چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 62 (به ترتیب امتیاز)

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1154 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سها صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1280 روز

    یا وهاب

    به نام بخشنده بی حد و حساب

    سلام بر استاد تمام حوزه موفقیت و بانوی نازنین

    من اولین بار شما رو داخل سمینار های خانه معلم دیدم و با مریم بانو داخل دفتر تجریش هم کلام شدم

    هنوز صمیمیت رفتارشون و اون حس گرمی جنوبی بودن که به من منتقل کردند رو به یاد دارم

    ولی افسوس که من از مدار شما خارج شدم و روزگار بسیار بسیار بسیار سخت گذشت

    داستان زندگی من بماند برای نوشتن در فایل های بعد.

    من حدود 5 ماه هست که وارد حوزه مشاور املاک شدم. به ملک از سالها علاقه مند بودم ولی بخاطر باورهای ذهنیم که املاک محیط خوبی نیست و این شغل منظر اجتماعی خوبی نداره من وارد املاک نشدم ولی در نهایت 5 ماه قبل به طور جدی کارم رو در معتبر ترین املاک کشور استارت کردم.

    وقتی فایل

    من روزی حداقل 12 ساعت حضورا کار می کنم

    و جزو تیم فروش ملک هستم

    اما دریغ از حتی یک فروش از هر لحاظ توانمند هستم ارتباطی و از هر لحاظ.

    اما موفق به نو شتن قرار داد نشدم.

    حدود 3 ماه شبها خونه نمی رفتم و مدام در خانه اطرافیان می خوابیدم اما دچار عدم تمرکز شدم و کم‌خوابی و کسلی در محیط کار بعد دوباره روال خودم رو تغییر دادم و الان یکماه هست که می روم خونه خودمون و با پدرم از نزدیک کرج تا میدان ونک فقط و فقط صدای ملکوتی شما رو با جان و دل گوش می دهیم.

    من هدفم مشاور اول شدن در املاک خودمون هست اما دریغ از حتی یک قرارداد و دلم می خواهد تا آخر امسال بتوانم یک kmc بخرم.

    این ماه یک مشاور یک میلیارد و نهصد واریزی کمیسیون برای املاک ما داشت و 900 میلیون دریافت می کنه در حالی که 6 روز مونده به آخر ماه و من هنوز هیچ کمیسیونی دریافت نکردم.

    اما این مدت که ویس ها رو با پدرم گوش می دهیم کلا تو جهت موفقیت هستم و بابا رانندگیشون خیلی آروم تر و بی حاشیه تر شده.

    چیزی که سالها نتونسته بودم درستش کنم و در ضمیر ناخودآگاهشون بود.

    من بامداد 5 شنبه امروز حدودا 4 صب از خدا خواستم من و با باور هام مواجه کنه و ازش خواستم به من بگه کدوم باورم رو باید تغییر بدهم.

    و اتفاق عجیبی که افتاد من ساعتی که بازدید یک ملک رو دادم و مشتری گفت من دلار بابتش پرداخت می کنم مالک در بنگاه دیگه ای امضا کرد و زیر قیمت مشتری من فروخت.

    یعنی دقیقا برعکس اصل همزمانی.

    و من امشب اومدم تو خونه نوشتم من در زمان مناسب به مشتری مناسب سرویس شایسته می دهم که نتیجه قرارداد آسان و عالی می شود.

    اما این رو هم بگویم مدارم بالا رفته و همه چیز خیلی تغییر کرده.

    به جای مشتری بی پول مشتری با سوناتا میاد

    سرویس ها و زنگ خورهام زیاد شده

    و به نتایج خیلی نزدیک هستم

    می خوام باور های ورودی پولم رو پاکسازی کنم

    من باورهام در مورد پول خیلی خرابه ظاهرا.

    از خدا می خوام کمکم کنه تا بتونم تمام باورهای اشتباهم رو پاکسازی کنم.

    و باورهای ثروت ساز بسازم.

    خیلی حرف ها دارم کم کم کامنت می فرستم از تجربیاتم رو در مسیری که با شما همسفر هستم و معجزاتی که پیش می آید را اینجا بازگو خواهم کرد.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      علی ش گفته:
      مدت عضویت: 2682 روز

      سها جان خیلی صادقانه نوشتی.

      برات از صمیم قلب آرزوی موفقیت می کنم.

      روز تولد پیامبر است. برات آرزو می کنم امسال kmcتو بخری.

      یک تجربه بگم‌ کمکت میکنه: من تازه برگشته بودم‌ ایران.‌میخواستم یک قرار دادم اوکی بشه نمیشد.‌خیلی صبر کردم. روحیم رو نباختم. فقط صبر کردم و تماسهای لازم رو با حال خوب و آرامش گرفتم. چند ماه غیر طبیعی طول کشید اما شد.

      بعدا فهمیدم‌من از معدود کسانی بودم که بدون معرفی اون قرار داد برام اوکی شد.‌خدا برام اوکی کرد. برای تو هم می کنه. با حال خوب و صبر ادامه بده. حتما میشه. قدر بابارو بدون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    علی علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1671 روز

    سلام به استاد عزیز و همراهان صمیمی

    زمانی که قوانین را خوب درک کنیم اولا باید بر اساس علاقمندیهایم باید هدف تعیین کنیم و یک برنامه روشن و ارزشمند برای رسیدن به اهداف داشته باشیم مسلما قوانین و یافته های خودمان در رسیدن به اهدافمون ما را یاری خواهند کرد.

    رسیدن به موفقیت ها مثل چیدن پازل در جای خودشون هست. نیازی نیست خیلی زور بزنی و خودتو خسته کنیی.

    به قول استاد عزیز اول باید علاقمندیهاتو بشناسی و بعد خودتو رو متعهد به اجرای برنامه هات بکنی مطالعه کنی و توانمندی خودتو بیشتر وبیشتر کنی تا به عزت نفس و اعتماد به نفس بالایی برسی.

    ممنونم از استاد عزیز و خانم شایسته تلاشگر و تمامی دوستان خوب در پناه خداوند بی همتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مریم شفیع پور گفته:
    مدت عضویت: 272 روز

    به نام خدای بخشنده.

    سلام استاد عزیزوخانم شایسته مهربون

    چه اهدافی راداشته ایدکه باوجودتلاش فراوان به آن دست نیافته اید؟

    من چند هدف انتخاب کرده ام وبراش کلی برنامه ریزی کرده ومیکنم

    وتمام توان خودر ابرای تحقق اهداف خودبه کار می برم خداراشکر فکرمیکنم وامید دارم بهشون می رسم چون باور داریم.

    وحتی انگیزه شور وشوق فراوان دارم درنهایت بهش میرسم.

    فقط روزی که حس بد داشته باشم و ذهنم درگیرباشه اون روز هرچی تلاش بکنم بهش نمی رسم وبه این باور رسیدم که ذهنم درگیرباشه وآزاد نباشه اون روز هیچ نتیجه ای نمی گیرم

    سیستم به شکلی تعبیه شده زمانی که خواسته ای درون ما شکل می گیردباید محقق شود اگرباور داشته باشیم بدون شک می شود

    به این نتیجه رسیدم که تمام اتفاقات زندگی ما به واسطه باورهاوافکارمارقم می خوره.

    وتمام تلاشم رو میکنم تا اون نتیجه ای که میخوام برسم.

    باتوکل به خدا آن شاالله همه دوستانم ومن به نتیجه ای که میخوایم برسیم خیلی زود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    جانِ دِگر گفته:
    مدت عضویت: 3387 روز

    سلام. وقت شما بخیر.

    # سوال اول:

    هدفی که برایش برنامه ریزی و تلاش کردم، اما به نتیجه دلخواه نرسیدم:

    بله. هدف مالی من، برای افزایش درآمدم. من در حرفه املاک هستم. اصلا بیرون آمدن من از کار قبلی (مهندس مشاور، چه خیلی اسم و رسم داشت) و اومدن تو این کار، یکی از اقدامات شجاعانه کل دوران زندگی من هست.

    در این کار املاک، خب، یک دوره ای برای من خوب بود، اما اکثر اوقات (مانند شرایط فعلی) چند ماه میگذره و درآمد ندارم.

    مدت زیادی است که خبر خاصی نیست، بگونه ای که الان، برای کوچکترین خرید روزمره ام، باید کلی حساب کتاب و بالا پایین کنم، که از کدام فروشگاه که یه ایپسیلون تخفیف داره، خرید کنم.

    با اینکه همیشه شاکر خداوندهستم، و هر روز صبح، بعد از شکر گذاری، تقسیم کار میکنم با خداوند، اما نمیدونم چرا خدا سهم خودش را انجام نمیده (درخواست من از خدا، هدایت مشتری های خریدار واقعی بسمت من هست).

    من دوره های روانشناسی ثروت 1، عزت نفس، قانون افرینش، راهنمای عملی دستیابی به رویاها،عشق و مودت، سلامتی و کتاب رویاهایی که رویا نیستند، را از همین سایت تهیه نمودم. بویژه از دوره روانشناسی‌ 1 ، با اون همه تبلیغات و بزرگنمایی، واقعا انتظار بهبود وضعیت مالیداشتم. اما یا من هنوز خوب تغییر نکردم، یا اصلا اتکای من به این دوره، اشتباه هست. نمیدونم واقعا ؟!

    # سوال دوم:

    در همین حرفه، کسانی هستند که موفق شده باشند؟

    بله. صد البته. من دارم میبینم بچه هایی که با تلاش فیزیکی مساوی یا حتی کمتر از من، نتایج چند ده برابری و چند صد برابری از من دارند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      علی شاکر گفته:
      مدت عضویت: 1555 روز

      سلام من با کامنتتون ایمانم بیشتر شد به اینکه همه چیز باوره مخصوصا اونجایی که نوشتین :

      من دارم میبینم بچه هایی که با تلاش فیزیکی مساوی یا حتی کمتر از من، نتایج چند ده برابری و چند صد برابری از من دارند.

      ممنون بابت کامنت قشنگت. مطمئن باش اگه من و تو و کسایی که این مشکل رو داریم توی زندگی که نتیجه نمیگیریم، مشکل از خودمونه.به قول شما کسایی هستن که دارن صد برابر نتیجه میگیرن !!

      باید طرز فکرامونو تغییر بدیم. باید همونجور که استاد گفتند، مثل یاد گرفتن یک زبان جدید که باید سالها وقت بزاریم براش، ما هم روی باورامون و تغییرشون وقت بزاریم. ورودی‌ها رو کنترل کنیم، و هزارتا چیز دیگه.

      خیلی کامنت قشنگی بود ممنون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فرید شیخعلی گفته:
    مدت عضویت: 965 روز

    درود به شما استاد عباس منش عزیز

    من فرید هستم و 31سالم هست و از سن 23سالگی بیزینس شخصی خودم را ساختم و یک کافه زدم بعد از 1سال به صورت سه شیفت کار کردن در سه جای مختلف از ساعت 7صبح تا ساعت 1الی 2شب شاید یه کم باور پذیر نباشه این حجم کار شایدم باشه ،به طوری که من یک روز هم تعطیل نبودم که بخوام برم بیرون ،بعد که کافه رو راه اندازی کردم حالا خیلی مشکلات دیگ پیش اومد مثل کار کردن با دوستم و برادرم و بلاخره مسائلی که پیش اومد نمیخوام اینجا در موردش صحبت کنم ولی اون چیزی که من هدفم بود رسیدن به یک درآمد خوب بود مثلا ماهیانه 100میلیون تومن و از صبح که میومدم منظورم ساعت 7صبح تا 1 شب داخل کافه بودم اوایل خیلی سخت بود بعد بهتر شد و درآمد من استاد می‌رسید به یک مبلغی مثلا روزی 2میلیون تومن فروش من هنوزم نمیدونم چرا ولی یک دفعه وقتی میگم یک دفعه واقعا یک دفعه از فرداش آقا هیچی مشتری نمیومد باورم نمیشد به مدت یک یا دو ماه هیچی که میگم ینی دخل میومد روی روزی 200تومن از 2تومن ،این قضیه تا به امروز که من اون کافه رو فروختم و جای دیگه کافه زدم و کافه رستورانش کردم هنوزم هست و من اینجا به فروش روزی 10تومن که می‌رسیدم دقیقا مثل قبل از فرداش به مدت چند ماه نابود میشد فروش البته تا به امروز به یک سری آگاهی ها رسیدم و دارم روی خودم کار میکنم و دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریدم و الان این فایل رو برای بار دوم دیدم و تصمیم گرفتم بهتر گوش بدم و یک کامنت هم بزارم که اگر شما وقت کردی یا دیدی این کامنت من رو به من یک راهنمایی کنی تا من بتونم بهتر شوم و دوره روانشناسی رو بهتر درک کنم ،ممنونم از شما با آرزوی بهترین ها برای شما و دوستان عزیزم در این سایت بسیار عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پریا گفته:
      مدت عضویت: 329 روز

      سلام به سما دوست عزیز مساله ی شما دقیقا مثل منه و من هم به محض اینکه حساب میکردم که چقد درامد داشتم و میفهمیدم واو چقد در عرض یک مدت کوتاه این پول رو دراوردم چ انقد درآمدم شده یهو قطع میشد و استپ میزدم حتی تا مدتهای زیاد و گاهی برای اینکه ترمز نکنم اصلا تا اخر ماه حساب کتاب نمی‌کردم و بنظرم این مساله از ترمز احساس عدم لیاقتم نشات میگیره و الان سعی میکنم با فایلهای رایگان پیش برم و ترمیمش کنم تا زمانیکه اموزش شیوه حل مسایل رو بخرم چون یک ترمز بزرگ دیگه م که دارم عجولم و این از کمالگرایی من نشان میگیره و خیلی مسایل که توی شیوه حل مسایل میتونم ریشه یابی کنم و حلشون کنم به امید خدا

      گفتم اینو بگم بشما شاید ترمز شما هم باشه ارزوی موفقیت دارم براتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سیده فاطمه حسینی فر گفته:
    مدت عضویت: 1886 روز

    سلام استاد گرامی و دوستان صمیمی

    الهی هدایتم را سپاس ، میل به تغییر و تحولم رواسپاس

    این فایل مثل تمام فایل ها چقدر کاربردی و عالی بود

    در مورد سوال اول ؛

    یکی از اهدافم استقلال مالی بوده که چندین ساله تلاش میکنم ، هر ایده ای به ذهنم رسیده ، و همکارام گفتن انجام دادم ، یه مدت خیلی کوتاه یه نتیجه خیلی جزئی گرفتم ولی دوباره برگشتم به همون جایگاه اول یعنی صفر

    و به این نتیجه رسیدم که حتما دلیلی داره

    تا اینکه با سایت آشنا شدم و بیشتر زمانم رو گذاشتم روی گوش دادن فایل ها

    در مورد سوال دوم ؛

    بله همکارایی دارم که خیلی دیرتر از من شروع کردن و الان جایگاه بالاتری دارن

    در حالیکه کار ، شرکت، محصول، دفتر ، مدل کاری همه و همه یکسانه

    در مورد سوال سوم ؛

    مهمترین فکر مخرب غالبم اینه که ، مردم ( مثل خودم ) قدرت خرید ندارن یا اون پول رو با شرایط اقتصادی کنونی برای الویت های مهمتری خرج میکنن ، دنبال کیفیت محصول نیستن ، بیشتر دنبال رفع نیاز هستن با قیمت کمتر

    برای همین خرید نمیکنن و باور اینکه بازار هدفم محدود ، کسی رو نمیشناسم

    مدتیه این باورهای غلط رو پیدا کردم ولی نمیدونم چطوری تغییرش بدم

    البته هدفی هم بوده که خیلی خیلی راحت بدستش اوردم یا هدفی که با یه کم تلاش بیشتر بهش رسیدم

    شاید به جرات بتونم بگم ، تا الان استقلال مالی تنها هدفیه که با وجود این مدت و تلاش نتونستم بهش برسم

    استاد محترم و دوستان لطفا راهنماییم کنین

    سپاس از خانواده صمیمی استاد عباسمنش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سحر فروغی گفته:
    مدت عضویت: 705 روز

    با سلام و درود بخانواده نوری جدیدم…. من امروز عضو این خانواده با صلابت شدمو خدارو شاکرم… پیش، از این من سخنرانی کوین ترودو رو گوش، داده بودم. برام جالب بود و چند کتاب جذاب دیگه که در روند آگاهی من بسیار موثر بودن برای همین هضم صحبتهای شما برام قابل هضم بود….

    در پاسخ سوال اول من در عرصه کارهای هنری فعالیت دارم(نقاشی ماکت سازی مجسمه سازی) مربی مهارت ورزی و خلاقیت کودکان هستم… حدود5، 6 سال در این عرصه فعالیت دارم و هدفم انجام کاری ماندگار و موثر در عرصه هنر بودو هست… دوساله در عرصه خودشناسی و خداشناسی تحقیق میکنم… و طی دو سه هفته است به این سخنانی که فرمودین رسبدم…. من توانمندیهای خوبی دارم به شکر خدا ولی هنوز رسالت اصلیمو نمیدونم چیه….؟ هنر(شاخه های مختلف) مربی بودن روانشناسیُمحقق ولی باور دارم یه کار موثرو ماندگار خواهم کرد ولی نمیدونم اون چیه و چطوره؟ این فانتزی از دوران کودکیمه……. الان علی رغم تلاشهام هنوز به اون مرحله ایی که میخواستم نرسیدم

    شاید ترمز من بچه داری بوده….نبود سرمایه کافی…. شاید باورم ضعیف عمل کرده… شاید شاغل بودنم در عرصه حسابداری به تعویق انداخت…. شاید ماجراهای روابط عاطفی و خانوادگی از موضوع خارجم کرد….

    ولی دوستی رو میشناسم که در یک زمینه از هنر من فعالیت کرد و با کسانی آشنا شد که حمایت کردو و الان شرایط خیلی بهترری داره در فاصله دو سالی که میشناسمش…

    ممنون میشم راهنماییم کنید عملکرد بهترب در تمامی زمینه های زندگی داشته باشم تا به تعادل و پیشرفت برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    نگین گواری گفته:
    مدت عضویت: 2127 روز

    سلام به همه دوستان بخصوص استاد عزیز و مریم خانم گل

    استاد این فایل نشانه ی امروزم بود برای پول ساختن، ولی تو جواب این سوالتون که

    1)چه هدفهایی رو انتخاب کردید و براش تلاش کردید با اینکه کلی زحمت کشیدید به نتیجه دلخواه نرسیدید؟

    اولین چیزی که به ذهنم اومد زبان انگلیسی بود، اینکه من قبل از کلاس اول، کلاس زبان میرفتم، بعد ادامه ندادم تا دوره راهنمایی 6 سال کلاس زبان رفتم، و دوباره برای لیسانس رها کردم، بعدش سه سال دیگه کلاس رفتم، وقتی درسم تموم شد و برگشتم شهر خودم، هی سعی میکردم بخونم اما انگار انگیزه نداشتم، همش میگفتم که چی بشه، تا بچه دار شدم و برام خییلی مهم بود که انگلیسی یاد بگیره انگار کاری که خودم نتونسته بودم رو میخواستم اون ادامه بده تا الان که چهار سالشه فقط کارتون انگلیسی میبینه، و خودم انگیزه پیدا کردم چیزای جدید یاد میگیرم که بتونم باهاش صحبت کنم

    چند وقت پیش یه برنامه تقویت لیسنینگ دانلود کردم ولی بازم وسط راه ادامه ندادم تا الان که شروع کردم از یه کتاب بیسیک، یعنی چیزایی که بلدم رو دارم دوباره میخونم. هرچند الان یک هفته است که بازم نرفتم سمتش، قضیه این بود که دو روز نتونستم زبان بخونم و بجای اینکه بیخیال اون دو روز بشم کمالگراییم اومد وسط که این دو روز رو بین بقیه ی روزها بذارم و بیشتر بخونم تا جبران بشه، ولی دیگه ذهنم همکاری نمیکنه و وقتی چیزی زیاد یا سخت میشه ذهنم ازش فرار میکنه نتیجه این شد که الان یک هفته است نرفتم سمت زبان.

    2)چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟

    من نوجوون بودم و کلاس زبان میرفتم کللل فامیل اینو میدونستن اما یبار دیدم دختر عموم و پسر داییم با هم انگلیسی صحبت کردن و من اصلا نفهمیدم چی میگن!! پیش خودم گفتم عه اینا کی زبان یاد گرفتن؟ چرا هیچ کس چیزی نمیدونست؟ حتی نمیدونستم چقدر تلاش کردن اصلا کلاس رفتن یا خودشون تو خونه خوندن؟ راستش خیلی احساس ضعف کردم، اینجوری توجیهش کردم که اونا هم میخوندن ولی به کسی چیزی نمیگفتن، اما من هفته ای یکبار کلاس که میرفتم همه میفهمیدن واسه همین این انتظار برای افراد خانواده ام بوجود اومده بود که من باید خییلی بلد باشم ولی اونا که چیزی نگفته بودن واسه همین کسی نمیدونست اونا چقدر خوندن!

    3) چه باورهای محدود کننده ای ممکنه تو ذهن من وجود داشته باشه که باعث میشه تلاش های من جواب نده؟

    اول که حس میکردم باهوش نیستم چون خواهرم درس نمیخوند به من میگفتن تو باید درس بخونی من میخوندم اما در کنارش بهم میگفتن خیییلی میخونی که به اینجا رسیدی (تیزهوشان درس میخوندم و دانشگاه سراسری) اما میگفتن خواهرم خییلی باهوشه با اینکه هیچچی نخونده فوق دیپلم دانشگاه آزاد قبول شده بود، خب اون باهوش بود شکی توش نیست اما منم باهوش بودم من حتی مقاله تو ژونال خارجی دارم اما همش حس میکردم این نظر رو از بقیه میگیرم که نگین خیییلی میخونه، خر خونه، راستش فکر میکردم با این قضیه کنار اومدم و تو ذهنم حلش کردم اینقدر برای خودم تکرار کرده بودم که من باهوشم، اما تو جواب این سوال دوباره این مسئله خودش رو نشون داد، اینکه هر چقدر هم بخونم مثل اون چندین سالی که خوندم یاد نمیگیرم، جالب اینجاست که من همیشه تو هر کلاس زبانی که میرفتم نفر اول و به شدت تو‌ چشم تیچر بودم، گاهی اصلا فقط برای من درس میدادن یعنی فقط به من نگاه میکردن و تدریس میکردن.

    #یه چیز دیگه هم حس میکنم زبان بلد شدن خییلی زمان میبره یعنی من ساالها باید بخونم و این نمیذاره هدف دومی بعد از رسیدن به زبان انگلیسی تعیین کنم چون حس میکنم این زبان یاد گرفتن حالا حالاهاا ادامه داره و خب این من رو خسته میکنه.

    #استاد یجا گفتید بیشتر کتابها میگن صبح و شبت رو بهم بدوز به هدفت میرسی براش تلاش کن

    آخ این دقییقا چیزیه که تو ذهن من کردن نگین تو باید خیلی درس بخونی نگین تو خیلی درس خوندی که به این نتایج رسیدی، و من دیگه خسته شدم یعنی گاهی از کار خونه و بچه به قدری خسته میشم که دیگه حال ندارم زبان بخونم چون میگم با یه ذره خوندن که چیزی نمیشه باید خیییلی بخونم و این باعث میشه خسته بشم و رها کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    amirhosein tofighi گفته:
    مدت عضویت: 504 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز

    خداوند رو شاکرم که من رو به این فایل هدایت کرد.

    من بابت علاقه زیادی که به معامله در بازارهای مالی داشتم چن سالی رو بدون آموزش فعالیت کردم و خب نتیجه خوبی حاصل نشد برای من تا به فکرم رسید اموزش ببینم.

    بعد از آموزش یه چند ماهی نتایج خیلی خوبی گرفتم تا به یه گره خوردم و بنظر من یه ترمز در ذهن من کاشته شد.

    بعد از مدتی کلا روند ترید کردن من منفی شد و دلسرد شدم اما ادامه دادم و شروع به اموزش دیدن بیشتر کردم در حالی که یکی از دوستانم که باهم اموزش دیدیم خیلی بهتر از من ترید انجام میداد و نتایج چشمگیری هم میگرفت.

    خلاصه در حین یاد گرفتن شیوه های جدید ترید یکم گیج شدم و مدتی دور شدم از بازار تا به این فایل هدایت شدم و تونستم یکی از ترمز های ذهنم رو کشف کنم

    1 من هنوز به آموزش بیشتری برای ترید کردن نیاز دارم.

    2 ترید در کل برای من زیان ده است.

    درحالی که من پی بردم به این ترمز ها سعی کردم باورهای جدید در ذهن خودم ایجاد کنم

    کاملا اشتباه است من برای ترید کردن وقت زیادی را اموزش دیدم و کاملا مسلط هستم استراتژی معاملاتی خاص خودم را دارم اشکالات خود را در بحث خرید و فروش به موقع به درستی حل کرده ام.

    هیچ آموزش دیگری برای ترید کردن لازم ندارم من باید به این باور برسم که در حال حاضر تریدر خوبی هستم و با کمک خداوند بهترین میشوم.

    برای ترید کردن من فقط به تمرکز نیاز دارم نیابد به هیچ عنوان عجله کنم و باور جا ماندن از بازار را از ذهن خود حذف میکنم

    باید به خودم اطمینان کامل داشته باشم من قطعا می توانم موفق شوم .

    از خداوند سپاس گزارم که این استعداد و توانایی را در اختیار من قرار داده و در تمامی مراحل به من کمک میکند.

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    اکرم مروج گفته:
    مدت عضویت: 608 روز

    سلام به استاد عزیز،من الان یک ساله که جدی روی دوره های خودشناسی دارم کار میکنم و تونستم بعد رابطه عاطفی خودمو درست کنم و خدارو شکر خیلی راضیم ولی هرچی روی بعد مالیم کار میکنم به اون نتایجی که می‌خوام نمیرسم و همان طور که استاد گفتن یک قدم به جلو و سه قدم به عقب

    ولی تو این یک سال چیزهایی درون خودم پیدا کردم که احساس میکنم منو طلسم کرده و مثل دیوار همیشه بهشون برخورد میکنم

    1-احساس و باور یک شکست خورده رو توی زندگیم دارم چون سالیان زیاد همیشه توی تمام ابعاد زندگی همین طور بودم،چون پدر من به تمام معنا یک آدم شکست خورده هست ومن همیشه به خودم میگم تو هم همینی

    2-اگه وضع مالیم خوب بشه همه اطرافیان از من توقع دارن

    3-اگه من پول در بیارم شوهرم بیکار میاد میشینه تو خونه و همه بار زندگی روی دوش من نیفته مثل مادرم

    4-باور فقر و کمبود چون من تمام بچگیم و نوجوانیم با فقر و کمبود گذشت بخاطر همین همیشه احساس و باور از دست دادن بامن هست و از پول خرج کردن میترسم و همیشه هم در حال از دست دادنم توی زندگیم

    5-باور بدشانس بودن و اینکه هرچی تلاش کنم هیچ فایده ای نداره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: