اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود خدمت استاد و هم کلاسی های عزیزم خیلی خدا رو سپاسگزارم که عضوی از این دانشگاه بزرگ هستم خدایا شکرت که من به این مسیر هدایت کردی
من از شهر یزد هستم خدمتتون
همیشه مخصوصا سنم که کمتر بود با دوستام که صحبت میکردیم میگفتیم چیه این شهر نه جای تفریحی داره نه زیبایی خاصی و با این که با بافت تاریخی یا کویر یه ربع فاصله داشتیم اصلا نمیرفتم یه موقع می دیدی چند سال میشد که نمیرفتم
ولی خدا رو شاکرم از وقتی نگاهم نگاه سپاسگزاری شده
بیشتر روی زیباییهای شهرم توجه میکنم و چند سالی هست که شهر جهانی شده
از همه جای دنیا و از همه کشور عزیزم ایران میان یزد برای کویر و جاهای تاریخی عکس بگیرن خودم مرتب میرم کویر برای سپاسگزاری
بابت اون داستان یزد هم همین جوری هست همه شیرینی فروشی ها گذاشتن حاج خلیفه که بر میگرده به همین باوری که گفتین
خیلی خوشحال شدم بابت فضای مجازی که گفتین مخصوصا اینستا
من یکی از دوست هام چند سالی هست عضو سایت شماست و هر سال تو تحویل سال بچها رو جمع میکرد و جلسه سپاسگزاری برگزار میکردیم عید سال 1402 بود که همونجا ازش پرسیدم نظر استاد عباس منش بابت اینستا چیه و دوستم گفت استاد اصلا اینستا ندارن و نمیدونم چه اتفاقی برای من افتاد که درجا اینستا رو حذف کردم
الان هم که شما اینجور گفتین بابت اینستا خیلی خدا رو شکر کردم
من یک خواهردارم 4سال ازمن کوچیکتره وقتی دامادمون اومدخواستگاریش فقط یک پژو پارس داشت بعداز ده سال زندگی مشترک دامادمون دوتا باغ چندمیلیاردتومانی خرید و دوتا واحد دربالاشهرخرید یک میلیارد طلاخرید یک ماشین صفر جدیدخرید دوتا بچه دارن من هرمرحله زندگی ایناروتحسین میکردم وتشویقشون میکردم که ماشالله بسرعت دارن پیشرفت میکنن ولی خواهرم فکرمیکرد من دارم مقایسه میکنم همیشه میگفت پرنیا تمرکزت به زندگیت باشه زندگی مردم نبین البته بشدت بمن علاقه داره وازروی علاقش میگفت مثل استاد عباسمنش که گاهی ازدوست داشتن ما نگران میشه که داریم میریم درجاده خاکی سریع یک فایل عالی درست میکنه مارومیاره درجاده اسفالت :)
من ازاون به بعد یک زندگی خوب میبینم تودلم تحسین میکنم مگه مطمین بشم شخص جنبه تشویق وتحسین روداره ونگرانم نمیشه غصه منونمیخوره .
مشخصه که نمیشه ظاهرزندگی مردم را با باطن زندگی خودمون مقایسه کنیم .
من تحسین که میکنم سریع خدا همون تحسینهارو واقعیت زندگی خودم میکنه ناگفته نمونه با این همه مشکلات که براتون نوشتم هنوز خوشبختترازخودم کسی روندیدم حتی اگر مولتی میلیادرباشه خوشگلترازخودم کسی روندیدم :)
با اموزشهای استادهم تمرین میکنم وتاعید شخصیتمم میکوبم ومیسازم ازاول آذر خیلی تغییرکردم ازادمهای درجه یک که وارد زندگیم میشن ومنتظرن در زمان ومکان مناسب بیان وارد زندگیم بشن این تغییرات برام ثابت میشه .
استاد راهنمای من خوب نبود(درصورتی که همون استاد من برای یکی دیگه عالی بود) اما استاد راهنمای فلانی ببین چقدر کمکش میکنه
اگه ما شانس داشتیم اینجا قبول نمیشدیم
رشته من به درد نمیخوره حیفه اینهمه تلاش کاش به جای هفت سالی که رشته خودمو خوندم میرفتم داروسازی یا پزشک پوست میشدم
با رشته من نمیشه کلینیک زد بهم مجوز نمیدن
ارزش و اعتباریم نداره
استاد چقدر ساده با یه کلمه شانس نداریم مسیولیت زندگیمونو مینداختیم گردن روزگار و مردم و…
چقدر عزت نفسمون کم بود
چقدر دوست داشتیم حس قربانی شدن بگیریم و بقیه دلشون بسوزه برامون(البته اینا قبل شناخت قانون کاملا نامحسوس وغیر ارادی بود)
چقدر واقعا به قول استاد فقط تمرکزمون روی نازیبایی ها بود وهنوزم هست یه وقتایی
چقدر ظاهر زندگی بقیه رو با باطن زندگی خودمون مقایسه کردیم و حسرت خوردیم
دلمون شکست و حتی باعث شد اصلا دیگه نعمت هایی که داشتیم هم به چشممون نیاد
استاد من تقریبا اینستاگرامم رو حذف کردم و اگه چیزی برای خرید بخوام میرم یه سرچ میکنم و چقدر باعث شده کمتر خودمو و زندگیمو با بقیه مقایسه کنم اما امروز که یه سر رفتم اینستا برای خرید چیزی ناخوداگاه استوری یه دوستم رو بازکردم و دیدم چه رستورانی رفتن و چه شام شیکی خوردن و بعد دو روز این تو ذهنم هنوز مونده و خودمو دارم مقایسه میکنم فقط به خاطر یک پست ساده
و الان میفهمم که ببین چه تاثیری یه پست ساده رو ادم داره چه برسه به دنبال کردن زیاد
استاد با این فایلتون تصمیم گرفتم از خونه بزرگ و زیبام شروع کنم و هرروز زیبایی هاشو تحسین کنم
از فضای بزرگش
از کابینت های زیباش
ویویی که خودم آرزو داشتم که کسی روبروی ما نباشه تا بتونم همیشه پرده رو کنار بزنم و شد به لطف رب یکتا
از کتابخونه قشنگ
از درب ورودی نو وزیبای خونمون
از اتاق پسرم
از فضای آروم ساختمان و همسایه ها
از منطقه زیبای ساختمون
از پارکی که سر کوچس
و….
و تصمیم دومم که خیلی مهمه و با خوندن کامنت دوستان بهش رسیدم اینه که
برم روی خصوصایت مثبت خودم و همسرم وخانواده نزدیکم فوکوس کنم و بنویسم بعد یه ویژگی مثبت خاص هرکدومشون رو هم تو ذهنم بلد کنم تا همیشه اون شخص با اون خصوصیت مثبت یادم بمونه.
خداجونم ممنون بابت درک این اگاهی ها و شکر بابت داشتن استاد و قرارگرفتن در مسیر خودسازی
بسم الله الرحمن الرحیم الرزاق الوهاب العلیم الحکیم القریب المجیب الحی القیوم النور الغفور القریب المجیب
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تورا صدا باید کرد
سلام به استادان عزیزم و دوستان توحیدی ام در این سایت الهی
استاد و مریم بانو عزیزم، کامنت قبلی که برای شروع پروژه مهاجرت به مدار بالا گذاشتم فراموش کردم که سال جدید میلادی رو به شما تبریک بگم، و گفتم در یک کامنت جداگانه به شما تبریک بگم که متاسفانه فرصت نشد. بعد دیدم اکثر بچهها هم در کامنتشون به تبریک سال جدید اشاره ای نداشتند برا همین برام سوال شد چرا شروع سال جدید میلادی که با معجزه تولد حضرت مسیح است برای اغلب ما ایرانی ها کم اهمیت است و اصلا چرا نباید همان طور که با شور و هیجان سال نو هجری شمسی رو تبریک میگیم، نسبت به میلادی بی تفاوت هستیم، نتیجه باز بر می گشت به ورودی هایی که این چند ساله داشتیم. و سال میلادی رو مخصوص کشورهای غیر اسلامی و کفر میدونستند. و الان میخوام بصورت آگاهانه ،از ته دل و صمیمانه که باز این آگاهی ها را از مکتب شما فرا گرفتم این عید بزرگ، این تولد معجزه آسا حضرت مسیح رو به شما تبریک بگم و ان شاءالله سال جدید هزاران برابر از تمام سال های گذشته در حوزه توحید و یکتاپرستی و سلامتی و حال خوب و ساخت باورهای فراوانی و نعمت و ورودی ثروت و نعمت به زندگی تون بهتر و بهتر باشه، آمین یا رب العالمین.
بریم سراغ فایل پر از خیر و برکت و آگاهی امروز و مرور آگاهی های آن در حد ظرف وجودی الانم.
چی میشه که فکر کنیم که مثلا فلان شغل از شغل من بهتره یا فلان شهر، کشور، یا پدر و مادر و همسر و فامیل و سران کشور و… که مربوط به فلان … میشه از آنچه الان دارم بهتر است؟؟؟!!!
دلیل اول
اینکه ما توجه میکنیم به نکات منفی آنچه داریم برای همین از همون مسائل منفی بیشتر و بیشتر میشود.
راه حل
بجای توجه به نکات منفی بیاییم آگاهانه به نکات مثبت آنچه داریم از شغل، شهر، کشور، پدر و مادر و همسر و… توجه کنیم و با این کار اگر آنچه داریم نکات مثبت بیشتری داشته باشه نکات مثبت اش رو به ما نشان میدهد و اگر نداشته باشد جهان ما را به شرایط و مکان و افراد بهتری هدایت می کند.
دلیل دوم
این که ما مسئولیت شرایط و اتفاقات زندگی خودمون نیستیم و تقصیر رو به عهده عوامل بیرونی می اندازیم و خودمانرا با بقیه مقایسه می کنیم.
راه حل
پذیرفتن تمام مسئولیت های زندگی مون چرا که ما با توجه به افکار و باورهایمان خالق زندگی خودمان هستیم. و این باعث می شود که ما فقط به خودمان پردازیم و از مقایسه کردن خودمان با دیگران بپرهیزیم.
دلیل سوم
فضای مجازی که با قرار دادن بهترین تصویر و ویدئو از شغل، زندگی، روابط و … که نشان بده چقدر اوکی هستیم و ما با دیدن این تصاویر و ویدئو ها احساس بدبختی کنیم.
راه حل
خارج شدن از شبکه های مجازی
و اما چند مثال از خودم که تو ذهنم موندن اون هم بخاطر بازخوردی از طرف مقابل خورده بودم تو ذهنم مونده و گرنه به قول استاد خیلی سخته بخوایی فکر کنی قبلا چطور فکر می کردی.
1_ یه دختر خاله دارم که از بچگی در ظاهر هیچ کاری نمی کنه و تو خونه بخور بخواب است و من همیشه بهش حسودیم میشد و می گفتم من همش مثل کوزت کار می کنم و این برا خودش فقط تیپ میزنه و کار به هیچی نداره. تا اینکه بعد از ازدواج مون یکروز بهش گفتم که من به تو حسودیم میشد که خاله ام همش کارا رو می کنه و شما برا خودتون کار به هیچی ندارید.اون گفت: بابا چی داره میگی تمام کارهای خونه رو من بدبخت بود مامانم فقط غذا درست می کرد و خرید بیرون انجام میداد، فقط وقتی مهمان داشتیم کارمون نداشت، تازه من به شما حسودیم میشد که خاله اصلا دعواتون نمیکنه، کتک نمیزنه، خیلی آروم و مهربونه. منم با تعجب گفتم واقعا!! من این همه وقت فکر می کردم خوش بحالت است.
(علت این چون من این ضعف رو داشتم که همش مثل کوزت کار می کردم که احساس خوبی نسبت به خودم داشته باشم که باز البته از وردی ها میومد که هر چه بیشتر کار کنی مفیدتری و با ارزش تری. که تا همین یکی دو سال پیش هم داشتمش که به لطف دوره عزت نفس و احساس لیاقت کم تر شده)
2_ یه همعروس دارم معلمه. که در ظاهر حرف حرف خودش است و همیشه بهش حسودیم میشد که چطور این قدر روی شوهرش تسلط داره و هر چی میگه شوهرش گوش میگیره. تا اینکه با مباحث عزت نفس آشنا شدم و در این مورد بهش گفتم که شما اعتماد به نفس ات خوبه و همسر و بچههات حرفت رو گوش میکنند. بعد بهم گفت: این ااحرف من رو گوش میدن؟ من فقط تو محیط اداره و مدرسه کسی هست که حرفم رو گوش بده تو خونه دریغ از یک حرف.
بهش گفتم واقعا!! اصلا بهت نمیاد. گفت بخدا من دارم از دست این ها دق می کنم از بس حرف حرف خودشون است. (همین طور که داشتیم صحبت می کردیم یادم نمیاد چی شد که دخترش که دبیرستانی بود یه دادی زد روی مامانش. و همعروسم هیچی بهش نگقت. من توش موندم که این با این تصوراتی که من ازش داشتم از زمین تا آسمان فرق می کنه. و تو ذهن خودم ازش یه بت ساخته بودم)
موارد زیادی بود که فکر می کردم که حالا چه خبره؟ بعد که برام واضح شده دیدیم توهمی بیش نبوده و چیزهاییکه خودم دارم خیلی بهتر و زیباتر است.
(امروز تصمیم نهایی رو با بچهها برای جابجایی گرفتیم و ان شاءالله مرحله اجرایی برای اول بهمن است. تا هر چه خدا بخواهد همان شود. به یادگار بماند برای رد پای بعدی)
در پناه حق همه ی ما روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر و سعادتمند تر باشیم الهی آمین
از استاد عباسمنش بسیار سپاسگزارم که این فایل هدیه ای ارزشمند و عالی و سرشار از آگاهی ناب را برای ما به اشتراک گذاشتند و سال جدید میلادی را به گروه تحقیقاتی عباسمنش وهر کس که این نوشته را میخواند تبریک و تهنیت عرض میکنم و آرزوی بهترین اتفاقات را دارم.
چقدر اسم این فایل آگاهانه انتخاب شده است،چرا فکر میکنیم که مرغ همسایه غاز است؟؟
واقعاً انسان با توجه به نکات مثبت و شکر گذاری اتفاقات خوب را وارد زندگی خودش میکند و خوبی ها همیشه در حال زیاد شدن هستند.
در هرکجا که هستیم با انسان بودن و شکرگذاری اتفاقات خوب را وارد زندگی خود میکنیم،قبل از تماشای این فایل،من آیکون من را به سمت نشانهای امروزم هدایت کن را لمس کردم و به فایل 221سفر به دور امریکا هدایت شدم و در آن فایل زیبا خانم شایسته میگفتند که من در چند روز یک دفتر شکرگذاری را پر کرده ام و داشتند دفتر جدید خود را نشان میدادند واقعاً یکی از دلایل موفقیت استاد عباسمنش و خانم شایسته همین حس شکرگذاری بوده است.
ولی متأسفانه بدنه ای جامعه برعکس این موضوع فکر میکنند مثلاً من در شهرستانی که هستم مردم میگویند که مردم این شهر از همه جا بدتر هستند و ای کاش مثلاً ما در تهران زندگی میکردیم و جالب است که من چند سالی در یک شهر دیگر زندگی میکردم و آنجا نیز مردم میگفتند که بچه ای اینجا فلان است و اینجا از کل ایران بدتر است و این طرز تفکر همیشه باعث جذب بدتر ها در زندگی ما میشود.
اما طرز تفکر درست این است که من همین جا که زندگی میکنم خوب است و الله را شکر میکنم به خاطر همین موقعیت ولی مثلاً در تهران برای انجام همین شغلی که در شهرستان فقط حقوق پرداخت میکنند کارفرما بیمه ای تعمین اجتماعی هم رد میکنند و حق مسکن هم پرداخت میکند و اگر شخصی برای بهتر شدن اوضاع مثلاً مهاجرت کند به تهران موفق میشود نه برای فرار کردن از اوضاع فعلی…
در مورد بیزینس هم من دوتا دوست دارم که باهم فامیل هستند و هردو یک شغل مشترک دارند یکی از آنها که پدر و مادر ثروتمند تری نسبت به شخص دیگر دارد ولی مدام از شغل و حرفه اش گله و شکایت میکند و همیشه هم اوضاع کاری ومالی اش نابه سامان است،اما آن شخص دیگر با وجود اینکه در خانواده ای ضعیف تری نسبت به آن یکی پرورش یافته اما هیچ وقت گله و شکایت نمیکند و مرتب تمرین ورزشی خود را انجام میدهد و همیشه اوضاع مالی و زندگی خوبی را دارد تجربه میکنند.
و چقدر زیبا استاد عباسمنش مثال مهاجرت را زدند که ما در فلان جا زندگی میکنیم و به خاطر این که فکر میکنیم که فلان شهر یا کشور بهتر است و چون انتظار خوبی ها را در آن مکان جدید داریم در ابتدا اتفاقات خوب را تجربه میکنیم ولی وقتی که با اولین مسائل و مشکلات مواجه میشویم دوباره تمرکز میکنیم بر نکات منفی واین تمرکز باعث میشود که دوباره اوضاع در همین مکان جدید هم بشود مثله مکان قبلی و حتی بدتر از مکان قبلی هم بشود،دراین موضوع هم باز من یاد یکی از کاربران سایت استاد عباسمنش افتادم که قبلاً در کامنت های خود نوشته بودن که موفق به مهاجرت شدن وخیلی از این موضوع خوشحال هستند ولی در کامنت جدیدی که نوشته بودن گفتند که اصلاً آن چیزی که فکر میکردن نشده و پشیمان شده هستند.
با این باور که بگوییم من خوب هستم ولی شرایط شهر من و خانواده ای من و شرایط بیرونی باعث شده که من به جایی نرسم باعث میشود که خود را در مشکلات بیشتری غرق کنیم و این باور قدرتمند کننده را بسازیم که من هستم که اوضاع و شرایط زندگی خود را رقم میزنم.
و هر وقت که به این صورت فکر کردیم که من مشکلی ندارم و آدم ها و دیگران هستند که مشکل دارند بدانیم که مشکل از خودمان است.
در مورد شبکه های اجتماعی خود من تقریباً در تمام طول زندگی بدهکار بودم و اکنون که کمتر از دوسال است که فیسبوک و اینستاگرام و دیگر شبکه های اجتماعی را از تلفن همراه خود پاک کرده ام همان اوایل تمام بدهی های من پرداخت شد والان مقداری هم پس انداز دارم وکلی وقتم برای انجام کارهای مهم باز شد و اکنون چند ماهی است که دیگر حتی بازی های فوتبال را نیز از تلویزیون تماشا نمیکنم و خلاصه بازی هارا از اینترنت دانلود میکنم و تماشا میکنم و همین جوری دارم جلوی کارهای بیهوده و وقت گیر را میگیرم.
استاد جان مدت ها بود که این باور رو داشتم که تهران برای تخصص من خیلی بهتره و مردم تهران خیلی راحت پول خرج میکنن و هوای هم دیگه رو دارن پس من توی شهر خودم نمیتونم به درآمد مطلوبم برسم و باید برم تهران و حتما حتما اونجا حسابی پیشرفت میکنم
ته دلم میدونستم که اول باید تو شهر خودم(شاهرود) به اون چیزی که میخوام برسم بعد برم تهران برای نتیجه بزرگتر … در واقع توی شاهرود باید دستم رو بزنم به سقف بعد برم.هر وقت این فکر میومد که بابا اینجا که ملت ناخن خشک هستن … جون به ازرائیل نمیدن مگه پول به کار پوست میدن؟…ملت سخت پول درمیارن به این راحتی خرج نمیکنن … با این که تو شاهرود همه پولدارن ولی اصلا نشون نمیدن…به خودم میگفتم پس فلانی چجوری ماهی بیست میلیون به بالا داره توی کار پوست هم هست ولی تو نداری … چجوری فلانی برای گربه اش کلی خرید میکنه ولی پول به کار پوست نمیده … پس یه جای کار تو میلنگه
از وقتی هم که این فکر تهران رفتن پر رنگ شد توی ذهنم هر بار اومدم توی سایت فایلی برام اومد که شما درباره همین مورد حرف میزدین…فایل های گام به گام مهاجرت به مدار بالاتر هم که دائم تایید میکرد این فکر رو که یه جای کار منه که میلنگه و باید روی باورم درباره مردم شاهرود کار کنم تا به نتیجه دلخواهم برسم و شروع کردم کار کردن روی باور های قدرتمند کننده که ملت شاهرود عاشق پوستشونن عاشق جوون بودنن عاشق رسیدگی به پوستشونن،خانومای شاهرودی همه شاغلن و پولدار همه بسیار با کلاسن(واقعا اینطوره)ملت انقدر دست و دل بازن که حد نداره ،و درباره این باور ها دائما برای خودم نمونه میارم تا بیشتر بهم ثابت بشه
اونجایی که گفتین شاید اوایل که رفتیم توی یه شهر دیگه شرایط خوب پیش بره ولی بعد از یه مدت دوباره برمیگرده به روال قبل خیلی برام جالب بود چون این اتفاق برام افتاد توی عوض کردن شغل ،من چندین شغل عوض کردم و همشون اولش خوب بود و یواش یواش بد شد
وقتی این جمله رو گفتین به خودم گفتم راست میگه ها برای من تو موقعیت کوچیک تر اتفاق افتاده و خیلی برام واضح تر و ثابت تر شد که باید توی شاهرود دستم بخوره به سقف بعد برم شهر دیگه
خیلی ممنونم استاد جان که از جان و دل برای ما مایه میزارین
و خدا رو شکر که خانوم شایسته گام به گام جدید رو شروع کردن چون خیلی برام الهام بخش بود
استاد اینو بگم من امروز با خودم فکر میکردم تفاوت من با شما چیه در مورد قوانین به این 3 چیز رسیدم
1_شما چیز درستی که میدانی سریع تبدیل میکنی به عمل و میشه جزو شخصیت شما
2_با ایمان ادامه میدهید اون روند درست را
3_نتایج کوچیک هم که حاصل میشه میبینید و به خودتون میگید و میدانید اون نتیجه از کجا آب میخوره
چون به این موضوع فکر میکردم گفتم اینجا بنویسم
در مورد فایل استاد همه حرفهاتونو با گوشت و پوست و استخون درک کردم چقدر این فایل به تقویت باورهام کمک کرد چون دقیقه تازگیها یه تمرینی شروع کردم یه تخته وایت برد گرفتم هر هفته رو یه اسمس میزارم روش و تو اون یه هفته بالاترین تعهد رو میدم که عمل کنم این هفته اسمش کنترل ورودی بود و چقدر ارتباط داشت به فایل و نشانه بود برام با توکل به خدا این هفته تلوزیون حتی یه دقیقه ندیدم ، شبکه های اجتماعی یه لحظه نبودم به جاش شکارچی جنبه های مثبت شدم
در مورد بخش دوم که مسئولیت زندگی خودمونو قبول نمیکنیم دقیقا درسته من استاد چند ماهی میشه برای درمان این داستان شروع کردم اول شکرگزاریهام مینویسم من خالق زندگی خودم هستم یه جایی یه کامنتی از یکی از دوستان خوندم جالب بود نوشته بود اگه یکی تو خیابون تو گوشم بزنه تمرین کردم میگم من خلق کردم اون کاره ای نیست بعد فهمیدم چقدر مهمه درک کنم خودم خالق زندگیم هستم چه مثبت و چه منفی یکیم این که من اینو مرتبط کردم با شرک برا همین خیلی سعی میکنم واقعا رعایت کنم
الان استاد خدارو هزاران بار شکر من خیلی بهتر شدم اول خدا بعد سایت شما و بعد دوره احساس لیاقت
استاد به نظر من هر کسی روزی چند ساعت تو این سایت باشه راهی نداره جز پیشرفت و من اینو فهمیدم خداروشکر و هر روز تو سایت هستم خداروشکر
سلام به استاد عزیزم که شما رحمتید از جانب خدا برای من و ما،ماشاگردانت آماده هستیم و شما از راه میرسید…خوش آمدید
با بک گراندهای جدید که فقط خودتون بلد هستید،که باید سراپاگوش و درک و توجه باشیم…
من دقیقا از وقتی تصمیم گرفتم که کوله بارم رو آپدیت کنم هر بار میرسم به پذیرش مسؤلیت زندگیم،که واقعا سخته،ولی هیچ راهی نیست باید پذیرفت
وقتی سلسله اتفاقات در روابطم رو بعد از 25 سال نشستم با پذیرش مسولیت اش بپذیرم دقیقا به همین نقطه ای رسیدم که مقصر من نیستم!!!!همسرمه!!!اونه که منو کنترل میکنه،اونه که باید منعطف بشه،اونه که باید تغییر کنه…میدونی 25 سال اینجوری گول زدم،در رفتم و آخر گریبان خودم رو گرفت…نشستم با این زخم کهنه حرف زدم و فقط با پذیرشش این دیوار سیمانی ذهنم ریخت،روی سر خودم آوار شد…منم،کنترل گر منم،مغرور منم،کسی که باید عوووووووض بشه منم…
با همین پذیرش چنان کوله باری سبک شد،آرام شدم و یه نشتی انرژی گرفته شد
و حالا توی کار خودم در آمدم دقیقا همین قسمت مقایسه،ولی های زیاد و تمرکز روی کمبود ها،ایراد منه،ایرادهای باوری…با اینکه دوره های زیادی دارم،ولی فقط شنیدن که دلیل نمیشه،تغییر شخصیتی و عملکردی مهمه
ولی انصافا چند وقته احساسم بهتر شده و آگاهانه تر با خودم حرف میزنم و اتفاقات هم با توجه به کنترل ذهنم،توجه ام برام رخمیده
من باید روی وردیهای ذهنم کار کنم
خداوند رزاقه،خداوند منبع خیر و برکت بی پایانه،خودش دغدغههای منو رفع میکنه کوچیک و بزرگم نداره
مثلا امروز داشتم ظرف میشستم در حین شستن گفتم وای اسکاژ نخریدم هاااا،دیروز بازار رفتم یادم رفت…دوستم زنگ زد گفت خونه ای بیام…وقتی آمد میدونید چی برام آورده بود…اسکاژ!!!اونم دوتا…از جنس خوبش…و باور کنید هیچی به اندازه این هدیه منو خوشحال نمیکرد…چون همین چند دیقه قبل بهش فکر کرده بودم…وقتی دوستم رو برای این هدیه بغل کردم و کلی بوسیدم،تعجب میکرد.بابا یه اسکاژه دیگه،چیزی نیست که…ولی خبر نداشت این اسکاژ از کجا آومده…این اتفاق پیامهای زیادی داشت…خدا میتونه دغدغههای منو حل کنه،در هر شکل و اندازه ایی،من خالق زندگی خودم هستم…از خدا بخواه زیر سنگم شده برات جورش میکنه،مشکل من نخواستنه،باور نداشتن خداونده،نا لایق دونستن خودمه،از کجا و چه طوری هاست…و الانم وسط گوش دادن فایل گوشیم زنگ خورد و یه سفارش که کنسل شده بود،دوباره ثبت شد…چرا؟…چون خداوند دلهارو نرم میکنه،روزی منو میرسونه اگر من شاکر داشته هام باشم،اکر ورودیهام رو کنترل کنم،جهان به افکار من واکنش نشان می ده،به یاد آوردن مشتریهای که راحت،هدایتی میان،روزی من دست خداست،ولی با دستان بندگانش بهم میده،ولی من باید خونه باشم تا در رو براشون باز کنم،همیشه فرستنده میفرسته،بی نقص،بی عیب،ولی من باید باشم،اشکال از گیرنده منه…خدایا شکرت برای هدایتت که همیشه بارهای روی دوشم رو زمین گذاشتی و یکی از بزرگترین دغدغه این روزهام رو به بهترین شکل و شیوه و بهترین راه برام حل کردی،ازت سپاسگزارم…
شکر خدای من برای آگاهی جدیدت،برای رحمتت که در این سایت قرارم دادی و در مسیر درست نگهم داشتی…شکر برای هدایتت…شکر برای استاد راهنمات که برام فرستادی
إنَّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات إِنّا لا نُضیعُ أَجرَ مَن أَحسنَ عَمَلا
قطعا کسانی ک ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند ، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد (کهف 30)
خدایا شکرت ک دلمو قرص کردی ک اگه کنترل ذهن داشته باشم پاداشم قطعیه
سلاااااام استاد جانم
سلاااام مریم جون خوش قلب من
سلاااام ب همه دوستای خوشگلم
عاااقاااا سال 2025 مباااارک همگی
اصن این سال از روز اولش واسم خیر و برکت داشته
حال عالی ، حس خوب ، توحید بیشتررررر
مطمئنم امسال بهترین سال عمرم تا الان قراره باشه
استااااد اولین عیدی امسالو شما بهم دادین ، ب عنوان دانشجوی فعال بهم تخفیف خرید دوره دادین انشاالله بتونم دوره احساس لیاقت رو بگیرم
مطمئنم ک خداوند منو هدایت میکنه برای خرید
استاد خیلی ممنونم یکی از بهترین کادوهای عمرم بود
دومین برکت امسال اینکه بالاخره تونستم بعد کلی تلاش واسه خودم تو سایت عکس پروفایل بزارم آفرین ب خودم بالاخره یه کارو تموم کردم
استاد خیلی این روزا خدارو بیشتر حس میکنم درسته تو شلوغی روزها حواسم کمتر ب این حس هست ولی وقتی سرم خلوت میشه حس میکنم خدا نشسته تا باهاش حرف بزنم
انگار حس میکنم منتظره تا با خیال راحت بشینم باهاش عشق بازی کنم
استااااد الان ک دارم اینو مینویسم چقدر حسم قشنگه
مثل اون حس ک اینقدر حالت خوبه میخوای لپ خدارو بکشی بگی خداااایااااااا کی بیشتر از من قربونت میشهههههه آخهههههه؟؟؟!!!!
انگار دارم چشمای خوشگل خدارو میبینم ک چ با آرامش و محبت نشسته و داره با لذت نگام میکنه تا من بشینم از اتفاقات روزم حرف بزنم و سپاسگزاری کنم
خدایااااا بدون من عااااشقتم
️️
استاد خدا خیرتون بده چقدر فایل ها کمکمون میکنه
استاد دقیقا جایی ک مسوولیت زندگیمون رو بر عهده میگیریم چقدر حالمون بهتر میشه ، چقدر خوبه ک من بفهمم با باور درست میتونم زندگیمو بسازم
استاد چقدر خوبه ک این فایل در زمان مناسب بهم رسید ، چون میدیدم خیلیا اینستا دارن میگفتم وای من اینستا رو پاک کردم من عقب موندم من فلانم ولی این فایل کمکم کرد بفهمم دارم راهو درست میرم
خدایا شکرت
واقعا مقایسه کردن نابودکنندس ولی کنترل ذهن ک مقایسه نکنیم عجببببب سخته
دوست خوبم خواهر گلم ؛ با یه نیت اومدم و شروع به خوندن کامنتها کردم و کامنت شما پاسخ نیتم بود و ممنونم از خدای مهربان بابت یادآوری آیه 30 سوره کهف توسط شما.
من با یاد خدا
شما هم با یاد خدا و
همه مون با یاری خدا به اونچه که در طلبش هستیم حتما میرسیم همونطور که من قبلا به خیلیاش رسیدم و باز از درگاه کریمانه ش میخوام که بهمون ببخشه.
هر چی میرم به گذشته تر این موضوع رو بیشتر تو خودم متوجه میشم که من همینطوری بودم که استاد میگه
یادمه که یه روز در مغازه دائیم در دماوند بودم که خانوادم اومدن و من از مغازه زدم بیرون ،چون وضع خانوادم رو دیدم که با اون لباس ها و چادرها اومده بودن دیدن من و من از اونها فرار کردم
باز متوجه میشم که من خودم هستم که از اول داشتم زندگیم رو خلق میکردم و اصلا حواسم نبود
اون موقع خیلی شدتش زیاد بود ، و اصلا هر چی نگاه میکنم میبینم که در هر لحظه این رو دارم می بینم تو خودم ،
در مورد شهر همیشه میگفتم که فلان جا پول توش ریخته
در مورد دوستان ، دقیقا یادمه که همیشه این سوالم بود که این دوستای من بدرد نمیخورن و اون اشخاصی که با فلانی ها رفیقن خوبن
دقیقا من یادمه که یه سری آدمها رو تو دانشگاه می دیدم و میگفتم که خوش به حال اونها که اون دوستان رو دارن و یادمه که یه بار با یکی از همون دوستان رفیق شدم و دیدم که اون چیزی که فک میکردم نیست و میگفتم اونای دیگه بهتر بودن کاشکی با اونها رفیق بودم
در مورد مکان زندگی همیشه مکان زندگی من بدترین مکان بود و مکان زندگی بقیه بهترین
در مورد میوه فروشی : میوه فروشی مکان ما بدرد نمیخوره و میوه فروشی فلان محله خوبه که همین سه هفته پیش من بخاطر این باور 160 کیلومتر رانندگی کردم که برم اونجا خرید کنم
آخرشم فهمیدم که همینی که تو محل خودمون بود هم از لحاظ کیفیت هم از لحاظ قیمت و درسترسی و تمیزی و دلبازی ، خیلی بهتر از اونجا بود
در مورد رشته تحصیلی همیشه این رو میگفتم که رشته من بدرد نمیخوره و کاشکی حسابداری میخوندم
در مورد پدرم: میگفتم که خوش بحال فلانی که اون بابا رو داره که من او بابا رو ندارم
در مورد: ماشینم : میگفتم که این ماشین من بدرد نمیخوره و ماشین فلانی و بهمانی خوبه
در مورد :محل کارم همیشه میگفتم که محل کار من اصلا بدرد نمیخوره و محل کار بهمانی ها خیلی عالیه
در مورد: خونه ام ،مکان زندگی ام ، در مودر وسایل خونه ام که کسی می اومد خونه ام احساس خجالت میکردم که هیچ چیز من اصلا بدرد نمیخوره و خونه و وسایل مردم بدرد میخوره
مخصوصا در مورد خارج : همیشه و همیشه میگفتم که ما آدم نیستیم و خارجی ها آدم هستن
باز متوجه میشم که عامل اصلی ثروتمند شدن شغل و مکان زندگی و جنسیت و نوع شغل و شغل خاص و سن وسال نیست ، و تنها عامل همین نوع نگاه من به موضوعات هست
تازه دارم میفهمم که چه چیزهایی در ذهن من هست ، انگار هر چی مینویسم بهتر متوجه میشم که این افکار من هست که داره زندگی من رو کنترل میکنه
تازه دارم متوجه میشم که این پاشنه آشیل من هست و باید از این لحظه به بعد تمام حواسم رو جمع کنم و طبق آموزه های استاد عمل کنم تا خودم رو نجات بدم
همین الان در حال حاظر هم که نگاه میکنم متوجه میشم که نگاهم به زندگی خودم دقیقا همینه که زندگی و شرایط من خیلی داغونه و دقیقا کل دنیا ،نه یه تعداد،بلکه کل دنیا از من بهترن
دقیقا بخاطر همین طرز نگاه من کسب و کارم رو شروع نمیکنم
چون میگم آخه من چی بلدم ، این توانایی و استعدادهای من به چه دردی میخوره،همه از من بهترن
خدایا هر آنچه دارم از آن توست
سلام و درود خدمت استاد و هم کلاسی های عزیزم خیلی خدا رو سپاسگزارم که عضوی از این دانشگاه بزرگ هستم خدایا شکرت که من به این مسیر هدایت کردی
من از شهر یزد هستم خدمتتون
همیشه مخصوصا سنم که کمتر بود با دوستام که صحبت میکردیم میگفتیم چیه این شهر نه جای تفریحی داره نه زیبایی خاصی و با این که با بافت تاریخی یا کویر یه ربع فاصله داشتیم اصلا نمیرفتم یه موقع می دیدی چند سال میشد که نمیرفتم
ولی خدا رو شاکرم از وقتی نگاهم نگاه سپاسگزاری شده
بیشتر روی زیباییهای شهرم توجه میکنم و چند سالی هست که شهر جهانی شده
از همه جای دنیا و از همه کشور عزیزم ایران میان یزد برای کویر و جاهای تاریخی عکس بگیرن خودم مرتب میرم کویر برای سپاسگزاری
بابت اون داستان یزد هم همین جوری هست همه شیرینی فروشی ها گذاشتن حاج خلیفه که بر میگرده به همین باوری که گفتین
خیلی خوشحال شدم بابت فضای مجازی که گفتین مخصوصا اینستا
من یکی از دوست هام چند سالی هست عضو سایت شماست و هر سال تو تحویل سال بچها رو جمع میکرد و جلسه سپاسگزاری برگزار میکردیم عید سال 1402 بود که همونجا ازش پرسیدم نظر استاد عباس منش بابت اینستا چیه و دوستم گفت استاد اصلا اینستا ندارن و نمیدونم چه اتفاقی برای من افتاد که درجا اینستا رو حذف کردم
الان هم که شما اینجور گفتین بابت اینستا خیلی خدا رو شکر کردم
من یک خواهردارم 4سال ازمن کوچیکتره وقتی دامادمون اومدخواستگاریش فقط یک پژو پارس داشت بعداز ده سال زندگی مشترک دامادمون دوتا باغ چندمیلیاردتومانی خرید و دوتا واحد دربالاشهرخرید یک میلیارد طلاخرید یک ماشین صفر جدیدخرید دوتا بچه دارن من هرمرحله زندگی ایناروتحسین میکردم وتشویقشون میکردم که ماشالله بسرعت دارن پیشرفت میکنن ولی خواهرم فکرمیکرد من دارم مقایسه میکنم همیشه میگفت پرنیا تمرکزت به زندگیت باشه زندگی مردم نبین البته بشدت بمن علاقه داره وازروی علاقش میگفت مثل استاد عباسمنش که گاهی ازدوست داشتن ما نگران میشه که داریم میریم درجاده خاکی سریع یک فایل عالی درست میکنه مارومیاره درجاده اسفالت :)
من ازاون به بعد یک زندگی خوب میبینم تودلم تحسین میکنم مگه مطمین بشم شخص جنبه تشویق وتحسین روداره ونگرانم نمیشه غصه منونمیخوره .
مشخصه که نمیشه ظاهرزندگی مردم را با باطن زندگی خودمون مقایسه کنیم .
من تحسین که میکنم سریع خدا همون تحسینهارو واقعیت زندگی خودم میکنه ناگفته نمونه با این همه مشکلات که براتون نوشتم هنوز خوشبختترازخودم کسی روندیدم حتی اگر مولتی میلیادرباشه خوشگلترازخودم کسی روندیدم :)
با اموزشهای استادهم تمرین میکنم وتاعید شخصیتمم میکوبم ومیسازم ازاول آذر خیلی تغییرکردم ازادمهای درجه یک که وارد زندگیم میشن ومنتظرن در زمان ومکان مناسب بیان وارد زندگیم بشن این تغییرات برام ثابت میشه .
استاد نازنینم سلام
ممنونم از قراردادن این فایل زیبا و اگاهی امروز
استاد چقدر خوب ریشه یابی کردین
من شخصا همین موضوع یک عمر پاشنه آشیل من بود
که شانس منو ببین
استادای ما به درد نمیخورن
استاد راهنمای من خوب نبود(درصورتی که همون استاد من برای یکی دیگه عالی بود) اما استاد راهنمای فلانی ببین چقدر کمکش میکنه
اگه ما شانس داشتیم اینجا قبول نمیشدیم
رشته من به درد نمیخوره حیفه اینهمه تلاش کاش به جای هفت سالی که رشته خودمو خوندم میرفتم داروسازی یا پزشک پوست میشدم
با رشته من نمیشه کلینیک زد بهم مجوز نمیدن
ارزش و اعتباریم نداره
استاد چقدر ساده با یه کلمه شانس نداریم مسیولیت زندگیمونو مینداختیم گردن روزگار و مردم و…
چقدر عزت نفسمون کم بود
چقدر دوست داشتیم حس قربانی شدن بگیریم و بقیه دلشون بسوزه برامون(البته اینا قبل شناخت قانون کاملا نامحسوس وغیر ارادی بود)
چقدر واقعا به قول استاد فقط تمرکزمون روی نازیبایی ها بود وهنوزم هست یه وقتایی
چقدر ظاهر زندگی بقیه رو با باطن زندگی خودمون مقایسه کردیم و حسرت خوردیم
دلمون شکست و حتی باعث شد اصلا دیگه نعمت هایی که داشتیم هم به چشممون نیاد
استاد من تقریبا اینستاگرامم رو حذف کردم و اگه چیزی برای خرید بخوام میرم یه سرچ میکنم و چقدر باعث شده کمتر خودمو و زندگیمو با بقیه مقایسه کنم اما امروز که یه سر رفتم اینستا برای خرید چیزی ناخوداگاه استوری یه دوستم رو بازکردم و دیدم چه رستورانی رفتن و چه شام شیکی خوردن و بعد دو روز این تو ذهنم هنوز مونده و خودمو دارم مقایسه میکنم فقط به خاطر یک پست ساده
و الان میفهمم که ببین چه تاثیری یه پست ساده رو ادم داره چه برسه به دنبال کردن زیاد
استاد با این فایلتون تصمیم گرفتم از خونه بزرگ و زیبام شروع کنم و هرروز زیبایی هاشو تحسین کنم
از فضای بزرگش
از کابینت های زیباش
ویویی که خودم آرزو داشتم که کسی روبروی ما نباشه تا بتونم همیشه پرده رو کنار بزنم و شد به لطف رب یکتا
از کتابخونه قشنگ
از درب ورودی نو وزیبای خونمون
از اتاق پسرم
از فضای آروم ساختمان و همسایه ها
از منطقه زیبای ساختمون
از پارکی که سر کوچس
و….
و تصمیم دومم که خیلی مهمه و با خوندن کامنت دوستان بهش رسیدم اینه که
برم روی خصوصایت مثبت خودم و همسرم وخانواده نزدیکم فوکوس کنم و بنویسم بعد یه ویژگی مثبت خاص هرکدومشون رو هم تو ذهنم بلد کنم تا همیشه اون شخص با اون خصوصیت مثبت یادم بمونه.
خداجونم ممنون بابت درک این اگاهی ها و شکر بابت داشتن استاد و قرارگرفتن در مسیر خودسازی
بسم الله الرحمن الرحیم الرزاق الوهاب العلیم الحکیم القریب المجیب الحی القیوم النور الغفور القریب المجیب
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تورا صدا باید کرد
سلام به استادان عزیزم و دوستان توحیدی ام در این سایت الهی
استاد و مریم بانو عزیزم، کامنت قبلی که برای شروع پروژه مهاجرت به مدار بالا گذاشتم فراموش کردم که سال جدید میلادی رو به شما تبریک بگم، و گفتم در یک کامنت جداگانه به شما تبریک بگم که متاسفانه فرصت نشد. بعد دیدم اکثر بچهها هم در کامنتشون به تبریک سال جدید اشاره ای نداشتند برا همین برام سوال شد چرا شروع سال جدید میلادی که با معجزه تولد حضرت مسیح است برای اغلب ما ایرانی ها کم اهمیت است و اصلا چرا نباید همان طور که با شور و هیجان سال نو هجری شمسی رو تبریک میگیم، نسبت به میلادی بی تفاوت هستیم، نتیجه باز بر می گشت به ورودی هایی که این چند ساله داشتیم. و سال میلادی رو مخصوص کشورهای غیر اسلامی و کفر میدونستند. و الان میخوام بصورت آگاهانه ،از ته دل و صمیمانه که باز این آگاهی ها را از مکتب شما فرا گرفتم این عید بزرگ، این تولد معجزه آسا حضرت مسیح رو به شما تبریک بگم و ان شاءالله سال جدید هزاران برابر از تمام سال های گذشته در حوزه توحید و یکتاپرستی و سلامتی و حال خوب و ساخت باورهای فراوانی و نعمت و ورودی ثروت و نعمت به زندگی تون بهتر و بهتر باشه، آمین یا رب العالمین.
بریم سراغ فایل پر از خیر و برکت و آگاهی امروز و مرور آگاهی های آن در حد ظرف وجودی الانم.
چی میشه که فکر کنیم که مثلا فلان شغل از شغل من بهتره یا فلان شهر، کشور، یا پدر و مادر و همسر و فامیل و سران کشور و… که مربوط به فلان … میشه از آنچه الان دارم بهتر است؟؟؟!!!
دلیل اول
اینکه ما توجه میکنیم به نکات منفی آنچه داریم برای همین از همون مسائل منفی بیشتر و بیشتر میشود.
راه حل
بجای توجه به نکات منفی بیاییم آگاهانه به نکات مثبت آنچه داریم از شغل، شهر، کشور، پدر و مادر و همسر و… توجه کنیم و با این کار اگر آنچه داریم نکات مثبت بیشتری داشته باشه نکات مثبت اش رو به ما نشان میدهد و اگر نداشته باشد جهان ما را به شرایط و مکان و افراد بهتری هدایت می کند.
دلیل دوم
این که ما مسئولیت شرایط و اتفاقات زندگی خودمون نیستیم و تقصیر رو به عهده عوامل بیرونی می اندازیم و خودمانرا با بقیه مقایسه می کنیم.
راه حل
پذیرفتن تمام مسئولیت های زندگی مون چرا که ما با توجه به افکار و باورهایمان خالق زندگی خودمان هستیم. و این باعث می شود که ما فقط به خودمان پردازیم و از مقایسه کردن خودمان با دیگران بپرهیزیم.
دلیل سوم
فضای مجازی که با قرار دادن بهترین تصویر و ویدئو از شغل، زندگی، روابط و … که نشان بده چقدر اوکی هستیم و ما با دیدن این تصاویر و ویدئو ها احساس بدبختی کنیم.
راه حل
خارج شدن از شبکه های مجازی
و اما چند مثال از خودم که تو ذهنم موندن اون هم بخاطر بازخوردی از طرف مقابل خورده بودم تو ذهنم مونده و گرنه به قول استاد خیلی سخته بخوایی فکر کنی قبلا چطور فکر می کردی.
1_ یه دختر خاله دارم که از بچگی در ظاهر هیچ کاری نمی کنه و تو خونه بخور بخواب است و من همیشه بهش حسودیم میشد و می گفتم من همش مثل کوزت کار می کنم و این برا خودش فقط تیپ میزنه و کار به هیچی نداره. تا اینکه بعد از ازدواج مون یکروز بهش گفتم که من به تو حسودیم میشد که خاله ام همش کارا رو می کنه و شما برا خودتون کار به هیچی ندارید.اون گفت: بابا چی داره میگی تمام کارهای خونه رو من بدبخت بود مامانم فقط غذا درست می کرد و خرید بیرون انجام میداد، فقط وقتی مهمان داشتیم کارمون نداشت، تازه من به شما حسودیم میشد که خاله اصلا دعواتون نمیکنه، کتک نمیزنه، خیلی آروم و مهربونه. منم با تعجب گفتم واقعا!! من این همه وقت فکر می کردم خوش بحالت است.
(علت این چون من این ضعف رو داشتم که همش مثل کوزت کار می کردم که احساس خوبی نسبت به خودم داشته باشم که باز البته از وردی ها میومد که هر چه بیشتر کار کنی مفیدتری و با ارزش تری. که تا همین یکی دو سال پیش هم داشتمش که به لطف دوره عزت نفس و احساس لیاقت کم تر شده)
2_ یه همعروس دارم معلمه. که در ظاهر حرف حرف خودش است و همیشه بهش حسودیم میشد که چطور این قدر روی شوهرش تسلط داره و هر چی میگه شوهرش گوش میگیره. تا اینکه با مباحث عزت نفس آشنا شدم و در این مورد بهش گفتم که شما اعتماد به نفس ات خوبه و همسر و بچههات حرفت رو گوش میکنند. بعد بهم گفت: این ااحرف من رو گوش میدن؟ من فقط تو محیط اداره و مدرسه کسی هست که حرفم رو گوش بده تو خونه دریغ از یک حرف.
بهش گفتم واقعا!! اصلا بهت نمیاد. گفت بخدا من دارم از دست این ها دق می کنم از بس حرف حرف خودشون است. (همین طور که داشتیم صحبت می کردیم یادم نمیاد چی شد که دخترش که دبیرستانی بود یه دادی زد روی مامانش. و همعروسم هیچی بهش نگقت. من توش موندم که این با این تصوراتی که من ازش داشتم از زمین تا آسمان فرق می کنه. و تو ذهن خودم ازش یه بت ساخته بودم)
موارد زیادی بود که فکر می کردم که حالا چه خبره؟ بعد که برام واضح شده دیدیم توهمی بیش نبوده و چیزهاییکه خودم دارم خیلی بهتر و زیباتر است.
(امروز تصمیم نهایی رو با بچهها برای جابجایی گرفتیم و ان شاءالله مرحله اجرایی برای اول بهمن است. تا هر چه خدا بخواهد همان شود. به یادگار بماند برای رد پای بعدی)
در پناه حق همه ی ما روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر و سعادتمند تر باشیم الهی آمین
بسم الله الرحمن الرحیم
از استاد عباسمنش بسیار سپاسگزارم که این فایل هدیه ای ارزشمند و عالی و سرشار از آگاهی ناب را برای ما به اشتراک گذاشتند و سال جدید میلادی را به گروه تحقیقاتی عباسمنش وهر کس که این نوشته را میخواند تبریک و تهنیت عرض میکنم و آرزوی بهترین اتفاقات را دارم.
چقدر اسم این فایل آگاهانه انتخاب شده است،چرا فکر میکنیم که مرغ همسایه غاز است؟؟
واقعاً انسان با توجه به نکات مثبت و شکر گذاری اتفاقات خوب را وارد زندگی خودش میکند و خوبی ها همیشه در حال زیاد شدن هستند.
در هرکجا که هستیم با انسان بودن و شکرگذاری اتفاقات خوب را وارد زندگی خود میکنیم،قبل از تماشای این فایل،من آیکون من را به سمت نشانهای امروزم هدایت کن را لمس کردم و به فایل 221سفر به دور امریکا هدایت شدم و در آن فایل زیبا خانم شایسته میگفتند که من در چند روز یک دفتر شکرگذاری را پر کرده ام و داشتند دفتر جدید خود را نشان میدادند واقعاً یکی از دلایل موفقیت استاد عباسمنش و خانم شایسته همین حس شکرگذاری بوده است.
ولی متأسفانه بدنه ای جامعه برعکس این موضوع فکر میکنند مثلاً من در شهرستانی که هستم مردم میگویند که مردم این شهر از همه جا بدتر هستند و ای کاش مثلاً ما در تهران زندگی میکردیم و جالب است که من چند سالی در یک شهر دیگر زندگی میکردم و آنجا نیز مردم میگفتند که بچه ای اینجا فلان است و اینجا از کل ایران بدتر است و این طرز تفکر همیشه باعث جذب بدتر ها در زندگی ما میشود.
اما طرز تفکر درست این است که من همین جا که زندگی میکنم خوب است و الله را شکر میکنم به خاطر همین موقعیت ولی مثلاً در تهران برای انجام همین شغلی که در شهرستان فقط حقوق پرداخت میکنند کارفرما بیمه ای تعمین اجتماعی هم رد میکنند و حق مسکن هم پرداخت میکند و اگر شخصی برای بهتر شدن اوضاع مثلاً مهاجرت کند به تهران موفق میشود نه برای فرار کردن از اوضاع فعلی…
در مورد بیزینس هم من دوتا دوست دارم که باهم فامیل هستند و هردو یک شغل مشترک دارند یکی از آنها که پدر و مادر ثروتمند تری نسبت به شخص دیگر دارد ولی مدام از شغل و حرفه اش گله و شکایت میکند و همیشه هم اوضاع کاری ومالی اش نابه سامان است،اما آن شخص دیگر با وجود اینکه در خانواده ای ضعیف تری نسبت به آن یکی پرورش یافته اما هیچ وقت گله و شکایت نمیکند و مرتب تمرین ورزشی خود را انجام میدهد و همیشه اوضاع مالی و زندگی خوبی را دارد تجربه میکنند.
و چقدر زیبا استاد عباسمنش مثال مهاجرت را زدند که ما در فلان جا زندگی میکنیم و به خاطر این که فکر میکنیم که فلان شهر یا کشور بهتر است و چون انتظار خوبی ها را در آن مکان جدید داریم در ابتدا اتفاقات خوب را تجربه میکنیم ولی وقتی که با اولین مسائل و مشکلات مواجه میشویم دوباره تمرکز میکنیم بر نکات منفی واین تمرکز باعث میشود که دوباره اوضاع در همین مکان جدید هم بشود مثله مکان قبلی و حتی بدتر از مکان قبلی هم بشود،دراین موضوع هم باز من یاد یکی از کاربران سایت استاد عباسمنش افتادم که قبلاً در کامنت های خود نوشته بودن که موفق به مهاجرت شدن وخیلی از این موضوع خوشحال هستند ولی در کامنت جدیدی که نوشته بودن گفتند که اصلاً آن چیزی که فکر میکردن نشده و پشیمان شده هستند.
با این باور که بگوییم من خوب هستم ولی شرایط شهر من و خانواده ای من و شرایط بیرونی باعث شده که من به جایی نرسم باعث میشود که خود را در مشکلات بیشتری غرق کنیم و این باور قدرتمند کننده را بسازیم که من هستم که اوضاع و شرایط زندگی خود را رقم میزنم.
و هر وقت که به این صورت فکر کردیم که من مشکلی ندارم و آدم ها و دیگران هستند که مشکل دارند بدانیم که مشکل از خودمان است.
در مورد شبکه های اجتماعی خود من تقریباً در تمام طول زندگی بدهکار بودم و اکنون که کمتر از دوسال است که فیسبوک و اینستاگرام و دیگر شبکه های اجتماعی را از تلفن همراه خود پاک کرده ام همان اوایل تمام بدهی های من پرداخت شد والان مقداری هم پس انداز دارم وکلی وقتم برای انجام کارهای مهم باز شد و اکنون چند ماهی است که دیگر حتی بازی های فوتبال را نیز از تلویزیون تماشا نمیکنم و خلاصه بازی هارا از اینترنت دانلود میکنم و تماشا میکنم و همین جوری دارم جلوی کارهای بیهوده و وقت گیر را میگیرم.
آرزوی بهترین ها را برای شما دارم
خدانگهدار
سلام استاد جان
سلام به خانوم شایسته عزیز
سلام به همه زحمت کش های سایت خوبتون
استاد جان مدت ها بود که این باور رو داشتم که تهران برای تخصص من خیلی بهتره و مردم تهران خیلی راحت پول خرج میکنن و هوای هم دیگه رو دارن پس من توی شهر خودم نمیتونم به درآمد مطلوبم برسم و باید برم تهران و حتما حتما اونجا حسابی پیشرفت میکنم
ته دلم میدونستم که اول باید تو شهر خودم(شاهرود) به اون چیزی که میخوام برسم بعد برم تهران برای نتیجه بزرگتر … در واقع توی شاهرود باید دستم رو بزنم به سقف بعد برم.هر وقت این فکر میومد که بابا اینجا که ملت ناخن خشک هستن … جون به ازرائیل نمیدن مگه پول به کار پوست میدن؟…ملت سخت پول درمیارن به این راحتی خرج نمیکنن … با این که تو شاهرود همه پولدارن ولی اصلا نشون نمیدن…به خودم میگفتم پس فلانی چجوری ماهی بیست میلیون به بالا داره توی کار پوست هم هست ولی تو نداری … چجوری فلانی برای گربه اش کلی خرید میکنه ولی پول به کار پوست نمیده … پس یه جای کار تو میلنگه
از وقتی هم که این فکر تهران رفتن پر رنگ شد توی ذهنم هر بار اومدم توی سایت فایلی برام اومد که شما درباره همین مورد حرف میزدین…فایل های گام به گام مهاجرت به مدار بالاتر هم که دائم تایید میکرد این فکر رو که یه جای کار منه که میلنگه و باید روی باورم درباره مردم شاهرود کار کنم تا به نتیجه دلخواهم برسم و شروع کردم کار کردن روی باور های قدرتمند کننده که ملت شاهرود عاشق پوستشونن عاشق جوون بودنن عاشق رسیدگی به پوستشونن،خانومای شاهرودی همه شاغلن و پولدار همه بسیار با کلاسن(واقعا اینطوره)ملت انقدر دست و دل بازن که حد نداره ،و درباره این باور ها دائما برای خودم نمونه میارم تا بیشتر بهم ثابت بشه
اونجایی که گفتین شاید اوایل که رفتیم توی یه شهر دیگه شرایط خوب پیش بره ولی بعد از یه مدت دوباره برمیگرده به روال قبل خیلی برام جالب بود چون این اتفاق برام افتاد توی عوض کردن شغل ،من چندین شغل عوض کردم و همشون اولش خوب بود و یواش یواش بد شد
وقتی این جمله رو گفتین به خودم گفتم راست میگه ها برای من تو موقعیت کوچیک تر اتفاق افتاده و خیلی برام واضح تر و ثابت تر شد که باید توی شاهرود دستم بخوره به سقف بعد برم شهر دیگه
خیلی ممنونم استاد جان که از جان و دل برای ما مایه میزارین
و خدا رو شکر که خانوم شایسته گام به گام جدید رو شروع کردن چون خیلی برام الهام بخش بود
بنام خدا
استاد اینو بگم من امروز با خودم فکر میکردم تفاوت من با شما چیه در مورد قوانین به این 3 چیز رسیدم
1_شما چیز درستی که میدانی سریع تبدیل میکنی به عمل و میشه جزو شخصیت شما
2_با ایمان ادامه میدهید اون روند درست را
3_نتایج کوچیک هم که حاصل میشه میبینید و به خودتون میگید و میدانید اون نتیجه از کجا آب میخوره
چون به این موضوع فکر میکردم گفتم اینجا بنویسم
در مورد فایل استاد همه حرفهاتونو با گوشت و پوست و استخون درک کردم چقدر این فایل به تقویت باورهام کمک کرد چون دقیقه تازگیها یه تمرینی شروع کردم یه تخته وایت برد گرفتم هر هفته رو یه اسمس میزارم روش و تو اون یه هفته بالاترین تعهد رو میدم که عمل کنم این هفته اسمش کنترل ورودی بود و چقدر ارتباط داشت به فایل و نشانه بود برام با توکل به خدا این هفته تلوزیون حتی یه دقیقه ندیدم ، شبکه های اجتماعی یه لحظه نبودم به جاش شکارچی جنبه های مثبت شدم
در مورد بخش دوم که مسئولیت زندگی خودمونو قبول نمیکنیم دقیقا درسته من استاد چند ماهی میشه برای درمان این داستان شروع کردم اول شکرگزاریهام مینویسم من خالق زندگی خودم هستم یه جایی یه کامنتی از یکی از دوستان خوندم جالب بود نوشته بود اگه یکی تو خیابون تو گوشم بزنه تمرین کردم میگم من خلق کردم اون کاره ای نیست بعد فهمیدم چقدر مهمه درک کنم خودم خالق زندگیم هستم چه مثبت و چه منفی یکیم این که من اینو مرتبط کردم با شرک برا همین خیلی سعی میکنم واقعا رعایت کنم
الان استاد خدارو هزاران بار شکر من خیلی بهتر شدم اول خدا بعد سایت شما و بعد دوره احساس لیاقت
استاد به نظر من هر کسی روزی چند ساعت تو این سایت باشه راهی نداره جز پیشرفت و من اینو فهمیدم خداروشکر و هر روز تو سایت هستم خداروشکر
به نام خدای هدایتگر...
سلام به استاد عزیزم که شما رحمتید از جانب خدا برای من و ما،ماشاگردانت آماده هستیم و شما از راه میرسید…خوش آمدید
با بک گراندهای جدید که فقط خودتون بلد هستید،که باید سراپاگوش و درک و توجه باشیم…
من دقیقا از وقتی تصمیم گرفتم که کوله بارم رو آپدیت کنم هر بار میرسم به پذیرش مسؤلیت زندگیم،که واقعا سخته،ولی هیچ راهی نیست باید پذیرفت
وقتی سلسله اتفاقات در روابطم رو بعد از 25 سال نشستم با پذیرش مسولیت اش بپذیرم دقیقا به همین نقطه ای رسیدم که مقصر من نیستم!!!!همسرمه!!!اونه که منو کنترل میکنه،اونه که باید منعطف بشه،اونه که باید تغییر کنه…میدونی 25 سال اینجوری گول زدم،در رفتم و آخر گریبان خودم رو گرفت…نشستم با این زخم کهنه حرف زدم و فقط با پذیرشش این دیوار سیمانی ذهنم ریخت،روی سر خودم آوار شد…منم،کنترل گر منم،مغرور منم،کسی که باید عوووووووض بشه منم…
با همین پذیرش چنان کوله باری سبک شد،آرام شدم و یه نشتی انرژی گرفته شد
و حالا توی کار خودم در آمدم دقیقا همین قسمت مقایسه،ولی های زیاد و تمرکز روی کمبود ها،ایراد منه،ایرادهای باوری…با اینکه دوره های زیادی دارم،ولی فقط شنیدن که دلیل نمیشه،تغییر شخصیتی و عملکردی مهمه
ولی انصافا چند وقته احساسم بهتر شده و آگاهانه تر با خودم حرف میزنم و اتفاقات هم با توجه به کنترل ذهنم،توجه ام برام رخمیده
من باید روی وردیهای ذهنم کار کنم
خداوند رزاقه،خداوند منبع خیر و برکت بی پایانه،خودش دغدغههای منو رفع میکنه کوچیک و بزرگم نداره
مثلا امروز داشتم ظرف میشستم در حین شستن گفتم وای اسکاژ نخریدم هاااا،دیروز بازار رفتم یادم رفت…دوستم زنگ زد گفت خونه ای بیام…وقتی آمد میدونید چی برام آورده بود…اسکاژ!!!اونم دوتا…از جنس خوبش…و باور کنید هیچی به اندازه این هدیه منو خوشحال نمیکرد…چون همین چند دیقه قبل بهش فکر کرده بودم…وقتی دوستم رو برای این هدیه بغل کردم و کلی بوسیدم،تعجب میکرد.بابا یه اسکاژه دیگه،چیزی نیست که…ولی خبر نداشت این اسکاژ از کجا آومده…این اتفاق پیامهای زیادی داشت…خدا میتونه دغدغههای منو حل کنه،در هر شکل و اندازه ایی،من خالق زندگی خودم هستم…از خدا بخواه زیر سنگم شده برات جورش میکنه،مشکل من نخواستنه،باور نداشتن خداونده،نا لایق دونستن خودمه،از کجا و چه طوری هاست…و الانم وسط گوش دادن فایل گوشیم زنگ خورد و یه سفارش که کنسل شده بود،دوباره ثبت شد…چرا؟…چون خداوند دلهارو نرم میکنه،روزی منو میرسونه اگر من شاکر داشته هام باشم،اکر ورودیهام رو کنترل کنم،جهان به افکار من واکنش نشان می ده،به یاد آوردن مشتریهای که راحت،هدایتی میان،روزی من دست خداست،ولی با دستان بندگانش بهم میده،ولی من باید خونه باشم تا در رو براشون باز کنم،همیشه فرستنده میفرسته،بی نقص،بی عیب،ولی من باید باشم،اشکال از گیرنده منه…خدایا شکرت برای هدایتت که همیشه بارهای روی دوشم رو زمین گذاشتی و یکی از بزرگترین دغدغه این روزهام رو به بهترین شکل و شیوه و بهترین راه برام حل کردی،ازت سپاسگزارم…
شکر خدای من برای آگاهی جدیدت،برای رحمتت که در این سایت قرارم دادی و در مسیر درست نگهم داشتی…شکر برای هدایتت…شکر برای استاد راهنمات که برام فرستادی
شکر برای فرصت نوشتن و صلاه…
بسم الله الرحمن الرحیم
إنَّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات إِنّا لا نُضیعُ أَجرَ مَن أَحسنَ عَمَلا
قطعا کسانی ک ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند ، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد (کهف 30)
خدایا شکرت ک دلمو قرص کردی ک اگه کنترل ذهن داشته باشم پاداشم قطعیه
سلاااااام استاد جانم
سلاااام مریم جون خوش قلب من
سلاااام ب همه دوستای خوشگلم
عاااقاااا سال 2025 مباااارک همگی
اصن این سال از روز اولش واسم خیر و برکت داشته
حال عالی ، حس خوب ، توحید بیشتررررر
مطمئنم امسال بهترین سال عمرم تا الان قراره باشه
استااااد اولین عیدی امسالو شما بهم دادین ، ب عنوان دانشجوی فعال بهم تخفیف خرید دوره دادین انشاالله بتونم دوره احساس لیاقت رو بگیرم
مطمئنم ک خداوند منو هدایت میکنه برای خرید
استاد خیلی ممنونم یکی از بهترین کادوهای عمرم بود
دومین برکت امسال اینکه بالاخره تونستم بعد کلی تلاش واسه خودم تو سایت عکس پروفایل بزارم آفرین ب خودم بالاخره یه کارو تموم کردم
استاد خیلی این روزا خدارو بیشتر حس میکنم درسته تو شلوغی روزها حواسم کمتر ب این حس هست ولی وقتی سرم خلوت میشه حس میکنم خدا نشسته تا باهاش حرف بزنم
انگار حس میکنم منتظره تا با خیال راحت بشینم باهاش عشق بازی کنم
استااااد الان ک دارم اینو مینویسم چقدر حسم قشنگه
مثل اون حس ک اینقدر حالت خوبه میخوای لپ خدارو بکشی بگی خداااایااااااا کی بیشتر از من قربونت میشهههههه آخهههههه؟؟؟!!!!
انگار دارم چشمای خوشگل خدارو میبینم ک چ با آرامش و محبت نشسته و داره با لذت نگام میکنه تا من بشینم از اتفاقات روزم حرف بزنم و سپاسگزاری کنم
خدایااااا بدون من عااااشقتم
️️
استاد خدا خیرتون بده چقدر فایل ها کمکمون میکنه
استاد دقیقا جایی ک مسوولیت زندگیمون رو بر عهده میگیریم چقدر حالمون بهتر میشه ، چقدر خوبه ک من بفهمم با باور درست میتونم زندگیمو بسازم
استاد چقدر خوبه ک این فایل در زمان مناسب بهم رسید ، چون میدیدم خیلیا اینستا دارن میگفتم وای من اینستا رو پاک کردم من عقب موندم من فلانم ولی این فایل کمکم کرد بفهمم دارم راهو درست میرم
خدایا شکرت
واقعا مقایسه کردن نابودکنندس ولی کنترل ذهن ک مقایسه نکنیم عجببببب سخته
انشاالله خدا خودش کمکمون کنه ، اینقدر صداش بلند باشه ک صدای نجواهارو نامفهوم بشنویم( چون بالاخره نجواها هست)
خدایا شکرت واسه این همه زیبایی ک چشمام میبینه و شکرت واسه این همه زیبایی ک گوشام میشنوه
خدایااااا خودت میدونی من عاشق خودت و همه مخلوقاتتم
بازم عیییید همگی مباااارک
استاد جونم مرسی
مریم جونم مرسی
بچه ها جونم مرسی
خدا جونم خیلی خیلی خیلی مرسی
مااااچ ب همتون
تا درودی دیگر بدروووود️
سلامی که نام زیبای خداست
دوست خوبم خواهر گلم ؛ با یه نیت اومدم و شروع به خوندن کامنتها کردم و کامنت شما پاسخ نیتم بود و ممنونم از خدای مهربان بابت یادآوری آیه 30 سوره کهف توسط شما.
من با یاد خدا
شما هم با یاد خدا و
همه مون با یاری خدا به اونچه که در طلبش هستیم حتما میرسیم همونطور که من قبلا به خیلیاش رسیدم و باز از درگاه کریمانه ش میخوام که بهمون ببخشه.
در پناه الله بی همتا باشید
ب نام الله هدایتگرم
سلاااام دوست عزیزم ممنونم بابت نگاه زیباتون
اومدم بابت یک تضاد از خدا نشونه بگیرم دیدم شما کامنت گذاشتین خیلی خوشحال شدم
ممنونم ک باعث شدین مجدد کامنت خودمو بخونم و برم اون حال و هوارو حس کنم دوباره حسم عالی تر بشه
خداروهزاران مرتبه شکر ک هدایتم کرد کامنت بزارم و هدایتی برای شما بود برای پاسخ ب خواستتون
خداروهزاران مرتبه شکر بابت دوستان عالی و هم فرکانسی ک در این سایت دارم
ممنونم ازتون
تا درودی دیگر بدرود
به نام خدای مهربان سلام
خدارشکر میکنم که قدرت خلق زندگیم رو به من عطا کرد
هر چی میرم به گذشته تر این موضوع رو بیشتر تو خودم متوجه میشم که من همینطوری بودم که استاد میگه
یادمه که یه روز در مغازه دائیم در دماوند بودم که خانوادم اومدن و من از مغازه زدم بیرون ،چون وضع خانوادم رو دیدم که با اون لباس ها و چادرها اومده بودن دیدن من و من از اونها فرار کردم
باز متوجه میشم که من خودم هستم که از اول داشتم زندگیم رو خلق میکردم و اصلا حواسم نبود
اون موقع خیلی شدتش زیاد بود ، و اصلا هر چی نگاه میکنم میبینم که در هر لحظه این رو دارم می بینم تو خودم ،
در مورد شهر همیشه میگفتم که فلان جا پول توش ریخته
در مورد دوستان ، دقیقا یادمه که همیشه این سوالم بود که این دوستای من بدرد نمیخورن و اون اشخاصی که با فلانی ها رفیقن خوبن
دقیقا من یادمه که یه سری آدمها رو تو دانشگاه می دیدم و میگفتم که خوش به حال اونها که اون دوستان رو دارن و یادمه که یه بار با یکی از همون دوستان رفیق شدم و دیدم که اون چیزی که فک میکردم نیست و میگفتم اونای دیگه بهتر بودن کاشکی با اونها رفیق بودم
در مورد مکان زندگی همیشه مکان زندگی من بدترین مکان بود و مکان زندگی بقیه بهترین
در مورد میوه فروشی : میوه فروشی مکان ما بدرد نمیخوره و میوه فروشی فلان محله خوبه که همین سه هفته پیش من بخاطر این باور 160 کیلومتر رانندگی کردم که برم اونجا خرید کنم
آخرشم فهمیدم که همینی که تو محل خودمون بود هم از لحاظ کیفیت هم از لحاظ قیمت و درسترسی و تمیزی و دلبازی ، خیلی بهتر از اونجا بود
در مورد رشته تحصیلی همیشه این رو میگفتم که رشته من بدرد نمیخوره و کاشکی حسابداری میخوندم
در مورد پدرم: میگفتم که خوش بحال فلانی که اون بابا رو داره که من او بابا رو ندارم
در مورد: ماشینم : میگفتم که این ماشین من بدرد نمیخوره و ماشین فلانی و بهمانی خوبه
در مورد :محل کارم همیشه میگفتم که محل کار من اصلا بدرد نمیخوره و محل کار بهمانی ها خیلی عالیه
در مورد: خونه ام ،مکان زندگی ام ، در مودر وسایل خونه ام که کسی می اومد خونه ام احساس خجالت میکردم که هیچ چیز من اصلا بدرد نمیخوره و خونه و وسایل مردم بدرد میخوره
مخصوصا در مورد خارج : همیشه و همیشه میگفتم که ما آدم نیستیم و خارجی ها آدم هستن
باز متوجه میشم که عامل اصلی ثروتمند شدن شغل و مکان زندگی و جنسیت و نوع شغل و شغل خاص و سن وسال نیست ، و تنها عامل همین نوع نگاه من به موضوعات هست
تازه دارم میفهمم که چه چیزهایی در ذهن من هست ، انگار هر چی مینویسم بهتر متوجه میشم که این افکار من هست که داره زندگی من رو کنترل میکنه
تازه دارم متوجه میشم که این پاشنه آشیل من هست و باید از این لحظه به بعد تمام حواسم رو جمع کنم و طبق آموزه های استاد عمل کنم تا خودم رو نجات بدم
همین الان در حال حاظر هم که نگاه میکنم متوجه میشم که نگاهم به زندگی خودم دقیقا همینه که زندگی و شرایط من خیلی داغونه و دقیقا کل دنیا ،نه یه تعداد،بلکه کل دنیا از من بهترن
دقیقا بخاطر همین طرز نگاه من کسب و کارم رو شروع نمیکنم
چون میگم آخه من چی بلدم ، این توانایی و استعدادهای من به چه دردی میخوره،همه از من بهترن
استاد بی نهایت ازت سپاسگزارم