اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر باوره ریز و پنهانیه که وقتی دوست داری برای جلب توجه و یا علاقه خودت موضوعات و حوادث نادلخواه رو تعریف کنی ناخوداگاه باعث جذب اون اتفاقات میشی یعنی یه جورایی منتظری اتفاق بیافته که بیای و با آب و تاب تعریفش کنی…
مثل باور قربانی بودن که استاد تو فایل ۲ عزت نفس توضیح میدن و چقدر این باوره مخرب باعث جذب شرایطی میشه که باز هم به ما احساس قربانی شدن رو بده چون به شکل ناخوداگاه علاقه داریم به قربانی شدن و جلب ترحم دیگران.
یادم میاد تو برهه ای از زندگیم که با تضاد بسیار بزرگی برخورد کرده بودم مدام دنبال ترحم گرفتن از خانوادم بودم اینکه چقدر مورد ظلم واقع شدم و چقدر قربانی شدم.
و وقتی پی به این باور مخرب بردم و با اینکه میدونم این باور در وجودم هست هنوز هم گاهی فراموشش میکنم و از دستم در میره که کنترلش کنم ولی خدارو شکر خیلی بهتر شدم وفقط با کمی کنترل کردن و مدیریت کردم این باور کلی از اتفاقاتی که در اون نقش قربانی رو داشتم از زندگیم و تحربیاتم کم شد.
?????
واقعا استاد ما شاگردهاتون چقدر باید آزمون و خطا میکردیم چند سال باید تجربه میکردیم که پی به این اگاهی ببریم …تازه اگه پی میبردیم…
فایل امروز درسته خیلی زمانش کوتاه بود ولی بنظرم دنیای اگاهی داشت و چندین بار گوشش کردم.
بهم گوشزد کرد که اصلا ناخواسته ها نباید بازگو بشه حتی در حد هوای بارونی و تگرگی و ابری..
گاهی ما ازنکات کلیدی غافل میشیم و فک میکنیم حاشیه ن…ولی تک تک نکاتی که جز قوانین الهی اند مهمن و در کنار هم هستن که زنجیره خوشبختی شکل میگیره.
از امروز به لطف خدا و ان شالله متعهد میشم که هر گز در مورد ناخواسته هام و اتفاقات ناخواسته صحبت نکنم و فقط و فقط قسمت خوب اتفاقات رو ببینم تعریف کنم به یاد بیارم و در ذهنم مرور کنم که تو مسیر بمونم و خواسته هام رو خلق کنم به لطف خدا
سلام میکنم خدمت استاد عزیز🌻، خانم شایسته🌼 و همه دوستان خوبم در خانواده صمیمی عباس منش🌺، امیدوارم حال همگی شما عالی باشه.
چرا بعضی افراد درمورد ناخواسته ها و اتفاقات بد زندگیشون صحبت میکنن؟ پیگیر اخبار ناراحتکننده هستن؟ درمورد همه چیزهای ناخوشایند صحبت میکنن؟
دلیلش اینه که فکر میکنن این حرفها خریدار داره، چون بقیه مشکلات دارن، من هم باید یکی از مردم باشم، من هم باید همرنگ مردم باشم. 🌷دلیلش اینه که این افراد باور ندارن که خودشون هستن که مسئول صد در صد زندگیشون هستن🌷 و همیشه مقصر رو بیرون از خودشون میبینن، خودشون رو قربانی میبینن. 👈کسی که ناراحته، فکر میکنه زندگی سخته و هر روز مشکلات بیشتر میشه و دائما توی دلش یا با دیگران داره از زمین و زمان و خدا شکایت میکنه، آیا این فرد موفق میشه؟ آیا ثروتمند و سلامت میشه؟ یا چیزی که منتظرش🌺 هست رو ملاقات میکنه؟👉 🌼منتظر چه چیزی هستی؟🌼 با چه احساسی منتظر هستی؟ خودت بهتر میدونی در آینده به چی میرسی!
چرا این افراد درمورد اتفاقات خوب صحبت نمیکنن؟ چون اگه صحبت کنن، مردم فکر میکنن این داره خودش رو بهتر نشون میده، چون اونوقت از سمت دیگران مسخره میشن، برچسب میخورن، چون چشم میخورن، چون رای و نظر مردم مهمه.🤔
چرا در مورد ناخواسته ها صحبت میکنن؟ چون با بیان اتفاقات بد افراد توجه دیگران رو به خودشون اختصاص میدن😳 و از دریافت همدردی، غمخواری، دلسوزی و توجه دیگران به خود لذت میبرن. اگه اشتباه نکنم توی روانشناسی بهش میگن 😢پاداشهای منفی😢، یعنی چی؟ یعنی من اگه ناراحت باشم، درد داشته باشم، همش توی رختخواب باشم، دیگران از جمله اعضای خانواده، دوستان و اقوام حال من رو میپرسن، میگن خوب شد؟ بهتره؟ غذا خورده؟ چرا از خونه بیرون نمیاد؟ درسش چطوره، افت کرده بود بهتر شده؟ و من برای اینکه توجه و محبت بیشتری دریافت کنم بیشتر به این روند ادامه میدم و این سیکل معیوب ادامه داره.
حالا چرا بعضی افراد در مورد اتفاقات عجیب و غریب و نادر و ناراحت کننده صحبت میکنن؟😵 ببین، به نظر من وقتی به روند توجه درمورد ناخواسته ها ادامه بدی، توی این زمینه حرفهای میشی و از طرفی فکر کن به دوستت میگی راستی توی فلان اتفاق انگشت کوچیکه پام درد گرفت، اصلا نمیذاره راه برم. میگه این که چیزی نیست، فلانی کل پاش رو گچ گرفت. 📌تو هم برای اینکه از قافله عقب نمونی، سعی میکنی یه چیزی از زندگی خودت یا دیگران یا چیزی که توی فیلم و سریال دیدی رو تعریف کنی که تازگی داشته باشه، تکراری نباشه📌، چون به هر حال باید یه چیزی بگی دیگه و چه بهتر که نادر باشه، جالب باشه و صد البته ناراحت کننده و معترض به بخت و اقبال و شرایط و حسرت خوردن به دیگرانی که وضعیت خوب و عالی دارن، شانس دارن، در کشور خارجی هستن و…
پس اینطور میشه که با این فرکانس میایم و اتفاقات ناخواسته و نادر و عجیب و غریب بیشتری به زندگیمون وارد میکنیم و متاسفانه نعمتهایی که داریم و هر لحظه در بیشمار نعمت و رحمت خدا غرقیم رو نمیبینیم😍، شکرگزاری نمیکنیم🙏، به آسمون، به گلها🌹، به درختان🌳، به دریا نگاه نمیکنیم، در مورد اتفاقات خوب زندگیمون صحبت نمیکنیم. فکر کردیم باید بیشتر جدی باشیم، کمتر بخندیم، بیشتر اخم کنیم. درحالیکه باید خودمون رو دوست داشته باشیم👬، باید رها باشیم و روی باورها مون کار کنیم، باید بیخیال تر باشیم، ساده بگیریم همه چی رو. باید تصویر درستی از خدا داشته باشیم💭 و یادمون باشه که جهان مثل آینه میمونه، داره فرکانسهای تو رو در قالب اتفاقات و شرایط به تو برمیگردونه🔁، پس فرکانس خوب بفرست، چیزهایی که زیبا هستن رو تحسین کن🤗. تو به این زندگی آمدی که خوشبختی واقعی رو تجربه کنی😍، هر لحظه قانون رو به خودت یادآوری کن، از زندگیت لذت ببر، ما موجوداتی هستیم که با ⭐توجه خودمون⭐ داریم هر لحظه آینده خودمون رو میسازیم، به چی داریم توجه میکنیم، چه چیزی به خورد ذهنمون میدیم، اگه میخوایم نتایج بزرگ بگیریم راهی نداریم جز اینکه تغییر کنیم، ما هم مثل جهان رشد و پیشرفت کنیم.
ما باید بپذیریم که توانمند هستیم، که بیانتها هستیم، ما باید بپذیریم که برای تجربه خوشبختی لازمه که با قلبمون دوست باشیم💝، به هدایتهامون عمل کنیم، در مورد ناخواسته هامون صحبت نکنیم، ورودیهای ذهنمون رو کنترل کنیم، به نجواهای شیطان اهمیت ندیم👿، اون نجواها به اندازه شیئی هم تاثیری بر ما که ایمان داریم به خدا، به قانون نداره. کنترل ورودیهای ذهن یعنی اگه آهنگ گوش میدیم، آهنگ شاد باشه، آهنگ آرامش بخش باشه، اگه فیلم میبینیم، فیلم زندگینامه افراد موفق باشه، فیلمهایی درباره طبیعت باشه، در مورد فراوانی باشه، در مورد باور توانستن باشه، درمورد زیبایی باشه، اخبار میشنویم، اخبار مثبت باشه، درمورد پیشرفتهای بشر باشه، درمورد تمرکز بر نکات مثبت باشه، اگه کتاب میخونیم، کتابهای خوب بخونیم، آموزنده باشه و خلاصه ورودیهای ذهنمون رو کنترل کنیم.😉
توی برگ ۱۰ام از سفرنامه ام که الان یک سال بیشتره که با دوستان و این مسیر همراه هستم، میخوام از نتایج زندگیم بنویسم.
من خدا رو شکر بیشتر از قبل صدای هدایت قلبم رو میشنوم، بعضی روزها آشپزی میکنم🍛، صبحونه آماده میکنم، من که اصلا تجربه ورزش کردن جز توی مدرسه رو نداشتم، الان با دوستام یک ساعت یا بیشتر فوتبال بازی میکنم و این بار آخر سه تا گل هم زدم😎، خدا رو شکر من که آرزو داشتم درآمدی داشته باشم، الان هر ماه ۶۵۰ تومن حقوق میگیرم و یه مقداریش رو پس انداز میکنم. خدا رو شکر قرآن میخونم، سه تا کتاب گرفتم و دارم اونها رو میخونم📖، سه، چهارتا نرم افزار و آموزش گرفتم و دارم اونها رو تمرین میکنم، حس و حال و رفتارم با بقیه رو دوست دارم، حسم مثبت هست😍، بیشتر شادی میکنم😋، دارم نه گفتن رو تمرین میکنم، عزیزم شکرت🙏، به امید نتایج بیشتر و درخشانتر… ⭐
امیدوارم همه دوستان، خانم شایسته و استاد عزیز در پناه خدای بینهایت عظیم، همیشه شاد🌹، سلامت🌺، سربلند🌼، رضایتمند😊، ثروتمند✨ و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید⭐
اینکه بتونی در عادتهای یک عمر تغییر ایجاد کنی برای تغییر زندگیت اصلا کار راحتی نیست اینکه یک عمر با تعریف از اتفاقات بد زندگیت ازتعریف مسایل و مشکلات اجتماع و غیره احساس میکردی سبک میشی و با تعریف از مشکلات فکر میکردی دیگران میفهمند که تو چقدر سختی میکشی و چقدر زجر کشیده ای و حالا مدتی است فهمیدی کلا تو خاکی بودی اما تا جاده راهی نیست فقط یخورده همت میخواد و دقت و تمرکز که باورها و عادتهای گذشته رو کم کم تغییر بدی !! تو یه فایل از شما شنیدم که گفتی نگاهت به خداوند اینطوریه که خدابهتون میگه : 《چی میخوای ؟ 》 و شما میگید: فلان چیز رو و او پاسخ میده : 《خوب بیا انجامش بدیم 》
در واقع گذشتن از مسیر سنگلاخ عادتهای گذشته اراده تغییر میخواد و الان خواسته من از خداوندم همین است و با همتی استوار و محکم با تکیه بر موفقیتهای گذشته و توانایی بی حدم و اینکه من قسمتی از خداوندم که محدودیت ندارد میدانم که موفق میشم عادتهای گذشته رو ترک کنم ،همین که من الان عضوی از خانواده بزرگ عباسمنش هستم نشان کمک و هدایت خداوند است ،خدایا شکرت ،شاید برای دوستانی که این متن رو میخونند جالب باشه بدانند که من از مبلغ بدهی ۱میلیاردو سیصد میلیونی در سن ۳۲سالگی (سال ۹۱) با هدایت بسیار زیبای پروردگارم توسط پسر ۷ ساله ام ظرف مدت ۱۰ سال به مثبت ۴۰۰ میلیون رسیدم و شدنی است.و الان در ارامش و عشق و روابط بسیار عالی در کنار همسر مهربان و با گذشتم و پسر نازنینم از لحظه لحظه با هم بودن و سلامتیمان لذت میبریم ،خدایا شکرت
رد پای مندر روز دهم من یادمه همیشه مشکلاتم رو برای همه تعریف میکردم و همیشه اتفاقات بد میفتاد و یادمه همیشه میگفتم الان قراره برمفلان جا ممکنه همچین اتفاق بدی بیفته میگفتم بدترین حالت رو در نظر میگیرم که اگ به اونبدی نشد خوشحال بشم و همیشه اتفاقات بد میفتاد همیشه رفتار خانواده دوستان انسان ها از حکومت و … از نظرم بد بود رفتاراشون از نظرم درد اور بود و من همیشه در مورد اینا صحبت میکردم و اصلا حالم خوب نبود و قوطه ور میشدم تو حالت افسرده گی و این داستان همیشه برام وجود داشت فقط یه تایم هایی کم و زیاد میشد ولی همیشه اینجوری بودم تا همین چند ماه پیش هم اینجوری بودم و تصمیم گرفتم تا که حال خودمو خوب کنم . و با چندتا کتاب آشنا شدم کتاب هارو خوندم و مدارم آروم آروم اومد بالا و با استاد عزیزم آشنا شدم و الان هم که با قوانین اشنا شدم همه چیز متفاوت شده من تو سنکم قرانروخونده بودم از اوایلش که خوندم حالمخوب بود ولی بعد از قرآن و خدا هم زده شده بودم تا الان که با خداییکه همیشه تو قلبم بود دوباره آشنا و دوست شدم و الان میتوانم بگم عاشقش هستم من همونی ام که قبلا متنفر شده بود ازدین و … و مدام میگفتم که خدا اون خدایی نیست که ادیان میگن ولی اثباتی برای حرفم نداشتم و… خلاصه انرژی و مدارم بشدت پایین بود تا با این فایل های آشنا شدم و قل دادم متعهدانه بهشون عمل کنم و شما نمیدونین چقدر اتفاقات خوب الان برام داره رقم میخوره خانوادم رفتارشون درست شده چون مشکلات همه از من بود و من پذیرفتم که من مقصر بودم من مشکل داشتم دوستانم رفتارشون با من عالی شده جامعه رفتارش عالی شده غریبه ها م همینطور همه جا حسم خوبه و مثبت و همیشه قوانین روتو قلبم با خودم زمزمه میکنم ذهنم رو افکارمو ورودی هارو کنترل میکنم و با قوانین الهی تثبیتش میکنم و به چنان آرامشی رسیدم ک اصلا غیر قابل تصور هست اتفاقات خوب الان دارن برام رخ میدن وقتی اتفاقی میفته که ظاهرش تلخه من خودمو کنترل میکنم ایمانمو به خدا نشون میدم غمگیننمیشم حداقل سعی خودمو میکنم با نهایت قدرت حتی خیلی کم میتونمگاهی کنترلش کنم و واقعا سخته ولی وقتی همون یکمی هم که میتوانم افکارمو مرکز توجه امو کنترل کنم همون اتفاق به ظاهروحشتناک برعکس میشه و یهو به نفع من تموم میشه نمونشبرام چندروز پیش رخ داد ولی من همیشه قوانین رو تکرارمیکنم روابطم عالی شدن خدایا شکرت واقعا خدایا شکرت بابت همه چیز شکرت رفتار خیلی ها توزندگی با من تغییر کرده چون دارم از قوانین الهی استفاده میکنم خدایا شکرت توجه به نکات مثبت فرستادن سیگنال های مثبت و نتیجه خوشحالی و ارامش و اتفاقات بهتر وبیشتر تو زندگی خدایا شکرت
میخوام از اینجا بگم که من چن روز پیش این سفر شروع کردم ،بعد سه جلسه دیدن و سپاسگزاری شب وروز ام دوبار اتفاقی وسریع خدا همه چی جور کرد رفتم شمال چقدر همه چی عالی بود و چه هوایی همه اینا بخاطر اون چن روز قبلش بود که همش حس خوب طبیعت تو پشت صحنه فیلم استاد توجه میکردم کیف میکردم خلاصه ما بیخیال که آقا تعهد دادم اومدم دوباره نجواها رومن تسلط داشتن و منم الکی به سایت نمیتونستم وصل بشم هی میپرید تا اینکه تو یوتیوب فیلم استاد با دوستان تو ال ای دیدم چقدر گریه کردم تحسین کردمشون مخصوص ارشیا عزیز ورفتم دوتا قسمت قبل هم دیدم از خدا ممنونم که چه حالی داد من حالم دگرگون شد ،بعدش دوروز بعدش یه دفه اسمس اومد که آقای ارشیانفر با استاد لایو داره خلاصه یادم بود تا اینکه از خاطرم پرید یه دفه یکی گفت لایوهااا رفتم هی زدم وصل نشد تا اینکه دیدم یه ۱۵ دقیقه گذشته ولی وصل ش
دم استاد ترکوند هر چی تو ذهنم سوال بود جواب داد یعنی این همه مدت که مثل مرغ خنگ دور خودم میچرخیدم تمام سوالهای دل وذهنم استاد تو فایل گفت انگار یکی گفت مونا برو بزن از صفحه فیلم بگیر دارن حرف میزنن همینجوری زدم تا یه دفه دخترم اومد هی گریه کرد که خوابش میاد منم سپردم به خدا گوشی گذاشتم با اسکرین رکورد صفحه رفتم خلاصه همش میگفتم نکنه هندزفری هست ضبط نشه صدا یا اینکه حافظه ام ارور بده دیگه گفتم هرچی خدا بخواد اومدم دیدم ضبط شده ولی نگا نکردم یکی گفت دوباره شروع کن سفرنامه رو ببین رفتم دیدم عه سایت اومد بالا هنگ کردم فهمیدم اونموقع مدارم پایین بوده و انرژی ذهنم پایین که نشد برم
توسایت خلاصه ،حالا امروز دوباره حالم خوبه یه حال خوب واقعی تواین مدت کم وکاستی داشتم قشنگ نشد که بیام و هدایت بشم ولی الان اومدم تا عوض بشم آیندمو تغییر بدم بشم یکی دیگه که چن سال دیگه به خودم نگا مردم کیف کنم دیگه نمیزارم روزم وشب ام که میگزره با حرفای مفت و چرت پرت دیگران بگزره میخوام حالمو خوب کنم مثل نوزاد زاییده شده از مادر ،دیگه از اهمال کاری و تنبل بودن کشیدم کنار از خدا خواستم کمکم کنه تا به تعهدام پایبند باشم کوچولو میرم ولی میرم تا نتیجه ببینم امروز بااینکه هی انرژی منفی و مخرب اومد ولی هی گفتم مثبتش ببین همسرم زد اخبار دیدم نمیشه دعوا کنم اومدم تواناق کلی با دخترم وقت گذاشتم فهمیدم چقدر از وقت تولدش تا الان که ۳سالش کم میدیدمش فهمیدم خدا چقدر بهم لطف داشته که خوبیها و رفتاراش و باهوش بودنش نبینم تا یه کار بد میکنه داد میزنم فهمیدم چقدر شبیه مادرم شدم که همش قضاوتش میکردم گفتم خدایا ممنونم که من آدم کردی به قول استاد که چقدر خوبه قبل از اینکه جهان زیاد له کنه آدم بع خودت بیایی و دقیقا من هم هم همون بودم مثل کبک تو برف بودم وحالا خودمو شناختم که کی هستم الان که فایل استاد دیدم فهمیدم دیگه نباید هی حرف مفت بزنم ،حرف مفت من اینکه یکی بگه من مادرشوهرم ال منم زود که حرف کم نیارم راجبشون بگم چه بد چه خوب به من چه ،ازن ممنونم استاد خدا شمارو فرستاده تا مارو هدایت کنه استاد شما خیلی عالی هستید انشالله که تا همیشه پابرجا باشید خدا عمر با عزت نصیب خودتون و خانوادتون بکنه ممنونیم که ماها رو هدایت میکنید چقدرم جاده ایی که رانندگی میکنید باصفا مثل خودتون سرسبز و نو همونطور که با دیدن اون منظره حالمون خوب میشه خدا حال دلتون تا آخر عمر شاد وسلامت نگه دار دست حق یارتون
این نکته را باید بدانم که هیچ وقت مسائل نادلخواه رو برای دیگران تعریف نکنم چرا که در مداری قرار می گیرم که سبب می شود همان وقایع را جذب کنم
و باید خودم و عادت بدم به تعریف از اتفاقات خوب و تلاش کنم که مدت زپان بیشتری خودم رو در حال خوب نگه دارم
کار آسانی برام نبود
ولی به لطف خداوند مهربان ، مهاجرت خیلی کمکم کرد که بتونم خودم رو ، تواناییهام رو و خدای درونم رو بهتر بشناسم
البته این و بگم از وقتی تصمیم گرفتم از بدیها نگم و حس ترحم نخرم در بین اطرافیان که من رو جور دیگری میشماختند ، دیگه جالب و دوست داشتنی نبودم چون دیگه مثل خودشون نبودم و این اتفاق خیلی به رشدم کمک کرد و به طور معجزه آسایی اطزافیانم غربال شدند و بینمون کیلومترها فاصله افتاد .
الهی صدها هزار مرتبه شکرت که از رشد من حمایت میکنی .
سلام به استادم و مریم جان و سلامت خدمت دوستان خوبم
استاد واقعا نکته مهم وخوبی اشاره کردید ..من به نوبه خودم همیشه عادت دارم از مشکلاتم بیشترتوی جمع با خانواده یا دوستان حرف بزنم حالا اتفاقات خوبم افتاده جالب اینجاس که فقط درمورد اتفاقات بد حرف میزنم.. انگار برام عادت شده..درمورد مشکلات بچه ها..خراب شدن یه وسیله خونه وووو
استاد واقعا سپاسگذارم که مارو آگاه میکنید ..من میخوام تعهد بدم دیگه درمورد مشکلاتم حتی باخودمم حرف نزنم..وحتما سعی و تلاشمو میکنم تا فقط اتفاقات خوب رو همیشه بگم..چون احساس خوب_اتفاقات خوب..و همه چی با فرکانسه.فقط باید رو موج مثبت تنظیمش کنیم..اگه همیشه آگاهانه توجهمون رو به هر چیزی به سمت افکار مثبت هدایت بدیم بعدها این برای ما عادت میشه وناآگاهانه انجامش میدیم.
خدارو شکر در این مسیر هدایت شدم .وبه امید الله بتونم ذهنمو به سمت افکار مثبت کنترل کنم.
دوستان کامنتهای شما فوق العادس خوشحالم درکنارتون هستم.
خدایاشکرت برای هدایت شدن به این آگاهی ها و این زیبایی ها
خدایاشکرت برای زنده بودنم خدایاشکرت برای اینکه این روزا مشتاقم ببینیم فایل امروز سفرنامه چی هست و قراره چی یاد بگیرم
خدایاشکرت برای وجود شما استاد عزیز و جذابم و شما خانم شایسته زیبا و جذابم
و تک تک شما دوستان فوق العادم که از خوندن کامنتاتون و صداقتی که داری لذت میبرم
خدایاشکرت برای اینکه دیشب فایل سفر به دور آمریکای 227 دیدم و چقدر لذت بردم و امروزم با شروع روزم این فایل زیبا
استاد چقدر شما خوبین و رعایت میکنین که میکائیل خوابه آروم تر حرف بزنید
و اما نکات این فایل
استاد ما (من و دوتا خواهرام) وقتی اوایل با شما آشنا شدیم تعهدمون در حرف نزدن در مورد ناخواسته هامون خیلی خیلی شدید بود بطوریکه واقعا هیچی نمی گفتیم
اما الان بعد از چند ماه احساس می کنم انگار اینجور شدم که من دیگه میدونم چی باید بگم چی نگم، و یجورایی شدتش مثل گذشته نیست، البته اینجورم نیست که واقعه و یا اتفاق رو بگم فقط در این حد که بگم چیزی رخ داده، و چون من و دوخواهرام در این مسیر هستیم، اتفاقات به ظاهر بد رو دیگه در جوردش کنجکاوب نمی کنیم، فقط اون خواسته ای که از دل اون تضاد بیرون اومده، نکته یادگیریش رو برای هم می گیم.
وقتی متعهد شیم که از این به بعد میخوام فقط در مورد اتفاقات مثبت زندگیم حرف بزنم، دیگه انتظار فقط اتفاقات خوب دارم، فقط چیزای خوب رخ میده که در موردش حرف بزنم
و صرف همین تعهد این اتفاقات خوب رو به وجود میاره.
وقتی فقط در مورد جیزایی که دوست داریم حرف میزنیم اونموقع فرکانسی که ارسال میکنیم فرکانس خواسته هامون هست، در نتیجه جیزی که دریافت میکنیم هم خواسته هامون هست
خدایاشکرت برای این آگاهی ها
این فایل زیبا
خدایاشکرت که با این بخش آشنا شدم و هدایتم کردی به گنجینه ای که هر روز یک گنج رو برام آشکار می کنه خدایاشکرت
قبل از آشنایی با سایت و آموزه های استاد منم شبیه و عین این افرادی بودم که استاد از اغلب افراد صحبت می کنند!یعنی فقط مشتاق بودم خبرهای روزی رو که تو اکثر خونواده های فامیل و اقوام شوهرم افتاده بود رو شب بین خونوداه ی خودم با آب و تاب تعریف کنم و بگم به ظاهر که من فرد بروز و آنلاینی هستم و از هر چیزی خبر دارم و به قول استاد از جنس همونا هم جذب میکردم و برای فردا و فرداهای نزدیک دوباره حرف داشتم از این خونه به اون خونه!غافل از اینکه نه حالم بهتر میشد و نه احساسم ولی شیطان خوب تونسته بود روی من تسلط داشته باشه و وقتی در چنین مداری هستیم اتفاقات و شرایط شبیه این رو جذب می کنیم و لاجرم تمام طول ماه از این گونه اتفاقات و خبرها بود و هر وقت می خواستند به یه دورهمی برن پای ثابتش من بودم که توی اون سه چهار ساعت فقط حرف دیگران،اتفاقات ناخوشایند،قضاوت ها،تهمت ها ،مسخره کردن و خندیدن ها،دروغ ها وخیلی چیزای دیگه..
یه هفته ی قبل وقتی ناخواسته وارد چنین جمعی شدم دیدم همون روال قبلی هست و توی اون سه چهار ساعت خبرهای کل شهر و حرفهایی که حتی شاید نزدیکان اون طرف ازش بی خبر بودند توی این جمع گفته میشد و منم فقط ساکت بودم که دیدم این برداشت رو کردند که اون قدری تو خونه تنها نشسته افسرده شده چون برخلاف اونا هیچ حرفی توی اون ساعات کنار هم نزدیم و همون جا گفتم خدایا شکرت…
و شکر خدای مهربون که هدایت میکنه از وقتی باسایت شما آشنا شدم این کارها رو به حداقلش رسوندم ولی امروز دیدم و فهمیدم هر از گاهی درباره ی چیزهای منفی هم صحبت میکنم !از قبیل ترافیک دیروز و شلوغی شهر و …و با گوش دادن چندین باره ی این فایل از امروز و این ساعت تعهد میدم به خودم و خدای خودم که درباره ی مسائلی با دیگران حتی خودم و حتی با خدام حرف بزنم که دوست دارم اتفاق بیفته نه درباره ی مسائلی که ناخوشایند هستند و دوست ندارم که اتفاق بیفتند!!!
این فایل با اینکه شش دقیقه ایی بود ولی پر از آگاهی های نهفته ایی بود که فکر میکردم بلد هستم و عمل میکنم ولی در لایه های زیرین افکار و باورهایم پیدا کردم مسائلی رو که هر چند وقت یکبار در موردشون حرف میزدم.
خدا رو شکر که هدایت شدم به این آگاهی و این فایل زیبا…
سلام
روز دهم از سفرنامه
چقدر باوره ریز و پنهانیه که وقتی دوست داری برای جلب توجه و یا علاقه خودت موضوعات و حوادث نادلخواه رو تعریف کنی ناخوداگاه باعث جذب اون اتفاقات میشی یعنی یه جورایی منتظری اتفاق بیافته که بیای و با آب و تاب تعریفش کنی…
مثل باور قربانی بودن که استاد تو فایل ۲ عزت نفس توضیح میدن و چقدر این باوره مخرب باعث جذب شرایطی میشه که باز هم به ما احساس قربانی شدن رو بده چون به شکل ناخوداگاه علاقه داریم به قربانی شدن و جلب ترحم دیگران.
یادم میاد تو برهه ای از زندگیم که با تضاد بسیار بزرگی برخورد کرده بودم مدام دنبال ترحم گرفتن از خانوادم بودم اینکه چقدر مورد ظلم واقع شدم و چقدر قربانی شدم.
و وقتی پی به این باور مخرب بردم و با اینکه میدونم این باور در وجودم هست هنوز هم گاهی فراموشش میکنم و از دستم در میره که کنترلش کنم ولی خدارو شکر خیلی بهتر شدم وفقط با کمی کنترل کردن و مدیریت کردم این باور کلی از اتفاقاتی که در اون نقش قربانی رو داشتم از زندگیم و تحربیاتم کم شد.
?????
واقعا استاد ما شاگردهاتون چقدر باید آزمون و خطا میکردیم چند سال باید تجربه میکردیم که پی به این اگاهی ببریم …تازه اگه پی میبردیم…
فایل امروز درسته خیلی زمانش کوتاه بود ولی بنظرم دنیای اگاهی داشت و چندین بار گوشش کردم.
بهم گوشزد کرد که اصلا ناخواسته ها نباید بازگو بشه حتی در حد هوای بارونی و تگرگی و ابری..
گاهی ما ازنکات کلیدی غافل میشیم و فک میکنیم حاشیه ن…ولی تک تک نکاتی که جز قوانین الهی اند مهمن و در کنار هم هستن که زنجیره خوشبختی شکل میگیره.
از امروز به لطف خدا و ان شالله متعهد میشم که هر گز در مورد ناخواسته هام و اتفاقات ناخواسته صحبت نکنم و فقط و فقط قسمت خوب اتفاقات رو ببینم تعریف کنم به یاد بیارم و در ذهنم مرور کنم که تو مسیر بمونم و خواسته هام رو خلق کنم به لطف خدا
خدایا کمکمون کن درست بشنویم
درست درک کنیم
درست عمل کنیم
تا نتیجه ها پدیدار بشن
خدایا شکرت
روز دهم سفرنامه
سلام خانواده ی عزیزم
این فایل به من یاد داد چطور خوش شانس باشم؟
وقتی تصمیم بگیری فارق از اینکه چه اتفاقایی برات بیفته فقط نکات مثبت اون اتفاق رو ببینی و تعریف کنی
اون موقس که به خدا درخواست میدی من فقط اتفاقای خوب رو میخوام
توجهت رو رو هرچی بزاری اونو گسترش میدی همیشه درمورد اتفاقای خوب با بقیه حرف بزن مگه اتفاقای خوب چشونه؟
قبلنا فک میکردم شانس یه چیزیه گونی گونی خدا برای بعضیاا داده برای بعضیانه ولی الان فهمیدم
شانس چیزی نیس جز طرز نگاه کردن به مسائل
شانس چیزی نیس جز احساس خوب=اتفاقات خوب
شانس چیزی نیس جز تعریف کردن اتفاقای مثبت زندگی
مهساا الان تو خیلی خوش شانسی که ب این درک رسیدی تویی انتخاب میکنی خوش شانس باشی یانه
از دل هر مسئله فقط زیبایی هاشو دربیار اون موقس که اتفاقای خوب از درو دیوار برات میریزن اون موقس که میشی خوش شانس
یادت نره قدرت کلام رو..حتی به خدای خودتم از مشکلات نگوووووو حتییییی به خدای خودت..چه برسه به بقیه
اون موقس که بالا میری اوج میگیری اون موقس که تو مداری قرار میگیری که فقط زیبایی میبینی
استااد ممنونم ازتون
دوستون دارم خانواده ی عزیزم
بسم الله الرحمن الرحیم
برگ دهم از سفرنامه
سلام میکنم خدمت استاد عزیز🌻، خانم شایسته🌼 و همه دوستان خوبم در خانواده صمیمی عباس منش🌺، امیدوارم حال همگی شما عالی باشه.
چرا بعضی افراد درمورد ناخواسته ها و اتفاقات بد زندگیشون صحبت میکنن؟ پیگیر اخبار ناراحتکننده هستن؟ درمورد همه چیزهای ناخوشایند صحبت میکنن؟
دلیلش اینه که فکر میکنن این حرفها خریدار داره، چون بقیه مشکلات دارن، من هم باید یکی از مردم باشم، من هم باید همرنگ مردم باشم. 🌷دلیلش اینه که این افراد باور ندارن که خودشون هستن که مسئول صد در صد زندگیشون هستن🌷 و همیشه مقصر رو بیرون از خودشون میبینن، خودشون رو قربانی میبینن. 👈کسی که ناراحته، فکر میکنه زندگی سخته و هر روز مشکلات بیشتر میشه و دائما توی دلش یا با دیگران داره از زمین و زمان و خدا شکایت میکنه، آیا این فرد موفق میشه؟ آیا ثروتمند و سلامت میشه؟ یا چیزی که منتظرش🌺 هست رو ملاقات میکنه؟👉 🌼منتظر چه چیزی هستی؟🌼 با چه احساسی منتظر هستی؟ خودت بهتر میدونی در آینده به چی میرسی!
چرا این افراد درمورد اتفاقات خوب صحبت نمیکنن؟ چون اگه صحبت کنن، مردم فکر میکنن این داره خودش رو بهتر نشون میده، چون اونوقت از سمت دیگران مسخره میشن، برچسب میخورن، چون چشم میخورن، چون رای و نظر مردم مهمه.🤔
چرا در مورد ناخواسته ها صحبت میکنن؟ چون با بیان اتفاقات بد افراد توجه دیگران رو به خودشون اختصاص میدن😳 و از دریافت همدردی، غمخواری، دلسوزی و توجه دیگران به خود لذت میبرن. اگه اشتباه نکنم توی روانشناسی بهش میگن 😢پاداشهای منفی😢، یعنی چی؟ یعنی من اگه ناراحت باشم، درد داشته باشم، همش توی رختخواب باشم، دیگران از جمله اعضای خانواده، دوستان و اقوام حال من رو میپرسن، میگن خوب شد؟ بهتره؟ غذا خورده؟ چرا از خونه بیرون نمیاد؟ درسش چطوره، افت کرده بود بهتر شده؟ و من برای اینکه توجه و محبت بیشتری دریافت کنم بیشتر به این روند ادامه میدم و این سیکل معیوب ادامه داره.
حالا چرا بعضی افراد در مورد اتفاقات عجیب و غریب و نادر و ناراحت کننده صحبت میکنن؟😵 ببین، به نظر من وقتی به روند توجه درمورد ناخواسته ها ادامه بدی، توی این زمینه حرفهای میشی و از طرفی فکر کن به دوستت میگی راستی توی فلان اتفاق انگشت کوچیکه پام درد گرفت، اصلا نمیذاره راه برم. میگه این که چیزی نیست، فلانی کل پاش رو گچ گرفت. 📌تو هم برای اینکه از قافله عقب نمونی، سعی میکنی یه چیزی از زندگی خودت یا دیگران یا چیزی که توی فیلم و سریال دیدی رو تعریف کنی که تازگی داشته باشه، تکراری نباشه📌، چون به هر حال باید یه چیزی بگی دیگه و چه بهتر که نادر باشه، جالب باشه و صد البته ناراحت کننده و معترض به بخت و اقبال و شرایط و حسرت خوردن به دیگرانی که وضعیت خوب و عالی دارن، شانس دارن، در کشور خارجی هستن و…
پس اینطور میشه که با این فرکانس میایم و اتفاقات ناخواسته و نادر و عجیب و غریب بیشتری به زندگیمون وارد میکنیم و متاسفانه نعمتهایی که داریم و هر لحظه در بیشمار نعمت و رحمت خدا غرقیم رو نمیبینیم😍، شکرگزاری نمیکنیم🙏، به آسمون، به گلها🌹، به درختان🌳، به دریا نگاه نمیکنیم، در مورد اتفاقات خوب زندگیمون صحبت نمیکنیم. فکر کردیم باید بیشتر جدی باشیم، کمتر بخندیم، بیشتر اخم کنیم. درحالیکه باید خودمون رو دوست داشته باشیم👬، باید رها باشیم و روی باورها مون کار کنیم، باید بیخیال تر باشیم، ساده بگیریم همه چی رو. باید تصویر درستی از خدا داشته باشیم💭 و یادمون باشه که جهان مثل آینه میمونه، داره فرکانسهای تو رو در قالب اتفاقات و شرایط به تو برمیگردونه🔁، پس فرکانس خوب بفرست، چیزهایی که زیبا هستن رو تحسین کن🤗. تو به این زندگی آمدی که خوشبختی واقعی رو تجربه کنی😍، هر لحظه قانون رو به خودت یادآوری کن، از زندگیت لذت ببر، ما موجوداتی هستیم که با ⭐توجه خودمون⭐ داریم هر لحظه آینده خودمون رو میسازیم، به چی داریم توجه میکنیم، چه چیزی به خورد ذهنمون میدیم، اگه میخوایم نتایج بزرگ بگیریم راهی نداریم جز اینکه تغییر کنیم، ما هم مثل جهان رشد و پیشرفت کنیم.
ما باید بپذیریم که توانمند هستیم، که بیانتها هستیم، ما باید بپذیریم که برای تجربه خوشبختی لازمه که با قلبمون دوست باشیم💝، به هدایتهامون عمل کنیم، در مورد ناخواسته هامون صحبت نکنیم، ورودیهای ذهنمون رو کنترل کنیم، به نجواهای شیطان اهمیت ندیم👿، اون نجواها به اندازه شیئی هم تاثیری بر ما که ایمان داریم به خدا، به قانون نداره. کنترل ورودیهای ذهن یعنی اگه آهنگ گوش میدیم، آهنگ شاد باشه، آهنگ آرامش بخش باشه، اگه فیلم میبینیم، فیلم زندگینامه افراد موفق باشه، فیلمهایی درباره طبیعت باشه، در مورد فراوانی باشه، در مورد باور توانستن باشه، درمورد زیبایی باشه، اخبار میشنویم، اخبار مثبت باشه، درمورد پیشرفتهای بشر باشه، درمورد تمرکز بر نکات مثبت باشه، اگه کتاب میخونیم، کتابهای خوب بخونیم، آموزنده باشه و خلاصه ورودیهای ذهنمون رو کنترل کنیم.😉
توی برگ ۱۰ام از سفرنامه ام که الان یک سال بیشتره که با دوستان و این مسیر همراه هستم، میخوام از نتایج زندگیم بنویسم.
من خدا رو شکر بیشتر از قبل صدای هدایت قلبم رو میشنوم، بعضی روزها آشپزی میکنم🍛، صبحونه آماده میکنم، من که اصلا تجربه ورزش کردن جز توی مدرسه رو نداشتم، الان با دوستام یک ساعت یا بیشتر فوتبال بازی میکنم و این بار آخر سه تا گل هم زدم😎، خدا رو شکر من که آرزو داشتم درآمدی داشته باشم، الان هر ماه ۶۵۰ تومن حقوق میگیرم و یه مقداریش رو پس انداز میکنم. خدا رو شکر قرآن میخونم، سه تا کتاب گرفتم و دارم اونها رو میخونم📖، سه، چهارتا نرم افزار و آموزش گرفتم و دارم اونها رو تمرین میکنم، حس و حال و رفتارم با بقیه رو دوست دارم، حسم مثبت هست😍، بیشتر شادی میکنم😋، دارم نه گفتن رو تمرین میکنم، عزیزم شکرت🙏، به امید نتایج بیشتر و درخشانتر… ⭐
امیدوارم همه دوستان، خانم شایسته و استاد عزیز در پناه خدای بینهایت عظیم، همیشه شاد🌹، سلامت🌺، سربلند🌼، رضایتمند😊، ثروتمند✨ و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید⭐
عرض احترام و خدا قوت
اینکه بتونی در عادتهای یک عمر تغییر ایجاد کنی برای تغییر زندگیت اصلا کار راحتی نیست اینکه یک عمر با تعریف از اتفاقات بد زندگیت ازتعریف مسایل و مشکلات اجتماع و غیره احساس میکردی سبک میشی و با تعریف از مشکلات فکر میکردی دیگران میفهمند که تو چقدر سختی میکشی و چقدر زجر کشیده ای و حالا مدتی است فهمیدی کلا تو خاکی بودی اما تا جاده راهی نیست فقط یخورده همت میخواد و دقت و تمرکز که باورها و عادتهای گذشته رو کم کم تغییر بدی !! تو یه فایل از شما شنیدم که گفتی نگاهت به خداوند اینطوریه که خدابهتون میگه : 《چی میخوای ؟ 》 و شما میگید: فلان چیز رو و او پاسخ میده : 《خوب بیا انجامش بدیم 》
در واقع گذشتن از مسیر سنگلاخ عادتهای گذشته اراده تغییر میخواد و الان خواسته من از خداوندم همین است و با همتی استوار و محکم با تکیه بر موفقیتهای گذشته و توانایی بی حدم و اینکه من قسمتی از خداوندم که محدودیت ندارد میدانم که موفق میشم عادتهای گذشته رو ترک کنم ،همین که من الان عضوی از خانواده بزرگ عباسمنش هستم نشان کمک و هدایت خداوند است ،خدایا شکرت ،شاید برای دوستانی که این متن رو میخونند جالب باشه بدانند که من از مبلغ بدهی ۱میلیاردو سیصد میلیونی در سن ۳۲سالگی (سال ۹۱) با هدایت بسیار زیبای پروردگارم توسط پسر ۷ ساله ام ظرف مدت ۱۰ سال به مثبت ۴۰۰ میلیون رسیدم و شدنی است.و الان در ارامش و عشق و روابط بسیار عالی در کنار همسر مهربان و با گذشتم و پسر نازنینم از لحظه لحظه با هم بودن و سلامتیمان لذت میبریم ،خدایا شکرت
رد پای مندر روز دهم من یادمه همیشه مشکلاتم رو برای همه تعریف میکردم و همیشه اتفاقات بد میفتاد و یادمه همیشه میگفتم الان قراره برمفلان جا ممکنه همچین اتفاق بدی بیفته میگفتم بدترین حالت رو در نظر میگیرم که اگ به اونبدی نشد خوشحال بشم و همیشه اتفاقات بد میفتاد همیشه رفتار خانواده دوستان انسان ها از حکومت و … از نظرم بد بود رفتاراشون از نظرم درد اور بود و من همیشه در مورد اینا صحبت میکردم و اصلا حالم خوب نبود و قوطه ور میشدم تو حالت افسرده گی و این داستان همیشه برام وجود داشت فقط یه تایم هایی کم و زیاد میشد ولی همیشه اینجوری بودم تا همین چند ماه پیش هم اینجوری بودم و تصمیم گرفتم تا که حال خودمو خوب کنم . و با چندتا کتاب آشنا شدم کتاب هارو خوندم و مدارم آروم آروم اومد بالا و با استاد عزیزم آشنا شدم و الان هم که با قوانین اشنا شدم همه چیز متفاوت شده من تو سنکم قرانروخونده بودم از اوایلش که خوندم حالمخوب بود ولی بعد از قرآن و خدا هم زده شده بودم تا الان که با خداییکه همیشه تو قلبم بود دوباره آشنا و دوست شدم و الان میتوانم بگم عاشقش هستم من همونی ام که قبلا متنفر شده بود ازدین و … و مدام میگفتم که خدا اون خدایی نیست که ادیان میگن ولی اثباتی برای حرفم نداشتم و… خلاصه انرژی و مدارم بشدت پایین بود تا با این فایل های آشنا شدم و قل دادم متعهدانه بهشون عمل کنم و شما نمیدونین چقدر اتفاقات خوب الان برام داره رقم میخوره خانوادم رفتارشون درست شده چون مشکلات همه از من بود و من پذیرفتم که من مقصر بودم من مشکل داشتم دوستانم رفتارشون با من عالی شده جامعه رفتارش عالی شده غریبه ها م همینطور همه جا حسم خوبه و مثبت و همیشه قوانین روتو قلبم با خودم زمزمه میکنم ذهنم رو افکارمو ورودی هارو کنترل میکنم و با قوانین الهی تثبیتش میکنم و به چنان آرامشی رسیدم ک اصلا غیر قابل تصور هست اتفاقات خوب الان دارن برام رخ میدن وقتی اتفاقی میفته که ظاهرش تلخه من خودمو کنترل میکنم ایمانمو به خدا نشون میدم غمگیننمیشم حداقل سعی خودمو میکنم با نهایت قدرت حتی خیلی کم میتونمگاهی کنترلش کنم و واقعا سخته ولی وقتی همون یکمی هم که میتوانم افکارمو مرکز توجه امو کنترل کنم همون اتفاق به ظاهروحشتناک برعکس میشه و یهو به نفع من تموم میشه نمونشبرام چندروز پیش رخ داد ولی من همیشه قوانین رو تکرارمیکنم روابطم عالی شدن خدایا شکرت واقعا خدایا شکرت بابت همه چیز شکرت رفتار خیلی ها توزندگی با من تغییر کرده چون دارم از قوانین الهی استفاده میکنم خدایا شکرت توجه به نکات مثبت فرستادن سیگنال های مثبت و نتیجه خوشحالی و ارامش و اتفاقات بهتر وبیشتر تو زندگی خدایا شکرت
سلام ،خدمت دوستان واستاد عزیزو خانوم گرانقدرش
امروز سفردهم است
میخوام از اینجا بگم که من چن روز پیش این سفر شروع کردم ،بعد سه جلسه دیدن و سپاسگزاری شب وروز ام دوبار اتفاقی وسریع خدا همه چی جور کرد رفتم شمال چقدر همه چی عالی بود و چه هوایی همه اینا بخاطر اون چن روز قبلش بود که همش حس خوب طبیعت تو پشت صحنه فیلم استاد توجه میکردم کیف میکردم خلاصه ما بیخیال که آقا تعهد دادم اومدم دوباره نجواها رومن تسلط داشتن و منم الکی به سایت نمیتونستم وصل بشم هی میپرید تا اینکه تو یوتیوب فیلم استاد با دوستان تو ال ای دیدم چقدر گریه کردم تحسین کردمشون مخصوص ارشیا عزیز ورفتم دوتا قسمت قبل هم دیدم از خدا ممنونم که چه حالی داد من حالم دگرگون شد ،بعدش دوروز بعدش یه دفه اسمس اومد که آقای ارشیانفر با استاد لایو داره خلاصه یادم بود تا اینکه از خاطرم پرید یه دفه یکی گفت لایوهااا رفتم هی زدم وصل نشد تا اینکه دیدم یه ۱۵ دقیقه گذشته ولی وصل ش
دم استاد ترکوند هر چی تو ذهنم سوال بود جواب داد یعنی این همه مدت که مثل مرغ خنگ دور خودم میچرخیدم تمام سوالهای دل وذهنم استاد تو فایل گفت انگار یکی گفت مونا برو بزن از صفحه فیلم بگیر دارن حرف میزنن همینجوری زدم تا یه دفه دخترم اومد هی گریه کرد که خوابش میاد منم سپردم به خدا گوشی گذاشتم با اسکرین رکورد صفحه رفتم خلاصه همش میگفتم نکنه هندزفری هست ضبط نشه صدا یا اینکه حافظه ام ارور بده دیگه گفتم هرچی خدا بخواد اومدم دیدم ضبط شده ولی نگا نکردم یکی گفت دوباره شروع کن سفرنامه رو ببین رفتم دیدم عه سایت اومد بالا هنگ کردم فهمیدم اونموقع مدارم پایین بوده و انرژی ذهنم پایین که نشد برم
توسایت خلاصه ،حالا امروز دوباره حالم خوبه یه حال خوب واقعی تواین مدت کم وکاستی داشتم قشنگ نشد که بیام و هدایت بشم ولی الان اومدم تا عوض بشم آیندمو تغییر بدم بشم یکی دیگه که چن سال دیگه به خودم نگا مردم کیف کنم دیگه نمیزارم روزم وشب ام که میگزره با حرفای مفت و چرت پرت دیگران بگزره میخوام حالمو خوب کنم مثل نوزاد زاییده شده از مادر ،دیگه از اهمال کاری و تنبل بودن کشیدم کنار از خدا خواستم کمکم کنه تا به تعهدام پایبند باشم کوچولو میرم ولی میرم تا نتیجه ببینم امروز بااینکه هی انرژی منفی و مخرب اومد ولی هی گفتم مثبتش ببین همسرم زد اخبار دیدم نمیشه دعوا کنم اومدم تواناق کلی با دخترم وقت گذاشتم فهمیدم چقدر از وقت تولدش تا الان که ۳سالش کم میدیدمش فهمیدم خدا چقدر بهم لطف داشته که خوبیها و رفتاراش و باهوش بودنش نبینم تا یه کار بد میکنه داد میزنم فهمیدم چقدر شبیه مادرم شدم که همش قضاوتش میکردم گفتم خدایا ممنونم که من آدم کردی به قول استاد که چقدر خوبه قبل از اینکه جهان زیاد له کنه آدم بع خودت بیایی و دقیقا من هم هم همون بودم مثل کبک تو برف بودم وحالا خودمو شناختم که کی هستم الان که فایل استاد دیدم فهمیدم دیگه نباید هی حرف مفت بزنم ،حرف مفت من اینکه یکی بگه من مادرشوهرم ال منم زود که حرف کم نیارم راجبشون بگم چه بد چه خوب به من چه ،ازن ممنونم استاد خدا شمارو فرستاده تا مارو هدایت کنه استاد شما خیلی عالی هستید انشالله که تا همیشه پابرجا باشید خدا عمر با عزت نصیب خودتون و خانوادتون بکنه ممنونیم که ماها رو هدایت میکنید چقدرم جاده ایی که رانندگی میکنید باصفا مثل خودتون سرسبز و نو همونطور که با دیدن اون منظره حالمون خوب میشه خدا حال دلتون تا آخر عمر شاد وسلامت نگه دار دست حق یارتون
به نام خداوند خالق فرکانس
سلام به استاد عزیز و همسفران گلشون
سلام به دوستان عالی در این دانشگاه الهی
این نکته را باید بدانم که هیچ وقت مسائل نادلخواه رو برای دیگران تعریف نکنم چرا که در مداری قرار می گیرم که سبب می شود همان وقایع را جذب کنم
و باید خودم و عادت بدم به تعریف از اتفاقات خوب و تلاش کنم که مدت زپان بیشتری خودم رو در حال خوب نگه دارم
کار آسانی برام نبود
ولی به لطف خداوند مهربان ، مهاجرت خیلی کمکم کرد که بتونم خودم رو ، تواناییهام رو و خدای درونم رو بهتر بشناسم
البته این و بگم از وقتی تصمیم گرفتم از بدیها نگم و حس ترحم نخرم در بین اطرافیان که من رو جور دیگری میشماختند ، دیگه جالب و دوست داشتنی نبودم چون دیگه مثل خودشون نبودم و این اتفاق خیلی به رشدم کمک کرد و به طور معجزه آسایی اطزافیانم غربال شدند و بینمون کیلومترها فاصله افتاد .
الهی صدها هزار مرتبه شکرت که از رشد من حمایت میکنی .
عاشقتم من
به نام الله مهربان
ردپای دهم
سلام به استادم و مریم جان و سلامت خدمت دوستان خوبم
استاد واقعا نکته مهم وخوبی اشاره کردید ..من به نوبه خودم همیشه عادت دارم از مشکلاتم بیشترتوی جمع با خانواده یا دوستان حرف بزنم حالا اتفاقات خوبم افتاده جالب اینجاس که فقط درمورد اتفاقات بد حرف میزنم.. انگار برام عادت شده..درمورد مشکلات بچه ها..خراب شدن یه وسیله خونه وووو
استاد واقعا سپاسگذارم که مارو آگاه میکنید ..من میخوام تعهد بدم دیگه درمورد مشکلاتم حتی باخودمم حرف نزنم..وحتما سعی و تلاشمو میکنم تا فقط اتفاقات خوب رو همیشه بگم..چون احساس خوب_اتفاقات خوب..و همه چی با فرکانسه.فقط باید رو موج مثبت تنظیمش کنیم..اگه همیشه آگاهانه توجهمون رو به هر چیزی به سمت افکار مثبت هدایت بدیم بعدها این برای ما عادت میشه وناآگاهانه انجامش میدیم.
خدارو شکر در این مسیر هدایت شدم .وبه امید الله بتونم ذهنمو به سمت افکار مثبت کنترل کنم.
دوستان کامنتهای شما فوق العادس خوشحالم درکنارتون هستم.
درپناه الله مهربان باشید
بنام رب وهاب و هدایتگرم
سلام به دوستان و همسفران عزیزم
روز دهم سفرنامه
خدایاشکرت برای هدایت شدن به این آگاهی ها و این زیبایی ها
خدایاشکرت برای زنده بودنم خدایاشکرت برای اینکه این روزا مشتاقم ببینیم فایل امروز سفرنامه چی هست و قراره چی یاد بگیرم
خدایاشکرت برای وجود شما استاد عزیز و جذابم و شما خانم شایسته زیبا و جذابم
و تک تک شما دوستان فوق العادم که از خوندن کامنتاتون و صداقتی که داری لذت میبرم
خدایاشکرت برای اینکه دیشب فایل سفر به دور آمریکای 227 دیدم و چقدر لذت بردم و امروزم با شروع روزم این فایل زیبا
استاد چقدر شما خوبین و رعایت میکنین که میکائیل خوابه آروم تر حرف بزنید
و اما نکات این فایل
استاد ما (من و دوتا خواهرام) وقتی اوایل با شما آشنا شدیم تعهدمون در حرف نزدن در مورد ناخواسته هامون خیلی خیلی شدید بود بطوریکه واقعا هیچی نمی گفتیم
اما الان بعد از چند ماه احساس می کنم انگار اینجور شدم که من دیگه میدونم چی باید بگم چی نگم، و یجورایی شدتش مثل گذشته نیست، البته اینجورم نیست که واقعه و یا اتفاق رو بگم فقط در این حد که بگم چیزی رخ داده، و چون من و دوخواهرام در این مسیر هستیم، اتفاقات به ظاهر بد رو دیگه در جوردش کنجکاوب نمی کنیم، فقط اون خواسته ای که از دل اون تضاد بیرون اومده، نکته یادگیریش رو برای هم می گیم.
وقتی متعهد شیم که از این به بعد میخوام فقط در مورد اتفاقات مثبت زندگیم حرف بزنم، دیگه انتظار فقط اتفاقات خوب دارم، فقط چیزای خوب رخ میده که در موردش حرف بزنم
و صرف همین تعهد این اتفاقات خوب رو به وجود میاره.
وقتی فقط در مورد جیزایی که دوست داریم حرف میزنیم اونموقع فرکانسی که ارسال میکنیم فرکانس خواسته هامون هست، در نتیجه جیزی که دریافت میکنیم هم خواسته هامون هست
خدایاشکرت برای این آگاهی ها
این فایل زیبا
خدایاشکرت که با این بخش آشنا شدم و هدایتم کردی به گنجینه ای که هر روز یک گنج رو برام آشکار می کنه خدایاشکرت
دوستان عزیزم استادانم عاشقتونم
در پناه الله یکتا باشید.
به نام خدای مهربان
سلام خدمت همگی
قبل از آشنایی با سایت و آموزه های استاد منم شبیه و عین این افرادی بودم که استاد از اغلب افراد صحبت می کنند!یعنی فقط مشتاق بودم خبرهای روزی رو که تو اکثر خونواده های فامیل و اقوام شوهرم افتاده بود رو شب بین خونوداه ی خودم با آب و تاب تعریف کنم و بگم به ظاهر که من فرد بروز و آنلاینی هستم و از هر چیزی خبر دارم و به قول استاد از جنس همونا هم جذب میکردم و برای فردا و فرداهای نزدیک دوباره حرف داشتم از این خونه به اون خونه!غافل از اینکه نه حالم بهتر میشد و نه احساسم ولی شیطان خوب تونسته بود روی من تسلط داشته باشه و وقتی در چنین مداری هستیم اتفاقات و شرایط شبیه این رو جذب می کنیم و لاجرم تمام طول ماه از این گونه اتفاقات و خبرها بود و هر وقت می خواستند به یه دورهمی برن پای ثابتش من بودم که توی اون سه چهار ساعت فقط حرف دیگران،اتفاقات ناخوشایند،قضاوت ها،تهمت ها ،مسخره کردن و خندیدن ها،دروغ ها وخیلی چیزای دیگه..
یه هفته ی قبل وقتی ناخواسته وارد چنین جمعی شدم دیدم همون روال قبلی هست و توی اون سه چهار ساعت خبرهای کل شهر و حرفهایی که حتی شاید نزدیکان اون طرف ازش بی خبر بودند توی این جمع گفته میشد و منم فقط ساکت بودم که دیدم این برداشت رو کردند که اون قدری تو خونه تنها نشسته افسرده شده چون برخلاف اونا هیچ حرفی توی اون ساعات کنار هم نزدیم و همون جا گفتم خدایا شکرت…
و شکر خدای مهربون که هدایت میکنه از وقتی باسایت شما آشنا شدم این کارها رو به حداقلش رسوندم ولی امروز دیدم و فهمیدم هر از گاهی درباره ی چیزهای منفی هم صحبت میکنم !از قبیل ترافیک دیروز و شلوغی شهر و …و با گوش دادن چندین باره ی این فایل از امروز و این ساعت تعهد میدم به خودم و خدای خودم که درباره ی مسائلی با دیگران حتی خودم و حتی با خدام حرف بزنم که دوست دارم اتفاق بیفته نه درباره ی مسائلی که ناخوشایند هستند و دوست ندارم که اتفاق بیفتند!!!
این فایل با اینکه شش دقیقه ایی بود ولی پر از آگاهی های نهفته ایی بود که فکر میکردم بلد هستم و عمل میکنم ولی در لایه های زیرین افکار و باورهایم پیدا کردم مسائلی رو که هر چند وقت یکبار در موردشون حرف میزدم.
خدا رو شکر که هدایت شدم به این آگاهی و این فایل زیبا…