چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

600 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَهِ ۚ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ ﴿١سبا﴾

    همه ستایش ها ویژه خداست که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست، و همه ستایش ها در آخرت مخصوص اوست، و او حکیم و آگاه است.

    یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا ۚ وَهُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ ﴿٢سبا ﴾

    [خدا] آنچه در زمین فرو می رود و آنچه از آن بیرون می آید و آنچه از آسمان فرود می آید و آنچه در آن بالا می رود عالم و آگاه است؛ و او مهربان و بسیار آمرزنده است.

    وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَهُ ۖ قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ ۖ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّهٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَٰلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿٣سبا﴾

    و کافران گفتند: قیامت بر ما نخواهد آمد. بگو: آری، سوگند به پروردگارم که دانای غیب است، حتماً بر شما خواهد آمد؛ در آسمان ها و زمین هم وزن ذرّه ای از او پوشیده نیست، و نه کوچک تر از آن و نه بزرگ تر از آن هست مگر اینکه در کتابی روشن [ثبت] است.

    لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۚ أُولَٰئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ ﴿4سبا﴾

    تا خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، پاداش دهد، اینانند که برای آنان آمرزشی و رزق نیکو و ارزشمندی خواهد بود.

    =======================================================================================

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و استاد شایسته جانم و به دوستان عزیزم مقیم در غار حرا

    تصمیم گرفتم برای تمرین ستاره قطبی امشبم،یک صلات کامنتی اقامه کنم،تا بتونم افسار این اسبِ چموش ذهنم رو به دستم بگیرم و اجازه ندم هرجایی دلش خواست یورتمه بره،به تجربه ی سه سال شاگردی و استمرار در مسیر،یک موضوعی رو خیلی خوب درک کردم،که هرکدوم از ما در یک مداری،فکر میکنیم ما دیگه خیلی حالیمونه و دیگه احتیاج به این تمرین ها نداریم،مسیر آموزش رو به اون جدیت دنبال نمیکنیم،پیگیر ورودی های ذهنمون نیستیم،اجازه میدیم افکار نامناسب توی سرمون بچرخه و فکر میکنیم ما خیلی بلدیم،خب تبریک میگم اینجا دقیقا لبه ی پرتگاهه،خداروشکر خیلی وقت ها قبل ازینکه پرت شم،تونستم از لبه ی پرتگاه بیام اینورتر و مسیر درست رو دوباره پیدا کنم و به صراط المستقیم برگردم،واقعا اصلا مهم نیست چقدر روی خودت کار کردی،یا چقدر نتیجه دستته،باید همیشه ظرفت رو خالی نگه داری،باید همیشه بگی من نمیدونم،باید همیشه حواست باشه داری وقتت رو چه جوری میگذرونی.امروز هدایت شدم به سوره ی فجر،رسیدم به آیه های ی انتهایی سوره،اونجا که خدای رحمان میگه:یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ،ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً

    گفتم همینه،thats it!،اینو باید تارگت قرار بدم،بگم آقا هدف من رسیدن به نفس مطمئنه ست!حالا برای اینکه برسم به نفس مطمئنه که رب من،از من راضی باشه و من هم رضایتمند باشم….دیگه باید چه جوری حواسم به خودم،به رفتارم،به اعمالم باشه!؟

    مثل اینکه در حالت عادی شما همیشه برای شام وقت میزاری و غذا درست میکنی،یک وقتایی با حوصله،یک وقتایی بی حوصله،یک وقتایی حاضری،یک وقتایی خیلی شیک و چیتان پیتان شده!

    ولی اگر بهت بگن،اونیکه خیییلی دوسش داری،خیلی عاشقشی،جونت براش در میره،اونیکه وقتی میبینیش دلت ضعف میره،اونیکه وقتی بهت میگه دوستت دارم احساس میکنی دنیا رو بهت دادن،اون آدم امشب میاد شام میاد پیشت!

    اون وقت چقدر برای شامی که درست میکنی حساسیت به خرج میدی؟!برای تمیزکاری خونه ت چی؟!چی میپوشی!؟کدوم عطرت رو میزنی!؟چقدر به خودت میرسی!؟

    مگه نه اینکه ما هیچی از یک ساعت بعدمون نمیدونیم؟!اگر وقت مهمونی ما برسه چی!؟اگر مستر پرزیدنت،وزیرش رو بفرسته بگه برو دنبال فلان بنده م و بگو امشب شام رو با من میخوره،اون وقت آیا ما همون لحظه از خودمون راضی هستیم!؟آیا کافی هستیم!؟آیا همه ی تلاشمون رو برای نفس مطمئنه بودن کردیم!؟به الله قسم اینارو دارم به خودم میگم،به خودم،به خودم….

    هوابرم نداره من خیلی میدونم،من خیلی بلدم،بعد دیگه این جدیت کار کردن روی توحید وقانون و انجام تمرین هارو از دست بدم!این ذهن،این ذهن،این ذهن….اینو اگر ول کنی،قشششنگ یک علفزارِ مشتی تحویلت میده…با علف های هرزِ شیطانی…

    من خودم دارم میفهمم که این روز ها دارم تقلا میکنم تا بتونم روی نکات مثبت زندگیم تمرکز کنم،دارم تلاااش میکنم،خیلی ذهنم داره بازی درمیاره برام،اصلا حالیش نیست من هیچ وقت قبلا توی این موقعیت نبودم،این آزادی زمانی رو نداشتم،کارت بانکی دائم الشارژ نداشتم،بخاطر شرایط کاریم حتی از بچه هامم دوربودم،برای اینکه یک سر بیام گرگان باید کلی شیفت سنگین رو پشت سرهم ردیف میکردم تا چند روز بتونم مرخصی بگیرم،قشنگ یادمه وقتی میرسیدم به اول شهر و فلکه ی بسیج،سرمو از پنجره ی ماشین میاوردم بیرون و نفس عمییییق میکشیدم و میگفتم:خدایاااا شکرت،دوباره دارم تو هوای شهرم نفس میکشم…اما من الان دارم توی این شهر زندگی میکنم….ولی آدم یادش میره!آدم یادش میره و به راحتی از مسیرِ سپاسگزاری خارج میشه….

    همین الان که دارم مینویسم ذهنم داره میگه،باشه اینارو نوشتی،حالا بعدش بشین ببین چه غلطی باید بکنی تا فلان موضوع رو حل کنی،حاجی!حضرت ذهن عزیزم!کجا،چه خبره!؟من کجای این مسیر رو با قدرت تو و تصمیم گیری های تو اومدم!؟کجا فرمون دست تو بود و اتفاق خوب افتاد!؟خداوکیلی بهتر نیست ساکت باشی!؟سکوت خیلی چیز خوبیه،به خدا!

    به قول استاد تو توحید عملی ده:نه تو هیچی نیستی،تو فقط باید ساکت باشی!

    این قلبه که فقط باید حرف بزنه،این فرمون فقط باید دست قلب باشه،این قلب خیلی با ادبه،برعکس تو که خیلی وراجی،اون بنده ی خدا احتیاج به آرامش و سکوت داره تا بتونه پیغام هارو دریافت کنه و به من اعلامش کنه که چی کار باید بکنم.

    هوا برت نداره یک وقت،این مسیر تو اومدی!تو اصلا قد و قواره ی این حرف ها نیستی،پس سکوت کن و بزار من تسلیم بشم.این رمز موفقیته،این رمز پیروزیه،این رمز دریافت الهاماته،این رمز پیدا کردن کد خرابه،این رمز نشستن روی دوش خداست.

    تسلیم،تسلیم،تسلیم.

    جدیدا برای اینکه قدرت خدا رو به رخ ذهنم بکشم،دفترم رو باز میکنم و مینویسم:

    سلام خدا،من سعیده م!از شمال ایران،خاورمیانه،قاره ی آسیا،کره ی زمین،منظومه ی شمسی،کهکشان راه شیری،در مجاورت کهکشان آندرومدا،صدات میزنم،صدامو میشنوی!؟اگر میشنوی جوابمو بده!من برای حل کردن این مسئله به کمک احتیاج دارم….دست بنده ت رو بگیر!

    اینجوری این ذهن آروم میشه،حالیش میشه که کسی که اندازه ی نوک سوزن پونز نقشه ی جهانِ خداوند هم نیست،باید فقط تسلیم باشه و اجازه بده خداوند هدایتش کنه…به قول استاد تو فایل تسلیم:ما باید بپذیریم که ما نمیتونیم کل شرایط رو کنترل کنیم.

    این هم همون خشوع و تواضع در مقابل خداونده!

    حاجی صدامو داری!؟من نمیتونم همه ی شرایط رو کنترل کنم،شما خدایی،شما بهترین مسیر رو میدونی،شما راه رو بازکن …..

    چقدر این آیه های سوره ی یاسین رو دوست دارم:

    آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، نمی‌تواند همانند آنان [= انسانهای خاک شده‌] را بیافریند؟! آری (می‌تواند)، و او آفریدگار داناست!

    فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود!

    پس منزّه است خداوندی که مالکیّت و حاکمیّت همه چیز در دست اوست؛ و شما را به سوی او بازمی‌گردانند!

    چقدر این آیه ها قدرتمنده،چقدر خوبه،چقدر پر از نورِ توحیده!

    استاد تو جلسه 4 قدم 2 چندتا جمله ی طلایی میگه که کل مفهومش اینکه شما هر لحظه دارید توسط خداوند هدایت میشوید!به چه مسیری هدایت میشوید؟!به مسیری که باور دارید!

    یکی از دلایلی که من این مدت برای خودم برنامه ی مراقبه های سنگین گذاشتم بخاطر کنترل آگاهانه ی ذهنم به سمت قدرت پروردگاره،نه به این دلیل که خدا اون بالا نشسته ببینه،کی چقدر قرآن میخونه،یا کنتور بندازه من چند بار رفتم تو آرامگاه برای مراقبه،بعد بگه خب این دیگه بسشه و بعد به فرشته ها دستور بده برید مشکل این بنده رو حل کنید،نه بابا!خدا بیکاره مگه!اون الغنی و الحمید و المالک و القادرو … هرچی ال توی دنیاست،مال اونه!

    من! من احتیاج دارم افسار این ذهنم رو به سمت قدرت پروردگارم جهت بدم تا بتونم ساکتش کنم که صدای قلبم رو بشنوم،استاد تو جلسه 5 قدم 8 میگه وقتی یک اتفاق ناخواسته رخ داده،اصلا توجه به زیبایی ها و سپاسگزاری ها کار راحتی نیست،فقط باید تموم تلاشت رو بکنی تا ذهنت رو از روی اون برداری…خب این راهی بود که به من الهام شد برای کنترل ذهنم انجامش بدم که خداروشکر همیشه جواب داده بهم …

    حالا هرکسی به خودشناسی برسه متوجه میشه،چه کاری به کنترل ذهنش کمک میکنه…ماها آدم های متفاوتی هستیم،مهم اینکه خودمون رو خوب بشناسیم…و قلق هامون دستمون بیاد…بعد کنترل ذهن حتی تو شرایط سخت هم کارِ امکان پذیری میشه…

    به امید خدا،بعدا که این مرحله ی قشنگ و پر از درس رو گذروندم میام میگم خدای قشنگم چه جوری مثل همیشه برام درها رو از جایی باز کرد که به عقل جن هم نمیرسید….خدا خیییلی خداست!خیییلی مهربونه!خداوکیلی هرجااا دستم به شاخه نرسید برام شاخه رو آورد پایین…

    خدایا،من از شمال ایران،خاورمیانه،قاره ی آسیا،کره ی زمین،منظومه ی شمسی،کهکشان راه شیری صدات میزنم!

    صدامو میشنوی!؟خداوکیلی خیلی مردی!خیلی آقایی،خیلی دمت گرمه!خیلی دوستت دارم….خیلی دلم برات تنگ شده…منو ببخش که این روز ها کنترل ذهن برام سخت شده و میرم توی در ودیوار و گمت میکنم…دلم برای آغوشت تنگ شده …تومیدونی من دارم از چه احساسی حرف میزنم نه!؟خودت میدونی چقدر شیرینی…قندی…نباتی…

    خدایا…تو اگر منو هدایت نکنی،من هیچی نیستم،من هیچی نمیدونم،من هیچ راهی پیش پام نیست…اما سرم رو جلوی همه بالا نگه داشتم خدا…چون پشتم به تو گرمه…میدونم بالاخره جریان هدایتت رو دریافت میکنم….تو هیچ وقت دیر نمیکنی خدا….هیچ وقت….هیچ وقت….

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

    وَالضُّحَى ﴿١﴾

    وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿٢﴾

    مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿٣﴾

    وَلَلآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الأولَى ﴿4﴾

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿5﴾

    أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿6﴾

    وَوَجَدَکَ ضَالا فَهَدَى ﴿٧﴾

    وَوَجَدَکَ عَائِلا فَأَغْنَى ﴿٨﴾

    فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ ﴿٩﴾

    وَأَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ ﴿١٠﴾

    وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿١١﴾

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 100 رای:
    • -
      امیرحسین بابایی گفته:
      مدت عضویت: 1061 روز

      سلام

      خوبی خواهر خوبم؟

      یه کاری کن

      تو گوگل بزن: سوره بلد مسعود ریاعی

      ترجمه تصویریشو ببین

      با هندزفری ببین

      درها برات باز میشن

      دقیقا مثل جلسه 3 ثروت 1

      این سوره باز کننده الهامات و جاری کننده خداوند در قلبه

      100بار با هندزفری گوش دادم و فقط بچهای سایت اینو میدونن که هربار قفل جدیدی برای ذهنم باز شد

      مطمئنم دعام میکنی:)

      خدایا

      تو به ما دو چشم و دو لب و یک زبان قرار دادی و اگاهی به شرایط ما

      دست نیازمون رو بگیر بی نیاز تحویل بده

      تو آگاهی

      کمک کن چنگمون فقط به ریسمان تو باشه

      خدایا

      مال ها تباه کردیم ، با ذهن فقر نگرمون خودمونو از ثروت و رفاه محروم کردیم ، روزها با ناسپاسی تباه کردیم، سالها با شرک عمر و عبادت خود را تباه کردیم ، ما تباه کنندگانی هستیم که سعی داریم جبران کنیم ، ما در طول عمر خود فقط تباه کردیم و تو نجاتمان دادی

      خدایا

      از تباهی خارجمون کن و دست نیازمند مارا غنی کن

      چون تورا داریم که دو چشم ، دولب و یک زبان و یک قلب دادی که با آنها سعی میکنیم از شرک دوری کنیم و تورا بخوانیم

      تباهی را از ما بزدا و مارا در این مسیر همچون والدی دلسوز و مهربان یاری کن

      گرچه بعنوان ولیّ و صاحب اختیار من فراتر از اینهایی ، اما بیش از باورهای اکنونم یاریم کن ، تو وهابی

      تو برای بندگانت ارزوها و دعاهایی را برآورده میکنی که در مدارش نبودن ، تو بیش از حد فرکانسیشون بهشون میبخشی

      من به این خدا دست نیاز دارم

      ادعونی استجب لکم

      پس چیشد؟

      سوره بلد مسعود ریاعی ترجمه تصویری

      حال دلت خوش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    شیدا میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2325 روز

    سلام به استاد مهربانم

    سلام به مریم خانم نازنین و همه دوستان هم فرکانسیم

    استاد چه خوبه که آدم همیشه بتونه خوبی ها و زیبایی‌های اطرافش رو ببینه و شکرگزار اونا باشه

    تا با احساس خوب از طرف خدای هدایتگرمون به جاهای زیباتر و پیشرفته تر هدایت بشیم چون این واقعیته استاد اگه در همین مکان همین زمان و این شرایط قدر داشته هامونو ندونیم و شکرگزار شون نباشیم در هر جای دیگه ای هم به صلح نخواهیم رسید.

    استاد خیلی از اقوام ما مهاجرت کردن خارج البته با انرژی و فرکانسهای منفی و جالبه وقتی اونجا رسیدن بازهم شاکی بودن و کلی هم پشیمان از خیلی چیزا چون اونا فرکانسهاشونو هم با خودشون بردن با همون شخصیت و اعتقادات و افکار.

    یا استاد کاملا درسته در مورد دختر پسرا که فکر میکنند اطراف خودشون دختر پسرای خوب وجود نداره ما چندین و چند مورد داریم که مثلا دختر یا پسره اطراف خودش کیس مناسب وجود داشته برای ازدواج اما مثلا احساساتی تصمیم گرفته یا لج کرده با یه فرد غریبه ازدواج کرده بعد از سالها کارشون به جدایی کشیده و تازه پشیمان شده و فکر کرده که این همه دختر پسر خوب داشتیما

    و دوباره اومدن و ازدواج مجدد داشتن با فامیلا.

    هر چند هیچوقت دیر نمیشه برای برگشت و جبران چون فراوانی همیشه وجود داره همیشه و همه جا.

    استاد کاملا درسته در مورد اینکه هیچوقت خودمون و زندگیمون رو ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنیم کاملا درست میگین یکی از اطرافیان نزدیکم یه سری روز تولد همسرش بود منم متوجه شدم که یک هفته ای میشه که باهم قهرن اما روز تولد همسرش توی اینستا عکس شوهرشو گذاشته بود و کلی قربون صدقه و تبریک

    اما من دیدم که اینا باهم قهرن و تازه هم لج و لجبازی میکنن پیش خودم گفتم حالا من اینو میدونم اما کسای دیگه ای که اون پستشو میبینن فکر میکنم که چه رابطه خوبی داشته باشن اما واقعیت امر اینطوری نبود ما فقط ظاهر رو میبینیم

    امیدوارم خدای مهربونم هممون رو هدایت کنه به سمت زیبایی آرامش و شادی واقعی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 113 رای:
  3. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1000 روز

    به نام پروردگارم به نام تنهایار وهمدمم

    الهی شکر برای فرصتی دوباره برای از تونوشتن

    سلام ودرود به استادان بینظیرم ودوستانم

    خوشحالم که دراین سایت هستم ودر مسیر خداوند درمسیر عشق درمسیر نور درمسیر زیبایی وآسانی

    استاد عزیزم زندگی چطور میتونه انقد تعقیر کنه که نتونیم درکش کنیم

    من باورم نمیشه همون آدم قبلم همون آدمی که اوونقد ضعیف بود که هربهانه ی شده جور میکرد که بتونه خودشو جلوی بقیه مظلوم جلوه بده و محبت بقیه رودریافت کنه بقیه بهش ترحم کنن

    والان که اثری ازاون کارانیست وبا پروردگارم عشق بازی میکنم وحاالم خوبه استاد ممنونم

    چطور اونهمه مریضی که درزندگیمون بود پرکشید ورفت وجاشو به سلامتی داد که هرروز داره بیشتر میشه وچقد من خوشحالم وشرمنده م پروردگارم صاحب اختیارم که یادم میره بگم کرورکرور شکرت

    چطور اعتماد به نفسی که نبود روابط خوبی که نبود چطور الان روابطم عالی شده چطور اعتماد به نفسم عالیییی شده چطور روابط خانواده م هرروز داره بهتر میشه خدایاا شکرت

    استاد عزیزم نمیییتووونم نمیتونم بنویسم کارای که پروردگارم برام کرده ولی باتکتک سلولهام دارم حسشون میکنم وفک میکنم همین کافیه

    امشب تودفتر شکر گذاری نوشتم خدایا اونقد پرم از نمتهات که نمیتونم بنویسم خدایا قلبم روبزرگ کن ظرف وجودم روبزرگ کن

    خدایا من زینب بنده ی تو وتوارباب من من هر ثانیه نیازمند توام باتموم وجود

    باور دارم زندگی زیباست

    قدرت خداست

    من ارزشمندم ولایق بهترینهام

    هرلحظه کارها راحتر میشه وزوتر انجام میشه

    سلامتی هرروز درزندگی من بیشتروبیشتر می‌شود

    فرصتهای تازه وعالی درزندگی من هرروز بیشتر وبهتر می‌شود

    دوستون دارن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 120 رای:
    • -
      کبری مشتاقی گفته:
      مدت عضویت: 912 روز

      به نام خداوند غفور و رحیم

      سلام به دوست زیبا نگرم سلام زینب جانم چقدر خوشحال میشم وقتی چشمم به این طور کامنتها میفته البته تمام کامنتهای دوستانم عالی هستن هر کسی به نوعی زیبایی مینویسه که من کلی ذوق میکنم با خوندنشون احساسه خوبی به من دست میده

      و خدا رو شکر میکنم که در کنار همچین انسانهای خوب و با دیدگاه مثبت زندگی میکنم

      زینب مهربونم چقدر شکرگزاریتو زیبا نوشتی چقدر خوشحال شدم که پر از نعمته زندگیت

      ان شالله بهتر از اینها خداوند بهت ببخشه اینها همه ثمره احساسه خوبه شماست ثمره فرکانسه خوب فرستادن شماست ثمره شکرگزاریست که انجام میدی و میتونی از این طریق ذهنتو کنترل کنی و شکر نعمت نعمتت افزون کند

      زینب جان استاد میگن هر موقع دیدی احساست خوبه و راضی هستی از زندگی بدون در مسیر درست هستی و چند قدمی رسیدن به خواسته ات هستی الهی شکرت

      که تغییر کردی و رشد کردی ممنونم که اومدی کامنته قشنگتو با ما به اشتراک گذاشتی سپاسگزارتم دوست عزیزم

      خداوندا تمام کارها و مسائل و زندگی و همه و همه رو تنها به قدرت تو می‌سپارم چون تو قدرته مطلقی و من هیچم ناتوان در برابرت من تسلیمم

      خدایا شکرت سپاسگزارتم برای این روز بسیار زیبا

      یاحق دوستتون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سعید میرزاخانی گفته:
      مدت عضویت: 2282 روز

      خانم مرادی سلام

      امیدوارم و آرزو میکنم همیشه قلبت پر باشه از عشق خدا

      ممنونم بابت کامنت زیبایی که فرستادی

      و من کاملاً احساس کردم احساس راضی بودنتون رو از خودتون و خدارو

      و خیلی آرامش بهم داد

      خدارو شکر که به این مدار وارد شدید که میگید پرم از نعمتهای خداوند

      چقدر خوبه آدمی به این نقطه برسه

      بازهم ازتون سپاسگزارم بابت متن زیباتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 711 روز

    به نام خدای نور

    سلام به استاد عزیزدلمم و بانوشایسته دوسداشتنیی.

    استاد نمیدونید چقدر ازاین هماهنگی دیدن فایلتون و حرفاتون و با افکار و احساس من یکی بود استاد من هنوزمم با دیدن معجزات خداوند و هماهنگی شوکه میشم و اینا همه از قدرت و بزرگی خداوند رحمان هست.

    من پیج کاری در اینستاگرام دارم و سعی میکنم کنترل شده ازاین فضا استفاده کنم و درحد پست و استوری باشه ولی گاهی ازدستم درمیره و امشبم ازاون شبا بود…

    داشتم استوریا همکارام رو میدیدم و چون معمولا گاهی نکته های مفیدی میذارن برای آگاهی بیشتر معمولا استوری افراد مشخصی از کسایی که مستر حرفه من هستن میبینم که اون وسط استوری یکی از دوستام سین خورد که بله با دیدن استوریش اونجا نجواهاشروع شد.

    توذهنم مرور میشد منم همچین تجربه ای میخوام منم آزادی اینطور میخوام چقدر راحتی و آزادی داره و… بعد با خودم گفتم نه نهه تحسین کن نذار حست بد بشه جمع کن خودت رو،حتی تا چند دقیقه بعدش مرور شد اره فلان مستر چقدر راحت فراوانی مشتری رو داره داره خواسته من و زندگی میکنه و…

    استاد دقیقا همون طور که میگین بود برام نعمت هامو فراموش کردم حتی فراموش کردم که من چطور افراد موفق حرفه کاریم رو تحسین میکردم با حس خوب من خیلی خوب میتونم با حس خوب تحسین کنم و حتی یکی از دوستام بارها بهم گفت خیلی خوبه که اینطوری و کلی تحسینت میکنم(ایشونم شاگرد شماست) یعنی میخوام بگم دراون لحظه من همه اینارو فراموش کرده بودم و فقط نجوا زمزمه میشد که گفتم نه درست نیست میرم سایت گام 22 رو دوباره ببینم نکته برداری کنم کامنت بذارم که تا اومدم توی سایت و فایل جدیدو دیدم چشام برق زد گفتم ارهه خودشه این نشونه من اصلا ازنوشته روی فایل مشخصه.

    خلاصه وسایل تمرین کارمو اماده کردم و فایل و پخش کردم و ازلحظه زندگیم لذت بردم و بازم باید فایل ببینم و نکته برداری کنم چون واقعا نیاز دارم مو به مو با دقت بیشتری حرفاتون رو گوش بدم.

    استاد نکته خوب شخصیتی که به لطف خداوند و سایت شما ساختم اینه که کل این نجواها بتون بگم بیشتر ده دقیقه شایدم کمتر بیشتر پنج دقیقه طول نکشید و من خودمو جمع و جور کردم یعنی کلا طوریم نمیتونم دراحساس بد بمونم انگار زنگی میخوره توذهنم که احساستو بهتر کن حتی شده یکوچولووو بهتر،کمالگرا نباش انجامش بده نگو باید عالی باشم و اگر احساسم بد شد دیگه تمومه،فقط انجامش بده و کمیی بهترم بشی عالیه.

    استاد این مثال هایی که میزدین توذهنم مرور شد که همه اطرافیانم میگن مشتری و موفق شدن فقط توی منطقه های بالاشهر اتفاق می افته و تو میخوای کارت بگیره باید بری با سالنای اونجا همکاری کنی همههه اطرافیانم بارها اینو بهم گفتن و این انگار برای من باورپذیرشده بود که الان که توی اون منطقه خاصی که اونا میگن نیستم برای همینه فراوانی مشتری رو تجربه نکردم و پیشرفت مالی نداشتم…

    درصورتی که منطقه ای که الان محل کارمه جزو منطقه های خوبه شهرمه و واقعا کلی من اونجا ادم ثروتمند دیدم و کلی سالنای بزرگ و پر مشتری دقیقا مثل همون سالنای اون منطقه خاصی که بالاشهره و اطرافیانم میگفتن.

    بعد کار کردن روی خودم تصمیم گرفتم که فقط چون اونا گفتن اینطوره اینکارو انجام ندم و همینجا فعلا بمونم و قدرت رو ازعوامل بیرون بگیرم و به خودم یاداوری کنم که خودم خالق زندگی خودمم نه عوامل بیرون.

    اول قصد داشتم برم با سالنای اون منطقه همکاری کنم فقط برای اینکه اوضاع بهتر بشه ولی حس خوبی به اینکار نداشتم وحس کردم با اینکار دارم اشغالارو زیر مبل قایم میکنم و این مسئله رو از ریشه حل نمیکنم ولی باز نجوا اومد که نه تو خودت و لایق اون فرکانس نمیبینی ولی با خودم کلنجار رفتم دیدم نه من چون برام جدیده همه چیز اونجا کمی استرسشو دارما اگر بخوام همکاری کنم با اونا ولی طبیعی برام چون جدید و ناشناختس ولی درعین حال شجاعت و جرعتشم دارم برم تودلش به موقش چون فهمیدم هیچ ناشناخته ای اونقدر ترسناک و سخت نیست و اینا فقط ساخته ذهنه.

    خلاصه استاد من تصمیم گرفتم از همینجایی که هستم فراوانی مشتری و ثروت و تجربه کنم و بعد قدم بعدی رو خداوند هدایت میکنه درزمان و مکان مناسبش.

    شروع کردم کار کردن روی خودم و پیدا کردن ترمزهاو ساختن باورهای ثروت خداروشکر اوضاع خیلی بهترشد اروم ترم ارامش دارم شبا راحت میخوابم کارتم پول داره و ازاون خالی بودن کارتم دیگه خبری نیست نیازای ریزریزمو برطرف میکنم به اسانی و ازجایی که فکرش رو نمیکنم خداوند برام مشتری میفرسته و مشتری هایی پیش من میان که واقعا خانمای محترم و باشعوری هستن که موقع انجام خدماتشون کلی لذت میبرم.

    هنوز به اون صورت فراوانی مشتری رو تجربه نکردم ولی خداروشکر مشتری دارم و روزایی هم که مشتری ندارم سعی میکنم خداروشکر کنم و حسم و خوب نگه دارم و توی اون تایم خالی روی خودم کارکنم‌.

    امروز کتاب (چونه فکر خدارا بخوانیم) رو تموم کردم استاد واقعا این کتاب شاهکاره و فوق العادس.

    خیلی بهتر از قبل یادگرفتم پول بسازم فرکانس خواستم رو بفرستم به خواسته هام توجه کنم و نگران رزق و روزی نباشم چون خداوند رزق هرروزم رو بهم میده و ازجایی که فکرش رو نمیکنم مشتری میاره به کسب و کارم.

    خدایاشکرت بابت این آگاهی ها،بابت این حس خوب و بابت این مشتری های عالی.

    شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 125 رای:
    • -
      بهار بختیاری گفته:
      مدت عضویت: 1677 روز

      سلام عاطفه جان

      من چند وقتی هست که زیر فایلهای جدید استاد نوشتنم نیاد ولی تصمیم گرفتم کسایی که دلی تحسین میکنم برای خودشان هم بنویسم تا هم من تمرکز بیشتری روی زیبایی ها داشته باشم و هم نشانه ای باشد برای دوستانم.

      چقدر تحسینت کردم هدایت در جایی که شدی، که فکر کردی مرغ همسایه غازه ولی خدا بهت گفت نه عشقم هر چیزی که هستی کافی و به اندازه و ارزشمند هستی. خیلی این هدایت در جا را تحسین میکنم.

      تحسین میکنم که به حرف تکامل گوش دادی و آشغالا را زیر مبل نزدی و به جای عوض کردن جای کسب و کارت، دیدت را به کسب و کارت و باورهات عوض کردی و خدا را شکر که مشتری داری، پول تو کارتت داری.

      تحسینت میکنم دختر برای شجاعتت و درستکاری و تقوایی که داری.

      خداوند به تو از خزانه ی غیبش ، برکتی به وسعت آسمانها و زمین اهدا کند.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
      • -
        عاطفه عباسی گفته:
        مدت عضویت: 711 روز

        سلام بهار عزیزم،مهربونم سپاسگذارم ازت بابت این پاسخ پرمهرو محبتت سپاسگذارم ازت که کلی حس خوب رو به قلبم سرازیر کردی.

        بهار جونم گاهی نجوا میاد که اینکار وقت تلف کردنه که با سالنی همکاری کنی که حتی راه اندازی نشده و تابلویی حتی نداره ولی برای تقویت باورهام و ایمان بیشتر به اینکه خودم خالق زندگی خودمم و یاد بگیرم قدرت رو بدم به خداوند و خودم ونه به محل کارم نه به مدیر سالن و کلا عوامل بیرونی و با تکرار باورهای درست باورهایی مثل خداوند ازجایی که فکرش رو نمیکنم بهم مشتری میده خداوند خودش گفته ازجایی که فکرش رو نمیکنم بهم رزق و روزی میده و بهار عزیزم شاید باورت نشه من همه اینارو دارم زندگی میکنم واقعا نمیدونم چطور اصلا فقط چیده میشه مشتری میاد و این باورم ساختم که هرمشتری که دیگه نیاد سمتم ده تا بهتر اون رو خدا میفرسته به کسب و کارم چون اوایل کارم اذیت میشدم و ترس اینو داشتم دیگه مشتریم نیاد سمتم درحالی که کارم تمیز و فوق العادس و با بهترین متریاله ولی باز اون احساس لیاقته و اون باور کمبوده این ترس و مینداخت به جونم…

        خداروشکر میکنم که به همچین جایی هدایت شدم چون کلیی توی کارم پیشرفت کردم،خدماتم رو با کیفیت بالاتر ارائه میدم کلی باورهای درست ساختم و کلی باورهای مخربم پیدا کردم که دارم بهبودشون میدم.

        چقدر اون تحسین کردن و گفتن اینکه به حرف تکامل گوش دادم بجا بود تکامل… واقعا تکامل تمام ماجراست و اینکه نخوام عجله کنم و حسم رو بد کنم واقعابهش نیاز داشتم برام یاداوری بشه ازت کلیی سپاسگذارم قشنگم.

        بهارجونم منم خیلی تحسینت میکنم بابت این تحسین کردنای دلی و ازاینکه انقدر با خودت درصلحی که میتونی انقدر قشنگ تحسین کنی و وقت بذاری و برای دیگران پاسخی بنویسی.

        بهار قشنگم برات آرزوی موفقیت بیشترر و کلی تجربه جدید و قشنگ میکنم و امیدوارم چرخ زندگیت خییلی رووون ترالان پیش بره.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      زهرا علیپور گفته:
      مدت عضویت: 962 روز

      سلام به دوست عزیز وهمکارم عاطفه جان

      خیلی از خوندن کامتتت لذت بردم تمام حرفهایی که زدی دقیقا توی ذهن منم میچرخید و چقد این همزمانی خوندن کامنتت عالی بود

      منم سالندارم و توی مشهد کار میکنم و این روزها به خاطر ورود به اینستاگرام کمی دچار مقایسه شدم و حس وحالم داشت بهم میریخت که بازم استاد دستم رو گرفت به لطف خدا وبا صحبتاشون یه گوش مالی حسابی بهم داد .

      منم همین افکار توی ذهنم میپیچید که تو باید جاتو عوض کنی به محله ی پولدارتری بری و اینجا مردم خسیسن و دنبال تخفیف بعد نگاهی کردم دیدم من طی این سالی که اینجا بودم آدم های پولدار زیادی اومدن به سالنم که حتی یکبار هم تخفیف نخواستن و با کمال احترام تمام هزینه ها رو پرداخت کردن ولی ذهن من بدنبال اینه که همه چی رو از یاد ببرم وبه کمبود فکر کنم

      زمانی بوده که من درامدهای عالی داشتم شاید از قسمت های مختلف شهر مشتری داشتم حتی زمانیکه پیج فعالی نداشتم

      ومشتری برام مشتری اورده بدون اینکه حتی نمونه کار بخواد با اطمینان کامل

      ولی وقتی وارد فضای مجازی میشم دوباره احساس رقابت وجاماندن میکنم

      ولی امروز فهمیدم که خدا داره بهم همه چی رو یاداوری میکنه بنده ی من آرام باش و دراین مسیری که بهت دارم میگم پیش برو و نتایج می ایند

      خدا میدونه که فردا چه اتفاقی پیش رویم هست و باز میام وبرات مینویسم که توهم ایمانت قوی تر بشه وخوشحال میشم توهم از اتفاقاتت برام بنویسی .

      برات بهترین ها رو ارزو میکنم

      درپناه الله یکتا شاد سلامت و پیروز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
      • -
        عاطفه عباسی گفته:
        مدت عضویت: 711 روز

        سلام زهرای عزیزم امیدوارم حالت خوب باشه.

        زهرا جونم من توی لاین مژه دراهواز مشغول به کار هستم و سالنی که باش همکاری میکنم هنوز راه اندازی نشده و تابلو نداره،یعنی کسی نمیدونه اینجا سالن زیبایی هست…

        ولی خداروشکر من مشتری دارم ازجاهایی که فکرش رو نمیکنم خدا رزق هرروزم رو بهم میده مثلا صبح همین روزی که کامنتم و نوشتم خالم زنگ زد عروسی دعوت میخوام بیام سمتت برام مژه بذاری.درحالی که من اصلا هیچ ایده ای نداشتم رزق امروزم چطور قراره بیاد فقط اروم ترم حس خوبه و همه چی به بهترین شکلش داره پیش میره خداروشکر واقعا.

        زهرا جونم اوایل همکاریم با اون سالن من منتظر راه اندازی بودم و فکر میکردم چون راه اندازی نشده و تابلو نداره من مشتری ندارم و روزها گذشت من میرفتم سالن تمرین میکردم برمیگشتم خونه بدون مشتری و ورودی مالی اون روزها بشدت به کنترل ذهنم نیاز داشتم چون واقعا آزار دهنده بود برام این روند حالم خوب بود ها ولی چون وردری مالی نداشتم خیلی اذیت میشدم یادم نمیاد با کدوم فایل و اصلا چطوری فقط میدونم تکاملم طی شد و فهمیدم من قدرت رو دادم دست عوامل بیرونی… مثلا سالن تابلو نداره مثلاهنوز راه اندازی نشده مثلا هیچکس نمیدونه اینجا سالن هست چطور قراره مشتری بیاد برام و…

        تا به خودم اومدم گفتم مگه من خالق زندگی خودم نیستم؟مگه خدای من نگفته ازجایی که فکرشو نمیکنی بهت رزق و روزی میدم؟(البته بگما خیلی نجوا اومد که جامو عوض کنم ولی تصمیم گرفتم همینجا بمونم و یادبگیرم خودم پول بسازم و مشتری داشته باشم و منتظر مدیر سالن نباشم بهم مشتری بده که واقعا خیلی خوب دارم اینکارو یادمیگیرم و میدونم برای بعدها اگر خواستم اتاقی یا تختی کرایه کنم یاحالا برای بعدها وقتی خواستم آکادمی خودم رو بزنم همه اینا خیلی کمکم میکنن که من توی اون وضع تونستم پول بسازم و مشتری داشته باشم پس با کمک و هدایت های خدا از پس هرکاری برمیام)

        زهرای قشنگم فقط اینو بدون عوامل بیرون موقعیت منطقه هررررچی که بیرون ازما هیییچ تاثیری روی زندگی ما نداره تا وقتی که ما اینو باورکنیم و قدرت رو ازاونا بگیریم وقدرت رو بدیم به خدای خودمون و خودمون،من وقتی تونستم مشتری داشته باشم که فهمیدم عوامل بیرون تاثیری ندارن من وقتی چرخ زندگیم روون تر پیش رفت که قدرت رو دادم به خدا من هنوز توی اینکار عالییی نیستم ولی بهتر قبلم و معجزه هاشو واقعا دارم میبینم توهم همینکارو کن تمام فکرای محدود کننده رو بنویس و تضاد اوناهاروهم بنویس یعنی باورهای بهترشون و اونارو تکرار کن شده بخونیشون یا صدای خودتو ویس بگیری و هرروز گوش بدی چون من اینکارو انجام میدم و خیلی برام جوابه برای تکرار باورهای مناسب یبار امتحانش کن اگر باش اوکی بودی همینکارو ادامه بده اگرم نبودی که هیچ بجاش یبارم شده امتحانش کردی.

        واقعا برات آرزوی موفقیت بیشتر و فراوانی مشتری و ثروت رو میکنم و چقدر تحسینت میکنم که سالنداری و امیدوارم سالنت هرروز پررونق و پررزق و مشتری باشه برات.

        زهرای قشنگم سپاسگذارم ازت بابت پاسخی که برام نوشتی واقعا از کامنتت لذت بردم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          زهرا علیپور گفته:
          مدت عضویت: 962 روز

          سلام دوست عزیزم

          خیلی خوشحال ازخوندن کامنتت و خیلی لذت بردن بابت ساخت باورهای قوی منم از بعد نوشتن برات و یاداوری اینکه تو قبلا تونستی وخداوند کمکت کرده و کلی مشتری جذب کردی بدون اینکه تبلیغاتی انجام بدی خداوند دوباره به فرکانس من پاسخ داد وکلی مشتری برام فرستاد افراد جدید وحتی افرادی که قبلا اومده بودن پیشم

          خیلی خوشحال شدم ازاینکه فقط درفرکانس مناسب قرار بگیری خداوند سریع پاسخ میدهد

          ازتمرین عالی که گفتی حتما استفاده میکنم منم قصد ندارم جامو عوض کنم چون من همینجا که هستم کلی مشتری داشتم و میدونم که نجواهای ذهنم باعث این اتفاق شد ولی میخوام اینقد اینکار رو ادامه بدم که اگر هم دوباره به مکان جدیدی برم خیلی با باورهای محکم تر وقوی تر جذب های بالاتری داشته باشم .

          من با انجام خدمات عالی و با ایمان به اینکه روزی رسانم فقط خداست هرجایی که باشم باید بتونم درآمد داشته باشم و پول بسازم .

          ایده های جدیدی رو دریافت کردم ومیدونم که با انجامشون کلی به درآمدم افزوده خواهدشد .

          سپاس ازت که نوشتی خوشحال میشم از اتفاقات جدیدت برام بنویسی .

          درپناه خدا باشی دوست عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            عاطفه عباسی گفته:
            مدت عضویت: 711 روز

            به نام خدای نور

            زهرای عزیزم سلام،امیدوارم حالت عالی باشه.

            راستش من قرار بود برای یکی دیگه ازدوستان پاسخ بنویسم ولی هدایت شدم به نوشته شما و وقتی اخر کامنتتون رو خوندم که گفتین خوشحال میشین از اتفاقات جدیدم برات بنویسم یه حسی بم گفت برات پاسخی بنویسم ازاتفاقات جدیدم منم گفتم چشم مینویسم…

            واقعا نمیدونم خداوند قراره چطور هدایتتون کنه با خوندن دوباره کامنتتون یا دیدن دوباره ی فایل ولی حس قوی بود که گفت حتما براتون بنویسم.

            خب اتفاقات جدید من به این صورت پیش رفت که من با اون سالن همکاری میکردم ولی باز یه حسی بم گفت الان وقتشه جاتو عوض کنی منم ایده ای نداشتم و همینطور گذشت که استوری یکی ازهمکارام رو باز کردم دیدم اگهی استخدام نیرو زده برای سالن توی یکی از بهترین و پولدارترین محله های شهرمون دقیقا همون سالنایی که توی کامنت قبلیم ازشون اسم بردم که همه میگفتن باید اونجا برم و…

            که من این رو یه نشونه دیدم و تماس گرفتم کسی جواب نداد گفتم حتما خیره و رهاش کردم فردای اون روز ظهر باز یادش افتادم گفتم بذار حالا باز تماس بگیرم و تماس گرفتم و قرار مصاحبه رو چیدم و رفتم و همه چی به صورت معجزه وار و عالی پیش رفت.

            اونا ازمن نخواستن که مدل بزنم و حتی ازم پرسیدن که باماهمکاری میکنی؟

            یعنی جواب مثبت از طرف اونا نبود اونا قبول کرده بودن و حالا من بودم که باید یه جواب مثبت یا منفی میدادم:)

            خلاصه من قبول کردم و برای یکی دوروز بعدش بام هماهنگ کردن یه خانم دکتری نوبت گرفته که خیلی روی مژه هاش حساس و کلی صحبت دیگه تا مطنئن بشن کارمو به بهترین شکل انجام میدم برای من همه ی شرایط جدید بود و کمی موقع رفتن استرسشو داشتم ولی ته دلم راحت بود ته دلم خدا بم میگفت چیزی نیست میتونی ودلم قرص شده بود.

            بم گفته بودن که اگه این خانم دکتر راضی رفتن که ادامه همکاری داریم اگر نه که هیچی دیگه منم پرو پرو گفتم نه من ازکارم مطمئنم میدونم راضی میرن:))

            (استاد این اعتماد بنفس و این محکم حرف زدنا و این احساس لیاقتا همه بخاطر آموزش های شماست وگرنه عاطفه قدیم کیلومترها با این عاطفه فاصله داره خلاصه استاد عاشقتونممم)

            بعدم این خانم دکتر خیلی دوسداشتنی و خوش اخلاق و زیبا بودن که با لبخند رضایت ازپیشم رفتن و خداروشکر اوضاع خیلی بهتره و دارم میرسم به اون لحظه ای که نوبت های روزانم پر میشن و یا درروز دوتا مشتری داشته باشم خیلی نشونه هایی از مشتری میبینم خداروشکر که همه اینا بخاطر رها کردن و مطمئن شدن ازاینه که خداروزی من رو میده و خیال راحت بودنه که من نگرانی ندارم چون خدا روزیم رو میده و کار کردن روی باورهای فراوانی و ثروت.

            کتاب هایی که رویا نیستن فصل اول رو خوندم خیلی فوق العاده بود و بنظرم بخش عظیمی ازاون اگاهی های توی کتاب باعث شد که من به خواستم هدایت بشم و اون رو باور پذیر بدونم.

            توی هرشرایطی که باشیم باز شرایط بهتر و بهتر میشه البته با کارکردن مداوم روی باورهامون و من این رو قشنگ زندگی کردم.

            زهرای عزیزم حالا من برات مینویسم که خییلی خوشحال میشمم از اتفاقات جدیدت برام بنویسی از مشتری و سالنت برام بگی.

            امیدوارم هدایت الهی رو دریافت کرده باشی من فقط چیزی که خدا بم گفت رو انجام دادم.

            موفق باشی دوست قشنگم.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              زهرا علیپور گفته:
              مدت عضویت: 962 روز

              سلام دوست قشنگم

              امروز دوشنبه 22 بهمن ماه

              یک روز برفی بسیار زیباست

              گفتم امروز برات بنویسم وازت تشکر کنم بابت اینکه برام نوشتی .

              درلحظاتی که نیاز داشتم نوشته ی زیبات رو دریافت کردم وکلی حس وحال خوب گرفتم .

              دوست خوب وارزشمندم خیلی خوشحال شدم که تغییر مدار پیدا کردی و به مکان جدید مهاجرت کردی .

              خداروشکر میکنم که پرمشتری شدی و حالا نتیجه ی تمرکز و کنترل ذهنت مشخص شد ..

              منم اتفاقهای خوبی داشتم .

              مشتریای جدیدی به سمتم اومدن که تقریبا همفرکانس هم هستیم

              خیلی از مشتریام انرژی مثبت ولول بالایی دارند و مطمئنم که خداوند تبلیغات من رو به عهده گرفته .

              چون منم هیچ تبلیغاتی ندارم و فقط برای هرنفر بهترین کارم رو انجام میدم و اون واسم مشتری بعدی رو میاره .

              ومشتریای قبلی کمی کم شدند ولی جهان پراز فراوانیست ومن باید روی این قضیه کار کنم ونگران نباشم چون دوباره انسانهای بسیار ثروتمندتری روسر راهم میزاره .

              یه موضوع دیگه که دوست داشتم انجام بدم ولی نمیدونستم که چطور شروع کنم

              خداوند یک انسانی رو فرستاد که اجناس رو برام تهیه کرد و آورد سالنم و من الان میتونم از فروش این لوازم بهداشتی هم درآمد داشته باشم .

              فقط من میخواستم ولی خداوند تمام کارها رو برام انجام داد وبازخورد مشتریام خیلی خوب بود .

              من بدون سرمایه دارم اجناس رو میفروشم اونم اجناس با کیفیت .

              لتفاقات بسیار زیادی افتاده که سعی میکنم برات دوباره بنویسم .

              توهم برام بنویس خوشحال میشم و حس خوب میگیرم .

              درپناه الله باشی دوست خوبم .

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    رسول خانکی گفته:
    مدت عضویت: 1123 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

    حمد و ستایش مخصوص خداوندیست که رب و فرمانروای جهانیان است

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به استاد شایسته بزرگوار

    سلام به همگی دوستانِ جانَم ،دوستان توحیدی و در مسیر خودشناسی و توحید

    سلام به عزیزدلم ،سلام به خدای درونم ،سلام به تو که با هر نگاه به بینهایت حضورِتو در هستی

    احساسَت میکنم

    سلام به تو وقتی از خواب برمی‌خیزم و شکر و سپاس تو را می‌گویم که یه بار دیگر در این کالبدِ من به تپش درآمدی و نفسهایم تو را در هر دم و باز دم حس می‌کند

    سلام به لحظه دیدن طلوع خورشید

    عظیم‌ترین منبع انرژی

    سلام بر لحظه ای که با دیدن همسرم و فرزندانم و سقفِ بالای سرم در من شور و شوق و احساسِ قدردانی و سپاسگزاری متبلور میشود و من باز تو را درونم با حس سبکبالی ،حس شکرگزاری ملاقات میکنم

    سلام به لحظه یِ سپیده دم که قلم بر دست میگیرم و خودآگاه دلایلی را عنوان میکنم که من امروز ،فقط امروز خوشبخت ترین و خوشحال ترین فرد روی کره زمین هستم

    چون تو را دارم و با بینهایت نگاه قدردان و سپاسگزارانه به تو ،می‌توانم با تو در هر لحظه به گفتگو بپردازم و چقدر شیرین و دلچسپ است،

    سلام به لحظه ای که به خاطر وجود تک تکِ سلولهایم تو را قدردانی میکنم

    سلام به لحظه ای که با شور و شعف آماده میشوم و به سرِ کار میرم

    میدانی که چه می‌گویم،

    من در حالِ حاضر کار و شغلی دارم که می‌توانم با ورودی که به سمتم می‌آید لحظه های بیشتری را با تو سپری کنم

    همه آن انرژی که در محلِ کار با عشق نثار ارباب رجوع و مردم فهیم و با شعور ایران میکنم

    با منبعی و انرژی به نام پول از دست پر برکت تو به سمتم می‌آید و من باعشق دوباره آن را به حرکت درمی‌آورم

    آخه میدونی جریان از چه قراره؟

    دستم دیگه تو جیب خودم نیست

    قبلنا خیلی دوست داشتم دستم تو جیب خودم باشه ولی الان دستم تو جیبِ بینهایت ثروت و رزق و روزی یگانه عالم هستیه

    اونی که قدرِ مطلقه

    اونی که علیمه

    اونی که خالقه

    اونی که قدرتِ خلق کنندگی به من داده

    اونی که مسائل منو میدونه

    اونی که نیازهای منو میدونه

    اونی که راه رفع نیازهای منو میدونه

    اونی که از بینهایت راه هدایتم میکنه هر لحظه

    اونی که خیلی خیلی خیلی خوشحال میشه من به نگاه ثروتمندی و شکرگزاری برسم

    و ثروتمندی یعنی باور کنم هر لحظه تو آغوش بینهایت مهربان و قدرتمند و وهاب خدای رحمان هستم

    یعنی من تورا دارم

    چقدر خوبه که هر وقت خودمو کنار کشیدم تو با صلابت و استوار و با نگاه مهربانانه دست نوازش و مهربانت را به زندگیم کشیدی

    تو همه شدی برایم و این به شدت و به شدت کافیِ کافیست

    أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ

    استاد این روزها حالِ دلم به شدت دگرگون شده و سلسله فایلهای اخیرتان که مملو از حس سپاسگزاری و از زوایای گوناگون به سپاسگزاری پرداخته یه احساس ناب رو دردرونم به پا کرده که حسِ تازگی داره و از دیدن هر لحظه رب به شور و شعف و شادمانی میرسم.

    دوست دارم در سرزمین خودم ،سرزمینی که هیچ هیاهویی در آن نیست با تو سپری کنم و همنشینی هر لحظه با تو من را به آرامش، به سکون ، جاری شدن در لحظه میرسونه

    نگاه رفع مسئولیت یعنی نگاه به نیمه خالی لیوان زندگی و نگاه مسئولیت پذیر و توحیدی یعنی نگاه به نیمه پر لیوان زندگی (یعنی زدن رنگ و بوی خدایی به زندگی ، جهان و کائناتِ سراسر ثروتمند و سخاوتمند ).

    همه جهان را خدا مسخر ما کرده با همین نگاه مسئولیت پذیر

    امروز داشتم از شیفت کاری برمیگشتم با خودم زمزمه میکردم امروز از آسمون و زمین برای من شادی و سلامتی و ثروت میباره

    یه نیم ساعتی که این جملات را با انرژی عالی گفتم

    ناخودآگاه لبخند چندین انسان را مشاهده کردم ،در خیابان ،در مترو ،در تاکسی

    گویی با تکرار این جملات خداوند لبخند خود را به من هدیه داد

    عجب سریع العجابه است اگر شاخک‌هایت را با کنترل ذهن به دست بگیری و نشانه ها رو دنبال کنی

    تو هم با نگاه به شادی دیگران سهمی از شادی و سرور و لذت می‌بری ، فقط با این نگاه که چقدر در جهان شادی هست و تو فقط درخواست میکنی با قانونِ انتظار و اینگونه هست که شادی ،شادی میاورد.

    ‏ انتظارِ همراه با قلبِ باز و سراسر شور و نشاط که شادی،خوشحالی،نعمت،ثروت ،روابط عالی ،معنویت محصول و خروجی باور و ذهنیت درست است.

    محصول تایید بسیار ،بسیار و بسیار ذهنیت مثبت است

    یاد داستانی از شهر خودمان کرج و رستوران های آن افتادم

    رستوران های اکبر جوجه

    در سال 1323 در جاده قدیم شهرستان گلوگاه، واقع در شرق استان مازندران قهوه خانه کوچکی توسط علی اکبر کلبادی نژاد تاسیس گردید. وی با استفاده از جوجه های محلی، غذای جدید و متفاوت را به مشتریان برای اولین بار ارائه کرد. این مجموعه کوچک پس از مدت کوتاهی به رستوران اکبرجوجه شهرت یافت.

    الان وقتی از کرج به سمت جاده چالوس که حرکت میکنی همه رستوران‌ها نام اکبر جوجه را روی تابلو حک کردند

    و بعضی از رستوران‌ها هم هستند که یه اسم معمولی رو تابلو زدند و خیلی مشتری دارند و اتفاقا اکبر جوجه هم در منوی غذای خود دارند.

    یا ماشین‌هایی که خودم خیلی دیدم پژو پرشیا و یا 405 و و یا پراید را به اصطاح کف خواب می‌کنند

    که از نظر دیگران خوب دیده بشوند (خفن)

    یه روز سوار یه پژو شدم و وقتی میخواستم پیاده بِشَم تا خواستم پاما از ماشین بزارم بیرون به صدم ثانیه پام به آسفالت اصابت کرد و پیاده شدن خیلی غیر معمول و دشوار بود.

    اینها از جایی نشات میگیره که ما خودمون ، بدنمون ، امکانات زندگیمون را دوست نداریم(همه این نعمت‌هایی که خداوند بی‌منت به ما هدیه داده)

    یعنی طوری رفتار می‌کنیم که از نظر بقیه خوب جلوه کند ،نه از نظر خودمان و خدای درونمان،

    یعنی کمترین توجه را بهشون می‌کنیم و نتیجه هم مشخصه و نارضایتی و حالِ بد که از مقایسه نشات میگیره نصیبمون میشه و خودمون را دست دستی از خوشبختی دور می‌کنیم.

    یکی از فایلهای بینظیر استاد که به این فایل هم مرتبط هست و من واقعا خیلی دوستِش دارم و بارها و بارها گوش دادم این فایله

    توانایی کنترل ذهن

    https://elmeservat.com/fa/mind-counsel-control-ability/#arg-downloads-wrapper

    گوش دادن دوباره آن خالی از لطف نیست که خلاصه کلِ قانون را استاد به زبانی ساده و شیوا به زیبایی بیان کردند .

    برای خودم و همگی عزیزان حالِ خوش معنوی که همراه با حسِ قدردانی و سپاسگزاری قلبی هست را از خداوند منان خواستارم.

    شاد باشید و نگاه قشنگ همه عزیزانم را به نگاه همیشه مهربان خدای رحمان میسپارم.

    یا حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 128 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2202 روز

      بنام خداوند وهاب و بخشنده و مهربان هدایتگرم که کلید جادویی و طلایی مهاجرت به مدار بالاتر برای اجابت دعاها و خواسته هایمان را در این مسیر الهی به ما عطا بخشیده

      با درود و وقت بخیر خدمت آقا رسوا خانگی عزیز و فاطمه جون و بچه های دست گلتون . خدایااا شکرت که امروز به اون فایلی که لینک شو گذاشته بودید در مورد کنترل ذهن هدایت شدم و کلی حال و احساسم خوب و عالی شد . انگار به چنین فایلی نیاز داشتم هر چند هر روز توی سایت هستم و فایل ها رو میبینم و کامنت های دوستان را میخونم نت برداری میکنم ولی این فایل توانایی کنترل ذهن بهم تلنگر زد و خیلی خوشحال شدم

      بقول استاد عزیزم که اون نوشته ی روی لباس شون را خواندن من میتوانم هر آنچه را که بخواهیم خلق کنم

      این جمله رو باید همش بخودم یادآوری کنم

      آقا رسول عزیز بخاطر کامنت زیباتون و همچنین نکته سنجی هاتون خیلی ممنون و سپاسگذارم بخصوص اون قسمتی که نوشتید

      بعضی ها می‌خوان از نظر دیگران خوب دیده بشوند (خفن)

      و این داستان رو تعریف کردید اینکه..

      یه روز سوار یه پژو شدم و وقتی میخواستم پیاده بِشَم تا خواستم پاما از ماشین بزارم بیرون به صدم ثانیه پام به آسفالت اصابت کرد و پیاده شدن خیلی غیر معمول و دشوار بود

      خیلی قشنگ به این نکته اشاره کردید دقیقا منم بارها چنین افرادی را دیدم ..مرسی مرسی

      از دعاهای اول کامنت تون و سپاسگذاری هاتون از سلام احوال پرسی صبحگاهی تون غرق لذت و شور و شوق و ذوق شدم و خیلی با لذت خواندمشون !!!!

      من خودمم هر روز صبح کلی با حس و حال خوب با استقبال زمین و آسمان و پرنده و صدای آوازشون و سپیده دم صبحگاهی و لحظات روشن شدن آسمان و لحظات ملکوتی قبل از طلوع آفتاب که سرخ و صورتی و گلبهی میشه با شوق ازشون روزمو شروع میکنم و استقبال میکنم و توی دفترم می نویسم واقعا خیلی خوبه که بتونیم این ورودی های زیبا را اول صبح به ذهنمون وارد کنیم و با این کار فرکانس شروع روز مون رو تنظیم کنیم و به احساس خوب و عالیتری برسیم خدایاااا شکرت که به کامنت زیبای شما و دیگر دوستان عزیزم هدایت میشم و کلی لبخند روی چهره ام میشینه و توانایی کنترل ذهن مو آگاهانه می تونم در اختیار داشته باشم

      آقای خانکی عزیز خواستم تشکر و قدردانی کنم که همیشه کآمنت های زیبایی می نویسید و من مشتاقانه میخونم شون و همچنین فاطمه جون عزیز خیلی بهشون سلام گرم و صمیمی منو برسونید .

      همچنین خواستم آن چراغ جادویی نقطه ی آبی رنگ را براتون روشن کنم تا کلی ذوق کنید خدا کنه صبح اول وقت در زمان و مکان مناسب بدست تون برسه تا برق شادی و ذوق و شوق صبحگاهی چشم و دل تون رو به نور الهی روشن و منور کنه الهی آمین

      بهترینه بهترین ها را در تمام جنبه های زندگی برای شما و همچنین خانواده ی عزیزت و برای همه ی کسانی که به این کامنت من هدایت شده آند آرزومندم

      شادی و موفقیت و پایداری و سلامتی و ثروتمند ی را برای همه مون ارزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        رسول خانکی گفته:
        مدت عضویت: 1123 روز

        به نام خداوند بخشنده و مهربانم

        سلام و درود به بانو مهاجر سلطانی عزیز و بزرگوار و خوش قلب

        حال و احوالتون چطوره؟

        انشالله که در بهترین حالِ بندگی و احساسِ نابِ سپاسگزاری باشید

        البته که از کامنتتون این حالِ خوش معنوی را دریافت کردم

        سپاسگزارم برای نقطه آبی پربرکتی که برام فرستادید.

        به نام خدایی که قدرت داد امروز نیرویی در سپیده دم و وقت طلوع بر این کالبد من جاری بشه و چشمم به جمال دوست بیوفته.

        خدایی که به شدت کافیست و جایش در وسط قلبِ ماست

        هر وقت صدایش کنیم می‌شنود

        خدایی که با این چشمانِ فیزیکی دیده نمی‌شود باید با قلبمان آن را ببینیم

        خدایی که از اولین لحظات روز که نیرو و توان را دوباره بر این جسم ضعیف و نحیف ما جاری می‌کند که تا آخرین لحظات شب فقط خدا خدا کنیم

        نه با زبانمان ،بلکه با قلبمان صدایش کنیم

        وقتی طلوع خورشید را در لحظات اولیه به نظاره می‌نشینی و با تمام وجودَت به عظمتش پی می‌بری

        او بر قالبَت جاری می‌شود

        وقتی لبخند فرزندت را می‌بینی و شور و شوق تو را فرا می‌گیرد

        او به تو لبخند می‌زند

        وقتی اولین ساعات روزَت را با شکر گزاری و خضوع و خشوع شروع میکنی

        او را فرا می‌خوانی و فرمان زندگیت را به او می‌دهی

        و سوار بر موجهای لذت‌بخش زندگی

        فقط در طولِ روز نگاهت به نگاهِ اوست

        چه زیباست است وقتی درختی را به نظاره می‌نشینی و تفکر میکنی

        چه پادشاهی دارد این عالم

        وقتی نعمت و ثروت و بینهایت داشته هایت را شیرین تر از عسل می‌بینی

        چه لذتی دارد زندگی

        وقتی سوار بر تاکسی میشوی و فردی را می‌بینی که سکوت را به تو هدیه می‌دهد

        اینجاست که سکوت و لبخند خدا را می‌بینی.

        وقتی با آرامش رانندگی میکنی و بنده ای از تو سبقت می‌گیرد و می‌خواهد کانون توجه تورا از او بگیرد

        اما نگاه تو به زیبایی‌های پیرامونَت است

        او به تو لبخند می‌زند

        خدایی که بینهایت نزدیک است اگر در شروع روز دستت را به این رفیقِ همیشگی‌اش بدهی

        دیگر تا پایان روز قلبت را سرشار از حسِ ناب و لذت بندگی می‌کند .

        سپاسگزارم چند لحظه به ندای قلبم گوش دادم و او گفت و من نوشتم.

        برایتان آرزوی سلامتی و شادی خوشبختی و ثروت از خداوندِ رحمان دارم.

        حق یار و یاورتان.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      جواد بایرامی گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      سلام و درود خدمت رسول عزیزم

      چقدر خوشحالم که حال دلتون عالیه

      واقعا لذت بردم از کامنت عالی شما

      خوندن دل نوشته های شما رسول عزیزم ، همیشه برای من لذت بخش بوده و همواره از نگاه زیباتون ، از درک خوبی که از قوانین دارید و از نوع نگاهتون به جهان و زندگی درس یاد گرفتم.

      چقدر کلام شیوا و بیان فوق العاده ای دارید

      با تمام وجودم این توانایی الهی شما رو تحسین می کنم

      شما و فاطمه عزیز مثل استاد و عزیز دلشون از زوج های بهشتی سایت هستید و همیشه از از شما دو بزرگوار یاد می گیرم.

      چقدررر زیبا درمورد کنترل ذهن صحبت کردید

      چه نگاهی زیبایی به پروردگار دارد . چقدر لذت بردم از آزادی زمانی شما .

      واقعا رسول جان هه چیز کنترذهنِ . در هر شرایطی که باشیم از همون لحظه که شروع می کنیم به تغییر نگاهمون به دنیا ، از همون لحظه حهان ما شروع می کنه به تغییر کردن.

      این فایلی که معرفی کردید رو کامل نگاه کردم و چقدر نکات ارزشمندی رو استاد از زوایایی دیگه بیان کردند و چقدر ایمانم قوی تر شما.

      بی نهایت از شما دوست عزیزم سپاسگزارم.

      به دلیل ساده بوده قانون ذهن من همیشه برای ادامه دادن میخواد مقاومت کنه ولی واقعا همه چیز کنترل ذهن و ادامه دادن این مسیرِ . چقدر زیبا به احاطه و تسلط خداوند به ما صحبت کردید . واقعا خداوند منبع رزق و برکت و نعمتِ . من باید به سمت خدا حرکت کنم ، من باید به مدار خداوند هجرت کنم ، خداوند تغییری در شرایط من رخ نمی ده تا مادامی که مکان فرکانسی من و مدار من تغییر نکنه.

      این نگاه سیستمی به خداوند بی نهایت برای من راهگشا بوده . درک این نگاه و طی شدن تکامل نگرش سیستمی بودن خداوند ، به دلیل باورهای مذهبی غلطی که داشتم ، برای من زمان بر شد به خصوص در زمینه ثروت.

      ولی هر چقدر به قول شما احساس سپاسگزاری و رضایت از چیزی که داریم رو تقویت کنیم ، شرایط آینده رو به نفع خودمون تغییر میدیم . چون همیشه ما در حال زندگی کردن و تجربه کردن فرکانس های قبلی خودمون هستیم. وقتی کنترل ذهن من بیشتر و بهتر میشه ، خواسته های بیشتر و بهتری رو تجربه می کنم .

      همه چیز تکرار کردن این آموزشهای الهی استاد ، خوندن کامنت های گوهر بار دوستان و حضور بهتر و خالص تر و متعهدانه تر در این مسیر هست.

      وقتی نتایج رو هم می بینیم ایمان مون قوی تر و راسخ تر میشه و با باور قوی تر مسیر رو ادامه می دیم و بعد ، نتایج عالی تر رو تجربه می کنیم.

      چقدر نیاز دارم به تکرار کردن کامنت شما و در کل غرق شدن در آگاهی های مقدس این سایت. همیشه به خودم میگم ، که جواد ، جزو خوشبخت ترین انسان ها تاریخ هستی ،

      همین به این دلیل که در عصر و زمانه ای زندگی می کنی که این آگاهی ها رو به خوبی درک می کنی

      و هم در مدار توحیدی ترین استاد و بهشتی ترین و بهترین دوستان خودن هستی

      با نگاه کردن به گذشتگان خودم و اطرافیان و نسل های قبلی ، می بینیم که واقعا خداوند برای کسی تغییری رقم نمی زنه تا خود فرد تغییر کنه .

      از زندگی کردن نسل ها به روش هایی که بهشون القا شد و هیچ تغییری در نگرش خودشون ندادند و نسل ها آمدند و رفتند و با چه سختی ها و محدودیت هایی زندگی کردند و شرایط خودشون رو ثابت و همیشگی می دونستند!

      بی نهایت مثال دارم . همین الان هم خیلی از انسان های نزدیک خودم چیزی از قدرت باورها و اهمیت کنترل ذهن نمی دونند و شرایط فعلی خودشان رو همیشگی و ثابت می دانند .

      حالا من چقدر باید شکرگزار حضورم در این مسیر باشم ؟

      چقدر باید سپاسگزار خداوند باشم که من رو هدایت کرده به مسیر درست؟

      چقدر باید سپاسگزار خداوند باشم که تو مسیر درک این آگاهی ها هستم؟

      چقدر باید سپاسگزار خداوند باشم که زمان و مکان و شرایط رو برای کسب توانایی کنترل ذهن به من عطا کرده ؟

      چقدر باید سپاسگزار خداوند باشم برای وجود ارزشمند استادم و این حجم از دوره ها و فایل ها ؟

      چقدر باید سپاسگزار خداوند باشم که هر روز در حال قوی تر شدن ایمان و توکل هستم ؟

      چقدر باید سپاسگزار خداوند باشم که هر روز یک مقدار از روز قبل توانایی کنترل ذهنم بهتر میشه؟

      چقدر باید سپاسگزار خداوند باشم که با عمل کردن به آموزش های استاد در حال خلق کردن آگاهانه زندگیم هستم؟

      چقدر باید سپاسگزار خداوند باشم که هر روز در حال فاصله گرفتن از بدنه اکثریت جامعه هستم ؟

      چقدر باید سپاسگزار خداوند باشم که برای اینکه نگاهم سرشار از زیبایی شده و برای هر انسانی با هر نوع رفتار و نگرش و مذهبی ارزش قائل هستم ؟

      چقدر باید شکرگزار خداوند باشم که هر روز در باورهای من در حال بهتر شدن هست ؟

      چقدر باید سپاسگزار خداوند باشم که بی نهایت کامنت های الهی و بی نظیر در دسترس دارم که می تونم با خوندن نتایج دوستانم ، کنترل ذهنم رو قوی تر کنم ؟

      چقدر باید سپاسگزار خداوند باشم که هر زمان ذهن چموش شروع می کنه به لگد زدن ، کلی دوره و فایل از استاد دارم که می تونم با تکرار کردن اونها ایمانم رو قوی تر کنم ؟ آیا همه مثل من هستند ؟؟؟

      چقدر باید سپاسگزار خداوند باشم که در مداری هستم که فقط صحبت از نور ایمان ، قدرت خداوند ، توکل و هدایت و تسلیم بودن هست ؟

      سپاسگزاری نتایج و دستاوردهای بی نظیرم و سلامتی و تندرستی رو هم به اینها اضافه کنم .. واقعا چقدر بهبود و نعمت و موهبت و زیبایی و قشنگی و برکت و سعادت و خوشبختی در اطرافم دارم ولی بازهم گاهی ناسپاس هستم؟!

      چقدر حالم عالی تر شد و ایمانم قوی تر شد

      بی نهایت از شما رسول عزیز و همه دوستانی که در این مسیر زیبا بخشنده نور هستند سپاسگزاری می کنم.

      الهی شکرت برای حضورم در مسیر زیبا و این سایت الهی و مقدس و مسلح بودن به کلی ابزار و آگاهی و کامنتهای ارزشندم و گوهر بار دوستانم برای کنترل ذهن.

      از شما رسول عزیز و نازنین برای کامنت فوق العاده تون بینهایت سپاسگزارم که باعث شد این آگاهی ها روزی ما بشه.

      انشاالله موفق و تندرست و خوشبخت باشید.

      خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      بهار بختیاری گفته:
      مدت عضویت: 1677 روز

      سلام جناب خانکی عزیز

      من که از باورهای ثروت ساز می‌نویسم تشنه ی شنیدن باورهای ثروت ساز هستم.

      «همه آن انرژی که در محلِ کار با عشق نثار ارباب رجوع و مردم فهیم و با شعور ایران میکنم

      با منبعی و انرژی به نام پول از دست پر برکت تو به سمتم می‌آید و من باعشق دوباره آن را به حرکت درمی‌آورم»

      انگار تمام منطق های ثروت ساز در این جملات شما نهفته شده است.

      چقدر جرات و جسارت دارید.

      از حرف مردم که گذشتید و به دریای صلح درونی رسیدید.

      مردانی شجاع، متعهد، درستکار مثل شما همان الماس های زنده روی زمین هستند.

      نوش جانتان لبخند خداوند به شما

      نوش جانتان آسان شدن برای آسانی ها

      نوش جانتان مدار عشق و ثروت و شادی و توحید و صلح درونی تان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2232 روز

      به نام خداوند بخشنده و مهربان

      سلام آقا رسول ، امیدوارم در پناه حق شاد باشید و حالتون عالی باشه

      من دیشب قبل از خواب وقتی به ترتیب امتیاز داشتم دیدگاه های این فایل رو می خواندم به دیدگاه شما رسیدم … خیلی لذت بردم از نیایش زیبایی که با خداوند داشتید ، حال و هوای دل منم بهاری و به شدت زیبا کرد ، سپاسگزارم

      من فایل زیبای توانایی کنترل ذهن رو همون دیشب ابتدا صوتی دانلود کردم

      و

      به اواسط فایل که رسیدم ، دیدم عجب گنجی هست و چون کوتاه هست می توانم همیشه بهش گوش بدهم و ازشون استفاده کنم برای تنظیم مسیرم در هر لحظه و هر شرایطی ، بنابراین ، همون لحظه تصمیم گرفتم و رفتم تصویری هم دانلود کردم …

      دیشب قبل از خواب دو یا سه مرتبه دیدم ، خیلی برایم دلنشین بود و حال دلم رو عالی تر از قبل کرد

      دوست داشتم بنویسم و از شما تشکر کنم

      در پناه رب ، شاد سالم و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      روف رضایی گفته:
      مدت عضویت: 924 روز

      سلام خدمت شما رسول خانکی دوست عزیز و گرامی و توحیدی ام در این مسیر قشنگ

      من همیشه از کامنت های شما بیسار لذت می برم و تحسین تون می کنم که اینقدر خوب قانون را درک کردید و دارید تجربیات تان را با ما نیز شریک می سازید

      من وقتی این کامنت شما را مطالعه کردم و فایلی برای کنترل ذهن را معرفی کردید

      منم رفتم دانلود کردم و نگاهش کردم

      این فایل هدایت خداوند برای من از طرف شما بود

      چون من واقعا در آن شب روز نیاز داشتم به این فایل و کنترل ذهن

      خلی حالم جالب نبود

      چون من تمرکزم روی نا زیبایی ها و منفی ها بوده و خودم نمی دانستم و دلم خوش بود که دارم روی خودم کار می کنم

      در حالیکه من قبلاً این فایل را دیده بودم و کامنت هم گذاشته بودم

      اما این بار جنس شنیدن و درک کردنش نسبت به قبل خلی متفاوت بود

      بعد از شنیدن این فایل سریع رفتم نکات مثبت همکارانم و محل کارم را نوشتم و همان شب دو بار این نوشته ام را تکرار کردم و چقدر حالم بهتر و بهتر شد

      جالب این جاست فردای همان روز من در همان محیط کار با همان افراد چقدر روز خوب و خوش را تجربه کردم

      از صبحی که رفتم سر کار آگاهانه شروع کردم به سپاسگذاری بابت چیزهای زیبایی که در محیط کارم دارم

      و هر لحظه متوجه شدم که چقدر حالم بهتر و بهتر شد

      و خلی خداوند را شاکر و سپاسگذارم

      از آن روز تا حالا شاید دو سه روزی می شود که از این کامنت می گزرد

      ولی نگرش من و حال من خلی خوب شده است

      من آن روز ها ناسپاس و منفی بین شده بودم

      روی کمبود ها و شرایط های ناجالب توجه داشتم

      در حالیکه به زبان نمی آوردم

      اما وقتی همکارانم از این چنین شرایط های ناجالب صحبت می کرد منم گوش می دادم و خودم را از آنها دور نمی ساختم

      و در دلم می گفتم من دارم روی خودم و تغییر باور هایم کار می کنم

      این کامنت شما در بهترین زمان به فریاد من رسید و من را از خواب غفلت بیدار کرد

      از شما بیسار ممنون و سپاسگزارم

      انشالله همیشه در پناه الله شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1465 روز

    سلام به همه ی دوستانم

    سوال خفن تر از این نداریم واقعاااا…

    آخه چرا باید همش نگاهمون به کمبودها باشه و از این همه نکات مثبت اطرافمون غفلت کنیم؟….

    به جایی اینکه همش بخواییم غر بزنیم و از شرایط بنالیم اگه همین تمرکز رو بزاریم روی کارمون مطمئنا درهای زیادی به رومون باز میشه

    دنیای اطرافمون پر از این آدم هایی هست که از اوضاع الان شون ناراحتن و همش از بقیه مایه میزارن…..

    اگه خونم فلان جا بود حالم خیلی بهتر از الان بود ؛ این فقط یه توهمِ اگه الان حالت خوب باشه اون موقع هم می‌تونه خوب باشه ولی اگه الان حالت خرابه اینو بدون اونجا هم حالت خرابتر میشه….

    وقتی طرف داره به کمبود هااا توجه می‌کنه قطعا از این دست نکات رو بیشتر به سمت خودش جذب می‌کنه

    مولانا عزیز چقدر قشنگ این موضوع رو به قلم آورده:

    در جهان هر چیز چیزی جذب کرد

    گرم گرمی را کشید و سرد سرد

    قسم باطل باطلان را می‌کشند

    باقیان از باقیان هم سرخوشند

    حالا انتخاب با خودمونه…..

    یا آگاهانه به چیز هایی توجه می‌کنیم که احساس خوب بهمون بده و در راستای خواسته هامون باشه

    یا همه‌ی تمرکزمون رو میزاریم روی اون 5 درصد اتفاقات که ناجالبن

    – وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ. (سوره 14، ابراهیم، آیه 7)

    و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگزارى کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسى نمایید قطعا عذاب من سخت خواهد‌‌بود

    چه آیه ی زیبایی اگه توجهت به نعمت های زندگیت باشه خدای مهربون راه ورود نعمت های فراوان تری رو برات باز میکنه اما اگه عهد شکنی کنی و بزنی زیر قولت و بخوای ناشکری کنی و توجهت روی نداشته هات و اتفاقای ناجالب باشه دیگه از این همه رحمت خبری نیست و از همون دست اتفاقایی که منتظرشون هستی برات رخ میده…..

    آدم های بیکار زیادن و اکثرا ویژگی های مشترکی دارن

    1)این افراد همش دلشون میخواد سرش توی زندگی بقیه باشه

    مثال) یک همسایه ای ما داشتیم بنده خدا همش توی کوچه می‌نشست و به کلانتر کوچه معروف بود انگار شغلش این بود که کوچه رو بررسی کنه ….

    کی اومد کی رفت امروز فلانی ماشین جدید خریده، حسنعلی بقال کوچه مون پسرش رو دوماد کرده ، اوه اوه از نعیره خانم نگم با این اخلاق گندش و……

    یعنی واسه خودش کار و زندگی نداشت این بنده خدا همش زندگی و تایم ارزشمندش رو صرف فضولی می‌کرد

    دسته بعدی که تعدادشون بیشتره ….

    2) این افراد خودشون رو در یک قفس میبینن و زندگی رو برای خودشون محدود میکنن

    به قول استاد)

    این افراد فقط فکر میکنن باید برن کشور خارج تا حال شون خوب بشه!!

    در حالی که نمیدونن اصن کشوری به نام خارج وجود نداره…..

    سه تا راه داری

    1) پا در مسیر میزاری و با نشونه های واضح پروردگارت قدم های بعدی رو تکاملی طی میکنی و از حال خوبت و این همه انگیزه که در طول مسیر داری کلی لذت میبری…..

    2) خودت رو محدود میکنی و همش میگی اگه فلان جا بودم اوضاع برام بهتر بود

    نه خیر عزیزم ، نرگس جانم اینجایی که الان هستی بهترین جایی ایه که‌میتونی توش قرار بگیری همیشه از این بهانه های مزخرف هست که آدم بخواد دور خودش حصار بکشه و هیچ اقدامی انجام نده پس با قدرت میش برو و منتظر نشانه های خالِقِ مهربانت باش که راه رو برات چراغونی تر کنه ….

    آیه 3 سوره طلاق

    “وَمَن یَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ”

    ترجمه: و هر کس بر خدا توکل کند، خداوند برای او کافی است

    پس به خودش توکل کن اون تنها کسیِ که می‌تونه تو رو به هر چی که می‌خوای برسونه و حال خوبت رو تنها از خودش بخواه

    أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ

    سوره یونس ﴿62﴾

    آگاه باشید! یقیناً دوستان خدا نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند))

    خدا خودش گفته اگه میخوای ببینی توی مسیر هستی باید از حست بفهمی چونکه اون افرادی که از آرامش الهی برخوردارند هیچ ترس و غمی بر آنان نیست و آزادانه زندگی می‌کنند….

    3) دسته سوم آدم هایی هستند که هیج اقدامی انجام نمیدن و دچار توهم میشن همیشه منتظرن اون کیسه پولَ رو خدا براشون از آسمون بفرسته

    و ممکنه یه روزی به این توهم هاشون پی ببرن که کار از کار گذشته و خیلی دور شده شاید به پیری رسیده باشن

    اگه قانون تکامل رو درک کنیم خیلی هم به خود و هم به جهان هستی کمک می‌کنیم

    بیشترین ضرر هایی گه انسان به خودش میزنه از همین عدم درک قانون تکامل نشات میگیره

    پس جمع بندی کلی :

    1)سرمون توی لاک خودمون باشه و تمرکز صد درصدی روی کارمون داشته باشیم‌

    2) کنجکاوی در زندگی دیگران ممنوع

    3) تلاش برای ایجاد حال خوبمون در این لحظه با همین امکاناتی که الان در دسترس داریم….

    خداروشکر میکنم بابت حال خوبم و هدایت شدن به این فایل رویایی

    خداروشکر بابت قلم جادویی پروردگارم برای نوشتن این کامنت زیبا

    از استاد عزیزم سپاسگزارم بابت در جریان گذاشتن این همه آگاهی میلیون دلاری

    سپاسگزارم که با چشم های انرژی بخشتون کامنت زیبای مرا میخونید….

    آرزوی حال خوب دارم براتون

    درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 135 رای:
  7. -
    آقا ایمان گفته:
    مدت عضویت: 2413 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان و یکتا

    سلام بر استاد عزیزم

    خیلی جالبه . چه فایل مهم و با ارزشی و چه موقعی!

    چند وقتی هست که با وجود اینکه به لطف پروردگارم پر فروش ترین و محبوب ترین و معتبرترین فروشگاه شهرستان خودمون هستیم ولی بازم یه نارضایتی خاصی تو وجودمون هست (خیلی عمیق بود و سخت پیداش کردم)همش میگفتیم این خیابون دیگه به درد کاسبی نمیخوره ! و باید بریم توی بلوار اصلی شهر و ساختمان نیمه کاره خودمان را تکمیل کنیم و بریم اونجا چون اونجا خـــیلی بهتره و مشتری غوغا میکنه (خخخ) تا اینکه من بعد از مدتها رفتم توی بلوار اصلی (چون به لطف خدا خیلی سرم شلوغه اصن دیر به دیر میرم اونجا) با چشمام دیدم که همه ی کسبه بیرون مغازه هاشون بیکار توی پیاده رو واستادن ! به خودم گفتم که eeeeee اینجا که همه بیکارن من فک میکردم اینجا فرق داره. بعدش با خودم فک کردم گفتم داش ایمان ما که نزدیک 40 ساله سابقه داریم و مشتری های زیادی هم به لطف الله داریم سرمونم که بازم به لطف پروردگار شلوغه همیشه و توی همون خیابون ما که هفته ای دو روز برنامه فروش ویژه هست پس دیگه چی میخوای؟؟؟؟؟؟اصن همه آرزوشون هست بیان توی خیابون ما مغازه داشته باشند پس تو چی میگی؟؟؟ آقا یکمی آروم شدم. با این فایل آرامش بیشتری بهم الهام شد. تازه با دیدن این فایل فهمیدم این مربوط به همه ی مردم میشه همه اینجوری فک میکنند و تازه توی این مورد هم نیست توی همه موارد هست و اینکه یه سری باورهای دیگه توی این فایل ارزشمند بهم الهام شد توی بعضی موارد دیگه که روی اونا هم دارم همزمان کار میکنم ولی خیلی هم زمانی جالبی با اتفاقات این چند روز و انتشار این فایل رخ داد . . .

    استاد عزیزم سپاسگزارم (بوس از راه دور)

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 179 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1917 روز

      سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام .با خوندن کامنت زیبات ،هدایت شدم به پروفایلت ونحوه ی هدایت شدنت به سایت رو خوندم ،روند پیشرفتت عالیه ،این مسیر ،مسیر آسونی هاست ،جلسه ی آخر قدم 12 تفسیر سوره ی انشراح هر شب قبل از خواب قلبم رو آروم می کنه وایمانم رو به مسیر هزاران برابر می کنه ،تحسینت می کنم خیلی زیبا معنی آیات سوره انشراح رو نوشتی .برات بهترینها رو آرزو می کنم‌.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        آقا ایمان گفته:
        مدت عضویت: 2413 روز

        سلام

        سپاسگزارم از محبت شما . روزهای خیلی شیرین و جذابی را دارم میگذرونم به لطف پروردگارم. اصن فک نمیکردم یه همچین مسیری برای ادامه زندگی برام پیش بیاد . روزهایی خیلی تاریکی گذروندم.نزدیک به پایان دادن به زندگی برای همیشه ولی در لحظات پایانی جاده سبز الهی باز شد و استاد عزیزم توی مسیر پیداش شد

        هی

        خدایا صد هزار مرتبه شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
          مدت عضویت: 1917 روز

          سلام دوست عزیزهم فرکانسی ام .خدا رو هزاران مرتبه شکر بابت حال خوبت.این روزها تو مرحله ای از زندگیم هستم که خیلی کنترل ذهن بالایی نیاز دارم ،حدود دوساله که تنهایی زندگی می کنم واز شهرم مهاجرت کردم ،هدایت های نابی در زمینه ی خارج شدن از شغل کارمندی ام دریافت کردم ولی هنوز جسارت این کار رو پیدا نکردم ،فکر می کنم نیاز به تکامل داره ،با خوندن کامنتت ونتایج مالی خوبی که به دست آوردی عمیقا تحسینت کردم ،منم نتایج خیلی خوبی کسب کردم ولی از لحاظ مالی باید خیلی بیشتر روی باورهام کار کنم .با اینکه با مسیر هدایت خونه وماشین زیبایی خریدم ولی هنوز ورودی مالی زندگیم حقوق کارمندیمه،امیدوارم بتونم تو حوزه ی علایقم پول بسازم تا به راحتی این زنجیر کار کارمندی رو از پام باز کنم .برات بهترینها رو آرزو دارم .

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            آقا ایمان گفته:
            مدت عضویت: 2413 روز

            سلام

            براتون آرزوی موفقیت دارم در تمام مراحل زندگیتون

            مطمئن باشید همینجوری که براتون اتفاقات شیرین افتاده با همون باورها و همون قوانین میتونید بهتر به خواسته هاتون برسید و براتون باید منطقی بشه با شکرگزاری و توجه به داشته هاتون هم احساستون بهتر میشه و هم نعمتهاتون براتون منطقی میشه و دست یافتنی . . .

            شاد باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1983 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدر این فایل زیبا و اگاهی دهنده بود

    و باز باعث شد بخش سیاهی در وجودم رو پیدا کنم

    که خیلی عمیق و ریشه داره

    چند روز پیش به کلمه ای در قران برخوردم به اسم ” ظن” از ریشه “ظ ن ن”

    وقتی بیشتر ایات رو خوندم تا رسیدم به ایه 12 سوره حجرات

    یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ کَثِیرࣰا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمࣱۖ وَلَا تَجَسَّسُواْ وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًاۚ أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتࣰا فَکَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابࣱ رَّحِیمࣱ

    اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است؛ و هرگز در کار دیگران تجسس نکنید؛ وهیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مردۀ خود را بخورد؟! بیقین همۀ شما از این امر کراهت دارید؛ تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه‌پذیر و مهربان است

    اینجا یکم تو فکر فرو رفتم

    چرا گفت بعضی از ظن ها در حد اثمه (یعنی گناهه و باعث کندی در امور میشه)

    نمیدونم چرا این ایه برای من یه جور خاصی چشمک زد

    از خدا کمک خواستم و گفتم بگو درسش چیه

    و در چند ساعت اینده اش مساعلیو به یاد اوردم یا اتفاقاتی افتاد که دیدم بر خلاف تصورم از خودم ،که فکر میکنم من چه ادم مثبت اندیش و خیرخواه و خوشبینی هستم و چه ادم نایس و گوگولی هستم ، من بشدت ادم بدخواه و بدبین و منفی نگری هستم.

    احساسم به شدت بد شد

    باز بیاد اوردم

    بارها شده تو خیابون یه نفر بد رانندگی میکرده تو دلم گفتم کاش بره یه بلایی سرش بیاد

    یه نفر به ضعم من بد عمل کرده گفتم کاش سریع یه اتفاقی براش بیفته دلم خنک شه

    یه نفر خیلی ادم موفقی بوده گفتم حالا وایستااااا همچین پدرت در بیاد

    تو جلسه اول دوره احساس لیاقت دقیقا اینو فهمیده بودم

    ولی انقدر عمیق نه

    یعنی فکر نمیکردم انقدر این مساله ریشه دار باشه

    چون تمام زندگیم دویده بودم ولی به هیچی نرسیده بودم انگار ادمها ارث بابامو خورده بودن. از همه طلبکار بودم. هر کی حرکت رو به جلویی داشت حالم ازش بد میشد هر کی یه بلایی سرش میومد میگفتم اخییییییششششششششش .دلم خنک شد بابا.چقدر رشد میکنی لامصب

    خیلی ازون روز و اون جلسه گذشته ولی من دیدم هیچ تغییری نکردم

    من هنوز همون ادم هستم با تمام اون کینه و نفرت ها و خشم ها

    و خدا با این ایه دلیلش رو اورد جلوی جشمم

    گفت خودت با این رفتارت این بلا رو سر خوردت اوردی

    اما هنوز مساله عمیق تر ازین حرفا بود و من نمیدونستم

    همین الان داشتم یه ایه ای رو میخوندم در صوره ص:

    وقتى خلقتش را کامل کردم و به او جان دادم، در برابرش سجده کنید

    همۀ فرشتگان سجده کردند

    جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود

    فرمود: اى ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقى که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنى‌؟! آیا تکبّر کردى یا از برترینها بودى‌؟!

    ابلیس گفت

    “””””” قَالَ أَنَا۠ خَیۡرࣱ مِّنۡهُ “”””””””

    گفت من بهتر از اونم

    این جمله منو میخکوب کرد

    گفت من بهتر از اونم

    این دقیقا من بودم

    این توهم ریشه بسیار عمیقی داشت که من ازش خبر نداشتم

    از کودکی

    شاید از هفت سالگی

    از روزی که من ظاهرا مسلمون شدم. و شروع کردم به نماز خوندن

    هر چی بیشتر رشد کردم تو مذهب بیشتر فرو رفتم و هر چی بیشتر فرو رفتم بیشتر کتابهایی میخوندم یا سخنرانیهایی گوش میدادم یا به هر ترتیب تفکری در من ایجاد میشد که”

    ما مسلمونا خوبیم بقیه بدن

    ما بچه شیعه ها خوبیم بقیه بدن

    ما بچه هیئتی ها که دیگه نگم براتون

    فقط ما ادمیم بقیه اصلا ادم نیستن

    دنیا کلا یه تعداد ادم داره که ماهاییم که صبح تا شب تو هیئتیم و اشک میریزیم و تو سر و کله ی خودمون میزنیم بقیه هم که کلا ادم نیستن

    خلاصه که من تمام عمرم با این تفکر بزرگ شدم که “أَنَا۠ خَیۡرࣱ مِّنۡهُ” من خوبم یا ما خوبیم بقیه بدن

    تو دفتر نشسته بودم و اصلا تمام بدنم رو صندلی سست شد

    چون خدا تو ایه بعد به شیطان گفت

    إِنَّ عَلَیۡکَ لَعۡنَتِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ >>>> تا روز قیامت لعنت من بر توست

    دیدم بله دقیقا به چنین لعنتی دچار شدم

    ظاهر من تغییر کرده بود ولی این ذهنیت نه

    قبلا فکر میکردم چون بچه شیعه و بچه هیئتی هستم من خوبم بقیه بد

    الان فکر میکنم چون من تو این سایتم خوبم بقیه بد

    چون من دارم رو خودم کار میکنم خوبم بقیه بد

    چون من قران رو بررسی میکنم خوبم بقیه بد

    چون من خوب کامنت مینویسم خوبم بقیه بد

    چون من قانون سلامتیو اجرا میکنم حقمه خوب باشم بقیه خقشونه مریض باشن

    دیدم که من در تمام عمرم از کودکی با این توهم بزرگ شدم

    دیدم وضعم خیلی خراب تر ازینه که شما تو این فایل گفتید

    این نیست که مثلا دخترای شهر ما بدن و بقیه شهر ها خوب ، نه کلا من خوبم بقیه اصلا ادم نیستند

    این توهم بلایی سر من اورده که به خدا پناه بردم از شر خودم ، به خودم .

    دیدم به دلیل این تفکر اصلا من توانایی دیدن خوبی هیچ کس و هیچ چیز رو ندارم

    تلاش میکنم ها ولی دارم تلاشششش میکنم دارم تقلا میکنم دارم زور میزنم. چون یه باور شدید و عظیمی ته اعماق وجودم همه رو بد و نامناسب و بدردنخور میدونه

    پنج ساله دارم زور میزنم که ادما رو دوست داشته باشم

    موفق هم بودم یعنی من کاملا تو این زمینه نتیجه تو دستام بود ولی به چه قیمتی؟ با فشاری هزاااااااااار برابر ادمی که چنین ذهنیتیو نداره

    مثلا ادمای دیگه به راحتی میتونن بقیه رو دوست داشته باشن من باید هزااااار برابر اون شخص تقلا میکردم که همون ادم رو دوست داشته باشم

    این یعنی هدر رفتن یک انرژی بصورت مداوم که ممکنه برای بقیه اصلا نیازی به صرف انرژی نباشه

    اونا چنین باور مسمومی تو وجودشون نیست و بی تقلا میتونن ادمها رو دوست داشته باشن

    شاید این دلیل اصلی یا یکی از دلایل اصلی در صلح نبودن با خودم و دنیا باشه

    شاید نمیدونم

    ولی خدارو شکر . با این که این باور چندش اوره ولی خدارو شکر که فهمیدمش

    مدتیه هر روز صبح از خدا میخام خدایا

    میخام نحوه نگرش نسبت به خودم ، تو ، دنیا ، قوانین ، قران و …. بشه اونی که درسته بشه اونی که باید باشه

    خدایا سعی میکنم تسلیم باشم و سیاهی های وجودمو بپزیرم پس کمکم کن پس ذنوبم رو بهم خیلی شفاف بگو

    با این که تلخ و درد اوره ولی تا باهاش روبرو نشم و تغییرش ندم چیزی تغییر نمیکنه

    استاد از شما ممنونم بخاطر اینهمه اگاهی ناب

    سپاسگزارتون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 185 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1290 روز

      سلام آقا حمید رضا

      این دومین کامنتی که دارم مینویسم،نیاز بود یک سری چیز هارو توی همون کامنت قبلی بنویسم درمورد ذهن منفی نگر خودم،اون موقع حواسم نبود…یا شاید درگیری های ذهنم جاهای دیگه بود برای همین توی اولویت نبود،الان که گوش کردن به جلسه 3،قدم3 تموم شد و ذهنم هزارتا پله آروم گرفت(پیشنهاد میکنم اگر اون قدم رو داری،حتما بهش گوش بدی)،الان که اومدم آرامگاه برای مراقبه ی همیشگیم،یک همزمانی جالبی برام اتفاق افتاد که به جای گوش کردن به قرآن،گوشی رو از جیبم در آوردم که حتما برات بنویسم.

      همین الان چند قدم اونورتر،یک قبر جدید کندن و یک بنده ی خدایی رو دفن کردن و دورتا دورش چند ردیف گل های سفید گذاشتن و‌کلی شمع روشن و…

      میدونی در نگاه اول ذهن من چی گفت؟!عجب آدم کوته فکری هستنا!این همه خرج کردن برای چی؟!برای کسی که مرده و‌دیگه هیچ وجودی توی این دنیا نداره؟!خب که چی؟!شوآف میکنند برای کی؟!

      ببین!همون لحظه گفتم استپ!چی داری میگی؟!بیا زیبایی این گل هارو تحسین کن،بیا این عشق رو تحسین کن،بیا این ثروتی که توانایی خرید این همه گل رو داشته،تحسین کن…به تو چه کی داره چیکار میکنه؟!تو ببین چی به درد تو میخوره! به اون توجه کن!

      یا همین دیشب…رفتم فروشگاه اتکا برای خرید…حتما دیدی اون فروشگاه ها در اصل برای کارمندان نظامی،بهشون یارانه میدن برای خرید ازونجا…هربار هم اگر مسیرت بخوره وبری اونجا،میبینی یک کوهی از جنس های مختلف توی سبدشون ردیف کردن برای خرید …

      ببین دقیقا توی نگاه اول ذهن من با عرض معذرت گفت:نظام گداپرور رو ببین!صدقه بگیر هارو ببین!نگاه از چه راهی دارند پول میگیرند خرج میکنند!!!

      همون جا دوباره گفتم استپ!کجا چه خبره؟!به تو چه کی چه جوری پول درمیاره و‌چه جوری خرج میکنه؟!نگاه کن به فراوانی،به این همه خرید،به این همه جنس،این راحتی خرید رو تحسین کن…این مدار خرید های آسون و فراوان رو تحسین کن…

      اینارو نوشتم برای اینکه بگم دست تسلیم من بالاست.

      کل اگر طبیب بودی،سر خود دوا نموندی!

      من هم این پاشنه ی آشیل رو دارم و باید به شدت روش کار کنم…..هنوز ذهن هم عجیب در نگاه اول،تمرکزش روی منفی هاست…و‌باید سریع مچش رو بگیرم و بیارمش روی مسیر درست…

      و اگر‌بتونم در طول زمان،این کار رو خوب انجام بدم،مطمئنم نتایجم از اینی که هست بسیار بهتر خواهد شد…

      ازت سپاسگزارم که این تلنگر رو بهم زدی که بیشتر حواسم به خودم باشه …

      درپناه نور میسپارمت.

      =======================================

      پ‌.ن: نوشتن همین کامنت درهایی از آگاهی رو به روم باز کرد که سعیده هنوز تو فکر‌میکنی پولی که راحت به دست بیاد،اصلا با ارزش نیست!بخاطر همین توی نگاه اول،نتونستی خرید های فراوان و آسون بقیه رو تحسین کنی و اون تهمت ها رو بهشون زدی!

      چون اون پول راحت به دستشون رسیده بود،چون راحت داشتن خرید میکردن،چون فراوان داشتن خرید میکردن…

      و چون تو سخت پول‌رو‌به دست میاری و‌سخت خرید میکنی و کم….ذهنت میخواد اون موقعیت رو منفور و موقعیت خودت رو خیلی معنوی جلوه بده!

      جای این ها باید عوض بشه سعیده!

      هیچ چیزی اون بیرون خراب نیست!

      این کد های ذهنی توعه که درب داغونه!

      اون هارو درستش کن!

      جلسه ی 26 ثروت شد تمرین امشب که دوباره بهش گوش بدم،اینم نوشتم که شاید برای کسی هدایت داشته باشه…

      تلگراف،فرتیش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 67 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1290 روز

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ ۚ فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ(56حج)

      حکومت و فرمانروایی در آن روز از آن خداست؛ و میان آنها داوری می‌کند: کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، در باغهای پرنعمت بهشتند؛

      =====================================

      سلام آقا حمید رضا

      امیدوارم حال دلت عالی باشه و قلب سلیمت متصل به نور الله ..

      خیلی وقت ها کامنت من با این جمله شروع میشه،نمی‌دونم باور می‌کنی یا نه!من در حال گوش کردن به جلسه ٣،قدم٣ بودم و غرق صحبت های استاد و فکر کردن به آگاهی هاش که خدا دستمو گرفت و آورد اینجا و گفت کامنت آقا حمید رو بخون،حتی من مقاومت کردم و گفتم حالا بزار این جلسه تموم شه،بعد میخونم ولی احساس قلبی خیلی شدید تر بود،فایل استپ رو کردم و خوندم ..و بینهایت از خوندن اگاهی های کامنتت لذت بردم،دوباره برگشتم به گوش کردن فایل خودم،ولی باز اون ندا اومد …بنویس…بنویس…هرچی که توی سرته بنویس …

      دوباره فایل رو استپ زدم و اومدم سروقت هدایت قرآن برای شما و با آیه 56 حج شروع به نوشتن کردم.

      شاید برای من هم نوعی اعتراف نیازه،برای اینکه بنویسم و ازش بگذرم واین موضوع دیگه نخواد توی ذهنم برای خودش فضای بیخود اشغال کنه…

      میدونی حمید رضا؟!ماها آدم های متفاوتی هستیم با پاشنه های آشیل و زخم های روحی متفاوت …که هرکدوممون داریم یک بخشی از این بیماری های روحی رو درمان میکنیم …ولی به قول استاد پاشنه های آشیل هیچ وقت به طور کامل برطرف نمیشن،به قول قرآن مثل ذنب،به دنبال ما میاد …وفقط باید همیشه روشون کار کنیم و همیشه حواسمون بهشون باشه…

      مشکل اساسی من برخلاف شما،پاشنه ی آشیل حمایتگریه،انقدر این زخم روحی عمیقه که هر بار که یک ذره درمانش میکنم ،به قول استاد شایسته انگار کلی زنجیر مخفی رو پاره میکنم و به سمت مدارهای بالاتر مهاجرت میکنم …

      میخواستم بگم سر همین پاشنه ی آشیل همیشه یک گوشه ی مغز من درگیر این سوال بود که چرا بعضی از بچه ها که انقدر دارند روی خودشون خوب کار میکنند ولی وقتی می‌خوان توی عقل کل پاسخ بنویسید اینجوری به طرف میتوپند؟روی چه حساب دارند اینجوری صلح درون خودشون رو خراب میکنند؟چی باعث میشه که اینطوری با بقیه حرف بزنن؟!

      انقدر دلم میخواست بیام براشون بنویسم که ببین این روش درست نیست…حتی اگر فکر می‌کنی چیزی رو بلدی و تجربه ای رو داشتی که می‌تونه به جواب اون بنده ی خدا کمک کنه،اولا برای علم و آگاهی خودت بنویس،دوما انقدر قشنگ توضیحش بده که به جای احساس بد طرد شدن،به اون آدم انگیزه ی پیشرفت بدی،اینکه بخوای با داد و بیداد به بقیه بفهمونی که دارند اشتباه می‌کنند که هنر نیست،اینو همه بلدن …

      دلم میخواست بیام این آیه رو بنویسم که توی سوره فرقان خدای رحمان میگه :

      وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿6٣﴾

      و بندگان رحمان کسانی اند که روی زمین با آرامش و فروتنی راه می روند، و هنگامی که نادانان آنان را طرف خطاب قرار می دهند [در پاسخشان] سخنانی مسالمت آمیز می گویند

      میگه بنده های من حتی در جواب چرت و پرت غیر از سلام نمیگن…چه برسه به …

      ولی میدونستم اینکه دلم میخواد بیام این تذکر رو بدم،از روی پاشنه ی آشیل حمایتگریمه پس به خودم گفتم که مگه کسی ازت سوال کرد که میخوای بری توضیح بدی؟پس سکوت کن.اگر کسی پرسید،باشه،تو برو بگو ولی قبل ازون حق نداری برای چیزی که درخواست نشده،عرضه ای داشته باشی.

      این ها رو نوشتم برای اینکه یکبار دیگه صمیمانه ،خواهرانه و به قول خودت از طرف یک هم اهل و هم فرکانس…بهت تبریک بگم،به الله ای که میپرستم قسم میخورم اینکه آدم بپذیره اشتباه داره و بیاد از اشتباهش بنویسه و برای رفع اون برنامه ریزی کنه،کاری که نودونه ونه درصد جامعه نمیتونند انجامش بدن…اصلا به نظر همه ی آدم ها،همه چیز اون بیرون خرابه بغیر از درونِ خودشون…

      ولی توی این سایت،بازم نه همه ی بچه ها،بلکه به قول قرآن السابقون ها…در تلاش برای بهبود همیشگی اند…برای بهبود زخم های روحی …درمان پاشنه های آشیل …و پیش رفتن و ناامید نشدن و توکل کردن بر زنده ای که هرگز نمیمیره….

      از صمیم قلبم تحسینت میکنم که شجاعانه در مسیر خودشناسی و خداشناسی داری حرکت می‌کنی و هربار یک ورژن بهتر از خودت میسازی…و همین کافیه!و همین کافیه ….

      برای شما …برای خودم …برای همه ی السابقون ها نور خداوند رو طلب میکنم که با هزاران فرشته ی پی در پی ارسال شده به کمک ما بیاد تا هرچقدر ناآگاهانه سر خودمون و زندگیمون بلا آوردیم،ازینجا به بعدش رو بهتر و روشن تر و قشنگتر و شیک تر و مجلسی تر بسازمیش…

      إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُرْدِفِینَ(٩انفال)

      هنگامی را که ازپروردگارتان یاری خواستید، و او درخواست شما را اجابت کرد که من مسلماً شما را با هزار فرشته که پی در پی نازل می شوند، یاری می دهم.

      در پناه نور میسپارمت و به امید خوندن موفقیت های بیشتر و بیشتر …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 68 رای:
      • -
        حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
        مدت عضویت: 1983 روز

        سلام سعیده جان

        ممنون که راهنماییم کردی ممنون که هدایتم کردی ممنون که پیامت رو برام نوشتی و منم پیامت رو گرفتم

        چند روزه که گذشته ازین اتفاقات

        و من به خیلی چیزها تو وجودم پی بردم

        انقدر این مساله پیجیده بود که نمیدونم اگر توضیح بدم کسی متوجه میشه یا نه

        این باور مسموم ، این افکار کثیف و سیاه دلیل خیلی چیزها رو برام روشن تر کرد

        من دلیل خیلی از رفتارهامو فهمیدم

        مثلا کسی که با خودش در صلحه کسی که چنین افکار آلوده ای نداره میاد یه کامنت میزاره ، حالا یا طرف محتوای کامنت رو دریافت میکنه یا نمیکنه ، اون دیگه به خودش ربط داره

        ولی من چی ،

        من از ته ته جهنم اومدم ، من از یه منجلاب فکری اومدم اینجا ،

        من هزااااااااااااااار برابر اونچیزی که تو کامنت هام برای مخاطب مینویسم به خودم سخت گرفتم ،

        من با فشاااااار فراوان با زووووور هزار برابری تلاش کردم که کمی به صلح برسم ، اینا غلطه ها ولی بالاخره من این بودم ،

        چون هزاااار برابر به خودم سخت گرفتم ، انگار ته ذهنم منت این سختگیری رو رو سر بقیه میزارم

        انگار از بقیه طلب دارم

        انگار دلم پره

        انگار هیچکسو دوست ندارم

        کسی به من ظلم‌نکرده ، اما انگار دلم از خودم پره که چقدر به خودم ظلم کردم

        شاید تمام اون خشم ها و کینه ها به شکل عصبانیت تو کامنتهام بروز میکنه

        من هنوز با خودم به صلح نرسیدم

        من هنوز خودمو دوست ندارم

        این باورهای مسموم باید آروم آروم مداوا بشه

        تنها کاری که الان از دستم بر میاد اینه که خودم رو ببخشم

        من هزااار برابر کامنتهام با خودم تلخم ، باید خودمو ببخشم باید آروم بشم ،

        هر چی به خودم ستم کردم بسه

        واقعا فقط پناه میبرم به خدا از شر خودم

        و دستمو میگیره

        من خودمو میبخشم

        خدا هم میبخشه

        چون من بیشترین آسیب رو به خودم زدم

        ممنونم که نوشتی

        ممنونم

        به خدا میسپارمت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
        • -
          سعیده شهریاری گفته:
          مدت عضویت: 1290 روز

          سلام داداش حمید

          از بزرگواری و متانتت بسیار ممنونم،ازت ممنونم که فروتنانه به کامنتم پاسخ دادی،من متوجه این احترام و تلاش برای سرسپردگی هستم.

          نمی‌دونم چرا،ولی دوست داشتم اینو بهت بگم شما اصلا تنها نیستی،اصلا تنها نیستی،استاد تو دوره ی عزت نفس میگه همینکه بدونی تو تنها آدمی نیستی که این اتفاقات رو تجربه کردی،خیلی راحت تر این مسیر رو میای …

          من چون مثل خودت اونور بازی رو دیدم،میدونم دقیقا داری از چه تلاشی صحبت میکنی،همون تلاشی که من توی این 4سال انجام دادم تا اون جهنمی که ٢٨ سال تجربه کردم یکم آروم کنم …

          یادمه یکبار نوشتی حتی صبح بیدار میشدی و لباس خانوم سابقت رو اتو میکردی،ببین چشم های من ٨ تا شد…سریع گفتم یعنی همچین مردی توی دنیا هست؟!؟!

          بعد یادم خودم افتادم و تعجبم تبدیل به خنده ی تلخ شد…

          میدونم نباید از ناخواسته ها بگم،ولی شاید گفتنش کمکی باشه برای اینکه بدونیم ماها در اسکیل های متفاوت چه اتفاقاتی رو تجربه کردیم…

          وقتی که همسرم از دوستش بیماری کرونا رو گرفت و به دوتا بچه ی 4ساله هم داد …من تا صبح یا درحال پاشویه ی تب بچه ها و اضطراب و نگرانی های مادرانه بودم …و یک پام توی اتاق همسرم برای سرم وصل کردن و دارو دادن و ….

          ساعت ٧ صبح بود که یکم تب بچه ها ریخته بود و من از خستگی خوابم برد …بعد همسرم بیدار شد و شاااااکی که چرا خوابیدی؟!پاشو بهم چایی و نوشیدنی بده راه گلوم بسته نشه …

          فکر می‌کنی سعیده چی گفت ؟!ببخشید معذرت می‌خوام !یک لحظه از خستگی خوابم برد …برو تو اتاقت الان میارم …

          و بعد همون سعیده وقتی بخاطر کار در icu بیماران کرونایی، دچار درگیری ریوی شد …همسرش کوله پشتیش رو بست و رفت خونه ی مادرش که یک وقت بیماری بهش منتقل نشه :))))

          خب منِ سعیده با اون عزت نفس داغون ،اون پاشنه ی آشیل حمایتگری،اون احساس قربانی بودن ،اون همه افسردگی و میل به خودکشی چقدر باید تلاش کنم که سیاهی هارو از بین ببرم وبه جاش نور رو به زندگیم دعوت کنم…؟!

          شما تنها نیستی داداش حمید …

          ما کم و بیش همه شبیه همیم….

          و به قول قرآن همیشه عده ی بسیار قلیلی هستند که تفکر میکنند…تعقل میکنند …و برای جهاد با نفسشون،از هیچ تلاشی نمی‌گذرند…

          از خودت و روحت و حمیدرضایی که سال ها اشتباهی دچار صدمات روحی شده مراقبت و محافظت کن که دست یاری خدا روی دوشته….

          فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ ﴿١٢٩توبه﴾

          پس اگر از حق روی گرداندند، بگو: خدا مرا بس است، هیچ معبودی جز او نیست، فقط بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است.

          در پناه نور میسپارمت …

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
          • -
            حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
            مدت عضویت: 1983 روز

            سلام سعیده عزیز

            سلام سعیده نازنین

            دوباره ازت ممنونم بخاطر تمام پیغام هایی که به گوشم رسوندی

            این روزها دارم احساس بهتری رو تجربه میکنم

            بعد از گذشت بیش از یکسال و نیم از کتر کردن بسیار تمرکزی روی دوره احساس لیاقت ، هر دفعه سعی می‌کردم حداقل بصورت کلامی خودم رو ارزشمند و لایق بدونم ، نمیشد که نمیشد

            یعتی هر بار سعی می‌کردم ، یه دلهره و دلشوره ی عجیبی میومد سراغم

            باور کن صد ها بار دیگر اشکم در میومد، میگفتم خدایا آخه من چه مرگمه که حتی نمیتونم چند تا جمله ساده رو بزبون‌ بیارم

            چقدر جالبه که ریشه این دلشوره ها و دلهره ها دقیقا تو همین مساله بود که توضیحش رو دادم،

            چون من دچار این خودبرتر بینی بودم ، هر گونه احساس لیاقتی رو مترادف با غرور میدونستم

            یعنی عملا هیچ تعادل و توازنی وجود نداشت بین احساس لیاقت و احساس غرور.

            چون در اعماق ذهن من خودبرتر بینی داشت فرکانسها شو ارسال می‌کرد، اون احساس لیاقت و ارزشمندی که فقط بزبون‌ می‌آوردم باعث می‌شد دیگه سی پی یو ی ذهن من منفجر بشه

            دیگه تحمل این همه فشار رو نداشت

            ذهنم انگار میگفت یه عمره خودت رو برتر و بالاتر میدونی بس نیست تازه میگی من لایق و ارزشمند هم هستم ؟؟؟؟

            واقعا نمیدونم چطور خداروشکر کنم

            این مساله با تمام تلخی‌ها ها و دردهاش ،یقین دارم که منو به سمت نور میبره

            فقط باید ادامه بدیم ،

            فقط باید اعتماد کنیم ، الخیر فی ما وقع.

            حتی اگر تو این چند روز نیم درصد تونسته باشم تغییر کنم این نیم درصد برام خیلی شیرینه ، احساس سبکی دارم.

            احساس خوبی دارم

            خداروشکر ، خیلیییی شکر.

            بینهایت ازت سپاسگذارم سعیده عزیز، سپاسگذارم.

            به خدا میسپارمت .

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
            • -
              راحله گفته:
              مدت عضویت: 2866 روز

              سلام آقای حمیدرضا امیدوارم خوب باشید.

              مدتیه از کامنتای ارزشمند تون استفاده می کنم اول باید تشکر کنم ازتون بخاطر درک خوبتون از قوانین و دقت و درک عالی ترتون از قرآن و شیر کردن اونها با ما

              امیدوارم به هرآنچه از خداوند میخواهید برسید.

              مدتیه که به خدا میگم خدایا بیا باهم انجامش بدیم ولی نه با تور من . با تور تو بریم ماهیگیری .

              واقعا هم تور خدا خیلی بزرگتره

              امیدوارم با تور بزرگش و از فضلش به شما عطا کنه. آمین

              یک درخواستی هم دارم ازتون میخوام اگر ممکنه درباره تفاوت غرور و احساس ارزشمندی بنویسید

              ممکنه استاد جان در این باره تو دوره لیاقت گفته باشن ولی خوب من ندارم.

              البته خوندم تازه به این مورد برخورد کردین ولی خوب اگر درک بهتری در این مورد دارید لطفا بفرمایید تا استفاده کنیم. نکته بعد درباره کلمه «اقام» در قرآن هست .من با سرچ هام به معنی روی آوردن یا ارزشمند دونستن رسیدم . اگر شما هم بفرمایید ممنون میشم

              در پناه خدا باشید.

              هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا

              ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ، ﺗﺎ ﺍﻳﻤﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻴﻔﺰﺍﻳﺪ . ﻭ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺧﺪﺍﺳﺖ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺍﻧﺎ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(۴) فتح

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1909 روز

            سلام سعیده جانم.

            دو بار اومدم نقل قولت تو این کامنت رو تو صفحه زیبایی ها را ببینیم بنویسم انتهای کامنتم ولی پرید…

            با خودم گفتم این یعنی اونجا جاش نیست.

            بیا همینجا مستقیم برای سعیده پاسخ بذار و ازش تشکر کن.

            ببین، این قسمت مستقیم برای منه و شرایط و احساسات فعلیم:

            شما اصلا تنها نیستی،اصلا تنها نیستی،استاد تو دوره ی عزت نفس میگه همینکه بدونی تو تنها آدمی نیستی که این اتفاقات رو تجربه کردی،خیلی راحت تر این مسیر رو میای …

            مرسی که نوشتیش.

            خدارو شکر که خوندمش.

            یه مسیله ای منو درگیر خودش کرده این مدت که انرژیِ زیادی ازم میگیره و داره منو نق نقو میکنه…

            من گاهی به خودم خیلی سخت میگیرم.

            یعنی راضی نمیشم.

            دوست دارم طبق چارچوب ذهنی و نظمِ منطقیِ خودم همه چی خوب و درست و کامل و بی نقص جلو بره.

            و وقتی نمیشه به هم میریزم.

            الان تو بچه داری هستم با یه قند نباتِ 9 ماهه.

            که کلی کار داره و مراقبت.

            در کنارش خانه داری که اونم کارهای روتین و چند وقت یکبار خودشو داره.

            خودمم که هستم و دوست دارم بنویسم و برای خودم ساعاتی تنها باشم که اصلا نمیشه.

            هم راستا پیش بردن همه ی اینا با هم بعضی روزها خیلی سخته.

            و بعصی روزها هم نه، عالی جلو میرم.

            تو دفترم و سایت و نوت موبایلم سپاس گزاری مینویسم برای کارهایی که انجام میدم.

            ولی ذهنِ بی تربیتم روزهای سخت رو بزرگ میکنه.

            اشپزی کردن در کنار مراقبت و همراهی با یه قند نبات کوچولو که تازه می ایسته و میخواد از همه جا بگیره بره بالا رو برام سخت جلوه میده.

            و اونوقته که نجواهام بالا میگیره و در و دیوار رو به هم میدوزه تو ذهنم و منو نق نقو میکنه، خسته و کلافه و ضعیف و ناتوان میکنه.

            به عبارتی ضعیف جلوه میده.

            وگرنه سمانه واقعی داره روزانه شونصدتا کار میکنه، که گاهی اصلا به چشمم نمیاد…

            و اشکال همینجاست.

            من رو بهبود گرایی کار میکنم و انصافا خیلی هم کیف میده، ولی زور کمال گرایی یه وقتایی خیلی زیاده.

            من تا سال 99 یه جور زندگی کردم، 99 به بعد با سایت و استاد یه جور دیگه تمرین میکنم.

            تازه از اولش درکی نسبت به بهبودگرایی نداشتم، تقریبا یکی دو ساله رفتم به مقابله با کمال گرایی با اسلحه ی بهبودگرایی…

            میدونم تازه کارم و باید فرصت بدم به خودم.

            ولی گاهی خیلی سخته…

            شتاب پاشنه اشیل منه.

            اسیب دیدم، هنوزم اسیب میبینم ازش.

            کمی بهتر شدم ولی درمان نشدم…

            شتاب، شاگرد اولِ کلاس کمال گراییِ منه.

            نمیتونم بفهمم و درک کنم شتاب نداشتن چطوریه.

            چطوری بعضیا اروم کار میکنن.

            اروم فکر میکنن.

            اروم بودن اصلا یعنی چی؟

            اشکالی نداره یاد میگیرم.

            مهم اینه که تو مسیر هستم.

            مرسی که کامنتهات روشنی بخشِ قلبم هست سعیده جان.

            به امید ملاقاتت در بهترین زمان و مکان.

            فاصله ی مکانی هیچ ترمزی برای ملاقات نیست، با یه بشکن خداوند همه چیز زیبا چیدمان میشه.

            ماچ بهت.

            راستی برام جالبه هر بار اسمت رو تو کامنتهای روزانه ام تو صفحه ی زیبایی ها را ببینیم مینویسم، ستاره میدی یا پاسخ مینویسی.

            انگار که منشن شده باشی تو میای به کامنتم سر میزنی.

            از خداوند میخوام به ذهنم کمک کنه تا اروم بگیره، شلوغ نکنه، با خودش به صلح برسه، پرده ی ناکافی بودن و کم بودن رو از جلوی چشمم برداره تا بتونم درصد بالاتری از زندگیم لذت ببرم.

            خب چون میدونم این برات معنی داره حتما میگم بهت:

            ببین موقع نوشتن این پاسخ برای تو خیلی اتفاقی بعد از مدتها پوشه ی GOD رو از موبایلم پلی کردم و آیه الله نور السماوات و الارض که خودت باهاش آشنام کردی پخش شد، سه بار، اومدم بنویسم برات گفتم ولش کن چیزی نیست ولی بار سوم که دوباره رسید به پخش این آیه در کنار اون همه آهنگ، گفتم باید براش بنویسی…

            شاید این برای سعیده نشانه باشه، تو کار خودت رو بکن به بقیه اش کاری نداشته باش :)

            الان پوشه ی اهنگم، داره اسماء الحسنی پخش میکنه.

            یادش به خیر.

            یه زمانی، یعنی تقریبا 1 الی 1/5 سال گذشته، این پوشه رو خیلی گوش میدادم و برام یاداور خاطرات هست، زمانی که معنای خاصی برام دارن تو ارتباط با خداوند…

            الهی شکرت.

            فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

            الهی شکرت

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
      مدت عضویت: 1983 روز

      سلام راحله عزیز

      نمیدونم چرا قابلیت پاسخ به کامنت شما برای من غیر فعال بود و من نتونستم مستقیم به کامنت شما پاسخ بدم و گفتم همینجا بنویسم براتون

      اول از شما ممنونم

      بخاطر لطفتون

      در مورد سوالتون در مورد احساس ارزشمندی و غرور،

      باید بگم من خودم تو این مساله بشدت گیر دارم

      تنها چیزی که میتونم بگم اینه که حداقل میدونم این دو تا هیج ربطی بهم نداره و دو تا مساله کاملا مجزاست ، واقعا همین ،

      خودم دوست دارم به درکی برسم که بتونم بدون احساس بد ، خودمو ارزشمند بدونم و خودنو دوست داشته باشم ،

      امیدوارم خدا هدایتم کنه.

      و اما در مورد کلمه ” اقام ”

      این بررسی هاییه که برای خودم انجام داده بودم و اینجا براتون مینویسم امیدوارم بدردتون بخوره

      با توجه به اینکه این ریشه 597 بار در قرآن اومده پس معنا و مفهوم بسیار گسترده ای داره،

      بقول استاد اغلب کلمات قرآنی سک معنی ندارند بلکه با توجه به ایات و کلمات قبل و بعد میشه به یک درک یا مفهوم رسید و نمیشه تو یک کلمه معنیش کرد

      این ریشه که در واقع ” ق و م ” هست به اشکال مختلفی اومده که هر کدوم معنای متفاوتی هم داره

      من همشو مینویسم :

      البته من اول مواردی رو مینویسم که احتمالا خیلیا در موردش شبهه ای ندارن و در آخر ” اقام ” رو توضیح میدم ،چون تمام حرف و حدیث ها در مورد همین کلمه هستش

      استقام :

      حالا در قرآن با پسوند ها و پیوندهای متفاوتی اومده ولی در کل به معنای استقامت ورزیدن

      مثلا میگه اونهایی که ایمان آوردند به یگانگی خدا و سپس بر این اعتقاد استقامت ورزیدند

      تقویم :

      ما انسان را خلق کردیم در احسن تقویم یعنی در موزون ترین متعادل ترین و شایسته ترین حالت.

      قائم :

      مثلا میگه او قائم به صلاه بود.

      یعنی ایستاده به نماز ، به پا خواسته به نماز

      با در ایات دیگری به معنای پابرجا و استوار یا سرپا اومده

      مثلا شهرهایی نابود شدند و شهرهایی هنوز پابرجا هستند

      قوام:

      به معنای اعتدال ، میکه اونهایی که وقتی انفاق می‌کنند نه تنگ می‌گیرند نه زیاده روی ، بلکه اعتدال دارند در این کار.

      قوم :

      به معنای امت یا گروه

      مثلا قوم نوح یا عاد یا ….

      قوّام :

      الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ

      نظر شخصی من اینه که این در زمان‌پیامبر صدق میکرده و الان خیلی کاربرد نداره ،

      چون یک بار هم بیشتر نیومده جزو ایات محکم نیست

      ولی بهرحال به این معنیه که مردان برتری‌های دارند نسیت به خانم ها

      ،

      یا در جای دیگه میگه

      یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ

      یعنی بپا دارنده عدالت باشید

      عدالت محور باشید

      قیام :

      فَمَا اسْتَطَاعُوا مِنْ قِیَامٍ وَمَا کَانُوا مُنْتَصِرِینَ

      به معنای برخاستن هستش

      قیامه :

      یعنی روز بپاخاستن ، روز رستاخیز

      قَیِّم :

      به معنای استوار و پایدار

      فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ

      مستقیم :

      به معنای درست و راست

      اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ

      مَقام ، مُقام :

      به معنای جایگاه

      وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ

      یا

      إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٍ

      مقیم :

      به معنای ساکن ، یعنی ساکن شدن در چیزی ، یا پایدار و باقی

      یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنْهَا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ

      یا

      مشاهده آیه در سوره

      یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَهٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ

      یا

      رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاهِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی ۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ

      قُم :

      حالت امری یا دستوری داره

      قُمْ فَأَنْذِرْ

      یا

      قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا

      برخیز یا بپاخیز

      و بالاخره

      اقام :

      که پر کاربرد ترینش همون عبارت اقام الصلاه هستش

      یعنی بپاداشتن صلاه، رو آوردن به صلاه، اقدام کردن به صلاه، مقیم بودن یعنی ساکن شدن در صلاه که حضرت ابراهیم از خدا میخاد

      یا به معنای اقدام کردن ،آهنگ کردن ، مبادرت کردن ، انجام دادن ،

      عمل کردن ،

      در کل میشه گفت ، وقتی صلاه رو یک عمل ایستاده فرض کنی ، تنها معنی که از این عبارت میشه درک‌کرد همون ایستادن به نمازه

      اما وقتی درک کنی صلاه مفهومی گسترده تر از یک عمل فیزیکی داره ، متوجه میشی ، درسته در زمان پیامبر نماز به این شکل خاص انجام‌می‌شده ولی این نربوط به زمان پیامبر بوده ،

      نماز در زمان مسیحیت هم شکل خاص خودشو داشته

      احتمالا در زمان ابراهیم هم شکل خاص خودشو داشته

      نمیشه نماز پیامبر رو نقض کرد یا منکر شد

      ولی وقتی صلاه رو درک کنی میبینی اون حرکات یه حالت سمبلیک داشته ،

      مثل وضو مثل غسل مثل تیمم ،

      یه زمانی مردم بهداشت رو رعایت نمیکردن ، باید دستور داده می‌شده که اینطوری غسل کنید ، حالا چرا اون آداب و ترتیب مهمه؟

      بخاطر تفکیک کسانی که مطیع بودن و اونایی که مطیع نبودن

      بسیاری هز مفاهیم در قرآن یه حالت قراردادی داره ، یعنی یه جور نشانه اس ، یه جور اتمام حجت بحساب میاد ،

      ولی وقتی زمان گذشته ،انگار اصل از یاد رفته و اون نشانه ،شده اصل

      مثلا موضوع ناقه صالح

      صالح میگه اگر قصدتون تبعیت از منه یه روز شما از چشمه آب بخورید یه روز این ناقه.

      اگر غیر ازین عمل کنید یعنی شما فصد تبعیت و ایمان و سرسپردگی ندارید ، اونها هم چون دقیقا قصد تبعیت نداشتند ناقه رو میکشن ،

      یعنی کاملا اعلام میکنن که ما اصلا قصد ایمان نداریم

      حالا شما برید تحقیق کنید که چقدددددر در باب فضیلت شتر کتاب و مقاله نوشته شده

      انگار موضوع اصلی اون شتره بوده

      درصورتی که اگر مثلا اونزمان خرس پاندا وجود داشت ممکن بود صالح بگه این پاندا رو نکشید و بهش آب بدید

      حالا هم موضوع همینه

      غسل ،وضو ،تیمم ،نماز ، این ها نشانه هایی برای ایمان بوده

      یعتی برای اینکه در 5مل نشون بدی ایمان داری باید اینطوری عمل میکردی

      تا تفکیک بشی از قوم کافر

      الان با وجود اینکه ما هر روز با شامپو خودمون رو میشوریم آیا واقعا غسل خنده دار نیست ؟ آیا وضو یا تیمم خنده دار نیست ؟

      آقا مثلا تو جاده ای دستشویی وجود نداره ؛ آیا با دستمال مرطوب نمیشه خودتو تمیز کنی؟ آیا زمان پیامبر دستمال مرطوب یوده ؟

      نبوده دیگه ،الان که هست باید از گزینه بهتر استفاده کنی

      زمان‌پیامبر حج بوده صلاه بوده و….

      تمام اینها یک دلیل داشته ،

      لعلکم یرشدون

      لعلکم یتقون

      لعلکم یتفکرون

      لعلکم …..

      مهم نتیجه ای هست که قرار بوده حج ایجاد کنه

      حج برای اتحاد یا برای درک وآگاهی بوده ،

      الان آگاهی در حج وجود داره ؟

      الان اتحاد اصلا معنایی داره؟

      مهم مفهومه حجه

      الان برای من این سایت حج بحساب میاد

      در قرآن یه ریشه ای وجود داره به اسم ” ف ر ض ”

      همون چیزی هست که بهش فریضه میگن ، یعنی واجبات

      من بررسی کردم ،کلا چهارده بار در قرآن اومده

      تمام موارد در مورد شخص پیامبر هستش ،یا دقیقا مربوط به شرایط و زمان پیامبره ،

      اگر مطالعه کنید خودتون متوجه میشید ،

      و اما یک ریشه دیگه در قرآن هست به اسم ” ک ت ب ”

      میگه ما بر تو کتاب کردیم

      کتب علیکم …..

      اگر دقت کنید در مورد کتب ، یک کار خاص توصیه نشده بلکه یک مجوعه کار گفته شده

      مثلا میگه کتب علیهم القصاص ،

      میگه بر شما کتابت شد قصاص یا اینکه بجاش دیه بگیرید یا اینکه عفو کنید

      در اغلب موارد ، وقتی صحبت از کتب شده چند تا آپشن هم ارائه داده که البته باز این آپشن ها هم برای زمان پیامبر بوده

      ولی اگر مفهومش رو درک کنی میتونی کارهایی انجام بدی که همون نتیجه رو بده ولی متناسب با زمان حال باشه

      مثلا میگه کتب علیهم الصیام

      مترجمان معنی کردند روزه بر شما واجب شد

      اما واجب نشد ، بلکه کتاب شد

      چون در ادامه آیه میگه بر شما کتاب شد روزه بگیرید یا صدقه بدید یا برده آزاد کنید یا طعام بدید یا ‌…

      یعنی باز هم خدا چند تا انتخاب داده

      در آخر آیه میگه لعلکم تتقون

      یعتی قرار شما اینکارها رو بکنید تا کنترل ذهن داشته باشید

      حالا در زمان ما آیا برده هست ، آیا فقط باید طعام بدی ؟

      الان میشه گفت مثلا میخای کنترل ذهن کنی برو یوگا ، برو آهنگ بیکلام گوش کن ، برو سپاسگزاری کن ، برو یه فایل گوش بده برو تو طبیعت راه برو

      خلاصه یک کاری یکن تا بتونی ذهنت رو کنترل کنی

      واقعا بقول استاد خدا خیلی منطقی گفته ها ولی ما درست درکش نکردیم

      در مورد صلاه ما نه فرض و نه کتب داریم در قرآن

      یعنی اصلا واجب نیست ،

      بلکه قرار که یه کاری انجام بدیم که برای خودمون خوبه

      حالا این آیه رو ببینید

      فَإِذَا قَضَیۡتُمُ ٱلصَّلَوٰهَ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ قِیَٰمࣰا وَقُعُودࣰا وَعَلَىٰ جُنُوبِکُمۡۚ فَإِذَا ٱطۡمَأۡنَنتُمۡ فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰهَۚ إِنَّ ٱلصَّلَوٰهَ کَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ کِتَٰبࣰا مَّوۡقُوتࣰا

      چون نماز را به پایان بردید خدا را ایستاده یا نشسته و یا به پهلو خوابیده یاد کنید. و چون از دشمن ایمن گشتید نماز را تمام ادا کنید که نماز بر مؤمنان در وقتهاى معین واجب گشته است

      البته واجب نشده بلکه اینجوری معناش کردند

      گفته کتاب موقوتا

      وقتی از کتب استفاده کرده یعنی یکی از راه هاش اینه

      اینکه در زمانهای معینی اینکارو انجام بدی فریضه نیست بلکه کتابته

      هر وقت دوست داری انجام بده

      نشسته ،ایستاده ، خوابیده

      واقعا درگ صلاه کمک میکنه بحای اینکه درگیر فرعیات بشی به اصل بپردازی

      مهم داشتن یک ارتباط درونی با یک نیروی قدرتمنده، یعتی رو آوردن و توحه کردن

      حالا به ابراهیم یجور عیسی یجور ،محمد یجور ،

      الان هم میشه اونطوری که راحت تری و بهت احساس بهتری میده این ارتباط رو برقرار کنی

      این درک کلی من بود.

      امیدوارم براتون مفید باشه راحله عزیز.

      در پناه خدا باشی دوست عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 61 رای:
      • -
        حسین امیری گفته:
        مدت عضویت: 1394 روز

        آقای ثانی عزیز سلام از شما سپاس گزارم بابت به اشتراک گذاشتن آگاهی ودرکتون از قرآن و قوانین با ما

        واقعا چقدر خداوند همه چی رو ساده و آسون کرده و دست ما رو باز گذاشته و چقدراین مذهبیون همه چیو پیچیده کردن و من هم بدون هیچ تحقیقی فقط تقلید کردم. چقدر همیشه عذاب وجدان داشتم برای نماز وروزه و غسل و همه چی.قبلا که به صورت سنتی نماز می خوندم و شنیده بودم که اگه یه اَرواُبگی معنی کلمه عوض میشه و شاید یه حرف زشتی بشه که به خدا میگی با خودم میگفتم یعنی خدا منظور اصلی منو نمی فهمه.؟یااگه انگشت پام یکم کج و صاف بشه چی میشه که نماز باطل میشه یا مهرم پشت رو باشه و همه عمرم به قول شما اصل نماز تو حاشیه بود و فقط این فرعیات مهم بود یااین غسل که نصف شب توی این سرما و درد سر من انجام بدم به چه درد خدا می خوره که واجب کرده؟ یا برای وضوچه فرقی براش داره که آب یکم بالابره وضوباطل یا مسح سر یکم عقب جلو بشه باطل چرا دوست داره آنقدر به همه چی گیر بده ولی جرات پرسیدنش رو هم نداشتم و همونو ادامه میدادم با استاد که آشنا شدم و یکم درکم بهتر شد اینجور عبادت کردن رو گذاشتم کنار ولی همیشه ته ذهنم بازم انگار نگرانی داشتم الان که کامنت شما رو خوندم بازم درکم بهتر شدحمید آقا بعضی وقتا واقعا میترسم که نکنه بمیرم و بفهمم که کلا بشم مثال اونایی که خدا گفته فکر می‌کنند که راهشون درسته در صورتی که کلا مسیرو اشتباهی رفتن و کل اعمالشون مثل خاکستری روی سنگه که یه باد اونو توی هوا پخش کنه. واقعا خدا اگه هدایتم نکنه حتما از گمراهان خواهم بود.

        درآرامش کامل شاد و سلامت باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
          مدت عضویت: 1983 روز

          سلام جناب امیری

          وااای که یاد چه خاطراتی افتادم ،سال 88 یه سرمای بسیار زیادی تو منطقه ما آوند که تقریبا هفتاد درصد لوله آب خونه ها ترکید

          خونه ما هم لوله ها ترکید

          دقیقا یادمه صبح روز جمعه حدود چهار صبح بیدار شدم ، و دیدم نیاز به غسل دارم که برم دعای ندبه

          حالا فکر کنید آب وجود نداره

          فقط چند تا بیست لیتری آب تو پارکینگ بود که اونها هم یخ زده بود چون هوا تقریبا پونزده درجه زیر صفر بود.

          نصف شب یواشکی دور از چشم خانواده ، پیکنیک بزاری تو پارکینگ که یخها ی بیست لیتری باز بشه و ببری تو حموم ، در نهایت در حد مرگ بخاطر سرمای هوا به خودت آسیب بزنی که میخای غسل کنی که بری دعای ندبه که دنبال امام زمان بگردی خخخخ

          خدایا فقط میتونم بگم شکرت

          همین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
      • -
        راحله گفته:
        مدت عضویت: 2866 روز

        سلام حمیدرضا ی عزیز

        پاسخ ارزشمند تون الان به دستم رسید

        و یک بار خوندم

        بدون اغراق عرض میکنم باید صدبار بخونمش

        همین ابتدا بسیار و بسیار و باز هم بسیار سپاسگزارم بابت اینکه وقت گذاشتین و پاسخی دادین تا ذهن منطقی من خلع سلاح بشه و بپذیره واقعا چه کردین ️

        چقدر این نگاه به جان ادم میچسبه . یعنی به نظر من این نگاه درست ترین نگاهیه که میشه به آیات قرآن داشت و البته پیرو آموزش صحیح استاد مون هست و کاملا با نکاه توحیدی که از استاد آموختیم هماهنگه

        درباره غرور و ارزشمندی من یکم تو فکر بودم که این مدت به آیات تکبر بر میخورم و بیشتر از خدا درخواست کردم که هدایتم کنه خاشع تر و تسلیم تر و سپاسگزارتر باشم مثل این آیه

        الأعراف

        إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ حَتَّىٰ یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ

        ﻗﻄﻌﺎً ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻜﺒّﺮ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ ، ﺩﺭﻫﺎﻱ ﺁﺳﻤﺎﻥ [ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺰﻭﻝ ﺭﺣﻤﺖ ] ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ، ﻭ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺷﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺳﻮﺯﻥ ﺩﺭﺁﻳﺪ ! ! [ ﭘﺲ ﻫﻢ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻭﺭﻭﺩ ﺷﺘﺮ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺳﻮﺯﻥ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ، ﻭﺭﻭﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ; ] ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﮔﻨﻬﻜﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﻛﻴﻔﺮ ﻣﻰ ﺩﻫﻴﻢ .(4٠)

        و در ادامه باز ایه 15و 16 سوره فجر بیشتر منو به فکر فرو برد که خدایا پس چی درسته

        البته ترجمه ها بسیار ایراد دارن .

        درباره اقام بی نهایت ممنونم که برداشتتون و برام نوشتین باید بادقت بیشتری پاسختونو بخونم

        در هر حال کامنت الان من فقط برای تشکر هست و حتما در ادامه براتون خواهم نوشت.

        از اینکه چنین دوستان خوب و آگاهی دارم خداوند رحمن را شاکرم.

        از خداوند هدایت خواست که از آیات قرآن برای تشکر از سخاوت شما بنویسم و این آیات اومد

        نووش جانتون

        النبأ

        إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا

        ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﻭ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﺍﺳﺖ .(٣١)

        حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا

        ﺑﺎﻍ ﻫﺎﻳﻲ [ ﺳﺮﺳﺒﺰ ﻭ ﺧﺮم ] ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ(٣٢)

        وَکَوَاعِبَ أَتْرَابًا

        ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻲ ﻧﻮ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻭ ﻫﻢ ﺳﻦ(٣٣)

        وَکَأْسًا دِهَاقًا

        ﻭ ﺟﺎم ﻫﺎﻳﻲ ﻟﺒﺮﻳﺰ [ ﺍﺯ ﺑﺎﺩﻩ ﻃﻬﻮﺭ ](٣4)

        لَّا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا کِذَّابًا

        ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﻪ ﺳﺨﻦ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﺍﻱ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻜﺬﻳﺒﻲ .(٣5)

        در پناه خدا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        راحله گفته:
        مدت عضویت: 2866 روز

        سلام آقا حمیدرضا

        امیدوارم خوب باشید

        امروز به لطف خداوند از کل کامنت ارزشمنتون یادداشت برداشتم تا راحت تر بخونم و بتونم تو ذهنم دسته بندی مرتبی ازش داشته باشم

        ماها هر کدوممون به نسبتی که مذهبی تر بودیم باگ های ذهنی و برداشت های اشتباه بیشتری نسبت به خداوند و قرآن داریم.

        اون فردی که مذهبی نبوده مثل آدمی که هیچ‌وقت وزنه اشتباه نزده حافظه عضلاتش پاکه و اگر از همون اول پیش مربی کاردرستی بره از ابتدا با حرکات درست ورزش میکنه و راحت تر به نتیجه میرسه

        حالا ماهایی که مذهبی بودیم انقدر پیچ و مهره اشتباه و زنگ زده داریم که کلی زمان میبره تا با آموزش های صحیح استاد حافظه سلول هامون درست برنامه ریزی بشن.

        رنگهای سفید روی کاشی های سیاه

        یادمه اون قدیم ها هیچ‌وقت با نماز ارتباط نمیگرفتم … یا انجام نمیدادم و عذاب وجدانشو میکشیدم یا از سر ترس از جهنمو قضاوت خانواده انجام میدادم که منم بچه خوبه باشم ولی دوسش نداشتم

        بعد که با استاد جان آشنا شدیم دیدم که عه یکی اومده داره ی چیزی میگه که با قلب من هماهنگ تره

        یکی آمد که حرف عشق و با ما زد …..

        زود فهمیدم خودشه زود فهمیدم جای درستی اومدم

        مفاهیم ارزشمند تری از حاشیه ها رو گفت … توحید ، تسلیم ، صلح ، توجه به خوبی همه ادم ها و موقعیت ها و فراوانی و کلی مفهوم اصل

        واقعا که الحمدلله علی ما هدانا

        خلاصه که درک اینکه چرا اصلا ی کاری را انجام میدیم خیلی روش عاقلانه ای که به اصل بپردازیم به جای همه ی حاشیه ها که آب وضو برگشت بالا و باطل شد پس دوباره و سه باره وضو بگیریم

        الان که اینا رو میگم کلی خاطره یادم میاد که بهم ثابت بشه مسیر ، مسیر درستیه

        شاید الان بیام به خاطر کنترل ذهن و کنترل نفس انتخاب کنم که کاری شبیه کارهای قبل انجام بدم مثل روزه ولی اینکه تفکر پشت موضوعه و من به این نتیجه برسم خیلی ارزشمنده تا اینکه منم روز قیامت بگم من خودم رو به دین پدرانم یافتم و تفکر نکردم ولو همون کار و کنم

        چیزی که بارها در قرآن اومده که تفکر کنیم

        امید که خدا سعی ما رو بپذیره

        بخشی از مناجات بایزید بسطامی

        بار خدایا ! تاکی میان من و تو ،منی و مائی بود .منی از میان بردار تا منیت من ،تو باشد و من هیچ نباشم .

        الهی ،تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ،کمتر از همه ام

        اگر مرا از اهل چیزی خواهی گردانید ،از اهل شمه ای از اسرار خود گردان و به درجه دوستان خود برسان .

        الهی ناز به تو کنم و از تو بتو رسم .چه شیرین است روش افهام تو درراه غیب ها و چه عظیم است حالتی که خلق نتوانند کشف کرد و زبان وصف آن نداند و این قصه بسر نیاید .

        المائده

        وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنبِیَاءَ وَجَعَلَکُم مُّلُوکًا وَآتَاکُم مَّا لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِینَ

        ﻭ [ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ] ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﻪ ﻗﻮﻣﺶ ﮔﻔﺖ : ﺍﻱ ﻗﻮم ﻣﻦ ! ﻧﻌﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ، ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺣﺎﻛﻤﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﺎﻥ ﺳﺎﺧﺖ ، ﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﻭﻳﮋﻩ ﺍﻱ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩ .(٢٠)

        در پناه خدا باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        مرضیه گفته:
        مدت عضویت: 1554 روز

        سلام دوست عزیزم آقای حمیدرضا

        بسیار سپاسگزارم که نتایج بررسی های خودتون در قرآن رو اینجا به اشتراک می گذارید به خصوص قسمت معنی کلمه کتب که تا حالا دقت نکرده بودم که می تونه معنی این کلمه چیز دیگه ای باشه.

        دوست عزیز سوالی از شما داشتم

        البته می دونم این سوالات حاشیه هستن

        اما ذهنم رو مشغول کرده چون سالها نماز خوندم و با اینکه می دونستم این نماز هیچ تاثیری روی من نداره اما حالا دنبال یه منطق می گردم که الان نماز نمی خونم گناه کبیره نکردم

        از شما می خوام نظرتون رو بفرمایید یکی نظرتون راجع به آیه6 سوره مائده چی هست؟ که گفته هنگام نماز به این صورت وضو بگیرید یعنی مشخص کرده که باید قبل نماز وضو بگیریم یعنی اگر ما برداشتمون از صلاه همون باشه که شما میگید هر جا و در هر حالتی این صلاه اتفاق می افته اما اینجا میگه که اذا قمتم الی الصلاه یعنی هرگاه برای نماز برخاستی

        و در آخر میگه خدا نمیخواهد در تنگنا باشید بلکه میخواهد پاکتان سازد.

        منظور همون تمیزی جسم هست یا روح؟

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
          مدت عضویت: 1983 روز

          سلام مرضیه عزیز

          فکر میکنم جواب این سوال شما تو همون کامنت قبلی هست

          چون من معتقدم که اصلا نمیشه شکل خاص نماز خوندن پیامبر در زمان خودش رو منکر شد

          پیامبر به وضوح با اداب خاصی نماز میخونده. قبلش وضو میگرفته و ….

          ولی مساله اینه که باز هم نمیشه پیامبر رو از شرایط زمانش جدا کرد

          ببینید ما در ایاتی داریم که خدا به پیامبر میگه اگر مشرکین یا کافران ( دقیقا یادم نیست کدومشون) از دنیا رفتند بر جنازه اونها نماز نخون

          یعنی نماز فیزیکی در زمان پیامبر وجود داشته و احتمالا برای اون قوم موثر هم واقع میشده اما مساله اینه که ایا اگر مفهوم صلاه رو درک کنیم همون نماز با همون اداب به همون شکل الان برای من با این زبان با این فرهنگ با این شرایط موثره؟ من که خودم شاگرد اول مکتب مذهب بودم میگم خیر .نیست.

          نه تنها موثر نیست بلکه مخرب هم هست.چرا مخرب؟ چون یک عمل لغو و بیهوده در بهترین حالت که اسیبی نرسونه بالاخره وقت و انرژی و تمکزت رو میگیره.

          چرا خدا میگه به مرده های کافران نماز نخون؟

          ایا حرکت بدن به شکل خاصی که در نماز انجام میشه تاثیری بر یک جسد بیروح داره؟

          دولا راست شدن یک نفر بر جنازه یک نفر دیگه چه تاثیری قرار بزاره؟

          البته تمام اینها نظز منه ها. شاید تمام دنیا مخالفش باشند. ولی من که الکی به این منطق نرسیدم.هزاران ساعت وقت گذاشتم.

          به نظر من انچه در نماز پیامبر مهم بوده همون قرار داد ها بوده. همون نشانه ها بوده

          نماز پیامبر نشانه تسلیمش در برابر خدا بوده

          نشانه تفکیک پیامبر و تبعیت کنندگان پیامبر از قوم کافر بوده

          اصلا بیایم برگردیم به ابتدای خلقت

          خدا به ادم و حوا میگه به درخت نزدیک نشید

          ایا مساله اینجا اصلا درخته؟

          نه . درخت یک نشانه ست . بحث ، بحث تسلیم بودن و خاشع بودن در برابر هدایت های خداست

          مثلا اگر تو اون فضا یه مبل میبود. ممکن بود خدا بگه به اون مبل نزدیک نشید

          یا بگه مثلا به اون گربه به اون صندلی به اون دمپایی نزدیک نشید

          مساله اون جسم نیست

          مساله تبهیت از هدایت خداست

          درخت فقط یک نشانه است

          ناقه صالح یک نشانست

          سکوت زکریا یک نشانست

          نماز پیامبر یک نشانه است

          ترک هاجر و ابراهیم یک نشانه است

          سخن گفتن عیسی یک نشانه است

          نشانه درک تسلیم بودنه

          این نشانه ها به اقتضای زمان فرق میکنه

          مهم اون خاشع بودن در برابر هدایته

          که این تسلیم بودن برای شما یک نشانه داره برای من یک نشانه داره برای هر انسانی یک نشانه داره

          ما نباد پیامبر رو جدا از زمان زیستش جدا کنیم

          خدا در قران میگه وقتی قراردادی مینویسید حتما اون رو مکتوب کنید

          اون زمان احتمالا روی پوست حیوان مینوشتن

          ایا الان باید روی پوست مکتوب کنیم وگرنه گناه کبیره کردیم؟

          الان محضر و وکالتنامه و وکیل وجود نداره؟ ایا اینها مبتنی بر زمانه ما نیست؟

          بقول خودتون در اخر ایه میگه این برای اینه که شما مطهر بشید

          وضو برای تطهیر اومده

          حالا شما دوش بگیری یا غسل کنی فرقی داره؟

          در زمان پیامبر بله فرق داشته. چون مساله شخصی نبوده بلکه قومی قبیله ای و اجتماعی بوده

          غسل کردن با اون اداب خاص بازتاب اجتماعی داشته.تعدد مسلمین بازتاب اجتماعی داشته. الان چی؟

          نماز با اون اداب بازتاب اجتماعی داشته. الان چی؟

          صلاه چیزی فراتر از نماز بوده که اون اداب حکم تبلیغ و رسانه رو داشته. حکم یک رویداد یا ایونت رو داشته

          حج مثل یک ایونت عمل میکرده

          جنبه رسانه ای داشته

          الان چی؟

          یک زمانی پیامبر باید این ایونت ها رو برگزار میکرده تا کلام خدا به گوش همه برسه که فردا روزی کسی نگه من گمراه بودم ، توی پیامبر واسه چی کلامت رو به گوش همه نرسوندی

          الان کلام خدا به گوش تمام مردم دنیا رسیده

          از حج یک پوسته ظاهری مونده

          ایا اون پوسته به اندازه سر سوزنی تاثیر داره؟

          فکر نمیکنم داشته باشه

          دو روز دیگه رویدادی در امریکا برگزار میشه که سامسونگ طبق سنت هر ساله از سری اس گوشیهاش رونمایی میکنه

          این برای اینه که به دنیا بگه من سری اس 25 رو وارد بازار کردم اییییی مردم دیگه اس 24 نخرید

          ایا هر روز این کارو انجام میده؟ نه دیگه . یک بار برگزار میشه

          از فردا مردم یا مستقیم این برنامه رو دیده بودن و مطلع شدن یا خبرهاشو میخوننو مطلع میشن

          الان همه دنیا مطلع هستند که خدا چیه خدا کیه .

          دیگه هر کسی هر طور دوست داره عمل میکنه.

          من فکر میکنم درک ماهیت یک مساله بیشتر کمک میکنه تا ما صرفا نخایم یک عمل فیزیکی رو موثر بدونیم در روند زندگی مون

          البته این که شما گفتید این ها حاشیه است . نظر من اینه که نه حاشیه نیست. ممکنه این مساله واسه یه ادمی که اصلا نمیدونه نماز چیه حاشیه باشه . اما برای مایی که اصل و اساس همه چیز رو ، اصل دین و قران رو ، نماز و حجاب و …. معرفی کردن نه تنها حاشیه نیست بلکه یک اصل بسسیار مهمه

          چون تا زمانی که با احساس گناه نماز رو نخونی قدرت اون احساس بد و احساس گناه انقدر زیاد هست که فلجت کنه و بهش عذاب وجدان بده

          نه بخاطر این که اون نماز اصله بلکه بخاطر این که به ما گفتن نماز اصله

          براتون بهترینها رو ارزو میکمنم دوست عزیزم

          در پناه خدا باشید.

          نشانه ی تسلیم بودن

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
          • -
            مرضیه گفته:
            مدت عضویت: 1554 روز

            سلام آقای حمیدرضا عزیز بسیار سپاسگزارم ازتون بابت پاسخ ارزشمندتون

            بله کامنت قبلی بسیار عالی بود و به خصوص تفاوت فریضه و کتب رو گفتین خیلی برام راهگشا بود

            آره شما میگید نماز بوده ولی به این شیوه در زمان پیامبر که بسته به شرایط زمانه بوده و از کلمه صلاه در قرآن برداشت میشه که یه چیز قراردادی نیست بلکه بستگی به فرد داره که چه طریقی رو برای صلاه انتخاب کنه.

            به قول استادمون میگفتن شما که تاریخ می خونید باید بدونید نمی تونید هیچ دوره تاریخی رو با دید امروزی قضاوت کنید و تجزیه و تحلیل کنید اول باید زمان و جامعه ای که حادثه رخ داده رو بشناسید.

            تحلیل شما بسیار عالی بود دوست عزیزم

            باز هم بسیار متشکرم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1059 روز

      بنام خدای مهربونم

      سلام به روی ماهت حمیدرضای عزیز

      کامنتت و که خوندم یاد خود قبلی ام افتادم

      منم یه روز این و متوجه شدم یعنی به واضح دیدمش

      یکی از دوستام که تازه ازدواج کرده بود و دعوت کرده بودم خونمون

      خانومش چند ماهی بود از ایران اومده بود و در حال صحبت از موضوعات مختلف بودیم که دوستم در مورد هیپنوتیزم صحبت کرد و گفت من دارم دوره ها شو میگذرونم و من داشتم به ظاهر گوش میدادم اما درونم داشتم قضاوتش میکردم که چقدر این آدم تو دیوارِ ، چقدر گمراه ِ

      و کلی خانومش و قضاوت کردم که چرا این مدلیه و از این حرف‌ها

      شب که رفتن ، نشستم مدیتشین کنم طبق عادت که یهو پرده کنار رفت و خداوند حقیقت وجودم و بهم نشون داد

      نشون داد بهم که توهم خوب بودن و یکتاپرستی رو دارم ، توهم زیبا اندیشی دارم

      اون شب خیلی منقلب شدم و با تمام وجودم توبه نصوح کردم و از خدا خواستم که من و از لغزش های روحانی حفظ کنه

      حمید رضا جان خیلی برات خوشحالم که با خودت روبرو شدی

      به نظرم لذت بخش ترین پاداش همینه که با واقعیت وجودی خودمون روبرو بشیم و توبه کنیم و تسلیم بشیم و با فروتنی اظهار ناتوانی و عجز کنیم تا بیماری های روحی ما رو اون صاحب آگاهی و قدرت درمان کنه

      این همون فوز عظیم که خداوند به رستگاران وعده داده

      اصل اول

      1- تمام لحظه های ما محصول خلق خود ماست

      اصل دوم

      2- به محض تغییر درون و حقیقت وجودی ما ، تجربه های ما تغییر میکنه

      اصل سوم

      3- اگه در شرایط نادلخواه هستیم باید ریشه اون ناهماهنگی و در درون پیدا و اصلاح کنیم

      اصل چهارم

      4- این جهان کوه است و فعل ما ندا

      سوی ما آید ندا ها را صدا

      اصل پنجم

      5- ‌فکرت از ماضی و مستقبل بُود

      چون از این دو رست ، مشکل حل بود

      لا مکانی که در او نور خداست

      ماضی و مستقبل و حال ، از کجاست ؟!

      اصل ششم

      6- حمیدرضا ی عزیزم بهت تبریک میگم برای این کشف شگفت انگیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
    • -
      حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
      مدت عضویت: 1983 روز

      سلام مجدد

      سالها پیش که دانشجو بودم همیشه موقع طراحی دکلمه های حسین پناهی گوش میدادم

      الان حین خوندن پاسخ دوستان عزیزم ناخودآگاه این دکلمه اومد روی زبونم:

      برای اعتراف به کلیسا می روم

      رو در روی علفهای روئیده بر دیوارکهنه می ایستم

      و همه گناهان خودم را یکجا اعتراف می کنم

      “”بخشیده خواهم شد به یقین””

      علفها بی واسطه با خدا سخن می گویند.

      خداروشکر

      چه خوبه که میشه بیواسطه با خدا حرف زد

      خداروشکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1836 روز

      به نام خدای بلند مرتبه هدایتگر سلام

      بینهایت رب العالمین رو سپاس گزارم برای هدایت به سمت این کامنت و هدایت شما به سمت درک این اگاهی‌ها و اشتراک گذاشتن با ما؛ متشکرم برای این که انگیزه ای شد تا دنبال ریشه‌یابی این باورم برم و جست و جویی در قرآن داشته باشم.

      خودم رو برتر از تمام آدم ‌هایی که بیرون از این سایت هستند می‌بینم دوباره از این طرف خودم پایین تر از آنهایی که نتیجه گرفتن. زیبا می‌‌نویسند می بینم و عضو فعال سایت هستند می‌بینم ، همه چی برمی‌گرده به یک واژه برتر، واقعا کسی یا چیزی از دیگری برتر هست؟ اگه این طوره پس چرا وقتی شیطان خودش رو برتر دونست رانده شد؟ چرا فرعون خودش رو برتر دونست یا یونس قبل از این که به دهان نهنگ بیافته خودش رودبرتر دونست که باعث خشمش از آن گروه شد در دهن نهنگ افتاد؟ چون هیچ برتری وجود نداره، اینکه دوستم از من کوتاه تره نشان برتری من نیست، که خود این برتری ما نسبت به دیگران ، احساس خجالت در وجودمون میندازه مثل ساده‌ازخودم تو دانشگاه با یک دختر چادری که احساس برتری نسبت به تو نداره دختری که مهربون و تفکراتش این طوری که هرکس هرجور دوست داره باید باشه و هیچ اجباری نباید باشه و من تحسینش می‌کنم برای این طرز فکر در ظاهر اما اعماق دلم ناراحتم بودم که دوستم چادری هست و خجالت می‌کشیدم باهاش بگردم چون احساس می‌کردم کوچیک می‌شم خدا زد پس کلم که بابا تو برتر از اون نیستی و چقدر خیر از سمت همین دختر بهم رسید، چقدر باهم درباره مسائل مختلف حرف زدیم و دلیل های بسیار خداجونم آورد که تو برتر نیستی خیلی خوشگل گاردم رو آورد پایین سقوط نکرده این تفکر اما اومده پایین حس خودبرتربینیم. مریم همه ما آدمیم هیچ کدوم بی‌نقص نیستیم هرکدوم اشتباهاتی داریم پس نه من برترم نه آنها. این برتری نمی‌دونم از کجا اومد که از بچگی بهمون گفتن دانش آموزای زرنگ برتر‌اند . بچه‌های حرف گوش کن برتر از بچه‌های دیگه هستند. شهری ها برتر از روستایی ها هستند پسری که پول و تحصیلات دارد برتر از دختری که دانشگاه نرفته وشغلی نداره؛ همه پیش چشم خدا یکسانیم به قولی “هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارز” تنها برتر خداست ولاغیر؛ بارها رب العالمین گفته تنها برتری مختص به او هست. هرکسی بر اساس این که چقدر به قانون عمل می‌کند پاداش می‌گیره و به دیگری هیچ ربطی نداره. این چیزی که بارها و بارها باید به خودم یادآور بشم‌

      کلا 68 بار از علو که ریشه الاعلون هست استفاده شده.

      در این 68 مورد، 27مورد راجب مرتبه بلند خداوند

      2مورد راجب پیروزی مؤمنان بر کافران درجهاد گفته

      وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ

      و سست و غمگین نشوید؛ چرا که شما برترید، اگر مومن باشید(139) آل‌عمران

      إِن یَمسَسکُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مِثلُهُ وَتِلکَ الأَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ وَلِیَعلَمَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنوا وَیَتَّخِذَ مِنکُم شُهَداءَ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ

      اگر (در جنگ احد) به شما آسیبی رسید، به کافران نیز چنین آسیبی رسید؛ و ما، روزگار را در میان مردم می گردانیم.(همه ی اینها) برای این است که الله، مومنان را مشخص نماید و از میانِ شما شهیدانی بگیرد؛ و الله ستمگران را دوست ندارد(140) آل عمران

      إِنَّ الَّذینَ کَفَروا وَصَدّوا عَن سَبیلِ اللَّهِ وَشاقُّوا الرَّسولَ مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدى لَن یَضُرُّوا اللَّهَ شَیئًا وَسَیُحبِطُ أَعمالَهُم

      بی گمان آنان که پس از آشکار شدن هدایت، کفر ورزیدند و از راه الله بازداشتند و با پیامبر مخالفت کردند، هیچ زیانی به الله نمی رسانند و الله، اعمالشان را نابود و تباه خواهد کرد ( محمد:32)

      یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا أَطیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسولَ وَلا تُبطِلوا أَعمالَکُم

      ای مؤمنان! از الله اطاعت کنید و از پیامبر فرمان ببرید و اعمالتان را باطل و تباه نگردانید ( محمدآیه: 33)

      إِنَّ الَّذینَ کَفَروا وَصَدّوا عَن سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتوا وَهُم کُفّارٌ فَلَن یَغفِرَ اللَّهُ لَهُم

      بی گمان آنان که کفر ورزیدند و از راه الله بازداشتند و در حال کفر از دنیا رفتند، الله هرگز آنان را نمی بخشد.(محمدآیه: 34)

      فَلا تَهِنوا وَتَدعوا إِلَى السَّلمِ وَأَنتُمُ الأَعلَونَ وَاللَّهُ مَعَکُم وَلَن یَتِرَکُم أَعمالَکُم

      ضعف و سستی نورزید و به صلح و سازش فرا نخوانید که شما برترید و الله با شماست و هرگز از پاداش اعمالتان نمی کاهد  (محمدآیه: 35)

      در سوره 139آل عمران و35 محمد هست وقتی چند تا آیه قبل و بعدشدمی‌خوانیم متوجه میشیم خواسته در جنگ سستی نکنند، پشت ترس‌هاشون قایم نشوند و اگر مومن باشند اگر به خدا تنها قدرت جهان باورداشته باشند. پیروز میدان هستند چیره هستند، تسلط دارند به این جنگ ( به معنای این که تو باارزشی و آنها بی‌ارزش هستند نیست) و درمحمد هم برترید به معنای اینکه چیره هستید، تو این جنگ دست بالارونده شما دارید ای کسانی که ایمان آوردید ، فکر نکنید تمام کارهایی که کردید بی‌نتیجه و بی‌ثمر میشه یه موقع کم نیاری‌ها چرا که هیچ کدوم از کارهات رو خدا بی‌ثمر نمی‌کند تک تکش رو پاسخ می‌دهد و تو نتیجه رو خواهی دید. و در 68 طه به موسی قول پیروزی رو داده در ایه 31 نمل سلیمان به ملکه کشور دیگر نمی‌گوید من برترم میگه بر من برتری نجویید و تسلیم شوید و 11مرتبه به معنای سرکشی اومده حتی

      تِلکَ الدّارُ الآخِرَهُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الأَرضِ وَلا فَسادًا وَالعاقِبَهُ لِلمُتَّقینَ

      این، سرای آخرت است که آن را برای کسانی قرار می دهیم که خواهان فساد و برتری در زمین نیستند.و فرجام نیک از آنِ پرهیزکاران است

      القصص(آیه: 83

      و در موارد دیگه به‌معنای بیایید و دیار، بالا ، ارتباط بین زن‌وشوهر ومرتبه بهشت و بلند آوازه کردن نام نیک ابراهیم و یعقوب و… هستش.

      فقط خدا می‌داند چقدر خودم رو گول زدم و جاهل بودم هی می‌گفتم خدا گفته مؤمنان برترند پس من چون ایمان دارم برتر هستم دیگه قبل آشنایی با استاد به خاطر شیعه بودنم الان هم به خاطر این که این قوانین رو بهش آگاه شدم ولی ای دل غافل خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم. هیچ برتری وجود نداره تازه بهشت برای کسایی هست که خودشون رو برتر نمی‌دونند یعنی مغرور نمی‌شند نه کسی رو برتر از خودشان می‌دانند نه این که خودشان برتر از کسی و تنها رب برتر می‌دانند و بس.

      هرجا به معنای سرکشی و غرور بود اون فرد اون قوم هلاک شده بود که مثال آشکارش شیطان و فرعون هستند. خدایا پناه می‌برم برتو از هر برتری جویی از هر غرور و تکبری خدایا مرا ببخش و بیامرز به حقیقت در حق خود ستم کردم . سبحان الله سبحان الله. تنها تو برتر و والاتر هستی . یارب هدایتمان کن برای کم رنگ و گم رنگ و کم رنگ کردن نگاه خودبرتر بینی. امین یارب‌العالمین

      هرجا هستید شاد و سعادتمند باشید انشالله هر روز بیشتر از دیروز آسان شوید برای آسانی‌ها.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
      • -
        حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
        مدت عضویت: 1983 روز

        سلام مریم عزیز

        نمیدونم چطور تشکر کنم از شما

        احتمالا باید ده بار دیگه کامنت شما رو بخونم

        امروز صبح جلسه دو سه قدم هفت رو گوش میدادم

        یه جا یه مفهومی برام شفاف شد.

        همسن موضوع تکبر ، و برتری جویی

        در قرآن در یک آیه ای که الان یادم نیست کدوم آیه هستش ، اسم فرعون و قارون و هامان رو کنار هم میاره و میگه اینها مستکبرین هستند ، و ادعای برتری میکنند

        الان این کامنت شما چقدر قشنگ موضوع تکبر و علو رو برام از موضوع فضل یعنی دایره برتری هر کس بر دیگری ، که خدا بهش ” فضل ” گفته تفکیک گرد

        همیشه هر وقت میخاستم تواتایی های خودم رو ببینم احساس می‌کردم که نه این یعنی تکبر یعتی علو ، پس نه من ارزشمند نیستم من دایره برتری ندارم

        الان انگار کاملا برام مجزا شد از هم

        که ما همه در ماهیت و ذلت با هم برابر هستیم

        ولی طبق گفته داوود و سلیمان هر کدوم بر دیگران ممکنه نقاط یا دایره برتری داشته باشیم

        این به معنای ارزشمند تر بودن من از بقیه یا ارزشمند تر بودن بقیه هز من نیست

        من هم‌مثل بقیه ارزشمند و لایق هستم ، ولی من در معماری دارای فضل هستم ، مثلا شما در برنامه نویسی، مثلا استاد در درک قوانین و ….

        نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم

        خیلی خیلی ممنونم از شما بابت این کامنت زیبا و راهگشا

        ممنونم مریم عزیز.

        در پناه خدا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
        • -
          مریم دستجردی گفته:
          مدت عضویت: 1836 روز

          به نام نامی دوست که هرچه داریم از اوست سلام

          رب العالمین رو هزاران هزار بار سپاس گزارم برای این که شمارو هدایت کرد راجب غرور و اون آیه بنویسد و من هدایت کرد به این سمت تاهم خودم یادبگیرم هم دستی از دست هاش قرار داد برای انتشار این اگاهی خیلی خوش حال شدم از این که گفتید به آگاهی و درک جدیدی از قوانین رسیدید و یکی از مسائلتون حل شد خدارو صد هزارمرتبه شکر بهتون از صمیم قلبم تبریک میگم و ممنونم از این که راجب فضل گفتید یک سرنخ دیگه از جانب رب برای من و متشکرم برای این خبر خوبی که دادید باعث شد خودم دوباره کامننتم رو بخوانم و به درک بهتری از قوانین الهی برسم . خداجونم همه مارو در این مسیر به وسیله هم دیگه راهنمایی و هدایت می‌کند. منتظر خواندن دیگر نتایج شما هستیم.

          حمید رضا عزیز انشالله به یاری رب العالمین هر روز بیشتر از دیروز آسان شوید برای آسانی ها.

          دست حق یار و نگهدارتون.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مریم دستجردی گفته:
        مدت عضویت: 1836 روز

        به نام خالق هدایتگر سلام.

        لازم دیدم یک اشتباه تایپی که صورت گرفته اصلاح کنم. خط زیر آیه قصص 83

        در معنا های دیگربه معنای بیا و بالا به کار رفته و در آیات دیگر در مورد دیار، ویژگی زن و مرد( سوره نسا 34)و مرتبه بهشت و بلند آوازه کردن نام نیک ابراهیم ویعقوب و بالابردمقام و علم ادریسی… هستش.

        وقتی خداهم میگه تنها برتر خداست بازهم به معنای بی‌ارزش بودن ما نیست یعنی بالاترین مقام و جایگاه و علم که نگاه کنی متعلق به خداست یعنی انقدر بزرگ و قدرتمند هست.

        استاد الان درک می‌کنم چرا تاکید دارید بریم قرآن رو بخوانیم و درکش کنیم قرآن در عین حال که ساده همه چیز بیان کرده وقتی یکسری کلمات رو به فارسی می‌خواهیم به قول شما معناش رو بگیم باید یک چند خطی راجبش صحبت کنیم.

        خدارو هزار مرتبه شاکرم که لطف کرد و در این مسیر قرارم داد. الحمدالله رب العالمین.

        یاحق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        Leili گفته:
        مدت عضویت: 577 روز

        به نام خدا

        سلام به شما

        کامنتتون عالی بود

        خیلی وقتها من برای افرادی که دارای ستاره های طلایی بیشتر بودند پیام میدادم و جواب نمیدادن و فقط جواب دوستانی که مثه خودشون چندین ستاره داشتند میدادند

        یا میگفتن بهم الهام شد برات نوشتم

        و در من حس بدی ایجاد میکردند که یعنی اونا برترن که بهشون الهام میشه برای کی بنویسن برای کی نه!؟

        الان کامنت شما رو خوندم و فهمیدم هیچ برتری نیست مگر برا خداوند بزرگ

        ممنونم ازتون بابت کامنت عالیتون

        درپناه الله یکتا باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          مریم دستجردی گفته:
          مدت عضویت: 1836 روز

          به نام خالق هدایتگر سلام

          خدارو هزاران هزار مرتبه سپاس گزارم برای این که این کامنت کمک کننده بوده

          لیلی جان می‌دونی بحث این که من امتیازم بیشتر یا کمتر پس کامنت من پاسخ باید بخوره یا نخوره نیست اصلا اینجهان بحث این حرف ها نیست ما در یک جهان قانون مند زندگی می‌کنیم به نسبتی که من خودم رو لایق بدونم، ارزشمند بدونم جهان هم به فرکانس های من پاسخ می‌دهد.‌

          همه چی همون طور که اینحا دارد فریاد زده میشه و هرکدوم به نسبت درکمون و مداری که داخلش هستیم متوجه‌اش می‌شیم و بهش عمل می‌کنیم فرکانس هست و بس.

          درباره هدایت نوشتن کامنت واقعا هدایتی هست. خودم بارها شده اصلا قصد نداشتم کامنت برای کسی بزارم اما شرایط جوری پیش رفت که من رو به سمت. کامنت گذاشتن سوق داد یا خواستم برای کسی کامنتی بزارم اما هیچی به ذهنم نمی‌آوند و به گذاشتن ستاره اکتفا کردم حال اون فرد می‌خواست فعال باشه یانه؛ همه چیز این جهان صدر در صد براساس فرکانس های ما رقم می‌خوره.

          وقتی یکی بهم کامنت می‌دهد و میگه حسم گفت و هدایت خدا بود یعنی من اون لحظه واقعا به اون جمله اون حرف اون تحسین نیاز داشتم و الله از طریق اون دوست به من پیغامش رو رساند هرکسی یک جوری هدایت دریافت می‌کند یکی با کامنت یکی از زبان یک بچه چند ساله یا هرچیزی که فکرش رو بکنی.

          سعادتمند و ثروتمند باشی

          یاحق

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1286 روز

      به نام خدای هدایتگرم

      سلام ب شما دوست خوبم، آقا حمیدرضا

      چقدر من ازتون یاد می گیرم، چقدر ریز میشید تو رفتارتون، این خلی شجاعت میخواد ک با نقص های درونت روبرو بشی، اعتراف میکنم منم یه نقص هایی رو خدا بهم گفته ولی باورشون نکردم، نخواستم بپذیرم شون و ازشون گذر کردم.و خب به طبع نتیجه هم نگرفتم، بعد میگم خدایا چرا هنوز ب اون خواسته ام نرسیدم پس، آیا وقت گذاشتی اون سیاهی هارو بکشی بیرون از درونت؟ یا آشغالا رو گذاشتی زیر مبل. خدایا ازت طلب مغفرت میکنم

      یه مدت میگفتم خدایا من چرا باید ذکر استغفروالله رو بگم؟ آخه من چه خطایی کردم مگه؟ چه گناهان کبیره ای کردم؟ نگو با یه سری افکار آلوده خودم داشتم ب خودم ظلم میکردم، خودم نعمت هارو از خودم دریغ کردم.

      من فکر میکنم چون من تو این سایتم خوبم بقیه بد

      چون من دارم رو خودم کار میکنم خوبم بقیه بد

      چون من قران رو بررسی میکنم خوبم بقیه بد

      آره سخته برام بپذیرم چرا تو روابط فردی پایین تر از خودم رو جذب میکردم؟ چون من همیشه یه حس غرور و خودبرتربینی نسبت ب پسرها داشتم و دارم هنوز، خیلی سخته بخوای بپذیری ک خودت اون آدم رو جذب کردی، خوب تو خواستی بگی من از تو برترم و جهان هم کسی رو وارد زندگیت کرد ک بهت ثابت کنه تو لیاقت بهتر از اینو نداری.

      دوست داری برتر باشی؟ پس بگیر این آدم غیر هم فرکانس رو. ناراضی میگی خدایا بابا من چه سنخیتی دارم چه فرکانس مشترکی دارم آخه؟ غرور داری عزیزم، تو حس میکنی برتر هستی. هیچ باش با هیچ بودنه ک ب همه چیز میرسی.

      چون داری رو خودت کار میکنی فک میکنی بقیه پایین تر از تو ان؟ این دلیل برتری عه؟ نه هزار بار ب خودت بگو من برا خودمه ک دارم فایل می بینم.برا بهبود نتایج زندگی خودمه.

      یادم اومد فایل چگونه ب راه راست هدایت میشویم استاد در مورد غرور صحبت کردن، پاشنه ی آشیلم هست این غرور و جالبه فراموشم میکنم.ولی میدونید وقتی شما 1 قدم برمیدارین جهان 99 تا میاد جلو، شما رو بهبود شخصیت تون کار میکنید،اونم راهکار میده.

      آخییش خداروشکر فهمیدم این باگ شخصیتی مو، یه دعا هست حضرت علی میگن خداوندا ببخش آن گناهانی ک نعمتهارو دگرگون میکنه.

      خب اره من رو خودم کار میکنم پس من از همه ی فک و فامیلامون بهترم، برترم.

      و همین خدا بهم میگه :

      عمه ات مریضه نگو خب ب من چه بخاطر افکارشه، میگه بهش زنگ بزن حالشو بپرس، میگه پاشو برو دیدنش، پاشو برو دیدن مامان بزرگت، نمی میری 10 دیقه میشینی میای.

      میگه عه فلان فامیل تون رو تو کوچه دیدی، تو اول بهش سلام کن، تو برو جلو و پیش قدم شو.

      میگه از مامور شهرداری محله تون تشکر کن، میگه ب پارکبان پارک خسته نباشید بگو. میگه از جلوی هر پسری رد شدی بگو او پاره ای از من است، پاره ای از خداست.

      میگه بابات اومد از سرکار بلند شو از جات بهش دست بده خسته نباشید بگو، ب مامانت بیشتر احترام بزار، بیشتر بگو چشم. صداتو بالا نبر. بزار فامیل تون با هم خوش باشن، چیکار داری تو، آره تو مدارت فرق داره ک داره برا خودته، تو برا خودت داری رو خودت کار میکنی.

      بخدا یه موقع هایی اطرافیانم یه احترام و محبتایی میکنن من شرمنده میشم، میگم خدایا ببخش منو، من واقعا انقدر ب این آدما عشق ندادم ک انقدر منو دوست دارن و احترام میزارن، آدم شرمنده میشه گاهی.

      یه موقع هایی میگم یااا خدا من چقدر کار دارم تا برسم ب اون شخصیت موردنظرم، میگم خدایا راهت چقدر طولانی و سخته، ولی اون خدا خیریتش سبقت گرفته، خودش ایرادهامون رو بهمون میگه، شرک هامون، ترمزهامون،میگه الان چیکار کن، چه فکری داشته باش، اون از راز درون سینه ها آگاهه، میدونه این بنده من میخواد شخصیت بهتری بسازه، میخواد اخلاقیات الهی رو یاد بگیره، اون نمیدونه الان تو این لحظه چیکار کنه چه رفتاری داشته باشه و بهمون میگه و مارو رشد میده، چون ما میخوایم تغییر کنیم، واسه همینه اینجاییم.

      بازهم ازتون ممنونم، در پناه الله باشید دوست خوبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      محمدحسین گنجی گفته:
      مدت عضویت: 902 روز

      سلام استاد عزیزم.

      استاد ازت سپاسگذارم که نمود و شاخص واقعی استمرار در مسیر و ثبات قدم در مسیر هستین و از سال ها قبل تا به امروز میگین،من تو فضای مجازی کاری ندارم.. اما کو گوش شنوا..

      سلام آقای نارنجی ثانی.

      دمت گرم، دمت گرم،دمت گرم.

      حالا بیا بقیشو اینجا من بهت بگم…

      من فکر میکردم وقتی تو اینستا و فضای مجازی هستم ، چون دارم لذت میبرم و احساسم خوبه، پس مسیر درسته، منکه دارم اعراض می کنم، منکه اگه یه ویدئویی غمگین یا فحش بیاد سریع میزنم بره بعدی…

      ولی استاد اومد زد وسط خال، اون ویدئویی که داری میبینی قشنگی های یه شهر دیگه رو بهت نشون داد و تو فکر کردی به زیبایی توجه کردی ولی بعد از اینکه گوشیتو بستی این فکر برات ایجاد شد که شهری که من توش هستم زیبا نیست… بقیه شهرها زیباست و من باید روی خودم کار کنم تا برم اون شهر زیبا…

      ولی ای دل غافل من دارم زاویه دیدم رو نسبت به محیط اطرافم و جایی که توش زندگی می کنم به سمت منفی تغییر میدم. و قانون میگه اگر میخای به جاهای زیباتر هدایت بشی باید همون جایی که الان هستی رو زیبا ببینی و ازش لذت ببری، در واقع توجه به زیبایی ها یعنی رفتن به سمت زیبایی های بیشتر…

      وقتی…

      اون زن و شوهر خوشکل و خوش برخورد که داره میگه عشقم سالگرد ازدواجمون مبارککک اینم دوتا بلیط آنتالیا… عاشقتم نفیسسسس..

      فکر کردی کلیپ زیبایی دیدی و لبخند زدی و احساست خوب شد…

      وقتی گوشیو میزاری کنار چی اونموقه هم همین فکرو کردی؟؟؟ یا نه اونموقه این فکر کردی که پارتنر من اصن سالگرد ازدواج و روز تولد من یادش نبود… چه برسه به اینکه بلیط سفر خارجی بگیره… و احساست… احساست، تغییر زاویه دیدت به همسرت رو متوجه شدی یا نه؟؟؟

      چرا وقتی سال هاست استاد داره میگه من تو فضای مجازی کاری ندارم و تو این جدیدترین فایلش هم همینو گفت … چرا من فریب ذهن رو میخورم و به حرف استادم عمل نمیکنم..

      و چرا اون چیزی که استاد تو این فایل ازش به عنوان ویروس ذهنی یاد میکنه رو تو ذهنم نمیکشم؟

      ادامه مسیر و رفتن به مدار بالاتر تعهد بیشتری میخواد محمد.

      و چرا نتونستم اینو بپذیرم که لازمه ی ورود اتفاقات جدید به زندگیم اینه که شخصیت من جدید بشه…

      و تغییر شهر و کشور و پارتنر و همسر و بیزنس و…. باعث تغییر اتفاقات زندگی من نمیشه، تا وقتی من شخصیت قبلی خودمو همراه خودم به اون شهر و کشور و بیزنس و رابطه جدید میبرم..

      من باید شخصیتم بشه یک شخصیت زیبا بین که باید زیبایی ها رو همین الان و در همین چیزهایی که داره و در اطرافش هست در بالاترین حد ببینه و به احساس سپاسگذاری برسه…

      درسته خداوند سیستمه و نزدیکه و اجابت میکنه درخواستِ درخواست کننده رو …

      پس کو چرا بعضی از درخواست های من بهم داده نشد..

      مگه اون داستان به صلاحم هست به صلاحم نیست یه جک نبود…

      پس کو اجابت اون درخواستهای اصلی … داداش خدا همون لحظه بهت داد؛ تو… تو اون مدار نیستی که وارد اون خواسته بشی… تو تو اون مدار نیستی که به خواستت برخورد کنی..

      خدا در لحظه پاسخ میده، خدا منبع خیره منبع شر نیست…

      هرچه خیره از اونه و هرچی شره از خودمونه…

      اما دائما در حال اجابت و دادن خواسته ها و گسترش کل کیهان هست…

      اما ما شخصیتمون رو تغییر ندادیم تا لایق اون خواسته های جدید بشیم و به اندازه کافی ظرفمون رو بزرگ نکردیم که اون نعمت ها بتونه وارد ظرفمون بشه…

      ایراد از ماست… رب یکتا کارشو خوب بلده…

      امیدوارم بتونیم با تعهد بیشتری رو خودمون کار کنیم و مسئولیت شرایط فعلی رو بپذیریم و خوب یا بد بپذیریم نتیجه باور خودمونه که در واقعیت زندگیمون داریم میبینیمش…

      متعهد باشیم برای تغییر شخصیتمون و تغییر باورهایمان…

      به آغوش رب یکتا میسپارمتون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
      مدت عضویت: 409 روز

      سلام اقا حمید ممنون و سپاسگزارم که کامنت مینویسی .

      واقعا تحسینتون میکنم اینقدر شفاف افکارتون رو بدون ترس از قضاوت بیان میکنید و باعث میشید ما هم به فکر فرو بریم و از دریچه دید شما رفتارهامون رو تجزیه تحلیل کنیم .

      نمیخواستم کامنت بنویسم و فقط به ستاره و تشکر قلبی اکتفا کنم . ولی چون تمام ایاتی که نوشتید رو امروز بهش هدایت شده بودم این رو یک نشانه دیدم.

      و قلبم گفت بنویس.

      امروز برای داداش ابراهیم پیام گذاشتم

      https://elmeservat.com/fa/cross-country-road-trip-season-01-episode-03/comment-page-68/#comment-1570039

      گفتم ابراهیم تصمیم به جدایی گرفتم چون دیگه عزت نفسم اجازه نمیده هر چند وقت یکبار سر یه چیز کوچیک فریاد بشنوم یا سیلی بخورم.

      علی رغم اینکه از لحاظ رابطه با من در غیر از موارد عصبانیت بسیار انسان مهربان و دست و دلبازیه ، بسیار زیاد ابراز علاقه به من و بچه ها میکنه ، به علایقم احترام میزاره ، هواسش هست بهم سخت نگذره ، اما عصبانیت های هر از گاهش سر بی اهمیت تربن مسائل و تبدیل شدنش به یه آدم دیگه خیلی من و بهم میریزه. و به خودش حق میده و میگه طبیعیه گاهی این دعواها یا دست بلند کردنها پیش بیاد.

      این رفتارش درباره سایرین هم گاهی پیش میاد حتی دو روز پیش شاگرد 10 ساله ش رو ، چون فحش داده بود سیلی محکم زده بود و با آب و تاب برای پسرم تعریف میکرد.

      اقا حمید تمام حرفهایی که شما نوشتی دو سه روزه که من و تو فکر برده .

      نکنه چون من دارم رو خودم کار میکنم خودم رو بالاتر می بینم و اونو در مدار پایینتر

      نکنه چون من برای اینده و تک تک دقیقه های زندگیم برنامه دارم و اون نداره ، خودم رو برتر میدونم

      نکنه چون که من سحرخیزم و وقتم رو تو اینستا و .. هدر نمیدم و اون برعکس منه ، غرور برم داشته

      نکنه با توجه به خاطرات گذشته بلافاصله فرکانس منفیم عمل کرد و باعث اون فریادها و سیلی ها و توهین ها شده

      نکنه چون من خیلی جوانتر از همسرم هستم و گاهی با دخترش اشتباه گرفته میشم باعث غرورم شدم

      نکنه شادی و لبخند روی لب های بچه هام رو که الان صداشون از تو پذیرایی میاد به خاطر غرورم تبدیل به غم کنم

      نکنه چون من ذاتا آدم آروم و صبوری هستم و اون نیست خودم رو برتر می بینم

      اما الان که دقیق که فکر میکنم می بینم این روزها و ماه های اخیر اصلا اینطور نبودم

      حتی بسیار ازش سپاسگزارم که باعث رشد من بود . من برای همسرم احترام قائل هستم و یقین دارم اون هم در مسیر تکاملش هست و اصلا سرزنشش نمیکنم

      اعماق قلبم رو که شخم میزنم ، خاضعانه اعتراف میکنم منی نمیبینم ، منییتی وجود نداره ، هیچ هیچ هیچ هستم و هر چه هستم از لطف ذات اقدسش هست .

      اما از الله یکتاسوال دارم امیدوارم از زبان شما و دوستان به جواب برسم ،

      اینکه یک زمانی بخاطر نااگاهی خودم این انسان رو جذبش کردم و الان به عنوان نقش همسر دوستش ندارم

      ناسپاسیه ؟

      یا اینکه خوبی هاش رو برای ادامه زندگی کافی نمیدونم ناسپاسم ؟

      حالا صبور باشم بزارم گاهی عصبی شد سر من خالی کنه ؟

      اینکه دوست دارم همسری داشته باشم

      که همجهت با افکارم باشه ، موحد باشه ، هدفمند باشه،

      برای وقتش ارزش قائل باشه ، به همه انسانها چه کوچیک و‌ چه بزرگ قلبا احترام بزاره ، کسی رو‌مسخره نکنه ، شوخی های بد نکنه و الفاظ رکیک بکار نبره ، تو عصبانیت خودشو کنترل کنه

      هم سن و سالم باشه مثل خودم جوان و زیبا باشه،

      مثل خودم عاااشق جست و‌جو و آگاهی باشه ، منطقی باشه ، بتونه یک ربع یه جا بشینه و آگاهانه به حرفام توجه کنه ، اینکه خوش قول باشه متعهدباشه

      چیز زیادی خواستم ؟

      یقین دارم که نه ، و این طبیعی ترین خواسته هر انسانیه.

      اما چرا دو روزه فکرم مشغول شده که من مغرورم و خودم رو بالاتر میدونم ؟؟!!

      خدایا به تو پناه میبرم از شر ذهن نجواگر ، از شر شیطانی که خودش رو زیبا میکنه و ازش فریب میخوریم .

      خدایا تو هر روز به من نشانه دادی و هدایتم کردی که تصمیمم درسته ، حتی طبقه بالای خونه پدرم رو با احترام بهم دادی تا از 8 صبح تا 8 شب تو ارامش و سکوت روی خودم و هدفهام کار کنم.

      اما خودم با کنترل نکردن ذهن باعث شدم تو تصمیمم متزلزل بشم با نجوای اینکه تو مغرور شدی به موفقیتهات ، تو خودت فرکانس منفی فرستادی و سیلی خوردی و توهین شنیدی پس حقته .

      ،

      خدایا من به خودم ظلم کردم

      من شرک داشتم ، من باید همون روز اولی که اون اتفاق افتاد کار رو تموم میکردم و راحت میشدم ولی دلسوزی کردم

      گفتم بزار امتحان بچه ها تموم بشه ،

      گفتم بزار اون هم امادگی پیدا کنه نکنه یدفعه پیامک دادگاه بیاد و عصبانی بشه و دعوا راه بندازه ،

      همین الان فهمیدم خدایا شکرت برای معجزه قلم ،

      الان فهمیدم خدایا شکرت ،

      من ظاهرا میگفتم تسلیم تو هستم ، وگرنه همون شبایی که نشونه میدادی تصمیمم درسته ، یا اون شبی که واضح با قران باهام حرف زدی و گفتی فیصله ش بده ، باز از ترس اینکه دعوا بشه و کار سخت پیش بره

      صبر کردم که تو همسرم رو راضی کنی

      فکر میکردم آسانی یعنی خود همسرم بگه بیا بریم جدا بشیم (درحالی که من حق طلاق دارم)

      آسانی یعنی خودش بره وکیل بگیره و پول وکیل رو بده ، خودش بیاد بگه مهریه ت رو میدم و ….

      اما ممکنه اسونی برای من این باشه با وجود دعوا راه افتادن ، من تو دلم اروم باشم و سخت نگیرم.

      خدایااااا اعتراااف میکنم که هیچی نمیدونم

      اعتراف میکنم خیلی ضعیفم توی این مورد

      قلبم رو آروووم کن مثل همیشه

      ایمان دارم تو جاده اسفالت هستم

      اما خودم با حواس پرتی دارم خاکی میرم

      ایمان دارم یه کم سکوت ذهنم رو بیشتر کنم

      تکلیفم معلوم میشه که کدوم طرفی هستم

      خداااایاااا شکرت که دارمت

      وگرنه مثل سالهای قبل الان داشتم تو اتیش می سوختم.

      خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا من ازت راضی ام

      تو هم ازم راضی باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
      • -
        محمدحسین گنجی گفته:
        مدت عضویت: 902 روز

        سلام دوست خوبم، امیدوارم بهترین لحظات رو تجربه کنی.

        دوست خوبم، مسیری که ما توش هستیم مشخصه و اینجوری نیست که من بگم بیشتر از شما میدونم . من فقط میتونم روی خودم کار کنم و هر روز بیشتر از قبل شخصیت خودمو بهبود ببخشم.

        اما استاد در جلسه سوم قدم سوم میگن:

        نعمت ها و ثروت ها همیشه هست بیشتر از حد تصور ما، و خواسته های ما به ما را داده میشه، اما کِی؟

        زمانی که ما مقاومت خودمون رو در برابر ورود نعمت ها به زندگیمون کاهش بدیم، حالا چجوری باید مقاومتمون رو کم کنیم؟

        با خوب کردن احساسمون؛

        ما در هر لحظه باید بتونیم زاویه دیدمون رو نسبت به اتفاقات به ظاهر بد زندگیمون تغییر بدیم و به احساس بهتری برسیم.

        قبول دارم نمیشه از احساس بد به احساس خوب رسید، ولی میشه از احساس خیلی بد به احساس یکم بد و بعد به احساس نرمال و بعد به احساس خوب برسیم.

        با این حرف های فوق العاده آقای ثانی شما ابزار جدیدی در مقابل نجوای ذهن داری ، شما باید به ذهنت بگی این آدم تو مدار من نیست، من نباید توقع بیشتری از اون داشته باشم و به خاطر اینکه بخشی از روح خدا در وجود اون هم هست من دوستش دارم.

        اگر فقط روی خودتون کار کنید و سعی کنید، خصوصا در مواقعی که عصبانی میشه ذهنت رو کنترل کنی و به احساس بهتری برسی، خواهید دید که یا به کلی تغییر میکنه یا خیلی راحت و بدون اصطکاک از زندگیت خارج میشه.

        من خودم هم با خوندن کامت آقای ثانی نهیب بزرگی به خودم زدم و متوجه شدم من فکر میکنم از پدرم بالاترم و همش بهش میگفتم بابا تو قانون رک بلد نیسی تو چرا انقدر به اخبار علاقه داری به تو چه که اسرائیل چکار کرد یا کدوم جنگل آتیش گرفت و کجا بر اثر سانحه چند نفر مردند، و می کردم من از اون برترم چقدر با این دیدگاه بین خودم و پدر و مادرم فاصله انداختم چقدر خودمو از دیدن لبخدهاشون محروم کردم، چقدر خودمو از لذت بودن بیشتر کنارشان محروم کردم، ما یاد گرفتیم احساس گناه نداشته باشیم و خودمونو سرزنش نکنیم چون می دونیم این دوتا موضوع سم مهلک هست، اما من تونستم خودم رو ببخشم و بعدش خیلی با پدرم احساس نزدیکی کردم و الان خیلی بیشتر دوستش دارم فارغ از هر نوع تفکر و عملکرد و اختلاف دیدگاهی که داریم و میبینم با تغییر فکر من همه چیز در حال تغییره و رابطه ما هر روز داره قشنگ تر میشه.

        همه دوستانم رو به آغوش رب یکتا می سپارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
          مدت عضویت: 409 روز

          سلام و درود به اقای گنجی ، حامل پیام اللهی برای من

          بسیار ممنون و سپاسگزار که در روز 23 دی از قدم 3 جلسه 3 برام گنج آوردید، و این گنج در این روز نورانی 13 رجب بدستم رسید

          خدایا شکرت که رمزمون عدد 13 و 3 هست تو هم همش دل به دل من میدی .

          چند روز پیش سعیده هم به قدم 3 جلسه 3 اشاره کرد ، توجه نکردم و به خودم نگرفتم ، الان که شما هم گفتید باید لبیک بگم برم ببینم خدا جون چی میخواد بهم بگه.

          بسیااااار سپاسگزار خدای عزوجل هستم چرا که از وقتی اون پیج بسیار سخت هفته پیش رو با کنترل ذهن های دست و پا شکسته گذروندم و جون سالم به دربردم ، کاملاااا تغیر مدارم رو‌حس میکنم ، چقدررر بزرگ تر شدم‌، چقدر با تجربه تر شدم ،

          چه تعهد های جدیدی دادم ،

          خدایا شکرررت که داری پله پله رشدم میدی.

          دیشب همسرم هم بدون اینکه من چیزی بگم گفت قول دادم دیگه اذیتت نکنم، با همه با احترام حرف بزنم . گفتم خوبه انشالله ،

          توکل به خدا .

          همین

          اره

          همینه

          توکل به خدا

          باز هم ازتون ممنونم

          در پناه نور الله شاد و ثروتمند و سلامت باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 839 روز

      به نام خدای مهربان و بزرگ

      به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

      خدای که عشق و نور خوشبختی من هست

      خدای که بهترین رفیق من هست

      خدای که هدایتگر من هست

      خدای که از رگ گردن به من نزدیکتر هست

      سلاممم سلاممم حمید رضای گل ما

      سلاممم رفیق جان

      خوب هستی ؟ سلامت هستی ؟

      میدانی که برای من تاپ تاپ هستی

      اول برایت بگم که دو سوال از خودت دارم و برای پاسخ این سوال هایم اولین انسانی که در زهنم آمد خودت بودی !!!!!!

      منم آمدم بپرسم اگر فرصت داشتی و پاسخم را دادی خیلیی خیلیییی ممنونت هستم

      و بدان که به دیدگاه هایت خیلیی ارزش قایل هستم و دوست دارم

      حمید رضای عزیزم

      قضیه از این قرار هست !!

      امشب برادرم یک حرفی زد در باره بهشت و کافران این چیزا

      خیلیی پسر خوب عالی و صبور هست با باور های فوق مذهبی

      در باره بهشت حرف میزد که من ناگهان از دهنم بیرون شد که از کجا معلوم که بهشت را در همین دنیا تجربه نکنیم ؟

      خوب خیلییی با لحن که زورش آمد پاسخ داد

      گفت : این دنیا برای کافران بهشت هست چون به اون دنیا عقیده ندارند و برای مسلمانان بهشت نیست

      و خدا این را گفته

      منم این باور را دارم و از طفلی در گوشم گفته شده

      و یک باوری دیگری که هم گفت و منم دارم این هست که

      خدا کسی را که زیاد دوست دارد رنج میدهد

      خدا عاشق کسی که هست برایش رنج میدهد

      میدانی در سطح زهنم میدانم این باور ها غلط هست درست نیست

      ولی ته زهنم قبول نمیکند

      مثلی یک نشخوار فکری در زهنم جاری هست

      و حس میکنم برای خاموش کردنش به منطق قوی ضرورت دارم

      از انجای که میدانم خودت خوب در باره قرآن و آیات تحقیق کردی آمدم ازت شخصا بپرسم و در عقل کل نپرسیدم

      خودت چی نظر داری در این باره

      پیشاپیش برای پاسخت ممنون هستم

      در پناهی الله یکتا شاد سالم و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
        مدت عضویت: 1983 روز

        سلام پاکیزه عزیز و نازنین

        چقدر به من لطف داری و چقدر ممنونم ازت بخاطر این همه عشق و محبتت

        و چقدر خوشبختم بخاطر دریافت این همه عشق ، خداروشکر میکنم.

        ببین پاکیزه عزیز.

        من معمولا اتفاقات و تفکرات یا ترمزهای مهمم رو بصورت کامنت تو جاهای مختلفی مینویسم

        و این مساله دقیقا یکی از ترمزهای اخیر خودم بوده

        یه روزی از خدا پرسیدم که خدا !!!

        من احساس میکنم به مقدار مناسبی نگاهم نسیت به ثروت و خوشبختی و سعادت و موفقیت درست شده پس چرا شرایط تغییری نمیکنه ؟

        خدا هم دقیقا منو با این ترنز در وجودم روبرو گرد، و گفت ببین که تو خودت سعادت و ثروت رو فقط برای اون دنیا میخای و فکر میکنی این دنیا باید در رنج باشی ، و این رنج یجور فضیلت و موهبته.

        یکی از دلایل این نوع نگاه در عوام و بخصوص در مذهبیون اینه که یک مجموعه ایات وجود داره که در اون مثلا حیاه الدنیا رو در برابر آخره آورده و معمولا هم گفته آخره براتون بهتره یا پایدار تره یا باقی تره یا ….

        ناخودآگاه ذهن ما مذهبی تر ها با توجه به اون نگاه کثیفی که به پول و ثروت داشتیم رفته به این سمت که گفتیم پس این دنیا بدردنخوره و بی ارزشه . اون دنیا خوبه ، تاره به این ایات هم استناد کردیم

        من تمام این ایات رو بررسی کردم

        اصلا تو این ایات بحث این نیست که دنیا پست و بی ارزش و بدرد نخوره پس چون پسته با تمام ثروتهاش برای کافرها باشه و اون دنیا با تمام ثروتهاش واسه مومن ها.

        نه هر گز اینطوری نیست

        به این آیه دقت کن پاکیزه جان :

        قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِینَهَ ٱللَّهِ ٱلَّتِیٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّیِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ قُلۡ هِیَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ فِی ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَا خَالِصَهࣰ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَهِۗ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمࣲ یَعۡلَمُونَ

        بگو: زینت‌هاى خدا و روزى‌هاى پاکیزه‌اى را که براى بندگانش پدید آورد، چه کسى حرام کرده‌؟! بگو: آنان در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده‌اند، ولى در قیامت فقط ویژۀ مؤمنان است؛ ما این گونه آیات خود را براى گروهى که مى‌دانند بیان مى‌کنیم

        این آیه دقیقا برعکس کل آنچه که برای ما مذهبی ها بیان گردند بود

        اگر تمام آیاتی که از عبارت ” حیاه الدنیا ” استفاده شده بررسی کنی به یک مفهوم‌میرسی

        این که خدا میگه ای مردم مومن ، این نعمتها رو میبینید در دنیا ؟؟؟ این پولها این ثروت ها این کشتی‌ها این اسب های نشان دار ( ماشین های برند امروزی) این مرکب ها این زینه ها این تجملات ( در قرآن تجملات با واژه ی جمال اومده ، یعنی چیزی فراتر از زینت )

        اینهمه عشق و حال که تو حیاه دنیا ازش بهره مند می‌شید در برابر اون نعمتهایی که در دنیای بعدی بصورت مادام العمر و باقی و پایدار وحود داره هییییییییچی نیست ،

        تمام‌مترجمین یجوری ترجمه کردند که انگار اینها پسته و نباید باشه ، نههههه ، خدا نگفته پسته ،گفته این نعنتها با وجود اینکه انقدر جذابه ولی در برابر نعمتهایی که اون دنبا بهتون میدم یه قطره در برابر دریا هم‌نیست ،

        میگه چشمتون فقط به این دنبا نباشه ،

        یعنی برخلاف درک عوام خدا نگفته بهشت برای مومنان در این دنیا نیست ، میگه این دنیا که بهشت برای شما هست ،ولی تو دنیای بعدی فقط خاص شماست

        این آیه رو ببین که در مورد حضرت ابراهیم اومده :

        وَءَاتَیۡنَٰهُ فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣰۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَهِ لَمِنَ ٱلصَّـٰلِحِین

        یا این آیه

        وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣰۖ وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَهِ أَکۡبَرُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُون

        یا این آیه

        لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِی ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَهِۚ لَا تَبۡدِیلَ لِکَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ

        یا این آیه

        وَقِیلَ لِلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ مَاذَآ أَنزَلَ رَبُّکُمۡۚ قَالُواْ خَیۡرࣰاۗ لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣱۚ وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَهِ خَیۡرࣱۚ وَلَنِعۡمَ دَارُ ٱلۡمُتَّقِین

        یعنی مومنان هم در این دنیا شرایطشون بهشتی میشه و هم در اون دنیا

        البته این فقط در مورد شرایط بهشتی نیست ، در مورد عذاب هم داستان همینه

        إِنَّ ٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَهِ وَأَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابࣰا مُّهِینࣰا

        یا این آیه

        لَّهُمۡ عَذَابࣱ فِی ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَهِ أَشَقُّۖ وَمَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن وَاقࣲ

        در کل میشه درک کرد که اصلا خدا اونجیزی که به ما گفته بودن رو نگفته

        کلا منظور خدا کوتاهی و زودگذر بودن دنیا در برابر بی انتها بودن و باقی بودن آخرت مدنظرش بوده

        مثل اینکه به یه پشت کنکوری بگی این چهار روز دانشگاه با هنه خوشی ها و عشق و حال و دورهمی ها و لذتهاش در برابر اون لذتهایی که بعدا بواسطه این درک و آگاهی و علمی که اینجا کسب کردی و باهاش در کسب و کارت پول میسازی هیچییییی نیست . این خوشی‌ها میگزره ، اون ثروت ساختنها و اون موفقیت های بعد از اتمام درس و دانشگاه خیلیییی جذاب تره ،

        منظور این حرف این نیست که پس چون دوره دانشگاه کوتاهه پس باید سخت و پر از تحمل رنج باشه که ، نه اصلا این دو روز دنیا قراره اصل و اساس تمام اون کسب و کار آینده ات رو بسازه .

        تو باید در این دانشگاه شاگرد اول بشی و عالم به اون علم در زمینه کارت بشی که فردا تو کسب و کار موفق باشی ،

        حتی خدا هم دقیقا همینو گفته

        به این آیه دقت کن :

        فَلَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّهࣰ فَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِین

        کاش مى‌شد یک بار هم که شده، به دنیا برگردیم تا مؤمن بشویم

        مثل اینه که بگی کاش به دوره دانشگاه برمیگشتم تا دوباره درس میخوندم و امروز موفق و ثروتنتد میشدم

        یعنی اصل و اساس زندگی در دنیای بعدی دقیقا در همین دنیا رقم میخوره

        این دنیا نه پسته نه بی ارزش و نه جای تحمل سختی و رنج

        در تمام قرآن فقط و فقط مقایسه بین کوتاه و گذرا بودن دنیا و باقی و بی انتها بودن آخره هستش

        ولی خوب متاسفانه ما برداشتمون نسبت به این مساله کاملا اشتباه بوده

        و اما در مورد اون‌مطلب که گفتی خدا کسی که دوسش داره رنج میده بهش

        این مساله یکم پیچیده است درکش

        در کامنتهای دیگه ای در موردش نوشتم ولی بهترین درک رو میشه از جلسه چهار قدم پنج گرفت.

        ببین ، به این آیه واضح دقت کن

        وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَهࣰ ضَنکࣰا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَهِ أَعۡمَىٰ

        و هر کس که از یاد من اعراض کند، زندگیش تنگ شود و در روز قیامت نابینا محشورش سازیم

        این دقیقا مغایر با اون ذهنیته که میگن خدا هر کیو دوست داره عذابش میده ، مگه خدا سادیسم داره ؟؟؟ نه

        اما موضوع همونیه که در جلسه چهار قدم پنج استاد توضیح داده

        وقتی ما خواسته ای داریم خداوند که یکی از صفات اش الرحمن هست ( الرحمن یعنی یک نیروی همواره پاسخ مثبت دهنده )

        خدا همواره به درخواست‌های ما پاسخ مثبت میده

        اما ممکنه باورهای ما با درخواستهای ما هم جهت نباشه

        برای اینکه ما با خواسته مون هم مدار بشیم و اونو دریافت کنیم ممکنه با چالش و تضادی روبرو بشیم که ظاهرش کمی ناخوشایند بنظر برسه

        تقریبا نود و نه درصد آدمها این برداشت رو دارن که چون خدا دوسمون داره رنجمون میده تا لایق بشیم ، اما نه ، خدا بخاطر دوست داشتن رنج نمیده ، تو یه باورهای غلطی داری ، تو از گذشتگان و فرهنگ و جامعه یه تفکرات اشتباهی تو ذهنت نقش بسته که برای رسیدن به اون خواسته باید تغییرش بدی ، این تغییرات بعضا ممکنه سخت و رنج آور باشه ، حتی ظاهر اون تضاده ممکنه خیلی ترسناک باشه،

        این بخاطر عشق خدا نیست که عذابت میده ، اولا که اصلا خدا عذابت نمیده بلکه خودت بواسطه باورهای غلط ات تو رنجی ، دوم اینکه تو تا تغییر نکنی با خواستت هم مدار نمیشی و بهش نمیرسی ،این شرایط و سختی‌های احتمالی برای کسب لیاقت نیست بلکه برای ریختن اون ات و اشغالاییه که بخودت وصل کردی ، برای تروتمیز شدنه .برای هم جهت شدن با خواسته‌ هاته نه برای لایق شدن. این تغییر احتمالا با رنج همراهه ، یعنی یجورایی برات سخته ، مثل آدم سیگاری که میخاد ورزشکار بشه ، خدا که نمیخاد رنج بده ، تو خواستت ایته که ورزش کار بشی اما روزی دو پاکت سیگار میکشی ،

        خدا میگه اوکی، پس اول سیگارو ترک کن ، آقا ترک سیگار سخته دیگه ، ممکنه با رنج همراه باشه ،

        این رنجو که خدا نداده چون‌مثلا عاشقته ، این رنج رو خودت واسه خودت ایحاد گردی، وقتی که تونستی این تغییر در خودت ایجاد کنی ، حالا از مرحله ترک گذشتی و وارد ورزش میشی ،

        حالا آیا این به معنای اینه که چون خدا دوست داشته بهت رنج داده ؟ نههههه

        اگر تو سیگاری نبودی ، از همون اول بسادگی وارد ورزش میشدی ، به همین سادگی ، یعنی اونایی که سیگاری نبودن و رنج ترک سیگارو تحمل نکردن ، خدا دوسشون نداشته ؟؟؟؟ اینا چه ربطی به خدا داره ؟؟؟؟

        اینها رو خودمون با اشتباهاتمون رقم‌زدیم

        خدا با توجه به درخواست ما ، تغییر رو طلب میکنه ،

        تو درخواست کردی ، اجابت هم شدی، اما به شرط اینکه تو هم اجابت کنی ، یعنی چی ؟ یعنی تو هم‌سیگارو ترک کنی ، تا به ورزشکار بودن برسی ،

        تو درخواست کردی ثروتمند بشی

        خدا هم اجابت ات گرده

        اما تو هم باید خدا رو اجابت کنی ، چطوری ؟ باورهات رو تغییر بدی ،

        احتمالا این پروسه تغییر باورهای ممکنه با چالش‌ها و تضادهایی همراه باشه که پزیرشش و تغییرش مثل ترک سیگار یه جاهایی اشکت رو در بیاره

        اینارو که خدا باعثش نبوده ، خودت این بلاهارو سر خودت آوردی، چه ربطی به خدا داشته ،.

        مثل همون موضوعاتی که تو یه کامنت دیگه نوشتم

        یوسف رویاهای بزرگی در سر داشت ، تو چاه افتاد ، خدا که رنجش رو نخواسته بود ،

        بعدها می‌بینیم که افکار یوسف چقدر مشرکانه بود ، اون در شرایط سخت بحای درخواست از خدا از غیر خدا درخواست کرد ، اصلا خود موضوع زندان افتادنش هم بخاطر درک نادرست از خدا بود ، بجای درخواست رهایی از شرایط سخت درخواست زندان کرد ،

        یوسف برای رسیدن به رویاهاش باید تغییر می‌کرد، این راهش بود.خدا که عاشق رنج یوسف نبود ، خدا پاسخ مثبت داد به خواسته یوسف ،همین

        اما سلیمان که احتمالا بخاطر الگوی خوبی چون پدرش داوود باورهاش در مورد ثروت و موفقیت خیلی عالی بود ، درخواست کرد و اجابت شد ، به همین سادگی ،

        چرا ؟

        چون خدا که سادیسم نداره، اگر باوراات با خواسته هات هم جهت باشه بلافاصله به مرحله دریافت میرسی

        تمام اتفاقات و شرایط و تضادها و چالش‌ها با توجه به شرایط حال حاضر ما رقم میخوره

        کسی که جایگاه حال حاضر اش جایگاه خیلی خوبی از لحاظ افکار و باورها باشه چه لزومی داره که بخواد با چالشی روبرو بشه

        ولی اونی که مثل من کلی ایراد داره ممکنه این پروسه تغییر یه جاهایی براش خیلی سخت باشه

        اگر اینو درک کنیم کل موضوع برامون جا میفته

        در کل این درک من از موضوع بود پاکیزه عزیز، امیدوارم برات راهگشا باشه

        برات بهترینها رو از خدا میخام

        در پناه خدا باشی عزیزم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
        • -
          ناعمه احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1286 روز

          سلام آقای ثانی

          تنفس اعلام کنید لطفا، این آگاهی ها الهامات چی چیه ؟ آقا خیلیییی خوبین، چقد یاد گرفتم از شما، هرر بار میگم هزارماشالله از این نوع کار کردن رو خودتون، دیگه دارین مثل استاد از خدا سواستفاده میکنید، تخلیه اطلاعاتی در حد بنززز. ما هم عششق میکنیم دیگه خلاصه نکات رو میخونیم برا امتحان؛) شماهم اون شاگرد زرنگه، ماهم خلاصه نویسی هاتونو میخونیم. واقعا سپاس گزارم.

          خب حالا میخوام خلاصه کامنت فوق العاده تون رو بنویسم، چون خیلیییی آگاهی هاش خاص بودن برام. خیلی قفل ها رو باز میکنه. من برا کامنت شما دفترمو میزارم جلوم اون نکات هیجان انگیزش رو می نویسم تا با تامل بخونم.

          تمامی نعمت ها، طیبات، بهترین هر چیز، بهترین عشق و حالها رو تو این دنیا بخواه ک تجربه ش کنی و اینو بدون این نعمتا در برابر نعمت های آخرت هییچی نیست.

          اصل و اساس زندگی در دنیای بعدی دقیقا در همین دنیا رقم میخوره. ( پس ناعمه خانم بخواه ک ثروتمند بشی، باید پولدار بشی، این تنها راه رستگاری عه، این تنها راه رسیدن ب خوبی، ب نیکی کردن، ب بهشت، ب خداوند عه)

          این دنیا نه پست عه نه بی ارزش و نه جای تحمل سختی و رنج، فقط کوتاه و گذراست. اون دنیا بی انتهاست، بی نهایته.

          رحمن یعنی نیروی همواره پاسخ مثبت دهنده

          تا تو تغیر نکنی، باورهاتو عوض نکنی، با خواسته ات هم مدار نمیشی و بهش نمیرسی، برای رسیدن ب رویاهات باید تغییر کنی.

          این شرایط و تضادهای کنونی ات برای کسب لیاقت نیست، برای دور ریختن افکار آت آشغال، ترمزها، شرک ها و باورهای محدودته.

          خدا ک باورهای نامناسبو ب مغزت نداده، تو باید خودتو تغییر بدی.

          آره خدا مجیب عه، اجابت میکنه ولی توهم باید اجابت کنی

          اجابت من چیه؟ باورهامو عوض کنم.

          باورام چطوری عوض میشن؟ ( استمرار استمرار و تکرار بارهااااا فایلها تا این سیمان های ذهنت شل بشه)

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          زهرا کاسه ساز گفته:
          مدت عضویت: 1491 روز

          سلام به حمیدرضای عزیز

          چقدرشماقبل تحسینی واقعا

          چقدر خوب درک میکنی مینویسی و مثال میزنی جوری که براماها که داریم روخودمون کارمیکنیم تا اشغالارو ازاون زیرای ذهن دربیاریم وباورهای قدرتمندکننده رو پیچش رو توذهنمون سفت وسفتر کنیم راهگشاست واقعا

          مثالهات برای من انگا یه دور پیچ ذهنمو برای ایجادباورهای درست سفت میکنه

          هروقت کامنتهات رو میخونم میگم با این درکهای این پسر چه قره العینهایی خدابراش اماده کرده

          مطمئنا که ا ادامه این مسیر و سفت کردن پیچ این همه باور جدید ودرست تو ذهنت به جاهای خیلی خوبی خواهی رسید

          من از الان بهت تبریک میگم

          من اولین نفرماااا

          به موفقیتهای بزرگی میرسی

          انشاالله

          ازت خیلی ممنونم که اینقدر خوب به بچه ها جواب میدی وباحوصله مینویسی

          درپناه رب قدرتمند هر روز بالاتربری

          الهی امین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          مجتبی کاظمی گفته:
          مدت عضویت: 3348 روز

          جناب آقای نارنجی عزیز سلام

          واقعاً لذت میبرم از کامنتهایی که مینویسی و منطق های زیبایی که می آوری

          انگار گل مطلب را مینویسی که جوری به قلب و جون آدم میشینه که جای هیچ گله و اعتراضی را باقی نمیگذاره و تحسینت میکنم بابت این جهاد اکبری که برای تغییر خودت راه انداختی

          این پاسخت هم به خانم بارکزی واقعا زیبا و کامل بود و باید هزاران بار بخونم تا بتونم به درک عمیق تری از آن برسم

          وقتی که مثال حضرت یوسف و مقایسه آن را با حضرت سلیمان زدی یک سوالی در ذهنم ایجاد شد که خواستم نظرت را بپرسم البته در آخر هم خودم نظرم را میگم

          حضرت سلیمان در خانواده ای بدنیا آمده بود که بدلیل داشتن الگوی عالی مثل پدرش، باورهای قدرتمندی در خصوص ثروت و رسیدن راحت به خواسته ها داشت و بخاطر همین باورهاش و ایمانی که در قلبش نسبت به خداوند داشته، درخواست میکنه و براحتی درخواستش اجابت میشه؛

          ولی حضرت یوسف درخواست میکنه ولی بخاطر باورهای شرک آلودش که به احتمال زیاد بواسطه دیدن الگو درونش ایجاد شده، مسیر رسیدن به خواسته هاش با سختی همراه بوده؛

          همین مساله را الان میتونم برای خودم بیان کنم

          مقایسه کن من که در یک خانواده بسیار مذهبی با باورهای شرک آلود و محدود کننده در خصوص ثروت بدنیا آمده و بزرگ شده ام،

          با یک شخص که در یک خانواده با باورهای قدرتمند در زمینه های مختلف پا به عرصه حیات گذاشته،

          من برای رسیدن به خواسته هام باید میلیون ها باور مخرب را اصلاح کنم تا خداوند به درخواست هام پاسخ بده،

          ولی اون شخص مقابل من، بواسطه باورهای عالی که داره براحتی میتونه به خواسته هاش برسه

          اینجا من چه گناهی داشتم که در این خانواده بدنیا آمده ام ( البته که بعضی این نظر را دارند که من قبل از تولدم انتخاب کرده ام که در چه خانواده ای و در چه جسمی به این دنیا وارد بشوم)

          یا اون شخص چه مزیتی نسبت به من داشته که در یک خانواده با باورهای عالی بدنیا آمده

          این تفاوت را چگونه میشه منطقی کرد؟

          آیا این با عدالت خداوند هم خوانی دارد یا نه میشه گفت این یک نمونه بی عدالتی است!!

          پاسخی که خودم به این سوال میدم اینه که:

          همانگونه که استاد در بیشتر فایل ها بیان کرده اند من اگر باورهای توحیدی درستی در خودم ایجاد کنم، خداوند من را مستقیم سر موضوعی که در آن اشکال دارم میبرد و به من میگه که بنده من باید روی این موضوع کار کنی تا من بتونم ترا به خواسته ات برسونم

          ولی همین پاسخ هم دوباره برای من همون سوال و ایراد قبلی را بوجود میاره که اگر من در خانواده ای بدنیا آمده بودم که باورهای توحیدی مناسبی داشتند من از ابتدا این باورها را داشتم و چه نیازی بود به ساختن این باورهای توحیدی؟

          ممنون میشم اگر در این خصوص نظری داری بیان کنی و با عشق همه کامنت هات و نظراتت را دنبال میکنم

          دوستت دارم حمید جان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
            مدت عضویت: 1983 روز

            سلام به مجتبی عزیز

            ممنونم از لطف و محبت شما و دیگر دوستان که همیشه به من لطف دارند

            میخوام یه مثالی بزنم که خیلی شفاف مساله رو بشکافه

            یک صفحه ی مختصات رو در نظر بگیر. یک مولفه در راستای x هست ، یگ مولفه در راستای y و یگ مولفه در راستای z یعنی ارتفاع.

            تقریبا تمام مردم برای رسیدن به موفقیت، فکر می‌کنند باید مولفه های وجودی خودشون در راستای x و y رو تغییر بدن ، مثلا نگاه می‌کنند به دوست و رفیق و پسر خاله و دختر عمو که فلانی چون ضریب x اش صد بود موفق شد، فلانی چون ضریب y اش نود بود شوهر خوب گیرش اومد و الی آخر

            اما تقریبا همه ما داستان رو بد درک گردیم

            هیچ تغییری در راستای x و y باعث موفقیت نمیشه ، البته مردم چون فکر میکنن با تغییر نقطه x یا y خودشون میتونن شبیه به فلانی بشن سعی می‌کنند تلاش می‌کنند مولفه هاشون در راستای محور x و y تغییر بدن اما این یگ تلاش بیهوده و بی حاصله

            پس قانون دنیا چیه ؟ که همه ازش غافلیم .

            ما برای رشد احتیاج به x و y نداریم.

            ما فقط باید در راستای مخور z ارتفاع خودمون رو افزایش بدیم تا به خدا برسیم

            خدا نماد تمام رشد ها و موفقیت ها و ثروت ها و روابط و سلامتی و تمام‌نعمتهاست .

            آیا قبول دارید که همه ما فارق ازینکه از نظر x و y کجای این صفحه مختصات واقع شدیم توانایی و دسترسی یکسانی در افزایش ارتفاعمون در راستای z داریم ؟

            یعنی همه ما به یک میزان تا خدا فاصله داریم

            مثلا اونی که تو تهرانه با اونی که تو مشهده با اونی که تو اهوازه با اونی که تو آلمانه و ….. فارق از xو y اش ، اگر یک واحد در راستای z رشد کنه یک واحد به خدا نزدیک شده

            بله جامعه و مردم و خانواده و معلمها به ما گفتن باید درس بخونی باید خانواده پولدار داشته باشی باید فلان دانشگاه بری باید فلانی پارتیت بشه ، تمام اینها همون مولفه های xو y هست که هر آدمی حتی دو خواهر و برادر از یک خانواده ممکنه با هم متفاوت باشند ‌

            اما جیزی که در تمام آدمها یکسانه فاصله شون در راستای مخور z با خداست

            اگه من یک واحد رشد کنم با اونی که در نیویورک یک واحد رشد کنه مثل همیم

            بدون هیچ ظلمی ، در نهایت عدالت

            همه ما در طول عمرمون داریم تلاش می‌کنیم مولفه های x وy مون رو شبیه به فلانی کنیم ،چون فکر می‌کنیم اونها موثره

            اما از نگاه خدا ، از نگاه بالا که به صفحه مختصات نگاه کنی ، همه به یک اندازه با خدا فاصله داریم

            تمام هشت میلیارد نفر آدم دنبا تو این صفحه پخش شدند

            اما همگی در بدو تولد مولفه ی z شون بصورت پیش فرض ، صفر شده

            نمونه حی و حاضرش ،خودم هستم

            من چهار خواهر دارم

            تمام ما در یک خانواده یکسان بزرگ شدیم اما تمام خواهرهام شرایطشون بسیار بسیار عالیه

            من به خودم ظلم کردم ، کسی مقصر نیست

            حتی اگر قکر میکنید خانواده خوب با باورهای توحیدی میتونه ضمانت کنه که فرزندان هم موحد میشند باید بگم خیر ،

            نوح موحد بود ، اما فرزندش هلاک شد ، چون توحید پدر همون مولفه ی بی اثرِ xیا y هستش

            که ما فقط فکر می‌کنیم موثره

            ازونطرف خانواده یوسف ،

            دوازده برادر ، پدر که همون پدره

            پس چرا یکیشون میشه یوسف ؟؟؟؟

            اگر قرار بود پدر که همون مولفه x یا y هست موثر باشه ،پس چرا بقیه بچه هاش آدمای جالبی نشدن؟

            ایم مثال در دنیای امروز هم هست ها ،

            اینو یجا دیگه هم نوشتم

            تقریبا تمام عوام فکر می‌کنند جورجینا چون دوس دختر رونالدو عه موفق شده ،

            اما یه سوال ساده رو نمیدونم چرا از خودشون نمی‌پرسند؟

            که اگر قرار یود رونالدو مولفه ی تاثیر گزاری باشه پس چرا هیچ کس همسر مسی یا همسر زیدان یا همسر این همه فوتبالیست مشهور دیگه رو نمیشناسه؟؟؟

            جورجینا فاصله اش با خدا همونقدریه که یک دختر روستایی تو فلان خانواده عشایر تو دور افتاده ترین نقطه کشوره.

            اما اگر حرفهای بقیه رو در مورد موثر بودن مولفه های x و y باور نکنه

            همونطور که جورجینا هم از یک خانواده بسیار معمولی و ضعیف به اینجا رسیده

            چرا ؟ چون خانواده اصلا مهم نیست،

            میتونی بچه نوح باشی و هلاک بشی ، به همین سادگی

            فکر کنم تونستم چیزی که مد نظرم بود رو روی محورهای مختصات توضیح بدم

            امیدوارم بدردتون بخوره

            در پناه خدا باشی دوست عزیزم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
            • -
              حسین امیری گفته:
              مدت عضویت: 1394 روز

              سلام به آقای نارنجی ثانی عزیز آقا شما فوق العاده ساده و منطقی اصل مطلب رو میگید از شما سپاسگزارم اما واقعا انگار ما نمیخوایم واقعیت رو قبول کنیم چون دوست داریم که یه عامل بیرونی رو پیدا کنیم و همه چی رو بندازیم گردن اون و خودمون رو خلاص کنیم چون این راحتترین کاره چون دوست نداریم مسئولیت صددرصد زندگی مون روبه عهده بگیریم چون تغیر عادت و باور سخته چون خوارج شدن از نقطه امن و رفتن تو دل ترس سخته چون همرنگ جماعت نشدن سخته… از شما سپاس گزارم بابت تک تک کامنت هاتون همیشه ازتون یاد میگیرم

              درنهایت آرامش و سلامتی شاد و پیروز باشید

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            مجتبی گفته:
            مدت عضویت: 4019 روز

            به نام خدا

            سلام اقا مجتبای عزیز ، امیدوارم حالت عالی باشه ؛

            دوس دارم سوالت رو با یه مثال یا سوال دیگه جواب بدم ؛

            به نظر شما کسی که معلول بدنیا میاد خدا بهش ظلم کرده یا میشه گفت خدا ناعادل بوده در مورد این فرد ؟

            کسی که توی کشورهای فقیر یا خانواده فقیر بدنیا میاد چطور ؟

            به نظر من و فکر میکنم بنظر خدا یا قانون ، اینجا هیچ بی عدالتی اتفاق نیفتاده ؛

            چون ما داریم تو واقعیت میبینیم که چقدر از این معلولین عزیز هم توی ایران هم خارج از کشور ، اتفاقا این تضاد نه تنها باعث افت شون نشد که برعکس ، چقدررررر موفق شدن بخاطر استفاده از توانایی های دیگشون ؛

            مثالهاش زیاده ولی امید کربلایی رو سرچ کن ، معروفه به برنامه نویس یک انگشتی ؛ ایشون فقط یک انگشت سالم داره و بقیه بدنش فلجه ولی اینقدرررررررر این ادم موفق و کار افرینه که حد نداره ؛ سن بالایی هم نداره ؛

            یا فاطمه حمامی که نقاشی رونالدو و هادی چوپان و علی دایی رو با پاهاش کشید ؛

            یا نیک وویاچیچ سخنران معروف که بی دست و پا هست و خیلی مثال دیگه ؛

            آیا الان ما میتونیم بگیم اینا در حقشون ظلم شده و موفق نیستن ؟؟؟؟

            یا همون عزیزانی که تو کشورها یا خانواده های فقیر بدنیا اومدن ، مگه کم الگو داریم که چقدرررر به ثروت و موفقیت رسیدن ؟؟؟

            منم گاهی این مورد تو ذهنم میاد که کاش جای بهتر بدنیا میومدم ولی یادمون باشه این تضاد ها رو اگه درست بهشون نگاه کنیم مثه استاد جان ، نه تنها ما رو زمین نمیزنه بلکه ازش قدررررت میگیرم برای پیشرفت ؛

            وقتی داریم به محل تولدمون گیر میدیم میشه همون شرک و قدرت دادن به عوامل بیرونی ؛

            خیلی واضح داریم میگیم منکه تو این خانواده و این کشور بدنیا اومدم ، دست من نبوده که ، پس اگه تو جای بهتر بدنیا میومدم الان باورهام عالی بود و میترکوندم ؛

            البته تاکید کنم این حرفها اول برای خودمه ، چون منم گاهی این نجواها میاد تو ذهنم ؛

            برات بهترینها رو آرزو میکنم مجتبی جان ؛

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          سمیرا گفته:
          مدت عضویت: 820 روز

          سلام آقای ثانی. خیلی ممنون از پاسخ عالی که دادید. مثالهایی که شما در کامنتهاتون میگذارید واقعا ملموس هست. در این کامنت هم مثال دانشگاه عالی بود هم اون ترک سیگار.

          مخصوصاااا اون قسمت که نوشتید:

          سختی‌های احتمالی برای کسب لیاقت نیست بلکه برای ریختن اون ات و اشغالاییه که بخودت وصل کردی ، برای تروتمیز شدنه…. تا حالا از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم. لذت بخش بود درکش برام. ممنونم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        فریبا گفته:
        مدت عضویت: 1244 روز

        سلام پاکیزه جان

        این مسئله من هم بود و آقای ثانی خیلی خوب و کامل پاسخ دادن.

        من هم قبلا زیاد شنیده بودم که خداوند کسانی را که دوست داره رنجشون میده که بیشتر صداش بزنن.

        و من فکر میکنم این کج فهمی از اون آیه ای هست که گفته ما به فرعون اینقدر نعمت دادیم که هرگز نگه یا الله.

        حالا چیزی که به من گفته شد این بود که ثروت سلیمان از فرعون هم بیشتر بود حالا چرا سلیمان از صالحان است و فرعون از ظالمان؟

        به این خاطر که سلیمان میدونست این نعمتها از کجا اومده و در برابر خداوند خاشع و سپاسگزار بود ولی فرعون فقط منم منم میکرد.

        حالا مثلا اگر سلیمان یه جایی از مسیر خارج میشد خداوند با یه تضاد بهش میفهموند که از مسیر خارج شده این به خاطر این نیست که بخواد سلیمان را رنج بده که صداش بزنه بلکه میخواد دوباره برگرده تو مسیر درست، ما بارها از استاد شنیدیم که میگه من به خداوند گفتم هر جا دارم از مسیرم خارج میشم گوشم رو همون موقع بپیچون و برم گردون تو مسیر درست این واسه کسانی هست که تو مسیر درست هستند و این تضادها میاد که فقط برگردن تو مسیر درست و به خودشون ظلم نکنن.

        و از آنجا که تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد فرعون یک سرسوزن آرامش نداشته که حالا اون که کلا تو تضاد غرق بوده چه تضادی پیش بیاد مثل این که یک قطره رنگ سیاه بریزین تو یه قوطی رنگ سیاه، چیزی معلوم نمیشه که.

        این تضادها برای افرادی که تو مسیر درست هستند رنج نیست بلکه مقدس هستند وقتی این تضادها میان ما میشینیم فکر میکنیم و گرنه مسیر نادرست رو همینطور ادامه میدیم تا بریم به قعر جهنم.

        در پناه الله شاد و سلامت باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محدثه سادات موسوی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 586 روز

      سلام به برادر عزیزم امیدوارم حالت عالی باشه

      من این کامنت زیبای شمارو چندین بار میخوندم و هی یاد خودم میوفتادم و کلی مثال برای خودم میزدم تا بتونم بهتر بشم دوست داشتم تجربیاتمو بنویسم تا بازم یادم بمونه

      من درگیر اعتماد بنفس کاذب بودم و احساس خودبرتری نصبت به همه داشتم توی ذهنم این بود بقیه نمیفهمن و من فقط میفهمم

      با همه دشمن بودم و کلی مشکل داشتم

      مخصوصا با همسر عزیزم توذهنم این بود که من خوبم چون زیباترم من خوبم چون مرتب مسواک میزنم من خوبم چون ده سال سنم از همسرم کمتره من خوبم چون پدرم وضعش از همسرمو خانوادش بهتره من خوبم به همه دلایل من خوبم چون تونستم سیگارو مواد مخدرو ترک کنم من خوبم و من خوبم

      انقدر درگیراین بیماری شدم که بخودم اومدم دیدم به همسرم خیانت کردم و من موندمو یک اقایی که مدام منو تهدید میکنه من موندمو ترسها من موندمو اعتماد بنفس کاذبم من موندمو خودکشی و بیمارستان و درگیری با دعا و دعانویس…….

      من تغیر کردم من زندگیمو خودمو ساختم با این اصل که

      همه ما خوبیها و بدیهایی داریم و این منم که میتونم به زیبایی های ادمها توجه کنم

      با این اصل که جوری با بقیه رفتار کنم که دوست دارم باخودم رفتار بشه

      من تو خیابون یک ماشین زد به ایینه ماشینمون و در رفت و همسرم پیچید جلو خانومه بنده خدا راننده خیلی ترسیده بود میخ کوب شده بود زنه. من انقدر خشن بودم با مشت زدم ایینه ماشینشو شکستم اگر اون خانوم با خودش در صلح باشه من هیچ اسیبی به اون نزدم فقط دست خودم خیلی درد گرفت من این اصلو فهمیدم با خشمی که به ادمها دارم به خودم ضرر میزنم من فهمیدم ارامش فقط به نفع منه من باید خودمو بشناسم و جوری حرف بزنم و جوری عمل کنم بعدن پشیمون نشم و مدارم پایین نیاد

      میرفتم کلاس کنگفو و بوکس و تصور میکردم مردمو دارم میزنم کسی کوچکترین چیزی میگفت درگیری میشد بقول مادرم قبلن یک سگی بودم که نمیشد حتی بهم سلام کرد

      همش به بدیهای ادما نگاه میکردم و با کوچک کردن اخلاقیات و چهره ادما سعی میکردم به خودم احساس بهتری بدم ادمهایی که از نظر من چهره زیبایی داشتنو تحویل میگرفتم و کسی که از نظرمعیارهای من زشت بودنو باهاشون بد رفتار میکردم

      پر از خلا و خشم و حسادت و کینه بودم چون خودم پوچ بودم چون خودم هیچ بودم چون خودمو مقایسه میکردم چون خودمو دوست نداشتم( نمیگم صد در صد خوب شدم ولی ارامش قشنگی دارم)

      الان تا میام با مردم بحث کنم سریع لحظه ای میگم بنده خدا جای پدرمه جای مادرمه جای خواهرمه جای برادرمه

      مگه همه اشتباه نمیکنن مگه خودم تا حالا اشتباه نکردم که بیام قضاوت و غیبت کنم ( حاظر نیستم ارامشمو با چیزی عوض کنم ) و جوری حرف میزنم و جوری به ادمها نگاه میکنم که دوست دارم با خودم همون برخورد بشه الان همه منو دوست دارن هرجا میرم از شخصیتم از رفتارم از چهره و اندامم تعریف میشه .

      من برای تمرین که با ادمها در صلح باشم اینکارو کردم هرجا رفتم و هرکیو دیدم ازش تعریف کردم مثلا رفتم مغازه لباس بخرم به فروشنده گفتم چقدر شما زیبایین چقدر خوش برخورد هستین و همیشه میگم روز خوبی داشته باشید. اسنپ میگیرم از دست فرمون و تمیزی ماشین راننده تعریف میکنم . مهمانی جایی میرم هرچی زیبایی ببینم تعریف میکنم مثلا چقدر موهاتون زیباست چقدر لبخندتون انرژی بخشه چقدر لیوانای خونتون شیکه. من این فرکانسو فرستادم و خودمم همیشه از بقیه تعریف میشنوم این کارم باعث شده با انسانها توی صلح برم خشمم کم بشه قضاوت نکنم و روی زیبای ادمهارو ببینم .

      من گذشته همیشه میترسیدم با آدمهایی که مثل خودم هستن رو به رو بشم

      پس تصمیم گرفتم خودمو عوض کنم تا افتخار کنم و ادمهایی مثل خودم سر راهم قرار بگیره

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      زهرا مختاری گفته:
      مدت عضویت: 2367 روز

      سلام دوست خوبم،

      کامنت شما سراسر اعتراف شجاعانه بود و برای من هم خیلی درس داشت.

      همه ی ما نکات سیاهی در ناخودآگاه خودمون داریم که روی عملکردمون سایه می ندازه، و احتمالا خودمون ازش خبر نداریم.

      برای شما به شکل بدبینی به افراده، برای من به شکل احساس قربانی بودن و مظلوم بودنه،

      گاهی می‌خواهیم عوض بشیم ولی انگار افسار قضیه دست ی نفر دیگه س، جای دیگه س

      البته جایی غیر از دره ی ناخودآگاه ما وجود نداره ،

      که خوشبختانه اگر خوب بگردیم کلیدش تو جیب خودمونه ،

      من گاهی تلاش هام رو مذبوحانه و بی نتیجه می‌دونم و گاهی همین جمله که «من خالق زندگی خودم هستم» احساس فوق العاده ای بهم میده و میگم همین که هنوز زنده هستم یعنی جای تغییر و بهبود هست.

      و این روند خودش قشنگه ، خود زندگیه، بهبود مداوم و تلاش برای بهتر شدن در نقطه ضعف ها،

      اصلا این مث جهاده ،

      اگر من از دنیا برم و در حال تلاش مداوم برای بهبود باشم،

      سرم جلوی ربم بالاست ، که من غافل نبودم ، درسته ؟

      خیلی تبریک می گم برای این حد از جدیت در پیدا کردن باگ‌ها و تلاش برای عملگرایی.

      براتون نور و آسانی رو آرزو می‌کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3854 روز

      سلام حمید جان

      چی کار کردی شما ناخواسته که واقعا از ته دل گریمو درآوردین هنوزم دارم گریه میکنم بخدا

      چقدر با اصالت و خالص این کلمات و احساسات رو بیان کردین

      چقدر نیاز داشتم به این بیرون ریختن خودم تو این چند روزی.

      نخواستم فقط ظاهری بیام تحسین کنم و کلمات پر کنم و برم

      بلکه واقعا احساسم دگرگون شد واقعا گریم ناخواسته بند نیومد

      واقعا نیاز داشتم به یک تغییر مجدد برای شروعی دوباره اوج گرفتن که معمولا این تحولات و اوج گرفتن با یک رنج با یک تمرکز و از همه مهمتر شوق دیدن یار آدم هدایت میشه و یهو متوجه میشه داره یه اتفاقاتی صدا میکنه اون بیرون

      ولی درونم اول اون بمب اتفاق افتاده بعدا صداش در بیرون درمیاد

      چقدر راست میگین وقتی ادم حتی برای حرکت در مسیر درست برای اینکه واقعا تصمیم داری آدم خوب و مناسب و موثر و مسلم و توحیدی باشی اگر ترمز ذهنی چندین ساله داشته باشه که محکم بهش چسبیده باشی برای این هدف خوب و درست باید با زور و تقلا و زحمت پیش بری

      ولی به محض شل کردن آسون تر و راحت تر میشه لیز میخوری

      ولی به هر حال خدا هر آن هدایت گر و محافظت کننده از شر شیطان و نفس مون هست

      همین کامنت شما همین احساسات دلی همین زمان ارزشمند همین شوق حرکت صادقانه و پذیرش و تسلیم نشانه حمایت و لطف الهی ست.

      با اینکه من چند روز پیش فکر کنم سه شنبه بود این فایل رو گوش داده بودم با دقت، دیشب حدود ساعت 10:30 خوابیدم و نصف شب از خواب یهو بیدار شدم، و نیاز به راهنمایی و پرسشی داشتم که کدوم هدف رو اولویت قرار بدم با توجه به اینکه دارم روی سلامتی پیش میرم ای خدا، تو بهم بگو من واقعا نمیدونم، اومدم زدم این فایل بعنوان پاسخ اومد

      گفتم با اینکه چند روز پیش شنیده بیام امروز دوباره بشنوم و نکاتش رو بنویسم و کامنت ها رو مشغول به خوندن تمرکزیش بشم

      الحق و الانصاف باعث تحول و ورودی مناسب میشه این تمرکز.

      همیشه حکمت و دلیلی وجود داره و هر لحظه داره یک اتفاقی میفته اگر چشمان خود را باز کنیم تا بتوانیم خوب تر و شفاف تر ببینیم و دستمون رو از روی گوش هامون برداریم تا راحت بشنویم. همیشه داره اتفاق میفته مثل حرکت مولکول های اکسیژن.

      واقعا از شما از ته قلبم ممنونم

      و صمیمانه و عاشقانه دلی آرام، لبی خندان و توحیدی و خوشی های عمیق و پایدار و پربرکت براتون میخوام.

      هنوزم اشکام واقعا بند نمیان

      به امید دیدار.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      زهرا رحمتی گفته:
      مدت عضویت: 710 روز

      سلام به روی ماهت حمیدرضا جان ازت سپاسگزارم بخاطر تمام کامنتهای که تا به امروز باهامون به اشتراک گذاشتی خط به خط کامنتت و که خوندم انگار داشتم وجودمو رو به روی ایینه میدیدم و درونمو جلو چشام گذاشتن هر منطقی که نوشتی بخاطرش خودتو برتر از بقیه دونستی دقیقا اون منطقهای منم بوده و هست که خیلی محکم درونم فریاد میزنه من برترم بخاطر همین دلایلی که گفتی….

      باتمام وجودم دوستت دارم دوست خوبم و به دستای پرمهرخدا میسپارمت که به اسانی در مسیر توحیدی قدم برداری و رشد کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سعیده آیت گفته:
      مدت عضویت: 1052 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      کامنتهای شما بزرگوارو همیشه میخونم وتحسینتون میکنم .

      اون قسمتی که گفتید

      من چون دارم روخودم کاز میکنم خوبم وبقیه بد

      دقیقا نجواهای ذهن منه

      ولی تابحال از این زاویه نگا نکرده بودم که شیطانم اینو گفت وشد از راندگان درگاه خداوند

      ممنونم که اگاهیاتون با ماهام درمیون میزارید وباعث میشید که بهتر بتونیم ترمزهامون رو رفع کنیم

      نمیدونم تو کدوم فایل بود که متوجه این موضوع شدم ویه کامنت نوشتم دربارش

      خیلی دارم رو خودم کار میکنم خیلی زیاد

      تایکی یه چیزی میگه سعی میکنم سریع بگم قضاوت ممنوع سرزنش ممنوع

      البته که همیشه سعی میکردم این سرزنشا تو ذهنم باشه وبه زبون نیارم

      ولی تو رفتارام ناخوداگاه اثر میزاشته با کم توجهی با غرور کاذب با نگاه کردن آدما از اون بالا

      خلاصه که وضعی بود

      بعدشم سریع یه مشکل جسمی پیدا میکردم به عنوان آلارم ومیفهمیدم وای باز نتونستم سرزنش نکنم.

      از اون روز که به خودم وخدا تعهد دادم که مراقب این موضوع باشم خیلی بهترشدم

      ولی قشنگ میبینم یه جاهایی میخواد از دستم در بره

      که اگه خدا کمکم نکنه ویادم نندازه میرم سرجای اولم

      خدا خودش کمکمون کنه تا دراین مسیر مستدام باشیم

      البته که بایدبدونیم سالیان ساله ما اینجوری فکر کردیم ونباید انتظار داشته باشیم که در عرض چندماه همه چی اکی بشه تکامل لازمه

      ولی به قول استاد مهم اینه که داریم تلاشمونو میکنیم.

      درپناه خداوند بزرگ همیشه سربلندوشاد باشید.

      خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      بهناز عالی گفته:
      مدت عضویت: 1943 روز

      سلام آقای حمیدرضا امیدوارم سالم و شاد باشید

      بسیار تحسین برانگیز بود این حجم از پذیرش و خودافشایی تون که قطعن از عزت نفس بالا و مهم نبودن نظر غیر میاد… سپاسگزارم از اینکه آگاهانه وجودتون رو کنکاش کردید و جسورانه اعلام کردید و تلنگری شدید برای من تا بیشتر روی شناخت خودم و ریشه رفتارها و افکارم دقت کنم که شاید همین الانشم توی تله باشمو متوجهش نباشم… خدایا از غرور بی جا و منیّت به تو پناه میبرم هرلحظه خالصانه و عاشقانه ازت میخام ک در آغوشم بگیری و هدایتم کنی به مسیری که جز خیر و روشنایی درش نیست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مهسا میهن خواه گفته:
      مدت عضویت: 1633 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      پناه بر خدا پناه بر خدا وقتی کامنت حمید جان میخوندم به خودم گفتم الهی شکر من اینطور نیستم من همه رو دوست دارم بعد یاد یه جمله استاد افتادم که گفتن وقتی فکر کردی جایی ایراد نداری دقیقا ایرادت همون جاس بس مقاومت ذهنت بالاس قبول نمیکنه یه دفعه دیدم دقیقا دقیقا منم مهسا

      منی که همش به خدا میگفتم من که این گناه این کار اشتباه این غلط دیگران کردن نکردم خدایا پس من بالیاقتم من ارزشمندم

      منی که وقتی قران میخونم آیه های عذاب که میاد یاد برادرم میفتم اونه مه قرآن قبول نداره کافره

      وقتی از مادرم بخاطر حرفش یا کاراش ایراد میگیرم تو دلم میگم آخه چیزی از قانون نمیدونه

      وقتی استاد از دروغ غیبت و تهمت میگه فقط فقط تصاویر فلانی ها تو ذهنم میاد و خدارو شکر میکنم من مبرا هستم و خدارو شکر میکنم منو از اونا جدا کرده چون من بهترم

      وقتی همسرم میخوابه سحر خیز نیست هدف نداره تو شبکه های اجتماعی وقتشو تلف میکنه تو دلم میگم جاهله من رو خودم کار میکنم خدا منو ازش جدا میکنه

      همش به این فکر میکردم چرا حضرت علی و ابراهیم اینقدر استغفار میکردن؟؟ مگه گناه داشتن بعد به فکرم رسید میخان به ما یاد بدن

      من کسی هستم وقتی استاد فایل جدیدی میزارن مثل بدبین نبودن مثل برخورد با تهمت از فایل های استاد کلا هر فایلی اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه فلانی اینطوره فلانی اونطوره فقط این انگشت رو به سوی بقیه است

      بعد میگم خدایا دیگه دارم هر کاری ابراهیم جان سعیده جان گفت انجام میدم چرا روابطم درست نمیشه زور میزنم دقیقا دارم زور میزنم

      زور میزنم

      خدایا پناه بر خودت پناه بر خودت از بالا تر دونستن خودم، پناه بر خودت از انگشت ایراد به جای سمت خودم سمت دیگران گرفتن، از شمارش و بازگو کردن عیب دیگران در ذهنم

      خدایا خودت هدایتم خودت بگو چیکار کنم چطور برطرفش کنم خدایا ببخشید من جاهل بودم به خودم ظلم کردم اگر هدایتم نکنی گمراهم خدا دست ساحران فر عون گرغتی دست حضرت یونس دست حضرت موسی گرفتی منو ببخش به من رحم کن خودت هدایتم این ظلمت رو از بین ببرم

      خدایا پناه میبرم به خودت کفایتم بفرما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    فاطمه و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1086 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    و همه ی دوستای بهشتیم

    خدایا شکرت هزاران بار شکر

    برای این رزق پربرکت و مقدس

    صادقانه بگم که این مدل از ضعف هارو قبل از شرکت در دوره های شما داشتم مخصوصا در بخش مالی زندگیم

    اما این روزها با عمل به قوانین اونم تکاملی داره اوضاع بهتر میشه خداروشکر و ایمان دارم که عالی تر هم میشه با کمک خدا و رشد باورهام ..

    یادمه استاد عزیزم شما گفتید که اگه شش ماه تا یه سال صحبت های شما رو گوش بدم و یادبگیرم و بهشون عمل کنم وهمه ی صحبت ها و دوره ها رو وحی منزل بدونم ،

    بی برو برگشت تغییرات از راه میرسن و من ذره ذره متوجه رشدخودم میشم …

    قانون اصلی :

    من زندگی و شرایطمو با افکار وباورهام خلق میکنم

    همین قانون اصلی پایه ش مسئولیت پذیریه

    یعنی هیچ عامل بیرونی تو زندگی من، نقشی نداره

    و همه چیز مربوط به خودمه ،

    راحت ازش نمیشه گذشت و اعتراف میکنم که

    من تو قسمت مالی بیشتر باید کار کنم و ایمان بیارم که خدا منبع رزق و ثروت هست و باور درست بسازم…

    باورها یه سری گفتگوهای ذهنی تکرارشونده هستن که باعث فرستادن فرکانس می شوند و فرکانس ها بازخوردشون نتایج و اتفاقات و شرایط زندگی ماست

    فرکانس چه جوری بوجود میاد ؟؟با افکارما

    افکار چه جوری بوجود میاد ؟با باورهامون

    باورها چه جوری بوجود میان ؟

    با تکرار ورودی ها و دریافت وتوجه ما

    پس منه فاطمه به عنوان شاگرد شما

    چیکار باید کنم ؟؟؟؟

    باید اگاهانه تمرین کنم و تمرکز بر نکات مثبت و ویژگی مثبت خودم و زندگیم و تموم داشته هام بکنم …

    چه مدت ؟؟ همیشه و هرروز تا جاییکه

    به شکل یه عادت مناسب دربیاد

    تا جاییکه من زیبا اندیش و زیبا بین بشم

    از کجا بفهمم ؟ از ارتباطم با خدای خودم

    و از تغییرات هرروزه م

    از جنس گفتگوهای ذهنی خودم

    از آرامش و احساس خوبم

    از خوشبختی درونیم

    از میزان لذت بردنم از زندگی الانم ….

    از میزان سپاسگزاری قلبی خودم ..

    من بارها از شما شنیدم که احساس رضایت وخوشبختی رو از همون سالهای قبل در بندرعباس هم داشتین پس به رسول جانم گفتیم ماهم باید از کرج و خونه مون و پارکش و فروشگاهش و مرکز خریدش و مدرسه وخیابونش

    از خونه های قشنگش و از آدمهای بافرهنگش

    از رستوران هاش و فست فودی هاش

    از تک تک درختهاش وباغ هاوخونه های ویلایی ش لذت ببریم وتحسین کنیم

    باید اینهارو‌ببینیم و بگیم وتکرارکنیم

    اوایل ذهن نجواگرم میگفت با این کارها

    قراره به نتیجه و ثروت برسی ؟؟؟

    من یه جواب جلوش میذاشتم

    بببببیییین الگوی من استاد عزیزم هست

    استادم با عمل به قانون نتیجه گرفته

    پس منم عمل میکنم و بهتره شما ذهن خوشگلم هم ،همراهیم کنی …

    نتیجه چی شد ؟

    احساس لیاقت درونی بیشتر و ارتباط بهتر با خداوند و دریافت الهامات وهدایت های بیشتر

    دیدن نعمتها مون و توفیق شکرگزاری

    کنترل ذهن های راحت تر و بهتر

    تمرکز به زیبایی های بیشتر و کمتر شدن ترمز ها

    ومقاومت های ذهنی …

    هم مدار شدن با آدمهای بهتر و شایسته تر

    حذف شدن خودبه خودی آدمهای نامناسب ..

    نتیجه مالی هم این شد که ماشین صفر خریدیم …

    کلی سفر داریم میریم خداروشکر

    از همین شهر کرج که امسال هرهفته

    خداروشکر تونستیم به یه روستا و منطقه ای در اطرافش بریم و سربزنیم و لذت ببریم

    بدهی هامون پرداخت کردیم و صفر کردیم

    نتیجه این شد که رسول جانم یه دوره طلاسازی شرکت کرد اونم به صورت کاملا نقدی و عالی ..

    نتیجه این شد که تونستیم رشد مالی

    بهتری نسبت به قبل کنیم خداروشکر ..

    و حالا این روزها که من با صدای آواز گنجشکهای اول صبح ذوق میکنم

    این روزها که من بابت یه دونه هل انداختن تو قوری چای شکرگزاری میکنم

    این روزها که با ورزش کردن توخونه م حال میکنم

    این روزها که به چشمای بچه هام خیره میشم و شکرگزاری میکنم بابت هر نگاه ولبخندشون

    بابت قشنگی وسلامتی شون

    بابت صدای بازی هاشون …

    این روزها که دیگه مامان وبابام یا اطرافیانم قضاوت نمیکنم و دنبال باور غلط شون نمیگردم

    حتی خود دوستان بهشتیم رو و اتفاقا

    تموم تلاشم میکنم که آگاهانه تحسین شون کنم و نکات مثبت و نتایج قشنگ شونو مهم بدونم و

    تو دفترم بنویسم و بابتش شکرگزاری کنم …

    خبر دارم که خدا داره با دستهای

    پربرکتش مسیر رویاهامو هموار میکنه…

    خبر دارم که خدا داره پلن هاش رو قشنگ تر ازخواسته های من میچینه …

    این روزها قلبم آروم تره

    چون دیگه در تب وتاب مقایسه کردن های شدید نیستم خداروشکر …

    دیگه سرگرم رشد خودم هستم و دیگه انگشت اشاره م به جامعه و خانواده وپیدا کردن مقصر نیست که بخوام بهونه بیارم و اشتباهمو توجیه کنم …

    این روزها انگشت اشاره م به سمت خودمه

    و‌ جاهایی که اشتباه میکنم درسته درد داره واقعا

    که بپذیرمش ولی مسئولیتش رو با کمی تاخیر

    میپذیرم چون ایمان دارم که نتیجه ها از دل این پذیرش بیرون میاد و باعث پیشرفت میشه ..

    از روزاول عضویتم الگوی مناسب زندگی من فقط

    شخص شما هستی استاد جاااانم و

    استاد شایسته مهربونم

    چون الگویی عمل گرا تر و متعهدتر از شما سراغ ندارم!!!

    تو فایل اول مصاحبه مهمترین نکته برای من اصول و چهارچوبی بود که شما برای پاسخ دادن به سوالات بیان کردین و نکته مهم این فایل هم داشتن چهارچوب و سبک شخصی هست که این چهارچوب داشتن هارو در دوره احساس لیاقت (خودشناسی محض) واضح تر توضیح دادین خداروشکر هزاران بار شکر که

    این فایل چندتا نکته خوشگل برام داشت :

    یکی اینکه من اهل آرایش نبودم ونیستم

    ولی برای اونهایی که آرایش میکنند احترام قائل هستم و دوستشون دارم ومیپذیرم

    چون شما گفتین باید با خودم وجهانم در صلح باشم

    حساب واکانت اینستاگرام حتی یه روز نداشتم و ندارم خداروشکر و دنبال اثبات اینم نیستم که به بقیه یا خانواده م بگم که نابودکننده است و

    رها و آزادشون گذاشتم تو دنیای خودشون باشند..

    مهم اینه که من ندارم واستفاده نمیکنم و نتیجه اش هم دارم خداروشکر تو میزان احساس ارامش و خوشبختی ورضایتم میبینم

    هرچند این میزان خوشبختی ورضایت رو کافی نمیدونم و دنبال رشد وپیشرفتش با کمک خدا و عمل به قوانین و آموزه‌های های شما هستم .

    مثال بزنم …

    اصل قانون میگه توجه کن به زیبایی ها

    و ورودی هات کنترل کن

    چند وقت پیش وقتی مادرهمسرم ، داشت از پسر بزرگتر خودش یعنی برادرشوهرم گلایه میکرد

    هنوز جمله ش تموم نشده بود که من با احترام گفتم به ایشون :

    ببخشید به نظرم این مساله مربوط به شما و ایشون میشه و مربوط به من نمیشه

    ازطرفی من همیشه از ایشون خوبی دیدم

    چه تو رفتارش و چه در گفتارش ….

    شاید اون لحظه بنابه دلایلی عصبانی شده

    اما این مرد ، قلب بزرگی داره و من دوستش دارم و براش ارزش قائلم ودلم میخواد از زبون شما بیشتر از مهربونیاش بشنوم …

    نتیجه میدونین چی شد ؟ مادر همسرم چشماش پر از اشک شد و شروع کرد دقیقا

    نیم ساعت فقط از اتفاقات خوبی گفت که پسرش تو زندگیش انجام داده بود..

    یعنی من ورودی مو کنترل کردم و اتفاقا یه قدم کوچیک

    در مسیر کنترل ذهنم رشد کردم خداروشکر..

    جهت دهی مثبت به گفتگو دادن عالیه،

    اما قبلش باید حال خودمون خوب باشه

    تمرین تمرکز به نکات مثبت از ادمها رو انجام داده باشیم و طبق چهارچوپ واصول خودمون پیش بریم

    بی نهایت سپاسگزارم از شما استاد عزیزم

    وخانم شایسته مهربونم

    خیلی دوستتون دارم وعاشقتونم

    خدا حفظ تون کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 278 رای:
    • -
      بهار بختیاری گفته:
      مدت عضویت: 1677 روز

      سلام فاطمه ی عزیزم

      من چند وقتی هست که زیر فایلهای جدید استاد نوشتنم نیاد ولی تصمیم گرفتم کسایی که دلی تحسین میکنم برای خودشان هم بنویسم تا هم من تمرکز بیشتری روی زیبایی ها داشته باشم و هم نشانه ای باشد برای دوستانم.

      فاطمه جان نمیدانم کامنت های خودت را میخوانید یا نه! نمیدانم اگر می‌خونی چند بار می‌خونی!

      ولی این کامنت شما ارزش هزاران بار خواندن داره.

      فاطمه جان نمیدانم خبر داری یا نه که مدارت چقدر عوض شده و چقدر بهبود یافته.

      اگر بهم بگم یک شاگرد زرنگ استاد را در حال حاضر نام ببر، بی شک و بی برو برگرد من میگم فاطمه جان.

      فاطمه جانم نوش جانت حال خوشت

      نوش جانت ماشین صفر کیلومتر

      نوش جانت سفرهای فراوان

      نوش جانت رابطه‌ی هماهنگ و عاشقانه ات با آقا رسول

      نوش جانت آسان شدن شما برای آسانی ها

      نوش جانت این همه دوست های هم مدار

      احسنت به کامنت هایی که می‌نویسی که فقط ازش درس گرفته میشه

      ازش تمرین بیرون کشیده میشه

      دختری که برای موفقیت بقیه دفتر شکرگزاری داره

      شوخی نیستا، این یعنی عزت نفس این یعنی احساس لیاقت، این یعنی اجرای آموخته ها در عمل

      نوش جانت فرزندان صالحت

      خونه تان که به نام خودتان هست.

      خدا برایت بباراند، از خزانه ی غیبش، از جایی که فکرش را نمیکنی.

      فاطمه جان

      پول ساختن آسان ترین کار دنیاست، من خودم هزاران بار با یک تلفن درآمد های دلاری داشتم، پول ساختن مثل آب خوردن هست، حتی راحت تر، چون ما تو خواب میتونیم پول بسازیم ولی موقع خواب نمی‌توانیم آب بخوریم.

      پول راحت ساخته میشه و به راحتی تو حسابت آرام میگیره.

      من خودم با زدن و رقصیدن با بچه ها پول ساختم.

      مدرسه ها از خداشون هست که من با هاشون کار کنم.

      ببین اینجا الان پایه حقوق بیست و دو هزار لیر هست.

      یعنی اگر کسی پنج یا شش روز هفته را از قرار هر روز هشت ساعت الی نه ساعت کار کند، مبلغ بیست و دو هزار و پانصد لیر درآمد خواهد داشت. ولی من فقط با پنج ساعت کار در یک روز و در یک مدرسه ده هزار لیر درآمد دارم.

      دیدی پول ساختن چقدر راحت هست.

      وقتی افتادی تو دور پول ساختن بدان که مشتری زیاد هست و پول دست مشتری ها هم زیاده.

      فاطمه جانم، هزاران خبر خوش از دهانت شنیدم که خدا برات معجزه کرد، از دهانت شکرپاره خواهد ریخت وقتی که برایمان از جریان فراوان و دایمی پول میگی.

      من صداش را می‌شنوم.

      عطر خوش ثروت را از کلمات هایت حس میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
      • -
        فاطمه و رسول گفته:
        مدت عضویت: 1086 روز

        سلام بهارجانم

        عااااااااشقتم رفیق بهشتی من

        سپاسگزارم از مهر ولطفت عزیزم

        نشونه ی خوشگل خدارو از کامنت پربرکتت دریافت کردم ،خداروشکر هزاران بار شکر برای

        وجود ارزشمندت دراین جهان زیبا و سایت بهشتی

        شما خودت لایق تحسین کردنی

        لایق دوست داشتنی

        از بس که با خودت در صلح هستی

        برکت کامنتهات خیلی زیاده رفیق جااانم:

        من الان دفترم جلو چشای قشنگم هست که نوشتم 18 آذرماه سال 1403 ،

        لینکش میذارم خودت بازم بخونی وکیف کنی

        نشونه ها از کامنت بهارجانم:

        https://elmeservat.com/fa/can-i-change-lives-of-others-01/comment-page-10/#comment-1551241

        خدایا شکرت هزاران بار شکر

        خوب خدایی میکنی ها

        همین اول کامنت خوش آمدگویی هم به قلبم میکنی

        آی خدایا من عااااااااشقتم که بهار درخواست هپروت میده ولی ازبس سنجاق دلش به خودت وصله که میاریش تو این بهشت…..

        میگم خدایا این کامنتو خودت گفتی و بهار نوشت دیگه ،جوری نوشت که باور کنم خیلی

        حواست هست خیلی زیاد ..

        خدایا چقدر مهربونی آخه

        خدایا شکرت هزاران بار شکر

        برای سوییت 35 متری بهار که تبدیل شد به خونه ای 125 متری ، خدایا شکرت برای رشد وپرورش

        احساس لیاقت وعزت نفس بهار

        برای ثروت ومشتری وبیزینس بهار

        برای سکوت کردنش

        برای تک تک نتایج خوشگلش

        خدایا دمت گرم که انقدر دقیق

        نشونه فرستادی که خودتو منبع ثروت ورزق بدونم و همیشه از کلمات برای تحسین کردن ودادن عشق استفاده کنم .

        و امروز کامنتی که برام نوشتی پراز باوردرست مالی و فراوانی هست و لازم داشتم وبه موقع بود ..

        رزق بی حساب خداوند میدونم که با دستان پربرکتت برام نوشته شد عزیزدلم

        نوش جونت باشه تموم رزق ها

        و برکتهای خداوند در زندگیت

        نوش جونت باشه ثروتهایی که به آسونی بدست میاری عزیزدلم

        به وجودت افتخار میکنم رفیق

        بهشتی و توحیدی خودممممم…

        بی نهایت سپاسگزارم بهارجانم

        خیلی دوووووووووست دارم

        الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
        • -
          بهار بختیاری گفته:
          مدت عضویت: 1677 روز

          فاطمه جانم

          فاطمه جانم

          ای فاطمه جانم

          خیلی وقت است که در جواب کامنت هایم کامنت هایی که میاد را بی جواب میگذارم.

          نه اینکه برایم مهم نباشد یا ناشکری باشد.

          پاشنه آشیلی دارم به نام حرف مردم.

          وقتی کامنتی در جواب کامنت هایت میاد می‌خوانم و وقتی ذهنم میگوید:« جواب بده، زشته، ناراحت میشه»

          میگم ناراحت نمیشه، حرف مردم برایم مهم نیست. تو هم بدان نمی‌توانی با این حربه مرا بترسانی!!!

          همین جا از تمام دوستانم که برایم جواب نوشتن و من را با لطف و کرمشان سیراب نموده اند تشکر میکنم.

          ولی فاطمه جان

          جواب کامنت شما به کامنت من اشک عشق و خوشبختی را در چشمانم چکاند.

          سپاسگزارم دختر تحسین برانگیز.

          میدانی فاطمه جان تو در مدار ثروتی

          تو مثل استاد

          مثل هر ثروتمندی، ثروتمندی

          میدانی که بدهی هایت صفر شده

          از خودت خانه داری

          هزاران بار از رزقی که به سمت یخچالت روانه شد نوشتی

          هزاران بار از دریافتی خارج از انتظار آقای خانکی نوشتی

          از ماشین صفر کیلومتر

          خوب اینها همگی یعنی فاطمه جان به مدارهای رزق های بی حساب خوش آمدی

          نوش جانت دختر

          دختر اهل عمل

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        سپیده منصوری گفته:
        مدت عضویت: 990 روز

        به نام خدای مهربانیها

        سلام و سلام به شما دوست خوش انرژی و ثروتمندم

        خدا میدونه چقدر لذت بردم از کامنت شما با یک عالمه باور ثروت ساز و فروانی

        حتما تو دفتر باور هام جملات شما رو می نویسم

        می نویسم که پول درآوردن حتی از آب خوردن هم راحتتره..مثالتون همیشه تو ذهنم میمونه..

        نوش جانتون و گوارای وجودتون هر چی که پول درمیارید

        چقدر دانشین دوست خوبمون فاطمه جان رو تحسین کردید خدا حتما به شما هم برکت بیشتری میدهد که سخاوتمندانه دوستان رو تحسین می کنید

        زندگیتون پر از برکت سلامتی و ثروت خدا باشه..

        بوووس

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
        مدت عضویت: 658 روز

        چقد. عالی نوشتی ک در خواب میشه پول ساخت اما نمیشه اب خورد

        وپول دراوردن اسون ترین کار دنیاست

        درکل زندگیم شنیدم پول در اوردن سخت ترین کار دنیاست

        خیلی لازمه روش کار کنم

        نوشته ات برای من الگوشد

        امیدوارم همیشه موفق وثروتمند باشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رویا محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1110 روز

      سلام فاطمه ی عزیزم

      چقدر این برخوردت در مقابل مادرشوهرت رو دوست داشتم چقدر احساس لیاقت بالایی میخواد

      قطعا مادرشوهرتم خیلی لذت برده و یادش اومده پسرش خوبی هایی هم داره و بهتره در مورد اونا حرف بزنه

      همیشه جوابای شما در اینجور مواقعا عالیه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سپیده منصوری گفته:
      مدت عضویت: 990 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام فاطمه جانم،،دوست عزیز و قدرتمندم

      از خواندن کامنتتون بسیار ذوق کردم و لذت بردم…چقدر روان و لذت بخش به همه نکات اشاره کرده بودید..

      این روزها دارم اهرم رنج بدبینی و لذت خوشبینی رو انجام میدم و واقعا احساس میکنم آرامتر شدم..چه معجزه ای میکنه این تمرین اهرم

      وقتی از ماشین صفر نوشتید که انشالا مبارکتون باشه و سفرها و صفر کردن بدهی ها…ایمانم قوی تر شد که برای منم میشود..

      من و همسرم واقعا تمام صحبتهای استاد رو چه تو فایلهای هدیه و چه دوره ها وحی منزل میدونیم و واقعا تلاش میکنیم که به خوبی هم عمل کنیم..

      نکته ای که نوشته بودید تنها الگوی من استاد و خانم شایسته هستند…خیلی ارزشمند ،،واقعا نباید ساده از کنارش عبور کنیم

      دیشب داشتم در مورد باور معنوی بودن ثروت صحبت میکردم( پاشنه آشیل من) و بعد به همسرم گفتم پس اونایی که ثروت دارن و از خدا دورن چی؟ ایشون گفتن من کاری به بقیه ندارم من فقط ی الگو دارم که ثروتمند و به خدا هم نزدیک و اونم فقط استاد…استاد تو همه زمینه ها تنها الگوی منه و تماااام

      الان اشاره شما هم به این موضوع برام بسیار دلنشین بود..

      در پناه الله مهربان و در کنار خانواده عزیزتون بهترین لحظات رو تجربه کنید..

      باز هم ممنونم به خاطر حال خوبی که کامنتتون به من داد.

      دوستتون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2163 روز

      به نام خدا

      .

      سلام عزبزدلم

      .

      وای خدا چقدر انرژی داشت کامنت شما عزیزم

      از خودتون از رسول جان تون گفته بودید

      آفرین و احسنت و باریک الله دارید عزیزم فاطمه خانم

      منم این روزها سعی می کنم از لحظه به لحظه ی زندگیم لذت ببرم مثل شما عزیزم و همین هم باعث شد

      به کامنت شما عزیز دل هدایت شوم

      خدایا ممنونم

      چه خوشبختم من

      خدایا شکرت.

      چه حالی کردم با کامنت زیباتون خیلی بهم نشست عالی بود

      می دونی چیه ؟ وقتی قانون احساس خوب اتفاقات خوب را شنیدم .

      وقتی توجه و تمرکز بر روی اتفاقات و شرایط خوب را فهمیدم و

      فهمیدم که باید تایید کنم و ذوق کنم این کار را انجام می دهم ولی یه وقتایی نجوا میاد که حالا که چی ؟؟ هنوز که به این خواسته هات نرسیدی !!! دوباره حالم گرفته میشه

      ولی وقتی استمرار دارم در مسیر و کامنت ها را می خونم و خداوند برای ذهنم منطقی می کنه که همینه و دنبال چیز دیگه ای نباش خیالم راحت میشه

      الان یه نفس عمیق کشیدم و اونقدر حالم خوبه که تا خود صبح می خواهم کامنت ها را بخونم و فایل گوش کنم

      ممنون دست خدا . ممنون فاطمه نازنین

      واقعا چطور دو نفر با هم دو تا خواهر هستند ؟؟

      خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      شیما محسنی گفته:
      مدت عضویت: 3567 روز

      فاطمه بانو جان جانان …. سلام و صد سلام…

      خدا را سپاسگزارم از اینکه کامنت پر برکت شما را خواندم…

      خدا را سپاس گذارم که نتایج عالی تان را باز شنیدم …

      خدا را سپاسگذارم از اینکه در این سایت هستم و خدا دوستانی مثل شماها برام جور کرده ….

      خدا را سپاسگذارم از اینکه شنیدم چقدر احساس لیاقتتتون بالا رفته که در گفتار با مادرشوهرتان برای به عمل کردن به قوانین، تونستین به این صورت کنترل ورودی داشته باشین ….خدا قوت بانو جانم

      فاطمه بانو جان، دیروز که رفته بودم که اول برم جایی در سعادت آباد جواب ازمایش مادر را بگیرم و بعد پیش دکتر پدر در بیمارستان بهمن که باهاشون مشورت کنم، چون از محل کار برمیگشتم و کمی هم خسته بودم، همش نگران جای پارک بودم…. ابتدا که به سمت ازمایشگاه میرفتم، یه لحظه به خودم گفتم خدا جون اسان کن برای من اسانی ها را …. رسیدم و خیلی خیلی خیلی راحت نزدیک آزمایشگاه، جای پارک پیدا کردم و خدا را سپاس گفتم … بعد که رفتم طرف بیمارستان و اونجا همینطور که در ذهن میگفتم خدا جون، اسان کن برای من اسانی ها را، یک پسر جوان خوشرو دست فروش، یه جای پارک برام پیدا کرد، بدون اینکه من چیزی بگم و گفت بیا اینجا … به رویش خندیدم و تشکر کردم و در دلم شاد شدم و یاد شما افتادم که چقدر زیبایی های حتی به ظاهر کوچک را میبینی و بیان میکنی و حتی مینویسی و … و من این را از شما بیشتر یاد گرفتم که شیما بانو به این تمرین ها توجه کن … یاد بگیر و انجام بده و سوت زنان پیش برو ….و مگر نه اینکه این ها خود خود زیبایی هستند در زندگی …

      این هم بگم که دقیقا دو هفته ‌پیش هم که اینجا اومده بودم برای پدر، در حال پارک بودم که یه اقای مسن محترم، بهم راه پارک کردن را با دستانش نشان داد و راهنمایی ام کرد که چقدر جلو بیام برای پارک …این عا خود زیبایی هستند.

      فاطمه جانم الان برای کنترل ذهن از شرایط خیلی سخت پدر عزیزم در بیمارستان برمیگردم و حالم چنان خوش نبود و دکتر حرف هایی بهمون زد که …. اما وقتی کامنت شما را خواندم شروع کردم برای شما نوشتن و کنترل ذهن از بیان نکات مثبت حال حاضر شرایط پدر در بیمارستان …

      خیلی دوستتون دارم

      در پناه حق

      شیما بانو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1491 روز

      سلام فاطمه قشنگم

      سلام به دل مهربون وپاکت

      ممنونم که بازم برامون کامنت نوشتی تا درس بگیریم ازت

      تایادمون نره که هرلحظه باید شکرگزارباشیم حتی برای یه دونه هل توقوری

      سپاسگزارتم عزیزم وتحسینت میکنم که اینقدرخوب کارمیکنی روی خودت

      ارزومیکنم هرلحظه خوشبختی روتجربه کنی و به مدارهای بالا وبالاتربری کنارخانواده قشنگت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
      مدت عضویت: 658 روز

      سلام عزیزم

      چقدر عالی جواب مادرشوهرتون رو دادید

      چقدر عالی بود

      اصلا کیف کردم

      ازین ب بعد امتحانش میکنم

      البته برای من هم خیلی خیلی اتفاق افتاده اینجوری

      اما مقاومتهای طرف مقابلم خیلی زیاده وب من میگه تو فکر میکنی طرف مقابل منو دوست داره نه بابا هههههه

      برادرم درمورد عمه بزرگمون گف فلانه واینا

      بهش گفتم اتفاقا عمم خیلی دوست داره

      گف چته بابا

      بهش گفتم بخدا منوتورو خیلی دوست داره

      گف نه مامانم گفته عمت حسوده وزورش میات حتی نیومد بهت سربزنه

      بهش گفتم تو اصلا کاری ب مامان نداشته باش

      تو ک میدونی چقد عمم دوست داره

      ولی کاری ندارم مادرم ذهن مارو خیلی نسبت ب فامیل پدرم تخریب کرد از بچگی

      عمتون پدرتون زن عمو همه بدهستن واز بچگی همش میگف زن عموتون جادوگر هستش

      الان خندم میگیره یادم میفته

      خداروهزار مرتبه شکر دیگه اینقد روی خودم کار کردم گول این حرفارو نمیخورم اینا توهمی بیش نیس

      زن عموم دلش میخاست هدیه بهم بده میگف ازش نگیر بابا این جادوگره جادوت میکنه هههههه

      وای خدای من دنبال چ خرافاتی بودیم وهرروز برو دعانویس ک جادو رو باطل کنی

      خدای من شکرت ک جاهل از دنیا نرفتم

      الان چندروز پیش مادرم گف عمت فلانه بهش گفتم ببخشید مامان پسرم بیدارشده میخام گوشی قط کنم وقط کردم

      اصلا خیلیا میدونن خوشم نمیات بازهم اشتباهشون تکرار میکنن

      یا مادرشوهرم پشت سر پدرشوهرم حرف زد

      گف میدونم حالا میگی مادرشوهرم چ زن بدی هست ک پشت سرشوهرش اینقد حرف میزنه منم بهش گفتم هرکاری دوست داری انجام بده نظر من مهم نیس

      واز اون روز دیگه هیچ تماسی بین ما برقرار نشد

      خودشم میدونه بخاطر اینکه هربار کسی اینکارو کرده من کلا ازش،دورشدم اعراض کردم وقتی دیدم درمدار منفی هستش

      فقط،از خدا میخام همیشه اینجوری اعراض کنم وادامه بدم

      بقول قران اجازه نده اونها تورو باخودشون پایین بیارن ک اگه دستشون بهت برسه اینکارو میکنن چندبار این ایه برام اومد وقتی قران باز کردم

      ک اگر دستشون بهت برسه یا سنگسارت میکنن یا تورو ب سمت پایین وبت پرستی میکشنت

      و چندبار هم اجازه دادم گول خوردم مدارم پایین رفت چون منم قاطی میشدم اما توی این سه سال بیشتر اعراض بوده

      ونتیجش اینه ک ب همه خاسته هام میرسم هربار ب لطف خدای بخشنده ی مهربانم

      سپاسگذارم عزیزم تجربه ی زیباتو نوشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2232 روز

      به نام خداوند بخشنده و مهربان

      سلام به شما بانو فاطمه

      امیدوارم در پناه حق شاد ، سالم و ثروتمند باشید ، حالتون عالی باشه

      من دیدگاه شما رو کامل خواندم ، سراسر زیبایی و زیبایی و زیبایی بود … خیلی لذت بردم و به رسم سپاسگزاری برای شما می نویسم …

      می خواهم بنویسم چه نکاتی برای من ارزشمند تر بود و چه درس هایی ازش یاد گرفتم

      1- اینکه شما ، چقدر زیبا اشاره کردی که از زیبایی های شهر خودت برای ایجاد شخصیت زیبابین در وجودت شروع کردی

      (درسته که این درس ها در همین فایل هم بارها توسط استاد تکرار و تأکیید شد ولی من دوست دارم ، به صورت اختصاصی در دیدگاه شما بهش اشاره کنم)

      2- اینکه شما ،چقدر زیبا اشاره کردی که از شنیدن صدای فرزندانت و لبخند زدن هاشون خدا رو شکر می کنی

      خیلی این حرفاتون برایم دلنشین بود و با اینکه بنده هنوز ازدواج نکردم و پدر نیستم ولی از اونجایی که بارها توی ذهنم تجسم کردم که من ازدواج کردم و فرزند اول من دختر هست و اسمش هم از قبل برایش انتخاب کردم … دیگه اون تصویر برایم از یه تجسم گنگ و مبهم خارج شده و می توانم قشنگ حس کنم ، نعمت فرزند داشتن و دیدن بازی کردن و خندیدن هاشون چقدررر دلنشین و شیرینه

      3- اینکه شما تمرین کردی برای دیدن ویژگی های مثبت دیگران و سپاسگزاری کردن به خاطر ویژگی های مثبت اون ها

      که به این شکل می توانی در لحظات حساسی که یک فرد نزدیک داره یه آتیش روشن می کنه و شعله ورش می کنه

      اینقدر خوب کانون تمرکز خودتون و کانون تمرکز ایشون رو جهت بدهی به سمت مثبت های همون (سابجکت = موضوع) و اون آتش رو قبل از اینکه شعله ور بشه خاموش کنی و فضای اون صحبت ها تبدیل بشه به گلستان … این یک هنر هست که استاد به صورت مشخص تو یکی از جلسات قدم چهارم هم در موردش صحبت می کرد

      این خیلی خیلی برای من قابل تحسین بود در حدی که اگر ما در یک جمع حضوری بودیم (به طور مثال یک کارگاه حضوری بود که توسط استاد با (ما) دانشجو های برگزیده در سالن همایش های هتلی خاص برگذار می‌شد) و این صحبت رو از شما می شنیدم ، احتمالاً بلند می‌شدم می ایستادم و ایستاده برای شما دست می زدم و تحسینتون می کردم ، چون اینجا من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و به خودم تأکید کردم که باید در این زمینه خیلی روی خودم کار کنم و می شود ، اگر خانم فاطمه محرمی توانسته با تمرین کردن این مهارت رو کسب کنه ، پس من هم می توانم با تمرین کردن و تحسین کردن خودم برای هر پیشرفت کوچک هر بار در این مهارت (مهارتِ مدیریت گفتکو و جهت دادن آگاهانه به کانون توجه طرف یا طرفین و خودم) این مهارت رو کسب کنم

      4- مورد چهارم که می خواهم به اون اشاره کنم مرتبط به این دیدگاه نیست

      مرتبط به این دیدگاه هست

      https://elmeservat.com/fa/how-to-deal-with-slander-02/#comment-1586426

      و البته این دیدگاه

      https://elmeservat.com/fa/how-to-deal-with-slander-01/#comment-1584072

      نمی دونم بعد از خواندن این دو دیدگاه از شما پاسخی نوشتم یا نه ، الان هم چون فرصت نداشتم بررسی نکردم

      ولی از اونجایی که این دو دیدگاه شما ، مخصوصاً اون رفتاری که معلم شما با شما داشته … و پاسخی که (منظورم پاسخ به صورت کلامی نیست بلکه پاسخ به صورت رفتاری است) شما بهش دادی خیلی من رو تحت تاثیر قرار داد که می شود تا این حد زیبا بین بود و خداگونه زندگی کرد و گذشت کرد و با رفتاری متفاوت کاری کرد که ورق 180 درجه برگرده

      اگه توی اون میتینگ در هتل بودیم (همون کارگاه حضوری توسط استاد عباس منش و ما دانشجو های برگزیده) احتمالاً من اصلاً بلند نمی شدم دست بزنم ، حتی اگه بقیه افراد همه بلند می شدن و دست می‌زنند و شما رو تسحین می کردند ، به این دلیل که من بعد از شنیدن این مثال از زبان شما فقط و فقط خیره می‌شدم به نقطه‌ی خاص و عمیق فکر می کردم و مثال هایی از گذشته‌ی دور و نزدیک توی ذهنم در مورد خودم می آوردم که کجاها من توانستم به همین شکل خوب عمل کنم ، برای اون عملکرد ها خودم رو تحسین کنم و اگر مثال خاصی در هیستوری ذهنم نمی یابم حتماً در صدد این باشم که این مثال شما رو بارها و بارها … و بارها در ذهنم تکرار کنم بگم می شود … اگر خانم فاطمه محرمی توانسته با تمرین کردن این مهارت را کسب کنه ، پس من هم می توانم این مهارت را کسب کنم

      در مورد اون دیدگاه دومی هم که مثالی از اون شب و دیدن اوضاع برادرتون نقل قول کردید ، باز هم قطعاً من جزو اولین ها یا اولین فردی بودم که می ایستادم و با چشمانی پر از اشک برای شما دست می زدم و تحسینتون می کردم

      چون یادمه همون شبی هم که این دیدگاه شما رو می خواندم به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم که می شود اینقدر خوش قلب و مهربان بود ، می شود این چنین شایسته وار و آنگونه که برازنده‌‌ی روح خداوند ، خلیفه‌ی خداوند بر روی زمین هست زندگی کرد و به قولی (آمیانه) پرچم خداوند رو به عنوان تکه‌ی از ذات مقدسش بالا برد

      خیلی خیلی برای این دو دیدگاه شما در این دو فایل تحت تأثیر قرار گرفتم و یادمه بعد از اون هم تا چند روز چندین و چند بار در روز می‌رفتم در اون صفحه و دیدگاه شما رو می خواندم و شما را تحسین می کردم

      ———————————————–

      دیدگاه های شما برای من خیلی مفید واقع میشه ، چون از حاشیه دوری می کنید و روی اصل تمرکز می کنید

      اصل در اینجا چی هست ؟ اینکه شما آگاهانه به تمرین اون فایل هدیه عمل می کنید و مثال هایی مرتبط و مشخص و واضح نسبت به آگاهی های اون فایل رو بیان می کنید

      سپاسگزارم بابت فعالیت های پیوسته و مفیدی که در سایت دارید

      در پناه رب ، شاد ، سالم و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        فاطمه و رسول گفته:
        مدت عضویت: 1086 روز

        سلام محمدحسین عزیزم

        سپاسگزارم از مهر ولطفت رفیق بهشتی مون

        خداروشکر برای وجود ارزشمندت دراین جهان زیبا و سایت بهشتی مون ،

        شما خودت تحسین برانگیزی

        فوق العاده ای و عملگرا

        سپاسگزارم از نقطه آبی قشنگی که

        رزق الهی میدونمش و با قلبم

        دریافتش کردم وخوندم ..

        خداروشکر که خدا تکیه گاهته و در امن ترین زمان زندگی هستی

        خداروشکر که خودتو دوست داری و در مسیر نوری

        خداروشکر که تغییرات کوچیک درون خودت و زندگیتو نتیجه میبینی …

        خداروشکر هرچی اعتمادمون به خدا بیشتر میشه ، خدا بیشتر شگفت زده مون میکنه ..

        خداروشکر بی نهایت شکر .

        الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره

        ان شاالله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿٩٨مائده)

    بدانید مسلماً خدا سخت کیفر،و بسیار آمرزنده و مهربان است.

    مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ ﴿٩٩مائده)

    بر عهده پیامبر جز رساندن [پیام خدا] نیست. و خدا آنچه را آشکار می کنید و آنچه را پنهان می دارید، می داند.

    ===================================

    سلام به استاد عباس منش عزیزم

    سلام به استاد شایسته ی مهربانم

    سلام به رفیق های غار حرا

    آقااااا حالتون چطوره؟!عیدتون مبارک ،صد سال به این سال ها،سال نوتون نوروز ،نوروزتون پیروز :)))

    حالا درسته ما شمال ایرانیم ولی بهرحال فایل پربرکت جدید از شمال فلوریدا اومده،یک تبریک که میتونیم بگیم:)))

    خداااا می‌دونه از اول سال نوی میلادی تا اول سال نوی قشنگ خودمون که با شروع بهاره…چقدر ما انسان های بهتری شدیم ،چقدر توحیدی تر شدیم ،چقدر خوشحال تریم…چقدر راضی تریم …

    اگر که مسیر درست رو ادامه بدیم،اگر سرمون رو تو‌ برف نکنیم،اگر من بلدم هارو بزاریم کنار،اگر همیشه ظرفمون رو برای دریافت آگاهی های جدید خالی نگه داریم،اگر فرمون رو بدیم دست اون بالایی،اگر بیایم آگاهانه روی عیب و ایراد هامون کار کنیم،اگر هر روز به افکاری که داره توی ذهن ما می‌چرخه آگاه باشیم،اگر بتونیم افکارمون رو به سمت مثبت جهت بدیم ،اگر به اتفاقات واکنش نشون ندیم،اگر مسئولیت کل زندگیمون رو برعهده بگیریم….و به قول استاد جان :همه جور سعی کنیم به قانون در حد توانمون عمل کنیم….اون وقت میبینیم زندگی چه بهشتی میشه…اون وقت میفهمیم‌ ما خالق زندگیمون بودیم از همون ا‌ول…فقط مسیر رو اشتباه رفته بودیم…

    خدارو صدهزار مرتبه شکر برای یک فایلِ جدیدِ پربرکتِ سفید،صورتیِ جذاب …

    استاد جون دیگه رکورد زدم،این بار هم فایل جدید رو،روی هوا گرفتم،هنوز روی بنر سایت هم نیومده بود من اون پایین مایینا،دیدمش!

    آره استاد من اینجوری سایت رو شخم میزنم همیشه!شوخیه مگه؟!حضرت محمد چند سال،سالی یک ماه میرفته توی غار حرا برای مراقبه ،اونم فقط یک غارِ سنگیِ خشک و خالی …بعد من باید با چه دقتی،با چه تمرکزی ازین نعمت بزرگی که توی زندگیم هست استفاده کنم؟!

    منی که بارها و بارها تجربه دریافت الهامات رو داشتم،میدونم دریافت الهامات با کیفیت تر،چقدر نیاز به سکوت ذهن و باز شدن قلب داره،مثلا یکی از اون الهاماتی که خیلی واضح و شفاف،فروردین امسال دریافت کردم،این ندا بود که میگفت:برو کیش!برو کیش!برو کیش!

    استاد میدونید من چه زمانی این الهام رو دریافت کردم؟!دقیقا چند روزی بود بسیار تمرکزی روی سایت داشتم کار می‌کردم ،کامنت می‌نوشتم ،میخوندم و فایل گوش میکردم و دقیقا شب قبلش،آخرین صدایی که شنیدم صدای عبارت تاکیدی های شما در جلسه ٢ قدم ٩ بود و بعد فردا صبح داشتم بازم به صدای شما در نشانه ی روزانه م،گوش میدادم که داشتید درمورد سوره ی شمس توضیح میدادید که خداوند هفت بار قسم خورده که ما خیر و شرتون رو بهتون الهام میکنیم،به خدایی که میپرستم قسم میخورم هنوز صدای شمارو داشتم می‌شنیدم با هندزفری ولی انگار یک چیزی،خارج از بعد زمان و مکان اومد وسط این صحبت ها و می‌گفت برو کیش برو کیش برو کیش …

    دیگه صدای شمارو در پس زمینه،خیلی مبهم میشنیدم،اما اون ندا خیلی بلند بود… فکر‌میکنم این اولین باری بود که من توبیداری و هوشیاری کامل،این الهام واضح و‌با کیفیت رو دریافت کردم که بعدش اون اتفاقات بعدی رخ داد …

    خب منی که مسیر درست رو می‌دونم ،باید همون رو بزارم روی تکرار ،این ذهنِ چموش،هرچی دلش میخواد بزار بگه،ذهن اصلا کارش همینه که حرف های بی پایه و اساس بزنه…

    حتی الان به بهانه های واهی می‌گفت حالا باشه فردا اگر خواستی برای این فایل کامنت بنویس،حالا لازم نیست بیای بگی بازم استاد مسیرت رو رگلاژ کرده،حالا لازم نیست هی بیای بنویسی،یا ازونور میگه میخوای شوآف کنی؟که چی مثلا؟!حالا لازم نیست توی هر فایلی شما رد پا بزاری!!!

    منم دیگه بازیش رو شناختم استاد،دیگه وقتی باهاش مچ میندازم،اکثرا مچشو میخوابونم!بهش گفتم اتفاقا بخاطر تمرین ستاره ی قطبیمم که شده کامنتم رو مینویسم،من مینویسم برای خودم و بعد حتی اگر استاد کامنت رو خوند و بجای انتشار حذفش کرد ،من میگم اوکی،مهم این تمرینی بود که من انجامش دادم،نتیجه ش رو همین لحظه که دارم مینویسم گرفتم،بقیه ش پاداش اکستراست،اومد چه خوب،نیومد بازم من این وسط سود کردم…!

    این شد که گوشی رو دستم گرفتم و گفتم بسم الله،شروع میکنم …و تا الان هنووووز نرسیدم به مطلب خود فایل و چقدر این مرور قانون و توحید و اتفاقات مثبت گذشته م برام احساس خوب داشت،چقدر به یادم اومد استمرار در کدوم مسیر،برام نتایج بزرگ خلق کرده …و قدم هام رو محکمتر‌ و استوارتر کرد …

    استاد جانم،ازت ممنونم،انشالله به جبران تموم این مشاوره های خصوصی میلیون دلاری،یک روزی نه چندان دور میام میشینم کنارتون و به عنوان دانشجویی که از وقتیکه جوجه توحیدی چند روزه بوده،توی سایتتون رد پا داره و تمموووم این مسیر رو از صفر تا به الآن ،مطلقا ،فقط از آموزش ها و فایل های شما استفاده کرده،با عشق براتون توضیح میدم که چه جوری پله به پله،با رعایت قانون تکامل،به بیش از اون چیزی که میخواستم رسیدم و اون موقع دیدن لبخند رضایت شما،یکی از بزرگترین پاداش های تموم این مسیری که من با کنترل ذهن طی کردم…

    استاد جان،دست تسلیم من بالا !

    من این مدت به شدت روی نکات منفی والدینم علی الخصوص مادرم که انصافا نکته ی منفی خاصی نداره و فقط اعتقادات شخصی خودشه و این موضوع به من هیچ ربطی نداره،تمرکز کرده بودم شدید!

    یعنی قشنگ بین خودم و مادرم یک دیوار میدیدم،یک چیزی که حائل شده بود بین من و ایشون،شبیه یک عینک دودی که بی دلیل همه چیز رو تاریک نشون میداد…

    مادری که انقدربرای من توی زندگیم زحمت کشیده،انقدر برای دخترهای من زحمت کشیده و همچنان هم‌ داره با تموم وجودش برای ما کار میکنه،که من اگر کل زندگیم رو به پاش بریزم ،جبران محبت هاش نمیشه …

    من…من با تمرکز روی یک دونه ناخواسته،هزارتا ویژگی مثبتش رو ندیدم،دورت بگردم مامان قشنگم…ازت معذرت می‌خوام …از صمیم قلبم …من به خودم ظلم کردم ،خدایا تو منو ببخش.

    لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

    چندتا برنامه چیدم برای فردا …

    یک)نوشتن ویژگی های مثبت پدر و مادرم توی دفتر و سپاسگزاری از خداوند برای این همه عشقی که من ناآگاهانه ایگنورش کردم .

    دو)گوش کردن به جلسه ١ دوره ی عشق و مودت و مرور آگاهی های اون جلسه برای اجرای روحیه شکرگزاری در هر لحظه از زندگی

    سه)شاید یک هدیه ی کوچیک برای مادرم گرفتم،هرچند که همه چیز توی ذهن من اتفاق افتاده وهیچ حرف ناخواسته ای بین ما رد و بدل نشده ولی این قلب باید از هر لکه ی سیاهی پاک باشه…حتی شده یک شاخه گل بگیرم،باید بغلش کنم،ببوسمش،و بگم خیلی دوستت دارم مامان ،ازت ممنونم که توی زندگی هستی،تو بهترین مادر دنیایی.

    چهار)به این فایل جدید پر از آگاهی گوش بدم و مطالب مهمش رو مرور کنم.

    خدارو صدهزار مرتبه شکر که بازم هم مسیرم به سمت توحیدِ بیشتر،رگلاژ شد…

    استاد جان مرسی که مثل همیشه،قبل ازینکه وارد جاده خاکی بشیم دستمون رو میگیری و دوباره راه رو بهمون نشون میدی.

    خداوند شمارو برای ما حفظ کنه که حضورتون برای ما،رحمت پروردگاره…

    در پناه نور باشید استاد جان

    به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و مکان

    قلب فراوانِ فراوانِ فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 369 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1086 روز

      به نام خدا

      کامنت محمدحسن جان

      سلام خاله سعیده جان

      هم کامنت شما را خوندم و هم به ویس شما گوش دادم خیلی دوستت دارم

      دیشب بهم گفتی اتفاقات خدارو بگم

      امروز در مدرسه من خودکار جایزه گرفتم وبا یه پسری از کلاس ششم رفیق شدم تو زنگ تفریح

      خب با خودکارم اول اومدم خونه و شکرگزاری نوشتم

      تموم تعریف هایی که ازم کردی هم تو دفترم با لبخند نوشتم وبعد ویژگی مثبت خودم نوشتم

      چند روز پیش من نقاشی درس علوم را کشیدم و هلیسا هم طرف دیگه برگه ی من نقاشی خودش را کشیده بود

      وقتی که دیدم خیلی از کارش عصبانی شدم و

      خواستم برم تو اتاق باهاش دعوا کنم

      صدای خاله بازی کردنش با عروسک هاش می اومد و میشنیدم .

      چشمم افتاد به برگه ای که مامانم روی در اتاق مون نوشته و چسبونده بود

      ما بچه های مهربانی هستیم

      لطفا با خنده در بزنید و وارد شوید

      همین جمله را که خوندم دیگه عصبانی وارد اتاق نشدم و اومدم برگه نقاشی رو تو پوشه گذاشتم و به هلیسا حرفی نزدم و فردا بردم مدرسه و به خانم معلم ماجرا رو تعریف کردم و خانم هم خندید و نمره نقاشی راکامل بهم داد

      خواستم بگم که چقدر مهربون بودن خوبه

      چقدر قشنگه که هلیسا با عروسک هاش بازی کرد و ناراحتش نکردم

      هلیسا عاشق موشک های کاغذی هست که من واسش درست میکنم

      هلیسا دختر مهربونی هست و من باید درس ها و نقاشی وتکالیفم را جای بهتری قراربدم یا به هلیسا توضیح بدم که اشتباهی نقاشی نکشه

      حتما برای نیلا جان ونیکا جان هم

      از این موشک های کاغذی درست میکنم .

      خاله سعیده لطفا کف دست هات بوس کن و بچسبون به صورتت از طرف من .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 102 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        سلام به دلنشین ترین و خوشگل ترین نقطه ی آبی دنیا …

        سلام به روی ماهت خاله،چقدرررر من دوستت دارم،چقدررر تو خوبی پسر

        اگر بدونی با خوندن جمله ی اول (کامنت محمدحسن جان)،وقتی فهمیدم شما برام نوشتی چقدررر ذوق کردم،چشم مامانت روشن :)))

        مگه چندتا محمدحسن توی دنیا هست که انقدر خوشگل باشه!؟انقدر خوب باشه!؟انقدر مهربون باشه!؟توحیدی باشه؟!شکرگزاری بنویسه!؟تمرین آگهی بازرگانی انجام بده!؟با خواهرش مهربونی کنه؟!وقتی خاله سعیده ش منتظر یک پیغام از طرف خداست،به قلب کوچکیش الهام بشه که برای من آیه ی قرآن بفرسته!؟

        میدونی محمدحسن،من خیییییلی خوشبختم که خدا شما رو بهم داده،خیلی زیاد…از فکر کردن بهتون چشام پر از اشک میشه…ازینکه خدا چقدر مهربونه که شمارو به زندگی من هدیه داده…

        خاله ازت ممنونم که صبحم با نقطه ی آبی قشنگ شما شروع شد،من مطمئنم با خودکار جادویتت میتونی کلی اتفاقات عالی برای خودت خلق کنی و حالشو ببری…

        میدونم که الان مدرسه ای،به مامان سفارش کردم وقتی اومدی یَک ماااچ محکم از طرف من ،به صورت مثل ماهت بزنه،تا پاسخ من به دستت برسه….هدیه ی من برای تو…آیه های شیرینِ (119_128)سوره ی نحله…هروقت این کامنت به دستت رسید برو بخونش و حالشو ببر…آخه از طرف خدا اومده برات پسرِ ابراهیم نشان من.

        عااااشقتم خاله و دعا میکنم در بهترین زمان و مکان ببینمت.

        جات که روی دوش خداست،فقط حااالشو ببر…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 65 رای:
        • -
          فرزانه الهی گفته:
          مدت عضویت: 2588 روز

          سلام سعیده جان

          امیدوارم این کامنت در بهترین زمان و مکان الهی به دستت برسه

          استاد میگن مادر یک جهان جادویی زندگی می‌کنیم

          و هرروز خدا به من اینو عملاً نشون می‌ده

          دیشب پاسخ شما به محمد حسن جان رو‌خوندم و رفتم سراغ سوره نحل و آیه هایی که گفتی و قبل از خواب خودمو غرق کردم در لذت و شیرینی آیه ها

          نشونه امروز من قسمت 216 سریال سفر به دور آمریکا بود

          ندیدم سریال رو

          کامنتهای پر امتیاز رو باز کردم قلبم هم‌ ندا می‌داد اول کامنت شماست

          خدای من

          خیلی قلبی شدم

          شما اول اون کامنت رو هم با همین آیه های سوره نحل شروع کرده بودین و بعدش نتایجتون رو از دوره عشق و مودت نوشته بودین

          حالا منم فوکوسم رو این دوره است

          چه هدایت هایی که کامنت شما برای من داشت بماند که من دانم و خدای من

          فقط حسم بهم گفت برات بنویسم شاید کامنت شما در اون قسمت برای خودتون هم بنفیتی داشته باشه که این همه من مشتاق نوشتن شدم برات

          ممنونم از صبر و استمرارت

          می بوسمت

          در پناه نورالنور باشی عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1290 روز

            سلام فرزانه ی عزیزم

            چطوری بنده ی خوب خدا!؟

            بینهایت ازت سپاسگزارم که به ندای قلبت گوش کردی و برام نوشتی.

            جریان هدایت واضح،سلیس،در درست ترین زمان و مکان دریافت شد…

            برات بهترین هارو آرزو میکنم رفیق.

            دست حق به همراهت باشه همیشه…

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        سمیه زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2229 روز

        سلام محمدحسن جان

        خاله تو چقدر دوست داشتنی هستی آخه؟؟ هم خودت، هم هلیسا، هم مامان و بابا… چقدر تحسینت کردم که تو این سن کم یاد گرفتی کنترل ذهن رو… با اینکه از نقاشی کشیدن هلیسا اول ناراحت شدی ولی وقتی چشمت به اون جمله افتاده دیگه از عصبانیت خبری نبوده… دیگه جاش خدا رو هم شکر کردی… می دونی محمدحسن جان، خدا خیلی دوستت داره که تو این سن انقدر تو رو به خودش نزدیک کرده… اینا چیزایی هستن که خیییلی از آدم بزرگا اگه بلد بودن الان خیییلی خوشحال‌تر و شادتر زندگی می کردن ولی بلد نیستن!! و دنبال یاد گرفتنش هم نیستن… خدا رو شکر که ماها یادگرفتیم این قوانین رو… خیلی دوستت دارم خاله… میشه به جای من بری و یه ماچ از لپ هلیسا بکنی؟ و به هلیسا هم بگی از طرف من تو رو ماچ کنه باشه؟ عاشق دوتاتونم خاله :))))

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
      • -
        فاطمه سليمى گفته:
        مدت عضویت: 1766 روز

        سلام محمد حسن جان

        من مامانِ خاله سمیه و مامان بزرگِ تینا و لیلین هستم

        چقدر شما پسر خوب و دوست داشتنی هستی از همه لحاظ

        دیروز کامنتتو خوندم خیلی خیلی زیبا بود واقعاً لذت بردم از خوندنش

        سپاسگزارم که نوشتی

        شما برای خاله سعیده نوشتی ولی همه ما استفاده کردیم و لذت بردیم

        شما با سن کمی که داری چقدر خوب

        توجه به نکات مثبت می کنی

        شکرگزاری می کنی

        کنترل ذهن می کنی

        و با احساس لیاقت ویژگیهای مثبت خودتو تو دفتر می نویسی

        کاری که هنوز بعضی از ماها خوب بلد نیستیم و باید از شما یاد بگیریم

        چقدر قشنگ مرحله به مرحله کنترل ذهنت رو بخاطر عصبانی شدن از اینکه هلیسا جان رو برگه علوم شما نقاشی کشیده بود توضیح دادی

        چقدر زیبا درسی که از این اتفاق گرفتی رو نوشتی که

        من باید درس ها و نقاشی و تکالیفم را جای بهتری قراربدم یا به هلیسا توضیح بدم که اشتباهی نقاشی نکشه

        خیلی خیلی تحسینت می کنم

        مامان رو هم خیلی تحسین می کنم که اون نوشته زیبا رو به در اتاقتون چسبونده:

        ما بچه های مهربانی هستیم

        لطفاً با خنده در بزنید و وارد شوید

        و شما با دیدن اون نوشته تونستی ذهنتو کنترل کنی

        محمد حسن جان قدر خودتو بدون

        قدر خانواده تو بدون

        آدمای زیادی نیستن که از سن کم به مسیر درست هدایت بشن

        چقدر این جمله تو دوست داشتم

        خواستم بگم که چقدر مهربون بودن خوبه

        درسته مهربون بودن خیلی خیلی خوبه

        این دومین بار بود که دیروز این جمله رو شنیدم، قبل از اون همسرم هم همین جمله رو گفته بود

        واقعاً مهربون بودن خوبه

        خلاصه که محمد حسن جان کامنتت خیلی حس خوبی بمن داد و پر از نکات درس آموز بود

        باز هم ازت تشکر می کنم پسر خوب و مهربون و قشنگم

        خیلی دوست دارم عزیزم بقول خاله سعیده بوس به کله ات

        ازطرف من مامان و هلیسا جان رو بوس کن

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        زکیه لرستانی گفته:
        مدت عضویت: 1733 روز

        سلام ب محمد حسن عزیزم

        خوبی قربونت برم

        چقد دلم تنگ شده بود برای کامنت های قشنگت

        چقد تو پسر فوق العاده ای هستی محمد حسن جان

        چقد خوب داری روی خودت کار میکنی عزیزم

        خیییلی بهت افتخار کردم

        و ازت یادگرفتم ک با کسی دعوا نکنم

        و حواسم باشه نقاشی ها مو کجا میزارم

        و برای بقیه توضیح بدم ک

        اگه اشتباهی کاری انجام دادن دیگه تکرار نکنن

        تو هم خیییلی مهربونی عزیزخاله

        هلیسا هم خییلی دخترفوق العاده ای هست

        مامان و بابای قشنگ توحیدی ت هم بی‌نظیرن

        محمد حسن جان میشه بیشتر کامنت بنویسی

        نمیدونی ک چقددد انرژی میگیرم از کامنتهای قشنگت

        و چقددد دوست دارم

        روی ماهتو میبوسم عزیزدلممم

        من عاشق شما هستم:))

        ب خدای بزرگ میسپارمت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        شیرین انصاری گفته:
        مدت عضویت: 1298 روز

        سلام تو چنین شیرین چرایی پسر؟چقدر من عاشق توهستم شما کامنت برا خاله سعیده که عزیزدل من هم هست نوشتی ولی من نتونستم برات ننویسم دوست داشتم بهت بگم قدر این قلب پر از نور خدا روبدون از خداوند نور وروشنایی وحال خوب برای خودت وخانواده محترمت خواهانم محمد حسن جان منم دوتا پسر درجه یک دارم که باتو عزیز دلم میشن سه تا.حالا دستهای خوشگلت رو ببوس وبه جای من بکش تو صورت الهی وخوشگلت.این جمله زیبا رو از خودت یاد گرفتم قلبم روشن شد با خوندن کامنت زیبای شما.خدانگهدار قلب مهربونت شیرینم‌

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1933 روز

      درود بر شما سعیده جان خوش‌انرژی

      مطلبی را اینجا بهش اشاره کردین که حسم بهم گفت بیام بازترش کنم چون به‌شحصه به خودم خیلی کمک کرده

      بدون شک یکی از بزرگ‌ترین موهبت‌هایی که خداوند به من در این مسیر عطا کرد این بود که هرچقدر آگاهی‌هارو بهتر درک کردم در برابر پدر و‌ مادرم متواضع‌تر و ارادتمندتر شدم.

      اوایل وقتی یه جمله‌هایی رو ازشون میشنیدم که میگفتن ما مثلا جلو پدر و مادرمون پامون رو دراز نمکردیم حالا شماها اینجوری دارید رفتار میکنید به ما(با یه حالتی که انگار بهشون بی‌احترامی شده یا توقع دارند از فرزندانشون) من پیش خودم میگفتم آقا من نمی‌خوام جوری رفتار کنم که شما راضی باشین، شما اشتباه میکنید که توقع دارین من شبیه شما باشم، به همین خاطر از جایگاه صمیمیت و احترام دورتر میشدم نسبت بهشون.

      شاید به ظاهر این گفت‌وگوی درونی من کاملا درست و منطبق باشه با قانون اما در واقعیت من داشتم از جایگاه نامناسب با این قضیه برخورد میکردم، حالا من خیلی اهل مقایسه خصوصا درخصوص پدر و مادرم نبودم اما همیشه حساس بودم نسبت به کوچک‌ترین رفتارهای از زعم من ناصحیحشون و فکر میکردم به اینکه آیا من نمی‌تونستم در خانواده بهتری متولد بشم؟

      اتفاقا همین چند روز پیش در گفت‌وگو با یکی از دوستان هم‌مسیر خودم این سوال رو پرسیدم که اگر نخوای احساسی به این سوال نگاه کنی آیا همین رندگی رو انتخاب میکردی؟ یعنی همین خونه و خانواده و شکل وقیافه؟

      چون همیشه استاد درباره این صحبت میکردن که ما خودمون انتخاب کردیم که همچین شرایطی رو داشته باشیم من درکش نمی‌کردم یعنی نمیفهمیدم منطق این صحبت چیه اما بعد از اینکه دوستم جواب سوال رو داد و نظر من رو پرسید بهش گفتم ببین هرچقدر بیشتر به نظم و دقت جهان فکر میکنم بیشتر برام منطقی و مسجل میشه که جایگاهی که الان هستم درست‌ترین و دقیق‌ترین چیزیه که باید باشه و هیچ اشتباه و بی‌عدالتی رخ نداده و هرآنچه من نیاز دارم به من داده شده و می‌شود، یعنی با این ادعا می‌خوام بگم اگر در شرایط خانوادگی نامناسبی هم بودم باز هم راضی بودم چون انگیزهام برای پیشرفت احتمالا خیلی شدیدتر از شاید همین الانم میشد.

      اگر نیروی جاذبه یک درصد کم و زیاد بود الان جهان متلاشی میشد

      اگر فرکانس صدای مورچه یک هرتز پایین‌تر بود تمام انسان‌ها کر میشدند.

      وقتی این جهان انقدر دقیقه چطور میشه شک کرد به بی‌عدالتی خداوند؟

      چرا راه دور برم؟ وقتی من نگاه میکنم به زندگی خودم و میبینم که همین شرایط خانوادگی چقدر به من کمک کرد برای پیشرفت به خوبی میفهمم که چقدر خداوند به من لطف داشته.

      اگر صداقت و رفتار درستی دارم به ارث رسیده و تکامل یافته از پدر و مادرمه و اگر پیشرفتی در سایر ابعاد دارم برخورد با تضادهای پدر و مادرمه که باعث شده من فکر کنم و تغییر و بهبود بدم اما هرگز ادعا ندارم که من بهتر از پد و مادرم هستم.

      اتفاقا همین دیشب به مادرم میگفتم داشت از من تعریف میکرد گفتم که من آگاه هستم به رفتارهای خوبم اما هرگز خدای من گواهه 1٪ ادعا ندارم من آدم بهتری از شما هستم، درصورتی‌که قبلا اینجوری فکر نمیکردم و غرور داشتم.

      همه اینارو گفتم که این رو بگم که اگر برگردیم به اصل و اساس قانون که احساس خوب و سپاس‌گزاری و توجه مثبت ما زندگی مارو به سمت بهتر هدایت میکنه خیلی بیشتر و آگاهانه‌تر نسبت به جهان اطرافمون و به‌ویژه پدر و مادرمون رفتار میکنیم، چقدر متواضع‌تر میشیم نسبت به این عزیزان و همین رفتار چه رحمت و آرامشی رو جاری میکنه در زندگیمون.

      هرجای قرآن رو بگردی درباره انفاق درباره تمرکز بر نکات مثبت اول میگه پدر و مادر، بعد من همیشه میگفتم پیش خودم خدایا چی تو این نیکی و نگاه مثبت به پدر و مادر هست که انقدر در قرآن دربارش صحبت شده بعد بهم گفته شد که آقا این اولین چیزیه که باید درست کنی، اگر نگاه مثبت داشته باشی نسبت به پدر و مادرت نشان دادی که اولا درس‌هات رو خوب یاد گرفتی دوما به اندازه‌ای که حس نامناسب به این اشخاص داری به همان اندازه نشان میدی که با خودت و خداوند در صلح نیستی و جایگاه خودت رو درک نکردی و کافر هستی، سوما اگر انفاق رو درست درک کردی بشی خدا گفته جوری باید باشه و از چیزی باشه که سرش منت نذاری پس اگر خیلی ادعا داری که تغییر کردی نمی‌خواد خیلی به خودت زحمت بدی فکر میکنی خیلی عوض شدی خوش اخلاق شدی یکم بیشتر به پدر و مادرت محبت و نگاه محبت‌آمیز داشته باش، نمی‌خواد فکر کنی من اگه می‌خوام مادر یا پدرم رو خوشحال کنم حتما باید فلان کار مالی رو انجام بدم، خدا اول قلب آدم رو تسخیر میکنه بعد همه چی به آدم میده پس تو هم همین کار رو بکن اول با محبت قلب پدر و مادرت رو تسخیر کن بعد این فرکانس همه چیزهای خوب لازم رو خودش جذب میکنه.

      اصلا انگار این کار شروع درک بهتر قانون و ورود نعمت‌های بیشتر به زندگیه، اگر می‌خوای سپاس‌گزاری، توجه بر نکات مثبت، انفاق و هر موضوع دیگه‌ای رو بهتر درک کنی از همینجا شروع میشه و تقریبا میتونم بگم ندیدم انسانی که خیلی موفق باشه و رفتار درستی نسبت به پدر و مادرش نداشته باشه.

      چقدر تفاوت داره وقتی آدم آگاه باشه به درستی یک رفتار درست و نتایجش و انجامش بده تا زمانی که فقط شنیده باشه که خوبه؟!

      خود من که احساس میکنم خیلی بیشتر باید روی این موضوع کار کنم، ان‌شالله که خداوند هم به همه بیشتر کمک کنه در این مسیر که سپاس‌گزارتر، متواضع‌تر و متوجه‌تر باشیم نسبت به خوبی‌های حانوادمون چون همه چیز از همین نقطه شروع میشه

      (این رو هم بگم که منظورم از پدر و مادر آدم‌هایی هستند که مارو تربیت کردند و ما در کنار اون‌ها رشد کردیم)

      بازهم سپاس‌گزارم سعیده‌جان که کامنتت موجب شد این تذکرات را به خودم بدم و یادآور بشم که چقدر خداوند بهم لطف داشته و سپاس‌گزارتر بشم به درگاه خداوند

      امیدوارم که همیشه حال دل همگی عالی باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 64 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        سلام آقا احسان

        سپاسگزارم از لطف و محبتتون،بابت یک کامنتِ طولانی و پر برکت…

        خیلی لذت بردم و خیلی ازت یاد گرفتم،چقدر منطق های ذهنی خوبی رو پیدا کردی برای اینکه روحیه تواضع و فروتنی رو در مقابل پدر و مادرمون حفظ کنیم.

        همین الان که من دارم به کامنت شما پاسخ میدم،پدرم نشسته داره برای درس علومِ نیلا نیکا،ماشین درست میکنه با وسایل دور ریختنی…همین چقدر نعمت و‌ثروت و برکته برای من؟!

        راستش خیلی دلم میخواد برم محکمم بغلش کنم و ببوسمش و بعدشم در برم:) ولی هنوز به اون مدار نرسیدم،ولی همینکه الان مدت هاست رابطه مون در آرامشه خداروووصد هزار مرتبه شکر.

        ازت ممنونم که برام نوشتی،همیشه کامنتاتون پر از آگاهیه،ضمن اینکه نثر سلیسی که دارید خیلی کانون تمرکز ذهن رو روی اصل حفظ میکنه.

        بهترین هارو براتون آرزو‌میکنم،از هرچیزی که خودتون میخواید..دست حق به همراتون همیشه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
      • -
        زکیه لرستانی گفته:
        مدت عضویت: 1733 روز

        بنام خدای رحمان

        سلام ب احسان جان عزیزم

        خیییلی خیییلی ازت ممنونم بخاطر آگاهی های ارزشمندی ک ب اشتراک گذاشتی

        چقد زیبا گفتی:

        خدا اول قلب آدم و تسخیر میکنه بعد همه چی ب آدم میده

        پس تو هم همین کارو بکن:

        اول با محبت قلب پدر و مادرت و تسخیر کن

        بعد این فرکانس همه ی چیزهای خوب لازم رو خودش جذب میکنه

        اصلا انگار این کار شروع درک بهتر قانون و ورود نعمتهای بیشتر ب زندگیه

        اگر میخوایی سپاسگزاری، توجه ب نکات مثبت،انفاق و هر موضوع دیگه ای رو بهتر درک کنی ،ازهمین جا شروع میشه

        و تقریبا میتونم بگم ندیدم انسانی ک خیلی موفق باشه و رفتار درستی نسبت ب پدر و مادرش نداشته باشه

        اصن قلب من بازشد با خوندن این آگاهی های ناب و خدای درونم بهم گفت ارررره درسته

        همینه باید این کارو انجام بدی

        میدونی احسان جان

        این روزا حس میکنم قلبم داره بزرگتر میشه

        تا حالا همچین حسی نداشتم

        خییلی حس قشنگیه

        امروز پدر خوابیده بود کنار بخاری ی پتو هم پوشیده بود و صدای نفس هاشو داشتم می‌شنیدم

        تو دلم گفتم خدایا شکرت بخاطر نفس های پدرم خدایا شکرت ک سالمه

        دیروز مادرم بعد 13 روز از مسافرت برگشت چقدد خوشحال شدم بغلش کردم

        میدونی قبلا من ازاین کارا نمیکردم

        مادر ی ضدآفتاب برام گرفته بود برای خودشم ی آبرسان

        باعشق بهم گفت اگه خواستی از آبرسانم هم بزن

        گفتم عاشقتم مادر و بغلش کردم وسایلی ک لازم داشتم و آورده بود

        و خواهرم هم کلی هدیه برام فرستاده بود

        حس میکنم دارم بهتر توجه میکنم ب زیبایی ها شون

        راحت‌تر میگذرم از خیلی حاشیه ها

        و حسم خیلی قشنگتره

        با اسم قشنگ صداشون میزنم

        و سعی میکنم هرکاری ک تو خونه براشون انجام میدم با عشق و حس خوب انجام بدم

        رابطه مون خییلی بهتر شده نسبت ب گذشته

        اصن شکراب بود بینمون

        امروز مادر لباسها روک شسته بود انداخت تو خشک کن لباسشویی

        بعد یهو ی صدای بلندی اومد ازش

        ک سریع بستم خشک کن رو

        وقتی بازش کردم دیدم خیلی لباس چپونده تو خشک کن خخخخخ

        و اون در طوری ک میزاره رو خشک کن گیر کرده ب دیواره اش ک محرکه

        همزمان ک صدای لباسشویی بلند شد پدر و داداشم یاهم گفتن چیییی شد

        سریع گفتم هیچی الان درست میشه مادر هول کرده بود گفتم الان درست میشه صب کن

        خیلی سفت بود باید از دیواره اش جدا میکردیم درش رو

        ک ناخودآگاه بلند گفتم یا الله یا الرحمن

        بعد چند ثانیه ب راحتی دراومد گفتم خدایا شکرت

        چقدر راحت میشه کارها با تو

        الهی صدهزار مرتبه شکرت

        مرررسی احسان عزیزم

        عاشقتممم پسر

        چقددد انرژی کامنتهاتو دوست دارم قشنگ حسش میکنم:))

        برات بهترینها رو از الله یکتا میخوام

        شاد و موفق و ثروتمند باشی و سیمت وصل باشه ب

        رب فرمانروای جهانیان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2229 روز

      سلام به سعیده جانم رفیق قدیمی و صمیمی… چطوری دختر خوب و توحیدی؟ چقدددددر دلم برات تنگ شده، برا صدات برا وویسای توحیدی :))) به امید خدا در بهترین زمان تلگرامت هم درست میشه و باز صدات رو می شنوم… خدا رو هزاران بار شکر می کنم برای وجود نازنینانی مثل تو، مثل فاطمه جانم و سعیده جان که باهاتون در ارتباطم…

      خدای شیرینم، نازنینم شکرت برای خواهرا و مامان توحیدیم، شکرت برای همسرم که درک بالایی داره و عاشقانه هم رو دوست داریم، شکرت برای تینا و لیلین که زندگیم رو روشن‌تر از همیشه کردن…

      الان ساعت 6:32 صبح هست و من از 5:15 که صدای لیلی خانوم رو از مانیتور شنیدم و رفتم که پستونک بهش بدم تا به خوابش ادامه بده، دیگه خوابم نبرد… نمی دونم نیم ساعت یا بیشتر با خدای مهربون و عزیزم خلوت کردم و کلی سپاسگزاری…دونه دونه افراد دور و برم رو تو ذهنم آوردم و براشون سپاسگزاری کردم… چقدر آدم خوب دور و برمه… با چه آدمای نازنین و توحیدیی در ارتباطم… خدایا شکرت… شکرت که بهترین استاد و راهنما رو دارم. شکرت که تو سایتی هستم که دریای بی کرانی از آگاهیه… پر از دوستان و همراهانی که خوندن کامنتاشون کلییی درس داره برام…

      (ببخشید سعیده جان اومدم پاسخ بنویسم برات ولی ظاهرا باید ستاره قطبی و شکرگزاریم رو می نوشتم… دیگه فرمون دست من نیست دیگه در جریانی خودت :))))

      شکرت خدای مهربونم برای دو استادی که خالصانه و سخاوتمندانه اییینقدر آگاهی و برنامه ی رشد رو برامون می ذارن و کمکمون می کنن مهاجرت کنیم به مدارهای بالاتر… دیگه چی از این بهتر خدایی؟؟

      سعیده جان اون جمله ت که اگر هر روز به افکاری که داره توی ذهن ما می‌چرخه آگاه باشیم،اگر بتونیم افکارمون رو به سمت مثبت جهت بدیم تو ذهنم زنگ زد وقتی می خوندم… چقدر این ذهن قدرت داره و چقدر اگر افسارش رو بدست بگیریم می تونیم غوغا کنیم… باید چاهارچشمی حواسمون باشه بهش… ولش کنی رفته رو دیفالتی که سال‌های سال روش تنظیم بوده، بدیهی دونستن نکات مثبت و بولد کردن نکات منفی… حتی خیلی جاها فکر می کنم حواسم جمعه و تمرکزم رو نکات مثبته ولی بعد می بینم نه حسم به اندازه ای که باید عالی نیست بعد کنکاش می کنم می بینم عه عه عه خیلی زیرپوستی دارم به اون نکته منفیه توجه می کنم… خدا رو شکر که خودش از رگ گردن بهم نزدیکتره…قبل نوشتن داشتم حسش می کردم… نزدیکیش رو… اینکه من بخشی از خودشم، بهش وصلم و می گفتم خداجونم شیرینم دلبرم تو منبع و اصل قدرت و هرآنچه در جهان هست هستی… و من به تو وصلم پس باید بتونم کولاک کنم… باید باور کنم که هرآنچه رو که بخوام می تونم خلق کنم پس قدرت من هم بی انتهاست… اگر این اتصاله وصل بمونه، اگر اصل قدرت رو از تو بدونم، اگر توکل کنم و همه چی رو به تو بسپرم، اگر رو ذهن منطقی خودم حساب نکنم…

      خداجونم میشه کمکم کنی اینا رو یادم نره؟ میشه دستم رو بگیری بذاری رو شونه ت و فرمون رو خودت همیشه بگیری؟ میشه نورت رو همیشه بر من بباری و نذاری چیزی حائل بشه بین من و هدایتهات؟

      خدایا شکرت برای این صلات اول صبح… شکرت برای وجود دو استادم و دوستانم و کامنتاشون…

      سعیده جانم، رفیقم، خودت می دونی که چقدددر دوست دارم و خداوند مهربان رو شاکرم برای وجودت در زندگیم…

      مطمئنم در بهترین زمان و مکان می بینمت و انقدر محکم بغلت می کنم که نگو… تو فقط یه اشاره بکن، چایی دمه اونم با اون هلایی که فاطمه جان موقع انداختن تو قوری خدا رو شکر می کنه براش (چشمای قلبی)…

      به خدای مهربون و وهاب و رزاق می سپارمت… برم که الان لیلین بیدار میشه برای شیر صبحش :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2010 روز

        با یاد خدای هدایتگرم

        سمیه جانم سلام به روی ماه نازنینت

        امیدوارم خودت و تمام خانواده در بهترین حال باشید.

        منم خیلی مفتخرم که در دایره ارتباطی شما قرار دارم و میتونم از نزدیکتر باهات ارتباط بگیرم.

        ازت یاد می گیرم و البته انرژی.

        چه سپاسگزاریهای خالصانه ای نوشتی که فرکانس خلوص و قدرتش از میشیگان تا کرج و به اعماق قلب من رسید.

        هر چه بیشتر یاد بگیریم سپاسگزارتر باشیم، کمتر حرص و جوش میخوریم، کمتر حسادت و عجله و اشتباه میاد سراغمون، کمتر ذهنمون شلوغ میشه و کمتر مقایسه می کنیم.

        در عوض بیشتر به مدل خودمون زندگی می کنیم، بیشتر احساس بی نیازی می کنیم، بیشتر به اونچه که فقط و فقط مخصوص منه تا من راضی بشم پی میبریم، و بیشتر به خدا نزدیک میشیم.

        من خدا رو حسش می کنم که نگاهم میکنه و لبخند میزنه وقتایی که از خودش درخواست می کنم و چشممو از غیر خودش می بندم.

        رضایت و خوشحالی خدا رو حس می کنم زمانهایی که تلاشمو می کنم که دچار شرک و کفران نعمت نشم، قدر سرمایه عمرم رو بدونم و وقت تلف نکنم. انرژی ذهنیم رو هدر ندم و تمرکز بذارم روی نعمتهام.

        من این انرژی رو بخدا قسم دریافتش می کنم. خدا خودش داره برام راه باز میکنه، وقت آزاد میکنه، بیدار نگهم میداره با سرحالی.

        منی که خوشخواب کل خاندان بودم.

        میدونی از کجا اینا رو می فهمم؟

        از اینجا که مثلا من دارم تنهایی دوره احساس لیاقت رو کار می کنم ولی ابراهیم یه روز از بیرون میاد خونه و میگه این دوره احساس لیاقت استاد عجب چیزیه، امروز سر صف نونوایی یه خانم می خواست به دروغ با پررویی جای منو بگیره، اگه قبلا بود هیچی بهش نمی گفتم ولی الان با احترام جوابشو دادم و نوبت خودمو حفظ کردم.

        این یعنی بدون اینکه من زوری بزنم ابراهیم هم داره به میل خودش گوش میده و یاد می گیره. داره عمل میکنه.

        این یعنی نعمت. این یعنی نتیجه! خدایا شکرت!

        نمی دونم چرا دارم اینا رو اینجا می نویسم ولی بقول سعیده جان فرمون دیگه دست من نیست.

        اگه من همچنان در فرکانس معیوب حسرت خوردن بودم که چرا بعضیا زن و شوهری شاگرد استاد عباسمنش هستن ولی ابراهیمِ من نمیاد تو مسیر، که کار به اینجا نمی کشید.

        قبلا ابراهیم نمی گفت استاد، می گفت عباسمنش. الان بهش میگه استاد. این برلی من نتیجه است.

        یعنی ایشون رو به استادی قبول کرده و شاگردش شده.

        کاش استاد اجازه میداد استیکر بذاریم. دلم می خواست هزار تا استیکر چشم قلبی بذارم الان!

        دلم داره بال بال میزنه از خوشحالی.

        خیلی خیلی به داشتن رفقای تکدانه ای مثل شما گیلاسهای تکدانه ی باغِ آبادِ سایت افتخار می کنم و ازتون با عشق درس یاد می گیرم.

        شماها ترجمه حرفهای استاد برای من هستید. هرچند که خود استاد زندگیشون در عمل هم ترجمه است هم دوبله هم زیرنویس.

        انقدر همه چیز رو واضح و شفاف در اختیار ما گذاشتن که آموزشهاشون داره جزیی از ژنمون میشه.

        عاشقتم دوست قشنگم. تینای نازنین و لیلین شیرینمو ببوس.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
      • -
        لیلا رضایی گفته:
        مدت عضویت: 1087 روز

        سلام سمیه عزیزم رفیق توحیدی من

        ساعت 12 شب هست و من هدایت شدم به کامنت زیبای شما

        از اون جایی که توی کامنت قبلی نقطه آبی از شما دریافت کردم و خیلی خوشحال شدم از جوابی که واسم نوشتی و دوست داشتم فورا واست بنویسم و تشکر کنم

        ولی از اصلی که خودت توی کامنت نوشتی استفاده کردم و سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم برای جوابی که مشخص بود قلبم باز نشده و دلی نیست

        خدا رو شکر این روزها دارم روی خودم کار میکنم چیزهایی که ذهنم به من فشار میاره زود باش این کار و انجام بده داره دیر میشه …

        یا اینکه میگه اگر از فلانی احول پرسی نکنی ممکنه ازت ناراحت بشه

        سعی میکنم به ذهنم بهایی ندم و با آرامش بیشتری کارهامو انجام بدم

        خیلی دوست دارم مثل دوستهای توحیدی سایت به قلبم گوش بدم و مسیر درست رو انتخاب کنم

        دوست دارم تا میتونم به ذهنم کم محلی کنم تا بتونم صدای خدا رو و هدایت هاش رو بهتر متوجه بشم

        ولی الان که کامنتت رو خوندم انگار قلب و دستم باز بود برای نوشتن

        و به قول خودت در زمان مناسبش هست و امیدوارم انرژیش رو دریافت کنی

        ( خدا رو هزاران بار شکر برای همین قدم ها و کارهای کوچیکی که از شما عزیزان یاد میگیرم )

        از جوابی که توی کامنت قبلیم نوشتی بسیار ممنونم ازت و در بهترین زمان دریافتش کردم از طرف من لیلین عزیز رو ببوس

        خدا هر دوی اونها رو برای شما حفظ کنه

        خدا آرامش و لذتی که قراره از طریق فرزندانت تجربه کنی رو انشالله روزی شما کنه و با وجودشون مسیر توحیدیتون هر روز پایدارتر بشه

        سمیه جون راهنمایی شما واسه دخترم بسیار مهم بود و هماهنگ بود با این کامنت شما که ذهن ما همش دنبال بولد کردن نکات منفی هست

        خود من هم پاشنه آشیلم هست و باید همیشه مراقب ذهنم باشم که به چه کار دخترم دارم توجه میکنم پس همون رو دارم برای روزهای آینده خلق میکنم چقدر این مکان توحیدی خوبه که هر آنچه از دیگران هم یاد گرفتین (فاطمه عزیز) برای من هم باز گو کردین و اینکه زندگی میتونه خیلی آسون باشه و میتونه در کنار عزیزان لحظات با شادی و لذت بگذره اگررررر ما بتونیم نگاه و توجهمون رو از نکات منفی برداریم

        اگررررر بتونیم برای حل مسئله توجهمون رو از روی خود مسئله برداریم

        خود من درگیر مسائلی میشم بعد طلبکارانه به خدا میگم من که دارم روی خودم کار میکنم پس چرا این مسئله تکرار میشه ولی وقتی دقت میکنم میبینم من تمرکزم کاملا روی خود مسئله است و همون حرص و جوش ها رو دارم پس باید به خودم زحمت بدم و زاویه دیدم رو تغییر بدم

        خلاصه دوست عزیزم سپاسگزارم که واسم وقت گذاشتی و از تجربه خودت نوشتی و نوری شدی برای مسیرم

        با خوندن این کامنت شما هم چقدرررر احساس عالی ازت گرفتم

        به قدری حس شکر گزاریت عالی بود که پای گوشی بودم و داشت خوابم میبرد ولی با خوندن اون خواب از چشمم پرید و من را وادار به نوشتن کرد و با شکر گزاری شما من هم شکر کردم خدایی را که از رگ گردن به ما نزدیکتره و تحسینت کردم برای آدم های خوب توحیدی که دور و برتونه

        و چقدر درست و دقیق گفتین که

        ” خیلی جاها فکر می کنم حواسم جمعه و تمرکزم رو نکات مثبته ولی بعد می بینم نه حسم به اندازه ای که باید عالی نیست بعد کنکاش می کنم می بینم عه عه عه خیلی زیرپوستی دارم به اون نکته منفیه توجه می کنم”

        خدا رو شکر که صلات اول صبح شما برای من صلات آخر شب شد و این انرژی و ارتعاش رو برای سپاسگزاری خدا از شما دریافت کردم و منم برای داشته هام شکر گزاری کردم

        میبوسمت سمیه عزیزم

        از تو سپاسگزارم که واسم مینویسی

        از خدا میخوام به ثروت و معنویت و سلامتی و سعادت زندگی شما برکت روز افزون بده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2229 روز

      بسم‌الله الرحمن الرحیم العلیم الحکیم

      «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً»

      سلام سعیده قشنگم، سعیده ی سعیده، سعیده ی نویسنده الهامات الهی. بوووووس به روی ماهت

      نوشتی” مادر ” ،بی اختیار اشک از چشمانم سرازیر شد

      سعیده جانم یه خواسته ای ازت دارم، اونم اینه که وقتی رفتی پیش مامانت از طرف من دست و سر و پیشونی اش رو بوس کن سلامش رو برسون و بهش بگو :رضوان ندیده عاشق شماست چرا که شما عزیز دردونه خدا هستی که در 6 آیه بصورت مستقیم سفارش شما رو کرده.

      خیلی دوست دارم رفیق. راستی بابت اون آهنگی هم که پیشنهاد دادی ممنون ام خیلی عالیه.

      سعیده جان در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند باشی مهربانم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        رضوان عزیزم سلام

        ازت ممنونم که لطف کردی و برام نوشتی،رفیقی که خیلی وقته با قلب مهربونش در کنار منه و در تموم این مسیری که اومدم دلگرمی هاش برای من هدیه ای از طرف خدا بوده…یادم نرفته اسفند پارسال برام الهامات الله رو با این شعر آوردی و چقدر قدم هام رو محکمتر کردی:خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم؛در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست.

        دوستت دارم رفیق و برای قلب روشنت،صبر جمیل طلب میکنم،اون مادری که من توی عکسی که برام فرستاده بودی،روی ماهش رودیدم،قطعا جاش در بهشته و نفس مطمئنه ش در کنار پروردگارش آرام گرفته…

        برات بهترین هارو میخوام رفیقِ خون گرم جنوبی من،خودت میدونی چقدر دوستت دارم.

        به امید دیدار روی ماهت در بهترین زمان ومکان

        قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      معصومه پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 1144 روز

      سلام سعیده جان خواهر عزیزم

      اشک من در اومد به خاطر محبتت به مادرت حتما انجامش بده واز جان و دل به مادر عشق بده

      چون بعضی اوقات خیلی زود، دیر میشه

      من حالا که مادرم را 8ماهه از دست دادم همیشه خودم را عذاب میدم کاش بیشتر به مادرم می‌رسیدم کاش دستش را می بوسیدم و باهاش راحت تر بودم

      کاش از جان و دل عشقم را بهش نشان میدادم اما دیر شده وحسرتش برام مونده

      انشاالله سایه پدر و مادرت همیشه روسرت باشه با آرامش زندگی کنی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      امیر بهاری گفته:
      مدت عضویت: 2258 روز

      سلام و درود با یه انرژی بینهایت از اعماق قلبم به بهترین شهریاریه این دنیا….

      دیروز بطور اتفاقی رفتم و دیدگاه های خودمو مرور کردم وبسی لذت بردم از طریق چیزایی که ربم بهم گفته بود ومنم نوشته بودم یکی از زیباترین هاش زیر فایل توحید عملی قسمت ده فک کنم بعد از یه اتفاق زیبا اومدم وبراتون کامنت گذاشتم نمیدونم وقت کردیدبخوندید یانه انی وی اگر این کامنتم به دستتون رسید موظفید که برید و اون کامنت رو هم یافته و مطالعه نمایید…بهبه وی در نگارش مطالب بصورت کتابی بسیارمتبحر بود…خخخ ..این شوخیم به پاس قدردانی وپاسخبه شوخیای بانمک شما وسط شلوغیای کلاس…خواهر عزیزم ازت سپاسگزارم بابت وجودت تو این دنیا و خصوصا تو این سایت بهشتی وازت ممنونم بابت تک تک آگاهیی هایی که بهت نازل میشه و اونارو میاری به اشتراک میزاری با دست و دلی باز…مرسی این کامنتت هم خیلی خیلی خوب بود همونطور که خودت همیشه میگی برا خودت مینویسی و این ردپاها برای تقویت ایمانته ولی بدون بنفیتش به همکلاسیای گلت هم میرسه چه بخوای چ نخوای…

      ممنونم که هستی ورزق بینهایت وآرامش و ثروت پایدار رو برات از خداوند میخوام…امیربهاری ثروتمند وبالیاقت

      1403/10/15

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1290 روز

        سلام آقای بهادری

        سپاسگزارم ازتون که برام نوشتید،تحسین شما،تجلی قلب روشن شماست.

        آقای بهادری،من پروفایلتون رو برای پیدا کردن کامنت در توحید عملی ده زیر و رو کردم،اما شما اونجا کامنت ننوشتی،بلکه در فایل(مثل ابوموسی نباشیم) برام پاسخ نوشته بودید.

        اما این شما نبودی که اشتباه کردید،این الله مهربانم بود که از دست و قلم شما جاری شد تا برای من هدایت هارو بفرسته و من رو به فایل هایی هدایت کنه که باید بهش گوش بدم…

        سپاسگزارم از شما که به ندای قلبتون گوش کردید و برام پیغام آوردید.

        براتون بهترین هارو آرزو میکنم از هرچیزی که خودتون میخواید…دست حق به همراتون همیشه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      مرضیه گفته:
      مدت عضویت: 1554 روز

      سلام سعیده عزیزم

      اومدم بگم قبل از خوندن کامنتت داشتم با خودم فکر می کردم که چقدر لذت داره وقتی که نویفیکیشن برام میاد که سعیده و بقیه دوستان عزیزم کامنت گذاشتن و میگم وای آخ جون قبل از اینکه بخوابم می تونم کلی کامنت بخونم و لذت ببرم، و تا گوشی رو برداشتم و اومدم قسمت کامنت های این فایل جدید یهوووو چهره زیبای شما رو روی صفحه اول دیدم گفتم نه بابا اشتباه شده این فایل قبلی هست اومدم از اول بازم دیدم کامنت شما هست، ممنونم که از خودت اینجا ردپا میگذاری و به ما هم یادآوری می کنی که مسیر خودمون و اتفاقات اون رو هی یادآوری کنیم و هدایت ها و لطف بی انتهای خداوند رو تو این مسیر درک کنیم، بیشتر لذت ببریم و بیشتر تلاش کنیم که در این مسیر ادامه بدیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      محمدرضا صادقی گفته:
      مدت عضویت: 873 روز

      سلام خدمت سعیده عزیز

      امیدوارم حالتون خوب باشه

      سال نو شما هم مبارک و سالی پر برکت و نعمت براتون آرزومندم

      من خودم اینقدر توی موضوع این فایل مشکل دارم که وقتی شما از جلساتی که میخواید برید و گوش بدید و تمرین کنید گفتید، ذهنم گفت چه فایده تو که اون دوره هارو نداری

      درصورتی که حتی یکسری جلسات از دوره هایی که جدید تهیه کردم رو حتی هنوز مشاهده نکردم چه برسه تا یادداشتشون کنم و تمریناتشون رو انجام بدم

      و البته که قراره تا عید نوروز کللی توحیدی تر بشیم

      وقتی نعمتی به این بزرگی داریم، کامنتای شما دوستان عزیزو داریم، معلومه که کلی نعمت در انتظار ماست

      من خودم تصمیم گرفتم تا بشینم سریال زندگی در بهشت رو ببینم و نکات مثبتشو یادداشت کنم واقعاً تاثیرشو تو همین پنج روزی که شروع کردم دارم می بینم

      از کامنتتون متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      مرضیه لری پور گفته:
      مدت عضویت: 1799 روز

      سلام سعیده جان

      چه تصمیم خوبی در مورد پدر و مادر عزیزت گرفتی

      پدر و مادر ما همیشه در هر زمان با توجه به آگاهی هایی که داشتن بهترین کار رو برای ما کردند ولی ما گاهی ازشون دلگیریم و یه جورایی دوست داریم عقب موندنامون رو به گردن شون بندازیم.

      اونا دست خدا برای خلق ما هستند ما از اوناییم جزئی از وجودشون( مگه ما اسپرم و تخمک پدر و مادرمون نیستیم؟) پس احساسی که در وجودشون ایجاد می کنیم ما رو هم متاثر می کنه

      خدا پدر و مادر نازنینت رو حفظ کنه

      دست پدر و مادرت رو ببوس

      اگه جلوی پدر و مادر کبرمون رو کنار بذاریم می تونیم بگیم در مقابل خدا هم توضع داریم و خاشع هستیم. تو قران بعد از یکتاپرستی توصیه به پدر و مادر شده! بهانه های ذهن هم برای انجام ندادن این کار باشه برای خودش

      از صمیم قلب ببخششون و ازشون بخواه ببخشندت

      تا نور بباره به قلب منورت

      واقعا یکی از آرزوها و حسرت های زندگیم نبودن پدر و مادرم هست تا پاشون رو ببوسم و رو چشمم بذارمشون

      پدر و مادر نعمتند و اسبابی با سرعت نور برای ارتقا به مدار بالاتر و کنترل ذهن در موردشون عجیب بالا می بره آدم رو. زیاد دیدم که میگم و خودم هم تجربه کردم

      دوستدارت: مرضیه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      مجتبی انجیله گفته:
      مدت عضویت: 811 روز

      بنام خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک است

      سلام به استاد توحیدی و یکتا پرست و خانم شایسته گل

      سلام به آبجی سعیده گل پرانرژی

      وسلام به تمامی دانشجوهاوسایت الهی

      خدا قوت به همگی

      زمانی که آبجی سعیده کامنت رو با آیه قرآنی میخونم به خودم میگم این هدایت رب العالمین که از زبان من از نشانه‌ها ی من بر بنده توحیدی من است که مجی انرژی برو حالش رو ببر هیچ چیز تو این دنیا الکی و الله بختکی نیست الخیر فی ما وقع

      آبجی سعیده ممنون از کامنت

      آبجی سعیده به خدا کار خداست اون همه کارها رو میکنه اصلا من نمیدونم چطور سر در نمیارم دستم به چیه خورده که هر کامنتی میذاری بهم میرسه اینا همه نشانه های رب العالمین است برام

      بهترینها رو از فرمانروای کل کیهان عالمیان سیارات برای تمامی مخلوقات جهان خواستارم

      مجی انرژی از کرج

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 995 روز

      سلام و درود فراوان به دوست توحیدی سعیده جان

      بابت اون آهنگ

      ممنونم از دیروز همش گوش می‌کنم و برای دخترم فرستادم

      چقدر خوشحال شدم از مادر عزیزت گفتی

      من هم باید برم به مادرم بگم چقدر دوستش دارم کمی برام سخته ولی برام نشونه بود

      چقدر لذت میبرم از کامنت هات

      میدونم تمام دوستان حس خوبی دارن از کامنت شما

      از دیدن استاد گفتی بغض کردم راستش آرزوی منه

      چقدر از مسیرت قشنگ گفتی

      خبرت هست که از خوبی خود بی خبری

      بخدا خوبتر ازخوبتر از خوبتری

      میبوسمت از راه دور

      همیشه باش برامون بنویس حتما استاد از این خوشحاله که برای بچه هاش میگی حس ام میگه استاد ازت راضیه خیلی چون نتیجه گرفتی چون استمرار داری چون با قرآن انس گرفتی …

      انشاالله همیشه بدرخشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2232 روز

      به نام خداوند بخشنده و مهربان

      سلام سعیده جان ، امیدوارم عالی باشی در پناه حق شاد و سالم باشی ان‌شاءالله

      بابت دوتا موضوع دوست داشتم ازت تشکر کنم

      1- اینکه چقدر سلام و احوال پرسی شما با استاد گرم و صمیمی بود و چقدر لذت بردم از این خونگرمی و شوخ طبعی شما

      2- چقدر خوب اهمیت دیدگاه نوشتن ‌و استمرار ورزیدن در این مسیر رو‌ قید کردی ، یک تلنگر بود …

      خدا شما رو حفظ کنه ان‌شاءالله

      سپاسگزارم و به دستات توانمند رب می سپارمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: