اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
باید یاد بگیرم هر اتفاق ناخوشایندی که برام میوفته با کسی صحبت نکنم. البته من کلا اتفاقای ناخوشایند که برام میوفته فقط با خواهرم و خانوادم میگفتم . و یا همش تو ذهنم مرور میکردم و هنوز هم گاهی وقتا انجام میدم .من بیشتر از اونکه با کسی حرف بزنم . تو ذهنم با خودم حرف میزنم که خیلی البته بهتر شدم . یا با خواهرم که فلانی این حرفو زد . تو خیابون طرف اینجوری برخورد کرد و… که متاسفانه دیروز هم با اینکه هی تو ذهنم میگفتم نگو چی شد ولی یدفعه بهش گفتم فلانی …. پولمو نداد بهم و…
چون خیلی درگیر بودم دوست داشتم به یکی بگم 🤭
البته بنظرم بدتر میشه چون طرف مقابل همیشه ازت طرفداری نمیکنه بدتر یچیزی میگه که پشیمون میشی😂
اینروزا انقدر در مورد اتفاقی که افتاده تو رسانه ها و بین مردم حرف هست و تو خونواده ما . اخبار و…دارم خل میشم . همش از خدا میخوام منو هدایت کنه بجایی که تنهایی بتونم روی باورهام کار کنم واین اخبار نشنوم . میدونم که هنوز فرکانسم پایینه و هروقت موقعش بشه خدا منو بجای بهتری هدایت میکنه.
تو کلاس هم همینطور بچه ها خیلی اخبار منفی دنبال میکنن . یموقعها یچیزی میگم ولی بعد میگم ساکت شو متین . من نباید به فرکانسشون کشیده بشم .
تعجب میکنم از آدمهایی که ثروتمند هم هستن ولی بازم در مورد گرونی و مشکلات جامعه حرف میزنن.
هرروز از خدا میخوام منو هدایت کنه به روزایی که هیچکس در مورد باورهای منفی حرف نزنه .
خودمم باید حواسمو خیلی جمع کنم . ساکت باشم خیلی بهتره تا تو حرفهاشون شرکت کنم .
من هنوز خیلی راه دارم که برسم به فرکانس بالا .
ولی تا اینجا هم عالی اومدم به خودم افتخار میکنم .
تو آینه که خودمو میبینم چقدر خودمو دوست دارم زیباتر شدم به لطف هدایت خدا بسمت قانون سلامتی .
با اینکه امروز تو کلاس تولد داشتیم و مجبور شدم یکم کیک بخورم . چون از وقتی فهمیدن من شیرینی نمیخورم . هرکسی بهم گیر میده . منم اوایل همش توضیح میدادم و مقاومت میکردم ولی انگار اینجوری باز از نظر ذهنی راحتتر بودم …
بهرحال باید امتحان کرد . آزمون خطا کرد تا بیشتر بتونم روش درست انتخاب کنم .
متن خانم شایسته عزیز برای این قسمت همون شروع فایل منو غافلگیر کرد اولین باری بود که می شنیدم هر چند از قانون اطلاع داشتم ولی رابطه بین علاقه به خاص بودن و قانون به ذهنم نرسیده بود و اینکه علاقه به خاص بودن برابر با علاقه به متفاوت بودنه و هر دو حاصل از علاقه به مورد توجه قرار گرفتن است
اهمیت موضوع “توجه” با این متن خانم شایسته برایم بیشتر و بیشتر می شود :
حقیقت این است که ناخواستههای عجیب و غریبی که پایه ثابت اتفاقات زندگی تو شده، از علاقهات به خاص بودن و متفاوت دیده شدن، نشأت گرفته است. مقصر نامرئیای که مدام آن را شماتت میکنی، علاقه تو به صحبت کردن درباره چنین وقایعی است!
ما موجوداتی هستیم که با فرکانسهایمان زندگی خود را خلق میکنیم. تمام آنچه که دربارهاش فکر میکنیم، صحبت میکنیم، میبینیم، به خاطر میآوریم، میشنویم و به آن علاقه داریم یا از آن متنفریم، یک فرکانس است که ارسال میشود و جهان قطعاً به آن پاسخ میدهد.
وقتی علاقه داشته باشی تا با صحبت کردن از اتفاقات عجیب و غریب در جمع دوستانت، توجه آنها را به خود جلب نمایی، متوجه نیستی که چگونه ندانسته با دست خود، درخواست ناخواستههای بسیاری را به جهان ارائه میدهی که از تجربهشان متنفری.
اگر در پی تجربهی اتفاقات دلخواه و دوست داشتنی هستی، باید خیلی مراقب و متعهد باشی که تحت هیچ شرایطی در این دام نیفتی.
راه پرهیز یا خروج از این دام، متعهد شدن به توجه کردن به خواستهها و زیباییهاست. یعنی باید متعهد شوی فارغ از اینکه چه شرایطی را تجربه کردهای، فقط آن بخش از آن تجربه برایت مهم باشد و آنرا به خاطر بسپاری یا دربارهاش صحبت کنی که، رخ دادن دوبارهاش را دوست داری.
در پاسخ به تمرین امروز : در محیط کار به راحتی ولی با قدرت موضوعات شکایت و غیبت همکاران را به موضوع دلخواهم تغییر دادم که نتیجه این شد که اکنون بر خلاف دفعات قبل ذهنم آرام و راضی است که کنترل خود را نه تنها از دست نداده بلکه سازنده هم بوده
ولی قسمتی از موضوع توجه امروز به اعتراضات این روزها مربوط میشود که از عهده کنجکاوی آن بر نیامدم و مرتب خبرها رو چک کردم.
من تازه شروع به دیدن فایلهای رایگان کردم و البته در حال انجام تمرین
یک سوال در ذهنم با دیدن این فایل شکل گرفت و اون اینه که
اگر مشکلی برام پیش بیاد که مشکل کاری باشه آیا لازمه به همسرم که بیشتر وقتها بهم مشاوره های خوبی میده،بگم؟؟یا نه،اگه بگم ازون نوع مشکل برای من بازم تکرار میشه؟؟
باتوحه به اینکه ایشون خیلی خوب راهنمایی میکنن و خیلی جاها مشکلم رو تا حدی مرتفع کردن
علت اینکه بعضی از افراد بد شانس هستند – این هست که همواره اتفاقات بدشون رو نوتیس می کنند – همواره اتفاقات بد زندگیشون رو میگن – میشینن چندین و چند ساعت در مورد اتفاقات بد فکر می کنند – به بقیه تعریف میکنن و غر میزنن
باید همواره به خودم نهیب بزنم که امینکم لطفا بیشتر در مورد اتفاقات بی نظیر زندگیت صحبت کن – بیشتر با خودت در مورد اتفاقات عالی صحبت کن – سعی کن همواره اتفاقات مثبت زندگی رو برا خودت تکرار کنی و تحسیتشون کنی
و اگر اندک اتفاق ناجالبی که برات میفته اون دیدگاه قرانی الخیر و فی ما وقع رو در خودت ایجاد کن.
امیدوارم که دوستان عزیزم که این سفرنامه بی نظیر رو ادامه میدهند به اگاهی های بی نظیری برسن و در عمل اجرا کنن و کوله باری از نتایج در زندگی شون هویدا بشه…
شکر خدا بابت حضورم در این سایت بی نظیری و اینکه اینقدر بی نطیر دارم با تعهد پیش میرم.
به نام خداوند مهربان سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز ودوستان هم فرکانسی خدا رو شکر می کنم که فرصتی شد تا روز دهم سفرنامه هم بنویسم وخیلی خوشحال هستم و روز به روز شگفتی های زیادی در زندگیم روخ میدهد و باعث میشود من این راه رو با عشق و جون دل دنبال کنم و همش روی اتفاقات خوب تمرکز بکنم و در مورد تجربههای زیبایی دارم حرف بزنم و در مورد زیبایی های که قبلا توجه نمیکردم الان ببینم ویک تعهد با خودم بستم روی هر سفرنامه یه جایی پا بگذارم که یادم باشه چه لحظات شیرینی رو دارم خدواندا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم خدایا خودت همه ای ما رو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن نه کسانی که مورد غضب تو هستند نه ستمکاران خدایا هزاران بار شکرت
اول ازهرچیز از خدای مهربانم سپاسگزارم برای این راه راستی که سرراه من قرار داد و همچنین تشکر فراوان از استاد گرامی و مریم خانم و خانم فرهادی و آقا ابراهیم که برای برقراری این سایت بینظیر زحمت میکشن
سفرنامه دهم
چرا بعضی افراد بد شانس هستند؟
ما وقتی میخواهیم درمورد مسائل و اتفاقات بد با دیگران صحبت کنیم در مداری قرار میگیریم که اتفاقات بد برامون رخ میدهد وجاها و اتفاقاتی که برای دیگران خوب ولذت بخش است برای ما که به بدیها توجه کردیم همش بد بیار یه وفکر میکنیم ما بد شانسیم در صورتی که بد یا خوب بودن شانس را ما خودمون با کانون توجه خودمان خلق میکنیم پس ما باید با خود ودیگران در جمع خانوادگی یا جمع فامیلها وهمکاراوهرجایی از خوبیها صحبت کنیم تا خوبیها را جذب کنیم مثلا اگر سفری میرویم همش از زیباییهای سفر برای دیگران صحبت کنیم نه اتفاقات ناجالب سفر
امیدوارم خداوند رحمان کمکمون کنه تا گفته های گوهربار استاد رادر زندگی بکار ببریم
خدایا شکرت امروز هم روز خوبی داشتم با اینکه جمعه هم بود در بیزنس م فروش خوبی ایجاد کردم وروابط بهتری با اعضای خانواده داشتم وسعی کردم از زاویه بهتری با انها ارتباط بگیرم واین خودش حس خوب وانرژی بالایی بوجود اورد
تا حدودی من هم درگذشته تخص بالایی در توضیح اتفاقات بد داشتم وامروز خوب درک میکنم که باید توجه وبحث بر روی اتفاقات خوب باشد تا ان را به سمت خود هدایت کنی
راستی از خودم میپرسم چرا تمایل دارم یا وقتی اتفاقی بد میافتد من ودیگران سعی میکنم ان را با اب وتاب بگویبم:
انگار جماعت حرفی برای گفتن ندارن وبهترین وجذاب ترین موضوعات اتفاقاتی بد هستن وان را کسب تجربه .خبر رسانی.مشارکت در جمع .تایید شدن ونیز اگاهی میدانند اما من امروزه سعی دارم بیشتر سکوت کنم یا اتفاقات خوب را بگویم وطبق قانون ان سری اتفاقات را به سمت خودم بیشتر جذب کنم
تجربه امروز من این بود با اینکه شرایط مالی وروحی هم عالی نبود ولی کانون توجه م را رو فروش بیشتر گزاشتم ودر نهایت فروش خوب ایجاد شد ومشکلات هم کمتر حسم را بد کرد
واگرمن بدانم ودرک کنم که توجه به نکات مثبت ،مثبت بیشتر ی را وارد زندگی میکند انگار نصف مسیر رو رفتی
بعد از دیدن فایل یه یاد اتفاقی افتادم که قبلا بر همین اساس که زیاد تعریفش میکردم و بهش پر و بال میدادم اتفاق می افتاد افتادم و خواستم که یکی از همون اتفاق هارو که خیلی این موضوع رو نماین میکرد تعریف کنم .. ا
اما بعد از فکر کردن به صحبت های ذهنم و یکی کردن با صحبت های استاد فهمیدم که من با نوشتن اون فکر هم اینجا دارم فرکانس میفرستم
و به طور کلی این کامنت مفید که نخواهد بود که هیچچ ذهن من رو مصموم تر هم خواهد کرد .
این یک خوش شانسی بزرگ بود برای من که مج ذهنم رو گرفتم ممنون استاد .
چه غم زمانی شد اتفاقی که امروز برای من افتاد و دیدن این فایل ، الله اکبر
استاد من نزدیک به اذان صبح یک خواب رو دیدم و در خواب به همسرم راجب حرف های شما به ایشون میزدم و گفتم استاد این گونه کارها رو درست نمیدونند و بعدش یک اتفاق وحشتناکی در خواب افتاد که از خواب بیدار شدم . به محض بیدار شدن گفتم باید ذهنم رو کنترل کنم و به چیزهای خوب فکر کنم . از درون یکی به من میگفت راجبه این خواب چیزی به همسرت نگو ، و بازگو نکن چون حس بد رو زیاد میکنی و من هم گفتم : چشم
و گفتم خدایا من همه چیز رو به تو سپردم و رها هستم و میدانم بهترین ها رو رقم میزنی
الله اکبر و حالا فایل روز دهم شما راجب همین موضوع گفتید. که راجب اتفاقات بدتون با کسی حرف نزنید و من این تمرین رو قبل از صحبت شما انجام دادم ، الهی بی نهایت شکرت شکرت شکرت
روز دهم از روزشمار تحول زندگی من
به نام خدای هدایتگر
باید یاد بگیرم هر اتفاق ناخوشایندی که برام میوفته با کسی صحبت نکنم. البته من کلا اتفاقای ناخوشایند که برام میوفته فقط با خواهرم و خانوادم میگفتم . و یا همش تو ذهنم مرور میکردم و هنوز هم گاهی وقتا انجام میدم .من بیشتر از اونکه با کسی حرف بزنم . تو ذهنم با خودم حرف میزنم که خیلی البته بهتر شدم . یا با خواهرم که فلانی این حرفو زد . تو خیابون طرف اینجوری برخورد کرد و… که متاسفانه دیروز هم با اینکه هی تو ذهنم میگفتم نگو چی شد ولی یدفعه بهش گفتم فلانی …. پولمو نداد بهم و…
چون خیلی درگیر بودم دوست داشتم به یکی بگم 🤭
البته بنظرم بدتر میشه چون طرف مقابل همیشه ازت طرفداری نمیکنه بدتر یچیزی میگه که پشیمون میشی😂
اینروزا انقدر در مورد اتفاقی که افتاده تو رسانه ها و بین مردم حرف هست و تو خونواده ما . اخبار و…دارم خل میشم . همش از خدا میخوام منو هدایت کنه بجایی که تنهایی بتونم روی باورهام کار کنم واین اخبار نشنوم . میدونم که هنوز فرکانسم پایینه و هروقت موقعش بشه خدا منو بجای بهتری هدایت میکنه.
تو کلاس هم همینطور بچه ها خیلی اخبار منفی دنبال میکنن . یموقعها یچیزی میگم ولی بعد میگم ساکت شو متین . من نباید به فرکانسشون کشیده بشم .
تعجب میکنم از آدمهایی که ثروتمند هم هستن ولی بازم در مورد گرونی و مشکلات جامعه حرف میزنن.
هرروز از خدا میخوام منو هدایت کنه به روزایی که هیچکس در مورد باورهای منفی حرف نزنه .
خودمم باید حواسمو خیلی جمع کنم . ساکت باشم خیلی بهتره تا تو حرفهاشون شرکت کنم .
من هنوز خیلی راه دارم که برسم به فرکانس بالا .
ولی تا اینجا هم عالی اومدم به خودم افتخار میکنم .
تو آینه که خودمو میبینم چقدر خودمو دوست دارم زیباتر شدم به لطف هدایت خدا بسمت قانون سلامتی .
با اینکه امروز تو کلاس تولد داشتیم و مجبور شدم یکم کیک بخورم . چون از وقتی فهمیدن من شیرینی نمیخورم . هرکسی بهم گیر میده . منم اوایل همش توضیح میدادم و مقاومت میکردم ولی انگار اینجوری باز از نظر ذهنی راحتتر بودم …
بهرحال باید امتحان کرد . آزمون خطا کرد تا بیشتر بتونم روش درست انتخاب کنم .
خدایا شکرت
سلام به بزرگواران عزیز
متن خانم شایسته عزیز برای این قسمت همون شروع فایل منو غافلگیر کرد اولین باری بود که می شنیدم هر چند از قانون اطلاع داشتم ولی رابطه بین علاقه به خاص بودن و قانون به ذهنم نرسیده بود و اینکه علاقه به خاص بودن برابر با علاقه به متفاوت بودنه و هر دو حاصل از علاقه به مورد توجه قرار گرفتن است
اهمیت موضوع “توجه” با این متن خانم شایسته برایم بیشتر و بیشتر می شود :
حقیقت این است که ناخواستههای عجیب و غریبی که پایه ثابت اتفاقات زندگی تو شده، از علاقهات به خاص بودن و متفاوت دیده شدن، نشأت گرفته است. مقصر نامرئیای که مدام آن را شماتت میکنی، علاقه تو به صحبت کردن درباره چنین وقایعی است!
ما موجوداتی هستیم که با فرکانسهایمان زندگی خود را خلق میکنیم. تمام آنچه که دربارهاش فکر میکنیم، صحبت میکنیم، میبینیم، به خاطر میآوریم، میشنویم و به آن علاقه داریم یا از آن متنفریم، یک فرکانس است که ارسال میشود و جهان قطعاً به آن پاسخ میدهد.
وقتی علاقه داشته باشی تا با صحبت کردن از اتفاقات عجیب و غریب در جمع دوستانت، توجه آنها را به خود جلب نمایی، متوجه نیستی که چگونه ندانسته با دست خود، درخواست ناخواستههای بسیاری را به جهان ارائه میدهی که از تجربهشان متنفری.
اگر در پی تجربهی اتفاقات دلخواه و دوست داشتنی هستی، باید خیلی مراقب و متعهد باشی که تحت هیچ شرایطی در این دام نیفتی.
راه پرهیز یا خروج از این دام، متعهد شدن به توجه کردن به خواستهها و زیباییهاست. یعنی باید متعهد شوی فارغ از اینکه چه شرایطی را تجربه کردهای، فقط آن بخش از آن تجربه برایت مهم باشد و آنرا به خاطر بسپاری یا دربارهاش صحبت کنی که، رخ دادن دوبارهاش را دوست داری.
در پاسخ به تمرین امروز : در محیط کار به راحتی ولی با قدرت موضوعات شکایت و غیبت همکاران را به موضوع دلخواهم تغییر دادم که نتیجه این شد که اکنون بر خلاف دفعات قبل ذهنم آرام و راضی است که کنترل خود را نه تنها از دست نداده بلکه سازنده هم بوده
ولی قسمتی از موضوع توجه امروز به اعتراضات این روزها مربوط میشود که از عهده کنجکاوی آن بر نیامدم و مرتب خبرها رو چک کردم.
سپاس ❤️
سلام خدمت دوستان هم فرکانسی️
من تازه شروع به دیدن فایلهای رایگان کردم و البته در حال انجام تمرین
یک سوال در ذهنم با دیدن این فایل شکل گرفت و اون اینه که
اگر مشکلی برام پیش بیاد که مشکل کاری باشه آیا لازمه به همسرم که بیشتر وقتها بهم مشاوره های خوبی میده،بگم؟؟یا نه،اگه بگم ازون نوع مشکل برای من بازم تکرار میشه؟؟
باتوحه به اینکه ایشون خیلی خوب راهنمایی میکنن و خیلی جاها مشکلم رو تا حدی مرتفع کردن
ممنون میشم دوستانی که میتونن راهنمایی کنن
سلام دوست عزیز
خوشحالم که درمسیر رشد و خودسازی هستید .
با توجه به تجربه هایی که داشتم .
میخوام جواب سوالتون بدم انشالله که براتون مفید واقع شه .
مشورت کردن چیز خوبیه اینکه شما به منظور مشورت یا همسرتون صحبت کنید و با احساس خوب که مثلا همسرم راهنماییم میکنه و شخصیت راه حل گرایی داره مشکلی نداره
به شرط اینکه احساستون خیلی بهم نریزه .
وگرنه مشورت خواستن از افرادی که صلاحیت و توانایی دارن خوبه .
و اینجا شما میتونید به احساستون خیلی توجه کنید .
مهم اینه که شما حالت شکوه و شکایت یا به اصطلاح به چشم ناله مشکلات نگاه نکنید و تعریف نکنید .
وگرنه که چقدم عالیه که همسر شما میتونه در حل کردن همراهتون باشه.
در پناه حق
امیدوارم مفید گفته باشم.
استاد شما بی نظیرید
زنده باد
من این نکته رو جایی نشنیده بودم بااینکه هزینه کردمو از استاد دیگه ای دوره خریدم
ولی شما به رایگان دراختیارمون گذاشتین
من تازه باشما اشناشدم و مطمئئئنمممم تغیرات شگفت انگیزی در زندگیم رخ میده بلطف اموزه های بینظریتون
هرچند از وقتی در این مسیرقرار گرفتم درهایی برویم بازشده که خودم هم درعجبم…
به نام خدا
این فایل – فایل کوتاه و پر محتوایی بود.
علت اینکه بعضی از افراد بد شانس هستند – این هست که همواره اتفاقات بدشون رو نوتیس می کنند – همواره اتفاقات بد زندگیشون رو میگن – میشینن چندین و چند ساعت در مورد اتفاقات بد فکر می کنند – به بقیه تعریف میکنن و غر میزنن
باید همواره به خودم نهیب بزنم که امینکم لطفا بیشتر در مورد اتفاقات بی نظیر زندگیت صحبت کن – بیشتر با خودت در مورد اتفاقات عالی صحبت کن – سعی کن همواره اتفاقات مثبت زندگی رو برا خودت تکرار کنی و تحسیتشون کنی
و اگر اندک اتفاق ناجالبی که برات میفته اون دیدگاه قرانی الخیر و فی ما وقع رو در خودت ایجاد کن.
امیدوارم که دوستان عزیزم که این سفرنامه بی نظیر رو ادامه میدهند به اگاهی های بی نظیری برسن و در عمل اجرا کنن و کوله باری از نتایج در زندگی شون هویدا بشه…
شکر خدا بابت حضورم در این سایت بی نظیری و اینکه اینقدر بی نطیر دارم با تعهد پیش میرم.
به نام خداوند مهربان سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز ودوستان هم فرکانسی خدا رو شکر می کنم که فرصتی شد تا روز دهم سفرنامه هم بنویسم وخیلی خوشحال هستم و روز به روز شگفتی های زیادی در زندگیم روخ میدهد و باعث میشود من این راه رو با عشق و جون دل دنبال کنم و همش روی اتفاقات خوب تمرکز بکنم و در مورد تجربههای زیبایی دارم حرف بزنم و در مورد زیبایی های که قبلا توجه نمیکردم الان ببینم ویک تعهد با خودم بستم روی هر سفرنامه یه جایی پا بگذارم که یادم باشه چه لحظات شیرینی رو دارم خدواندا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم خدایا خودت همه ای ما رو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن نه کسانی که مورد غضب تو هستند نه ستمکاران خدایا هزاران بار شکرت
بنام الله یکتا وقدرتمند
سلام به استاد عزیز و همه دوستان گلم
اول ازهرچیز از خدای مهربانم سپاسگزارم برای این راه راستی که سرراه من قرار داد و همچنین تشکر فراوان از استاد گرامی و مریم خانم و خانم فرهادی و آقا ابراهیم که برای برقراری این سایت بینظیر زحمت میکشن
سفرنامه دهم
چرا بعضی افراد بد شانس هستند؟
ما وقتی میخواهیم درمورد مسائل و اتفاقات بد با دیگران صحبت کنیم در مداری قرار میگیریم که اتفاقات بد برامون رخ میدهد وجاها و اتفاقاتی که برای دیگران خوب ولذت بخش است برای ما که به بدیها توجه کردیم همش بد بیار یه وفکر میکنیم ما بد شانسیم در صورتی که بد یا خوب بودن شانس را ما خودمون با کانون توجه خودمان خلق میکنیم پس ما باید با خود ودیگران در جمع خانوادگی یا جمع فامیلها وهمکاراوهرجایی از خوبیها صحبت کنیم تا خوبیها را جذب کنیم مثلا اگر سفری میرویم همش از زیباییهای سفر برای دیگران صحبت کنیم نه اتفاقات ناجالب سفر
امیدوارم خداوند رحمان کمکمون کنه تا گفته های گوهربار استاد رادر زندگی بکار ببریم
آرزوی سلامتی و موفقیت برای همگی دارم
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
روز دهم
خدایا شکرت امروز هم روز خوبی داشتم با اینکه جمعه هم بود در بیزنس م فروش خوبی ایجاد کردم وروابط بهتری با اعضای خانواده داشتم وسعی کردم از زاویه بهتری با انها ارتباط بگیرم واین خودش حس خوب وانرژی بالایی بوجود اورد
تا حدودی من هم درگذشته تخص بالایی در توضیح اتفاقات بد داشتم وامروز خوب درک میکنم که باید توجه وبحث بر روی اتفاقات خوب باشد تا ان را به سمت خود هدایت کنی
راستی از خودم میپرسم چرا تمایل دارم یا وقتی اتفاقی بد میافتد من ودیگران سعی میکنم ان را با اب وتاب بگویبم:
انگار جماعت حرفی برای گفتن ندارن وبهترین وجذاب ترین موضوعات اتفاقاتی بد هستن وان را کسب تجربه .خبر رسانی.مشارکت در جمع .تایید شدن ونیز اگاهی میدانند اما من امروزه سعی دارم بیشتر سکوت کنم یا اتفاقات خوب را بگویم وطبق قانون ان سری اتفاقات را به سمت خودم بیشتر جذب کنم
تجربه امروز من این بود با اینکه شرایط مالی وروحی هم عالی نبود ولی کانون توجه م را رو فروش بیشتر گزاشتم ودر نهایت فروش خوب ایجاد شد ومشکلات هم کمتر حسم را بد کرد
واگرمن بدانم ودرک کنم که توجه به نکات مثبت ،مثبت بیشتر ی را وارد زندگی میکند انگار نصف مسیر رو رفتی
سلام و درود خدمت همه دوستان و استاد عزیز
بعد از دیدن فایل یه یاد اتفاقی افتادم که قبلا بر همین اساس که زیاد تعریفش میکردم و بهش پر و بال میدادم اتفاق می افتاد افتادم و خواستم که یکی از همون اتفاق هارو که خیلی این موضوع رو نماین میکرد تعریف کنم .. ا
اما بعد از فکر کردن به صحبت های ذهنم و یکی کردن با صحبت های استاد فهمیدم که من با نوشتن اون فکر هم اینجا دارم فرکانس میفرستم
و به طور کلی این کامنت مفید که نخواهد بود که هیچچ ذهن من رو مصموم تر هم خواهد کرد .
این یک خوش شانسی بزرگ بود برای من که مج ذهنم رو گرفتم ممنون استاد .
سلام به استاد عزیزم
ردپای روز دهم
چه غم زمانی شد اتفاقی که امروز برای من افتاد و دیدن این فایل ، الله اکبر
استاد من نزدیک به اذان صبح یک خواب رو دیدم و در خواب به همسرم راجب حرف های شما به ایشون میزدم و گفتم استاد این گونه کارها رو درست نمیدونند و بعدش یک اتفاق وحشتناکی در خواب افتاد که از خواب بیدار شدم . به محض بیدار شدن گفتم باید ذهنم رو کنترل کنم و به چیزهای خوب فکر کنم . از درون یکی به من میگفت راجبه این خواب چیزی به همسرت نگو ، و بازگو نکن چون حس بد رو زیاد میکنی و من هم گفتم : چشم
و گفتم خدایا من همه چیز رو به تو سپردم و رها هستم و میدانم بهترین ها رو رقم میزنی
الله اکبر و حالا فایل روز دهم شما راجب همین موضوع گفتید. که راجب اتفاقات بدتون با کسی حرف نزنید و من این تمرین رو قبل از صحبت شما انجام دادم ، الهی بی نهایت شکرت شکرت شکرت
ممنونم استاد عزیزم
در پناه خدا باشید