چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 61 (به ترتیب امتیاز)

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1154 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    به نام خدا

    خدایی که در این نزدیکی است

    خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتر است

    ….

    سلام و درود خدمت استادان عزیزم

    سلام و صد سلام به همسفران عزیزم در این سایت الهی که

    می دانم نه استادان عزیزم

    و نه همسفران عزیزم در این دنیا لنگه ندارند

    الهی شکر برای وجود تک تک تون

    …‌‌…..

    من جواب این سوال را می خواهم بدهم

    و اون این هست که

    اولا من خدای خودم را باید بهتر بشناسم و همه ی موفقیت ها و دلایل موفقیت ها و همه و همه اعتبارش را به خود خداوند قادر متعالم بدهم

    دوما اینکه من هنوز به صحبت های استاد . به کشف قوانین زندگی . به استمرار در کار کردن روی خودم ایمان قطعی و واقعی و صد در صد را ندارم حالا چرا ندارم ؟؟؟

    چون هنوز در شک و تردید هستم که آیا این قانون هست ؟؟!؟

    آیا جواب می دهد

    آیا من این همه بیایم و روی خودم کار کنم جواب ندهد چی ؟؟؟!

    آخه بنده ی خدا ..‌‌ این همه جواب گرفتی …‌‌ دیگه شک کردن اینجا چه معنایی دارد

    من خودم خیلی از قانون و از صحبت های استاد عباس منش عزیزم در مورد قانون نتیجه گرفتم خدا را صد هزار مرتبه شکر

    چه آشغال هایی که در زیر مبل با دست خودم کرده بودم و ریخته بودم و کم کم خداوند بهم گفت درشون بیار ..‌.

    تا کی می خواهی همه را زیر مبل کنی؟؟؟؟

    تا کی می خواهی مخفی بازی کنی ؟؟؟؟

    و خداوند همیشه پاسخ می دهد

    پاسخ درخواست کننده را

    الهی شکر

    الهی شکر

    الهی شکر

    ……

    من هدف اصلیم «««« زندگی کردن در ویلای شخصی خودم با عشق و با لذت و آرامش و سلامتی است »»»

    خیلی هم تلاش کردم برایش ولی نتیجه هنوز نگرفتم

    البته که هدف های دیگر هم بوده

    که اونها را خود خود خود خدا با عظمتی که دارد برایم خلق شون کرده است خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    ولی این خواسته را من خیلی وقته دارم

    و دوباره اومدم از خداوند هدایت خواستم

    و دوباره روش کار کردم

    خدا را صد هزار مرتبه شکر

    من اومدم دونه به دونه ترمزهایی که استاد جان می گویند را سعی کردم روزی یک دونه روشون کار کنم

    اول از فایل های توحیدی شروع کردم

    و دیدم ایمانم خیلی سست است

    اومدم روی ایمانم به شدت کار کردم

    هر چی که وارد زندگیم شد . حتی کامنت ها . خواندن کامنت ها وووو همه را از خداوند دونستم

    بعد روی ترمز ها یکی به یکی دارم کار می کنم

    بهشون فکر می کنم

    تامل می کنم

    و خدا را صد هزار مرتبه شکر اوضاعم بهتر شده و می تواند بهتر هم بشود اگر روند را ادامه بدهم

    و سرد نشوم

    خدایا خودت کمک کن

    الهی به امید تو

    ……

    در مورد الگوهایی که استاد جان گفتند من خیلی الگو پیدا کردم و بهشون نزدیک شدم

    و در حد خودم یعنی جوری که در فضولی نباشد ازشون پرسیدم

    و در نود و نه درصد گفتند از وام . قسط . چک . نسیه

    و به خودم گفتم :: مبارک تون باشه ولی این راه از من نیست . مال من نیست

    و رهاشون کردم

    فقط در حد اینکه به ذهنم بگم این افراد تونسته اند پس من هم می تونم

    همین و دیگه روی خودم دارم کار می کنم

    خدایا خودت کمک کن به بهترین شکل ممکن به این خواسته ی اصلیم برسم و هر روزم بهتر از یک ثانیه قبلم شود

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم

    ……

    حالا من باید بیام الگوهایی را پیدا کنم . برای خودم تکرارشون کنم که

    کسانی که در زمان خیلی کم با تلاش خیلی کم به بهترین شکل ممکن به این خواسته من رسیده اند دریافتش کرده اند و هر لحظه از زندگی شون به بهترین شکل داره سپری میشه ……….

    خدایا خودت بهم نشون بده تا باورم شود که همین جوری که برای اینها شده برای من هم میشود براحتی

    الهی به امید تو

    ….‌‌….

    من باید به این خواسته براحتی با عشق برسم

    من نمی دونم

    خدایا با خودت

    ………

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    افروز گفته:
    مدت عضویت: 2112 روز

    با سلام استاد عباسمنش عزیز

    اول از همه بگم که مکان زندگی شما فوق العاده زیباست..هر بار بادیدنش حیرت میکنم..مخصوصا از دیدن این باران شلاقی به قولی rain shower..با ایکه خودم در شهر رشت زندگی میکنم معروف به شهر باران..ولی بارون همیشه برای من مثل معجزست و تکراری و عادی نمیشه..و همچنین پدر من استخر پرورش ماهیان گرمابی دارن..یه فضای زیبا مثل مکان زندگی شما..با این تفاوت که آب ورودی به این استخرها از رودخانه هستش و برام خیلی حیرت انگیز هستش که استخر شما از آب پاک و شیرین و گوارای چشمه تشکیل شده.. البته که سوالی برام پیش اومد..آبی که برای شرب و شست شو در استخر پدرم استفاده میشه آب چاه هستش که بخاطر آهن بالا هم طعم خوبی نداره و هم باعث تیره شدن پوست و سطوحی میشه که روش میریزه..سوالم این هستش که آب آشامیدنی شما که مطمئنا از عمق بیشتری به سطح زمین رسانده می شود آیا این ویژگی را دارد یا خیر؟ بنطر نمیاد که داشته باشد و دوم اینکه چرا از همان آب چشمه لوله نکشدید برای مصرف روزانه؟

    با عرض معذرت, بخاطر دیدن صحنه ی باران زیبای آخر از بحث اصلی دور شدم..بر می گردم به موضوع صحبت

    استاد عزیز خب من چند سال هستش که عضو سایت شما هستم و غیر از اون دو سه سال قبل تر هم چون هنوز انگار که تکاملم را طی نکرده بودم , بدون اینکه عضو سایت باشم در یوتیوب فایل هاتون رو گوش میدادم.

    من یک مشاور تغذیه و رژیم درمانی هستم..32 سال سن دارم و البته که از نظر خودم و بقیه جوونتر از سن واقعیم نشون میدم.به جد میتونم بگم که از بچگی سخت کوش بودم..تا سوم راهنمایی همیشه شاگرد اول بودم و همیشه سرگروه بودم..تمام مقاطعم رو در بهترین دانشگاه های دولتی شیراز و شهید بهشتی تهران خوندم..و باز هم میتونم بگم که به جد از همون بچگی تا به الان به قول گاندی سعی کردم تحت هر شرایطی از مسیر راستی و درستی خارج نشم و همواره انسانیت برام اولویت بوده.البته که ما انسانیم و نجواهای شیطانی همیشه هست ولی به سرعت اختیارم رو ب دست گرفتم و تقریبا هیچوقت نگذاشتم که نجواهای شیطانی خودش رو در عرصه ی عمل نمایان بکند.به جز نجوای شیطانی غم و اندوه که مدت هاست ک نتونستم بصورت پایدار کنترلش کنم. می تونم بگم که در بچگی یک بچه ی فوووووق العاده شاد بودم و عاشق بازی و لذت می بردن از همه ی دقایق.. فکر میکنم فقط در همون زمان بود که به معنای واقعی در لحظه شاد بودم..ولی این احساس رفته رفته کم و کمتر شدو در دوران دبیرستان هم در رفتارم و هم در درسم خودش رو ظاهر کرد و طولانیش نکنم که دوران دبیرستانم تقریبا دوران سیاه زندگیم بود من از تمام درس های سخت دبیرستان عقب موندم و با اینکه در مدرسه ی نمونه درس میخوندم ولی شاگرد تنبل شده بودم و خب معدلم خیلی افت کرد..ولی بعد از دبیرستان خودم رو جمع کردم و با همت و تلاش شما فکر کنید که درس های سختی مثل عربی شیمی فیزیک و همه ی درس های دیگه رو به صورت خودخوان و فقط با کمک کتاب های کمک آموزشی عمقی خواندم و البته که چون هیچ وقت وضع مالی خوبی نداشتیم نهایتا دو سه کلاس آموزشی هم به سختی ثبت نام کردم و رفتم و در نهایت هم که یک رتبه ی خیلی عالی ولی لب مرزی آوردم..رتبه ی 1300 منطقه یک تجربی که همه میدونن این رتبه یعنی چی..ولی با اختلاف کم از آرزوی همیشگیم پزشکی جا موندم و بخاطر شرایط بد مالی حتی آزاد و بین الملل هم شرکت نکردم و این حسرت تا ابد با من موند…هرچند که خودم صلاحم رو نمیدونم..شاید اون رشته ب صلاحم نبود..شاید همین رشته ی تغذیه که خواندم برایم بهتر بود..ولی نمیتونم کتمان کنم که ترمز های فکری فوووق العاده زیادی هم که داشتم بی تاثیر نبوده اند..با قدرت می تونم بگم که آشنایی با شما در یوتیوب وقتی که یک شب با تمام وجود تمنای این رو داشتم که خداوند به من بفهماند که هست و نیاز داشتم که ایمانم قوی بشود..و با هدایت شدن به سمت فایلی از شما در دیگه ای از زندگی به روی من باز شد و کم کم احساس کردم که آدم دیگه ای شدم و دیدم تفکرم رفته رفته وسیع تر و وسیع تر شد..و خیلی وقت ها انقدر احساس میکنم آگاهی هام بالا میره که نگران ظرف وجودیم میشم که آیا متناسب با آگاهی هام اون هم رشد میکنه؟D :D :D: خلاصه اینکه استاد عزیز با نگاه کردن به اطرافیانم احساس میکنم خیلی بیشتر ااز بقیه فکر میکنم خیلی خیلی زیاد..در هر لحظه از زندگیم مشغول یک کار مفیدی هستم..از خواندن کتاب های مرتبط با رشته ی تغذیه گرفته تا اطلاعات دیگر..از یک جایی به بعداحساس کردم ک دیدن سریال های ایرانی یا خارجی..دیدن فیلم های مختلف هرچند هم که قشنگ باشن زاده ی تفکر یک فیلمنامه نویس و یک کارگردان هستن که اونها هم ذهن انسانی دارن پر از ترمز های فکری و باورهای محدود کننده و غلط..که ناخوداگاه در ذهن ما تاثیرشان را میگذارند..مخصوصا سریال ها که حتی اگر هیچ محتوایی هم نداشته باشند..آدم را معتاد میکنند که بی هدف این وقت ارزشمندشان را تا آخرین قسمت روی آنها بگذارند..چه بسا که خیلی ها چندین فصل دارند که کلی ذهنت مشغول مییی ماند که آیا چه زمانی این فصل بعدی می آید که فقط ببینم تا آخر این مسخره چه می شود…بنابراین تقریبا دیگر فیلم و سریال نمیبینم مگر در مواردی…و بجای آن شروع کردم مستند های خیلی زیادی دیدم که حداقل اتفاقات واقعی بودند..برای اینکه بفهمم بر روی این کره ی زمین تا بحال چه گذشته..و یک جورهایی روند قوانین خداوند را بر این دنیا تا حد کمی هم که شده درک کنم..با خیلی ها که صحبت میکنم حتی اطلاعات کمی هم راجع به چیزهایی که من میگویم و میدانم ندارند..خیلی وقت ها می گویم بخاطر همین است ک این کشور به این روز افتاده چون تعداد افرادی که عمیق فکر میکنند و اطلاعات بالا دارند کم هستش و تا تعداد افراد متفکر از بقیه جمعیت این کشور بیشتر نشود وضعیت این کشور عوض نخواهد شد. :( همه ی اینها به کنار ..خب گفتم من از یوتیوب با فایل هاتون شروع کردم بعد در سایتتون ثبت نام کردم و شروع کردم و تقریبا فکر کنم تمام فایل های دانلودیتون رو دیدم و تا همین الان هم فکر کنم اولین کاری هستش ک بعد از بیدار شدن از خواب انجام میدم..کم کم با خودم کنار اومدم که برای دوره های شما هزینه پرداخت کنم و خب وضع مالیم که خوب نبود و نیست.. ولی پول برای دوره ی اول خیلی معجزه وار جور شد و با عزت نفس شروع کردم..دوره ی دوازده قدم رو تا حدی خریدم..بخاطر رشته ام فکر کنم جزو اولین نفراتی بودم که دوره ی سلامتی رو خریدم ..از لحاظ رابطه ی عاطفی و رابطه با پدر و مادر ودوستان خب هیچ وقت به اون چیزی ک دوست داشتم نرسیدم..دوستان خوبی داشتم ولی همیشه بوده که از دوستانم ضربه خوردم .. اون رابطه ی دوستانه و دلخواهم رو با مادرم نداشتم..برادرم هم که هیچ …یکی از بزرگتترین غصه های من در زندگی هستش.. هیچ وقت رابطه ی خوبی با هم نداشتیم و بودنش اکثرا دردسر و نبودنش هم دارم کنار میام ک برام فرقی نداشته باشه و فکر کنم که از اول برادری نداشتم..رابطه ی عاطفی هم ندارم حتی الان..و از همه بدتر که به تازگی بهترین دوستم رفتار فوق العاده زشت و عجیبی رو با من داشت به یکباره..حالا نمیخواهم فلسفه ی قربانی شدن رو بقول شما مطرح کنم ولی من دلیلش را نمیدانم..من همیشه سعی کردم در مسیر راستی و درستی باشم ولی اینها مسائلی هستند که در زندگی من بوده و هست و یک سیکل معیوب هستتش که واقا ازشون رها نمیشم..دوره ی روابط رو خریدم و دارم مینویسمش و خب هنوز نتیجه ای ب اون صورت نگرفتم واینکه همیشه آرزوم بود که دوره ی روانشناسی ثروت یک رو بخرم ..هزینش برام زیاد بود ولی یک دوره مطب داشتم و هزینه اش جور شد..یک مساله ی جالبی که بلا استثنا در همه ی دوره های شما تکرار شده برام..وقتی اولین بار این دوره هارو فقط می شنوم انگار ک چون ظرفم هنوز کوچک هستش بعد از اتمام دوره می گفتم و می گویم فقط همین؟!!!! ولی وقتی شروع میکنم و جمله به جمله ی اون آگاهی هارو در دفتری می نویسم از هر جمله به حیرت میام و می گویم وااای چقدر آگاهییی..چرا من اینها رو انگار نشنیده بودم..بعضی وقت ها دستم از نوشتن درد میگیره و میگویم استاد عاخه یعنی هر جمله ی شما طلاست..نمیتونم که یدونشو ننویسم..و وقتی در پایان دوره یک دور از رویش دوباره میخوانم سرررشاااار از آگاهی میشم و شمارو دعا میکنم و خداوند را شکر میکنم که شمارو پیدا کردم و هم زبان منید و میتونم از آگاهی های شما استفاده کنم.الان به تازگی نوشتن دوره ی ثروت یک را تمام کردم و البته ک هنوز از رویش یک دور نخواندم..

    ولی با همه ی این حرفها می خواستم بگم که من خب آگاهی های خیلی زیادی بدست آوردم..دفتررررهاااا پر کردم و میکنم.. از دوره های شما گرفته تا حتی دوره های رایگان ک دارم اونهارو هم مینویسم..از دفتر آرزوها و خواسته ها..دفتر شکر گذاری..دفتر قدردانی که به تازگی در آن از تلاش ها و زحمت هایی که کشیدم قدردانی میکنم.. از سعی کردن برای دیدن هر نعمت کوچیک..از همواره ب فکر خدا بودن و بقول گاندی در مسیر راستی و درستی بودن..هرچند که آدم های باآگاهی های خییییلی بیشتر از من وجود دارند مثل خود شما.. ولی من مطمئنم که خیییییلی زیادند افرادی که مثل من آگاهی ندارند..اصلا کارهایی ک من میکنم رو نکردند..اصلا اونقدر درس نخواندند کتابی نخواندند اصصصلا حوصله اش را ندارند که بنشینند و روی خودشان کار کنند و این چیزها..وقتی کم و بیش راجع ب یکسری مسائل حرف میزنم هاج و واج فقط من رو نگاه میکنند یا یسری وقت ها که یکسری چیزها را نباید بگویم و میپرد از دهنم فکر میکنند شستشوی مغزی شدم یا مالیخولیایی حرف میزنم و فلان..البته ک خیلییی به توصیه ی شما مسائل را باز نمیکنم. ولی میخواستم بگم با وجود همه ی این حرف ها سرعت پیشرفت در زندگی من خیییییلییی کم است..هنوز تقریبا چیزی از خودم ندارم.. احساس میکنم یک اضطراب اجتماعی هم با من هستش که روابطم ناموفق اند هرچند ک عزت نفسم خیلییی بهتر شده..به نسبت تلااااشی ک من میکنم..نتیجه خیلی زیادی نمیگیرم..خیییلی آروم..خیلی کم..اصلا راضی کننده نیست..بیشترین مساله الان قسمت مالیست..هرچند امیدوارم یک روزی یک کارافرین بزرگ خواهم شد ولی اصلا راضی کننده نیست برام..و اینکه من مطب هم داشتم ولی دیدم آدم موندن در فضای دربسته ی مطب هم نیستم..خیلی با مردم خوش برخورد بودم میدیدم ک مرا دوست داشتند ولی من اون کار رو دوست نداشتم..من عاشق طبیعتم…یک دفتر دارم که علایقم و استعداد های احتمالیم رو در اون می نویسم..ولی هنوز نمیدانم که علاقه ی واقعی من چی هستش..چیزی ک همیشه به اون تاکید میکنید.. نمیدونم اون چه کاری هستش که حاضرم به خاطرش غذا نخورم .. شبا نخوابم.. از عشق زیاد.. فقط بخوام اون رو انجام بدم و همون هم برام پول بسازه..پیداش نکردم و واقا فرسودم کرده و انرژیم رو گرفته…جدای از اینها..با اینکه گفتم در بچگی بچه ی شاد و پرانرژی بودم ولی خیلی وقته که تقریبا چیزی من رو به صورت پایدار شاد نمیکنه با وجود شکرگزاری و تقریبا لذتی از زندگی نمیبرم و یک تنهایی عظیم..البته ک خودم رو دوست دارم و احساس ارزشمندی دارم..ولی خب نتایجم برام خییییلی کمه…فکر میکنم با وجود تمام دوره های ارزشمند شما ..تا زمانی که علاقه ی واقعیم رو پیدا نکنم به اون حس خوب و اون نتیجه ی مطلوب نمیرسم. واقعا چطور میشه اون رو پیداش کرد؟!

    البته بگم که خیلی راه هارو میرم و نصفه و نیمه ولش میکنم چون اون حس خوب رو ب من نمیده..و اینکه شبانه روز از خداوند میخوام ک به من الهام بکنه..ولی این اتفاق نمیفته..دریغ از یک کلام ک مغز محدود من بفهمتش..با وجود قلب پاک و تلاش زیاد..حتی اگر فکر کنم چیزی یا فکری الهامی از طرف خداست..دنبالش را میگیرم ولی تا نصفه ی راه دیگرپیامی ب ذهنم نمی آید ک فکر کنم الهامی از خداوندست که ادامه ی راه را ب من بگوید.. و خب رهایش میکنم..

    براستی شما چطور انقدر راحت الهامات رو دریافت میکنید؟

    ممنونم که وقت میگذارید و مطالعه میکنید..امیدوارم که خیلی بیراهه نرفته باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    سیده سمانه لایق گفته:
    مدت عضویت: 3328 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدر شما خوبیدآخه

    چقدر نمونه یه انسان متعالی هستین

    چقدر روی زندگی آدمهای دیگه تاثیر میذارید

    وااای خدای من

    واقعا بینظیرید

    بینهایت سپاسگزارم که هستید و دستی بسیار عالی از دستان خدادرزندکی ما هستید

    خوشحالم برای بودنتون وحضورتون تو زندگی همه اعضای سایت

    تحسینتون میکنم

    سپاسگزارم ازتون بینهایت

    همیشه باشید و بمونید برامون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    میلاد گفته:
    مدت عضویت: 855 روز

    نام خداوند هدایت گر

    سپاس گزارم از استاد عزیزم

    من وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم به هر انچه که باور داشتم میرسم رسیدم

    اما در کسب کار چون موضوع افراد و فروش بود یک موردی خاطرم هست

    من سال ها پیش کسب و کاری بودم که پیشرفتی نمیکردم بعد چند سال حتی بسیار بسیار هم. با استعداد بودم اما نتایج با دیگران متفاوت بود من مدتی قبل تفکر که میکردم به خودم گفتم الان میدونم چرا موفق ان زمان نشدم و ترمز ها را شناسایی کردم و سپاسگزارم از اگاهی ها

    الان یک کسب کار جدید به اذن الهی دارم میسازم اما من نمیدانم خدایا تو میدانی تو گواه من باش که من به حال خود نباشم تو هدایییتم کن از صفر تا صد این کسب کار که قرار متحول کنه از اینی که هستم بسیار بسیار بیشتر

    و خدایا من را به سمتی در این کسب کار هدایت کن که به گسترش جهان انجام بگیرد

    و من نمیدانم تو هدایتم کن چون تو در قلبم جای دادی این ایده را

    و یک آگاهی بسیار خوبی داشدم که دوست داشتم با شما به اشتراک بگذارم

    ((نجواها به اندازه درخواست ها من بزرگ هستند ))

    خدارا سپاسگزارم که این اگهی را که من وقتی این نجوا هایی بسیار بزرگی که از این ایده امده اند میفهمم مطمن شدم که خواسته من قطعا بزرگ است چون میوه تضاد ها یعنی نجوا های بسیار بزرگ =خواسته بسیار بزرگی داشتم و مطمن ترم چون این یک قانون است

    الحمدالله از وجود نازنین شما عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    حمیدرضا پیروز گفته:
    مدت عضویت: 1900 روز

    سلام از بعد از دیدن این فایل خدا رو با تمام وجود شکر کردم به خاطر این که احساس من این بود که داره باهام حرف میزنه و این کلمات همه حقیقت هستن .

    من با هر روز کار کردن روی باور هام دارم بهتر و بهتر میشم و از استاد عباس منش سپاس گذارم که اینقدر با راستی و صداقت حرف هاش رو میزنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    حدیثه گفته:
    مدت عضویت: 1711 روز

    سلام و وقت بخیر به استاد عزیزم و مریم جان فوق العاده

    اول بگم که چقدر صدای استاد ،توی این شرایطی که افکارم سر و صدای زیادی به پا کرده بودن ،آرامشبخش ،دلنشین و زیبا بود ،

    اصلا انگار با شنیدن صدای استاد و همون ابتدای فایل ،استپ کردم ،و توی دفترم بابت شنیدن کلام حق از زبان استاد شکر کردم .

    خدایاااااا شکرت

    من قدم های اولم رو برای بیزینسم برداشتم ،ولی از دیشب انگار ،دقیقا همین سوال برام بوجود اومد که ،خدایا من با وجود دوتا بچه ،که یکیشون هنوز 7 ماهه هست ،چقدر میتونم زمان بذارم تا به نتیجه ی دلخواه برسم ،اما صبح خدا بیدارم کرد ،ساعت 5 صبح یه صدایی از سمت الله اومد که پاشو ،

    برات یه پیغام دارم ،

    هدایتم کرد به سایت

    و چشمم به این فایل افتاد

    خدایااااا شکرت

    خدای من تمام سوالاتم رو ،که این روزها داره توی سرم میچرخه ،با این فایل جواب دادی . خدایااا شکرت

    چقدر صدای بارون رو دوست داشتم

    چقدر روح نواز

    ترکیب صدای بارون و صدای استاد ،چه ترکیب جادوئی میشه ،

    دوست داشتنی ترین سایت دنیا ،دوست داشتنی ترین مریم دنیا ،دوست داشتنی ترین استاد دنیا ،

    واقعاااااا بینظرید ،عااااشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    مروارید شمس گفته:
    مدت عضویت: 1400 روز

    سلام به استاد عباس منش و تمام دوستان عزیزم

    من خیلی تو زندگیم تلاش کردم ولی به نتیجه نرسیدم

    می‌دونم ترمزهام از کجاس

    من زندگی بدی داشتم الان هم دارم تلاش میکنم که بهترش کنم

    الان تو یک کاری هستم که فروش ملک هست مشتری میاد به سمتم ولی پا پیش نمیزاره ولی همکارای دیم میبینم که یک درصد من تلاش می‌کنند هر روز قرار داد هرروز کمیسیون

    تو خانواده ما خانوادم میگفتن تو بدشناسی مااگر طلا هم دستمون باشه کسی نمیخره

    ما دست به طلا بزنیم خاکستر میشه

    ما با هر که شریک بشیم سرمون کلا ه میزاره

    ولی من باور دارم همین جور که همه میتونن من هم میکنم

    قبلاروابط داغون داشتم ادمهای فقیر دورم بودن

    قبلا طرف اسم میلیارد میاوردی مسخره ات میکرد

    چون خودش نداشت

    الان من باادمهای دارم کار میکنم که کمترین کمسیونشون پنجاه میلیون هست کلمه میلیارد برای ذهن من عادی شد ه

    همش حرف از میلیارد ادمهای با من کار میکن که برای سلام کردنشو ن باید وقت بگیری

    قبلا اینجور نبود

    خودم ساختم

    ولی نمیدونم چرا هر چی رو باور ثروت کار میکنم تکونی نمی‌خورم

    دوست دارم که خدای. من هم مثل خدای عباس منش باشه که همه کاری براش می‌کنه از روابط از ثروت ازبیزینس راحت پر سود از روابط ز دوستت ز همه چی. از سلامتی دلم این میخواد

    دلم ارامش امنیت میخواد

    ولی باورهای ک دلم سخت شدن عین سیمان چسبیدن به وجودم

    امیدوارم که هر چه زودتر بتونم باورهای که نمیزارن پیشرفت کنم تو ذهنم از ریشه ریشه پاک کنم

    از استاد. عزیز و مریم خانم گل نهایت تشکر دارم

    براتون بهترین ارزوها رو دارم برای تک تک دوستانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    استاد عزیزم. سلام، مریم خانم شایسته عزیزم. سلام.

    امیدوارم هر روز زیبایی تو زندگیتون بیشتر بشه، عاشقتونم.

    استاد چه سوالات بی نظیری پرسیدید. من شدیدا به فکر فرو برد.

    نکته ای که هست من تا الان اینجوری به زندگیم نگاه نکرده بودم، اینجوری خودمو، اطرافیانم را شخم نزده بودم تا بفهمم.

    خداروشکر. استاد خداروشکر که دوستان عزیزم اینطور متعهدانه به خودشون پاسخ دادند. من هم شدیدا به فکر رفتم و قول می‌دهم بنویسم. در مورد سوالات این فایل عالی.

    چقدر این پرادایز زیباست، چقدر این باران زیباست. چقدر این دریاچه زیباست.

    خداروشکر بینهایت‌ که منو هدایت کرد به سایتتون استاد عشقم.

    امیدوارم حالتون خوب باشه همیشه.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    شهرام گفته:
    مدت عضویت: 3012 روز

    درود بر استاد عباسمنش و بانو شایسته

    استاد عزیز! به موضوعی اشاره کردید که فکر می کنم تعداد افراد زیادی یا آن درگیر هستند و البته بنده که سالهاست با آن درگیر هستم.

    از چند روز پیش داشتم به همین موضوع فکر می کردم که این همه تلاش و تلاش و باز هم روزمرگی و روز از نو و افتادن در یک دور تسلسل باطل. خودت الله یکتا به من بگو مشکل کجاست؟

    الله اکبر از این هدایت که انگار این پست را استاد مخصوص من درست کرده اند و باعث شده به لایه هایی از وجود خودم پی ببرم که سالهاست از آن بی خبرم.

    استاد عزیز ! استقلال مالی و رسیدن به آن جزو آرزوهای دیرینه من بوده و هست. بیش از بیست سال در زمینه شغلی خودم فعالیت کردم و هربار بار افتضاح تر از قبل و تمام قد سر از ناکجا آباد درآوردم.

    هر بار قرض و بدهی و دیون من بیشتر از گذشته شد و با دستان خود، خودم را در مهلکه و کارزار بلا می انداختم. به حدی که چک و لگد آخری که خوردم از ظرفیتم بزرگتر بود و مرا وادار به عقب نشینی کرد.

    خسته تر از همیشه، شش ماه پیش تصمیم گرفتم کل بیزینس و دفتر و هرچه در راستای بیزینس های پوشالی ام هست جمع کنم و به یک میز کار و یک دستگاه کامپیوتر و مودم، در منزل اکتفا کنم.! و قصد کردم ریشه ای مسأله را حل کنم. و به قول هادی عزیز من یا باید موفق شوم و یا کاری دست خودم خواهد داد …

    از همکلاسی هایم و هم دانشگاهی ، بچه های محل و ده ها مورد از کسانی که در همین رشته فعالیت می کنند را به یاد می آورم که بسیار در کار خود موفق بوده اند و اینجا نمی توانم اسم بیاورم. همه و همه آنهایی که در ذهن مرور می کنم در حال رشد و پیشرفت بوده اند و یا دست کم پس از سالیان دراز مدیون و مقروض نیستد .

    این پست که البته هدایت الله یکتاست بسیار برای من ارزشمند است و مرا عمیقأ یه فکر فرو برد تا بفهمم اشکال کار از کجاست و در راستای آن اقدام کنم. منی که بیش از شش سال با آموزه های استاد عباسمنش آشنا هستم و حیف و صد افسوس که این آموزه ها را تفسیر به رای کردم و به قول استاد آن چیزی را که خودم می خواستم از این آموزه ها برداشت می کردم.

    سپاسگزارم که این مسیر برایم باز شد که قدم های اساسی در راستای رشد و تعالی خودم بردارم. و اما اگر بخواهم از ترمز هایم بگویم که دل پر ترمز و ذهن محدود کننده ای برای خودم ساخته ام ولی باید از همین جا شروع کنم و اقرار کنم که :

    الله یکتا مسیر را به من نشان داد، منظورم آموزه ها و باورهای ثروت ساز و همه چیز ساز استاد عباس منش ولی من باز هم مسیر خودم را رفتم و تفسیر به رای کردم و این یعنی مقاومت شدید در برابر تغییرات، که بزرگترین ترمز من محسوب می شود.

    عدم توجه به تضادهایی که سیستم بی نقص کاینات سر راهم قرار می داد. اوایل با یک تلنگر شروع شد و با توجه به عدم توجه به هدایت های الهی ، این تضادها بزرگتر و بزرگتر شدند و تبدیل به هیولای زندگی ام شدند و مرا زیر فشار آن خرد کردند ، که بالاخره از ظرفیت من فراتر شد و به فکر چاره افتادم.

    به قول آقا رضا عطارروشن و تاکید استاد عباسمنش عزیز عدم تغییر ویژگی های درونی و تغییر شخصیت و ترس بسیار شدید از تغییر و عدم افزایش مهارت هایم ، ترمز بعدی من بوده و هست که درحال حاضر به لطف آموزشهای استاد عباسمنش در حال کار بر روی آن هستم.

    به قول آزاده عزیز ، هر کاری را می خواستم شروع کنم از خودم نمی پرسیدم چرا؟ و شاید یا یک سوال ساده و درخواست هدایت الهی مسیری برایم باز می شد که سیستم به اجبار برایم تضاد بوجود نیاورد و این یعنی اهمیت ندادن به هدایتگر درونی که بالفطره در وجود هر انسانی فرار دارد.

    بجای یادگیری و اشراف بر محیط کاری خودم، باور دارم همه چیز را خودم میدانم و دنبال یادگیری نمی روم و به اندک اطلاعات قدیمی و خاک خورده خود بسنده می کنم. و غرور و بهتر بگویم تکبر بیجا ترمز اساسی دیگر من بوده و هست.

    ترس بسیار غالب از دنیای ناشناخته ای که برای توسعه بیزینس و حرفه خود دارم، همیشه مرا از رشد در حیطه کاری خودم دور ساخته است.

    من که خودم به تنهایی نمی توانم و باید یه تیم از خودم دست و پا چلفتی تر راه بندازم. به این دلیل که مطابق قانون مدارها، افرادی که دور و برم جمع می شدند هم مثل خودم بودند و یا داغون تر! که ناشی از عدم افزایش مهارت های است که استاد تاکید کردند

    عجله و عجله و عجله بجای طی کردن مسیر تکامل و تثبیت موقعیت و رفتن به پله بعدی، و باورهای غلطی مثل دیگه فرصتی نیست و تموم میشه، دریغ از اینکه عجله نجوای شیطان است.

    به یاد می آورم زمانهایی که بخاطر باورهای غلط و محدود کننده مثل همیشه شکست می خوردم ، بجای تجربه گرفتن از آن، پیش خود می گفتم : من لیاقت این موفقیت را ندارم و عدم احساس لیاقت ترمز راه من می شد.

    طی نکردن مدارهای تکامل و افتادن در تله کالا و این باور که باید خدمات من در حد ایده آل باشد بطوریکه خدماتی هم که در زمان خود قابل ارائه می بود ، مطابق این تله و الگوی غلط خاک می خورد و هیچگاه بدست مشتری نمی رسید و زمانی هم که به ثمر می رسید ، مشتری ها سراغ خدمات جدیدتری رفته بودند و دیگر پروژه من کارایی لازم را نداشت. .

    بجای پذیرفتن مسیولیت کار و جستجو در باورهای خودم ، همیشه دوربین را روی دیگران و حتی نزدیکترین و عزیزترین افراد می اندازم که فلانی نگذاشت

    باور داشتن سرمایه اولیه که به شدت مرا از شروع کار محروم می کرده تا جایی که برای شروع هر کاری حتما از بانک وام می گرفتم.

    در یک کلام بقول انیشتین دیوانگی محض در تکرار کار ها و انتظار گرفتن نتیجه متفاوت.

    به هر حال اگه بخوام از باورهای مخرب بگم باید یه کتاب چاپ کنم یا رمان بسازم ولی سپاسگزارم که به لطف وجود استاد عباسمنش نازنین ، دریافتم که اشکالات من کجاست. و همچنین سپاسگزارم که اگر فرصتی باشد و اجل مهلت دهد بر اساس قانون تکامل یکی پس از دیگری بر تضادها غلبه کنم و به سمت خواسته هایش پیش بروم. چون این ترمزها و باورهای مخرب یک شبه بوجود نیامده است و به مرور مرتفع می گردد

    اگر هم مهلتی نداشته باشم باز هم سپاسگزارم که به قول معروف در جهل مرکب ابد الدهر نمانده ام.

    به امید کامنت های بعدی که با سربلندی و افتخار از دست آوردهایم بنا بر آموزه های استاد عباسمنش بگویم و استاد عزیز را دلشاد کنم.

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 853 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم زیبایی پردایس با دیدن فواره زیبا دو چندان شده آفرین به این خلاقیت

    تحسین می‌کنم اندام زیبا و رویایی شما استاد عزیزم را که چقدر زیبا و خوش تیپ شدید خدا قوت ویژه به خانم شایسته دوست داشتنی

    در مورد سوال اول که من تازه با این قوانین آشنا شدم ولی از نظر آگاهی های ناب شما خیلی به درک بهتری از جهان و زندگی خودم رسیدم وبه این باور رسیدم که خودم خالق زندگیم هستم وسعی میکنم با ساختن باورهای مناسب وایمان به خداوند پیش بروم که البته که خیلی باورهای اشتباهی در ذهنم هست که باید باورهای مناسب را جایگزین آنها بکنم

    باورهای اشتباهی مثل اینکه فرصت ها کمه و فرصت ها مثل ابر بهار زود گذر هستند ولی با آگاهی های شما به این باور رسیدم که همیشه فرصت برای پیشرفت و تعقیر هست مهم باور ماست

    یکی دیگه از باورهای اشتباهی که من دارم عدم احساس لیاقت است و احساس گناه داشتن است

    وهمیشه در حال سرزنش خودم بودم وخیلی مسائل را برای خودم بزرگ می کردم وبعد میدیدم که مردم چقدر علی بی غم هستند

    وخدا را شکر می کنم که با قانون جهان هستی آشنا شدم وانشااله به زودی از نتایج خودم خواهم گفت

    خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها

    تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت