چرا بعضی‌ها خوش‌شانس هستند؟ - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    640MB
    54 دقیقه
  • فایل صوتی چرا بعضی‌ها خوش‌شانس هستند؟
    13MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

762 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آذر ذوالفقاری گفته:
    مدت عضویت: 3010 روز

    سلام استادعزیزم و همه ی دوستان.داشتم فکرمیکردم هروز صبحانه روح باید این فایل ها این جملات و کلمات باشه!هروزی که گوش میدم روزم پراز انرژی و انگیزه مثبت و حرکت روبه جلوئه و وقتهایی که غافل میشم شیطان فرصتو غنیمت میشمره.خوشحالم که غذای سالمی به روح و افکارم میرسونم.امروز تمام اتفاقات مثبت کوچیک و بزرگ رو خواهم نوشت و هروز ازخدا میخوام تعدادشون بیشتروبیشتر بشه ممنونم استادعزیزم?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    شاکر گفته:
    مدت عضویت: 2825 روز

    استاد عزیزم واقعا از شما متشکرم بابت فایل زیبایی که گذاشتید هم مطالب عالی بود هم ادامه فیلم عالی بود از زحماتتون بی اندازه سپاسگزارم.من قبل از اینکه باشما اشنا بشم وحتی تا همین تازگی (دوره عزت نفس رو گرفتم)طبق باورهایی که از قبل داشتم خیلی به خودم زحمت میدادم که باید نگاهم رااز نامحرم کنترل کنم باید مواظب باشم و یعنی خودم رو توی یک قالب جا کرده بودم که اگه یک قدم پامو میزاشتم لب خط احساس گناه میکردم و احساس گناه هم که نتیجش مشخصه…

    واگه اون داخل می موند باز هم روابطم محدود شده بود…

    ولی به لطف خدا از زمانی که هم برای خودم ارزش قاییلم هم برای دیگران نیاز به زحمت و کنترل و در معذوریت ماند ندارم من مسافرکشم با مردم معاشرت دارم ولی کاملا با احترام

    و به لطف خدا طبق قانون کسای با من هم کلام میشن که در مدار من هستن واگر کسی در مدار من نباشه و سوار ماشین من بشه اصلا باشون ارتباط برقرار نمیکنم … جنس روابط استاد ما هم از این نو ارتباطه ولی با خلوص خیلی خیلی بیشتر …استاد از شما بی نهایت متشکرم که نگاهم را به دنیا عوض کردید?امید وارم همیشه بر قرار باشید وباز هم از این فایلا برامون بزارید

    دوست دارم ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    Only god گفته:
    مدت عضویت: 2793 روز

    سلام

    دوست عزیز خواهش میکنم حاشیه هارو ول کنید به اصل مطلب بچسبید سعی کنید قانونو درک کنید و تمرکزتون رو بذارید روی دریافت این اگاهی ها چیکار دارید کسی که این اگاهی هارو داره به بهتون انتقال میده چاق یا لاغر سیاهه یا سفید ایرانی یا خارجی اخه این حاشیه ها چیه ذهنتونو درگیرش میکنید

    اینم بگم که استاد اصلا براشون مهم نیست بقیه راجبشون چه فکری میکنن و خداروشکر در سلامتی کامل هم به سرمیبرند و خداوند هم هزارن انسان را میفرسته برای استاد چون رابطش با منع مهمه نه نظر دیگران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    روح الله رضوان گفته:
    مدت عضویت: 2781 روز

    سلام من سه مرحله باور سازی عمیق رو کشف کردم که خودم باید روش کار کنم خیلی و میگم :

    مرحله اول : خود آگاه / به این معنا که شما یک باور غلطی داری و مطمئنی که درسته و حتی ممکنه برای تغییر اون باور اقدام هم نکنی چون شک نداری که درسته (مثال : مادر خودم مطمئن هست داشتن یک خانه دو هزار متری کار غیر مذهبی هست و یجورایی ظلمه به فقرا ) توی این مرحله ممکنه یه شک های خیلی ریزی تو رو وادار به فکر کردن کنه

    کار عملی تو مرحله اول برای تغییر باور چیه ؟ : کار عملی اینه که دنبال خط انداختن و شک کردن به باور های فعلیت باشی نه دنبال تغییر کامل اون ها فقط بهشون خط بنداز هر جوری که میتونی خط خطیش کن توش شک ایجاد کن خب حالا چجوری بهشون شک وارد کنم ؟ با دیدن افرادی در بیرون که مخالف باور های شما هستن و موفق شدن ( مثلا مادرم باید مدام افراد پولداری رو ببینه که خیلی مومن و با خدا هستن )

    مرحله دوم : باور غلط “نیمه نا خود آگاه” / به این معنا که تو یه باور هایی داری و به صورت استدلالی وخود اگاه میدونی درسته ولی میبینی داری نتایج بدی تو زندگی میگیری ازشون در همون حین افراد دیگه ای رو میبینی تو زندگیت که باور های متضاد تو رو دارنو وقتی نتایج رو بررسی میکنی میبینی که ده برابر تو پیشرفت کردن /

    کار عملی برای مرحله دوم : تو این مرحله باید استدلال های محکم رو پیدا کنی برای شکستن باور های فعلی با خودت صحبت کنی برای خودت دلیل بیاری توی مرحله اول دیگه مثال های متناقض بیرونی رو دیدی و الان دیگه وقتشه که دلایل چیده شده توی ذهنت رو جا بجا کنی و منطق جدید بچینی با راه رفتن و با خودت صحبت کردن یا هر روش دیگه ای

    مرحله سوم : مرحله نا خود آگاه / توی این مرحله باور های غلط دیگه ضعیف شدن/ یعنی هم مثال های بیرونی دیدی مبنی بر اینکه باور های قبلیت اشتباهه و هم براشون استدلال منطقی چیدی اما هنوزم که هنوزه باور های مخرب پس ذهن تو وجود دارن و از بین نرفتن (اکثر افراد تو این مرحله متوجه حضور باور های مخرب نمیشن )

    راه حل عملی برای مرحله سوم :تو این مرحله یکم شاید خسته کننده باشه راهش ولی فقط و فقط تکرار هست تمرینات هست که کمک میکنه (عبارات تاکیدی ، دیدن مثال های بیرونی با خودتون صحبت کردن و تمام تمریناتی که استاد میگن )

    این چیزایی بود که من فمیدم و باید آدم ببینه تو کدوم مرحلس برخی باور های غلط رو من بعد از یک سال تمرین تازه کشف میکنم و باید از مرحله اول شروع کنم به ترتیب پیش رفتن ولی برخی باور ها قبلا کشفشون کردم و الان فقط وقت تکرار هست ( هر سه این مراحل تقریبا شبیه هم هست کار هاشون ولی دونستنش باعث میشه ذهن بیشتر آشنا شه که چجوری یه باور تغییر میکنه

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 3157 روز

    سلام به دوستان هم خانواده و استاد عزیز

    دیشب مهمان برنامه خندوانه ، سروش جمشیدی عزیز بود که با چند جمله چقدر زیبا درک قوانین و عمل به اونها رو توضیح داد و من ایمانی قویتر بوجود اومد که چقدر عالیه که در دنیایی هستیم که اگر به قوانینش عمل کنیم ، پاسخ خواهیم گرفت

    بطور خلاصه گفتند که : حدود 2 سال بیکار بودم ، اما هر روز صبح که از خواب بیدار میشدم ، تصور می کردم که کلی فیلمنامه بهم معرفی شده و باید بخونمشون و از بینشون انتخاب کنم ..و مهمتر اینکه از خودم (مراقبت کردم ) یعنی هر کاری رو قبول نکردم ، با اینکه خیلی ها می گفتند ، چرا خودت بالا میگیری ، تو که هنوز اتفاق مهمی برات نیافتاده ، کار مهمی نکردی … اما من از خودم مراقبت کردم تا بالاخره در دورهمی انتخاب شدم و اون چیزی که بهش فکر می کردم رخ داد

    و چقدر عالی مفهوم از خودمون و افکارمون و رفتارمون مراقبت کردن رو از صحبت های ایشون درک کردم ، و از خیلی از افکار و رفتار خودم که ادعا می کنم در این مسیرم خجالت کشیدم و در دفتر روزانه ام افکاری رو که این چند روزه به من مربوط نبود ، اما من داده بودم به ذهنم که ببافه رو نوشتم و تصمیم گرفتم از خودم و افکارم و رفتارم عملا مراقبت کنم

    و چقدر خوشحالم که داره روز به روز به افراد آگاه اضافه میشه و جهان از این سمت و سو ، داره گسترش پیدا می کنه

    سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    رستیانی مطلق گفته:
    مدت عضویت: 1993 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم سید حسین و خانم شایسته نازنین، و همه اعضای سایت گروه تحقیقاتی عباس منش.👋🌹

    💠 تجارب من از اعتماد به جریان هدایت الهی ( حس ششم، شهود، خدای درون، الهامات و … ).

    ۱- من برای امتحانات پایان ترمم؛ در دانشگاه برای یکی از دروس تخصصی ام زمان کم داشتم؛ آماده نبودم و حجم مطالب زیاد بود. کلی رو خودم کار کردم احساس خوب ایجاد کردم و خودم را به آرامش و رهایی رساندم، و از خداوند درخواست کمک کردم. در نتیجه کلام خداوند را شنیدم، گفت فقط نمونه سوالات را بخوانم، منطقم خیلی مقاومت داشت چون تازه داشتم به خدای درونم اعتماد می کردم؛ ولی همان زمان فایل صوتی « شهود و الهام الهی » را شنیدم و توانستم منطقم را ساکت کنم، و به هدایت الله عمل کنم. بعد طبق گفته قرآن. فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ برای راه آسانی آماده شدم. زمانی که تصمیم گرفتم به کلام خداوند عمل کنم، و فقط نمونه سوالات را بخوانم؛ اگر اشتباه نکنم فردای آن شب استادم تماس گرفت و گفت من برای درسم امتحان پایان ترم نمی گیرم، و نمره شماه ام برای این درس‌ ۲۰ است.

    اما اگر من از منطقم استفاده می کردم و حساب و کتاب می کردم، زمان را از دست می دادم و هیچ کاری نمی کردم؛ و هیچ چیزی نمی خواندم و برای اینکه زمان را از دست داده بودم و کاری نکردم حالم اندکی بد می شد؛ و اتفاقات بدی را تجربه می کردم.

    🌹🌹🌹

    ۲- برای یک درس دیگه به نام « نقشه برداری » باید به یک سوال تستی پاسخ می دادم ولی از درس زیاد سر در نمی آوردم چون محاسباتی بود بعد گفتم خدایا کمکم کن و روی برگ درخواستم را نوشتم و بعد از گذشت اندکی از زمان کلام خدا را شنیدم « بهم گفته بود گزینه ج را بزن » در صورتی که من نمی دانستم چرا باید این گزینه را بزنم و نمدانستم جواب درست کدام است کلی داشتم دو دو تا چهار تا می کردم که کدام گزینه را بزنم ولی زمانی که کلام خدا را شنیدم به یک احساس آرامش احساس خوب و رهایی رسیدم و مطمئن بودم همین است و زمانی که به جریان هدایت عمل کردم بعد از آن قبل از اینکه استاد نتیجه را بگوید با احساس خوب واقعی بیش‌از ۲۰ مرتبه سپاسگذاری کردم از خدای مهربان‌.

    بعد از آن سر کلاس جلسه آنلاین همان درس استاد داشت سوال می پرسید ‌و آن سوال هم جزء سوالات بود ولی استاد هنوز نگفته بود که کسی پاسخ بدهد من با جسارت گفتم استاد فلان گزینه می شود و جوابم درست بود. اگر الأن همان سوال از من بپرسند نمی دانم چرا آن گزینه جواب درست است ولی ایمان داشتم که جواب صحیح همان است که خداوند گفته.

    اما اگر به این جریان هدایت عمل نمی کردم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ برایم اتفاق نمی افتاد.

    💠 در این آیات از قرآن تفکر کنید درس بزرگی برای شما دارد.

    🌹🌹🌹

    سوره اللیل

    *إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ

    ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﺎﺳﺖ .(١٢)*

    🌹🌹🌹

    سوره البقره

    *قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ

    ﮔﻔﺘﻴﻢ : ﻫﻤﮕﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﻴﺪ; ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﻣﻦ ﻫﺪﺍﻳﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪ، ﭘﺲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺘﻢ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻨﺪ ﻧﻪ ﺗﺮﺳﻲ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﺷﻮﻧﺪ .(٣٨)*

    دوستان کارهایی دیگری دارم برای هدفم، وقت نکردم تمام تجاربم را بنویسم. در همین دو مورد تعامل کنید نه اینکه فقط برای ورودی مناسب؛ زهن بخوانید و برای تحسین و تمرکز بر نکات مثبت امتیاز بدهید. انءشاالله برای همه شما دوستان عزیزم مفید باشد مخصوص دانشجویان و پشت کنکوری ها، برای خدم که همیشه درس دارد؛ و تجارب خوبی هستند.

    🌹در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    محمد سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1516 روز

    سلام خسته نباشی استاد عزیز من همیشه به خودم میگفتم شانس ندارم .شانس تقسیم کردنی من نبودم.یاخواب بودم. من میخواهستم خونه بخر می گفتم نمیشه ای کاش پارسال میخریدن همیشه مقاومت میکردم حساب کتاب میکردم.میگفتم نمیشه.دیگه دلم زدم دریا رفتم خونه خریدم.خیلی مقاومت میکردم.ولی الان هر پیشنهادت باروی خوش امید به آینده اش انجام میدم.خدا خودش هدایت میکنه.دستم میگیره خدا یا شکرت که اولین خونم و خریدم

    امید دارم بزرگترش میکنم مطمنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    تکامل گفته:
    مدت عضویت: 1440 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    دومین کامنت ام رو میذارم

    من واقعا خوشحالم از اینکه راه درستی پیش گرفتم من دیدگاه های دوستان میخونم در یکی از این دیدگاه ها نوشته بود که سالهاست عضو سایت و پیشرفت نکرده .برای من جالب بود چون به این نکته رسیدم درک قانون جذب سهل ممتنع است یعنی میشه مدتها تصور کرد قانون فهمیدیم ولی در باطن اون متوجه نشدیم .

    خیلی اولش توجه و تمرکز خاصی میخواهد این درک قانون .خواستن خواسته های مطلوب نه نخواستن خواسته های نامطلوب . عدم توجه به نامطلوب ها .

    ولی وقتی درکش کرد خیلی جالبه .

    من دوماه کمتر هست آشنا شدم با استاد عباس منش . ولی تازگیا دارم میفهم چی به چیه و بسیار خوشحالم . حالا که درکش کرد باید تمرین کنم

    ولی واقعا تو همین مدت ناراحتی ها و درگیری های ذهنی آم به یک سوم رسیدن . ولی بهتر میکنم . به خودم تعهد میدهم که پرفکت میشم .

    از اثرات دیگر آشنایی با این سایت اینه من خیلی خوش بین شدم .یک مثال ساده من چون شاغل ام صبح ها ساعت ۶.۳۰ پسر ۷ ماه ام میذارم خونه پدر شوهرم و بعد بر میگردم به سمت محل کارم و حدود ۱:۴۵ تو راه ام در این پروسه . و هر وقت از بلد استفاده میکنم یک تایم رسیدنی میگه ولی من باز دیرتر میرسم. دو روز هست گفتم بیا روی این مورد فک کن و خوش بین باش و نظم و باش تایپی که بلد میگه دقیقا همون تایم میرسی . وای عالی بود یک دقیقه هم تاخیر نداشتم . من تو اون دو روز حداقل تا شب حدود۷ باری به علت کارهای روزانه رانندگی کردم و همش تایم رسیدم دقیق شد ،گفتم دم خودم گرم حتی با توجه به این خواسته هم میشه از دغدغه ترافیک و.. کاست .خیلی از استرسهای من این دیر رسیدن ها هستن تو روز .

    از نتایج دیگه ام بهتون بگم که جسارت و شجاعت ام زیاد شده و از انجام کارهایی که توش اون تبحر ندارم ترسی ندارم و تو ذهنم میگم تو ۱۰۰ درصد مثل همه کارها میتونی انجام بدی . نشد نداره . و حس عالی میده بهم .

    باز از موفقیتهای روزانه ام حتی کوچک بهتون میگم.

    موفق باشید .

    من عاشق کامنتها تون هستم خیلی کمک میکنند .مثل کتاب کمک درسی آن.

    بدرود دوستای عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مریم محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی ام سلام. امروز چهل و دومین روز از عضویت من در سایت عباس منش هست‌. خدا رو سپاسگزارم که بالاخره به درخواست های من پاسخ داد و منو به مسیر درست هدایت کرد. از زمان عضویتم در سایت اجازه دادم که خداوند برای انجام هر فعالیتی در سایت منو هدایت کنه.

    امروز از شخصی عصبانی بودم و این نجواها در سرم جولان داشت که اون شخص داره منو اذیت میکنه. دو دقیقه بعد یاد این آیه از قرآن افتادم که خداوند به پیامبر میگه اگر از آنان روی بگردانی هیچ آسیبی از سمت آنها به تو نخواهد رسید‌. بعد یاد حرفهای استاد افتادم که میگفتن کسی که بندگی خدا‌ رو میکنه، از شیطان گزندی نمی‌بینه. با این فکرها ذهنمو آروم کردم و گفتم من همواره در مسیر درست هستم و هیچ کس یارای مقابله با قدرت پروردگارم رو نداره. بعد این فایل رو دانلود کردم و اون قسمتش که توضیح دادید هیچکس نمیتونه در خوشبختی و بدبختی تو تاثیری بزاره، منو تکون داد و ایمانمو تقویت کرد.

    تو این مدت عضویت در سایت سعی کردم متعهدانه به تمام تمریناتی که تو فایلای دانلودی ارائه شده عمل کنم و از کوچکترین فرصتی که در طول روز دارم برای گوش دادن به صحبت های شما غافل نشم.

    من قبلا قرآنو نخونده بودم و رابطه معنوی آنچنان سالمی با پروردگارم نداشتم. از زمانی که استاد گفتن به حرفای من اکتفا نکنید ذهنتون رو پاک کنید و با ذهن پاک برید خودتون تو قرآن تحقیق کنید، من شروع کردم به خوندن قرآن و هر بار قبل از شروع به خوندن سوره حمد رو میخونم و با همه قلبم از خداوند میخوام منو به مسیر درست هدایت کنه و انقدر زیبایی میبینم در قرآن که ناخودآگاه ساعتها به پهنای صورت اشک میریزم.

    تو همین ۴۲ روز عضویتم در سایت و استفاده از فایلای دانلود معجزات بی نظیری در همه ابعاد زندگی من رخ داده که مهم ترینش شخصیت قوی و منحصر به فردیه که در من ایجاد شده.

    بسیار بسیار سپاسگزارم از خداوند، استاد عباس منش و همه دوستان هم فرکانسیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1430 روز

    به نام خداوند بزرگ بخشنده و مهربان

    خیلی قشنگ و زیبا بود راجب شانس

    من از زمانی که قوانین رو درک کردم

    یادم نمیاد به خودم بگم بد شانس همیشه جلوی همکارانم میگفتم من خوش شانس هستم یعنی چه توی کاری برم میشم بهترین قسمت اون کار خدمت رفتم همیشه یه جایی بود که اونجا زیبا بود یعنی آزادی زمانی و مکانی اصلا حساب کنی یه ویلا بود تا پاداگان خودت یه نفر امکانات فول و عالی حتی غذارو خودم درست میکردم اخه یک سرباز این همه امکانات فول بود و داشتم لذت میبردم میدونی داستان از اینجا شروع بود من خدمت بودم درجایی دور منطقه جنوب خلاصه همه داشتن تعریف از یک مکانی میکردن که اونجا عالیه سرسبز انگار بهشته واقعا زیبا بود عالی ساحل کنار همون خونه ویلایی رستوران بود بود خلاصه همه سربازا میگفتن اونجا فقط کسایی که مدرک لیسانس دارن دانشجو هستن یا خاص هستن میرن اونجا من همون موقع تو ذهنم میگفتم ای کاش منم برم اونجا که اینا میگن نمیشه بری خلاصه من اولین اقامت خدمت یه جای بد بود دومی سخت تر و باعث شد ترس هام بریزه اونجا مسولیت بزرگ‌تر بود دقیقا همین الان بهم الهام شد یه چیزی بگم بزار بنویسم دوستان در تضادها و شکستن پل ها باید مثل این داستان بشیم که من از مرخصی اومدم و منو فرستادن به جای سختت که همیشه میگفتم خدا نکنه من اونجا بیوفتم اصلا اون موقع قانون بلد نبودم اصلا رابطه خیلی خوب با خدا نداشتم خیلی رابطه کم بود بعدش منو فرستادن اونجا این مثال رو میزنم برای شکستن پل ها در زندگی که هیچ راهی نیست برای فرار چون قانون خدمت هست باید میفرفتم چه قدر قشنگ باورکنید خدا داره بهم الهام میده ببینید مثل من که رفتم خدمت و هیچ راهی نداشتم من اون مسولیت رو پذیرفتم. و باورکنید هیچی سر در نمیاوردم ولی همیشه اینجوری بودم خدایا کمکم کن چه کار کنم همونجا بهم الهام میکرد خدا اینکارو کن اینجا باورکنید خدا عاشق بندهاشه حتی من که اون موقع رابطه خیلی خوبی نداشتم به خاطر همون یکم منو کمک میکرد چه خدای مهربونی و بعدش باور کنید زندگی سخت نیست تضاد باعث رشد ما میشه باعث پیشرفت ما میشه اصلا شدم بهترین سرباز اون قسمت و همینجوری قدم های بعدی گفته میشد و دوماه اونجا بودم بعدش صبح زود بود بهم گفتن از اون جا برو به همون جایی که تعریف میکردن قشنگه و ای چه قدر خوشحال شدم ببین بعد هر سختی آسونی رفتم اونجا دیدم چه قدر زیبا اخه یک سرباز داخل یک خونه قشنگ که سقفش مثل خونه های شمال رنگی قرمز بعدش کابینت داره گاز داره چند شله بهترین امکانات حتی سرویس و حمام داخل خونه رستوران کنارنت دریای زیبا چند قدم فاصله داشت ببین هرچیزی میشود من بااینکه اون موقع اصلا نمیدونستم قانون چیه موفقیت چیه حتی خدای واقعی چیه ولی فرکانس خوب فرستادم و همه میگفتن تو خوش شانسی و به این باور رسیدم حتی بعد از اونجا که رفتم اقامت بعدیم عالی تر بود حالا ته این این یه حرف زیبا رو میخوام بگم نمیدونم این حرف از طرف نیروی داره به من گفته میشه من مینویسم

    در زندگی همه چیز قانون داره

    مدرسه

    دانشگاه

    خدمت

    حتی خرید وسایل

    گوشی موبایل دستت

    حالا مثال میزنم بیاییم به قانون خدا هم به این دید نگاه کنیم که اقا باید مجبور باشی ذهنت رو درست کنی مثبت کنی مثل این میمونه تو خدمت تو پادگان داد بزنی من بدبختم من فقیرم باور کنید سریع بهت میگن چرا داد زدی

    سیستم بیرون از این چیزها داره جواب میده متعهد باشیم یعنی تضادها رو قبول کنیم بگو برای رشد منه هیچ راهی ندارم باید انجامش بدم

    یا همیشه بگی من خوش شانسم

    سخت از اینکه تو مدرسه بهت میگن باید بگی اجازه

    خوب خیلی راحت بگیم خوش شانس هستم

    خیلی راحت ذهنمون رو تغییر بدیم

    اقا قانون مجبوریم اینجوری زندگی کنیم وگرنه با احساس بد اتفاق بد میفته

    در خدمت باشی و نتونی قانون رو اجرا نکنی مثل احترام به فرمانده واقعا چه قدر با ترس احترام میزاریم اما خدا که باعشق قوانین رو اجرا کرده در راحت ترین جا مکان داره پاسخ میده و باید اجرا کنیم آیا سخته در مقابل قانون خدا بگیم چشم

    خدایا شکرت بابت این الهامات

    اصلا من خودم موندم این همه حرف از کجا اومد اما از طرف یه نیروی به اسم خدا بود خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: