چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟
    296MB
    50 دقیقه
  • فایل صوتی چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟
    48MB
    50 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

600 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1942 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدر لبخندتان در اول این فایل دلنشین است

    ممنونم از شما

    خدایا شکرت استاد عزیزم ممنووون چققدررر این فایل به موقع بود از وقتی که فایل چرا از راه راست دور میشویم یا به ان نزدیک میشویم رو گزاشتین و درک کردم مقایه چه بلایی سره انسان میاره یع سری کلید ها گرفته بودم یه سری راه حل هارو فهمیده بودم اما دوس داشتم در مورد راهکار مقایسه بیشتر بفهمم بیشتر به یقین برسم تا چیزایی که فهیمدمو بیشتر بفهمم و فراموشش نکنم و با یقین ادامه بدم چقدر از خداوند در خواست کردم که راهکار محکی بهم ارائه بده مخصوصا وقتی توی جمع هستم

    اگر بخوام بنویسم در چه مواردی مرغ همسایه را غاز نشان داده و به احساس بدبختی رسانده باید ساعت ها صحبت کنم

    ولی چند موردشو مینویسم تا بهم یاد آوری بشه

    اینکه آدم به شرایط بقیه احترام بزاره و تحسین کنه چیز بدی نیست و اتفاقا از ویژگی های انسانیت هست اما ما همیشه مقایسه میکنیم همه چیز رو

    و نمیدونم چرا اینکارو همیشه به صورت ناخود آگاه انجام میدیم

    وقتی میخوام ارزش یچیزی رو بسنجیم با چیز دیگ مقایسه میکنیم

    در هروصورت نمیدونم دلیلش چیه اما مقایسه نابود کرده مارو

    من یادمه دوستان دیگر دوستمو با خودم مقایسه میکردم و میگفتم برای اونا بیشتز وقت میزاره

    به اونا بیشتر محبت میکنه و دوس داره

    به خاطر اینکه اونا بهتر از من هستن من شاید بلد نیستم شاید زشتم شاید چیزی ندارم شاید شاد نیستم شاید با من خوش نمیگذره منو دوس نداره اینکارهارو میکنه چون میخواد فاصصله بگیره از من چون منو دوس نداره

    یا شرایط زندگی تقریبا هرکسی که میشناختم میگفتم خوبه فلان چیزو دارن فلان شادی رو دارن ما چی با اینکه داشتم

    اما هررررررررررررر وقت تعریف میکردم ناخود آگاه خودم رو پایین تر میدیدم

    انگار باید من پایین بودم تا اونا بالاتر بودن انگار جا برای همه نیست انگار یه ترازو

    یا میگفتم بدن اونا از من بهتره

    غذای اونا از من بهتره اونا بهتر غذامیخورن راحت ترن لذت بیشتری میبرن اگر فلان غداهارو بخورم راحت ترم شاد ترم

    اونا مشتری هلشون راحت از من خرید میکنن

    تکامل اونا بهتر و سریع تر از منه

    اونا تفریخاتشون جداب تره

    اونا شاد ترن

    سبک زندگی اونا بهتره

    همسر اونا خوش برخورد تره با ادب تره مهربون تره رمانتیک تره

    اونا پولدار ترن اونا به فراوانی بیشتر باور دارن

    اوان بخشنده تر از منن

    اونا با ایمان ترن

    و خیلی مسائل دیگ که همشون باعث میدن حال خیلی بدی بهم دست بده

    ینی متوجه بودم وفتی این افکار میاد به سرم حالم فورا بد میشه فورا گریم میگیره فوران بی انرژی میشم

    به خودم به توانایی هام شک میکنم و میگم من کلا آدم پوچ و بی ارزشم

    خداوند به من کمک نمیکنه من آدم جدا افتاده ای از خداوند هستم

    وقتی تنها بودم عالی بودم میگفتم خدا عاشق منه اما اگر یک نفر رو حتی میدیم مهم نیست اون کی بود و چه ویژگی داشت ذهنم وفرا شروع میکرد به مقایسه و میگفت تو نزدیک تر یا دورتری بخدا

    واگر میگفت نزدیک تری وا اون دورتره میکفتم خدایا تو مگه عادل نیستی تو چه خدایی هستی منم خواستم اینم خواسته پس چرا به من دادی منو هدایت کردی اینو نکردی و شک میکردم به قوانین میگقتم ممکنه یه جاهایی منم هدایت نکنه با اینکه با تمام وجود میخوام

    این نجوا مخصوصا در مواردی که اون فرد از نزدیکانم بود بیشتر میشد به خاطر عشق زیادی که به نزدیکانم دارم و شروع میکردم به سرزنش خدا به قول یکی از نزدیکانم خدا به ما بالام ینی بچم گفته

    منظور کنایه از ناعادل بودن خدا

    و مخصوصا بعد از فایل چگونه به راه راست هدایت میشویم یا از آن دور میشویم

    بیشتر اینن موضوع و این نجواهای مخرب مقایسه و تاثیرش رو در زندگیم دیدم

    و گفتم خداااااااای من چقدر نابودگر بوده و من نمیدیدم

    و واقعیتش خیلی ترسیدم اما گفتم خدایا میدونم کمک میکنی این نجوارو کنترل کنم

    میدونم راه کنترل این نجوارو یاد میگیرم

    یادمه از ترس از دیدن واقعیت تاثیر این نجواها روی حالم روی دور شدنم از خداوند بیشتر درک کردم که باید تنها باشم باید ورودی هامو کنترل کنم

    باید به هیچکس نگاه نکنم

    قبلا فکر میکردم نگاه نکردن به شبکه های اجتماعی وعکی عای دیگران صرفا برای کنترل یکسری چیزهای منفی و اشتباه هست که نشون میدن مثل تجملات و اینا ولی بعدش فهمیدم که به خاطر مقایسه است به خاطر اینکه ذهن ما ناخود آگاه مقایسه میکنه و از خداوند دورمیکنه حالا نتیجه مقایسه هرچی که باشه

    این باشه که تو بهتری یا بدتری

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    الف) به این فکر کنید که در حال حاضر چقدر درگیر این موضوع هستید و این ضعف چقدر در حال اتلاف انرژی و تمرکز سازنده شماست؟

    واقعیت خیییلیییی

    و انرژی منو خیلییییی تلف میکنه

    و باعث میشه من خیلی به خودم فشار بیارم تا کار زیاد تر از تکاملم انجام بدم تا به احساس خوب موقتی حاصل از پیشرفت برسم به محض گذشت مدت کوتاه دوباره باید یه کار جدید انجام بدم تا به خودم ثابت بشه که خدایا ببین من لایق بودم

    از چیزایی که منطقی خلق کردم ادت نمیبرم و شکرگزار نیستم برای اینکه دستاورد هامو مقایسه میکنم

    میگم اینکه چیزی نیست…….

    البته خیییییییییلیییییییییی توی شکرگزاری پیشرفت کردم و زندگیم بهشت شده اما زمان هایی که کمی بی انرژی هستم و خداوند یادم میره دلیلش همیشه

    ولی خب من میدونم که باید تکاملی جلوبرم و شکر خدا از خودم راضیم و سعی میکنم توجه نکنم و به خودم آفرین بگم

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    ب) در کل زمانهایی که درگیر این نوع تفکر بوده اید یا هستید، از خود بپرسید:

    چرا اینطور فکر می کردم یا می کنم؟

    واقعیت به نظرم

    لحاظ نکردن قانون تکامل

    و بیاد نداشتن اینکه شکرگزاری هست که حال مارو خوب میکنه

    نه خونه و ماشین و همسر رویایی

    چرا فکر می کنم همسر دیگران از همسر من بهتر است؟

    فکر میکنم چون شرایطش بهتره حالشم بهتره

    درحالی که شکرگزاری و بیاد اشتن خداوند که حال مارو خوب میکنه

    خیلیارو دیدم همسرشون عاااالیه

    شرایط ظنذگیشون ثروتشون عاااللییییه

    مثلا توی امن ترین و زیبا ترین کشور دنیا زندگی میکنن اما افسردن برای اینکه اصل راضی بودنه شکرگزاری

    چرا فکر می کنیم رابطه دیگران از رابطه من بهتر است؟

    به خاطر درک نادرست ما از خوشحالی و رضایت مندی

    چرا فکر می کنم اوضاع در جای دیگر خوب است؟

    خوشی های خودمونو نعمت های خودمو نمیبینیم

    ریشه این جنس از تفکرات از کجاست؟

    ناشکری

    حرف مردم

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    آیا ریشه اینها باورهای قدرتمندکننده است یا محدود کننده؟!

    محدود کننده

    اصل است یا فرع؟!

    فرع

    _

    چ) حالا که از این ضعف مخرب آگاه شده ای، با توجه به آگاهی های این فایل، چه راهکارهایی برای خارج شدن از این مدار مخرب آموخته ای؟

    تمرکز کنیم برداشته های زندگی خودمون

    و شکرگزار باشیم

    در کل روز

    نه فقط چند دقیقه بعد هم بهونمون این باشه جواب نمیده

    نخوایم خودمونو به دیگران ثابت کنیم

    و نخوایم بگیم ما بهتریم

    یا بدتریم فرق نمیکنه

    طرح سوالاتی برای اینکه گفتگوهای ذهنی خودمونو در زمان شروع مقایسه جهت دهی کنیم

    وقتی مقایسه شروع میشه بگیم

    مثلا مقتی میخوایم اونا از من بهترن

    من بدبختم و فلان

    توی ذهن خودمون بگیم خدایا من چه چیزایی دارم؟ و شروع کنیم به سپاس گزاری

    و اگر ذهنمون شروع کرد به گفتن اینکه چه فایده بگیم هرکسی یه چیزی دوس داره و براس تلاش کرده از خدا خواسته

    و ادامه داده و بهش رسیده

    توهم اگر میخواستی ادامه میدادی نا امید نمیشدی میرسیدی

    یا میتونیم بگیم که ما از پشت پرده خبر نداریم معلوم نیست

    یا میتونیم بگیم هانیه اگر تمرکز کنی برنکات منفی زندگی خودت باعث میشی اتفاقات منفی جذت کنی پس بی قیدوشرط خودتو دوس داشته باش

    یا میتونیم این سوال رو طرح کنیم که هانیه به نظرت تو ثروتمندی؟ تو دارا هستی؟تو رابطتت خوبه راضی هستی؟ به نظر بقیه کاری نداشته باش تو راضی هستی؟

    و اغلب مواقع آدم میگه اره شکر خدا

    و اگرم بگه نه من میخواستم فلان جا باشم فلان کارو بکنم فلان چیزو داشته باشم آدم میتونه بگه اوکی تو الان از اینایی که داری استفاده کن لذت ببر به اونا هم میرسی طبق قانون خداوند

    تو احساست خوب باشه حالت خوب باشه اونارم خدا میده بهت

    ساعاتی از روز روز براس سپاس گزاری تمرکزی بزاریم

    و تمرینتانی انجام بدیم که سپاس گزاری برامون راحت تر بشه

    مثل دوش گرفتن

    پیاده روی

    ورزش

    قانون سلامتی

    قهوه

    مراقبه

    کنترل ورودی ها و اعراض کردن از صحبت های منفی تصاویر منفی

    قران خوندن

    این راهکارها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شده است؟

    برای سلامتیم

    برای کارهام ارزش قائل بشم

    و حرکت کنم

    حالم خوب باشه

    کارهام رو با دقت بیشتر و تمرکز بالاتری انجام بدم

    از فکر کردن به دیگران و دنبال نکات مثبت دیگران گشتن بیام بیرون و فقط روی خودم کار کنم

    و بفهمم که من خودم کلی کار دارم کلی نیاز به کنترل وردی دارم

    بنابر این با اینکه خوشحالم از کار کردن روی خودم بیرون نمیام

    و انی اصلی رتین نتیجه برای منه که این مسیر رو ادامه میدم

    صبح زود بیدار میشم و کارامو انجام میدم برای اینکه وجود خودم رو لایق دریافت الهامات و نعمت و ثروت خداوند میدونم

    برای شغلم حرکت میکنم وایده های الهامی رو اجرا میکنم چون شکرگزارم بابت شغلم خودم

    از هسمرم خانودادم شهرم کشورم راضیم و خیلی خوشحال که دارم اینجا زندگی میکنم واقعا خوشحال میشما واقعا

    تمرکزم مدیریت میشه

    از ضرر ها جلوگیری میشه

    ثروت رو درک میکنم و میفهمم که راحتی و ارامش هم یک قسمت اصلی از ثروته

    گلایه نمیکنم از کسی

    شکایت نمیکنم از کسی

    فقط سپاس و سپاس و سپاس

    اگر هم یه تضادی پیش اومد سعی میکنم فراموش کنم و حرکت کنم حالمو خوب کنم و بگم خیریتی هست کنترل ورودی کنم و مطمئن باشم خیره

    در پاسخ به این چرایی به این فکر کنید که:

    چه تغییراتی باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟

    سپاس گزار از خداوند و همچنین دیگران

    سگا گزاری از وسیله هام

    شهرم کشورم

    انتظارات خوب داشتن از آدمها

    حرکت کردن و فعالیت بدنی با کار کردن وسپاس گزاری از خودم

    باخودم حرف زدن با خداوند حرف زدن برای خداوند زندگی کردن

    کارکردن روی خودم نه دیگران

    چه مهارتهایی را یاد بگیرم و بهبود ببخشم؟

    مهارت کارکردن

    مهارت سپاس گزاری

    مهارت ارزش قائل شدن برای خودم

    مهارت تقویت باور فراوانی

    مهارت تقویت عشق

    مهارت تقویت باور توحیدی بودن

    مهارت لذت بردن

    مهارت راضی بودن از خودم

    مهارت انتظار مثبت داشتن از ادم ها

    مهارت کنترل ذهن

    مهارت ارزش قایل شدن برای خودم

    و مهارت ادامه دادن

    و مهارت سپاس گزاری حتی اگر فکر میکنیم اشتباه کردیم

    مهارت دیدن بیگ پیکچر

    و قدم اول را از کجا بردارم؟

    از همینجایی که هستم همون کارهایی که برای زندگی فعلا میدونم که باید انجام بدم

    عاشق خودم باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    فائزه رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 3076 روز

    چقدر نگاهم تغییر کرده

    و چقدر رشد کردم

    و همه‌ی اینا رو مدیون خداوندم که منو به راه راست هدایتم کرده.

    خدایا شکرت

    چقدررررر دوس دارم این لحظاتی رو که با چشمای اشکی از تو برای خودم مینویسم.

    چقدررررر بودنت در کنارم منو به آرامش رسونده. چون تو برای من کافی هستی خدایا…

    وقتی تو هر لحظه مراقب منی

    وقتی تو هر لحظه به من یادآوری میکنی

    که کجا باید حواسم به حرفام و رفتارام باشه، خب من دیگه نگران چی باید باشم؟!

    مگه وقتی تو برام کافی هستی، من نیازی دارم نگران باشم؟!

    میدونم که هر لحظه ازم مراقبت میکنی و مواظبم هستی که توی مسیر صراط مستقیم بمونم

    چقدررررر آرامش دارم

    وقتی روی شونه‌های تو میشینم و فرمون زندگیم رو میدم دست تو…

    روی شونه‌های تو نشستن رو استاد عباسمنش یادم داده توی 12قدم 5 سال پیش

    ولی راستش من هیچوقت از این کلمه استفاده نمیکردم

    چون نه خودم رو لایق نشستن روی شونه‌هات میدونستم و نه میتونستم باور کنم که تو بهتر از من میتونی زندگیم رو مدیریت کنی

    فکر میکردم تو فقط خدایی هستی که میتونی جهان رو مدیریت کنی.

    5 ساله از 12قدم میگذره و من 5 ساله که دارم تکاملم رو طی میکنم که الان اینجا هستم.

    به اینجایی رسیدم که تازه میفهمم “با نام خدا قلبها آرام میگیرد” یعنی چی

    جمله‌ای که همیشه سربرگ ورقه‌های امتحان میدیدم و هیچوقت معناش رو نمی‌فهمیدم

    ولی تلااااش میکردم که نام تو قلبم رو آروم کنه فارغ از اینکه قلبم تهی از وجود تو بود…

    تو قلبی رو آروم میکنی که خودت توی اون قلب باشی

    سلام

    من فائزه‌ام

    خیلی وقت بود کامنت ننوشته بودم

    این متن بالا رو کامنت کردم چون خودش بهم گفت.

    اول بهم گفت و من توی دفترم نوشتم، بعد بهم گفت کامنتش کن و منم گفتم چشششم

    نمیدونم شاید موضوع کامنتم ربطی به موضوع فایل نداره

    ولی قلبه دیگه… گفته اینجا بنویسم

    همین لحظه‌ای هم که دارم اینجا مینویسم چشام پر از اشکه ولی قلبم آرومه

    همون قلبی که یه روز تهی از وجودش بود

    الان لبریزه از حضورشه

    استاد عاشقتم که یادم دادی عاشق خدامون بشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1226 روز

      سلام خانوم رحمانی عزیز

      دل نوشتتو خوندم و فقط لذت بردم و قلبم پر از نور شد ،چه زیبا نوشتی

      جمله آخرت چقدر زیبا بود

      “تو قلبی رو آروم میکنی که خودت توی اون قلب باشی”

      واقعا جنس کامنتهای شما خیلی متفاوت شده

      ممنونم ازت دختر زیبا برای دلنوشته زیبات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فائزه رحمانی گفته:
        مدت عضویت: 3076 روز

        سلام آقا محمد

        دوست هم‌فرکانسی من

        داستان آشنایی‌ات با استاد رو خوندم. خیلی داستان‌گونه و زیبا نوشته بودی… لذت بردم…

        دمت گرم که اینقدر با ایمان و با قدرت مسیرت رو ادامه دادی

        اون جمله چنان به قلب خودم نشسته “چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند”

        واقعا هر بار که کامنتم رو میخونم، وقتی به این جمله میرسم قلبم باز میشه :)

        خداروشکر

        حسش عجیبه

        ولی حضورش قلبم رو باز کرده

        ممنونم که برام نوشتی دوست عزیز

        آغوشِ امنِ پروردگار رو برات خواستارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    اشرف مخلوقاتم گفته:
    مدت عضویت: 969 روز

    سلام و درود حضور گرم و باصفای استاد عزیز و باعشق و مریم عزیز و دوست داشتنی

    سلام بر همه عزیزان دل در توحیدی ترین سایت دنیا

    نمیدونم چی بگم و از کجا شروع کنم

    اینا چیه که من شنیدم اینا چیه که بهم تزریق شد چقد این آگاهی اعلا و نابن استاد دوباره مثل دوره خانه تکانی ذهن هر سه روز بمبارانمون میکردی اینجا هم شروع شد استارت سه روز اول عجب بمب افکتی فرستادی به سمت ذهنم درووووود استاد چقد زیبا گفتی حرف شما رو باید آب طلا بگیریم و بزنیم سر در ذهنمون تا هر روز با این الگوها زندگی را زندکی کنیم امروز بهتر از هر روز دیگه فهمیدم جهان مثل آیینه عمل میکنه یعنی چی امروز عالی فهمیدم که مسولیت پذیر بودن یعنی چی امروز فهمیدم حقیقت برای من اون چیزی نیست که میبینم حقیقت اونی هست که من دوست دارم ببینم و چشمم را به سمت تمام ناخواسته ها ببندم با اینکه آرام باش مجیدم آرام باش این ناخواسته ای که دیدی مقصرش در درون خودته به کسی چیزی نصبت نده بزار آدم خوب،خوب باشه و آدم بد،بد باشه تو هرگز نمیتونه کاری بکنی که ذات آتیش سرد بشه یا عقرب نیش نزنه تو فقط میتونی کاری بکنی که از آتیش و عقرب بهت آسیبی نرسه با تسلیم شدن در برابر او و مقصر ندانستن کسی غیر خودت من امروز زیباتر فهمیدم که چقد این ایراد در من بود من امروز فهمیدم که هیج آدم و هیچ موجودی بد نیست فهمیدم بدی فقط و فقط و فقط در درون من نهفته که با بقول امام علی ع؛

    بدی را از سینه دیگران با کندن از سینه خود ریشه کن نما….

    این جمله طلایی و الماس گونه رو باید بر سر در ذهنمون بزنیم تا بفهمیم این جهان آینه ماست ما وقتی تو آینه کثیفی بر سر و روی مان میبینیم نمیزنیم آینه رو نمیشکونیم یا آینه رو تمیز نمیکنیم ما خیلی راحت اون لکه رو از سر و روی مان تمیز میکنیم بعد آینه تمیزی و بما نشون میده یعنی هرجیزی در جهانمان می بینیم هر اتفاق خوب یا بد از هر موجودی از هر شی یا چیزی از هر انسانی هر خواسته یا ناخواسته رو مشاهده میکنیم باید برای تمیز کردن آن به درونمان رجوع کنیم نه اینکه بزنیم آینه رو بشکونیم فهمیدن این موضوع و امتحان و تمرین آن چنان آرامشی رو به وجودمون هدیه میده که نمیشه وصفش کرد درسته که کار سختیه ولی شدنیه برای این کار هرگز نباید درباره کسی یا قومی یا چیزی بدشو بگویی یا به بدی چیزی یا کسی توجه کنی با دور شدن از قضاوت کردن این و اون روز بروز مسولیت پذیر تر میشیم با گفتن اینکه همه آدما خوبن همه موجودای این جهان خوب و دوست داشتنی هستن بد اگه هست منم زشت اگه هست منم یعنی بدی ها و زشتی ها از درون من سرچشمه میگیره که با پاک کردنش جهانم زیبایی و بهم نشون میده استاد عزیزم چقد من درگیر این بودم و چقددددد عقب افتادم از لذت های زندگیم که چی؟ مرغ همسایه غاااااازه در صورتیکه میتونستم این غاز تو خونه خودم داشته باشم یعنی داشتم ولی نتونستم ببینمش و چقد گل گفتین استاد حتماااااا میروی میکنم از دستور زیباتون بله اطرافم آدما زیادن که همش دارن از آدمای شهر خودشون آدمای شهرهای مختلف ایراد میگیرن براحتی همه رو قضاوت میکنن حالا خودشو میبینی سرتاسرش ایراده و خداروشکرررررر خیلی وقته بدنبال ایراد گرفتن از چیزی نیستم طبق آموزه ای ناب و عالی شما میفهمم که این ایراد از حس بد درون خودمه که جهان آینه نما داره بهم نشونش میده من باید تمیز کنم خودمو نمیفهمم این زشتی بیشتر میشه و چقد زیباست این درک و آگاهی وقتی نصبت به آدمای هر کجا حتی شهرهایی که قدیما میگفتن میشنیدیم که اونجا مردمش دعوایی و شر خر هستن وقتی من همچین نظری نداشته باشم تو همون شهر آدمایی رو میبینم که خیلی با گفتهای مردم فرق دارن و آدمای خوب و دوست داشتنی هستن من اینو تجربه کردم هر وقت حس بدی به آدمی داشتم اونروز یا هروقت بهش برخورد میکردم دقیقا ازش رفتار منفی میدیدم که ذهنم بهم بگه تو درست گفتی ولی خداروشکر با آموزه های نابت استاد جلومو می گرفتم تغییر دیدگاه میدادم درست همون فرد سری بعد میدیدم اصلا اون رفتارهای بد و نداره که ازش بدم بیاد ازاونجا بیشتر درک کردم واقعا ارباب سرنوشت خویشتنیم یعنی چه؟؟؟

    استادم با این فایل جان منو راحت کردی با این فایل خیلی چیزای خوب یاد گرفتم که نصبت به هیج انسانی گارد نگیرم نصبت به هیچ قومی گارد نگیرم نصبت به دولتمردانم گارد نگیرم واقعا اگه میخوام از هیچ کس بهم بد نرسه ،بد کسی و نخوام و به کسی نیت منفی نداشته باشم بقول شاعر می فرماید؛

    با دل گفتم ز دیگران بیش مباش

    رو مرهم ریش باش چون نیش مباش

    خواهی که ز هیچکس به تو بد نرسد

    بدگوی و بدآموز و بداندیش مباش

    حضرت مولانا…

    دقیقا همینطوره میخوای نیش نخوری نیش نزن

    قدیما یک ضرب المثل محلی مازنی داشتیم که جالب بود میگفتن..( خنه نزن کسونه سر شونه ته وچونه…)

    یعنی به کسی نخند کسی و مسخره نکن یا از کسی بد نگو که همین کار بدی که از فلانی دیدی یا شنیدی داری جایی بازگو میکنی فردا سر بچه ها که عزیزت هستن میاد ،اینجا اسم بجها رو آورد چون انسان بچشو خیلی دوست داره و دوست نداره هیج گزندی بهش برسه حتی حاضر سر خودش بلا بیاد بچه اش خار تو پاش نره ،اینو گفتن که ترس بچه اش که عزیزشه دست از این بدگویی ها و بد اندیشی ها بر داره مثل قرآن تو اون دوره برای اینکه تلخی و زشتی کار غیبت و به عقل و فهم اون موقع آدما بگه گفته غیبت کنی انگار گوشت برادر فوت شده ات را خوردی یعنی یک کار بسیاااااار وحشتناک اونموقع هم برادری خیلی نماد نزدیکی بود اینو گفتن تا آدما با غیبت زندکیشونو تباه نکنن و خودشونو از زیبایی های خوب زندکی محروم نکنن …

    استاد عزیزم دمتگررررررم شما اینارو از کجا میاری دم خدات گرررررم دم خدام گررررررم که این چیزای کلیدی و از بهترین مجرا داره بما میرسونه مجرایی که پاک و خالص و تمیز تمیز خدایا شکررررررت برای تزریق این آگاهی های نااااااب همه رو آب طلا گرفتم گذاشتم سر در ذهنم از امروز بیشتر بهش توجه میکنم تا هرگزززززز مرغ همسایه رو غاز نبینم.

    خدایا شکرررررت که بهترین پدر ومادر دنیارو بهم دادی خداروشکرررررر که بهترین برادر خواهر های دنیارو بهم دادی خداروشکررررر که بهترین همسر دنیارو دارم خداروشکررررر بهترین فرزندان دنیارو دارم خداروشکرررررر که بهترین برادرزاده ها و خواهر زاده ها رو بهم دادی و بهترین وابستگان و دارم و در بهترین جای دنیا بهترین کشور و بهترین شهر و بهترین ییلاق و بهترین قشلاق دنیا زندکی رو زندگی میکنم و امکانات عالی در احتیار ماست خداروشکرررر که شهر من بهترین آدمای دنیارو داره خداروشکررررر که هر جای کشورم میرم بهترین آدما اونجا هستن هر جای دنیا میرم وطنم همونجاست خداروشکرررررر که همه آدما خوبن دوست داشتنی هستن مهربون هستن و اگه بدی هست از درون منه نه بیرون من خداروشکرررررر که امروز آگاهم کردی که در چه اشتباهیی بودن که باید برگردم خداروشکرررر که امروز بهم فهموندی هر کاری کسبی پتانسیل بهترین شدن و داره این منم که باید بمپ انرژی باشم تا بهترین مشتری و بهترین درآمد و کسب کنم بهترین کار در ذهن منه و بهترین جنس باورهای من هستن ربطی به فلان کار و فلان جنس نداره من فقط به این دوتا که هرجا برم همراه من هستن خوب رسیدگی کنم هر شغلی داشته باشم و به هرجای دنیا برم در کارم قطعااااا بهترین خواهم بود خداروشکررررر همینکه دیروز یه فروش نقدی داشتم کلی خداروبابتش شکر کردم گفتم وقتی nتومان فروش نقدی داشتم میتونم به توان 2 هم بره حتی به توان 10 هم میشه مبلغ واسه خدا مهم نیست مهم ایمان من و باور منه که با شکر گزاری درستش میکنم دقیقا دیشب این اومد تو ذهنم امروز در پایان این فایل استاد بصورت زیبا گفتن برای اینکه فروشتون خوب بشه مشتری تون زیاد بشه اگه حتی یک دونه ازین مشتری رو در روز داشتی اینقد شکر کن از خدا تشکر کن تا اینجور مشتری بیشتر ببینی و فروش نقدی ات روز بروز بره بالا بدون اینکه زحمتی بکشی از بهترین و زیباترین و راحت ترین و عزتمندانه ترین راه برات پول و مشتری نقدی خرین میاد الهی شکررررررت برای باورهای توحیدی خدایاااااااا من تشنه توحیدم من تشنه باورهای توحیدی هستم تو بیا کمکم کن تا این باور در من نهادینه بشه الهی شکررررررت که همه چیزای خوب در دنیای من زیاد و فراوان هستن خدایا شکرررررت که همه جا پر از خوبی هاست همه جا پر از زیبایی هاست همه جا پر از عشق هست و پر از مهربانی و پر از آرامش هست همه جا امنیت هست هر جا میرم آسایش با منه خیر خدا مطلق همه جا خیره جهان خدا خیره چون بقول خدا الخیر فی ما وقع پس چیزی غیر از خیر در جهان وجود نداره اگه ما نمیبینیم مشکل از دید ماست اینجاست که شاعر میگه چشم ها را باید شست ،جور دیگری باید نگاه کرد…زیبایی و زشتی هر دو از درون ما جاری میشوند این ماهستیم که جهانی پر از زیبایی یا زشتی میسازیم خدایا کمکم کن الهی شکرررررررت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1756 روز

    به نام خدای عزت دهنده ی بی منت

    سلامودرود مجدد به استاد عزیزوتمامی دوستانم…

    چیزی که باتوجه به این موضوع دوباره یادم افتاد اینه که توی همین سایت خیلی ازما دانشجوها هنوز بخاطر عدم عزت نفس و اعتماد بنفس کافی وقتی کامنت چهارنفر از دوستان عزیز رو میخونیم فکر میکنیم فقط این چهارنفر دارن خوب کار میکنند و به جای اینکه انگیزه بگیریم که ماهم خوب روی خودمون کارکنیم یه حس بی اعتماد بنفسی بهمون دست میده و شاید دراکثر مواقع حتی ذهنمون این اجازه رو نده که از تجربیات زندگیمون بگیم و کامنت بنویسیم و یجورایی فکر میکنیم کامنت ما در حد اون خانم یا اون آقا توی سایت نیست و فکر میکنیم خیلی اون دیدگاهی که درمورد یک فایل بیان میکنیم شاید خیلی به درد بچه های سایت نخوره و خیلی راحت دست از کامنت نوشتن برمیداریم و انگار که فقط کامنت دوستان تومثال این موضوع برامون عجیب غریب به نظر میاد و بقول استاد انگار که مرغ همسایه برامون غاز میشه و یه حس پوچی یا بی عرضگی بهمون دست بده و باخودمون بگیم که من به اون حد از کامنت دوستمون نمیتونم بنویسم پس بهتره که اصلا همون چهارکلام حرف رو هم کامنت ننویسم و همین موضوع به ظاهر ساده باعث میشه ما دست از تمرین نوشتن و کارکردن توی سایت برداریم

    من خودم واقعا گاهی وقتا بااین مشکل برخوردم ولی دوباره متوجه موضوع این خلأ درونم شدم و سعی کردم برام خیلی اهمیت نداشته باشه که حتما مثل فلان دوستان عزیزم داستان زندگیم رو یاتجربیاتم رو با آبوتاب بیان کنم،همینکه میدونم نتیجه ی فلان زندگیم بخاطر عمل کردن به فلان قانونه سعی میکنم بازبان ساده و خودمونی برای خودم نه برای هیچ کی دیگه ای توی سایت بنویسم و یک رد پایی از عمل کردن به قانون ازخودم به جای بذارم

    و شاید این برای خیلی از دوستان هم یک موضوع مهمی باشه که باعث میشه دست از کامنت نوشتن بردارند و یجورایی خودشون رو با بقیه ی دوستان مقایسه کنند و خیلی باانگیزه ی عالی توی سایت کارنکنند

    بنابراین ماباید در تمامی جنبه های زندگیمون حواسمون جمع باشه که مبادا خودمون رو با بقیه مقایسه کنیم و دست از کارکردن روی خودم بکشیم و فکر کنیم که فقط بقیه میتونن قانون رو خوب درک کنند یا خوب عمل کنند

    من اون اوایل به شدت ذهنم مقاومت داشت که دیدگاهم رو بیان کنم ولی بعد که بیشتر روی خودم کار کردم فهمیدم که این سایت واقعا اونقدر فضای آزادی بیان برامون ایجاد کرده که هرکسی میتونه در هرجایگاه و شرایطی که هست بیاد و خودشو و تجربیات زندگیشو بیان کنه و این نیست که کسی بخواد طرف مقابلش رو قضاوت کنه

    اینجا همگی ما مثل یک خانواده ی صمیمیی هستیم که داریم پابه پای هم با تجربیات همدیگه رشد میکنیم و واقعا این یک موهبت بسیار بزرگیه برای همه ی ما دانشجوها که ازونجایی که هستیم شروع کنیم به کامنت نوشتن و دیدگاهمون رو گفتن،و کم کم میبینیم که از چه جایگاهی به یک جایگاه زیباتر و پرنعمت تر رسیده ایم و اونقدر نرم و بدیهی ازاون جایگاه به جایگاه جدید رسیدیم که واقعا خودمون هم متوجه نشده ایم،مگه اینکه برگردیم و دوباره ازاول دیدگاه های خودمون رو برای خودمون بخونیم

    و اینکه چقدر همین ردپاها مهمه که به جای بذاریم ازینکه داریم درجهت صعود پیش میریم یا در جهت سقوط…

    خیلی خوشحالو سپاسگزارم که به این موضوع هم پی بردم و دارم باشدت فراوان روی این پاشنه ی آشیلم هم کار میکنم و نخوام خودم رو توی سایت بادوستانم مقایسه کنم و خودم راه خودمو برم،مهم نباشه که کدوم یک از دوستانم به قله نزدیک تره یا دورتره

    مهم این باشه که خودم چقدر از این درس و آگاهی میتونم درک کنم و در زندگیم بهشون عمل کنم….

    هرکجاهستید شادوپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      ثمین گفته:
      مدت عضویت: 205 روز

      سلام صفای دوستداشتنی

      خیلی دقیق گفتین،امروز صبح کامنتها رد خوندم ولی حسم جالب نبود، بعد از کلی سبک سنگین کردن و شخم زدن ذهنم فهمیدم من در مدار مقایسه قرار گرفتم و احساس پوچی میکنم در مقابل دوستانم. با تکرار باورهای مناسب کمی حالم بهتر شده بود. تا اینکه خدا منو به کامنت تحسین برانگیز و با صداقت شما هدایت کرد و خیلی آروم شدم.

      کامنت شما امشب راهگشای من بود، و نشانه ای که من هم میتوانم بدون ترس و نگرانی از قضاوت شدن کامنت بگذارم. خیلی ممنونم عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مصطفی سیار گفته:
    مدت عضویت: 754 روز

    به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر که تنها قدرت حاکم بر جهان هستی است.

    درود بر همه دوستان عزیزم .

    درود بر استاد عباسمنش عزیز و گرانقدر درود بر خانوم شایسته عزیز و بزرگوار که من چقد شما رو دوست دارم چقد دلم میخواد ببینمتون .

    امروز توی سطح شهر استانبول یهو گفتم چی میشد الان من سرم رو برگردونم توی یه ماشین نگاه کنم یهو استاد رو میدیدم و رفتم توی تجسم بعد گفتم دیوانه استاد فلوریدا داره روی یه دوره کار میکنه تازه این فایل رو توی سایت گذاشته الان توی آر وی نشسته داره روی دوره جدید کار میکنه اینجا نیست که … آخ آخ آخ. استادجان من سعیم اینه که هر روز در جهت خواسته هام قدم بردارم و مدارم رو بالاتر بیارم تا بلطف خدا ببینیمتون.

    ———————–‐—————————‐————————

    چقد خوبه که استاد زود به زود فایلهای بسیار آگاهی بخشی رو تهیه میکنن و توی سایت قرار میدن که هم باعث میشه جواب سوالاتی که ما در اون لحظه توی زندگیمون پیش میاد رو بگیریم و هم یه سری ترمزهای مخفی رو در زمانی که توی فرکانسش هستیم دریافت کنیم و هم با دیدن استاد دوباره تجدید روحیه میکنیم چون خود استاد یه نعمت و ثروت بینهایت هستند .

    ———————————–

    دیشب که این فایل رو گوش کردم دیدم در گذشته من تقریبا توی موضوعات مختلف کم یا زیاد درگیر این نوع نگرش بودم و بنظرم همه افراد هم درگیر بودن یا در حال حاظر هم درگیر هستند . اما وقتی که داشتم گوش میدادم دیدم من نسبت به گذشته بشدت کمتر برام مرغ همسایه غازه توی زندگیم وجود داره .

    من اصالتاً روستایی هستم و الان شش ساله که به شمال مهاجرت کردم توی روستاها اینجوری بوده که مثلا یه نفر بزرگ و موفق اونجا بوده زمانی که بحث خان و خدمه هاش بوده ، و فکر می‌کنم این مرغ همسایه غازه برا من ، شروعش از یه جمله ای بود که پدرم یه مقایسه هایی داشت و می‌گفت بچه های من چقد دَرِپیت هستند بچه های حاج فلانی که همون بزرگ و خان روستامون بود چقد موفق هستند و جالب این بود که خودش رو با یه بنده خدایی که کارگر روستامون بود و از قضا نابینا هم بود مقایسه می‌کرد و من پیش خودم میگفتم اگه ما با بچه های یه نفر که از نظر خودت اوکیه مقایسه میکنی خودت رو هم باید با پدر همون بچه ها مقایسه کنی . و این باورهای محدود کننده رو از یه همچنین موضوعاتی توی بچگی در ذهنمون جادادن و ما هم توی جامعه یه چیزهایی دیدیم و هی بیشتر توش غرق شدیم .

    اینجوری شده که اگه وارد یه جایی شدیم که تازه بوده یا جدید بوده اول اون چیزهای خوبش رو دیدیم و بعد اون شخصیتمون که تمرکز بر نازیبایی ها بوده همون جا هم برامون نازیبایی ها رو جزء تجربه زندگیمون قرار داده.

    که استاد کامل در موردش حرف زدن .

    —————————————————————————-

    برگرفته از جمله استاد ؛

    (موضوع این است که طبق قانون، اگر آگاهانه روی بهبود این ضعف شخصیتی کار نشود، تبدیل به بزرگترین مجرای خروج نعمت ها از زندگی و ورود ناخواسته ها به زندگی می شود. اما تمرکز بر اجرای آگاهی های فایل، این جنس از ایمان و باور را در ما شکل می دهد که:

    تغییر شرایط نادلخواه زندگی ام چقدر راحت است و چقدر در دست خودم بوده است و من چقدر به دنبال تغییر این شرایط در بیرون از خودم می گشتم)

    و این جمله چقد بینهایت درسته که واقعا چقد تغییر شرایط نادلخواه زندگی ام راحت است و در دستان خودم بوده .

    حالا من از تجربه خودم بگم که چطور این شرایط برام تغییر کرد و الان این فایل مهر تایید بود که میشه راحت تغییر داد .

    وقتی من سه سال پیش فهمیدم که باید توجهم رو ببرم روی سپاسگذاری از نعمتهایی که دارم زمانی که پر از شرایط نادلخواه بودم آرام آرام جوری که اوایل متوجه نبودم که داره دیدم به اطرافم تغییر میکنه و یه جا بخودم اومدم دیدم عه بعضی شرایط بد دیگه وجود نداره و اونموقع دیدم این قانون داره کار میکنه و توجه به نعمتها میتونه باعث بشه تغییر اساسی در زندگیت ایجاد بشه و سرت از زندگی دیگران در بیاد و توجهت به نعمتهایی باشه به شرایطی باشه به مهارت‌هایی باشه که توی وجود خودت هست به ارزشی که خودت داری و این افکار محدود کننده کمکی نمیکنه که خودت رو خورد کنی که بگی دیگران با فلان شرایط و وضعیت عالین و من چقد عالی نیستم .

    ———————‐-‐————-‐-‐–

    من توی تالش شروع کردم به دیدن زیبایی هایی که‌ وجود داره مثل بارش بینهایت باران و واقعا ازش لذت می‌بردم ، هر روز بخاطرش سپاسگذاری میکردم ، توی دفترم می‌نوشتم و در موردش صحبت می‌کردم . بعد میگفتم این باران باعث شده چه جنگل های انبوهی بوجود بیاد و دیدنش چقد لذت داره این سرسبزی رویائیه ، رفتن توی جنگل و از هوای پاکش استفاده کردن چقد لذت داره چه انرژی به آدم تزریق میکنه یا رودخانه ها و افرادی که میومدن و ماهیگیری میکردن .

    بعد شرایطی که توش بودم میگفتم من جایی زندگی میکنم که دیگران جزء آرزوهاشون هست و براش باید همه جوره هزینه کنند و چند سالی یه بار بیان ببینند، اما من هر لحظه ازش استفاده میکنم. خلاصه همینجور هر روز در مورد هر زیبایی که میدیدم می‌نوشتم حالا هر چی میخواد باشه و کل روز رو با همسرم در موردش حرف میزدیم و بعد هدایت می‌شدیم به جاهایی که خیلی از شمالی ها اصلا یه بار هم ندیده بودن اما ما بسمتش هدایت میشدیم اونم به دفعات متعدد.

    اگه دوسالی یه بار میرفتم به روستامون ، به بچه ها میگفتم ؛ آقااااا اینجا چقد عوض شده چقد درخت‌هایی که توی بلوار یا پارک یا میدان کاشتن بزرگ شده! چقد سرسبزشده ! بابا روستاتون پیشرفت کرده !ماشالا چقد مردم موفق تر شدن! چقد همه چی بهتر شده! اما اونا میگفتن بابا برو مسخره مون میکنی پرت و پلا نگو حالا دیگه کار ما بجایی رسیده که مسخره مون میکنی اما من واقعاً زیبایی و بهبود میدیدم.

    —————————

    با دیدن این فایل الان متوجه شدم که من شخصیتم زیبا بین شده شخصیتم تغییر کرده بخاطر این جمله که شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند ، که برام شده بود یه راهکار برای تغییر شخصیت و در نهایت تغییر بنیادین زندگیم ، که حتی توی روستامون که قبلا میگفتم اینجا چقد بده الان فقط زیبایی هاش رو میبینم . فرقی نمیکنه واقعاً کجای دنیا باشم میتونه با حفظ توجهات درست ، برای من زندگی رنگ زیبایی داشته باشه که نمیخوام حتی بدونم برای دیگران چه رنگیه .

    الان که هدایت شدم به استانبول هدایت شدم به کار پخش مواد غذایی هر روز دارم توی سطح شهر میگردم و دریا رو میبینم جنگل رو میبینم زیبایی هایی که توی وجود مردم هست میبینم کسب و کارهای موفق رو میبینم ،از خداوند بخاطر همه چیز سپاسگذاری میکنم ، فهمیدم که اگه شما به یه موضوع خوب توجه کنی نتها به لوکیشن یا شهری هدایت میشی که چیزهایی که در وجودت ساختی رو تجربه کنی ، بلکه به کار و شغلی هدایت میشی که مرتبط با اون شخصیتیه که میسازی .

    منی که همیشه به خداوند میگم خدای من ببین ، من فامیلیم سیار هستش سیار یعنی چی یعنی در حرکت باشم ، ثابت نباشم یعنی من دوس دارم تمام زیبایی هایی که در جهانت وجود داره رو ببینم من نمیدونم چطوری و بمن هم ربطی نداره دیگه ریش و قیچی دست خودت من میخوام جهانگردی کنم .

    و الان میبینم لاجرم دنیا من رو وارد اون چیزی کرده که اساس توجهم بهش هست اصلا راه دیگه ای نداره و مُسَخّرت میشه و حالا بقول استاد تو به چی توجه میکنی خداوند و جهان هستی به همون سمت هدایتت میکنه و براش فرقی نمیکنه چی باشه این قانون است نقطه سر خط .

    اگر جالب نیست عوضش کن و عوض میشه و اگر جالبه تقویتش کن با دیدن الگوهایی که در جهت خواسته‌ هاته . اینها در ادامه چیزهایی هست که توی تالش میدیدم و تحسین می‌کردم و باعث تغییر شخصیتم شده حالا هر جای دنیا برم چشمم فقط همینا رو شکار میکنه شکار لحظات مثبت شکار زیبایی های بیشتر و به این جمله استاد میرسم که شما برای موفقیت هیچ راهی جز تغییر شخصیتتون ندارید و بعد از تغییر شخصیت لاجرم به شرایط بهتر هدایت میشوی اینم قانونه و نقطه سر خط .

    یه سری چیزها هم هست که بعضی وقتا از دستم در میره و میگم مرغ همسایه غازه و اصلا حواسم نیست که توجهم به چیز نادلخواهه مثلا نیم ساعت میشه که کنترل ذهنم از دستم خارج میشه و یهو متوجه میشم توی احساس بدم . چرا؟ سریع این چرا میاد که عه چرا من احساساتم داره بد میشه بعد در جواب میبینم من بدون این که حواسم باشه ذهنم یه افسار انداخته گردنم و داره توی یه موضوعی مثل یه احمق باهام برخورد میکنه و منو مثل … میکشونه بسمتی که در گذشته بوده .

    این آلارم که خداوند توی قلبمون گذاشته که همون احساس هستش یهو بصدا در میاد که متوجه میشم دارم از فرکانس سپاسگذاری و خداوند خارج میشم و احساس بد آلارم خروجه و بلطف خداوند سریع با سپاسگذاری کردن مهارش میکنم .

    خدا میدونه که چقد سپاسگذار خداوند و استاد هستم که توی این سایت توحیدی حضور دارم و از استاد یاد گرفتم چون هیچکدوم از اینها که همش درس زندگی هست رو من بلد نبودم و خداوند منو به این سمت درست سمت یکتا پرستی و بهترین استاد هدایت کرده چون همیشه توی رویام بوده که تحت تعلیم یه استاد باشم الان دیگه بخودم میگم مصطفی این گوی و این میدان بستر فراهم شده ببین چقد خداوند تو رو دوس داشته اصلا نباشه که یوقت غافل بشی

    میدونی که غفلت یعنی سقوط این تغییر شخصیت و بهبود هر روزه نیاز به جهاد اکبر داره .

    وقتی ما متعهد میشیم که روی شخصیتمون و درون خودمون کار کنیم جهان و قوانینش وارد عمل میشن من امروز فکر نمیکردم که تایمم جوری بشه که بتونم روی این فایل تمرکز کنم و بتونم کامنت بنویسم اما صبح که اومدم سر کار دیدم کلا سه تا فاکتور امروز برا پخش داریم بعد همکارم گفت امروز بار برا تخلیه داریم و من باهاتون نمیام بعد گفت شما هم با ون نمیرید بخاطر این که بار کمه و بعد با ماشین کوچیکه باید این چند تا جنس رو ببرید و بعد ماشین فورد روشن نمیشد یه نیم ساعتی شد تا روشن شد در صورتی که ماشین نو هستش . بعد که روشن شد توی یه ساعت اون جنس‌ها رو تحویل دادیم و از ساعت 9 و خورده ای اومدیم نمایندگی فورد برا تست و عیب یابی و بلطف خدا من نشستم راحت روی مبل و از اون موقع دارم فایل میبینم و کامنتم رو با آرامش‌ مینویسم و این میشه که جهان هستی برا آدمی که متعهد به بهبود باشه قدمهاش رو برمیداره و شرایط رو فراهم میکنه اونم توی شرایطی که فکر نمیکنی پیش بیاد .

    واقعا از قوانین خداوند و جهانی که قانون داره لذت میبرم .

    ممنون از تمام دوستانی که وقت گذاشتند و کامنت من رو خوندن و انشالا که هم یه رد پا برای خودم هست و خوشحال میشم اگه نکته ای توش بوده که بدرد کسی خورده باشه و سپاسگذار خداوند هستم .

    ——-‐-‐—————————

    ———————–

    ————

    —-

    سپاسگذار استاد عزیز هستم که با شوق این فایل های ارزشمند رو تهیه می‌کنند و در اختیار ما قرار می‌دهند.

    استاد عباسمنش عزیز امیدوارم که این کامنت من رو ببینید میخواستم سال جدید میلادی رو من هم بهتون تبریک بگم انشالا شما هم یک سال عالی و پر از دستاورد جدید رو تجربه کنید و امسال براتون با شکوه تر از سال‌های قبل رقم بخوره و حتی بهتر از قبل آگاهیتون بیشتر بشه و با آگاهی های بیکران و جدید دوره‌های ارزشمندی رو باز هم تهیه کنید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    پرندخت اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1190 روز

    ریحانه خواهر پرندخت

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و همه بچه‌های سایت

    چقدر جالب چه همزمانی شد همین یکساعت پیش یه کامنت گذاشتم تو دوازده قدم و از سپاسگزاری گفتم از سپاسگزاری حرف زدم

    و الان این فایل هم از کانون توجه و سپاسگزاری صحبت می‌کنه

    وقتی که ما فقط یکم فقط یکم قانون رو درک می‌کنیم و روی باورامون کار میکنیم فقط یکمی شاید بگم در حد چند دقیقه روی باورامون کار میکنیم همون روز نتیجشو در زندگیمون میبینیم

    قبلاً اصلا درکی از قانون نداشتم و بشدت احساس قربانی بودن میکردم احساس میکردم که تو یه قفس افتادم که تنها کاری که میتونم انجام بدم فقط اینه که کمتر غصه بخورم این قفس رو بپذیرم دید من نگاه من به دنیا این بود یعنی هیچ کاری نمیشه کرد هیچ تغییری نمیشه ایجاد کرد

    دنیای من و ورودی من شده بود پر از زن هایی که از زندگی و شوهرشون و بخت بدشون می نالیدن یا جوان های با استعدادی که چون تو یه خانواده ثروتمند بدنیا نیومدن و تو این کشور بودن محکومن به نابود شدن استعدادهاشون

    اینا ورودی های من بودن

    اما بعد از آشنایی با شما و شناخت و درک قوانین دنیا و احساس لیاقت فهمیدم که هرکس هر جایی که هست دقیقا جای درستشه

    حتی شاید بخاطر رحمت خدا خیلی بیشتر از جای درستشه چون من میگم همین که ما ذره ای مثبت میشیم تغییرات رو میبینیم و فکرشو بکنین که اگه خدا میخواست همونجور سریع الحساب باشه با افکار منفی ما که با افکار مثبتمون هست فکرشو که میکنم ما باید خیلی خیلی پایین تر از جایی بودیم که الان هستیم

    وقتی که قوانین رو فهمیدم وقتی کمی احساس لیاقت رو درک کردم وقتی که برگشتم به همون زن و شوهرهایی که مشکل داشتن نگاه کردم دیدم که اینا واقعا شبیه همن واقعا لایق همن

    واقعا در جای درستشون هستن

    و اون جوانا که الان بهشون نگاه میکنم که انقدر ناسپاسن انقدر توجهشون به ناخواسته ها و انقدر شرک میورزن که دقیقا در جای درستشون هستن

    من یه کتابی خوندم چندبار خوندمش به اسم از ذهن تا ماده که ثابت میکرد از لحاظ علمی که چطور انرژی ماده رو خلق می‌کنه

    و در اون کتاب می‌گفت که ماده پدیده همایند انرژیه و ماده چاره ای جز طبعیت از انرژی رو نداره و به محض اینکه ما فکر متفاوتی می‌فرستیم انرژی تغییر می‌کنه و ماده هم در همون لحظه تغییر میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      رضا بهزادی گفته:
      مدت عضویت: 3284 روز

      سلام و عرض ادب خدمت شما

      هدایت شدم به سمت کامنت شما، مثال ها و نکات جالب و مجذوب کننده ای رو گفتین که توجه و دقتم معطوف شد به سمت این کامنت.

      اولین نکته جالب و مثالی که زدید این بود و وقتی چند بار خوندم کامنتتون رو خیلی برام جالب و جذاب بود و از این دیدگاه و منظر که بهش اشاره کردید واقعا لذت بردم :

      ” اما بعد از آشنایی با شما و شناخت و درک قوانین دنیا و احساس لیاقت فهمیدم که هرکس هر جایی که هست دقیقا جای درستشه

      حتی شاید بخاطر رحمت خدا خیلی بیشتر از جای درستشه چون من میگم همین که ما ذره ای مثبت میشیم تغییرات رو میبینیم و فکرشو بکنین که اگه خدا میخواست همونجور سریع الحساب باشه با افکار منفی ما که با افکار مثبتمون هست فکرشو که میکنم ما باید خیلی خیلی پایین تر از جایی بودیم که الان هستیم ”

      عالی بود. و دقیقا هرکسی هرجایی هست جای درستشه یقینا همینطوره، قبلا مقاومت داشتم نسبت به این جمله اما از وقتی دوره بینظیر احساس لیاقت رو کار کردم مقاومتم از بین رفت و بهش رسیدم، و چقدر این بخش حرفتون رو که در مورد رحمت خداوند گفتید و اینکه اگر خدا میخواست سریع الحساب باشه باید خیلی پایین تر از جایی که هستیم باشیم، بسیار زیبا بود.

      دومین نکته در مورد کتابی که بهش اشاره کردید :

      ” من یه کتابی خوندم چندبار خوندمش به اسم از ذهن تا ماده که ثابت میکرد از لحاظ علمی که چطور انرژی ماده رو خلق می‌کنه

      و در اون کتاب می‌گفت که ماده پدیده همایند انرژیه و ماده چاره ای جز طبعیت از انرژی رو نداره و به محض اینکه ما فکر متفاوتی می‌فرستیم انرژی تغییر می‌کنه و ماده هم در همون لحظه تغییر میکنه ”

      چقدر عالی، خیلی کنجکاو شدم و ترغیب شدم برای خواندن و تجربه این کتاب، چون هم علاقه دارم به کتاب مخصوصا بصورت فیزیکی و نه دیجیتالی، چون همیشه نسبت به کتب فیزیکی حس خیلی خوبی دارم و انگار کتاب واسم روح داره و حسش میکنم و باهاش ارتباط برقرار میکنم.

      و دیگه اینکه چقدر موضوع و مبحثش هم اینطور که از اسمش پیداست عالی و شگفت انگیز باید باشه، چون من خیلی یاد گرفتم و خودم رو عادت دادم و پرورش دادم برای این درک و احساسات و انرژی درونی و شهودم، و جذب هرچیزی نمیشم به هیچ عنوان، اما از اسم این کتاب و مخصوصا محتوایی که ظاهرا علمی هست و در مورد انرژی و ماده، چونکه از اونجایی که به شدت به این مقوله ها و بزرگان علوم و فلسفه و نجوم علاقه وافر دارم، خیلی کنجکاو شدم و ترغیب شدم تجربه اش کنم.

      سپاسگزارم از ‌کامنت و توجهتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        پرندخت اسدی گفته:
        مدت عضویت: 1190 روز

        سلام خدمت شما دوست عزیز

        بارها و بارها استاد در فایلهای مختلف گفتن که مهمترین باوری که ما باید در خودمون ایجاد کنیم اینه که ما با افکارمون کل اتفاقات زندگیمون رو خلق میکنیم

        من بشدت با این باور مشکل داشتم و هر چقدر فایلهای استاد رو گوش میدادم نمی‌تونستم این باور رو در خودم ایجاد کنم گاهی شاید به مدت یک دقیقه باور میکردم و بعد دوباره این باور از بین می‌رفت

        مخالفت بسیار شدیدی ذهنم با این موضوع داشت

        از خدا هدایت خواستم که کمکم کنه این باور رو تغییر بدم

        حتی خودم هم هنوز باور نمیکنم که این همه انگیزه از کجا اومد

        چیزی که به من گفته شد این بود که برم از سایر منابع استفاده کنم و از زبون چند نفر دیگه این قضیه ی اینکه ما با افکارمون کل اتفاقات زندگیمون رو خلق میکنیم رو بشنوم

        رفتم سراغ کتابهایی که داشتم من پنج سال پیش این کتاب رو خریده بودم و شاید فقط دو صفحه اولش رو خونده بودم و از مطالبش چیزی یادم نمونده بود

        وقتی این کتاب رو از کتابخونم برداشتم روی جلد کتاب نوشته شده بود

        کتابی که از لحاظ علمی ثابت میکند که چگونه تصاویر ذهنی شما به واقعیت فیزیکی تبدیل میشوند

        این رو یه نشانه کاملا واضح دیدم و پذیرفتم و این کتاب رو خوندم و واقعا این کتاب یکی از فوق‌العاده ترین کتابهایی هست که هر کسی می‌تونه بخونه

        نکته مثبت دیگه این کتاب هم اینه که فقط یک باور محدودکننده من درش دیدم و واقعا در مقایسه با خیلی از کتابهای موفقیت که پر از باورهای محدود کنندن واقعا کتاب خوب و کاملیه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          رضا بهزادی گفته:
          مدت عضویت: 3284 روز

          سلام مجدد

          خیلیم عالی.

          بله موضوع هدایت رو دارم به طرز شگفت انگیزی تجربه میکنم در این روزها و یه مدتی هست که خیلی عالی و واضح دارم تجربه اش میکنم و تمرکزم روشه. واقعا احساس فوق العاده ای داره تجربه هدایت شدن مخصوصا اگر آدم خوب روی خودش کار کرده باشه و دلیل اتفاقات و نتایج رو بصورت کاملا بدیهی و واضح ببینه و درک کنه.

          اولین دستاورد فوق العاده ای که بحث هدایت و گوش دادن به ندای درونی و ایمان داشتن بهش برام داشته و تمرکز داشتن روی این نیرو، به شدت آرام شدنم و آرامش داشتنم هست که مهم تر و ارزشمند تر از هرچیز دیگه ای هست برام و اصل و پایه هست، که در صورت تداوم و تمرکز گذاشتن روی اون به همه چیز آدم میرسه.

          و چقدر کار خوبی کردید که دنبال منطق گشتین و ذهن منطقی رو با پیگیری کردن و خوراک رسوندن بهش تغذیه کردید.

          اوکی خیلیم خوب، مرسی که از تجربه تون گفتید و کتاب خوبی معرفی کردید.

          شاد و سلامت و در آرامش باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    علی شهناز گفته:
    مدت عضویت: 1162 روز

    بنام خدا

    من هنوز فایلو نگاه نکردم ولی دوس داشتم قبل نگاه کردن فایل دیدگاه خودمو بنویسم

    من الان در وضعیتی هستم که خداروشکر با استفاده از دوره احساس لیاقت و مداومت در مرور این دوره خیلی کم شده مرغ همسایه برام غاز بشه ولی همچنان این ویژگی رو دارم هر چقدر تو وجودم ریز میشم میبینم اره اون گنده هاش الان نیست ولی ریزترهاش هست مثلا همین امروز فایل سفر به دور امریکا قسمت 33 بود فکر کنم نگاه میکردم یه خونواده ای اروی خودشونو به استاد و خانم شایسته نشون میدن و خودشونم میان اروی استاد رو میبینن من همون لحظه تو ذهنم این بود که اگه من بودم ناامید میشدم میگفتم منم اروی دارم مردم هم اروی دارن دلم خوشه ولی دیدم اون خونواده امریکایی چقدر داشتن لذت میبردن با همون چیزی که داشتن ولی فکر میکنم برای این که این چرخه قطع بشه باید سپاسگزار تر باشم و برگردم به جلسه اول دوره لیاقت که مقایسه کار درستی نیست چرا که ما هر کدام کهکشانهای جدایی هستیم و مقایسه سیب و پرتقال درست نیست الان یه مدتیه مرتب شکرگزاری میکنم خیلی بهتر شدم به نظر من راهکار خوبیه و فکر میکنم دارم نزدیک میشم به فرکانس دوره شکرگزاری استاد که ایشالا در اون دوره باشم و بتونم هم مدار باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2855 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز استاد منم عاسقتونم، ممنون بابت این فایل امیدوارم که مثل همیشه که وقتی استاد یا معلمی بهم درس میداد با تمام جونم سعی میکردم یادش بگیرم

    درسهای شما رو با بالاترین نمرات پاس بشم

    مرغ همسایه غاز است؟

    نکاتی که توی این فایل اشاره کردید و علتش رو گفتید سه مورد بود :

    1) کانون توجه

    2)عدم مسئولیت پذیری

    3)شبکه های اجتماعی و مقایسه کردن خودمون با افراد دیگر

    اگر کسی ازم بپرسه این فایل استاد عباسمنش چه مفهومی داره در کل، بهش میگم این فایل خود احساس راضی بودن از زندگی رو میرسونه

    راضی بودن نه به معنی اینکه همینی که هست دیگه باید به اجبار بسوزی باهاش نه

    احساس راضی بودن به معنی اینکه من عالیم خوبم ولی میتونم بهتر از این هم باشم

    یا میتونم از این بهتر هم داشته باشم

    احساس رضایت قلبی که نشونش حال خوبه

    حال خوب

    استاد این فایل حال خوب و آرامش داشت

    لذت بردن از زندگی

    یه روزی تصمیم گرفتم برم سراغ علاقم و هیچی نداشتم نه پول داشتم نه کسی تاییدم میکرد نه جایی داشتم که از دست حرفها و دعواها فرار کنم نه کسی توی حوزه مورد علاقم میشناختم نه میتونستم اون تایم برم کار کنم نه پس انداز داشتم بعد کارم چی بود بشینم ساعت 2 یا 3 یا 4 بشه یه بازی جام جهانی ببینم

    بعد شب میشد بساط شام و ساندویچ ردیف میکردم منتظر بودم مسابقه بعدی که شب برگزار میشد ببینم و لذت ببرم

    بعد الان چی؟ میلیون میلیون خرج کردم هزینه کردم بالا پایین کردم رفتم و اومدم هنوز نتونستم تکلیف خودم مشخص کنم با خودم بشینم هر روز یه قدم کوچیک برای علاقم بردارم

    میدونی چرا استاد؟ چون از اینی که هست راضی نیستم چون حال نمیکنم

    کفش سالنی که امسال خریدم بالای یک میلیون پونصد بود کیفیتش هم خیلییی خوبه

    کفشی که روزهای اول گرفتم فکر 60 هزارتومن حالا یکم بیشتر دقیق یادم نیست

    بعد من با این کفش چنان لذت میبردم که وقتی شب اومدم خونه میخواستم بخوابم اوردمش زیر پتو باهم خوابیدیم

    چندروز اول اینجوری بود تا روزی که رفتم سالن دیگه نمیشد بیاری توی خونه کفِ ش کثیف بود

    بعد الان یه کفش سفید خوشگل تاپ سالا دارم

    انگار نه انگار هیچ ذوقی ندارم هیچ هیچ..

    الان دو تا پلیری و یه هواداری رئال دارم اون موقع یه هوادارای چلسی داشتم که بعدها فهمیدم یه سمتش دوختش متفاوت تر از اون یکی سمت بوده اینو هم سالها بعد فهمیدم

    الان دوتا ساق کش دارم و یک جوراب

    اون موقع یه جوراب ساق بلند بود با همین میرفتم میومدم

    الان کفش ورزشی درجه خوب شناسنامه دار دارم که قیمتش 3 تومن میشه البته قیمت اون موقعش

    اون موقع نمیدونم اصلا کفش ورزشیم نمیدونم چی بود :))

    الان اینترنت میزنم یا وای فای هست حالا قطع و وصل شدنای کنار بذارم ولی همیشه وصل اکثر موقع میشه فوتبال دید

    اون موقع 2 تومن شارژ برام خدااا بود الله اکبر

    مثلا 5 تومن شارژ بزنم اینترنت وصل کنم چه شود

    اون موقع میوفتادم جلو هم تیمی هام زمین بخندن بهم بلند میشدم میگفتم توجه بر زیبایی ها

    الان اگر برم سالن با تمام دک پوزم که هواداری رئال سفید و کفش سفید و جوراب فلان استپ دار پام خدا رو هزار بار التماس که نکنه بیوفتم

    وای اگررررررر بیوفتم چی میشه خدای من میگن عجب بازیکن بی عرضه ای هست

    چی میگن؟؟؟

    در حالی که طرف توی بالاترین سطح اروپا دوبار بخاطر نقصی که توی کفشش بود سر خورد و سر همون تیمش دوبار پشت سرهم گل خورد دیگه الان یادم نیست کدوم بازی بود دیدم بازیکن با عصبانیت داره میاد سمت نیمکت با خودم گفتم آررررره میخواد خودش بیاد بیرون دیگه بازی نکنه بخاطر همین داره میاد

    دیدم بازیکن اومد با عصبانیت کفشش دراورد و یه کفش جدید پا کرد رفت

    تیمشون هم اتفاقا جبران کرد گلهای خورده رو

    بعد من منتظر بودم سرمربی اینووووو بکشه بیرون

    اون موقع میگفتن تمرین امروزمریم چقدر خوب بودی میومدم شونصد بار میگفتم به خودم اول توی کانالم مینوشتم

    دوم برای دوستم میگفتم

    سوم تجسمش میکردم

    الان چی الان استاد توپ از نقطه کرنر فرستادم توی دربازه همینطور تمرینی برای اولین بار گل شد انگار نه انگار

    انگار نه انگار بازیکنای تیم ملی میارن توی فلان برنامه فقطططط برای اینکه با این تمرین تست بگیرن بگن ببینیم بازیکنای تیم ملی میتونن در این حد توپ بندازن توی دربازه حرفه ای هستن

    قبلا اگر بابام میگفت نمی‌برمتون سالن خواهرم میگفت کیفت بردار پیاده بریم

    کیف برمیداشتم پیاده میرفتیم دو محله رو تا برسیم به سالن

    الان چی؟ الان گویا رزق روزیمو دست پدرم دیدم نباشه ندیده نتونه تمرینم ول میبینم

    قبلا دنبال این نبودم کسی تاییدم کنه بگه اره این دختره خفنه چون فوتسالیسته یا عشق فوتباله اصلا کسی برام معنا نداشت بعضیا برای جلب توجه پسرای محلشون میرن دوتا اسم یاد میگیرن ولی من مسیری که سالها براش خرج کرده بودم یه شب بخاطرش گذاشتم زمین و رفتم سراغ علاقم

    الان چی الان فکر میکنم باید مشهووووور شوم تا مشخص بشه من بازیکن حرفه ای ام

    بالاتر باشم از بقیه بهترین باشم توی اسم ها

    آره خلاصه یه فرقی بود اون موقع با الان که همه چیو ول کردم و به حرفهای شما گوش دادم گفتی 100 درصد توجهتو بذار و اون شد لذت بردم، هیچچچ وقت توی درس خوندن با اینکه تاپ ترین نمرات داشتم نبردم

    من که قران خون نیستم ولی اخیرا این جمله زیاد میاد روی تیتر ذهنم لعلکم ترضی

    نمیدونم برای چیه ولی مفهوم راضی بودن میده منم بهش فکر میکنم هی میگم اره لعلکم ترضی،از شما شنیدم.

    درمورد 3موردی که استاد برای هر کدوم توضیحاتی دادن یه خلاصه میگم :

    اولیش کانون توجه بود

    نکته مهم و اساسی که باعث میشه ما همه چیو مخصوصا پروسه ساختن یک تفکر رو درک کنیم درک درست از کانون توجهمون و نقشش در زندگیمونه

    اینکه من قشنگ متوجه بشم که دلیل اون اتفاق فلان روز من یا فلان ساعت بخاطر این بود که من به فلان حرف توجه کردم توی ذهنم یا از بیرون توجه کردم

    و این نشانه ها رو برای خودم باید تایید کنم هرچند کوچک بنظر برسه

    دومیش عدم مسئولیت پذیری بود

    اینکه من بشینم فکر کنم اگر من به این خواسته ام نرسیدم مسئول اون بیرون که هرچییی میتونه باشه نیست منم من اگر الان توی کار مورد علاقم نتونستم خودی نشون بدم قدم مهمی بردارم رشد خاصی نسبت به قبل داشته باشم گردن بقیه نندازم

    سومیش شبکه های اجتماعی و مقایسه کردن هست

    دقیقا امشب همین اتفاق افتاد رفتم یواشکی سرک کشیدم فلانی توی حوزه علاقش چه کرده

    حالا خداروشکر من اینستا رو کلا بستم

    همین تلگرامم چند روز یکبار میام

    ولی همینم امشب دیدم دارم خودم مقایسه میکنم میگم خدایا ببین به اینا داری میدی به من که این همه مدت دارم تلاش میکنم ولی هیچ..

    در مورد این عبارت مرغ همسایه غاز است

    دقیقا امشب چندین چند موردشو روبرو شدم

    استاد من پدرم کارمند پتروشیمی هست قدیمی ترین پتروشیمی ایران، ولی روزها شاهد اینم که میشنوم ازس میگه اره فلانی که شغلش ازاده خوبه هاا سودش فراوانه

    یا آشپزخونه ها چقدر فروس دارن اینا سود میکنن

    بعد جالبیش اینکه هرکی اون بیرون ارزو داره جای پدرم باشه میگن تو کارمند پتروشیمی ونفتی تو فلانی یعنی اونا چشمشون دنبال پست کار پدرمه و دنبال پارتی و هر شکلی ان که اونجا مشغول به کار بشن

    پدرم تمام این سالها چه وقتی کارگر بود چه وقتی که الان کارمند همش میگه این شغل ازاد ها که معامله میکنن خوب سود دارنا

    این ماهی گیرا

    و….

    نمیدونم چی بگم واقعا چون دقیقا وقتی حرفاتون شنیدم دیدم تمام الگویی که من دارم میشنوم ازس توی خونه همینه الان متوجه تر شدم البته اخیرا به این موضوع فکر میکردم سعی میکردم توجهم بردارم ولی باورها باید بیشتر اگاهانه کار کرد یعنی هر بار برام واضح تر بشه

    واقعا بخوام بگم خیلی درگیرش هستم از جاذبه تفریحی از فرهنگ از خیلی چیزا مقایسه میکنم باور کردم اونجا خوبه اینجا بده

    جالبه یکی چندسال پیش میگفت بیشترین امار مهاجرین واسه استان خوزستان همه دارن میرن

    بعد استاد من میبینم این شهری که توش زندگی میکنم فقط چقدر مهاجر اومده

    از نصاب کاغذ دیواری بگیر که همینجا کار میکنه تازه زن خوزستانی ام میخواد بگیره

    تا مغازه پخت نون ساندویچی بگیر که اینقدر فروش داره که نوناش هیچچچچ وقت نمیونه

    این ها از یه استانهای دیگه اومدن

    عطر فروشی که دو شعبه داره توی شهرم بعد

    اصلا من اگر بگم از کجا اومده به اسم استانش عطر فروشی زده پشماتون میریزه

    از سالها پیش که یک کرایه نشین داشتیم اونم از یه استان دیگه با فرهنگ متفاوت اومده بودن شهرمون

    از خانمی که بخاطر بیماری همسرش اومده بودن شهرمون چون شهر ما رطوبتی هست حتی توی فصل زمستون

    و..

    ولی تمام توجهاتم روی این بود که اره اینجا که چیزی نداره کسی نمی مونه همه دارن میرن

    ریشه این تفکراتم فکر میکنم از شرک

    از اینکه قدرت خلق زندگیمون دادم به عوامل بیرونی و همین باعث میشه خودم و نعمتهام و دارایی و ارزشهایی که خدا بهم داده و دردسترسم هست نبینم و لذت نبرم و هیچ رشدی ام نکنم

    بگم اره فلان مشکل هست ولی این مورد این مورد هم عالیه این زیبایی هم هست

    تا با این توجه بر نکات مثبت اتفاقات قشنگ تری تجربه کنم

    چرا من با کوبیدن محل زندگیم فکر میکنم میتونم به خواستم برسم؟

    با توجه به این مواردی که نوشتم من بیشتر میخوام توجهم بذارم روی درک این قدرتی که در کانون توجهم هست

    نقش اون در رقم خوردن اتفاقات زندگیم بیشتر درک کنم و باور کنم که منجرب بشه به کنترل اگاهانه ورودی های ذهنم

    چون این ورودی های ماست که ما رو هدایت میکنه که هربار از خروجی هامون مطمئن تر میشیم

    میخوام بیشتر لذت ببرم از زندگی

    میخوام تصویر بزرگترو ببینم

    واقعا وابسته به چیزی نباشم اون بیرون

    با همین چیزی که هست احساس ارزشمندی داشته باشم و ارام باشم حالم واقعا خوب باشه

    استاد عزیز این فایل واقعا جای فکر و تامل بیشتر داره خیلی دلم میخواست بیشتر بنویسم ولی همین میزان فعلا بس است

    از نتیجه هم خبر دارتون میکنم.

    صبحتون به وقت ایران بخیر

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1011 روز

    بنام خدا

    سلام استاد عزیزم و دوستان گلم

    خدارو شکر برای این فایل جدید پراز اگاهی

    خداروشکر دوباره چشممون به جمال استاد عزیزم روشن شد

    موضوع:چرا مرغ همسایه غازه

    چون ما هرکجا هستیم ذهنمون مارو فریب میده برای اینکه توی لحظه نباشیم بهش میگن دزد لحظه ها

    این کار شیطان باما میکنه که همیشه شک ودودلی توذهنمون ایجاد کنه تا ما حس کنیم که جایی دیگه خوبه اینجا اصلأ خوب نیست

    من قبلاً به شدت اینجوری بودم ولی ازوقتی قدم نهم وعبارات تاکیدی که استاد توش این عبارت تکرار میکرد که من درزمان مناسب در مکان مناسب هستم خدایا مارو هدایت کن درزمان درست درمکان درست قرار بگیریم

    ولی هنوز اینو مدام میگم خوش به حال خارجیا

    چون حس میکنم واقعاً خوشبختن وسالیان سال یکی ازخواسته هام مهاجرت از ایرانه

    ولی توی موارد دیگه مسائل دیگه اصلأ این حرف نمیزنم که خوش به حال فلانیا که ازمن خوشبخت ترن ،

    من فکر میکنم از خود کم بینی وعدم اعتماد به نفس میاد این مقایسه خودمون با بقیه

    اینکه بیرون دیگران بادرون خودم مقایسه کنم اصلأ منطقی نیست چون من خیلی از مسائل پشت پرده رو نمیبینم پس قطعا نمیتونم دیدگاه درستی نسبت به اون شرایط داشته باشم

    من میدونم هرچقدر دیدگاهم باورم این باشه من تمام مدت در فرکانس منفی هستم وهرگز لذت زندگی رو تجربه نمیکنم

    من میتونم اینجایی که هستم رو تغییر باورام بهشت کنم وبرعکس باباور غلط اینجایی که هستم رو جهنم ببینم همه چیز به خودمون مربوطه درسته همیشه یک سری شرایط هست که نادلخواهه وباید تمرکزمو بردارم واعراض کنم وباکنترل ذهنم سعی کنم حسمو خوب نگه دارم این تمرین خیلی خوب تونستم تو شرایط نادلخواه انجام بدم

    استاد عزیزم عاشقتم که دوباره این مساله مهم یاداوری کردین که مرغ همسایه رو غاز نبینم نگاه درست ومثبتی به شرایط داشته باشم واز لحظه های زندگیم لذت ببرم فارغ ازهر چیزی که دوست ندارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  10. -
    فرزاد بازیار گفته:
    مدت عضویت: 787 روز

    سلام خدمت همه و استاد،

    من دقیقا الان سرکار همینجوری هستم به یه چیزایی برخورد کردم که فکر میکنم کار کسایی دیگه خیلی آسونتر و بهتر از منه،یعنی ما تو یه آزمایشگاه بزرگی هستیم توی یه شرکت،و دقیقا به یه تضادی برخورد میکنید که میگی بابا خوش بحال فلانی که کارش راحتتر از منه،احتمالا راحتترم باشه ولی من یادم میره که چه امکاناتی در اختیار دارم که فلانی هم دوست داره جای من باشه یعنی اونایی که پایین تر از منن یا بالاتر از منن،اتفاقا چند بار صحبت کردم که جامو عوض کنم ولی بهم گفتن که کارت خوبه بمون همونجا یعنی نصیحتم کردن،میدونی همه چی واقعا اوایلش خوبه،چون شناختی نداری و مقایسه نمیکنی ولی وقتی یه مشکل کوچیکی پیش میاد و مقایسه شروع میشه دیگه همه چی واست از کنترل خارج میشه،واقعا ما باید به صورت نسبی به همه چی نگاه کنیم حداقل وقتی میریم تو مقایسه نسبی نگاه کنیم،و سعی کنیم با حال خوب جلو بریم…آره اصلا شما به این نگاه کن که مرغ همسایه هم غازه تو اگه میخوای اون غازم داشتی باشی باید آمادگیشو داشته باشی،ولی به نظرم تنها چیزی که میتونی ما رو از مقایسه ها دور نگه داره اینه که شاکر باشی و احساست خوب باشه چون شکر نعمت واقعا نعمتت افزون کند..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: