اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
از امروز متعهد می‌شوم که هیچ وقت راجع به اتفاقات بدزندگیم صحبت نکنم و راجع به اتفاقات خوب با بقیه صحبت کنم چون وقتی راجع به اتفاقات بد فلان تجربه یا فلان روز یا راجع به مشکلات و سختی ها م‌با کسی صحبت می کنم یعنی این که دوست دارم راجع به آنها حرف بزنم حرف بزنم و دوست دارم دیگران بدونند که من چه مشکلاتی دارم پس نتیجه این میشه که اتفاقات مشابه را جذب می کنم حالا تازه اگه به دیگران بگم چه مشکلی دارم مگه اونا میتونن مشکل من را حل کنن؟گیریم که فهمیدن ما چه مشکلاتی داریم نهایتش اینه که خیلی ما را دوست داشته باشند دلشون واسه مامی سوزه ولی مگه دلسوزی اونا کاری از ما پیش میبره؟ یا مگه من کمبودی در خودم میبینم که دلم می خواد مورد ترحم و دلسوزی واقع بشم؟ من باید در نظر دیگران خودم را فردی قوی ،محکم ،بزرگ با صلابت و با ابهت جلوه بدم نه یه آدم بدبخت، ضعیف و فلاکت زده،
پس از الان با قدرت می گم راجع به مشکلاتم با کسی حرف نمیزنم 🥰یا علی مدد۱۴۰۰/۶/۲۱
من در این روز که تازه از مسافرتی طولانی از کرمانشاه به نوشهر برگشتم و خیلی خسته بودم در واقع صبح امروز رسیدم اما این فایل زیبا رو دیدم و بسیار لذت بردم و حرفهای استاد رو بسیار قبول دارم . این که همش به دنبال صحبت در مورد موضوعی خاص باشیم جهان اون موضوع رو برای ما تکرار میکنه . اینکه بسیاری در مورد مواردی صحبت میکنند که بیشتر از بد شانسیه آنهاس باعث میشود که بیشتر باهاش مواجه بشوند . من بارها دیدم این مورد رو . شکر خدا من مدته زیادیه ک آگاهانه در این موارد صحبت نمیکنم . چند باری هم اتفاقاتی افتاد ک اطرافیانم میخواستند ک بهش پر و بال بدن و بگن شانسه تو بوده ک این چالش و تضاد برای تو رخ داده و من رو ناراحت کنند اما من آگاهانه جلوش رو گرفتم و گفتم که شکر خدا این به نفع من بوده . و بهشون پر و بال ندادم و حرف رو عوض کردم . و شکر خدا نتیجه اش هم خیلی زود معلوم شد و کمترین نتیجه اش همین بود ک حالم خوب بود و من قبلا اگر مواجه میشدم با چیزی ک دوس نداشتم بسیار در موردش صحبت میکردم و دلسوزیه اطرافیانم رو جلب میکردم و خودم رو قربانیه شرایط نشون میدادم اما از زمانی ک آگاهانه جلوش رو گرفتم و دیدگاهم رو تغییر دادم و دیگر به دنبال دلسوزی کسی نبودم و فقط خدا رو دیدم و با خدا زندگی کردم بسیار لذت بردم از هر اتفاقی ک افتاد اتفاقاتی که به ظاهر شاید جالب نبود اما برای من موردی بود ک میتونستم ازش لذت ببرم و نکته ای مثبت رو پیدا کنم و برایش خدارو شکر کنم .
خداروشکر میکنم که این روز زیبا رو دیدم و در این سفر هستم .
سلام به همه ی عزیزانم در خانواده ی صمیمی و فهیم عباسمنش خصوصا استاد بزرگوار و خانم شایسته ی عزیز
از دیدن این فایل خیلی لذت بردم همچنین از دیدن استاد عزیزم و ماشین لوکس و جاده ی سرسبز و زیبا و آقا میکائیل عزیز درخواب
من با دیدن این فایل می‌خواهم به خودم این تعهد رو بدم که به یاری خداوند از این لحظه به بعد توجهم رو از روی نکات منفی احتمالی زندگی برداشته و فقط بر نکات مثبت توجه کنم و کاملا زیبایی‌های زندگیمو ببینم و با دیگران هم از اتفاقات زیبا و مثبتی که برایم رخ میدهد صحبت کنم
این موضوع دقیقا یه مثال خارجی دارم ازش و اون یکی از صمیمی ترین دوستانمه.
من بین بچه ها به خوش شانسی معروفم و دوستم به بد شانسی. البته وضع مالیش خوبه ها ولی اتفاقات نا خواسته ای براش افتاده همیشه بولد تره . ما به این اتفاقات می خندیم ولی الان که نگاه می کنم می بینم صحبت کردن ولو برای خنده در مورد این مسایل مثل پنچر کردن در بد ترین شرایط یا موضوعات نادر نا خوشایند ، داره بیشتر در این باره بهش نزدیک میکنه.
خود من مریض شدنم که البته تماما خیر و برکت بود، دقیقا بعد از این اتفاق افتاد که بیشتر و بیشتر در مورد بیماری حرف زدم.
امروز یادآور این موضوع شدم‌که کلامم رو بیشتر دقت کنم.
اما از اتفاقات خوب جدید، من و همسرم داریم خیلییییی بیشتر به فضاهای سرسبز میریم و فوق العاده لذت میبریم.
رابطم با همسرم عاااالیییه. یعنی خیلی بهش بیشتر علاقه مند شدم. نگاهش می کنم لذت می برم. از ظاهرش از اخلاقش. اصلا بی نظیر.
شرایط کاریم داره عوض میشه و داره بهتر میشه و این هم نتیجه ایمان به خدا و اینکه تنها موثر خداست و بعد از اون توجه فقط و فقط به نکات مثبت و حال خوبه.
به نام خدای مهربونم که زندگیمو داده دست خودم تا خوب بسازم و باعث افتخار خدای مهربونم باشم
سلام به همه عزیزان دوست داشتنی
ردپای روز دهم سفرنامه
من امروز تعهد میدم هرگز از اتفاقات ناخوشاید هیچ حرفی نزنم و همیشه از اتفاقات خوب زندگی خودم صحبت کنم.
دو روز قبل صبح که بیدار شدم یک انرژی و حال عالی و شادی داشتم و همش منتظر بودم یک اتفاق خوب یک سورپرایزی شاد برام اتفاق بیفته یک حال بینظیری بود و دیروز توی سفرنامه روز نهم نوشتم که تصمیم گرفتم که یک مهمونی بدم و دیروز…😍
دیروز همون عزیزی که قصد دعوتشو داشتم و تا اونروز دلم نمیخواست بیاد خونم خودش اومد بدون دعوت
خیلی خوشحال شدم چون غیر از خودش یکی از عزیزانی که بینهایت برای من قابل احترام و عزیز هست هم همراهش بود یکی که با توجه به شکستهای که خورده بود اما سریع خودشو سرپا کرد و الان یک ادم پر انرژی و شاد و مستقل و بینظیری هست که خیلی دوستش دارم
با توجه به حرفهایی که زد متوجه شدم اون هم مسیرش با من یکیه یعنی اونم با توجه به قانون زندگییشو جلو برده و میبره خیلییی خوشحال شدم که الان افرادی به سمت من میان که مثل خودم هستن این عزیز در تمام مدت زندگی من این اولین باری بود که خونه من اومد با این که دختر خاله من هست اما در تمام این مدت من همفرکانس با اون نبودم که بیاد پیش من اما دیروز اومد و گفت دلم برات تنگ شده یعنی خیلی برام جالب بود که در تمام این سالها با تمام اصرارها خونه من نیامده بود اما بلافاصله بعد از این که من اصلا برام مهم نبود که من کجام و اون کجا و دیگه از خونه و موقعیتم خجالت نمیکشم اومد خونه من
اون حتی خونه منو بلد نبود اما شرایط طوری پیش رفته بود که به راحتی با عزیزانم بیاد خونه من و به راهکاریهای خوبی هم از بین صحبتهاش رسیدم که مطمینم به کارم میاد
دیروز یک روز بینظیر و عالی توی تمام عمر زندگیم بود و همه چی خودبه خود پیش رفت تا من یک روز عالی با حالی عالیتر داشته باشم دیروز یک روز پر از اموزهای خوب و عالی بود که میدونم این اموزها از طرف خدا بوده و حتما به کارم میاد
و دیشب خواب دیدم که کنار افرادی نشستم که الان ازشون دور شدم به خاطر تعهدی که دادم که مواظب ورودیهای ذهنم باشم دیدم دارن دوباره از ناملایمات صحبت میکنن من توی خواب از کنارشون بلند شدم و رفتم با خودم گفتم من نباید این صحبتها رو بشنوم
خیلی خوشحالم که من حتی توی خواب هم مواظب ورودیهای ذهنم هستم
خدارو شکر میکنم که در مسیر مصمم هستم و خدا بینهایت کمکم میکنه
خانم شایسته عزیز ممنون بابت این سفر بینظیر
استاد خوبم ممنون به خاطر تشکیل این جمع و خانواده دوستداشتنی و خوشحالم که منم یکی از اعضای این خانواده بینظیر هستم
سلام استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسی ام
روز شمار تحول زندگی من روز دهم
من از این فایل این درس رو گرفتم که اگر حتی یه مشکلی برام پیش اومد بهش زیاد توجه نکنم و اونو همش برای خودم یاد اوری نکنم که فلان مشکل برام پیش اومد و هر چه من توجه مو روی اتفاقات بد بزارم اتفاقات بد بیشتری برام می افته و این روند دوباره و دوباره تکرار می شه و اتفاقات و شرایط بد پشت سر هم برام اتفاق می افته و من متوجه شدم که نباید همه ی حواسم روی اتفاقات بد باشه و نیام همش بگم که من چقدر بد شانسم که این اتفاق برای من افتاد
و از این لحظه به خودم تعهد می دم که دیگه به نکات منفی توجه نکنم و اگه مشکلی برام پیش اومد زیاد بهش فکر نکنم و دنبال این نباشم که همش به بقیه تعریف کنم
و اون افرادی که همش به اتفاقات بد فکر می کنن یه جورایی دوستدارن همون بلا سرشون بیاد و بعد بیان به بقیه تعریف کنن که من چقدر بد بختم ، چقدر بد شانسم که این بلا سرم اومد و همش به خودشون می گن که چقدر ادم بدشانسی هستند
راستش به نظرمن دلیل اینکه چرا اکثر مردم درمورد بدبختی هاشون بیشتر حرف میزنن اینه که اولا میخوان بگن مشکلات ما خیلی خیلی بیشتر از بقیه هست یا بوده بعدشم میخوان بگن که مثلا اونا خیلی شجاع تر هستند که تونستن همچین مشکلاتی رو پشت سر بزارن وبعدشم به نظر من افراد بیشتر تمایل دارن درمورد سختی ها ومشکلات بشنون تا شادی ها وهرموقع که بخوای از خوبی ها تعریف کنی میگن که داره بلوف میاد مگه میشه همه چیز اینقدر عالی باشه بدون هیچ مشکلی.
استاد عزیزم من آدمی هستم که خیلی زود ذوق زده میشم از اتفاقات ولی خب خیلی سعی میکنم که اتفاقات خوب رو تعریف کنم خیلی خیلی ممنونم از شما و سایت بسیار عالیتون😍😍😍😍😍😍😍😍
امروز به عنوان فایل دهم سفرنامم هدایت شدم به این فایل…
کلام تو عصای معجزه گرتوست….
درراه خواسته هات و مثبت هاازش استفاده کنی
یا ناخواسته ها و منفی گرا
به هرحال اونیکه ازش میخوای رو برات پیش میاره
من خیلی وقت پیش ازاین قانون اگاه بودم ولی مثل توضیحات استاد به دلم نمینشست…استاد باعث شدن ریشه ای درکش کنیم…
باورکنید بعضی وقتها که میخوام رو نقطه ضعفهام و یا عیبهام کار کنم ،بازم سعی میکنم به صورت مثبت گونه ای بیانشون کنم ،چون ذهن ناخوداگاه میشنوه و روش تاثیر میذاره…
ماتو فامیلمون یه خونواده داریم که همیشه ورد زبونشون اینه که ما بدشانسیم و بدبخت….باورکنید به هر سمت و مسیری که برن نابودش میکنم،دریا برن خشکش میکنن…البته اونا همچین قدرتی ندارن😬وقتی میرن دریا که درحال خشک شدنه…واین مهر تاییدی میشه برباورهاشون….چون قانون باور اینه که به هرچی باورداشته باشی ازجنس همون بر باورهات مهرتایید زده میشه
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان .
از امروز متعهد می‌شوم که هیچ وقت راجع به اتفاقات بدزندگیم صحبت نکنم و راجع به اتفاقات خوب با بقیه صحبت کنم چون وقتی راجع به اتفاقات بد فلان تجربه یا فلان روز یا راجع به مشکلات و سختی ها م‌با کسی صحبت می کنم یعنی این که دوست دارم راجع به آنها حرف بزنم حرف بزنم و دوست دارم دیگران بدونند که من چه مشکلاتی دارم پس نتیجه این میشه که اتفاقات مشابه را جذب می کنم حالا تازه اگه به دیگران بگم چه مشکلی دارم مگه اونا میتونن مشکل من را حل کنن؟گیریم که فهمیدن ما چه مشکلاتی داریم نهایتش اینه که خیلی ما را دوست داشته باشند دلشون واسه مامی سوزه ولی مگه دلسوزی اونا کاری از ما پیش میبره؟ یا مگه من کمبودی در خودم میبینم که دلم می خواد مورد ترحم و دلسوزی واقع بشم؟ من باید در نظر دیگران خودم را فردی قوی ،محکم ،بزرگ با صلابت و با ابهت جلوه بدم نه یه آدم بدبخت، ضعیف و فلاکت زده،
پس از الان با قدرت می گم راجع به مشکلاتم با کسی حرف نمیزنم 🥰یا علی مدد۱۴۰۰/۶/۲۱
روز دهم سفر
من در این روز که تازه از مسافرتی طولانی از کرمانشاه به نوشهر برگشتم و خیلی خسته بودم در واقع صبح امروز رسیدم اما این فایل زیبا رو دیدم و بسیار لذت بردم و حرفهای استاد رو بسیار قبول دارم . این که همش به دنبال صحبت در مورد موضوعی خاص باشیم جهان اون موضوع رو برای ما تکرار میکنه . اینکه بسیاری در مورد مواردی صحبت میکنند که بیشتر از بد شانسیه آنهاس باعث میشود که بیشتر باهاش مواجه بشوند . من بارها دیدم این مورد رو . شکر خدا من مدته زیادیه ک آگاهانه در این موارد صحبت نمیکنم . چند باری هم اتفاقاتی افتاد ک اطرافیانم میخواستند ک بهش پر و بال بدن و بگن شانسه تو بوده ک این چالش و تضاد برای تو رخ داده و من رو ناراحت کنند اما من آگاهانه جلوش رو گرفتم و گفتم که شکر خدا این به نفع من بوده . و بهشون پر و بال ندادم و حرف رو عوض کردم . و شکر خدا نتیجه اش هم خیلی زود معلوم شد و کمترین نتیجه اش همین بود ک حالم خوب بود و من قبلا اگر مواجه میشدم با چیزی ک دوس نداشتم بسیار در موردش صحبت میکردم و دلسوزیه اطرافیانم رو جلب میکردم و خودم رو قربانیه شرایط نشون میدادم اما از زمانی ک آگاهانه جلوش رو گرفتم و دیدگاهم رو تغییر دادم و دیگر به دنبال دلسوزی کسی نبودم و فقط خدا رو دیدم و با خدا زندگی کردم بسیار لذت بردم از هر اتفاقی ک افتاد اتفاقاتی که به ظاهر شاید جالب نبود اما برای من موردی بود ک میتونستم ازش لذت ببرم و نکته ای مثبت رو پیدا کنم و برایش خدارو شکر کنم .
خداروشکر میکنم که این روز زیبا رو دیدم و در این سفر هستم .
سلام به همه ی عزیزانم در خانواده ی صمیمی و فهیم عباسمنش خصوصا استاد بزرگوار و خانم شایسته ی عزیز
از دیدن این فایل خیلی لذت بردم همچنین از دیدن استاد عزیزم و ماشین لوکس و جاده ی سرسبز و زیبا و آقا میکائیل عزیز درخواب
من با دیدن این فایل می‌خواهم به خودم این تعهد رو بدم که به یاری خداوند از این لحظه به بعد توجهم رو از روی نکات منفی احتمالی زندگی برداشته و فقط بر نکات مثبت توجه کنم و کاملا زیبایی‌های زندگیمو ببینم و با دیگران هم از اتفاقات زیبا و مثبتی که برایم رخ میدهد صحبت کنم
الهی به امید تو
سلام
روز دهم روز شمار تحول زندگی من فصل اول
این موضوع دقیقا یه مثال خارجی دارم ازش و اون یکی از صمیمی ترین دوستانمه.
من بین بچه ها به خوش شانسی معروفم و دوستم به بد شانسی. البته وضع مالیش خوبه ها ولی اتفاقات نا خواسته ای براش افتاده همیشه بولد تره . ما به این اتفاقات می خندیم ولی الان که نگاه می کنم می بینم صحبت کردن ولو برای خنده در مورد این مسایل مثل پنچر کردن در بد ترین شرایط یا موضوعات نادر نا خوشایند ، داره بیشتر در این باره بهش نزدیک میکنه.
خود من مریض شدنم که البته تماما خیر و برکت بود، دقیقا بعد از این اتفاق افتاد که بیشتر و بیشتر در مورد بیماری حرف زدم.
امروز یادآور این موضوع شدم‌که کلامم رو بیشتر دقت کنم.
اما از اتفاقات خوب جدید، من و همسرم داریم خیلییییی بیشتر به فضاهای سرسبز میریم و فوق العاده لذت میبریم.
رابطم با همسرم عاااالیییه. یعنی خیلی بهش بیشتر علاقه مند شدم. نگاهش می کنم لذت می برم. از ظاهرش از اخلاقش. اصلا بی نظیر.
شرایط کاریم داره عوض میشه و داره بهتر میشه و این هم نتیجه ایمان به خدا و اینکه تنها موثر خداست و بعد از اون توجه فقط و فقط به نکات مثبت و حال خوبه.
به امید خدا در روز یازدهم میرسم خدمتتون
به نام خدای مهربونم که زندگیمو داده دست خودم تا خوب بسازم و باعث افتخار خدای مهربونم باشم
سلام به همه عزیزان دوست داشتنی
ردپای روز دهم سفرنامه
من امروز تعهد میدم هرگز از اتفاقات ناخوشاید هیچ حرفی نزنم و همیشه از اتفاقات خوب زندگی خودم صحبت کنم.
دو روز قبل صبح که بیدار شدم یک انرژی و حال عالی و شادی داشتم و همش منتظر بودم یک اتفاق خوب یک سورپرایزی شاد برام اتفاق بیفته یک حال بینظیری بود و دیروز توی سفرنامه روز نهم نوشتم که تصمیم گرفتم که یک مهمونی بدم و دیروز…😍
دیروز همون عزیزی که قصد دعوتشو داشتم و تا اونروز دلم نمیخواست بیاد خونم خودش اومد بدون دعوت
خیلی خوشحال شدم چون غیر از خودش یکی از عزیزانی که بینهایت برای من قابل احترام و عزیز هست هم همراهش بود یکی که با توجه به شکستهای که خورده بود اما سریع خودشو سرپا کرد و الان یک ادم پر انرژی و شاد و مستقل و بینظیری هست که خیلی دوستش دارم
با توجه به حرفهایی که زد متوجه شدم اون هم مسیرش با من یکیه یعنی اونم با توجه به قانون زندگییشو جلو برده و میبره خیلییی خوشحال شدم که الان افرادی به سمت من میان که مثل خودم هستن این عزیز در تمام مدت زندگی من این اولین باری بود که خونه من اومد با این که دختر خاله من هست اما در تمام این مدت من همفرکانس با اون نبودم که بیاد پیش من اما دیروز اومد و گفت دلم برات تنگ شده یعنی خیلی برام جالب بود که در تمام این سالها با تمام اصرارها خونه من نیامده بود اما بلافاصله بعد از این که من اصلا برام مهم نبود که من کجام و اون کجا و دیگه از خونه و موقعیتم خجالت نمیکشم اومد خونه من
اون حتی خونه منو بلد نبود اما شرایط طوری پیش رفته بود که به راحتی با عزیزانم بیاد خونه من و به راهکاریهای خوبی هم از بین صحبتهاش رسیدم که مطمینم به کارم میاد
دیروز یک روز بینظیر و عالی توی تمام عمر زندگیم بود و همه چی خودبه خود پیش رفت تا من یک روز عالی با حالی عالیتر داشته باشم دیروز یک روز پر از اموزهای خوب و عالی بود که میدونم این اموزها از طرف خدا بوده و حتما به کارم میاد
و دیشب خواب دیدم که کنار افرادی نشستم که الان ازشون دور شدم به خاطر تعهدی که دادم که مواظب ورودیهای ذهنم باشم دیدم دارن دوباره از ناملایمات صحبت میکنن من توی خواب از کنارشون بلند شدم و رفتم با خودم گفتم من نباید این صحبتها رو بشنوم
خیلی خوشحالم که من حتی توی خواب هم مواظب ورودیهای ذهنم هستم
خدارو شکر میکنم که در مسیر مصمم هستم و خدا بینهایت کمکم میکنه
خانم شایسته عزیز ممنون بابت این سفر بینظیر
استاد خوبم ممنون به خاطر تشکیل این جمع و خانواده دوستداشتنی و خوشحالم که منم یکی از اعضای این خانواده بینظیر هستم
در پناه خدای مهربونم پایدار باشید
خدای خوبم بینهایت سپاس سپاس سپاس خدای دوستداشتنی من بینهایت ممنونم عاشقت هستم بینهایت
بنام خدای مهربان
سلام استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسی ام
روز شمار تحول زندگی من روز دهم
من از این فایل این درس رو گرفتم که اگر حتی یه مشکلی برام پیش اومد بهش زیاد توجه نکنم و اونو همش برای خودم یاد اوری نکنم که فلان مشکل برام پیش اومد و هر چه من توجه مو روی اتفاقات بد بزارم اتفاقات بد بیشتری برام می افته و این روند دوباره و دوباره تکرار می شه و اتفاقات و شرایط بد پشت سر هم برام اتفاق می افته و من متوجه شدم که نباید همه ی حواسم روی اتفاقات بد باشه و نیام همش بگم که من چقدر بد شانسم که این اتفاق برای من افتاد
و از این لحظه به خودم تعهد می دم که دیگه به نکات منفی توجه نکنم و اگه مشکلی برام پیش اومد زیاد بهش فکر نکنم و دنبال این نباشم که همش به بقیه تعریف کنم
و اون افرادی که همش به اتفاقات بد فکر می کنن یه جورایی دوستدارن همون بلا سرشون بیاد و بعد بیان به بقیه تعریف کنن که من چقدر بد بختم ، چقدر بد شانسم که این بلا سرم اومد و همش به خودشون می گن که چقدر ادم بدشانسی هستند
به نام خداوند بخشنده مهربان ❤️
سلام به استاد عزیزم وخانوم شایسته عزیز وهمه دوستان.
هیچ چیز دردنیا شانسی نیست وما بافرکانس هایی که به جهان ارسال میکنیم پاسخ فرکانس هامونو میگیرم.
واقعاً بعضی ها دوست دارن درمورد اتفاقات بدصحبت کنن این افراد جوری هستند تا یک اتفاق بدیا هرچی رخ میده دوست داره بادیگران درموردش صحبت کنن
ما باید خودمونو از این افراد دور کنیم.
کانون توجه مون رو بر نکات مثبت بذاریم تا اتفاقات خوب برامون رخ بده واین سیکل رو باید تااخر عمرمون انجام بدیم.
عاشقانه عاشقتونم❤️
درپناه الله شاد و سلامت باشید 🙏🌹
باعرض سلام وخسته نباشید خدمت استاد عزیزم ودوستان عزیزم
راستش به نظرمن دلیل اینکه چرا اکثر مردم درمورد بدبختی هاشون بیشتر حرف میزنن اینه که اولا میخوان بگن مشکلات ما خیلی خیلی بیشتر از بقیه هست یا بوده بعدشم میخوان بگن که مثلا اونا خیلی شجاع تر هستند که تونستن همچین مشکلاتی رو پشت سر بزارن وبعدشم به نظر من افراد بیشتر تمایل دارن درمورد سختی ها ومشکلات بشنون تا شادی ها وهرموقع که بخوای از خوبی ها تعریف کنی میگن که داره بلوف میاد مگه میشه همه چیز اینقدر عالی باشه بدون هیچ مشکلی.
استاد عزیزم من آدمی هستم که خیلی زود ذوق زده میشم از اتفاقات ولی خب خیلی سعی میکنم که اتفاقات خوب رو تعریف کنم خیلی خیلی ممنونم از شما و سایت بسیار عالیتون😍😍😍😍😍😍😍😍
سلام
امروز به عنوان فایل دهم سفرنامم هدایت شدم به این فایل…
کلام تو عصای معجزه گرتوست….
درراه خواسته هات و مثبت هاازش استفاده کنی
یا ناخواسته ها و منفی گرا
به هرحال اونیکه ازش میخوای رو برات پیش میاره
من خیلی وقت پیش ازاین قانون اگاه بودم ولی مثل توضیحات استاد به دلم نمینشست…استاد باعث شدن ریشه ای درکش کنیم…
باورکنید بعضی وقتها که میخوام رو نقطه ضعفهام و یا عیبهام کار کنم ،بازم سعی میکنم به صورت مثبت گونه ای بیانشون کنم ،چون ذهن ناخوداگاه میشنوه و روش تاثیر میذاره…
ماتو فامیلمون یه خونواده داریم که همیشه ورد زبونشون اینه که ما بدشانسیم و بدبخت….باورکنید به هر سمت و مسیری که برن نابودش میکنم،دریا برن خشکش میکنن…البته اونا همچین قدرتی ندارن😬وقتی میرن دریا که درحال خشک شدنه…واین مهر تاییدی میشه برباورهاشون….چون قانون باور اینه که به هرچی باورداشته باشی ازجنس همون بر باورهات مهرتایید زده میشه
با سلام خدمت همهی دوستان عزیزم و سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی
من از امروز به خودم تعهد می دهم که
فقط و فقط تحت هر شرایطی خواه مطابق میل کسی باشد یا نباشد
از مسایل مثبت صحبت کنم.
حرفهای مثبت بزنم. چون به قول دوست مون کلام تو عصای معجزه گر توست.
فکرای مثبت بکنم.
ممنون از کامنت عالی همهی دوستان عزیزم.
از خدا می خوام هرچی می خواید بهترین ها رو بهتون بده.