که پاداش بزارم برای این کار
پاداش های این کارو برای خودم بیشتر گنم
یا همون اهرم رنج و لذت
من وقتی از باشگاه بدنسازی میام اونقد خسته میشم که نهایت نداره
بالافاصله دوس دارم بخوابم
خب اینجا با خودم میگم چه فایده مائده
میری باشگاه که انرژیت بره بالا
بعد از شدت خستگی نمیتونی کاری کنی و بدن گرفتگی و کوفتگی میاد سمتت و میگی خوابم میاد
یا به ضرب قهوه خودمو نگه میدارم بتونم
برنامه هامو تیک بزنم
خب چه فایده ؟؟؟؟؟
در صورتی که من میل طبیعیم اینه که انرژی بالایی در طول روز داشته باشم
انرژی نچرال بدنم باشه بدون هیچ عامل بیرونی
و خواسته دیگم اینه که تمرکزم بره بالاتر
همینطور که الان استاد گفت که توی تمرکز به شدت تاثیر میزاره
این خواسته عمیق من هست چون وقتی گشنت میشه ذهن میاد میگه خب بسه دیگه یه کم استارحت کن
یه چیزی بخور بعدش دوباره استارت کن
اما من خسته شدم از این روند دوس دارم اونقد بتونم روی این خواسته محکم باشم که ورود کنم به دوره قانون سلامتی بدون ذره ای نگرانی و استرس کاهش وزنم
اینقدر این جیزایی دیگه برام باارزش باشه
که نگران کاهش وزن نباشم
خداوندا منو آسان کنبرای این تصمیم و راه هارو برای من هموار کن
چون خواسته خودم هست
قلبم و نرمکن و منو به مسیری که سلامتی و انرژی نچرال بدن خودمو بهممیده هدایتم کن
منواقعا عاجزم در مقابل این تصمیم
چون از یه طرف استایل بدنم براممهمه و از طرفی سلامتی که میدونم چیا داره توش میگذره
از دقیقه 40 به بعد الله واکبر الله واکبر
استاد چی داشتی میگفتی درو گوهر و جواهر همینطوری لاجرم داشت میومد بیرون
چه مثالی زدین همینجا میخوام بگم تا الان اینجوری به داستان قمار و شرط بندی فکر نکرده بودم
یعنی واقعا همه چی تکامله
از دقیقه 40 تا آخرشو سه بار گوش دادم که درک کنم چی دارین میگین
از آخرش گفتم واااااااااای مائده
ببین تویی که تا الان میگفتی قمار بده
شرط بندی بده ولی از این بعد بهش نگاه نکرده بودی
چقدر تکامل زیباس
بزرگترین منطقی که میتونستم همیشه برای خودم واسه شرط بندی بیارم
شرک بوده
و همین شرک و بی ایمانی نمیزاشته وارد این مسیر بشم اما امروز نگاهی که درک کردم
خیلی به دلمنشست
و به قول یکی از دوستان میگه استاد شما استاد مثال زدن هستی اینقد خوب و ساده میای
این داستان هارو باز میکنی
که تازه ادممیگه جلل خالق دیدی چی شد!!!!
واقعا دمت گرم استاد عااااشقتم شکر برای وجودت
اینکه بیای بگی بین اونی که اولین بار میبره
و اونی که اولین بار میبازه
کدوم خوش شانس تره….
اون نفری خوش شانسه که میبازه
ذهن چموش اومدگفت خب چرا باید خوش شانس باشه کل زندگیشو از دست داد
اما قلب میاد میگه الان از دست بده
یه بار از دست بده خیلی بهتر از اینکه 500 بار از دست بده …..
خدایا شکرت برای این آگاهی ناب
خدایا شکرت رب من شکرت که دوباره اگاهمکردی
دوباره این فرصت و در اختیارم قرار دادی که بتونم
از این آگاهی ها استفاده کنم
شکر که منو همواره در مسیر نعمت و برکت قرار میدی
در مسیر نور الهی در مسیر رشد و پیشرفت
الهی صدهزار مرتبه شکرت….
وام ندادن قرض ندادن
همین دو سه روز پیش بود که یکی از دوستام بهم تکست داد که مائده برام 1تومن بزن لازم دارم تا آخر هفته بهت برمیگردونم
حالا منی گه از این اتفاق بارها ضربه خوردم
پول دادم و بهم برگشت داده نشده
یا اینکه قرض گرفتم و مدت ها طول کشیده که پرداختش کنم
گفتم مائده باید خودتو ثابت کنی
همینجاها باید عمل کنی بسه دیگه
همینجاها باید خودتو نشون بدی که نظر طرف برات مهم نیست میخواد هم فکری بکنه
تو داری روی خورت کار میکنی
همون لحظه بهش تکست دادم که شرمنده رفیق از اونجایی که یاد گرفتم قرض ندم و قرض نگیرم
نمیتونم اینکارو بکنم
همیشه فکر میکردم با این حرفم باعث ناراحتی آدم ها میشم اما این دفه نتیجش متفاوت بود
دوستم تحسینم کرد و گفت دمت گرم اینقد صداقت داری من خودم در حیرت به سر میبردم
یه بار دیگه هم از همین جنس اتفاقا افتاده بود
اینجوری که من توی ایسنتام دو نفر و بیشتر فالو ندارم یکی پیج استاد یکی هم پیج حرکات ورزشی
شاگردم یه روز توی کلاس بودیم
برگشت گفت خب چه وضعشه مائده
هیچکس و فالو نمیکنی بردارد یه پیج دیگه بزن شخصی که مارو فالو داشته باشی
گفتم خب چرا؟؟؟
گفت خب نمیخوای مارو داشته باشی
منم نه گزاشتم نه برداشتم
گفتم یعنی الان ندارمتون حتما باید توی ایسنتا و فضای مجازی داشته باشمتون
ببخشید نازنین جونم من یکی از تمرینات عزت نفسم هست که باید خودمو قوی کنم
و توی عزت نفس استادم میگه همه رو بردار انفالو کن
ببینم قدرت اینو داری یا نه
منم از اونجایی که خیای برام مهمه به حرفاتون عمل کنم جدیدا جدی گرفتم
و میخوام نتایج بزرگی بگیرم
همه رو دونه به دونه انجام میدم
شاگردممم گفت خیلی خری(خخخخخخ)
اتفاقا از وقتی اینکار کردم عجیب تمرکزم رفته بالاتر و روی خودم فوکوس دارم
و نتایجمم تغییر کرده خداوندا شکرت
بحث قشنگترین که استاد اومد مطرح کرد به اسم تبلیغات خیلی حرفا دارم برای این موضوع
میتونم بگم توی این موضوع استاد خبای خوب عمل کردم و خودمو تحسین میکنم
هم صداقت داشتم هم عمل داشتم
ایمان بدون عمل نبودم
حرف مفت نبودم
منو هدیه یه پیج آوردیم بالا رسوندیم به 30هزارتا فالور
پیج دنس
از اونجایی که خودمون به تبلیغات باور نداشتم
ولی عجب وسوسه انگیز بود
چون هزارتا الگو داشتیم میدیدم توی ایسنتا که دارن از دوره های سوفلای قانونهای ایسنتاگرامی
استفاده میکنند گه پیجشون بیاد بالا
اما ما بدون استفاده از هیج کدوم از اون فن و فون ها و تکنیک های عجیب و غریب
خداوند کمکمون کرد و پیج اومد بالا
در نتیجه هر روز دایرکت داشتیم که تبلیغات و فلان و بسان
خب غریبه ها میگفتن میتونستیم جوابی ندیم
تا اینکه رسیدیم به فامیل
دخترخاله هامون بهم گفتن مارو تبلیغ کنید
و خب از اونجایی که ما اصلا تبلیغات قبول نمیکردیم خیلی سخت شد چطور به اونا اینو بگیم
اونایی که حتی توی گرفتن فیلمامون کمک دستمون بودن و همراهی میکردن مارو
حالا این قسمتش به کنار
همشون از یه طرف میگفتن خب پیج اوردین بالا دیگه تبلیغ بگیرین
مثل هزار نفر دیگه که پول توی تبلیغات
که خب منکرش هم نمیشه شد
با 30هزارتا فالوور بازدید هر استوری نزدیک 5هزارتا و هر استوری 2الی 3تومن میتونستیم هزینه بگیریم و تبلیغ کنیم
واقعا وسوسه کننده بود عجیب استاد عجیب
حتی خانوادمون میگفتن چرا اینکار نمیکنید
یه جایی بابا عصبانی شد
گقت الکی دارین پیج میارین بالا خب تبلیغ بگیرین دیگه
که اگه ما اینکارو میکردیم مثل شونصدهزارتفر دیگه که به راحتی از طریق تبلیغ گرفتن و استوری گزاشتن اومدن بالا ماهم خیلی زود میومدیم بالا
اما اما اما
خیلی سخت بود که توی یه همچین منگنه ای قرار گرفته بودیم یه روز نشستم داشتم با هدیه حرف میزدم میگفتم هدیه ببین
وقتی ما خودمون نمیدیم گسی تبلیغ کنه برامون
وقتی ما اعتقاد و باور به این داریم که
تبلیغ ما خداست سرمایه و پارتی ما خداست
پس چطور میتونیم این کارو برای بقیه انجام بدیم
باید بالاخره توی رفتارمون بیاریم یا نه
باید نشون بدیم که داریم این همه مدت روی باورامون کار میکنیم الکی نبوده و نتیجه داده
اگه بخوایم گول این پول استوری گزاشتن و تبلیغ گزاشتن و بخوریم
که باید فاتحه بخونیم توی این ادعایی که برای آگاهی هامون داریم
اگه بخوایم تبلیغ بگیریم که باورهایی که ساختیم همش میره زیر سوال
گفتم اگه خودمون این باور و ساختیم پس باید توی کار خودمون هم این باور و تبدیل به عمل کنیم
استاد فقط کافی بود یه بار اینکار میکردیم
فقط کافی بود یه بار تبلیغ میگرفتیم
و طعم پولشو میچشیدیم دیگه تموم بود
همون داستان قمار میشد
فقط کافی بود یه بار برنده بشه دیگه تمومممممم
خیلی تحسین میکنم خودمو که تونستم اینکارو انجام بدم و همین الانشم دارم تلاش میکنم
بتونم هر روز بهتر از دیروزم عمل کنم
چون لیاقت رشد و دارم
چون بنده برگزیده خداوندم
چون هر روز به دنبال بهبودهای دائمی هستم
چون هر روز به دنبال رشد بیشتر هستم
چون بنده خوب خدام
اینارو گفتم هم یادآوری برای خودم باشه
و هم ردپایی از خودم گزاشته باشم
که الان چی هستم و قبلا چی بودم
و قراره چی بشم…..
شکر به درگاهت رب من
استاد جانم این فایل بی نظیر بود
این فایل لاجرم نور و نور و نور پاشید توی زندگیم
و دوباره و دوباره به درک قوی تری از این مسائل رسیدم و بازم میرسیم به قانون تکامل
هیچ وقت پایان پذیر نیست
هر روز در حال بهتر شدن هست
و این کمالگرایی مطلق هست که بگی من کاملم
(عزت نفس 8)
عاااااشقتم استاد جونم
عااااشقتم مریم جونم
عاااااشقتونم بچه هااااااا
دوستون دارم شبتون خدایی
سلام سوفلایی به پرانرژی ترین مائده دنیا…من ادم خیلی متعهدی نبودم تو زنوگیم اینو پذیرفتم و این کامنتی هم که دارم مینویسم دارم یه قدمی برمیدارم که برم تو دل این پاشنه آشیلم و بهش غلبه کنم چون میدونم قدرتشو دارم و داشتم اما یادم میره سام تایمزاین قضیه رو و قدرت های درونیمو…ایموجی منم ادعام میشه زبان انگلیسم فوق العاده ست بدون کلاس و تمرین با گفتن سام تایمز با سینه سپر شده..خخخخخخ…. …..از اونجایی که از شما و خواهره عزیزت کلی انرژی گرفتم چون ایمیل ها رو فعال کردم که وقتی کامنت میزارید تو سایت یه ایمیل سوفلایی برام میاد و میام میخونم و لذت میبرم و یاد میگیرم وتحسین میکنم و اینها قدم های مورچه ای هست برای بالابردن مدارم و به یاد آوردن همون قدرت بینهایت درونیم که اول کامنت بهش اشاره کردم….کامنتم رو بنا به دلایلی طولانی نمیکنم و نوشتم فقط بخاطر اینکه استمرار داشته باشم..(نامبرده از دیروز تصمیم گرفته دوباره تو کامنت گذاشتن تو سایت استمرار داشته باشه و این کامنت زیبات که امروز خوندم شد مزید بر علت که برات بنویسم…
امیدوارم به خواسته ورود به دوره قانون سلامتی برسی به آسانترین و باعزت ترین شکل ممکن خداوند اینکارو برات انجام بده.وبرای خودم هم همینطور….
نیت این کامنتم ایجاد حال خوب برای خودم و عمل به تعهدم هست ولی مطمعنم نقطه آبی که ازم دریافت میکنی برات کلی حال خوب میاره چون اصلا اساس و زیر بنای این سایت الهی بر همین استواره که حال خوب رو تو همه جاش پخش کنیم و چند برابرشو دریافت کنیم…
اها جاداره بخاطره اون حرکت سوفلایی که تبلیغ قبول نکردین رو بهتون تبریگ بگم و مطمعنم پاداشش رو دریافت خواهید کرد بزودی زود..زیرا این وعده خداوند است….مثل ابراهیم که به قربانی کردن عمل کرد وپاداشش رو گرفت…خدایا کمکم کن که عمل کنم به الهاماتم و استمرار داشته باشم تو مسیررر..خدایا شکرت…
بهترین هارو براتون آرزومندم به خواهره عزیز و پر انرژیت هم سلام برسون…
الله و اکبر خدای من
سلام امیر خوش انرژی و خوش تیپ پسر واااااای
چی گفتی پسر چی گفتی
دقیقا قبل از اینکه رفرش کنم صفحمو قبلش داشتم کامنت میخوندم
به خودم گفتم نقطه اّبیا لامصب عجب حس عجیبی بهت میدن
یعنی گفتن این جمله من همانا و ملاقات من با نقطه آبی همانا
(ایموجی چشم قلبی و کلی خنده)
عاشقتم امیر عااااااشقتم پسر
بی نظیییییری دمت گرم
حس خوبتو گرفتم بدم گرفتم
و برات میخوام که خداوند اینکارو برای تو آسان کنه
و تورو همواره هدایتت کنه به سمت آسانی ها
که بلکه این خواسته خود منم هست
که توی سایت برای کامنت نوشتن ک کامنت خوندن فعال تر باشم
چون حسی که توی کامنت نوشتن دارم
فعالیتی که توی سایت دارم
از هزارتا استوری گزاشتن توی ایستنتا
بیشتر منو ارضا میکنه
و این قلبا به من آلارم رشد میده
و میگه توی مسیری و همواره داری منو یاد میکنی
و چی بهتر از این که همواره به یادش باشیم
خداوندا شکرت شکرت شکرت
برای این سایت الهی
برای وجود استاد
برای وجود دوستانی به مانند فرشته هات
در پناه الله باشی رفیق
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
دوره قانون سلامتی دوره ای است که واقعا برای من حس و حال عالی و خوب داشت
نه تنها به اندام مناسب و ایده آل خودم رسیدم
بلکه شیوه و روش سبک زندگی من هم تغییر کرد
به بهترین شکل ممکن توانستم به سایز دلخواه خودم برسم
به حال خوب پایدار بریم
از شر خلت گلو راحت بشوم
از شر زانو درد راحت بشوم
به یک سبک زندگی عالی دست پیدا کنم
بسیاری از مسائل و مشکلات من در مورد خورد و خوراک حل شد
در واقع یک روش ساده و عالی دست پیدا کردم
چگونه رفتار کنم
چگونه استراحت کنم
چگونه بخورم و بیاشامم
این دوره برای من یک دوره سبک زندگی ساز است
یک دوره ای که در آن خودم را به چالش کشیدم و خودم را از نو بسازم
موفق شدن در این دوره برای من این دستاورد را داشت که این دوره را یک الگو برای دیگر اهداف و موفقیت های خودم در زندگی خودم قرار بدهم
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای فراوانی ها